خطبه ها
  • صفحه اصلی
  • خطبه ها
  • نماز جمعه تهران به امامت آیت الله هاشمی رفسنجانی

نماز جمعه تهران به امامت آیت الله هاشمی رفسنجانی

  • دانشگاه تهران
  • جمعه ۲۲ دی ۱۳۶۸

    خطبه اوّل

  بسْمِ‏اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم

 اَلْحَمْدُلِلّهِ رَبِّ الْعالَمینَ، وَالصَّلوةُ وَالسَّلامُ عَلی رَسُولِ اللَّهِ وَالِهِ الْأَ ئِمَّةِ الْمَعْصوُمینَ. أَعُوذُ باللَّهِ مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجیمِ، "هُوَ الذَّی جَعَلَ لَکُمُ الاْرُّضَ ذَلُولاً فَاَمْشُواْفیِ مَنا کِبها وَ کُلُوامِنْ رِزْقِهِ وَ إِلَیْهِ النُّشوُر" عِبادَاللَّه اُوْصیکُمْ بتَقْوَیَ اللَّه وَ اَتَّباعُ اَمْرَهُ وَ نَهْیِ".

 در بحث گذشته ما، تحت عنوان اینکه اسلام دین زندگی و برنامه جاودانه انسان است، به مسأله تأمین نیازهای مادّی از طریق نقدکردن امکانات زمین رسیدیم و گفتیم که جوهره این راه، کار است.

 چند خطبه‏ای پیرامون این موضوع بیان شد. در بحثها به شیوه زندگی و عمل حضرت علی (ع) اشاره‏ای شد.

 در اینجا لازم است به عنوان شواهدی از زندگی آن حضرت مطالبی را نقل کنم و فکر می‏کنم، خطبه امروز مهم و مؤثّر و سرنوشت ساز خواهد بود[t1].

 مردم ما بی‏شک مایل هستند حتّی‏الامکان راه خودشان را از حضرت علی (ع) بگیرند و زندگی آن حضرت را الگوی زندگی خودشان قرار دهند. در بسیاری از ابعاد زندگی حضرت علی (ع) شما چیزهای زیادی شنیده‏اید، امّا این بعدی که امروز می‏خواهم برایتان عرض کنم تازگی دارد و برایتان تاکنون باز نشده است. البتّه لازم است این بعد از زندگی حضرت علی (ع) - که همان اسلام و معارف عالی اسلامی است - برای کسانی که دنبال مکتبی برای امروز جهان هستند، روشن شود.

 بنابراین، بهای زیادی برای این خطبه قائل هستم. ولی متأسّفانه ابعاد زندگی آن حضرت با این همه عظمتی که دارد، برای خود شیعیان و علماء روشن نیست و ما وقتی از آن حضرت صحبت می‏کنیم، زود متوجّه مطالب روشن و تکراری می‏شویم. امّا این بعد اقتصادی و زندگی حضرت علی(ع) و توجّه به عمران و آبادانی زمین و عمل به این آیه شریفه‏ای که در اوّل خطبه قرائت کردم، باز نشده است و برای یک مکتب که داعیه اداره جهان را دارد، نمی‏شود که نتواند جواب این سؤوالات را در زندگی امام خود بدهد.

 الان وقتی ما تابلوی زندگی حضرت علی (ع) را در خطبه‏ها و کتابهایمان ترسیم می‏کنیم، شامل دورانهای مختلف از قبیل حضور در جنگها، زندگی با پیامبر، مکّه، دوران آخر عمر حضرت علی، 5 سال دوران خلافت و غیره می‏شود. امّا در زمان خلیفه دوّم و سوّم حضرت علی (ع) چگونه زندگی می‏کرد و این 23 سال را کجا بودند و چگونه طی کردند، چندان خبری نداریم. آیا محققّین ما وقتی نهج‏البلاغه و روایات و سخنان ایشان را نقل می‏کنند، می‏دانند هر روایتی مربوط به چه زمانی است؟ سخنان آن حضرت را می‏خوانیم، ولی نمی‏دانیم مربوط به چه موقع و کجاست. هر زمانی یک جمله یک معنایی دارد. مطلب امروز من یک دریچه جدیدی را به روی زندگی آن حضرت خواهد گشود و این مطالب جمع‏آوری شده، از بحثهای گفته شده می‏باشد. مهم، جهت دادن به آن است.

 حضرت علی (ع) در همه ابعاد زندگی قهرمان است. سخنور و رزمنده‏ای قهرمان، شجاع، دانشمند و زاهدی قهرمان است و هر یکی از اینها که گفته شده، آن حضرت در آن قهرمان بوده است. در این بعدی که من حالا عرض می‏کنم، کارگر و کارکن قهرمان است و شاید شما در این مورد کمتر شنیده‏اید.

 آن حضرت راضی نبودند که عمرشان به بطالت برای کار طی شود. - البتّه به کار به معنای اقتصادی - ارزش قائل بود و هر کار پیش می‏آمد که لازم بود، انجام می‏داد. البتّه اگر جنگ، دفاع، تعلیم، سیاست و اداره کشور بود، به دلیل رسالتی که بر دوش داشت، اوّل به انجام این کارها می‏پرداخت.

 در شرایط معمولی زندگی اینگونه بود و خیال می‏کنم ایشان از کارهای اقتصادی عمران و آبادانی کشاورزی را انتخاب کرده بود. بعضیها ممکن است به تجارت، دامداری و صنعت بپردازند. آن روز شایع‏ترین کار اقتصادی در جامعه مدینه کار کشاورزی بوده است و آن حضرت این راه را انتخاب کرده بود و هر وقت می‏خواست کاری از این نوع انجام دهد، دنبال کارهای اقتصادی می‏رفت. یا احیاء زمین بود، یا قنات و چشمه درآوردن و یا نخل کاری و زراعت بود. در کارش هم مقیّد نبود که مالک و کارفرما باشد، یا کارگر باشد. یک جا به صورت کارگر کار می‏کرد (وقتی سرمایه نداشت، یا به علل دیگر) و در جای دیگر به عنوان مدیر و مالک مزرعه کارفرمایی می‏کرد. اینکه مهم است، جوهر کار و تلاش است. مهم نیست که انسان کارگر باشد یا کارفرما.

 نکته بسیار مهمّ دوّم که از بعد دیگری در کارهای اقتصادی سازنده است، این است که حضرت علی (ع) اهداف شخصی و مال‏اندوزی و زراندوزی نداشت. مالک بود، زمین را احیاء می‏کرد، تملّک می‏کرد، می‏خرید و بارور می‏کرد، امّا هدفش روزی رساندن به مردم، آباد کردن کشور، رساندن اموال به فقراء و جلب رضایت خداوند بود. انسان تعجّب می‏کند که یک چنین شخصیّتی این همه کار عمرانی و اقتصادی کرده است. مزارعی که به نحوی در ملکیّت آن حضرت آمده، اینهایی است که جمع کرده است و آن حضرت، بخشی از آنها را موقوفه کرده و قسمتی از آن را وقف بنی‏فاطمه و بخشی دیگر را وقف عام کرده است، منتها با تولیت امام حسن (ع) و بعد امام حسین (ع) و بعد اولادشان

 1 - عین ابی نیضر

 2 - عین نولا

 3 - ینبع

 4 - بغیبغه

 5 - عین خیف لیلا ( عین می‏تواند روستا یا چشمه باشد)

 6 - عین اراک

 7 - عین بئرالملک

 8 - وادی ترعه (در منطقه فدک بوده)

 9 - فقیران یا قفیران (در منطقه عالیه بوده است).

 و تعدادی دیگر که تلفّظش را به دست نیاورده‏ام و اینها در زمانی بود که آن حضرت کار می‏کردند و روی بعضی از اینها شخصا" کار کردند و بعضی را با برده آباد کردند و بعضی با کارگر روزمزد آباد شد.

 اینکه آن حضرت روزمزدی کار می‏کردند، حدیثی را که گویا مربوط به زمان پیامبر است نقل می‏کنم. حضرت علی می‏فرمایند: یک روز در مدینه سخت گرسنه بودم. به منزل پیامبر برای رفع گرسنگی رفتم. دیدم - آن حضرت هم مثل من گرسنه هستند. به دنبال کار به اطراف مدینه رفتم. دیدم، زنی نشسته و مشغول جمع‏کردن خاک برای بنّایی و کار دیگری است. منتظر آب بود. آمدم و با او قرارداد بستم که برای او آب بیاورم و قرار شد، در مقابل هر دلو آبی که از چاه بیرون بیاورم، یک دانه خرما دریافت کنم. ( در زمان قحطی یک دانه خرما گران بود، این شرایط سخت آن زمان پیامبر را نشان می‏دهد ). 16 دلو آب کشیدم، دستانم تاول زد، به پیش آن زن رفتم و گفتم این قدر کافی است و مزدم را که 16 خرما بود، گرفتم و با خوشحالی به پیش پیامبر آمدم. جریان را برای پیامبر گفتم. من و پیامبر با هم خرماها را برای رفع گرسنگی خوردیم.

 این در زمانی است که علی (ع) در جنگ و مدینه بودند و خودشان زمین نداشتند. البتّه امکان اینکه زمین هم داشته باشند، وجود داشت، ولی فرصت کافی برای کار روی آن نبود. امّا بعداً این طور نیست. خود ایشان کارفرما هستند و شیوه ایشان این بوده که عمداً برده‏ها را می‏خریدند و روی زمین کار می‏کردند تا اینکه آن بردگان تربیت می‏شدند و کار یاد می‏گرفتند، بعداً آنها را آزاد می‏کردند. این عدّه از برده‏هایی را که علی‏بن‏ابیطالب خریداری می‏کرد، جدای از اموال و دارایی بیت‏المال بود و از پول ناشی از زحمات روزانه خود تعداد هزار برده را خریداری و پس از تعلیم و تربیت، اقدام به آزادی آنها نموده است. این یک حرکت بسیار عظیم به شمار می‏رود، یعنی اینکه انسان از حاصل دسترنج خود هزار برده را که ملزم به پرداخت بهای سنگینی جهت خریدشان بوده، (در شرایط اقتصادی آن موقع خریدن یک برده با توجّه به قیمتش مستلزم تحمّل کار و تلاش قابل توجّهی بوده است) براستی کار بزرگی بود.

 حضرت علی (ع) بخش زیادی از وقتشان را صرف تحقّق این مهمّ می‏نموده‏اند، یعنی پس از اتمام کار و فعّالیّتشان اقدام به خریدن برده می‏کردند که پس از مدّتی تعلیم و آموزش، آنان را آزاد می‏ساخت. در همین رابطه در روایتی از امام جعفر صادق (ع) آمده است که حضرت علی (ع) با درآمد کار روزانه‏اش هزار بنده را خریداری و پس از تربیت نمودنشان آنها را آزاد ساخته‏اند.

 اگر چنانچه موقعی در روایتی خواندید که حضرت علی (ع) دارای برده بوده و یا اینکه از آنان در مزارع بهره‏برداری می‏نموده است، در ذهنتان این تصوّر مترتّب نشود که علی (ع) هم برده‏داری می‏نمود، بلکه ایشان برده‏ها را پس از تعلیم نمودن آزاد می‏کرد، در واقع شیوه اصلی اسلام این چنین بوده که ابتدا برده‏ها را خریده و سپس آزادشان می‏ساختند.

 امّا شیوه کار در مزارعی که علی‏بن‏ابیطالب(ع) خود در آنها به فعّالیّت می‏پرداختند، بدین شکل بود که در کتاب »وفاءالوفا2« در روایتی ذکر شده که راوی آن ابی‏تیضر است و می‏گوید: روزی علی‏بن‏ابیطالب (ع) به من مراجعه کرد. در آن زمان من به عنوان مباشر علی (ع) در دو روستا محسوب می‏شدم.

 علی (ع) فرمود: آیا نزد شما طعامی برای خوردن موجود است؟ با ارائه پاسخ مثبت به حضرت ایشان را به خوردن طعام دعوت کردم که ایشان پس از صرف غذا و آب، کلنگش را برداشت و به سمت چشمه و یا چاهی جهت حفر به حرکت درآمد. راوی بیان می‏کند که در همین مدّت حضرت به نیّت انجام کاری به سمت پایین منطقه به راه افتاد و با تمام سعی و تلاش به کار پرداخت که البتّه در مرحله اوّل هر چه حضرت تلاش کرد، موفّق به یافتن آب در عمق زمین نشد. آن حضرت به قصد تجدید قوا - در حالی که عرق از پیشانی مبارکشان سرازیر بود - راهی بالای چاه شد و پس از مدّتی استراحت دوباره به محل کارش رجوع کرد و پس از شروع در یک دفعه آب زیادی از آنجا فوران کرد.

 علی (ع) به محض مشاهده جریان آب اوّلین جمله‏ای را که از زبان جاری فرمودند، این بود که "خدا را شاهد می‏گیرم که این آب به عنوان وقف محسوب می‏شود". یعنی اینکه این نعمت را از تملّک خود جدا و به عامّه جامعه اختصاص می‏دهد. البتّه زمخشری همین روایت را به اضافه یک مطلب جدید از کتاب » ربیع الابرار « نقل می‏کند که حضرت فرمودند که کاغذ و دوات را بیاورند. پس از آوردن کاغذ، حضرت نوشتند که علی (ع) این را به فقراء و رهگذران و مستمندان وقف کرده است تا اینکه به واسطه این عمل، خداوند آتش جهنّم را در روز قیامت از چهره آن حضرت دور سازد و نیز آورده که این منابع آبی نباید به کسی فروخته و یا بخشیده شوند و این اموال در روز قیامت به خداوند محوّل گردد، مگر اینکه حضرت امام حسن و حسین (ع) روزی نسبت به آنها احساس نیاز نمایند و در صورتی که آنان بدان، به دلیل برخورداری از حقّ ولایت مجاز به استفاده از آنها هستند. چون ولّی امر مسلمین اگر مصلحت دانست، می‏تواند ملک وقف شده را حتّی به فروش رساند و اگر این استثناء در مورد وقف مصداق داشته باشد، فقها هم چنانچه متوجّه مشکل بیع وقف شوند، به همین شکل استدلال می‏کنند.

 نکته جالب دیگر در این رابطه این است که یک جریان تاریخی دیگری هم به وقوع پیوسته است، در زمان معاویه، امام حسن (ع) دچار قرض شده و گویا معاویه نیز متوجّه این امر شده بود. لذا معاویه شخصی را جهت خرید روستای مزبور با پولی به مبلغ دو هزار دینار که در آن زمان ( هر دینار معادل یک مثقال طلا بود) به نزد امام حسن (ع) فرستاد. چون امام حسن هم حقّ فروش آن را داشتند، در پاسخ به معاویه فرمودند: پدرم برای اینکه این روستا وسیله نجاتی برای او در آخرت باشد، آن را در راه خدا وقف کرده و من آن را نمی‏فروشم که البتّه یک نکته تاریخی دیگر هم وجود دارد که بر سر موضوع تولیت این ملک بعد از امام حسن و حسین (ع) بین فرزندان آنها یعنی بچّه‏های زید و امام حسن نزاعی در گرفت که برای تعیین حکمیّت آن به دادگاه خلفای اموی مراجعه کرده بودند. چنانکه مسائل زیادی را در پی داشته است که البتّه فعلاً ضرورتی به بیان آن مسائل در این مبحث نیست که مجموعه اینها نمونه‏هایی از املاک حضرت علی (ع) بوده است.

 حضرت علی (ع) باز در جایی دیگر می‏فرماید: "آن روزی که من با حضرت فاطمه (س) ازدواج نمودم، از داشتن رختخواب محروم بوده‏ام، امّا امروز با تلاش و دسترنج خودم آن قدر ملک وقف کرده‏ام که چنانچه آنها را بین کلیّه افراد بنی‏هاشم تقسیم نماییم، همه آنها را بی‏نیاز می‏گرداند.

 همه انسانها در وصف مقام حضرت علی (ع) چنین نقل کرده‏اند که علی‏بن‏ابیطالب با دسترنج مستقیم خودش در زمینه‏های زراعت، نخل کاری و آب کشی زحمت می‏کشید. نکته مورد تأکید من این است که آن حضرت از تمامی چیزهایی که خود با زحمت به دست می‏آورد و تهیّه می‏کرده، هیچ قسمتی از آن را برای آینده خود اختصاص نداد. بلکه تمامی موجودیش را به وقف جامعه درآورده بود و از آنجایی که ما هم از پیروان حضرت علی (ع) هستیم، باید چنین باشیم. اگر چنین روحیه‏ای هم در بین مردم جامعه ما حاکم باشد، یعنی اوقاتشان را صرف عمران و آبادی سرزمین کشور اسلامی خود بنمایند و از سویی نیز هدف مال‏اندوزی و زراندوزی و استثمار نداشته باشند و با منابع ملّی خود اینگونه برخورد نمایند، جامعه فعلی به صورت یک بهشت درمی‏آید.

 اگر چنانچه ما در زمینه عمران و آبادی زمین جزء پیروان حضرت علی (ع) باشیم، لیکن فردی حریص و طمّاع باشیم، راهمان کج و باطل است و یا اینکه ممکن است در امور اخلاقی فکر کنیم که پیرو آن حضرت هستیم، ولی نسبت به مسائل اقتصادی و معیشتی جامعه بی‏تفاوت باشیم. شبیه همین وضعیّتی که پس از انقلاب در جامعه ما شیوع یافته [است]. اگر یک فرد روحانی و یا یک فرد انقلابی را مشاهده کنند که در پی بهره‏برداری از یک مزرعه و یا کارخانه‏ای باشد، به عنوان یک عیب و نقص تلقّی می‏کنند تا جایی که به این دسته از افراد در جلسات رسمی اهانت هم می‏شود، حال آنکه این مسائل به عنوان عیب به شمار نمی‏آید، بلکه عیب این است که انسان دارای روحیه مال‏اندوزی و استثماری باشد.

 امام صادق (ع) در روایتی در "بحار نقل می‏کند که، علی‏بن‏ابیطالب روزی در محلّی یک باری از هسته خرما جمع‏آوری کرده که از ایشان در این خصوص سؤال شد که اینها را برای چه کاری می‏خواهی؟ که حضرت فرمود: "اینها تعداد صد هزارنخل خرما است که در صددم، تا آنها را کشت نمایم."

 به طور طبیعی کشت این تعداد زیاد نخل، زمین با مساحت بسیار وسیع، منابع آبی بزرگ و امکانات قابل توجّهی را می‏طلبد، بخصوص اینکه کشت این همه نخل عمدتاً به زمین، آب و ابزار بسیار زیادی نیازمند می‏باشد. به طوری که راوی تأکید می‏کند که تمامی این نخلها پس از کشت سبز شد و ببار نشست، پس از اینکه بررسی نمودند. دقیقاً تمام صد هزار نخل به ثمر رسید.

 بخدا قسم ما هم از زندگی حضرت علی (ع) منحرف نشده‏ایم، زندگی علی (ع) با ما قابل تطبیق است انسان وقتی که به خوزستان می‏رود، از اهواز گرفته تا خرّمشهر حدود 110 الی 120 کیلومتر زمین خشک بی‏استفاده مانده است، در حالی که می‏توان از وجب به وجب خاک آن استفاده نمود که آب مورد نیاز منطقه را هم می‏توان از آبی که از رودخانه کرخه جاری است، تأمین نمود و لذا مردم نیز از ضرر و زیان ناشی از سیل رودخانه هم در امان خواهند بود. در حالی که متأسّفانه الان آب این رودخانه به سوی "هور" سرازیر می‏شود و تمام این مناطق وسیع بی‏استفاده مانده است، حال آنکه تمامی این منطقه را می‏توان مملوّ از درختان نخل ساخت که ارزش اقتصادی هر نخل خرما کمتر از یک باب مغازه نیست  و اینکه این کشور، متعلّق به علی‏بن‏ابیطالب است و ما نیز از پیروان انقلابی آن حضرت هستیم. البتّه آن منطقه تاکنون یک منطقه جنگ زده بوده است، هر چند که جاهایی از این قبیل همچون جیرفت، کهنوج و جازموریان هم که اثری از جنگ آنجا نبوده است، دارای چنین وضعی است.

 لذا حضرت علی (ع) یک زندگی این چنینی داشته است و نیز برادران تصوّر نکنند که انقلابی بودن مستلزم این است که یک کت زرد رنگ و یا یک »اور کت آمریکایی« به تن داشته باشیم و اگر قرار است که یک اقدام اقتصادی صورت گیرد، فکر کند که این اقدامات مغایر با اصول و اهداف انقلابی بودن است. لیکن اصلاً این طوری نیست. ما متوجّه زندگی علی (ع) شدیم، تازه این در حالی است که آن حضرت به عنوان مسؤول حکومت هم نبوده، بلکه خانه‏نشین و مبغوض حکومت و همچنین مخالف جریانات حاکم در زمان خود نیز بوده و با توجّه به این روند، ماهیّت زندگی حضرت علی (ع) به این صورت بوده است.

 من در اینجا وصیّت آن حضرت را که در زمان حکومتشان در نقطه‏ای بنام »مسکن« در کوفه در تاریخ دهم جمادی‏اولای سال سی و هفت در حضور چهار تن از افراد بنامهای » ابوثمربن ابرهه « و » سعسة بن سوهان «، » یزیدبن قیص «، و » حجّاج بن ابی حجّاج « نوشتند و ایشان نیز بر آن امضاء زدند، بیان می‏کنم.

 البتّه این وصیّت نامه را حضرت امام کاظم به دلایل خاصّی برای عبدالرحمن بن حجاج فرستادند و این وصیّت نامه که در واپسین لحظات عمر آن حضرت به تحریر درآمد، مجدّداً حضرت بر موقوفه بودن تمام اموالش تأکید می‏ورزد و همچنین حضرت می‏فرماید که علاوه بر اموال موجود آنچه را که در منطقه »ینبع« و حوالی آن را وقف می‏نمایم، تا اینکه آتش جهنم دور شود و فقط سه نفر از برده‏های خود را آزاد می‏نمایم. بجز آنچه که در »وادی القراء« که متعلّق به فرزندان حضرت زهراء است، همگی به عنوان وقف به شمار می‏رود و تولیت آن به عهده حضرت امام حسن (ع) است که در صورت لزوم مسؤولیّت آن به امام حسین (ع) واگذار می‏شود.

 در کتاب »وفاالوفا« از عمّاریاسر نقل می‏کند: که پیغمبر (ص) در منطقه »ینبع« ( یکی از مراکز مهم اقتصادی، نفتی عربستان ) یک قطعه زمین به حضرت علی (ع) واگذار نمود و عمر نیز در زمان حکومتش در منطقه مزبور یک قطعه زمین به علی (ع) داد و خود آن حضرت نیز مبادرت به خرید یک قطعه زمین در آن منطقه نمود و حضرت همه این سه قطعه زمین را به صورت یک قطعه زمین یکپارچه تبدیل و آن را آباد ساخت و آنگاه یک جا آن را وقف در راه خدانمود و علی (ع) در زمان حکومت عمر نیز قطعات زیادی زمین را جهت بهره‏برداری بر عهده گرفت.

 در چند روایت آمده است که درآمد مالی آن حضرت در اواخر عمرش حدود چهل هزار دینار در سال رسیده بود که همه اینها جزء اموال موقوفه بود و توسّط فرزندانش به خرج می‏شد. در حالی که خود حضرت به دلیل اینکه از این اموال چیزی عایدش نمی‏شد، گاهاً از گرسنگی به شکمش سنگ می‏بستند.

 سعیدبن طاووس می‏گوید: علی (ع) در حالی که درآمد اموالش به چهل هزار دینار می‏رسید، لیکن جهت تهیّه نان شب اقدام به فروش شمشیر شخصی‏اش می‏کند.

 این نمونه‏هایی از زندگی اقتصادی آن حضرت است. حال آنکه ما شخصیّت ایشان را در میدان رزم، محراب عبادت، بر منبر خطابه، در برخورد با اشراف و پیرزنان و محرومین هم دریافتیم.

 من این را در حکومت اسلامی کشورمان عیب می‏دانم. چون این همه امکانات در کشور ما وجود داشته باشد، لیکن تجّار، مقدّسین و متدیّنین ما پولهایشان را مصروف خرید ارز سازند، تا اینکه شاید بتوانند آن را به مبلغ دو تومان گرانتر بفروشند. یا اینکه به خریدن یخچال اقدام نمایند، تا اینکه به امید گران فروختن آن به احتکار آن بپردازند. در حالی که این پولها باید در جهت تولید معادن، زراعت و صنعت کشور شیعه حضرت علی (ع) به کار انداخته شود.

 من به عنوان مسؤول اجرایی کشور و رئیس جمهور منتخب شما، می‏گویم که سیاست دولت شما بر این است که امکانات کشور، زمین، آب، معدن، صنعت و هر چه امکانی در این کشور هست را در اختیار مردم بگذارد. برای اینکه مردم موجودی و امکانات و سرمایه‏شان را صرف آبادانی کشور علی‏بن‏ابیطالب کنند. البتّه ممکن است در جریان کار، هنوز ما با مأموران کج فکر و منحرف و تنگ نظر و نادان مواجه باشیم که در راه کار مزاحمت ایجاد کنند، ولی شما باید مقاومت کنید، ما هم مقاومت کنیم. کشور علی‏بن‏ابیطالب را با الگوگیری از زندگی خود علی‏بن‏ابیطالب آباد کنیم و اگر آباد کردیم، آزاد و مستقل هم خواهیم بود.

 من تقوا را در این زمینه همین می‏دانم که در این مقطع که استقلال ما وابسته به تولید و کار و عمران و آبادی ما وابسته است، کسانی که هر امکانی دارند اعم از فنّی، بدنی، مدیریّتی و غیره، تقوای الهی ایجاب می‏کند که ما اینها را در راه عمران کشور اسلامیمان بخرج بدهیم که ان‏شاءاللّه خواهید کرد و ما در خدمت شما خواهیم بود.

 اَعُوُذُ باللَّهِ منَ الشَّیطانِ الرَّجیم. بسْمِ‏اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم، اِنَّا اَعْطَیناکَ الکَوْثُر فَصَلِّ لِرَبِّکَ وَانْحَر اِنَّ شانِئکَ هُوَالْاَبتَرُ.

    خطبه دوّم

 بسْمِ‏اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم

 اَلْحَمْدُ ِللَّهِ رَبِّ اْلعالَمینَ، وَالصّلوةُ وَ السَّلامُ عَلی رَسُولِ

 اللَّهِ وَ عَلی عَلِیٍّ أَمیرِاْلمُؤْمنینَ وَ عَلی الصِّدّیقة الطّاهِرة وَ

 عَلی سبْطَیِ الَّرّحْمَةِ الْحَسَنِ وَالْحُسَیْنِ وَ عَلی عَلِیِّ بْنِ

 الْحُسَیْنِ وَ مُحَمَّدبْنِ عَلِیٍّ وَ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ موُسَی بْنِ

 جَعْفَرٍ وَعَلِیِّ بْنِ مُوسی وَ مُحَمَّدبْنِ عَلِیٍّ وَ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ وَالْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ وَ ألْخَلَفِ اْلهادی اْلمهْدیّ (عج).

 با دعوت مجدّد به مراعات تقوا و انجام وظایف، در خطبه دوّم به اختصار به مناسبتهای موجود هفته، مسائل داخلی و جهانی را خدمت شما عرض می‏کنم.

 ما در آستانه ورود روز »زن« در هفته آینده با ولادت حضرت زهراء سلام‏اللّه علیها هستیم و پشت سرمان روز نوزدهم دی را داریم که مردم قهرمان قم با قیام حساب شده‏شان گام بزرگی در جهت توسعه انقلاب اسلامی برداشتند و سالگرد شهادت بزرگوارانی از فدائیان اسلام را داریم و امروز هم راهپیمایی » طلایه داران عفاف « را داشتیم که در این مجموعه، یک بحث کوتاه می‏تواند، همه این مناسبتها را در بربگیرد.

 اوضاع کشور بسرعت به طرف صلاح و سداد پیش می‏رود که این قطعه تاریخ‏مان، دو روز متناقض را با هم در یک نسل داریم - می‏بینیم، روزی رضاخان ملعون در این کشور در هفدهم دی به خاطر برداشتن چادر از سر زنان مسلمان جشن گرفت و امروز زنان مسلمان ما برای تأکید بر ضرورت حجاب و مخالفت با بدحجابی و بی‏حجابی راهپیمایی می‏کنند که ما در حول و حوش همان هفدهم دی هستیم. ولی اینها برای روز »زن« و روز تولّد حضرت زهراء(س) چنین برنامه‏ای را تدارک می‏بینند و این در شرایطی است که ما می‏بینیم، سیر حرکت اجتماعی در دنیا به طرف بی‏حجابی و بی‏عفتی و بداخلاقی و سوء رفتار با خانمهاست و این کشور امام زمان ( عج ) و این ارثیه امام بزرگوار ما، آن شخصیّت بی‏نظیر قرن و تاریخ ما هست که برخلاف همه حرکتهای ضدّ اخلاقی دنیا، این کشور برای احیاء شخصیّت زن و برای پیدا کردن گم شده زن که همان حیاء و عفّت و شخصیّت معنوی زن است، تلاش می‏کند و امروز منحصر به این کشور، به صورت یک نظام و حکومت است.

 در سراسر دنیا تلاش خانمهای مسلمان برای حفظ حجاب و حیاء به طور متفرقه خیلی فراوان است. امّا آنچه که به صورت نظام یافته و قانونی و متّکی به قانون اساسی، عقیده، ایمان و نظام دارد، ادامه می‏یابد، این یک چیز بسیار با ارزشی هست. اگر یک کسی می‏توانست - در یک زمان از یک نقطه، چهره جامعه ما را 11 سال پیش در رابطه با کیفیّت زندگی خانمها و امروز با هم ببیند و در یک جا مقایسه کند. کاباره‏ها، کافه‏ها، خیابانها، لب دریاها، رستورانها، مدارس، دانشگاهها، سینماها، رادیو و تلویزیون و همه زندگی و خانواده‏ها را با هم در یک جا نگاه کند و این طرف هم این خانمها را نگاه کند، می‏بیند که چقدر ما پیش رفته‏ایم.

 یک روز در این مملکت صحبت از آزادی عریانی بود و زنهای نیمه‏لخت به آن مقدار بی‏حجابی قانع نبودند و دنبال این بودند که اجازه عریانی مطلق بگیرند و امروز خانمهای ما نگران این هستند که چرا بعضی از خانمها بخشی از موی سرشان را بیرون می‏گذارند و چرا حاضر نیستند که حجاب کامل را رعایت کنند. ببینید - تفاوت از کجا تا کجاست و ببینید ملّت به کجا رسیده است. البتّه ما هنوز به طور کامل به هدفمان نرسیده‏ایم. یک روز خانمهای روسپی از تریبون این مملکت با زنها صحبت می‏کردند، ولی امروز خانم عفیفه جوانی اینجا می‏آید و از تریبون نماز جمعه در مقابل نمازگزاران قطعنامه عفاف و حجاب زن و اخلاق اسلامی را برای مردم می‏خواند.

 همین زمین چمن دانشگاه، پیش از انقلاب چهره‏ای داشت که وقتی یک انسان متدیّن از اینجا [عبور] می‏کرد، صحنه‏هایی که از اختلاط دانشجویان زن و مرد، جوانان دختر و پسر در این چمن می‏دید، شرم داشت و نمی‏توانست به این زمین نگاه کند، من خودم بارها از اینجا عبور کردم و سرم را به طرف دیگری برگرداندم.

 امروز می‏بینیم که صحنه تظاهرات و شعارهای آن خانمهاست و این قطعنامه‏ای که اینجا خوانده است. مبادا یک وقت کسانی از این انقلاب به خاطر بعضی از کمبودها ناشکری و ناسپاسی کنند، و بعضی از این مظاهر نامطلوبی که در خیابانها نسبت به بعضی از خانمهای غیرمتعهد می‏بینند و خیال کنند که کاری نشده است. شما می‏بینید دنیا که بر سر این دعوا می‏کند که دانشجوی محجّبه را در دانشگاه راه بدهیم یا نه، دانش‏آموز کوچولوی روسری بسر را در مدرسه فرانسه بپذیریم یا نه، آنجا اینجور با کرامت انسانی برخورد می‏شود و اینجا اینجوری.

 خانمها خیلی راضی باشند، خیلی دست‏آورد از این انقلاب و اسلام دارند که البتّه هنوز ما تا آنچه که حضرت زهراء برای ما خواسته و الگویی که آن حضرت برای ما ترسیم کرده، فاصله داریم.

 فداییان اسلام همان بزرگوارانی بودند که در زمان ظلمت و در اوج قدرت پهلوی دیکتاتور و خائن، شعار اجرای مو به موی احکام اسلام منجمله حجاب را سر می‏دادند و بر سر عقیده‏شان جان دادند و امروز ما یاد آنان را گرامی می‏داریم و مردم بزرگوار قم، که انصافاً قم همیشه در تاریخ خود حصن اسلام بوده و امروز هم حصن اسلام است و من می‏دانم که مردم قم با قناعت زندگی می‏کنند و همیشه وفادار به روحانیّت و رهبری و ولایت فقیه و انقلاب و اسلام بوده‏اند، این حصن حصین بار دیگر در تاریخ اسلام درخشید و با قیام 19 دی خودش پیام امام را به ایران رساند و به دنبال آن ملّت ایران به راه افتادند و به حمداللّه ما امروز شاهد یکپارچگی، وحدت و انسجام نیروهای خطّ امامی در پشت سر رهبری بزرگوارمان هستیم که پایه‏های این جامعه اسلامی را مستحکم کرده‏اند و به طرف سازندگی پیش می‏روند.

 مسأله دیگری که می‏خواهم مطرح کنم، مسأله تصویب برنامه پنج ساله در مجلس شورای اسلامی است. این برنامه یکی از سرفصلهای مهمّ تاریخ ماست.

 خوشبختانه با تریبون بازی که مجلس دارد و مردم ما هر روز از سراسر کشور در جریان بحثهای مجلس هستند، برنامه پنج ساله کما و بیش برای مردم روشن است. من فقط دو، سه نکته‏ای را عرض می‏کنم.

 باید از مجلس شورای اسلامی انصافاً تشکّر کرد، هم به خاطر بحثهای سازنده‏ای که داشتند و هم مسائل را خوب روشن کردند، مطالبی که مخالفین مطرح کردند و موافقین جواب دادند و تلاشی که بخصوص کمیسیون برنامه و بودجه مجلس انجام داد. من سابقاً هم که در مجلس بودم و امروز هم عرض می‏کنم که این کمیسیون در این یکی دو ساله اخیر در دوره سوّم نقش اساسی در تحکیم پایه‏های برنامه پنج ساله دارد.

 این برنامه بحمداللّه در مجلس با اکثریّت بسیار بالایی به تصویب رسید، برخلاف آنچه که رادیوهای بیگانه به ناحق این ملّت را به اختلاف‏نظر و مجلس را به تفوّق روحیه رادیکالیزم و افراطی‏گری متّهم می‏کنند، شما دیدید که بحثهای مجلس چگونه بخوبی پیش رفت و اکثریّت قاطع نمایندگان مجلس برآنچه که برای مملکت تشخیص دادند و [برای] نظامشان مفید است، صحه گذاشتند و برای شورای نگهبان فرستادند.

 در این برنامه پنج ساله چهار، پنج نکته است که من عرض می‏کنم که مردم ما در جریان باشند، البتّه روزنامه‏ها می‏نویسند، رادیو و تلویزیون برای شما توضیح خواهند داد. جزئیّات این را می‏دانید.

 ما در انقلاب اوّلین باری است که یک برنامه دراز مدّت برای آینده‏مان ترسیم می‏کنیم. تا کنون سالانه برنامه می‏نوشتیم و حالا یک برنامه پنج ساله شده است.

 در این برنامه پنج ساله، ما یک چیزهای مهمّی را در نظر داریم که باید تا پنج سال آینده انجام دهیم که اگر انجام شود چهار، پنج سال دیگر وضع کشور ما از لحاظ اقتصادی غیر از این است که امروز ما داریم.

 ما در برنامه پنج ساله‏مان رشد ناخالصی برای قیمت ثابت سالانه 8 درصد در نظر گرفتیم، اگر هر سال هم این اضافه می‏شود، ما رشد ناخالص قابل قبولی در مجموع بخشهایمان داریم.

 کشاورزی 6/1 در صد

 نفت 8/7 در صد

 صنعت 14/5

 خدمات 6/7 - که خدمات را کم کردیم.

 معدن 19/5 در صد

 آب و برق و گاز 9/1 در صد

 ساختمان 14/5 در صد رشد دارند.

 اگر این رشد ها را به دست آوریم، که ان‏شاءاللّه می‏توانیم به دست بیاوریم، در صورتی که وضع غیرعادّی به وجود نیاید و یک شوکها و شرایط سیاسی دیگری از خارج بر ما تحمیل نشود و همین وضع موجود را ادامه دهیم، روی پای خودمان این رشدها را می‏توانیم به دست آوریم و رشد سرمایه‏گذاری به قیمت ثابت سالانه در این برنامه 10/3 درصد است.

 این رشد بسیار بالایی است. اگر تحقّق پیدا کند، سرمایه‏گذاری نسبتاً خوبی انجام می‏شود که تقریباً 60 درصد آن متعلّق به بخش خصوصی و 40 درصد آن متعلّق به بخش دولتی است که ما سعی می‏کنیم، سرمایه‏های مردم را اینجا بگیریم و بخشهای مختلف هم اینجا تنظیم شده است.

 در این برنامه، یک نکته مبهمی ممکن است هنوز در ذهن بعضیها به خاطر بحثهایی که در مجلس شد - یا بعضی از روزنامه‏ها نوشتند و یا بعضی از محافل حرف زدند، ایرادی که می‏خواستند - بگیرند، این بود که می‏گفتند: "در این برنامه استقراض یعنی وام گرفتن از خارج وجود دارد." این را به گونه‏ای گفتند که احیاناً برای بعضی از جوانها بخصوص کسانی که همه مذاکرات مجلس را گوش نمی‏دهند، ممکن است ابهامی داشته باشد. من می‏خواهم این را توضیح دهم.

 آنچه که مصرفی و مخارج جاری است، اصلاً برنامه اینگونه تنظیم شده که هر چه درآمد داریم، ما نوشتیم، مثلاً این مبلغ باید خرج شود. ولی شرط کردیم که به همان اندازه که درآمد داریم. مثلاً گفتیم اگر در سال نوشتیم 15 میلیارد یا 20 میلیارد دلار خرج شود به نسبت درآمد، اگر درآمد ارزی داشتیم، خرج می‏شود، اگر نداشتیم به آن اندازه‏ای که نداشتیم نمی‏شود - خرج شود. باید از سر جمع مخارج زده شود.

 بنابراین برای مسائل جاری و مصرفی کشور مطلقاً تعهدی در مقابل خارج وجود نخواهد داشت، دولت به اندازه درآمد حق دارد منتها سقفی گذاشته‏اند، اگر پیش از آن درآمد داشتیم، نمی‏توانیم خرج کنیم. باید به ذخیره بدهیم. تا یک حدّی تعیین کرده و گفته‏اند درآمدها به این نسبت می‏تواند خرج شود. به بخشهای مختلف تقسیم کرده‏اند. دو، سه جا را که کارهای اساسی دیگری است، به آنها اجازه داده‏اند که باگرفتن نوعی از امکانات از خارج یک طرحهای معیّنی را بتوانند اجرا کنند. همین را بعضیها می‏خواهند، به عنوان وام تلقّی کنند که این وام نیست.

 من این را با زبان ساده برای شما روشن می‏کنم. بحثهای دقیق اقتصادی در این حالت جمعی ممکن نیست، ولی من چیزی می‏گویم که جوانها هم بتوانند بفهمند که چه اتّفاقی در حال رخ دادن است. ما خارج از این امکاناتی که در اختیارمان هست و درآمدهای معمول ما می‏باشد، یک نوع نیازهای دیگری داریم که بودجه فعلی ما نمی‏کشد. یعنی ارز برای آنها نداریم. آمدیم یک راهی پیش‏بینی کردیم که بعضی از صنایع ما که اگر ساخته شوند، درآمد ارزی بیشتر از آنچه که صرف آن می‏کنیم - دارند، اینها را بتوانیم با امکانات خارجی بسازیم و از امکاناتی که از این راه به دست می‏آوریم، سالها بعد تعهدات خودشان را بپردازند، من مثالی می‏زنم.

 مثلاً در مورد کاغذ، در مملکت ما حدود 700 هزار تن مصرف کاغذ برای چاپ و نشریّات و روزنامه و بسته‏بندیها و انواع صنایع، داریم و تولید ما خیلی کمتر از این مقدار است. بقیّه نیازمان را ما با قیمت گزافی می‏خریم. کاغذ از چیزهای گران و استراتژ یک در دنیاست. ما اینها را باید ارز دهیم و بخریم کاغذ این بسته‏بندیهایی را که شما می‏بینید، با ارز کم و به قیمت بالا می‏خریم و می‏آوریم. کاغذ را از برگ و چوب درخت، تفاله نیشکر، نی و چیزهایی که حتّی جزء ضایعات است. اجازه داده است که دولت با شرکتی یا کارخانه‏ای قرارداد ببندد و به اینجا بیاید و کارخانه کاغذ سازی بسازند، بعد که ساختند و محصولش را به بازار عرضه کردند و مصرف شد، در ظرف چند سال با فروش همین کاغذها به خارج و یا با صرفه‏جویی که می‏شود و ما از خارج نمی‏خریم و با ارزی که الان ما کاغذ می‏خریم و در ظرف پنج سال آن ارز را بپردازیم، یکسال بعد از بهره‏برداری بابت این کاری که می‏کنند. حالا ببینید که اگر کسی حاضر شود و بیاید، در مازندران یک کارخانه کاغذ سازی بسازد و درختهای جنگل ما را اصلاح کند، چون همان شاخه برگهای اضافی درختها به کاغذ تبدیل می‏شود، چون اینها الان می‏ریزد و مزاحم هم هست و درختها را نیز از بین می‏برد. یا در نیزارها، یا در کارخانه نیشکر که الان ما مقدار زیادی از تفاله‏های نیشکر را می‏سوزانیم، چون انبار می‏شود، یک مقدارش را مصرف خوراک دام و کاغذ می‏کنیم و یک مقدار زیادی از آن را می‏سوزانیم و اینها را به کاغذ تبدیل کنند، با پول خودشان اگر مثلاً صد میلیون دلار درآمد دارد، هشتاد میلیون آن را باز ما برداریم و بیست میلیون آن را بابت مصرف این سرمایه‏گذاری در ظرف پنج سال بپردازیم. چه کسی به این وام می‏گوید؟ چرا به این وام می‏گویند و این تعبیر را می‏کنند. این یک نوع معامله‏ای است، یک نوع سرمایه‏گذاری است، البتّه او هم سود خودش را می‏برد، او با بانک قرارداد می‏بندد، یک بانک ارز به او می‏دهد، به اینجا می‏آید، ده درصد، پانزده درصد، مجّانی نمی‏آید که کار انجام دهد، این سود را می‏برد، ما هم اینجا سودمان را می‏بریم و کارخانه کاغذ سازی ایجاد می‏کنیم. یا لاستیک، اینها از چیزهایی است که روی آن تکیه کرده‏ایم، الان ما قسمت عمده‏ای از لاستیک را وارد می‏کنیم.

 در ایران قسمت عمده مواد لاستیک وجود دارد، آیا کارخانه لاستیک سازی بیاورند و به اندازه کافی بسازند و صادر کنیم. می‏توانیم منبع عظیمی از درآمد را اینجا داشته باشیم، حتّی درآمد ارزی خوب، مجلس اجازه داده است که دولت بتواند با یک شرکت خارجی قرارداد ببندد که بیاید و کارخانه لاستیک سازی بسازد و بعد سهمی از آن را در خارج بفروشند و در ظرف چند سال درآمد آن را صرف بدهیهای این کارخانه کنند. اگر این کارخانه ساخته نشود، نیمه تمام بماند، دولت هیچ تعهدی ندارد، همین طور روی زمین است. اگر به محصول رسید و محصولش فروش رفت آن موقع دولت تعهدش را می‏پردازد.

 یا در دریا، خوب الان آقایان شاید با دریا آشنا نباشند، ما در آنجا الان داریم حدود سیصد هزار بشکه نفت تولید می‏کنیم، بعداً به هفتصد، هشتصد هزار بشکه می‏رسد. نفتی که آنجا تولید می‏کنیم، گاز دارد، گازهای آن را همان جا در دریا می‏سوزانیم، مقدار زیادی از ثروت ما در دریا می‏سوزد، اگر نفت را برنداریم، کشورهای جنوب خلیج‏فارس سهمیه خودشان را می‏برند و از ما هم می‏برند، باید این نفت را استخراج کنیم.

 اگر نفت را برداریم و گازش را بسوزانیم، این هنر فعلی است، هنر زمان شاه این بوده و هنر فعلی هم همین است. پیشنهاد این است که ما اجازه دهیم و کار گرانقیمتی هم هست. اگر شرکتی از خارج می‏خواهد بیاید و در دریا سرمایه‏گذاری کند و این گاز را لوله‏کشی وبهره‏برداری کند و مثلاً ده درصد آن گازی که برمی‏داریم، یا بیست درصد آن را بابت مخارج کارخانه خودش بردارد، به این می‏شود گفت، وام گرفتن که کشور را وابسته می‏کند، یا الان وابسته هست.

 سوزاندن منابع کشور به این صورتی که ما الان می‏سوزانیم، اینها الان فقط در دریا نیست، در زمین هم هست. شما الان اگر به اهواز بروید و با هلیکوپتر بر فراز اهواز پرواز کنید، صدها و هزارها شعله را خواهید دید که در حال سوختن است. یعنی لوله زده‏اند و این گاز همراه نفت است که در حال سوختن است. این گازها قرار بوده که در یک جایی و در یک کارخانه پتروشیمی ایران و ژاپن جمع شود و به موادی که سیصد، چهار صد کارخانه ما را می‏گرداند، تبدیل شود.

 همین ملامینها، یخچالها و چیزهایی است که مواد نفتی در آن مصرف می‏شود و پارچه و امثال اینها. اینها آنجا در حال سوختن است.

 ما صدها نوع محصول در کشور می‏سازیم که مواد آن را پول می‏دهیم و از خارج وارد می‏کنیم، الیاف مصنوعی که صدها کارخانه نساجی ما را می‏گرداند. پول ارز می‏دهیم و از خارج می‏خریم و به کارخانه‏هایمان می‏دهیم و مواد اصلی، آن هم همین گازهایی است که در حال سوختن است و فضای خوزستان را نیز آلوده می‏کند. این نفت را باید استخراج کنیم. ما نمی‏توانیم استخراج نکنیم. پیشنهاد این است که دولت اجازه دارد از ارز خارجی استفاده کند این گازها را جمع کند، و به مواد پتروشیمی تبدیل کند و آنها را به کارخانه‏های کشور بفروشد تا به وسائل زندگی مردم تبدیل شود و یا به خارج بفروشد - و ارز بگیرد و بیست درصد اینها را هم بابت بدهی بپردازد.

 این عاقلانه است، یا اینکه همین طور بگذاریم تا قیامت بسوزد تا تمام شود. آنهایی که می‏گویند نه، این را می‏گویند، ما نمی‏توانیم به این زودی سرمایه‏گذاری کنیم. اگر اینها روند زندگی‏مان باشد که هیچ وقت نخواهد شد. اگر حالا جوری دیگری عمل کنیم ممکن است ظرف بیست سال آینده که دراین مدّت دیگر تمام شده و هیچ چیز نخواهد ماند. یا سدها، الان شما می‏دانید رود کارون که از بختیاری سرچشمه می‏گیرد و به دریای خلیج‏فارس می‏ریزد، از همین رودخانه می‏شود حدود هشت، نه هزار مگاوات برق گرفت. یعنی به اندازه برقی که کشور ما مصرف می‏کند که خاموشی هم داریم و می‏شود جلوی آب را هم گرفت و در تابستان بتدریج مصرف کرد که در زمستان مردم دچار گرفتاری نشوند.

 پیشنهاد این بوده و مجلس این را تصویب کرده است که دولت اجازه نداشته باشد که این سدها را ببندد و بعد از درآمدی که از این ناحیه در صرفه‏جویی گاز و بنزین و گازوئیل که برای تولید برق مصرف می‏شود، یا از درآمد کشاورزی که زیر این سدها به دست می‏آید. در ظرف چند سال بدهی خود را بپردازد. اینها چیزهایی است که در این برنامه پنج ساله درحدود مثلاً 20 میلیارد دلار اجازه داده‏اند که این کارها انجام شود.

 در صنعت، در پتروشیمی، در بستن سدها و اینها که هنوز هم آدمهایی در این کشور هستند که این را وام گرفتن می‏گویند و آن را وابستگی تلقّی می‏کنند که خوشبختانه مجلس شورای اسلامی با آگاهی که نمایندگان دارند و با بحثهایی که کردند، به این نتیجه رسیدند که این به صلاح مملکت است و باید اجازه داد و این اجازه داده شده که الان در شورای نگهبان است که ان‏شاءاللّه اگر با این زمینه‏ای که الان در کشور است و با این روحیه‏ای که مردم دارند و با شرایط سیاسی نسبتاً قابل قبولی که الان در منطقه هست، ما بتوانیم این روند را ادامه دهیم، چهار، پنج سال دیگر می‏توانیم گامهای بلندی را در زمینه کارهای زیربنایی اقتصادمان ببینیم و یک نکته دیگری هم که در بحث امروز هست که عمده‏ای از آن را در خطبه عربی خواهم خواند، مسأله تبلیغاتی است که عراقیها در مورد پیشنهاد صدّام و حزب بعث عراق مطرح کردند که پیشنهاد حلّ و فصل قطع‏نامه را داده‏اند.

 یک پیشنهاد بسیار عوام‏فریبانه و معالطه کارانه‏ای است که هیچ نقطه مثبتی در این پیشنهاد نیست. خارج شدن از اراضی در آن نیست، وقتی که می‏گوید: "اسرا آزاد شوند،" می‏گوید: "اسرائی که تا سال 1982 یعنی دو سه سال اوّل جنگ اسیر شده بودند - آزاد شوند." یعنی ما که در فتح خرّمشهر تا آن موقع حدود 25 هزار اسیر از عراق گرفته بودیم و آنها آن موقع دو سه هزار اسیر هم از ما نداشتند - معنای این حرف این است که ما 25، 26 هزار اسیر را آزاد کنیم و آنها هم دو سه هزار از آن اهوازیها و آنهایی که اطراف هور گرفتار شده بودند - آزاد کنند. یعنی مردمی که از اطراف هویزه و هور و بستان برده بودند، را آزاد کنند که این پیشنهاد سخاوت‏مندانه عراق است که متأسّفانه رادیوهای کشورهای عربی که معمولاً به صورت نژاد پرستانه و قومی همیشه موضع‏گیری می‏کنند، نه اسلامی و هیاهو به راه می‏اندازند.

 خوشبختانه دبیرکلّ سازمان ملل گفت: در این پیشنهاد چیزی نیست، پیشنهاد جمهوری اسلامی این است که نه، قطعنامه [باید] اجرا شود، همین طور که دبیرکلّ سازمان ملل می‏گوید که ما خوشبختانه با حرکت سریع وزارت خارجه این توطئه تبلیغاتی بهم خورده و مسائل در مسیر خودش طی می‏شود. ما هم باید طرحی ارائه دهیم که این قدر عراق هر روز یک طرحی ندهد.

 همین مسأله را البتّه کلّی‏تر برای برادران و خواهران عربمان می‏خوانیم. اشاره به این حرفهای اخیر صدّام ندارد، گلایه‏ای است از اینکه عراقیها حاضر نیستند زیر بار حق بروند.

    ترجمه خطبه عربی

    بسْمِ‏اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم

 اَلْحَمْدُ ِللَّهِ وَالصّلوةُ عَلی رَسُولِ اللَّهِ وآله عباداللّه المتَقیِنْ.

 عِبادُاللّه اُوصیکُمْ بتَقْوَی اللَّه".

 مسلمانان جهان شاهد رکود گفتگوهای صلح بین ایران و عراق هستند و به وضوح می‏بینند که عراق از پذیرش حق امتناع می‏کند و در هر دو راز مذاکرات به یک بهانه‏ای متوسّل شده و از یکی از تعهّدات بدیهی خود که عقب‏نشینی از خاک ایران اسلامی است، سرباز می‏زند و در برابر برقراری صلح جامع و بازگشت اسرا به وطن و خانه‏های خود مانع می‏تراشد.

 ما بارها و قبل از قبول قطع نامه اعلام کرده‏ایم که بعث عراق که آتش جنگ را شعله‏ور و تجاوز را آغاز کرد، طالب صلح نیست و ادّعای صلح و آتش بس از سوی او جزء برای نجات خود از جهنّمی که خود به دستش به وجود آورده و در آن فرو رفته، نیست و تا وقتی که ما در اراضی عراق پیشروی می‏کردیم، با انواع بازیهای تبیغاتی ما را جنگ طلب و مخالف صلح می‏نامیدند. ما به محض قبول قطع نامه شروع به عقب کشیدن نیروهایمان از عمق خاک عراق از جمله شهرهای حلبچه، خور مال، طویلة، ماووت و ... نمودیم، امّا عراق در این حال و بعد از اعلام آتش بس شروع به پیشروی در خاک ما نمود و جاهای دیگری را به اشغال خود در آورد و تا امروز هم عقب نشینی به مرزها را که قطع نامه بعد از آتش بس روی آن تکیه کرده، نپذیرفته است که از حزب بعث عراق بیش از این انتظار نمی‏رود؛ زیرا، ما از قبل هم می‏دانستیم که جزء با زور تن به حق نمی‏دهد.

 امّا آنچه تعجّب آور است، موضع سازمانهای بین‏المللی و قدرتهای بزرگ جهان و همسایگان عرب ماست که خلال سالهای جنگ مرتّب دم از صلح می‏زدند، ولی امروز دیگر از آن صحبتها خبری نیست و از جانب آنها هیچ فشاری به متجاوز جنگ افروز تحمیل نمی‏شود و تعجّب آورتر اینکه موقع گفتگوها گاهی به جای دفاع از حق و اسلام حرفهایی می‏زنند که متجاوز و آغازگر جنگ را تشویق می‏کند که البتّه، دیر یا زود پشیمان خواهند شد.

 أَعُوذُ باللَّهِ مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجیمِ، بسْمِ‏اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم، »قُلْ هُوَ اللَّهُ اَحَدٌ، اَللَّهُ الصَمَدٌ، لَمْ یَلِدْ وَلَمْ یوُلَدْ، وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُواً اَحَد«.

v