نماز جمعه تهران به امامت آیت الله هاشمی رفسنجانی
خطبه اوّل
بسْمِاللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم
اَلْحَمْدُلِلّهِ رَبِّ الْعالَمینَ، وَالصَّلوةُ وَالسَّلامُ عَلی رَسُولِ اللَّهِ وَالِهِ الْأَ ئِمَّةِ الْمَعْصوُمینَ. أَعُوذُ باللَّهِ مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجیمِ، "هُوَ الذَّی جَعَلَ لَکُمُ الاْرُّضَ ذَلُولاً فَاَمْشُواْفیِ مَنا کِبها وَ کُلُوامِنْ رِزْقِهِ وَ إِلَیْهِ النُّشوُر" عِبادَاللَّه اُوْصیکُمْ بتَقْوَیَ اللَّه وَ اَتَّباعُ اَمْرَهُ وَ نَهْیِ".
در بحث گذشته ما، تحت عنوان اینکه اسلام دین زندگی و برنامه جاودانه انسان است، به مسأله تأمین نیازهای مادّی از طریق نقدکردن امکانات زمین رسیدیم و گفتیم که جوهره این راه، کار است.
چند خطبهای پیرامون این موضوع بیان شد. در بحثها به شیوه زندگی و عمل حضرت علی (ع) اشارهای شد.
در اینجا لازم است به عنوان شواهدی از زندگی آن حضرت مطالبی را نقل کنم و فکر میکنم، خطبه امروز مهم و مؤثّر و سرنوشت ساز خواهد بود[t1].
مردم ما بیشک مایل هستند حتّیالامکان راه خودشان را از حضرت علی (ع) بگیرند و زندگی آن حضرت را الگوی زندگی خودشان قرار دهند. در بسیاری از ابعاد زندگی حضرت علی (ع) شما چیزهای زیادی شنیدهاید، امّا این بعدی که امروز میخواهم برایتان عرض کنم تازگی دارد و برایتان تاکنون باز نشده است. البتّه لازم است این بعد از زندگی حضرت علی (ع) - که همان اسلام و معارف عالی اسلامی است - برای کسانی که دنبال مکتبی برای امروز جهان هستند، روشن شود.
بنابراین، بهای زیادی برای این خطبه قائل هستم. ولی متأسّفانه ابعاد زندگی آن حضرت با این همه عظمتی که دارد، برای خود شیعیان و علماء روشن نیست و ما وقتی از آن حضرت صحبت میکنیم، زود متوجّه مطالب روشن و تکراری میشویم. امّا این بعد اقتصادی و زندگی حضرت علی(ع) و توجّه به عمران و آبادانی زمین و عمل به این آیه شریفهای که در اوّل خطبه قرائت کردم، باز نشده است و برای یک مکتب که داعیه اداره جهان را دارد، نمیشود که نتواند جواب این سؤوالات را در زندگی امام خود بدهد.
الان وقتی ما تابلوی زندگی حضرت علی (ع) را در خطبهها و کتابهایمان ترسیم میکنیم، شامل دورانهای مختلف از قبیل حضور در جنگها، زندگی با پیامبر، مکّه، دوران آخر عمر حضرت علی، 5 سال دوران خلافت و غیره میشود. امّا در زمان خلیفه دوّم و سوّم حضرت علی (ع) چگونه زندگی میکرد و این 23 سال را کجا بودند و چگونه طی کردند، چندان خبری نداریم. آیا محققّین ما وقتی نهجالبلاغه و روایات و سخنان ایشان را نقل میکنند، میدانند هر روایتی مربوط به چه زمانی است؟ سخنان آن حضرت را میخوانیم، ولی نمیدانیم مربوط به چه موقع و کجاست. هر زمانی یک جمله یک معنایی دارد. مطلب امروز من یک دریچه جدیدی را به روی زندگی آن حضرت خواهد گشود و این مطالب جمعآوری شده، از بحثهای گفته شده میباشد. مهم، جهت دادن به آن است.
حضرت علی (ع) در همه ابعاد زندگی قهرمان است. سخنور و رزمندهای قهرمان، شجاع، دانشمند و زاهدی قهرمان است و هر یکی از اینها که گفته شده، آن حضرت در آن قهرمان بوده است. در این بعدی که من حالا عرض میکنم، کارگر و کارکن قهرمان است و شاید شما در این مورد کمتر شنیدهاید.
آن حضرت راضی نبودند که عمرشان به بطالت برای کار طی شود. - البتّه به کار به معنای اقتصادی - ارزش قائل بود و هر کار پیش میآمد که لازم بود، انجام میداد. البتّه اگر جنگ، دفاع، تعلیم، سیاست و اداره کشور بود، به دلیل رسالتی که بر دوش داشت، اوّل به انجام این کارها میپرداخت.
در شرایط معمولی زندگی اینگونه بود و خیال میکنم ایشان از کارهای اقتصادی عمران و آبادانی کشاورزی را انتخاب کرده بود. بعضیها ممکن است به تجارت، دامداری و صنعت بپردازند. آن روز شایعترین کار اقتصادی در جامعه مدینه کار کشاورزی بوده است و آن حضرت این راه را انتخاب کرده بود و هر وقت میخواست کاری از این نوع انجام دهد، دنبال کارهای اقتصادی میرفت. یا احیاء زمین بود، یا قنات و چشمه درآوردن و یا نخل کاری و زراعت بود. در کارش هم مقیّد نبود که مالک و کارفرما باشد، یا کارگر باشد. یک جا به صورت کارگر کار میکرد (وقتی سرمایه نداشت، یا به علل دیگر) و در جای دیگر به عنوان مدیر و مالک مزرعه کارفرمایی میکرد. اینکه مهم است، جوهر کار و تلاش است. مهم نیست که انسان کارگر باشد یا کارفرما.
نکته بسیار مهمّ دوّم که از بعد دیگری در کارهای اقتصادی سازنده است، این است که حضرت علی (ع) اهداف شخصی و مالاندوزی و زراندوزی نداشت. مالک بود، زمین را احیاء میکرد، تملّک میکرد، میخرید و بارور میکرد، امّا هدفش روزی رساندن به مردم، آباد کردن کشور، رساندن اموال به فقراء و جلب رضایت خداوند بود. انسان تعجّب میکند که یک چنین شخصیّتی این همه کار عمرانی و اقتصادی کرده است. مزارعی که به نحوی در ملکیّت آن حضرت آمده، اینهایی است که جمع کرده است و آن حضرت، بخشی از آنها را موقوفه کرده و قسمتی از آن را وقف بنیفاطمه و بخشی دیگر را وقف عام کرده است، منتها با تولیت امام حسن (ع) و بعد امام حسین (ع) و بعد اولادشان
1 - عین ابی نیضر
2 - عین نولا
3 - ینبع
4 - بغیبغه
5 - عین خیف لیلا ( عین میتواند روستا یا چشمه باشد)
6 - عین اراک
7 - عین بئرالملک
8 - وادی ترعه (در منطقه فدک بوده)
9 - فقیران یا قفیران (در منطقه عالیه بوده است).
و تعدادی دیگر که تلفّظش را به دست نیاوردهام و اینها در زمانی بود که آن حضرت کار میکردند و روی بعضی از اینها شخصا" کار کردند و بعضی را با برده آباد کردند و بعضی با کارگر روزمزد آباد شد.
اینکه آن حضرت روزمزدی کار میکردند، حدیثی را که گویا مربوط به زمان پیامبر است نقل میکنم. حضرت علی میفرمایند: یک روز در مدینه سخت گرسنه بودم. به منزل پیامبر برای رفع گرسنگی رفتم. دیدم - آن حضرت هم مثل من گرسنه هستند. به دنبال کار به اطراف مدینه رفتم. دیدم، زنی نشسته و مشغول جمعکردن خاک برای بنّایی و کار دیگری است. منتظر آب بود. آمدم و با او قرارداد بستم که برای او آب بیاورم و قرار شد، در مقابل هر دلو آبی که از چاه بیرون بیاورم، یک دانه خرما دریافت کنم. ( در زمان قحطی یک دانه خرما گران بود، این شرایط سخت آن زمان پیامبر را نشان میدهد ). 16 دلو آب کشیدم، دستانم تاول زد، به پیش آن زن رفتم و گفتم این قدر کافی است و مزدم را که 16 خرما بود، گرفتم و با خوشحالی به پیش پیامبر آمدم. جریان را برای پیامبر گفتم. من و پیامبر با هم خرماها را برای رفع گرسنگی خوردیم.
این در زمانی است که علی (ع) در جنگ و مدینه بودند و خودشان زمین نداشتند. البتّه امکان اینکه زمین هم داشته باشند، وجود داشت، ولی فرصت کافی برای کار روی آن نبود. امّا بعداً این طور نیست. خود ایشان کارفرما هستند و شیوه ایشان این بوده که عمداً بردهها را میخریدند و روی زمین کار میکردند تا اینکه آن بردگان تربیت میشدند و کار یاد میگرفتند، بعداً آنها را آزاد میکردند. این عدّه از بردههایی را که علیبنابیطالب خریداری میکرد، جدای از اموال و دارایی بیتالمال بود و از پول ناشی از زحمات روزانه خود تعداد هزار برده را خریداری و پس از تعلیم و تربیت، اقدام به آزادی آنها نموده است. این یک حرکت بسیار عظیم به شمار میرود، یعنی اینکه انسان از حاصل دسترنج خود هزار برده را که ملزم به پرداخت بهای سنگینی جهت خریدشان بوده، (در شرایط اقتصادی آن موقع خریدن یک برده با توجّه به قیمتش مستلزم تحمّل کار و تلاش قابل توجّهی بوده است) براستی کار بزرگی بود.
حضرت علی (ع) بخش زیادی از وقتشان را صرف تحقّق این مهمّ مینمودهاند، یعنی پس از اتمام کار و فعّالیّتشان اقدام به خریدن برده میکردند که پس از مدّتی تعلیم و آموزش، آنان را آزاد میساخت. در همین رابطه در روایتی از امام جعفر صادق (ع) آمده است که حضرت علی (ع) با درآمد کار روزانهاش هزار بنده را خریداری و پس از تربیت نمودنشان آنها را آزاد ساختهاند.
اگر چنانچه موقعی در روایتی خواندید که حضرت علی (ع) دارای برده بوده و یا اینکه از آنان در مزارع بهرهبرداری مینموده است، در ذهنتان این تصوّر مترتّب نشود که علی (ع) هم بردهداری مینمود، بلکه ایشان بردهها را پس از تعلیم نمودن آزاد میکرد، در واقع شیوه اصلی اسلام این چنین بوده که ابتدا بردهها را خریده و سپس آزادشان میساختند.
امّا شیوه کار در مزارعی که علیبنابیطالب(ع) خود در آنها به فعّالیّت میپرداختند، بدین شکل بود که در کتاب »وفاءالوفا2« در روایتی ذکر شده که راوی آن ابیتیضر است و میگوید: روزی علیبنابیطالب (ع) به من مراجعه کرد. در آن زمان من به عنوان مباشر علی (ع) در دو روستا محسوب میشدم.
علی (ع) فرمود: آیا نزد شما طعامی برای خوردن موجود است؟ با ارائه پاسخ مثبت به حضرت ایشان را به خوردن طعام دعوت کردم که ایشان پس از صرف غذا و آب، کلنگش را برداشت و به سمت چشمه و یا چاهی جهت حفر به حرکت درآمد. راوی بیان میکند که در همین مدّت حضرت به نیّت انجام کاری به سمت پایین منطقه به راه افتاد و با تمام سعی و تلاش به کار پرداخت که البتّه در مرحله اوّل هر چه حضرت تلاش کرد، موفّق به یافتن آب در عمق زمین نشد. آن حضرت به قصد تجدید قوا - در حالی که عرق از پیشانی مبارکشان سرازیر بود - راهی بالای چاه شد و پس از مدّتی استراحت دوباره به محل کارش رجوع کرد و پس از شروع در یک دفعه آب زیادی از آنجا فوران کرد.
علی (ع) به محض مشاهده جریان آب اوّلین جملهای را که از زبان جاری فرمودند، این بود که "خدا را شاهد میگیرم که این آب به عنوان وقف محسوب میشود". یعنی اینکه این نعمت را از تملّک خود جدا و به عامّه جامعه اختصاص میدهد. البتّه زمخشری همین روایت را به اضافه یک مطلب جدید از کتاب » ربیع الابرار « نقل میکند که حضرت فرمودند که کاغذ و دوات را بیاورند. پس از آوردن کاغذ، حضرت نوشتند که علی (ع) این را به فقراء و رهگذران و مستمندان وقف کرده است تا اینکه به واسطه این عمل، خداوند آتش جهنّم را در روز قیامت از چهره آن حضرت دور سازد و نیز آورده که این منابع آبی نباید به کسی فروخته و یا بخشیده شوند و این اموال در روز قیامت به خداوند محوّل گردد، مگر اینکه حضرت امام حسن و حسین (ع) روزی نسبت به آنها احساس نیاز نمایند و در صورتی که آنان بدان، به دلیل برخورداری از حقّ ولایت مجاز به استفاده از آنها هستند. چون ولّی امر مسلمین اگر مصلحت دانست، میتواند ملک وقف شده را حتّی به فروش رساند و اگر این استثناء در مورد وقف مصداق داشته باشد، فقها هم چنانچه متوجّه مشکل بیع وقف شوند، به همین شکل استدلال میکنند.
نکته جالب دیگر در این رابطه این است که یک جریان تاریخی دیگری هم به وقوع پیوسته است، در زمان معاویه، امام حسن (ع) دچار قرض شده و گویا معاویه نیز متوجّه این امر شده بود. لذا معاویه شخصی را جهت خرید روستای مزبور با پولی به مبلغ دو هزار دینار که در آن زمان ( هر دینار معادل یک مثقال طلا بود) به نزد امام حسن (ع) فرستاد. چون امام حسن هم حقّ فروش آن را داشتند، در پاسخ به معاویه فرمودند: پدرم برای اینکه این روستا وسیله نجاتی برای او در آخرت باشد، آن را در راه خدا وقف کرده و من آن را نمیفروشم که البتّه یک نکته تاریخی دیگر هم وجود دارد که بر سر موضوع تولیت این ملک بعد از امام حسن و حسین (ع) بین فرزندان آنها یعنی بچّههای زید و امام حسن نزاعی در گرفت که برای تعیین حکمیّت آن به دادگاه خلفای اموی مراجعه کرده بودند. چنانکه مسائل زیادی را در پی داشته است که البتّه فعلاً ضرورتی به بیان آن مسائل در این مبحث نیست که مجموعه اینها نمونههایی از املاک حضرت علی (ع) بوده است.
حضرت علی (ع) باز در جایی دیگر میفرماید: "آن روزی که من با حضرت فاطمه (س) ازدواج نمودم، از داشتن رختخواب محروم بودهام، امّا امروز با تلاش و دسترنج خودم آن قدر ملک وقف کردهام که چنانچه آنها را بین کلیّه افراد بنیهاشم تقسیم نماییم، همه آنها را بینیاز میگرداند.
همه انسانها در وصف مقام حضرت علی (ع) چنین نقل کردهاند که علیبنابیطالب با دسترنج مستقیم خودش در زمینههای زراعت، نخل کاری و آب کشی زحمت میکشید. نکته مورد تأکید من این است که آن حضرت از تمامی چیزهایی که خود با زحمت به دست میآورد و تهیّه میکرده، هیچ قسمتی از آن را برای آینده خود اختصاص نداد. بلکه تمامی موجودیش را به وقف جامعه درآورده بود و از آنجایی که ما هم از پیروان حضرت علی (ع) هستیم، باید چنین باشیم. اگر چنین روحیهای هم در بین مردم جامعه ما حاکم باشد، یعنی اوقاتشان را صرف عمران و آبادی سرزمین کشور اسلامی خود بنمایند و از سویی نیز هدف مالاندوزی و زراندوزی و استثمار نداشته باشند و با منابع ملّی خود اینگونه برخورد نمایند، جامعه فعلی به صورت یک بهشت درمیآید.
اگر چنانچه ما در زمینه عمران و آبادی زمین جزء پیروان حضرت علی (ع) باشیم، لیکن فردی حریص و طمّاع باشیم، راهمان کج و باطل است و یا اینکه ممکن است در امور اخلاقی فکر کنیم که پیرو آن حضرت هستیم، ولی نسبت به مسائل اقتصادی و معیشتی جامعه بیتفاوت باشیم. شبیه همین وضعیّتی که پس از انقلاب در جامعه ما شیوع یافته [است]. اگر یک فرد روحانی و یا یک فرد انقلابی را مشاهده کنند که در پی بهرهبرداری از یک مزرعه و یا کارخانهای باشد، به عنوان یک عیب و نقص تلقّی میکنند تا جایی که به این دسته از افراد در جلسات رسمی اهانت هم میشود، حال آنکه این مسائل به عنوان عیب به شمار نمیآید، بلکه عیب این است که انسان دارای روحیه مالاندوزی و استثماری باشد.
امام صادق (ع) در روایتی در "بحار نقل میکند که، علیبنابیطالب روزی در محلّی یک باری از هسته خرما جمعآوری کرده که از ایشان در این خصوص سؤال شد که اینها را برای چه کاری میخواهی؟ که حضرت فرمود: "اینها تعداد صد هزارنخل خرما است که در صددم، تا آنها را کشت نمایم."
به طور طبیعی کشت این تعداد زیاد نخل، زمین با مساحت بسیار وسیع، منابع آبی بزرگ و امکانات قابل توجّهی را میطلبد، بخصوص اینکه کشت این همه نخل عمدتاً به زمین، آب و ابزار بسیار زیادی نیازمند میباشد. به طوری که راوی تأکید میکند که تمامی این نخلها پس از کشت سبز شد و ببار نشست، پس از اینکه بررسی نمودند. دقیقاً تمام صد هزار نخل به ثمر رسید.
بخدا قسم ما هم از زندگی حضرت علی (ع) منحرف نشدهایم، زندگی علی (ع) با ما قابل تطبیق است انسان وقتی که به خوزستان میرود، از اهواز گرفته تا خرّمشهر حدود 110 الی 120 کیلومتر زمین خشک بیاستفاده مانده است، در حالی که میتوان از وجب به وجب خاک آن استفاده نمود که آب مورد نیاز منطقه را هم میتوان از آبی که از رودخانه کرخه جاری است، تأمین نمود و لذا مردم نیز از ضرر و زیان ناشی از سیل رودخانه هم در امان خواهند بود. در حالی که متأسّفانه الان آب این رودخانه به سوی "هور" سرازیر میشود و تمام این مناطق وسیع بیاستفاده مانده است، حال آنکه تمامی این منطقه را میتوان مملوّ از درختان نخل ساخت که ارزش اقتصادی هر نخل خرما کمتر از یک باب مغازه نیست و اینکه این کشور، متعلّق به علیبنابیطالب است و ما نیز از پیروان انقلابی آن حضرت هستیم. البتّه آن منطقه تاکنون یک منطقه جنگ زده بوده است، هر چند که جاهایی از این قبیل همچون جیرفت، کهنوج و جازموریان هم که اثری از جنگ آنجا نبوده است، دارای چنین وضعی است.
لذا حضرت علی (ع) یک زندگی این چنینی داشته است و نیز برادران تصوّر نکنند که انقلابی بودن مستلزم این است که یک کت زرد رنگ و یا یک »اور کت آمریکایی« به تن داشته باشیم و اگر قرار است که یک اقدام اقتصادی صورت گیرد، فکر کند که این اقدامات مغایر با اصول و اهداف انقلابی بودن است. لیکن اصلاً این طوری نیست. ما متوجّه زندگی علی (ع) شدیم، تازه این در حالی است که آن حضرت به عنوان مسؤول حکومت هم نبوده، بلکه خانهنشین و مبغوض حکومت و همچنین مخالف جریانات حاکم در زمان خود نیز بوده و با توجّه به این روند، ماهیّت زندگی حضرت علی (ع) به این صورت بوده است.
من در اینجا وصیّت آن حضرت را که در زمان حکومتشان در نقطهای بنام »مسکن« در کوفه در تاریخ دهم جمادیاولای سال سی و هفت در حضور چهار تن از افراد بنامهای » ابوثمربن ابرهه « و » سعسة بن سوهان «، » یزیدبن قیص «، و » حجّاج بن ابی حجّاج « نوشتند و ایشان نیز بر آن امضاء زدند، بیان میکنم.
البتّه این وصیّت نامه را حضرت امام کاظم به دلایل خاصّی برای عبدالرحمن بن حجاج فرستادند و این وصیّت نامه که در واپسین لحظات عمر آن حضرت به تحریر درآمد، مجدّداً حضرت بر موقوفه بودن تمام اموالش تأکید میورزد و همچنین حضرت میفرماید که علاوه بر اموال موجود آنچه را که در منطقه »ینبع« و حوالی آن را وقف مینمایم، تا اینکه آتش جهنم دور شود و فقط سه نفر از بردههای خود را آزاد مینمایم. بجز آنچه که در »وادی القراء« که متعلّق به فرزندان حضرت زهراء است، همگی به عنوان وقف به شمار میرود و تولیت آن به عهده حضرت امام حسن (ع) است که در صورت لزوم مسؤولیّت آن به امام حسین (ع) واگذار میشود.
در کتاب »وفاالوفا« از عمّاریاسر نقل میکند: که پیغمبر (ص) در منطقه »ینبع« ( یکی از مراکز مهم اقتصادی، نفتی عربستان ) یک قطعه زمین به حضرت علی (ع) واگذار نمود و عمر نیز در زمان حکومتش در منطقه مزبور یک قطعه زمین به علی (ع) داد و خود آن حضرت نیز مبادرت به خرید یک قطعه زمین در آن منطقه نمود و حضرت همه این سه قطعه زمین را به صورت یک قطعه زمین یکپارچه تبدیل و آن را آباد ساخت و آنگاه یک جا آن را وقف در راه خدانمود و علی (ع) در زمان حکومت عمر نیز قطعات زیادی زمین را جهت بهرهبرداری بر عهده گرفت.
در چند روایت آمده است که درآمد مالی آن حضرت در اواخر عمرش حدود چهل هزار دینار در سال رسیده بود که همه اینها جزء اموال موقوفه بود و توسّط فرزندانش به خرج میشد. در حالی که خود حضرت به دلیل اینکه از این اموال چیزی عایدش نمیشد، گاهاً از گرسنگی به شکمش سنگ میبستند.
سعیدبن طاووس میگوید: علی (ع) در حالی که درآمد اموالش به چهل هزار دینار میرسید، لیکن جهت تهیّه نان شب اقدام به فروش شمشیر شخصیاش میکند.
این نمونههایی از زندگی اقتصادی آن حضرت است. حال آنکه ما شخصیّت ایشان را در میدان رزم، محراب عبادت، بر منبر خطابه، در برخورد با اشراف و پیرزنان و محرومین هم دریافتیم.
من این را در حکومت اسلامی کشورمان عیب میدانم. چون این همه امکانات در کشور ما وجود داشته باشد، لیکن تجّار، مقدّسین و متدیّنین ما پولهایشان را مصروف خرید ارز سازند، تا اینکه شاید بتوانند آن را به مبلغ دو تومان گرانتر بفروشند. یا اینکه به خریدن یخچال اقدام نمایند، تا اینکه به امید گران فروختن آن به احتکار آن بپردازند. در حالی که این پولها باید در جهت تولید معادن، زراعت و صنعت کشور شیعه حضرت علی (ع) به کار انداخته شود.
من به عنوان مسؤول اجرایی کشور و رئیس جمهور منتخب شما، میگویم که سیاست دولت شما بر این است که امکانات کشور، زمین، آب، معدن، صنعت و هر چه امکانی در این کشور هست را در اختیار مردم بگذارد. برای اینکه مردم موجودی و امکانات و سرمایهشان را صرف آبادانی کشور علیبنابیطالب کنند. البتّه ممکن است در جریان کار، هنوز ما با مأموران کج فکر و منحرف و تنگ نظر و نادان مواجه باشیم که در راه کار مزاحمت ایجاد کنند، ولی شما باید مقاومت کنید، ما هم مقاومت کنیم. کشور علیبنابیطالب را با الگوگیری از زندگی خود علیبنابیطالب آباد کنیم و اگر آباد کردیم، آزاد و مستقل هم خواهیم بود.
من تقوا را در این زمینه همین میدانم که در این مقطع که استقلال ما وابسته به تولید و کار و عمران و آبادی ما وابسته است، کسانی که هر امکانی دارند اعم از فنّی، بدنی، مدیریّتی و غیره، تقوای الهی ایجاب میکند که ما اینها را در راه عمران کشور اسلامیمان بخرج بدهیم که انشاءاللّه خواهید کرد و ما در خدمت شما خواهیم بود.
اَعُوُذُ باللَّهِ منَ الشَّیطانِ الرَّجیم. بسْمِاللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم، اِنَّا اَعْطَیناکَ الکَوْثُر فَصَلِّ لِرَبِّکَ وَانْحَر اِنَّ شانِئکَ هُوَالْاَبتَرُ.
خطبه دوّم
بسْمِاللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم
اَلْحَمْدُ ِللَّهِ رَبِّ اْلعالَمینَ، وَالصّلوةُ وَ السَّلامُ عَلی رَسُولِ
اللَّهِ وَ عَلی عَلِیٍّ أَمیرِاْلمُؤْمنینَ وَ عَلی الصِّدّیقة الطّاهِرة وَ
عَلی سبْطَیِ الَّرّحْمَةِ الْحَسَنِ وَالْحُسَیْنِ وَ عَلی عَلِیِّ بْنِ
الْحُسَیْنِ وَ مُحَمَّدبْنِ عَلِیٍّ وَ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ موُسَی بْنِ
جَعْفَرٍ وَعَلِیِّ بْنِ مُوسی وَ مُحَمَّدبْنِ عَلِیٍّ وَ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ وَالْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ وَ ألْخَلَفِ اْلهادی اْلمهْدیّ (عج).
با دعوت مجدّد به مراعات تقوا و انجام وظایف، در خطبه دوّم به اختصار به مناسبتهای موجود هفته، مسائل داخلی و جهانی را خدمت شما عرض میکنم.
ما در آستانه ورود روز »زن« در هفته آینده با ولادت حضرت زهراء سلاماللّه علیها هستیم و پشت سرمان روز نوزدهم دی را داریم که مردم قهرمان قم با قیام حساب شدهشان گام بزرگی در جهت توسعه انقلاب اسلامی برداشتند و سالگرد شهادت بزرگوارانی از فدائیان اسلام را داریم و امروز هم راهپیمایی » طلایه داران عفاف « را داشتیم که در این مجموعه، یک بحث کوتاه میتواند، همه این مناسبتها را در بربگیرد.
اوضاع کشور بسرعت به طرف صلاح و سداد پیش میرود که این قطعه تاریخمان، دو روز متناقض را با هم در یک نسل داریم - میبینیم، روزی رضاخان ملعون در این کشور در هفدهم دی به خاطر برداشتن چادر از سر زنان مسلمان جشن گرفت و امروز زنان مسلمان ما برای تأکید بر ضرورت حجاب و مخالفت با بدحجابی و بیحجابی راهپیمایی میکنند که ما در حول و حوش همان هفدهم دی هستیم. ولی اینها برای روز »زن« و روز تولّد حضرت زهراء(س) چنین برنامهای را تدارک میبینند و این در شرایطی است که ما میبینیم، سیر حرکت اجتماعی در دنیا به طرف بیحجابی و بیعفتی و بداخلاقی و سوء رفتار با خانمهاست و این کشور امام زمان ( عج ) و این ارثیه امام بزرگوار ما، آن شخصیّت بینظیر قرن و تاریخ ما هست که برخلاف همه حرکتهای ضدّ اخلاقی دنیا، این کشور برای احیاء شخصیّت زن و برای پیدا کردن گم شده زن که همان حیاء و عفّت و شخصیّت معنوی زن است، تلاش میکند و امروز منحصر به این کشور، به صورت یک نظام و حکومت است.
در سراسر دنیا تلاش خانمهای مسلمان برای حفظ حجاب و حیاء به طور متفرقه خیلی فراوان است. امّا آنچه که به صورت نظام یافته و قانونی و متّکی به قانون اساسی، عقیده، ایمان و نظام دارد، ادامه مییابد، این یک چیز بسیار با ارزشی هست. اگر یک کسی میتوانست - در یک زمان از یک نقطه، چهره جامعه ما را 11 سال پیش در رابطه با کیفیّت زندگی خانمها و امروز با هم ببیند و در یک جا مقایسه کند. کابارهها، کافهها، خیابانها، لب دریاها، رستورانها، مدارس، دانشگاهها، سینماها، رادیو و تلویزیون و همه زندگی و خانوادهها را با هم در یک جا نگاه کند و این طرف هم این خانمها را نگاه کند، میبیند که چقدر ما پیش رفتهایم.
یک روز در این مملکت صحبت از آزادی عریانی بود و زنهای نیمهلخت به آن مقدار بیحجابی قانع نبودند و دنبال این بودند که اجازه عریانی مطلق بگیرند و امروز خانمهای ما نگران این هستند که چرا بعضی از خانمها بخشی از موی سرشان را بیرون میگذارند و چرا حاضر نیستند که حجاب کامل را رعایت کنند. ببینید - تفاوت از کجا تا کجاست و ببینید ملّت به کجا رسیده است. البتّه ما هنوز به طور کامل به هدفمان نرسیدهایم. یک روز خانمهای روسپی از تریبون این مملکت با زنها صحبت میکردند، ولی امروز خانم عفیفه جوانی اینجا میآید و از تریبون نماز جمعه در مقابل نمازگزاران قطعنامه عفاف و حجاب زن و اخلاق اسلامی را برای مردم میخواند.
همین زمین چمن دانشگاه، پیش از انقلاب چهرهای داشت که وقتی یک انسان متدیّن از اینجا [عبور] میکرد، صحنههایی که از اختلاط دانشجویان زن و مرد، جوانان دختر و پسر در این چمن میدید، شرم داشت و نمیتوانست به این زمین نگاه کند، من خودم بارها از اینجا عبور کردم و سرم را به طرف دیگری برگرداندم.
امروز میبینیم که صحنه تظاهرات و شعارهای آن خانمهاست و این قطعنامهای که اینجا خوانده است. مبادا یک وقت کسانی از این انقلاب به خاطر بعضی از کمبودها ناشکری و ناسپاسی کنند، و بعضی از این مظاهر نامطلوبی که در خیابانها نسبت به بعضی از خانمهای غیرمتعهد میبینند و خیال کنند که کاری نشده است. شما میبینید دنیا که بر سر این دعوا میکند که دانشجوی محجّبه را در دانشگاه راه بدهیم یا نه، دانشآموز کوچولوی روسری بسر را در مدرسه فرانسه بپذیریم یا نه، آنجا اینجور با کرامت انسانی برخورد میشود و اینجا اینجوری.
خانمها خیلی راضی باشند، خیلی دستآورد از این انقلاب و اسلام دارند که البتّه هنوز ما تا آنچه که حضرت زهراء برای ما خواسته و الگویی که آن حضرت برای ما ترسیم کرده، فاصله داریم.
فداییان اسلام همان بزرگوارانی بودند که در زمان ظلمت و در اوج قدرت پهلوی دیکتاتور و خائن، شعار اجرای مو به موی احکام اسلام منجمله حجاب را سر میدادند و بر سر عقیدهشان جان دادند و امروز ما یاد آنان را گرامی میداریم و مردم بزرگوار قم، که انصافاً قم همیشه در تاریخ خود حصن اسلام بوده و امروز هم حصن اسلام است و من میدانم که مردم قم با قناعت زندگی میکنند و همیشه وفادار به روحانیّت و رهبری و ولایت فقیه و انقلاب و اسلام بودهاند، این حصن حصین بار دیگر در تاریخ اسلام درخشید و با قیام 19 دی خودش پیام امام را به ایران رساند و به دنبال آن ملّت ایران به راه افتادند و به حمداللّه ما امروز شاهد یکپارچگی، وحدت و انسجام نیروهای خطّ امامی در پشت سر رهبری بزرگوارمان هستیم که پایههای این جامعه اسلامی را مستحکم کردهاند و به طرف سازندگی پیش میروند.
مسأله دیگری که میخواهم مطرح کنم، مسأله تصویب برنامه پنج ساله در مجلس شورای اسلامی است. این برنامه یکی از سرفصلهای مهمّ تاریخ ماست.
خوشبختانه با تریبون بازی که مجلس دارد و مردم ما هر روز از سراسر کشور در جریان بحثهای مجلس هستند، برنامه پنج ساله کما و بیش برای مردم روشن است. من فقط دو، سه نکتهای را عرض میکنم.
باید از مجلس شورای اسلامی انصافاً تشکّر کرد، هم به خاطر بحثهای سازندهای که داشتند و هم مسائل را خوب روشن کردند، مطالبی که مخالفین مطرح کردند و موافقین جواب دادند و تلاشی که بخصوص کمیسیون برنامه و بودجه مجلس انجام داد. من سابقاً هم که در مجلس بودم و امروز هم عرض میکنم که این کمیسیون در این یکی دو ساله اخیر در دوره سوّم نقش اساسی در تحکیم پایههای برنامه پنج ساله دارد.
این برنامه بحمداللّه در مجلس با اکثریّت بسیار بالایی به تصویب رسید، برخلاف آنچه که رادیوهای بیگانه به ناحق این ملّت را به اختلافنظر و مجلس را به تفوّق روحیه رادیکالیزم و افراطیگری متّهم میکنند، شما دیدید که بحثهای مجلس چگونه بخوبی پیش رفت و اکثریّت قاطع نمایندگان مجلس برآنچه که برای مملکت تشخیص دادند و [برای] نظامشان مفید است، صحه گذاشتند و برای شورای نگهبان فرستادند.
در این برنامه پنج ساله چهار، پنج نکته است که من عرض میکنم که مردم ما در جریان باشند، البتّه روزنامهها مینویسند، رادیو و تلویزیون برای شما توضیح خواهند داد. جزئیّات این را میدانید.
ما در انقلاب اوّلین باری است که یک برنامه دراز مدّت برای آیندهمان ترسیم میکنیم. تا کنون سالانه برنامه مینوشتیم و حالا یک برنامه پنج ساله شده است.
در این برنامه پنج ساله، ما یک چیزهای مهمّی را در نظر داریم که باید تا پنج سال آینده انجام دهیم که اگر انجام شود چهار، پنج سال دیگر وضع کشور ما از لحاظ اقتصادی غیر از این است که امروز ما داریم.
ما در برنامه پنج سالهمان رشد ناخالصی برای قیمت ثابت سالانه 8 درصد در نظر گرفتیم، اگر هر سال هم این اضافه میشود، ما رشد ناخالص قابل قبولی در مجموع بخشهایمان داریم.
کشاورزی 6/1 در صد
نفت 8/7 در صد
صنعت 14/5
خدمات 6/7 - که خدمات را کم کردیم.
معدن 19/5 در صد
آب و برق و گاز 9/1 در صد
ساختمان 14/5 در صد رشد دارند.
اگر این رشد ها را به دست آوریم، که انشاءاللّه میتوانیم به دست بیاوریم، در صورتی که وضع غیرعادّی به وجود نیاید و یک شوکها و شرایط سیاسی دیگری از خارج بر ما تحمیل نشود و همین وضع موجود را ادامه دهیم، روی پای خودمان این رشدها را میتوانیم به دست آوریم و رشد سرمایهگذاری به قیمت ثابت سالانه در این برنامه 10/3 درصد است.
این رشد بسیار بالایی است. اگر تحقّق پیدا کند، سرمایهگذاری نسبتاً خوبی انجام میشود که تقریباً 60 درصد آن متعلّق به بخش خصوصی و 40 درصد آن متعلّق به بخش دولتی است که ما سعی میکنیم، سرمایههای مردم را اینجا بگیریم و بخشهای مختلف هم اینجا تنظیم شده است.
در این برنامه، یک نکته مبهمی ممکن است هنوز در ذهن بعضیها به خاطر بحثهایی که در مجلس شد - یا بعضی از روزنامهها نوشتند و یا بعضی از محافل حرف زدند، ایرادی که میخواستند - بگیرند، این بود که میگفتند: "در این برنامه استقراض یعنی وام گرفتن از خارج وجود دارد." این را به گونهای گفتند که احیاناً برای بعضی از جوانها بخصوص کسانی که همه مذاکرات مجلس را گوش نمیدهند، ممکن است ابهامی داشته باشد. من میخواهم این را توضیح دهم.
آنچه که مصرفی و مخارج جاری است، اصلاً برنامه اینگونه تنظیم شده که هر چه درآمد داریم، ما نوشتیم، مثلاً این مبلغ باید خرج شود. ولی شرط کردیم که به همان اندازه که درآمد داریم. مثلاً گفتیم اگر در سال نوشتیم 15 میلیارد یا 20 میلیارد دلار خرج شود به نسبت درآمد، اگر درآمد ارزی داشتیم، خرج میشود، اگر نداشتیم به آن اندازهای که نداشتیم نمیشود - خرج شود. باید از سر جمع مخارج زده شود.
بنابراین برای مسائل جاری و مصرفی کشور مطلقاً تعهدی در مقابل خارج وجود نخواهد داشت، دولت به اندازه درآمد حق دارد منتها سقفی گذاشتهاند، اگر پیش از آن درآمد داشتیم، نمیتوانیم خرج کنیم. باید به ذخیره بدهیم. تا یک حدّی تعیین کرده و گفتهاند درآمدها به این نسبت میتواند خرج شود. به بخشهای مختلف تقسیم کردهاند. دو، سه جا را که کارهای اساسی دیگری است، به آنها اجازه دادهاند که باگرفتن نوعی از امکانات از خارج یک طرحهای معیّنی را بتوانند اجرا کنند. همین را بعضیها میخواهند، به عنوان وام تلقّی کنند که این وام نیست.
من این را با زبان ساده برای شما روشن میکنم. بحثهای دقیق اقتصادی در این حالت جمعی ممکن نیست، ولی من چیزی میگویم که جوانها هم بتوانند بفهمند که چه اتّفاقی در حال رخ دادن است. ما خارج از این امکاناتی که در اختیارمان هست و درآمدهای معمول ما میباشد، یک نوع نیازهای دیگری داریم که بودجه فعلی ما نمیکشد. یعنی ارز برای آنها نداریم. آمدیم یک راهی پیشبینی کردیم که بعضی از صنایع ما که اگر ساخته شوند، درآمد ارزی بیشتر از آنچه که صرف آن میکنیم - دارند، اینها را بتوانیم با امکانات خارجی بسازیم و از امکاناتی که از این راه به دست میآوریم، سالها بعد تعهدات خودشان را بپردازند، من مثالی میزنم.
مثلاً در مورد کاغذ، در مملکت ما حدود 700 هزار تن مصرف کاغذ برای چاپ و نشریّات و روزنامه و بستهبندیها و انواع صنایع، داریم و تولید ما خیلی کمتر از این مقدار است. بقیّه نیازمان را ما با قیمت گزافی میخریم. کاغذ از چیزهای گران و استراتژ یک در دنیاست. ما اینها را باید ارز دهیم و بخریم کاغذ این بستهبندیهایی را که شما میبینید، با ارز کم و به قیمت بالا میخریم و میآوریم. کاغذ را از برگ و چوب درخت، تفاله نیشکر، نی و چیزهایی که حتّی جزء ضایعات است. اجازه داده است که دولت با شرکتی یا کارخانهای قرارداد ببندد و به اینجا بیاید و کارخانه کاغذ سازی بسازند، بعد که ساختند و محصولش را به بازار عرضه کردند و مصرف شد، در ظرف چند سال با فروش همین کاغذها به خارج و یا با صرفهجویی که میشود و ما از خارج نمیخریم و با ارزی که الان ما کاغذ میخریم و در ظرف پنج سال آن ارز را بپردازیم، یکسال بعد از بهرهبرداری بابت این کاری که میکنند. حالا ببینید که اگر کسی حاضر شود و بیاید، در مازندران یک کارخانه کاغذ سازی بسازد و درختهای جنگل ما را اصلاح کند، چون همان شاخه برگهای اضافی درختها به کاغذ تبدیل میشود، چون اینها الان میریزد و مزاحم هم هست و درختها را نیز از بین میبرد. یا در نیزارها، یا در کارخانه نیشکر که الان ما مقدار زیادی از تفالههای نیشکر را میسوزانیم، چون انبار میشود، یک مقدارش را مصرف خوراک دام و کاغذ میکنیم و یک مقدار زیادی از آن را میسوزانیم و اینها را به کاغذ تبدیل کنند، با پول خودشان اگر مثلاً صد میلیون دلار درآمد دارد، هشتاد میلیون آن را باز ما برداریم و بیست میلیون آن را بابت مصرف این سرمایهگذاری در ظرف پنج سال بپردازیم. چه کسی به این وام میگوید؟ چرا به این وام میگویند و این تعبیر را میکنند. این یک نوع معاملهای است، یک نوع سرمایهگذاری است، البتّه او هم سود خودش را میبرد، او با بانک قرارداد میبندد، یک بانک ارز به او میدهد، به اینجا میآید، ده درصد، پانزده درصد، مجّانی نمیآید که کار انجام دهد، این سود را میبرد، ما هم اینجا سودمان را میبریم و کارخانه کاغذ سازی ایجاد میکنیم. یا لاستیک، اینها از چیزهایی است که روی آن تکیه کردهایم، الان ما قسمت عمدهای از لاستیک را وارد میکنیم.
در ایران قسمت عمده مواد لاستیک وجود دارد، آیا کارخانه لاستیک سازی بیاورند و به اندازه کافی بسازند و صادر کنیم. میتوانیم منبع عظیمی از درآمد را اینجا داشته باشیم، حتّی درآمد ارزی خوب، مجلس اجازه داده است که دولت بتواند با یک شرکت خارجی قرارداد ببندد که بیاید و کارخانه لاستیک سازی بسازد و بعد سهمی از آن را در خارج بفروشند و در ظرف چند سال درآمد آن را صرف بدهیهای این کارخانه کنند. اگر این کارخانه ساخته نشود، نیمه تمام بماند، دولت هیچ تعهدی ندارد، همین طور روی زمین است. اگر به محصول رسید و محصولش فروش رفت آن موقع دولت تعهدش را میپردازد.
یا در دریا، خوب الان آقایان شاید با دریا آشنا نباشند، ما در آنجا الان داریم حدود سیصد هزار بشکه نفت تولید میکنیم، بعداً به هفتصد، هشتصد هزار بشکه میرسد. نفتی که آنجا تولید میکنیم، گاز دارد، گازهای آن را همان جا در دریا میسوزانیم، مقدار زیادی از ثروت ما در دریا میسوزد، اگر نفت را برنداریم، کشورهای جنوب خلیجفارس سهمیه خودشان را میبرند و از ما هم میبرند، باید این نفت را استخراج کنیم.
اگر نفت را برداریم و گازش را بسوزانیم، این هنر فعلی است، هنر زمان شاه این بوده و هنر فعلی هم همین است. پیشنهاد این است که ما اجازه دهیم و کار گرانقیمتی هم هست. اگر شرکتی از خارج میخواهد بیاید و در دریا سرمایهگذاری کند و این گاز را لولهکشی وبهرهبرداری کند و مثلاً ده درصد آن گازی که برمیداریم، یا بیست درصد آن را بابت مخارج کارخانه خودش بردارد، به این میشود گفت، وام گرفتن که کشور را وابسته میکند، یا الان وابسته هست.
سوزاندن منابع کشور به این صورتی که ما الان میسوزانیم، اینها الان فقط در دریا نیست، در زمین هم هست. شما الان اگر به اهواز بروید و با هلیکوپتر بر فراز اهواز پرواز کنید، صدها و هزارها شعله را خواهید دید که در حال سوختن است. یعنی لوله زدهاند و این گاز همراه نفت است که در حال سوختن است. این گازها قرار بوده که در یک جایی و در یک کارخانه پتروشیمی ایران و ژاپن جمع شود و به موادی که سیصد، چهار صد کارخانه ما را میگرداند، تبدیل شود.
همین ملامینها، یخچالها و چیزهایی است که مواد نفتی در آن مصرف میشود و پارچه و امثال اینها. اینها آنجا در حال سوختن است.
ما صدها نوع محصول در کشور میسازیم که مواد آن را پول میدهیم و از خارج وارد میکنیم، الیاف مصنوعی که صدها کارخانه نساجی ما را میگرداند. پول ارز میدهیم و از خارج میخریم و به کارخانههایمان میدهیم و مواد اصلی، آن هم همین گازهایی است که در حال سوختن است و فضای خوزستان را نیز آلوده میکند. این نفت را باید استخراج کنیم. ما نمیتوانیم استخراج نکنیم. پیشنهاد این است که دولت اجازه دارد از ارز خارجی استفاده کند این گازها را جمع کند، و به مواد پتروشیمی تبدیل کند و آنها را به کارخانههای کشور بفروشد تا به وسائل زندگی مردم تبدیل شود و یا به خارج بفروشد - و ارز بگیرد و بیست درصد اینها را هم بابت بدهی بپردازد.
این عاقلانه است، یا اینکه همین طور بگذاریم تا قیامت بسوزد تا تمام شود. آنهایی که میگویند نه، این را میگویند، ما نمیتوانیم به این زودی سرمایهگذاری کنیم. اگر اینها روند زندگیمان باشد که هیچ وقت نخواهد شد. اگر حالا جوری دیگری عمل کنیم ممکن است ظرف بیست سال آینده که دراین مدّت دیگر تمام شده و هیچ چیز نخواهد ماند. یا سدها، الان شما میدانید رود کارون که از بختیاری سرچشمه میگیرد و به دریای خلیجفارس میریزد، از همین رودخانه میشود حدود هشت، نه هزار مگاوات برق گرفت. یعنی به اندازه برقی که کشور ما مصرف میکند که خاموشی هم داریم و میشود جلوی آب را هم گرفت و در تابستان بتدریج مصرف کرد که در زمستان مردم دچار گرفتاری نشوند.
پیشنهاد این بوده و مجلس این را تصویب کرده است که دولت اجازه نداشته باشد که این سدها را ببندد و بعد از درآمدی که از این ناحیه در صرفهجویی گاز و بنزین و گازوئیل که برای تولید برق مصرف میشود، یا از درآمد کشاورزی که زیر این سدها به دست میآید. در ظرف چند سال بدهی خود را بپردازد. اینها چیزهایی است که در این برنامه پنج ساله درحدود مثلاً 20 میلیارد دلار اجازه دادهاند که این کارها انجام شود.
در صنعت، در پتروشیمی، در بستن سدها و اینها که هنوز هم آدمهایی در این کشور هستند که این را وام گرفتن میگویند و آن را وابستگی تلقّی میکنند که خوشبختانه مجلس شورای اسلامی با آگاهی که نمایندگان دارند و با بحثهایی که کردند، به این نتیجه رسیدند که این به صلاح مملکت است و باید اجازه داد و این اجازه داده شده که الان در شورای نگهبان است که انشاءاللّه اگر با این زمینهای که الان در کشور است و با این روحیهای که مردم دارند و با شرایط سیاسی نسبتاً قابل قبولی که الان در منطقه هست، ما بتوانیم این روند را ادامه دهیم، چهار، پنج سال دیگر میتوانیم گامهای بلندی را در زمینه کارهای زیربنایی اقتصادمان ببینیم و یک نکته دیگری هم که در بحث امروز هست که عمدهای از آن را در خطبه عربی خواهم خواند، مسأله تبلیغاتی است که عراقیها در مورد پیشنهاد صدّام و حزب بعث عراق مطرح کردند که پیشنهاد حلّ و فصل قطعنامه را دادهاند.
یک پیشنهاد بسیار عوامفریبانه و معالطه کارانهای است که هیچ نقطه مثبتی در این پیشنهاد نیست. خارج شدن از اراضی در آن نیست، وقتی که میگوید: "اسرا آزاد شوند،" میگوید: "اسرائی که تا سال 1982 یعنی دو سه سال اوّل جنگ اسیر شده بودند - آزاد شوند." یعنی ما که در فتح خرّمشهر تا آن موقع حدود 25 هزار اسیر از عراق گرفته بودیم و آنها آن موقع دو سه هزار اسیر هم از ما نداشتند - معنای این حرف این است که ما 25، 26 هزار اسیر را آزاد کنیم و آنها هم دو سه هزار از آن اهوازیها و آنهایی که اطراف هور گرفتار شده بودند - آزاد کنند. یعنی مردمی که از اطراف هویزه و هور و بستان برده بودند، را آزاد کنند که این پیشنهاد سخاوتمندانه عراق است که متأسّفانه رادیوهای کشورهای عربی که معمولاً به صورت نژاد پرستانه و قومی همیشه موضعگیری میکنند، نه اسلامی و هیاهو به راه میاندازند.
خوشبختانه دبیرکلّ سازمان ملل گفت: در این پیشنهاد چیزی نیست، پیشنهاد جمهوری اسلامی این است که نه، قطعنامه [باید] اجرا شود، همین طور که دبیرکلّ سازمان ملل میگوید که ما خوشبختانه با حرکت سریع وزارت خارجه این توطئه تبلیغاتی بهم خورده و مسائل در مسیر خودش طی میشود. ما هم باید طرحی ارائه دهیم که این قدر عراق هر روز یک طرحی ندهد.
همین مسأله را البتّه کلّیتر برای برادران و خواهران عربمان میخوانیم. اشاره به این حرفهای اخیر صدّام ندارد، گلایهای است از اینکه عراقیها حاضر نیستند زیر بار حق بروند.
ترجمه خطبه عربی
بسْمِاللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم
اَلْحَمْدُ ِللَّهِ وَالصّلوةُ عَلی رَسُولِ اللَّهِ وآله عباداللّه المتَقیِنْ.
عِبادُاللّه اُوصیکُمْ بتَقْوَی اللَّه".
مسلمانان جهان شاهد رکود گفتگوهای صلح بین ایران و عراق هستند و به وضوح میبینند که عراق از پذیرش حق امتناع میکند و در هر دو راز مذاکرات به یک بهانهای متوسّل شده و از یکی از تعهّدات بدیهی خود که عقبنشینی از خاک ایران اسلامی است، سرباز میزند و در برابر برقراری صلح جامع و بازگشت اسرا به وطن و خانههای خود مانع میتراشد.
ما بارها و قبل از قبول قطع نامه اعلام کردهایم که بعث عراق که آتش جنگ را شعلهور و تجاوز را آغاز کرد، طالب صلح نیست و ادّعای صلح و آتش بس از سوی او جزء برای نجات خود از جهنّمی که خود به دستش به وجود آورده و در آن فرو رفته، نیست و تا وقتی که ما در اراضی عراق پیشروی میکردیم، با انواع بازیهای تبیغاتی ما را جنگ طلب و مخالف صلح مینامیدند. ما به محض قبول قطع نامه شروع به عقب کشیدن نیروهایمان از عمق خاک عراق از جمله شهرهای حلبچه، خور مال، طویلة، ماووت و ... نمودیم، امّا عراق در این حال و بعد از اعلام آتش بس شروع به پیشروی در خاک ما نمود و جاهای دیگری را به اشغال خود در آورد و تا امروز هم عقب نشینی به مرزها را که قطع نامه بعد از آتش بس روی آن تکیه کرده، نپذیرفته است که از حزب بعث عراق بیش از این انتظار نمیرود؛ زیرا، ما از قبل هم میدانستیم که جزء با زور تن به حق نمیدهد.
امّا آنچه تعجّب آور است، موضع سازمانهای بینالمللی و قدرتهای بزرگ جهان و همسایگان عرب ماست که خلال سالهای جنگ مرتّب دم از صلح میزدند، ولی امروز دیگر از آن صحبتها خبری نیست و از جانب آنها هیچ فشاری به متجاوز جنگ افروز تحمیل نمیشود و تعجّب آورتر اینکه موقع گفتگوها گاهی به جای دفاع از حق و اسلام حرفهایی میزنند که متجاوز و آغازگر جنگ را تشویق میکند که البتّه، دیر یا زود پشیمان خواهند شد.
أَعُوذُ باللَّهِ مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجیمِ، بسْمِاللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم، »قُلْ هُوَ اللَّهُ اَحَدٌ، اَللَّهُ الصَمَدٌ، لَمْ یَلِدْ وَلَمْ یوُلَدْ، وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُواً اَحَد«.
v