خطبه ها
  • صفحه اصلی
  • خطبه ها
  • نماز جمعه تهران به امامت آیت الله هاشمی رفسنجانی

نماز جمعه تهران به امامت آیت الله هاشمی رفسنجانی

  • دانشگاه تهران
  • جمعه ۲۲ مهر ۱۳۶۷

    خطبه اول

 بسْمِ‏اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم

 اَلْحَمْدُلِلّهِ رَبِّ الْعالَمینَ وَالصَّلوةُ وَالسَّلامُ عَلی رَسُولِ اللَّهِ وَالِهِ الْأَئِمَّةِ الْمَعْصُومینَ. أَعُوذُ باللَّهِ مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجیمِ،

 »و اِذا قیلَ لَهُ اتَّقِ اللَّهَ اَخَذَتْهُ الْعِزَّةُ بالْاِثْمِ«، »عِبادَاللَّه اُوصیکُمْ بتَقْوَیَ‏اللَّه«.

 با تأکید برمراعات تقوای الهی و اهمیت انجام وظایف برای عموم مردم؛ خواهران و برادران، در ادامه بحث عدالت اجتماعی و ویژگیهای ناپسند و زشت قشر مستکبر، در خطبه گذشته صحبتی داشتیم. در توضیح یکی از صفات ناپسند مستکبران که گفتیم عبارت است از حالت مقاومت در مقابل حق، و حق ناپذیری، دو بخش برای این روحیه بدو مضر و مزاحم تکامل  ذکر شد که قسمتی از آن در خطبه گذشته توضیح داده شد، و در این خطبه بخش دیگر آن را توضیح خواهم داد[t1].

 قسمتی که از آن بخش از صفت ناپسند باقی ماند، مسأله انتقادناپذیری است.

 در بحث گذشته سخن از مقاومت در مقابل حق و حق ناپذیری بود، که یک فصل از آن انتقادناپذیری است؛ و این یکی از صفات بسیار بسیار بدی است که دامنگیر انسانهای مستکبر، مغرور و خودپسند بوده که معمولاً این گونه آدمها به خاطر خودمحوری، خودپسندی و غروری که دارند، در مقابل انتقاد برخورد نامناسب دارند؛ و این ضرری است که جامعه بشری را همیشه تحت تأثیر خود قرار می‏دهد. اگر میدان انتقاد باز باشد، اگر مستکبران این صفت مضموم را نداشته باشند، خود انتقادها می‏تواند استکبار را بشکند.

 یکی از عوامل تداوم استکبار و سلطه‏های مستکبرانه همین روحیه انتقادناپذیری انسانهای متکبر و جبار است. و این در همه شعبه‏های استکبار وجود دارد. آنهایی که مغرور و مجذوب افکار، خط مشی، زندگی و اراده خود هستند در مقابل انتقاد از خود، آن روحیه مناسب  و اصلاح‏پذیری را نشان نمی‏دهند، بلکه برعکس روی کسی که می‏خواهد انتقاد کند فشار می‏آورند.

 آیه‏ای که اول صحبتم خواندم دنبال همان آیاتی است که بارها در بحثم مطرح شده است:

 »وَ اِذا تَوَلّی سَعی فِی‏الْاَرْضِ لِیُفْسدَ فیها«.

 یکی از آثار استکبار این بود که وقتی مستکبر متصدی امور جامعه می‏شود، به فساد و تباهی جامعه می‏پردازد؛ و بعد به دنبال این صفت بد، صفت بعدی پیش می‏آید و انتقاد ناپذیر هم می‏شود. وقتی که دست به فساد می‏زند و تباهی ایجاد می‏کند اگر کسی انتقاد کند و بگوید: »اتَّقِ اللَّه« یعنی تقوا داشته باش! از خدا بترس! این کارهای بد و فساد انگیز را نکن! به جای اینکه قبول کند و گوش به انتقاد بدهد »اَخَذَتْهُ الْعِزَّةُ بالْاِثْمِ« حالت غرور، قدرت محوری که پیدا کرده، و خود را عزیز و شکسست ناپذیر می‏پندارد این حالتها او را محاصره می‏کند و تحت تأثیر این حالات در مقابل انتقاد، موضع ناشایست می‏گیرد.

 کلمه »بل اثم« هم اینجا جالب است که می‏گوید: این قدرت را از ناحیه گناه تحصیل کرده است؛ یعنی با مبداء گناه و ناحق به این قدرت رسیده است. در تفسیر مفسران مشهور، احتمالاً خود این قدرت او را به گناه جدیدی وادار می‏کند، و آن طفره رفتن از پذیرش انتقاد است.

 آیات دیگری هم در همین زمینه هست. من برایتان چند نمونه از آیات را می‏خوانم چون بحث ما در این فصل بحث قرآنی است و نوعاً این آیات را از درگیری انبیا با مستکبرین درآورده‏ایم که بهترین مصداق استکبار در مقابل حق است.

 در مورد حضرت شعیب مستکبران قومش چنین می‏گفتند:

 »قالُوا یا شُعَیْبُ ما نَفْقَهُ کَثیراً مِمّا تَقُولُ و اِنَّا لِنَریکَ فینا ضَعیفاً«.

 »ما اصلاً حرفهای تو را نمی‏فهمیم و تو را ضعیف می‏دانیم«.

 چون حضرت شعیب را ضعیف می‏دانند به این دلیل حرفش را نمی‏فهمند. به قول  خودشان، دلیل نفهمیدن حرف را و عدم خضوع در مقابل حق را چنین توضیح می‏دهند که: تو ضعیف هستی! مستکبر در مقابل قشر مستضعف و کسی که فکر می‏کند از او ضعیفتر است و تحت سلطه اوست برای خود این حق را قایل است که حرف او را نفهمد.

 در مورد فرعونیان قرآن نکته‏ای دیگر را می‏گوید:

 »وَ لَقَدْ اَخَذْنا الَ فِرْعَوْنَ بالسِّنینَ وَ نَقْصٍ مِنَ الثَّمَراتِ لَعَلَّهُمْ یَذَکَّرُون«.

 قرآن می‏فرماید که : وقتی به خاطر قدرتهای استکباریشان تذکرات حضرت موسی و بنی‏اسرائیل را نمی‏پذیرفتند - اصلاً حرف و انتقاد ارزش تأثیر در قلب متکبر و جبار ندارد - ما یک راه دیگری باز کردیم تا شاید اینها از آن راه حرف بفهمند و متذکر بشوند و آن اینکه آنها را دچار قحطی و بلاهای آسمانی کردیم که شاید آن حالت استکباری آنها شکسته شود، تصور آسیب ناپذیری از دستشان برود و احساس قدرت مطلق را از آنها بگیریم و در پناه احساس ضعف در مقابل حق از خود عکس‏العمل مناسبی نشان بدهند و بپذیرند. این نکته بسیار زیباست؛ یعنی یکی از راههایی که قدرتهای استکباری و انسانهای مستکبر به حرف طرف توجه کنند و انتقاد را بپذیرند، این است که یک ضربه بخورند و این ضربه احساس قدرت آنها را از میان ببرد و این دریچه، دریچه‏ای باشد برای نفوذ حرف حق. و این نشان می‏دهد انسانهایی که خود را قدرت مطلق می‏دانند، آمادگی پذیرفتن حرف حق را ندارند.

 کلی‏تر از این، بیان قرآن است که می‏فرماید:

 »کذلِکَ یَطْبَعُ اللَّهُ عَلی کُلِّ قَلْب مُتَکَبِّرٍ جَبّارٍ« خداوند قلوب مردم مستکبر جبار را قفل کرده است.

 نه اینکه خداوند خواسته آنها نفهمند. خاصیت استکبار و جبروت انسانی این است که قلب انسان بسته می‏شود و مهر می‏خورد، حقایق را درک نمی‏کند و در مقابل حرف حق، از خودش مقاومت منفی نشان می‏دهد.

 در اینجا چند روایت را در همین مورد عرض می‏کنم تا مکمل این مطالب باشد:

 بعضی از روایات تعبیر بسیار زیبایی دارد؛ می‏گوید که:

 »التّواضُع زَکوة الشَّرَف«.

 آدم اگر به مقام شرف و کرامت و شخصیت رسید، زکاتش این است که قدری متواضع باشد. برای اینکه انسانی که شریف و بزرگوار است، کسی که در میان مردم جاه و جلال دارد، کسی که در جامعه از اشراف است، اگر دست از تواضع بردارد، به همین حالت دچار می‏شود. پس زکاتش این است که قدری متواضع باشد، تا اینکه آن دریچه‏های رحمت به رویش بسته نشود. یا تعبیری دیگری که:

 »اَلْحِکْمَتُ تَعْمُرُ فی قُلُوبُ الْمُتَواضِعینْ (یا تَعْمُرُ فی قَلْب الْمُتَواضِعْ) وَ لا تَعْمُرُ فی قَلْب الْمُسْتَکْبرِ الْجَبّار«.

 »حکمت در دل روح انسان مستکبر رشد نمی‏کند ولی در قلب متواضع رشد می‏کند«.

 به همین دلیل انسانهای مغرور و خودپسند راه انتقاد را بسته‏اند. و یکی از دردهای بزرگ جوامع انسانی امروز ما همین مشکل انتقاد است؛ مخصوصاً زمانی که گرفتار استبداد هستند. در بسیاری از کشورهای جهان سوم، به یک صورت، و در کشورهای مترقی ظاهراً دموکراسی، به صورت دیگری حرف حق مردم به گوش مسؤولان نمی‏رسد. یا اگر می‏رسد تأثیرش را ندارد و در نتیجه ملت و جامعه از برکات انتقاد محروم هستند.

 البته انتقاد با مبارزه و افشاگری و اخلال متفاوت است. این را من همین جا تذکر بدهم: کسانی واقعاً می‏خواهند خیرخواهانه نصیحت کنند، عیوب حکومتی را بگویند و عیوب مدیریتها را بگویند، عیوب رؤسا را بگویند، نقاط ضعف آنها را بگویند، برای اینکه اینها اصلاح بشوند و به جامعه بهتر خدمت بکنند. اگر اینها پذیرفتند و گوش به حرف دادند، این سیری است برای برکات فراوانی که از طریق اصلاح مسؤولان و از ناحیه مردم عاید جامعه می‏شود. البته اگر به دنده مبارزه افتاد، بحث دیگری است. مبارزه خود یک بابی است. کسانی که انتقاد را نپذیرند، قدم بعدی آن مبارزات و مبارزه دو طرفه خواهد بود؛ ولی انتقاد، دو طرفه نیست. انسانهایی هستند که خیر و صلاح جامعه را تشخیص می‏دهند و ممکن است اشتباه بکنند و حتماً لازم نیست که انتقاد صحیح باشد. ممکن است حرف ناحقی باشد. مردم در مورد کسی که متصدی امور جامعه است، کسی که فنون و علم جامعه در دست اوست، کسی که ثروت و سیاست جامعه در دست اوست. یک اشکالاتی به ذهنشان می‏رسد. باید این اشکالات را ما گوش بدهیم، توجه کنیم، اگر حرف حق بود می‏پذیریم و یا اگر حرف حق نبود، باید آنها را قانع بکنیم که حرف حق نیست.

 اگر انتقاد در یک مجرای صحیحی گوینده و مستمع داشته باشد، بهترین وسیله تکامل جامعه و بهترین وسیله وحدت کلمه جامعه است؛ بغض و کینه را می‏کشد و به دعواها خاتمه می‏دهد. بسیاری از این نیروها که باید صرف کینه‏توزیها و درگیریها باشد، به طرف سازندگی می‏رود؛ ولی گاهی متأسفانه طبیعت انسانهای مقتدر و مغرور و متکبر، که ما از آنها به مستکبر تعبیر می‏کنیم این است که خود را بی‏عیب می‏دانند و آمادگی شنیدن حرف حق دیگران را ندارند.

 اینجا دو نمونه از زندگی پیامبر و علی(ع) برای توضیح بهتر مسأله عرض می‏کنم که شما مشاهده کنید که ما چه معارفی داریم.

 سعی پیامبر در طول زندگی بر این بود که به گونه‏ای با مردم رابطه داشته باشند تا مردم بتوانند حرفهای خودشان را بزنند؛ وحشت، آنها را نگیرد. یک حالت  عادی و خودمانی را حفظ می‏کردند. با اینکه حضرت پیغمبر(ص) معصوم بودند و فرد معصوم اشتباه ندارد، خود ایشان مؤید با وحی بودند؛ ولی شیوه مدیریت جامعه را باید تعلیم می‏دادند. گاهی مردم به آن حضرت اعتراض می‏کردند و آن حضرت جواب لازم را می‏دادند. مثلاً پیامبر در یک جمع نشسته بودند خبر مرگ یکی از بچه‏های آن حضرت آمد، حضرت گریه کردند. یکی از افراد امت آنجا نشسته بود به ذهنش رسید که پیامبر بر خلاف گفته خودشان عمل می‏کنند. فوری اعتراض کرد و گفت شما به ما می‏فرمایید اگر مصیبتی دیدید صبر کنید پس چرا خودتان گریه می‏کنید. پیامبر فرمودند من کی گفتم اگر مصیبتی پیدا کردید گریه نکنید؛ صبر معنایش این نیست. صبر معنایش این است اگر مصیبتی دیدید، به زمان و زمین و خدا بدگویی نکنید. از جا در نروید. خوب! اگر انسان بچه‏اش از بین برود گریه می‏کند. هر کس عزیزی را از دست بدهد حق گریه کردن دارد و گریه اصلاً حق طبیعی است برای مصیبت. با این توضیحات، طرف پیامبر قانع شد.

 روایت دیگری از پیامبر هست که ایشان از جایی عبور می‏کردند، کسی با پیامبر عرضی داشت آمد جلوی پیامبر حرف بزند (غریب بود و از روستا آمده بود) وقتی پیامبر را با آن جمعیت دید ابهت پیغمبر او را گرفت، و با تصوری که از رؤسا داشت قدری  وحشت کرد، و نتوانست حرفش را بزند. پیامبر آغوششان را باز کردند و او را در آغوش گرفتند و محبت کردند و فرمودند چرا از من ترسیدی؟ من هم مثل شما یک انسان هستم، غذا می‏خورم و می‏میرم، ازدواج می‏کنم و آدمی مثل شما هستم، ترسی نداریم. پیامبر او را آرام کردند و حرفهای او را گوش کردند و به منزل رفتند. یکی از همسران پیامبر نقل می‏کند که: ایشان وقتی به خانه آمدند، گوشه‏ای نشستند و گریه کردند و گفتند خدایا! مگر من با این مردم چگونه رفتار کرده‏ام که مردم از من می‏ترسند. مگر من چه کرده‏ام؟ مرا حفظ کن که به این لغزشها نیافتم.

 علی(ع) دچار یک جریان بسیار افراطی و بی‏منطقی شده بودند به نام خوارج که دایماً در اطراف خانه، داخل مسجد و کنار اجتماعات، انتقاد می‏کردند - البته انتقادهای بی‏منطق وبی‏حساب - ولی در عین حال ایشان سعی می‏کردند که روح انتقاد و زبان‏آوری در مقابل حکومت را از مردم نگیرند.

 صحنه‏ای راعرض می‏کنم که نشان می‏دهد حضرت علی(ع) چقدر در این کارهامواظب بودند. در یکی از جلسات امام داشتند مردم را نصیحت می‏کردند یا خیلی خوب حرف می‏زدند و مردم را تحت تأثیر قرار داده بودند. یکی از خوارج که دشمن علی‏بن ابی‏طالب هم بود، دید که حرفهای علی(ع) دارد مردم را تحت تأثیر قرار می‏دهد؛ برای بر هم زدن جلسه بلند شد و اهانتی به آن حضرت کرد - دید خود هم تحت تأثیر قرار می‏گیرد - این منافقین و ضدانقلابهای ما، یکی از کارهایی که الان انجام می‏دهند این است که به رادیو و تلویزیون گوش نمی‏دهند و خواندن روزنامه را برای اعضای خود تحریم می‏کنند. برای اینکه تحت تأثیر قرار نگیرند و مثل اینکه این مورد در تاریخ ضدانقلابها سابقه دارد:

 »قَاتَلَةُاللَّه ما افصحَة«.

 خدا مرگ بدهد به این شخص (حضرت علی(ع)) که چقدر فصیح و بلیغ حرف می‏زند و حرفها را خوب ادا می‏کند. دوستان حضرت علی عصبانی شدند و خواستند به آن مرد حمله کنند. حضرت علی(ع) فرمودند: کاری به او نداشته باشید. ولش کنید.

 »انَّما هُوَ سَبٌ بسَبّْ اَوْ عَفْواٌ اَنْ ذَنْبْ«

 او فحشی به ما داد، و ما هم می‏توانیم فحشی به او بدهیم و یا او را ببخشیم. اگر از موضع قدرت ببخشیم، چه عیبی دارد.

 این موضوع از این جهت مهم است که علی‏بن ابی‏طالب، نمی‏خواستند آن چنان زبانها را ببندند که کسی جرأت نکند در مقابل ایشان اظهار نظری بکند. یا نمی‏خواستند به مأموران خودشان آن قدر میدان بدهند و آن قدر فشار بیاورند که مردم جرأت نکنند حرفشان را بزنند؛ و یک راهی برای انتقاد و اظهارنظر در مردم باز باشد.

 بنابراین شیوه اسلام این است، آیات قرآن و شیوه بزرگان ما این است، معصومان این‏جور بودند که نمی‏خواستند زبان مردم بسته شود و این حقی است که بشریت نسبت به مدیران خود دارد.

 بستن باب انتقاد، محروم کردن جامعه از آینه و محروم کردن بزرگان قوم از دیدن عیوب خود و محروم کردن جامعه از شنیدن خیرخواهیها و نصایح افراد دلسوزی است که همیشه در جامعه هستند و این اشکال، مال روحیه استکباری است؛ که گفتم: »واذا قِلَ لَهُ اثَقِ اللَّه اِخَذْتهُ العزَّةُ بالأذن«. این گناه گردن‏کلفتی، این طغیان و طاغوتی‏گری، باعث می‏شود که انسان به این روز بیافتد و این ثمره شوم استکبار است که به عنوان ام‏الفساد در قرآن برای جامعه بشریت معرفی شده و باعث نکبت، سد راه تکامل و مانع حرکت تکاملی جامعه می‏شود.

 ما امیدواریم که ملت ما و انقلاب ما در سایه تعلیمات الهی و قرآنی، همیشه از این شر محفوظ باشد. البته من باز تأکید می‏کنم که انتقاد غیر از کارشکنی، افشاگری، اخلال و چیزهای دیگر است. انتقاد ناشی است از یک روحیه دوستانه و خیرخواهانه است و تعبیر دیگر آن نصیحت است که با اراده اصلاح، انسان دنبال عیوب برود. این باب را ما همیشه باید در مدیریت خودمان باز بگذاریم. مجلس شورای اسلامی در جمهوری اسلامی، مطبوعات آزاد ما و رسانه‏های جمعی آزاد ما و روحیه مردم ما مخصوصاً حزب‏اللهی های ما که چیزی در دلشان نگه نمی‏دارند، هر چه دارند و احساس می‏کنند که یک راه اشتباهی ممکن است پیش بیاید این را ابراز می‏کنند. اینها از برکات این انقلاب است که ما باید اینها را حفظ بکنیم.

 »أَعُوذُ باللَّهِ مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجیمِ، بسْمِ‏اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم/

 قُلْ هُوَاللَّهُ اَحَدٌ/ اَللَّهُ الصَّمَدُ/ لَمْ یَلِدْ وَ لَمْ یوُلَدْ/ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُواً اَحَد«.

    خطبه دوم

 بسْمِ‏اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم

 اَلْحَمْدُللَّهِ رَبّ‏الْعالَمینَ وَالصّلوةُ وَ السَّلامُ عَلی رَسُولِ‏اللَّهِ وَ عَلی عَلِیٍّ أَمیرِالْمُؤْمنینَ وَ عَلیَ الصِّدّیقةِ الطَّاهِرة وَ عَلی سبْطِیِ الرَّحْمَةَ اَلْحَسَنِ وَالْحُسَیْنِ وَ عَلی عَلِیّ‏بْنِ الْحُسَین وَ مُحَمَّدبْنِ عَلِی وَ جَعْفَرِبْنِ مُحَمَّدٍ وَ موُسَی‏بْنِ جَعْفَرٍ وَ عَلِیّ‏بْنِ مُوسی وَ مُحَمَّدبْنِ عَلِیٍّ وَ عَلِیّ‏بْنِ مُحَمَّدٍ وَالْحَسَنِ‏بْنِ عَلِیٍّ وَالْخَلَفِ الْهادیِ الْمَهْدی(عج).

 در خطبه دوم، امروز درباره وضع خودمان در آستانه دوره بازسازی، مطالبی را خواهم گفت که توجه همه مردم و حضَّار را جلب می‏کنم، که با دقّت به اظهارات من در این خطبه گوش کنند. به نظرم اگر خوب دقت بشود ما می‏توانیم وضع روشنی در این مقطع داشته باشیم.

 من سعی کرده‏ام در مسایلی که یادداشت کرده‏ام که برای شما عرض کنم، وضع کشور را در حال و آینده، آن طور که خودم می‏فهمم، برای شما به صورت یک تابلوی کوچکی ترسیم کنم.

 قبل از ورود در صحبت یاد شهادت چهارمین شهید محراب »آیت‏اللَّه اشرفی« را گرامی می‏داریم و امیدواریم که خداوند به بازماندگان ایشان صبر و اجر عنایت بفرماید.

 و اما بحثی که می‏خواهم عرض بکنم. این بحث بیشتر مربوط به این فرض است که ما از جنگ گذشته باشیم؛ البته ما نمی‏دانیم که حالا از جنگ گذشته‏ایم یا نه! و ما هنوز با بهانه‏تراشیهایی که از بعث عراق می‏بینیم، احتمال تجدید جنگ یک احتمال کاملاً جدی است، ضمن اینکه خود احتمال، تا حدودی ضعیف است. چون آنها آن چنان از این جنگ آسیب دیده‏اند و تحت فشار قرار گرفته و پشیمان هستند که تا مجبورنشوند و تا دستور قطعی از اربابان خود نگیرند دوباره خود را گرفتار جنگ نمی‏کنند. اما به خاطر اینکه آنها از خودشان اختیار ندارند و با اراده دیگران برنامه‏ریزی می‏کنند، ما هنوز مطمئن نیستیم که دشمنان اسلام و انقلاب از مبارزه مسلحانه با ما چشم پوشیده باشند لذا باید احتمال جنگ را هنوز جدی بگیریم و جدی هم گرفته‏ایم - از لحاظ آمادگی و حفظ امکانات - ولی به هر حال با احتمال بیشتر مرحله جنگ گذشته و ما داریم وارد مرحله جدیدی به نام » سازندگی » می‏شویم.

 اگر فرض این باشد، و ما به خاطر همین فرض، خود را آماده بکنیم، برنامه‏هایمان را آماده نماییم و وقتی که مطمئن شدیم که باید وارد سازندگی بشویم، دیگر معطل برنامه‏ریزی و تهیه امکانات و وقت کشی نشویم.

 برای همین من فکر می‏کنم شرایطی که در چنین وضعی ممکن است برای جامعه ما پیش بیاید، نیاز دارد یک مقدار روشن شود - مخصوصاً با پیامی که اخیراً حضرت امام صادر فرمودند - با اینکه پیام خیلی واضح بود ولی در عین حال بازکردن قسمتهایی از اهداف این پیام و علل صدور آن می‏تواند برای جامعه ما مفید باشد. کمابیش هم هنوز انسان احساس ابهاماتی در ذهن بعضیها می‏کند.

 اول وضع فعلی جامعه را در آستانه مرحله بازسازی توضیح می‏دهم و بعد امکانات بازسازی را مورد اشاره قرار می‏دهم و در نهایت  موانع و مشکلات اجتماعی را توضیح خواهم داد. سه بخش مستقل رادر این بخش می‏گنجانم.

 اما وضع فعلی؛ به نظر می‏رسد که ما مراحل اساسی ساختن یک جامعه اسلامی را - جامعه‏ای که با آرمانهای اسلامی بتواند به عنوان یک الگو معرفی شود - پشت سر گذارده‏ایم. و زیربنای ساختن یک جامعه‏ای را که با آرمانهای ما انطباق داشته باشد، در طول این ده سال انقلاب آماده کرده‏ایم.

 از لحاظ سیاسی تقریباً موانع برطرف شده، استبداد شکسته شده، سلطه استکبار و استعمار رخت بربسته است، و هیچ‏کس و هیچ کشور و هیچ مکتبی خارج از اسلام و خارج از ایران در ایران اعمال نفوذ و قدرت نمی‏تواند بکند - و مهمترین پایه کار این است - یکی از مشکلاتی که کشورها برای ساختن جامعه خود در عصر ما دارند، استعمار و استکبار و فشارهای خارجی، سلطه خارجی و نفوذ اجانب در داخل کشورشان است.

 ما با انقلاب و تلاشهایی که پس از پیروزی انقلاب تا کنون کرده‏ایم، ریشه استعمار و سلطه خارجی و مخصوصاً سلطه غرب را که سرطان و بلایی در دو قرن اخیر برای ملت ما بوده کنده‏ایم. الان این ملت، مقام رهبری، مسؤولان خود نظام، مجلس شورای اسلامی، دولت و مدیران کشور هستند که خودشان آن گونه می‏فهمند و می‏خواهند و تصمیم می‏گیرند.

 واقعاً در روی این کره خاکی و زیر این آسمان - در جهان سوم و کشورهای در حال رشد - نمی‏توانید کشوری را پیدا کنید که حریت تصمیم‏گیری و آزادی اراده را مثل ملت ما - در سایه انقلاب - داشته باشند.

 نکته دوم این است که ما دوران مقاومت و مبارزه و درگیری با موانع را که برای انقلابی از تبار این انقلاب طبیعی است، پشت سر گذاشته‏ایم. تمام ترفندهای ممکن را علیه ما به کار گرفتند و همه چیزهایی که می‏شد در یک کشور خارج از کشور خودشان به کار بگیرند علیه ما به کار بردند و در تمامی این مراحل و اقداماتی که اینها کردند، پشتشان به خاک رسید و تیرشان به سنگ خورد. کودتا را آزمایش کردند، شورشهای مسلحانه و فتنه های لیبرالها را آزمایش کردند و اختلافات درونی را به صُور مختلف تحریک کردند، و بیشتر از همه جنگ را با همه ابعاد آن آزمایش کردند و همه امکانات خود را پشت سر کشور متجاوز و حزب بعث عامل اجانب و مزدور استکبار شرق و غرب قرار دادند و همه امکانات تبلیغاتی و اخلال‏گری خود را به کار گرفتند.

 ملت ایران مردانه از همه این گردنه‏هایی که در سر راهش درست کرده بودند عبور کرد و خود را به آنجایی که نشانه‏گیری کرده بود، نزدیک می‏کند؛ و الان کشتی انقلاب از اقیانوس متلاطم که به دست استکبار جهانی ساخته شده بود عبور کرده و در ساحل نجات می‏خواهد پهلو بگیرد. با این تجربه‏ای که استکبار به دست آورده و تجربه‏ای که ملت ما به دست آورده است احتمال اینکه اینها از نو بخواهند بخت خودشان را آزمایش بکنند، یک مقدار بعید است؛ گر چه ما همیشه باید فرض کنیم که دشمن هست و ما مورد بغض هستیم و باید آمادگی خود را حفظ کنیم.

 جریانهای سیاسی که در داخل کشور بودند و به عنوان مزدور دشمنان اسلام عمل می‏کردند، تقریباً مضمحل شده‏اند. جریان راست از اول آبرویی نداشت و چیزی نبود. جریان چپ به کلی حضور و اعتبار خود را در داخل - که در یک اقشار محدودی ممکن بود وجود داشته باشد - از دست داد. و جریان نفاق بدتر از همه. بدترین چیزی که در کشور ما بود، جریان نفاق بود که تظاهر به اسلام می‏کرد و با شعارهای کودک فریبانه، بچه‏های جوان را فریب می‏داد، که آنها هم با اشتباهات اساسی که کردند، به دامن حزب بعث عراق افتادند و علیه ملت خودشان جنگیدند و با جاسوسی و خیانت، با ملت خودشان درگیر شدند که دیگر آنها هم در جامعه ما راهی ندارند و فعلاً باید با جیره‏خواری برای ارتجاع، صهیونیسم، استکبار شرق و غرب و جریانهایی مثل بعث عراق، زندگی انگلی خود را در خارج ادامه بدهند. بنابراین ما مزاحمت قابل توجهی در درون کشور خودمان هم نداریم.

 دوران آزمایشها و مطالعه ها و آشنایی با امکانات کشور را هم پشت سر گذاشته‏ایم. طبیعی است این ملتی که به کلی از امور کشور، از صنعت و سیاست و از فرهنگ و تبلیغات و سیاست خارجی دور بوده وقتی کار به دست او آمد خیلی به امکانات و موانع اداره کشور ناآشنا بود. بسیاری از ما و مخصوصاً جوانتر از ماها که در دوران انقلاب هنوز یا محصل و یا دانشجو بودند، از واقعیتهای اداره کشور بسیار دور بودند و اینها در طول این چند سال موفق شدند به حقایق نزدیک شوند. امروزه مدیران، مسؤولان کشور و بسیاری از آحاد ملت ما با واقعیتهای موجود کشور و منطقه آشنا هستند. یک چنین زمینه‏ای برای سازندگی بسیار لازم است؛ والاّ ما این دوره تجربه را به هر حال یک جایی باید می‏گذراندیم و یک جایی برای تربیت مدیران لایق نیاز داشتیم که این کارها باید انجام می‏شد.

 از لحاظ جهانی هم ما امروز مستمع زیادی داریم؛ یعنی جنگ و حوادث آن، باعث شد ایران مکرر در صدر اخبار دنیا باشد، یا اینکه در بخش مهم اخبار دنیا مستمع داشته باشد. همه مردم دنیا را اگر نگوییم، حوادث مهم ایران، لااقل بخش عظیمی از مردم دنیا را مشتاق کرده که اخبار ایران را گوش بدهند و مستمع این اخبار در دنیا فراوان است.

 ما اگر بتوانیم در شرایط حاضر، جامعه مورد قبولی ارائه بدهیم و الگوی مناسبی از رشد و توسعه و تکامل و اخلاق صحیح اسلامی، به دنیا عرضه بکنیم موفق خواهیم بود. همان چیزی که دنیا از آن می‏ترسید، صدور انقلاب بود، که از این طریق به دست خواهد آمد. اشتباه دنیا این بود که خیال می‏کرد ما با اشغال کشورهای دیگر و با جنگ و حرکت نظامی می‏خواهیم انقلابمان را صادر کنیم؛ که این از نادانی دنیا و نشناختن ماست.

 ما این قدر نادان نیستیم که خیال کنیم صدور انقلاب و جذب قلوب مردم را با اشغال خاک دیگران و تصرف میهن دیگران می‏توان به دست آورد. راه صدور انقلاب این است که ما مستمع داشته باشیم و بتوانیم نمونه عینی و الگوی مناسبی به مردم دنیا نشان بدهیم. و حتی مردم ما نیز ممکن است با شعار تحریک بشوند اما جذب نمی‏شوند و به شعار ایمان نمی‏آورند.

 ما باید برای تحصیل ایمان در مردم، در خارج یک نمونه عینی درست بکنیم و بگوییم که این نمونه یک جامعه اسلامی است و آن را عرضه بکنیم و بگوییم: »بسم‏اللَّه«! کسانی که راه اسلام را برای دنیای خود مفید می‏دانند، به میدان بیایند. به نظر من زمینه این کار با جنگ و با دفاع بسیار عظیمی که ملت ما در این هشت سال نمود به وجود آمد. با مقاوتی که ملت ما به تنهایی انجام داد و در بدترین شرایط، دست تکدی پیش هیچ مستکبری دراز نکرد و از هیچ کس چیزی مطالبه نکرد و روی پای خود از سنگلاخها و گردنه‏ها عبور کرد، زمینه را برای خودش درست کرد و این اعتبار را در دنیا برای مردم جهان ارائه داد.

 امروز در بُعد مبارزه، استقلال و آزادگی، کسی در شخصیت انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی تردید ندارد. اگر هم کسی تردیدی دارد، در این است که آیا این شخصیت مستقل و آزاد می‏تواند به تناسب نیازهای روز، جامعه مناسب را که مردم به دنبالش هستند، بسازد و تحویل بدهد. و الان چشمها خیره شده‏اند تا ببینند دنیای اسلام از چه معجونی تشکیل خواهد شد و جامعه موعود انقلاب اسلامی چه خواهد شد؟. ما به دنبال این مسأله وارد آن دو قسمت بحث دیگرمان می‏شویم.

 یک مورد امکانات برای ساختن چنین جامعه‏ای و دوم موانع و مشکلاتی که ما احتمالاً داریم.

 با شناختی که ما تاکنون از امکانات ایران و از وضع خود داریم، مواد خام و منابع  لازم در درون این کشور، برای ساختن یک کشور و یک جامعه مرفه، مستقل، آزاد، آباد و رو به راه وجود دارد.

 با توجه به امکانات موجود در کشور، چه آنهایی که فعلیت دارند و چه آنهایی که به فعلیت نرسیده‏اند و باید برای به فعلیت رساندن استعدادهای آن به دنبال آنها رفت، ما خواهیم توانست جامعه اسلامی را در این سرزمین به وجود بیاوریم و ادعا کنیم که این نمونه اسلام و نمونه جامعه مطلوب قرآن و پیغمبر اسلام (ص) است.

 من در اینجا اشاره‏ای نیز به امکانات خودمان خواهم نمود.

 اولین مسأله، »مدیریت« است. ما اگر مدیریت درستی نداشته باشیم هر قدر امکانات هم در کشور وجود داشته باشد، کاری نمی‏توانیم انجام بدهیم و مثل این است که انسان یک ثروتی را به دست یک نفر انسان نادان، جاهل و بی‏اراده‏ای بدهد که طبعاً او اوضاع را به هم می‏ریزد و ثروت را تباه می‏کند.

 باید گفت که با توجه به شناختی که در این ده سال از مدیران خود داریم، برای اکثریت نزدیک به تمام کارها، مدیرانی در سطح نه بسیار عالی، اما در سطح مطلوب، در این مقطع می‏توانیم پیدا بکنیم. انسانهای مخلص فراوانی وجود دارند، چه آنهایی که سر کارند و چه کسانی که ممکن است سر کار نباشند ولی شناخته شده هستند و از این بابت خیال ما می‏تواند راحت باشد.

 مسأله دوم »نیروی انسانی« است؛ نیرویی که کار را اجرا بکند (بعد از مدیر) که تخصصها، تجربه‏ها و کار آموخته‏ها را می‏طلبد و ما در این قسمت، تا سطح مطلوبی از آن برخورداریم. الان در حدی که امکانات مالی و منابع ارزی و ریالی ما، به ما قدرت حرکت می‏دهد، من خیال می‏کنم در دنیای کنونی، (به غیر از چند کشور مقتدر)  جزء کشورهایی هستیم که نیروی انسانی به اندازه کافی برای اداره وضع کشور دارند.

 دانشگاههای ما الان فعالند و دایماً نیروی فارغ‏التحصیل، تحویل جامعه می‏دهند. حدود 400 هزار دانشجو در دانشگاههای دولتی و غیر دولتی  (در داخل کشور) در حال تحصیل هستند و صدها هزار نفر افراد تحصیل‏کرده در خارج از کشور داریم که اگر شرایط را مناسب بکنیم و مقداری تنگ‏نظریها و سخت‏گیریها را از خودمان دور نماییم و با این تصور که این نیازها مختص اوایل انقلاب بود و این روزها دیگر نیازی به این شرایط نداریم، می‏توانیم آنها را جذب بکنیم. بنابراین نیروی داخلی ما به اندازه کافی هست.

 البته ممکن است در جاهایی مثل  صنایع پیشرفته، سدهای خیلی پیچیده، نیروگاههای خیلی مهم، کارخانه‏های متکی به مدرنترین امکانات پیشرفته روز و کارهای فضایی و ماهواره‏ای و بعضی از چیزهای مهم، نیاز به متخصصین خارج از کشور پیدا کنیم. این نیازی است که همه دنیا با آن مواجهند و منحصر به کشور ما نیست. اگر به آمریکا، آلمان و انگلیس هم بروید می‏بینید که هزاران مغز متفکر را از جاهای دیگر جذب کرده‏اند و کارهایشان را انجام می‏دهند. بنابراین فکر می‏کنم ما در شرایط فعلی احتیاج به نیروی انسانی خارجی که بخواهد استقلال و آرمان ما را مخدوش بکند، نخواهیم داشت.

 از لحاظ امکانات و دیگر منابع مادی، ایران کشور بسیار غنی و ثروتمندی است. خیلی از چیزها در ایران هست که حتی در گذشته هم که کارشناسان خارجی با حرص و ولع برای کشف منابع وارد کشور شده بودند موفق به کشف آنها نشدند ولی در دوران انقلاب اسلامی کشف شد.

 ما از لحاظ منابع معدنی یکی از کشورهای نسبتاً غنی در دنیا هستیم. ذخیره گاز کشور، دومین ذخیره دنیاست. اولین کشور روسها هستند و دومین کشور هم، کشور ماست. مصرف گاز ما در سطحی که همه مردم استفاده بکنند - اگر نخواهیم به خارج بفروشیم - در حدود 400 سال گاز کشف شده داریم و این حالی است که در بسیاری از مناطق کشور، برای کشف مخازن آن مناطق مطالعه‏ای صورت نگرفته است.

 از لحاظ نفت آنچه که تاکنون کشف شده و قابل استحصال است، با توجه به میزان مصرف کنونی، برای دهها سال ذخیره نفت وجود دارد. و همین حالا طاقدیسها و مراکز احتمالی وجود دارد که صدها و یا دهها میلیارد بشکه نفت کشف نشده است و به دنبال کشف آنها هستند.

 از لحاظ معادنی مثل طلا، اخیراً ما چند نقطه بسیار غنی از معادن طلا را کشف کرده‏ایم. چون در گذشته بنا نبوده به غیر از نفت چیزی به ایران داده بشود، دیگر دنبال این گونه مسایل نمی‏رفتند. ما بنا نداریم متکی به نفت باشیم و در زمینه منابع ارزی کشورمان نمی‏خواهیم دارای اقتصادی تک محصولی باشیم و به همین دلیل دنبال کشف این قبیل معادن رفتیم.

 در ایران چندین معدن طلای غنی کشف شده است که عیار سنگهای طلای آن، از عیار بهترین معادن طلای افریقای جنوبی که امروز در دنیا از لحاظ وسعت و کیفیت منحصر به فرد است، بهتر است. و الان در چند نقطه مشغول آزمایش هستند و در بعضی جاها هم آزمایش تمام شده است و برای تحصیل آن در صدد ایجاد کارخانه و تصفیه خانه هستند.

 معادن مس، سرب، روی، آلومینیوم، اورانیوم و خیلی چیزهای دیگر و نیازهای صنعتی و امکاناتی را که در کشور لازم است داریم و معادن آن به غیر از موارد معدودی، در این کشور وجود دارد.

 ما در اطراف و اکناف کشور، در شمال و جنوب، دریاها را داریم که با وضع صنایع  فعلی و امکانات قابل دسترس فعلی، اگر چند کشتی اجاره کنیم و یا بخریم و یا کشتی صیادی بسازیم، امکان اینکه صنعت صید ماهی را به 500 هزار تن یعنی در کوتاه مدت تقریباً به پنج برابر وضع موجودمان برسانیم وجود دارد.

 البته از نظر منابع آبی، کشور ما جزء کشورهای پرباران نیست. بلکه اکثر مناطق کشور ما خشک و کم باران است. با توجه به عظمت و وسعت خاک، تناسب قابل توجهی از نظر نزولات جوی وجود ندارد. در بهترین قسمتهای کشور ما، مثل شمال، این تناسب در حد مطلوبی وجود دارد، و در قسمتهایی هم وضع آبی بسیار نامناسب است. و همچنین در شرق و جنوب شرقی، میزان آب خوب نیست و در بعضی جاهای دیگر هم وضع چندان خوب نیست؛ اما مجموعاً در کشور آن قدر وضع آب خوب هست، که بتواند این کشور را تا چند برابر جمعیتی که ما داریم، تغذیه بکند.

 همین حالا در حدود 20 میلیارد متر مکعب آب از جمهوری اسلامی به عراق می‏رود و این کشور (عراق)، 20 میلیارد متر مکعب از آبی را که از جانب رودخانه اروند رود، به دجله و فرات می‏ریزد، مورد استفاده قرار می‏دهد - که این مقدار 50 برابر آبی است که اکنون در سد کرج داریم - از این گونه آبها به شوروی و ترکیه نیز می‏رود و مقداری هم از طریق خوزستان، فارس، هرمزگان و سیستان و بلوچستان به دریاهای جنوب می‏ریزد؛ که اگر این آبها مهار بشوند قدرت عظیمی را ایجاد خواهند کرد.

 قدرتی که با نیروگاههای آبی و از طریق رودخانه های داخل کشور، می‏شود به وجود آورد، بسیار بالاست. از همین رودهای کارون، دز و کرخه، با سدهایی که تا امروز محل احداث آنها را پیدا کرده‏ایم و برای سد زدن آماده می‏کنیم، می‏توان بیش از 10 هزار مگاوات برق تولید کرد. برق آبی بهترین برق دنیا است و از جهات ارزان بودن و آلوده نکردن محیط زیست بی‏ضررترین انرژی است که می‏توانیم در اختیار داشته باشیم. یعنی برای ساختن 15 نیروگاه اتمی این همه باید سرمایه‏گذاری بکنیم، اینها فقط سد سازی لازم دارند که باید با صنعت سد سازی خودمان را تقویت نماییم. و متأسفانه در رژیم گذشته که در این زمینه‏ها کار کردن به آسانی میسر بود به دنبالش نرفتند. اگر به جای سرمایه‏گذاری کردن در جهت ایجاد 20 نیروگاه اتمی، به احداث این سدها می‏پرداختند، ایران را از نظر انرژی آن‏قدر قوی می‏کردند که برای همیشه کشور بیمه می‏شد. ما با کمی کمک گرفتن از کشورهای دوست مثل چین و امثال اینها می‏توانیم این سدها را به گونه‏ای به وجود بیاوریم که مشکل کمی انرژی را از بین ببریم.

 از نظر وضع کشاورزی کشور ما برای شماها روشن است که بهترین محصولات کشاورزی در ایران وجود دارد. از لحاظ وضع کارهای دستی، که برای اکثریت جامعه ما می‏تواند به عنوان یک منبع عظیم ثروت و تولید ارز باشد، نوعاً کارهای دستی ایران مثل قالی و امثال آن در دنیا قابل رقابت نیستند. نه میوه‏های ایران و نه کارهای دستی ایران در دنیا قابل رقابت نیست.

 برای ساختن یک کشور ثروتمند و مرفه، منابع ثروت، به اندازه کافی وجود دارد. اگر در گذشته نمی‏شد، برای این بود که دشمنان ایران و استعمارگران نمی‏گذاشتند و اگر در دوران انقلاب نشده، به خاطر این بود که آنها نخواستند ملت ایران دستش به سوی سازندگی بلند بشود.

 در زمینه کارخانه‏ها، قدرت تولید ماشینی در ایران بسیار وسیع است. اگر کارخانه‏های موجود و سرپایی که ما در بسیاری از شعبه‏های تولید داریم، با ظرفیت کامل کار بکنند، نه تنها نیازهای کشور را تأمین می‏کنند، بلکه برای صادر کردن و تهیه ارز به منظور توسعه و تنوع صنعت مفید خواهد بود و ما همین حالا هم به اندازه کافی، ماشین در کشور داریم.

 کارخانه های عظیمی باید مواد اولیه کارخانه‏ها و صنایع ما را تهیه کنند و کالاهای واسطه را بسازند. همین حالا در زمینه صنایع فولاد و صنایع پتروشیمی و امثال اینها، چیزی در حد 13 میلیون تن در دست اجرا داریم که با کمی سرمایه‏گذاری و یک مقدار گرفتن نیروی متخصص از دنیا، یکدفعه تحول عظیمی در کالاهای واسطه کشور ما به وجود خواهد آمد. مثلاً فولاد مبارکه، 2/5 میلیون تن فولاد و ورق و سایر چیزهایی که لازم داریم به ما می‏دهد. صنایع جنبی مس، کلیه نیاز صنایع مسی کشور را تأمین می‏کند. تنها پتروشیمی ایران - ژاپن سالانه یک میلیارد دلار صرفه‏جویی ارزی برای ما می‏تواند داشته باشد.

 بعضی از کارخانه‏های کود شیمیایی را داریم که الان با صرف 10 میلیون دلار اصلاحاتی که در آنها صورت می‏گیرد، 1/5 میلیون تن کود شیمیایی خواهد داد که ما اکنون اینها را وارد می‏کنیم.  برای 13 میلیون تولیدات اساسی که ماده خام کارخانه‏های دیگر ماست، مدیر، متخصص و کارگر فنی داریم.

 اینها زمینه‏های حرکت در کشور است و بحمداللَّه، از نظر ارزی هم جزء کشورهایی هستیم که با این قدر قدرت که داریم، این چرخها را به حرکت در خواهیم آورد و گرفتاری و بدهی خارجی نخواهیم داشت.

 یکی از خوابهایی که استکبار برای ما دیده بود، این بود که ما را گرفتار قرض بکند. بدترین چیز، قرضهای خارجی است. اگر وضع ما همانند عراق بود یعنی حدود 60 - 70 میلیارد دلار بدهی داشتیم، باید کل درآمد نفتی خود را جهت پرداخت بهره بدهیها می‏دادیم. کشورهایی مثل برزیل، مکزیک و یا ترکیه که کشوری نیمه صنعتی هستند، امروزه نزدیک به 50 میلیارد دلار بدهی دارند و مشکلات فراوانی در اداره کشورهایشان دارند.

 اگر کشوری بدون قرض و با داشتن مقداری اعتبار و داشتن این مواد و امکانات بخواهد خودش را بسازد و به یک کشور مستقل تبدیل بشود، کار دشواری نیست. البته چیزهایی را که من می‏گویم در حد امکانات و استعداد است و تا اینها تحت پوشش مدیریت قرار گیرد و انتظام بخشیده شود، راه طولانی نیاز دارد.

 از طرفی جامعه ما، مجموعاً جامعه فقیری نیست. در بین مردم، نقدینگی بسیار بالایی وجود دارد. اگر این نقدینگیها در مسیر صحیح خود نیفتند و به صورت سرگردان دنبال بازار سیاه باشد، طلا و ارز بخرد و اتومبیل جا به جا بکند، زمین بخرد و کالاهای اساسی را انبار بکند و دست به دست بفروشد، همین شیوه‏هایی که الان پول کشور را می‏خورد و همیشه بازار سیاه درست می‏کند و تورم به وجود می‏آورد، اگر یک مدیریت صحیح، اینها را در مسیر تولید بیندازد، ثروت داخلی مردم ما همانند کشورهای معمولی که همجوار ما هستند نیست.

 بنیه مردم و جامعه ما بنیه نیرومندی است، و پشتوانه بهتری که در این مملکت وجود دارد رهبری الهی ولایت فقیه است که همیشه مردم را می‏تواند منسجم و متحد نگه بدارد و ما را از انحراف و چپ و راست، درگیریهای مضر و مزاحم و خنثی کردن نیروها حفظ کند. فشارهایی که ممکن است از سوی شیاطین برای این مملکت به وجود بیاید، این قدرت ولایت فقیه است که یک محور مقدس و واجب الاطاعه‏ای است و این مسایل را می‏تواند برای ملت ما حل بکند.

 بنابراین، ما از لحاظ فرهنگی، علمی، سیاسی، امکانات طبیعی، اعتبار جهانی و مدیریت و نیروی انسانی در سطحی هستیم که در هر گوشه‏ای با کمی رسیدگی جای خالی منابعی را که احتمالاً وجود دارد، پربکنیم. ما اگر درست حرکت کنیم می‏توانیم وضع کشورمان را به طرف یک جامعه قابل قبول و الگوی دنیای اسلام به پیش ببریم. اما مزاحمتها و مشکلات و موانعی در این راه داریم که باید هشیار باشیم تا این مشکلات نتواند سد راه ما بشود.

 اول، مزاحم‏های خارجی؛ ما باید فرض بکنیم همانهایی که پیش از انقلاب مزاحم ایران بودند و همانهایی که بعد از انقلاب مزاحم بودند، همیشه مایل هستند مزاحم باشند. مگر اینکه مأیوس بشوند. ما نباید هیچ شکی بکنیم که نه غربیها و نه شرقیها، هیچ کدام مایل نیستند که در دنیا یک قدرتی به نام اسلام و به نام یک کشور جهان سوم و به نام یک انقلابی، که نه به شرق متکی است و نه به غرب، در دنیا عرض اندام بکند و قدرت استکباری را زیر سؤال ببرد و جهان سوم را برای حرکت اسلامی بتواند راهنما باشد.

 یک چنین چیزی را نه غربیها می‏خواهند و نه شرقیها. هر وقت بتوانند، مزاحم می‏شوند؛ و بی‏شک، هیچ وقت کمک نمی‏کنند که ما به این راه برویم.

 آنها بخواهند و یا نخواهند ما به این راه می‏رویم و این راه رفتنی است. آن موقع ممکن است خود را یک مقدار با شرایط منطبق بکنند؛ برای اینکه از عواقبی که مبارزه با اسلام برایشان دارد و در آینده آنها را دچار مشکلات می‏کند، که نمونه‏هایش را در گذشته دیده‏اند، می‏ترسند. برای اینکه یک قدری خودشان را نجات بدهند، در این شرایط ممکن است مزاحمتها را یک مقدار کم بکنند.

 در همین فصل خود ما هم مؤثر هستیم. دشمن تراشی خود می‏تواند یک عامل مزاحم باشد. یک وقت آرمانهای انسان اقتضا می‏کند که درگیری داشته باشد و بجنگند و دعوا کند. اینها بحثی نیست و باید به دنبالش برود. ولی یک جاهایی هست که انسان نباید بدون جهت برای خودش دشمن درست بکند، مزاحم درست بکند و درگیری درست کند و امکاناتی را که باید صرف سازندگی بشود صرف درگیری بکند. این کار را ممکن بود ما در دوران خامی خود و در دوران شور و هیجان انقلاب انجام می‏دادیم؛ که با تجربه‏ای که در این ده سال پرتلاطم به دست آوردیم، خودمان یاد گرفتیم که مزاحم بیجا برای خود درست نکنیم؛ ضمن اینکه هیچ‏وقت هم دشمن را دوست تصور نکنیم و به دشمن اتکا نکنیم و خیال خام نکنیم که دشمن دست ما را می‏گیرد و ما را آزاد و کشور را آباد می‏کند. ما نه باید آن طور فکر بکنیم و نه دشمن تراشی بکنیم. بر همین اساس است که ما الان با همسایگانمان بنای دوستی را گذاشته‏ایم. ما احساس می‏کنیم هیچ دلیلی ندارد که ما الان با کشورهای جنوب خلیج‏فارس دعوا بکنیم. ما اگر با اینها دعوا بکنیم وضع همین طوری خواهد بود که الان دارید می‏بینید.

 الان چرا باید قیمت نفت یازده دلار و یا ده دلار باشد. این نفت پول ما نیست که من حق داشته باشم شخصاً هر کاری را که می‏خواهم با آن بکنم. این پولی است که مال نسلهای آینده ماست. این قدرت سازندگی کشور ماست. این موتور حرکت ماست؛ این روغن و بنزین چرخ‏های موتور محرک کشور ماست. و ما اگر بتوانیم جلوگیری بکنیم از اینکه اینها این طور غارت نشود، نباید کوتاهی کنیم.

 ما اگر با کشورهای جنوب خلیج‏فارس رفاقت کنیم و با هم سیاست مشترک نفتی بین خودمان داشته باشیم نمی‏گذاریم یکی بی‏جهت به بازار، نفت بریزد و بازار را پر بکند و رقابتها به نفع نفت خواران غرب و کشورهای صنعتی تمام بشود. آنها برای کارخانه‏هایشان نفت بشکه‏ای ده دلار ببرند و محصول آن را به قیمت بشکه‏ای پانصد و هزار دلار به مواد ساخته شده شیمیایی تبدیل کنند و برگردانند و به خود ما بفروشند! ما می‏توانیم با کشورهای همجوار مسلمان خود به گونه‏ای زندگی بکنیم که این مسایل پیش نیاید. با شعارهای کودکانه و بچگانه این ثروت کشور را، این امکانات مردم را و این اسلام را به باد ندهیم. ما این کار را می‏کنیم و بنای این کار را داریم؛ و سیاستهای شبیه به این، که بی‏جهت منافع کشور را تهدید نکند و تحت تأثیر افکار بچگانه قرار نگیرد.

 مزاحم دومی که احتمالاً می‏تواند بر سر راه ما وجود داشته باشد و نگذارد ما به جامعه عادلانه اسلامی برسیم، ممکن است طبقه ثروتمند و زالوصفت جامعه خودمان باشد. همین‏هایی که در جنگ احتکار می‏کردند برای اینکه سود بیشتری ببرند، همینهایی که حتی نیازهای جنگ را در بازار سیاه به خورد مردم می‏دادند، همینهایی که در حالی که بچه‏های دانشگاهها و مدارس ما و کارگاهها و کارخانه‏ها و روستاییان ما و پیرمرد ها در جبهه، جان می‏دادند و سلامتی خود را برای دفاع از اسلام مصرف می‏کردند، اینها برای زراندوزی و بازار سیاه درست کردن و سود بردن در اینجا توطئه می‏کردند. در دوران سازندگی اینها کثافت‏کارانه‏تر عمل خواهند کرد. آن روز اینها خیال می‏کنند که چون به نیروها و به پولها نیاز می‏شود، به قدرتهای ساختن و مدیریتها نیاز خواهد شد، ممکن است آنها کثافت کاری کنند.

 آرمان ما جامعه عادله اسلامی است. اگر جامعه را غنی و ثروتمند بکنیم، اما یک قشر از سیری تُخَمِه بزنند و یک اکثریتی از گرسنگی همیشه رنج ببرند، هر قدر هم غنی باشیم، آنچه که می‏خواستیم نشده‏ایم. خوب! در ژاپن و یا آمریکا و یا فلان جا ممکن است چنین چیزی وجود داشته باشد. ما که دنبال یک چنین چیزی نیستیم. بنابراین یکی از مزاحمهای داخل کشور، امکانات مادی است که در اختیار مرفهان بی‏درد و بی‏آرمان است. در پیام حضرت امام، روی این مسأله تأکید شده بود که نظارت دولت، و قوانین صحیح و مدیریت صحیح، ضمن اینکه اینها را به کار وادار و تشویق می‏کند و میدان فعالیت به آنها می‏دهد، باید جلوی زراندوزی، انحصارگری و چاپیدن مردم ضعیف و کارگران را بگیرد.

 مزاحمهای سوم، نیروهای ناخالص و ناپاکی هستند که هنوز در بعضی از ادارات و بعضی از سازمانهای دولتی و غیردولتی مانده‏اند که اینها طبیعتاً فاسد و کارشکن هستند و کارها را خراب می‏کنند و مردم را ناراضی می‏کنند و کار مردم را عقب می‏اندازند، کار دولت را عقب می‏اندازند و وظیفه خود را خوب انجام نمی‏دهند. ما می‏توانیم در همه بخشها از این گونه آدمها پیدا بکنیم که این هم احتیاج به پاکسازی جدی دارد. اگر اینها خودشان را اصلاح نکنند و از درون دستگاههای دولتی و باحقوق دولت، وظیفه خود را انجام ندهند و کارشکنی بکنند، باید برای آنها فکری کرد. اگر چرخهای حرکت جامعه روغن بخورد و به حرکت بیاید و اینها بخواهند چوب لای چرخ بگذارند خطرناک است که ما باید مواظب اینها باشیم.

 گروه دیگری که می‏توانند در دوران بازسازی مزاحم این حرکت باشند، قشریها، متعصبها و بدفهما و به همان تعبیری که امام امت فرمودند که امام امت فرمودند »خشک مقدسها«، »مقدس مآبها« هستند؛ که اینها نمی‏توانند خود را با شرایط روز منطبق بکنند و نیازهای حرکت اسلامی را نمی‏فهمند؛ معنای عدالت اجتماعی را نمی‏فهمند؛ و اگر بخواهیم حرکت درستی در جهت تعدیل ثروت، در جهت ایجاد عدالت، در جهت تشویق مردم، در جهت جذب نیروهای متخصص انجام دهیم به نظر آنها حرکتهای ضداسلامی است و نمی‏شود کار بکنند. و اگر در جهات مختلفی، ما بخواهیم از استعداد همه مردم کشورمان استفاده بکنیم، ممکن است اینها با القائات ناصحیح و سم‏پاشیها، ذهن جامعه را و ذهن مسلمانها را یک قدری آلوده بکنند. ما در حرکت آینده‏مان باید مواظب اینها باشیم.

 گروه دیگری که ممکن است مزاحم باشند شیاطینی هستند که به صورت مزدور اجانب، چه شرقی و چه غربی در داخل کشور ما وجود دارند. اینها ممکن است با شعارهای انحرافی، مانع حرکت مدیران بشوند، حالا چه شعار چپ روانه باشد و چه شعار راست روانه باشد. ما در خیلی از موارد دیده‏ایم که وقتی یک کار مهمی درکشور می‏خواهد انجام بشود، افرادی با دلسوزی، شعارهای ظاهرالصلاحی می‏دهند؛ حتی از شعارهای انقلاب، از گفته‏های امام استفاده می‏کنند برای اینکه جلوی این کار را بگیرند. مثلاً فرض کنید ما اگر بخواهیم (به عنوان مثال عرض می‏کنم ) پتروشیمی ژاپن را که می‏تواند میلیونها تن مواد خام کارخانه‏های ما را از نفتی که دارد هدر می‏رود، از گازی که دارد می‏سوزد تهیه بکند و به کارخانه ها بدهد، فرض کنیم بخواهیم از کارشناسان یک کشوری استفاده بکنیم یا با شرکت ژاپن عمل بکنیم، البته در آنجا کسی اعتراضی ندارد (من به عنوان مثال عرض می‏کنم) ممکن است که بگویند این با آرمانهای انقلاب نمی‏سازد و به گونه‏ای با مردم حرف بزنند که راه‏انداختن یک کارخانه با این عظمت برای کشور، با آرمانهای انقلاب، سازگار نیست و بگویند مردم ما با گرسنگی و تشنگی و صف و کوپن و از این چیزها می‏سازند و حاضر نیستند این کارها را بکنند - که خودشان هم حاضر نیستند یک روز در صف بمانند - این آدمها ممکن است با این گونه شعارها نگذارند مدیران کار کنند.

 اگر یک دانشگاهی بخواهد با نیروهای متخصص سطح علمیش را بالا ببرد، ممکن است با یک شعار کودکانه‏ای دست مدیر را بلرزانند و فلان جا بگویند امام آن روز این‏جوری فرموده - با اینکه حرفهای امام هر یکی در جای خودش باید رویش حساب بشود - این طور آدمها از این مسایل استفاده‏ها می‏کنند. آنهایی که شیطانند، مخفی هستند؛ یک عده‏ای جوان را هم ممکن است فریب بدهند و اینها هم مردم خوبی باشند و جوانان صالحی باشند و با دلسوزی هم حرف بزنند، اما می‏توانند مشکل ایجاد بکنند.

 اما ما باید هشیار باشیم، نه شعارهای غرب گرایانه، نه شعارهای شرق گرایانه، نه شعارهای افراطی آنها، نه اظهارات متعصبین و خشکه مقدسها نتوانند دست و پای ما را ببندند و ما بتوانیم بعد از این همه مبارزه و این همه تلاش و این همه خون و این همه قربانی، امکانات کشور را برای نشان دادن یک الگوی اسلامی در جامعه به حرکت در بیاوریم.

 پیام حضرت امام نیز این را می‏خواست بگوید. حالا با این اظهاراتی که بنده عرض کردم، شما پیام امام را یک بار بخوانید! چرا امام آمدند مسؤولان بالای کشور را، سران قوا و نخست وزیر را مرجع سیاست بازسازی قرار دادند؟ خوب! خود مجلس این کار را می‏کند؛ کمیسیون برنامه و بودجه این کار را می‏کند. در هیأت دولت، در شورای‏عالی اقتصاد، همه اینها جای این چیزهاست. وزارت اقتصاد، بانک مرکزی، وزارت برنامه و بودجه، مملو از کارشناسان هستند و کارهایشان را می‏کنند. اما همین مسایلی راکه بنده عرض می‏کنم ایجاب می‏کند که یک گروه مورد اعتمادی که از این شعارها نترسند، نه از خشکه‏مقدسها بترسند و نه از کسانی که شعارهای چپ گرایانه می‏دهند و به صورت انقلابی، می‏خواهند مزاحم بشوند، نترسند. مردم به اینها اعتماد داشته باشند که این گونه القائات شیطانی نتواند ذهن مردم را آلوده بکند. دیدشان بالاتر از افق دیگران باشد که بخشی و باندی فکر نکنند و فکر کل جامعه باشند و از نیروهای جامعه بتوانند استفاده کنند.

 آنچه که حضرت امام می‏خواستند بفرمایند، در خطوطی که معین کرده‏اند مشخص است. تأکید کرده‏اند که: بازسازیها را به گونه‏ای انجام بدهید که حقوق پیشتازان انقلاب، قبلاً تأدیه بشود. منظور خانواده‏های شهدا، مصدومان و آسیب‏دیدگان جنگ و جانبازان این انقلاب و این جنگ هستند.

 فرمودند: »به مردم در حد رفاه متناسب با محیط اسلامی، برسید« که جلوی شعارهای تنگ نظرانه مدعیان ریاضت را بگیرند که اینها با شعار مخالفت با مصرفی شدن جامعه، جلوی اصلاحات اساسی را نگیرند. تا سیاست خارجی را در یک مسیر معقولی هدایت بکنند که شعارهای بچگانه، برای سازندگی کشور نتواند مزاحمت درست بکند و طرفداران غرب نتوانند از ارتباط با جاهایی که دلمان می‏خواهد مرتبط بشویم و استفاده کنیم منع کنند؛ و طرفداران شرق نتوانند از این طرف مزاحمت ایجاد کنند.

 فرمودند: »از کارشناسان استفاده بشود« به خاطر اینکه یک گروه چند نفری که مسؤولیتهای فراوانی دارند و تخصصشان در این مسایل نیست، بدون استفاده از بانک مرکزی، برنامه و بودجه، وزارت اقتصاد، کمیسیون برنامه و بودجه مجلس و دولت و دیگران نمی‏توانند کار بکنند.

 ایشان در پیام خود، اصولی را که لازم بود راهنمای ما باشد، گنجاندند، مرجع تعیین کردند و به کسانی که در سرشان فکر مزاحمت و در دماغشان بوی مزاحمت ممکن است پیدا بشود هشدار دادند، و از کسانی که می‏خواهند خدمت بکنند، پشتیبانی کردند که نگرانی نداشته باشند از اینکه دیگران بتوانند مزاحم آنها بشوند.

 ما الان در چنین شرایطی هستیم و باید آماده باشیم که ان شاءاللَّه اگر جنگ تمام شد، بتوانیم حرکت سازندگی را با حفظ آرمانها و مبانی و اهداف انقلاب و به دور از تنگ نظریها و سطحی نگریها و شعارزدگیها آغاز کنیم و به جامعه خود که افرادش آزمایش مسلمان مجاهد را دادند ان‏شاءاللَّه خدمت بکنیم.

 تأکید بر استفاده از مردم، در جریان بازسازی برای این است که آنهایی که بیشتر به فکر دولت سالاری هستند، یک قدری حنایشان رنگ نداشته باشد.

 تأکید بر نظارت دولت، و شکستن طلسم انحصار دخالت سرمایه در مدیریت کشور، برای این است که آنهایی که طرفدار سرمایه‏داری و سرمایه سالاری هستند، بفهمند که دوران بازسازی، دوران چپاول مردم نیست. و بقیه نکاتی که خودتان می‏توانید در مجموعه بحثهایی که من امروز کردم شرح آنها را پیدا کنید.

 من چند جمله در باره مسایل جاری به عربی برای خواهران و برادران عرب نوشته‏ام که برای شما تلاوت می‏کنم؛ که در آن بیشتر، نشان داده‏ام که دنیا و مسلمانها بفهمند که ما با چه دشمنانی مواجه هستیم. سه مسأله مهم، در سطح جهان در رابطه با ما، با کشورهای عربی و خصوصاً با عراق وجود دارد. یکی مسأله نفت است که این طور با سیاست مزدورانه دارند ثروت کشورهای اسلامی را از بین می‏برند. یکی مسأله لبنان است که ما اخیراً شاهد هستیم که رژیم بعث عراق رسماً از »میشل عُون« نظامی مارونی فالانژ که در مقابل حکومت مسلمانها از طرف آمریکا، اسرائیل و فالانژها نصب شده، در مقابل کل مسلمانها حمایت نظامی می‏کند. یکی مسأله فلسطین است که این همه اسرائیل دارد در آنجا قساوت می‏کند و در عین حال کشورهای عربی، همان وضع سابق خود را با حامیان اسرائیل دارند، که من با این ترکیب نشان داده‏ام که ببینید چه کسی با ما دشمن است و چه کسانی مزاحم جمهوری اسلامی می‏شوند و جمهوری اسلامی چگونه مواضع حق خودش را با این گونه بحرانها حفظ کرده است.

    ترجمه خطبه عربی

    بسْمِ‏اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم

 اَلْحَمْدُللَّهِ وَالصّلوةُ عَلی رَسُولِ‏اللَّهِ وآله عباداللَّه المتَّقیِنْ

 مسلمانان جهان، این روزها شاهد حوادث و جریاناتی در جهان اسلام هستند که از بررسی آنها می‏توانند مسایل و اختلافات موجود بین انقلاب اسلامی ایران و دشمنان این انقلاب و مخصوصاً مسایل مربوط به جنگ تحمیلی را ارزیابی کنند، و حقانیت و مظلومیت ایران اسلامی را درک کنند. مهمترین نمونه‏های این حوادث، به این قرار است:

 1 - نفت و اوپک: می‏بینند که بعث عراق با تخلف از مقررات اوپک و با خودسری و سرباز زدن از پذیرش سهمیه تولید، با توسل به بهانه‏های واهی، و دولتهای مرتجع حامی و شریک بغداد با تولید اضافه بر سهمیه پذیرفته شده چگونه قیمت نفت را ساقط کرده و ثروتهای کشورهای اسلامی را به جیب یغماگران و نفت‏خواران جهانی می‏ریزند.

 2 - در فلسطین هر روز شاهد شهادت و جراحت جمعی از مسلمانان مبارز و مجاهد فلسطینی هستیم که برای نجات از جهنم ساخته صهیونیسم و استکبار مظلومانه مبارزه می‏کنند. و می‏بینیم که سران کشورهای اسلامی و به خصوص عربی، برای حمایت این مظلومان تاریخ، اقدام مؤثر نمی‏کنند؛ و بلکه رژیمهایی مثل مصر و اردن و عراق در همین زمان در صدد بهبود روابط شوم خود با اسرائیل برآمده‏اند. سیاست خائنانه شکست قیمت نفت را هم می‏توان در همین جهت مورد بررسی قرار داد. در حالی که انتظار این است که در این شرایط، ما از حربه نفت به نفع مردم فلسطین بهره‏گیری کنیم، ارتجاع عرب در جهت خلاف این راه حق، حرکت می‏کند.

 3 - اعلام دولت مسیحی فالانژ نظامی در لبنان، به ریاست میشل عُون که از نشانه‏های روشن دخالت استکبار و صهیونیسم در لبنان، به نفع اسرائیل و علیه مصالح اسلام و مسلمین است مورد حمایت رسمی بعث عراق قرار می‏گیرد و حامیان مرتجع عراق در جنگ تحمیلی به خاطر این گناه بزرگ عَفالقه و همراهی علنی با سیاست اسرائیل در لبنان، نه تنها کوچکترین مخالفتی نشان نمی‏دهند، بلکه با ادامه حمایت ضد اسلامی از توسعه طلبی و جنگ‏افروزیهای بعث عراق مزوّرانه حمایت می‏شود.

 با توجه به  همین سه مسأله مهم، می‏توانید مشکل جمهوری اسلامی را در راه احقاق حق ملتهای اسلامی و منطقه در رابطه با سیاستهای دولتهای منطقه درک کنید.

 ما با پذیرش قطعنامه و اعلام سیاست حسن همجواری با کشورهای اسلامی منطقه، برای حل این مشکلات جهان اسلام اقدام کرده‏ایم و به این راه ادامه می‏دهیم، ولی سیاست طفره رفتن عَفالقه از صلح و مطرح کردن پیش شرطهای نامعقول و سکوت رضایت‏آمیز دولتهایی که در گذشته، تظاهر به صلح طلبی و تلاش برای ختم جنگ می‏کردند نشان ادامه همان سیاست خصمانه با اسلام و انقلاب اسلامی و پاسداری از منافع نامشروع استعمارگران در منطقه است.

 به امید بیداری و هوشیاری ملتهایی که با ترفندهای امپریالیسم خبری فریب خورده‏اند.

 اَعُوذُ باللَّهِ منَ الشَّیْطانِ الرَّجیم/ بسْمِ‏اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم/

 »تَبَّتْ یَداً اَبَی لَهَبٍ وَ تَبَّ/ ما اَغْنی عَنْهُ مالُهُ وَ ما کَسَبَ/ سَیَصْلی ناراً ذاتَ لَهَبٍ/ وَامْرَأَتُهُ حَمَّالَةَالْحَطَب/ فی جیدها حَبْلٌ مِنْ مَسَدٍ«.

ویدئوها

صوت

تصاویر ضمیمه