نماز جمعه تهران به امامت آیت الله هاشمی رفسنجانی
خطبه اوّل
بسْمِاللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم
اَلْحَمْدُلِلّهِ رَبِّ الْعالَمینَ، وَالصَّلوةُ وَالسَّلامُ عَلی رَسُولِ اللَّهِ وَالِهِ الْأَ ئِمَّةِ الْمَعْصوُمینَ. أَعُوذُ باللَّهِ مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجیمِ، "وَ الّذینَ اِذا انْفَقُوا لم یُسْرِ فُوا وَ لَمْ یَقْتُرُوا وَ کانَ بینَ ذلِکَ قَواماً"، عِبادَاللَّه اُوْصیکُمْ بتَقْوَیَ اللَّه وَ اَتَّباعِ اَمْرِهِ وَ نَهْیِهِ".
بندگان خدا را سفارش به تقوای الهی میکنم.
در ادامه بحثهای عدالت اجتماعی فصلی در خطبههای اوّل باز شد در خصوص اینکه اسلام آئین و برنامه زندگی در دنیا و آخرت است. در ادامه این بحث گفتیم در فعّالیّتهای تأمین معاش، رساترین صدا از اسلام است که تولید و کار برای زندگی را اگر مقرون با حسننیّت و قصد خیر باشد، از عبادات مهمّ به حساب آورده است.
بحث دیگر این است که اگر اسلام دعوت به کار و تولید میکند، تکلیف مصرف چیست؟ جامعهای که برداشت و تولید میکند، این برای چیست و مصرف چگونه است؟[t1] چه حدّی دارد؟ آیا مصرف در اسلام تشویق یانکوهش میشود، یا چیزی دیگری است و یا اسلام در این خصوص ساکت است؟ در اینجا معارف اسلام لازم است بررسی شود و یکی از فصلهای مفید و سازنده برای کشور ما است و فکر میکنم امروز این یک بحث جهانی است و اکثر ملّتهای دنیا که نوعی در مضیقه هستند، مسأله مصرف برایشان اهمیّت دارد. ما حالا از بعد ایدئولوژیکی و عقیدتی مسأله را مطرح میکنیم و از بعد اقتصادی و فنّی هر کسی در محیط خودش بررسیهایی دارد و تصمیماتی میگیرد.
تا اینجا که انسان مشاهده میکند و در تاریخ و اسناد هم قابل رؤیت است، همیشه دو فکر متعارف و متقابل در این مسأله وجود داشته است: بعضیها افراطی و بعضیها کاملاً تفریطی در دو نقطه مقابل هم قرار گرفتهاند که البتّه این وسط هم اکثریّتی از مردم به هیچ گروه کار نداشتند و به طور فطری زندگی خودشان را اداره میکردند، امّا آنهایی که وارد این بحث میشوند، به افراط و تفریط کشیده میشوند.
یک طرز تفکّر در دنیا وجود دارد که مصرف را تشویق میکند؛ طرّاحی و برنامه ریزی و توطئه میکند برای اینکه مردم را وادار به مصرف زیاد کند. این طرز تفکّر در جناح سرمایهداران و استعماران ریشه دارد. هدف و ریشه، دوشیدن مردم است. یک طرز تفکّر هم نقطه مقابل این است و همیشه هم هست که دعوت به ریاضت و کمکردن مصرف و اجتناب از استفاده از نعمتهای الهی میکند که لااقل در تاریخ اسلام و تا آنجا که ما مشاهده میکنیم، به تصوّفی که خود این تصوّف در محیط اسلام یک جریان وارداتی است برمیخوریم؛ منتها معمولاً در هر زمانی شکل خاصّ خودش را میگیرد و منادیان مخصوص خودش را دارد. اینها در تاریخ هم معمولاً حالت انقلابی و تهاجم به وضع موجود را داشتند.
این حرکت را هر جا بوده، در قرن اوّل و دوّم که مسلمانان به رفاه رسیده بودند زیاد میبینیم و بعداً هم ادامه داشت. معمولاً اینها یک نوع عکسالعملی در مقابل اسراف و عیّاشیها بوده و وسیلهای میشود در دست عدّهای که خودشان را در جامعه مطرح کنند. و یا بعضیها هم با حسننیّت و با عقیدهای این حرفها را میزنند.
اسلام نه این طرز تفکّر و نه آن طرز تفکّر را قبول دارد. یک حالت اعتدالی گرفته و این حالت اعتدال هم یک نقطه ثابتی نیست، بلکه یک نقطه نسبی است که در این خطبه مقداری از این موضوع را مطرح میکنم. در بین آنهایی که طرفدار مصرف زیاد هستند و فکر میکنند بازار باید ایجاد بشود تا تولید بتواند رشد کند هم ممکن است آدمهایی باشند که خیال کنند دارند به جامعه خدمت میکنند. این طرز تفکّر اگر در حدّ معقولی متوقّف شود، قابل قبول است. ولی امروز وضع این چنین نیست. آنهایی که زیاده روی را تشویق میکنند، نوعاً کسانی هستند که میدانند این اسراف در کشورهای فقیری که خودشان تولید کننده نیستند و مشکل تولید دارند، فقط عامل وابستگی و بدبختی بیشتر و گرفتاری و قرض میشود. و این طور نیست که خود اینها در شرایط فعلی که وضع اقتصادی دنیا، ارتباط شمال و جنوب و غنی و فقیر که ظالمانه است، براساس استثمار ارتباطات اقتصادی برقرار شود.
کشورهای جهان سوّم و فقیر از این روش طرفی نمیبندند، غیر از اینکه منابع محدود خود را نیز از دست میدهند و اصولاً این مسائلی که در دنیای غرب است، این استفادههایی که از مظاهر شهوت و فساد میشود، مدهایی که هر روز در دنیا جلوه میکند، رونقی که بازار طرّاحان مد دارد، انواع لذّتها و تنوّعهایی که در پیش متمکّنین و اشراف دنیا وجود دارد و هر روز مثل قارچ در نقاط خوش آب و هوای دنیا و مراکز تفریحات ناسالم میروید و رشد میکند و از سراسر دنیا عیّاشان را به خودش جلب میکند و این همه نشریّات و تبلیغات و فیلمها و امکاناتی که در اختیار توسعه عیّاشیها و دامنزدن به تمایلات و شهوات و توسعه مصرف در دنیا وجود دارد - که بخشی عظیمی از امکانات انسانی و مادّی بشر را میبلعد - اینها همه به این مربوط است.
فلسفه اینها فلسفه فروید است که یک روانشناس مادّی غربی است که زندگی انسان را بر محور لذّت اصولاً ترسیم میکند. اینها تفسیرشان از زندگی و حیات این است که انسان به همان اندازهای که لذّت مادّی میبرد، از زندگی بهره برده است. و زندگی واقعی را مساوی میداند با مقدار لذّتی که انسان در زندگی میبرد. این یک بخش کثیفی از مجموعه زندگی بشر امروز است که عمده بلاها، دردها و گرفتاریهایی که امروز در دنیا هست، از ناحیه اینها است و همه این بیعدالتیها و زورگوییها و استکبار ها و.... همه به این باند عیّاش ولخرج و پرمدّعای مزاحم برمیگردد. قرآن سخت با این جریان مخالف است که خوشبختانه در خطبه هفته قبل که آیت اللّه موسوی اردبیلی ایراد کردند، این بحث مطرح شد و لازم نیست من زیاد توضیح دهم.
همه آیاتی که در قرآن با زیاده طلبی مبارزه کرده، متوجّه این قشر است و خیلی هم فراوان است. قرآن اینها را به عنوان مظهر فساد و تباهی انسانها میکوبد. نقطه مقابل اینها هم که آنها هم مضر و مذموم شمرده شدهاند، کسانی هستند که در عکسالعمل این تباهی و فساد به وادی انحرافی دیگری افتادهاند و بشریّت و انسان را دعوت به ریاضت و ترک مصرف و به طورکلّی اکتفا به حدّاقلّی که زندگی را بگرداند میکنند و فکر میکنند با یک چنین موضعی که میگیرند، خدمت به بشریّت کردهاند و انسان را از غرق شدن در گناهان و لذّت و بیخدایی نجات میدهند و به وادی الهی وارد میکنند و در این وادی ایمن الهی، مجموعه انسانهای فقیر و گرسنه و درمانده که دیگر روحیه تجاوز و تعدّی ندارند و شهوت کارهای نامناسب را ندارند به کلّی زمام نفسشان را با گرسنگی و ریاضت در اختیار بگیرند.
اصلاً این اسب سرکش نباشد تا مهاری لازم داشته باشد! خوب، اینها هم از یک نقطه درستی شروع میکنند، به جای بدی میرسند. اینکه انسان باید مهار شود و اینکه انسان باید به وادی اسراف نرود درست است، امّا آیا این گونه هم درست است که ما به عنوان ایده برای یک جامعه و برای یک امّت و برای اداره یک جامعه و به عنوان مکتب مردم را به ریاضت و استفاده نکردن از نعمتهای الهی و ترک آن چیزهایی که فطرت و طبیعت و خداوند در وجود انسان قرار داده است دعوت کنیم؟ به این صورت هم درست نیست. ضدّ فطرت و انسانیّت و ضدّ تکامل و پیشرفت و میدان بازکردن برای دشمنان خدا است. ممکن است این قشر ریاضتکش - البتّه اگر ریاکار و منافق نباشند - برای جامعه مضر نباشند، امّا آثارش این است که میدان را به کلّی در اختیار قشر مسرف قرار میدهند.
اسلام این را هم قبول ندارد. قرآن با این طرز تفکّر نیز مخالف است و با آن مبارزه میکند. یکی دو آیه در اینجا میخوانم. خداوند در سوره فرقان »عبادالرحمان « را که انسانهای شایسته هستند، با چند صفت معرّفی میکند؛ یعنی شاخصهای یک انسان خوب که به تعبیر قرآن »عبادالرحمان« هستند، در سوره »فرقان« معرفی میکند. یکی دیگر از صفات این افراد که قرآن میفرماید، این است که "انسانهایی که وقتی خرج و مصرف میکنند در این کار نه اسراف میکنند و نه دچار ریاضت میشوند." نه سختگیری و نه آن چنان توسعه که از حدّ اعتدال انسان را بیرون ببرد. این صفت شاخص بندگان خوب خدا است. که خداوند میخواهد روی زمین این انسانها باشند.
همین یک جمله در قرآن برای معرّفی مکتبمان کافی است و روشن بود و اگر از خدا و پیامبر میپرسیدیم که انسان مطلوب خدا را در مورد مصرف معرّفی کن، جواب پیامبر همین بود که در قرآن آمده است؛ انسانهایی که در مصرف اسراف نمیکنند و ریاضت کشی هم نمیکنند. حالا ما بحثهای دیگری داریم و بعدا" خواهد آمد امّا ایدهآلش این است، یعنی کسی که حالا از زندگی برخوردار است، (و فرض ما بر این بود که کار و تولید کردیم و داریم. اگر نبود همین که هست میخورد، نمیشود روی آن بحث کرد و آن چیزی که دارد مطرح است) جامعه سیر و مرفّه، جامعهای که منابعش را نقد کرده وامکاناتش را خود تولید میکند و وابستگی هم ندارد چنین جامعهای را که فرض کنید، بعد از این مرحله این بحث مطرح میشود. حال که داریم، چه باید کنیم؟ آیا باید هر چه خواستیم بریز و بپاش کنیم؟ آیا از این طرف باید تنگدستی کنیم و به خود و بچّههایمان سخت بگیریم و به دیگرانی که دارند، ترویج کنیم که مصرف نکنند؟ نه، اینجا قرآن جواب میدهد. اعتدالی که روی فطرت ایستاده و قابل تداوم است و میتواند ادامهدار باشد و منطبق با فطرت حرکت میکند، زندگی بینابین است.
در سوره اعراف از اوّل این سوره تا حدود سی آیه میتوانیم یک بحث منظّمی را در مجموع آیات ببینیم که خود به یک خطبه جداگانه احتیاج دارد که بعدا" پیرامون آن بحث خواهم کرد و در نهایت به این نتیجه میرسیم که مصرف آری، اسراف نه. این اعتدال است. دین اسلامدین اعتدال است؛ اعتدال در مصرف، البتّه اگر داشته باشیم. بحث این نیست که ملّتی که ندارد، باز هم متوقّع باشیم که در حدّ متوسّط مصرف کند. حالا این اعتدال چیست؟ نکته دوّم بحث ما اینجاست این نکته را بنده عرض میکنم. البتّه این تحفهای نیست که من به علماء و خطباء عرض کنم؛ آنها خودشان میدانند. فقط به عنوان تذکّر از این بلندگوی نماز جمعه عرض میکنم که وقتی در بحثها مطرح میشود اینجا جای دقّت در مطرح کردن مسأله است. تا اینجایی که گفتم، شاید اصلاً منکری نداشته باشد، منتها در تفسیر اعتدال حرف پیش میآید که خوب، این اعتدالی که میگویی چیست و حدّ آن چیست؟ خانه چقدر، غذا چقدر، سر سفره چند جور غذا، لباس چقدر، ماشین چگونه و بقیه مسائلی که به مصرف مربوط است.
ما روایات و اسنادی که داریم، متعلّق به یک زمان نیست؛ بلکه برای زمانهای مختلفی است: از زمان مکّه که پیغمبر (ص) در سختترین مضیقهها در شعب ابیطالب محصور بودند، در این باره حرف زدند. آن روزهایی که در مدینه غنائم خیبر در مدینه و اطراف آن جمع شده بود آن روز هم حرف زدند و بعد در زمان علیابنابیطالب(ع) و قبل از او که روم و ایران فتح شده بود و ثروت کسراها و قیصرها به طرف جزیرةالعرب سیلوار در حرکت بود هم حرف زدند، در دوران اوج تمدّن اسلامی، موقعی که در دوران هارونالرشید از ابر خشمگین میشود و میگوید به هر جای دنیا که بروی و بباری در ملک اسلام و عباسی باریدهای، آن روز هم ائمّه درباره مصرف و اعتدال در آن حرف زدهاند.
آدم وقتی میخواهد درباره مصرف و استفاده از نعمتهای الهی و اعتدال برای مردم نقل کند، حرفی که در زمان اوج حکومت اسلامی ائمّه ما در اوج رفاه به مردم گفتهاند و آن حرفی که در موقعی که مردم با یک خرما در جبهههای جنگ یک روز را میگذراندند و گاهی یک دانه خرما را هم تقسیم میکردند و به مصرف میرساندند آنجا هم حرف زدند، ما یک روایتی را برای مردم بخوانیم که این از معارف اسلام است. اینکه شما میبینید وعّاظ مختلف میخوانند و یکی یک روایت میخواند که تا نعل اسبش هم طلاست و وقتی که حرف میزند خمس میخواهد بدهد و یکی وقتی که حرف میزند صحبت از یک دانه گندم است که بدهیم یا ندهیم، اینها به خاطر این است که زمان فرق میکرد، شرایط فرق میکرد و هر چیزی متعلّق به یک زمان است.
در فقه این مسائل را حلّ کردهایم، یعنی فقهای ما در مسائل فقهی آنهایی را که در رساله ها میآید، مینشینند و بحث میکنند و میگویند این روایت مثلاً متعلّق به زمان حضرت موسی بن جعفر(ع) است. در زمان هارونالرشید گفته شده و آن موقع شرایط آن جوری بوده، این در مکّه گفته شده و در مدینه گفته شده، مجموعه اینها را با یکدیگر میسنجنند و حکم خدا را استنباط میکنند. بعد به رساله میآید. بعداً هم که فقهای دیگر میخواهند استنباط کنند، همه اینها در کتابهای قبلی نوشته شده، اینها را با هم میخوانند و یک مسألهای از آن درمیآید. امّا در مسائل اجتماعی و اخلاقی این طوری نیست. یک طلبهای که دو سه سال درس خوانده و تازه میخواهد عربی را بفهمد، کتاب حدیث بحارالانوار را باز میکند و روایتی را در آنجا میبیند. خوب، کتاب بحار است و روایت هم مال یک شخصیّت محترمی است، آن روایت را در بالای منبر برای مردم میخواند و مردم هم همین را میفهمند. طلبه دیگری هم روایت دیگری که غیر از این و ضدّ این هست، ممکن است در همان جلسه و برای همان مردم بخواند و همین حالا که من دارم خطبه میخوانم چون این کارها توجیه نشده، خدا میداند که چند نفر از وعّاظ و خطبای جمعه دارند بحث میکنند و این حرفهایی که من میزنم غیر از حرفهای است که آنها میگویند.
در همه ابواب مسائل اخلاقی این مشکل وجود دارد و البتّه فکر میکنم که این از وظایف حکومت اسلامی است که روی این مسائل کار کند. یک وقتی بود که ما در مدرسه فیضیّه حرف میزدیم و یا در مدرسه صدر اصفهان برای خودمان بحث میکردیم، ولی امروز میخواهم به مردم بگویم این جوری زندگی کنید و میخواهیم کلّ جامعه پنجاه و شش میلیونی را دعوت کنیم و براساس این میخواهیم در مجالسمان قانون بگذرانیم و کلّ دنیا را دعوت میکنیم که این راه خداست، این نمیشود که هر چیزی که چاپی بود، این حکم اسلام است. حدّاقل باید با قرآن تناقض نداشته باشد.
به ما دستور دادهاند که اگر روایتی دیدید که با قرآن نمیخواند، این را به دیوار بزنید. ما که میخواهیم در این باب وارد شویم، باید بحث کنیم. یک مباحثه بسیار شیرینی را امام صادق (ع) با گروه ریاضتکشهای زمان خودش (البتّه ظاهراً ریاضت کش هستند و اینها نوعاً دروغ میگفتند و اینهایی که شعار میدهند نوعاً به شعارهایشان عمل نمیکنند و یک چیزی میگویند) داشتند که در همان جلسه یکی از اطرافیان امام صادق (ع) آن طرف را که امام صادق (ع) را دعوت به ریاضت میکرد، رسوا کرد و ثابت کرد که دروغ میگوید. خودش ضدّ او عمل میکند، لباس رو با لباس زیرش فرق دارد. همان جا امام صادق (ع) به او گفت که بنشینید تا برایتان توضیح بدهم. این چیزی که شما از قرآن و روایات استنباط میکنید، مال آن زمانی بود که وضع مسلمانها بهگونهای دیگر بود. در این زمان که ما زندگی میکنیم و صد و چند سال از هجرت گذشته و وضع مسلمانها این جوری است، نوبت این آیه است و این باید باز شود. این از کارهایی است که باید تحقیقاً در آینده شود.
چیزهایی را که مربوط به زندگی مردم، کار و کسب و مصرف مردم است، باید شکل دهیم و حد تعیین کنیم و لااقل یک مقیاسهای مشخّصی را به مردم ارائه دهیم که مردم حیران نشوند که دارند چه میکنند. یک جور لباس میپوشد که میتواند پوشیدن این لباس عبادت باشد و میتواند ضدّ عبادت باشد و این بستگی دارد به اینکه ما چگونه با این مسأله برخورد و معیارها را چگونه معرّفی کنیم. از همین دریچه ممکن است ما بسیاری از مردم را گمراه کرده باشیم و آنها گفته باشند که با مسائلی که اینها میگویند، قابل عمل نیست و اینها به درد مثلاً آن روزهای مکّه زمان حضرت پیغمبر (ص) میخورد، حالا که نمیشود به آن عمل کرد.
ما داریم به اسلام دعوت میکنیم، امّا ممکن است ضدّ تبلیغ باشد. به هر حال فعلاً در این بحثی که امروز کردم، نتیجه میگیرم که در مسأله مصرف به شرط اینکه انسان از حلال داشته باشد، اسلام طرفدار اعتدال است. نه این ریاضتکشها و شعاربدههای دروغگو حقّ دارند این اعتدال را که به هم بزنند و نه آن عیّاشها و ولخرجها حقّ دارند به اسم تولید و به اسم نعمتهای خدا این تعادل را به هم بزنند.
امیدواریم که در یکی دو خطبه بتوانیم این مسأله را یک قدری بازتر و روشنتر توضیح دهیم وتقوای الهی را هم ما گویندگان باید در بیان احکام خدا رعایت کنیم که مبادا مقدّسات اسلام را بد برای مردم توضیح دهیم و هم مسلمانها باید عمل کنند که نمونه انسان اسلامی را بتوانند عرضه کنند که راه اسلام را با عمل خودشان سد نکنند.
اَعُوذُباللّهِ مِنَالشَّیطان الرَّجیمِ/ بسمِاللّهِالرَّحمنالرَّحیم/ »اَلْهیکُمُ التَکاثُر/ حَتی زُرْتُمُ المَقابر/ کَلا سَوفَ تَعْلَمُونَ ثُمَّ کَلاّ سَوفَ تَعْلَمُون کَلاّ لَوْ تَعْلَمونَ عِلمَ الیَقین لَتَرَوُنّ الجَحیم ثُمَ لَتَروُنَّها عَیْنَ الیَقین ثُمَّ لَتُسْئلُنَّ یُومَئذٍ عَنِالنَّعیمِ«/.
خطبه دوّم
بسْمِاللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم
اَلْحَمْدُ ِللَّهِ رَبِّ اْلعالَمینَ، وَالصّلوةُ وَ السَّلامُ عَلی رَسُولِ اللَّهِ وَ عَلی عَلِیٍّ أَمیرِاْلمُؤْمنینَ وَ عَلی الصِّدّیقة الطّاهِرة وَ عَلی سبْطَیِ الرّحْمَةِ الْحَسَنِ وَالْحُسَیْنِ وَ عَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ مُحَمَّدبْنِ عَلِیٍّ وَ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ موُسَی بْنِ جَعْفَرٍ وَعَلِیِّ بْنِ مُوسی وَ مُحَمَّدبْنِ عَلِیٍّ وَ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ وَالْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ وَ ألْخَلَفِ اْلهادی اْلمهْدیّ (عج).
در خطبه دوّم مناسبتهای هفته فراوان است. بعد از تأکید بر مراعات تقوا و اطاعت اوامر و نواهی الهی به طور فشرده در خصوص این مناسبتها مطالب مهمّی را خدمت شما عرض میکنم. در هفته گذشته ما شهادت امام صادق(ع) را داشتیم که به این مناسبت با دستور مقام معظّم رهبری کنفرانس جهانی اهلالبیت(ع) تشکیل شد که از اقدامات خوب و سازنده و مؤثّر جمهوری اسلامی با هدایت مقام رهبری است. میهمانان عزیز و عظیمی را از سراسر دنیا ما در ایران داریم که به این مناسبت آمدهاند، خیلی از این علما، محقّقان و بزرگان هم امروز در مراسم نماز جمعه شرکت دارند. کنفرانس بخوبی برگزار شد و من امیدوارم متصدّیان این کنفرانس نتایج آن را دنبال کنند و این هدف مقدّس در وسط راه متوقف نشود.
با حرکت دسته جمعی و منسجم در دنیا به سوی وحدت جهانی اسلام که شیعه، یکپارچه و با یک حرف و یک شیوه با سایر فرق اسلامی هماهنگی بکند ما بتوانیم در آینده آن نظر قرآن را که همه اهل قبله را امّت واحدهای خواسته است، تحقّق بخشیم بخصوص که مقام بزرگوار رهبریمان در همین راستا دارالتقریب را هم مطرح کردند که این دو مجموعاً یک حرف است؛ یعنی تنها کنفرانس اهلالبیت(ع) اگر باشد، ممکن است نتیجه وحدت اسلامی نداشته باشد، امّا اگر کنفرانس اهلالبیت(ع) با هدف تأسیس دارالتقریب و همگامی با سایر مذاهب اسلامی باشد، درست همان است که ایشان میخواستند و مقام بزرگوار رهبریمان همیشه دنبال این مسأله بودند و حضرت امام این را جزء آرمانهایشان قرار داده بودند و قبلاً هم ما یادمان هست در زمان مرحوم آیت اللّه بروجردی که این بساط روحانیّت از زمان ایشان توسعه پیدا کرد، ایشان هم دنبال دارالتقریب و این وحدت دنیای اسلامی بودند که امیدواریم ما از این اقدام خوب نتیجه خوبی بگیریم.
مناسبت بعدی ما که در آستانه آن هستیم، سالگرد رحلت حضرت امام امّت است که این یک مسأله کوچکی برای ما نیست. این مثل سالگردهای دیگر ما نمیباشد. ما سالگرد مناسبتها را زیاد داریم. شما میدانید ما برای بسیاری از شهدای بزرگوارمان سالگرد میگیریم و حقّ آنها هم هست، امّا این مسأله با همه آنها بسیار تفاوت دارد. من میخواهم به ملّتمان عرض کنم که این هفتهای که برای مراسم حضرت امام و سالگرد ایشان در نظر گرفتیم، از فرصتهای استثنایی تاریخ ماست. ما واقعاً مستغنی هستیم که درباره شأن و مقام و آثار و خیرات و برکات و اهداف و زحمات امام چیزی بگوییم؛ چون فرد فرد بچّههای ما هم این را میدانند، بزرگان ما میدانند، دنیا هم میداند، دوست و دشمن میدانند. امام چهرهای نیستند که بر کسی مخفی بوده و نیازی به توصیف داشته باشند.
وقتی ما درباره نورانیّت خورشید بگوییم، خودمان را خسته کردیم، دلیل عمدهاش همین روشنی است که اطرافمان هست. بیش از این چه چیزی میتوانیم بگوییم؟ امام را همه خوب میشناسند و در ایّام مراسم ایشان هم باز گویندگان و نویسندگان مسائل دانسته مردم را باز هم توضیح خواهند داد و خوب هم هست. امّا اهمیّت قضیّه اینجاست که امام سمبل انقلاب بودند و طراوت حضور امام در جامعه ما به معنای طراوت و نشاط انقلاب است و ضعف حضور امام در میان ما نشانه ضعف و عقب رفتگی انقلاب میباشد. این یک چیزی است که دشمنان ما ارزیابی خواهند کرد. قطعاً این طوری ارزیابی میشود.
تردیدی نیست که هر مقداری که اسم و آثار امام و هر چه که مربوط به امام است، برای زنده بودن و بالندگی انقلاب است. چنانچه مردم به حضرت امام اظهار علاقه و عشق مینمایند، به خاطر وجود انقلابشان است؛ چون در غیر این صورت علمای زیادی به عنوان شخصیّتهای ارزشمندی هم به شمار میآیند، ولی پرواضح است که در کمتر کسی یافت میشود که به اندازه امام در دلهای ما نفوذ داشته باشد، یا اینکه کمتر کسی پیدا میشود که مردم ما برای فوت او این قدر ابراز تأثّر و گریه کرده باشند. تصوّر میکنید که دلیل این امر چیست؟ آیا برای علم ایشان بود؟ حال آنکه ما افراد عالم زیاد داریم. اگر به خاطر تقوا است، ما افراد متّقی فراوان داریم و یا هر چیز دیگر که فکرش را بکنید، ما در جامعه داریم.
لیکن آنچه را که جامعه ما و دنیای اسلام به طور منحصر به فردی در امام مشاهده کرده است، همان آثار انقلابی و احیای اسلام و خلق حکومت اسلامی بر ویرانههای طاغوت در ایران و باز نمودن راه حرکت اسلامی در میان ملل مسلمان میباشد که این از جوهره انقلاب میباشد. ما امام را با انقلاب میشناسیم و انقلاب را هم با امام میشناسیم. این انقلاب را ما به بهای گزافی به دست آوردهایم و بنابراین پرچم، مناره و گنبد و بارگاه وخیمه انقلاب را باید هر چه بیشتر زنده نگهداریم و پر طراوت در حفظ یاد و نام آن کوشا باشیم، برخلاف تصوّرات بعضی از خائنان که همه چیز را از زاویه منفی مینگرند و یادآور میشوند که باید از زندهها حرف زد و از مرده ها دیگر ذکری به میان نیاورد. یعنی امام هیچ وقت نباید به عنوان مرده به حساب آید و اگر چنانچه خدای ناکرده روزی فرا برسد که امام به عنوان مرده واقعی به شمار آید، معلوم نیست انقلاب ما چه سرنوشتی در انتظارش خواهد بود.
در هر حال منظور من از بیان این جملات استقبال مردم از مراسم سالگرد رحلت حضرت امام است، هر چند به این امر آگاهم که بدون تذکّر من هم از این مراسم استقبال پرشور و تاریخی به عمل خواهد آمد. ما باید مراسم اوّلین سالگرد رحلت امام ( ره ) را بقدری پرشور و بینظیر برگزار نماییم که دشمنان خودمان را به همان آه و حسرتی که در زمان رحلت حضرت امام کشیدند، وادار کنیم و همان آب سردی را که حضور شما در آن مراسم بر سر تمامی بدخواهان اسلام و انقلاب ریخت، مجدّداً هم مراسم سالگرد حضرت امام برای بدخواهان اسلام و کفر جهانی همان صحنه را تکرار نماید. ما هر اقدامی که در این مرحله از شرایط تاریخی انجام دهیم، دشمنان ما به طور جدّی به ارزیابی آن میپردازند و حضور و استقبال ما را هم به عنوان یک اقدام در راستای حفاظت و نگهداری از انقلاب به حساب خواهند آورد که از طرفی هم آثار چنین اقدامی را میتوان به حساب خداوند گذارد.
[از] مناسبتهای دیگری که ما در این هفته داریم، به سالگرد فتح خرمشهر مربوط میشود. ظرف چند روز گذشته پیرامون فتح خرّمشهر مطالب متعدّدی از رسانههای گروهی شنیدید و خاطرات شیرین گذشته هم بواسطه آن روزها در خاطرهها تجدید شد. من هم نکاتی به همین مناسبت در اینجا یادآور میشوم که به نوعی قدردانی از رزمندگان ما است؛ عزیزانی که همانند جانمان دوستشان میداریم و واقعاً بخش عظیمی از حقّی را که اینها برگردن ما دارند، هنوز جامعه ما نتوانسته ادا نماید. اینها هشت سال تحت سختترین شرایط از انقلاب و دستآوردهایش، امام و اهداف قرآن و اسلام دفاع کردند که در آینده - انشاءاللّه - شرمنده آنها نباشیم. ملّت ما قدر اینان را میداند و من میدانم که رزمندگان چقدر در دلهای مردم نفوذ و اعتبار دارند. در هیچ مقطعی از تاریخ نیروهای مسلّح این گونه در میان مردم عزیز و پرارج نبودند که -الحمداللّه - رزمندگان ما از چنین موهبتی برخوردارند.
نکته بعدی که بیشتر آن به مردم تهران مربوط میشود، موضوع بازسازی شهر خرّمشهر است که انجام این مهمّ بر عهده تهران، به عنوان ستاد معین میباشد. آن روزی که این افتخار را به تهران دادند، در واقع منّتی بر گردن تهران نهادند. وقتی خرّمشهر از اشغال دشمن آزاد شد، مردم ما دارای چه احساس پرشوری بودند. در آن شرایط که پیشنهادی میشد که چه کسی حاضر میشود بازسازی خرّمشهر را تقبّل نماید، بزرگترین افتخار از آن کسانی بود که مسؤولیّت بازسازی شهر خرّمشهر از سوی نظام به آنان محوّل گردد. در واقع خرّمشهر به سمبل و پرچم دفاع مقدّس ما و به مکانی مبدّل شده بود که به عنوان معیار قدرت و پیروزی برای ما و معیار و شکست برای دشمن ارزیابی میشد. تحقیقاً این شهر در تاریخ آینده کشور بالاتر از سایر شهرها از قبیل اصفهان، مشهد و تهران قرار خواهد گرفت. در آینده شاید خرّمشهر به عنوان یک مرکز مقدّسی که یک بار از دست اسلام رفت و دوباره به حاکمیّت اسلام برگشت و از شکل مخروبه بودن خارج و به حالت اوّل برگشته است، در تاریخ جاودانه خواهد ماند.
تهرانیها باید از اینکه مقام معظّم رهبری - که در آن موقع مسؤولیّت این امر را برعهده داشتند - این امر خطیر را به آنان واگذار کردند، از نظام شادمان باشند و نیز از آن به بعد بنا شد تا استان تهران به عنوان استان معین برای بازسازی خرّمشهر به حساب آید. البتّه مردم خرّمشهر هم به خاطر اینکه غنیترین و وسیعترین استان کشور مسؤول بازسازی خرّمشهر شده بود، خوشحال به نظر میرسیدند. متأسّفانه تا بحال تهرانیها در رابطه با بازسازی خرّمشهر به طور شایسته به وظایفشان عمل نکردهاند، هر چند با همان موج اوّل که در این راستا شروع شد، مبلغی به میزان سیصد، چهارصد میلیون تومان جمعآوری شد و تجهیزات مورد نیاز برای آنجا خریداری شده که ارزش همان وسایل خریداری شده فعلاً به میزان دو سه میلیارد تومان میباشد.
اکنون که بازسازی خرّمشهر به طور جدّی آغاز شده است، خرج بالایی را طلب میکند، چون این شهر از تأسیسات گران بندری بهرهمند بوده که بسیار مجهّز ساخته شده بود که هم اینک باید تجدید بنا بشود. البتّه دولت هم در این رابطه وظیفه خود را انجام میدهد. در محاسبات ابتدایی که صورت گرفته، مبلغی حدود 300 میلیارد ریال مورد نیاز است تا خرّمشهر را دوباره بسازیم. آبادان و خرّمشهر مجموعاً مبلغ 60 میلیارد تومان خرج دربر دارد که البتّه خرّمشهر مقداری کوچکتر است، امّا بیشتر تخریب شده است. امسال از سوی دولت مبلغ 18 میلیارد تومان برای کلّ بازسازی اختصاص داده بودیم که این مقدار ابتدا از مجلس شورای اسلامی برگشت داده شد و به 9 میلیارد تومان تعدیل یافت. مجدداً خود مجلس این رقم را پانزده شانزده، میلیارد تومان در نظر گرفته است.
چنانچه این رقم کم تشخیص داده شود، دوباره مجلس به تصویب آن میپردازد. ما هر مقدار را که بتوانیم صرف بازسازی نماییم، فکر نمیکنم با مقاومت مجلس روبرو شویم. قسمت اعظم نعمتهای کشور در تهران مصرف میشود و این ننگ است که تهران نتواند در این مورد همپای دیگر شهرستانها که وظیفه کمک به بازسازی دیگر مناطق جنگ زده را دارند، عمل کند. این حرکت برای تهرانیها واقعاً به منزله یک ننگ محسوب میشود، البتّه اگر از بُعد اخلاقی و انسانی با قضیه برخورد نمایید، ولی از بعد حیثیّتی و شرافتی هم در تاریخ قابل توجّه است. چون این آمار و ارقام کمک شده از سوی مردم سرانجام روزی در مورد خرّمشهر به ثبت خواهد رسید و در آنجا میزان کمکهای مردم تهران به نسبت کمکهای مردم شهرهای دیگر مقایسه خواهد شد.
جهت تأمین نیازهای مربوط به بازسازی خرّمشهر میخواهم پیشنهاد مشخّصی نمایم که شهروندان تهرانی کاملاً وارد میدان بازسازی بشوند، لذا از زمان تصدّی ریاست جمهوری قبل، شماره حساب 4444 در شعبه مرکزی بانک ملّی افتتاح شده است که این شماره حساب منحصراً متعلّق به شهروندان تهرانی است. استان تهران با احتساب شهرهای اطراف از قبیل کرج، دماوند، ورامین و روستاهای تهران که در مجموع حدود ده میلیون نفر جمعیّت دارد، رقمی بالغ بر یک پنجم جمعیّت کشور را شامل میشود که در استان تهران ساکن هستند و اکثریّتشان هم از زندگی سطح متوسّطی برخوردارند. پیشنهاد من این است که جهت مشارکت در امر بازسازی هر فرد تهرانی به میزان پانصد تومان در طول دو سال بازسازی به حساب معین خرّمشهر واریز نماید. یعنی یک خانواده پنج نفره طی دو سال بازسازی حداقل مبلغ دوهزار و پانصد تومان به این حساب پرداخت نماید، هر چند شاید عدّهای هم از عهده پرداخت همین مبلغ هم برنیایند که به طور طبیعی پذیرفتنی هم هست. لیکن بعضی هم اگر هزار برابر این مبلغ پیشنهادی را بپردازند به جایی هم برنمیخورد. امّا این رقم پیشنهادی ما معدل هر فرد میزان پانصد تومان میباشد. میتوانید از همین فردا تصمیم بگیرید و از محل اندوختهها و قلّکهایتان در جهت پرداخت این مبلغ به منظور احیاء و بازسازی خرّمشهر و ثبت این افتخار در خرّمشهر اقدام نمایید.
ما با سازمان اقتصاد اسلامی که مدیریّت صندوقهای قرضالحسنه را بر عهده دارد، صحبت کردیم که صندوقهای قرضالحسنه به کسانی که توانایی مالی و پول ندارند، وام دو ساله پرداخت نماید تا بتوانند در این زمینه مشارکت کنند. چون برای دولت واقعاً در مجموع برنامهها پرداخت مبلغ چهار پنج میلیارد تومان به منظور بازسازی خرّمشهر رقم قابل چشمگیری نیست و دولت میتواند آن را پرداخت کند و خواهد داد و یا شما مردم تهران هم چه این مبالغ را بپردازید، یا نپردازید، این مبلغ پرداخت میشود و شهر خرّمشهر هم در نهایت بازسازی خواهد شد، لیکن ظرافت و زیبایی این مسأله در این است که مردم در امر مهمّ بازسازی ذی سهم و در جریان بازسازی حضور داشته باشند و هر فردی احساس بکند که به اندازه چند هزار تومان در امر بازسازی حضور داشته است.
این مسأله برای انسان روحیه سازندهای خواهد بود، چه بسا که در طول جنگ هم همین طور بود و شاید به نظر شما این طور جلوه نماید که مردم هزینههای جنگ را تأمین میکردند، حال آنکه چنین نبود. ما به طور سالانه بالغ بر 150 میلیارد تومان خرج جنگ میکردیم که از این مبلغ فقط سه چهار میلیارد تومان آن را مردم پرداخت میکردند و بقیه این مبلغ را دولت پرداخت مینمود. بین امکانات پرداختی مردم و دولت اصلاً قابل مقایسه نیست، ولی ارزش قضیه در حضور مردم در میدان جهاد هست. یعنی اینکه خرّمشهریها فکر کنند که تهرانیها شهرشان را ساختند و نیز تهرانیها فکر کنند که یک مخروبهای را ساخته و از روی اصل انفاق گرانه و در راه خدا این شهر آباد را تقدیم انقلاب نمودهاند.
من از رسانهها، بخصوص صدا و سیما تقاضا دارم که در این خصوص وارد میدان شود و هر چند که مشاهده میشود صدا و سیما نیز خود وارد عمل شد و کارهایی را انجام میدهد، ولی به شکلی برنامه ریزی نمایند که ما بتوانیم این جریان انفاق جهادی را در اداره و ساختن خرّمشهر انجام بدهیم. البتّه از اصناف تهران هم به منظور شرکت در بازسازی خرّمشهر انتظار خاصّی دارم، چون در شهر خرّمشهر و آبادان توجّه به مسأله مشاغل عمرانی حائز اهمیّت است. البتّه قصرشیرین، مهران، دهلران و سایر جاهها هم دارای چنین برنامههایی هستند. از اینکه ما از ساختن خرّمشهر حرف میزنیم، باعث ناراحتی مردم سایر مناطق جنگزده نشود، چون متقابلاً برای شهرهای آنها هم ستادهای معین مربوطه مسؤول بازسازی هستند و من به عنوان امام جمعه تهران که مسؤول ستاد معین هستم، در رابطه با خرّمشهر حرف میزنم کمااینکه برای شهرهای آنها هم ائمّه جمعه استانهای معین اقدام میکنند. لذا اصناف تهران باید سعی نمایند تا کانونهای صنفی خرّمشهر اعم از کفّاشیها، خرّازیها و مراکز تعمیراتی رونق بگیرد تا مردم بتوانند به زندگی خود بپردازند.
صنوف تهران باید در صدد اعاده مشاغل از دست رفته آن دسته افرادی باشند که به واسطه خرابی شهر حرفه و شغلشان را از دست دادهاند؛ چنانچه در این رابطه نیروهای سپاه و ارتش که در آنجا هستند به کمک خواهند شتافت.
امّا مسأله بعدی که بعد جهانی دارد، به مسأله فلسطین و فاجعهای که هفته گذشته در فلسطین و کشمیر حادث شده مربوط میشود که حکایت از شکلگیری یک توطئه شومی دارد و شواهد و قرائنی هم دال بر ریشه دار بودن این توطئه موجود میباشد. به نظر میرسد که یک توطئه طرّاحی شدهای وجود دارد که یک تهاجم شرورانهای علیه این انسانهای شریف در سراسر دنیا صورت میگیرد و مصاحبهای که توسط یکی از مقامات وابسته به یکی از مراکز اتحادیّههای عربی در یکی دو روز پیش در یکی از کشورهای خلیجفارس انجام شد، به طور ناشیانهای اقدام به فاش ساختن آن نموده و پرده از طرّاحی توطئه جدیدی جهت ریشهکن ساختن بنیاد گرایی برداشته است.
به نظر میرسد با طرح و فاش ساختن چنین توطئهای مرتکب اشتباه فاحشی شده است، چون اگر ماجرای کشمیر و فلسطین اتّفاق نیفتاده بود، انسان تصوّر میکرد این به منزله یک تهدید به حساب میآید. ولی وقتی این ماجراها اتّفاق افتاد، به نظر میرسد که از یک توطئه مهمّ پشت پرده سخن میگوید. در فلسطین جریان عجیبی اتّفاق افتاده که عنوانش را دیوانه نهادهاند، ولی انسان نمیداند آیا آن کسی که این جنایات را مر تکب شده دیوانه است یا نه؟ یک دیوانه اسرائیلی با به رگبار بستن هشت تن از کارگران مظلوم عرب آنان را مثل برگ در خیابان به زمین ریخت. که بعداً از آن فرد جانی به عنوان دیوانه نام بردند که فرضاً هم چنین باشد. خوب طبیعی است مردم مظلوم فلسطین هم که شاهد به خاک و خون نشستن برادران فلسطینیشان در وطنشان باشند، متقابلاً اقدام به برگزاری مراسم، ابراز تأثّر و یا راهپیمایی در رثای شهیدانشان بنمایند. امّا اسرائیلیها از این استفاده کردند و مردم را به گلوله بستند و تعداد زیادی از مردم را در مراسم اینها شهید کردند و صدها نفر مجروح برجاگذاشتند.
در کشمیر یکی از علمای فداکار و مخلص و مجاهد بنام » مولوی فاروق « را ترور کردند و معلوم است وقتی که عالم محبوب و پیشنمازی را ترور کردند و شهید شد، خیلی معلوم و طبیعی است که وقتی که یک عالم محبوب و پیشنماز را ترور کنند، مردم جمع میشوند و دست به تظاهرات میزنند و هر دولتی این مسأله را میداند و اگر برنامه بد نداشته باشد، طرّاحی میکند و به پلیس دستور میدهد که خشونت نکنید و مواظب باشید و شعارها را تحمّل کنید؛ زیرا سرانجام تشییع جنازه پس از دو، سه ساعت تمام میشود. کاملاً آنها آماده بودند و سنگربندی کرده بودند تا وقتی که مردم به خیابانها ریختند، آنها را به گلوله بستند که در پارلمان هند که خودشان پشتیبان این تجاوزات در کشمیر هستند، دادشان بلند شد که چرا این همه مردم را کشته و شهید کردهاید؟
کشمیر، فلسطین و از این سو هم اظهارات این مقام عرب را ببینید و عکسالعمل دنیا را در نظر بگیرید. خوب، درست است مثلاً یک اشاره ملامت خفیفی از فلان دولت آمریکایی یا اروپایی به اسرائیل بشود و آنها دیگر که نمیتوانند این مقدار را که نگویند، ولی چه اقدام جدّیای سازمان ملل یا آمریکاییها و یا اروپاییها برای این فاجعه کردهاند؟ واقعاً آن قضیهای که در آنجا اتّفاق افتد مثلاً یک گورستان یهودی را چند آدم نابابی که میخواستند فتنه بکنند، رفتند خراب کردند که چقدر غربیها پیرامون آن هیاهو کردند و هنوز هم رسانههای غربی دارند روی این قضیه گریه میکنند. این همه آدم شریف را با رگبار نقش بر روی زمین کردند، این نامردهایی که دم از حقوق بشر و دمکراسی و آزادی و اظهار عقیده میزنند مگر چه میکنند؟ مگر مردم فلسطین چه میخواهند که اینها را به رگبار میبندند؟
خیلی دنیا شرور شده، خیلی سردمداران دنیا خبیث شدهاند و خیلی بیانصاف شدهاند؛ کسی که به عنوان حمایت از دینش و کتاب آسمانیش، از پیامبرش، از وطنش، از قبلهاش، از آزادیش فریاد میکشد، این طور نقش بر روی زمین میشود و آنها مینشینند آنجا برای خودشان حقوق بشر میتراشند و به آن شکل عمل میکنند. امروز در ژنو شورای امنیّت برای همین مسأله فلسطین جلسه تشکیل داده حالا ببینیم که از این جلسه چه در میآید. بحث را بردهاند بر سر این مسأله که ناظران سازمان ملل بیایند به فلسطین نظارت بکنند یا نه! در حالی که خود شما این مولود نامشروع را خلق کرده و این جنایت را به سر این مردم آوردهاید، دیگر حالا نگهبانان شما آنجا چه کار میکنند؟ بحث را به آنجا کشاندهاند تا دو، سه روزی احساسات مردم را تخفیف بدهند و هیچ کجای دیگر هم وجود ندارد که به داد مردم مظلوم و بیچاره فلسطین برسد.
اگر باید این سلاطین و رؤسای جمهوری عرب به عنوان عروبت که شعار خودشان شده برای دفاع از فلسطین به داد مردم فلسطین برسند، معلوم است که اینها چقدر کار میکنند. همین حالا هم خود اینها طرّاحی کردهاند که بنیادگراها را از بین ببرند و منظورشان از بنیادگراها همین مردمی است که در فلسطین در حال مبارزه هستند و مظهر بنیادگرایی اسلامی همین مردمی هستند که اکنون ما بهتر از اینها افرادی نداریم. خوب، ما از این نوع سلاطین و رؤسای جمهوری عرب چه انتظاری داریم که به نفع مردم مسلمان و مبارز فلسطین یک تصمیم جدّی در ژنو بگیرند؟! البتّه روی کاغذ یک تصمیمی خواهند گرفت و بالاخره یک چیزی اعلام میکنند، امّا این یک جنایت است و مسلمانها باید هوشیار و بیدار باشند، زیرا به دست زمامداران خودشان دارند قربانی میشوند و گول این حمایتها را نخورند و راه نجات خودشان را انتخاب کنند و به هر حال یک روزی ملّتهای اسلامی فلسطین را آزاد خواهند کرد.
ترجمه خطبه عربی
بسْمِاللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم
اَلْحَمْدُ ِللَّهِ وَالصّلوةُ عَلی رَسُولِ اللَّهِ وآله و عباداللّه المتَقیِنْ.
در آستانه اوّلین سالگرد رحلت بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران هستیم. یاد امام قلبها را نورانی کرده و صفا و جلا میبخشد. یک بار دیگر چشم دوستان و دشمنان در ایران و جهان به سرزمین انقلاب دوخته شده است. ما در این زمینه تذکّر چند مطلب را مهمّ میدانیم.
1- این گونه یاد بودها میتواند سازنده و به عنوان فرصت مناسب دیگری جهت تجدید بیعت با اهداف انقلاب و راه امام و دمیدن نشاط و حیات جدید به نیروهای انقلابی به حساب آید.
2- اکنون که یک سال از رحلت امام (قدّس) میگذرد، باید توجّه کرد که انقلاب اسلامی همواره راه خود را با تمام توان و هماهنگی جهت رسیدن به اهداف ترسیم شده خویش میپیماید و هرگز باز نایستاده و منحرف نشده است.
3- دشمنان اسلام که به دوران بعد از رحلت امام امید بسته بودند، اکنون چار یأس و شکست شدهاند و مأیوسانه و خشمگین تلاش میکنند موضع سست و شکشت خورده خود را حفظ کنند.
4- انقلاب ما راه خود را به قلوب مسلمانان و مستضعفین جهان باز کرده است و ما هر تشکّل و جمع مسلمانان بیدار و آگاه و مخلص را که در نظر بگیریم، بروشنی میبینیم به خاطر پیاده نمودن حاکمیّت اسلام همواره راه امام را میپیمایند.
5- به هر اندازه که تفکّر اسلامی و انقلابی پیشرفت و رشد میکند، به همان اندازه خشم و دشمنی کفر جهانی علیه مسلمین به صورت مخفیانه و پنهانی شدیدتر و بیشتر میشود. بهترین نمونه آن، افزایش فشار و سخت گیری برمبارزان فلسطین، کشمیر و لبنان میباشد. این روند در مورد تحوّلات جدیدی که در بسیاری از کشورهای اسلامی پیدا شده است، مشاهده میشود.
6- ما میدانیم آثار و یاد امام به عنوان پشتوانه بزرگ و مهمّی برای انقلاب و ذخیره مطمئنّی برای ادامه راه طولانی و پر از مشکلمان به حساب میآید. به همین جهت امّت اسلامی این پشتوانه و ذخیره مهمّ را تکریم میکند و این حقیقت بزودی در خلال مراسم سالگرد رحلت امام، در ایران و کشورهای دیگر به اثبات خواهد رسید.
أَعُوذُ باللَّهِ مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجیمِ/ بسْمِاللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم/ »قُلْ هُوَ اللَّهُ اَحَدٌ/ اَللَّهُ الصَّمَدُ/ لَمْ یَلِدْ وَلَمْ یوُلَد/ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُواً اَحَد«.