خطبه ها
  • صفحه اصلی
  • خطبه ها
  • آمادگی رئیس جمهور پاکستان برای سفر به ایران

آمادگی رئیس جمهور پاکستان برای سفر به ایران

  • دانشگاه تهران
  • جمعه ۲۱ تیر ۱۳۷۰

خطبه اوّل 

 بسْمِ‌اللَّهِ الرَّحْمنِ الرحیم

 اَلْحَمْدُلِلّهِ رَبِّ الْعالَمینَ، وَالصَّلوةُ وَالسَّلامُ عَلی رَسُولِ اللَّهِ وَالِهِ الْأَ ئِمَّةِ الْمَعْصوُمینَ.

أَعُوذُ باللَّهِ مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجیمِ،

"اِنَّ اللَّه اشْتَری مِنَ الْمُؤمِنیِنَ اَنْفُسَهُمْ وَ اَمْوالَهُمْ باَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ ..." عِبادَاللَّه اُوْصیکُمْ بتَقْوَیَ اللَّه وَ اَتَّباعُ اَمْرَهُ وَ نَهْیِ".  

 به خاطر اینکه در آستانه ورود به ماه محرّم هستیم، لازم است خطبه‌ای را به ماه محرّم و عاشورا و نهضت کربلا اختصاص داده و به ناچار بحث ادامه‌دار خود را مانند دو خطبه گذشته قطع می‌کنیمبه دلیل گرفتاری‌های اجرائی که دارم، نسبت به حضور من در نماز جمعه فاصله افتاد. و طبعاً آن بحث ادامه‌دار که در خطبه‌های اول ایراد می‌شد، دچار وقفه شد. ان‌شاءالله در شرایط فراغت آن بحث را ادامه می‌دهیمدر خطبه دوّم هم مطالب مهمّی در رابطه با مسائل جهانی، منطقه‌ای و داخلی داریم که قطعاً نیاز به یک خطبه مستقل دارد. و من سعی می‌کنم در مورد مطالب دو خطبه با اختصار و فهرست‌وار مطالب لازم را برای امّت عزیزمان مطرح کنممسئله عاشورا و محرّم و قیام کربلا مسئله‌ای نیست که هیچ‌وقت کهنه شود و یا مطالب قابل‌بیان برای مردم تمام شود و مستمع باحال نداشته باشیم. مخصوصاً در محیط ما که نام امام حسین (ع) و نام محرم و مسائل مربوط به این تاریخ مقدّس آن‌چنان جاذبه دارد که انسان درهرحال علاقه‌مند به شنیدن آن‌هاستفرصتی را که گاهی به این مناسبت‌ها پیش می‌آید مغتنم می‌شماریم تا مطالبی تذکّر داده شود و راه‌هایی برای زنده نگه‌داشتن این قیام مقدّس ارائه گردد.  می‌دانیم که آن قطعه تاریخی تاریخ‌ساز در سرنوشت امّت اسلامی، در طول حدود 14 قرن بیشترین تأثیر را نسبت به هر حادثه تاریخی دیگری داشته است. ما صحنه‌های دل‌خراش کشتار، و قیام‌های مردان شهادت‌طلب، در تاریخ زیاد داریم. انسان‌های باشرف و باشهامتی که جان بر سر هدف گذاشتند، در قبل و بعد از اسلام زیاد داریم. ولی هیچ حادثه و قیامی به‌اندازه قیام کربلا در وضع جامعه اسلامی تأثیر نداشته است. از همان روز بعد از حادثه و تا این لحظه که من با شما صحبت می‌کنم؛ آن چراغی که با یک طرح الهی افروخته شد؛ نورافشانی می‌کند و انسان می‌سازد و حرکت می‌آفریند و در مقابل جریانات ستم و شرارت، مقاومت ایجاد می‌کند. در میان شیعیان این حرکت قوی‌تر و جدی‌تر و همه جانبه‌تر است و در سایر مراکز اسلامی و سایر مذاهب هم نقش دارد و الهام بخش است. انسان‌هایی هم خارج از جهان اسلام هستند که، انسان‌های باشرف، مقاوم، مبارز و ظلم‌ستیز هستند که آنها هم از قیام کربلا الهام می‌گیرندبنابراین ارزش این قطعه از زمان یک تاریخ زنده و تاریخ‌ساز است و تاریخی است که ارزش آن را دارد که ما، در هر مقطعی روی آن بحث کنیم و آن را تجزیه و تحلیل کنیم. امروز حداقل کار ما این است که در آستانه ورود به این ماه بزرگ برای امّت و مردممان یک بحث اجتماعی را به صورت تحلیلی ارائه دهیمقیام امام حسین (ع) از زوایای مختلف مورد بحثهای گوناگون قرار گرفت. گاهی بحث می‌شود که آیا این شهادت با علم به شهادت و عالمانه بوده است؟ گاهی مطرح می‌شود که آیا شیوه جنگ درست بوده است؟ آیا آن زمان، زمان مبارزه مسلّحانه بود یا زمان کارهای سازنده فرهنگی و تبلیغی؟ و گاهی بحث می‌شود آیا آوردن زن و بچه درست بود؟ گاهی مطرح می‌شود آیا برای مبارزه، کربلا مناسب بود یا یمن و یا منطقه‌های دیگر و یا خود مکّه یا مدینه. در این خصوص بحثهای فراوانی هست و هر کسی هم نظریاتی را ارائه می‌کند که در هر یک از این بحثها هم نکاتی وجود دارد. امّا مقداری که من امروز بحث می‌کنم، نمی‌خواهم وارد موضوع جداگانه‌ای بشوم. زیرا در طول این مدّت دو ماه محرّم و صفر، وعاظ و خطبای گرانقدر هر کسی به سهم خودش گوشه‌ای از این مسائل را مطرح می‌کنند و بحث می‌کنند و رسانه‌ها هم می‌گویند و می‌نویسندنکته‌ای که می‌خواهم عرض کنم این است که این قیام از لحاظ منطق اجتماعی و تحلیل منطقی کاملاً" منطقی به نظر می‌آید. علی رغم اینکه خیلی‌هإ؛ ظظ  تلاش می‌کنند که به این حادثه جنبه‌های فوق منطق بدهند و بگویند، این موضوع می‌تواند در یک عالم دیگری از عرفان و قرب خدا و غیب تاریخ قابل توجیه باشد. ضمن اینکه ما حرف آنها را رد نمی‌کنیم یعنی بیش از منطق، چاشنی‌هایی هم از فوق عرفان و فوق تحلیلهای مادّی دارد که به آن اشاره خواهم کرد. به این دلیل منطقی بود چون که خط حرکت امام حسین (ع) مشخص بود. همین امروز و در زمان ما هم اگر کسانی برای مبارزه با ستم‌های عمیق استکبار پیدا شوند، همان گونه که امام حسین (ع) عمل کرده است، با طرح قبلی وارد عمل شوند و کشته و نابود شوند، این طور نیست که محکوم شوند. و کسانی بگویند که اینها کارهای تند و افراطی انجام داده‌اند.

 امام حسین (ع) یک منطق مشخص داشت که این منطقش را موقعی که از مکّه بیرون می‌آمد برای کسانی که می‌آمدند و با او بحث می‌کردند مطرح می‌ساخت و به ذهن خیلی‌ها مناسب نمی‌آمد. ولی در بحث قانع می‌شدند. هنگامی که امام مکّه را ترک کردند و حجّشان را به عمره تبدیل کردند و برای مراسم منا و عرفات و بقیه مراسم در مکّه باقی نماندند. سؤال برانگیز بود. خیلی‌ها سؤال می‌کردند زیرا حادثه فوق‌العاده‌ای بود. امام حسین (ع) که متعبّد بود از مکّه بیرون می‌رود و حجّش را انجام نمی‌دهد. چه اتّفاقی افتاده که تا دو روز دیگر صبر نمی‌کند و هشتم ذیحجه بیرون آمدند. برای اینکه امام حسین (ع) مردم را قانع کند. خیلی روشن صحبت کرد. امام حسین (ع) راهی در پیش داشت که به صورت ظاهر احتمال موّفقیّت بود و به طور جدّی هم احتمال شکست در آن وجود داشت.

 اگر امام حسین (ع) پیروز می‌شد و حکومت را به دست می‌گرفت که احتمالش هم - با توجّه به شرایط آن روز - بود. یک حرکت منطقی توأم با مبارزه است. که در تمام دنیا هم این کار را می‌کنند. آن فرضی که برای دیگران قابل تحمّل نبود این بود که احتمال شکست به صورت ظاهر قوّی بود و آنها برنامه امام حسین (ع) را نمی‌دانستند و چون از آن برنامه مطّلع نبودند برایشان قابل تحلیل نبود.  دوستان نزدیک امام حسین (ع) هم خودشان را می‌خوردند و گاهی اشک می‌ریختند و به نحوی نظر مخالف خود را مطرح می‌کردند. خوب اگر امام حسین (ع) پیروز شده بود، چیزی بود که همه محبیّن اهل بیت (ع) و مخالفین یزید می‌خواستند. اگر پیروز نمی‌شد اینجا بحث بود که آیا امام حسین (ع) آن چراغ هدایت، از راه و از دست مردم برود و اگر امام حسین با شقاوت سرکوب شود، دیگر چه کسی می‌تواند نفس کش باشد. و دیگر چه کسی می‌تواند این چراغ هدایت را برای مردم داشته باشد. چون آن موقع امام حسین (ع) امید مردم بود.  امام حسین (ع) آن طرف قضیه را دیده بودند که اگر فرض بر این باشد که ایشان در سفرشان موّفق نشوند و آن طور نباشد و یزید پیروز شده باشد، از راه دیگر و به شکل وسیع‌تر مبارزه ادامه پیدا کند. البتّه باز اینجا بعضیها معتقد هستند امام حسین (ع) می‌دانستند کشته می‌شوند، ساعت، جا و افراد را هم می‌دانستند. بعضی‌ها می‌گفتند امام حسین (ع) به طور کلّی می‌دانستند امّا اینکه در این سفر خواهد بود و این شهادت در همین درگیری با بنی‌امیّه اتفاق می‌افتد و یا در درگیریهای بعد اینها چیزهایی خواهد بود که معلوم نبود. البتّه بنده خودم نظرم این نیست. من فقط به نظرات دیگران اشاره می‌کنم. من خودم قاطعانه نظرم این است که امام حسین (ع) و برخی از نزدیکانشان دقیقاً" می‌دانستند که این همان سفر نهایی است. و جایش کربلاست و چه کسانی کشته می‌شوندحالا لازم نیست یک بحث طولانی، تاریخی و علمی و تحلیلی کنیم، سرانجام گروهی از علماء هستند که این گونه می‌گویند و برخی دیگر به شکل دیگر. چه امام حسین (ع) با همین دّقت می‌دانست و چه نمی‌دانست؛ فرقی نمی‌کند. حرکت، یک حرکت منطقی بود. یعنی اگر منطقاً" یک گروهی بدانند می‌روند مبارزه می‌کنند و شهید می‌شوند و بعد از آنها یک حرکت عمیق تاریخی ضدّ ظلم و ستم برای احیای اسلام در جامعه راه می‌افتد که قرنها مشعل هدایت انسانها و راهنما می‌شود، از دیدگاه یک انسان اهل راه خدا کاملاً منطقی است که این را انتخاب کند. چه تفاوتی می‌کند، بالاخر انسان یک روز می‌میرد. کسی که هدفدار باشد و اهمیّت را به خدا و راه خدا و سعادت و هدایت مردم و مبارزه با ستم و کج‌روی به دهد کارش غیرمنطقی نیست. الان در دنیا انسانهایی هستند که مبارزه می‌کنند و شهید می‌شوند و همه هم می‌دانند اینها شهید می‌شوند. کسی که الان می‌رود داخل اسراییل عملیات قهرمانانه انجام می‌دهد برای اینکه چراغ مبارزه با صهیونیست‌ها را روشن نگه دارد، مگر اهل منطق او را محکوم می‌کند؟ مگر می‌گویند کار غیرعاقلانه‌ای کرده است؟ فلسطین با همین‌ها زنده مانده استاین همه افراد که در زندانها می‌مانند و در آنجا برای مبارزه کردن با ستم می‌میرند مگر می‌شود این نوع مبارزات را محکوم کرد و مگر می‌شود گفت که چرا رفتید. پس این غیرمنطقی نیست که کسی فکر کند. کشته شدن بدون دلیل است. این حرف غیرقابل قبولی است. البتّه ما معتقدیم که امام حسین (ع) مشخّصا" هم می‌دانستند، منتها طرح دو جانبه تهیّه شده بود. طرح بالاتر از فکر انسانهای معمولی است. اگر کسی با امام حسین (ع) بحث می‌کرد که این مبارزه مقدماتش مهیّا نبود. باید گفت این طور چیزی نبود. امام حسین (ع) براساس دعوت مردم کوفه حرکت کرده بودند. دعوت هم خیلی وسیع بود. اگر بگوییم فقط نامه رسید و امام حسین (ع) حرکت کردند. ممکن است کسی بگوید منطقی نبود. ایشان نماینده خود و شخص مورد اعتمادشان مسلم‌بن عقیل را به کوفه فرستادند. مردم جمع شدند بیعت کردند. پول دادند، اسلحه جمع شد و پادگان درست کردند و همه چیز در کوفه به صورت عادّی پیش می‌رفت و اکثر مردم کوفه نشان دادند که به امام حسین (ع) وفادارند. خبرها هم از بصره و اطراف بلاد عراق می‌رسید که مردم دیگری هم آمادگی دارند و امام حسین (ع) صبر کرد تا نامه حضرت مسلم رسید و عدّه زیادی آمدند. شخصیّتهای عادل و وارد به مکّه و مدینه آمدند و به امام حسین (ع) توضیح دادند که شرایط مساعد استبنابراین این طور نبود که به صورت ظاهر هم حرکت بی‌حسابی انجام شده باشد. منتها آدمهایی که روان شناسی مردم کوفه را می‌شناختند و مسائل را می‌دانستند می‌آمدند و به امام حسین (ع) می‌گفتند اینها با پدر تو و برادرت وفا نکردند با تو هم وفا نمی‌کنند و نمی‌شود گول اینها را خورد. این یک نظریه بود. اگر امام حسین (ع) آن طرف قضیه را برنامه ریزی نکرده بودند می‌شد گفت خیلی خوب، این حرف حسابی است. حالا نکردند. حالا چی؟ ما راه دیگری داریم. آن برنامه را اجرا کنیم. ما یک حرکتی می‌کنیم که دو طرفش پیروزی استبنابراین به صورت ظاهر امام حسین (ع) واقعاً" منطقی حرکت کردند. هر کس الان مشاهده کند یک چنین اتّفاقی می‌افتد که یک شهر با آن عظمت مثل کوفه آن طور بیعت کنند و مسلم و شخصیّتهای کوفه هم از آنجا بگویند زود بیا. و امام حسین (ع) در مکّه تهدید به ترور می‌شد خوب همه اینها مسئله را منطقی می‌کند. امّا کسی که غیب جریان را می‌داند که خود امام حسین (ع) هم می‌دانست که به بن بست می‌رسد و راه از جایی باز می‌شود و به محیط دیگری می‌رود. از لحاظ زمان هم امام حسین (ع) خوب انتخاب کرد.  امام حسین (ع) از ده سال پیش امام بود. شما که می‌دانید امام حسن (ع) در سال 50 شهید شدند و از سال 50 تا سال 60 امام حسین (ع) ولی امر مسلمین و فرمانده بود. همه مسلمانان هم بودند. ما می‌دانیم امام حسین (ع) قیام و حرکت نکردند و جنگ را آغاز نکردند. برای اینکه زمان مناسب نبود. معاویه با سیاستی که داشت بگونه‌ای عمل کرده بود که حق و باطل را به هم مخلوط کرده بود و ممکن بود حقّ امام حسین از بین برود. و خیلیها فریب بخورند و حرکت امام‌حسین (ع) را یک حرکت ماجراجویانه و بر هم زننده اتّحاد مسلمین بدانندامّا یزید یک شخص خام، کم اطّلاع و مغروری بود که در این تصوّر باطل بسر می‌برد که در مقابل اجرای برنامه‌هایش هیچ کس مقاومت به خرج نمی‌دهد و لذا با گستاخی هر چه تمام‌تر پرده‌ها را پاره کرد و اعمالی را مرتکب شد که دیگر نسبت به جنایتهای او در دلهای مردم جای هیچ گونه شبهه‌ای نبود. غیر مشروع بودن ماهیّت چنین حکومتی را مردم به سهولت می‌پذیرفتند. و هیچ کس قادر نبود آن ابهاماتی که نسبت به حکومت معاویه به وجود آمده بود و شک و تردیدهائی را که پیرامون حاکمیّت خودش هم ایجاد شده بود را نادیده بگیرد. لذا امام حسین (ع) زمانی راانتخاب نموده بود که راه وجود هرگونه شبهه را ببندد و بتواند در جذب آنها که زمینه هدایت دارند، توفیقی داشته باشد.  پس توجّه دارید که زمان مناسبی را برای این کار انتخاب کرد، حرکت را در ظاهر به شکل طبیعی درست انجام داده است. حتّی زمان خروج از مکّه را هم خوب انتخاب کرده است که به مثابه شوکّی بود که به یک جامعه اسلامی وارد شد. آن هم به افراد حجّاج که تمام تمرکز فکری و روحی‌شان در اطراف خانه خدا می‌چرخد و در بازگشت از خانه خدا به شهرهایشان، پیام این ماجرا و موضوع را به عنوان سوغاتی به شهرهای خود منتقل می‌نمودند و عمدتاً مکّه محلّ واقعی اعلان اخبار مهمّ بوده است. البتّه در گذشته هم وضع به همین شکل بوده است یعنی مسائل حسّاس و حیاتی را مسلمین در این مکان اعلان می‌داشتند پیش از اسلام هم مکّه از چنین اهمیّتی برخوردار بوده است، یعنی در زمان برگزاری مراسم حج در جوار خانه خدا حرف‌های مهمّ جزیرةالعرب گفته می‌شد. و نیز مکان به صدا درآوردن زنگ خطر در آنجا بود که امام حسین (ع) نیز اقدام به همین کار نموده است. منطق امام حسین (ع) هم برای رسیدن به اهدافش روشن بود، هم چنان که فرزدق موقعیّت شهر کوفه را عنوان نمود و گفت: آقا با توجّه به شناختی که من از کوفیان دارم آنان در پشت شما شمشیر نخواهند زد و به حمایت از شما برنخواهند خواست. از آنجائی که شما باید از افراد مطّلع و خبره راجع به خصوصیّات مردم آنجا سؤال کنید. من این حرفها را به شما می‌گویم. که حضرت فرمود: اگر قضا و قدر آن‌طوری که ما پیش بینی می‌کنیم حادث شود خدا راشکر می‌کنیم یعنی همین پیروزی عظیم نهضت عاشورا که به شکست حکومت یزید منجر می‌شد، بود. ولی اگر قضای الهی طور دیگری حکم کرد  و ما در کوفه پیروز نشدیم یعنی اگر آن طرف دیگر سکّه تحقّق یافت کسی که با حفظ تقوا و اخلاص عمل در راه حق قیام نموده چنین انسانی از راه خدا دور نشده و به هدف خودش نائل می‌شودملاحظه کنید این جوابی بود که امام حسین (ع) در مقابل اعتراض شخصی که مخالف انجام این سفر و حرکت توسّط حضرت بود، دادند. نه تنها انتخاب زمان برای اجرای این امر مناسب بود بلکه جالب‌تر اینکه انتخاب افراد هم مناسب بود بر همین اساس من تأکیدم این است که این طرح یک طرح الهی بوده است آنهائی که قرار بود در رکاب امام حسین (ع) در کربلا به درجه شهادت نائل آیند و این مشعل هدایت به دست اینها افروخته شود، مشخص بودند. در زمان پیامبر هم بر طبق بعضی از روایات اعلام شده افراد اعضای این قیام را می‌شناختند. خود امام حسین (ع) هم آنها را می‌شناختند و بعضی از افراد برای مطّلع شدن از وجود اسامی خود به عنوان عضوی از اعضای قیام کربلا از حضرت جویای پاسخ و جواب می‌شد. متقابلاً" اگر چنانچه مراجعین اهل سرّ بودند. پاسخی صریح می‌گرفتند و در غیر این صورت حضرت با ابهام پاسخشان را می‌داددر طیّ مسیر هم وقوع حوادث به همین منوال بود، خبر مربوط به حرکت حضرت و همراهان به طور شگفت انگیزی توسط حجّاج به تمام جوامع اسلامی طنین انداخته بود و گفته شده بود که امام حسین (ع) برای انجام جهاد به سمت کوفه حرکت کرده است و کوفیان نیز با ایشان دست بیعت داده‌اند. و حجاج هم مترصد قضیه، یعنی مهمّترین مسئله روز جهان اسلام بودند، و امام حسین (ع) به وسیله یک کاروان سنگینی شروع به حرکت می‌نمایند. و تمامی حجاج سعی داشتند زود اعمال حج خود را به پایان برسانند و خود را به نقطه‌ای از راه برسانند که بتوانند مترّصد ماجرا باشندبعضی از افراد تصوّر می‌نمودند که در جائی مستقر شوند که اگر چنانچه آثاری از موفقیّت و پیروزی را در نبرد امام حسین (ع) مشاهده کردند به حمایت از او و مشارکت در جنگ با او مبادرت ورزند. که در این میان بعضیها هم به دنبال فرصت طلبی خودشان بودند. یعنی در مورد شرکت و حمایت در صف امام حسین (ع) بر سر دو راهی شکّ و تردید قرار داشتند و برای اخذ یک تصمیم قطعی در مورد موضعشان نسبت به نبرد کربلا به فکر ارزیابی نتایج و شرایط حاصله از جنگ بودند. و این وضع در مکّه، مدینه و کوفه و سایر جوامع اسلامی کم و بیش حاکم بود. حتّی مسافران بین راهی و در مسیر، همه مترصّد موقعیّت طرفین مشغول این نبرد بودندصحنه‌های عجیبی در این سفر پیش آمده بود. از مسائلی که حکایت از مظلومیّت حاضرین قیام کربلا می‌کند این است که، این قطعه از سفر امام حسین (ع) از مکّه به کربلا آن طور که امروز در تاریخ ثبت می‌شود، ثبت نشده است. البتّه حرف در این زمینه بسیار زیاد است. در یک قطعه‌ای از راه کلیّه اخبار و امیدها گواهی بر پیروزی مسلم بن عقیل می‌داد و اینکه کوفه در اختیار امام حسین (ع) است. امّا حرف‌های امام حسین (ع) این مطلب را تأیید نمی‌کرد. و نگرانی‌هائی وجود داشتلذا جمعیّتی که به عنوان همراهان حضرت محسوب می‌شدند تعدادشان زیاد بود، افراد بین راهی که ملحق شده بودند هم زیاد بودند، از آنجائی که واقعیّات جاری درکوفه آشکار گردید. افراد همراه حضرت شروع به فاصله گرفتن از صف امام حسین (ع) نمودند و شرایط به طوری پیش رفت که فقط پیروان و طرفداران واقعی حضرت استوار و ثابت قدم در پشت سر حضرت ماندگار شدند، افراد مردد حتّی تا کربلا به سختی به همراهی با کاروان پرداختند و شاید هم از کاروان فاصله گرفتند. در این بین افراد قاطع و علاقمندی هم بودند که از مسافت دوری سعی داشتند خودشان را به صف طرفداران حضرت برسانند، عجیب اینکه بعضی از آنها موفّق به شرکت در قیام شدند و بعضیها هم نشدند و همچنین بعضی از تأخیرکنندگان به فیض شهادت رسیدند و بعضی از حاضرین به شهادت نرسیدند.  مجموعه اسنادی که در اختیار ما است حاکی از این است که این حرکت یک طرح الهی بوده است. و مردان خاصّی هم برای این مهمّ ساخته و آماده شده بودند. ببینید امام حسین (ع) در این واقعه به حضور بعضی از افراد خاصّ اصرار دارد، بعضی از افراد را هم حضرت اذن مرخصی می‌دهد و معافشان می‌دارد. امام حسین (ع) به بعضیها اصرار نمی‌کند و می‌آیند و به بعضیها اصرار می‌کند و نمی‌آیند. همین اصرار کردن امام حسین (ع) نیز خودش گویای یک راز مهمّی از این واقعه است. امام حسین (ع) خط خودش را حفظ کرده بود یعنی در این مسیر راه را برای حضور هر فردی از افراد جامعه و نیز برای رفتن افراد باز گذاشته بودند. حتّی اتمام حجّت هم می‌کردند و هیچ‌وقت به طور عصبی و خشن با افراد برخورد نمی‌کردند که طرف در انتخاب حق آزاد باشد. وقتی که کاروان به منزل » زرود «می‌رسند و ظاهراً" اوّلین منزلگاه و نقطه‌ای است که اخبار مربوط به اوضاع کوفه را دریافت می‌کردندمسئله مربوط به مرّدد بودن مردم را از همین جا می‌توان حدس زددو نفر از طایفه بنی‌اسلمه که در حال بازگشت از کوفه بودند و در پشت سر امام در صدد رساندن خود به امام بودند تا ناظر بر اوضاع باشند. و هنوز هم خبری از سقوط کوفه در اختیار نداشتند. این‌ها می‌گویند که در» زرود «ما متوجه شدیم که یک نفر از سمت کوفه در جهت مکّه در حرکت است برخلاف شرایط آن زمان که عمدتاً" در آن موسم حجّاج در مسیر بازگشت از مکّه به کوفه هستند و به همین دلیل نیز از کوفه به سمت مکّه رفت و آمد آن‌چنان زیادی انجام نمی‌گیرد و برعکس میزان رفت و آمد حجّاج بعد از انجام اعمال حج به سمت کوفه و سایر جاها زیاد است.  امام حسین (ع) هم که کاروانش از مکّه خارج شده بود افراد به راحتی خودشان را به کاروان حضرت می‌رساندند این دو نفر نقل می‌کنند که امام حسین (ع) همین که آن شخص را دیدند، منتظر بودند تا خبر از اوضاع کوفه بدست آورد. حضرت خودش را در کنار کاروان قرار داد تا اینکه آن مسافر امام حسین (ع) را ببیند و اقدام به رساندن اخبار از کوفه به امام حسین (ع) نماید. آن شخص مسافر هم که از اوضاع کوفه اطّلاع داشت نمی‌خواست به امام حسین (ع) نزدیک بشود چون می‌ترسید. و وقتی دید امام حسین (ع) در انتظار او ایستاده برای اینکه مبادا برود و این حادثه او را بگیرد به کل تغییر مسیر داد و به بیراهه زدآن دو نفر فهمیدند که امام حسین (ع) چه چیزی را طلب  می‌کند. لذا تا حدودی از معرفت و مردانگی برخوردار بودند آنها خودشان را به آن مرد مسافر رساندند و بعد از معرّفی خودشان و بعد از حصول اطمینان برای مسافر مبنی بر هم قبیله بودن، سؤالی پیرامون موقعیّت کوفه کردند و پرسیدند که چرا از رفتن به سوی امام حسین (ع) اجتناب ورزیدی؟ مرد کوفی در پاسخ گفت: من وقتی که از کوفه می‌آمدم به چشم خودم دیدم که مسلم و هانی را شهید کرده بودند و ریسمان به پاهایشان بسته بودند و جسدهای مقدّس اینها را در خیابانها می‌گرداندند. این افراد شدیداً" از این خبر نگران شدند و در صدد رساندن این خبر به حضرت برآمدند. فکر می‌کردند که امام با شنیدن این خبر اقدام به اخذ تصمیم جدیدی خواهد نمودبه سرعت خودشان را به امام حسین رساندند. حضرت در میان جمعی از اصحابشان بیرون از خیمه نشسته بودند. سلام کردند و گفتند ما خبر مهمّی از کوفه داریم مایلیم به طور خصوصی این خبر را به اطّلاعتان برسانیم. البتّه با توجّه به محاسبات سیاسی شاید مصلحت نباشد که یک خبر مهمّ را به اطّلاع عموم رساند چون منجر به انصراف و بریدن عدّه‌ای از افراد می‌شود. طبعاً امام حسین (ع) خودشان باید به حل مسئله بپردازند. این دو نفر محکوم بود که افراد عاقلی هستندحضرت به آنها فرمودند، شما خبرتان را در این جمع عنوان کنید من چیزی را از دوستانم مخفی نمی‌کنم و فرمودند خبر را بگوئید. آن‌ها هم عین همان خبری را که شنیده بودند با تأیید راوی نقل کردند و گفتند که راوی آدم درستی است و حرفهای بی‌اساس نمی‌زند و گفته‌هایش قابل تأیید است. این اوّلین خبر تلخ و ناگواری است که به کاروان کربلا رسیده بود. امام حسین (ع) مسئله را از خیلی افراد مخفی نکردند و البتّه من نمی‌دانم آیا امام حسین (ع) همه چیز را در این  منزل (زود) مطرح کرده است یا خیر. یعنی متن این مقتل کاملاً" روشن نیستدر منزل بعدی یعنی جای دیگری که امام حسین به آنجا رسیدند در آن مکان خبر مربوط به شهادت» عبدالله یقطر یاقیس بن مُسَهّر صیداوی «که به عنوان پیک، نامه امام حسین (ع) را به کوفه رسانده بود رسید که در بدو ورود به شهر کوفه به اسارت دشمنان درآمده بود و او را به شهادت رسانده بودند وقتی که خبر مربوط به شهادت به ایشان رسید، تقریباً" وقوع مسئله قطعیّت یافتامام حسین (ع) صحابه را جمع‌آوری نمود و برایشان مطالب مربوط به این واقعه را مطرح نمودند و فرمودند که اوضاع کوفه به صورتی است که شرح آن رفته است اکنون درآمدن یا نیامدنتان با کاروان آزادید. طیّ توضیحاتی که برای اصحاب دادند رفتن خودشان را در این سفر قطعی و تغییرناپذیر خواندند و پیامدهای ناگوار و خطرناک مربوط به سفر را هم به همراهان گوشزد نمودند. بعد از آن عدّه‌ای از افراد هم به ایراد سخن پرداختند که البتّه قبل از همه اینها، خانواده مسلم (ع) برای جمع سخنرانی نمودند. افراد مشخص و مطمئنی هم اقدام به ایراد سخنان محکم و متینی نمودند که باعث تقویت روحیه جبهه و صحابه حضرت گردید چون در چنین شرایطی برحسب اینکه چند نفر بلند شوند و در بین جمع با سخنانشان تخم یأس و ناامیدی در دل نیروها و اصحاب بنشانند، امکانش وجود داردلیکن این افراد با ایراد نطقی متین و منطقی توانستند روحیه حاکم بر نیروهای حضرت را حفظ و قدرت کاروان و صحابه را محفوظ نمایند، که امری معمول و متداول در روان شناسی جامعه می‌باشد. که با این اقدامات متین و محکم صف صحابه نشکست، لیکن یک عدّه‌ای هم از صف جدا شدند، در همین منزل است که حضرت آمدند و زنها و بچّه‌های مسلم را با خودشان بردند، و در همین شرایط بود که یک دختر یازده ساله مسلم را صدا زدند و او را بر روی زانوی خود نشاندند و او را مورد نوازش قرار دادند، آن دختر از این ترحم کردن متوجه مسئله شده و در هر صورت برای دختر محرز می‌شود که محبّت کردن اباعبداللّه با دفعات قبل متفاوت بوده است و به همین دلیل پرسید که مگر خبری شده است؟ مگر از کوفه برای شما خبری آمده است؟ حضرت فرمود که شما غصه نخور من بجای پدرت هستم و فرزندانم را به عنوان برادر خودت بپذیر و تو در بین ما عزیز بشمار می‌رویعزاداری برای مسلم برپا می‌شد و غافله به راه خود ادامه می‌داد. در این نهضت عدّه‌ای را دعوت می‌کردند امّا حاضر نمی‌شدند و برعکس بعضی‌ها را هم حضرت دعوت نمی‌کرد ولی می‌آمدندبعضی مثل حرّ هستند که از اوّل در مقابل امام حسین قرار داشت لیکن بعد متنبه شد و به امام حسین پیوست و از کارهای زشت و وقیحانه خود اظهار پشیمانی نمود. رمز اصلی این حادثه همین است که پر از مسائل عجیب است و در این قیام کشف می‌شودوقتی که امام پیغام کوچکی برای» زُهیربن قین «فرستاد، کسی که نمی‌خواست امام را مشاهده کند و همیشه در صدد دور نگه‌داشتن خودش از کاروان بوده است تا به امام حسین (ع) ملحق نشود. و یا اینکه کاروان به دو راهی کوفه برسد تا او بتواند راهش را از دیگران جدا نمایدوقتی که قاصد امام حسین (ع) آمد در ابتدای امر به شدّت مرعوب شد چون او نمی‌خواست تن به ملاقات با فرستاده امام بدهد. لیکن یک خانم شجاع متدّین و انقلابی با مورد عتاب قراردادن شوهرش او را از موضع مخالفتش به عقب راند. و پرسید چه واهمه‌ای از دعوت امام حسین (ع) در شما وجود دارد؟ مگر در این دعوت خوف وجود دارد؟ امام که هرگز اهل اجبار نیست پس برو تا ببینی که فرزند رسول خدا چه می‌گوید. من که اگر به جای تو بودم به دعوت او پاسخ مثبت می‌دادم و با او می‌رفتم ولی اگر تو نمی‌خواهی به دعوت ایشان پاسخ نده.» زهیر «آمد و امام حسین (ع) را دید، جذب شد و تصمیم خود را مبنی بر ملحق شدن به امام گرفت و بلافاصله برگشت به خانه، و اهل منزلش را آزاد کرد و اعلام کرد شما بروید و با من در این سفر نیایید. آن‌ها گفتند ما همم می‌خواهیم بیائیم. چون شنیده‌ام فرزندان پیغمبر همراه امام حسین (ع) هستند مگر ما با آنها چه فرقی داریم؟ با آمدن ما هم موافّقت بکن که در جواب اهل منزلش گفت آخر شما ظرفیت و تحمّل آنها را ندارید. حوادثی را که آنها تحمّل می‌کنند شما نمی‌توانید تحمّل کنید، به علاوه آنها مریدان و شیعیانی را دارند ولی شما که کسی را ندارید. پس شما بروید تا من با خیال آسوده به جهاد بپردازماین یک طرف مسئله است که جهت دیگر آن بدین قرار است که» عبداللّه حرّ جهفی «است که مرد قدرتمند و شجاعی بوده و در کوفه زبان زد همه بود و به پایمردی و شجاعت در میادین کارزار و مصاف معروف بوده است و از شجاعان روزگار در میدان جنگ بوده است. او هم چون وضع کوفه را آشفته یافته بود خود را به بیرون از کوفه منتقل نموده بود تا اینکه در متن حوادث جاری نباشد. و در منطقه‌ای بنام» قصری بن مقاتل «منزوی بود امام حسین (ع) که در حال عبور از آن منطقه بود از نزدیک شاهد خیمه‌هائی می‌شود و جویای صاحبان خیمه‌ها می‌گردد که گفتند این خیمه‌های» عبداللّه حرّ «است. امام فرمودند: او را بگوئید پیش من بیاید که یکی را در پی او به آنجا فرستادند لیکن حر از آمدن نزد امام اجتناب ورزید و گفت امام حسین (ع) چکاری با من دارد؟ چون اوضاع خیلی مبهم است نمی‌شود دعوت ایشان را اجابت کرد. لذا خود امام حسین (ع) در صدد برآمد تا نزد» حر «برود. آخرالامر خود ایشان نزد عبداللّه رفتند. و امام فرمودند که عبداللّه، این درست نیست که تو در اینجا اقامت بکنی و صدای استغاثه ما را بشنوی و مبادرت به کمک ننمایی و اگر به ما کمک نکنی جای تو در جهّنم است.  امام یک شخصی را به این صورت دعوت می‌کند که آن شخص بی‌سعادت هم گفت که من به هر حال مشکلاتی دارم و بدهی هائی دارم و اموال مردم پیش من است و به این صورت نمی‌توانم دعوت شما را اجابت نمایم. لیکن می‌توانم به شما به نحوی کمک نمایم و آن اینکه این اسب من در اختیار شما باشد و از آن در میدان کارزار و نبرد استفاده کنید و تا به حال من در جنگی سوار بر این اسب نشدم که این اسب شکست بخورد. شما این اسب را ببرید و در میدان از آن استفاده کنیدامام فرمود: ما نیازی به این چیزها نداریم، نیروی انسانی مورد نیاز ما است. و بعد از آن هم از نزد عبداللّه برگشت، حال ببینید یکی از اینها» زهیر «و دیگری هم» عبداللّه «است و آن یکی را امام با یک قاصد جذب نمود و به نزد دیگری رفت و حتّی با او صحبت هم نمود، لیکن جذب نشد. کسانی هم که به کربلا آمده بودند متفاوت بودند. یکی مثل حر بود که یک زمانی در مقابل امام قرار داشت که در لحظات پایانی پشیمان می‌شود و به امام ملحق می‌گردد و خونش با خون شهدای کربلا در می‌آمیزد. حال آنکه عدّه‌ای هم بودند که در همان شب آخر قیام عاشورا امام را ترک گفتند. انسان‌های خوبی هم بودند که حتّی جنگیدند ولی شهید نشدند و یا مجروح شدند امّا شهید نشدند. یکی از بچّه‌های امام حسن (ع) - که بسیاری از اولاد امام حسن (ع) هم از نسل او هستند - مجروح شد و وقتی که در حال جمع‌آوری جنازه‌ها بودند او را مجروح دیدند و قوم و خویشانش او را منتقل کردند و مداوا نمودند تا حیات پیدا کرد و از او، اولاد فراوانی که از انسانهای بسیار شریف و مبارزی بودند،  در تاریخ باقی ماندند.  یکی از این افراد هم کسی بود بنام» هف هاف «که یک مرد گمنامی در تاریخ به شمار می‌رود و جزء مجروحینی بود که در عصر عاشورا به هوش آمد، نگاه کرد دید که از یک سو خیمه‌ها در حال سوختن هستند و از طرف دیگر نیز در حال تعقیب بچه‌ها هستند. از جایش بلند شد. برروی زانو و گفت:» مَنْ ضَبَرْ عِیَنَ الْحُسیْن «. حال آنکه وضعیت او طوری بود که می‌توانست جان خودش را حفظ کند و می‌دانست که به جنگ هم نمی‌تواند بپردازد چون جنازه‌ها و جسدها قطعه، قطعه بر زمین افتاده است. او یک خنجری را از آنجا یا از چکمه‌اش درآورد و یک جنگ مختصری نمود و سپس به شهادت رسیداین جریانات نیاز به بحثهای مفصّلی دارد. ولی متأسّفانه تاریخ از لحاظ منابع برای ما غنی نیست. اوّلین باری که امام حسین (ع) با حرّبن یزید ریاحی برخورد می‌کند، خیلی جالب است. اصلاً" فکر نمی‌کردند که کسی همچون حر بیاید و جلوی امام حسین (ع) را بگیرد. امام حسین (ع) برای اینکه اتمام حجّت کنند، لباس غیر رزم به تن کردند. امام آمدند و جلوی لشکر ایستاده و فرمودند، چرا آمده‌اید و این چه لشکرکشی است که در مقابل ما کردید. گفتند شما به وطن ما آمدیدحضرت فرمود: ما را دعوت کردید، حال اگر از دعوت خود پشیمان هستید، بگذارید تا برگردیم. آن‌ها گفتند: ما دعوت نکردیم و خبر هم نداریم که چه کسانی شما را دعوت کردند. امام فرمودند: دعوت نامه‌ها را بیاورید. دعوت نامه‌ها را آوردند و جلوی آنها ریختند. امام حسین (ع) فرمودند: این‌ها نامه‌های دعوت مردم کوفه است و از ما خواستند که به کوفه بیاییم. حر گفت من اینها را امضاء نکردم.  مسئله جالبی در این برهه اتّفاق می‌افتد. صحنه‌های قابل دقّتی رخ می‌دهد. حر از ته دل علاقه‌مند است، اما یک مأمور خشن نظامی است و انضباط نظامی برای وی مهمّ است. مأموریّت حر این بوده که امام حسین (ع) در هر کجا باشد، او را گرفته به کوفه ببرد. امام حسین (ع) می‌فرمایند من به این شکل به کوفه نمی‌آیم. حر نیز در جواب می‌گوید: اگر به کوفه نیائید، من هم نمی‌گذارم که برگردید. امام حسین (ع) حرکت می‌کند و بالاخره تفاهم می‌کنند که یک راهی غیر از این دو راه وجود دارد. حر می‌گوید از آنجایی که من مأموریّت دارم از برگشت شما ممانعت کنم و از طرفی هم شما نمی‌خواهید به کوفه بروید، یک مسیری را بروید که برای من عذر نظامی باشد تا من از کوفه کسب تکلیف کنم - البتّه این حرف منطق سخیفی است. ما اصلاً" نمی‌توانیم این را تحمّل کنیم که یک آدمی این همه کم بصیرت باشد که منطق امام حسین (ع) با منطق عبیداللّه‌بن زیاد یک جور باشد و بین این دو گیر کرده باشد - خوب این عبارات احتیاج به بررسی دارد.  حر با اینکه پشت سر امام حسین (ع) می‌ایستد و نماز می‌خواند، اما جلوی امام حسین (ع) را گرفت و به بی راهه کشاند. شب را هم به همین وضع گذراند، تا اینکه فردا خبر از کوفه آمد. دستور این بود که امام حسین (ع) در هر کجا که می‌باشد، همانجا متوّقف شود. از حرکت امام حسین (ع) ممانعت کردند. امام مجدداً" صحبت‌های بسیار جالب و شگفتی را بیان می‌فرمایند. همه را جمع کرد و برای آنها صحبت کرد. سخنان امام در این مرحله کمی صریح‌تر شد. امام حسین (ع) می‌فرمایند: همه می‌بینید که الان به کجا رسیدیم ولی ما تصمیم خودمان را گرفتیم. ما برای حق و شکست باطل قیام کردیم و هدف ما از دست نرفته است. راه ما ادامه‌دارد و تصمیمات هم جدّی است. آن‌هایی که می‌خواهند، با ما بمانند، در غیر این صورت هر کسی که می‌خواهد برود، برود. امام حسین (ع) در آخر کلامشان - که خیلی هم مهم است - می‌فرمایند: با این جمعیّت کّفار و تحت این شرایط، زندگی را مناسب و با ارزش نمی‌دانم و مرگ را در این راه، سعادت می‌دانم. این راه من است؛ حال هر کسی که می‌خواهد بیاید، بیاید.  خوب است سخنان دو سه نفر را که یادداشت کردم، بیان کنم.» زهیر«شخصی است که در میان راه به امام حسین (ع) ملحق شده می‌گوید: اگر این دنیا ابدی بود و ما هم تا همیشه با همین شرایط در دنیا زنده بودیم، در عین حال ما ترجیح می‌دادیم با شما باشیم و شهید شویم. حال که دنیا ابدی نیست و ما پیرمرد هستیم و رفتنی، خوب چرا شما را ترک کنیم. هلال ابن نافع، فرد دیگری است که به پا می‌ایستاد و می‌گوید آقا، ما با چنین دید و نیّتی که در قلبمان داریم، ملاقات خدا را مکروه نمی‌دانیم، ما مشتاق زیارت و ملاقات خدا هستیم و راه شما راهی است که می‌توانیم با خدا ملاقات کنیم. این حرفها، حرفهای مبنایی استیکی دیگر از اصحاب امام حسین (ع) که صحبت می‌کند، در خلال حرفهای خود می‌گوید: این را برای خود از سوی خداوند نعمت تلّقی می‌کنیم که در رکاب شما بتوانیم با مردم ستمگر بجنگیم. دیگران هم حرفهایی را بیان کردند و تصمیم جدّی شد. قصد و نیّت من از بیان این مطالب که بر همه شما آشکار است، این بود که خواستم از این حادثه مطالبی رابگویم که ببینیدافراد، زمان و راه این مسئله، انتخابی بود. هر دو طرف برای امام حسین (ع) پیروزی بود. تعبیر خود امام حسین (ع) است که می‌فرمایند به سمت کوفه حرکت می‌کردیم و کوفه تسخیر می‌شد و حکومت اسلامی را تشکیل می‌دادیم، نوعی پیروزی است و اگر این گونه نمی‌شد و همین طوری که شد، می‌شد، باز هم می‌فرمایند که ما از راهمان دور نشدیم. راه ما که مبارزه با ستم و ظلم و در عین حال حمایت از حق است، در این قسمت هم وجود دارد، بنابراین ما هستیماین منطق امام حسین (ع) است. امروز این منطق و محرم دست شماست. شما پیروان امام حسین (ع) هستید و امروز ملّت ایران نشان داد که راه امام را گم نکرده است و در راه امام حسین (ع) است و ما با جذبه‌های خوب امام حسین (ع) پیروز شدیم و با آن مشعل هدایت شدیم. لازم است که این مشعل هدایت را با احترام نگهداری کنید. مخصوصاً" تأکید من این است که در راه محرم، همه مواظب باشید و متناسب با حرمت خونهای مقدّسی که در این راه داده شده، زندگی‌تان را تضمین و تأمین کنید. در مجالس روضه و سینه‌زنی شرکت کنید، جوّ شهر و شهرستانها و کلّ نقاط کشور امام حسین (ع) را سالم نگه دارید به خانمها تأکید می‌کنم شما باید همیشه به خصوص در ماه محرم راه امام حسین (ع) را حفظ کنید. مناظر بدحجابی و بی‌حجابی و آنچه را که با روح جامعه و راه امام حسین (ع) و ما تطبیق نمی‌کند، از خودتان دور کنید. محرم، باید با ماههای دیگر فرق داشته باشد و شاید این برای هدایت شما باشدبه کسبه و مردم عرض می‌کنم تصمیم بگیرید در طول این ماه با مردم منصفانه و درست برخورد و رفتار کنید، تخلف نکنید، گرانفروشی نشود، به مردم و مستضعفان فشار نیاورید و خود را به راه امام حسین (ع) نزدیک کنید و وظایف دینی و انقلابی‌تان را انجام دهید تا بتوانیم پیرو خوبی برای امام حسین (ع) باشیم.

 اَعُوُذُ باللَّهِ منَ الشَّیطانِ الرَّجیم

 بسْمِ‌اللَّهِ الرَّحْمنِ الرحیم

 اِنَّا اَعْطَیناکَ الکَوْثُر/ فَصَلِّ لِرَبِّکَ وَانْحَر/ اِنَّ شانِئکَ هُوَالْاَبتَرُ.  

   خطبه دوّم :

 بسْمِ‌اللَّهِ الرَّحْمنِ الرحیم

 اَلْحَمْدُ ِللَّهِ رَبِّ اْلعالَمینَ، وَالصّلوةُ وَ السَّلامُ عَلی رَسُولِ اللَّهِ وَ عَلی عَلِیٍّ أَمیرِاْلمُؤْمنینَ وَ عَلی الصِّدّیقة الطّاهِرة وَ عَلی سبْطَیِ الَّرّحْمَةِ الْحَسَنِ وَالْحُسَیْنِ وَ عَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ مُحَمَّدبْنِ عَلِیٍّ وَ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ موُسَی بْنِ جَعْفَرٍ وَعَلِیِّ بْنِ مُوسی وَ مُحَمَّدبْنِ عَلِیٍّ وَ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ وَالْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ وَ ألْخَلَفِ اْلهادی اْلمهْدیّ (عج)

خطبه اوّل بیش از حدّی که در نظرم بود طول کشید، لذا ناچارم خطبه دوّم را کوتاه کنم در عین حال حرفهای مهمّی وجود دارد که به لحاظ مصادف بودن آن با ماه محرّم، بیان آن برای مردم ضرورت دارد و به نظر من این خطبه، یکی از خطبه‌های بسیار بسیار مهمّ نماز جمعه است، ان‌شاءالله، کوتاهی خطبه را رسانه‌ها و خطباء در مراسم ماه محرّم جبران خواهند کردمسائل منطقه‌ای، جهانی و داخلی که بسیار مهم نیز می‌باشد را به صورت یک بحث جامع عرض می‌کنم. ان‌شاءالله با دّقت به این مسائل گوش می‌دهید و اگر نظرات مخالفی داشتید می‌توانید به هر نحوی که خود صلاح می‌دانید، به من برسانید. قبل از ورود به بحث اصلی، هفته تأمین اجتماعی را یادآوری می‌کنیم. این نهاد که مسؤولیّت عظیمی را نسبت به رسیدگی محرومین و گرفتاران به عهده دارد، ما باید گرامی بداریم و به آن اهمیّت دهیم و امید است مسؤولین آنها بتوانند به وظیفه مهمّ خود عمل کنند. چند مسئله مهمّ جهانی و منطقه‌ای داریم که به شکلی با مسائل مهمّ داخلی ما مربوط می‌شودیکی مسئله خلع سلاح است که الان در سطح جهانی مطرح است، مسئله بعد کنفرانس صلح منطقه خاورمیانه می‌باشد و در مرحله بعدی مسائل امنیّت منطقه، افغانستان، کشمیر، و لبنان است، البته راجع به هر کدام بنا به مناسبتهایی صحبت کرده‌امحضرت آیت اللَّه خامنه‌ای رهبر معظّم انقلاب طیّ دو سه روز، دو موضع مشخصّ گرفتند. یکی مربوط به مسائل داخلی بود که اعلان خطر کردند و هشدار دادند و مسئله دیگری راجع به خلع سلاح بود. به نظر من این دو مسئله به هم مربوط است. در بحث من، توضیح نگرانیهای ایشان و باز کردن خواسته‌های ایشان وجود دارد. این نکته هم برای ما مسئله روز است که وقتی رهبرمان در یک چنین مسایلی و با چنین صراحتی ابراز نظر می‌کنند، جا دارد تأمل کرده و فکر کنیم که از ما چه می‌خواهند و چه باید بکنیممسئله خلع سلاح که عمدتاً" هم مسائل منطقه‌ای و جهانی را آمریکا کارگردانی می‌کند، البتّه بقیّه کشورها هم در این میان هستند، اما آن کسی که اداره کننده است و تصمیم‌گیریهای نهایی را می‌کند، امریکا است. این مسئله کاملاً" برای ما روشن است.  مسئله خلع سلاح از مسائل مبهم است و موضع گیری از جهتی آسان و از جهاتی تا مقداری مشکل است. ما با نخست وزیر چین - که به مدت 3 روز در جمهوری اسلامی بودند - یک جلسه طولانی داشتیم. من می‌خواستم بدانم ایشان تا چه اندازه از مسائل اطّلاع دارند، فهمیدم که ایشان هم مثل ما ابهام جدّی دارد. با اینکه چین جزو 5 کشوری هست که الان در پاریس جمع شدند و بیانیه‌ای دادند این وضعیت نشان می‌دهد که سرنخ جای دیگری است. منظورشان از طرح خلع سلاح چیست؟ اگر خلع سلاح این است که همه دنیا خلع سلاح شود و شوروی، امریکا، فرانسه، انگلیس، چین و... سلاح‌های خطرناک خود را کنار بگذارند، این یک پدیده خوبی است. این وضعیّت که آنها هم سلاحهای خطرناکشان را کنار بگذارند، قابل قبول و پشتیبانی است.  اینکه آمریکا و شوروی تا حدّ محدودی در حال منهدم کردن برخی موشکها هستند، ما این را عملی نمی‌دانیم و بعید هم می‌دانیم و هیچ نشانی نمی‌بینیم که هدف این باشد. مسئله چیز دیگری است. یعنی ظاهراً خلع سلاح آمریکا و شوروی از اهداف طرح خلع سلاح نیست و اگر هم باشد در حدّی است که آنها قوی‌ترین و بالاترین دست در دنیا بمانند. بنابراین ما چون خیلی احتمال ضعیفی می‌دهیم که دنیا به طرف خلع سلاح عمومی می‌رود، لذا زیاد خودمان را روی این مسئله معطّل نمی‌کنیم. منتظر هستیم تا بعداً" نشان‌هایی به ما بدهند و خود را در این کار جدّی نشان دهند. خوب، اگر خلع سلاح دنیا نیست، پس منظور چیست. خود این کشورها آمده و خلع سلاح کشورهای منطقه خاورمیانه را در اولویت قرار داده‌اند و می‌گویند خلع سلاح خاورمیانه. حال اینکه حدود و ثغور خاورمیانه کجاست، بحث جغرافیایی دارداوّلاً چرا خاورمیانه؟ شاید دلیلشان این است که اینجا نقطه بحران‌خیز است. جنگ عراق علیه ایران و... بیانگر این دلیل است. خوب، اگر این است، باید بدانید که جاهای دیگر دنیا هم بحران خیز است. در حال حاضر » بالکان «و» بالتیک «از منطقه خاورمیانه کم خطرتر نیست. خودتان می‌بینید که کشورهای کوچک بالتیک در حدّ برخورد با شوروی هستند. آن‌ها خواهان استقلال هستند و غربی‌ها حمایت می‌کنند ولی شوروی نمی‌خواهد این استقلال داده شوددر» بالکان «وضع یوگسلاوی را می‌بینید. در آن منطقه کشورهای دیگر هم مشکل دارند. این مشکلات شروع شده است. همین حالا جنگ داخلی رخ داده و دارای ابعاد وسیعی است. و چون فرصت کم است نمی‌خواهم راجع به کشورهای دیگر حرف بزنم. این را بدانید که فقط خاورمیانه، منطقه بحران خیز نیست. حالا که می‌خواهند طرح خلع سلاح را از منطقه خاورمیانه شروع کنند، اوّلاً بگویند این منطقه خاورمیانه کجاست. این نکته را روشن نکردند. مسئله بعدی که روشن و آشکار نیست، این است که خلع سلاح تا چه حدّی است. چه چیزی را باید از دست آنها گرفت، آیا بمب اتمی، سلاح شیمیائی، هواپیماهای دورپرواز، موشک‌های دور پرواز و... می‌گیرید یا نه؟ خوب اگر جواب این باشد که اسراییل و سوریه و مصر با یکدیگر در منطقه خلع سلاح می‌شوند خوب قابل بحث است و بیشتر می‌شود روی آن بحث کرد. ولی ما هیچ فشاری روی این مسئله نمی‌بینیم. خوب همین حالا دارند به اسراییل اسلحه می‌دهند. مقدار زیادی از اسلحه‌هایی که برای جنگ با عراق آورده بودند به اسراییل انتقال دادند و گفتند که انبار ما در آنجاست خوب این که نمی‌شود. مگر سوریه را می‌شود خلع سلاح کرد ولی اسراییل را نمی‌شود خلع سلاح کرد. مگر می‌شود مصر را خلع سلاح کرد ولی اسراییل را نه؟ بنابراین جواب و پاسخ این سؤال باید روشن شود. و هیچ علامتی نیست، ما نمی‌دانیم اینها این هیاهویی را که در دنیا راه انداخته‌اند به دنبال چه چیزی هستند؟ می‌خواهید پاکستان را خلع سلاح کنید یا نه، اگر پاکستان خلع سلاح شود، سلاح‌های هند باید دستش باشد؟ خوب پاکستانی که نیروهایش را رو در روی نیروهای هند قرار داده است و همین حالا هم کوچکترین جرقه‌ای باعث کشته شدن عدّه‌ای می‌شود، مسئله کشمیر به صورت یک کبریت و یک انبار باروت بین اینها وجود دارد مگر می‌شود پاکستان را خلع سلاح کرد و به هند گفت که سلاح‌هایت را نگاه دار؟ اصلاً" شما می‌توانید هند را خلع سلاح کنید یا نه؟ اگر هند را خلع سلاح کردید، خود چین چه؟ هند یک همسایه هشتصد میلیونی در کنار چین است مگر می‌شود چین را مسلّح نگاه داشت و هند را خلع سلاح کرد؟ جواب این حرف را چه می‌دهید؟ ما هیچ جوابی نشنیدیم و سؤالات خیلی جدّی استدر آفریقا، در آمریکای لاتین، در آسیا هم این مسائل مطرح است ولی به سراغ خاورمیانه آمده‌اند. در اینجا شما می‌خواهید ترکیه را خلع سلاح کنید یا نه، شما به تازگی به ترکیه اسلحه‌های بسیار مدرنی داده‌اید، کارخانه‌ای که هواپیمای جنگی اف - 16 می‌سازد کاملاً" فعّال است و خیلی خوب هم هواپیما می‌سازد این باید خلع سلاح بشود یا نه؟ شما همین امروز با عربستان 500 میلیون دلار معامله تسلیحاتی کرده‌اید. آیا ما این مسئله را نمی‌فهمیم؟ از رفتار بی‌منطق و تند و بی‌حساب عراق بهانه گرفته‌اند و دارند این حرفها را مطرح می‌کنند. این مسئله یک ابهام جدّی دارد و لذا با این شرایطی که ما می‌بینیم، حسن نیّت در آن نمی‌بینیم. علائم غیر از این به ما چیزهایی نشان می‌دهد و آن سوءنیّت است که نشان می‌دهدمسئله دوّم که کنفرانس صلح اعراب با اسراییل است باز ابهامات جدّی در آن است. واقعاً" شما می‌خواهید اسراییل و اعراب با هم صلح کنند آیا این چهار میلیون فلسطینی آواره باید به فلسطین برگردند یا نه؟ اگر اینها بخواهند برگردند آیا می‌شود با این حکومت اسراییل این چهار میلیون برگردند یا نه؟ اگر برنگردند شما با این چهار میلیون چه می‌خواهید بکنید؟ این‌هایی که در لبنان، اردن و یا در سراسر دنیا هستند و از همه جا به آنها فشار وارد می‌کنند. اگر شما حسن نیّت دارید چرا این همه تلاش می‌کنید و یهودی‌ها را از سراسر دنیا به اسراییل می‌برید؟ این که قابل قبول نیست که شما می‌خواهید صلح کنید ولی از این طرف از اتیوپی، آلبانی، یوگسلاوی، شوروی و از هر جا که دستتان می‌رسد پل هوائی می‌زنید و اینها را به سرعت به اسراییل می‌برید و جمعشان می‌کنید، شما اگر بگویید ما باور نمی‌کنیم، چه طور اسراییل هر روز شهرک‌های جدیدی در مناطق اشغالی می‌سازد اگر آمریکا ادعا کند که زور من به اسراییل نمی‌رسد هیچ کس باور نمی‌کند، البتّه بعضی‌ها فکر می‌کنند که اسراییلی‌ها در آمریکا نفوذ دارند ولی این یک حرف است، اگر آمریکایی‌ها بخواهند نفوذ چند صهیونیست را از آمریکا کم کنند یک موج تبلیغاتی - که اینها خیلی خوب به آن وارد هستند - می‌تواند همه آنها را جارو کند و به بیرون بریزد. آن طوری که فکر می‌کنید نیست و اینها بهانه است و ما خیلی خوب می‌فهمیم و با رمز و رموز برخورد این مسائل آشنا هستیم.  بنابراین، این که شما دست اسراییل را نمی‌بندید، شهرک جدید می‌سازد؛ آن‌ها را تشویق می‌کنید که یهودی‌ها را به آنجا ببرید و اخیراً" در همین شرایطی که هنوز به کنفرانس صلح نزدیک نشده‌اید دارید سوریه را تهدید می‌کنید. در شرایطی که دارید فلسطینیها را در لبنان خلع سلاح می‌کنید که این بدبختها هیچ جایی برای رفتن به آنجا را ندارند. در شرایطی که دارید خود اسراییل را در جنوب لبنان نگه می‌دارید، این‌ها را از جنوب لبنان بیرون می‌کنید و به اسراییل می‌گوئید که بماند. چرا هنوز که امنیّت ندارد، این‌ها حرفهای نامفهوم و تردیدآور و یأس‌آوری می‌زنند بنابراین برای ما آنجا روشن نیست. برای ما روشن است که خلاف است، نه اینکه روشن نباشد. به سؤالات ما هم جواب نمی‌دهند.  این طرف می‌گویند که بنا است که در شمال عراق نیروی واکنش سریع درست کنند، ما اصلاً" نفهمیدیم که اینها چرا از جنوب عراق به شمال عراق رفتند. و هیچ‌وقت به سؤال ما جواب ندادنداینکه آمریکاییها در جنوب بودند و آنجا را آزاد کردند و رفتند و دست عراقیها را آنجا باز گذاشتند تا شیعه‌ها را سرکوب کنند و به شمال عراق رفتند و آنجا را حفظ کردند و حالا هم می‌گویند که می‌خواهیم در آنجا نیروی واکنش سریع درست بکنیم و در آنجا بمانیم. در جنوب شرقی ترکیه نزدیک مرز ما هم هست این سؤال برانگیز است و تحرکاتی که الان دارید و ما مطّلع هستیم که در شرق ما، در پاکستان دارید آنها را تحت فشار قرار می‌دهید که در سیاستشان تغییری بدهند. و نمی‌گذارید که افغانستان هم آرام بگیرد.  شما که در همه جا دارید از حقوق بشر حرف می‌زنید و از مردم کشمیر که این قدر مظلومانه کشته می‌شوند به عنوان تروریست نام می‌برید به خاطر اینکه یک یهودی را گرفته‌اند، مردمی که الان مدت‌هاست شهید می‌دهند و حرفشان هم این است که می‌گویند مقررات سازمان ملل را اجرا کنید، شما با اینها هم نمی‌توانید بسازید. خوب این ادعای خلع سلاح و ادعای کنفرانس صلح، که آدم را قانع نمی‌کند پشت این موضوعات یک نیت جدّی باشددر مورد امنیّت منطقه با حضور نیروهای بیگانه و ناوگانهایشان ما که بسیار حرف زده‌ایم. این‌ها چیزهایی است که تحرّکات آینده استکبار را در منطقه برای ما بسیار زیر سؤال برده است اما ما باید چه کنیم؟ ما با سیاست‌هایی که در این یکی دو سال اجرا کردیم ثابت کردیم که ایران یک ماجراجو و یک انقلاب بی‌ترمز نیست. برنامه‌هایش مشخص است، حرکت ما در مسائل بحران خلیج فارس، برخورد ما با آوارگان و مسائل جهانی و حضورمان در مکّه و برگزاری مراسم بدون درد سر که خیال می‌کردید ما می‌خواهیم آنجا را بهم بریزیم همه اینها نشان می‌دهد که ایران یک مشی روشنی دارد و این تهمّتهای ماجراجویی که می‌زدید درست نیستکسانیکه می‌خواهند منصفانه به حوادث منطقه نگاه کنند، ایران را به عنوان یک مرکزی که می‌تواند نقش اساسی در امنیّت منطقه داشته باشد مطرح کنند و روی آن حساب کنند و علایم آن را هم کم و بیش می‌بینیم. ولی ما احساس خطر می‌کنیم که باید در داخل کشور هوشیار باشیم. شما می‌بینید که در کنار ما، در افغانستان، عراق، کویت، خلع سلاح، و مسائل دیگری که هست و سرمایه ما برای مقاومت چیست. با این چنین قدرتهای تا دندان مسلّح روزگار، آنچه که ما تا به حال داشتیم وحدت ملّی و اتّحاد یکپارچه ما و رابطه صمیمی بین مسؤولان نظام، رهبری و ملّت بوده استاینکه من احساس کردم که مقام رهبری، دردمندانه گفتند که» من این مسائل را جرم می‌دانم و اینها بی‌جواب نمی‌تواند بماند «، در این مقطع و با این شرایط حرف زدن مسئله روشن است. ما حالا هر چه خودمان داریم و فکری، راهی، کاری داریم آن را انجام می‌دهیم یک مسئله است و مسئله دیگر این است که ما در مقابل این شرایط بسیار مبهم دنیا، البته شاید خطری متوجّه ما نباشد و زنگ خطر را به آن صورت من اعلان نمی‌کنم و شاید فهمیده باشند که ایران سنگر ثبات منطقه است ولی نمی‌شود خوش بین بود، آدم با حسن ظن با این مسئله برخورد می‌کند ولی یک وقت می‌بیند که خطر بیخ گوشش آمد. لذا ما باید کاملاً" هوشیار باشیم، با هوشیاری راه خودمان را ادامه دهیم، بهانه به دست دشمنان ندهیم و در میان خودمان اتّحادمان را حفظ کنیم که من متأسّفانه احساس می‌کنم یک چنین شرایطی گاهی می‌خواهد در کشور نقض شود که مقام رهبری، هشدار می‌دهند و ما هم تذکر می‌دهیم. البتّه نوعاً هم همه کسانی که دست اندرکار هستند حسن نیّت دارند و با یکدیگر می‌خواهند کار کنند و این طور هم نیست که من به صورت مشکل جدّی که نظام دارد مطرح کنم، واقعاً" ما مشکل نداریم امّا وظیفه ما است که هشدار بدهیم و ملّت را هوشیار کنیم. ممکن است بعضی‌ها حرف ما را قبول نکنند و به راه خودشان ادامه دهند ولی مردم لااقل بفهمند و» واکسینه «شوند. ما ادّله زیادی داریم که آنها می‌خواهند بین ما تفرقه بیاندازند.  واقعاً" الان استراتژی دشمنان انقلاب این است که ایران را دچار تفرقه کنند، هر حرکتی را به جنگ قدرت معنا می‌کنند، هر کسی در مسائل اجتماعی دلسوزانه اظهار نظر می‌کند فوراً" آن را جنگ قدرت می‌گویند و اینها با هم دعوا دارند، آن قضیه قبلی که من حرف زدم شما یادتان هست، به محض اینکه ما گفتیم، رادیو اسراییل خط داد و گفت فلانی در خطبه نماز جمعه نظرش به حاج احمد آقا [خمینی] بود. بعد هم دیدیم در داخل هم افراد، عین همان خط را ادامه دادند که این نادانی است. با اینکه هزاران بار گفته‌ایم واقعاً" با حاج احمد آقا اختلاف نظر نداریم و پیش از انقلاب با ایشان همراه بودیم. ایشان فرزند امام بود و در مبارزه بود از زمانی که آمدیم و انقلاب پیروز شد تا همین امروز تقریباً" در همه مسائل ما با هم اتفاق نظر داریم و اصلاً" کم اتفاق می‌افتد که در یک مسئله‌ای اختلاف نظر باشد.  در شورای امنیّت ملّی ایشان هست و کاملاً" سیاست‌ها را می‌داند، بنده آن روز یک حرف کلّی زدم که همه را نصیحت کردم که به طرف تفرقه و دعوا و خوشحال کردن دشمنان خودمان نروید و یکدیگر را حفظ کنید، انتقاد را می‌شود با زبان بگویید و دلسوزانه طرحی را مطرح کرد که طرف رنجیده خاطر نشود و هیچ کس هم زیر سؤال نرود. ما باید این راه را ادامه دهیم که البتّه داریم ادامه می‌دهیماین حرفها را به این جهت می‌زنیم که ما در آستانه دو انتخابات مهمّ هستیم، یکی انتخابات مجلس شورای اسلامی و دیگری انتخابات شوراها که هر دوی اینها عمومی است و در سطح جامعه است و باید یک خط مشی در تبلیغات انتخابات بگیریم و از همین حالا هم شروع شده و هر کسی به گونه‌ای حرف می‌زند که در منطقه‌ای که می‌خواهد رأی بگیرد، خودش شناخته شود و عیبی هم ندارد که آدم خودش را به مردم معرّفی کند و این راه صحیح دمکراسی است. ما باید مواظب باشیم که مشی اسلامی انقلابی داشته باشیم همان چیزی که امام به ما می‌گفتند. امام می‌گفتند مسائل مثبت را بگویید، منفی‌ها را نگویید در مبارزات انتخاباتی آدم لازم نیست که طرفش را لجن مال کند، باید خودش را معرفی کند و چیز بهتری که داراست ارائه دهداگر بنا باشد ما بخواهیم در آستانه انتخابات دنبال این باشیم که در کشور چیزهایی به عنوان کارهای تحریک‌آمیز پیدا کنیم و ذهن مردم را مخدوش کنیم، افرادی را تحریک کنیم، آدم‌هایی را بدبین کنیم، اگر این موارد اتفاق بیفتد و از هر طرف هم باشد، این همان چیزی است که رهبری اخطار کرد ما مسایلی در جامعه داریم که می‌شود به دو طرف آن نگاه کرد و جنبه‌های تحریک آمیزی هم از آنها در آورد و در نظام آنها را مسئله کرد، اگر آدم بایک دید جامع و منصفانه نگاه کرد، می‌شود آن را به خوبی مطرح کرد و جامعه را توجیه نمود.  مثلاً" ما تصمیم می‌گیریم که یکی از کالاهای دولتی را گران کنیم مثلاً" گازوییل، مازوت و نفت و امثال اینها، این را به دو صورت می‌توان برخورد کرد یکی اینکه افرادی بالاخره، یکی با این اصلاحات اقتصادی ضرر می‌کند و حتماً" به یک عدّه برمی‌خورد. اگر کسانی حسن نیّت داشته باشند این را بررسی می‌کنند و نکات مثبت آن را می‌گویند و اگر نکته منفی داشت آن را می‌گویند، اگر قبول داشته باشند نقاط مثبت را گویند. اگر نظر بد داشته باشند همان نکته منفی - که بهر حال هر اصلاحات اجتماعی دربردارد - آن را می‌گیرند و تحریک‌آمیز در بین مردم صحبت می‌کنند. یکی از مشکلات جدّی کشورمان در ساختار اقتصادی که حالا می‌خواهیم از اقتصاد متمرکز و اقتصاد زمان جنگ عبور کنیم و به طرف اقتصاد متعادل زمان صلح برویم قیمت بعضی از کالاهای دولتی استدر زمان جنگ خطرناک بود و این کارها را نکردند و یا نخواستند انجام دهند، اما الان ببینیم می‌توانیم اینها را این طوری تحمّل کنیم یا نه. شما فکر می‌کنید گازوییل چه قیمتی دارد و دولت چه طوری به مردم می‌دهد و اوّلاً متعلق به چه کسی است و ببینیم که با عدالت سازگار است یا نه. این مواد نفتی مال همه مردم است، آنهائی که در روستاها، در عشایر و همه جا هستند و بنده و شما همه به طور یکسان در آن شریک هستیم و به طور مساوی سهم داریم. شیوه توزیع ما این طوری بوده که اینها را نه تنها مجانی با مقداری خرج اضافی تحویل مردم می‌دادیم یک عدّه‌ای از این مسئله استفاده فراوان می‌کنند و یک عدّه‌ای هم هیچ استفاده‌ای نمی‌کنند.  بسیاری از مردم هستند که در تمام عمرشان اصلاً از گازوییل استفاده نمی‌کنند، غیرمستقیم هم در زندگیشان تأثیری ندارد. عدّه‌ای هم هستند که همه چیزشان گازوییل است و استفاده‌های کلانی می‌برند، بنزین و برق این طوری است و یک نفر در خانه‌اش برای روستایی تصفیه استخر، لباسشوئی، ظرفشوئی، یخچال و فریزر، اتوی برقی و سردکن و همه چیزش را از برق استفاده می‌کند ولی اکثریّت مردم اگر داشته باشند یک لامپ 50 شمعی دارند و خیلی‌ها اصلاً" ندارند، ما همه شریک هستیم، این چه عدالتی است در کشور که ما بیائیم این را مجانی که هیچ بلکه ده برابر آن را خرج کنیم و بگوئیم این آقا با این وفور از آن استفاده کند و آن آقا از آن محرم باشد و کسانی این حرفها را می‌زنند که مدعی هستند که طرفدار عدالت اجتماعی هم هستند.  ما گازوییل را اگر اضافی است به شما اعلام کنیم که از پالایشگاه‌های کشور، تبریز، تهران، اصفهان، آبادان، مجانی بردارید و در روستاها و شهرستان‌ها به مردم بدهید شما نمی‌توانید اینها را لیتری 4 ریال بدهید خودتان حساب کنید، یک کامیون 20 تنی که 20 هزار لیتر برمی‌دارد از شما 60، 70 هزار تومان می‌گیرد که از آبادان یا از جای دیگری بردارد  و به نقطه‌ای از کشور ببرد، لیتری 34 تومان باید کرایه بدهید، ممکن است شما بگویید اینها را با لوله می‌آوریم خوب خرج لوله هم همین است سرمایه کشور است، شما با همین جاده‌ها با همین ماشین‌ها نمی‌توانید بدهید، خوب واقعاً" این عدل است، این حق است که دولت برود و گازوییل که از خارج گران می‌خرد را به صورت ارزان بفروشد؟ ما نفت کوره را لیتری یک ریال و نیم می‌دادیم شما می‌توانید خاک بیابان را این مقدار تحویل دهید؟ خوب این آتش زدن به کشور است، این اداره کردن کشور که نیستالبتّه یک کسی که به فکر خودش باشد شاید این کار را بکند اما اگر من به این فکر باشم که آینده این مردم باید درست شود و باید اقتصاد درست شود و مردم به‌اندازه‌ای که حقّشان است بهره ببرند این را خیانت می‌دانم. البتّه به علّت اینکه سالها بد عمل کرده‌ایم نمی‌توانیم یک دفعه شوک وارد کنیم و بگوئیم قیمت واقعی، از آن طرف قانون مجلس و قانون برنامه می‌گوید که وزارت نفت، وزارت نیرو اینها حق ندارند برای طرحهایشان از بودجه عمومی استفاده کنند. یعنی اگر می‌خواهند نیروگاه بسازند درآمد آن را باید خودشان در بیاورند، لوله کشی می‌کنند درآمد از خودشان و اگر می‌خواهند پالایشگاه بسازند خودشان باید از درآمدشان در بیاورندخوب وزارت نفت اصلاً" درآمد ندارد، ضرر دارد وزارت نفت 60 میلیارد تومان از بانک مرکزی وام گرفت چون بودجه دولتی نبود و امسال هم با اینکه اینها را گران کرده‌ایم ولی هنوز 40 میلیارد تومان باید از بانک مرکزی وام بگیریم چون گفته‌ایم در ظرف پنج سال رفته رفته این درآمدها را اضافه کنند و روی پای خودشان و خودکفا بایستند.  چه کسی هست که بیاید و در مملکت سر و صدا راه بیاندازد و تحریک کند و بگوید گرانی شده است. این روزنامه‌ها خیال می‌کنند که دارند به مردم خدمت می‌کنند، خوب این یک نوع عوام‌زدگی است، این یک نوع فریب کاری مردم است. به مردم بی سواد بگوییم که گرانی برای شما می‌آورند و ارزانی آن هم این است که نفت این مردم را بدهیم به آن قلدرها بخورند و این طور هم اقتصادمان را بگردانیم. شما نمی‌دانید بانک مرکزی چقدر پول از دولت طلب دارد، اگر بدانید رقم آن چقدر است وحشت می‌کنید. همین طور پول گرفته‌ایم و ده سال خرج کرده‌ایم. این طوری خرج کردیم، نفتی که برای خودمان 20 تومان تمام می‌شود به مردم داده‌ایم 2 ریال، اینکه 20 تومان می‌گویم اغراق نیست و بیش از این هم تمام می‌شود.  از طرفی در کشور کاری باب شده بود که کامیون‌هایی بودند که به پمپ بنزینها می‌رفتند و گازوییل می‌زدند و به شوفاژدارها می‌دادند چون 4 ریال می‌خریدند و 10 ریال می‌فروختند. کارشان این بود، خوب این فساد را چه کسی قبول داردصمیم دل دق می‌خورد که چرا افرادی که می‌فهمند و آمار و ارقام دستشان هست مردم را تحریک می‌کنند و حرفهایی می‌زنند که خیال می‌کنند اینها دلسوز هستند. البتّه اکثریّت مردم این حرفها را می‌فهمند نه اینکه تأثیری در جامعه ندارد امّا چرا بگوییم. در بسیاری از بخش‌های کشور وضع همین است. ما چای شمال را ارزان می‌خریدیم، نه چایکار سود می‌برد و نه کارخانه چای خشک کنی سود می‌برد بلکه همه ضرر می‌کردند نتیجه آن این شد که حدود 10 هزار هکتار از اراضی با ارزش چای کاری ما از مدار خارج شد و بنا شد که چای وارد کنیم. البتّه چای ارزان هم بدست مردم نمی‌رسید ما آمدیم و گفتیم که چای را به قیمت واقعی بخرید، البتّه مجلس هم این دستور را داد. همین سفری که من به گیلان رفتم خود افرادی که آنجا بودند گفتند که مردم خیلی باصفا هستند که در اثر همین یک تصمیم، چند ماهه، چند هزار هکتار زمین را احیاء کردند و امسال ده هزار تن چای را اضافه کردند و کسانی هم می‌توانند شعار بدهند که دولت دارد گران می‌کند خوب این را هم چهار تا بچّه باور می‌کنند، امّا من این را صحیح نمی‌دانم که این چنین با انتخابات برخورد کنیم، ما باید واقعیّتها را به مردم بگوئیمالان سالهاست که دولت تصمیم گرفته که صادرات را تقویت کند و مدام ارز ترجیحی اختصاص می‌دهد ولی هیچ هم نمی‌شود، ما یک تصمیم گرفتیم و به صادر کننده گفتیم که شما هر چه صادر می‌کنید ارز آن مال خودتان، یک دفعه درآمدشان بالا رفت و ارزی که ما 40 تومان به آنها می‌دادیم، حالا حدوداً 140 تومان گیرشان می‌آید. مردم به صادرات هجوم آوردند، همین دو ماه اوّل سال صادرات ما دو برابر شده است و پیش بینی می‌شود که اضافه هم بشود. یعنی وضع به جایی می‌رسد که خاک و سنگ و علف این کشور هم صادر شود و تبدیل به ارز و صنعت شود که به کشور برمی‌گردد. خوب راه این است، البتّه وقتی این کار را کردیم یک چیزی هم گران می‌شود، آن چیزی که صادر می‌شود در داخل گران می‌شود خوب چیزهایی مثل فرش و خشکبار و غیره‌گران می‌شود، ولی نجات کشور در این استبنده اگر بخواهم شخصی فکر کنم و به عنوان دولت فلانی بخواهم شعار بدهم و ریاکاری بکنم راهش این است که اینکار را نکنم و بگویم دولت بعدی خودش می‌داند هر کاری که می‌خواهد بکند، امّا من این طور فکر نمی‌کنم، من فکر می‌کنم این انقلاب باید موفّق شود، بگذارید بنده شکست بخورم. ما یک مشکلات بسیار جدّی در این نحوه قیمت گذاری داریم، مس را کیلوئی 25 تومان می‌دادیم و مسگر می‌خرید و چند چکش روی آن می‌زد و آن را به قراضه تبدیل می‌کرد و از کشور خارج می‌نمود و 3 دلار می‌فروخت. 3 دلار با 25 تومان چقدر فاصله دارد و همه به قاچاق افتاده بودند، بنابراین یک قیمت متعادلی به آن دادیم و هم قیمت آن در بازار ارزان شد چون دیگر این کار را نمی‌کردند و هم دولت درآمد داشت و زندگی کارخانه مس هم عادی شد چرا که همیشه ضرر می‌داد و از دولت کمک می‌گرفت خب یک عدّه هم می‌توانند فوری بگویند این مثلاً جهیزیه فلان خانم عشایری است، این مس گران شد، واویلا و اینجا ضدّ استضعافی عمل شد. الان یک چیزی من احساس می‌کنم که روزنامه‌ها به خصوص دنبال می‌کنند همین ریاکاری گرانی است. من خواهش می‌کنم و دوستانه می‌گویم شما بیایید طرح بدهید نترسید و صریح طرح بدهید.  این حرفهایی که من می‌زنم جواب بدهید یا بیایید بگویید نفت را برای همیشه مجانی و با خرج به مردم بدهید و یا بیایید بگویید برای همیشه به اغنیا و ضعفا و همه سوبسید بدهید، مالیات از همه ضعفا بگیرید و بدهید به اغنیا و این معنایش این است. یعنی اگر شما بگویید برق را به کسی که در خانه‌اش همه وسایلش برقی است و کسی که در خانه فقط یک چراغ دارد مساوی بدهیم این معنایش اینست که درآمدهای این را بگیرد و به آن بدهید. ما مثلاً" برق را تا 250 کیلووات در سه ماه برای همه خانه‌ها مجانی می‌دهیم و تا 70 درصد مشترکین در این قیمت جدید وضعشان یا تغییر نمی‌کند یا مثلاً" 10 یا 15 درصد و یا 30 درصد تغییر می‌کند فقط کسانی که می‌خواهند همه زندگیشان برقی باشد حتّی واکس کفش خود را با برق می‌خواهند بزنند خوب بگذارید این نوع افراد پول بیشتری بپردازند. برق خیلی گران است و این چه نظریه اقتصادی است. من می‌بینم گاهی افرادی که ادّعای اقتصاددانی دارند به عنوان تحلیل در روزنامه‌ها این حرفها را می‌زنند و از خدا و مردم نمی‌ترسند برای اینکه خیال می‌کنند مردم نمی‌فهمند البتّه خیلیها هم نمی‌دانند برای اینکه این حرفها صریح به آنها زده نشده است. این نه عدالت اجتماعی است، نه عقل اقتصادی است و نه تدبیر درستی است که ما این طور زندگی کنیمباید همین طور بتدریج جلو برویم، البتّه نمی‌توان به جامعه شوک وارد کرد ولی باید کم‌کم این کار را انجام داد و من خواهش می‌کنم آدمهای عاقل این حرفها - را به طوری که همه از طرف دولت گفته نشود چون ما مدّعی هستیم، - برای مردم توضیح بدهند و این نحوه سیاست اداره کشور را برای مردم باز کنند که یعنی چه؟ هی می‌گویند سهمیه‌بندی، خوب شما دیدید که در دوره سهیمه‌بندی چه شد. ما سهمیه می‌دادیم ولی سر از بازار آزاد و احتکار درمی‌آورد. اکنون اکثر محصولات داخلی کشور دیگر دو بازاری نیست، دو نرخی نیست، بازار سیاه ندارد، تولید کننده سود می‌برد، واسطه هم سود می‌برد، مردم هم با خیال راحت می‌روند می‌گیرند البتّه یک عدّه از کسبه دارند اجحاف می‌کنند که آن بحث جداگانه ایست و من آن را قبول دارم. اگر کسبه به حرفهای حسابی توجه نکنند ما روزی سراغ آنها خواهیم رفت و نمی‌گذاریم این طوری بماند.  همین مسئله ایرانیان خارج از کشور یک مثال اجتماعی دیگر است البتّه شما خسته شده‌اید ولی در این بحث باید مطرح گردد زیرا تاکنون در مورد این مسئله توضیح نداده‌ام. اخیراً" این مسئله را یک عدّه که نان ریاکاری خود را با شعار انقلابی‌گری می‌خورند مطرح کرده‌اند حالا ببینید معنای این حرف چیست. آیا ایرانیان خارج از کشور باشند به نفع انقلاب و مردم است یا داخل کشور، این یک سؤال؟ من نمی‌دانم چه تعداد هستند ولی تحقیقاً" خارجیان و دشمنان ما دنبال این هستند که ایرانیان به خارج از کشور بروند و فرار کنند آن هم به چند دلیل. آن‌ها که ثروتی دارند، ثروت می‌برند، آن‌ها که مغز و فکری دارند فکرشان را ببرند و آنهائی هم که این چیزها را ندارند در آنجا تبدیل به جاسوسان و مزدور و عامل دست آنها می‌شوند و یا کارگر ارزاناز لحاظ اخلاقی چون انقلاب ما بیشتر یک انقلاب فرهنگی است نه مادی آنها خوشحالند که چند میلیون ایرانی بروند در خارج و آنجا در دنیای کفر زندگی کنند و زن و بچّه و دختر و پسرش و خودش همه آلوده بشوند. کیست که فکر کند کسی که از ایران فرار کند و به خارج برود از لحاظ اخلاقی سالم باقی می‌ماند. واقعاً کسی هست که بنشیند در این کشور و مردانه دفاع کند و بگوید نه ما قبول داریم که همه به خارج بروند، خب اگر این طوریست پس در مرزها را باز کنید، چرا فراریان را دم مرز می‌گیرید و می‌آورید زندان می‌کنید؟ خوب بگویید همه بروند و از خدا بخواهید که بروند. اگر هم ضد انقلاب باشند آنجا سازماندهیشان می‌کنند و آنها را تبدیل به اهرم می‌کنند و آنجا همیشه آبروریزی می‌کنند و دروغ می‌گویند و فیلم تهیّه می‌کنند و مقاله می‌نویسند و دائماً" علیه انقلاب سمپاشی می‌کنند خب وجود ایرانیان خارج از کشور چه نفعی دارد و اصولاً" در کشور ما چه اتفاق جدیدی افتاده است. و این سیاستی بود که در زمان حضرت امام (ره) شروع شد و می‌فرمودند برگردید و سرمایه‌هایتان را هم بیاورید و اینجا کار کنیدیک جلسه در خارج از کشور گذاشته شد که مخلوطی از انقلابی و ضدّ انقلابی و هوادار و غیر هوادار آنجا جمع شده بودند و هنوز هم دارند می‌نویسند اسم آن را هم گذاشته‌اند دعوت از سرمایه‌دارهای خارج از کشور و تیتری را هم می‌دهند که بیچاره کارگرها و انقلابی و حزب اللّهی‌ها بگویند عجب دلسوزانی ما داریم. ما مگر چقدر سرمایه‌دار در خارج داریم، چند درصد اینهائی که در خارج هستند سرمایه دارند، آنهائی که سرمایه‌هایشان داخل کشور است که ما مصادره کردیم و دست ماست و یک عدّه دزدی کردند و یک مقدار بردند ولی اکثریّت این‌ها این طور که نیستند یا از سربازی فرار کرده‌اند یا تحصیل کرده‌اند و آنجا باقی مانده و یا به شکل دیگری ضد انقلاب بوده و سرمایه‌ای هم ندارد و ضد انقلاب است و حرف ما هم این نیست که همه بیایند و شرط کنند ما می‌آئیم اینجا چکار می‌کنیم. ما هیچ شرطی را از هیچ کس نمی‌پذیریم هر کس می‌خواهد بیاید باید خودش را منطبق بکند با شرایط اخلاقی و انقلابی کشور و ما این را به عنوان سیاست رسمی اعلام کرده‌ایم اگر پرونده‌ای دارد اینجا به دادگاه می‌رود یا تبرئه می‌شود و یا خیر و یا اگر عفو عمومی دادند و این سیاست روشنی استاین‌هایی هم که این حرفها را می‌زنند می‌دانند که رهبری این مسئله را به شورای امنیّت ملّی داده‌اند و گفته‌اند آنجا بررسی کنید و سیاست را اعلام نمایید ولی ما می‌بینیم هر روز در یک روزنامه می‌نویسند در رابطه با دعوت از سرمایه‌داران خارج از کشور خب این چه رذیلت اخلاقی است که آدم با کشور، انقلاب مردم و خون شهدای خودش این طوری برخورد کند و یکی هم این تیتر را می‌خواند و بقیه‌اش را هم دیگر نمی‌خواند و خبر هم ندارد که این چیستواقعاً" ما گاهی در تبلیغاتمان از حدّ اعتدال خارج می‌شویم، واقعاً این طور مبارزه کردن، مردانگی نیست مبارزه را باید آدم منطقی بکند ما مسلمانیم. » اُدْعُ اِلی سَبیل رَبِّکَ باِلْحِکْمَة و الْمَرْ عِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جادلْهُمْ هَیِ اَحْسَنُ...« این که آدم این طوری برخورد کند، که مسائل را حل نمی‌کند چه کسی گفته سرمایه‌دارها بیایند اینجا و سرمایه‌شان را هم بگیرند و شرط هم باشد که اینها بیایند و در مصادر امور قرار بگیرند. شما این حرف را از چه کسی شنیده‌اید که آن را در روزنامه‌ها می‌نویسید. من می‌گویم این شیوه‌ها را منسوخ کنیم، انتقاد را باز کنیم و همین مسئله را بیایید مطرح کنید و واقعاً" بحث کنید که اینها بیایند یا نیایند و اگر بناست بیایند کدام یک از آنها خوب است بیایند.  الان ضدّ انقلاب پشت قضیه است چون آنها آنجا می‌خواهند پناهندگی سیاسی بگیرند و می‌گویند ایران ناامن است وقتی که ما اینجا این تهدیدها را می‌کنیم آنها می‌گویند ببینید آنجا ناامن است و صریحاً گفته‌اند ببینید داخل ایران یک جناح نیرومندی مخالفند که ما به آنجا برویم و آنها ما را محاکمه می‌کنند و دادگاه انقلاب و چه و چه، و درست خواسته آن‌هاست که بگوئیم اینجا ناامن است و آنها بروند آنجا پناهندگی سیاسی بگیرند و ایرانی که پناهدگی سیاسی بگیرد آیا دیگر ایرانی است؟ آیا روی او می‌شود به عنوان یک ایرانی حساب کرد؟ او ناچار است اطاعت کند، ناچار است برای آنها بار ببرد، ناچار است برای آنها جاسوسی کند و ناچار است در خدمت استکبار باشد و این چه سیاستی است که ما میلیونها نفر آدمهای خودمان را بفرستیم آنجا و لشکر دشمن کنیم، این چه انتقادی استمن واقعاً تعجب می‌کنم آنهم از کسانیکه انتظار دارد که آنها خیلی عمیق‌تر از این حرفها را بررسی کنند و عمیق‌تر حرف بزنند. عرض کردم بنده قاطعانه طرفدار این هستم که مسائل، منطقی در روزنامه‌ها، رادیو و تلویزیون و سخنرانی‌ها و تریبون مجلس مطرح شود و اشکالات بیان شود امّا طرح هم ارائه گردد. ما که رادیو اسراییل نیستیم که فقط بخواهیم عیوب را بگوییم، ممکن است کارها هم عیب داشته باشد حالا من نمی‌گویم هر کاری می‌کنیم معصوم هستیم و سیاستهایمان درست است ممکن است ما هم اشتباهاتی داشته باشیم خب همان اشتباهات را بگویند به شرطی که طرح ارائه بدهند یعنی هر کس مدعی است در کنارش طرحی ارائه بدهد که انسان حرف او را بپذیرد و بیاید امور کشور را اصلاح کند و همه ما هم دنبال اصلاح هستیم. من عرض کردم این افرادی که این طور می‌گویند من آنها را متهّم به سوءنیّت نمی‌کنم بلکه متهّم می‌کنم به بد عمل کردن زیرا آنها هم دنبال حفظ انقلاب هستند و روحیّات انقلابی دارند و آنها هم می‌خواهند کشور در راه امام بماند و جامعه یکپارچه باشد و چیزهایی احساس می‌کنند، ولی شیوه برخوردها در جامعه درست نیست مخصوصاً" این روزها که بر روی مسئله گرانی زوم کرده استیک چیزی در یک گوشه‌ای اتّفاق می‌افتد فوری می‌بینید تیتر روزنامه شد جوابش را هم ندارند که بگویند به جای گرانی چه بدهیم. بگویند بودجه بدهید و ما بدهیم که این چیز گران نشود، اعتبار بدهید و یا بگویند حدف کنید و یا بگویند دیگر نیروگاه نسازید دیگر پالایشگاه و پل نسازید و بگویند دیگر ما لازم نداریم به روستاها برق و به مردم آب لوله کشی بدهیم. این‌ها همه باید از خودش در بیاید این را نمی‌گویند. این اشکال کار ماست و ان‌شاءالله با تقوایی که ما، در اکثریّت دوستان و ملّتمان سراغ داریم این مسئله مراعات شود و پیش از انتخابات آینده از این حرفهای مضر زده نشود و در مقابل، حرفهای حسابی مطرح گردد تا مردم بفهمند. شما مردم دقّت کنید و ببینید چه کسی دلسوز شماست، چه کسی راه حل جلوی پایتان گذاشته و چه کسی برای آب و برقتان و نان و زندگیتان و حمل و نقل شما دارد کار می‌کند و اینها را هم حساب کنید. با شعار هیچ کس تا بحال به هیچ جایی نرسیده و شعار همراه با عمل بسیار خوب است.

 أَعُوذُ باللَّهِ مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجیمِ

 بسْمِ‌اللَّهِ الرَّحْمنِ الرحیم

 » قُلْ هُوَ اللَّهُ اَحَدٌ/ اَللَّهُ الصَمَدٌ/ لَمْ یَلِدْ وَلَمْ یوُلَدْ، وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُواً اَحَد«.