خطبه ها
  • صفحه اصلی
  • خطبه ها
  • نماز جمعه تهران به امامت آیت الله هاشمی رفسنجانی

نماز جمعه تهران به امامت آیت الله هاشمی رفسنجانی

  • دانشگاه تهران
  • جمعه ۲۴ آذر ۱۳۶۸

    خطبه اوّل

  بسْمِ‏اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم

 اَلْحَمْدُلِلّهِ رَبِّ الْعالَمینَ، وَالصَّلوةُ وَالسَّلامُ عَلی رَسُولِ اللَّهِ وَالِهِ الْأَ ئِمَّةِ الْمَعْصوُمینَ. أَعُوذُ باللَّهِ مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجیمِ، "هُوَ الذَّی جَعَلَ لَکُمُ الاْرُّضَ ذَلُولاً فَاَمْشُواْفیِ مَنا کِبها وَ کُلُوامِنْ رِزْقِهِ وَ إِلَیْهِ النُّشوُر" عِبادَاللَّه اُوْصیکُمْ بتَقْوَیَ اللَّه وَ اَتَّباعُ اَمْرَهُ وَ نَهْیِ".

 

 بر حفظ روحیه تقوا و پرهیز از محرّمات و اعمال ناشایست و اقبال به اعمال خیر و پسندیده تأکید می‏کنم.

 در ادامه بحثهای عدالت اجتماعی مبحثی مطرح شد، بدین ترتیب که "اسلام دین و برنامه زندگی برای ما است " و یک بعدی نیست و چند خطبه نیز پیرامون این موضوع ایراد شد.

 امروز چون قصد دارم، خطبه‏ها را کوتاه طرح کنم، به دلیل ریزش باران و حضور مردم در باران، به طور فشرده چند نکته را در تکمیل بحث گذشته‏ام عرض می‏کنم[t1].

 ما گفتیم که قرآن و عمل بزرگان ما، این بحث را برای ما روشن کرده است ما که ادیان الهی برای زندگی مردم خودشان مأمور می‏خواهند و به ما که تکلیف شده از منابع زمین برای بهتر زندگی کردن استفاده کنیم و گفتیم که اصلی‏ترین و مهمترین اقدام در این راه مسأله بالابردن تولید و بهره‏برداری از منابع زمین است و بعد در قسمتی دیگر از خطبه‏ها گفتیم، این هم بدون اینکه کار، مقام شایسته خودش را در جامعه پیدا کند - نمی‏شود.

 دو سه نکته به ذهن می‏رسد که نیاز به توضیح دارد. یکی از چیزهایی که زیاد با آن برخورد کردیم - این است که گروهی مطرح می‏کنند که مبادا تأکید بر کار، تلاش و تولید، باعث شود [که] آن بعد معنوی مذهب و بعد عبادی اسلام تضعیف شود که باید توضیح دهیم که در تمام خطبه‏ها و سخنرانیها معمولاً روی بعد عبادت و مسائل اخلاقی تکیه می‏کنیم. کم خطبه و سخنرانی است که دنبال مسائل معنوی نرود و آن چیزهایی که کم گفته شد، آنها می‏باشد و همین باعث شده که قدری در افکار متقدّمین و طبقات مقدّس اسلام یک بعد معرّفی شود و حتّی خارجیها که بیشتر از ما از فرهنگ اسلامی بدور هستند. تصوّر کنند که اصلاً "اسلام رابطه‏ای بین فرد و خدا است." دین را یک مسأله شخصی بین انسان و خدا معرّفی کنند.

 این همان انحرافی است که ما همیشه از آن بیم داشته‏ایم و همان دردی است که ما داریم و این به خاطر این است که ما برای هدایت و نجات جامعه اسلامی بیشترین تکیه را در مراکز عبادیمان بر مسائل اخلاقی، عبادی و معنوی داریم. به علاوه ما در هر خطبه هم باز از تقوا صحبت می‏کنیم.

 باید تأکید کنم [که] اسلام همه ابعاد را دارد و هیچ جای نگرانی ندارد. ابعاد معنوی آن، رشد روحی انسان اصلی‏ترین بعد زندگی است و اگر فرض کنیم جامعه‏ای کار، تولید و صنعت و همه امکانات مادّی را داشته باشد ولی خالی از اخلاق معنویّت و ارتباط با خدا باشد. همه وسایل زندگی مادّی تبدیل به بلا می‏شود. حرکت این گونه جامعه‏ها مثل حرکت کامیونی است که بدون ترمز در سراشیبی است که خطرناک است.

 بنابراین در هر مقطعی ما تکیه بر معنویّات و ارتباط با خدا را به عنوان یک ضرورت باید توجّه داشته باشیم که در خطبه‏ها ملاحظه می‏شود. فقط خطری که انحراف است و این را نیز اسلام نمی‏خواهد، این است که مبادا در اثر زیاد تکیه کردن در عبادات و اخلاق و معنویّات و توضیح ندادن معارف مادّی و زندگی طبیعی خدای ناکرده مردم آن بخش از اقدامات را خارج از حوزه دین تلقّی کنند و اینها را از دست‏آوردهای کفر تلقّی کنند که اینها خطر بدی است و تحقیقاً اسلام را از آن ماهیّت خودش جدا می‏کند و همین بوده است که ائمه و بزرگان ما توجّه داشته‏اند و همیشه مواظب بودند که در این بحثها توضیح داده شده است.

 نکته دیگری که باز احساس کردم که احتیاج به توجیه و توضیح دارد و با اینکه در خطبه قبلی گفتم و روی کار فیزیکی و تولید و کار در میدان تولید خیلی تکیه کردیم، بعضیها و از مدیران خودمان به [ما] مراجعه می‏کنند و تحت تأثیر این خطبه‏ها می‏گویند که به ما اجازه دهید [که] ما کارهای دانشگاهی یا فرهنگی و یا .... را رها کنیم و به دنبال کارهایی در کارخانجات و کشاورزی برویم. یعنی معلوم می‏شود که در بین بعضیها چنین تصوّری وجود دارد، حالا که بنا شده روی تولید بیشتر و کار بیشتر، کارهای فرهنگی یا مدیریّتی و ستادی و یا کارهای علمی تکیه کنیم آن ارزش کار در کارخانه و یا مزرعه را نداشته باشد که این نظر ما نبود. من کاملاً گفتم که کارها قطعاً باید تقسیم شود، اگر ما مدیریّت قوی نداشته باشیم، مزرعه قوی و کارخانه قوی هم نداریم. اگر ما دانشگاه قوی نداشته باشیم، هیچ کاری از کارهای زندگی مردم را نمی‏توانیم - سامان دهیم. ما نیروها را باید در جاهای خاصّی تربیت کنیم و به میدان کار بفرستیم. بنابراین دانشگاهها، مراکز تعلیم و تربیت، مدرسه‏ها، از پیش دانشگاهی گرفته تا آخرین مراحل تحصیل باید نیرومند بماند، باید اشخاصی که صلاحیّت بیشتر تعلیم دارند، آنجا شرکت کنند. باید آنها آباد بماند، تا اینکه انسانها برای وارد شدن به میدان کار و خدمت ساخته شوند.

 کارهای فرهنگی و اخلاقی و تربیتی هم چنین است. مگر می‏شود ما بعد فرهنگی و تربیتی و اخلاقی را به قیمت رفتن به سراغ تولید از دست بدهیم؟ بنابراین، بحث این نیست، بحث این است که نقطه ضعف را جبران کنیم. اشکال ما الان در این است، یعنی آن اشکال اصلی که در جامعه ما وجود دارد آن بخش با میدان عمل در کنار کارهای ستادی و مدیریّتی و اداری، آن ارزش و اعتبار خودش را در جامعه و افکار عمومی ما ندارد. اصلاً اساس کار ما اینجاست، یعنی اشکالی که نوعاً کشورهای عقب افتاده، گرفتار هستند و کشورهای اسلامی هم عمدتاً جزء آنها هستند، اینجاست که از لحاظ مادّی آن استکبار، مستعمرین، مستثمرین، متجاوزین، انحصارطلبها، توسعه طلبها قدرتهای بزرگ سیاسی و نظامی در میدان کار موفقیّت پیدا کردند و بنیه خودشان را تقویت کردند که البتّه آنها در میدان تحصیل و تربیت مدیر، تربیت نیروهای بنیانی جامعه هم توفیق پیدا کردند، آنها در بعد معنویّات و در بعد انسانی یک جامعه متمدّن می‏لنگند و نتیجه این می‏شود که متجاوز، زورگویند و ضدّ عدالت و حق هستند و به حقّ خودشان قانع نیستند.

 با گرفتاریهای اکثریّت مردم دنیا خودشان را آباد و با زرق و برق کردند و اکثریّت دنیا را خاموش و کم رنگ و کم رونق کردند. آنها آن بعد معنویشان، تنزّل کرده و در میدان کار موفّق بودند، ما هنرمان باید این باشد که در همه ابعاد با هم پیش برویم. اگر ما بتوانیم که ان‏شاءاللّه می‏توانیم، جامعه اسلامی را که امروز در ایران پای گرفته، همه جانبه جلو ببریم و آن عیب اساسی که جامعه ما دارد که کم‏رنگ بودن میدان کار و تولید است و آن عیب اساسی که آنها دارند کم رنگ بودن میدان انسانیّت و عواطف انسانی و عدالت خواهی و قناعت به حقّ خود است، با هم هماهنگ کنیم.

 در جامعه ما الان این عیب وجود دارد، من که می‏گویم جامعه ما، گفتم جوامع دیگری که به ما شباهت دارند، وضعشان از این جهت مثل ما هستند، این عیب و اشکال اساسی وجود دارد که اکثریّت افکار مخصوصاً طبقه جوان به کارهای غیر میدانی تمایل دارد، یعنی کارهای اداری و مدیریّتها، ریاستها، کاغذبازیها، پشت میزنشستنها و آنهایی که می‏خواهند - به میدان بیایند. بیشتر نقش دلاّلی و تجارت دارند، کارهایی که واقعاً برای مردم کارساز است، شغل درست می‏کند به مردم نان می‏دهد، لباس می‏دهد، غذای مردم را تأمین می‏کند، نیازهای مردم را تأمین می‏کند. ما خیال می‏کنیم، اینها را باید برای آدمهای بی‏سواد و نالایق بگذاریم. این اشتباه بسیار بدی است. حالا من نمونه‏هایی عملی را به شما عرض خواهم کرد، تا ببینید که ما چه گرفتاری داریم.

 همین سفری که به خوزستان رفتیم که در خطبه بعد قدری توضیح خواهم داد، به روستایی رفتیم، آنجا سیل آمده بود، روستاهای زیادی را سیل گرفتار کرده بود، ما به روستایی وارد شدیم. من اصولاً با زندگی روستایی آشنایی دارم و خوشبختانه تا 14 سالگی در روستا بودم و بعد هم تا 30 و 40 سالگی با روستا ارتباط داشتم و سالی دو سه ماه برای کارهای روستایی می‏رفتیم و هنوز هم ارتباط عاطفی و تماس خودم را با روستاها قطع نکرده‏ام. ما روستاییها خودکفاء زندگی می‏کردیم و گرفتار این ارتباطات و وابستگیهای به شهر نبودیم و به کار انسانها متّکی بودیم.

 کشاورزی کار خودش را می‏کرد و از زمین و آب در حدّ مناسب استفاده می‏کرد. نجّار، بنّا، آهنگر، رنگرز، گیوه‏دوز، فرش باف، دست باف، همه یک گوشه‏ای از کار این روستا را اداره می‏کردند. من روستای خودم را می‏گویم که در آنجا زندگی می‏کردم و هنوز هم کاملاً آنجا را می‏شناسم، تمام این نیازهای روستا در آنجا بود. یک بچّه اگر زمینی پیدا نمی‏کرد و آب نداشت لازم نبود به شهر برود و سیگار فروشی کند، همان جا یکی از این حرفه‏ها را به عهده می‏گرفت کار در روستا زیاد هست.

 یکی از حرفهایی که الان ممکن است زده شود، این است که بچّه‏ها می‏خواهند، کار کنند. امّا کار نیست. این از حرفهایی است که زده می‏شود. بله با این فرهنگ ما کار نیست. یعنی اگر بنا بر این باشد که هر بچّه‏ای کلاس ششم را خواند و وارد دبیرستان شد، بعد دیگر دستش به بیل و داس و آچار و قالی بافی و کارهای نجّاری نخورد و به حرفه‏های صنایع روستایی آشنا نباشد و بخواهد، یا منشی و یا تلفن‏چی و یا رئیس اداره و یا مدیر باشد. بله واقعاً کار نیست. اگر ما در صد کمی از مشاغل ساده جامعه را تقسیم کنیم و مشاغل را تقسیم کنیم. اینها یک درصد کمی می‏شوند و بقیه کارها در میدان است. ولی اگر قرار باشد که نه، همه کارها مقدّس باشد و همه کارها صحیح باشد و تفاوتی نکند که آدمی که کلاس ششم را خوانده و کسی که دیپلم یا بیشتر را خوانده است، اگر کار ستادی و مدیریّتی و تدریسی نیست به کارهای جسمانی بپردازد. من خیال می‏کنم که کشور ما تا دو برابر این جمعیّت هم که باشد، بیکاری نباید وجود داشته باشد. همین روستایی که ما رفتیم، به خانه پدر یک شهید رفتیم، با خیلی از افراد حرف زدیم. یا نوعاً می‏گفتند: ما مثلاً سه برادر هستیم و نفری پنج هکتار و جمعاً 15 هکتار زمین داریم. در منطقه ما یعنی » نوق « رفسنجان، یا روستاهای یزد و اصفهان اگر کسی پنج هکتار زمین داشته باشد، واقعاً غنی است، مکّه‏اش را می‏رود، هر سال به مشهد می‏رود، خمس و زکاتش را می‏پردازد و روز به روز هم وضع زندگیش بهتر می‏شود.

 خود من، برادران و خواهران من و کسان دیگری که در روستا می‏بینیم، هیچ کدام پنج هکتار زمین نداریم. یک روستایی که مثلاً تقسیم‏بندی آن 96 »هبه« است، مثلاً کلّ خانواده ما 12 هبه از مجموع 96 هبه را دارد. پنج پسر و چهار دختر و همه ما هم با آن زندگی می‏کردیم و حالا هم زندگی می‏کنیم و می‏توانیم زندگی کنیم، یعنی یک روستایی یک یا دو هکتار زمینش را تبدیل به باغ می‏کند، آنجا چند گوسفند دارد، یک گاو دارد، از برگ و چوبهای درختش و علف زمین خود استفاده می‏کند، از همه امکاناتی که دارد - استفاده می‏کند. خودش هم کار می‏کند. وقتی هم کار شلوغ می‏شود، یک مقدار کارگر می‏گیرد که کارهای باقیمانده را انجام دهد. این واقعاً می‏تواند زندگی کند.

 ولی در کشور ما، الان یک جاهای خوبی مثل خوزستان، آذربایجان شرقی، آذربایجان غربی، کردستان و خیلی جاهایی که حسابی منابع طبیعی‏شان خوب است، با چهار، پنج هکتار، زندگیها یک زندگی کافی برای مردم نیست. این درست نیست و همه کارها انجام نمی‏شود.

 بالاخره کارهای فرعی روستا مهمّ است. مگر یک خانواده روستایی فقط باید پدر روستایی بر روی زمین کار کند؟ زن هم باید در خانه گلدوزی، خیاطی، گلیم و قالی‏بافی و سایر کارهایی  که در روستا به درد می‏خورد. جوان هم باید کار کند، اگر حتّی درس خوانده و مثلاً معلمّ هم هست، ساعاتی را می‏تواند، کارهای دیگری انجام دهد. بچّه‏ها وقتی که یک قدری چشمشان و پایشان به شهر باز می‏شود، به روستا برنمی‏گردند، این اشتباه است. اینها باید به اینجا بیایند و چیزی یاد بگیرند و به روستا برگردند و به آنجا فن ببرند.

 الان دولت تلاش دارد که این طور چیزهایی که مردم می‏خواهند کار کنند، میدان کار را برای اینها باز بگذارد. ما گفتیم [که] معادن را در اختیار مردم بگذارند. اگر مردم معادن اطراف خودشان را مثل معادن گچ، نمک، سنگ ساختمانی، سنگهای معدنی، معادن شیمیایی و انواع و اقسام معادن - ما صدها گونه معدن داریم - بچّه‏هایی که درس می‏خوانند، به جای اینکه بیایند، اینجا شاگرد مغازه یا منشی یک اداره شوند. اگر برگردند و یکی از کارهای این جوری را در روستا بگیرند، گاوداریها، دامداریها، مرغداریها و به این مراتع رسیدن، خوب است.

 آنهایی که در سواحل هستند، مشاغل دریا خیلی بیش از این چیزهاست. یعنی کشورها به اندازه ما در جنوب و شمال ساحل دارد، مردم آنجا باید همه مستغنی باشند، به خاطر اینکه دریا معدن عظیم منابعی است که بصور مختلف می‏شود - از آن استفاده کرد. الان در کشور ما این جور نیست. قبول کنید که این جور نیست. یک عدّه‏ای زحمت می‏کشند، واقعاً هم زحمت می‏کشند، کار همه نیست. کسانی که با یک درخت خرما و با یک باغچه کوچک خرما می‏توانند - غذایشان را در بیاورند، حصیرشان را ببافند. انواع و اقسام وسایل کاردستیها را درست کنند و در اختیار جامعه بگذارند، اینها نباید فقیر باشند. اینها می‏توانند زندگیشان را به خوبی اداره کنند. یک مزرعه و باغچه و یک معدن و منطقه پرورش ماهی در داخل کشور که خیلی فراوان می‏شود درست کرد، هر گوشه‏ای از کشور ما که آبها هرز می‏رود، می‏شود، استخرهای پرورش ماهی درست کرد و از آنها استفاده نمود.

 به هر حال اساس کار این است. نکته‏ای که من دنبال آن هستم، این است که نیروهای جوان کشور ما بیش از آنچه که به فکر به دست آوردن کارهای اداری و در شرکتها و مغازه‏ها و تجارتخانه‏ها و ادارات و اینها باشند، باید به میدان تولید فکر کنند. آن وقت اینها خودشان بعداً کارگاه کوچک درست می‏کنند. الان یکی از همّتهایی که وزارت کار دنبال آن است، این است که به در روستاها برود و به مردم مشاغل بدهد و ابزار کار تهیّه کند، برای این گونه کارهایی که در کنار روستا می‏توانند بمانند. این درست نیست که جاهایی مثل آذربایجان باشد، ما وقتی با نماینده شان در آنجا صحبت می‏کردیم، یک جایی مثلاً هشترود، اصلاً اسم شهر هشترود شده، چون هشت رودخانه حسابی دارد، این دیگر درست نیست که آنجا به شهر مهاجر بفرستد، آنجا باید از این رودها و زمینها استفاده کنند، عرض کردم، هر قطعه زمینی می‏تواند انسان را خودکفاء کند.

 یک خانواده، فامیل، یک عشیره می‏تواند، خودکفاء شود. شرط اساسی‏اش آن فرهنگ کار است که من قبلاً روی آن تکیه کردم که کار عیب نباشد، هر نوع کار عیب نباشد، همه شرافت است. این چیزی که علیّ‏بن‏ابیطالب و پیغمبر ما و دیگران دنبال آن بودند. علیّ‏بن‏ابیطالب در کشور، زیاد کار داشت و خیلی کار برای علیّ‏بن‏ابیطالب بود که انجام دهد. بی خود نبود که همواره دنبال این می‏رفت که درخت خرما بکارد و این درخت خرما که منبع خیر و برکت مخصوصاً در عربستان است، یک باغچه خرما برای آن زندگیهای آن زمان همه چیز بوده است.

 ان‏شاءاللّه در یک خطبه‏ای بخصوص، زندگی علیّ‏بن‏ابیطالب را باز می‏کنم. آن باغهایی که علی ساخته، الان در ذهن خیلیها این هست که علیّ‏بن‏ابیطالب که امام و پیشوا و مقتدای ماست، ما هر چه داریم از علیّ‏بن‏ابیطالب داریم.

 در مذهب شیعه تصوّری که ما از علیّ‏بن‏ابیطالب داریم، آن چیزی نیست که واقعاً علیّ‏بن‏ابیطالب می‏باشد. او که بزرگترین شمشیرزن، بزرگترین فرمانده جنگ، بزرگترین سیاست‏مدار و بزرگترین دانشمند روزگار بوده و همه این چیزها را داشته، امّا آدم وقتی وصیّت نامه علیّ‏بن‏ابیطالب را می‏خواند و می‏بیند [که] علیّ‏بن‏ابیطالب در چه نقاطی از آن منطقه حجاز رفته و باغ احداث کرده و می‏گوید: این باغات من برای این و آن باغات برای فلان باشد، وقتی [انسان] آن وصیّت‏نامه را می‏خواند، از دور خیال می‏کند [که] علیّ‏بن‏ابیطالب یک فئودال بوده، از بس چیزی در آن وصیّت‏نامه هست، بعضاً می‏گوید: "مثلاً این برای فلان کار باشد،" اوقافی تعیین می‏کند و همه را هم خود ایشان درست کرده بوده است. کار ایشان، نوعا" کار کشاورزیش که در کنار زندگی سیاسی اجتماعیش بوده، این بوده است که از این درآمدها بنده‏های گرفتار را می‏خریده و مدّتی در این کارگاههای کشاورزی نگه می‏داشته، اینها را تربیت می‏کرده و بعد هم آزاد می‏نموده است. در همان وصیّت‏نامه هست که اسم عده‏ای افراد را می‏برد که بندگانی که آنجا کار می‏کنند، آزاد هستند، کسی حق ندارد، آنها را بفروشد، این مثلاً برای چه موردی موقوفه است و متوّلی این کیست؟

 مثل علی بعد از پیغمبر یک نفر در دنیا بوده است. آدم وقتی که می‏داند، در زندگی این جوری با واقعیّت زندگی برخورد می‏کرده است، می‏خواسته برای ما درس دهد. برای این بوده که این جور نباشد که ما امروز کشور شیعه را اینجا تشکیل دادیم، ولی گندممان را برویم از کفرستان بیاوریم و به مردم بدهیم و واقعاً گندم داریم.

 به هر حال نکته دوّمی که گفتم احتیاج به توضیح داشت، این بود که وقتی ما می‏گوییم کار، با تقسیم کار مخالف نیستیم، کار باید تقسیم شود، هر کسی کار خودش را انجام دهد، کسی که کاری را بهتر آشنایی دارد همان کار را انجام دهد، این ظلم است که ما مثلاً یک محققمان را از داخل آزمایشگاه و دانشگاه برداریم و بگوییم که شما برو در فلان جا درخت خرما بکار، این هم ظلم به آن شخص و هم ظلم به جامعه است. من این را نمی‏گویم. من می‏گویم که این روحیه باید در مردم و بخصوص در جوانان باشد، جوانان ما که متأسّفانه این انحراف در آنها هست که خیال می‏کنند از کلاس سوّم دبیرستان به بعد دیگر نمی‏شود آدم کار بدی انجام دهد، این تصوّر را باید از ذهنشان بیرون کنند و همه ما این آمادگی را داشته باشیم، برای اینکه وارد میدان کار شویم و اگر این حالت در ما پیدا شود و جامعیّت اسلام و همه ابعاد اسلام را در نظر بگیریم، معنویّت در کنار تلاش و خلاقیّت و تقسیم کار بر حسب استعدادها و آمادگیها و فرار از بیکاری و بی‏عاری و سربار جامعه شدن و خون دیگران را مکیدن و زندگی کردن و انگل جامعه بودن، اگر این حالت را از جامعه‏مان جدا کنیم، ما می‏توانیم جامعه خودمان را جامعه اسلامی حساب کنیم.

 اگر ما آرمانمان را حفظ کنیم و انقلابی هم باشیم، همه مساجدمان هم پر باشد و همه متعبّد باشیم و اخلاقمان خوب باشد، اگر زندگیمان در جامعه زندگی ناکافی و فقیر باشد، آن جامعه نمی‏تواند - جای خودش را در دنیا باز کند و این اسلام نمی‏تواند اسلام جهانی شود.

 اسلام جهانی آن اسلامی است که همه ابعاد زندگی را در نظر گرفته و این واقعیّت اسلام است و این ظلمی است که ما به اسلام می‏کنیم، اگر خیال کنیم که به این طریق می‏توانیم مسلمان خوبی باشیم.

 بسْمِ‏اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم

 أعُوذُ باللَّهِ مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجیم »بسْمِ‏اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم«، "وَالْعَصْرِ، اِنَّ الإنْسانَ لفَی خُسْرٍ، اِلاِّ الذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَتَواصَوْا بالْحَقِّ وَتَواصَوْا بالصَّبر".

 

    خطبه دوّم

 

 بسْمِ‏اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم

 اَلْحَمْدُ ِللَّهِ رَبِّ اْلعالَمینَ، وَالصّلوةُ وَ السَّلامُ عَلی رَسُولِ اللَّهِ وَ عَلی عَلِیٍّ أَمیرِاْلمُؤْمنینَ وَ عَلی الصِّدّیقة الطّاهِرة وَ عَلی سبْطَیِ الَّرّحْمَةِ الْحَسَنِ وَالْحُسَیْنِ وَ عَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ مُحَمَّدبْنِ عَلِیٍّ وَ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ موُسَی بْنِ جَعْفَرٍ وَعَلِیِّ بْنِ مُوسی وَ مُحَمَّدبْنِ عَلِیٍّ وَ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ وَالْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ وَ ألْخَلَفِ اْلهادی اْلمهْدیّ (عج).

 

 در ابتدای خطبه دوّم، باز بر تقوا و اطاعت از خداوند و حفظ روحیه الهی که خداوند به جامعه ما عطا فرموده، تأکید می‏کنم.

 همچنین سالگرد شهادت همسنگر بزرگوارمان دکتر مفتّح را که پلی بین حوزه و دانشگاه بود و وسیله‏ای برای به وجود آمدن همکاری حوزه و دانشگاه [بود]، این روزها به همین مناسبت در محیطهای حوزه و دانشگاهها مراسمی هست که یاد ایشان را گرامی می‏داریم و به خانواده محترمشان تسلیت عرض می‏کنیم. 

 می‏خواستم یک گزارش مختصری درباره مسافرتی که به خوزستان کردم و به همه شماها مربوط می‏شود - عرض کنم. نه صرف گزارش، چون خبرها را شنیدید، من هم در مصاحبه خودم، وقتی که سفرم تمام شد، مطالب مختصری گفتم، یک نتیجه‏گیری از این بازدید می‏خواهم داشته باشم که به همه شما مربوط می‏شود. این سفر دو، سه بعد داشت و اهدافی را دنبال می‏کردیم، یکی مسأله بررسی بازسازیها، یکی مسأله خرابیهای سیل و در بخش دیگری از بازسازیها بررسی صنایع و امکانات بندری خوزستان که الان برای کشور ما نقش مهمّی دارد که ان‏شاءاللّه در هر سه مورد یک مختصری عرض می‏کنم.

 در مورد بازسازی حالا که فرصتی شد، اوضاع آنجا را بررسی کنیم، واقعاً خسارات مردم چه مستقیم و غیر مستقیم فوق‏العاده زیاد است.

 خسارات جانی و از دست رفتن انسانهای عزیز ما به یک معنا و به دست آمدن آنها به یک معنای دیگر که آنها نزد خداوند رفتند و این سرمایه عظیمی که ملّت و انقلاب ما برای دفاع از اسلام و انقلاب از این لحاظ صرف کرد، چیز بسیار بزرگی است، این جانبازان و شهداء و این مرارتهایی که خانواده‏های اینها می‏کشند، این یک فصل جدایی است که ما در این سفر برای این منظور نرفته بودیم، همیشه در دستور ما هست. خرابیها و خساراتی که مردم در مناطق جنگ زده دارند، بخصوص آنهایی که مدّتی در اشغال دشمن بودند، غیر از خرابیهایی که از طریق منابع عمومی باز مردم دارند که کارخانه‏ها و منابع تولید و منابع دیگر انصافاً وسیع است و یک همّت ملّی لازم دارد تا ما بتوانیم بخشی از خسارات این مردم را جبران کنیم.

 همین روستاهایی که در بحث قبلی من بود که چه منابعی برای کشور هستند، در خوزستان و ایلام و باختران و بخشی از کردستان تعداد فراوانی از این روستاها اصلاً از زمین محو شده است.

 ما در جزیره آبادان دیدیم، در بعضی جاها که روستاها را می‏ساختند و مردم هم تازه کم‏کم برمی‏گردند، اصلاً چیزی نیست که مردم برگردند، درختهای خرما، این نخلستانهایی که واقعاً یکی از ثروتهای بسیار با ارزش کشور است، هر نخل و یک دانه درختی یک مرکز سرمایه برای زندگی مردم و برای این کشور است، آسیب فراوانی دیده، این هفت، هشت سال گلوله و بی‏آبیها و شور شدن آب و بسته شدن نهرها بوده است. البتّه به خاطر حضور چند سال مردم در آنجا و یا توجّهی که خود پاسدارها و بسیجیها و اینها می‏کردند، تا حدودی حفظ شده، ولی خسارت عمده‏ای دیده است.

 خانه‏های روستایی عمدتاً دیگر از حیص انتفاع افتاده، یا اصلاً خانه‏های گلی بوده و چون صاحبان آن نبوده‏اند، باران و سیل و این چیزها دیگر آنها را از بین برده است. الان وقتی روستاییها برمی‏گردند، یک مسأله این است که آنها دیگر با آن خانه‏های گلی سابق زندگی نمی‏کنند، اینها در این هفت، هشت سالی که در شهرها یا اردوگاهها بودند، زندگیشان با زندگی قبلی آنها فرق کرده است، لااقل بچّه‏های آنها، بچّه‏های پنج، شش ساله‏ای که اینجا آمدند و حالا در سن ده، پانزده سالگی برمی‏گردند، دیگر آن جور زندگی که قبلا" داشتند را نمی‏خواهند. یک قدری طول می‏کشد - تا اینها را به آن روحیه قبلی برگردانند، یا نشود، برگرداند. خود این مردم هم که اینجا با آب و برق و اینها زندگی کرده‏اند، حتّی زندگیهای اردوگاهها که خیلی هم فقیرانه هست، شکل دیگری دارد - تا زندگی در آن نخلستانها و خانه‏های گلی و چوبی و حصیری و این طور چیزها.

 به هر حال ما الان باید یک سرمایه نسبتاً کلانی خرج کنیم - تا بتوانیم این 1300 روستا را سر پا بیاوریم و ساکنین آن برگردند. البتّه فقط خانه نبوده که خراب شده، بلکه نهرها، وسایل کشاورزی، تلمبه‏خانه‏ها و .... از بین رفته و ناقص شده است.

 بهمن‏شیر و اروند رود که مرکز تغذیه آبی آن منطقه است، هر دو به خاطر اینکه در شرایط جنگی بودند، دیگر آن آب شیرین را به اینها نمی‏دادند. حالا باید لایروبی کنیم و از نو آب شیرین بیاید.

 شهرها وضع بدتر از این دارد. خیابانها، مدارس، ادارات، آب، برق، این تهران که شما سرپا می‏بینید، فقط به خانه‏ها نیست. اگر خیابانها و آب و برق و گاز و تلفن و چیزهایی که زندگی مردم به آن وابسته است، اینها را شما از تهران اگر جدا کنید، اصلاً نمی‏شود در اینجا زندگی کرد. اصلاً شهر به این چیزها بند است و تمام اینها در جاهایی مثل آبادان، خرّمشهر، بستان، قصرشیرین، مهران، دهلران و شهرهای نسبتاً بزرگ ما در مناطق جنگی به کلّی نابود شده است. اینها از نو باید لوله‏کشی شود، خیابان باید ساخته شود، خیلی خیابانها باید عوض شود، اصلاً نقشه‏ها به هم خورده، شرایط دیگری به وجود آمده، مخصوصاً اینهایی که فاضلاب داشته‏اند، در این شهرها آب بالاست و با فاضلاب می‏توانند در آنجا زندگی شان را اداره کنند، به خاطر اینکه اگر فاضلاب نباشد، همین طور کوچه‏ها را دائماً آب می‏گیرد. فاضلابها همه شکسته بمب در آن منفجر شده. خرج کلانی الان به دوش مملکت هست که باید اینها را به انجام برساند که البتّه دارد انجام می‏دهد، بودجه بازسازی را که برای امسال گذاشته بودیم، تا حالا تمام کردیم و باز یک مبلغی با اجازه مقام معظّم رهبری گرفتیم و داریم خرج می‏کنیم.

 از لحاظ انسانی، مردمی که هشت، نه سال است [که] از زندگیشان دور هستند و با این وضعی که می‏بینید، اینجا زندگی می‏کنند، وظیفه همه ماست که کمک کنیم و اینها را به شهرهایشان برگردانیم.

 دولت وظیفه خودش را انجام می‏دهد، مجلس هم وظیفه خودش را به انجام می‏رساند. ما آن مقداری که کارهای دولتی است و باید انجام دهیم، انجام خواهیم داد. حتّی به تک تک مردمی که خانه‏هایشان آسیب دیده، خسارت خانه رامی‏دهیم، حتّی خسارت بخشی از وسایل منزلشان را می‏دهیم، آن نیازهای اوّلیه‏ای که در منزل لازم دارند، به آنها می‏دهیم. به همین کشاورزها علاوه بر ساختن خانه، باید یک سرمایه اوّلیه‏ای بدهیم که برگردند و کارشان را اداره کنند. اینها را دولت می‏دهد و وظیفه‏اش هست و در بودجه هم خواهیم گذاشت. امّا سرعت کار نیاز به حضور مردم دارد، استانهای معیّن برای همه اینها تعیین شده است. یعنی هر استانی قرار شده که به بازسازی کمک کند. این استانها را به خاطر شرایط نه صلح و نه جنگ نوعاً فعّال نیستند و یا خیلی کم رنگ فعّال می‏باشند. با وظیفه اسلامی، انسانی، ملّی، انقلابی و هر چه که حساب کنید، در این مقطع ما باید به کمک اینها برویم، مردمی که در جنگ آن گونه پشتیبانی می‏کردند، نباید فراموش کنند که الان هنوز ما برای جنگ چیزی از مردم نمی‏خواهیم، چون مصرف جنگ به آن صورت نیست امّا برای بازسازی باید مردم در صحنه حضور داشته باشند، ائمه جمعه باید مرتب مردم را دعوت کنند. ستادهایی که قبلاً به جنگ کمک می‏کردند، حالا به بازسازی کمک کنند، ستادهای معیّن تحرّک داشته باشند، شهرداریهای هر شهری یک مقدار کمک کنند، من می‏دانم خود شهرداریهای هر شهری هم در طول جنگ آسیب دیدند، ماشینهای خود را به جبهه فرستادند که تعدادی از آنها برنگشته، ولی به هر حال هنوز تمام نشده است.

 بنابراین الان به جای اینکه از ما چیزی بخواهید، باید شهرها، وزارت‏خانه‏ها، دستگاهها، بنیادها کمک کنند که ما سریع‏تر بتوانیم وسایل زندگی این مردم را جور کنیم و این مردم را به خانه‏هایشان برگردانیم. انسان حسابی می‏سوزد وقتی که می‏بیند اینجا مردم به این شکل در اردوگاهها در حال انتظار ماندند که این وظیفه را ان‏شاءاللّه انجام می‏دهیم.

 در مسأله سیل، البته بارندگیها، رحمت الهی است و خیر و برکاتی دارد. خیلی بیشتر از خساراتی است که وارد می‏شود، ولی ما نسبتاً خسارات سنگینی در مناطق جنوبی کشور تا حالا داشتیم و طبق گزارشاتی که من گرفتم. در خیلی از جاها مشکلاتی پیدا کرده‏اند.

 به حمداللّه امسال در اکثر نقاط کشور باران در سطح مطلوب است، در اینجا و بعضی جاها هنوز در حدّ مطلوب نیست. ولی با این بارندگی اخیر ما خیلی باید از رحمت الهی خوشحال باشیم، ولی در مقابل این رحمت آنهایی هم که خسارت می‏بینند، باید ما به آنها کمک کنیم. یعنی مردم کمک به سیل‏زده را به عنوان یک وظیفه، فراموش نکنند. به هلال احمر و جاهایی که در خدمت سیل زده‏ها هستند، به هر نحو ممکن کمک کنید، چون آنها آسیب دیده هستند، زراعت، خانه، راه و سرمایه‏هایشان از بین می‏رود، البتّه یک بودجه‏ای هم دولت دارد که معمولا" فوری کمک می‏کند، ولی این سیل کمکها باید از منابع لایزال مردمی همیشه به طرف جبران خسارات مردم دیگری که آسیب می‏بینند برسد.

 اگر ما یک دولت درستی در زمان رژیم سابق داشتیم، می‏شد که این خسارات نباشد. من حالا به همین خوزستان که رفتم به شما عرض می‏کنم، یک اشاره‏ای هم در صحبتهایم کردم. در خوزستان شش، هفت رودخانه است، قسمت عظیمی از آب کشور آنجاست.

 از خطّالرأس سلسله جبال زاگرس، هر چه آبی که به صورت برف و باران از آسمان می‏آید - همه به آن طرف می‏رود، یک نیم‏دایره‏ای را فرض کنید، کلّ آبهای این منطقه به آن طرف داخل رودخانه‏ها می‏رود. در زمان گذشته زدن سد کار دشواری نبود کمااینکه دو سدی که آنجا زدند بسیار کارساز بود.

 اگر این آبها مهار می‏شد، مردم خوزستان در زمستان و تابستان و پائیز و بهار از اینها استفاده می‏کردند. الان شرایط به گونه‏ای است که وقتی زمستان می‏شود، این رودخانه‏ها طغیان می‏کند و بخشی از دشت خوزستان را از بین می‏برد. کشاورزیها را از بین می‏برد و زمینها را می‏شوراند و به دریا می‏برد.

 این خاکهایی که هر سانت آن ارزش است و باید به غذا تبدیل شود. زمستان و بهار اینگونه است. تابستان هم که می‏شود قسمت عمده این زمینها خشک و لم‏یزرع می‏ماند، و از آن استفاده نمی‏شود. در آنجا بیش از یک میلیون هکتار زمین را می‏شود، زیر کشت برد. آن هم کشتهایی که محصولات زرخیز دارد.

 نیشکری که الان محصول استراتژیک ماست، گندم، جو و همه محصولات که بعضی را در دو کشت می‏شود - در آنجا برداشت نمود. متأسّفانه الان این طور نیست.

 قسمت عظیمی از زمینها شور است، زه دارد به خاطر همین وضعی که گفته شد. در گذشته این سدها زده نشده است. در زمان جنگ هم اگر جمهوری اسلامی و دولت می‏خواست بسازد. چنین امکانی نبود ما خیلی مردانگی کردیم و دولت مردان ما خیلی زحمت کشیدند تا توانستند پشتوانه‏ای اقتصادی جنگ را تا این حد نگهدارند و انصافاً هم مرارت داشت که این وضع را حفظ کنیم، ولی این یک وظیفه بسیار مهمّی بر دوش دولت و مجلس است که تلاش کنند این آب را مهار کنند، البتّه تنها آن طرف نیست.

 من خوزستان را مثال زدم، ما حدوداً در کشور، در جاهایی که شناسایی کردیم 20 هزار مگاوات می‏توانیم از این سدهایی که می‏زنیم برق بگیریم. الان در کشور ما حدود 7 هزار مگاوات مصرف برق است. یعنی 3 برابر آنچه که الان برق مصرف می‏کنیم می‏توانیم از این مهار آبها بگیریم که ده، پانزده سال آینده کافی است - تا هر چه ما ترّقی کنیم، صنعتی شویم، برق به روستاها و شهرها بدهیم کولر و بخاری بیاوریم و ارزانترین برق هم برق آبی است. چون وقتی که سد زده شد و توربینها به کار افتاد دیگر فقط آب عبور می‏کند و برق تولید می‏شود. نه محیط را کثیف می‏کند، نه خرج عمده‏ای دارد، و زدنش هم مشکل است. حتّی اگر جنگ شود، نیروگاههای آبی ما با اینکه عراق خیلی به آنها حمله کرد، هیچ وقت نتوانست آنها را از کار بیندازد چون آنها در عمق دره‏ها و زیر کوهها محفوظ است.

 بنابراین یکی از وظایف عمده دولت، مجلس و ما این است که این آبها را مهار کنیم، اگر آبهای خوزستان و شمال البرز که مازندارن و گیلان است و آذربایجان غربی، کردستان، باختران، ایلام، آذربایجان شرقی و خراسان، اینهایی که رودخانه دارند و آب خیز هستند، اگر ما اینها را مهار کنیم خیلی کار عمده‏ای برای کشور انجام دادیم. ما بنا داریم در برنامه ده ساله این کار را انجام دهیم، در همین برنامه پنج ساله هم گذاشتیم که در مجلس است.

 یکی از همین بحثهائی که الان می‏بینید در سطح جامعه است و گاهی در روزنامه ها هم مطرح می‏شود، همین است که آیا مصلحت ما هست که با کمک دیگران این سدها را بسازیم و آب را مهار کنیم؟

 مجلس و دولت اعتقادشان این است که آری، مصلحت هست و این سدها اگر احداث گردد محصول آن در ظرف یک یا دو سال بدهی آن را خواهد پرداخت و علاوه بر آن اشتغالی که ایجاد می‏شود، حفاظتی که از مردم می‏کنیم. جان مردم را حفظ می‏کنیم و خیلی چیزهای دیگر که در بحثهای اقتصادی در مجلس مطرح می‏شود و خواهید شنید و من واقعاً یکی از چیزهایی که براین ملّت حسرت خوردم در این سفر بویژه وقتی که منظره سیل » رامشیر « را دیدم و از هوا نیز با پرواز با هلیکوپتر خیلی از جاها را مشاهده کردم، این بود که بدترین خیانت به این مردم در زمان رژیم گذشته شده است.

 ثروتی که متعلّق به مردم است و برای رحمت الهی است و برای نجات این مردم است، حالا تبدیل به بلا برای این مردم شده است و مردمی که این طور زحمت کشیده‏اند - تا برای خودشان مزرعه‏ای درست کنند. به یکباره سیل بیاید و هر چه دارند ببرد و این مایه تأثّر است که باید ان‏شاءالله در آینده جبران شود و منهم همین جا به مردم آسیب دیده عرض می‏کنم که ان‏شاءالله ما به کمک آنها خواهیم شتافت و در آینده نیز ما امیدواریم که در یکی، دو برنامه‏ای که بگذرد دیگر نسلهای آینده ما گرفتار این مشکل نباشند.

 در این سفر، منابع صنعتی و بندری که در خوزستان دیدیم بسیار با ارزش و امیدوار کننده بود. ما منابع بسیار خوبی داریم که می‏توانیم مطمئن باشیم. اگر عاقلانه و مدبّرانه رفتار کنیم. این عقب ماندگیها بسرعت می‏تواند جبران شود.

 نکته دیگری که می‏خواهم عرض کنم، به مناسبت شهادت حضرت زهراء، صدّیقه کبری (س) است که روز وفات این بزرگوار بجاست که با خواهران گرامی خودمان در کشور چند جمله‏ای صحبت کنم اگر چه من برای این مطلب وقت زیادی در نظر گرفته بودم که به خاطر باران شدید دیگر شرمم می‏آید که مردم را زیر باران معطّل کنم و فقط در این زمینه دو، سه جمله عرض می‏کنم.

 خانمهائی که در کشور ما و کشور حضرت زهراء(س) زندگی می‏کنند، اگر شما در طول تاریخ از آدم تا به امروز و سراسر پهنه گیتی نگاه کنید نمی‏توانید، زنی را به شایستگی حضرت زهراء پیدا کنید که او مقتدای شما و نمونه گیری برای زندگیتان باشد.

 زن جوانی که در جوانی باسوادترین و دانشمندترین زن آن روز بود، در خانه داری موفّق ترین زن بود که حضرت علی (ع) این همه گرفتاری جنگ و جهاد را داشت و هیچ وقت به خانه نمی‏رسید و اگر هم به خانه هم سری در آن چند سال می‏زد به مشکلات زندگی نمی‏توانست برسد.

 حضرت زهراء به گونه‏ای با این شوهر رفتار کرد که کوچکترین نقطه رنج‏آوری در قلب مقدّس علی بن ابیطالب ترسیم نکرد.

 از لحاظ تربیت فرزند، بهترین فرزندان روی زمین را ایشان به بشریّت تقدیم کرده است.

 از لحاظ حرکتهای سیاسی در مناسب‏ترین شرایط در جامعه حضور پیدا کرده و آنچه که حق بود و حق می‏دید از آن دفاع کرد و به همه ابعاد زندگی یک انسان مسلمان وظیفه شناس مورد نظر قرآن عمل کرد.

 شما زنان، همه تلاشتان این باشد که خودتان را به حضرت زهراء (س) نزدیک کنید. من به خانمهای کشور خودمان عرض می‏کنم و به آنها که در راه حضرت زهراء(س) هستند تبریک می‏گویم، گر چه اکثریّت خانمهای مملکت ما این طور هستند.

 یک عدّه‏ای از خانمها هستند که هنوز مثل این است که حاضر نیستند خودشان را با این انقلاب تطبیق دهند و در خیابانها و مراکز عمومی به گونه‏ای ظاهر می‏شوند که دل مردمی را که برای این انقلاب سرمایه‏گذاری کرده‏اند، شهید، اسیر، مفقودالاثر، جانباز و مال داده‏اند، زحمت کشیده‏اند، وقت صرف کرده‏اند و اینها نمونه و الگو حضرت زهراء(س) را می‏خواهند و راه ایشان را برای خانمها در این مملکت می‏خواهند و صرف نظر هم نخواهند کرد، به درد آورند، بنابراین شما بی‏جهت خودتان را به زحمت نیندازید و ملّت را ناراحت نکنید، زیرا نتیجه‏ای هم نخواهید گرفت، حالا یک زنی خیال کند که اگر یک مقداری از موی سرش را در خیابان بیرون بیاورد، اگر یک نوع برخورد معترضانه‏ای بخواهد به انقلاب کند، اشتباه می‏کند. اگر تمایلات نفسانیش این طور دعوتش می‏کند، باز اشتباه می‏کند اگر منافع قشر خودش را در نظر می‏گیرد، باز اشتباه می‏کند و ما علاق‏مند هستیم که تمام خانمهای کشور ما به گونه‏ای رفتار کنند که وقتی که به دانشگاه و  به اداره مراجعه می‏کنند. احتیاجی به گزینش و این حرفها نباشد و همین حرکتهای این طوری باعث می‏شود که بسیاری از دختر خانمهائی که همه جهات یک زن صالح را دارند، به خاطر دیده شدن این گونه آلودگیها در مشکل قرار بگیرند و در گزینشها رد شوند و من خیال می‏کنم، از اشتباهات غیرقابل قبول این است که در جامعه‏ای که بنیانش اسلامی و انقلابی است و آزادیها هم به اندازه کافی هست گفتم. هیچ کس شما را مجبور نکرده که چادر سرتان کنید با اینکه ما چادر را حجاب خوبی می‏دانیم، شما می‏توانید با لباس مناسب و سنگین و رنگ انتخابی مورد تمایل خودتان در جامعه، اداره، دانشگاه، مدرسه و همه جای کشور حضور پیدا کنید و شرط آن این است که از این دهن کجیها و برخوردهای نامناسب پرهیز کنید و عکس‏العملهای نامطلوب را هم به طرف خودتان جذب نکنید. به هر حال جامعه اسلامی از خودش دفاع می‏کند.

 ما شما را جزء جامعه خودمان می‏دانیم و فکر می‏کنیم. شما می‏توانید، هماهنگ با اکثریّت جامعه حرکت کنید و سعی نکنید که جامعه را تجزیه نمائید و کارهائی انجام دهید که آثار و عواقب آن نه به نفع خودتان و نه به نفع دیگران باشد و من با این زبان دوستانه و محبّت‏آمیز اصل مطلب را به شما نگفتم و ما به شما الگو ارائه می‏دهیم و حضرت زهراء(س) می‏تواند برای شما یک زن نمونه باشد و شما هم می‏توانید در این مسیر حرکت کنید.

 أَعُوذُ باللَّهِ مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجیمِ، بسْمِ‏اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم، »قُلْ هُوَ اللَّهُ اَحَدٌ، اَللَّهُ الصَمَدٌ، لَمْ یَلِدْ وَلَمْ یوُلَدْ، وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُواً اَحَد«.