نماز جمعه تهران به امامت آیت الله هاشمی رفسنجانی
خطبه اوّل
بسْمِاللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم
اَلْحَمْدُلِلّهِ رَبِّ الْعالَمینَ، وَالصَّلوةُ وَالسَّلامُ عَلی رَسُولِ اللَّهِ وَالِهِ الْأَ ئِمَّةِ الْمَعْصوُمینَ. أَعُوذُ باللَّهِ مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجیمِ، "یا ایُّهَا النَّاسُ اعْبُدُ وَ اَرَبَّکُمُ الَّذی خَلَقَکُم وَ الَّذینَ مِنْ قَبْلِکُمْ لَعَلِّکُمْ تَتَّقُونَ" عِبادَاللَّه اُوْصیکُمْ بتَقْوَیَ اللَّه وَ اَتَّباعُ اَمْرَهُ وَ نَهْیِ".
امروز به خاطر ماه مبارک رمضان، بحث مربوط به خطبه اوّل را به امر عبادات و بندگی خداوند اختصاص میدهم و سلسله مباحث خطبههای اوّل را قطع مینمایم.
قلم خلقت در زندگی انسان برای نوع بشر اهدافی را در نظر گرفته که نیل به آن اهداف و آمال منحصر به عبادت و اطاعت از خداوند عالم است و اگر انسانها این مسیر را به روی خود ببندند و کور کنند، از اهداف اساسی خلقت انسان محرومند و آن چیزی که قادر است انسان را به هدف نهایی از آفرینش انسان برساند و انسان را بسازد، آن طوری که نظر قلم قدرت الهی را تأمین نماید، صرفاً و بدون هیچ گونه تردیدی از حیث منابع دینی و اسلامی، از کانال عبادت میگذرد [t1].یه اصلی خودسازی، انسان سازی و سازندگی بشر در برقراری رابطه با خداوند و پیمودن مسیری که خداوند برای انسانها در نظر گرفته است، میباشد. این آیهای که در اوّل خطبه قرائت کردم، یک منطق بسیار روشنی در همین راستا میباشد که به طور دستور خطاب به مردم، نه به مؤمنین، میفرماید: خدا را عبادت کنید و آن خدایی را که شما و انسانهای پیش از شما را به این دلیل آفریده که، خودتان را به مراتب تقوا برسانید. که از آیه خوب استفاده میشود و تقوا را هم میتوان از طریق عبادت کردن بدست آورد. و اصل تقوا از راهی غیر از عبادت نیز حاصل نخواهد شد. حدّ اقل یکی از اهداف خلقت انسان در آیه فوق آمده است که راه رسیدن به این هدف در همین آیه گنجانده شده که برای کسانی که ایمان و عقیده به قرآن، این کتاب آسمانی دارند، ذکر همین مقدار کافی به نظر میآید، امّا برای عدّهای که مقداری نیاز به استدلال دارند، میبایست این موضوع قدری باز شود.
چنانچه ما این ارزش وجودی را برای عبادت قائل باشیم، هر مقدار که در زندگیمان بیشتر بتوانیم به عبادت بپردازیم، پیروزیم؛ یعنی چنانچه قبول داشته باشیم که هدف خلقت ما را فقط از راه عبادت میتوان بدان نائل شد، البتّه عبادت به معنای عام کلمه که آن را هم در قسمت دیگر سخنانم خواهم گفت، باید پرداختن هر چه بیشتر اوقات به عبادت را وجهه همّت خود سازیم. حال چگونه، این را هم عرض میکنم. هر مقدار که بیشتر به امر عبادت بپردازیم در واقع در رسیدن به هدف نهایی از خلقت نزدیکتر شدهایم و موفقیم. و هر مقدار که از میزان عبادتمان بکاهیم به همان میزان هم متحمّل خسارات و زیان میشویم.
این مسأله که ما چقدر قادریم به عبادت بپردازیم، اصل بحث امروز است که بدان میپردازم. اگر این اصل منطقی را بپذیریم که چنانچه هر کسی بیشتر به عبادت مشغول باشد، بیشتر به هدف خلقت نزدیک شده و موفق است و هر کس کمتر بدان بپردازد، ضرر و زیان کرده است، طبیعتاً منطق اقتضاء میکند که کسی به دنبال ضرر و زیان نرود و در پی سعادت و پیروزی باشد.
در این راستا، از اینکه حتّی یک دقیقه از عمر انسان بیهوده تلف و هرز شود منطقی به حساب نمیآید و در این رابطه شاید این سؤال برای همگان مطرح شود که ما چقدر میتوانیم عبادت کنیم؟ جواب این سؤال چنین است که اگر انسان خود را با برنامههای اسلام و دین خودش منطبق سازد، در واقع تمام اوقاتش میتواند به عنوان عبادت محسوب شود؛ یعنی کلّ 24 ساعت اوقات شبانهروز انسان به مثابه عبادت ارزیابی و محاسبه میشود. البتّه در ابتدای امر ممکن است این حرف من این سؤال را در ذهن بعضی افراد برانگیزد که خوب حالا باید به طور دائم انسان مشغول عبادت باشد و لذا انسان باید از تمام کار، زندگی، کسب و تلاش روزانه خود دست بکشد و فقط مشغول به عبادت باشد، نه از حرف من نمیتوان این را برداشت کرد.
ادعای من این است که اگر انسان به برنامههای دین خود به آن شکلی که از او خواسته و بسیار هم ساده است، کاملاً عمل نماید، سراسر اوقات زندگیاش، حتّی خوابش هم عبادت منظور میشود و اوقات عمر انسان به طور واحد در مسیر حرکت الیاللّه و به سوی نقطه تعیین شده برای انسانهای کامل و یا در مرحله بعدی انسان کامل قرار خواهد گرفت.
نیل به این اهداف بدون اینکه کمترین تضادی با رفاه، آسایش، تحصیل و زندگی انسان داشته باشد و یا اینکه حتّی از لذّات مادی انسان هم کاسته شود، میّسر است و بلکه با نظر قاطع ادعا میکنم که اگر چنین اتّفاقی در دنیا حادث شود، همه مواهب و نعمات الهی ممکن در یک چنین جامعهای بروز خواهد کرد، لیکن تا بحال چنین جامعهای با این مشخّصات و با اکثریّت ملّت در یک زمان مناسب به این راه مشخص شده الهی گام برنداشتند و بدان عمل ننمودند که ما امیدواریم در آینده بشریّت و در زمان ظهور امام زمان ( عج ) یک چنین اتّفاقی در تاریخ بشریّت بوقوع بپیوندد.
لذا اوّلین ادعای مورد نظر ما بر این بود که راه رسیدن به هدف، عبادت میباشد و ادعای دوّم هم اینکه، انسان قادر است تمام اوقات خود را مصروف عبادت نماید و همه امکاناتش را جهت نیل به این اهداف متمرکز سازد که البتّه این نکته قدری به توضیح نیاز دارد.
حال چه طرز تلقی میتوان از عبادت داشت که به این میزان فراگیر و همه شمول است؟ چنانچه شما در تعریف عبادت با روایات و معارف اسلامی آشنا باشید، به راحتی قبول میکنید که عبادت با آن تعریف وسیعاش میتواند شامل تمام مراحل زندگی انسان شود. بسیاری از چیزهایی که ممکن است شما در اوّلین نگاه به عنوان دنیاطلبی و ضدّ عبادت و راه غیر خدا تلقی نمایید، همه اینها میتواند به مثابه عبادت محسوب شود و همه اینها با صراحت تمام در منابع و مراجع مورد نظر آمده که قادر به بیان تمامی آنها در اینجا نیستم.
در همین راستا، در زندگی انسان، تفکّر، با صراحت ادله متقن، عبادت به شمار میآید. مطالعه در زمره عبادت است. در اینکه اینها به عنوان عبادت به حساب میآیند، البتّه میتوانند به عنوان عبادت به حساب آیند که عکسش هم صادق است؛ یعنی اینکه میتواند عبادت به شمار نیایند. حتّی در همین مراسم نماز جمعهای که حاضر شدهایم و همین خطبهای را که میخوانم، میتواند در صورت بد عمل نمودن عبادت تلقی نشود و از سوی دیگر هم همین طور؛ یعنی تفریحات، مسافرتها، جلسات دوستانه، معاشرت با زن و فرزند، مسائل محرمانه خانوادگی و کسب و کار و هر چه که در زندگی عادی انسانها صورت میگیرد، میتواند عبادت به حساب آید.
اگر ما انسانها خودمان را تسلیم خداوند نماییم و آن جوهر اصلی عبادت را به دست آوریم و رابطه خود را با خداوند برقرار نماییم و تصمیم برای خدا زیستن بگیریم و برای عقیدهمان که راه خداست زنده باشیم، بمیریم، کار کنیم، بجنگیم، قهر کنیم، آشتی کنیم و به خاطر خداوند کار نماییم و یا کار ننماییم و چنانچه ما بتوانیم یک چنین روحیّهای در زندگی پیدا کنیم، در این صورت ما موفق شدهایم که تا بهترین راه و روش را برای رسیدن به اهداف خلقت در وجودمان تعبیه نماییم.
گستره عبادت به گستردگی کلّ زندگی انسانهای سالم است و نیز عصیان و تمرّد از خداوند هم به گستردگی همه زندگی خواهد بود. انسانی که مبنای زندگیاش را بر مخالفت با حقّ، فضیلت و حقانیّت قرار دهد، هر گامی که برمیدارد آن قدم ضدّ خدا، ضدّ عبادت و ضدّ فضیلت است و آن فردی که مسیر خودش را بدینسان تعیین میکند و نیّت و فکر خودش را براساس فرامین الهی تنظیم میکند، در این وادی قرار میگیرد.
همان طور که گفتم بزرگترین و عالیترین عبادت انسان فکر کردن است که یک موقع فکر کردن مستقیماً در رابطه با خدا، آثار خدا، خلقت و عظمت آفرینش است که تأکید هم شده به این مهم توجّه شود.
انسانهایی که میخواهند برای خدا زندگی کنند، چنانچه پیرامون کسب و کار، علوم و معارف و امثال اینها به تفکّر مبادرت ورزند، اینها هم به منزله عبادت به شمار میآید. یاد خدا هم عبادت به شمار میآید که این امر با فکر کردن فرق دارد. انسان گاهی پیرامون آثار خلقت، کهکشانها، زمین و دریاها، رودها، کوهها و این همه آثار بدیع خلقت در جهان به تفکّر میپردازد که این خود یک عبادت به حساب میآید و ما مأمور شدهایم تا به این مهم بپردازیم که آمده:
» وَیَتَفَکَّروُنُ فی خَلْقِ السَّمواتِ وَاْلاَرْضِ رَبَّنا ما خَلَقْتَ هذا باطِلاً سُبْحانَکَ«.
لیکن یک موقع هم انسان جهت راهگشایی مشکلات و معضلات زندگی خود به فکر کردن میپردازد که البتّه این هم اگر براساس مسیر صحیح زندگی انجام شده باشد، عبادت شمرده میشود.
یاد خدا از عبادات بسیار مؤثر به حساب میآید. خود یاد؛ یعنی اینکه انسان در حافظهاش و در حضور ذهنیاش به یاد خدا باشد و هر اندازهای که به یاد خدا باشد و یاد خدا را در زندگی خودش داشته باشد، عبادت است و از آن نمونه عبادتهای عالی و سازنده محسوب میشود.
از یاد خدا که بگذریم، عبادتهای معمولی قرار دارد، همانند نماز، روزه، حجّ، زکات و انفاقات، زیارتها و دعاها و امثال اینها که وقتی انسان به بحث عبادت میپردازد، ذهنهای شما به آن سو کشانده میشود که البتّه همه اینها هم عبادت است. خدمت به مردم به طور مطلق عبادت به شمار میآید. وقتی هر کاری که اجرا نماییم به این نیّت که منفعتی به مردم و به جامعهمان برسانیم، از بستگان گرفته تا اجانب، این خود عبادت است. تحصیل عبادت است. گفتم همه اینها در رابطه با انسان صالح و مسیر سالم زندگی صدق میکند، مثلاً دانشجو در حال خواندن درس است و در صدد است که بعد از فارغالتحصیل شدن دارای یک زندگی سالم شود و به جامعه خود خدمت نماید، در واقع در حال عبادت است. معلّم در حال درس دادن است، تعلیم عبادت است. کار به طور مطلق به عنوان عبادت به حساب میآید و یک چیز عجیبی است. کارهایی که به هزاران نوع تقسیم میشود، یعنی صنعتگری، کشاورزی، تجارت، خدمات مختلف و هر کاری که حرام نباشد و برای اینکه زندگی درستی داشته باشید، در صورت سالم بودن مسیر زندگیتان، آن عبادت به حساب میآید. و از این قبیل چیزها، شاید در ذهن بعضیها عجیب باشد.
در بعضی از روایات آمده که عبادت دارای هفتاد جزء است و بهترین جزء آن طلب حلال است. بعضی جاها دارد که ده جزء است که نه جزء آن طلب حلال است، چون اکثریّت زندگی مردم بکار است. به این دلیل شاید، این از لحاظ کمیّت است. آنجا افضلها طلب حلال است اینجا میگوید اگر عبادات را در زندگی انسان تقسیم کنیم، 10 جزء است، 9 جزء آن کار است. چون واقعیت زندگی انسان همین است، اکثریّت اوقات انسان صرف کار خودش میشود. برای یک انسان متعهد، مؤمن و مسلمانی که راه خدا را میرود، واقعاً زیباست که انسان در کارهای روزانه خودش نیز در حال عبادت باشد. معاشرت با همسر و بچّه از عبادات سطح بالا است، وقتی که در مسیر صحیح و برای زندگی اجتماعی باشد.
چیزی را نمیتوانید پیدا کنید در زندگی ما مسلمانان وجود داشته باشد و عبادت نباشد، حالا درجات بالای عبادت مثل جهاد در راه خدا و فداکاریها و چیزهای که درجات عالی انواع عبادت است، آنها هم جای خود را دارد. تمام مشاغل حلال برای انسانهای پاک، عبادت است. اگر این تعریف اسلام از عبادت است و اگر خواست خداوند از ما این است که با انواع عبادات خودمان را به او نزدیک کنیم و این قدر راه رسیدن به خداوند آسان و هموار باشد که هست، تعجّب قرآن از انسانهای غیرعابد بجای خودش است. خدا میداند این انسان چه چیز برایش تهیّه شده و چه مسیری برای حرکتش وجود دارد و چه اهدافی را برای این انسان در نظر گرفته و چه سهل و آسان راه خداوند برایش ترسیم شده است. انسان زندگی میکند و در این زندگی و کاری که میخواهد انجام دهد مسیر خداوند را نیز میپیماید. این زیباترین و بهترین چیزی است که خداوند برایمان آفریده است و فریاد قرآن از ناسپاسی بشر، از بیعقلی، جهل و از اینکه انسانها از این مسیر روشن منحرف شوند و به راههای منحرف و پرپیچ و خم و به کفر، فسق و فجور وارد شوند. خداوند تعجّب میکند. یک چنین انسانهایی واقعاً همین استحقاق را دارند که در جهنم باشند. وقتی راه بهشت و راه سعادت جاویدان، این قدر هموار باشد و خداوند برای اینکه در آخرت به ما نعمت عطا کند، این مقدار برای ما وسایل آسان و سهل قرار داده است و تعجّب از همین انسان جاهل و ناسپاس و از کسانی که به این الطاف الهی توجّه ندارند و راه کفران و ناسپاسی را در پیش میگیرند.
در ماه مبارک رمضان همه این شرایط چند برابر میشود. خداوند یک ثوابهایی را برای روزهدار میگوید، اگر روزهدار این شرایط را رعایت کند، روزه هم نداشته باشد، خواب او نیز عبادت است، ولی انسانهای معمولی روزهدار این وضعیّت را دارند؛ یعنی خوابشان و قدمشان همه عبادت است.
خداوند ماه رمضان را در طول سال برای ما انسانها تعبیه کرده و ماه رمضان نعمت عالی است. ما در این ماه مهمان خدا هستیم و دعوت به مهمانی خدا و به سر سفرهای که هر نعمتی که ما نیاز داشته باشیم، آنجا هست شدهایم . مهمانان مکرم خداوند هستیم و ما در ماه مبارک رمضان از مهماننوازی خداوند بهره بردهایم. در آخرین قسمت خطبه پیامبر (ص) آمده، بدبخت آن انسانهایی که ماه مبارک رمضان تمام شود و آنها آمرزیده نشده باشند. یک ماه مهمانی خداوند برپا باشد و درهای این مهمانخانه باز باشد، دعوت هم شده باشیم، تکریم هم شده باشیم و راههای بخشیدن گناهان، جبران آلودگیها، کدورتها و دل مردگیها و... که در طول سال در وجود ما رخنه کرده، همه را خداوند خواسته در این مقطع از وجومان پاک کند و ماه رمضان تمام شود و ما مثل آخر ماه شعبان باشیم و هیچ تغییری نکرده باشیم. و گناهانمان بخشیده نشده باشد. این نشان دهنده شقاوت ما خواهد بود.
بهر حال خداوند ما را بهگونهای خلق کرده که با همه شرایط زندگی و تأمین نیازها و استفاده از موهبت الهی، اگر در مسیر اسلام و قرآن حرکت کنیم، سراسر زندگی ما، لحظات و نفسها و همه حرکات ما تبدیل به نعمتهای الهی در قیامت میشود و در پرونده اعمال، به عنوان رشد شخصیّت و شاکر نعمتهای خداوند ثبت خواهد شد.
انشاءالله مسلمانان عارف، آگاه و هوشیار این زمینه را برای خودشان درست کنند و عرفان، آگاهی، اطّلاع و شناخت خداوند این زمینه را برای انسان فراهم میکند که کلّ زندگی خودش را به حرکت و پرواز به سوی مقاصد عالی انسانیّت تبدیل کند. و به حمداللّه در محیط ما به اندازه کافی آیات الهی وجود دارد که میتواند ما را به سوی خداوند راهنما باشد. و انشاءاللّه ما از آن صاحبان عقل و تقوا باشیم. گزارش خبرنگاران ما حاکی است، آقای هاشمی رفسنجانی در پایان خطبه اوّل سوره مبارکه » کافرون « را قرائت نمود و سپس خطبه دوّم را بدین شرح ایراد کرد:
اَعُوُذُ باللَّهِ منَ الشَّیطانِ الرَّجیم/ بسْمِاللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم/ قُلْ یا اَیُّهَاالْکافِرُونَ/ لااَعْبُدُ ما تَعْبُدُوُنَ/ وَلا اَنْتُمْ عابدُونَ ما اَعْبُدُ/ وَلا اَنَا عابدٌ ما عَبَدْتُمْ/ وَلا اَنْتُمْ عابدوُنَ ما اَعْبُدُ/ لَکُمْ دینُکُمْ وَلِیَ دینِ.
خطبه دوّم
بسْمِاللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم
اَلْحَمْدُ ِللَّهِ رَبِّ اْلعالَمینَ، وَالصّلوةُ وَ السَّلامُ عَلی رَسُولِ اللَّهِ وَ عَلی عَلِیٍّ أَمیرِاْلمُؤْمنینَ وَ عَلی الصِّدّیقة الطّاهِرة وَ عَلی سبْطَیِ الَّرّحْمَةِ الْحَسَنِ وَالْحُسَیْنِ وَ عَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ مُحَمَّدبْنِ عَلِیٍّ وَ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ موُسَی بْنِ جَعْفَرٍ وَعَلِیِّ بْنِ مُوسی وَ مُحَمَّدبْنِ عَلِیٍّ وَ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ وَالْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ وَ ألْخَلَفِ اْلهادی اْلمهْدیّ (عج).
در ابتدای خطبه دوّم، یاد شهید بزرگوار آیت اللّه صدر و خواهر گرامی شهیده ایشان را گرامی میداریم و این مصیبت عظیم را به مقام معظم رهبری و امّت اسلامی و مخصوصاً برادران و خواهران عراقی تسلیّت عرض میکنیم.
امیدواریم مردم عراق پرچم مبارزهای را که این بزرگوار برافراشتند، در احتراز نگهدارند و راه ایشان را ادامه دهند. در مناسبتهای هفته، چهار موضوع نسبتاً مهم وجود دارد که هر یک از اینها را جداگانه به طور کوتاه و مختصر عرض میکنم.
اوّلین مناسبت هفته، روز جهانی بهداشت، که از این تریبون مقدّس تأکید میکنم، به عنوان یک مسلمان دستور بهداشت را رعایت کنید و اهمیّت دهید. به عنوان یک دستور اسلامی، رعایت بهداشت یک عبادت دائمی میتواند در زندگی شما باشد. اگر در جامعه همه ابعاد ضروری بهداشت مراعات شود، شرایط زندگی برای مردم بسیار خوب میشود. بسیاری از مخارجی که به مردم و جامعه تحمیل میشود، وجود نخواهد داشت. و خیلی از بلاها و بیماریها کم میشود.
ما باید از کسانی که در همه جاهای دنیا به این راه خدمت میکنند و از این طریق به مردم دنیا کمک میرسانند، تشکّر کنیم. امروز بخش عظیمی از مردم جهان سوّم از حدّاقل بهداشت برخوردار نیستند. آب و محیط سالم بهداشتی ندارند. داخل زندگی خود، محیط سالم و پاک ندارند. از واکسینه شدن در مقابل امراض خطرناک و مسری استفاده نمیکنند و شرایط و محیط مناسب ندارند و این یکی از بلایای عظیم در جهان کنونی است.
امروز قدری شرایط بدتر شده است، به خاطر شرایط صنعتی که از ناحیه صنعت و فعل و انفعالات شیمیایی و تخریب محیط زیست، که نوعاً برای طبقات محروم و ضعیف جامعه و ملّتهای عقب افتاده، مشکلات فراوانی به وجود آورده که بهر حال در یک حرکت جهانی و همکاری عمومی و مردمی به صورت یک نهضت واقعی، باید تلاش کنیم تا بتوانیم در یک محیط سالم و قابل تحمّل زندگی کنیم. لذا من به عنوان یک مسلمان و کارشناس اسلامی و به عنوان کسی که میخواهد حکم خدا را برایتان عرض کند، اعلام میدارم؛ شماها به عنوان مسلمان سعی کنید تکالیفی را که بهداشت از شما میخواهد انجام دهید، از آلوده کردن محیط زندگی خود دوری کنید. از قطع کردن درختان که وسیله پاکی محیط هستند، خودداری کنید. از آلوده کردن آبها خودداری کنید و محیط زیست را به طورکلّی اهمیّت دهیم و تخریب نکنیم و از هر چیزی که باعث میشود محیط زندگی را آلوده کند، پرهیز کنیم. زیرا این گناهی علیه خودمان است.
مسأله دوّمی مطرح میکنم و برای آن اهمیّت فراوانی قائل هستم. مسأله مبارزه با بیسوادی و ادامه نهضت مبارزه با بیسوادی است که در کشور ما وجود دارد. میدانید که این دهه از سوی مراکز فرهنگی جهانی مثل یونسکو و یونیسف به عنوان دهه مبارزه با بیسوادی معرفی شده است. ما هم از امسال در نظر داریم، این حرکت را تقویت کنیم.
یکی از بلاهای بسیار بد و زشت و زیانبار، جهل مردم است. هر قدر ما بتوانیم از این بلا کم کنیم به بشریّت خدمت کردهایم و در راه خداوند عمل کردهایم و این از عبادات بزرگ است.
امروز در دنیا، بر طبق آمار موجود سازمان ملل، حدود یک میلیارد و یکصد میلیون انسان بیسواد هستند؛ یعنی کسانی که خواندن و نوشتن نمیدانند. متأسفانه یکصد میلیون از اینها کسانی هستند که در کودکی و سنین واجب التعلیمی قرار دارند و محروم از تعلیم هستند. این آمار واقعاً وحشتناک است؛ یعنی نزدیک یک چهارم مردم دنیا بیسواد هستند. این در عصر ما برای بشریّت ننگ است که در حال فتح کرات آسمانی است و سالانه صدها میلیارد خرج میکنند برای اینکه فضا را تصرّف کنند و یا از اعماق زمین استفاده کنند و یا دریاها را تسخیر کنند و از رموز عالم طبیعت با خبر شوند و جالب اینجاست که حقّ همین مردم بیسواد است که خرج این گونه کارها میشود در حالی که افراد زیادی بیسواد هستند و نمیتوانند اسم خودشان را بنویسند و یا شماره تلفنی را بخوانند.
در جامعه خود ما هم متأسفانه این بلا در حدّ وسیع وجود دارد. ما وقتی انقلاب کردیم، با سوادان در کشور ما 47/2 درصد بودند و 52/8 درصد مردم بیسواد بودند. عمده این بیسوادان زنان بودند که در روستاها زندگی میکردند. ما به عنوان یک وظیفه اسلامی و به دستور حضرت امام امّت، نهضت سوادآموزی را ایجاد کردیم و انصافاً آنها خیلی زحمت کشیدند. معلّمها که در این بخش کار میکنند با حقوق بسیار ناچیزی و در شرایط بدی در سراسر کشور خدمت میکنند، امّا آن قدر این بلا وسیع بوده که هر چه زحمت میکشند باز هم به آن هدف مطلوب نمیرسند. کاری که تا به حال شده نتیجه این شده. که ما الان نسبت باسواد و بیسوادمان این طوری است که 67/7 درصد مردم باسوادند و 32/3 درصد مردم بیسوادند که این خیلی رقم زشتی برای دین و جامعهای که موظف شده که از گهواره تا گور بدنبال دانش باشد، است.
و اگر در چین هم علم را پیدا میکند باید برود، بگیرد و بیاورد. واقعاً چهره اسلامی ما را این زشت میکند که ما هنوز هم، البتّه کار بزرگی است که ما رقم را از 47 درصد به 67 درصد رسانده باشیم و مخصوصاً در مورد خانمها که اوّل انقلاب 40 درصدشان فقط باسواد بودند و 60 درصد بیسواد بودند. آن نسبت هم اصلاح شده، ولی هنوز هم نسبت نامعقول است.
بنابراین ما باید یک حرکت جدّی اضافه برآنچه که نهضت میکند، انجام دهیم. شورای مبارزه با بیسوادی که بنده هم عضو آن هستم در این یکی دو ماه اخیر چند جلسه داشته و به نتیجهای رسیده که من خدمت شما عرض میکنم. ما به این نتیجه رسیدیم که ناچاریم یک کار ضربتی انجام دهیم والا ممکن است دهها سال طول بکشد که ما بتوانیم این ننگ بیسوادی را از جامعه خودمان دور کنیم. لذا باید یک کار ضربتی انجام دهیم. برای این کار ضربتی، امسال تابستان ابتدا در شهرها و در نیمه دوّم سال در روستاها، کلّ تعطیلی تابستان را تصمیم گرفتیم همه مدارس شهرها به غیر از شهرهای گرمسیری که در تابستان آنجا نمیشود کار کرد، مدارس و امکانات آموزش و پرورش و سایر امکانات مثل تکایا و مساجد و مراکز عمومی دیگر را به باسواد کردن بیسوادها اختصاص دهیم. البتّه بودجه این یک بودجه عظیمی میشود، حدّاقل 2 میلیارد و نیم تومان بودجه میبرد، آن طوری که حساب کردهایم، نهضت سوادآموزی این بودجه را ندارد که این را من خدمت مقام معظم رهبری حضرت آیت اللّه خامنهای منتقل کردم و چون این رقم در بودجه امسال ما بالا نیست، ایشان قبول فرمودند که از حقّ ولایتشان استفاده شود و چنین بودجهای را از غیر مجاری بودجه مصوب تهیّه کنیم تا بودجه داشته باشیم.
یک مسألهای مطرح شد و آن مسأله اجبار مردم به تحصیل بود. ما اوّل در فکر بودیم که با یک اهرمی بیسوادها را مجبور کنیم که بیایند و اسم بنویسند و مشخصاً روی این فکر کردیم که بگوییم، کوپن کالاهای اساسی و دفترچه بسیج که میدهیم، مشروط کنیم به اینکه اینها اسم بنویسند و بعد دفترچه بگیرند. بعد در بررسی گفته شد که بعضی از افراد هستند که واقعاً ممکن است شاگرد مغازه باشند، شاگرد راننده باشند، شاگرد ماشین باشند و نتواند در نصف روز و یا دو، سه ساعت با حفظ شغلش به اینجا بیاید و برای اینها مشکل ایجاد شود. ما موقتاً از این اجبار صرفهنظر کردیم، ولی مشروط بر اینکه ببینیم استقبال خوب باشد.
الان مشکل، مشکل دولت نیست؛ یعنی دولت الان بودجه اینکار را در نظر گرفته، ابزار کار را هم داریم، ما ارز لازم را اختصاص دادهایم که الان میلیونها کتاب چاپ کنیم و دفترچه و امکانات لوازمالتحریر را تهیّه کنیم. مدارس را وزارت آموزش و پرورش مجهز میکند، بناست از دانشجویان و دانشآموزان سنین بالا استفاده کنیم و از معلمین هم استفاده کنیم و کار ضربتی را انجام دهیم. اگر مراجعه کم باشد تقصیر خود بیسوادهاست. من از همین حالا دارم میگویم؛ دو، سه ماه هنوز وقت دارید تا برنامه خودتان را تنظیم کنید.
از اوّل تیرماه این کلاسها شروع میشود. خواهش ما فعلاً این است که بدون اینکه ما مجبورتان کنیم، خودتان زندگیتان را طوری تنظیم کنید که بتوانید روزی سه ساعت وقت به درس خواندن خودتان بدهید، وارد کلاسها شوید و درس بخوانید. اگر این دوره کسانی نیامدند ما بنا داریم از سن ده سالگی تا سی و پنج سالگی را در این مقطع به کلاسها بیاوریم البتّه غیر از آن مسیری که نهضت سوادآموزی، راه خودش را میرود، آن کارهای معمولی خودش را دارد. در این کار ضربتی از ده سالگی تا سی و پنج سالگی که سه، چهار، پنج میلیون خواهند شد، اینها در شهرها باید بیایند و در کلاسها اسم بنویسند و کلّ امکانات آموزشی کشور در اختیار آنها خواهد بود و تشویقیهایی هم در نظر گرفتهایم که اعلام میکنیم؛ مثلاً برای کسی که ده نفر را آموزش دهد و نهضت سوادآموزی تأیید کند، ممکن است یک امتیازاتی برای دانشگاه، برای نمرهها، برای واحدها در دانشگاه و از این قبیل در کنکور درنظر بگیریم که چون اینها هنوز مشخص نشده من جزئیات آن را عرض نمیکنم، اینها را بعداً اعلام میکنند. من از روزنامهها، صدا و سیما، از همه امکانات تبلیغی کشور انتظار دارم که یک بسیج تبلیغاتی و ارشادی راه بیاندازند، ارزش سواد را برای مردم توضیح دهند که ما بتوانیم تا پایان امسال؛ یعنی تابستان در شهرها و زمستان در روستاها، بخش عظیمی از این بیسوادها را انشاءاللّه باسواد کنیم. و اگر کسانی بودند که نیامدند، ما در مرحله بعدی آنها را با اهرمهای اجباری، اجباراً به سر کلاسها خواهیم کشاند.
مسأله دیگر، یک گزارش مختصری است از سفری که ما اوّل امسال به چند نقطه محروم کردیم که من دلم میخواهد ضمن اینکه در مصاحبهها گفتهام در این تریبون نماز جمعه با یک نکات جدیدی خدمت شما عرض کنم و امیدوارم در سازندگی کشور و اصلاح وضع زندگی جامعهمان که متأسفانه در بخشهای زیادی وضع مردم خوب نیست، تأثیر گذارد.
ما به عنوان بررسی حال محرومان در نقاط سیل زده، در درجه اوّل و نقاط محروم و نیازمند در درجه دوّم، یک سه روزی را موفق شدیم وقت بگذاریم. چیزهایی را دیدم که قسمت عمدهاش را در گزارشها خوانده بودم، امّا وقتی که ملموس آنجا دیدم، به شدّت متأثر شدم، واقعاً گاهی که به فکر میافتم در جامعهای اسلامی مثل ما، در ایرانی غنی و با این همه امکانات، در بخشی از کشور ما وضع زندگی مردم آن جور است که حالا قسمتی از آن را عرض میکنم. حسابی متأسف میشوم و از صمیم دل لعنت فرستادم برای خانواده ملعون پهلوی که پنجاه سال از بهترین قطعات تاریخ عمر این ملّت را در مناسبترین شرایط برای خدمت و سازندگی این طوری تباه کرده و بخش اعظم این کشور را به قیمت آباد کردن چند نقطه به صورت جزیرههایی در یک اقیانوس، مخروبه کردهاند. در شرایطی که کار کردن در آن زمان بسیار آسان بوده و اکثر کشورهای دنیا که امروز جلو رفتهاند در همین چهل، پنجاه سال که دست خانواده شوم، نوکر، دیکتاتور و خودباخته قرار داشت که کشور را این طوری که الان عرض میکنم در نقاطی از کشور به این صورت درآوردند.
کسانی که در بخش شمال تهران زندگی میکنند و یا در بخشهای معمول کشور، مثل شمال کشور زندگی میکنند، این حرفها خیلی برایشان مفهوم ندارد. امّا آنهایی که در آن بخشها بودند و به کلّی مورد غفلت بودند واقعاً با همه وجودشان حرفهای من را تأیید میکنند. ما بعد از ده ، یازده سال که به شدّت امکانات را به روستاها و نقاط محروم دادهایم، هزاران روستا را لولهکشی کردیم، برق دادیم، آب دادیم، راه دادیم و امکانات مصرفی را از مراکز شهرها به نقاط محروم، روستاها و عشایر فرستادیم، باز هنوز میبینیم خیلی فاصله بین آنها و ما است.
حالا من چند نقطه را عرض میکنم، شما ببینید چه کار میشد کرد و چرا نکردند و ما باید چه بکنیم.
یک منطقهای بود بنام دشت یاری در جنوب بلوچستان، تعداد زیادی روستا، آنجا سیل آمده و خرابی زیادی ببار آورده، من عمداً آنجا برای احوالپرسی آنها رفتم که ببینیم برای آنها چه کارهایی شده است. منطقه از لحاظ طبیعی بسیار مستعد است، یعنی میشود آنجا را خوب و خوب و آبرومند و مرفه با خرج کمی اداره کرد، ولی مردمش آن قدر فقیر، عقب افتاده و محروم که اصلاً تصوّرش برای ما که در تهران هستیم، یک قدری دشوار است. بنده خودم روستایی هستم و بدترین دوران سختیها را در روستا دیدهام، ولی این خیلی فرق داشت.
بجایی که ما رفتیم، آبادی؛ یعنی استعداد منطقه این طوری است که آب در آن قسمت هست و میتوانستند آب بردارند. آن قدر آب و هوای آنجا برای کشاورزی مساعد است که تمام دوران سال میشود کشت و برداشت داشت، اصلاً گیاه از رشد نمیماند؛ یعنی مثل تهران که پنج، شش ماه درختها و گیاهان میمیرند و رشد نمیکنند، آنجا این طوری نیست و دائماً گیاه رشد میکند. میگفتند یونجه را ما بیست و چهار چین برمیداریم؛ یعنی هر ماهی دوچین، که در جاهای معمولی هفت، هشت چین میدهد. محصولات گرانبهایی میشود کشت کرد. ما به یک باغچه موز رفتیم، شاخه موز که خوشه کرده بود، میگفتند پنجاه، شصت کیلو موز میدهد و یک بوته موز که میکارند، یک شاخه میزند، شاخه دوّمی و سوّمی درتمام ایّام سال، یک شاخه که تمام شود شاخه دوّمی و سوّمی میزند و این طوری میتوانند موز بردارند.
نخل، بهترین نخل آنجا بود که از یک هکتار نخل میشود 250 هزار تومان درآمد برداشت. همه محصولات آنجا حاصل میشود، خاک بسیار خوب و هوا هم بسیار مناسب است. مردم، همه کشاورز، ولی فقیر هستند. حالا فرهنگشان خراب است. آنجا اهل سنّت هم بودند، رفتیم؛ مثلاً یک خانواده ده نفری در یک کپر زندگی میکنند؛ یعنی یک چیزی با چوب و حصیر ساخته شده، حالا این دختر و پسر بزرگشان و مرد و زن و بچّهشان، البتّه ما ندیدیم، ولی میگفتند گاهی که هوا نامناسب باشد، گوسفند را هم به داخل کپر میآورند. خوب، این منطقه مردمشان نباید این طوری باشند. البتّه آنجا هنوز برق نرفته بود، جادّه ماشینرو نداشتند، تا نزدیکی آنها، جهاد جادّه کشیده بود. آن دهی که من رفتم بنام اورکی، البتّه ده زیاد هست من یکی دو تا را دیدم. آنجا دختران را مدرسه نمیفرستادند، با اینکه آنجا مدرسه تأسیس شده بود و بچّهها تا کلاس پنج و شش مدرسه داشتند. ما گفتیم چرا دختر بچّهها را مدرسه نمیفرستید؟ میگفتند برای اینکه اینجا یک مدرسه مخلوط است و آخوند به ما میگوید اینها به مدرسه نروند. این افرادی که این جوری خودشان مخلوط بودند، یعنی آنجا که ما رفتیم یک حجابی مثل حجاب این جوری نبود که داشته باشند. فرهنگ غلط و بد تربیّت شده، من به امام جمعهشان گفتم که اگر این دختر هشت، نه ساله با هم در یک کلاس، یکجا بنشینند، چه عیبی دارد؟ میگفتند بعداً میفرستیم. یک جایی با این استعداد مردمشان این جوری است.
حالا قسمت بعدی که عرض میکنم، بالای سر اینها یک جایی است که شناسایی شده که سدّ بزنند، بنام سد "ریزدان" که اگر این سد زده شود، اینها همیشه میتوانند کلّ منطقه را با آب سد مشروب کنند، علاوه بر آبی که زیر زمین دارند. رودخانه آنجا همیشه آب ندارد و فصلی است، ولی همان چند ماهی که باران میآید، اگر آب جمع شود، کلّ سال برای اینها کافی است که مشابه این را در پیشین داریم سد میزنیم که رفتیم و سد را دیدیم که آن هم منطقهای مثل همین است که دویست میلیون متر به اندازه سدّ کرخه آب پشت آن جمع میشود. آبهای فصلی الان این طوری است، یک دفعه باران میگیرد، اینجا باران به صورت رگبار میزند و زمین آنجا هم ریزدانه است و خیلی نرم است و وقتی باران میبارد، این خاکهایی که قیمت آن واقعاً از طلا بیشتر است، خاکی که این جوری محصول میدهد، قیمت ندارد و نمیتوان گفت که الماس، طلا و یا نفت است. هزار بار از آنها بهتر است، چون همیشه هست و روز به روز هم بهتر میشود. اینها را یک دفعه سیل میشوید و به دریا میبرد. خوب، یک سد زدن در زمان خانواده پهلوی مثل آب خوردن بود. آنها مثل ما نبودند که دستشان بسته باشد و قدرتهای دنیا، متخصصین دنیا و امکانات دنیا به روی آنها بسته باشد، خودشان نوکر آنها بودند، همان طور که در کرج سد زدند یا سدّ لار را زدند و یا سدّ سفید رود را زدند، آنجا را هم میتوانستند سد بزنند و در ذهنشان هم بوده و طرّاحی هم کرده بودند، امّا قضیه همین طور مانده بود. ما هم تأخیر کردیم البتّه جنگ به ما تحمیل کرده که تأخیر کنیم. چون مهندسین و متخصصان و امکانات ما به جای اینکه به این مناطق بروند به سوی جبههها رفتند. حالا بعد از جنگ یک مقدار تحرّک بیشتر شده و تا یکی دو سال دیگر میرسد. در کلّ منطقه چهار سد میشود زد و تقریباً کلّ منطقه را آباد کرد.
نمونه دیگری که دیدیم در بشاگرد بود. بشاگرد، یک جایی مثل آن منطقه که اهل سنّت بودند، است و این منطقه شیعهنشین بودند. در شمال جاسک یک منطقه کوهستانی دورافتادهای که بسیار هم وسیع است، درّههایی دارد که در این درّهها بارندگی که میشود یک مقدار آب جمع میشود و چشمههایی به وجود میآورد و حدود شصت و پنج هزار انسان در این درهها پخش شدهاند؛ مثلاً از اینجا تا شهر قم حساب کنید، این مقدار منطقه کوهستانی است، تا زمان انقلاب اینها اصلاً راه نداشتند؛ یعنی یک ماشین هم آنجا حضور پیدا نکرده بود. فقط مردم با حیوان، قاطر رفت و آمد میکردند. این 60 هزار نفر آدم در 900 روستای کوچک پخش شدهاند. بعضی جاها دو تا نخل است، دو گوسفند و یک کپر دارد، در آنجا چند نفر زندگی میکنند، هیچ راهی هم به یکدیگر نداشتند، وضع بسیار بدی بوده است.
از اوّل انقلاب تا بحال کمیته امداد امام در آنجا خیلی کار کرده است. وقتی که آنجا کشف شد، اینها به آنجا رفتند. همین چند وقت قبل روزنامهها نوشتند، روستایی کشف شده است که اصلاً کسی از آنجا خبر نداشته، البتّه این جور نبود که کسی خبر نداشته باشد، روستایی بود که برای انجام کارهایشان به استان سیستان و بلوچستان مراجعه میکردند، ولی در تقسیمات کشوری متعلّق به هرمزگان بودند، چون با هرمزگان رابطه نداشتند، اینها بعداً گفتند که روستا تازه کشف شده است. کشف شد که باید این طرف کارهای آن را انجام دهند.
ولی مجموعاً این منطقه از محرومترین مناطق کشور ماست. البتّه این طور جاها کم نیست، بلکه به این خرابی کم داریم. ده سال در آنجا کار شده، تازه در بعضی از قسمتهایش ماشین عبور و مرور میکند. جادّه ساختهاند. یک عدّه مردم را جمع کردهاند و روستاهای خیلی کوچک را تعطیل کردهاند. حالا تبدیل به 400 روستا کردهاند، یعنی حدوداً به نصف تقلیل یافته است.
آنجا هم ما به داخل یک کپر رفتیم. یک دهی بود که کلاً کپرنشین بودند. وقتی من به داخل کپر رفتم، مادر مرد خانه مریض بود و زیر پتو خوابیده بود. دو چشمش کور بود و تمام مدّتی که ما آنجا بودیم اصلاً متوجّه نشد ما در آنجا هستیم. بچّه آنها در گهواره بود و حال درستی نداشت، هشت، نه نفر هم بودند. حالا تازه این در جایی است که کمیته امداد به آنجا رفته و جادّه درست کرده است. همین طور دانشگاه اصفهان به آنجا رفته و به طریقه علمی، به گونهای عمل میکند، چون معتقدند میتوان این منطقه را آباد کرد. مخصوصاً به خاطر اینکه نزدیک دریا هم است. یک راهی هم به کهنوج، جیرفت و کرمان در حال درست شدن است که ما از این طریق به دریا وصل میشویم. یک جای خوبی میشود. آنجا چهار رودخانه جریان دارد و بارانهای فصلی آنجا هم حدود صد میلیون متر آب را تشکیل میدهند. صد میلیون متر یعنی نصف ظرفیت سدّ کرج؛ یعنی اینکه کلّ منطقه میتواند تحت تأثیر قرار بگیرد ولی اصلاً به اینها در زمان 50 سال حکومت خانواده ملعون رضاخان توجّه نشده بود، در صورتی که صد کیلومتر پایینتر، در جاسک، برای ارتش و امور دفاعی خرجهای گزافی کردهاند و به آنچه میخواستهاند، رسیدهاند، ولی به مردم بهایی ندادهاند. البتّه اینها از لحاظ فرهنگی خیلی خوب بودند و رشد داشتند. ما در اجتماع اینها شرکت کردیم، حسابی مترقی بودند، در تحصیل پسر و دخترشان با هم درس میخواندند و با استعداد هم هستند. به هر حال این یک گوشهای از شرایط کشور ماست که ما از این نقاط در کشورمان زیاد داریم.
به کهنوج و جیرفت رفتیم، در آنجا استعداد زمین و آب به اندازهای است که اصلاً تصوّرش برای کشاورزان معمولی ما مشکل است. تعدادی از یزدیها و اصفهانیها به آنجا رفتهاند، تمام این استعدادها میلیونها سال به باد رفته و هیچ کس از آن استفاده نمیکرده است. اواخر دوران شاه توجّه شده بود، آن هم به صورت محصولات لوکس که تهران را تغذیه کند. در ده سال انقلاب، اینها حسابی کار کردند و محصولشان دو، سه برابر شده است، امّا این قابل قبول نیست و دهها برابر باید بشود.
آنجا ما به یک مزرعه مرکبات رفتیم، میگفتند اینجا تمام فصول سال به خوبی میتواند مرکبات تحویل دهد، انواع مرکبات و برای هر زمانی یک نوع محصول برداشت میشد. مناطق وسیعی در حال حاضر به صورت بیصاحب افتاده است و هر کس که برود آنجا و با موازین آنجا بخواهد کار کند، به او زمین میدهند. آب هم هست. در کشور ما جوانها میگویند؛ بیکار هستیم و در خیابانهای تهران، اصفهان و مشهد، مثلاً با سیگار فروشی زندگی میکنیم، اگر اینها اهل کار باشند ما از این گونه نقاط در کلّ کشور زیاد داریم. من یک جا را دارم عرض میکنم، فراوان هست. همین کویرها را ما اگر بخواهیم احیاء کنیم و در آنجا فضای سبز درست کنیم، با کاشت درخت طاق و امثال اینها آباد نماییم، همه اینها میتواند برای بچّههای ما، کار باشد. البتّه یک نوع مدیریّت لازم است. جنگ ما را مشغول کرد به طوری که به خیلی از امور نرسیدیم و فرصت این کارها نبود. همه جوانها به این طرف میرفتند و برای دفاع در جبههها بودند. الان باید توجّه شود که به آنجا برگردند، سرمایهها باید به آن طرف برود. ما باید تضمین بدهیم به کسانی که امکانات مالی دارند، درآمد داشته باشند، ما غصه نمیخوریم که آنها درآمد داشته باشند، بگذاریم این خاکی را که میلیونها سال فقط باران از روی زمین برداشته و به داخل باطلاقها برده است، اینها به محصول تبدیل شود. حالا هر کس میخواهد، درآمد داشته باشد. بعد میشود حساب او را رسید و با او کار کرد. بگذاریم آنجا آباد شود.
مهندسین و تکنسینهای ما، فکر نکنیم که حقوق زیاد میگیرند. آن کسی که سدّ "پیشین" را در مرز پاکستان در آن بیابان میسازد، هر چه حقوق بگیرد، کم است. او با کسی که در تهران زیر سایه درخت و کنار استخر نشسته و حقوق میگیرد فرق دارد. او باید بتواند خانوادهاش را بهتر اداره کند. ما باید یک قدری سعه صدر نشان دهیم، از این افکار کوتاه و بینتیجه دست برداریم و بگذاریم افراد بتوانند با علم، فن، هنر و با سرمایهشان بروند و این مناطق را آزاد کنند و بعد تلاش آنها به ثمر بنشیند و لااقل فقرای که آنجا هستند یک زندگی مطلوب داشته باشند.
اگر سدّ »پیشین« درست شود دهها هزار نفر از فقر بیرون میآیند، اگر سدّ »کهیر« بسته شود باز دهها هزار نفر از بدبختی نجات مییابند. حالا ممکن است زندگی 500 نفر هم خیلی بهتر شود، از حقوق بیشتری که میگیرند، خوب بشود. با شرایط و امکاناتی که در کشور ما است و آنچه که ما میبینیم، این استعدادها هرز میرود و میلیونها سال هرز رفته و امروز جوانهای ما بجای اینکه بروند این نعمتهای خدا را نقد کنند، بیایند اینجا برای ما سیگارفروشی و ارز فروشی کنند و دلال بازی از خودشان نشان دهند و سایر کارهایی که اتّفاق میافتد.
به هر حال امسال ما برای نقاط محروم بودجه قابل توجّهی در نظر گرفتهایم ولی این مقادیر کفاف نمیدهد، خیلی بیش از اینها لازم است. در همین سفر، استاندار سیستان و بلوچستان توضیح میداد، میگفت؛ در زابل که یک وقتی انبار غله کشور بوده حدود 300 هزار هکتار زمین ناب و خوب و حاصلخیز وجود دارد که در حال حاضر » زه « گرفته و بسیاری از آنها قابل استفاده نیست. در حالی که سالی سه میلیارد متر مکعب آب از مرز افغانستان وارد زابل میشود، آب شیرین و خوب از اینجا عبور میکند و یک مقدار » زه « این زمینها را بالا میآورد و بعد دوباره وارد پاکستان و افغانستان میشود. ما در زمان جنگ نرسیدیم آنجا را احیاء کنیم. بهترین مردم ما در زابل هستند، شیعیان مخلصی که عدّهای از آنها به طرف ترکمنستان و منطقه گنبد آمدهاند و اینجا را آباد کردهاند. آنجا از بس میدان کار برایشان نبوده است، مهاجرت نمودهاند. ما باید برویم به اینها برسیم. این دو، سه نقطه مربوط به این سفر من است. 219 یا 212 نقطه محروم الان در قانون ما وجود دارد که مشخص شده محروم هستند.
به هر حال تلاش وسیعی را ما مسلمانها باید انجام دهیم و یک مدّتی باید نقاط آباد و پیشرفته، دندان روی جگر بگذارند که آنهایی که خیلی عقب هستند و استعداد هم دارند، جلو بیایند، تا زندگیها نزدیک به هم شود و این کشوری که این همه خداوند در آن استعداد گذاشته، آن جور که اسلام میخواهد انشاءاللّه اداره شود.
مسأله دیگری که ما داریم و یک مسأله جهانی است، همین مهاجرت یهودیان از شوروی به اسرائیل است که البتّه من این را در خطبه عربی مفصلاً گفتهام و چند جملهای را حالا عرض میکنم. این یکی از بلاهای مهم قرن ماست که متأسفانه در سایه حوادث ساختگی که دارند در دنیا به وجود میآورند، میخواهند این حادثه خطرناک و بلای عظیم راکم رنگ کنند. همین طور که اخیراً خود روسها اعلام کردند، 2/5 میلیون یهودی در روسیه است، بسیاری از اینها میخواهند از آنجا مهاجرت کنند. الان راهی باز کردهاند که اینها به اسرائیل بیایند. این چه سیاستی است که دنیای استکباری علیه دنیای اسلام بکار میگیرد. شرق و غرب دست به هم دادهاند و این اتّفاق شوم در حال وقوع است.
همین امروز ( دیروز ) دولت یهودی صهیونی اسرائیل اعلام کرد که در ماه گذشته 8 هزار و 500 نفر مهاجرت کردهاند؛ یعنی اگر فرض کنیم ماهانه این مقدار، حالا تازه اوّلش هم است، مشکلات هم دارند، با آنها مبارزه هم میشود، اینها دارند با این سرعت به آنجا میروند. خود فلسطین اشغالی الان در مضیقه جاست. همین الان جمعیّتی که آنجا هست، مشکل دارد و به بهانههای مختلف فلسطینیها را تبعید و آواره میکنند. همانهایی که آنجا ماندهاند.
این سیاست شوم را دنیا با چشم باز تحمّل و حتّی تشویق میکند. کشورهای عربی هم ریاکارانه و نه واقعی یک کمی حرف میزنند، چون همین دیروز خود اسرائیلیها اعلام کردند که عدّهای از مهاجرین از مصر آمدهاند؛ یعنی از روسیه برای مصر ویزا گرفته و از قاهره به تلآویو آمدهاند، اگر عربها قرار است با این مسأله مبارزه کنند، چه طور دولت قاهره میتواند اجازه دهد که اینها بیایند از آنجا عبور کنند، معلوم است که دروغ است. این بهترین سند است که اینها ریاکاری میکنند و مردم را فریب میدهند.
آدم حدس میزند - البتّه مطمئن نیستم - این درگیریهایی که بین عراق و اسرائیل و آمریکا و انگلیس و امثال اینها دارند در دنیا هیاهو بلند میکنند و خود اسرائیل که »کارگر« و »لیکود« با هم در مجلس میپرند، اینها همه صحنه سازی است که افکار عمومی را به جای دیگری متوجّه کنند و این فاجعه را مرتکب شوند که اگر بنا باشد این همه صهیونی از اطراف دنیا جمع شوند، پس اسرائیل چگونه میخواهد صلح و مذاکره کند. اینکه صحبت مذاکره هست، معنایش این است که این اراضی را پس بدهد، پس دادن با دعوت کردن که نمیسازد. اگر بنا است در این مذاکره به نتیجه برسید معنایش این است که یک تعداد یهودیانی هم که تا بحال در اراضی اشغالی جمع شدهاند، عقبتر بروند. حدّاقل اینکه شما خودتان قبول دارید که اراضی اشغالی سال 67 را میخواهید پس بدهید، آنهایی که به آنجا آوردید باید برگردانید، پس اینکه بسرعت دارید از سراسر دنیا صهیونی جمع میکنید، معلوم است که دروغ میگویید. من نمیدانم این عربها چرا این حرفها را نمیفهمند. خودشان را با این مسائل سرگرم کردهاند و از اهرمهای مهمّی که در اختیار دارند، استفاده نمیکنند. خداوند لعنت کند کسانی را که برای حفظ تاج و تخت، کرسی و ریاست این گونه با یک ملّت مظلوم و با یک بقعه مبارکهای از دنیای اسلام، خیانت میکنند.
ترجمه خطبه عربی
بسْمِاللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم
اَلْحَمْدُ ِللَّهِ وَالصّلوةُ عَلی رَسُولِ اللَّهِ وآله عباداللّه المتَقیِنْ.
عِبادُاللّه اُوصیکُمْ بتَقْوَی اللَّه".
سلام بر روزه داران مخلص و مؤمن.
ادامه مهاجرت صهیونیستها از اتّحادجماهیرشوروی به فلسطین اشغالی باعث نگرانیهای جدّی است:
1- به خاطر زشتی اساس این اقدام، که باعث دست برداشتن و چشم پوشی کردن از حقوق میلیونها آواره فلسطینی میشود و سرزمین آنها را به تصرّف مردمی در میآورد که هیچ گونه حقّی نسبت به این زمینها ندارند و فقط گذشتگان آنها زمانی در آنجا بودهاند.
در این جهت در حال حاضر بدترین انواع تبعیض نژادی و همکاری و تعاون با قدرتهای بزرگ در این سرزمین انجام میشود. اگر واقعاً فلسطین جایی برای استقرار مردم دیگر بود، پس چرا صاحبان اصلی این زمینها از حقّ مالکیّت مشروع خود برآن محروم میشوند؟ مهمّتر از همه اینها به چه دلیل با بهانهها و دلایل واهی و بیپایه به تبعید فلسطینیان و صاحبان اصلی این سرزمین میپردازند؟
2- این گونه تحرّکات ثابت میکند که اسرائیل همواره سیاستهای توسعهطلبانه و اندیشه اسرائیل بزرگ را در سر میپروراند و همواره به دنبال تحقّق بخشیدن به شعار شوم "از فرات تا نیل" میباشد و هرگز به فکر خروج از سرزمینهای اشغالی نیست. بدیهی است که تمام اقدامات صهیونیستها و حامیان آنها که با هدف نشان دادن وجهه صلح طلبی و باز گرداندن امنیّت به منطقه صورت میگیرد، تماماً جز نیرنگ و فریب مسلمین و عربها چیز دیگری نیست و ظاهر سازیهای احزاب اسرائیلی پیرامون صلح، در چهار چوب همان نیرنگ صورت میگیرد.
3- جهان عرب و کشورهای اسلامی با این اتّفاق مهم به صورت مناسبی برخورد نمیکنند و از اهرمهای مناسبی که در اختیار دارند، استفاده نمیکنند و سران فلسطینی هنوز هم روش سازش را در پیش گرفتهاند.
در اینجا توجّه شما را به نکته مهمّی جلب میکنیم و آن اینکه اگر حامیان اسرائیل و بخصوص آمریکا در گفتههایشان صادق هستند، میتوانند از مهاجرت نامشروع یهودیان به فلسطین - که بیشک عامل مهمّی در پیچیده شدن قضیه فلسطین است - جلوگیری کنند.
بعید نیست که درگیریهای لفظی که آمریکا و اسرائیل از یک طرف و حزب بعث عراق و اسرائیل از طرف دیگر اجرا میکنند، جزء یک صحنه سازی سناریوی اغفال مسلمین و عربها چیز دیگری نباشد.
أَعُوذُ باللَّهِ مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجیمِ/ بسْمِاللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم/ »قُلْ هُوَ اللَّهُ اَحَدٌ/ اَللَّهُ الصَمَدٌ/ لَمْ یَلِدْ وَلَمْ یوُلَدْ/ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُواً اَحَد«.