خطبه ها
  • صفحه اصلی
  • خطبه ها
  • نماز جمعه تهران به امامت آیت الله هاشمی رفسنجانی

نماز جمعه تهران به امامت آیت الله هاشمی رفسنجانی

  • دانشگاه تهران
  • جمعه ۴ خرداد ۱۳۶۹

    خطبه اوّل

 بسْمِ‏اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم

 اَلْحَمْدُلِلّهِ رَبِّ الْعالَمینَ، وَالصَّلوةُ وَالسَّلامُ عَلی رَسُولِ اللَّهِ وَالِهِ الْأَ ئِمَّةِ الْمَعْصوُمینَ. أَعُوذُ باللَّهِ مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجیمِ، "وَ الّذینَ اِذا انْفَقُوا لم یُسْرِ فُوا وَ لَمْ یَقْتُرُوا وَ کانَ بینَ ذلِکَ قَواماً"، عِبادَاللَّه اُوْصیکُمْ بتَقْوَیَ اللَّه وَ اَتَّباعِ اَمْرِهِ وَ نَهْیِهِ".

 بندگان خدا را سفارش به تقوای الهی می‏کنم.

 در ادامه بحثهای عدالت اجتماعی فصلی در خطبه‏های اوّل باز شد در خصوص اینکه اسلام آئین و برنامه زندگی در دنیا و آخرت است. در ادامه این بحث گفتیم در فعّالیّتهای تأمین معاش، رساترین صدا از اسلام است که تولید و کار برای زندگی را اگر مقرون با حسن‏نیّت و قصد خیر باشد، از عبادات مهمّ به حساب آورده است.

 بحث دیگر این است که اگر اسلام دعوت به کار و تولید می‏کند، تکلیف مصرف چیست؟ جامعه‏ای که برداشت و تولید می‏کند، این برای چیست و مصرف چگونه است؟[t1] چه حدّی دارد؟ آیا مصرف در اسلام تشویق یانکوهش می‏شود، یا چیزی دیگری است و یا اسلام در این خصوص ساکت است؟ در اینجا معارف اسلام لازم است بررسی شود و یکی از فصلهای مفید و سازنده برای کشور ما است و فکر می‏کنم امروز این یک بحث جهانی است و اکثر ملّتهای دنیا که نوعی در مضیقه هستند، مسأله مصرف برایشان اهمیّت دارد. ما حالا از بعد ایدئولوژیکی و عقیدتی مسأله را مطرح می‏کنیم و از بعد اقتصادی و فنّی هر کسی در محیط خودش بررسیهایی دارد و تصمیماتی می‏گیرد.

 تا اینجا که انسان مشاهده می‏کند و در تاریخ و اسناد هم قابل رؤیت است، همیشه دو فکر متعارف و متقابل در این مسأله وجود داشته است: بعضیها افراطی و بعضیها کاملاً تفریطی در دو نقطه مقابل هم قرار گرفته‏اند که البتّه این وسط هم اکثریّتی از مردم به هیچ گروه کار نداشتند و به طور فطری زندگی خودشان را اداره می‏کردند، امّا آنهایی که وارد این بحث می‏شوند، به افراط و تفریط کشیده می‏شوند.

 یک طرز تفکّر در دنیا وجود دارد که مصرف را تشویق می‏کند؛ طرّاحی و برنامه ریزی  و توطئه می‏کند برای اینکه مردم را وادار به مصرف زیاد کند. این طرز تفکّر در جناح سرمایه‏داران و استعماران ریشه دارد. هدف و ریشه، دوشیدن مردم است. یک طرز تفکّر هم نقطه مقابل این است و همیشه هم هست که دعوت به ریاضت و کم‏کردن مصرف و اجتناب از استفاده از نعمتهای الهی می‏کند که لااقل در تاریخ اسلام و تا آنجا که ما مشاهده می‏کنیم، به تصوّفی که خود این تصوّف در محیط اسلام یک جریان وارداتی است برمی‏خوریم؛ منتها معمولاً در هر زمانی شکل خاصّ خودش را می‏گیرد و منادیان مخصوص خودش را دارد. اینها در تاریخ هم معمولاً حالت انقلابی و تهاجم به وضع موجود را داشتند.

 این حرکت را هر جا بوده، در قرن اوّل و دوّم که مسلمانان به رفاه رسیده بودند زیاد می‏بینیم و بعداً هم ادامه داشت. معمولاً اینها یک نوع عکس‏العملی در مقابل اسراف و عیّاشیها بوده و وسیله‏ای می‏شود در دست عدّه‏ای که خودشان را در جامعه مطرح کنند. و یا بعضیها هم با حسن‏نیّت و با عقیده‏ای این حرفها را می‏زنند.

 اسلام نه این طرز تفکّر و نه آن طرز تفکّر را قبول دارد. یک حالت اعتدالی گرفته و این حالت اعتدال هم یک نقطه ثابتی نیست، بلکه یک نقطه نسبی است که در این خطبه مقداری از این موضوع را مطرح می‏کنم. در بین آنهایی که طرفدار مصرف زیاد هستند و فکر می‏کنند بازار باید ایجاد بشود تا تولید بتواند رشد کند هم ممکن است آدمهایی باشند که خیال کنند دارند به جامعه خدمت می‏کنند. این طرز تفکّر اگر در حدّ معقولی متوقّف شود، قابل قبول است. ولی امروز وضع این چنین نیست. آنهایی که زیاده روی را تشویق می‏کنند، نوعاً کسانی هستند که می‏دانند این اسراف در کشورهای فقیری که خودشان تولید کننده نیستند و مشکل تولید دارند، فقط عامل وابستگی و بدبختی بیشتر و گرفتاری و قرض می‏شود. و این طور نیست که خود اینها در شرایط فعلی که وضع اقتصادی دنیا، ارتباط شمال و جنوب و غنی و فقیر که ظالمانه است، براساس استثمار ارتباطات اقتصادی برقرار شود.

 کشورهای جهان سوّم و فقیر از این روش طرفی نمی‏بندند، غیر از اینکه منابع محدود خود را نیز از دست می‏دهند و اصولاً این مسائلی که در دنیای غرب است، این استفاده‏هایی که از مظاهر شهوت و فساد می‏شود، مدهایی که هر روز در دنیا جلوه می‏کند، رونقی که بازار طرّاحان مد دارد، انواع لذّتها و تنوّعهایی که در پیش متمکّنین و اشراف دنیا وجود دارد و هر روز مثل قارچ در نقاط خوش آب و هوای دنیا و مراکز تفریحات ناسالم می‏روید و رشد می‏کند و از سراسر دنیا عیّاشان را به خودش جلب می‏کند و این همه نشریّات و تبلیغات و فیلمها و امکاناتی که در اختیار توسعه عیّاشیها و دامن‏زدن به تمایلات و شهوات و توسعه مصرف در دنیا وجود دارد - که بخشی عظیمی از امکانات انسانی و مادّی بشر را می‏بلعد - اینها همه به این مربوط است.

 فلسفه اینها فلسفه فروید است که یک روانشناس مادّی غربی است که زندگی انسان را بر محور لذّت اصولاً ترسیم می‏کند. اینها تفسیرشان از زندگی و حیات این است که انسان به همان اندازه‏ای که لذّت مادّی می‏برد، از زندگی بهره برده است. و زندگی واقعی را مساوی می‏داند با مقدار لذّتی که انسان در زندگی می‏برد. این یک بخش کثیفی از مجموعه زندگی بشر امروز است که عمده بلاها، دردها و گرفتاریهایی که امروز در دنیا هست، از ناحیه اینها است و همه این بی‏عدالتیها و زورگوییها و استکبار ها و.... همه به این باند عیّاش ولخرج و پرمدّعای مزاحم برمی‏گردد. قرآن سخت با این جریان مخالف است که خوشبختانه در خطبه هفته قبل که آیت اللّه موسوی اردبیلی ایراد کردند، این بحث مطرح شد و لازم نیست من زیاد توضیح دهم.

 همه آیاتی که در قرآن با زیاده طلبی مبارزه کرده، متوجّه این قشر است و خیلی هم فراوان است. قرآن اینها را به عنوان مظهر فساد و تباهی انسانها می‏کوبد. نقطه مقابل اینها هم که آنها هم مضر و مذموم شمرده شده‏اند، کسانی هستند که در عکس‏العمل این تباهی و فساد به وادی انحرافی دیگری افتاده‏اند و بشریّت و انسان را دعوت به ریاضت و ترک مصرف و به طورکلّی اکتفا به حدّاقلّی که زندگی را بگرداند می‏کنند و فکر می‏کنند با یک چنین موضعی که می‏گیرند، خدمت به بشریّت کرده‏اند و انسان را از غرق شدن در گناهان و لذّت و بی‏خدایی نجات می‏دهند و به وادی الهی وارد می‏کنند و در این وادی ایمن الهی، مجموعه انسانهای فقیر و گرسنه و درمانده که دیگر روحیه تجاوز و تعدّی ندارند و شهوت کارهای نامناسب را ندارند به کلّی زمام نفسشان را با گرسنگی و ریاضت در اختیار بگیرند.

 اصلاً این اسب سرکش نباشد تا مهاری لازم داشته باشد! خوب، اینها هم از یک نقطه درستی شروع می‏کنند، به جای بدی می‏رسند. اینکه انسان باید مهار شود و اینکه انسان باید به وادی اسراف نرود درست است، امّا آیا این گونه هم درست است که ما به عنوان ایده برای یک جامعه و برای یک امّت و برای اداره یک جامعه و به عنوان مکتب مردم را به ریاضت و استفاده نکردن از نعمتهای الهی و ترک آن چیزهایی که فطرت و طبیعت و خداوند در وجود انسان قرار داده است دعوت کنیم؟ به این صورت هم درست نیست. ضدّ فطرت و انسانیّت  و ضدّ تکامل و پیشرفت و میدان بازکردن برای دشمنان خدا است. ممکن است این قشر ریاضت‏کش - البتّه اگر ریاکار و منافق نباشند - برای جامعه مضر نباشند، امّا آثارش این است که میدان را به کلّی در اختیار قشر مسرف قرار می‏دهند.

 اسلام این را هم قبول ندارد. قرآن با این طرز تفکّر نیز مخالف است و با آن مبارزه می‏کند. یکی دو آیه در اینجا می‏خوانم. خداوند در سوره فرقان »عبادالرحمان « را که انسانهای شایسته هستند، با چند صفت معرّفی می‏کند؛ یعنی شاخصهای یک انسان خوب که به تعبیر قرآن »عبادالرحمان« هستند، در سوره »فرقان« معرفی می‏کند. یکی دیگر از صفات این افراد که قرآن می‏فرماید، این است که "انسانهایی که وقتی خرج و مصرف می‏کنند در این کار نه اسراف می‏کنند و نه دچار ریاضت می‏شوند." نه سخت‏گیری و نه آن چنان توسعه که از حدّ اعتدال انسان را بیرون ببرد. این صفت شاخص بندگان خوب خدا است. که خداوند می‏خواهد روی زمین این انسانها باشند.

 همین یک جمله در قرآن برای معرّفی مکتبمان کافی است و روشن بود و اگر از خدا و پیامبر می‏پرسیدیم که انسان مطلوب خدا را در مورد مصرف معرّفی کن، جواب پیامبر همین بود که در قرآن آمده است؛ انسانهایی که در مصرف اسراف نمی‏کنند و ریاضت کشی هم نمی‏کنند. حالا ما بحثهای دیگری داریم و بعدا" خواهد آمد امّا ایده‏آلش این است، یعنی کسی که حالا از زندگی برخوردار است، (و فرض ما بر این بود که کار و تولید کردیم و داریم. اگر نبود همین که هست می‏خورد، نمی‏شود روی آن بحث کرد و آن چیزی که دارد مطرح است) جامعه سیر و مرفّه، جامعه‏ای که منابعش را نقد کرده وامکاناتش را خود تولید می‏کند و وابستگی هم ندارد چنین جامعه‏ای را که فرض کنید، بعد از این مرحله این بحث مطرح می‏شود. حال که داریم، چه باید کنیم؟ آیا باید هر چه خواستیم بریز و بپاش کنیم؟ آیا از این طرف باید تنگدستی کنیم و به خود و بچّه‏هایمان سخت بگیریم و به دیگرانی که دارند، ترویج کنیم که مصرف نکنند؟ نه، اینجا قرآن جواب می‏دهد. اعتدالی که روی فطرت ایستاده و قابل تداوم است و می‏تواند ادامه‏دار باشد و منطبق با فطرت حرکت می‏کند، زندگی بینابین است.

 در سوره اعراف از اوّل این سوره تا حدود سی آیه می‏توانیم یک بحث منظّمی را در مجموع آیات ببینیم که خود به یک خطبه جداگانه احتیاج دارد که بعدا" پیرامون آن بحث خواهم کرد و در نهایت به این نتیجه می‏رسیم که مصرف آری، اسراف نه. این اعتدال است. دین اسلام‏دین اعتدال است؛ اعتدال در مصرف، البتّه اگر داشته باشیم. بحث این نیست که ملّتی که ندارد، باز هم متوقّع باشیم که در حدّ متوسّط مصرف کند. حالا این اعتدال چیست؟ نکته دوّم بحث ما اینجاست این نکته را بنده عرض می‏کنم. البتّه این تحفه‏ای نیست که من به علماء و خطباء عرض کنم؛ آنها خودشان می‏دانند. فقط به عنوان تذکّر از این بلندگوی نماز جمعه عرض می‏کنم که وقتی در بحثها مطرح می‏شود اینجا جای دقّت در مطرح کردن مسأله است. تا اینجایی که گفتم، شاید اصلاً منکری نداشته باشد، منتها در تفسیر اعتدال حرف پیش می‏آید که خوب، این اعتدالی که می‏گویی چیست و حدّ آن چیست؟ خانه چقدر، غذا چقدر، سر سفره چند جور غذا، لباس چقدر، ماشین چگونه و بقیه مسائلی که به مصرف مربوط است.

 ما روایات و اسنادی که داریم، متعلّق به یک زمان نیست؛ بلکه برای زمانهای مختلفی است: از زمان مکّه که پیغمبر (ص) در سخت‏ترین مضیقه‏ها در شعب ابی‏طالب محصور بودند، در این باره حرف زدند. آن روزهایی که در مدینه غنائم خیبر در مدینه و اطراف آن جمع شده بود آن روز هم حرف زدند و بعد در زمان علی‏ابن‏ابیطالب(ع) و قبل از او که روم و ایران فتح شده بود و ثروت کسراها و قیصرها به طرف جزیرةالعرب سیلوار در حرکت بود هم حرف زدند، در دوران اوج تمدّن اسلامی، موقعی که در دوران هارون‏الرشید از ابر خشمگین می‏شود و می‏گوید به هر جای دنیا که بروی و بباری در ملک اسلام و عباسی باریده‏ای، آن روز هم ائمّه درباره مصرف و اعتدال در آن حرف زده‏اند.

 آدم وقتی می‏خواهد درباره مصرف و استفاده از نعمتهای الهی و اعتدال برای مردم نقل کند، حرفی که در زمان اوج حکومت اسلامی ائمّه ما در اوج رفاه به مردم گفته‏اند و آن حرفی که در موقعی که مردم با یک خرما در جبهه‏های جنگ یک روز را می‏گذراندند و گاهی یک دانه خرما را هم تقسیم می‏کردند و به مصرف می‏رساندند آنجا هم حرف زدند، ما یک روایتی را برای مردم بخوانیم که این از معارف اسلام است. اینکه شما می‏بینید وعّاظ مختلف می‏خوانند و یکی یک روایت می‏خواند که تا نعل اسبش هم طلاست و وقتی که حرف می‏زند خمس می‏خواهد بدهد و یکی وقتی که حرف می‏زند صحبت از یک دانه گندم است که بدهیم یا ندهیم، اینها به خاطر این است که زمان فرق می‏کرد، شرایط فرق می‏کرد و هر چیزی متعلّق به یک زمان است.

 در فقه این مسائل را حلّ کرده‏ایم، یعنی فقهای ما در مسائل فقهی آنهایی را که در رساله ها می‏آید، می‏نشینند و بحث می‏کنند و می‏گویند این روایت مثلاً متعلّق به زمان حضرت موسی بن جعفر(ع) است. در زمان هارون‏الرشید گفته شده و آن موقع شرایط آن جوری بوده، این در مکّه گفته شده و در مدینه گفته شده، مجموعه اینها را با یکدیگر می‏سنجنند و حکم خدا را استنباط می‏کنند. بعد به رساله می‏آید. بعداً هم که فقهای دیگر می‏خواهند استنباط کنند، همه اینها در کتابهای قبلی نوشته شده، اینها را با هم می‏خوانند و یک مسأله‏ای از آن درمی‏آید. امّا در مسائل اجتماعی و اخلاقی این طوری نیست. یک طلبه‏ای که دو سه سال درس خوانده و تازه می‏خواهد عربی را بفهمد، کتاب حدیث بحارالانوار را باز می‏کند و روایتی را در آنجا می‏بیند. خوب، کتاب بحار است و روایت هم مال یک شخصیّت محترمی است، آن روایت را در بالای منبر برای مردم می‏خواند و مردم هم همین را می‏فهمند. طلبه دیگری هم روایت دیگری که غیر از این و ضدّ این هست، ممکن است در همان جلسه و برای همان مردم بخواند و همین حالا که من دارم خطبه می‏خوانم چون این کارها توجیه نشده، خدا می‏داند که چند نفر از وعّاظ و خطبای جمعه دارند بحث می‏کنند و این حرفهایی که من می‏زنم غیر از حرفهای است که آنها می‏گویند.

 در همه ابواب مسائل اخلاقی این مشکل وجود دارد و البتّه فکر می‏کنم که این از وظایف حکومت اسلامی است که روی این مسائل کار کند. یک وقتی بود که ما در مدرسه فیضیّه حرف می‏زدیم و یا در مدرسه صدر اصفهان برای خودمان بحث می‏کردیم، ولی امروز می‏خواهم به مردم بگویم این جوری زندگی کنید و می‏خواهیم کلّ جامعه پنجاه و شش میلیونی را دعوت کنیم و براساس این می‏خواهیم در مجالسمان قانون بگذرانیم و کلّ دنیا را دعوت می‏کنیم که این راه خداست، این نمی‏شود که هر چیزی که چاپی بود، این حکم اسلام است. حدّاقل باید با قرآن تناقض نداشته باشد.

 به ما دستور داده‏اند که اگر روایتی دیدید که با قرآن نمی‏خواند، این را به دیوار بزنید. ما که می‏خواهیم در این باب وارد شویم، باید بحث کنیم. یک مباحثه بسیار شیرینی را امام صادق (ع) با گروه ریاضت‏کشهای زمان خودش (البتّه ظاهراً ریاضت کش هستند و اینها نوعاً دروغ می‏گفتند و اینهایی که شعار می‏دهند نوعاً به شعارهایشان عمل نمی‏کنند و یک چیزی می‏گویند) داشتند که در همان جلسه یکی از اطرافیان امام صادق (ع) آن طرف را که امام صادق (ع) را دعوت به ریاضت می‏کرد، رسوا کرد و ثابت کرد که دروغ می‏گوید. خودش ضدّ او عمل می‏کند، لباس رو با لباس زیرش فرق دارد. همان جا امام صادق (ع) به او گفت که بنشینید تا برایتان توضیح بدهم. این چیزی که شما از قرآن و روایات استنباط می‏کنید، مال آن زمانی بود که وضع مسلمانها به‏گونه‏ای دیگر بود. در این زمان که ما زندگی می‏کنیم و صد و چند سال از هجرت گذشته و وضع مسلمانها این جوری است، نوبت این آیه است و این باید باز شود. این از کارهایی است که باید تحقیقاً در آینده شود.

 چیزهایی را که مربوط به زندگی مردم، کار و کسب و مصرف مردم است، باید شکل دهیم و حد تعیین کنیم و لااقل یک مقیاسهای مشخّصی را به مردم ارائه دهیم که مردم حیران نشوند که دارند چه می‏کنند. یک جور لباس می‏پوشد که می‏تواند پوشیدن این لباس عبادت باشد و می‏تواند ضدّ عبادت باشد و این بستگی دارد به اینکه ما چگونه با این مسأله برخورد و معیارها را چگونه معرّفی کنیم. از همین دریچه ممکن است ما بسیاری از مردم را گمراه کرده باشیم و آنها گفته باشند که با مسائلی که اینها می‏گویند، قابل عمل نیست و اینها به درد مثلاً آن روزهای مکّه زمان حضرت پیغمبر (ص) می‏خورد، حالا که نمی‏شود به آن عمل کرد.

 ما داریم به اسلام دعوت می‏کنیم، امّا ممکن است ضدّ تبلیغ باشد. به هر حال فعلاً در این بحثی که امروز کردم، نتیجه می‏گیرم که در مسأله مصرف به شرط اینکه انسان از حلال داشته باشد، اسلام طرفدار اعتدال است. نه این ریاضت‏کشها و شعاربده‏های دروغگو حقّ دارند این اعتدال را که به هم بزنند و نه آن عیّاشها و ولخرجها حقّ دارند به اسم تولید و به اسم نعمتهای خدا این تعادل را به هم بزنند.

 امیدواریم که در یکی دو خطبه بتوانیم این مسأله را یک قدری بازتر و روشنتر توضیح دهیم وتقوای الهی را هم ما گویندگان باید در بیان احکام خدا رعایت کنیم که مبادا مقدّسات اسلام را بد برای مردم توضیح دهیم و هم مسلمانها باید عمل کنند که نمونه انسان اسلامی را بتوانند عرضه کنند که راه اسلام را با عمل خودشان سد نکنند.

 اَعُوذُباللّهِ مِنَ‏الشَّیطان الرَّجیمِ/ بسمِ‏اللّهِ‏الرَّحمن‏الرَّحیم/ »اَلْهیکُمُ التَکاثُر/ حَتی زُرْتُمُ المَقابر/ کَلا سَوفَ تَعْلَمُونَ ثُمَّ کَلاّ سَوفَ تَعْلَمُون کَلاّ لَوْ تَعْلَمونَ عِلمَ الیَقین لَتَرَوُنّ الجَحیم ثُمَ لَتَروُنَّها عَیْنَ الیَقین ثُمَّ لَتُسْئلُنَّ یُومَئذٍ عَنِ‏النَّعیمِ«/.

    خطبه دوّم

 بسْمِ‏اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم

 اَلْحَمْدُ ِللَّهِ رَبِّ اْلعالَمینَ، وَالصّلوةُ وَ السَّلامُ عَلی رَسُولِ اللَّهِ وَ عَلی عَلِیٍّ أَمیرِاْلمُؤْمنینَ وَ عَلی الصِّدّیقة الطّاهِرة وَ عَلی سبْطَیِ الرّحْمَةِ الْحَسَنِ وَالْحُسَیْنِ وَ عَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ مُحَمَّدبْنِ عَلِیٍّ وَ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ موُسَی بْنِ جَعْفَرٍ وَعَلِیِّ بْنِ مُوسی وَ مُحَمَّدبْنِ عَلِیٍّ وَ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ وَالْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ وَ ألْخَلَفِ اْلهادی اْلمهْدیّ (عج).

 در خطبه دوّم مناسبتهای هفته فراوان است. بعد از تأکید بر مراعات تقوا و اطاعت اوامر و نواهی الهی  به طور فشرده در خصوص این مناسبتها مطالب مهمّی را خدمت شما عرض می‏کنم. در هفته گذشته ما شهادت امام صادق(ع) را داشتیم که به این مناسبت با دستور مقام معظّم رهبری کنفرانس جهانی اهل‏البیت(ع) تشکیل شد که از اقدامات خوب و سازنده و مؤثّر جمهوری اسلامی با هدایت مقام رهبری است. میهمانان عزیز و عظیمی را از سراسر دنیا ما در ایران داریم که به این مناسبت آمده‏اند، خیلی از این علما، محقّقان و بزرگان هم امروز در مراسم نماز جمعه شرکت دارند. کنفرانس بخوبی برگزار شد و من امیدوارم متصدّیان این کنفرانس نتایج آن را دنبال کنند و این هدف مقدّس در وسط راه متوقف نشود.

 با حرکت دسته جمعی و منسجم در دنیا به سوی وحدت جهانی اسلام که شیعه، یکپارچه و با یک حرف و یک شیوه با سایر فرق اسلامی هماهنگی بکند ما بتوانیم در آینده آن نظر قرآن را که همه اهل قبله را امّت واحده‏ای خواسته است، تحقّق بخشیم بخصوص که مقام بزرگوار رهبریمان در همین راستا دارالتقریب را هم مطرح کردند که این دو مجموعاً یک حرف است؛ یعنی تنها کنفرانس اهل‏البیت(ع) اگر باشد، ممکن است نتیجه وحدت اسلامی نداشته باشد، امّا اگر کنفرانس اهل‏البیت(ع) با هدف تأسیس دارالتقریب و همگامی با سایر مذاهب اسلامی باشد، درست همان است که ایشان می‏خواستند و مقام بزرگوار رهبریمان همیشه دنبال این مسأله بودند و حضرت امام این را جزء آرمانهایشان قرار داده بودند و قبلاً هم ما یادمان هست در زمان مرحوم آیت اللّه بروجردی که این بساط روحانیّت از زمان ایشان توسعه پیدا کرد، ایشان هم دنبال دارالتقریب و این وحدت دنیای اسلامی بودند که امیدواریم ما از این اقدام خوب نتیجه خوبی بگیریم.

 مناسبت بعدی ما که در آستانه آن هستیم، سالگرد رحلت حضرت امام امّت است که این یک مسأله کوچکی برای ما نیست. این مثل سالگردهای دیگر ما نمی‏باشد. ما سالگرد مناسبتها را زیاد داریم. شما می‏دانید ما برای بسیاری از شهدای بزرگوارمان سالگرد می‏گیریم و حقّ آنها هم هست، امّا این مسأله با همه آنها بسیار تفاوت دارد. من می‏خواهم به ملّتمان عرض کنم که این هفته‏ای که برای مراسم حضرت امام و سالگرد ایشان در نظر گرفتیم، از فرصتهای استثنایی تاریخ ماست. ما واقعاً مستغنی هستیم که درباره شأن و مقام و آثار و خیرات و برکات و اهداف و زحمات امام چیزی بگوییم؛ چون فرد فرد بچّه‏های ما هم این را می‏دانند، بزرگان ما می‏دانند، دنیا هم می‏داند، دوست و دشمن می‏دانند. امام چهره‏ای نیستند که بر کسی مخفی بوده و نیازی به توصیف داشته باشند.

 وقتی ما درباره نورانیّت خورشید بگوییم، خودمان را خسته کردیم، دلیل عمده‏اش همین روشنی است که اطرافمان هست. بیش از این چه چیزی می‏توانیم بگوییم؟ امام را همه خوب می‏شناسند و در ایّام مراسم ایشان هم باز گویندگان و نویسندگان مسائل دانسته مردم را باز هم توضیح خواهند داد و خوب هم هست. امّا اهمیّت قضیّه اینجاست که امام سمبل انقلاب بودند و طراوت حضور امام در جامعه ما به معنای طراوت و نشاط انقلاب است و ضعف حضور امام در میان ما نشانه ضعف و عقب رفتگی انقلاب می‏باشد. این یک چیزی است که دشمنان ما ارزیابی خواهند کرد. قطعاً این طوری ارزیابی می‏شود.

 تردیدی نیست که هر مقداری که اسم و آثار امام و هر چه که مربوط به امام است، برای زنده بودن و بالندگی انقلاب است. چنانچه مردم به حضرت امام اظهار علاقه و عشق می‏نمایند، به خاطر وجود انقلابشان است؛ چون در غیر این صورت علمای زیادی به عنوان شخصیّتهای ارزشمندی هم به شمار می‏آیند، ولی پرواضح است که در کمتر کسی یافت می‏شود که به اندازه امام در دلهای ما نفوذ داشته باشد، یا اینکه کمتر کسی پیدا می‏شود که مردم ما برای فوت او این قدر ابراز تأثّر و گریه کرده باشند. تصوّر می‏کنید که دلیل این امر چیست؟ آیا برای علم ایشان بود؟ حال آنکه ما افراد عالم زیاد داریم. اگر به خاطر تقوا است، ما افراد متّقی فراوان داریم و یا هر چیز دیگر که فکرش را بکنید، ما در جامعه داریم.

 لیکن آنچه را که جامعه ما و دنیای اسلام به طور منحصر به فردی در امام مشاهده کرده است، همان آثار انقلابی و احیای اسلام و خلق حکومت اسلامی بر ویرانه‏های طاغوت در ایران و باز نمودن راه حرکت اسلامی در میان ملل مسلمان می‏باشد که این از جوهره انقلاب می‏باشد. ما امام را با انقلاب می‏شناسیم و انقلاب را هم با امام می‏شناسیم. این انقلاب را ما به بهای گزافی به دست آورده‏ایم و بنابراین پرچم، مناره و گنبد و بارگاه وخیمه انقلاب را باید هر چه بیشتر زنده نگهداریم و پر طراوت در حفظ یاد و نام آن کوشا باشیم، برخلاف تصوّرات بعضی از خائنان که همه چیز را از زاویه منفی می‏نگرند و یادآور می‏شوند که باید از زنده‏ها حرف زد و از مرده ها دیگر ذکری به میان نیاورد. یعنی امام هیچ وقت نباید به عنوان مرده به حساب آید و اگر چنانچه خدای ناکرده روزی فرا برسد که امام به عنوان مرده واقعی به شمار آید، معلوم نیست انقلاب ما چه سرنوشتی در انتظارش خواهد بود.

 در هر حال منظور من از بیان این جملات استقبال مردم از مراسم سالگرد رحلت حضرت امام است، هر چند به این امر آگاهم که بدون تذکّر من هم از این مراسم استقبال پرشور و تاریخی به عمل خواهد آمد. ما باید مراسم اوّلین سالگرد رحلت امام ( ره ) را بقدری پرشور و بی‏نظیر برگزار نماییم که دشمنان خودمان را به همان آه و حسرتی که در زمان رحلت حضرت امام کشیدند، وادار کنیم و همان آب سردی را که حضور شما در آن مراسم بر سر تمامی بدخواهان اسلام و انقلاب ریخت، مجدّداً هم مراسم سالگرد حضرت امام برای بدخواهان اسلام و کفر جهانی همان صحنه را تکرار نماید. ما هر اقدامی که در این مرحله از شرایط تاریخی انجام دهیم، دشمنان ما به طور جدّی به ارزیابی آن می‏پردازند و حضور و استقبال ما را هم به عنوان یک اقدام در راستای حفاظت و نگهداری از انقلاب به حساب خواهند آورد که از طرفی هم آثار چنین اقدامی را می‏توان به حساب خداوند گذارد.

 [از] مناسبتهای دیگری که ما در این هفته داریم، به سالگرد فتح خرمشهر مربوط می‏شود. ظرف چند روز گذشته پیرامون فتح خرّمشهر مطالب متعدّدی از رسانه‏های گروهی شنیدید و خاطرات شیرین گذشته هم بواسطه آن روزها در خاطره‏ها تجدید شد. من هم نکاتی به همین مناسبت در اینجا یادآور می‏شوم که به نوعی قدردانی از رزمندگان ما است؛ عزیزانی که همانند جانمان دوستشان می‏داریم و واقعاً بخش عظیمی از حقّی را که اینها برگردن ما دارند، هنوز جامعه ما نتوانسته ادا نماید. اینها هشت سال تحت سخت‏ترین شرایط از انقلاب و دست‏آوردهایش، امام و اهداف قرآن و اسلام دفاع کردند که در آینده - ان‏شاءاللّه - شرمنده آنها نباشیم. ملّت ما قدر اینان را می‏داند و من می‏دانم که رزمندگان چقدر در دلهای مردم نفوذ و اعتبار دارند. در هیچ مقطعی از تاریخ نیروهای مسلّح این گونه در میان مردم عزیز و پرارج نبودند که -الحمداللّه - رزمندگان ما از چنین موهبتی برخوردارند.

 نکته بعدی که بیشتر آن به مردم تهران مربوط می‏شود، موضوع بازسازی شهر خرّمشهر است که انجام این مهمّ بر عهده تهران، به عنوان ستاد معین می‏باشد. آن روزی که این افتخار را به تهران دادند، در واقع منّتی بر گردن تهران نهادند. وقتی خرّمشهر از اشغال دشمن آزاد شد، مردم ما دارای چه احساس پرشوری بودند. در آن شرایط که پیشنهادی می‏شد که چه کسی حاضر می‏شود بازسازی خرّمشهر را تقبّل نماید، بزرگترین افتخار از آن کسانی بود که مسؤولیّت بازسازی شهر خرّمشهر از سوی نظام به آنان محوّل گردد. در واقع خرّمشهر به سمبل و پرچم دفاع مقدّس ما و به مکانی مبدّل شده بود که به عنوان معیار قدرت و پیروزی برای ما و معیار و شکست برای دشمن ارزیابی می‏شد. تحقیقاً این شهر در تاریخ آینده کشور بالاتر از سایر شهرها از قبیل اصفهان، مشهد و تهران قرار خواهد گرفت. در آینده شاید خرّمشهر به عنوان یک مرکز مقدّسی که یک بار از دست اسلام رفت و دوباره به حاکمیّت اسلام برگشت و از شکل مخروبه بودن خارج و به حالت اوّل برگشته است، در تاریخ جاودانه خواهد ماند.

 تهرانیها باید از اینکه مقام معظّم رهبری - که در آن موقع مسؤولیّت این امر را برعهده داشتند - این امر خطیر را به آنان واگذار کردند، از نظام شادمان باشند و نیز از آن به بعد بنا شد تا استان تهران به عنوان استان معین برای بازسازی خرّمشهر به حساب آید. البتّه مردم خرّمشهر هم به خاطر اینکه غنی‏ترین و وسیع‏ترین استان کشور مسؤول بازسازی خرّمشهر شده بود، خوشحال به نظر می‏رسیدند. متأسّفانه تا بحال تهرانیها در رابطه با بازسازی خرّمشهر به طور شایسته به وظایفشان عمل نکرده‏اند، هر چند با همان موج اوّل که در این راستا شروع شد، مبلغی به میزان سیصد، چهارصد میلیون تومان جمع‏آوری شد و تجهیزات مورد نیاز برای آنجا خریداری شده که ارزش همان وسایل خریداری شده فعلاً به میزان دو سه میلیارد تومان می‏باشد.

 اکنون که بازسازی خرّمشهر به طور جدّی آغاز شده است، خرج بالایی را طلب می‏کند، چون این شهر از تأسیسات گران بندری بهره‏مند بوده که بسیار مجهّز ساخته شده بود که هم اینک باید تجدید بنا بشود. البتّه دولت هم در این رابطه وظیفه خود را انجام می‏دهد. در محاسبات ابتدایی که صورت گرفته، مبلغی حدود 300 میلیارد ریال مورد نیاز است تا خرّمشهر را دوباره بسازیم. آبادان و خرّمشهر مجموعاً مبلغ 60 میلیارد تومان خرج دربر دارد که البتّه خرّمشهر مقداری کوچکتر است، امّا بیشتر تخریب شده است. امسال از سوی دولت مبلغ 18 میلیارد تومان برای کلّ بازسازی اختصاص داده بودیم که این مقدار ابتدا از مجلس شورای اسلامی برگشت داده شد و به 9 میلیارد تومان تعدیل یافت. مجدداً خود مجلس این رقم را پانزده شانزده، میلیارد تومان در نظر گرفته است.

 چنانچه این رقم کم تشخیص داده شود، دوباره مجلس به تصویب آن می‏پردازد. ما هر مقدار را که بتوانیم صرف بازسازی نماییم، فکر نمی‏کنم با مقاومت مجلس روبرو شویم. قسمت اعظم نعمتهای کشور در تهران مصرف می‏شود و این ننگ است که تهران نتواند در این مورد همپای دیگر شهرستانها که وظیفه کمک به بازسازی دیگر مناطق جنگ زده را دارند، عمل کند. این حرکت برای تهرانیها واقعاً به منزله یک ننگ محسوب می‏شود، البتّه اگر از بُعد اخلاقی و انسانی با قضیه برخورد نمایید، ولی از بعد حیثیّتی و شرافتی هم در تاریخ قابل توجّه است. چون این آمار و ارقام کمک شده از سوی مردم سرانجام روزی در مورد خرّمشهر به ثبت خواهد رسید و در آنجا میزان کمکهای مردم تهران به نسبت کمکهای مردم شهرهای دیگر مقایسه خواهد شد.

 جهت تأمین نیازهای مربوط به بازسازی خرّمشهر می‏خواهم پیشنهاد مشخّصی نمایم که شهروندان تهرانی کاملاً وارد میدان بازسازی بشوند، لذا از زمان تصدّی ریاست جمهوری قبل، شماره حساب 4444 در شعبه مرکزی بانک ملّی افتتاح شده است که این شماره حساب منحصراً متعلّق به شهروندان تهرانی است. استان تهران با احتساب شهرهای اطراف از قبیل کرج، دماوند، ورامین و روستاهای تهران که در مجموع حدود ده میلیون نفر جمعیّت دارد، رقمی بالغ بر یک پنجم جمعیّت کشور را شامل می‏شود که در استان تهران ساکن هستند و اکثریّتشان هم از زندگی سطح متوسّطی برخوردارند. پیشنهاد من این است که جهت مشارکت در امر بازسازی هر فرد تهرانی به میزان پانصد تومان در طول دو سال بازسازی به حساب معین خرّمشهر واریز نماید. یعنی یک خانواده پنج نفره طی دو سال بازسازی حداقل مبلغ دوهزار و پانصد تومان به این حساب پرداخت نماید، هر چند شاید عدّه‏ای هم از عهده پرداخت همین مبلغ هم برنیایند که به طور طبیعی پذیرفتنی هم هست. لیکن بعضی هم اگر هزار برابر این مبلغ پیشنهادی را بپردازند به جایی هم برنمی‏خورد. امّا این رقم پیشنهادی ما معدل هر فرد میزان پانصد تومان می‏باشد. می‏توانید از همین فردا تصمیم بگیرید و از محل اندوخته‏ها و قلّکهایتان در جهت پرداخت این مبلغ به منظور احیاء و بازسازی خرّمشهر و ثبت این افتخار در خرّمشهر اقدام نمایید.

 ما با سازمان اقتصاد اسلامی که مدیریّت صندوقهای قرض‏الحسنه را بر عهده دارد، صحبت کردیم که صندوقهای قرض‏الحسنه به کسانی که توانایی مالی و پول ندارند، وام دو ساله پرداخت نماید تا بتوانند در این زمینه مشارکت کنند. چون برای دولت واقعاً در مجموع برنامه‏ها پرداخت مبلغ چهار پنج میلیارد تومان به منظور بازسازی خرّمشهر رقم قابل چشمگیری نیست و دولت می‏تواند آن را پرداخت کند و خواهد داد و یا شما مردم تهران هم چه این مبالغ را بپردازید، یا نپردازید، این مبلغ پرداخت می‏شود و شهر خرّمشهر هم در نهایت بازسازی خواهد شد، لیکن ظرافت و زیبایی این مسأله در این است که مردم در امر مهمّ بازسازی ذی سهم و در جریان بازسازی حضور داشته باشند و هر فردی احساس بکند که به اندازه چند هزار تومان در امر بازسازی حضور داشته است.

 این مسأله برای انسان روحیه سازنده‏ای خواهد بود، چه بسا که در طول جنگ هم همین طور بود و شاید به نظر شما این طور جلوه نماید که مردم هزینه‏های جنگ را تأمین می‏کردند، حال آنکه چنین نبود. ما به طور سالانه بالغ بر 150 میلیارد تومان خرج جنگ می‏کردیم که از این مبلغ فقط سه چهار میلیارد تومان آن را مردم پرداخت می‏کردند و بقیه این مبلغ را دولت پرداخت می‏نمود. بین امکانات پرداختی مردم و دولت اصلاً قابل مقایسه نیست، ولی ارزش قضیه در حضور مردم در میدان جهاد هست. یعنی اینکه خرّمشهریها فکر کنند که تهرانیها شهرشان را ساختند و نیز تهرانیها فکر کنند که یک مخروبه‏ای را ساخته و از روی اصل انفاق گرانه و در راه خدا این شهر آباد را تقدیم انقلاب نموده‏اند.

 من از رسانه‏ها، بخصوص صدا و سیما تقاضا دارم که در این خصوص وارد میدان شود و هر چند که مشاهده می‏شود صدا و سیما نیز خود وارد عمل شد و کارهایی را انجام می‏دهد، ولی به شکلی برنامه ریزی نمایند که ما بتوانیم این جریان انفاق جهادی را در اداره و ساختن خرّمشهر انجام بدهیم. البتّه از اصناف تهران هم به منظور شرکت در بازسازی خرّمشهر انتظار خاصّی دارم، چون در شهر خرّمشهر و آبادان توجّه به مسأله مشاغل عمرانی حائز اهمیّت است. البتّه قصرشیرین، مهران، دهلران و سایر جاهها هم دارای چنین برنامه‏هایی هستند. از اینکه ما از ساختن خرّمشهر حرف می‏زنیم، باعث ناراحتی مردم سایر مناطق جنگزده نشود، چون متقابلاً برای شهرهای آنها هم ستادهای معین مربوطه مسؤول بازسازی هستند و من به عنوان امام جمعه تهران که مسؤول ستاد معین هستم، در رابطه با خرّمشهر حرف می‏زنم کمااینکه برای شهرهای آنها هم ائمّه جمعه استانهای معین اقدام می‏کنند. لذا اصناف تهران باید سعی نمایند تا کانونهای صنفی خرّمشهر اعم از کفّاشیها، خرّازیها و مراکز تعمیراتی رونق بگیرد تا مردم بتوانند به زندگی خود بپردازند.

 صنوف تهران باید در صدد اعاده مشاغل از دست رفته آن دسته افرادی باشند که به واسطه خرابی شهر حرفه و شغلشان را از دست داده‏اند؛ چنانچه در این رابطه نیروهای سپاه و ارتش که در آنجا هستند به کمک خواهند شتافت.

 امّا مسأله بعدی که بعد جهانی دارد، به مسأله فلسطین و فاجعه‏ای که هفته گذشته در فلسطین و کشمیر حادث شده مربوط می‏شود که حکایت از شکل‏گیری یک توطئه شومی دارد و شواهد و قرائنی هم دال بر ریشه دار بودن این توطئه موجود می‏باشد. به نظر می‏رسد که یک توطئه طرّاحی شده‏ای وجود دارد که یک تهاجم شرورانه‏ای علیه این انسانهای شریف در سراسر دنیا صورت می‏گیرد و مصاحبه‏ای که توسط یکی از مقامات وابسته به یکی از مراکز اتحادیّه‏های عربی در یکی دو روز پیش در یکی از کشورهای خلیج‏فارس انجام شد، به طور ناشیانه‏ای اقدام به فاش ساختن آن نموده و پرده از طرّاحی توطئه جدیدی جهت ریشه‏کن ساختن بنیاد گرایی برداشته است.

 به نظر می‏رسد با طرح و فاش ساختن چنین توطئه‏ای مرتکب اشتباه فاحشی شده است، چون اگر ماجرای کشمیر و فلسطین اتّفاق نیفتاده بود، انسان تصوّر می‏کرد این به منزله یک تهدید به حساب می‏آید. ولی وقتی این ماجراها اتّفاق افتاد، به نظر می‏رسد که از یک توطئه مهمّ پشت پرده سخن می‏گوید. در فلسطین جریان عجیبی اتّفاق افتاده که عنوانش را دیوانه نهاده‏اند، ولی انسان نمی‏داند آیا آن کسی که این جنایات را مر تکب شده دیوانه است یا نه؟ یک دیوانه اسرائیلی با به رگبار بستن هشت تن از کارگران مظلوم عرب آنان را مثل برگ در خیابان به زمین ریخت. که بعداً از آن فرد جانی به عنوان دیوانه نام بردند که فرضاً هم چنین باشد. خوب طبیعی است مردم مظلوم فلسطین هم که شاهد به خاک و خون نشستن برادران فلسطینیشان در وطنشان باشند، متقابلاً اقدام به برگزاری مراسم، ابراز تأثّر و یا راهپیمایی در رثای شهیدانشان بنمایند. امّا اسرائیلیها از این استفاده کردند و مردم را به گلوله بستند و تعداد زیادی از مردم را در مراسم اینها شهید کردند و صدها نفر مجروح برجاگذاشتند.

 در کشمیر یکی از علمای فداکار و مخلص و مجاهد بنام » مولوی فاروق « را ترور کردند و معلوم است وقتی که عالم محبوب و پیش‏نمازی را ترور کردند و شهید شد، خیلی معلوم و طبیعی است که وقتی که یک عالم محبوب و پیشنماز را ترور کنند، مردم جمع می‏شوند و دست به تظاهرات می‏زنند و هر دولتی این مسأله را می‏داند و اگر برنامه بد نداشته باشد، طرّاحی می‏کند و به پلیس دستور می‏دهد که خشونت نکنید و مواظب باشید و شعارها را تحمّل کنید؛ زیرا سرانجام تشییع جنازه پس از دو، سه ساعت تمام می‏شود. کاملاً آنها آماده بودند و سنگربندی کرده بودند تا وقتی که مردم به خیابانها ریختند، آنها را به گلوله بستند که در پارلمان هند که خودشان پشتیبان این تجاوزات در کشمیر هستند، دادشان بلند شد که چرا این همه مردم را کشته و شهید کرده‏اید؟

 کشمیر، فلسطین و از این سو هم اظهارات این مقام عرب را ببینید و عکس‏العمل دنیا را در نظر بگیرید. خوب، درست است مثلاً یک اشاره ملامت خفیفی از فلان دولت آمریکایی یا اروپایی به اسرائیل بشود و آنها دیگر که نمی‏توانند این مقدار را که نگویند، ولی چه اقدام جدّی‏ای سازمان ملل یا آمریکاییها و یا اروپاییها برای این فاجعه کرده‏اند؟ واقعاً آن قضیه‏ای که در آنجا اتّفاق افتد مثلاً یک گورستان یهودی را چند آدم نابابی که می‏خواستند فتنه بکنند، رفتند خراب کردند که چقدر غربیها پیرامون آن هیاهو کردند و هنوز هم رسانه‏های غربی دارند روی این قضیه گریه می‏کنند. این همه آدم شریف را با رگبار نقش بر روی زمین کردند، این نامردهایی که دم از حقوق بشر و دمکراسی و آزادی و اظهار عقیده می‏زنند مگر چه می‏کنند؟ مگر مردم فلسطین چه می‏خواهند که اینها را به رگبار می‏بندند؟

 خیلی دنیا شرور شده، خیلی سردمداران دنیا خبیث شده‏اند و خیلی بی‏انصاف شده‏اند؛ کسی که به عنوان حمایت از دینش و کتاب آسمانیش، از پیامبرش، از وطنش، از قبله‏اش، از آزادیش فریاد می‏کشد، این طور نقش بر روی زمین می‏شود و آنها می‏نشینند آنجا برای خودشان حقوق بشر می‏تراشند و به آن شکل عمل می‏کنند. امروز در ژنو شورای امنیّت برای همین مسأله فلسطین جلسه تشکیل داده حالا ببینیم که از این جلسه چه در می‏آید. بحث را برده‏اند بر سر این مسأله که ناظران سازمان ملل بیایند به فلسطین نظارت بکنند یا نه! در حالی که خود شما این مولود نامشروع را خلق کرده و این جنایت را به سر این مردم آورده‏اید، دیگر حالا نگهبانان شما آنجا چه کار می‏کنند؟ بحث را به آنجا کشانده‏اند تا دو، سه روزی احساسات مردم را تخفیف بدهند و هیچ کجای دیگر هم وجود ندارد که به داد مردم مظلوم و بیچاره فلسطین برسد.

 اگر باید این سلاطین و رؤسای جمهوری عرب به عنوان عروبت که شعار خودشان شده برای دفاع از فلسطین به داد مردم فلسطین برسند، معلوم است که اینها چقدر کار می‏کنند. همین حالا هم خود اینها طرّاحی کرده‏اند که بنیادگراها را از بین ببرند و منظورشان از بنیادگراها همین مردمی است که در فلسطین در حال مبارزه هستند و مظهر بنیادگرایی اسلامی همین مردمی هستند که اکنون ما بهتر از اینها افرادی نداریم. خوب، ما از این نوع سلاطین و رؤسای جمهوری عرب چه انتظاری داریم که به نفع مردم مسلمان و مبارز فلسطین یک تصمیم جدّی در ژنو بگیرند؟! البتّه روی کاغذ یک تصمیمی خواهند گرفت و بالاخره یک چیزی اعلام می‏کنند، امّا این یک جنایت است و مسلمانها باید هوشیار و بیدار باشند، زیرا به دست زمامداران خودشان دارند قربانی می‏شوند و گول این حمایتها را نخورند و راه نجات خودشان را انتخاب کنند و به هر حال یک روزی ملّتهای اسلامی فلسطین را آزاد خواهند کرد.

    ترجمه خطبه عربی

    بسْمِ‏اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم

 اَلْحَمْدُ ِللَّهِ وَالصّلوةُ عَلی رَسُولِ اللَّهِ وآله و عباداللّه المتَقیِنْ.

 در آستانه اوّلین سالگرد رحلت بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران هستیم. یاد امام قلبها را نورانی کرده و صفا و جلا می‏بخشد. یک بار دیگر چشم دوستان و دشمنان در ایران و جهان به سرزمین انقلاب دوخته شده است. ما در این زمینه تذکّر چند مطلب را مهمّ می‏دانیم.

 1- این گونه یاد بودها می‏تواند سازنده و به عنوان فرصت مناسب دیگری جهت تجدید بیعت با اهداف انقلاب و راه امام و دمیدن نشاط و حیات جدید به نیروهای انقلابی به حساب آید.

 2- اکنون که یک سال از رحلت امام (قدّس) می‏گذرد، باید توجّه کرد که انقلاب اسلامی همواره راه خود را با تمام توان و هماهنگی جهت رسیدن به اهداف ترسیم شده خویش می‏پیماید و هرگز باز نایستاده و منحرف نشده است.

 3- دشمنان اسلام که به دوران بعد از رحلت امام امید بسته بودند، اکنون چار یأس و شکست شده‏اند و مأیوسانه و خشمگین تلاش می‏کنند موضع سست و شکشت خورده خود را حفظ کنند.

 4- انقلاب ما راه خود را به قلوب مسلمانان و مستضعفین جهان باز کرده است و ما هر تشکّل و جمع مسلمانان بیدار و آگاه و مخلص را که در نظر بگیریم، بروشنی می‏بینیم به خاطر پیاده نمودن حاکمیّت اسلام همواره راه امام را می‏پیمایند.

 5- به هر اندازه که تفکّر اسلامی و انقلابی پیشرفت و رشد می‏کند، به همان اندازه خشم و دشمنی کفر جهانی علیه مسلمین به صورت مخفیانه و پنهانی شدیدتر و بیشتر می‏شود. بهترین نمونه آن، افزایش فشار و سخت گیری برمبارزان فلسطین، کشمیر و لبنان می‏باشد. این روند در مورد تحوّلات جدیدی که در بسیاری از کشورهای اسلامی پیدا شده است، مشاهده می‏شود.

 6- ما می‏دانیم آثار و یاد امام به عنوان پشتوانه بزرگ و مهمّی برای انقلاب و ذخیره مطمئنّی برای ادامه راه طولانی و پر از مشکلمان به حساب می‏آید. به همین جهت امّت اسلامی این پشتوانه و ذخیره مهمّ را تکریم می‏کند و این حقیقت بزودی در خلال مراسم سالگرد رحلت امام، در ایران و کشورهای دیگر به اثبات خواهد رسید.

 أَعُوذُ باللَّهِ مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجیمِ/ بسْمِ‏اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم/ »قُلْ هُوَ اللَّهُ اَحَدٌ/ اَللَّهُ الصَّمَدُ/ لَمْ یَلِدْ وَلَمْ یوُلَد/ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُواً اَحَد«.