خطبه ها
  • صفحه اصلی
  • خطبه ها
  • نماز جمعه تهران به امامت آیت الله هاشمی رفسنجانی

نماز جمعه تهران به امامت آیت الله هاشمی رفسنجانی

هاشمی رفسنجانی در سوگ علامه طباطبایی

  • دانشگاه تهران
  • جمعه ۲۹ آبان ۱۳۶۰
سال قانون /

خطبه اوّل:

بسم‌ اللَّه ‌الرحمن ‌الرحیم

اَلْحَمْدُللَّه رَبّ‌الْعالَمین وَالصَّلوةُ وَالسَّلامُ عَلی رَسُولِ‌اللَّه ‌وَ آلِهِ الائِمَةِ الْمَعْصُومین وَ لَعْنَةُ اللّهِ عَلی اَعْدائِهِمْ اَجْمَعین.

دو خطبه در نماز جمعه امروز می‌خوانم که یکی درباره حاکمیت قانون و دیگری مربوط به مسائل روز کشور و منطقه است.

در خطبه نخست به دنبال بحث هفته‌های پیش که در مورد ضمانت اجرای قانون داشته‌ام، لازم می‌دانم فصل خاصی را برای نمازگزاران جمعه و مردم شریف و انقلابی کشورمان مطرح کنم. مسئله‌ای که نیاز این مقطع خاص زمانی جمهوری اسلامی محسوب می‌شود، مسئله حاکمیت قانون است. یادمان است که امام در ملاقات اول سال خودشان با نمایندگان مجلس شورای اسلامی فرمودند: «امسال، سال قانون است.»  (1) پیرو این رهنمود، مجلس شورای اسلامی هم گام‌های مؤثری برداشته است. ازجمله چند قانون مهم را در موضوعات مهمی تدوین و تصویب کرده، و دو سه موضوع دیگر هم مانده که طی روزها و هفته‌های آینده تصویب و بررسی می‌شود. قانون احزاب گذشت. قانون مطبوعات هم به‌زودی از تصویب می‌گذرد. اراضی شهری تعیین تکلیف شد. لایحه تجارت خارجی نیز به‌زودی در دستور کار مجلس قرار می‌گیرد. قانون دیوان عدالت اداری از کمیسیون‌ها گذشته، وارد دستور می‌شود. بازرسی کل کشور تعیین شده و قوانین عام دیگری در موضوعات عام بنا به تناسب خودشان از تصویب گذشته‌اند؛ امّا قدم مهمی که تا آخر سال باید برداشته شود، تعیین تکلیف حدود فعالیت بخش‌های خصوصی، تعاونی و دولتی خواهد بود که ان‌شاءالله پایه و اساس حقوق و حدود آن‌ها امسال گذاشته خواهد شد.

و امّا مسئله حکومت قانون؛ یک مقدمه کوتاه عرض می‌کنم و نتیجه‌گیری ‌می‌کنم. به‌طورکلی انسان موجودی اجتماعی است و نمی‌تواند تنها و منفرد زندگی کند. نمی‌تواند منزوی از سایر ابنای بشر باشد و بقول جامعه‌شناسان" مدنی بالطبع " است. یعنی فطرت و طبیعت انسان، فطرتی اجتماعی است. و اجتماع پیچیده انسان بدون قانون و مقررات دوامی ندارد. در اجتماع حیوانات، قانون نقش مهمی ندارد و غیر از هدایت فطرت و غریزه چیزی برای سامان دادن به زندگی حیوانات لازم نیست. در خلقت حیوانات نوعی هدایت غریزی برای تأمین نیازهای حیاتی وجود دارد و به همین علت هم غرایز حیوانات کمتر دچار اشتباه می‌شود. احساس گرسنگی که کرد به سراغ غذای خودش می‌رود و آن را پیدا می‌کند؛ می‌خورد و سیر که شد غریزه دیگری او را قانع می‌کند تا دست بردارد. حتی حشراتی که زندگی پیچیده‌ای هم دارند، مثل زنبورعسل یا مورچه که ذخیره‌سازی در نظام اجتماعی آن‌ها برقرار است، بنا به ‌غرایزی که خداوند در وجودشان خلق کرده، کارشان را به‌خوبی انجام‌ می‌دهند. زنبورعسل می‌رود و روی گل می‌نشیند، تغذیه می‌کند، برمی‌گردد به کندو تا از حاصل آن تولید را ذخیره کند و در خدمت انسان قرار بگیرد.همان‌جا اگر اشتباهی صورت بگیرد، باز طبق غریزه در بین خودشان قراری دارند که مأموری را جهت جلوگیری از انحراف بگمارند تا از آن خلاف جلوگیری کند و نگذارد اختلالی در نظام کندو به وجود بیاید. مورچه‌ها و موریانه‌ها هم همین‌طور هستند. اما انسان این‌طور نیست و غرایزش هدایت کافی برای عمل ندارد. حیوان سیر که شد، دیگر سیر است؛ امّا انسان سیر که شد غریزه دیگری دارد؛ حرص و طمع، ذخیره‌سازی و انحصارطلبی، و غرایزی مثل جلب سود بیشتر و تا حد بی‌پایان خواستن ممکن است انسان را به دنبال خود بکشاند. در مسائل جنسی حتی حیوانات به انحراف کشیده نمی‌شوند،امّا انسان اگر کنترل نداشته باشد در اثر بی‌پایان‌خواهی و حرص ممکن است به انحراف جنسی هم مبتلا شود. بنابراین چون فطرت انسانی و غرایزش ویژگی طلب جاودانگی را در خود دارد، طبیعی است که بسیاری از غرایز نامحدود او در حیوان وجود نداشته باشد. می‌بینید که اگر انسان در ریاست‌طلبی، سلطه خواهی، مال‌اندوزی و ارضای غرایز و شهوات جنسی کنترل نداشته باشد، هیچ حدوحصری در پیشروی‌اش معین نیست و اگر همه دنیا راهم مسخر کند در اندیشه آسمان‌هاست. و اگر برفرض، موفق هم شود، باز به ‌دنبال دریچه و راهی دیگر می‌گردد. چراکه در وجود انسان یک‌چیزی هست که مطلق را می‌خواهد و چون آن را نمی‌بیند، درنتیجه به فکر راه‌های دیگر می‌افتد.

ثروتمندترین مردم روزگار، حریص‌ترین مردم روزگارند! یک کارگر همه همتش این است که حقوق پنج هزار تومانی‌اش را به هفت تومان برساند و احیاناً وسایل زندگی‌اش را بهتر کند. مثل‌اینکه بخواهد خانه سه اتاقی‌اش را برای راحتی بهتر به پنج اتاقی تبدیل کند، و یا دوچرخه‌اش را نهایتاً به سیکلت،یا همان سیکلت را به‌ پیکان مبدل سازد؛ امّا یک میلیاردر چگونه است؟! او که‌صاحب جزیره‌ای اختصاصی و احتمالاً کشتی و طیاره هم هست، مسلماً دارای ‌شرکت و کارخانه و سهام بانک نیز هست. پس به فکر می‌افتد تا در شرکت‌های ‌بین‌المللی سرمایه بگذارد؛ یا اگر نفت دارد، قلع هم داشته باشد، و احیاناً اگر آن‌دو را هم داشت، مس هم تصاحب کند، آلومینیوم را صاحب بشود و همین‌طور دامنه توسعه طلبی‌های خودش را ادامه دهد و کثافت‌کاری و حرص خود را اغنا کند. طلب قدرت هم این‌طور است و انسان طبیعتاً این‌چنین حرکتی رامی‌کند. این رمز آفرینش است؛ موجودی بی‌پایان مثل انسان که باید حرکت ‌تکاملی خود را از هر جهت در زندگی داشته باشد. این مسئله بسیار مهم است و از لحاظ راز آفرینش، خودش فلسفه بسیار عظیمی دارد. اما خداوند به‌علاوه‌این خلقت عجیب عالم هستی که غرایز بی‌پایان و گرسنگی سیری‌ناپذیر انسان‌را نیز شامل می‌شود، قدرت کنترل اینها را نیز در وجود انسان نهاده و آن قانون‌است.

پیغمبر وجودمان عقل است، و عقل خارج از وجودمان پیغمبر و دین؛رسول باطن و عقل منفصل انبیاء هستند. این چنین پدیده‌هایی در خلقت‌وجود دارند که قوانین جهانی و داخلی ما را تحت کنترل می‌گیرند. میل‌به‌حقیقت، غرایز و توسعه‌طلبی و انحصارطلبی را در وجود بشر محدودبه‌مصالح اجتماعی و انسانی می‌کند و کار قانون براین پایه و اساس است.البته معصومین و وارستگان پاک با اخلاق و روش دینی و فکری خود، تمامی‌جنبه‌های سرکش درونی را تحت کنترل درآورده‌اند و قادرند از هرگونه انحراف‌و اشتباهی خود را دور کنند. این چنین انسانهایی غالباً مافوق قانون حرکت‌می‌کنند و بسیار محدود و معدود بوده و هستند. بنابراین کل جامعه مثل‌معصومین و پاکان نیستند و پیکر اجتماع هم این نیست.

بدنه اجتماع به‌قانونی نیازمند است که همه را از حاکم و رعیت، مردم ومسؤولان، کارگر و کارفرما در یک حدود خاصی در برگیرد. این حدومرزهابه‌نفع همه است. کسی که قانون را می‌شکند، ضرر می‌کند. فکر نکند به‌نفع‌اوست. اگر یک قدم به‌نفعش باشد، در اصل به‌ضررش تمام می‌شود. حکومت‌هم اگر قانون را بشکند ضرر می‌کند. و خلاصه هر قشری و هر فردی از جامعه،چه ضعیف و چه غنی، قانون شکنی کند، متضرر می‌شود. البته آن لحظه‌ابتدای قانون شکنی، انسان یک سود آنی می‌برد؛ امّا این سود در برابر تمامی‌ضررش، بی‌ثبات و بی‌ارزش است.

این‌که امام فرمودند: «امسال، سال قانون است»، همیشه سال قانون بوده، امّا این حرف معنای ویژه‌ای دارد. معمولاً پس از وقوع انقلاب ها و حالات‌فوق‌العاده، قانون خاص آن مقطع وضع و عمل می‌شود. بنابراین اگر بخواهیم ‌به‌این بسنده کنیم که بعد از جاری شدن وضعیت عادی در ماهها و سالهای ‌آینده، همان قوانین زمان بحران اجرا بشود، خیال خامی است. چنین وضعیتی هیچ‌وقت امکان ندارد. چون انقلاب یعنی زیرو رو شدن و این از حد یک"رفرم" بسیار فراتر است. همه چیز به‌هم خورده، پایه و اساس به‌هم ریخته،شرایط عوض شده، روابط به‌هم خورده و تا زمانی که روابط و شرایط جدیدجای گذشته را نگرفته، قوانین خاص دوران بحرانی انقلاب حاکم است.معمولاً در چنین مواقعی شورای انقلاب تشکیل می‌شود تا در آن برای مسایل‌آنی و فوری تصمیم‌گیری شود. اساس کار همین است. یک‌وقت هم هست که انقلابهایی در دنیا به وجود می‌آید با دوره‌های بحرانی طولانی مدت. بحث یک‌سال و دوسال نیست. دوره انقلاب گاهی ده‌سال، پانزده‌سال و یا سی سال‌طول می‌کشد. در تمام این مدت وضعیت غیرعادی است. تصمیمات آنی‌گرفته می‌شود. قوانین خلق الساعه وضع می‌شود و هیچ‌کس آینده‌اش رانمی‌داند. روابط و شرایط، دائماً در حال تغییر هستند. انقلاب اسلامی از این‌لحاظ شرایط خاصی داشت. یعنی در همان ماههای اوّل، امام تأکید کردند تازودتر مجلس و شورای نگهبان تشکیل شود. همچنین خواستند که دولت‌ثابت تعیین شده، قوانین روال طبیعی خودشان را طی کنند. این‌کار بسیارمشکلی بود؛ امّا بالاخره انجام گرفت. حالا موفق یاناموفق، یک بحث دیگری‌است. عاقبت ارگانها جاافتادند. دشمن تلاش می‌کرد تا نگذارد جمهوری‌اسلامی به‌این‌زودی از مرحله انقلابی درآید و تثبیت بشود. تمامی طرحها ونقشه‌های دشمن به‌روی بی‌ثباتی شکل جمهوری اسلامی است. دشمن‌نمی‌خواست این اعتماد که می‌توان در ایران رژیم ثابتی را متمرکز ساخت، دراذهان همه به وجود آید. ازجمله این علت‌ها، پیدایش همین جنگ تحمیلی‌است. سازماندهی به‌این شورش‌ها دلیلی جز این نداشت! قیام‌های تجزیه‌طلبی‌در کردستان و تروریسم داخلی ازجمله همین ادله‌هاست. کشتن رئیس‌جمهور، نخست‌وزیر و ایجاد جوّ ارعاب و ناامنی در راستای همین‌توطئه‌هاست. این‌ها همیشه مترصد بوده‌اند تا آن طور که فکر می‌کنند، لااقل‌نگذارند اعتماد در این کشور به وجود بیاید.

ما این دوره بسیار سخت را تقریباً پشت سر گذاشته‌ایم و به‌مرحله‌ای‌رسیده‌ایم که احساس می‌کنیم می‌توانیم ادعا بکنیم حالا دیگر در این کشورحکومت قانون و ثبات و اعتماد وجود دارد. البته در این میان دو مشکل‌وجود دارد. اول، مشکل دوستان نادان است و دوّم، دشمنان حیله‌باز و دانا.دشمنان حیله‌گر و دانا دائم دست به‌کار توطئه‌اند تا اعتماد و ثباتی در این کشوربرقرار نباشد. شایعه راه می‌اندازند، جنگ و ناامنی درست می‌کنند و در حال‌تبلیغ و هوچیگری از هیچ کار فروگذار نمی‌کنند. این‌ها مسبب کمبودها هستند.به‌اشکال مختلف سعی بر این دارند که پولهای مردم در جریان اقتصاد و تولید ورفع مشکلات هدایت نشود. طوری زیرکانه عمل می‌کنند تا نیروهای‌متخصص دل به‌کار ندهند و نسبت به‌نظام بدبین باشند. دوستان خود ما هم‌علی‌رغم حسن‌نیت، خامی می‌کنند و راه را برای آنان باز می‌گذارند. ما همه رادوست نمی‌دانیم؛ هستند در نهادها و اداره‌ها و مؤسسه‌ها و کارخانه‌ها که درظاهر به‌شکل دوست حضور یافته‌اند، اما در حقیقت دشمن هستند. کاری‌می‌کنند تا مردم ناراضی باشند و احیاناً نهادی را هم در این میانه بدنام کنند.یعنی همان چیزی که دشمن می‌خواهد. من می‌خواهم امروز این بحث رإ؛ظظ بازکنم و نتیجه بگیرم. مر حله جدیدی که جمهوری اسلامی در آن پا گذاشته یک‌بینش صحیح و شعور و آگاهی بالا احتیاج دارد.

با شعار نمی‌شود کاری از پیش برد. باید با حساب و کتاب دقیق، حرکات‌دوست و دشمن را از هم جدا کرد تا مسئله دشمنان دانا و دوستان نادان هم‌مشخص شود.

پس چیزی که ما تعقیب می‌کنیم ایجاد حالت اعتماد در مملکتمان است. دراینجا باید هر کسی مطمئن باشد. کاسب، متخصص در جای خودشان اعتمادداشته باشند. حتی کسانی که پول دارند و می‌خواهند به‌کار بگیرند، مطمئن‌باشند. مستضعف به‌آینده خودش و آن که داعیه سیاسی دارد در مملکت‌خودشان راحت باشند. خلاصه حدود و حقوق همه معین شود و تا به‌این نقطه‌نرسیم، نمی‌توانیم یک کشور جا افتاده داشته باشیم. این را بدانید. برای این‌مقصود، ما هم باید دوستان را کنترل کنیم و هم جلوی توطئه‌های دشمنان رابگیریم. این که می‌گویم دوستان، منظورم آنهایی است که در لباس دوست کاردشمن را می‌کنند.

مثلاً یک دادگاه انقلابی را در نظر بگیرید. ممکن است قاضی و دادستان آن،هر دو از نیروهای مخلص باشند امّا درست فکر نکنند. با یک حکم صادره،اموال یک آدم بی‌تقصیر را توقیف می‌کنند. حساب این شخص در بانک‌توقیف می‌شود. این‌ها فکر می‌کنند حالا مثلاً پنچ میلیون تومان به‌نفع‌بیت‌المال کار کردند. به‌نظر خودشان خدمت هم کرده‌اند. امّا نمی‌دانند با این‌توقیف بی جا، در دل همه آن کسانی که پول دارند، وحشت ایجاد کرده‌اند.پول‌های اینها از بانک‌ها در می‌آید و به‌گاوصندوقهای شخصی می‌ریزد. دولت‌هم نمی‌تواند اعتبارات تصویب شده را بپردازد، چون بانکها متزلزل می‌شوند.به‌جای این‌که فعالیت کنند، کارها متوقف می‌شود. یعنی به‌جای این‌که زمین راآباد کنند، کارخانه‌ها را راه بیندازند و ماشینها را درست کنند، دست روی دست‌می‌گذارند و می‌نشینند و می‌گویند: "صبر کنیم تا ببینیم چه می‌شود؟"خوبهاشان این کار را می‌کنند. آن‌هایی که قدری بد هستند، ضربه‌های دیگری هم‌برای جبران این کار می‌زنند. پول‌ها را به‌قیمت نازل، تبدیل به‌دلار و مارک‌می‌کنند و به‌خارج می‌فرستند. به‌کویت می‌روند و دینار آنجا را به‌صد تومان‌می‌خرند. با این همه زحمت پول را چهاربرابر کوچک می‌کنند تا از این مملکت خارج بشود. چراکه می‌بینند اینجا امن نیست. آن‌ها که با یک شعار دردادگاه انقلاب، رئیس یا قاضی را تحت تأثیر قرار می‌دهند تا فلان سرمایه‌دار رابگیرند، ضربه می‌زنند. گرفتن یک سرمایه‌دار کار آسانی است، ولی او کسی‌است که دارد کار و تولید می‌کند، شما این را بگیرید، مثل این است که به‌اقتصاداین‌کشور کبریت کشیده‌اید.

من در یکی از شهرستانها، همان اوایل انقلاب یادم هست که دادگاه انقلاب‌یکی از همین افراد رإ؛ظظ محکوم کرد. البته اکثر این‌ها آدم‌های جالبی نیستند وممکن است روزی حسابشان با قانون رسیده شود؛ امّا همین آدم را که گرفتند،کشاورزی خوابید! چقدر از باغها را ول کردند و رفتند و ضربه بزرگی به‌اقتصادآن ناحیه زدند. هزاران کارگر هم بیکار شدند. چراکه آن شخص دیگر نیامدپولش را بدهد. اگر صنار پول داشت، برای روز مبادا نگاه داشت. این‌طور کارهاحاصل فکرهای خوبی نیست. این‌ها هم می‌توانند دوست باشند، هم دشمن. مابا موارد زیادی برخورد کردیم که مجاهد خلق، فدایی خلق و فلان گروهک‌ضدانقلاب، وارد دادگاه شد و این کارها را کرد. یک توقیف بی‌جا هم چنین‌اثری را می‌گذارد. شما در یک اداره، کارمند خوب و فعالی را به‌خاطر بعضی‌سوابق، بی‌جهت و بدون حساب و قانون بازداشت کنید. فردا نتیجه‌اش این‌می‌شود که کارمند روبه‌رویی، دستش به‌قلم نمی‌رود و منتظر است سرنوشتی‌شبیه سرنوشت همکارش نصیب او بشود. البته اگر این کار قانون و حساب‌داشته باشد، دلیلی ندارد همکار وی انگیزه‌اش را از دست بدهد. می‌داند که این‌شخص مشکل قانونی داشته است. او را گرفته‌اند چون عضو ساواک بوده‌است.

این خودسریها و تجاوز از مرز قانون، چه به‌دست دوست و چه به‌دست‌دشمنان دوست نما، سبب ایجاد بی‌اعتمادی مردم و فلج ماندن نیروهای‌سازنده در اقتصاد کشور می‌شود. ما باید یک حدوحسابی را در این گونه اموررعایت کنیم. از طرف دیگر می‌خواهم بگویم تجاوزکاران اقتصادی، آن‌هایی که‌به‌خیال خودشان با درآمدهای شخصی خودشان از راه قانون شکنی و احتکاردست به‌تشدید جو بی‌اعتمادی می‌زنند باید شناخته و کشف شوند. این‌ها اگردشمن باشند که حسابشان معلوم است؛ امّا اگر فقط به‌دلیل سودجویی و منافع‌شخصی اقدام کرده باشند، احمق هستند. چون به‌زودی شناخته می‌شوند ومردم نسبت به‌این تیپ افراد بی‌اعتماد می‌شوند. جامعه به‌اینها فشار می‌آورد.فردا می‌گویند: " زود باشید و این‌طور آدمهایی که با اموال و امکاناتشان دارندحرکت مخرب می‌کنند از جامعه دورشان کنید. "

روایتی هست از پیغمبر(ص) که می‌فرماید: " اذامنعت الزکوة سائت حال‌الفقراء والاغنیاء." می‌فرماید: " وقتی که متمولین و اغنیا زکات ندهند، حقوق‌مردم را اعاده نکنند، هم حال فقرا بد می‌شود، هم حال اغنیا." سؤال کردند:"آقا! خوب معلوم است حال فقرا بد می‌شود؛ امّا اغنیا چرا؟" پیغمبر(ص)فرمود: "فقرا که بی‌کار نمی‌نشینند. وقتی که شما اغنیا را به‌صورت گرگ درجامعه معرفی می‌کنید، جامعه هم نمی‌گذارد آن‌ها باقی بمانند." این طغیانی که‌امروز علیه سرمایه‌داری در کشور ما و در دنیا هست، دلیل عمده‌اش تجاوزآنهاست. مثلاً ما در گذشته می‌دیدیم شرکتها و پیمانکاران، همه همتشان این‌است که اموال این کشور را بدزدند، از دولت و از ملت بخورند. این باعث‌می‌شد که اگر ده یک شرکتها بد بودند، جامعه نسبت به‌همه شرکت‌ها بدبین‌بشود. و امروز شعار این است: " همه اینها را خلع سلاح کنید ." چند تاتجاوزگر باعث شدند که حتی سرمایه‌های مشروع، نامشروع جلوه کند و این‌تباهی به وجود آید. در یکی ازگزارشهایی که سازمان برنامه و بودجه درباره‌پیمانکارهای گذشته به‌مجلس داده بود، بیست شرکت معرفی شدند که از چهل‌و پنج میلیون سرمایه، نزدیک به‌بیست میلیارد تومان اموال دولتی را گرفته‌اند.چهل و پنج میلیون تومان کجا و بیست میلیارد تومان کجا؟! یک شرکت را مثلاًبا دو میلیون تومان ثبت می‌کردند، بعد از بانکها وام می‌گرفتند. با وامها زمین‌می‌خریدند، باغ می‌خریدند، خانه می‌خریدند و خلاصه نهایت اینها را دوباره‌در بانک می‌گذاشتند و مرتب از بانک پول می‌گرفتند. احتمالاً چندتایی‌بولدوزر هم تهیه می‌کردند و می‌گفتند مثلاً فلان جاده را به‌من بدهید یا بندرفلان را من می‌سازم. پیمانکاری بندر را می‌گرفتند با پیشنهاد گران( چون مثلاًاعضای پیمانکاری شاهپور بودند. ) کار صدتومانی را سیصد تومان قراردادمی‌بستند. آن‌وقت پیش پرداخت‌های دولتی را به‌سهم یک سوم یا یک پنجم ازکل مبلغ قرارداد گرفته با پولهایش در خارج یا در داخل سرمایه‌گذاری مجددمی‌کردند. تعهد آن مقاطعه را هم می‌گرفتند و با یک مقدار سود ناچیز به‌چندشرکت دیگر می‌سپردند. این مقدار سود در واقع همان قدری می‌شد که یک‌شرکت با بیست شرکت تقسیم بکند. مجریان طرح همان شرکتهای کوچک وگمنامی بودند که نمی‌توانستند نفوذی در دربار داشته باشند یا طرحی در دست‌بگیرند، به ناچار کارهای بزرگ آن‌ها را خرد خرد در دست می‌گرفتند. بیست‌شرکت با چهل و پنج میلیون تومان، بیست میلیارد را این طور جمع می‌کرد.درآمدها را می‌خوردند و به‌خارج منتقل می‌کردند. حالا چهارتا شرکت کوچک‌که دارند کار می‌کنند و کارهای اینها را انجام می‌دهند، بدنام می‌شدند. این‌تجاوزهایی که از طرف سرمایه‌داران صورت می‌گرفت، هم حال خود آن‌ها و هم‌آینده‌شان را به‌علاوه آینده اجتماع را تباه می‌کرد. درنتیجه این وضعیت‌به‌وجود می‌آمد و عامل اصلی بی‌اعتمادی آن‌ها می‌شدند. دشمنان ما هم این رامی‌خواهند و ما نباید در این چاه بیفتیم.

ما باید بیدار و هشیار عمل کنیم. در اصل چهل و نهم قانون اساسی، نوشته:هر کس ثروت نامشروعی جمع کرده، حالا از رشوه، قمار، ربا یااختلاس مثل‌ارتباط با دولت و گرفتن اموال با بندوبست و این حرفها، باید مجازات شود.یک قانون می‌نویسیم، اداره درست می‌کنیم و آن اداره سراغ افراد می‌رود،رسیدگی می‌کند و اموال نامشروع را می‌گیرد. اگر این‌طور بکنیم، آن‌هایی که‌اموال حلال دارند، خیالشان راحت است. آن‌هایی که نامشروع نیستند، همین‌حالا هم بإ؛ظظ خیال راحت سرمایه‌گذاری می‌کنند. کارگاه درست می‌کنند، کارخانه‌می‌سازند و زمین آباد می‌کنند. اگر کاری هم نتوانند انجام دهند، لااقل‌پولهایشان را در بانک می‌گذارند که بانک بتواند این پول را به‌گردش درآورد.ولی اگر ما نخواهیم این‌طور [قانونی ]حرکت بکنیم که متأسفانه از جانب‌بعضی از نهادها دیده شده و آن‌همه خدمتشان با چنین حرکتهایی مخدوش‌شده و زشت و مضر جلوه داده شده، بهتر است که اصلاً حرکت نکنیم.

لذا من اینجا، در این خطبه و در سال قانون، سالی که همه ارگانها تثبیت‌شده‌اند و مجلس و دولت و شورای قضایی با سرعت بیشتر کار می‌کنند وخوشبختانه امکان اجرای قوانین هست و مزاحم هم نداریم، به‌این مردم، به‌این‌نهادها به این خواهران و برادران مسؤول، بخصوص در دادگاههای انقلاب،هیأتهای هفت‌نفره مجامعی که با اموال مردم سروکار دارند، تأکید می‌کنم‌معنای حرف امام این‌است که دیرتر حرکت کنیم؛ امّا صحیح و اصولی حرکت‌بکنیم.

مثالی می‌آورم: شما همه قضیه بند" ج " را می‌دانید. شورای انقلاب درمورد اراضی مزروعی قانونی گذرانده بود. همین که مجریان درست عمل‌نکردند، قانون متوقف شد. با صراحت می‌گویم. حالا اینها یا دوست بودند یادشمن،[نمی‌دانم، ولی ] دوستان آنهایی بودند که عجله داشتند زودتر به‌نتیجه‌برسند. وقتی که از حدود قانون شورای انقلاب تجاوز کردند و با نظر خودشان‌پیش رفتند، قانون متوقف ماند که ماند. اگر این‌طور عمل نمی‌شد، ما امروزقانون اصلاحات ارضی را تمام کرده‌بودیم و همه چیز اجرا می‌شد.

مثال دیگر در مورد اراضی شهری است. ما قانونی گذراندیم که مالکیت‌اراضی موات خلع شود و این اراضی به‌افراد بی زمین سپرده شود. قانون‌اسلامی، صحیح و قابل اجرا بود. یک عده برای اینکه بیشتر عجله داشتند ومی‌خواستند کارها زودتر انجام شود، با احساسات ضدسرمایه‌داری شدید جلوافتادند و با تدوین یک‌آیین نامه اراضی غیرموات را نیز مشمول قانون کرده وسروصدای مسلمین را بلند کردند. بنابراین قانون فوق هم متوقف ماند. ضرربی‌قانونی مثل اینها و حتی بدتر از اینهاست. ما از این به بعد از این کارهاخواهیم داشت. مثلاً می‌خواهیم فردا تجارت خارجی را قدم به‌قدم، نه‌یکدفعه، ملی کنیم. اگر بنا شد آهن ملی باشد، گمرک جلوی دارو را هم بگیرد،یا اگر ما گفتیم امروز دارو را دیگر به‌بخش خصوصی نمی‌دهیم، او بیاید وجلوی ملامین را هم بگیرد، اگر این‌طور بشود، این قانون هم اجرا نمی‌شود.

با این وضع اجرایی نمی‌شود به‌هیچ کس اعتماد کرد. این رسم دوستی نیست‌والبته آن‌طور که در چند مورد کشف شده، عاملین این باب نابسامانیها دشمنان‌ما هستند. یکی از کارهایی که منافقین در آن دخالت دارند همین است. امروز ازهمه‌جا مأیوس شده‌اند و دیگر در شهر نمی‌توانند دست به‌خرابکاری بزنند،آمده‌اند و در ارگانها با این که به‌طور رسمی حضوری ندارند، مع‌ذالک به‌طورحیله‌گرانه و مخفیانه دست به‌عمل زده‌اند. شلوغی و بی‌اعتمادی راه می‌اندازند.این روش را از قبل هم داشته‌اند، امّا چون حالا دیگر راهی برایشان نمانده در آن‌قالب‌ها رفته‌اند و کار می‌کنند.

نتیجه‌ای که می‌خواهم از این خطبه بگیرم، این است که ما امروز نیاز نداریم‌کشورمان را به‌صورت انقلابی اداره کنیم. دوران، دوران نظم و قانون است.وضعیت کشور را باید تثبیت کرد تا اعتماد مردم جلب بشود. باید این مردم‌بفهمند و سطح فکرشان بالا بیاید. مطمئن بشوند حقوقشان را قانون می‌گیرد،تا نخواهند با بی‌قانونی بگیرند. آن‌هایی که اموال نامشروع دارند، مطمئن باشنداخذ خواهد شد و هیچ‌وقت به‌اموال حلال آن‌ها کاری نداریم. همه تلاش دشمن‌این است که نگذارد ما وارد این مرحله بشویم. یک کلمه در جایی گفته می‌شودو در بین مردم هیاهو راه می‌اندازد. مثلاً پولها را می‌خواهند در بانک مصادره‌کنند. یک چنین شایعه‌ای کافی است که هرکس پولی دارد، بیرون بکشد. پول‌بانکها که نامحدود نیست. در چاپ اسکناس حساب شده عمل می‌شود.به‌مقدار اعتبار هر کشور، همان مقدار اسکناس چاپ می‌کنند. این اسکناسها اگردر گردش بیاید طبق همان سرمایه در گردش، درست می‌شود؛ امّا اگر در خانه یادر قلک‌ها بماند، شما حسابش را بکنید که چه وضعی پیش می‌آید! هر یک نفراگر بخواهد صد تومان در خانه بگذارد، همین مقدار کم، شما در میان نوزده‌میلیون نفر حساب کنید و ببینید چه مبلغ عظیمی از جریان اقتصادی دورمی‌ماند و تا چه اندازه صدمه می‌زند! تمام پولها از بانک بیرون آمده و هیچ‌چیز در بانک نمی‌ماند. پس همه کارها می‌خوابد. این مسئله را کوچک‌نشمارید و برگردید به‌حسابتان نگاه کنید. پول‌هایی که بی‌جهت در خانه، درقلک یا در مغازه جمع کرده‌اید، بریزید در بانکها و حاصل این کار سازنده راببینید. البته دشمنان حساب دیگری می‌کنند. دشمنان، سرمایه‌دارهای مخالف،اگر رقمهای عمده را بردارند، در گاوصندوقها می‌گذارند. تعداد آن‌ها محدوداست و نمی‌توانند ضربه بزنند. امّا ضربه را خُرده پولها می‌توانند بزنند. شمااگر تصمیم بگیرید که هر چه پول دارید در بانک بگذارید و فقط به اندازه نیازروزانه دستتان باشد، چرخ بزرگی را به‌حرکت درآورده‌اید. حتی پس‌اندازهای‌بچه‌ها اگر در بانک بماند، ممکن است به‌حساب نیاید، امّا به‌سهم خودش‌کارساز است. چون بانک مال مسلمانهاست و مثل قدیم نیست که شما باآن‌قطع رابطه بکنید. این یک قدم عظیمی در رواج اقتصاد کشور است و دشمن ازاین طریق نمی‌تواند ضربه بزند. آن شایعه‌ها دیگر مؤثر نیست، فقط یک عده‌معدودی تحت تأثیر قرار می‌گیرند.

در نهایت من این اطمینان را امروز از تریبون نماز جمعه می‌دهم و به‌عنوان‌رئیس مجلس و یک مسلمان که سیاست کشور را می‌داند می‌گویم، سیاست‌کشور ما این نیست که با بی‌قانونی و با شعار، با مردم برخورد بکنیم. هر جا که‌دیدید یک ارگانی، چه انقلابی و چه غیرانقلابی، چه اداری و چه غیر اداری،می‌خواهد برخورد غیرقانونی بکند، این دوست نیست، دشمن است. یادوست نادان است که کار دشمن را می‌کند. بدون این اعتماد و بدون حکومت‌قانون یا اطمینان مردم نمی‌توان کشور را اداره کرد. با مردم باید برطبق قانون‌رفتار شود. حالا ممکن است قانون اشتباه باشد، این مهم نیست. قانونی که‌اشتباه شد، در عمل تجربه می‌کنند و قانون را اصلاح می‌کنند. اگر مردم مطمئن‌نباشند که برطبق قانون باآنها رفتار می‌شود، مردد می‌شوند. به‌دادگاه می‌روند،نمی‌دانند چه حکمی صادر می‌شود، شهرداری احضارشان کرده نمی‌دانند چه‌حکمی در کار است، زمین دارند، می‌گویند نمی‌گذارند رویش کار بکنیم، کسی‌در دکانش برود، نگذارند کار بکند، دم گمرک می‌رود نمی‌داند چه کار بکند،...اگر این‌طور باشد، سنگ روی سنگ بند نمی‌شود و جامعه نمی‌تواند به‌راه‌خودش برود. با شعار هم که نمی‌شود همیشه جامعه را اداره کرد. پس این‌توصیه را بپذیرید و اطمینان داشته باشید که امام گفته است و ما هم روی‌حرف امام می‌ایستیم که سال، سال قانون است. و سال آینده محکم‌تر ازامسال، سال قانون است و همیشه چنین خواهد شد.

اَعوذُباللَّه مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجیم.

بسْمِ‌اللَّه الرَّحْمنِ الرَّحیمْ.

اَلْهیکُمُ التَّکاثُرُ/ حَتَّی زُرْتُمُ الْمَقابر/ کلاّسَوَْفَ تَعْلَمُون/ ثُمّ‌کلاّسَوْفَ تَعْلَمُونَ/ کَلاّ لَوْ تَعْلَمُونَ عِلمَ الْیَقِینِ/ لَتَرَونّ‌الجَحیمَ/ ثُمَّ لَتَرَوُنَّها عَیْنَ الْیَقینِ/ ثُمَّ لَتُسئَلُنَّ یَوْمَئِذٍ عَنِ‌النَّعِیمِ.

خطبه دوّم:

بسم‌اللَّه‌الرحمن‌الرحیم

اَلْحَمْدُللَّهِ رَبِّ الْعالَمینْ وَالصَّلوةُ وَالسَّلام عَلی رَسُولِ‌اللَّهِ‌سَیِّدالْمُرسَلینْ‌وَ عَلی عَلیٍّ اَمیرِالْمُؤْمِنینَ وَ وَصیّ رَسوُلِ‌ربِّ الْعالَمینْ وَ عَلی سبْطَیِ‌الرَّحْمَةِالْحَسَن وَ الْحُسَین وَعَلی اَئِمَةِ الْمَعْصُومین عَلیِّ بْن الْحُسَین ومُحَمَّدبْن عَلیٍّ وَجَعْفَرِبْن مُحَمَّدٍ وَ مُوسَی بْنِ جَعْفَرٍ وَ عَلیِّ بْنِ مُوسیومُحَمَّد بْن عَلیٍّ وَ عَلیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ وَالْحَسَنِ بْنِ عَلیّوَالْخَلَفِ الْهادی الْمَهْدی(عج). حُجَجِکَ عَلی عِبادکَ وَاُمَنائِکَ فی بلادکَ.

بنا شد که در خطبه دوّم درباره مسائل جاری کشور و منطقه حرف بزنم که اتفاقاً دراین هفته مسائل مهمی برای گفتن و توضیح داریم. البته سعی می‌کنم کوتاه ومختصر باشد.

در این هفته شخصیت عظیمی از جامعه اسلامی ما رفت. استاد علامه‌طباطبایی (2)، فیلسوف، عارف، فقیه و مؤمن متعبد، استاد بزرگوار، متفکرعظیم‌الشأن که حق عظیمی بر حوزه‌های علمیه و مردم ما و تاریخ اسلام دارد.این روزها فضایل ایشان گفته شده و من فقط در حد اشاره می‌گویم. آن نکته‌مهمی که درباره علامه به‌نظر من باید اشاره شود، نقش ایشان است در تحول‌فکری حوزه علمیه. همان‌طور که می‌دانید بعد از رفتن رضاشاه سعی براین‌بود تا دوباره حوزه‌های علمیه را احیا کنند. یعنی آن دوره طولانی که‌خانواده پهلوی می‌خواستند روحانیت را قلع و قمع کنند، با ضعف این خاندان‌تقریباً برطرف شد. روحانیت از هم پاشیده شده بود. بعد از شهریور بیست همه‌تلاشها این بود که دوباره روحانیت در جامعه راه بیفتد. و این تلاش بنیادی و استراتژیک در آن فضای نسبتاً آزاد بعد از دوره رضاخان به‌انجام می‌رسید. همه‌تلاشها این بود که حوزه علمیه داشته باشیم و طلبه‌ها درس بخوانند تا بنیه‌روحانیت را که مدتهای طولانی سرکوب شده بود، تقویت کنیم. در حوزه قم باریاست " آیت اللَّه بروجردی " عمده فشارها روی درس خواندن بود تا مسایل‌خارج از درس. خواندن صرف و نحو، معانی و بیان، فقه و اصول، و فلسفه ومنطق جزء همان متون کلاسیک حوزوی بود که برای یک دوره معین لازم بود.خوشبختانه این مرحله گذشت و حوزه‌ها تشکیل شد. تحولی لازم بود تا ازیک بعدی بودن درسهای طلبگی بیرون بیاییم و به‌فضای جامعه کشیده شویم.من فکر می‌کنم مرحوم علامه طباطبایی مهمترین کسی بود که این بعد فکری‌را ایجاد کرد. شما تفسیر ایشان را بخوانید و ببینید همه بحث‌های شرقی‌ها وغربی‌ها و همه شبهات وارده براسلام چگونه رد شده و روشنگری لازم را انجام‌داده‌اند. این تفسیر محصول درسهای ایشان در حوزه است و طلبه‌ها با خواندن‌این درس‌ها و گذراندن جلسات آن از محدوده‌های بسته سابق بیرون کشیده‌شدند. فلسفه قبلاً شکل خاصی داشت و ما کتابهای معینی می‌خواندیم. همین‌اصول فلسفه و روش رئالیسم، درس‌هایی است که ایشان هفته‌ای یک شب‌به‌عده‌ای از فضلا می‌گفتند. فلسفه تطبیقی، مسائل مارکسیسم، مسائل بدی که‌اطراف اسلام مطرح کرده بودند و نقطه ضعف آنهاست، روشنگری شده و دربُعد اخلاق و مسائل اجتماعی و علمی هم ایشان یک فضای جدیدی به‌وجودآوردند. شاگردان ایشان به‌سلاح علوم کلاسیک حوزه و اطلاعات متفرقه ومسایل اجتماعی، فلسفی و سیاسی مجهز شدند.

این تحول از سالهای سی یا چهل در حوزه مشهود بود. طوری که اواخر آن‌سالها حوزه با ده سال گذشته‌اش تفاوت بسیاری داشت. امام عظیم‌الشأن با آن‌قیام تاریخی و عظیم محصول تحول فکری حوزه را به‌عمل درآوردند و درحقیقت خودشان دستی عامل در آن تحولات داشتند. نتیجه‌ای هم که امام از آن‌حوزه مجهز به‌سلاح فکری و علمی گرفتند، کار ساده‌ای نبود. ما از سال چهل‌به‌بعد وارد این نهضت شدیم.

بنابراین استاد علامه آیت‌اللَّه طباطبایی را به‌عنوان یکی از کسانی که حق‌عظیمی در تحول جامعه اسلامی داشته‌اند و باید در تاریخ هم ذکر شود،می‌شناسیم. کتاب‌های ایشان، بخصوص "تفسیرالمیزان " که برای تاریخ شیعه‌ذخیره بسیار عظیمی است، بسیار مهم هستند. از نظر شخص بنده که این تفسیررا یکی دوبار تمامش را با دقت خوانده‌ام و موفق شده‌ام در زندان با تفسیرهای‌دیگر مقایسه بکنم، جامع‌ترین تفسیر در تاریخ تفاسیر اسلامی است. چنین‌تفسیری را ما نداشتیم. حالا ممکن است مثلاً یک سوره یا یک قطعه در جایی‌بهتر تفسیر شده باشد، اما در مجموع، اهمیت این اثر از لحاظ مسائل فلسفی وتعهد شیعی و دقت نظر فوق العاده مؤلف بی‌نظیر است. ایشان در تفسیرشان،هر جا که لازم دانسته‌اند به‌مسایل شیعی اهمیت خاصی داده‌اند که از لحاظاصولی از اختصاصات یک چنین تفسیری است. البته تفاسیری هست که فقطروی روال شیعی نوشته شده، امّا در این تفسیر جامع، به‌لحاظ موضع اهمیت‌در هر جا که لازم بوده روشنگری شده و این مسئله، تفسیرالمیزان را از لحاظدقت و امانت به‌قرآن و کلام خداوند به‌درجه‌ای خاص از اعتبار رسانده است.

از مسائل دیگری که از لحاظ سیاسی اجتماعی اهمیت دارد، مسئله طرح‌عربستان سعودی برای حل مشکلات خاورمیانه است که به‌حضور نیروهای‌واکنش سریع معروف است؛ نیروهای واکنش سریع یا " برایت استار " امریکا،ولی به‌مفهوم واقعی: نیروهای اشغال سریع یا تجاوز سریع به‌کشورهای دیگر.کنفرانس فاس در اواخر هفته آینده کار خود را به‌همین منظور شروع می‌کند.روی مجموعه این مسائل باید یک بحث و تحلیل بشود.

اول از همه بگویم که دو سه موضوع را بنده از هم جدا نمی‌دانم. یعنی یک‌موضوع وجود دارد که ریشه‌اش در موضوع قبلی و بعدی آن نهفته است.نمی‌دانم این مسئله در ذهن شما چطور است. تا دو سه سال گذشته، تضاداصلی در منطقه خاورمیانه تضاد عرب مسلمان با اسرائیل غاصب در منطقه‌بود. البته ریشه تضاد جای دیگری بود؛ امّا در سطح ظاهر تضاد اینجا بود. وحالا هم بنده خیال می‌کنم در استراتژی امپریالیسم و به‌تبع آن منطقه، تضاداصلی به‌اسرائیل برمی‌گردد. ولی این‌بار سرمسأله به‌اسلام و حرکت بزرگ‌جمهوری اسلامی متوجه است. به‌خاطر این‌که حالا مسئله جمهوری اسلامی،تضاد با یک دولت نیست، تضاد اسلام است با ضد اسلام و در اینجا اسلام‌واقعی مطرح است.

کشورهای مرتجع منطقه که در حقیقت همان امریکا بودند با زبان دیگر، ازجانب اسرائیل تهدید نمی‌شدند. بخشی از عربستان، اردن، عراق و لبنان وبخشی از مصر تهدید می‌شوند. اما در مجموع تهدید از نوع دیگری بود. حالاکه جمهوری اسلامی قدرت گرفته و یک ملت اسلامی، حکومت تازه‌ای را داردتجربه می‌کند، این‌ها از ملتهایشان می‌ترسند. بنابراین به‌این نتیجه رسیده‌اند که‌اگر در آن زمان از تهدید خارجی واکنش به‌خرج می‌دادند، امروز بیش از هرچیزی باید به‌داخل و به‌ملت خودشان متوجه باشند. حالا دیگر جنگ بااسرائیل متوقف شده و جنگ با اسلام و جمهوری اسلامی است که امیدملتهای مسلمان منطقه محسوب می‌شود. این جنگ را امروز در درجه اول قرارداده‌اند. البته خجالت می‌کشند بگویند اسرائیل، نه. هیاهو راه می‌اندازند که‌ایران از اسرائیل اسلحه خریده و می‌خواهند قضیه را این‌طور جلوه بدهند.یعنی سعی دارند شبهه ایجاد کنند. من همین دیروز یک صورتی دیدم که ایران‌چهارصدوپنجاه میلیون دلار پول نفت از اسرائیل طلبکار است. حالا که ماروابط با اسرائیل را قطع کرده‌ایم بهانه افتاده دست آن‌ها و پول نفت را نمی‌دهند.البته قرار بوده زمان شاه مقداری اسلحه از اسرائیل خریداری شود و ما به‌اجرای‌این معامله هم پشت کرده و اسلحه را نخریدیم و نخواستیم. عرب‌ها این رامی‌دانند. بعید است که اعراب همسایه و منطقه از این واقعیت بی‌خبر باشند.حالا هیاهو را سر این مسئله راه انداخته‌اند تا به‌استناد آن قرارداد گذشته چهره‌ضداسرائیلی خودشان را حفظ و در نهایت مبارزه را با ما راه بیندازند. این یک‌بخش مسئله است. طرح عربستان سعودی، جدا از طرح آمریکا نیست. حالااین بازی‌هایی که اینها در می‌آورند برای رسیدن به‌این نقطه است که مبارزه باجمهوری اسلامی در منطقه جا افتاده و جدی گرفته شود. این‌که می‌بینیدنکته‌ای را بگین قبول نمی‌کند و جای دیگرش را آن دیگری رد یا قبول‌نمی‌کند، همه‌اش یک بازی است. اصل طرح این است که تا متوقف کردن‌هجوم انقلاب اسلامی ایران به‌اینجا بپردازند. البته چون نمی‌شود علنی رفتارکرد، زیرکانه و با رندی عمل می‌کنند. می‌آیند یک طرحی می‌دهند و یک نقطه‌مثبت هم در آن می‌گذارند که دولت فلسطینی در بخشی از اراضی فلسطین‌تشکیل شود. حالا دورنمایی هم از بیت‌المقدس می‌دهند که ممکن است این‌بیت‌المقدس پایتخت دولت فلسطینی بشود. از آن حیله‌های بزرگ روزگاراست.

من یک بار در همین تریبون نماز جمعه گفتم که مسئله اصلی این است که‌اصولاً دولتی به‌نام اسرائیل در منطقه خطرناک است و اگر مسلمین و اعراب درسیاستهاشان از این اصل نزول کنند، باخته‌اند. در آن خطبه مستقل توضیح دادم‌که اصلاً دولتی به‌آن نام نمی‌تواند بیاید.

بنابر یک اصل سیاسی، تجاوزگر همیشه برای ادامه تجاوز نیاز به‌فرصت‌دارد. مذاکرات هم برپایه همین اصل، همیشه سبب ادامه تجاوز و طولانی‌ترکردن عمل متجاوز بوده است. می‌آیند وارد خاک یک کشور می‌شوند و بعدمی‌گویند بیایید مذاکره کنیم. خوب، بالاخره نشستیم به‌مذاکره؛ امّا یک روز،دوروز، یک ماه، پنج‌ماه، دوسال، سه‌سال، آخر چقدر این مذاکرات باید ادامه‌پیدا کند؟ تا حدی که شور دفاع بخوابد. حرف‌هایی هم زده می‌شود که در دل‌بعضی از مردم جا می‌گیرد. حرفهای عوام‌فریبانه می‌گویند. شور مردمی رامی‌خوابانند و با تجدید دور مذاکرات و تجدید کنفرانس و بحثها عمل متجاوزرا بیشتر می‌کنند. سیاست اسرائیل هم از اول همین بوده است.

شما تاریخچه این تجاوز بزرگ را بخوانید و ببینید اسرائیل همیشه از اول‌خواهان کنفرانس و مذاکره و بحث و فحص و از این قبیل بازیها بوده و سازمان‌ملل هم زیرکانه همین میدان را به‌او می‌دهد. امریکا و شوروی نیز همین‌خواسته‌ها را به‌انحای مختلف دامن می‌زنند و برای ادامه حضور اسرائیل‌متوسل به‌مذاکره می‌شوند. خیلی وقتها هم برای ردگم کردن، طرح‌های سطح‌بالا می‌دهند و توقعات را بالا می‌برند، اما پشت میز مذاکره همه چیز فراموش‌می‌شود و دوباره همان بحثهای تکراری از سر گرفته می‌شود. اصلاً این را بدانیدکه اسرائیل هیچ‌وقت امتیاز نمی‌دهد. من این حرف را با صراحت می‌گویم ومسؤولیت آن را می‌پذیرم. اسرائیل در تاریخ شکل گرفته از تجاوزات خودش‌نه‌تنها امتیاز کوچکی هم نمی‌دهد که همواره امتیاز هم می‌خواهد. بنای این‌تجاوزگر بر این است و حتی به‌تروریست‌ها هم امتیاز نمی‌دهد. این در بین‌صهیونیستها یک اصل است که وقتی کسی را به‌گروگان می‌گیرند، آن قدر صبرمی‌کنند تا تهدید کنندگان به‌نهایت عمل خودشان دست بزنند؛ مثلاً هواپیما رامنفجر کنند، امّا اسرائیل کار خودش را ادامه می‌دهد. اصلاً اینها چه داده‌اند که‌دوباره بخواهند بدهند؟ همیشه غصب کرده‌اند. این سران عرب خیال می‌کننداگر جمع شوند و به‌فاس بروند، اسرائیل حاضر می‌شود از بخشی که تصرف‌کرده در اختیار تشکیل دولت فلسطینی قرار بدهد!؟ اسرائیل می‌پذیرد که‌دولتی آنجا به وجود بیاید که احیاناً یک ابرقدرت هم پشت سرش در آنجاموشک بگذارد و از آن‌ها دفاع کند؟! این را اسرائیل نمی‌پذیرد و اگر بپذیرد، عمل‌نمی‌کند.

اسرائیل، بیت‌المقدس را بدون زور تحویل نمی‌دهد و این زور، جدا ازمبارزه با اصل اسرائیل نیست. تا این غاصب را در" تل آویو " شکست ندهیم،در بیت‌المقدس نمی‌توانیم شکست بدهیم. حالا شما فرض کنید، به‌فرض‌محال، یک بخشی از اراضی را، مثلاً بخش غربی رود اردن را به‌شما دادند تاشما دولت فلسطینی تشکیل بدهید. جمعیتی که در آنجا هست به‌قدری متراکم‌است که بیش از حد ظرفیت منطقه جا می‌گیرد. سه‌چهارمیلیون فلسطینی رامی‌خواهید چه بکنید؟ این‌ها را می‌برید آنجا؟ این‌ها در دنیا آواره بمانند و شمایک کشور فلسطینی یک میلیون نفری تشکیل بدهید؟ حالا مثلاً تشکیل دادید؛کشوری تشکیل داده‌اید که هیچ چیز از خودش ندارد و باید با صدقه کشورهایی‌مثل عربستان سعودی و کشورهای جنوب خلیج فارس، یا با اسلحه امثال"نمیری" ، " سادات " و " بورقیبه " از خودتان دفاع بکنید. امروز سازمان‌مقاومت فلسطین به‌خاطر همین بودجه‌هایش وابسته است. در چنین وضعی‌دولت ضعیف، هزار مرتبه وابسته‌تر می‌شود و نمی‌تواند نفس بکشد. باید باصدقه آن‌ها زندگی بکنید. اگر خواستید بجنگید عربستان بودجه‌اش را قطع‌می‌کند. در مقابل اسلحه باید دلار بدهید. از کجا می‌آورید؟ به‌علاوه کشورکوچک شما از داخل تل آویو و اطراف اسرائیل، در معرض خطر موشکهایی‌است که تمام مواضع حیاتی شما را نشانه رفته است. این طور کشوری‌می‌تواند یک کشور مستقل باشد؟ در واقع می‌خواهم بدانم نقطه مثبت این‌طرح کجاست؟ چه چیزی دست شما را می‌گیرد. سوریه که از اسرائیل هم‌بزرگتر است، امروز در چه وضعی دارد با اسرائیل زندگی می‌کند؟ شما الان که‌در لبنان هستید، هر روز اسرائیل روی سر شما بمب می‌ریزد. چه کسی از شمادفاع خواهد کرد؟ خود لبنان که یک کشور مستقلی است، هر روز توسطهواپیماهای اسرائیلی دیوار صوتی‌اش شکسته می‌شود و شیشه ساختمانها را در بیروت شکسته‌اند، در نهایت بمب هم می‌ریزد و می‌رود. کدام کشور به‌شماکمک می‌کند که یک موشک به‌هواپیمای اسرائیلی بزنید؟ فردا که این‌کشورکوچک و مستقل شما تشکیل شد، چه چیزی برای شما باقی خواهدگذاشت؟ من مخالف تشکیل دولت فلسطینی در هر گوشه‌ای از جهان نیستم؛امّا می‌گویم امتیاز به‌اسرائیل ندهید، بروید و با زور یک بخشی را بگیرید وبگویید دولت ما اینجاست.

اگر مشروعیت اسرائیل را پذیرفتیم، باخته‌ایم و امریکا هم همین رامی‌خواهد. آمریکا مذاکره کردن با سازمان مقاومت فلسطین را در گرومشروعیت اسرائیل قرار داده است. شما دارید در دام امریکا گرفتار می‌شوید.این شعار را امریکا بیست سال پیش داده، حالا شما حرف او را می‌خواهید باگردن کلفتی عمل بکنید. با سینه گشاده و با وجهه باز می‌خواهید بپذیرید که‌چه؟ طرح اگر در کنفرانس تصویب بشود؛ که البته بعید می‌دانم جرأت بکنند،فاس به‌عنوان مرکز خیانت به‌مصالح اسلام و مسلمین و منطقه باید در تاریخ‌ثبت شود. این طرح "برایت استار" امریکا فقط یک مانوری برای دلگرم کردن‌همین آقایان رأی دهنده است. می‌خواهند به‌آنها بگویند ما هستیم، نترسید،رأی بدهید؛ پشتتان ایستاده‌ایم! چتربازان امریکایی و تفنگداران آمریکایی درراهند، از مردم نترسید! خلاصه می‌خواهد یک قدری توی دل مردم آن مناطق‌را خالی بکند و هم دلگرمی باشد برای رؤسای سرسپرده‌شان تا رأی مورد نظرآمریکا را بدهند. البته اینها اگر عقل داشته باشند، می‌دانند که امریکا نمی‌توانداینها را نجات بدهد. تنها راه نجات اینها، سازش با مردمشان است. این‌ها به‌جای‌این‌که پای این طرح را امضاء کنند، منشور مردمی را امضاء کنند، بروندنیروهایشان را متمرکز کنند تا اسرائیل را از منطقه براندازند.

من نمی‌گویم یهودیان را بریزید بیرون . یهودیان هم مثل بقیه مردم می‌تواننددر فلسطین زندگی بکنند. فلسطین متعلق به‌مردم فلسطین است. کسی که ازشوروی یا امریکا، از هند یا از اروپا آمده، اگر جایی برایش ماند، مثل مهاجرین‌دیگر زندگی بکند، وگرنه برگردد برود. دولت، خاک و حکومت مال مردم‌فلسطین است. عرب نباید شعارش را فراموش کند. این حرفی است که بارها رهبران آزادیخواه گفته‌اند و حرف تازه‌ای هم نیست. از همان سالهای چهل وهفت و چهل و هشت که اسرائیل تشکیل شد تا به‌امروز که سال هشتادو یک است، سالی ده بار این حرف را گفته‌اند. از حرفشان برنگردند. مردانگی‌شان رااز دست ندهند. این تنها امید اتحاد دنیای عرب و اسلام را از بین نبرند. این‌وسیله اتحاد را تبدیل به‌ابزار افتراق نکنند. آن افتراقی که " کمپ دیوید " برسر ما آورد، کافی است. صفوف عرب را از هم متلاشی کرد و چنان کشورها رادرمقابل هم قرار داد که در این پنج سال اسرائیل راحت‌ترین دوران عمرش راگذراند. چون مطمئن شد از دنیای اسلام هیچ تعرض و حمله‌ای نسبت به‌اونخواهد بود، پس با خیال راحت مسلمانان را در لبنان و جاهای دیگر سرکوب‌کرد. آن خیانت را تکرار نکنید.

اَعُوذُ باِللَّه مِنَ‌الشَّیطانِ‌الرَّجیم

بسْمِ‌اللَّهِ الرَّحْمنِ‌الرَّحیم.

اَلَمْ تَرَکَیفَ فَعَلَ رَبُّکَ باَصْحاب‌الْفیلِ/ اَلَمْ یَجْعَلْ کَیْدَهُمْ‌فی تَضْلیلٍ/ وَ اَرْسَلَ عَلَیْهِمْ طَیْراً اَبابیلَ/ تَرْمِیهِمْ بحِجارَةٍمِنْ سجّیلٍ/ فَجَعَلَهُم کَعَصْفٍ مأکول.

این آیه شریفه می‌تواند قوت قلبی باشد برای کسانی که به‌نام اسلام و به‌نام‌دفاع از حق می‌خواهند قیام بکنند

*********************************************************************************************************

1 - در آستانه حلول سال نو و سومین سال پیروزی انقلاب اسلامی امام در پیامی به مردم و مسئولین در روز 29 اسفندماه سال 59، سال جدید را سال رحمت و برادری و حاکمیت قانون و ستیز با متجاوزین نامیده و تذکراتی را شامل سیزده بند به مردم و مسئولین عرضه داشتند:

بسم اللَّه الرحمن الرحیم

در آستانه سومین سال جمهوری اسلامی و روزهای بزرگداشت ولادت شخصیت اسلام حضرت صدیقه کبرا- سلام اللَّه علیها- که با خواست خداوند متعال نقشه شوم ابرقدرتهای شرق و غرب که کمر به نابودی اسلام بزرگ و شکست جمهوری اسلامی بسته بودند و تنها راه موفقیت خود را در ایجاد اختلاف بین توده‌های عظیم ملت شریف پنداشته و می‌پندارند تا از این توطئه شوم شیطانی ایجاد یأس و ناامیدی در قشرهای میلیونی بنمایند و به مقاصد شوم خویش برسند نقش بر آب شد، و دولتمردان محترم، جناح‌های وابسته به اجانب و تفاله‌های عقب مانده آنان را که در سرهای بی ایمان خود، و با اسم‌های گوناگون حتی به اسم اسلام، آن هم امریکایی‌اش در صفوف مسلمانان و مؤمنان به خدای بزرگ و اسلام عزیز رخنه کرده و حکومت به اصطلاح خلقی و جمهوری دمکراتیک را طرح‌ریزی نموده بودند شناسایی نموده و دست برادری به هم داده‌اند تا در سایه وحدت و اتفاق، نقشه شیطانی آنان را باطل و امید و طمأنینه را به ملت برگردانند، و توطئه گران اصلی و دنباله روهای آنان را در این مرحله نیز مأیوس نمودند.

این سال جدید را به تمام ملت شریف بخصوص شهدای زنده و بازماندگان آنان و آسیب دیدگان عزیز تبریک عرض می‌کنم و پیروزی اسلام را بر کفر و قوای مسلح جمهوری اسلامی را بر قوای گول‌خورده بعث کافر عراق و سایر وابستگان به شرق و غرب- که چشم طمع بر نابودی اسلام و جمهوری اسلامی و سلطه همه جانبه بر ذخایر کشور عظیم‌مان دوخته‌اند- از خداوند متعال خواستارم. اینک مطالبی را که به صلاح امت مسلمان و خصوص ملت انقلابی ایران به نظر می‌رسد تذکر می‌دهم، باشد که ملت عزیز با به کار بردن آن به پیروزی نهایی و افراشته شدن پرچم پر افتخار اسلام و برچیده شدن بساط ظلم و ستمگری نائل آید:

1- اخیراً به واسطه حوادثی ملت ما از دشمن‌های اصلی، چه ابرقدرت شرق و چه غرب- که در رأس همه آنها امریکای جهانخوار است و تمام بدبختی‌های بشر از جنایات آنان است و ما در حال جنگ با آنان هستیم و تمام گرفتاری‌ها و کمبودهایی که در کشور ما به چشم می‌خورد از آنان است- غفلت نموده و می‌رفت تا دشمن حقیقی از یاد برود و به جای آن دشمنی‌های خانگی بنشیند که با خواست خداوند متعال این حیله هم درهم شکست، و ما نباید فراموش کنیم که تقریباً ملت قهرمان ما با خیانتکاران سراسر دنیا طرف است و لازمه چنین مبارزه‌ای باید بیش از اینها گرفتاری داشته باشد. در جنگ دوم بین الملل با آنکه ما طرف جنگ نبودیم آن چنان قحطی شد که نان و ما یحتاج عمومی به سختی پیدا می‌شد؛ و اکنون که ما در جنگ چنانی هستیم باید ملت ما تحمل لوازم مبارزه با قدرت‌های بزرگ را داشته باشد و با دولت همکاری کند و به تبلیغاتی که از جانب منحرفین می‌شود اعتنا نکند تا پیروزی نهایی را به دست آورد.

2- چه نیکوست که این سال جدید را سال رحمت و عطوفت و برادری اعلام کنیم و کوشش نماییم در تألیف قلوب و از خداوند رحمان بخواهیم که قلوب ما را به هم نزدیک و ما را به نعمت اخوت اسلامی مفتخر و از پرتگاه افتراق و خودبینی و خود خواهی- که پایانش در این جهان ذلت و اسارت و در آن جهان ظلمت و جهنم است- نجات بخشد.

برادران و خواهران اسلامی! اگر استقلال و آزادی و جمهوری اسلامی را می‌خواهید و همان را که در به دست آوردن آن جوانان عزیز خود را فدا کردید و رنج و فشار جنگ تحمیلی را تحمل کردید، کوشش کنید در این سال جدید از قید شیطان نفس بیرون آیید و با پیوند جدید و وحدت کلمه و پناه به زیر پرچم پر افتخار اسلام عزیز، خود و اسلام عزیزتر از خویش را از آسیب و شرّ ابرقدرت‌ها و تفاله‌های وابسته به آنان نجات بخشید و با اعتصام به حبل اللَّه بر قدرت‌های شیطانی غلبه کنید.

3- از عموم ملت عظیم الشأن و خصوص دولتمردان می‌خواهم که از تجربه تلخی که از اختلاف بعد از اتحاد اول پیروزی که در ماه‌های اخیر به اوج خود رسید و روزگار را بر همه تاریک و تلخ کرد، عبرت بگیرند، و بر آن باشند که مدتی هم تجربه برادری و اتحاد را به کار برند و با محبت و رحمت همکاری و همفکری را اگر چه با تکلف هم باشد، پیشه خود قرار دهند و به کمکِ هم برای ساختن کشور بشتابند و نسبت به یکدیگر با عفو و اغماض رفتار نمایند. اگر خدای نخواسته از آن بد دیدند، فرصت فراوان است و میدان باز، ولی مطمئن باشند که وعده خداوند متعال بر آن است که اخوت ایمانی و دوستی و محبت با یکدیگر موجب نجات است.

4- از عموم علمای عظیم الشأن و ائمه جمعه و جماعات تقاضا دارم که با دیده رحمت و عطوفت به جمهوری اسلامی و متصدیان امور نظاره کنند و با ارشاد و موعظه حسنه، خطاکاران را تربیت کنند و کجی‌ها را راست فرمایند که این شیوه انبیای عظام و اولیای خداوند است. و تأثیر موعظه حسنه در نفوس بسیار زیادتر است از عیبجویی و بدگویی، و ممکن است قلم‌ها و زبان‌های عیبجو در بعضی از نفوس عصیان بیاورد و به جای اثر مثبت و نیکو اثر منفی و بد به جا گذارد و به جای اصلاح، موجب افساد شود. باید حضرات اعلام بدانند که با وجود اشتباه و خطا در متصدیان امور آثار نیک و مثبتی که در کشور به دست متصدیان و به کمک ملت عزیز انجام گرفته بسیار بیشتر است از اشتباهات و خطاها، و چنانچه تمام قلمها و زبانها به ارشاد آنان به کار افتد و با دیده رحمت و سنت انبیا- علیهم صلوات اللَّه- با آنان رفتار شود، بزودی با تأیید خداوند رحمان، امور اصلاح و نقیصه‌ها مرتفع می‌شود.

5- از متصدیان امور در جمهوری اسلامی؛ خصوصاً قشر روحانی تقاضا دارم که در تدبیر امور کشور و حل و فصل قضایا از خط اسلام به طور دقیق پیروی کرده و تحت تأثیر گروه گرایی و طرفداری از قشری و مخالفت با قشری دیگر قرار نگرفته و با عدل اسلامی و عطوفتِ متوقع از جمهوری اسلامی با مردم و مراجعین رفتار و حکومت اسلامی را در انظار واژگونه جلوه ندهند، و از سوء رفتار و کاغذبازی‌های رژیم سابق شدیداً احتراز نمایند که جمهوری اسلامی ودیعه‌ای است الهی به دست همه ملت خصوصاً شما و مسئولیت شما نزد خالق و خلق بسیار است.

6- از فرهنگیان و متصدیان تعلیم و تربیت و قضات و متصدیان دادگستری و دادگاه‌های انقلاب می‌خواهم که به مأموریت بزرگی که به آنان سپرده شده و مسئولیت عظیمی که به عهده گرفته‌اند توجه نمایند که با انحراف آنها فرهنگ کشور به انحراف کشیده می‌شود و نوباوگان و جوانان که امید ملت و اسلام هستند، اماناتی بس بزرگ و شریفند که خیانت در آن خیانت به اسلام و کشور است، و این نوباوگان و جوانانند که در آتیه، سرنوشت کشور به دست آنان است و باید تربیت صحیح اسلامی در جمیع مدارس به طور جدی اجرا شود تا کشور از آسیب مصون گردد. و دستگاه‌های دادگستری و دادگاه‌های انقلاب و قضاوت دستگاه بسیار امر مهمی است که سر و کار با جان و آبرو و مال ملت دارد، و اهمیتی که اسلام به قضاوت داده است به کمتر چیزی داده است. امروز دستگاه دادگستری و دادگاه‌های انقلاب پاسبان آبرو و حیثیت جمهوری اسلامی و اسلام است و انحراف در قضا مردم را از این دستگاه مأیوس و به جمهوری اسلامی و روحانیون بدبین می‌نماید. مسئولان بالای قضایی موظفند در نهادهای مذکور نظارت کامل داشته و از انحرافات جلوگیری نمایند؛ و روحانیونی که در امر قضا گماشته شده‌اند بدانند که بالاترین مسئولیت را به عهده گرفته و انحراف به هر نحو از آنان متوقع نیست و با آنان سختگیری خواهد شد.

از مسئولین می‌خواهم که وضع زندانها را تحت نظر قرار دهند و سفارش اکید کنند که با زندانیان رفتار اسلامی- انسانی کنند. و چه نیکوست که گویندگان متعهد در زندانها حاضر شده و آنان را تحت تربیت اسلامی- اخلاقی قرار دهند. و لازم است که در حفظ سلامت بیشتر و بهداشت بهتر آنان برنامه‌هایی داشته باشند که زاید بر سختی زندان از سختی‌های دیگر رنج نبرند. و با صلاحدید رؤسای زندان اجازه ملاقات بیشتری دهند، خصوصاً در این ایام، که گناهکاران نیز افرادی هستند همچون خود ما.

7- شورای انقلاب فرهنگی لازم است با کوشش فراوان و افزایش گروه‌های متعهد و متخصص کار خود را به نتیجه رسانده و در باز شدن دانشگاه‌ها در این سال حد اعلای توان خود را به کار برند. از خداوند توفیق آنان را برای این امر مهم خواهانم.

8- از قوای مسلح، ارتش، ژاندارمری، سپاه پاسداران، شهربانی، بسیج، قوای مردمی، عشایر، پیشمرگان و غیر آنان که در جبهه‌ها به فداکاری در راه اسلام و کشور عزیز اشتغال دارند، امیدوارم که با تمام جدیت و پشتیبانی یکدیگر و وحدت کلمه و انسجام کامل و پیروی از فرماندهان، دلاورانه کشور عزیز اسلامی را از لوث وجود مهاجمین وابسته به قدرت‌های جهنمی پاک و با هجوم به لشکر کفر آنان را مجال پایداری ندهند. و بر فرماندهان قوای مسلح است که با در نظر گرفتن نیرو درنگ را جایز ندانسته، فرصت را از دست ندهند که خداوند متعال با قوای اسلامی است.

9- این جانب پشتیبانی خود و ملت شجاع مبارز را از تمام قوای مسلح تکرار می‌کنم و به آنان اطمینان می‌دهم که فداکاری آنان مورد قدردانی و افتخار ملت است، و فرماندهان قوای مذکور در زیر پرچم پر افتخار اسلام و مورد حمایت ملت بزرگ ایران می‌باشند و من عهده دار حمایت آنان می‌باشم. لازم است تذکر دهم که گوش به شایعه پراکنی های مشتی بی وطن نداده و با اطمینان خاطر به سلحشوری خود ادامه دهند.

10- من متواضعانه از ملت عزیز می‌خواهم که پشتیبانی خود را از قوای مسلح ادامه داده و کشور عزیز اسلامی را با حمایت بی دریغ خود از آسیب دهر نگاه دارید. و نیز اکیداً تقاضا می‌کنم که از آوارگان جنگی که با هجوم کفار بعثی عراق عزیزان و خانمان خود را از دست داده‌اند حمایت برادرانه و خواهرانه خود را ادامه دهید، و نگذارید اینان تلخی آوارگی را احساس نمایند. رحمت خدا بر شما خواهران و برادران ارزشمند که با همت بزرگ خود، هم پشتوانه جنگ تحمیلی بوده و هم یاران وفادار آوارگان جنگی. و البته دولت هم تمام کوشش را در این امر انسانی نموده و می‌نماید لکن حمایت ملت موجب تقویت روحی قوای مسلح و دولت خواهد بود.

11- اکنون که نقشه‌های شوم دشمنان خارجی و داخلی اسلام و مسلمین با بیداری و وفاداری ملت و دولت باطل گردید و توطئه‌هایشان برای اختلاف بین دولتمردان- که در نتیجه اختلاف بین قشرهای ملت می‌شد- با هوشیاری ملت عزیز خنثی شد، از راه شایعه افکنی و تبلیغات بی پایه که به خیال خامشان موجب دلسردی و بی تفاوتی ملت سلحشور اسلامی گردد مشغول به فعالیت مذبوحانه شدند که به گمان باطل خود ملت را از صحنه خارج و اسلام و مسلمین را به پرتگاه هلاکت بکشند و راه را برای اربابان ستمگر خویش صاف نمایند. بر ملت هوشیار و عزیز است که به شایعات و قلم‌های مسموم که مع الأسف گاهی به دست دوستان جاهل نیز می‌باشد اعتنا نکنند و اسلام عزیز را که از دسترنج زحمت‌های طاقت فرسای پیامبر اسلام- صلی اللَّه علیه و آله- و اصحاب کبارش به ما رسیده است با بیهوده گویی مشتی توطئه گر و جاهل از دست ندهند.

12- به متفکران و روشنفکران و قلمداران- چه به اسلام وفادار و چه به کشور و میهن علاقه‌مند و چه به شرف و ارزش انسانی پایبند می‌باشند و چه در فاجعه آوارگان بی سرپرست و راندگان از منازل و شهرها و روستاهای خود بی تفاوت نیستند و احساس رنج می‌کنند- تذکر می‌دهم که مخالفت بعضی از شما با حکومت اسلامی برای شما نفعی ندارد و شما از آن بهره‌ای نخواهید برد، و جز با تعویق پیروزی نهایی و ادامه جنگ، کشور و ملت خود را به خرابی و هلاکت می‌کشانید و راهی برای دشمنان ایران و اسلام باز می‌کنید نتیجه‌ای نخواهید برد. پس به خود آیید و در این جهاد مقدس با ملت همفکر و هم قدم باشید تا پیروزی به دست آید و شما از شرف پیروزی نیز بهره‌مند شوید و مردانگی را در حمایت از ملت و ستمکشان بدانید.

13- امید است امسال سال حکومت قانون باشد. در اسلام همه کس حتی پیامبر عظیم الشأن- صلی اللَّه علیه و آله- در مقابل قانون، بی امتیاز در یک صف هستند و احکام قرآن و اسلام بر همه جاری است، و شرف و ارزش انسانها در تبعیت از قانون است که همان تقواست و متخلف از قانون مجرم و قابل تعقیب است. و بر دستگاههای قضایی است که از متعدیان به جان و شرف و مال بندگان خدا دفاع کنند و آنان را به سزای خود بنشانند. و من برای چندمین بار اعلام می‌کنم که هر گروه و شخصی- اگر چه از بستگان و اقربای این جانب باشند- خود مسئول اعمال و اقوال خود هستند و اگر خدای نخواسته تخلف از احکام اسلام کردند، دستگاه قضایی موظف است آنان را مورد تعقیب قرار دهد، و هر کس و هر دستگاه، چه قضات شرع و چه دادگاه‌ها و چه غیر اینها، هر کس تعدیات خود را به اسم من و یا به انتساب به من اجرا کنند مجرم و مفتری است. و اخیراً درود بی پایان خود را تقدیم مجاهدان اسلام و شهدای راه حق و معلولان و آوارگان جنگزده می‌نمایم و رحمت واسعه خداوند را برای همگان از پیشگاه مقدس پروردگار مسألت می‌نمایم، و از درگاه مقدسش تقاضا می‌نمایم که این سال جدید را بر همه مسلمین و مستضعفین جهان و بر ملت عزیزمان مبارک گرداند، و این سال را سال پیروزی اسلام قرار دهد. و السلام علی عباد اللَّه الصالحین.

روح اللَّه الموسوی الخمینی (صحیفه امام، ج 14، ص: 215-221)

سید محمدحسین طباطبایی (۱۲۸۱- ۱۳۶۰ ش) مشهور به علامه طباطبایی، مفسر، فلیسوف، اصولی، فقیه، عارف و اسلام‌شناس قرن ۱۴قعلامه طباطبائی در آخر ذیحجه ۱۳۲۱ق مصادف با ۱۲۸۱ش در تبریز به دنیا آمد. اجداد پدری علامه طباطبایی از فرزندان امام حسن مجتبی (ع( و ابراهیم بن اسماعیل دیباج  و تا ۱۴ پشت او همگی دانشمند و عالم بودند. نیاکان مادری وی نیز از سادات حسینی بودند.[نیازمند منبع] سید محمدحسین، در ۵ سالگی، مادر، و در ۹ سالگی پدرش را از دست داد.  برادر کوچکتر او سید محمدحسن، معروف به سید محمدحسن الهی، است که استاد فلسفه در تبریز بوده است.

ازدواج و فرزندان

همسر علامه، قمرالسادات مهدوی، از خانواده سادات طباطبایی بود (حسینی طهرانی، مهر تابان، ۱۴۲۶ ق، ص ۴۱.) سه فرزند اولی علامه و قمرالسادات در کودکی و در نجف از دنیا رفتند. فرزند بعدی آن‌ها، پسری بود که طباطبایی، به سفارش استادش قاضی طباطبایی، اسم او را عبدالباقی گذاشت.( نک: تاجدینی، علی، یادها و یادگارها، ص۲۸.) سید عبدالباقی طباطبائی دارای تحصیلات فنی بود و در حوزه ریاضیات و هندسه از علامه طباطبایی بهره برده بود.( «عبدالباقی طباطبایی فرزند ارشد علامه طباطبایی(ره) به دیار باقی شتافت»، خبرگزاری مهر، ۳ آذر ۱۳۸۹)

نجمه سادات طباطبائی، فرزند دیگر او و قمرالسادات مهدوی است. همسر او شهید علی قدوسی، از شاگردان علامه طباطبائی بود.. (رجایی نژاد، محمد، یارقدوسیان و بانی نظم نوین حوزه، هفته نامه حریم امام، ۱۳۹۴، شماره ۱۸۳.) جواد مناقبی داماد دیگر علامه طباطبایی بود.

دوران تحصیل و تدریس

سید محمد حسین به مدت شش سال (۱۲۹۰ تا ۱۲۹۶ ش) پس از آموزش قرآن که در روش درسی آن روزها قبل از هر چیز تدریس می‌شد، آثاری چون گلستان، بوستان و را فراگرفت[۱۱] سپس وارد مدرسه طالبیه تبریز شد و به فراگیری ادبیات عرب و علوم نقلی و فقه و اصول پرداخت و از سال ۱۲۹۷ تا ۱۳۰۴ ه‍.ش مشغول فراگیری دانش‌های مختلف اسلامی گردید.[۱۲] علاوه بر این، زیر نظر میرزا علینقی خطاط به یادگیری فنون خوشنویسی پرداخت و در تعلیم خط به مقام استادی رسید.[۱۳]

علامه طباطبایی بعد از تحصیل در مدرسه طالبیه تبریز، همراه برادرش به نجف رفت و از سال ۱۳۰۴ تا ۱۳۱۴ ش به تحصیل علوم دینی پرداخت.[۱۴] در ۱۳۱۴ش به تبریز برگشت و تا ۱۳۲۵ که در آنجا ساکن بود، به کشاورزی مشغول شد و در کنار کار کشاورزی به تألیف و تحقیق می‌پرداخت.[۱۵] علامه در ۱۳۲۵ش به قم رفت و تا پایان عمر، آنجا ماند و مشغول تدریس، تحقیق و تألیف شد.[۱۶]

درگذشت

وی یکشنبه ۲۴ آبان ۱۳۶۰ ش (۱۸ محرم ۱۴۰۲ق) از دنیا رفت. جنازه‌اش، فردای آن روز از مسجد امام حسن عسکری تا حرم حضرت معصومه تشییع شد. آیت الله سید محمدرضا گلپایگانی بر پیکرش نماز خواند و در حرم حضرت معصومه به خاک سپرده شد.(17) 

  1.  طباطبائی، بررسی های اسلامی، ج۱، ص۱۹.
  2.  حسینی طهرانی، مهر تابان، ۱۴۲۶ق، ص۳۲.
  3.  حسینی طهرانی، مهر تابان، ۱۴۲۶ق، ص۳۵.
  4.  طباطبائی، بررسی های اسلامی، ج۱، ص۱۹.
  5.  حسینی طهرانی، مهر تابان، ۱۴۲۶ق، ص۳۷.
  6.  حسینی طهرانی، مهر تابان، ۱۴۲۶ق، ص۴۰.
  7.  حسینی طهرانی، مهر تابان، ۱۴۲۶ق، ص۴۱.
  8.  نک: تاجدینی، علی، یادها و یادگارها، ص۲۸.
  9.  «عبدالباقی طباطبایی فرزند ارشد علامه طباطبایی(ره) به دیار باقی شتافت»، خبرگزاری مهر، ۳ آذر ۱۳۸۹
  10.  رجایی نژاد، محمد، یارقدوسیان و بانی نظم نوین حوزه، هفته نامه حریم امام، ۱۳۹۴، شماره ۱۸۳.
  11.  طباطبائی، بررسی های اسلامی، ج۱، ص۱۹.
  12.  غیاثی کرمانی، «اقیانوس حکمت: زندگی نامه علامه سید محمدحسین طباطبائی»، ص۸۰و۸۱.
  13.  تاجدینی، یادها و یادگارها، ص۱۰و۱۱.
  14.  غیاثی کرمانی، «اقیانوس حکمت: زندگی نامه علامه سید محمدحسین طباطبائی»، ص۸۱ و۸۲.
  15.  غیاثی کرمانی، «اقیانوس حکمت: زندگی نامه علامه سید محمدحسین طباطبائی»، ص۸۲.
  16.  تاجدینی، یادها و یادگارها، ص۱۱.
  17.  حسینی طهرانی، مهر تابان، ۱۴۲۶ق، ص۱۳۱.

 

 

 

ویدئوها

صوت

تصاویر ضمیمه