خطبه اوّل
بسْمِاللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم
اَلْحَمْدُلِلّهِ رَبِّ الْعالَمینَ، وَالصَّلوةُ وَالسَّلامُ عَلی رَسُولِ اللَّهِ وَالِهِ الْأَ ئِمَّةِ الْمَعْصوُمینَ. أَعُوذُ باللَّهِ مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجیمِ، "یا ایُّهَا الْمُزَّمِّلُ قُمِ الَّلیْلَ اِلاَّقَلِیلاً، نِّصْفَهُ أَوِ انقُصْ مِنْهُ قَلِیلاً".
در بحثهای خطبههای اوّل که بحث خاصّی در مورد اینکه اسلام برنامه زندگی است - رسیدیم. در این بحث که پیرامون "عدالت اجتماعی" نیز سخن گفتیم، چند نکته اساسی تا کنون گفته شده است.
اینکه اسلام برنامه سعادت انسان در دنیا و آخرت است و دو جهان را با هم دیده است.
دوّم اینکه برنامههای اسلام برخلاف آنچه که در ذهن بعضیها هست، برنامههای پیچیده و غیرقابل درک و معمّاگونه نیست، بلکه عملی و اجرایی و قابل فهم و درک عمومی برای همه است .
سوّم اینکه در برنامههای اسلام زندگی دنیا همان طور که شایسته زندگی دنیا است، همان طور مورد توجّه بوده است. برای همین منظور برنامههای اداره زندگی از بن و بنیاد برنامه ریزی شده است. ما در دستورات اسلامی مأمور به نقد کردن منابع طبیعت استفاده از نعمتهای الهی هستیم. برای استفاده از منابع الهی هم گفتیم، مکلّف به کار و کوشش هستیم که جوهر حرکت انسان در زندگی است و برای اداره زندگی، کار کردن جزء تکالیف انسانها است و گفتیم[t1]د کار چه برای دنیا و چه آخرت اگر با این هدف انجام شود، میتواند عبادت باشد.
در بُعد تولید گفتیم، هر چه بیشتر، بهتر، چون برای جامعه است و جامعه اسلامی را آباد و آزاد میکند. امّا در بُعد مالکیّت گفته شد، کفاف و عفاف به اندازه وسایل متوسّط امرار معاش نقطه اخلاقی مطلوب است. اگر چه ثروت در دست انسانهای صالح همیشه میتواند وسیله خیر باشد.
در بُعد مصرف گفتیم که اسراف و تجمّلگرایی سرزنش شده است و ریاضت مذموم و طرد شده است و حد صحیح اسلامی حد قنائت است که اینها در یک دوره از خطبههای ایراد شده، در این فصل از بحث گفته شد. گر چه در فصل اخیر که برای نامطلوب بودن ریاضت مطرح شد و حرفها وبحثهایی پیش آمد که جریانات مخصوصی که مخاطب این بحث نبودند، شاید قصد بهره برداری دیگری را داشتند، امّا عموم ملّت ما قطعاً در جریان بحثها آن طوری که انتظار میرفت - هستند.
نکتهای که امروز در ادامه این بحث مطرح میکنم، این است که اسلام به جسم و روان، به هر دو توجّه دارد. اسلام در برنامههایی که آورده به مسائل یک بعدی نگاه نکرده، همان طور که در ابعاد کار، تولید و مصرف و مالکیّت گفتیم. در رسیدن به وجود خود انسان این بحث قابل توجّه به جسم است. به همان اندازه که باید برسیم توجّه شده و به جان و روح به همان اندازه که باید برسیم توجّه شده [است] و تذکّرات مکرری در قرآن، روایات و عمل بزرگان آمده که اگر ما راه افراط و تفریط برویم، برنامه اسلام را عمل نکردیم. نه به گونهای عمل کنیم که جسم ما صدمه ببیند و ضرر کند و نه درست است، به گونهای عمل کنیم که جان و روحمان آسیب ببیند.
البتّه با اولویت جان و روح از بسیاری از مدارک آسمانی ما روشن میشود که جان و روح بسیار بالاتر است و تداوم سعادت انسان در دنیای دیگر بستگی به سعادت روح دارد. ولی با جسم ناتوان و از کار افتاده تأمین سعادت روح نیز مشکل میشود.
این دو آنچنان سرنوشتشان آمیخته است و سرنوشت هر یک را جدا از سرنوشت دیگری نمیشود در نظر بگیریم. این حرکت و آموزش اسلام در مقابل آن همه انحراف که در تعلیمات گذشته بوده، یکی از نکات اساسی موفقیّت اسلام و جاودانی اسلام است که دربسیاری از مذاهبی که قبلاً بوده و یا اختراع شده و یا منحرف شده، انحرافاتی به وجود آمده که از این تعادل و اعتدال بیرون رفته بودند. با توجّه به این بحث که به نظر میرسد، از عمدهترین مباحث دینی است و در برنامه اسلام باید توجّه خاصّی روی آن شود. امروز چند نکتهای را مفید است [که] برای آموزش جامعه در اینجا عرض کنیم.
در دین اسلام و معارف قرآن در بُعد نفسانی و روحانی انسان در بخش جان انسان بهای بالایی داده شده که مکاتب مادّی دنیا که امروز حاکم بر جهان هستند، از این نعمت محروم هستند و یکی از چیزهایی که امروز دنیا را رنج میدهد و باعث بسیاری از این بلاها و مصیبتها و جنگها و.... هست، همین است که بشر یک بُعدی رشد کرده است. آن چیزهایی که مربوط به دنیا، مادّه و جسم است، با سرعت به جلو میرود، امّا آن چیزهایی که مربوط به روان و معنویّات و آن چیزهایی که باید تعادل را در عالم مادّه حفظ کند، یا عقب میرود و یا در جا میزند که متأسّفانه باید بگوییم، بیشتر در بعضی موارد عقب میرود و درد بزرگ دنیا این است و این درد را اسلام میتواند درمان کند.
امّا مثلاً مسیحیّت، مسیحیّت در اصل خودش دین خداست و کامل و قطعاً جامع، امّا با دستکاریهایی که در آن شده و یک بُعدی به آن دین پرداختهاند و معارف مسیحیّت رابه یک سری کار و مراسمی که در کلیساها در روزهای خاص انجام میدهند، محدود کردهاند و آن ابعاد اجتماعی دین مسیحی که میتواند، جوامع بشریّت را تحت تأثیر قرار دهد، آنها مورد غفلت است و به همین دلیل ما همیشه از این کشورهای استکباری مشکل برای بقیه کشورهای دنیا داریم. چون این بُعد معنوی و توجّه به روان و توجّه به معنویّت آنجا به اندازه کافی نیست. اگر چه همین شعله نورانی کمی هم که از کلیساها به روی مردم باز شده، باز هم مؤثّر است. ولی با آن چیزی که باید باشد خیلی فاصله دارد.
تفاوت اسلام با سایر ادیان موجود این است که اسلام در عموم مسائلش و بر همه ابعاد زندگی اجتماعی بشر این بُعد معنوی و روحپروری را مورد توجّه قرار میدهد.
عبادت تقریباً در همه زندگی ما مثل بنددانههای تسبیح کشانده است. ذکر، یاد خدا و توجّه به آخرت و توجّه به حساب و کتاب و قیامت و به معنویّات چیزی است که هر جا انسان با معارف اسلام برخورد میکند، در آن میبیند. هم در مسائل اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و هم در مسائل عبادی و اصولاً حتّی عبادات را با مسائل اجتماعی انسانها مخلوط کرد.
چند شاخه از عبادات مهم را توجّه کنید. مثلاً نماز را، نماز یک تکلیف کاملاً عبادی است. امّا اینکه نماز را ترجیح میدهد، در مساجد خوانده شود. اینکه نماز جمعه را برای ما به وجود آوردهاند، اینکه شرایطی را برای محلّ نماز و ... قرار داده است، این باعث میشود، احکام عبادی ما با احکام اجتماعی سیاسی ما همراه شود. حج در ماهیّت اوّلیه خودش یک سری حرکات کاملاً عبادی است. امّا یک مجموعهای در یک زمان معین است همه کسانی که درآن سال باید به مکّه بروند در یک نقطه جمع میشود و تبدیل به یک حرکت عبادی سیاسی میشود، روزه یک حرکت کاملاً عبادی است. انسان برای خدا تحمّل گرسنگی و تشنگی را بکند و مشکلات را تحمّل کند، امّا از همین حالاتی که انسان را زمان روزه پیدا میکند، بسیاری از چیزها را میفهمد که انسانهای سیر بدون روزه نمیفهمند و آن حالت حفظ و حراستی که در دوران روزه، انسان پیدا میکند. بسیاری از مسائل اجتماعی را میتواند در کنار خودش حل کند.
زکات و خمس یک عبادت است، ولی در عین حال یک حرکت اقتصادی و امدادی است که در جامعه تعبیه شده است. میبینید تفاوت اسلام با سایر ادیان و مکاتب این است که زندگی انسان را با عبادت و ذکر خداوند مخلوط کرده است. شما در قرآن وقتی نگاه میکنید، اگر یک بار قرآن را با این دیدی که من الان عرض میکنم، مطالعه کنید، میبینید که سراسر قرآن روی عبادت و ذکر و یاد خدا و توجّه به معاد، قیامت حساب و کتاب و ... آیات فراوانی دارد. نمیشود انسان یک صفحه از قرآن را بخواند و چند بار در مغزش حالت توجّه به معنویّت و پرورش انسان پیدا نشود.
این کتاب، این هدیه آسمانی، برای نسلهای بشر تا قیامت، برای ما بسیار گویا است. مضامینی که در این کتاب آمده است و لذا قرآن خواندن عبادت است. این مجموعه که عرض کردم، سند بسیار خوبی است، برای اینکه اسلام در برنامههایش به جسم و جان و روح و پیکر توأماً نگاه میکند و نمیخواهد، ما در یک بعد رشد کنیم و در بعد توقّف یا عقب گرد کنیم، در مورد خود پیامبر اسلام هر قدر انسان مسؤولیّتش بیشتر باشد، تکلیف عبادت برای انسان بیشتر میشود. زیرا آن کنترل روحی یک ضرورت بیشتر شود.
یا أیُّهَاالْمُزَّمِّلُ، قُمِ الاَّالَّیْلَ الاَّقَلیلاً نِصّفَهُ أَوِانقُصْ مِنْهُ قَلیلاً.
این از مطالب بسیار قابل توجّه تاریخ است. گویا این آیه دوّمین سورهای است که بر پیامبر نازل شده است. اگر این چنین باشد. معنایش این است که همان روزهای اوّلی که پیامبر اکرم (ص) مأمور به انجام رسالت شدهاند، بعد از اینکه سوره اقراء نازل شد و کار شروع شد. اوّلین برنامه برای خود پیامبر آمد، پیامبر خودشان را همیشه با این شیوه که عرض میکنم، میساختند و حفظ میکردند.
یک حکم واجب و تکلیف برای پیامبر آمد که پیامبر مأمور شد، بخشی از شب را بیدار باشد و عبادت کند. این چه حکمی است؟ و در توضیح این آیات اوّل سوره و این آیه آخر سوره مطالب دیگری آمده که برای ما گویا است. به عنوان یک تکلیف به شخص پیامبر اگر نگوییم یک تکلیف در آن موقع برای بعضی از بزرگان اسلام هم بوده است.
بعضیها معتقدند »بوده« و خیلیها معتقدند » نه « این تکلیف مخصوص شخص پیامبر بوده به خاطر مسؤولیّت بزرگشان که داشتند. چرانصف شب را پیامبر باید بیدار بماند و عبادت کند.
قرآن میفرماید:
اِنَّا سَنُلقی عَلَیْکَ قَوْ لاًتَقیلاً
برای اینکه مأموریّت بزرگ و سنگینی بر عهده تو خواهد آمد، چون مأموریّت سنگین است. برای شما عبادت در شب تکلیف است. ارتباط اینها با هم چیست؟ خوب، کسی که مأموریّت سنگینی دارد. بطور مادّی اگر بخواهیم حساب کنیم، باید شب استراحت کند و روز بتواند وظیفهاش را خوب انجام دهد. شما شبها عبادت نمایید.
»نِصْفُهُ أَؤانَقصْ مِنْهُ قُلَیلاً«
یعنی کمی کمتر از نصف و یا کمی بیشتر از نصف باید در شب به عبادت بپردازید.
تنها توجیهی که در این زمینه میتواند وجود داشته باشد، این است که این گونه عبادت در نیمه شب در جهت ساختن، پرورش و به وجود آوردن یک انسان کامل، مستقل، مقاوم و مستقیم میتواند مؤثّر واقع افتد. البتّه بعد از مدّتی این بار تکلیف کاهش مییابد، هر چند که این مدّت دقیقاً زمانش معلوم نیست. خطاب به پیامبر میگویند. حالا آن تکلیفی را که به شما محول نمودیم، در آن حالت اوّلیهاش یعنی در نیمه شب واقع نیست و بلکه مقداری از آن مدّت همیشگیاش میتواند کاهش یابد.
خداوند خطاب به پیامبر میفرماید: ما میدانیم که شما و همراهانتان بخشی از شب را جهت انجام عبادت و اطاعت خداوند در بیداری سپری میکنید، امّا از این لحظه به بعد وظایف عبادیتان را تا حدّی که برای شما مقدور میباشد، انجام دهید و به اقامه نماز و قرائت قرآن بپردازید. حال اینکه چرا شب!؟ باید به انجام اعمال عبادیشان بپردازند خود این هم سئوالی است، باز در یکی از آیات دیگر پاسخ این سئوال به این صورت آمده است:
»وَ مَنِ الْلَیْل فَتَهَجَّدْ بهِ نافِلَةً لَّکَ عَسَی أَنْ یَبْعَثَک رَبُّکَ مَقاماً مَحْمُوداً «
یعنی اوقات شب را به نافله سپری کنید. چون تنها در این صورت است که میتوانید به مقام والای معنوی و ملکوتی دست یابید.
پیغمبر (ص) در آن روزی که در مکّه حضور داشتند و مسؤولیّتهای مربوط به اداره کشور را به آن وضعی که در مدینه جریان داشت، عهده دار نبودند. بلکه صرفاً مسؤولیّت ناشی از هدایت مبارزه را بر عهده داشتند، فرصت بیشتری را جهت عبادت در شب در اختیار داشتند و برای مقاومت بیشتر در مقابل ایذاء و اذیّت فراوانی که شرایط مکّه بر دوش پیامبر گذاشت و آزارهایی که از ناحیه مشرکین متوجّه حال پیامبر اکرم (ص) میشد. لذا مقاومت بیشتری را از سوی پیامبر (ص) میطلبید و این تکلیف به طور قطعی ضرورت آن زمان بوده است و پیامبر و دوستانش با این عبادت و طاعاتشان به مراحل و مراتب خودسازی معنوی و روحی نائل گشتند.
در رابطه با زمان قائل شدن تخفیف عبادات برای پیامبر و یارانش روایات متعددی وارد شده که بعضی از آنها آوردهاند که تخفیف بعد از یکسال در نظر گرفته شد و بعضی نیز این مدّت را بین هشت ماه تا ده سال نیز ذکر کردهاند. امّا مرحوم علامه طباطبایی با توجّه به اینکه در آن آیهای که ذکری از تخفیف عبادات به میان آید، از مسائلی همچون جهاد، قتال، و زکات و از این قبیل آمده است، نظرشان این است که این آیه در مدینه نازل شده و این تخفیف در مدینه منظور گردیده است.
به هر حال به احتمال قوی پس از ده سال و در مدینه این آیه نازل شده است و این تخفیف را در پی داشته است. ما این امر را در زندگی سیاسی و اجتماعی خودمان به رأی العین مشاهده نمودیم. چون بعضی از انسانها و جوانهای خوب، علاقهمند و فداکار و مبارز، تحت عنوان این طرز تفکّر که حال ما که انسان ساخته شدهای هستیم، دیگر نیازی به عبادت کردن پیدا نمیکنیم و یا اینکه، حالا ضرورت روی آوردن به امور اجتماعی بیشتر احساس میشود، این عدّه از امر حیاتی عبادت رویگردان میشدند. متأسّفانه همین عده به خاطر ضعف معنوی و ایمانی لغزیدند و از صحنه اجتماع منزوی شدند و این حرف قابل تأمّلی است.
انسانهایی که پیش از انقلاب واقعاً با تمامی توان وجودشان سودای خدمت در راه خدا را در سر میپروراند، امّا به دلیل برخورداری از اجتهاد و روحیه روشنفکری، آنها را به این نتیجه رسانده بود که در انجام دادن عبادات الهی نیازی احساس نمیکردند.
همان حرفی را که عدّهای که قصد خدمت کردن به اجتماع را در پیش رو دارند، سر میدهند، یعنی شعاری که "عبادت بجز خدمت خلق نیست" گاهی این طرز تفکّر را بوجود میآورد که خوب، همین که انسان قصد خدمت کردن مردم را پیشه خود ساخته است همین مسأله خود عین عبادت محسوب میشود.
این تعبیر که این نیّت و انگیزه خود به مثابه عبادت بشمار میرود، تلقی درستی است، بلکه عبادت با ارزش هم تلقی میگردد، امّا در مقابل آن انسانی که عبادت را ترک میکند و یاد خدا، قیامت و معاد را بطور کل به فراموشی بسپارد، این شخص تدریجاً در فعالیّتهای اجتماعیش هم منحرف میشود. لذا در رابطه با این مهم در قرآن کریم، دستورات اسلام با شدّت و حدت در پی این معنی هستند که ما را تا آخرین لحظات حیات از هرگونه لغزش و انحراف مصون بدارند.
از جمله این حفاظ ها نماز پنجگانه، نافلهها، نماز شب برای آن عدّهای که امکانات برایشان فراهم است که البتّه برای اکثر مردم امکانش هست، روزه از جمله روزههای مستحبی، گاه بگاه رفتن به اماکنی که انسان را به یاد معاد و قیامت میاندازد، همانند مزار شهداء و قبرستانها و رفتن به زیارتگاهها، رفتن به حج، توجّه کردن به مسائل زندگی معنوی، تمام اینها چیزهایی هستند که در دین شما تعبیه شدهاند، البتّه فلسفه وجود این قبیل دستورات و برنامه ها برای این است که ما انسانها بطور یک بُعدی رشد و حرکت نکنیم.
ضمناً در اینجا بُعد دیگر قضیه هم از اهمیّت خاصّی برخوردار است و از آنجایی که این بحث را نمیتوان بطور کاملاً روشن در یک خطبه کوتاه بیان کرد، به همین جهت من فکر میکنم در دو سه خطبه نماز ما باید پیرامون این مقوله بحث کنیم. البتّه آن بعد دیگر قضیه هم این است که همچنان که اسلام این همه به عبادت اهمیّت قائل شده است. به توجّه به جسم هم آنچنان اهمیّت قائل شده است که اگر این عبادت با موجودیّت جسم در تزاجم باشد، همین عبادت هم باطل محسوب میشود.
روزه با این اهمیّتش چنانچه باگرفتن آن، انسان مریض شود روزه باطل به حساب میآید و گرفتن روزه در چنین شرایطی نه تنها اینکه صوابی ندارد، بلکه گناه هم دارد.
اگر شما در صدد وضو گرفتن باشید، از طرفی چنانچه وضو گرفتنتان مستلزم این باشد که زخم یا جراحت روی دستتان تشدید یابد، گرفتن وضو در چنین شرایطی اصلاً جایز نیست.
یا زنی که در حال شیر دادن به بچّهای میباشد، یا اینکه در شرایط حاملگیاش بچّهای را در رحمش نگهداری مینماید، چنانچه روزه گرفتن چنین فردی مستلزم این باشد که به سلامت و جسم فرزندش صدمهای وارد شود، روزه گرفتن برایش حرام به حساب میآید.
مشاهده میکنیم که به چه قسمتی تعادل در تعالیم اسلامی رعایت شده، یعنی عبادت کردن، نماز و قرآن خواندن و حج با این اهمیّت خاصّ خودش لیکن متوازین شده، با حفظ و سلامت جسم و این دو با هم محفوظ باقی میماند. کسانی که بطور یک بعدی، به جسم خود اهمیّت میدهند، متضرر میشوند و از رشد یک بعدی برخوردارند و پدیده خطرناکی را به دنبال خواهد داشت.
آن عدّهای هم که صرفاً به انجام عبادت میپردازند و به آن شکلی که به سلامتی و جسمشان کمترین توجّهی را ندارند، هم کارهایشان بینتیجه خواهد ماند و یک روزی سرانجام در جایی سقوط خواهند کرد.
لذا در این میان کسانی که اعتدال را در کارهایشان پیشه میکنند، یعنی هم به یاد خدا هستند و عبادات را انجام میدهند و هم به حفظ جسمشان توجّه میکنند، اینها کسانی هستند که خداوند به عنوان کسانی که در راه او زندگی میکنند، قبولشان دارد. انشاءاللّه ادامه بحث را در خطبههای بعد بخوبی دنبال خواهیم کرد و تقوایی که در این بحث باید بروی آن تکیه نمود، این است که ما باید در انجام عباداتمان کوتاهی به خرج ندهیم و در شرایط عبادات به نحوی که از ما خواسته شد، نه بیشتر و نه کمتر ادا نماییم که بتواند مصداق بارز انجام تکالیف باشد.
أَعُوذُ باللَّهِ مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجیمِ/ بسْمِاللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم/ اَلْحَمْدُللَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ/ اَلرَّحْمنِ الرَّحیمِ/ مالِکِیَوْمِالدَّینِ اِیَّاکَ نَعْبُدُ وَ اِیَّاکَ نَسْتَعینُ/ اِهْدنا الصِّراطَ الْمُسْتَقیمَ/ صِراطَ الذَّینَ اَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ غَیْرِ الْمَغْضُوب عَلَیْهِمْ وَ لاَالضَّآلیّنَ.
خطبه دوّم
بسْمِاللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم
اَلْحَمْدُ ِللَّهِ رَبِّ اْلعالَمینَ، وَالصّلوةُ وَ السَّلامُ عَلی رَسُولِ اللَّهِ وَ عَلی عَلِیٍّ أَمیرِاْلمُؤْمنینَ وَ عَلی الصِّدّیقة الطّاهِرة وَ عَلی سبْطَیِ الَّرّحْمَةِ الْحَسَنِ وَالْحُسَیْنِ وَ عَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ مُحَمَّدبْنِ عَلِیٍّ وَ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ موُسَی بْنِ جَعْفَرٍ وَعَلِیِّ بْنِ مُوسی وَ مُحَمَّدبْنِ عَلِیٍّ وَ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ وَالْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ وَ ألْخَلَفِ اْلهادی اْلمهْدیّ (عج).
در مناسبتهای هفته، چهار پنج موضوع داریم که بطور فشرده از هر یک از آنها مقدار کوتاهی صحبت میکنیم که با توجّه به برودت هوا و ناراحتی نمازگزاران باعث رنج و ناراحتی بیشتر برای آنها نشویم.
اوّلین مسأله مربوط به فرا رسیدن سالگرد میلاد مقدّس حضرت مسیح این پیغمبر بزرگ خداوند است که ما این روز را به تمام الهیّون عالم و مخصوصاً پیروان حضرت مسیح (ع) در داخل و خارج از کشور تبریک عرض میکنیم و توجّه آنها را به تعلیمات این پیغمبر بزرگوار خداوند و این انسان نمونه و کمنظیر در تاریخ بشریّت جلب مینماییم که خداوند در حقّ آن در قرآن میفرماید؛ "داستان مسیح از یک جهت به داستان حضرت آدم شباهت دارد و آن اینکه هردوتای آنها بدون پدر خلق شدهاند."
ضمناً توجّه مسیحیان را به خدمتی که اسلام به مسیحیّت از حیث تعدیل تاریخ نسبت به معارف مسیحیّت کرده است، جلب میکنم.
آن روزی که اسلام ظهور کرد، افکار نادرستی درباره حضرت مسیح در جوامع آن زمان حاکم بود، یعنی مثلاً افکار شرکآلودی مسیح را پسر خدا و شریک خدا معرّفی کردند که اسلام با چنین طرز تفکّری شدیداً مبارزه کرد و باعث تعدیل مسیحیّت گردید.
آن داستان مباهلهای که در همان زمان اتّفاق افتاد دلیل عمده وقوع چنین حادثهای (پسر خدا خواندن حضرت مسیح) بود. یعنی مسیحیان قائل به چنین طرز فکری بودند که وقتی قرآن نازل شد، چنین فکری را نفی کرد.
قرآن فرمود؛ "او ( مسیح ) بنده و مخلوق خدا است" و مسیحیان در مقابل با قرآن به مبارزه برخاستند و به مباهله با آن مبادرت ورزیدند و همان جریانی حادث شد که اصل آن را میتوانید در سوره آل عمران مطالعه کنید.
افکار اسلامی وقتی راجع به حضرت مسیح برای مردم توضیح داده میشد، بزرگان مسیحیت آن روز به آن تعظیم مینمودند. وقتی که مجاهدان مهاجر اسلام از مکّه به حبشه رفتند و برای سلطان حبشه یعنی نجّاشی آیات قرآن را جعفر طیّار درباره مسیح و مریم قرائت کرد. آن سلطان مقتدر به خضوع پرداخت و اشک در چشمانش حلقه زد و تحت تأثیر معارف اسلام قرار گرفت و در مقابل فشارهای مشرکین مکّه مهاجرین را تحت حمایت خود گرفت و از آنها در مقابل تهدیدات، حمایت به عمل آورد، تا اینکه مسلمانان بعداً به مدینه برگشتند. امّا متأسّفانه امروز زادگاه حضرت مسیح از وضعیّت مطلوبی برخوردار نیست و این مسائلی که ما در فلسطین مشاهده میکنیم و این جنایتی که امروزه پیروان حضرت موسی و حضرت مسیح در حقّ مسلمانان روا میدارند و نیز حمایتی را که از سوی کشورهای غربی مسیحی نسبت به این ظلمی که میشود، صورت میگیرد. به عنوان نقاط شرمآور دنیای مسیحیت که باید تلاش کنند، این ظلم تاریخی را از دامن کسانی که خود را منتصب به حضرت مسیح میدانند، بردارند.
همچنین به علماء و رهبران مسیحیّت، به رؤسای کلیساها و شخصیّتهای مسیحی برادرانه تذکر میدهیم که اجازه ندهند که دولتهای استکباری و استعماری از طریق آنها و از ناحیه تبشیر و تحت عنوان مسیحیّت ظلم و جنایت در سراسر دنیا و مخصوصاً در قارّههای مظلومی همانند آفریقا و آمریکای لاتین مرتکب شوند.
چون حضرت مسیح و حضرت مریم و بزرگان این دین مقدّس روحشان از انجام این گونه حرکات و اعمال بیزار است و معارف و زندگانی حضرت مسیح خود بخوبی بیانگر اثبات این امر است.
مسأله دیگری که به عنوان مناسبت در این هفته پیش رو داریم. مسأله افغانستان است که امروز (دیروز) سالگرد حمله نظامی شوروی به افغانستان و اشغال خاک کشور اسلامی افغانستان توسّط شوروی است.
خوب است که در این مناسبت درس تاریخی مربوط به آن را در حدّ تذکّر به دنیا بدهیم، شاهد بودیم که یکی از بزرگترین قدرتهای نظامی دنیا یعنی شوروی با همکاری بسیاری از دیگر کشورهای بلوک کمونیزم به یک کشور فقیر و مظلوم تجاوز نمود. این تجاوز در واقع به حمایت از یک دولت مارکسیستی که در حقیقت تحت حمایت آنها در آنجا، قدرت را به قبضه خودش در آورده بود. آن همه نیرو و امکانات نظامی به آنجا گسیل داشتند که تعدادی مبارز اسلامی از همه جناحهای مسلمان افغانستان توانست، این جریان را با وضعیّت شکنندهای مواجه گرداند، یعنی به گونهای این جریان را توانست بشکند که یک قدرت عظیم اقتصادی، نظامی و یک حرکت بزرگ تاریخی یعنی مارکسیسم را در افغانستان به زانو درآورد. این خود بهترین دلیل بر عدم موفّقیّت تجاوزهای نظامی و حرکتهای ضدّانسانی که از طریق قدرتها و همسایگانشان اعمال میشود، میباشد.
این درس تاریخی و این جنایت بزرگی که در افغانستان بوقوع پیوست، از یک طرف و جهاد عظیمی که ملّت افغانستان به انجام رساندند، از طرف دیگر، درس بزرگی بود که به جامعه بشریّت آموختند. البتّه بعد از این جنگ دیگر انتظار نبود که عراقیها آن تجربه را مجدّداً تکرار کنند، که تکرار هم کردند و این مصیبت را برای منطقه به وجود آورند.
ضمناً قبل از این هم توسّط ویتنام، کامبوج و بسیاری از کشورهای دیگر که مورد تجاوز نظامی قدرتها قرار گرفته بودند و متعاقباً با مقاومت این کشورها، متجاوز سرکوب و اقدام به عقبنشینی کرده بودند، این درس را داده بود. امّا بزرگترین درس را مردم مسلمان و مجاهد افغانستان به تاریخ دادند که ما از جهاد عظیم ده ساله آنها تشکّر میکنیم و امیدواریم که آنها با درایت این جهادشان را به ثمر برسانند و اختلافات خود را کنار گذاشته و بصورت متّحد ملّت افغانستان را در راه اسلام به نتیجه مبارزاتشان برسانند.
در داخل کشور ما امروز مراسم نهضت سوادآموزی را داریم که از حرکتهای بسیار خوب و مهمّ حضرت امام(ره) بود که دستور تشکیل این نهضت را دادند، تا امسال حرکت بطور عادّی بوده و معمولاً سالانه حدود یک میلیون نفر از بی سوادها، با سواد میشدند که این رقم کافی نبود، امسال حرکت سرعت پیدا کرد و نهضت سوادآموزی گامهای بلندی را برداشت، بطوری که تا این لحظه حدود دو میلیون و نهصد هزار نفر در کلاسها شرکت کردهاند.
در مرحله اوّل در شهرها حدود 850 هزار نفر و در مرحله دوّم در شهرها و روستاها که برنامههای زمستانی است حدود 2 میلیون و 50 یا 40 هزار نفر که انصافاً رقم خوبی است. یعنی امسال تقریباً یک سوّم کلّ کاری که ده سال گذشته شده بود، امسال انجام شده که این آمادگی که نهضت کسب کرده، میتواند در ظرف یکی دو سال اگر مردم به کلاسها بیایند و بی سوادها به کلاسها بیایند ما میتوانیم این عیب و اشکال را از جامعهمان دور کنیم و این از عیوب بسیار بد تاریخی قرن ماست و منحصر به ما هم نیست.
امروز در دنیا آن طوری که یونسکو آمار داده حدود یک میلیارد آدم بی سواد هست که سنّشان بالای 15 سال است و این خیلی رقم بزرگی است و متأسّفانه این بی سواد ها هم عمدتاً در کشورهای عقب مانده و عقب نگاه داشته شده و در حال توسعه است که دلیل عقب ماندگی این کشورها، یکی همین بی سوادی است و دلیل بی سوادیشان هم یکی همین عقب ماندگی است، اینها با یکدیگر ارتباط دارند و بدتر از این، این است که صد میلیون از اینها بچّههایی هستند که در سنّ 6 تا 11 سالگی یعنی در سنین واجبالتعلیم هستند که این از نکبتهای روزگار ما است، تأسّف بارتر از اینکه از این بچّهها دو سوّمشان خانمها هستند، یعنی دختر بچّهها هستند که بی سوادی خانمها هم تأثیر بسیار بدی در خانهها دارد.
از ثمرات تحقیقاتی که تاکنون شده، به این نتیجه رسیدهاند که هنوز یک خانم باسواد در خانه همه را باسواد میکند که حضور یک مرد باسواد این قدر در خانه مؤثّر نیست و در داخل کشور ما هم مشکل همین است، یعنی تعداد بی سوادهای زن از تعداد بیسوادهای مرد بیشتر است که این مایه تأسّف است و خوشبختانه امسال این حرکت معکوس شد، یعنی کسانی که به کلاسهای سوادآموزی آمدند، بیشترین آنها را خانمها تشکیل میدادند که این نقطه مثبتی بود و من خاضعانه از ملّت عزیزمان، از آنهایی که بی سواد هستند، استدعا دارم، حالا که دولت و نهضت سوادآموزی آمادگی خودشان را اعلام کردند و ما حاضریم به هر قیمت تلاش کنیم، مخصوصاً بچّههای در سنّ لازمالتعلیم، بی سواد نمانند و به روستاها تا اعماق روستاها با همه مشکلاتی که داریم، داریم میآییم، شما آنجا استقبال کنید. این کسانی که زحمت میکشند، دلگرم کنید و از همه دستگاههای اجرایی میخواهیم که از نهضتهای سوادآموزی هر منطقهای حمایت کنند و امکاناتی که اینها لازم دارند در اختیارشان بگذارند و ما هم با اجازه رهبری و حمایتهایی که در مجلس شورای اسلامی از این قضیه شده است؛ میتوانیم وعده بدهیم که سال آینده هم برای حمایت از این حرکت اسلامی با همه امکاناتمان حاضریم پشت کار به ایستیم که انشاءاللّه در ظرف دوران این برنامه ما بتوانیم ریشه بی سوادی را از کشورمان قطع کنیم.
مسأله بعدی که ما اینجا داریم، خبری است که عرض کنم به کارگران عزیزمان که قانون کار که مدّتهاست در مجلس شورای اسلامی تصویب شده بود و به مشکلاتی برخورد کرده بود، در "مجمع تشخیص مصلحت" چند ماه بطور مرتب جلسات مجمع روی قانون کار، کارکرد و آن را بصورت قانونی کامل، اسلامی و با حفظ حقوق کارکنان و کارگران و همه کسانی که دستشان به نحوی در کار هست، تنظیم کرده و تمام شده که ان شاءاللّه بزودی این قانون اعلام میشود که یکی از کارهای مؤثّری است که دولت و مجلس و "مجمع تشخیص مصلحت" و "شورای نگهبان" همکاری کردند و ان شاءاللّه یک اثر مفیدی در تاریخ ما و برای سایر کشورهای اسلامی به عنوان قانون کار اسلامی در خدمت کارگران عزیز قرار دهد.
و مسأله دیگری که داریم، مسأله ترور شهید بزرگوارمان صادق گنجی7 است که از جنایات نیروهای ضدّ اسلامی و ضدّانقلابی است، از کارهایی است که مظلومیّت جمهوری اسلامی را در دنیا ثابت میکند، همانهایی که تا این تاریخ ما را متّهم به حمایت از تروریسم میکردند، حالا بیایند جواب بدهند که دستشان در این جنایت به چشم میخورد و بغضشان آنقدر نسبت به اسلام زیاد است که یک مأمور جوانی که در پایان کارش است و باید به وطن خود بازگردد، انتقام اسلام را از او میگیرند و این گونه مظلومانه ایشان را به شهادت میرسانند که ما به خانواده ایشان و همه ملّتمان تسلیت عرض میکنیم.
و آخرین نکتهای که لازم میدانم اینجا تذکّر دهم وضع منطقه است که متأسّفانه آثار صلح و صفا کمتر دیده میشود و از هر جهت به طرف تشدید خصومت و بحران شدید پیش میرویم و خطر جنگ بیشتر به چشم میخورد، دو طرف حاضر نیستند [که] از موضع خودشان تنزّل کنند.
جمهوری اسلامی همچنان مثل گذشته تأکید دارد که راه حل مسأله این است که به تجاوز کویت خاتمه داده شود و نیروهای عراقی به داخل عراق باز گردند و نیروهای استکباری و مخصوصاً آمریکاییهایی که با این بهانه، با این وسعت و با این همه سلاحهای خطرناک وارد منطقه شدهاند، اینها دست از این تجاوزی که برای ما آینده نامعلوم و خطرناک و باعث ناراحتی و خطر برای جامعه اسلامی و بیحرمتی اماکن مقدّس اسلامی در عربستان سعودی است از این تجاوز وسیع دست بردارند و برگردند و منطقه را به حال خودشان بگذارند که انشاءاللّه ما بتوانیم در منطقه مسائلمان را با صلح و صفا و با همکاری حل کنیم و مشکلاتی که به دست نیروهای استعمارگر و توسعه طلب انحصارچی بهانه میدهد، از دست آنها بگیریم، ما دعا میکنیم و شما هم دعا کنید که اینها سرعقل بیایند و خونریزی و شرارت در منطقه اتّفاق نیفتد.
ترجمه خطبه عربی
بسْمِاللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم
اَلْحَمْدُ ِللَّهِ وَالصّلوةُ عَلی رَسُولِ اللَّهِ وآله عباداللّه المتَقیِنْ. عِبادُاللّه اُوصیکُمْ بتَقْوَی اللَّه".
مسلمانان جهان اوضاع منطقه خلیج فارس را با نگرانی دنبال میکنند. وضعیّت کنونی منطقه نگران کننده است و خطر بروز یک جنگ ویرانگر وسیع روز به روز بیشتر میشود. مردم کویت آواره شده و کشورکشان هر روز ویرانتر میشود و ملّت عراق و کشورهای جنوب خلیج فارس از ویرانگری و کشتار در هراسند و خیل نیروهای نظامی بیگانه با انواع و اقسام سلاحهای پیشرفته واداوات کشتار جمعی به منطقه سرازیر شدهاند. صبر و تحمّل مردم به آخرین حدّ خود رسیده و متأسّفانه مذاکرات صلح تاکنون نتیجهای نداشته است.
اگر روحیّه حقّ و عدالت خواهی و عدم تجاوز بر همه طرفهای جنگ حاکم بود، امکان داشت که از این اتّفاقات دردآور جلوگیری کرد. ولی متأسّفانه این روحیه در آنها وجود ندارد و بعضی از طرفهای درگیر هم قانع به حقوق خود نیستند تا ممانعت و جلوگیری از وقوع فجایع در منطقه برای خیرخواهان ممکن شود.
تجاوز عراق به کویت یک اقدام توسعهطلبانه و باطل بود که به دنبال تصوّر باطل سران عراق پیرامون تجاوز به ایران در ده سال گذشته به وجود آمد. پشتیبانی و تشویق و کمک و همکاری استکبار جهانی در جنگ تحمیلی عراق علیه ایران با این کشور مشوّق تجاوز اخیر بود. ولی باید گفت عراق در محاسبات خود اشتباه کرده و تنها نتیجه این تجاوز ویرانی و ایجاد خسارت خواهد بود.
از طرف دیگر حضور نظامی استکبار جهانی و خصوصاً آمریکا به نفع منطقه است و نه به نفع استکبار و اگر در بعضی موارد نتایج مفیدی داشته باشد، در موارد فراوان دیگری مضر بوده و باعث پشیمانی خواهد شد. اگر کشورهای منطقه از جمله خود عراق براساس حق و عدالت رفتار کنند و زور، ثروت و دیگر امتیازات طبیعی و انسانی را وسیله نقض حقوق و آزار و اذیّت دیگران قرار ندهند، در این صورت میتوانیم مشکلات جهان اسلام را بدون نیاز به دخالت بیگانگان حل کنیم و این تنها راه آزادی فلسطین و بیرون راندن صهیونیستها از مناطق اشغالی میباشد.
بدون شک نجات فلسطین تنها در سایه همکاری ملل و دولتهای اسلامی حاصل میشود، نه در سایه درگیری و اختلافاتی که با نام آزادی قدس صورت میگیرد.
اَعُوُذُ باللَّهِ منَ الشَّیطانِ الرَّجیم/ بسْمِاللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم/ اِنَّا اَعْطَیناکَ الکَوْثُر/ فَصَلِّ لِرَبِّکَ وَانْحَر/ اِنَّ شانِئکَ هُوَالْاَبتَرُ.