خطبه ها
  • صفحه اصلی
  • خطبه ها
  • نماز جمعه تهران به امامت آیت الله هاشمی رفسنجانی

نماز جمعه تهران به امامت آیت الله هاشمی رفسنجانی

  • دانشگاه تهران
  • جمعه ۱۷ فروردین ۱۳۶۹

    خطبه اوّل

  بسْمِ‏اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم

 اَلْحَمْدُلِلّهِ رَبِّ الْعالَمینَ، وَالصَّلوةُ وَالسَّلامُ عَلی رَسُولِ اللَّهِ وَالِهِ الْأَ ئِمَّةِ الْمَعْصوُمینَ. أَعُوذُ باللَّهِ مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجیمِ، "یا ایُّهَا النَّاسُ اعْبُدُ وَ اَرَبَّکُمُ الَّذی خَلَقَکُم وَ الَّذینَ مِنْ قَبْلِکُمْ لَعَلِّکُمْ تَتَّقُونَ" عِبادَاللَّه اُوْصیکُمْ بتَقْوَیَ اللَّه وَ اَتَّباعُ اَمْرَهُ وَ نَهْیِ".

 امروز به خاطر ماه مبارک رمضان، بحث مربوط به خطبه اوّل را به امر عبادات و بندگی خداوند اختصاص می‏دهم و سلسله مباحث خطبه‏های اوّل را قطع می‏نمایم.

 قلم خلقت در زندگی انسان برای نوع بشر اهدافی را در نظر گرفته که نیل به آن اهداف و آمال منحصر به عبادت و اطاعت از خداوند عالم است و اگر انسانها این مسیر را به روی خود ببندند و کور کنند، از اهداف اساسی خلقت انسان محرومند و آن چیزی که قادر است انسان را به هدف نهایی از آفرینش انسان برساند و انسان را بسازد، آن طوری که نظر قلم قدرت الهی را تأمین نماید، صرفاً و بدون هیچ گونه تردیدی از حیث منابع دینی و اسلامی، از کانال عبادت می‏گذرد [t1].یه اصلی خودسازی، انسان سازی و سازندگی بشر در برقراری رابطه با خداوند و پیمودن مسیری که خداوند برای انسانها در نظر گرفته است، می‏باشد. این آیه‏ای که در اوّل خطبه قرائت کردم، یک منطق بسیار روشنی در همین راستا می‏باشد که به طور دستور خطاب به مردم، نه به مؤمنین، می‏فرماید: خدا را عبادت کنید و آن خدایی را که شما و انسانهای پیش از شما را به این دلیل آفریده که، خودتان را به مراتب تقوا برسانید. که از آیه خوب استفاده می‏شود و تقوا را هم می‏توان از طریق عبادت کردن بدست آورد. و اصل تقوا از راهی غیر از عبادت نیز حاصل نخواهد شد. حدّ اقل یکی از اهداف خلقت انسان در آیه فوق آمده است که راه رسیدن به این هدف در همین آیه گنجانده شده که برای کسانی که ایمان و عقیده به قرآن، این کتاب آسمانی دارند، ذکر همین مقدار کافی به نظر می‏آید، امّا برای عدّه‏ای که مقداری نیاز به استدلال دارند، می‏بایست این موضوع قدری باز شود.

 چنانچه ما این ارزش وجودی را برای عبادت قائل باشیم، هر مقدار که در زندگی‏مان بیشتر بتوانیم به عبادت بپردازیم، پیروزیم؛ یعنی چنانچه قبول داشته باشیم که هدف خلقت ما را فقط از راه عبادت می‏توان بدان نائل شد، البتّه عبادت به معنای عام کلمه که آن را هم در قسمت دیگر سخنانم خواهم گفت، باید پرداختن هر چه بیشتر اوقات به عبادت را وجهه همّت خود سازیم. حال چگونه، این را هم عرض می‏کنم. هر مقدار که بیشتر به امر عبادت بپردازیم در واقع در رسیدن به هدف نهایی از خلقت نزدیکتر شده‏ایم و موفقیم. و هر مقدار که از میزان عبادت‏مان بکاهیم به همان میزان هم متحمّل خسارات و زیان می‏شویم.

 این مسأله که ما چقدر قادریم به عبادت بپردازیم، اصل بحث امروز است که بدان می‏پردازم. اگر این اصل منطقی را بپذیریم که چنانچه هر کسی بیشتر به عبادت مشغول باشد، بیشتر به هدف خلقت نزدیک شده و موفق است و هر کس کمتر بدان بپردازد، ضرر و زیان کرده است، طبیعتاً منطق اقتضاء می‏کند که کسی به دنبال ضرر و زیان نرود و در پی سعادت و پیروزی باشد.

 در این راستا، از اینکه حتّی یک دقیقه از عمر انسان بیهوده تلف و هرز شود منطقی به حساب نمی‏آید و در این رابطه شاید این سؤال برای همگان مطرح شود که ما چقدر می‏توانیم عبادت کنیم؟ جواب این سؤال چنین است که اگر انسان خود را با برنامه‏های اسلام و دین خودش منطبق سازد، در واقع تمام اوقاتش می‏تواند به عنوان عبادت محسوب شود؛ یعنی کلّ 24 ساعت اوقات شبانه‏روز انسان به مثابه عبادت ارزیابی و محاسبه می‏شود. البتّه در ابتدای امر ممکن است این حرف من این سؤال را در ذهن بعضی افراد برانگیزد که خوب حالا باید به طور دائم انسان مشغول عبادت باشد و لذا انسان باید از تمام کار، زندگی، کسب و تلاش روزانه خود دست بکشد و فقط مشغول به عبادت باشد، نه از حرف من نمی‏توان این را برداشت کرد.

 ادعای من این است که اگر انسان به برنامه‏های دین خود به آن شکلی که از او خواسته و بسیار هم ساده است، کاملاً عمل نماید، سراسر اوقات زندگی‏اش، حتّی خوابش هم عبادت منظور می‏شود و اوقات عمر انسان به طور واحد در مسیر حرکت الی‏اللّه و به سوی نقطه تعیین شده برای انسانهای کامل و یا در مرحله بعدی انسان کامل قرار خواهد گرفت.

 نیل به این اهداف بدون اینکه کمترین تضادی با رفاه، آسایش، تحصیل و زندگی انسان داشته باشد و یا اینکه حتّی از لذّات مادی انسان هم کاسته شود، میّسر است و بلکه با نظر قاطع ادعا می‏کنم که اگر چنین اتّفاقی در دنیا حادث شود، همه مواهب و نعمات الهی ممکن در یک چنین جامعه‏ای بروز خواهد کرد، لیکن تا بحال چنین جامعه‏ای با این مشخّصات و با اکثریّت ملّت در یک زمان مناسب به این راه مشخص شده الهی گام برنداشتند و بدان عمل ننمودند که ما امیدواریم در آینده بشریّت و در زمان ظهور امام زمان ( عج ) یک چنین اتّفاقی در تاریخ بشریّت بوقوع بپیوندد.

 لذا اوّلین ادعای مورد نظر ما بر این بود که راه رسیدن به هدف، عبادت می‏باشد و ادعای دوّم هم اینکه، انسان قادر است تمام اوقات خود را مصروف عبادت نماید و همه امکاناتش را جهت نیل به این اهداف متمرکز سازد که البتّه این نکته قدری به توضیح نیاز دارد.

 حال چه طرز تلقی می‏توان از عبادت داشت که به این میزان فراگیر و همه شمول است؟ چنانچه شما در تعریف عبادت با روایات و معارف اسلامی آشنا باشید، به راحتی قبول می‏کنید که عبادت با آن تعریف وسیع‏اش می‏تواند شامل تمام مراحل زندگی انسان شود. بسیاری از چیزهایی که ممکن است شما در اوّلین نگاه به عنوان دنیاطلبی و ضدّ عبادت و راه غیر خدا تلقی نمایید، همه اینها می‏تواند به مثابه عبادت محسوب شود و همه اینها با صراحت تمام در منابع و مراجع مورد نظر آمده که قادر به بیان تمامی آنها در اینجا نیستم.

 در همین راستا، در زندگی انسان، تفکّر، با صراحت ادله متقن، عبادت به شمار می‏آید. مطالعه در زمره عبادت است. در اینکه اینها به عنوان عبادت به حساب می‏آیند، البتّه می‏توانند به عنوان عبادت به حساب آیند که عکسش هم صادق است؛ یعنی اینکه می‏تواند عبادت به شمار نیایند. حتّی در همین مراسم نماز جمعه‏ای که حاضر شده‏ایم و همین خطبه‏ای را که می‏خوانم، می‏تواند در صورت بد عمل نمودن عبادت تلقی نشود و از سوی دیگر هم همین طور؛ یعنی تفریحات، مسافرتها، جلسات دوستانه، معاشرت با زن و فرزند، مسائل محرمانه خانوادگی و کسب و کار و هر چه که در زندگی عادی انسانها صورت می‏گیرد، می‏تواند عبادت به حساب آید.

 اگر ما انسانها خودمان را تسلیم خداوند نماییم و آن جوهر اصلی عبادت را به دست آوریم و رابطه خود را با خداوند برقرار نماییم و تصمیم برای خدا زیستن بگیریم و برای عقیده‏مان که راه خداست زنده باشیم، بمیریم، کار کنیم، بجنگیم، قهر کنیم، آشتی کنیم و به خاطر خداوند کار نماییم و یا کار ننماییم و چنانچه ما بتوانیم یک چنین روحیّه‏ای در زندگی پیدا کنیم، در این صورت ما موفق شده‏ایم که تا بهترین راه و روش را برای رسیدن به اهداف خلقت در وجودمان تعبیه نماییم.

 گستره عبادت به گستردگی کلّ زندگی انسانهای سالم است و نیز عصیان و تمرّد از خداوند هم به گستردگی همه زندگی خواهد بود. انسانی که مبنای زندگی‏اش را بر مخالفت با حقّ، فضیلت و حقانیّت قرار دهد، هر گامی که برمی‏دارد آن قدم ضدّ خدا، ضدّ عبادت و ضدّ فضیلت است و آن فردی که مسیر خودش را بدینسان تعیین می‏کند و نیّت و فکر خودش را براساس فرامین الهی تنظیم می‏کند، در این وادی قرار می‏گیرد.

 همان طور که گفتم بزرگترین و عالیترین عبادت انسان فکر کردن است که یک موقع فکر کردن مستقیماً در رابطه با خدا، آثار خدا، خلقت و عظمت آفرینش است که تأکید هم شده به این مهم توجّه شود.

 انسانهایی که می‏خواهند برای خدا زندگی کنند، چنانچه پیرامون کسب و کار، علوم و معارف و امثال اینها به تفکّر مبادرت ورزند، اینها هم به منزله عبادت به شمار می‏آید. یاد خدا هم عبادت به شمار می‏آید که این امر با فکر کردن فرق دارد. انسان گاهی پیرامون آثار خلقت، کهکشانها، زمین و دریاها، رودها، کوهها و این همه آثار بدیع خلقت در جهان به تفکّر می‏پردازد که این خود یک عبادت به حساب می‏آید و ما مأمور شده‏ایم تا به این مهم بپردازیم که آمده:

 » وَیَتَفَکَّروُنُ فی خَلْقِ السَّمواتِ وَاْلاَرْضِ رَبَّنا ما خَلَقْتَ هذا باطِلاً سُبْحانَکَ«.

 لیکن یک موقع هم انسان جهت راهگشایی مشکلات و معضلات زندگی خود به فکر کردن می‏پردازد که البتّه این هم اگر براساس مسیر صحیح زندگی انجام شده باشد، عبادت شمرده می‏شود.

 یاد خدا از عبادات بسیار مؤثر به حساب می‏آید. خود یاد؛ یعنی اینکه انسان در حافظه‏اش و در حضور ذهنی‏اش به یاد خدا باشد و هر اندازه‏ای که به یاد خدا باشد و یاد خدا را در زندگی خودش داشته باشد، عبادت است و از آن نمونه عبادتهای عالی و سازنده محسوب می‏شود.

 از یاد خدا که بگذریم، عبادتهای معمولی قرار دارد، همانند نماز، روزه، حجّ، زکات و انفاقات، زیارتها و دعاها و امثال اینها که وقتی انسان به بحث عبادت می‏پردازد، ذهنهای شما به آن سو کشانده می‏شود که البتّه همه اینها هم عبادت است. خدمت به مردم به طور مطلق عبادت به شمار می‏آید. وقتی هر کاری که اجرا نماییم به این نیّت که منفعتی به مردم و به جامعه‏مان برسانیم، از بستگان گرفته تا اجانب، این خود عبادت است. تحصیل عبادت است. گفتم همه اینها در رابطه با انسان صالح و مسیر سالم زندگی صدق می‏کند، مثلاً دانشجو در حال خواندن درس است و در صدد است که بعد از فارغ‏التحصیل شدن دارای یک زندگی سالم شود و به جامعه خود خدمت نماید، در واقع در حال عبادت است. معلّم در حال درس دادن است، تعلیم  عبادت است. کار به طور مطلق به عنوان عبادت به حساب می‏آید و یک چیز عجیبی است. کارهایی که به هزاران نوع تقسیم می‏شود، یعنی صنعتگری، کشاورزی، تجارت، خدمات مختلف و هر کاری که حرام نباشد و برای اینکه زندگی درستی داشته باشید، در صورت سالم بودن مسیر زندگی‏تان، آن عبادت به حساب می‏آید. و از این قبیل چیزها، شاید در ذهن بعضیها عجیب باشد.

 در بعضی از روایات آمده که عبادت دارای هفتاد جزء است و بهترین جزء آن طلب حلال است. بعضی جاها دارد که ده جزء است که نه جزء آن طلب حلال است، چون اکثریّت زندگی مردم بکار است. به این دلیل شاید، این از لحاظ کمیّت است. آنجا افضلها طلب حلال است اینجا می‏گوید اگر عبادات را در زندگی انسان تقسیم کنیم، 10 جزء است، 9 جزء آن کار است. چون واقعیت زندگی انسان همین است، اکثریّت اوقات انسان صرف کار خودش می‏شود. برای یک انسان متعهد، مؤمن و مسلمانی که راه خدا را می‏رود، واقعاً زیباست که انسان در کارهای روزانه خودش نیز در حال عبادت باشد. معاشرت با همسر و بچّه از عبادات سطح بالا است، وقتی که در مسیر صحیح و برای زندگی اجتماعی باشد.

 چیزی را نمی‏توانید پیدا کنید در زندگی ما مسلمانان وجود داشته باشد و عبادت نباشد، حالا درجات بالای عبادت مثل جهاد در راه خدا و فداکاریها و چیزهای که درجات عالی انواع عبادت است، آنها هم جای خود را دارد. تمام مشاغل حلال برای انسانهای پاک، عبادت است. اگر این تعریف اسلام از عبادت است و اگر خواست خداوند از ما این است که با انواع عبادات خودمان را به او نزدیک کنیم و این قدر راه رسیدن به خداوند آسان و هموار باشد که هست، تعجّب قرآن از انسانهای غیرعابد بجای خودش است. خدا می‏داند این انسان چه چیز برایش تهیّه شده و چه مسیری برای حرکتش وجود دارد و چه اهدافی را برای این انسان در نظر گرفته و چه سهل و آسان راه خداوند برایش ترسیم شده است. انسان زندگی می‏کند و در این زندگی و کاری که می‏خواهد انجام دهد مسیر خداوند را نیز می‏پیماید. این زیباترین و بهترین چیزی است که خداوند برایمان آفریده است و فریاد قرآن از ناسپاسی بشر، از بی‏عقلی، جهل و از اینکه انسانها از این مسیر روشن منحرف شوند و به راههای منحرف و پرپیچ و خم و به کفر، فسق و فجور وارد شوند. خداوند تعجّب می‏کند. یک چنین انسانهایی واقعاً همین استحقاق را دارند که در جهنم باشند. وقتی راه بهشت  و راه سعادت جاویدان، این قدر هموار باشد و خداوند برای اینکه در آخرت به ما نعمت عطا کند، این مقدار برای ما وسایل آسان و سهل قرار داده است و تعجّب از همین انسان جاهل و ناسپاس و از کسانی که به این الطاف الهی توجّه ندارند و راه کفران و ناسپاسی را در پیش می‏گیرند.

 در ماه مبارک رمضان همه این شرایط چند برابر می‏شود. خداوند یک ثوابهایی  را برای روزه‏دار می‏گوید، اگر روزه‏دار این شرایط را رعایت کند، روزه هم نداشته باشد، خواب او نیز عبادت است، ولی انسانهای معمولی روزه‏دار این وضعیّت را دارند؛ یعنی خوابشان و قدمشان همه عبادت است.

 خداوند ماه رمضان را در طول سال برای ما انسانها تعبیه کرده و ماه رمضان نعمت عالی است. ما در این ماه مهمان خدا هستیم و دعوت به مهمانی خدا و به سر سفره‏ای که هر نعمتی که ما نیاز داشته باشیم، آنجا هست شده‏ایم . مهمانان مکرم خداوند هستیم و ما در ماه مبارک رمضان از مهمان‏نوازی خداوند بهره برده‏ایم. در آخرین قسمت خطبه پیامبر (ص) آمده، بدبخت آن انسانهایی که ماه مبارک رمضان تمام شود و آنها آمرزیده نشده باشند. یک ماه مهمانی خداوند برپا باشد و درهای این مهمانخانه باز باشد، دعوت هم شده باشیم، تکریم هم شده باشیم و راههای بخشیدن گناهان، جبران آلودگیها، کدورتها و دل مردگیها و... که در طول سال در وجود ما رخنه کرده، همه را خداوند خواسته در این مقطع از وجومان پاک کند و ماه رمضان تمام شود و ما مثل آخر ماه شعبان باشیم و هیچ تغییری نکرده باشیم. و گناهانمان بخشیده نشده باشد. این نشان دهنده شقاوت ما خواهد بود.

 بهر حال خداوند ما را به‏گونه‏ای خلق کرده که با همه شرایط زندگی و تأمین نیازها و استفاده از موهبت الهی، اگر در مسیر اسلام و قرآن حرکت کنیم، سراسر زندگی ما، لحظات و نفسها و همه حرکات ما تبدیل به نعمتهای الهی در قیامت می‏شود و در پرونده اعمال، به عنوان رشد شخصیّت و شاکر نعمتهای خداوند ثبت خواهد شد.

 ان‏شاءالله مسلمانان عارف، آگاه و هوشیار این زمینه  را برای خودشان درست کنند و عرفان، آگاهی، اطّلاع و شناخت خداوند این زمینه را برای انسان فراهم می‏کند که کلّ زندگی خودش را به حرکت و پرواز به سوی مقاصد عالی انسانیّت تبدیل کند. و به حمداللّه در محیط ما به اندازه کافی آیات الهی وجود دارد که می‏تواند ما را به سوی خداوند راهنما باشد. و ان‏شاءاللّه ما از آن صاحبان عقل و تقوا باشیم. گزارش خبرنگاران ما حاکی است، آقای هاشمی رفسنجانی در پایان خطبه اوّل سوره مبارکه » کافرون « را قرائت نمود و سپس خطبه دوّم را بدین شرح ایراد کرد:

 اَعُوُذُ باللَّهِ منَ الشَّیطانِ الرَّجیم/ بسْمِ‏اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم/ قُلْ یا اَیُّهَاالْکافِرُونَ/ لااَعْبُدُ ما تَعْبُدُوُنَ/ وَلا اَنْتُمْ عابدُونَ ما اَعْبُدُ/ وَلا اَنَا عابدٌ ما عَبَدْتُمْ/ وَلا اَنْتُمْ عابدوُنَ ما اَعْبُدُ/ لَکُمْ دینُکُمْ وَلِیَ دینِ.

    خطبه دوّم

 بسْمِ‏اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم

 اَلْحَمْدُ ِللَّهِ رَبِّ اْلعالَمینَ، وَالصّلوةُ وَ السَّلامُ عَلی رَسُولِ اللَّهِ وَ عَلی عَلِیٍّ أَمیرِاْلمُؤْمنینَ وَ عَلی الصِّدّیقة الطّاهِرة وَ عَلی سبْطَیِ الَّرّحْمَةِ الْحَسَنِ وَالْحُسَیْنِ وَ عَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ مُحَمَّدبْنِ عَلِیٍّ وَ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ موُسَی بْنِ جَعْفَرٍ وَعَلِیِّ بْنِ مُوسی وَ مُحَمَّدبْنِ عَلِیٍّ وَ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ وَالْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ وَ ألْخَلَفِ اْلهادی اْلمهْدیّ (عج).

 در ابتدای خطبه دوّم، یاد شهید بزرگوار آیت اللّه صدر و خواهر گرامی شهیده ایشان را گرامی می‏داریم و این مصیبت عظیم را به مقام معظم رهبری و امّت اسلامی و مخصوصاً برادران و خواهران عراقی تسلیّت عرض می‏کنیم.

 امیدواریم مردم عراق پرچم مبارزه‏ای را که این بزرگوار برافراشتند، در احتراز نگهدارند و راه ایشان را ادامه دهند. در مناسبتهای هفته، چهار موضوع نسبتاً مهم وجود دارد که هر یک از اینها را جداگانه به طور کوتاه و مختصر عرض می‏کنم.

 اوّلین مناسبت هفته، روز جهانی بهداشت، که از این تریبون مقدّس تأکید می‏کنم، به عنوان یک مسلمان دستور بهداشت را رعایت کنید و اهمیّت دهید. به عنوان یک دستور اسلامی، رعایت بهداشت یک عبادت دائمی می‏تواند در زندگی شما باشد. اگر در جامعه همه ابعاد ضروری بهداشت مراعات شود، شرایط زندگی برای مردم بسیار خوب می‏شود. بسیاری از مخارجی که به مردم و جامعه تحمیل می‏شود، وجود نخواهد داشت. و خیلی از بلاها و بیماریها کم می‏شود.

 ما باید از کسانی که در همه جاهای دنیا به این راه خدمت می‏کنند و از این طریق به مردم دنیا کمک می‏رسانند، تشکّر کنیم. امروز بخش عظیمی از مردم جهان سوّم از حدّاقل بهداشت برخوردار نیستند. آب و محیط سالم بهداشتی ندارند. داخل زندگی خود، محیط سالم و پاک ندارند. از واکسینه شدن در مقابل امراض خطرناک و مسری استفاده نمی‏کنند و شرایط و محیط مناسب ندارند و این یکی از بلایای عظیم در جهان کنونی است.

 امروز قدری شرایط بدتر شده است، به خاطر شرایط صنعتی که از ناحیه صنعت و فعل و انفعالات شیمیایی و تخریب محیط زیست، که نوعاً برای طبقات محروم و ضعیف جامعه و ملّتهای عقب افتاده، مشکلات فراوانی به وجود آورده که بهر حال در یک حرکت جهانی و همکاری عمومی و مردمی به صورت یک نهضت واقعی، باید تلاش کنیم تا بتوانیم در یک محیط سالم و قابل تحمّل زندگی کنیم. لذا من به عنوان یک مسلمان و کارشناس اسلامی و به عنوان کسی که می‏خواهد حکم خدا را برایتان عرض کند، اعلام می‏دارم؛ شماها به عنوان مسلمان سعی کنید تکالیفی را که بهداشت از شما می‏خواهد انجام دهید، از آلوده کردن محیط زندگی خود دوری کنید. از قطع کردن درختان که وسیله پاکی محیط هستند، خودداری کنید. از آلوده کردن آبها خودداری کنید و محیط زیست را به طورکلّی اهمیّت دهیم و تخریب نکنیم و از هر چیزی که باعث می‏شود محیط زندگی را آلوده کند، پرهیز کنیم. زیرا این گناهی علیه خودمان است.

 مسأله دوّمی مطرح می‏کنم و برای آن اهمیّت فراوانی قائل هستم. مسأله مبارزه با بی‏سوادی  و ادامه نهضت مبارزه با بی‏سوادی است که در کشور ما وجود دارد. می‏دانید که این دهه از سوی مراکز فرهنگی جهانی مثل یونسکو و یونیسف به عنوان دهه مبارزه با بی‏سوادی معرفی شده است. ما هم از امسال در نظر داریم، این حرکت را تقویت کنیم.

 یکی از بلاهای بسیار بد و زشت و زیانبار، جهل مردم است. هر قدر ما بتوانیم از این بلا کم کنیم به بشریّت خدمت کرده‏ایم و در راه خداوند عمل کرده‏ایم و این از عبادات بزرگ است.

 امروز در دنیا، بر طبق آمار موجود سازمان ملل، حدود یک میلیارد و یکصد میلیون انسان بی‏سواد هستند؛ یعنی کسانی که خواندن و نوشتن نمی‏دانند. متأسفانه یکصد میلیون از اینها کسانی هستند که در کودکی و سنین واجب التعلیمی قرار دارند و محروم از تعلیم هستند. این آمار واقعاً وحشتناک است؛ یعنی نزدیک یک چهارم مردم دنیا بی‏سواد هستند. این در عصر ما برای بشریّت ننگ است که در حال فتح کرات آسمانی است و سالانه صدها میلیارد خرج می‏کنند برای اینکه فضا را تصرّف کنند و یا از اعماق زمین استفاده کنند و یا دریاها را تسخیر کنند و از رموز عالم طبیعت با خبر شوند و جالب اینجاست که حقّ همین مردم بی‏سواد است که خرج این گونه کارها می‏شود در حالی که افراد زیادی بی‏سواد هستند و نمی‏توانند اسم خودشان را بنویسند و یا شماره تلفنی را بخوانند.

 در جامعه خود ما هم متأسفانه این بلا در حدّ وسیع وجود دارد. ما وقتی انقلاب کردیم، با سوادان در کشور ما 47/2 درصد بودند و 52/8 درصد مردم بی‏سواد بودند. عمده این بی‏سوادان زنان بودند که در روستاها زندگی می‏کردند. ما به عنوان یک وظیفه اسلامی و به دستور حضرت امام امّت، نهضت سوادآموزی را ایجاد کردیم و انصافاً آنها خیلی زحمت کشیدند. معلّمها که در این بخش کار می‏کنند با حقوق بسیار ناچیزی و در شرایط بدی در سراسر کشور خدمت می‏کنند، امّا آن قدر این بلا وسیع بوده که هر چه زحمت می‏کشند باز هم به آن هدف مطلوب نمی‏رسند. کاری که تا به حال شده نتیجه این شده. که ما الان نسبت باسواد و بی‏سوادمان این طوری است که 67/7 درصد مردم باسوادند و 32/3 درصد مردم بی‏سوادند که این خیلی رقم زشتی برای دین و جامعه‏ای که موظف شده که از گهواره تا گور بدنبال دانش باشد، است.

 و اگر در چین هم علم را پیدا می‏کند باید برود، بگیرد و بیاورد. واقعاً چهره اسلامی ما را این زشت می‏کند که ما هنوز هم، البتّه کار بزرگی است که ما رقم را از 47 درصد به 67 درصد رسانده باشیم و مخصوصاً در مورد خانمها که اوّل انقلاب 40 درصدشان فقط باسواد بودند و 60 درصد بی‏سواد بودند. آن نسبت هم اصلاح شده، ولی هنوز هم نسبت نامعقول است.

 بنابراین ما باید یک حرکت جدّی اضافه برآنچه که نهضت می‏کند، انجام دهیم. شورای مبارزه با بی‏سوادی که بنده هم عضو آن هستم در این یکی دو ماه اخیر چند جلسه داشته و به نتیجه‏ای رسیده که من خدمت شما عرض می‏کنم. ما به این نتیجه رسیدیم که ناچاریم یک کار ضربتی انجام دهیم والا ممکن است دهها سال طول بکشد که ما بتوانیم این ننگ بی‏سوادی را از جامعه خودمان دور کنیم. لذا باید یک کار ضربتی انجام دهیم. برای این کار ضربتی، امسال تابستان ابتدا در شهرها و در نیمه دوّم سال در روستاها، کلّ تعطیلی تابستان را تصمیم گرفتیم همه مدارس شهرها به غیر از شهرهای گرمسیری که در تابستان آنجا نمی‏شود کار کرد، مدارس و امکانات آموزش و پرورش و سایر امکانات مثل تکایا و مساجد و مراکز عمومی دیگر را به باسواد کردن بی‏سوادها اختصاص دهیم. البتّه بودجه این یک بودجه عظیمی می‏شود، حدّاقل 2 میلیارد و نیم تومان بودجه می‏برد، آن طوری که حساب کرده‏ایم، نهضت سوادآموزی این بودجه را ندارد که این را من خدمت مقام معظم رهبری حضرت آیت اللّه خامنه‏ای منتقل کردم و چون این رقم در بودجه امسال ما بالا نیست، ایشان قبول فرمودند که از حقّ ولایتشان استفاده شود و چنین بودجه‏ای را از غیر مجاری بودجه مصوب تهیّه کنیم تا بودجه داشته باشیم.

 یک مسأله‏ای مطرح شد و آن مسأله اجبار مردم به تحصیل بود. ما اوّل در فکر بودیم که با یک اهرمی بی‏سوادها را مجبور کنیم که بیایند و اسم بنویسند و مشخصاً روی این فکر کردیم که بگوییم، کوپن کالاهای اساسی و دفترچه بسیج که می‏دهیم، مشروط کنیم به اینکه اینها اسم بنویسند و بعد دفترچه بگیرند. بعد در بررسی گفته شد که بعضی از افراد هستند که واقعاً ممکن است شاگرد مغازه باشند، شاگرد راننده باشند، شاگرد ماشین باشند و نتواند در نصف روز و یا دو، سه ساعت با حفظ شغلش به اینجا بیاید و برای اینها مشکل ایجاد شود. ما موقتاً از این اجبار صرفه‏نظر کردیم، ولی مشروط بر اینکه ببینیم استقبال خوب باشد.

 الان مشکل، مشکل دولت نیست؛ یعنی دولت الان بودجه اینکار را در نظر گرفته، ابزار کار را هم داریم، ما ارز لازم را اختصاص داده‏ایم که الان میلیونها کتاب چاپ کنیم و دفترچه و امکانات لوازم‏التحریر را تهیّه کنیم. مدارس را وزارت آموزش و پرورش مجهز می‏کند، بناست از دانشجویان و دانش‏آموزان سنین بالا استفاده کنیم و از معلمین هم استفاده کنیم و کار ضربتی را انجام دهیم. اگر مراجعه کم باشد تقصیر خود بی‏سوادهاست. من از همین حالا دارم می‏گویم؛ دو، سه ماه هنوز وقت دارید تا برنامه خودتان را تنظیم کنید.

 از اوّل تیرماه این کلاسها شروع می‏شود. خواهش ما فعلاً این است که بدون اینکه ما مجبورتان کنیم، خودتان زندگیتان را طوری تنظیم کنید که بتوانید روزی سه ساعت وقت به درس خواندن خودتان بدهید، وارد کلاسها شوید و درس بخوانید. اگر این دوره کسانی نیامدند ما بنا داریم از سن ده سالگی تا سی و پنج سالگی را در این مقطع به کلاسها بیاوریم البتّه غیر از آن مسیری که نهضت سوادآموزی، راه خودش را می‏رود، آن کارهای معمولی خودش را دارد. در این کار ضربتی از ده سالگی تا سی و پنج سالگی که سه، چهار، پنج میلیون خواهند شد، اینها در شهرها باید بیایند و در کلاسها اسم بنویسند و کلّ امکانات آموزشی کشور در اختیار آنها خواهد بود و تشویقیهایی هم در نظر گرفته‏ایم که اعلام می‏کنیم؛ مثلاً برای کسی که ده نفر را آموزش دهد و نهضت سوادآموزی تأیید کند، ممکن است یک امتیازاتی برای دانشگاه، برای نمره‏ها، برای واحدها در دانشگاه و از این قبیل در کنکور درنظر بگیریم که چون اینها هنوز مشخص نشده من جزئیات آن را عرض نمی‏کنم، اینها را بعداً اعلام می‏کنند. من از روزنامه‏ها، صدا و سیما، از همه امکانات تبلیغی کشور انتظار دارم که یک بسیج تبلیغاتی و ارشادی راه بیاندازند، ارزش سواد را برای مردم توضیح دهند که ما بتوانیم تا پایان امسال؛ یعنی تابستان در شهرها و زمستان در روستاها، بخش عظیمی از این بی‏سوادها را ان‏شاءاللّه باسواد کنیم. و اگر کسانی بودند که نیامدند، ما در مرحله بعدی آنها را با اهرمهای اجباری، اجباراً به سر کلاسها خواهیم کشاند.

 مسأله دیگر، یک گزارش مختصری است از سفری که ما اوّل امسال به چند نقطه محروم کردیم که من دلم می‏خواهد ضمن اینکه در مصاحبه‏ها گفته‏ام در این تریبون نماز جمعه با یک نکات جدیدی خدمت شما عرض کنم و امیدوارم در سازندگی کشور و اصلاح وضع زندگی جامعه‏مان که متأسفانه در بخشهای زیادی وضع مردم خوب نیست، تأثیر گذارد.

 ما به عنوان بررسی حال محرومان در نقاط سیل زده، در درجه اوّل و نقاط محروم و نیازمند در درجه دوّم، یک سه روزی را موفق شدیم وقت بگذاریم. چیزهایی را دیدم که قسمت عمده‏اش را در گزارشها خوانده بودم، امّا وقتی که ملموس آنجا دیدم، به شدّت متأثر شدم، واقعاً گاهی که به فکر می‏افتم در جامعه‏ای اسلامی مثل ما، در ایرانی غنی و با این همه امکانات، در بخشی از کشور ما وضع زندگی مردم آن جور است که حالا قسمتی از آن را عرض می‏کنم. حسابی متأسف می‏شوم و از صمیم دل لعنت فرستادم برای خانواده ملعون پهلوی که پنجاه سال از بهترین قطعات تاریخ عمر این ملّت را در مناسب‏ترین شرایط برای خدمت و سازندگی این طوری تباه کرده و بخش اعظم این کشور را به قیمت آباد کردن چند نقطه به صورت جزیره‏هایی در یک اقیانوس، مخروبه کرده‏اند. در شرایطی که کار کردن در آن زمان بسیار آسان بوده و اکثر کشورهای دنیا که امروز جلو رفته‏اند در همین چهل، پنجاه سال که دست خانواده شوم، نوکر، دیکتاتور و خودباخته قرار داشت که کشور را این طوری که الان عرض می‏کنم در نقاطی از کشور به این صورت درآوردند.

 کسانی که در بخش شمال تهران  زندگی می‏کنند و یا در بخشهای معمول کشور، مثل شمال کشور زندگی می‏کنند، این حرفها خیلی برایشان مفهوم ندارد. امّا آنهایی که در آن بخشها بودند و به کلّی مورد غفلت بودند واقعاً با همه وجودشان حرفهای من را تأیید می‏کنند. ما بعد از ده ، یازده سال که به شدّت امکانات را به روستاها و نقاط محروم داده‏ایم، هزاران روستا را لوله‏کشی کردیم، برق دادیم، آب دادیم، راه دادیم و امکانات مصرفی را از مراکز شهرها به نقاط محروم، روستاها و عشایر فرستادیم، باز هنوز می‏بینیم خیلی فاصله بین آنها و ما است.

 حالا من چند نقطه را عرض می‏کنم، شما ببینید چه کار می‏شد کرد و چرا نکردند و ما باید چه بکنیم.

 یک منطقه‏ای بود بنام دشت یاری در جنوب بلوچستان، تعداد زیادی روستا، آنجا سیل آمده و خرابی زیادی ببار آورده، من عمداً آنجا برای احوال‏پرسی آنها رفتم که ببینیم برای آنها چه کارهایی شده است. منطقه از لحاظ طبیعی بسیار مستعد است، یعنی می‏شود آنجا را خوب و خوب و آبرومند و مرفه با خرج کمی اداره کرد، ولی مردمش آن قدر فقیر، عقب افتاده و محروم که اصلاً تصوّرش برای ما که در تهران هستیم، یک قدری دشوار است. بنده خودم روستایی هستم و بدترین دوران سختیها را در روستا دیده‏ام، ولی این خیلی فرق داشت.

 بجایی که ما رفتیم، آبادی؛ یعنی استعداد منطقه این طوری است که آب در آن قسمت هست و می‏توانستند آب بردارند. آن قدر آب و هوای آنجا برای کشاورزی مساعد است که تمام دوران سال می‏شود کشت و برداشت داشت، اصلاً گیاه از رشد نمی‏ماند؛ یعنی مثل تهران که پنج، شش ماه درختها و گیاهان می‏میرند و رشد نمی‏کنند، آنجا این طوری نیست و دائماً گیاه رشد می‏کند. می‏گفتند یونجه را ما بیست و چهار چین برمی‏داریم؛ یعنی هر ماهی دوچین، که در جاهای معمولی هفت، هشت چین می‏دهد. محصولات گرانبهایی می‏شود کشت کرد. ما به یک باغچه موز رفتیم، شاخه موز که خوشه کرده بود، می‏گفتند پنجاه، شصت کیلو موز می‏دهد و یک بوته موز که می‏کارند، یک شاخه می‏زند، شاخه دوّمی و سوّمی درتمام ایّام سال، یک شاخه که تمام شود شاخه دوّمی و سوّمی می‏زند و این طوری می‏توانند موز بردارند.

 نخل، بهترین نخل آنجا بود که از یک هکتار نخل می‏شود 250 هزار تومان درآمد برداشت. همه محصولات آنجا حاصل می‏شود، خاک بسیار خوب و هوا هم بسیار مناسب است. مردم، همه کشاورز، ولی فقیر هستند. حالا فرهنگشان خراب است. آنجا اهل سنّت هم بودند، رفتیم؛ مثلاً یک خانواده ده نفری در یک کپر زندگی می‏کنند؛ یعنی یک چیزی با چوب و حصیر ساخته شده، حالا این دختر و پسر بزرگشان و مرد و زن و بچّه‏شان، البتّه ما ندیدیم، ولی می‏گفتند گاهی که هوا نامناسب باشد، گوسفند را هم به داخل کپر می‏آورند. خوب، این منطقه مردمشان نباید این طوری باشند. البتّه آنجا هنوز برق نرفته بود، جادّه ماشین‏رو نداشتند، تا نزدیکی آنها، جهاد جادّه کشیده بود. آن دهی که من رفتم بنام اورکی، البتّه ده زیاد هست من یکی دو تا را دیدم. آنجا دختران را مدرسه نمی‏فرستادند، با اینکه آنجا مدرسه تأسیس شده بود و بچّه‏ها تا کلاس پنج و شش مدرسه داشتند. ما گفتیم چرا دختر بچّه‏ها را مدرسه نمی‏فرستید؟ می‏گفتند برای اینکه اینجا یک مدرسه مخلوط است و آخوند به ما می‏گوید اینها به مدرسه نروند. این افرادی که این جوری خودشان مخلوط بودند، یعنی آنجا که ما رفتیم یک حجابی مثل حجاب این جوری نبود که داشته باشند. فرهنگ غلط و بد تربیّت شده، من به امام جمعه‏شان گفتم که اگر این دختر هشت، نه ساله با هم در یک کلاس، یکجا بنشینند، چه عیبی دارد؟ می‏گفتند بعداً می‏فرستیم. یک جایی با این استعداد مردمشان این جوری است.

 حالا قسمت بعدی که عرض می‏کنم، بالای سر اینها یک جایی است که شناسایی شده که سدّ بزنند، بنام سد "ریزدان" که اگر این سد زده شود، اینها همیشه می‏توانند کلّ منطقه را با آب سد مشروب کنند، علاوه بر آبی که زیر زمین دارند. رودخانه آنجا همیشه آب ندارد و فصلی است، ولی همان چند ماهی که باران می‏آید، اگر آب جمع شود، کلّ سال برای اینها کافی است که مشابه این را در پیشین داریم سد می‏زنیم که رفتیم و سد را دیدیم که آن هم منطقه‏ای مثل همین است که دویست میلیون متر به اندازه سدّ کرخه آب پشت آن جمع می‏شود. آبهای فصلی الان این طوری است، یک دفعه باران می‏گیرد، اینجا باران به صورت رگبار می‏زند و زمین آنجا هم ریزدانه است و خیلی نرم است و وقتی باران می‏بارد، این خاکهایی که قیمت آن واقعاً از طلا بیشتر است، خاکی که این جوری محصول می‏دهد، قیمت ندارد و نمی‏توان گفت که الماس، طلا و یا نفت است. هزار بار از آنها بهتر است، چون همیشه هست و روز به روز هم بهتر می‏شود. اینها را یک دفعه سیل می‏شوید و به دریا می‏برد. خوب، یک سد زدن در زمان خانواده پهلوی مثل آب خوردن بود. آنها مثل ما نبودند که دستشان بسته باشد و قدرتهای دنیا، متخصصین دنیا و امکانات دنیا به روی آنها بسته باشد، خودشان نوکر آنها بودند، همان طور که در کرج سد زدند یا سدّ لار را زدند و یا سدّ سفید رود را زدند، آنجا را هم می‏توانستند سد بزنند و در ذهنشان هم بوده و طرّاحی هم کرده بودند، امّا قضیه همین طور مانده بود. ما هم تأخیر کردیم البتّه جنگ به ما تحمیل کرده که تأخیر کنیم. چون مهندسین و متخصصان و امکانات ما به جای اینکه به این مناطق بروند به سوی جبهه‏ها رفتند. حالا بعد از جنگ یک مقدار تحرّک بیشتر شده و تا یکی دو سال دیگر می‏رسد. در کلّ منطقه چهار سد می‏شود زد و تقریباً کلّ منطقه را آباد کرد.

 نمونه دیگری که دیدیم در بشاگرد بود. بشاگرد، یک جایی مثل آن منطقه که اهل سنّت بودند، است  و این منطقه شیعه‏نشین بودند. در شمال جاسک یک منطقه کوهستانی دورافتاده‏ای که بسیار هم وسیع است، درّه‏هایی دارد که در این درّه‏ها بارندگی که می‏شود یک مقدار آب جمع می‏شود و چشمه‏هایی به وجود می‏آورد و حدود شصت و پنج هزار انسان در این دره‏ها پخش شده‏اند؛ مثلاً از اینجا تا شهر قم حساب کنید، این مقدار منطقه کوهستانی است، تا زمان انقلاب اینها اصلاً راه نداشتند؛ یعنی یک ماشین هم آنجا حضور پیدا نکرده بود. فقط مردم با حیوان، قاطر رفت و آمد می‏کردند. این 60 هزار نفر آدم در 900 روستای کوچک پخش شده‏اند. بعضی جاها دو تا نخل است، دو گوسفند و یک کپر دارد، در آنجا چند نفر زندگی می‏کنند، هیچ راهی هم به یکدیگر نداشتند، وضع بسیار بدی بوده است.

 از اوّل انقلاب تا بحال کمیته امداد امام در آنجا خیلی کار کرده است. وقتی که آنجا کشف شد، اینها به آنجا رفتند. همین چند وقت قبل روزنامه‏ها نوشتند، روستایی کشف شده است که اصلاً کسی از آنجا خبر نداشته، البتّه این جور نبود که کسی خبر نداشته باشد، روستایی بود که برای انجام کارهایشان به استان سیستان و بلوچستان مراجعه می‏کردند، ولی در تقسیمات کشوری متعلّق به هرمزگان بودند، چون با هرمزگان رابطه نداشتند، اینها بعداً گفتند که روستا تازه کشف شده است. کشف شد که باید این طرف کارهای آن را انجام دهند.

 ولی مجموعاً این منطقه از محرومترین مناطق کشور ماست. البتّه این طور جاها کم نیست، بلکه به این خرابی کم داریم. ده سال در آنجا کار شده، تازه در بعضی از قسمتهایش ماشین عبور و مرور می‏کند. جادّه ساخته‏اند. یک عدّه مردم را جمع کرده‏اند و روستاهای خیلی کوچک را تعطیل کرده‏اند. حالا تبدیل به 400 روستا کرده‏اند، یعنی حدوداً به نصف تقلیل یافته است.

 آنجا هم ما به داخل یک کپر رفتیم. یک دهی بود که کلاً کپرنشین بودند. وقتی من به داخل کپر رفتم، مادر مرد خانه مریض بود و زیر پتو خوابیده بود. دو چشمش کور بود و تمام مدّتی که ما آنجا بودیم اصلاً متوجّه نشد ما در آنجا هستیم. بچّه آنها در گهواره بود و حال درستی نداشت، هشت، نه نفر هم بودند. حالا تازه این در جایی است که کمیته امداد به آنجا رفته و جادّه درست کرده است. همین طور دانشگاه اصفهان به آنجا رفته و به طریقه علمی، به گونه‏ای عمل می‏کند، چون معتقدند می‏توان این منطقه را آباد کرد. مخصوصاً به خاطر اینکه نزدیک دریا هم است. یک راهی هم به کهنوج، جیرفت و کرمان در حال درست شدن است که ما از این طریق به دریا وصل می‏شویم. یک جای خوبی می‏شود. آنجا چهار رودخانه جریان دارد و بارانهای فصلی آنجا هم حدود صد میلیون متر آب را تشکیل می‏دهند. صد میلیون متر یعنی نصف ظرفیت سدّ کرج؛ یعنی اینکه کلّ منطقه می‏تواند تحت تأثیر قرار بگیرد ولی اصلاً به اینها در زمان 50 سال حکومت خانواده ملعون رضاخان توجّه نشده بود، در صورتی که صد کیلومتر پایین‏تر، در جاسک، برای ارتش و امور دفاعی خرجهای گزافی کرده‏اند و به آنچه می‏خواسته‏اند، رسیده‏اند، ولی به مردم بهایی نداده‏اند. البتّه اینها از لحاظ فرهنگی خیلی خوب بودند و رشد داشتند. ما در اجتماع اینها شرکت کردیم، حسابی مترقی بودند، در تحصیل پسر و دخترشان با هم درس می‏خواندند و با استعداد هم هستند. به هر حال این یک گوشه‏ای از شرایط کشور ماست که ما از این نقاط در کشورمان زیاد داریم.

 به کهنوج و جیرفت رفتیم، در آنجا استعداد زمین و آب به اندازه‏ای است که اصلاً تصوّرش برای کشاورزان معمولی ما مشکل است. تعدادی از یزدیها و اصفهانیها به آنجا رفته‏اند، تمام این استعدادها میلیونها سال به باد رفته و هیچ کس از آن استفاده نمی‏کرده است. اواخر دوران شاه توجّه شده بود، آن هم به صورت محصولات لوکس که تهران را تغذیه کند. در ده سال انقلاب، اینها حسابی کار کردند و محصولشان دو، سه برابر شده است، امّا این قابل قبول نیست و دهها برابر باید بشود.

 آنجا ما به یک مزرعه مرکبات رفتیم، می‏گفتند اینجا تمام فصول سال به خوبی می‏تواند مرکبات تحویل دهد، انواع مرکبات و برای هر زمانی یک نوع محصول برداشت می‏شد. مناطق وسیعی در حال حاضر به صورت بی‏صاحب افتاده است و هر کس که برود آنجا و با موازین آنجا بخواهد کار کند، به او زمین می‏دهند. آب هم هست. در کشور ما جوانها می‏گویند؛ بیکار هستیم و در خیابانهای تهران، اصفهان و مشهد، مثلاً با سیگار فروشی زندگی می‏کنیم، اگر اینها اهل کار باشند ما از این گونه نقاط در کلّ کشور زیاد داریم. من یک جا را دارم عرض می‏کنم، فراوان هست. همین کویرها را ما اگر بخواهیم احیاء کنیم و در آنجا فضای سبز درست کنیم، با کاشت درخت طاق و امثال اینها آباد نماییم، همه اینها می‏تواند برای بچّه‏های ما، کار باشد. البتّه یک نوع مدیریّت لازم است. جنگ ما را مشغول کرد به طوری که به خیلی از امور نرسیدیم و فرصت این کارها نبود. همه جوانها به این طرف می‏رفتند و برای دفاع در جبهه‏ها بودند. الان باید توجّه شود که به آنجا برگردند، سرمایه‏ها باید به آن طرف برود. ما باید تضمین بدهیم به کسانی که امکانات مالی دارند، درآمد داشته باشند، ما غصه نمی‏خوریم که آنها درآمد داشته باشند، بگذاریم این خاکی را که میلیونها سال فقط باران از روی زمین برداشته و به داخل باطلاقها برده است، اینها به محصول تبدیل شود. حالا هر کس می‏خواهد، درآمد داشته باشد. بعد می‏شود حساب او را رسید و با او کار کرد. بگذاریم آنجا آباد شود.

 مهندسین و تکنسینهای ما، فکر نکنیم که حقوق زیاد می‏گیرند. آن کسی که سدّ "پیشین" را در مرز پاکستان در آن بیابان می‏سازد، هر چه حقوق بگیرد، کم است. او با کسی که در تهران زیر سایه درخت و کنار استخر نشسته و حقوق می‏گیرد فرق دارد. او باید بتواند خانواده‏اش را بهتر اداره کند. ما باید یک قدری سعه صدر نشان دهیم، از این افکار کوتاه و بی‏نتیجه دست برداریم و بگذاریم افراد بتوانند با علم، فن، هنر و با سرمایه‏شان بروند و این مناطق را آزاد کنند و بعد تلاش آنها به ثمر بنشیند و لااقل فقرای که آنجا هستند یک زندگی مطلوب داشته باشند.

 اگر سدّ »پیشین« درست شود دهها هزار نفر از فقر بیرون می‏آیند، اگر سدّ »کهیر« بسته شود باز دهها هزار نفر از بدبختی نجات می‏یابند. حالا ممکن است زندگی 500 نفر هم خیلی بهتر شود، از حقوق بیشتری که می‏گیرند، خوب بشود. با شرایط و امکاناتی که در کشور ما است و آنچه که ما می‏بینیم، این استعدادها هرز می‏رود و میلیونها سال هرز رفته و امروز جوانهای ما بجای اینکه بروند این نعمتهای خدا را نقد کنند، بیایند اینجا برای ما سیگارفروشی و ارز فروشی کنند و دلال بازی از خودشان نشان دهند و سایر کارهایی که اتّفاق می‏افتد.

 به هر حال امسال ما برای نقاط محروم بودجه قابل توجّهی در نظر گرفته‏ایم ولی این مقادیر کفاف نمی‏دهد، خیلی بیش از اینها لازم است. در همین سفر، استاندار سیستان و بلوچستان توضیح می‏داد، می‏گفت؛ در زابل که یک وقتی انبار غله کشور بوده حدود 300 هزار هکتار زمین ناب و خوب و حاصلخیز وجود دارد که در حال حاضر » زه « گرفته و بسیاری از آنها قابل استفاده نیست. در حالی که سالی سه میلیارد متر مکعب آب از مرز افغانستان وارد زابل می‏شود، آب شیرین و خوب از اینجا عبور می‏کند و یک مقدار » زه « این زمینها را بالا می‏آورد و بعد دوباره وارد پاکستان و افغانستان می‏شود. ما در زمان جنگ نرسیدیم آنجا را احیاء کنیم. بهترین مردم ما در زابل هستند، شیعیان مخلصی که عدّه‏ای از آنها به طرف ترکمنستان و منطقه گنبد آمده‏اند و اینجا را آباد کرده‏اند. آنجا از بس میدان کار برایشان نبوده است، مهاجرت نموده‏اند. ما باید برویم به اینها برسیم. این دو، سه نقطه مربوط به این سفر من است. 219 یا 212 نقطه محروم الان در قانون ما وجود دارد که مشخص شده محروم هستند.

 به هر حال تلاش وسیعی را ما مسلمانها باید انجام دهیم و یک مدّتی باید نقاط آباد و پیشرفته، دندان روی جگر بگذارند که آنهایی که خیلی عقب هستند و استعداد هم دارند، جلو بیایند، تا زندگیها نزدیک به هم شود و این کشوری که این همه خداوند در آن استعداد گذاشته، آن جور که اسلام می‏خواهد ان‏شاءاللّه اداره شود.

 مسأله دیگری که ما داریم و یک مسأله جهانی است، همین مهاجرت یهودیان از شوروی به اسرائیل است که البتّه من این را در خطبه عربی مفصلاً گفته‏ام و چند جمله‏ای را حالا عرض می‏کنم. این یکی از بلاهای مهم قرن ماست که متأسفانه در سایه حوادث ساختگی که دارند در دنیا به وجود می‏آورند، می‏خواهند این حادثه خطرناک و بلای عظیم راکم رنگ کنند. همین طور که اخیراً خود روسها اعلام کردند، 2/5 میلیون یهودی در روسیه است، بسیاری از اینها می‏خواهند از آنجا مهاجرت کنند. الان راهی باز کرده‏اند که اینها به اسرائیل بیایند. این چه سیاستی است که دنیای استکباری علیه دنیای اسلام بکار می‏گیرد. شرق و غرب دست به هم داده‏اند و این اتّفاق شوم در حال وقوع است.

 همین امروز ( دیروز ) دولت یهودی صهیونی اسرائیل اعلام کرد که در ماه گذشته 8 هزار و 500 نفر مهاجرت کرده‏اند؛ یعنی اگر فرض کنیم ماهانه این مقدار، حالا تازه اوّلش هم است، مشکلات هم دارند، با آنها مبارزه هم می‏شود، اینها دارند با این سرعت به آنجا می‏روند. خود فلسطین اشغالی الان در مضیقه جاست. همین الان جمعیّتی که آنجا هست، مشکل دارد و به بهانه‏های مختلف فلسطینیها را تبعید و آواره می‏کنند. همانهایی که آنجا مانده‏اند.

 این سیاست شوم را دنیا با چشم باز تحمّل و حتّی تشویق می‏کند. کشورهای عربی هم ریاکارانه و نه واقعی یک کمی حرف می‏زنند، چون همین دیروز خود اسرائیلیها اعلام کردند که عدّه‏ای از مهاجرین از مصر آمده‏اند؛ یعنی از روسیه برای مصر ویزا گرفته و از قاهره به تل‏آویو آمده‏اند، اگر عربها قرار است با این مسأله مبارزه کنند، چه طور دولت قاهره می‏تواند اجازه دهد که اینها بیایند از آنجا عبور کنند، معلوم است که دروغ است. این بهترین سند است که اینها ریاکاری می‏کنند و مردم را فریب می‏دهند.

 آدم حدس می‏زند - البتّه مطمئن نیستم - این درگیریهایی که بین عراق و اسرائیل و آمریکا و انگلیس و امثال اینها دارند در دنیا هیاهو بلند می‏کنند و خود اسرائیل که »کارگر« و »لیکود« با هم در مجلس می‏پرند، اینها همه صحنه سازی است که افکار عمومی را به جای دیگری متوجّه کنند و این فاجعه را مرتکب شوند که اگر بنا باشد این همه صهیونی از اطراف دنیا جمع شوند، پس اسرائیل چگونه می‏خواهد صلح و مذاکره کند. اینکه صحبت مذاکره هست، معنایش این است که این اراضی را پس بدهد، پس دادن با دعوت کردن که نمی‏سازد. اگر بنا است در این مذاکره به نتیجه برسید معنایش این است که یک تعداد یهودیانی هم که تا بحال در اراضی اشغالی جمع شده‏اند، عقبتر بروند. حدّاقل اینکه شما خودتان قبول دارید که اراضی اشغالی سال 67 را می‏خواهید پس بدهید، آنهایی که به آنجا آوردید باید برگردانید، پس اینکه بسرعت دارید از سراسر دنیا صهیونی جمع می‏کنید، معلوم است که دروغ می‏گویید. من نمی‏دانم این عربها چرا این حرفها را نمی‏فهمند. خودشان را با این مسائل سرگرم کرده‏اند و از اهرمهای مهمّی که در اختیار دارند، استفاده نمی‏کنند. خداوند لعنت کند کسانی را که برای حفظ تاج و تخت، کرسی و ریاست این گونه با یک ملّت مظلوم و با یک بقعه مبارکه‏ای از دنیای اسلام، خیانت می‏کنند.

    ترجمه خطبه عربی

    بسْمِ‏اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم

 اَلْحَمْدُ ِللَّهِ وَالصّلوةُ عَلی رَسُولِ اللَّهِ وآله عباداللّه المتَقیِنْ.

 عِبادُاللّه اُوصیکُمْ بتَقْوَی اللَّه".

 سلام بر روزه داران مخلص و مؤمن.

 ادامه مهاجرت صهیونیستها از اتّحادجماهیرشوروی به فلسطین اشغالی باعث نگرانیهای جدّی است:

 1- به خاطر زشتی اساس این اقدام، که باعث دست برداشتن و چشم پوشی کردن از حقوق میلیونها آواره فلسطینی می‏شود و سرزمین آنها را به تصرّف مردمی در می‏آورد که هیچ گونه حقّی نسبت به این زمینها ندارند و فقط گذشتگان آنها زمانی در آنجا بوده‏اند.

 در این جهت در حال حاضر بدترین انواع تبعیض نژادی و همکاری و تعاون با قدرتهای بزرگ در این سرزمین انجام می‏شود. اگر واقعاً فلسطین جایی برای استقرار مردم دیگر بود، پس چرا صاحبان اصلی این زمینها از حقّ مالکیّت مشروع خود برآن محروم می‏شوند؟ مهمّتر از همه اینها به چه دلیل با بهانه‏ها و دلایل واهی و بی‏پایه به تبعید فلسطینیان و صاحبان اصلی این سرزمین می‏پردازند؟

 2- این گونه تحرّکات ثابت می‏کند که اسرائیل همواره سیاستهای توسعه‏طلبانه و اندیشه اسرائیل بزرگ را در سر می‏پروراند و همواره به دنبال تحقّق بخشیدن به شعار شوم "از فرات تا نیل" می‏باشد و هرگز به فکر خروج از سرزمینهای اشغالی نیست. بدیهی است که تمام اقدامات صهیونیستها و حامیان آنها که با هدف نشان دادن وجهه صلح طلبی و باز گرداندن امنیّت به منطقه صورت می‏گیرد، تماماً جز نیرنگ و فریب مسلمین و عربها چیز دیگری نیست و ظاهر سازیهای احزاب اسرائیلی پیرامون صلح، در چهار چوب همان نیرنگ صورت می‏گیرد.

 3- جهان عرب و کشورهای اسلامی با این اتّفاق مهم به صورت مناسبی برخورد نمی‏کنند و از اهرمهای مناسبی که در اختیار دارند، استفاده نمی‏کنند و سران فلسطینی هنوز هم روش سازش را در پیش گرفته‏اند.

 در اینجا توجّه شما را به نکته مهمّی جلب می‏کنیم و آن اینکه اگر حامیان اسرائیل و بخصوص آمریکا در گفته‏هایشان صادق هستند، می‏توانند از مهاجرت نامشروع یهودیان به فلسطین - که بی‏شک عامل مهمّی در پیچیده شدن قضیه فلسطین است - جلوگیری کنند.

 بعید نیست که درگیریهای لفظی که آمریکا و اسرائیل از یک طرف و حزب بعث عراق و اسرائیل از طرف دیگر اجرا می‏کنند، جزء یک صحنه سازی سناریوی اغفال مسلمین و عربها چیز دیگری نباشد.

 أَعُوذُ باللَّهِ مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجیمِ/ بسْمِ‏اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم/ »قُلْ هُوَ اللَّهُ اَحَدٌ/ اَللَّهُ الصَمَدٌ/ لَمْ یَلِدْ وَلَمْ یوُلَدْ/ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُواً اَحَد«.