خطبه اوّل
بسْمِاللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم
اَلْحَمْدُلِلّهِ رَبِّ الْعالَمینَ، وَالصَّلوةُ وَالسَّلامُ عَلی رَسُولِ اللَّهِ وَعَلی وَالِهِ الْأَ ئِمَّةِ الْمَعْصوُمینَ.
أَعُوذُ باللَّهِ مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجیمِ
وَ کَذلِکَ جَعَلْنا کُمْ اُمَّةً وَسَطًا لِتَکُونُوا شُهَداءَ عَلَی النَّاس
عِبادَاللَّه اُوْصیکُمْ بتَقْوَیَ اللَّه وَ اتِّباعِ اَمْرِهِ وَ نَهْیِهِ
در خطبه قبل وعده دادم که بحث جدیدی را در ادامه بحثهای عدالت اجتماعی شروع کنم که امروز وارد بخش جدیدی از مطالبی که فکر میکنم برای وضع امروز جامعه ما مفید باشد، میشوم. معمولاً وقتیکه از فصلی از بحث عدالت اجتماعی صحبت میکردیم و [در] خطبههای طولانی روی یک موضوع تکیه میشد، برای اینکه افکار مردمان را یکبعدی بار نیاورده باشیم و به ابعاد دیگر معارف اسلامی در آن مورد توجّه شود، در هر فصل دنبالههایی میآمد. ما در فصل استکبار و استضعاف در طول خطبههای فراوان مستکبرین را - آن طوری که قرآن معرّقی کرده -به مردمان معرّقی کردیم و ضمن معرّقی چهره مستکبران، گفتیم طبعاً امتیازات و امکانات مادّی هم که در اختیار آنهاست، به نحوی محکوم میشود و بهعنوان عامل فساد، استکبار و غرور معرّقی میشود.
ممکن است از این فصل بحث ما، بخشی از مردم چنین نتیجه بگیرند که اسلام مخالف این است که امکانات جهان و طبیعت نقد شده و در خدمت بشر قرار گیرد. یا ممکن است تصوّر شود که برنامه اسلام ایجاد ریاضت و مشکلات برای مردم است و در دنیا برای انسانها سعادت و رفاه نمیخواهد. به همین دلیل و ادلّه دیگری که بهطورکلی در جامعهای که بنا است حاکمیت از اسلام باشد، فکر میکنم که در این بخش باید مقداری با مردم صحبت شود؛ گرچه دیگر خطبا، وعاظ، نویسندگان و دانشمندان اسلامی به این مسائل همیشه در مقاطع گوناگون اشاره میکنند و تذکّر میدهند که اسلام برای دنیا و آخرت برنامه دارد. چون بُرد خطبههای نماز جمعه زیاد است و تأثیر جدی در ساخت فکر مردم دارد، فکر کردم باید چند خطبهای در این جهت برای یکبعدی نشدن افکار مردم و معرّقی بهتر چهره اسلام در همه ابعاد، ایراد شود.
بحث من در این چند خطبه این است که با مدارک متقن و مخصوصاً قرآنی روشن کنم که اسلام برنامه زندگی است و اینطور نیست که اسلام توجهی به زندگی عادی و روزمره مردم ندارد. [اسلام] عمیقاً یک برنامهای است که برای اداره زندگی بشر آمده است، منتها مافوق برنامههای مادّی میباشد که از مغز انسانهای معمولی تراوش میکند و فقط به بعد مادّی و زندگی در دنیا توجّه مینماید.
تفاوت اسلام با سایر مکاتب در چند نقطه است: یک نقطه این است که برای جهان دیگر هم برنامه دارد؛ یعنی، آنچه ما امروز مکلّف میشویم که عمل کنیم، فقط برای سعادت دنیا و اداره زندگی چندساله دنیا نیست؛ برای زندگی جاوید، ساختن شخصیت آینده و تأمین سعادت ابدی بشر است که طبعاً مکاتب دیگر کاری به آن بعد زندگی ندارند.
نقطه دیگر این است که در همین دنیا هم ابعادی در دیدگاه قانونگذار اسلام هست که بقیه مکاتب نمیتوانستند اینها را داشته باشند؛ چون اعماق روح انسان برای غیر خدا مکشوف نبوده و نیست و هرروزی که بر عمر بشر میگذرد، یک پرده جدیدی از اعماق زندگی روحی انسانها باز میشود که اینها طبعاً نمیتواند در قلمرو قانونگذاران دنیا مورد توجّه قرار گیرد.
بنابراین، جامعیت اسلام مهم است. در سایه این جامعیت، گاهی اینطور فکر میشود که اسلام دینی برای زندگی آخرت است و توجهی به مادیات و رفاه انسانها ندارد و یا کم دارد که البتّه، این طرز تفکّر ریاضت طلبانه امروز حاکم نمیباشد و در عمل هم معمولاً انسانها چنین عمل نمیکنند، ولی کسانی که مقداری از اسلام دور هستند، در شرایطی که حکومت اسلامی جای خود را در دنیا باز میکند، ممکن است با چنین برداشتی، از اسلام فاصله داشته باشند و خیال کنند که آمدن به محیط اسلامی همان و از دست دادن لذایذ، مادیات و رفاه همان.
تحقیقاً این بحث میتواند برای کسانی که مقداری از محیط اسلام دورند، یا در محیط اسلامی هستند امّا اسلام را بد فهمیدهاند، کارساز و راهگشا و شاید برای خیلی از متدینین هم مفیدتر باشد و دیدشان را بازتر کند. الآن بعضی تصورات ناصحیح در مورد ادیان الهی و بخصوص اسلام وجود دارد؛ مثلاً، عدّهای اصولاً مسائل اسلامی را یک سری احکام پیچیده معمّا گونه بدانند و خیال کنند که اینها باید در دسترس کسانی باشد که سالهای سال در مدارس درس خوانده و عمرشان را در راه تحصیل علوم دینی گذرانده باشند تا به این احکام برسند. شاید هم خیلیها فکر میکنند که اصلاً اینها قابل کشف نیست و از معمّاهای پیچیده آسمانی میباشد که فکر بشر به هیچ نحوی به اینجاها نمیرسد و نباید خیلی دنبال درک و عمق اینها برود.
بعضیها درباره اسلام اینگونه فکر میکنند، یعنی معمّا گونه و یک سری مسائل پیچیده که دور از دسترس تعقل است. افکاری هست که خیال میکنند اسلام دنبال ریاضت است، یعنی مخالف این است که مردم مرفّه باشند و زندگی قابل قبولی ازلحاظ برخورداری از مواهب طبیعت و نعمات الهی داشته باشند. این طرز تفکّر هم خیلی زیاد دیده میشود و مخصوصاً وقتیکه روحیه تصوّف و زهدگرایی در اشعار و ادبیات ملّتها و منجمله ملّت ما نفوذ زیادی داشته، این طرز تفکّر در بین مردم خیلی ریشه دوانده و خیلیها در اظهاراتشان چنین حرفهایی میزنند. ولی اینها نیست. واقعیّت اسلام و شاید همه ادیان آسمانی (ما فعلاً از اسلام حرف میزنیم) این است که خداوند از طریق پیامبران برنامهای برای بهتر زندگی کردن به بشریّت عطا کرده است که این برنامه مثل قوانینی است که در زندگی مردم وجود دارد.
هر جامعهای مجلسی دارد و جاهایی در آن است که برای زندگی مردم، افراد واردی مینشینند و فکر میکنند و بخشنامه، آئین نامه، دستور و ... مینویسند. شما یک جامعه مادّی را فرض کنید که غیر از این دنیا چیزی را قبول ندارند (مثل مارکسیستها) آنها چه میکنند؟ بهر حال برای زندگی قوانینی تهیّه میکنند و مقرّراتی میگذارند. اسلام هم همین است، منتها با دید وسیع و همه جانبه و اطّلاع گستردهای که در مبدأ قانونگذاری اسلامی وجود دارد. اسلام برنامه زندگی، رشد و تکامل انسانها و برنامه این است که انسان چگونه زندگی خود را بهتر از گذشته کند. هر چه که جزء اهداف دیگر مقنّنان دنیا هست، جزء اهداف اسلام هم هست؛ به اضافه چیزهایی که آنها نمیتوانند بفهمند و اینها فهمیدهاند. شما دید اینطوری پیدا کنید.
حالا، ما امروز که هزار وچهارصد سال از مبدأ وحی دور هستیم، با قرآن، روایات، تاریخ و نوشتههایی که برایمان مانده، این مقرّرات را در این چارچوب تنظیم میکنیم. اینکه به همه خواستههای اسلام میرسیم یا نمیرسیم، این مسأله هست. ما مکلّف هستیم که برسیم، امّا ممکن است که نرسیم. شاید تحقّق آن اسلام ناب، خالص، به دور از پیرایهها و اسلامی که خدا برای ما خواسته است، در دورانی که امام معصومی در دنیا حاکم نباشد، بهطور صددرصد وجود نداشته باشد و بلکه حتماً هم نیست، یعنی هیچ وقت دنیا این جوری نبوده، شاید در دوران امام زمان (عج) چنین وضعی پیش بیاید که آن چیزی که خداوند خواسته و واقعاً صحیح و به دور از اشتباهات و پیرایههایی است که ما میبندیم، جاری شود.
بهر حال، نزدیکترین راه در حال عدم حضور امام معصوم وانقطاع وحی همین ادلّه و منابع و مبانیای است که ما با آنها احکام را استنباط میکنیم. حالا، آن چیزی که هست و واقعاً در تصوّرات مردم وجود دارد، به یک مقدار پالایش احتیاج دارد. مخصوصاً وقتیکه حکومت اسلامی تشکیل شده است و مردم میخواهند زندگی را در این جامعه به نام اسلام و قرآن بپذیرند و اگر میجنگند و یا صلح میکنند، به نام خدا باشد و اگر پول خرج میکنند و یا پول میگیرند، به نام خدا باشد و هر حرکتی که میکنند، با اطمینان به این باشد که این برنامه الهی است، آن وقت وظیفه بسیار سنگینی بر دوش علما و بزرگان اسلام قرار میگیرد که اسلام ناب را تا حدّی که میشود، بدون پیرایه به مردم عرضه کنند.
این اجتهادی که حضرت امام در این یک سال اخیر روی آن خیلی تأکید کردند و اجتهاد پویا، بالنده و متناسب با زمان، مکان، نیازها و شرایط را مطرح میکنند، همین دریچهای است که در اختیار ما است و باید دنبال آن باشیم.
بینید، یک اشتباهاتی از یک جاهایی وارد اسلام شده است: اوّلاً، خیلی از احکام اسلام هنوز تبیین و توضیح نشده است. شاید در بعضی از بحثهایم من این را گفته باشم. آقایانی که با کتب فقهی آشنا هستند - بخصوص طلبهها - این را میدانند. الآن چند کتاب هست که در آن به همه فروغ رسیدگی شده است (مثل طهارت، صلاة، زکات، خمس، حج و ...) که حتّی در زمان در حاشیه زندگی بودن اسلام و وجود حکومت جابر در جامعه اسلامی فقها روی آنها کار میکردند، ولی اکثریّت مسائل فقه اسلامی بسیار محدود است. حتّی شما رسالههای عملی را هم که ببینید، وقتی به فروع خمس و زکات و ... وارد میشوید، میبینید خیلی طولانی است، ولی وقتی وارد کتابهای دیگر میشوید، میبینید کم است، چون عملی نبوده و مردم نیاز نداشتند و اگر هم در کتابهای قدیم بوده، کاری روی آن نشده است.
بنابراین، انصافاً خیلی از احکام اسلامی به صورت یک گنجینه وجود دارد که هنوز زیر خاک و مدفون است. اینکه میگویم مدفون است، نه اینکه در دسترس ما نیست؛ روایات، آیات مربوطه به آن تا حدودی نظرات فقهای قدیمی و پایهها هست، ولی کار لازم دارد. همان قدری که طلبهها روی بحث طهارت، صلاة، خمس و زکات کار میکنند، هیچ وقت روی آنها کار نمیکنند. معمولاً ما وقتیکه درس میخواندیم، به دوره خارج هم که میرفتیم، همین بحثها را میخواندیم که به شیوه اجتهاد مسلّط شویم و به آن ابعاد مهمّ اقتصادی، اجتماعی و بحثهای دیگر آن نمیرفتیم.
پس یکی از اشکالاتی که [باعث شده] ما الآن اسلام را نمیشناسیم، این است که فقهای ما به خاطر نبودن مشتری زحماتشان (در این دوران اخیر) روی بسیاری از مسائل فقهی اسلام کار نکردهاند. اشکال دیگر این است که روی مباحث اخلاقی و اجتماعی که به صورت فقه به مردم عرضه نمیشود و از منبر واعظ و خطابه و کتابهای دلخواهی بین مردم پخش میشود، اصلاً تحقیق جدی نمیشود. آقایان میدانند که وقتی ما در فقه وارد یک مسأله میشویم، همه روایات، آیات، اقوال فقها و هر چیز مربوطه را میگیریم و روی آن کار میکنیم، سند روایات را نگاه میکنیم، راوی را بررسی میکنیم که ببینیم راستگو است یا دروغگو و متن روایت تا چه حد با عقل میخواند و از آن طرف تعارضها را نگاه میکنیم که معارض با آن چه هست و آیا این روایت با قرآن سازگار است یا نیست و بحثهای طولانی در فقه با مبانی اصولی انجام میشود. امّا ما این کار را در اخلاقیّات و مسائل معمولی زندگی اجتماعی نمیکنیم، یعنی یکی واعظ (حتّی من که بخواهم در مورد اخلاقیّات در اینجا صحبت کنم که از همه جا هم پخش میشود و یا سخنرانیهایی که در رادیو پخش میشود و همه میشنوند) وقتیکه میخواهد صحبت کند، روایتی را که در کتاب دیده میخواند و مثل کاری که فقها میکنند، دنبال تنظیم آن نیست که ببیند صحیح است یا نه و ...
بنابراین، ما اخلاقیّات را همین طوری برای مردم میخوانیم و این هم با نام دین وارد فکر مردم میشود. گاهی میبینیم که حرف این واعظ با آن یکی جور در نمیآید، یا این روایت با آن روایت نمیخواند.
ما در روایاتمان چیزی به نام اسرائیلیّات داریم. در صدر اسلام بعد از آنکه پیامبراکرم (ص) از دنیا رفتند و مدّتی هم بنا به دلایل سیاسی نمیگذاشتند که روایات نوشته شود، دورهای گذشت و بعد به روایات نیاز پیدا شد. یک عدّه از علمای اهل کتاب از یهود و نصارا که ظاهراً مسلمان شده بودند، در میان مردم بودند و خیلیها به اینها مراجعه میکردند. اینها آنچه را که بلد بودند، میگفتند. بعضیهایشان هم مسلمان نبودند و مغرض بودند و چیزهایی را به نام اسلام پخش میکردند که روایات زیادی به نام اسرائیلیّات داریم که وجود دارد.
فقها اینها را در ابواب فقهی پیدا میکنند و با بحث کردن میفهمند که این روایت اشکال دارد، امّا ما در ابواب اخلاقی، مواعظ و نصایحمان این کار را نمیکنیم. لذا یک سری از روایات گفته میشود، وقتیکه به ریشه آن نگاه میکنیم، میبینیم که چقدر اشکال دارد. علمای ما در طول تاریخ - مثلاً علّامه مجلسی و دیگران - برای اینکه این ذخائر از بین نرود، هر چه دیدهاند، جمع و چاپ کردهاند. چاپ اینها اشکال ندارد و اینها باید میماند، منتها با هم مخلوط هستند. امّا آن کاری که در فقه میشود، در اخلاقیّات صورت نمیگیرد و این مشکل درست میکند.
ممکن است ما خیلی چیزها را برای مردم بخوانیم و بگوئیم و روایت هم ظاهراً از پیغمبر (ص) امام حسین (ع)، حضرت سجّاد (ع) و دیگران باشد و یا ممکن است اینها را از اهل سنّت و دیگران نقل کنیم، امّا قابل اعتماد نباشد. از این موارد خیلی فراوان است؛ یعنی، در فکر شما این نباشد که هر چه عربی خوانده و مثلاً به امام صادق (ع) منسوب شد، حتماً امام صادق (ع) آن را فرموده است. خیلی چیزها هست که اگر به فقه ببریم (به شیوه فقهی با آن برخورد کنیم) کنار گذارده میشود؛ بنابراین الآن در جامعه ما به خاطر نقل روایات یا بهعنوان تفسیر و عمل ائمّه یا بزرگان اسلام چیزهایی گفته میشود که احتیاج به تحقیق دارد.
من امیدوارم در آینده در حوزههای علمیّه این باب هم مرسوم شود، یعنی باید همان نقّادی که در مورد روایات و اسناد فقهی میکنند، در مورد منابع اخلاقی هم بکنند و رسالههایی شبیه آنچه ما برای عمل مینویسیم (رسالههای علمیّه)، برای اخلاقیّات هم با آن دید نوشته شود، نه اینکه هر چیزی را نقل کنند. این هم کاری است که باید در آینده انجام شود. الآن یک چیزهایی هست که حدّاقل باید بگوئیم که نیاز به تحقیق بیشتر دارد.
مطلب دیگری که هست، این است که خطابی صحبت کردن با استدلالی و تحلیلی حرف زدن فرق میکند. خطابه یکی از فنون جا انداختن مطلب است که در منطق باب مخصوصی دارد. در خطا به معمولاً شیوه ما این است که دنبال اغراق و مبالغه کردن میرویم و وقتی میخواهیم چیزی را نقل کنیم، روایتی میخوانیم که بیشترین اغراق در آن انجام گرفته است. مثلاً میخواهیم ثوابی را برای عملی نقل کنیم، ثوابی میگوئیم که به اندازه دنیا و آخرت است و در انفاق، حج و نماز مستحّبی هم همین را میگوئیم و گاهی چیزهای معارض آن را هم میگوئیم. نقلیّاتی که در خطابهها میآید، با این تفاوت دارد که علمای صاحبنظر بنشینند و بررسی کنند و بعد از بررسی هم خالی از اغراق آن چیزی را که محصول روایات میشود، نقل کنند که چنین تصفیهای الآن در منابع ما نشده است.
در بعضی از کتابها مجازاتهایی برای بعضی از کارهای ضدّاخلاقی میبینیم که مثلاً یک عذابی برای کاری مینویسند و آن طرف یک ثواب عظیمی برای چیزی مینویسند که البتّه من الآن نمیخواهم بگویم که اینها درست هم نیست. اینها احتیاج به بررسی دارد و این اغراقها و مبالغهها را باید بررسی کرد که جای مبالغه بوده و یا نه؟ البتّه خیلی چیزها هست که ما نمیتوانیم بفهمیم. ثواب خدا و عنایت خدا در بهشت و عذابش در جهنّم برای ما قابل درک نیست. ما خیلی محدود زندگی میکنیم. آن جهان با این جهان اصلاً قابل مقایسه نیست. تنها چیزی که ما میتوانیم در فرق آنها بگوئیم، این است که رحم و بیرون رحم مادر را مقایسه کنیم و تازه اینجا هر دو مادّی است و در آن جهان اینطوری هم نمیشود مقایسه کرد.
خوب، خیلی چیزها هم ممکن است همین طوری باشد، امّا اینها احتیاج به تبیین و بازکردن دارد که حدّاقل معلوم باشد که این چیزی که ما میگوئیم، فعلاً برای ما قابل درک نیست و تعبّداً آن را میپذیریم. در این سری از جاها کار صورت نگرفته است و ما در تبلیغاتمان براساس فنّ خطابه عمل میکنیم. معمولاً خطیب برای جا انداختن مطلب تأکیداتی دارد که به صورت مبالغه آمیز به مردم تحویل میشود و بعداً ممکن است خیال شود که با هم نمیسازند؛ مثلاً، این چه ثوابی بود، آن چه مجازاتی بود و ... یا در مورد مذمّت دنیا خیلی چیزها میشنویم و باز در مورد توجّه به آن هم خیلی چیزها میشنویم که قابل جمع هست و میتوانیم در کنار هم بگذاریم و مقایسه کنیم. این کار در فقه انجام شده و نتایج آن را هم در آوردهاند، امّا در مواعظ و اخلاقیّات نیاز به کار دارد.
مجموعه اینها شرایط را بصورتی در آورده که در جامعه ما بعضی از افکار وجود دارد که به صورت اسلامی جا افتاده و قطعی گرفته شده است که نیاز به بررسی و نظریههای متخصّصان دارد. الآن هرکسی به خودش حقّ میدهد که مثلاً اگر کتاب «بحارالانوار» را که واقعاً گنجینه عظیمی است، ترجمه و برای مردم نقل کند. اینطور نباید باشد. بقیه کتابها هم همین طوری است.
گاهی کتاب تحقیقی است؛ مثلاً، کتبی که به نام «اصول اربعه» برای مراجعه فقها تهیّه شد، کار زیادی روی آن انجام شد تا چیزی مهمّ و قابل قبول را در این کتاب بیاوردند. یک نوع کتابها هست که برای حفظ و جمع کردن نوشته میشود و مثل کتابخانهای است که هر کتابی در آن جمع میشود. برای نشر معارف اسلامی در میان مردم و تربیت افکار آنها نیاز به نقّاد و عالم هست که وقتی روایتی را میخواند، بفهمد که از چه منبعی است و کدام یک به منبع وی متصّل است، کدام یک به صحابه صدر اسلام مربوط است و کدام یک اسرائیلیّات است و امثال آن.
بنابراین، این کارها باید انجام شود. البتّه من در این خطبهها دنبال این مسائل نیستم، من برای تعدیل بحثها و برای اینکه اسلام در افکار یک عدّه از مردمی که آمادگی ندارند مشکلات دنیا را تحمّل کنند و خیال میکنند که اگر مسلمان باشند حتماً باید مشکلات داشته باشند، مظلوم واقع نشود، یک مقدار مسائل را در این بحثها باز و خلاصه حرف را در یکی، دو جمله عرض میکنم:
اسلام همان طوری که گفتم، دینی برای زندگی است و اهداف خاصّی را برای پرورش انسان دنبال میکند. در مسیر آن اهداف اسلام هرگونه مشکلی را قابل تحمّل میداند، یعنی اگر بنا شد آدم به این مقام برسد، گاهی احتیاج به جهاد است و آدم باید خونش را بدهد و گاهی احتیاج به تلاش اقتصادی فراوان دارد و باید انسان عرق بریزد و کار کند. برای نقد کردن مواهب طبیعت ما مکلّف هستیم که جهان را تسخیر کنیم و در همین مسیر ممکن است ریاضت بکشیم؛ همان طوری که انسان برای رسیدن به مقام عالی یک رشته ممکن است دهها سال در آزمایشگاه بماند و دود چراغ بخورد و امروز هم از هوای گرفته آزمایشگاه و پر از موادّ شیمیایی بیرون نیاید تا به آن کشفش برسد.
در مسیری که اسلام، قرآن و برنامه الهی برای انسان معیّن کرده است، هم ممکن است ریاضت پیش بیاید و هم رفاه و آسایش؛ و اینها قابل جمع است و میتواند با هم باشد. تلاشها، فدارکاریها، ایثارگریها و تحمّل مشکلات در کنار نقد طبیعت و استفاده از آن، با هم هستند و یک مجموعه تشکیل میدهند. اگر آدم یک لنگه آن را ببیند، سقوط میکند، حالا به هر طرفی؛ یا در جنبه تفریط قضیه سقوط میکند و یا در جنبه افراط آن. ما میخواهیم یک مسیر معتدلی را تا آن قدری که میشود در این خطبهها گفت، [نشان دهیم]. باز هم به تقوا تأکید میکنیم که سرمایه عظیم انسانی و توشه راه تکامل انسانها است.
اَعُوذُ باللَّهِ منَ الشَّیْطانِ الرَّجیم
بسْمِاللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم
اِنَّا اَعْطَیناکَ الکَوْثَرَ فَصَلِّ لِرَبِّکَ وَانْحَر اِنَّ شانِئکَ هُوَالْاَبتَرُ.
خطبه دوّم
بسْمِاللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم
اَلْحَمْدُ ِللَّهِ رَبِّ اْلعالَمینَ، وَالصّلوةُ وَ السَّلامُ عَلی رَسُولِ اللَّهِ وَ عَلی عَلِیٍّ أَمیرِاْلمُؤْمنینَ وَ عَلیَ الصِّدّیقة الطّاهِرة وَ عَلی سبْطَیِ الرّحْمَةِ الْحَسَنِ وَالْحُسَیْنِ وَ عَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ مُحَمَّدبْنِ عَلِیٍّ وَ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ موُسَی بْنِ جَعْفَرٍ وَعَلِیِّ بْنِ مُوسی وَ مُحَمَّدبْنِ عَلِیٍّ وَ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ وَالْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ وَ ألْخَلَفِ اْلهادی اْلمهْدیّ (عج)
در مناسبات هفته، میلاد مبارک حضرت صاحب الزمان (عج) را داریم که مقداری از صحبتهای من در این خصوص خواهد بود و عید ملّی نوروز را داریم که دو، سه جملهای هم در این خصوص عرض میکنم و اشارهای هم به پیام اخیر حضرت امام در رابطه با مسائل جاری مملکت و شرایط جهانی میکنم.
عید نوروز در میان ملّت ما عید جا افتادهای است که الحق هم بجا است و ما باید به این عید ملّی توجّه داشته باشیم. هماهنگی طبیعت با این عید، از عواملی است که آن را در طول تاریخ ملّت ما در بین مردم به صورت جدی حفظ کرده و در آثار اسلامی ما هم از برگزاری مراسم صحیح این عید نهی نشده است، با اینکه اسلام در یک نقطه عربی در جزیرةالعرب متولّد شده و دین جهانی است که در ابتدای کار تماسی با مسائل ایران نداشته است؛ گر چه عربستان با ایران در آن زمان بیارتباط نبوده است. به همان اندازه که تماس وجود داشته، به اهمیّت آنچه در ایران میگذشته، توجّه میشد.
عید در اعتدال ربیعی و در شرایطی است که وقت مناسبی برای تحوّل و مخصوصاً کارهای مثبت است؛ مثلاً برای دید و بازدیدها، دوستیها، هدیهها، ابراز محبّت به خردسالان و کودکان و صله رحم، مسافرت، پاکیزگی و تمیزی و در آمدن از گرفتاریهایی که در زمستان به انسان تحمیل میشود. ما این عید را به همه مردمان تبریک میگوئیم و انشاءاللّه هر چه که در نظام اسلامیمان پیش میرویم، خرافات و چیزهای بیارزش از مراسم زده شود و به مراسم در هماهنگی با حرکت طبیعت بعد از زمستان عمق داده شود که در مراسم ما خیلی از این چیزها وجود دارد.
اهمیّت قضیه را هم شما میبینید که حضرت امام که در خیلی از مراسم پیامی نمیدهند، برای مراسم سالگرد نوروز در تمام دوران انقلاب پیام دادهاند. در مورد پیام حضرت امام که به مهاجران خطاب شده بود، باید عرض کنم که ایشان به مسائل متنوّعی اشاره فرمودند، ولی نکته اصلی قضیه که خطاب به خود مهاجران بود، قابل توجّه است و ما میدانیم که مهاجران جنگ در طول 8 سال جنگ جزء مظلومترین و مقاومترین قشرهای انقلاب ما بودند.
اینها کسانی بودند که از همان روزهای اوّل جنگ خانههایشان بر سر یا در جلوی چشمشان خراب شد و یا ملکشان از دستشان رفت و وطنهایشان را رها کرده و آواره سراسر کشور شدند. وضع جنگ هم به گونهای بود که ما نتوانستیم آن زندگی شایسته و مناسب اینها را برایشان فراهم کنیم. در شهرکها، مهاجرنشینها و اردوگاهها گاهی خانوادههای شلوغ و عیالمند در یک چادر یا یکی دو اتاق با حدّاقلّ امکانات زندگی کردند و بسیاری از اینها هم بچّهها و جوانهایشان را به جبههها برگرداندند و اینها در بین رزمندههای دیگر به دفاع پرداختند. با حدّاقل امکانات و با کارهای طاقت فرسا زندگی کردند.
اینها به جای اینکه مشکلی برای جامعه و باعث تضعیف آن شوند، روحیّه، مقاومت، ایثار و جهاد بچّهها و خود اینها که یا در پشت جبهه خدمت میکردند و یا در صفوف مقدّم جبهه بودند، الهام بخش مقاومت مردم ما بود، یعنی یک جریان سازنده فرهنگی از طریق اینها به وجود آورد و هنوز هم مشکلات اینها تمام نشده است. شما میدانید که آبادان، خرّمشهر، دهلران، مهران، قصرشیرین، نفت شهر و بسیاری از روستاهای مرزی ما هنوز یا در اشغال دشمن هستند و یا در میدان تیر آنها قرار دارند و یا بین نیروهای خودی و دشمن هستند که شرایط خوبی برای برگشتن اینها پیدا نشده است، غیر از بعضی قسمتها که کمی از جبهه دور هستند.
هنوز ما باید تا آن حدّی که وضعیّت اقتصادی کشور اجازه میدهد، از اینها پذیرایی کنیم و به اعاده زندگی اینها کمک نمائیم. البتّه، بازسازی بعضی جاها شروع شده است.
استانهایی که در گذشته برای هر منطقهای بهعنوان استان معین معرّقی شده بودند، باید برای کمک به بازسازی آماده باشند که ما بودجهای هم در لایحه بودجهمان به این کار اختصاص دادهایم و دولت هم مکلّف شده که امکانات بازسازی را فراهم نماید، ولی خود این عزیزان مهاجر و هم مردمی که در دوران جنگ پشتیبان جنگ بودند امروز که هنوز این میدان کمک و انفاق و حرکت جهاد مالی باقی است، باید پشت قضیه باشند تا ما بتوانیم خانهها، محلّ کسب و محلّ زندگی اینها را بهتر از آن چیزی که در گذشته بوده، بسازیم و تحویل بدهیم که البتّه خودشان باید کمک کنند و ما هم آن چیزهای عمومی را برایشان فراهم کنیم.
بهر حال، من بهعنوان یک مسؤول این نظام صمیمانه و خاضعانه از این قشر شریف، بزرگوار و سرمایه تاریخی ما تشکّر میکنم و از حضرت امام صمیمانه قدر دانی میکنم که در این مقطع این ندای مبارک را دادند و مردم را متوجّه عظمت اینها نمودند.
در کنار اینها اسرای ما مسألهای جدی هستند که اگر - انشاءاللّه - جنگ ختم شد و آنها برگشتند، باید برای استقبال از این بهترین فرزندنمان - که سالها از کشور دور بوده و با مقاومتها و حماسههایی که در محبسهای بعث عراق آفریدهاند، شایسته مدال قهرمانی هستند - آماده باشیم. جامعه ما باید از این روحیههای ساخته شده با ارزش در همه ابعاد استفاده کند و خانوادههای شهدا، اسرا و بخصوص مفقودان که شاید وضع نگرانتری از سایرین داشته باشند، چیزهایی هستند که ما هنگام ورود به سال جدید باید توجّه داشته باشیم که حتماً ملّت ما آن روح قدرشناسی خود را دارد.
جانبازان عزیز ما که سلامت خود را تقدیم انقلاب کرده و امروز مشعلهای فروزان متحرّک جامعه ما هستند، باید در سال جدید و برنامههای بازسازی و جبران خللهای جنگ در فکر، ذکر و عمل مردم و مسؤولان ما باشند که البتّه خواهند بود.
از ابعاد دیگر پیام حضرت امام تأکید برمقابله با مشکلاتی است که از خارج و داخل تحمیل میشود، همچنین دیگر ابعاد این پیام عدم اعتماد به نیروهای ضدّانقلاب و لیبرالی که در درون جامعه به صورت خطری بودهاند و امروز - بحمداللّه - این خطر تخفیف پیدا کرده، توجّه دادن مسؤولان نظام و علمای بلاد اسلام به تداوم حمایت و معرّقی اسلام و اشاره به حرکات ضدّ اسلامی است که دشمنان اسلام در سراسر دنیا در مقابل حرکت اسلامی ما دارند. اینها برای شما روشن است و پیام احتیاج به توضیح بیشتری ندارد.
امّا میلاد مبارک و مسعود صاحب الامر، حضرت بقیّةاللّه (عج) یکی از مسائل مهمّ روز است. ما خود و دنیا را در سایه وجود مبارک ولیّ اعظمالهی در میان جامعه بشری و پشت این کره خاکی میدانیم و این تشکیلات حکومتی، انقلاب و روال نهضت اسلامی را جرقّهای از منابع انوار مقدّس ولیّ اعظممان (عج) میدانیم. در این میلاد مبارک من به دو، سه نکته که در بخشی از یک خطبه میتواند بگنجد، اشاره میکنم:
یک نکته، مسأله حکومت جهانی امام زمان (عج) است که جزء معتقدات ماست. کسانی که اهل مطالعه هستند، میدانند در همه ادیان آسمانی - بدون استثناء - به این نقطه اشاره و تأکید شده است که یک نوع عاقبت به خیری برای زندگی انسان در روی زمین وعده داده شده است. از حضرت ابراهیم (ع)، موسی (ع)، داوود (ع) و سایر انبیاء بنیاسرائیل که الآن آثاری از آنها مانده و در کتب زرتشتیها و هرکس دیگری که یک چیزی به نام مکتب آسمانی برای خود دارد، این مطلب را دارد که با خوش بینی اعلام شده که آینده این زمین و بشریّت به خیر است و روزی صالحان، مستضعفان و افراد شایسته اداره جامعه براین زمین حاکم میشوند و شریرها، ناصالحان و زورمداران از صحنه بیرون میروند و عدل، حقّ و قسط برجهان حکومت میکند.
این چیزی است که همه ادیان الهی روی آن تکیه دارند، ولی در اسلام هم در بین اهل سنّت و تشیّع چیزی متفّق و مورد قبول همه است که این مظهر عدالت و منجی بشریّت شخصیّتی به نام مهدی (عج) است. فرق شیعه با اهل سنّت این است که شیعه این شخصیّت را با پدر و مادر مشخّص که در زمان مشخّصی متولّد شده و زنده است و همین حالا مثل سایر انسانها در دنیا زندگی میکند، میشناسد و اهل سنّت نوعاً - نه همه آنها - این شخصیّت را بهعنوان مهدی نوعی، یعنی یک انسانی که از خاندان پیغمبر (ص) در آینده این کار را انجام خواهد داد، میشناسند. حالا اینکه متولّد شده یا نه بین خودشان هم اختلاف نظر است و بعضیها تولّد را قبول دارند و بعضیها به گونه دیگری برخورد میکنند.
آن چیزی که بین همه پیروان ادیان آسمانی و مخصوصاً مسلمین متفق علیه است، این است که عاقبت دنیا به این صورت خواهد بود که حاکمیّتی یکپارچه، با یک پرچم و با یک قانون - که آن هم اسلام است - برکلّ دنیا حاکم میشود که در آنجا دیگر ظلم، تجاوز، ناامنی، در به دری و این بساطی که ما امروز در دنیا میبینیم، وجود نخواهد داشت. من به دنبال یک تکّهای از این موضوع رفتم که آن را برای شما میخوانم که البتّه شما از کتابهای خودمان و خطبا و قرآن خیلی شنیدهاید و این چیزی که میخوانم، نمیدانم خوانده شده و شما شنیدهاید یا نه شاید هم خطبای دیگر خوانده باشند.
در قرآن آیهای است که میگوید: «ما در زبور نوشتیم که یک روزی بندگان صالح وارث زمین میشوند». زبور کتاب حضرت داوود است. من به دنبال این مطلب که در کجا این مطلب نوشته شده است، یک قطعهای را پیدا کردم که در زبور 37 از آیه 9 تا 30 این مضمون است که چند تا از آن آیات را نوشتهام و برای شما نقل میکنم که ببینید در کتب قدیم چه آمده است. این یک نمونه است و شما از هرکتاب دیگری میتوانید پیدا کنید. آیه 9 میگوید که: «شریران منقطع میشوند، امّا متوکّلان وارث زمین خواهند شد». آیه 10 میگوید: «شریر نیست میشود، هر چه بجویی او را نخواهی دید». آیه 11 میگوید: «متواضعان وارث زمین شده، از کثرت سلامتی متلذّذ خواهند شد». آیه 16 میگوید: «کمی صدّیق از کثرت شریران بهتر است». آیه 18 هم میگوید: «خداوند روزهای صالحان را میداند و زمین میراث ایشان خواهد شد». در آیه 19 آمده است: «زیرا متبرّکان خداوند وارث زمین خواهند شد، امّا ملعونان خدا منقطع خواهند شد». آیه 29 هم میگوید: «صدّیقان وارث زمین شده و همیشه در آن ساکن خواهند شد».
در بقیه آیات هم همین مضامین با کمی تغییر آمده است. البتّه من بخشی از عبارات را نقل کردم؛ بنابراین، ما چیزی که متّفق ادیان آسمانی و پیام آوران خدا باشد، داریم که آینده زمین رو به خوبی میرود. حالا این چه موقع باشد، از چیزهایی است که انسان نمیتواند بگوید. اسلام هم به ما اجازه نداده و بلکه نهی کردهاند که زمانی تعیین کنیم. علامتی قرار دادهاند، ولی علائم به گونهای است که وقتی هزار سال پیش هم بعضی از آنها واقع میشود، خیال میکردند که ظهور ممکن است یک سال دیگر یا دو ماه دیگر اتّفاق بیفتد. علائم کلی است. بعضی وقتها یک چیزهای جزئی اتّفاق میافتد، ولی به قدری علائم وجود دارد که نمیشود پیش بینی کرد.
ممکن است خیلی زود اتّفاق بیفتد، ممکن است هزارها سال بعد اتّفاق بیفتد. بهر حال، روزی براین جهان خواهد آمد که یک حکومت، یک دین، یک پرچم، یک قانون و یک نظام بر کلّ کره خاکی ما حاکم میشود و چیرگی با خوبان خواهد شد، امّا اینکه بد وجود نداشته باشد، چنین چیزی نداریم؛ یعنی، جاهایی استفاده میشود که این حالات شیطانی تا قیامت وجود دارد. چون فلسفه آفرینش انسان با این اختیار و تکلیف، چنین چیزی را ایجاب میکند. تعبیر روایات ما هم این است که دنیا همان طوری که پر از ظلم و جور شده، پر از عدل خواهد شد. اگر به این روایات همین طوری نگاه کنیم، معنایش این است که فقط عدل نیست، جور هم فقط حاکم نیست. همین حالا هم که شما به بدترین کشورهای دنیا بروید، در گوشه و کنار خوبیها، فضیلتها، انسانها و چیزهای خوب را میبیند.
در کلّ شرّ و شرارت غلبه دارد. در زمان امام زمان (عج) حاکمیت با خوبان و خوبی میشود و امّا شرورها، ناپاکها و مظالم هم - نمیشود گفت نیست، هست - تحت سیطره حاکمیت خوبان، منابع الهی، احکام خدا و عدالت جهانی اسلام قرار میگیرد که البتّه در گوشه و کنار از آنها پیدا خواهد شد.
اینکه کی میشود، نمیشود گفت، ولی زمینه لازم دارد. شما میدانید و در بحثها شنیدهاید که دین ما دین اکراه نیست. ممکن است در ذهن بعضی افراد باشد که وقتی امام زمان (عج) تشریف آوردند، بالاخره چون علوم الهی، معجزه و قهر دارند، دنیا را با قهر تسخیر میکنند. اگر قهر به کار رود، برای شکستن حکومتها و مقاومتها است، دل مردم را نمیشود با قهر تسلیم کرد؛ یعنی بازور نمیشود مردم را مطیع کرد و گفت که بیایید مسلمان شوید. مردم وقتی بترسند، میتوانند سکوت کنند. هرکس که بخواهد مسلمان و تسلیم حقّ شود، یک مسأله روانی و عقلی است و نیاز به فهم، استدلال و تشخیص دارد.
فکر مردم باید مقداری بهتر از این باشد. جامعه اسلامی باید رشد کند، جامعه انسانی باید عاقل شود و باید زمینه برای پذیرش عدالت به وجود بیاید. امروز بسیاری از مردم دنیا هستند که مدّعی عدالتند، ولی عدالت را نمیخواهند و وقتی چیزی به دستشان برسد، میبینیم خود خواهیها بروز میکند. آدم میبیند وقتی کاری به دست این آدمهای ظاهراً بسیار خوب میرسد، باز خود خواهی دارند و به نزدیکان خودشان بیشتر میرسند و رابطه را برضابطه مقدّم میکنند. این روحیه بسیاری از مردم دنیا، حتّی خوبهاست. آن روز باید مردم رشد واقعی کنند و انسانها زمینه پذیرش عدالت واقعی را پیدا کنند. وقتیکه مردم به این مرحله برسند، زمینه وجود خواهد داشت. البتّه باز هم انسانهایی خواهند بود که قلدر هستند و مقاومت میکنند که امام زمان (عج) آن مقاومتها را میشکنند.
نکته دیگر این است که همان طوری هم که در خطبه قبل گفتم، ما اسلام را با استدلالهای ناقص خودمان معرّقی میکنیم و نمیتوانیم اطمینان لازم را به مردم بدهیم. مردم حدّاکثر حرف ما را بهعنوان یک متخصّص میپذیرند، امّا امام زمان (عج) که بیایند و از مبدأ عصمت حرف بزنند و با خودشان معجزه داشته باشند و علائم قانع کننده ارائه بدهند، خیلیها قانع میشوند. بهر حال، در مسیر پیروزی حضرت امام زمان (عج) ضمن اینکه از اسلحه و قدرت استفاده میشود، از مسیر عقلانی و اقناع و از جمله اظهار معجزه و کارهای فوق قدرت بشر که نشانه ارتباط با مبدأ غیبی است، استفاده میشود و با اینها فکر بشر باید زمینه لازم را پیدا کند و از این طریق هم قانع گردد.
حاکمیت برمیلیاردها انسان کار آسانی نیست و پذیرش یک قانون برای این دنیا با تنوّع سطح عقول و افکاری که فعلاً وجود دارد، کار بسیار مهمّی است و زمان مناسب آن باید برسد. ما چنین امیدی را از منابع آسمانی داریم و حالت انتظار هم در ما هست. عرض کردم حالت انتظار به گونهای است که هر لحظه ممکن است اتّفاق بیفتد و ممکن هم است مدّتها طول بکشد. این اثر انتظار در ما باید آماده باشد و خودمان را آماده نگه داریم که زمینه پذیرش دعوت امام زمان (عج) را داشته باشیم. آن نفع طلبیها، خود محوریها، قوم و خویش پرستیها و از این کارهایی که در افراد هست، تماماً ضدّ مسیر امام زمان (عج) است و ایشان که بیایند، باید خیلی خالص و بدون ریاء در خدمت ایشان بود تا همه مردم بتوانند از عدالت الهی، منابع طبیعت و امکاناتی که خداوند روی زمین گذاشته، بهره بگیرند.
یکی از زمینههایی که باعث میشود فرج امام زمان (عج) نزدیک شود، عمومی شدن تقوا است که جزء شرایط است. اگر انسانها همه پلید باشند و حالت تقوا در بین مردم نباشد، باز زمینه مساعد نیست و لذا ما در انتظارمان باید در عملمان تقوا را ارائه بدهیم. انسانهای متّقی هم کسانی هستند که از آمدن امام زمان (عج) خوف ندارند، امّا انسانهایی که فاسق، فاجر و خود خواه هستند، بعید است که منتظر صاحب الامر (عج) باشند. چند کلمهای هم برای برادران و خواهران عرب زبان نوشتهایم که در هفته قبل به دلیل بارانی بودن هوا موفّق نشدیم بخوانیم که الآن میخوانم.
ترجمه خطبه عربی
بسْمِاللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم
اَلْحَمْدُ ِللَّهِ وَالصّلوةُ عَلی رَسُولِ اللَّهِ وآله وَ عَلی عباداللّه المتَّقیِن.
برای همه معلوم شد که قضیه کتاب آیات شیطانی نمایانگر رویارویی کفر جهانی با اسلام است که غرب آن را بهعنوان دفاع از «آزادی بیان» و «حقوق بشر» جلا داده است و این تنها یک وسیله توجیه قضیه میباشد و نویسنده ساده لوح و مزدور این کتاب ابزار اجرای اهداف کثیف استکبار و مزدور صهیونیسم است.
در این قضیه حقیقت دیگری روشن شد و آن این بود که تنها انقلاب اسلامی ایران است که آمادگی تحمّل هر مشکلی را در راه دفاع از اسلام و قرآن و کرامت پیامبران خدا دارا میباشد و وظیفه خود را در رویارویی با کفر جهانی بهر قیمت ممکن انجام میدهد. روشن و قابل پیش بینی بود که رسانههای امپریالیستی غرب در این قضیه حمله وسیعی را تحت عنوان دفاع از آزادی نویسندگان آغاز کنند و برای برخی از نویسندگان و ناشرین اجیر و یا وابسته خود در دفاع از این کتاب خطّ مشی دهند و بوقهای تبلیغاتی غرب نیز برای فرو نشاندن صدای حقّ جویان در دفاع از حقیقت و مقدّساتشان، شروع به نعره کشیدن کرده و در جهت گمراه سازی افکار عمومی با نیرنگهای تبلیغاتی و دروغهای متنوّع وارد صحنه شوند و تمامی حربههای سیاسی و اقتصادی نیز برای پیش بردن این توطئه به شکل کامل به کار گرفته شود.
موضع گیری رهبر انقلاب اسلامی ایران در این قضیه همچون کوه شهامت و شجاعت در برابر این توطئه جلوه گر شد و ایشان با نگاه به این میدان تاریک با توکّل به خدای توانا حکم تاریخی خود را در مباح شمردن خون نویسنده کتاب و شریکان جرمش که آگاهانه و از روی عمد به نشر آن مبادرت ورزیدهاند، صادر نمود و بدین وسیله کاخهای طاغوتهای مستکبر لرزید.
اشتباه اساسی کشورهای غربی این است که به صورت مستقیم و علنی و با عجله، با پندار برگرداندن آبروی از دست رفته خود وارد این قضیه شدهاند. این کشورها از همان هنگام که سفرای خود را از تهران فراخواندند، معلوم کردند که جنگ صلیبی استعماری جدیدی را رهبری میکنند و این قضیه سیاسی است، نه ادبی یا فرهنگی و هدف آن نیز مبارزه با اسلام و رهبری اصلیش، ایران، است؛ بنابراین، اثر آن همان بیداری بیش از پیش مسلمانان و آمادگی آنها برای دفاع از اسلام بود.
غرب تصوّر میکرد که ایران محتاج اوست و از به کارگیری حربه اقتصادی از سوی غرب واهمه دارد. لذا، با ساده لوحی و عجله اهرمهای سیاسی و اقتصادی خود را به کار گرفت. امّا ایران انقلابی با قطع روابط خود با امّ الفساد این جنگ صلیبی روشن کرد که غرب ضررهای بیشتری در این جنگ متحمّل خواهد شد. غرب باید بفهمد مردمی که در راه دفاع از اسلامجان خود را تقدیم میکنند، با این تهدیدات از میدان مبارزه فرار نمیکنند.
أَعُوذُ باللَّهِ مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجیمِ
بسْمِاللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم
قُلْ هُوَ اللَّهُ اَحَدٌ، اَللَّهُ الصَمَدُ، لَمْ یَلِدْ وَلَمْ یوُلَدْ، وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُواً اَحَد