خطبه اوّل
بسماللَّه الرحمن الرحیم
الْحَمْدُللَّه رَبِّ الْعالَمیِن وَالَّصلوةُ وَالسَّلام عَلی رَسُولِاللَّه وَ آلِه اَجْمَعین.
موضوع بحث، یکی انتخابات ریاست جمهوری و میاندورهای مجلس شورای اسلامی و دیگری جمعبندی مطالبی است که درباره نفاق و آزمایش در خطبههای گذشته گفتهام.
در مورد اول، میدانیم که انتخابات پیدرپی و سریع، آنهم بلافاصله بعد از پیروزی انقلاب، از ویژگیهای انقلاب اسلامی ایران است. یعنی اگر تاریخ انقلابهای دنیا را مطالعه کنید، یا اصلاً برخورد نمیکنید و یا بسیار کم میبینید انقلابی توانسته باشد مردم را بلافاصله بهپای صندوقهای رأی بیاورد و با نظر مردم، ارگانهای کشور را تثبیت کند. [انتخابات] در کشورهای انقلابی دهها سال طول کشیده و تازه به انتخابات از پیش ساخته رسیدهاند، اما شما چنین نکردید. دو ماه بعد از پیروزی انقلاب، رژیم مطلوب را انتخاب کردید و به جمهوری اسلامی رأی دادید. دو ماه بعد انتخابات خبرگان داشتید و دو سه ماه بعد از آن، رفراندم قانون اساسی برگزار شد. چند ماه بعد، انتخابات شوراها بود و سپس انتخابات ریاست جمهوری و انتخابات مجلس و این امر با دید منصفانه، در تاریخ دنیا بی نظیر است. افتخار هم مال این انقلاب است. اما رمز کار چیست؟ مهم، رمز این موفقیت است. رمز این پیروزی، افتخار و انحصار در تاریخ این است که انقلاب ما بیش از هر انقلاب دیگری در دنیا متکی به مردم بوده است.
در انقلابهای دنیا، از ویتنام، کامبوج، چین، شوروی و اقمارش تا انقلاب کبیر فرانسه و انقلابهایی از این قبیل، قشری از مردم، روشنفکر یا کارگر یا... کارگردان انقلاب بودهاند و تا آخر هم ادامه دادهاند و همان قشر بوده که بعد از انقلاب کشور را میگردانده است. در ایران این طور نبود. البته نقش عظیم را روحانیت به عهده داشت، اما روحانیت هم به تنهایی کاری نمیتوانست بکند. نقش اساسی را رهبر ایفا میکرد، اما رهبر هم بدون رهرو و پیرو، رهبری کاملی ندارد.
مجموعه مردم در روزهای پیش از انقلاب و پیروزی، با حضورشان در انقلاب، آن را پیروز کردند و انقلابی در تاریخ دنیا به سبک ایران طلوع کرد. یعنی انقلابی با شعار الله اکبر، مشت گره کرده و با تغذیه خون و استقبال از شهادت، یکی از مخوفترین سازمانها و تشکیلات پلیسی دنیا و نیروهای اقتصادی دنیا را با پشتوانههای عظیمش خرد کرد و همین سرمایه، بعد از پیروزی انقلاب در میدان ماند و این مهم است. یعنی روزهای اول کسانی که خودشان را کارشناس سیاسی و جامعهشناس میدانستند، میگفتند که مردم با شعار آمدهاند و بعد از گذشتن چند روز و چند ماه، این شعارها اثرش را از دست میدهد و مردم گرفتار یأس میشوند و از میدان بیرون میروند. امریکا و سایر دشمنان ما در استراتژی مبارزهشان روی این حرف و گمان حساب کرده بودند. البته اولین اقدامشان این بود که مثل خوره داخل انقلاب نفوذ کنند و از درون انقلاب را پوک کنند و مایههای غربی در پوسته اسلامی بریزند و چیزی به عنوان اسلام اما با محتوای لیبرالیسم به خورد مردم بدهند. آن طرح شکست خورد، اما آنها همیشه آلترناتیو یعنی جانشینی برای هر مرحله دارند.
فکر دومشان این بود که یا رهبران را از میدان بیرون کنند و یا ملت را، اما اساس بر بیرون کردن مردم بود؛ چون در مورد رهبر - که البته اّول شخصیت عظیم رهبری است و مسؤولان در درجه دوم هستند - اگر ملت زاینده، حاضر و فداکار باشد، از درون آنها باز رهبر میجوشد و بیرون میآید. بیرون کردن مسؤولان و چهرهها برای پیشبرد اهدافشان قاطع نبود، آنچه که قاطع بود این بود که مردم را از صحنه بیرون کنند. این توطئه هماهنگ در دو جناح حرکت میکند.
در جناح بیرون کردن رهبران، مسؤولان، چهرهها و لذا ترورها، تهمتها و بدنام کردنها شروع میشود و اختلافات داخلی و از این قبیل موارد به وجود میآید. اما برای بیرون کردن مردم از صحنه، برنامه وسیعی چیده شده که تاکنون شکست خورده و خوشبختانه مردم با فطرت بیدار و وجدان اسلامی پاکشان و با هدایتهای پیامبر گونه امام موفق شدهاند این چهره از دشمن را بشناسند و به دنبال آن این توطئهها را خنثی کنند. در حرکتهای تاریخی بعد از انقلاب، اولین کاری که برای بیرون کردن مردم از صحنه صورت گرفت، نغمههای دلسرد کنندهای بود که به صورت شعارهای چپ گرایانه از حلقوم گروهکها بلند میشد. بیش از صد نشریه به طور رسمی و تراکتها و شبنامهها الی ماشاءالله فضای این کشور را از شعارهای چپگرایانه غیر قابل قبول پر کرد. هدف دلسرد کردن مردم بود، از قبیل این که این حکومت برای کارگران کاری نکرد، مستکبرین مستکبرتر شدند، مستضعفین مستضعفتر شدند، امریکا با این چهره وجود دارد و ارتش، پلیس و... همه از عمال امریکا هستند. با یک سری شعارهای چپ گرایانه به فکر افتادند که قشر مستضعف را که اکثریت جامعه ماست، بیرون کنند. البته توفیق زیاد نبود، علتش هم این است که اینها جامعهشناسی کشور و ملت را بد خواندهاند.
این مردم از طریق دین، قرآن، مسجد، حسینیه، امامزاده، امام، مدرسه فیضیه، نماز جمعه و چیزهایی از این قبیل با مسؤولان کشور مرتبط هستند. اینها میخواستند با روزنامه و شعار و تراکت و دیوار نویسی وارد شوند. اینها میخواستند از طرق غیر مأنوس، یعنی از آن طرقی که مردم به میدان نیامده بودند، وارد شوند، ولی مردم هشیار همان راههای مأنوس را فراموش نکردند؛ مساجد مملو از جمعیت بود، مراکز امامت جمعه که باید گفت از بزرگترین برنامههای اساسی اسلام برای نگه داشتن مردم در صحنه و اعجاز اسلام است، این مردم را پابرجا، محکم، صبور و مقاوم نگه داشت. [این گروهها] وقتی که انتخابات شروع شد برای دلسرد کردن مردم، طرق معمول غرب را پیمودند. در اولین انتخابات ضربهای کاری خوردند، [ضربه از] ۹۸/۵ درصد مردم! در دنیا چنین رأیی را نمیتوان پیدا کرد. پافشاری مردم روی جمهوری اسلامی، پشت اینها را لرزاند. به فکر افتادند در انتخابات بعدی که میدانستند رأی ندارند، انتخابات را ملکوک کنند و لذا دیدید اولین تحریم در انتخابات خبرگان و بعد قانون اساسی به وسیله همین گروه منافق - که امروز چهرهشان خوب شناخته شده - به عنوان یک شعار انقلابی که انتخابات آزاد نیست، درست شد. تحریمها بی ثمر بود و مردم همچنان ماندند و رأی دادند. متأسفانه در مراحل بعد کسانی که مسؤول بودند، بوق مسؤولیت را در اختیار داشتند، از صدا و سیما حرف میزدند، روزنامه کثیر الانتشار در اختیار داشتند و به اسم رییس جمهور و مسؤولان دیگر حرف میزدند، اینها با گروهکهای منافق همصدا شدند و برای ملکوک کردن انتخابات (در حقیقت برای بیرون کردن مردم از صحنه و دلسرد کردن آنها) داد و فریاد بلند کردند.
آقای بنیصدر، نسبت به دستگاه اجرایی که انتخابات ریاست جمهوری را برگزار کرد، میگفت خیلی خوب است، اما وقتی همان دستگاه انتخابات مجلس را برگزار کرد، میگفت من قبول ندارم. تناقض بود؛ یک بام و دو هوا بود، اما هدف روشن است. اگر در هدف سوء شخص او تردید کنیم، در هدف مغرضانه جریانی که او سمبلش بود، هیچ نباید تردید کنیم. ریشه و هدف اصلی این بود که به مردم بگویند این انتخابات بیمعناست، رأی شما درست نیست، شما رأی ندادید یا گول خوردید، یا به شکل دیگری ملکوک کنند. روی این قضیه بیش از یک جریان معمولی کار کردند و همه نیروهایشان را به کار بردند. خوشبختانه ضربات قاطع امام و هوشیاری مردم نگذاشت به این هدف شوم برسند. اگر میرسیدند، خطرناک بود؛ چون هدف اساسی تیرهایی بود که از طریق استعمار غرب و شرق تعقیب میشد تا مردم به شکلی بپذیرند که رأی و حضورشان در صحنه بی معناست و این کار را با همه قدرتشان کردند.
خوشبختانه تا امروز موفق نبودهاند. و حالا ما یک هفته با انتخابات سرنوشت ساز دیگری فاصله داریم. سرنوشت ساز، نه از این جهت که امکان دارد رییس جمهور غیر قابل اعتماد دیگری رأی بگیرد، چرا که این را، هم خودشان میدانند و هم ما میدانیم که اوّلاً کاندیدایی ندارند و ثانیاً اگر هم داشتند، رأی نداشتند. آن بعد دیگر قضیه ظریف است. میخواهند فعالیت کنند که این مردم نسبت به انتخاباتی که انجام میشود، بیتفاوت شوند و بگویند حالا که ما میدانیم رییس جمهور انتخاب میشود، رأی کم باشد یا زیاد، فرقی ندارد. شاید این فکر در ذهن مردم رسوخ کند و احساس کنند که رأیشان سرنوشت ساز نیست و بهپای صندوق رأی نروند.
این ظریفترین خواست دشمن و لطیفترین حرکتی است که دشمن برای بیتفاوت کردن مردم نسبت به سرنوشت و آیندهشان کرده است تا به دنیا بگوید که پشتوانه این جمهوری آراء و احساسات مردم نیست. امام جملهای پیش از ماه رمضان گفتند که خیال میکنم قویترین عبارتی است که در اینجا میشود گفت. این جمله را مکرر از تلویزیون و رادیو شنیدهاید. امام فرمودند: «این بار، رأی دادن تکلیف است.» علما، روحانیت، مردم و تمام مسلمین را در همه جا مکلف کردهاند که در این انتخابات شرکت کنند. چرا؟ چرا امام این قدر قوی روی این انتخابات انگشت میگذارد؟ با این که امام مطمئن است کاندیدای مشخصی که امروز در میدان است و شما پیش از این که دیگران چیزی بگویند، در روستا و شهر به او رأی دادهاید و اظهار تمایل کردهاید، رأی را میبرد؛ اما مطلب همین است که امروز اعتبار جمهوری بسته به تعداد رأی است. یک میلیون پایین با یک میلیون بالا خیلی تفاوت دارد.
رییس جمهور، با چند میلیون کمتر و یا بیشتر رییس جمهور میشود و قدرتش هم همان قدرت است و مشروعیتش هم همان مشروعیت است، اما دنیا باید بداند و مطمئن باشد که علی رغم این وسوسه کاریها و توطئهها و افسونگریها، ملت ما رشد خودش را دارد و راه خودش را میداند و علاقهمند و حریص به سرنوشت اسلام است. همان روزهای اوّل از تریبون مجلس گفته شد که چون شرایط، شرایط آزاد نیست یا امکانات برای تبلیغات وجود ندارد، ما شرکت نمیکنیم. این حرف سادهای نیست. این برای توجیه کمرأیی خودشان نیست. این برای زمینه دادن به تبلیغاتی است که امروز چندین رادیوی خارجی و دهها روزنامه بلندگوی صهیونیسم و امپریالیسم در دنیا نغمه راه انداختند که دل این ملت مسلمان را بلرزانند و اینها را سرد کنند. آنها همان روزی که از تریبون مجلس هم حرف میزنند، همان جا میگویند ما حرفمان را نمیتوانیم بزنیم. یعنی همان جا، در همان تریبون میگویند که نمیگذارند ما حرفمان را بزنیم. مثلاً پنج نفر نماینده در مقابل دویست نفر نماینده دیگر هر چه میخواهد میگوید، باز هم میگوید که شما در این مجلس نمیگذارید ما حرف بزنیم. این را از تریبون مجلس زیاد شنیدید. این طرز برخورد اینهاست. اینجاست که ما نقطه تقاطع خط شرق و غرب را میبینیم. البته به نظر من امروز گروهکهای چپنما، کاملاً خود را نشان دادند و حتی شعارهای چپ قدیمیشان، محتوای راست دارد و با بوق چپ از قلب راست حرف میزنند و از مفهوم خاص امپریالیسم غرب به اسم چپ - که از نظر ما هر دوی آن مردود و محکوم است - سخن میگویند که بتوانند طبقه مستضعف را دلسرد کنند.
به هر حال هفته آینده آزمایش دیگری در پیش داریم و دنیا، مسؤولان، امام و آینده تاریخ روی آن حساب میکنند. من به عنوان یک مسلمان و به عنوان سخنگوی تریبون نماز جمعه تهران عرض میکنم که تکلیف، بزرگ و جدّی است و این گناه، یک گناه فردی و قصور شخصی نیست؛ تبعاتش به اندازه گناهی که یک مسلمان در خلوت مرتکب شود نیست. اعتبار جمهوری لطمه میبیند، انقلاب اسلامی ضربه میخورد، بنابراین باید توجه و دقت شود. علما، روحانیون، ائمه جمعه، ائمه جماعت، خطبا، نویسندگان و شخصیتهای مورد اعتماد شیعه و اهل سنت در سراسر کشور این وظیفه عظیم را بگویند که مردم مطلع باشند. مردم اگر مطلع باشند، وظیفه خودشان را به خوبی انجام میدهند؛ همانطور که انجام دادهاند. در این خطبه تذکر دیگری به مردم تهران بخصوص در مورد آب و برق که مسأله روز است عرض کنم. میدانید بعد از پیروزی انقلاب، تهران بی حساب بزرگ شد و با مجانی کردن بخش عظیمی از مصرف آب و برق، عده زیادی دستشان برای مصرف بازتر شد و با انشعابهای غیر قانونی آب و برق بیش از ظرفیت، آنهم در فصل زمستان یا تابستان، بار بر دوش این دو سازمان وارد میشود. امروز وزارت نیرو میگوید ما روزانه یکصد هزار متر مکعب آب بیشتر از معمول تصفیه میکنیم، ولی باز هم دچار کمبودیم. چون فصل تابستان است و مصرف آب زیاد است و ضد انقلاب هم که فضاهای زیادی در اختیار دارد، روزها شیرهایش را نمیبندد و هر چه میخواهد آب مصرف میکند، کمبود پیش میآید.
گروهکهایی که خرمن میسوزانند، بمب در جمعیت صد نفری منفجر میکنند، نماز جمعه را تهدید میکنند و مثلاً انبار جهاد را آتش میزنند، اینها برایشان هیچ مهم نیست که آبی را که تابستان مایه حیات مردم است، آنطور به هدر بدهند و میدهند. اما ما میتوانیم مبارزه کنیم. شما برادران و خواهران مستضعف و انقلابی و مسلمان از همین لحظه تصمیم بگیرید که در مصرف آب صرفه جویی کنید. آب زیاد نریزید، شیرها را بی جهت باز نکنید. یکی از دوستان میگفت که وضوی امام را دیدم، در حالی که وضو میگرفتند، در فاصله بین شستن دستها با مسح سر و پا و در فواصل وضو، شیر آب را میبستند که آب ریخته نشود. او امام شماست. اگر این حدّ از اقتصاد و صرفهجویی مراعات شود، این مشکل که زمینهای هم به دست ضد انقلاب میدهد، پیش نمیآید. شهرداری در مورد برق اقدام کرده و انشعابهای نامشروع و قاچاقی را در کنار خیابانها جمع کرده است که کار بجایی است. این مردمی که برقشان قطع شده، غصه نخورند؛ بی قانونی به ضرر خودشان است. شما بی قانونیتآنهمین قدر است که یک انشعاب برق بگیرید، ولی اگر کشور بیقانون شد، آن قانونشکنهای بزرگ مثل گذشته حق شما را میخورند. بگذارید قانون محترم باشد، بگذارید حدود و مقرارت محترم باشد. اگر یک جا شما ضربه دیدید، هزار جا سود میبرید. اگر این قانون مراعات شود، شما در آینده میتوانید برق سالم و صحیح و قانونی داشته باشید. تذکر دیگر در این ماه مبارک رمضان، به همه کسانی که صدای مرا میشنوند، استفاده کردن از این زمان و مخصوصاً شبهای قدر و روزهای مقدس قدر است که بهترین فرصت و نفخه الهی برای آمرزش گناهان و تصفیه و تکامل برای رسیدن به جوار الهی و قرب به مقام الهی است. از این لحظات استفاده کنید و خدای نکرده اگر آلودگیهایی دارید، توبه کنید. محرومیت عظیمی است که این روزهای مقدس بر ما بگذرد و ما بار گناه را بر دوش داشته باشیم. در مساجد حاضر شوید. تقوا و گذشت از هواهای نفسانی در مقابل راه خدا و پایمال کردن هواهای نفس را شعار خودتان کنید و من بهترین موعظه را تذکر سورهای کوچک از قرآن میدانم که برای شما قرائت کنم:
بسْمِاللَّهِ الرّحْمنِ الَّرحیم
وَالْعَصْرِ اِنَّ الْاِنْسانَ لَفی خُسْرٍ/ اِلاالَّذیِنَ امَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ تَواصَوْا بالْحَقِّ وَ تَواصَوْا بالصَّبْرِ.
خطبه دوّم
بسْمِاللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم
اَلْحَمْدُللَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ، وَالصّلوةُ وَ السَّلامُ عَلی رَسُولِاللَّهِ وَ عَلی عَلِیٍّ أَمیرِالمُؤْمنینَ وَ عَلی سبْطَیِ الرّحْمَةِ الْحَسَنِ وَالْحُسَیْنِ وَ عَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ مُحَمَّدبْنِ عَلِیٍّ وَ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ موُسَی بْنِ جَعْفَرٍ وَ عَلِیِّ بْنِ مُوسی وَ مُحَمَّدبْنِ عَلِیٍّ وَ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ وَالْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ وَ الْخَلَفِ الْهادی المَهْدی (عج).
قالاللَّه العظیم فی کتابة:
اَعُوذُ باللَّهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم
بسْمِاللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
وَالْعَصْرِ اِنَّ الْاِنْسانَ لَفی خُسْرٍ/ اِلاّالَّذیِنَ امَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ تَواصَوْا بالْحَقِّ وَ تَواصَوْا بالصَّبْرِ.
این سوره را به خاطر نکتهای که ضمن صحبتهایم عرض میکنم، مخصوصاً تکرار کردم. امروز ولادت امام دوم، نور چشم پیغمبر (ص)، حضرت مجتبی (ع) است. این روز عظیم را به شما ملت مسلمان انقلابی ایران و امام عظیم الشأن تبریک عرض میکنم و امیدوارم از فضای روحانی امروز بتوانیم استفاده کنیم. مضمونی که برای خطبه در نظر گرفتهام، جمعبندی خطبههای مربوط به نفاق و آزمایش است. زیرا که در طول این هفته مراجعه فراوانی شد و از من خواستند که این بحث را بیشتر ادامه دهم. فکر کرده بودم موضوع یکی از خطبههایم استحکام جمهوری باشد، ولی برای اجابت خواسته شما خواهران و برادران، خطبههای گذشته را جمعبندی میکنم که نتیجه آن میتواند مفید و مؤثر باشد. در مورد آزمایش به طور فهرست وار این مطلب روشن شد:
۱ - آزمایش، سنت الهی است که به عنوان یک قانون عام در سراسر جهان مادی مربوط به زندگی انسان و موجودات مکلف وجود داشته و دارد. این قانون از لحاظ زمان نامحدود است، یعنی از حضرت آدم ابوالبشر شروع شده است و تا قیامت ادامه دارد. یعنی از قرآن استفاده میشود که هیچ وقت این زمین، بهشت موعود نمیشود و هیچ وقت هم این زمین بیشیطان و بیفساد و نزاع نمیشود و تا این خصوصیت مادی زمین و انسان وجود دارد، این حالت با کمی پایین و بالا وجود دارد. گاهی غلبه با خوبان و گاهی با بدان است. مثلاً وقتی که قرآن میگوید: » وَاَلْقَیْنا بَیْنَهُمُ الْعَداوَةَ وَالْبَغْضَاءَ اِلی یَومِ الْقِیمَةِ«. معلوم میشود که حالت دو رویی، دو رنگی و درگیری بین انسانها، تا دنیا دنیاست وجود دارد و تا دنیا، دنیاست ما مکلفیم و باید آزمایش شویم و این یک سنت جاری و قدیم برای دنیا و آینده دنیاست.
۲ - از لحاظ مکلفان تحت آزمایش، استثنایی وجود ندارد. یعنی ما هیچ سندی نمیتوانیم پیدا کنیم که حتی پیامبران اولوالعزم از آزمایش معاف هستند، بلکه آزمایش آنها سختتر است و هر که بامش بیش، برفش بیشتر. آن آزمایش ایوب را هیچ وقت از بنده ضعیف بی مقدار نمیکنند. » وَ ما اُودیَ نَبی مِثلُ ما اُوذی «. نشان میدهد که اوّلین شخصیت پیامبران، بیشترین آزارها را میبیند. بنابراین از لحاظ مورد آزمایش هم استثناء ندارد و این سنتی برای همه است. حتی کفار قوم بنی اسراییل، قوم فرعون، قوم لوط، قوم هود، همه اینها آزمایش شدند. بهترین انسانهای تاریخ هم آزمایش شدند، اصحاب کربلا و اصحاب اخدود هم آزمایش میشوند. از لحاظ اینکه کی این آزمایش سراغ انسان میآید، زمانش معین نیست، مثل قیامت است. یعنی هر لحظه ممکن است انسان آزمایش شود.» اولاً یَرَوْنَ اَنَّهُمْ یُفْتَنُونَ فِی کُّلِ عامٍ مَرَّةً اَو مَرَّتَینِ«. در جمع و در مورد همه اشخاص دائماً این حالت آزمایش وجود دارد - این نکته، جنبه سازندگی دارد - و لذا هر انسان مسلمان و متوجه به خدا باید فکر کند هر پیشامدی که در راه او قرار میگیرد، آزمایش اوست. هر مسألهای که پیش میآید، خوب یا بد ممکن است آزمایش باشد. برخوردتان با یک فقیر، با یک غنی، با یک همکار، یا حرفی که میخواهید بزنید یا نزنید، اقدامی که میخواهید انجام دهید یا ندهید، فداکاری که میخواهید بکنید یا نکنید، امکانی را که در جایی میخواهید مصرف کنید، ضربهای که میخورید، مصیبتی که برای خود انسان، عیال، دوستان و یا اطرافیان انسان پیش میآید؛ و خلاصه در زندگی ما هر لحظه ممکن است همان لحظه سرنوشت ساز و آزمایش باشد که برای ما مهم است.
بنابراین سراسر تاریخ زندگی فردی یک انسان ممکن است آزمایش باشد. در زندگی جمعی هم همین طور است. یعنی هم فرد و هم جامعه آزمایش میشود. در قرآن موارد زیادی داریم که میگوید امتها یا افراد را آزمایش کردیم. اما وسیله آزمایش چیست؟ این هم بحث دیگری است. خداوند هیچ محدودیتی در وسیله آزمایش برای خودش قائل نیست. در یک جا به طور کلی میگوید: «وَ نَبْلُوکُم بالشَّرِّ وَالْخَیرِ فِتْنَةً وَاِلَیْنا تُرْجَعُونَ». در یک جا میگوید: «وَ بَلَوناهُمْ بالْحَسَناتِ وَ السَّیِّئاتِ». تعبیرات عام از این قبیل زیاد است. بنابراین جنگ، درگیری داخلی، انفجار، تهدید، ارعاب، زلزله، حوادث آسمانی و زمینی، مرضها و همه اینها میتواند وسیله آزمایش باشد. طرف مقابل هم، خوبی، موفقیت، پیروزی، تصادفهای مطلوب و حسنه، پول، قدرت، آبرو، اعتبار، علم و هر چه که مکنت و امکانی برای بشر است که از آن استفاده میکند، ممکن است آزمایش باشد. یک انسان سالم وقتی با این حوادث تلخ و شیرین، خوب و بد، زشت و زیبای روزگار برخورد میکند، همه اینها میتواند برایش بامعنا و گویا و وسیلهای برای رجوع به خدا و تکامل باشد. چون هدفِ آزمایش، قرب به خداست. «و الینا ترجعون». و بهترین حال برای یک انسان از دیدگاه قرآن، حال تسلیم است که این مقام، عالی است و همه کس ندارد، شذوذی از شخصیتها دارند و حد بالایش را انبیا و اولیا میتوانند داشته باشند و حدود متوسطش را شخصیتهای خود ساخته دیگر. حالت تسلیمی که خوبیها و بدیها، زحمتها و آسایشها، رنجها و رفاهها انسان را از راهی که انتخاب کرده، باز ندارد و تسلیم حوادث باشد. بهترین شعری که میتوان در این جهت ذکر کرد، این شعر معروف است که دریایی از مطلب را در خود دارد: یکی درد و یکی درمان پسندد یکی وصل و یکی هجران پسندد من از درمان و درد و وصل و هجران پسندم آنچه را جانان پسندد این محتوای اصلی بحث است. اگر این حالت را در خودمان حفظ کنیم در مقابل چیزهایی که به ما میرسد، تسلیم باشیم، به خدا نق نزنیم، اعتراض نکنیم و لطف خدا را ببینیم، هیچ حالی از حالات، ما را از پای در نمیآورد و این بسیار مهم است. مقاومت انسان به اندازه ده برابر این قله دماوند میشود. «تَزُولُ الْجِبالَ وَ لَمْ تَزلْ» نشانگر همین است. آزمایش در میدان وسیع و با برخورد با خوبیها، بدیها، مرارتها و خوشیها پیش میآید و انسانهای مقاوم مسلمان و اهل حق، در مقابل جریانها اظهار ضعف نمیکنند. این روح خطبه مفصل من است. اما هدف از آزمایش که قسمت دیگری از بحث بود، در اینجا با مساله نفاق ربط پیدا میکند. [در ابتدای خطبه] سورهای خواندم. قرآن میگوید قسم به روزگار، و این روزگار عام است. (زمان بستر حرکت انسان است.) قسم به بستر حرکت انسان. تمام موجودات انسانی - غیر از اینهایی که بعد میگوییم - در راه خسران و کمبود و کم شدن حرکت میکنند. خسران چیست؟ بهترین مصداق و مثل مجسم خسران این است که شما یک قطعه یخ زیر آفتاب بگذارید و ببینید خرده خرده ذوب و تمام میشود. این مصداق مجسم خسران است. در مورد انسان این است که او سرمایه عظیمی است که خداوند آفریده و این سرمایه ذوب میشود و از دست میرود. به لحظات زمانی - تناسب زمان و خسران در اینجاست - که بر ما میگذرد و ما ارزش و سرمایه را از دست میدهیم، قسم میخورد. مگر - همه حرفها در این «مگر» است - آنهایی که با ایمان و عمل صالح باشند و تواصی به حق و تواصی به صبر کنند. تمام فضیلتهای انسان از این چهار کلمه بیرون میآید: ایمان، عمل صالح، حرکت انقلابی صبورانه و آمر به معروف و ایجاد حق و شکست باطل. اصلاً تاریخ فضیلت را در دنیا همین تشکیل میدهد. مؤمنان متحرک، فداکار، صابر و آمر به حق هستند که این زمینه را دارند.
یکی از هدفهای مهم آزمایش، رسیدن انسان به خدا و تکامل است. در کنار این، تمحیص انسان است؛ انسان پاک میشود، پولاد آبداده میشود و در کوران آزمایش، فلزی با ارزش و تصفیه شده میشود. جامعه هم پاک میشود. خالصها از ناخالصها جدا میشوند و جالب این است که جامعه ما این حرکت را به خوبی انجام داده و این آزمایش را خوب پس داده است. اکثریت خالص جامعه شناخته شدهاند و تقریباً در همه ایران، در شهرها، روستاها، ادارات، مراکز کار، کارخانهها، مجلس، دولت، وزارتخانهها، ارتش، سپاه و نهادها، انسانهای پاک شناخته شدند، خط امام مشخص شد، چهرههای کثیف، آدمهای دورو، آدمهای بی تفاوت، گروههای سالم و گروههای فاسد شناخته شدند. در این دوران، تصفیهای کردهایم که اگر همه نیروهای پلیسی دنیا، برای شناخت و جداسازی قشرهای جامعه جمع میشدند، به آنچه ما امروز رسیدهایم، نمیرسیدند. منافقین که سنگ خلق را به سینه میزنند، چه کردند؟ از اول انقلاب تا امروز، برای خارج کردن جامعه از پشت انقلاب تلاش کردند. دیگر چه کردند؟ نمایش تلویزیونی دیشب را که دیدید! این فیلم نشان داد کاری که اینها کردند، فاحشههای شهر نو نکردند. شهر نو را بستند، اما اینها خانههای تیمی را به مراکز فساد تبدیل کردند و بهترین دخترهای مردم را از بهترین خانوادهها گرفتند و آلوده کردند که نمونهاش را دیدید. شعاردادن و ادعا کردن آسان است. ما میدانستیم، ولی مردم نمیدانستند. ما این مطلب را سال ۵۵ فهمیدیم که در این خانههای تیمی چه میگذرد. یکی از انتقادات اصیل ما به اینها این بود که شما معتقدید هدف وسیله را تبریر میکند و با هدف خوب میشود وسیلههای کثیف را به کار گرفت. برای مبارزه با خلق، به اسم مبارزه با امپریالیسم، نوجوانهای مردم را جمع کردند، آن دختر و یا آن جوان کارگر را از خانوادههای شریف، با چه وسیلههای زشتی در خانههای تیمی جمع میکنند و تحویل جامعه میدهند. چطور میشود در آزمایشگاه تاریخ یک گروه و یک حرکت را بهتر از این شناخت؟
در کنارشان بنی صدرها، دفتر هماهنگیها، جبهه ملّیها، تمام اینها قیافهشان با قیافه کابارهچیهای شکست خورده اطراف میدان تجریش یکی بود. چه ادعاها! بمب در نماز جمعه یا در اتاقی منفجر کردن و صد نفر آدم خدوم را به خاک و خون کشیدن با هیچ شعار انسانی نمیسازد. اعتراض میکنند که دادگاه انقلاب مجرمی را محاکمه و محکوم به اعدام کرده است، پس جزایش هم آن است. بنی صدر هم در پیامش مینویسد که این انفجار نتیجه طبیعی آن اعدام است. خاک برسرتان! این طور آدمکشی نتیجه یک محاکمه قانونی است؟! محارب را محاکمه و اعدام کردن، توجیهاش این است که بمب در مرکز و انبار جهاد سازندگی منفجر کنید که قطعاتش باید روستاهای این کشور را بسازد؟! نشان دادن چهره اینها، از بهترین نتایج آزمایش عظیم الهی بعد از انقلاب ما و یکی از ثمرات این آزمایش است. خداوند وقتی که جامعهای یا فردی را صالح دید و از آزمایش بیرون آمد، با عوامل طبیعی توفیقهای روز افزون به او میدهد و ما این را در زندگی احساس میکنیم، مانند پیروزی چشمگیرمان. قرآن به پیغمبر میگوید که چون شما مقاومت کردید، ما دشمن شما را با لشکر رعب ترساندیم و شکست دادیم: «سَاُلْقی فِی قُلُوب اْلَّذیِنَ کَفَرُوا الْرُّعْبَ». «وَ قَذَفَ فی قُلُوبهِمُ الْرُّعبَ». در قرآن خیلی زیاد است. خداوند، با همین حربه، شاه، ساواک و تمام نیروهای جهنمی رژیم قبل را (از جلوی این ملت) بیرون کرد و همین حربه امروز هم به کار میرود. بنی صدری که همهاش داد میزد مقاومت، مقاومت، اولین لحظهای که فهمید مجلس [به عدم صلاحیتش] رأی میدهد، در خانهها مخفی شد و گم شد. همین لشکر رعب خداست. یک ذره اگر شعور داشت، میماند و بیرون میآمد و سینهاش را در [میدان] توپخانه سپر میکرد که یا اللّه، من را بگیرید! و به اسم یک قهرمان به زندان میرفت. ولی لشکر رعب خدا این است که او را ترسانده و مثل یک اسیر در دست مجاهدین از این خانه تیمی به آن خانه فرار میکند. خود مجاهدین، منافقین، پیکار و اقلیت فلان، دو سال است وسیله و نیرو جمع کردهاند. هنگ موتورسوارهای حزب اللّه که در خیابانها راه افتادند، مگر چقدر بودند؟ این همه نیرو، اسلحه، نارنجک، کوکتل مولوتف و این همه تعلیمات، همه آب شد رفت؟ اینها کجا رفتند؟ آیا اگر یک موتور سوار، آخر شب در خیابانهای تهران راه بیفتد و وقتی که هیچ کس نیست یک شیشه بنزینی کنار پاسگاه بیندازد و در برود، مبارزه است؟ این علامت شکست و افول است. اینها لطف خداست. هواپیماهای امریکا در طبس سقوط میکند، صدام در ریگزارهای خوزستان سقوط میکند، منافقین این طور زحمات دو سالهشان به باد میرود و به یک لکه در تاریخ ما تبدیل میشوند و هویت سیاسیشان را برای همیشه از دست میدهند و به یک گروه شبه مافیا تبدیل میشوند که هر چهار تا چاقوکش میتوانند باشند. تمام بافتهها این طور هدر میرود و این تأیید خداوند برای ماست. خدا میگوید اگر در قلوب شما خیر و صدق دیدم، آن موقع رحمت من را احساس میکنید. در خاتمه بار دیگر همه شما عزیزان را از زبان قرآن دعوت به تقوا و صبر میکنم: «یا اَیُّهَا الَّذینَ امَنُوا قُواْ اَنْفُسَکُم و اَهْلیکُمْ ناراً و قَوُدُهَا الْنَّاسُ وَالْحِجارَةُ». ماه مبارک رمضان بهترین وسیله این تقوا برای ما و مؤمنین و مؤمنات و ارواح پاک مسلمین است. در این روز مقدس از خدای بزرگ تقاضای مغفرت و رحمت مینمایم.