نماز جمعه تهران به امامت آیت الله هاشمی رفسنجانی
خطبه اول
بسْمِاللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم
اَلْحَمْدُلِلّهِ رَبِّ الْعالَمینَ وَالصَّلوةُ وَالسَّلامُ عَلی رَسُولِ اللَّهِ وَالِهِ الْأَئِمَّةِ الْمَعْصُومینَ. أَعُوذُ باللَّهِ مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجیمِ،
»و اِذا قیلَ لَهُ اتَّقِ اللَّهَ اَخَذَتْهُ الْعِزَّةُ بالْاِثْمِ«، »عِبادَاللَّه اُوصیکُمْ بتَقْوَیَاللَّه«.
با تأکید برمراعات تقوای الهی و اهمیت انجام وظایف برای عموم مردم؛ خواهران و برادران، در ادامه بحث عدالت اجتماعی و ویژگیهای ناپسند و زشت قشر مستکبر، در خطبه گذشته صحبتی داشتیم. در توضیح یکی از صفات ناپسند مستکبران که گفتیم عبارت است از حالت مقاومت در مقابل حق، و حق ناپذیری، دو بخش برای این روحیه بدو مضر و مزاحم تکامل ذکر شد که قسمتی از آن در خطبه گذشته توضیح داده شد، و در این خطبه بخش دیگر آن را توضیح خواهم داد[t1].
قسمتی که از آن بخش از صفت ناپسند باقی ماند، مسأله انتقادناپذیری است.
در بحث گذشته سخن از مقاومت در مقابل حق و حق ناپذیری بود، که یک فصل از آن انتقادناپذیری است؛ و این یکی از صفات بسیار بسیار بدی است که دامنگیر انسانهای مستکبر، مغرور و خودپسند بوده که معمولاً این گونه آدمها به خاطر خودمحوری، خودپسندی و غروری که دارند، در مقابل انتقاد برخورد نامناسب دارند؛ و این ضرری است که جامعه بشری را همیشه تحت تأثیر خود قرار میدهد. اگر میدان انتقاد باز باشد، اگر مستکبران این صفت مضموم را نداشته باشند، خود انتقادها میتواند استکبار را بشکند.
یکی از عوامل تداوم استکبار و سلطههای مستکبرانه همین روحیه انتقادناپذیری انسانهای متکبر و جبار است. و این در همه شعبههای استکبار وجود دارد. آنهایی که مغرور و مجذوب افکار، خط مشی، زندگی و اراده خود هستند در مقابل انتقاد از خود، آن روحیه مناسب و اصلاحپذیری را نشان نمیدهند، بلکه برعکس روی کسی که میخواهد انتقاد کند فشار میآورند.
آیهای که اول صحبتم خواندم دنبال همان آیاتی است که بارها در بحثم مطرح شده است:
»وَ اِذا تَوَلّی سَعی فِیالْاَرْضِ لِیُفْسدَ فیها«.
یکی از آثار استکبار این بود که وقتی مستکبر متصدی امور جامعه میشود، به فساد و تباهی جامعه میپردازد؛ و بعد به دنبال این صفت بد، صفت بعدی پیش میآید و انتقاد ناپذیر هم میشود. وقتی که دست به فساد میزند و تباهی ایجاد میکند اگر کسی انتقاد کند و بگوید: »اتَّقِ اللَّه« یعنی تقوا داشته باش! از خدا بترس! این کارهای بد و فساد انگیز را نکن! به جای اینکه قبول کند و گوش به انتقاد بدهد »اَخَذَتْهُ الْعِزَّةُ بالْاِثْمِ« حالت غرور، قدرت محوری که پیدا کرده، و خود را عزیز و شکسست ناپذیر میپندارد این حالتها او را محاصره میکند و تحت تأثیر این حالات در مقابل انتقاد، موضع ناشایست میگیرد.
کلمه »بل اثم« هم اینجا جالب است که میگوید: این قدرت را از ناحیه گناه تحصیل کرده است؛ یعنی با مبداء گناه و ناحق به این قدرت رسیده است. در تفسیر مفسران مشهور، احتمالاً خود این قدرت او را به گناه جدیدی وادار میکند، و آن طفره رفتن از پذیرش انتقاد است.
آیات دیگری هم در همین زمینه هست. من برایتان چند نمونه از آیات را میخوانم چون بحث ما در این فصل بحث قرآنی است و نوعاً این آیات را از درگیری انبیا با مستکبرین درآوردهایم که بهترین مصداق استکبار در مقابل حق است.
در مورد حضرت شعیب مستکبران قومش چنین میگفتند:
»قالُوا یا شُعَیْبُ ما نَفْقَهُ کَثیراً مِمّا تَقُولُ و اِنَّا لِنَریکَ فینا ضَعیفاً«.
»ما اصلاً حرفهای تو را نمیفهمیم و تو را ضعیف میدانیم«.
چون حضرت شعیب را ضعیف میدانند به این دلیل حرفش را نمیفهمند. به قول خودشان، دلیل نفهمیدن حرف را و عدم خضوع در مقابل حق را چنین توضیح میدهند که: تو ضعیف هستی! مستکبر در مقابل قشر مستضعف و کسی که فکر میکند از او ضعیفتر است و تحت سلطه اوست برای خود این حق را قایل است که حرف او را نفهمد.
در مورد فرعونیان قرآن نکتهای دیگر را میگوید:
»وَ لَقَدْ اَخَذْنا الَ فِرْعَوْنَ بالسِّنینَ وَ نَقْصٍ مِنَ الثَّمَراتِ لَعَلَّهُمْ یَذَکَّرُون«.
قرآن میفرماید که : وقتی به خاطر قدرتهای استکباریشان تذکرات حضرت موسی و بنیاسرائیل را نمیپذیرفتند - اصلاً حرف و انتقاد ارزش تأثیر در قلب متکبر و جبار ندارد - ما یک راه دیگری باز کردیم تا شاید اینها از آن راه حرف بفهمند و متذکر بشوند و آن اینکه آنها را دچار قحطی و بلاهای آسمانی کردیم که شاید آن حالت استکباری آنها شکسته شود، تصور آسیب ناپذیری از دستشان برود و احساس قدرت مطلق را از آنها بگیریم و در پناه احساس ضعف در مقابل حق از خود عکسالعمل مناسبی نشان بدهند و بپذیرند. این نکته بسیار زیباست؛ یعنی یکی از راههایی که قدرتهای استکباری و انسانهای مستکبر به حرف طرف توجه کنند و انتقاد را بپذیرند، این است که یک ضربه بخورند و این ضربه احساس قدرت آنها را از میان ببرد و این دریچه، دریچهای باشد برای نفوذ حرف حق. و این نشان میدهد انسانهایی که خود را قدرت مطلق میدانند، آمادگی پذیرفتن حرف حق را ندارند.
کلیتر از این، بیان قرآن است که میفرماید:
»کذلِکَ یَطْبَعُ اللَّهُ عَلی کُلِّ قَلْب مُتَکَبِّرٍ جَبّارٍ« خداوند قلوب مردم مستکبر جبار را قفل کرده است.
نه اینکه خداوند خواسته آنها نفهمند. خاصیت استکبار و جبروت انسانی این است که قلب انسان بسته میشود و مهر میخورد، حقایق را درک نمیکند و در مقابل حرف حق، از خودش مقاومت منفی نشان میدهد.
در اینجا چند روایت را در همین مورد عرض میکنم تا مکمل این مطالب باشد:
بعضی از روایات تعبیر بسیار زیبایی دارد؛ میگوید که:
»التّواضُع زَکوة الشَّرَف«.
آدم اگر به مقام شرف و کرامت و شخصیت رسید، زکاتش این است که قدری متواضع باشد. برای اینکه انسانی که شریف و بزرگوار است، کسی که در میان مردم جاه و جلال دارد، کسی که در جامعه از اشراف است، اگر دست از تواضع بردارد، به همین حالت دچار میشود. پس زکاتش این است که قدری متواضع باشد، تا اینکه آن دریچههای رحمت به رویش بسته نشود. یا تعبیری دیگری که:
»اَلْحِکْمَتُ تَعْمُرُ فی قُلُوبُ الْمُتَواضِعینْ (یا تَعْمُرُ فی قَلْب الْمُتَواضِعْ) وَ لا تَعْمُرُ فی قَلْب الْمُسْتَکْبرِ الْجَبّار«.
»حکمت در دل روح انسان مستکبر رشد نمیکند ولی در قلب متواضع رشد میکند«.
به همین دلیل انسانهای مغرور و خودپسند راه انتقاد را بستهاند. و یکی از دردهای بزرگ جوامع انسانی امروز ما همین مشکل انتقاد است؛ مخصوصاً زمانی که گرفتار استبداد هستند. در بسیاری از کشورهای جهان سوم، به یک صورت، و در کشورهای مترقی ظاهراً دموکراسی، به صورت دیگری حرف حق مردم به گوش مسؤولان نمیرسد. یا اگر میرسد تأثیرش را ندارد و در نتیجه ملت و جامعه از برکات انتقاد محروم هستند.
البته انتقاد با مبارزه و افشاگری و اخلال متفاوت است. این را من همین جا تذکر بدهم: کسانی واقعاً میخواهند خیرخواهانه نصیحت کنند، عیوب حکومتی را بگویند و عیوب مدیریتها را بگویند، عیوب رؤسا را بگویند، نقاط ضعف آنها را بگویند، برای اینکه اینها اصلاح بشوند و به جامعه بهتر خدمت بکنند. اگر اینها پذیرفتند و گوش به حرف دادند، این سیری است برای برکات فراوانی که از طریق اصلاح مسؤولان و از ناحیه مردم عاید جامعه میشود. البته اگر به دنده مبارزه افتاد، بحث دیگری است. مبارزه خود یک بابی است. کسانی که انتقاد را نپذیرند، قدم بعدی آن مبارزات و مبارزه دو طرفه خواهد بود؛ ولی انتقاد، دو طرفه نیست. انسانهایی هستند که خیر و صلاح جامعه را تشخیص میدهند و ممکن است اشتباه بکنند و حتماً لازم نیست که انتقاد صحیح باشد. ممکن است حرف ناحقی باشد. مردم در مورد کسی که متصدی امور جامعه است، کسی که فنون و علم جامعه در دست اوست، کسی که ثروت و سیاست جامعه در دست اوست. یک اشکالاتی به ذهنشان میرسد. باید این اشکالات را ما گوش بدهیم، توجه کنیم، اگر حرف حق بود میپذیریم و یا اگر حرف حق نبود، باید آنها را قانع بکنیم که حرف حق نیست.
اگر انتقاد در یک مجرای صحیحی گوینده و مستمع داشته باشد، بهترین وسیله تکامل جامعه و بهترین وسیله وحدت کلمه جامعه است؛ بغض و کینه را میکشد و به دعواها خاتمه میدهد. بسیاری از این نیروها که باید صرف کینهتوزیها و درگیریها باشد، به طرف سازندگی میرود؛ ولی گاهی متأسفانه طبیعت انسانهای مقتدر و مغرور و متکبر، که ما از آنها به مستکبر تعبیر میکنیم این است که خود را بیعیب میدانند و آمادگی شنیدن حرف حق دیگران را ندارند.
اینجا دو نمونه از زندگی پیامبر و علی(ع) برای توضیح بهتر مسأله عرض میکنم که شما مشاهده کنید که ما چه معارفی داریم.
سعی پیامبر در طول زندگی بر این بود که به گونهای با مردم رابطه داشته باشند تا مردم بتوانند حرفهای خودشان را بزنند؛ وحشت، آنها را نگیرد. یک حالت عادی و خودمانی را حفظ میکردند. با اینکه حضرت پیغمبر(ص) معصوم بودند و فرد معصوم اشتباه ندارد، خود ایشان مؤید با وحی بودند؛ ولی شیوه مدیریت جامعه را باید تعلیم میدادند. گاهی مردم به آن حضرت اعتراض میکردند و آن حضرت جواب لازم را میدادند. مثلاً پیامبر در یک جمع نشسته بودند خبر مرگ یکی از بچههای آن حضرت آمد، حضرت گریه کردند. یکی از افراد امت آنجا نشسته بود به ذهنش رسید که پیامبر بر خلاف گفته خودشان عمل میکنند. فوری اعتراض کرد و گفت شما به ما میفرمایید اگر مصیبتی دیدید صبر کنید پس چرا خودتان گریه میکنید. پیامبر فرمودند من کی گفتم اگر مصیبتی پیدا کردید گریه نکنید؛ صبر معنایش این نیست. صبر معنایش این است اگر مصیبتی دیدید، به زمان و زمین و خدا بدگویی نکنید. از جا در نروید. خوب! اگر انسان بچهاش از بین برود گریه میکند. هر کس عزیزی را از دست بدهد حق گریه کردن دارد و گریه اصلاً حق طبیعی است برای مصیبت. با این توضیحات، طرف پیامبر قانع شد.
روایت دیگری از پیامبر هست که ایشان از جایی عبور میکردند، کسی با پیامبر عرضی داشت آمد جلوی پیامبر حرف بزند (غریب بود و از روستا آمده بود) وقتی پیامبر را با آن جمعیت دید ابهت پیغمبر او را گرفت، و با تصوری که از رؤسا داشت قدری وحشت کرد، و نتوانست حرفش را بزند. پیامبر آغوششان را باز کردند و او را در آغوش گرفتند و محبت کردند و فرمودند چرا از من ترسیدی؟ من هم مثل شما یک انسان هستم، غذا میخورم و میمیرم، ازدواج میکنم و آدمی مثل شما هستم، ترسی نداریم. پیامبر او را آرام کردند و حرفهای او را گوش کردند و به منزل رفتند. یکی از همسران پیامبر نقل میکند که: ایشان وقتی به خانه آمدند، گوشهای نشستند و گریه کردند و گفتند خدایا! مگر من با این مردم چگونه رفتار کردهام که مردم از من میترسند. مگر من چه کردهام؟ مرا حفظ کن که به این لغزشها نیافتم.
علی(ع) دچار یک جریان بسیار افراطی و بیمنطقی شده بودند به نام خوارج که دایماً در اطراف خانه، داخل مسجد و کنار اجتماعات، انتقاد میکردند - البته انتقادهای بیمنطق وبیحساب - ولی در عین حال ایشان سعی میکردند که روح انتقاد و زبانآوری در مقابل حکومت را از مردم نگیرند.
صحنهای راعرض میکنم که نشان میدهد حضرت علی(ع) چقدر در این کارهامواظب بودند. در یکی از جلسات امام داشتند مردم را نصیحت میکردند یا خیلی خوب حرف میزدند و مردم را تحت تأثیر قرار داده بودند. یکی از خوارج که دشمن علیبن ابیطالب هم بود، دید که حرفهای علی(ع) دارد مردم را تحت تأثیر قرار میدهد؛ برای بر هم زدن جلسه بلند شد و اهانتی به آن حضرت کرد - دید خود هم تحت تأثیر قرار میگیرد - این منافقین و ضدانقلابهای ما، یکی از کارهایی که الان انجام میدهند این است که به رادیو و تلویزیون گوش نمیدهند و خواندن روزنامه را برای اعضای خود تحریم میکنند. برای اینکه تحت تأثیر قرار نگیرند و مثل اینکه این مورد در تاریخ ضدانقلابها سابقه دارد:
»قَاتَلَةُاللَّه ما افصحَة«.
خدا مرگ بدهد به این شخص (حضرت علی(ع)) که چقدر فصیح و بلیغ حرف میزند و حرفها را خوب ادا میکند. دوستان حضرت علی عصبانی شدند و خواستند به آن مرد حمله کنند. حضرت علی(ع) فرمودند: کاری به او نداشته باشید. ولش کنید.
»انَّما هُوَ سَبٌ بسَبّْ اَوْ عَفْواٌ اَنْ ذَنْبْ«
او فحشی به ما داد، و ما هم میتوانیم فحشی به او بدهیم و یا او را ببخشیم. اگر از موضع قدرت ببخشیم، چه عیبی دارد.
این موضوع از این جهت مهم است که علیبن ابیطالب، نمیخواستند آن چنان زبانها را ببندند که کسی جرأت نکند در مقابل ایشان اظهار نظری بکند. یا نمیخواستند به مأموران خودشان آن قدر میدان بدهند و آن قدر فشار بیاورند که مردم جرأت نکنند حرفشان را بزنند؛ و یک راهی برای انتقاد و اظهارنظر در مردم باز باشد.
بنابراین شیوه اسلام این است، آیات قرآن و شیوه بزرگان ما این است، معصومان اینجور بودند که نمیخواستند زبان مردم بسته شود و این حقی است که بشریت نسبت به مدیران خود دارد.
بستن باب انتقاد، محروم کردن جامعه از آینه و محروم کردن بزرگان قوم از دیدن عیوب خود و محروم کردن جامعه از شنیدن خیرخواهیها و نصایح افراد دلسوزی است که همیشه در جامعه هستند و این اشکال، مال روحیه استکباری است؛ که گفتم: »واذا قِلَ لَهُ اثَقِ اللَّه اِخَذْتهُ العزَّةُ بالأذن«. این گناه گردنکلفتی، این طغیان و طاغوتیگری، باعث میشود که انسان به این روز بیافتد و این ثمره شوم استکبار است که به عنوان امالفساد در قرآن برای جامعه بشریت معرفی شده و باعث نکبت، سد راه تکامل و مانع حرکت تکاملی جامعه میشود.
ما امیدواریم که ملت ما و انقلاب ما در سایه تعلیمات الهی و قرآنی، همیشه از این شر محفوظ باشد. البته من باز تأکید میکنم که انتقاد غیر از کارشکنی، افشاگری، اخلال و چیزهای دیگر است. انتقاد ناشی است از یک روحیه دوستانه و خیرخواهانه است و تعبیر دیگر آن نصیحت است که با اراده اصلاح، انسان دنبال عیوب برود. این باب را ما همیشه باید در مدیریت خودمان باز بگذاریم. مجلس شورای اسلامی در جمهوری اسلامی، مطبوعات آزاد ما و رسانههای جمعی آزاد ما و روحیه مردم ما مخصوصاً حزباللهی های ما که چیزی در دلشان نگه نمیدارند، هر چه دارند و احساس میکنند که یک راه اشتباهی ممکن است پیش بیاید این را ابراز میکنند. اینها از برکات این انقلاب است که ما باید اینها را حفظ بکنیم.
»أَعُوذُ باللَّهِ مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجیمِ، بسْمِاللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم/
قُلْ هُوَاللَّهُ اَحَدٌ/ اَللَّهُ الصَّمَدُ/ لَمْ یَلِدْ وَ لَمْ یوُلَدْ/ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُواً اَحَد«.
خطبه دوم
بسْمِاللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم
اَلْحَمْدُللَّهِ رَبّالْعالَمینَ وَالصّلوةُ وَ السَّلامُ عَلی رَسُولِاللَّهِ وَ عَلی عَلِیٍّ أَمیرِالْمُؤْمنینَ وَ عَلیَ الصِّدّیقةِ الطَّاهِرة وَ عَلی سبْطِیِ الرَّحْمَةَ اَلْحَسَنِ وَالْحُسَیْنِ وَ عَلی عَلِیّبْنِ الْحُسَین وَ مُحَمَّدبْنِ عَلِی وَ جَعْفَرِبْنِ مُحَمَّدٍ وَ موُسَیبْنِ جَعْفَرٍ وَ عَلِیّبْنِ مُوسی وَ مُحَمَّدبْنِ عَلِیٍّ وَ عَلِیّبْنِ مُحَمَّدٍ وَالْحَسَنِبْنِ عَلِیٍّ وَالْخَلَفِ الْهادیِ الْمَهْدی(عج).
در خطبه دوم، امروز درباره وضع خودمان در آستانه دوره بازسازی، مطالبی را خواهم گفت که توجه همه مردم و حضَّار را جلب میکنم، که با دقّت به اظهارات من در این خطبه گوش کنند. به نظرم اگر خوب دقت بشود ما میتوانیم وضع روشنی در این مقطع داشته باشیم.
من سعی کردهام در مسایلی که یادداشت کردهام که برای شما عرض کنم، وضع کشور را در حال و آینده، آن طور که خودم میفهمم، برای شما به صورت یک تابلوی کوچکی ترسیم کنم.
قبل از ورود در صحبت یاد شهادت چهارمین شهید محراب »آیتاللَّه اشرفی« را گرامی میداریم و امیدواریم که خداوند به بازماندگان ایشان صبر و اجر عنایت بفرماید.
و اما بحثی که میخواهم عرض بکنم. این بحث بیشتر مربوط به این فرض است که ما از جنگ گذشته باشیم؛ البته ما نمیدانیم که حالا از جنگ گذشتهایم یا نه! و ما هنوز با بهانهتراشیهایی که از بعث عراق میبینیم، احتمال تجدید جنگ یک احتمال کاملاً جدی است، ضمن اینکه خود احتمال، تا حدودی ضعیف است. چون آنها آن چنان از این جنگ آسیب دیدهاند و تحت فشار قرار گرفته و پشیمان هستند که تا مجبورنشوند و تا دستور قطعی از اربابان خود نگیرند دوباره خود را گرفتار جنگ نمیکنند. اما به خاطر اینکه آنها از خودشان اختیار ندارند و با اراده دیگران برنامهریزی میکنند، ما هنوز مطمئن نیستیم که دشمنان اسلام و انقلاب از مبارزه مسلحانه با ما چشم پوشیده باشند لذا باید احتمال جنگ را هنوز جدی بگیریم و جدی هم گرفتهایم - از لحاظ آمادگی و حفظ امکانات - ولی به هر حال با احتمال بیشتر مرحله جنگ گذشته و ما داریم وارد مرحله جدیدی به نام » سازندگی » میشویم.
اگر فرض این باشد، و ما به خاطر همین فرض، خود را آماده بکنیم، برنامههایمان را آماده نماییم و وقتی که مطمئن شدیم که باید وارد سازندگی بشویم، دیگر معطل برنامهریزی و تهیه امکانات و وقت کشی نشویم.
برای همین من فکر میکنم شرایطی که در چنین وضعی ممکن است برای جامعه ما پیش بیاید، نیاز دارد یک مقدار روشن شود - مخصوصاً با پیامی که اخیراً حضرت امام صادر فرمودند - با اینکه پیام خیلی واضح بود ولی در عین حال بازکردن قسمتهایی از اهداف این پیام و علل صدور آن میتواند برای جامعه ما مفید باشد. کمابیش هم هنوز انسان احساس ابهاماتی در ذهن بعضیها میکند.
اول وضع فعلی جامعه را در آستانه مرحله بازسازی توضیح میدهم و بعد امکانات بازسازی را مورد اشاره قرار میدهم و در نهایت موانع و مشکلات اجتماعی را توضیح خواهم داد. سه بخش مستقل رادر این بخش میگنجانم.
اما وضع فعلی؛ به نظر میرسد که ما مراحل اساسی ساختن یک جامعه اسلامی را - جامعهای که با آرمانهای اسلامی بتواند به عنوان یک الگو معرفی شود - پشت سر گذاردهایم. و زیربنای ساختن یک جامعهای را که با آرمانهای ما انطباق داشته باشد، در طول این ده سال انقلاب آماده کردهایم.
از لحاظ سیاسی تقریباً موانع برطرف شده، استبداد شکسته شده، سلطه استکبار و استعمار رخت بربسته است، و هیچکس و هیچ کشور و هیچ مکتبی خارج از اسلام و خارج از ایران در ایران اعمال نفوذ و قدرت نمیتواند بکند - و مهمترین پایه کار این است - یکی از مشکلاتی که کشورها برای ساختن جامعه خود در عصر ما دارند، استعمار و استکبار و فشارهای خارجی، سلطه خارجی و نفوذ اجانب در داخل کشورشان است.
ما با انقلاب و تلاشهایی که پس از پیروزی انقلاب تا کنون کردهایم، ریشه استعمار و سلطه خارجی و مخصوصاً سلطه غرب را که سرطان و بلایی در دو قرن اخیر برای ملت ما بوده کندهایم. الان این ملت، مقام رهبری، مسؤولان خود نظام، مجلس شورای اسلامی، دولت و مدیران کشور هستند که خودشان آن گونه میفهمند و میخواهند و تصمیم میگیرند.
واقعاً در روی این کره خاکی و زیر این آسمان - در جهان سوم و کشورهای در حال رشد - نمیتوانید کشوری را پیدا کنید که حریت تصمیمگیری و آزادی اراده را مثل ملت ما - در سایه انقلاب - داشته باشند.
نکته دوم این است که ما دوران مقاومت و مبارزه و درگیری با موانع را که برای انقلابی از تبار این انقلاب طبیعی است، پشت سر گذاشتهایم. تمام ترفندهای ممکن را علیه ما به کار گرفتند و همه چیزهایی که میشد در یک کشور خارج از کشور خودشان به کار بگیرند علیه ما به کار بردند و در تمامی این مراحل و اقداماتی که اینها کردند، پشتشان به خاک رسید و تیرشان به سنگ خورد. کودتا را آزمایش کردند، شورشهای مسلحانه و فتنه های لیبرالها را آزمایش کردند و اختلافات درونی را به صُور مختلف تحریک کردند، و بیشتر از همه جنگ را با همه ابعاد آن آزمایش کردند و همه امکانات خود را پشت سر کشور متجاوز و حزب بعث عامل اجانب و مزدور استکبار شرق و غرب قرار دادند و همه امکانات تبلیغاتی و اخلالگری خود را به کار گرفتند.
ملت ایران مردانه از همه این گردنههایی که در سر راهش درست کرده بودند عبور کرد و خود را به آنجایی که نشانهگیری کرده بود، نزدیک میکند؛ و الان کشتی انقلاب از اقیانوس متلاطم که به دست استکبار جهانی ساخته شده بود عبور کرده و در ساحل نجات میخواهد پهلو بگیرد. با این تجربهای که استکبار به دست آورده و تجربهای که ملت ما به دست آورده است احتمال اینکه اینها از نو بخواهند بخت خودشان را آزمایش بکنند، یک مقدار بعید است؛ گر چه ما همیشه باید فرض کنیم که دشمن هست و ما مورد بغض هستیم و باید آمادگی خود را حفظ کنیم.
جریانهای سیاسی که در داخل کشور بودند و به عنوان مزدور دشمنان اسلام عمل میکردند، تقریباً مضمحل شدهاند. جریان راست از اول آبرویی نداشت و چیزی نبود. جریان چپ به کلی حضور و اعتبار خود را در داخل - که در یک اقشار محدودی ممکن بود وجود داشته باشد - از دست داد. و جریان نفاق بدتر از همه. بدترین چیزی که در کشور ما بود، جریان نفاق بود که تظاهر به اسلام میکرد و با شعارهای کودک فریبانه، بچههای جوان را فریب میداد، که آنها هم با اشتباهات اساسی که کردند، به دامن حزب بعث عراق افتادند و علیه ملت خودشان جنگیدند و با جاسوسی و خیانت، با ملت خودشان درگیر شدند که دیگر آنها هم در جامعه ما راهی ندارند و فعلاً باید با جیرهخواری برای ارتجاع، صهیونیسم، استکبار شرق و غرب و جریانهایی مثل بعث عراق، زندگی انگلی خود را در خارج ادامه بدهند. بنابراین ما مزاحمت قابل توجهی در درون کشور خودمان هم نداریم.
دوران آزمایشها و مطالعه ها و آشنایی با امکانات کشور را هم پشت سر گذاشتهایم. طبیعی است این ملتی که به کلی از امور کشور، از صنعت و سیاست و از فرهنگ و تبلیغات و سیاست خارجی دور بوده وقتی کار به دست او آمد خیلی به امکانات و موانع اداره کشور ناآشنا بود. بسیاری از ما و مخصوصاً جوانتر از ماها که در دوران انقلاب هنوز یا محصل و یا دانشجو بودند، از واقعیتهای اداره کشور بسیار دور بودند و اینها در طول این چند سال موفق شدند به حقایق نزدیک شوند. امروزه مدیران، مسؤولان کشور و بسیاری از آحاد ملت ما با واقعیتهای موجود کشور و منطقه آشنا هستند. یک چنین زمینهای برای سازندگی بسیار لازم است؛ والاّ ما این دوره تجربه را به هر حال یک جایی باید میگذراندیم و یک جایی برای تربیت مدیران لایق نیاز داشتیم که این کارها باید انجام میشد.
از لحاظ جهانی هم ما امروز مستمع زیادی داریم؛ یعنی جنگ و حوادث آن، باعث شد ایران مکرر در صدر اخبار دنیا باشد، یا اینکه در بخش مهم اخبار دنیا مستمع داشته باشد. همه مردم دنیا را اگر نگوییم، حوادث مهم ایران، لااقل بخش عظیمی از مردم دنیا را مشتاق کرده که اخبار ایران را گوش بدهند و مستمع این اخبار در دنیا فراوان است.
ما اگر بتوانیم در شرایط حاضر، جامعه مورد قبولی ارائه بدهیم و الگوی مناسبی از رشد و توسعه و تکامل و اخلاق صحیح اسلامی، به دنیا عرضه بکنیم موفق خواهیم بود. همان چیزی که دنیا از آن میترسید، صدور انقلاب بود، که از این طریق به دست خواهد آمد. اشتباه دنیا این بود که خیال میکرد ما با اشغال کشورهای دیگر و با جنگ و حرکت نظامی میخواهیم انقلابمان را صادر کنیم؛ که این از نادانی دنیا و نشناختن ماست.
ما این قدر نادان نیستیم که خیال کنیم صدور انقلاب و جذب قلوب مردم را با اشغال خاک دیگران و تصرف میهن دیگران میتوان به دست آورد. راه صدور انقلاب این است که ما مستمع داشته باشیم و بتوانیم نمونه عینی و الگوی مناسبی به مردم دنیا نشان بدهیم. و حتی مردم ما نیز ممکن است با شعار تحریک بشوند اما جذب نمیشوند و به شعار ایمان نمیآورند.
ما باید برای تحصیل ایمان در مردم، در خارج یک نمونه عینی درست بکنیم و بگوییم که این نمونه یک جامعه اسلامی است و آن را عرضه بکنیم و بگوییم: »بسماللَّه«! کسانی که راه اسلام را برای دنیای خود مفید میدانند، به میدان بیایند. به نظر من زمینه این کار با جنگ و با دفاع بسیار عظیمی که ملت ما در این هشت سال نمود به وجود آمد. با مقاوتی که ملت ما به تنهایی انجام داد و در بدترین شرایط، دست تکدی پیش هیچ مستکبری دراز نکرد و از هیچ کس چیزی مطالبه نکرد و روی پای خود از سنگلاخها و گردنهها عبور کرد، زمینه را برای خودش درست کرد و این اعتبار را در دنیا برای مردم جهان ارائه داد.
امروز در بُعد مبارزه، استقلال و آزادگی، کسی در شخصیت انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی تردید ندارد. اگر هم کسی تردیدی دارد، در این است که آیا این شخصیت مستقل و آزاد میتواند به تناسب نیازهای روز، جامعه مناسب را که مردم به دنبالش هستند، بسازد و تحویل بدهد. و الان چشمها خیره شدهاند تا ببینند دنیای اسلام از چه معجونی تشکیل خواهد شد و جامعه موعود انقلاب اسلامی چه خواهد شد؟. ما به دنبال این مسأله وارد آن دو قسمت بحث دیگرمان میشویم.
یک مورد امکانات برای ساختن چنین جامعهای و دوم موانع و مشکلاتی که ما احتمالاً داریم.
با شناختی که ما تاکنون از امکانات ایران و از وضع خود داریم، مواد خام و منابع لازم در درون این کشور، برای ساختن یک کشور و یک جامعه مرفه، مستقل، آزاد، آباد و رو به راه وجود دارد.
با توجه به امکانات موجود در کشور، چه آنهایی که فعلیت دارند و چه آنهایی که به فعلیت نرسیدهاند و باید برای به فعلیت رساندن استعدادهای آن به دنبال آنها رفت، ما خواهیم توانست جامعه اسلامی را در این سرزمین به وجود بیاوریم و ادعا کنیم که این نمونه اسلام و نمونه جامعه مطلوب قرآن و پیغمبر اسلام (ص) است.
من در اینجا اشارهای نیز به امکانات خودمان خواهم نمود.
اولین مسأله، »مدیریت« است. ما اگر مدیریت درستی نداشته باشیم هر قدر امکانات هم در کشور وجود داشته باشد، کاری نمیتوانیم انجام بدهیم و مثل این است که انسان یک ثروتی را به دست یک نفر انسان نادان، جاهل و بیارادهای بدهد که طبعاً او اوضاع را به هم میریزد و ثروت را تباه میکند.
باید گفت که با توجه به شناختی که در این ده سال از مدیران خود داریم، برای اکثریت نزدیک به تمام کارها، مدیرانی در سطح نه بسیار عالی، اما در سطح مطلوب، در این مقطع میتوانیم پیدا بکنیم. انسانهای مخلص فراوانی وجود دارند، چه آنهایی که سر کارند و چه کسانی که ممکن است سر کار نباشند ولی شناخته شده هستند و از این بابت خیال ما میتواند راحت باشد.
مسأله دوم »نیروی انسانی« است؛ نیرویی که کار را اجرا بکند (بعد از مدیر) که تخصصها، تجربهها و کار آموختهها را میطلبد و ما در این قسمت، تا سطح مطلوبی از آن برخورداریم. الان در حدی که امکانات مالی و منابع ارزی و ریالی ما، به ما قدرت حرکت میدهد، من خیال میکنم در دنیای کنونی، (به غیر از چند کشور مقتدر) جزء کشورهایی هستیم که نیروی انسانی به اندازه کافی برای اداره وضع کشور دارند.
دانشگاههای ما الان فعالند و دایماً نیروی فارغالتحصیل، تحویل جامعه میدهند. حدود 400 هزار دانشجو در دانشگاههای دولتی و غیر دولتی (در داخل کشور) در حال تحصیل هستند و صدها هزار نفر افراد تحصیلکرده در خارج از کشور داریم که اگر شرایط را مناسب بکنیم و مقداری تنگنظریها و سختگیریها را از خودمان دور نماییم و با این تصور که این نیازها مختص اوایل انقلاب بود و این روزها دیگر نیازی به این شرایط نداریم، میتوانیم آنها را جذب بکنیم. بنابراین نیروی داخلی ما به اندازه کافی هست.
البته ممکن است در جاهایی مثل صنایع پیشرفته، سدهای خیلی پیچیده، نیروگاههای خیلی مهم، کارخانههای متکی به مدرنترین امکانات پیشرفته روز و کارهای فضایی و ماهوارهای و بعضی از چیزهای مهم، نیاز به متخصصین خارج از کشور پیدا کنیم. این نیازی است که همه دنیا با آن مواجهند و منحصر به کشور ما نیست. اگر به آمریکا، آلمان و انگلیس هم بروید میبینید که هزاران مغز متفکر را از جاهای دیگر جذب کردهاند و کارهایشان را انجام میدهند. بنابراین فکر میکنم ما در شرایط فعلی احتیاج به نیروی انسانی خارجی که بخواهد استقلال و آرمان ما را مخدوش بکند، نخواهیم داشت.
از لحاظ امکانات و دیگر منابع مادی، ایران کشور بسیار غنی و ثروتمندی است. خیلی از چیزها در ایران هست که حتی در گذشته هم که کارشناسان خارجی با حرص و ولع برای کشف منابع وارد کشور شده بودند موفق به کشف آنها نشدند ولی در دوران انقلاب اسلامی کشف شد.
ما از لحاظ منابع معدنی یکی از کشورهای نسبتاً غنی در دنیا هستیم. ذخیره گاز کشور، دومین ذخیره دنیاست. اولین کشور روسها هستند و دومین کشور هم، کشور ماست. مصرف گاز ما در سطحی که همه مردم استفاده بکنند - اگر نخواهیم به خارج بفروشیم - در حدود 400 سال گاز کشف شده داریم و این حالی است که در بسیاری از مناطق کشور، برای کشف مخازن آن مناطق مطالعهای صورت نگرفته است.
از لحاظ نفت آنچه که تاکنون کشف شده و قابل استحصال است، با توجه به میزان مصرف کنونی، برای دهها سال ذخیره نفت وجود دارد. و همین حالا طاقدیسها و مراکز احتمالی وجود دارد که صدها و یا دهها میلیارد بشکه نفت کشف نشده است و به دنبال کشف آنها هستند.
از لحاظ معادنی مثل طلا، اخیراً ما چند نقطه بسیار غنی از معادن طلا را کشف کردهایم. چون در گذشته بنا نبوده به غیر از نفت چیزی به ایران داده بشود، دیگر دنبال این گونه مسایل نمیرفتند. ما بنا نداریم متکی به نفت باشیم و در زمینه منابع ارزی کشورمان نمیخواهیم دارای اقتصادی تک محصولی باشیم و به همین دلیل دنبال کشف این قبیل معادن رفتیم.
در ایران چندین معدن طلای غنی کشف شده است که عیار سنگهای طلای آن، از عیار بهترین معادن طلای افریقای جنوبی که امروز در دنیا از لحاظ وسعت و کیفیت منحصر به فرد است، بهتر است. و الان در چند نقطه مشغول آزمایش هستند و در بعضی جاها هم آزمایش تمام شده است و برای تحصیل آن در صدد ایجاد کارخانه و تصفیه خانه هستند.
معادن مس، سرب، روی، آلومینیوم، اورانیوم و خیلی چیزهای دیگر و نیازهای صنعتی و امکاناتی را که در کشور لازم است داریم و معادن آن به غیر از موارد معدودی، در این کشور وجود دارد.
ما در اطراف و اکناف کشور، در شمال و جنوب، دریاها را داریم که با وضع صنایع فعلی و امکانات قابل دسترس فعلی، اگر چند کشتی اجاره کنیم و یا بخریم و یا کشتی صیادی بسازیم، امکان اینکه صنعت صید ماهی را به 500 هزار تن یعنی در کوتاه مدت تقریباً به پنج برابر وضع موجودمان برسانیم وجود دارد.
البته از نظر منابع آبی، کشور ما جزء کشورهای پرباران نیست. بلکه اکثر مناطق کشور ما خشک و کم باران است. با توجه به عظمت و وسعت خاک، تناسب قابل توجهی از نظر نزولات جوی وجود ندارد. در بهترین قسمتهای کشور ما، مثل شمال، این تناسب در حد مطلوبی وجود دارد، و در قسمتهایی هم وضع آبی بسیار نامناسب است. و همچنین در شرق و جنوب شرقی، میزان آب خوب نیست و در بعضی جاهای دیگر هم وضع چندان خوب نیست؛ اما مجموعاً در کشور آن قدر وضع آب خوب هست، که بتواند این کشور را تا چند برابر جمعیتی که ما داریم، تغذیه بکند.
همین حالا در حدود 20 میلیارد متر مکعب آب از جمهوری اسلامی به عراق میرود و این کشور (عراق)، 20 میلیارد متر مکعب از آبی را که از جانب رودخانه اروند رود، به دجله و فرات میریزد، مورد استفاده قرار میدهد - که این مقدار 50 برابر آبی است که اکنون در سد کرج داریم - از این گونه آبها به شوروی و ترکیه نیز میرود و مقداری هم از طریق خوزستان، فارس، هرمزگان و سیستان و بلوچستان به دریاهای جنوب میریزد؛ که اگر این آبها مهار بشوند قدرت عظیمی را ایجاد خواهند کرد.
قدرتی که با نیروگاههای آبی و از طریق رودخانه های داخل کشور، میشود به وجود آورد، بسیار بالاست. از همین رودهای کارون، دز و کرخه، با سدهایی که تا امروز محل احداث آنها را پیدا کردهایم و برای سد زدن آماده میکنیم، میتوان بیش از 10 هزار مگاوات برق تولید کرد. برق آبی بهترین برق دنیا است و از جهات ارزان بودن و آلوده نکردن محیط زیست بیضررترین انرژی است که میتوانیم در اختیار داشته باشیم. یعنی برای ساختن 15 نیروگاه اتمی این همه باید سرمایهگذاری بکنیم، اینها فقط سد سازی لازم دارند که باید با صنعت سد سازی خودمان را تقویت نماییم. و متأسفانه در رژیم گذشته که در این زمینهها کار کردن به آسانی میسر بود به دنبالش نرفتند. اگر به جای سرمایهگذاری کردن در جهت ایجاد 20 نیروگاه اتمی، به احداث این سدها میپرداختند، ایران را از نظر انرژی آنقدر قوی میکردند که برای همیشه کشور بیمه میشد. ما با کمی کمک گرفتن از کشورهای دوست مثل چین و امثال اینها میتوانیم این سدها را به گونهای به وجود بیاوریم که مشکل کمی انرژی را از بین ببریم.
از نظر وضع کشاورزی کشور ما برای شماها روشن است که بهترین محصولات کشاورزی در ایران وجود دارد. از لحاظ وضع کارهای دستی، که برای اکثریت جامعه ما میتواند به عنوان یک منبع عظیم ثروت و تولید ارز باشد، نوعاً کارهای دستی ایران مثل قالی و امثال آن در دنیا قابل رقابت نیستند. نه میوههای ایران و نه کارهای دستی ایران در دنیا قابل رقابت نیست.
برای ساختن یک کشور ثروتمند و مرفه، منابع ثروت، به اندازه کافی وجود دارد. اگر در گذشته نمیشد، برای این بود که دشمنان ایران و استعمارگران نمیگذاشتند و اگر در دوران انقلاب نشده، به خاطر این بود که آنها نخواستند ملت ایران دستش به سوی سازندگی بلند بشود.
در زمینه کارخانهها، قدرت تولید ماشینی در ایران بسیار وسیع است. اگر کارخانههای موجود و سرپایی که ما در بسیاری از شعبههای تولید داریم، با ظرفیت کامل کار بکنند، نه تنها نیازهای کشور را تأمین میکنند، بلکه برای صادر کردن و تهیه ارز به منظور توسعه و تنوع صنعت مفید خواهد بود و ما همین حالا هم به اندازه کافی، ماشین در کشور داریم.
کارخانه های عظیمی باید مواد اولیه کارخانهها و صنایع ما را تهیه کنند و کالاهای واسطه را بسازند. همین حالا در زمینه صنایع فولاد و صنایع پتروشیمی و امثال اینها، چیزی در حد 13 میلیون تن در دست اجرا داریم که با کمی سرمایهگذاری و یک مقدار گرفتن نیروی متخصص از دنیا، یکدفعه تحول عظیمی در کالاهای واسطه کشور ما به وجود خواهد آمد. مثلاً فولاد مبارکه، 2/5 میلیون تن فولاد و ورق و سایر چیزهایی که لازم داریم به ما میدهد. صنایع جنبی مس، کلیه نیاز صنایع مسی کشور را تأمین میکند. تنها پتروشیمی ایران - ژاپن سالانه یک میلیارد دلار صرفهجویی ارزی برای ما میتواند داشته باشد.
بعضی از کارخانههای کود شیمیایی را داریم که الان با صرف 10 میلیون دلار اصلاحاتی که در آنها صورت میگیرد، 1/5 میلیون تن کود شیمیایی خواهد داد که ما اکنون اینها را وارد میکنیم. برای 13 میلیون تولیدات اساسی که ماده خام کارخانههای دیگر ماست، مدیر، متخصص و کارگر فنی داریم.
اینها زمینههای حرکت در کشور است و بحمداللَّه، از نظر ارزی هم جزء کشورهایی هستیم که با این قدر قدرت که داریم، این چرخها را به حرکت در خواهیم آورد و گرفتاری و بدهی خارجی نخواهیم داشت.
یکی از خوابهایی که استکبار برای ما دیده بود، این بود که ما را گرفتار قرض بکند. بدترین چیز، قرضهای خارجی است. اگر وضع ما همانند عراق بود یعنی حدود 60 - 70 میلیارد دلار بدهی داشتیم، باید کل درآمد نفتی خود را جهت پرداخت بهره بدهیها میدادیم. کشورهایی مثل برزیل، مکزیک و یا ترکیه که کشوری نیمه صنعتی هستند، امروزه نزدیک به 50 میلیارد دلار بدهی دارند و مشکلات فراوانی در اداره کشورهایشان دارند.
اگر کشوری بدون قرض و با داشتن مقداری اعتبار و داشتن این مواد و امکانات بخواهد خودش را بسازد و به یک کشور مستقل تبدیل بشود، کار دشواری نیست. البته چیزهایی را که من میگویم در حد امکانات و استعداد است و تا اینها تحت پوشش مدیریت قرار گیرد و انتظام بخشیده شود، راه طولانی نیاز دارد.
از طرفی جامعه ما، مجموعاً جامعه فقیری نیست. در بین مردم، نقدینگی بسیار بالایی وجود دارد. اگر این نقدینگیها در مسیر صحیح خود نیفتند و به صورت سرگردان دنبال بازار سیاه باشد، طلا و ارز بخرد و اتومبیل جا به جا بکند، زمین بخرد و کالاهای اساسی را انبار بکند و دست به دست بفروشد، همین شیوههایی که الان پول کشور را میخورد و همیشه بازار سیاه درست میکند و تورم به وجود میآورد، اگر یک مدیریت صحیح، اینها را در مسیر تولید بیندازد، ثروت داخلی مردم ما همانند کشورهای معمولی که همجوار ما هستند نیست.
بنیه مردم و جامعه ما بنیه نیرومندی است، و پشتوانه بهتری که در این مملکت وجود دارد رهبری الهی ولایت فقیه است که همیشه مردم را میتواند منسجم و متحد نگه بدارد و ما را از انحراف و چپ و راست، درگیریهای مضر و مزاحم و خنثی کردن نیروها حفظ کند. فشارهایی که ممکن است از سوی شیاطین برای این مملکت به وجود بیاید، این قدرت ولایت فقیه است که یک محور مقدس و واجب الاطاعهای است و این مسایل را میتواند برای ملت ما حل بکند.
بنابراین، ما از لحاظ فرهنگی، علمی، سیاسی، امکانات طبیعی، اعتبار جهانی و مدیریت و نیروی انسانی در سطحی هستیم که در هر گوشهای با کمی رسیدگی جای خالی منابعی را که احتمالاً وجود دارد، پربکنیم. ما اگر درست حرکت کنیم میتوانیم وضع کشورمان را به طرف یک جامعه قابل قبول و الگوی دنیای اسلام به پیش ببریم. اما مزاحمتها و مشکلات و موانعی در این راه داریم که باید هشیار باشیم تا این مشکلات نتواند سد راه ما بشود.
اول، مزاحمهای خارجی؛ ما باید فرض بکنیم همانهایی که پیش از انقلاب مزاحم ایران بودند و همانهایی که بعد از انقلاب مزاحم بودند، همیشه مایل هستند مزاحم باشند. مگر اینکه مأیوس بشوند. ما نباید هیچ شکی بکنیم که نه غربیها و نه شرقیها، هیچ کدام مایل نیستند که در دنیا یک قدرتی به نام اسلام و به نام یک کشور جهان سوم و به نام یک انقلابی، که نه به شرق متکی است و نه به غرب، در دنیا عرض اندام بکند و قدرت استکباری را زیر سؤال ببرد و جهان سوم را برای حرکت اسلامی بتواند راهنما باشد.
یک چنین چیزی را نه غربیها میخواهند و نه شرقیها. هر وقت بتوانند، مزاحم میشوند؛ و بیشک، هیچ وقت کمک نمیکنند که ما به این راه برویم.
آنها بخواهند و یا نخواهند ما به این راه میرویم و این راه رفتنی است. آن موقع ممکن است خود را یک مقدار با شرایط منطبق بکنند؛ برای اینکه از عواقبی که مبارزه با اسلام برایشان دارد و در آینده آنها را دچار مشکلات میکند، که نمونههایش را در گذشته دیدهاند، میترسند. برای اینکه یک قدری خودشان را نجات بدهند، در این شرایط ممکن است مزاحمتها را یک مقدار کم بکنند.
در همین فصل خود ما هم مؤثر هستیم. دشمن تراشی خود میتواند یک عامل مزاحم باشد. یک وقت آرمانهای انسان اقتضا میکند که درگیری داشته باشد و بجنگند و دعوا کند. اینها بحثی نیست و باید به دنبالش برود. ولی یک جاهایی هست که انسان نباید بدون جهت برای خودش دشمن درست بکند، مزاحم درست بکند و درگیری درست کند و امکاناتی را که باید صرف سازندگی بشود صرف درگیری بکند. این کار را ممکن بود ما در دوران خامی خود و در دوران شور و هیجان انقلاب انجام میدادیم؛ که با تجربهای که در این ده سال پرتلاطم به دست آوردیم، خودمان یاد گرفتیم که مزاحم بیجا برای خود درست نکنیم؛ ضمن اینکه هیچوقت هم دشمن را دوست تصور نکنیم و به دشمن اتکا نکنیم و خیال خام نکنیم که دشمن دست ما را میگیرد و ما را آزاد و کشور را آباد میکند. ما نه باید آن طور فکر بکنیم و نه دشمن تراشی بکنیم. بر همین اساس است که ما الان با همسایگانمان بنای دوستی را گذاشتهایم. ما احساس میکنیم هیچ دلیلی ندارد که ما الان با کشورهای جنوب خلیجفارس دعوا بکنیم. ما اگر با اینها دعوا بکنیم وضع همین طوری خواهد بود که الان دارید میبینید.
الان چرا باید قیمت نفت یازده دلار و یا ده دلار باشد. این نفت پول ما نیست که من حق داشته باشم شخصاً هر کاری را که میخواهم با آن بکنم. این پولی است که مال نسلهای آینده ماست. این قدرت سازندگی کشور ماست. این موتور حرکت ماست؛ این روغن و بنزین چرخهای موتور محرک کشور ماست. و ما اگر بتوانیم جلوگیری بکنیم از اینکه اینها این طور غارت نشود، نباید کوتاهی کنیم.
ما اگر با کشورهای جنوب خلیجفارس رفاقت کنیم و با هم سیاست مشترک نفتی بین خودمان داشته باشیم نمیگذاریم یکی بیجهت به بازار، نفت بریزد و بازار را پر بکند و رقابتها به نفع نفت خواران غرب و کشورهای صنعتی تمام بشود. آنها برای کارخانههایشان نفت بشکهای ده دلار ببرند و محصول آن را به قیمت بشکهای پانصد و هزار دلار به مواد ساخته شده شیمیایی تبدیل کنند و برگردانند و به خود ما بفروشند! ما میتوانیم با کشورهای همجوار مسلمان خود به گونهای زندگی بکنیم که این مسایل پیش نیاید. با شعارهای کودکانه و بچگانه این ثروت کشور را، این امکانات مردم را و این اسلام را به باد ندهیم. ما این کار را میکنیم و بنای این کار را داریم؛ و سیاستهای شبیه به این، که بیجهت منافع کشور را تهدید نکند و تحت تأثیر افکار بچگانه قرار نگیرد.
مزاحم دومی که احتمالاً میتواند بر سر راه ما وجود داشته باشد و نگذارد ما به جامعه عادلانه اسلامی برسیم، ممکن است طبقه ثروتمند و زالوصفت جامعه خودمان باشد. همینهایی که در جنگ احتکار میکردند برای اینکه سود بیشتری ببرند، همینهایی که حتی نیازهای جنگ را در بازار سیاه به خورد مردم میدادند، همینهایی که در حالی که بچههای دانشگاهها و مدارس ما و کارگاهها و کارخانهها و روستاییان ما و پیرمرد ها در جبهه، جان میدادند و سلامتی خود را برای دفاع از اسلام مصرف میکردند، اینها برای زراندوزی و بازار سیاه درست کردن و سود بردن در اینجا توطئه میکردند. در دوران سازندگی اینها کثافتکارانهتر عمل خواهند کرد. آن روز اینها خیال میکنند که چون به نیروها و به پولها نیاز میشود، به قدرتهای ساختن و مدیریتها نیاز خواهد شد، ممکن است آنها کثافت کاری کنند.
آرمان ما جامعه عادله اسلامی است. اگر جامعه را غنی و ثروتمند بکنیم، اما یک قشر از سیری تُخَمِه بزنند و یک اکثریتی از گرسنگی همیشه رنج ببرند، هر قدر هم غنی باشیم، آنچه که میخواستیم نشدهایم. خوب! در ژاپن و یا آمریکا و یا فلان جا ممکن است چنین چیزی وجود داشته باشد. ما که دنبال یک چنین چیزی نیستیم. بنابراین یکی از مزاحمهای داخل کشور، امکانات مادی است که در اختیار مرفهان بیدرد و بیآرمان است. در پیام حضرت امام، روی این مسأله تأکید شده بود که نظارت دولت، و قوانین صحیح و مدیریت صحیح، ضمن اینکه اینها را به کار وادار و تشویق میکند و میدان فعالیت به آنها میدهد، باید جلوی زراندوزی، انحصارگری و چاپیدن مردم ضعیف و کارگران را بگیرد.
مزاحمهای سوم، نیروهای ناخالص و ناپاکی هستند که هنوز در بعضی از ادارات و بعضی از سازمانهای دولتی و غیردولتی ماندهاند که اینها طبیعتاً فاسد و کارشکن هستند و کارها را خراب میکنند و مردم را ناراضی میکنند و کار مردم را عقب میاندازند، کار دولت را عقب میاندازند و وظیفه خود را خوب انجام نمیدهند. ما میتوانیم در همه بخشها از این گونه آدمها پیدا بکنیم که این هم احتیاج به پاکسازی جدی دارد. اگر اینها خودشان را اصلاح نکنند و از درون دستگاههای دولتی و باحقوق دولت، وظیفه خود را انجام ندهند و کارشکنی بکنند، باید برای آنها فکری کرد. اگر چرخهای حرکت جامعه روغن بخورد و به حرکت بیاید و اینها بخواهند چوب لای چرخ بگذارند خطرناک است که ما باید مواظب اینها باشیم.
گروه دیگری که میتوانند در دوران بازسازی مزاحم این حرکت باشند، قشریها، متعصبها و بدفهما و به همان تعبیری که امام امت فرمودند که امام امت فرمودند »خشک مقدسها«، »مقدس مآبها« هستند؛ که اینها نمیتوانند خود را با شرایط روز منطبق بکنند و نیازهای حرکت اسلامی را نمیفهمند؛ معنای عدالت اجتماعی را نمیفهمند؛ و اگر بخواهیم حرکت درستی در جهت تعدیل ثروت، در جهت ایجاد عدالت، در جهت تشویق مردم، در جهت جذب نیروهای متخصص انجام دهیم به نظر آنها حرکتهای ضداسلامی است و نمیشود کار بکنند. و اگر در جهات مختلفی، ما بخواهیم از استعداد همه مردم کشورمان استفاده بکنیم، ممکن است اینها با القائات ناصحیح و سمپاشیها، ذهن جامعه را و ذهن مسلمانها را یک قدری آلوده بکنند. ما در حرکت آیندهمان باید مواظب اینها باشیم.
گروه دیگری که ممکن است مزاحم باشند شیاطینی هستند که به صورت مزدور اجانب، چه شرقی و چه غربی در داخل کشور ما وجود دارند. اینها ممکن است با شعارهای انحرافی، مانع حرکت مدیران بشوند، حالا چه شعار چپ روانه باشد و چه شعار راست روانه باشد. ما در خیلی از موارد دیدهایم که وقتی یک کار مهمی درکشور میخواهد انجام بشود، افرادی با دلسوزی، شعارهای ظاهرالصلاحی میدهند؛ حتی از شعارهای انقلاب، از گفتههای امام استفاده میکنند برای اینکه جلوی این کار را بگیرند. مثلاً فرض کنید ما اگر بخواهیم (به عنوان مثال عرض میکنم ) پتروشیمی ژاپن را که میتواند میلیونها تن مواد خام کارخانههای ما را از نفتی که دارد هدر میرود، از گازی که دارد میسوزد تهیه بکند و به کارخانه ها بدهد، فرض کنیم بخواهیم از کارشناسان یک کشوری استفاده بکنیم یا با شرکت ژاپن عمل بکنیم، البته در آنجا کسی اعتراضی ندارد (من به عنوان مثال عرض میکنم) ممکن است که بگویند این با آرمانهای انقلاب نمیسازد و به گونهای با مردم حرف بزنند که راهانداختن یک کارخانه با این عظمت برای کشور، با آرمانهای انقلاب، سازگار نیست و بگویند مردم ما با گرسنگی و تشنگی و صف و کوپن و از این چیزها میسازند و حاضر نیستند این کارها را بکنند - که خودشان هم حاضر نیستند یک روز در صف بمانند - این آدمها ممکن است با این گونه شعارها نگذارند مدیران کار کنند.
اگر یک دانشگاهی بخواهد با نیروهای متخصص سطح علمیش را بالا ببرد، ممکن است با یک شعار کودکانهای دست مدیر را بلرزانند و فلان جا بگویند امام آن روز اینجوری فرموده - با اینکه حرفهای امام هر یکی در جای خودش باید رویش حساب بشود - این طور آدمها از این مسایل استفادهها میکنند. آنهایی که شیطانند، مخفی هستند؛ یک عدهای جوان را هم ممکن است فریب بدهند و اینها هم مردم خوبی باشند و جوانان صالحی باشند و با دلسوزی هم حرف بزنند، اما میتوانند مشکل ایجاد بکنند.
اما ما باید هشیار باشیم، نه شعارهای غرب گرایانه، نه شعارهای شرق گرایانه، نه شعارهای افراطی آنها، نه اظهارات متعصبین و خشکه مقدسها نتوانند دست و پای ما را ببندند و ما بتوانیم بعد از این همه مبارزه و این همه تلاش و این همه خون و این همه قربانی، امکانات کشور را برای نشان دادن یک الگوی اسلامی در جامعه به حرکت در بیاوریم.
پیام حضرت امام نیز این را میخواست بگوید. حالا با این اظهاراتی که بنده عرض کردم، شما پیام امام را یک بار بخوانید! چرا امام آمدند مسؤولان بالای کشور را، سران قوا و نخست وزیر را مرجع سیاست بازسازی قرار دادند؟ خوب! خود مجلس این کار را میکند؛ کمیسیون برنامه و بودجه این کار را میکند. در هیأت دولت، در شورایعالی اقتصاد، همه اینها جای این چیزهاست. وزارت اقتصاد، بانک مرکزی، وزارت برنامه و بودجه، مملو از کارشناسان هستند و کارهایشان را میکنند. اما همین مسایلی راکه بنده عرض میکنم ایجاب میکند که یک گروه مورد اعتمادی که از این شعارها نترسند، نه از خشکهمقدسها بترسند و نه از کسانی که شعارهای چپ گرایانه میدهند و به صورت انقلابی، میخواهند مزاحم بشوند، نترسند. مردم به اینها اعتماد داشته باشند که این گونه القائات شیطانی نتواند ذهن مردم را آلوده بکند. دیدشان بالاتر از افق دیگران باشد که بخشی و باندی فکر نکنند و فکر کل جامعه باشند و از نیروهای جامعه بتوانند استفاده کنند.
آنچه که حضرت امام میخواستند بفرمایند، در خطوطی که معین کردهاند مشخص است. تأکید کردهاند که: بازسازیها را به گونهای انجام بدهید که حقوق پیشتازان انقلاب، قبلاً تأدیه بشود. منظور خانوادههای شهدا، مصدومان و آسیبدیدگان جنگ و جانبازان این انقلاب و این جنگ هستند.
فرمودند: »به مردم در حد رفاه متناسب با محیط اسلامی، برسید« که جلوی شعارهای تنگ نظرانه مدعیان ریاضت را بگیرند که اینها با شعار مخالفت با مصرفی شدن جامعه، جلوی اصلاحات اساسی را نگیرند. تا سیاست خارجی را در یک مسیر معقولی هدایت بکنند که شعارهای بچگانه، برای سازندگی کشور نتواند مزاحمت درست بکند و طرفداران غرب نتوانند از ارتباط با جاهایی که دلمان میخواهد مرتبط بشویم و استفاده کنیم منع کنند؛ و طرفداران شرق نتوانند از این طرف مزاحمت ایجاد کنند.
فرمودند: »از کارشناسان استفاده بشود« به خاطر اینکه یک گروه چند نفری که مسؤولیتهای فراوانی دارند و تخصصشان در این مسایل نیست، بدون استفاده از بانک مرکزی، برنامه و بودجه، وزارت اقتصاد، کمیسیون برنامه و بودجه مجلس و دولت و دیگران نمیتوانند کار بکنند.
ایشان در پیام خود، اصولی را که لازم بود راهنمای ما باشد، گنجاندند، مرجع تعیین کردند و به کسانی که در سرشان فکر مزاحمت و در دماغشان بوی مزاحمت ممکن است پیدا بشود هشدار دادند، و از کسانی که میخواهند خدمت بکنند، پشتیبانی کردند که نگرانی نداشته باشند از اینکه دیگران بتوانند مزاحم آنها بشوند.
ما الان در چنین شرایطی هستیم و باید آماده باشیم که ان شاءاللَّه اگر جنگ تمام شد، بتوانیم حرکت سازندگی را با حفظ آرمانها و مبانی و اهداف انقلاب و به دور از تنگ نظریها و سطحی نگریها و شعارزدگیها آغاز کنیم و به جامعه خود که افرادش آزمایش مسلمان مجاهد را دادند انشاءاللَّه خدمت بکنیم.
تأکید بر استفاده از مردم، در جریان بازسازی برای این است که آنهایی که بیشتر به فکر دولت سالاری هستند، یک قدری حنایشان رنگ نداشته باشد.
تأکید بر نظارت دولت، و شکستن طلسم انحصار دخالت سرمایه در مدیریت کشور، برای این است که آنهایی که طرفدار سرمایهداری و سرمایه سالاری هستند، بفهمند که دوران بازسازی، دوران چپاول مردم نیست. و بقیه نکاتی که خودتان میتوانید در مجموعه بحثهایی که من امروز کردم شرح آنها را پیدا کنید.
من چند جمله در باره مسایل جاری به عربی برای خواهران و برادران عرب نوشتهام که برای شما تلاوت میکنم؛ که در آن بیشتر، نشان دادهام که دنیا و مسلمانها بفهمند که ما با چه دشمنانی مواجه هستیم. سه مسأله مهم، در سطح جهان در رابطه با ما، با کشورهای عربی و خصوصاً با عراق وجود دارد. یکی مسأله نفت است که این طور با سیاست مزدورانه دارند ثروت کشورهای اسلامی را از بین میبرند. یکی مسأله لبنان است که ما اخیراً شاهد هستیم که رژیم بعث عراق رسماً از »میشل عُون« نظامی مارونی فالانژ که در مقابل حکومت مسلمانها از طرف آمریکا، اسرائیل و فالانژها نصب شده، در مقابل کل مسلمانها حمایت نظامی میکند. یکی مسأله فلسطین است که این همه اسرائیل دارد در آنجا قساوت میکند و در عین حال کشورهای عربی، همان وضع سابق خود را با حامیان اسرائیل دارند، که من با این ترکیب نشان دادهام که ببینید چه کسی با ما دشمن است و چه کسانی مزاحم جمهوری اسلامی میشوند و جمهوری اسلامی چگونه مواضع حق خودش را با این گونه بحرانها حفظ کرده است.
ترجمه خطبه عربی
بسْمِاللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم
اَلْحَمْدُللَّهِ وَالصّلوةُ عَلی رَسُولِاللَّهِ وآله عباداللَّه المتَّقیِنْ
مسلمانان جهان، این روزها شاهد حوادث و جریاناتی در جهان اسلام هستند که از بررسی آنها میتوانند مسایل و اختلافات موجود بین انقلاب اسلامی ایران و دشمنان این انقلاب و مخصوصاً مسایل مربوط به جنگ تحمیلی را ارزیابی کنند، و حقانیت و مظلومیت ایران اسلامی را درک کنند. مهمترین نمونههای این حوادث، به این قرار است:
1 - نفت و اوپک: میبینند که بعث عراق با تخلف از مقررات اوپک و با خودسری و سرباز زدن از پذیرش سهمیه تولید، با توسل به بهانههای واهی، و دولتهای مرتجع حامی و شریک بغداد با تولید اضافه بر سهمیه پذیرفته شده چگونه قیمت نفت را ساقط کرده و ثروتهای کشورهای اسلامی را به جیب یغماگران و نفتخواران جهانی میریزند.
2 - در فلسطین هر روز شاهد شهادت و جراحت جمعی از مسلمانان مبارز و مجاهد فلسطینی هستیم که برای نجات از جهنم ساخته صهیونیسم و استکبار مظلومانه مبارزه میکنند. و میبینیم که سران کشورهای اسلامی و به خصوص عربی، برای حمایت این مظلومان تاریخ، اقدام مؤثر نمیکنند؛ و بلکه رژیمهایی مثل مصر و اردن و عراق در همین زمان در صدد بهبود روابط شوم خود با اسرائیل برآمدهاند. سیاست خائنانه شکست قیمت نفت را هم میتوان در همین جهت مورد بررسی قرار داد. در حالی که انتظار این است که در این شرایط، ما از حربه نفت به نفع مردم فلسطین بهرهگیری کنیم، ارتجاع عرب در جهت خلاف این راه حق، حرکت میکند.
3 - اعلام دولت مسیحی فالانژ نظامی در لبنان، به ریاست میشل عُون که از نشانههای روشن دخالت استکبار و صهیونیسم در لبنان، به نفع اسرائیل و علیه مصالح اسلام و مسلمین است مورد حمایت رسمی بعث عراق قرار میگیرد و حامیان مرتجع عراق در جنگ تحمیلی به خاطر این گناه بزرگ عَفالقه و همراهی علنی با سیاست اسرائیل در لبنان، نه تنها کوچکترین مخالفتی نشان نمیدهند، بلکه با ادامه حمایت ضد اسلامی از توسعه طلبی و جنگافروزیهای بعث عراق مزوّرانه حمایت میشود.
با توجه به همین سه مسأله مهم، میتوانید مشکل جمهوری اسلامی را در راه احقاق حق ملتهای اسلامی و منطقه در رابطه با سیاستهای دولتهای منطقه درک کنید.
ما با پذیرش قطعنامه و اعلام سیاست حسن همجواری با کشورهای اسلامی منطقه، برای حل این مشکلات جهان اسلام اقدام کردهایم و به این راه ادامه میدهیم، ولی سیاست طفره رفتن عَفالقه از صلح و مطرح کردن پیش شرطهای نامعقول و سکوت رضایتآمیز دولتهایی که در گذشته، تظاهر به صلح طلبی و تلاش برای ختم جنگ میکردند نشان ادامه همان سیاست خصمانه با اسلام و انقلاب اسلامی و پاسداری از منافع نامشروع استعمارگران در منطقه است.
به امید بیداری و هوشیاری ملتهایی که با ترفندهای امپریالیسم خبری فریب خوردهاند.
اَعُوذُ باللَّهِ منَ الشَّیْطانِ الرَّجیم/ بسْمِاللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم/
»تَبَّتْ یَداً اَبَی لَهَبٍ وَ تَبَّ/ ما اَغْنی عَنْهُ مالُهُ وَ ما کَسَبَ/ سَیَصْلی ناراً ذاتَ لَهَبٍ/ وَامْرَأَتُهُ حَمَّالَةَالْحَطَب/ فی جیدها حَبْلٌ مِنْ مَسَدٍ«.