خطبه ها
  • صفحه اصلی
  • خطبه ها
  • نماز جمعه تهران به امامت آیت الله هاشمی رفسنجانی

نماز جمعه تهران به امامت آیت الله هاشمی رفسنجانی

  • دانشگاه تهران
  • جمعه ۲۵ دی ۱۳۶۶

خطبه اول

بسْمِ‏اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم

اَلْحَمْدُللَّهِِ رَبِّ الْعالَمینَ وَالصَّلاةُ وَالسَّلامُ عَلی رَسُولِ اللَّهِ وَ عَلی آلِهِ الْأَئِمَّةِ الْمَعْصُومینَ. أعُوذُ باللَّهِ مِنَ الشَّیْطانِ

الرَّجیم، »اَطیعُوا اللَّه وَ اَطعیوُا الرَّسُولَ وَ اُولِی الاَمْرِمْنِکُمْ«، »اُوصیکُمْ عِبادَاللَّه بتَقْوَی اللَّه«.

در این خطبه، در ادامه بحث عدالت اجتماعی، بحث خطبه قبلی را تکمیل می‏کنم که مسأله روز برای ما و ناظران مسایل جدید در جامعه همین است.

البته این می‏توانست، در خطبه دوم هم به عنوان مسایل روز مطرح شود، اما به خاطر اهمیت موضوع و توجیه مسایل جاری برای مردم که حتماً می‏خواهند اطلاعات بیشتری از آنچه می‏گذرد داشته باشند، خطبه مستقلی اختصاص خواهم داد.

مسأله‏ای الآن ذهن همه را در داخل و خارج از کشور به خود مشغول کرده است و همه به استثنای یک عده معدودی که این مسایل را می‏دانند، منتظرند که توضیحاتی بشنوند و حرفهایی که این روزها در محور ولایت فقیه در جامعه مطرح می‏شود، یک قدری برایشان باز شود. بنده فکر می‏کنم که یکی از وظایف خطبای جمعه است که تا آنجایی که وقت و مجال اجازه می‏دهد، این مسایل را برای مردم خوب تشریح کنند.

این مسأله نیاز داشت که یک زمانی در جو سالمی مورد بحث قرار گیرد و برخورد اندیشه‏ها و آرا هم در همین جو سالم کار را به نتیجه برساند.

حضرت امام امت در حدود یک سال اخیر اظهاراتی کرده‏اند: فتواهایی اعلام کرده‏اند و نوشته‏هایی داده‏اند، که گر چه برای شاگردان ایشان و کسانی که با حوزه درس ایشان آشنا بودند، تازگی نداشت، اما برای دنیا و مردم معمولی و غیرعلمای وارد به فقه و مبانی فقهی، تازگی دارد و نیاز است که با زبان ساده در میان گذاشته شود[t1].

خیلی از مردم ما که با رساله‏ها و فرهنگ اسلامی و مخصوصاً با فرهنگ شیعه آشنا هستند، تا حدودی می‏فهمند که چه چیزی گفته می‏شود، اما دنیا حسابی در اینجا گیج و گنگ است و هر چه به حرفها گوش می‏دهد، چیز درستی نمی‏فهمد و برای تجزیه و تحلیل مسایل جاری ایران، دایم تیر به تاریکی می‏زنند و کورمال کورمال در یک جاده سنگلاخی که در مقابل آنهاست پیش می‏روند! تحلیلهای خیلی بچگانه، مسخره و بی‏پایه‏ای را ارائه می‏دهند، گر چه ما خیلی خودمان را موظف نمی‏دانیم که آنها را هدایت کنیم! بگذاریم آنها در این گمراهی‏شان بمانند و نفهمند که چه می‏گذرد، اما به هر حال وقتی برای شما توضیح می‏دهیم، آنها هم می‏فهمند و اگر حسن نیّت داشته باشند، تفسیرها را اصلاح خواهند کرد. من از آنها دعوت می‏کنم که با دقت به این حرفها گوش دهند و این روزها شاید بحثهای دیگری در رادیو، روزنامه‏ها و سمینارها انجام شود و اگر توجه کنند، خواهند فهمید که مسأله چیست.

بخصوص دنیای غرب که دنبال مسایل ایران است، حساسیت زیادی روی اظهارات اخیر امام نشان داده و گزارشهایی که از داخل ایران و منابع‏شان گرفته‏اند، نتوانسته مسأله آنها را حل کند و درست نمی‏دانند؛ علت آن هم این است که اینها با اسلام، قرآن، منابع فقهی و فرهنگ مسلمانان آشنا نیستند و عصایی که با آن در این مسایل راه می‏روند، نمی‏تواند آنها را به طرف نقطه درستی هدایت کند. مردم ما اگر نمی‏دانند، به خاطر این است که قرنهاست جامعه اسلامی و مردم مسلمان در حاشیه زندگی اجتماع بوده‏اند و این مسایل اصولی که امّ‏المسائل و ریشه بحثهاست (و اساس جامعه اسلامی را ما باید در این لحظه‏ها پی‏ریزی کنیم) برای اینها مطرح نبوده است. مسایل عبادی مانند نماز، روزه، حج و گوشه‏ای از مسایل‏اقتصادی در زکات، خمس، صدقات و این‏طور چیزها و مسایل اخلاقی، بیشتر مسلمانان را احاطه کرده بود، برای اینکه آنها هم با این مسایل آشنا شوند، باید حرفهای زیادی زده شود و خوشبختانه حضرت امام در این نامه اخیرشان رسانه‏ها گویندگان و علما را تشویق کردند که در این موضوع بحث کنند که ان‏شاءاللّه بحثها خالی از اغراض و جهت‏گیریهای باندی، سیاسی باشد.

البته خالی از سیاست نمی‏تواند باشد، چون اصلاً موضوع به طور کلی سیاسی است. باید خالی از جهت‏گیریهای متعصبانه باندی به این معارف بلندپایه اسلامی برخورد کنند.

نکته‏ای که در بدو بحث باید روی آن تکیه کنم و یکی از مواردی است که لازم است خارجیها به آن توجه کنند، این است که در این بیانات و اظهارات هیچ وقت در فکر امام هم نبوده که بخواهند شخصی و یا نهادی را مورد ملامت قرار داده یا شخص و نهاد دیگری را بر دیگری ترجیح دهند. خارجیها که تحلیل می‏کنند، روی همان سابقه ذهنی و محتویات ذهنی خودشان، این طوری زمینه ساخته‏اند که در ایران مسابقه قدرت وتعارض بر سر قدرت وجود دارد و باندها ودسته‏ها به دنبال این هستند که مواضع خود را محکم کنند و اشخاص و افراد متنفذ به دنبال این هستند که رقیب‏شان را از میدان بدر کنند! این پایه فکری آنهاست. زمینه را این جوری می‏بینند و وقتی با نظرات امام برخورد می‏کنند، تفسیرشان این است که امام این جریان را ترجیح داد و آن جریان را کوبید، این شخص را قبول کرد، آن شخص را قبول نکرد، این نهاد را تقویت و آن نهاد را تضعیف کرد! واقعیت مطلب واقعاً این نیست.

امام دنبال بیان حقیقت ولایت فقیه و حاکمیت اسلام هستند. چیزی که واقعاً برای مردم ابهام دارد و در عمل این ابهام برای ما مشکلات زیادی درست کرده است که من در خطبه قبلی مشکلاتی را که دستگاههای قانونگذاری و اجرایی با آن مواجه هستند، توضیح دادم.امام برای اینکه این مشکل راحل کنند، زبان باز کرده و قلمشان را روی کاغذ گذاشتند، تا این مشکل جامعه اسلامی را برای آینده حل کنند. حالا در این بیانات امام اگر معلوم شود که یک کسی درست می‏گفته و یک کسی اشتباه می‏کرده، این یقیناً در قصد امام نیست که یک کسی را تضعیف کرده و یا یک کسی را تقویت کنند. طبعاً وقتی یک حرف حقی گفته شد، معلوم می‏شود که یکی درست گفته بوده و یکی اشتباه کرده است (اما با حسن‏نیت) و امام هم این را می‏دانند. در همین دو سه نامه اخیر هم امام این نکته را روشن کردند که قصد تعرض به هیچ نهاد و شخصی را ندارند که حالا من اشاره می‏کنم.

مثل آفتاب برای من روشن است که برای حضرت امام تمام ارگانهای کشور در موقعیت و حقوق خودشان از جهت ارتباط با امام مساوی هستند و امام می‏خواهند، همه را در حد و حقی که دارند معزز و محترم و محکم نگه دارند.

در این میان مجلس شورای اسلامی یک پایگاه عظیم اجتماعی است و نهاد محترمی است که باید محترم و معزز باشد.

شورای محترم نگهبان یک نهاد ناظر بر جریانات قانونگذاری است که حافظ قانون اساسی و شریعت اسلامی است و باید معزز و محترم باشد، تا بتواند وظیفه‏اش را انجام دهد.

ریاست جمهوری، شخصیتی هستند که از لحاظ شخصیتهای رسمی، بعد از حضرت امام و قائم مقام رهبری، اولین شخصیت کشور هستند که آن مقام ریاست جمهوری و شخص ایشان از لحاظ امام و همه ما باید معزز و محترم بمانند

دولت مسؤول اجرای امور و مقرراتی است که سخت‏ترین وظیفه را در حال جنگ بر عهده دارد و مشکل‏ترین کار بر عهده هیأت دولت و نخست وزیر است که آنها باید قوی باشند تا بتوانند با مسایل و مشکلات کشوربرخورد کنند.

دستگاه قضایی و دستگاههای فرهنگی، ارتش، سپاه، ژاندارمری، شهربانی، کمیته و هر کسی در جای خودش، اینها جزو فرزندان امام هستند و امام در مقام پدری و رهبری، نسبت مساوی با همه اینها دارد و ما می‏دانیم و یقین داریم که امام در دلشان راضی نیستند که در این میدان بیان حقیقت، یکی از اینهاتضعیف شود. ایشان درباره شورای نگهبان فرمودند که شورای نگهبان تضعیف نشده ونخواهد شد و این نهاد باید معزز بماند، به ریاست جمهوری »برادر« خطاب فرمودند.سن حضرت امام با جناب آقای خامنه‏ای فاصله زیادی دارد که تعبیر به برادر کردن، لطافت بلندی دارد. امام خطاب به ایشان فرمودند که: »شما بازوی توانای این انقلاب هستید«. در این تعبیر اغراق نیست و گفتند: »از سالها پیش تا امروز نظر من نسبت به شما تغییر نکرده«. امام اهل اغراق نیستند.

جناب آقای خامنه‏ای ریاست جمهوری جزو پیشتازترین روحانیونی هستند که از همان ساعات اولیه جرقه انقلاب در حدود سال 40 در خدمت انقلاب بودند که الآن 25 سال از آن تاریخ می‏گذرد و تا امروز یک قدم در جهاد و مبارزه به عقب برنداشته و هر روز قوی‏تر و نیرومندتر و آماده‏تر در میدان و در خدمت انقلاب بوده است. حقی که ایشان نسبت به انقلاب دارد، جزو حقوق درجه اول است. بنده از کسانی هستم که برای این مسأله شهادت می‏دهم، برای اینکه من از همان سال اول با ایشان بودم و هنوز هم و ان‏شاءاللّه تا ابد هم همراه خواهیم بود و شهادت می‏دهم که بعد از امام و حضرت‏آیت‏اللّه منتظری، در حال حاضر نیرومندترین عنصر از شخصیتهای جمهوری اسلامی است. با سوابق و محتویات فکری و اخلاقی که ایشان دارد؛ ما آن روزهایی که در مبارزه بودیم و آن موقعی که نفسها در سینه‏ها گیر کرده بود، واقعاً پشتمان به وجود ایشان گرم بود و امروز هم پشتمان به حضور ایشان در صحنه‏ها گرم است.

فقهای شورای نگهبان، منصوب حضرت امام هستند و اگر خدای نکرده، امام نسبت به اینها نظر نا مناسبی داشت، تکلیف خود ایشان بود که نگذارد آنها آنجا بمانند. این مسأله روشنی است که امام به آنها به عنوان ناظر بر مصوبات مجلس، اعتماد دارد که آنها آنجا باشند و از اسلام و قانون اساسی حمایت کنند. وضع سایر نهادها هم همین طور است. ایشان مکرراً فرموده‏اند که مجلس در رأس امور و محور امور است. دیدید که ایشان این همه، دولت را تکریم کردند که اختیارات تعزیرات حکومتی را به ایشان واگذار کردند که اگر مسیر عادی بود، اینها باید از طریق مجلس و شورای نگهبان عبور کند و اجرا شود.

بنابراین خارجیهایی که اوضاع ما را مطالعه می‏کنند، حالا فکر نکنند که اینجا یک تنازع قدرتی است و امام نشسته‏اند و یک شخصی و یا یک نهادی را بر دیگری ترجیح داده‏اند! امام خواسته‏اند حدود و حقوق همه نهادها مشخص شود و اینها بتوانند با هم همکاری کنند. اینها با هم همکاری هم کرده‏اند. اشکال کار در این است که ابهامات وجود دارد و باید این ابهامات برطرف شود. در مرحله جدید، این ابهامات می‏خواهد برطرف شود، در این ابهامات مسأله ولایت و حق حکومت اسلامی است که تا چه حد می‏تواند قانون بگذراند و در زندگی مردم، محدودیت یا توسعه ایجاد کند. اصل بحث این است.

یکی از چیزهایی که غربیها نمی‏دانند و گیج هستند این است که آنها نمی‏دانند اسلام یک دین جامعی است و همه چیز در اسلام است. یعنی وقتی ما به عنوان اسلام حکومت تشکیل دادیم، معتقدیم که در درون اسلام تمام نیازهای یک جامعه در هر زمان، در عصر 1400 سال پیش و در عصر امروز و در عصر هزاران سال بعد که دنیا ترقی می‏کند، در درون معارف این مکتب نیازها به گونه‏ای تعبیه شده که اشخاص آشنا به اسلام می‏توانند این نیازها را استنباط کنند و به اجرا در بیاورند. غربیها این را نمی‏دانند. آنها دین را به عنوان یک رابطه‏ای بین شخص و خدا تلقی می‏کنند و از مسیحیت هم، چنین برداشتی دارند و لذا با اسلام هم چنین برخورد می‏کنند. آنها فکر می‏کنند که این حرفها دیگردعوا ندارد! چون در بین خودشان مسأله طبیعی است.

در آمریکا، اروپا و کشورهای دمکراسی، مجلس می‏تواند قانون بگذراند و اصلاً این بحث مطرح نمی‏شود. آنها یک چیزی به نام قانون اساسی دارند که مجالس شان در محدوده قانون اساسی قانون وضع می‏کنند و یا عرفیات خاص و سنّتهایی هم ممکن است داشته باشند که گاهی آنها را هم باید مراعات کنند. دیگر برای آنها چیزی مطرح نیست. وقتی که می‏بینند مجلس و شورای نگهبان و علما بحث می‏کنند که آیا مجلس حق داشت که این رأی را بدهد و یا نداشت! برایشان مسأله است، چون مسأله را نمی‏توانند بفهمند.

ما در روی یک گنجینه نشسته‏ایم و کشتی‏مان بر روی یک اقیانوس عظیم معارف درحال حرکت است و نمی‏توانیم و نباید از این اقیانوس بیرون برویم.

ما ناچاریم و این امتیاز، یک قدرت و یک ثروت است (که در محدوده اسلام قانون وضع کنیم. مسأله مهم اینجاست؛ اسلامی که در 1400 سال پیش در جزیرةالعرب، در یک شهری که مردم آن عمدتاً بدوی بودند، و در آن روز مسایل مهم اقتصادی آن مقداری خرما، گوسفند، شتر و کمی چیزهای کشاورزی و تجارت محدودی که با شام و ایران داشت و چند تا شعر جاهلی در فرهنگش مجسم بوده) در آن جامعه یک قانونی تهیه شده و هفت - هشت سال هم فقط به تدریج اجرا شده است. قانونی که آن زمان برای آن ملت اجرا شده، امروز می‏خواهد در یک جهاتی پیاده شود که بشر تا اعماق زمین فرو رفته و از هزاران متر زیر زمین، منابع اقتصادی را بیرون می‏کشد و در فضا مسابقه برای تسخیر مریخ در میان است و از ذرات اتم برای دفاع از خودش و یا برای تهاجم به دیگران حربه مخوف ساخته و آسمان و زمین و دریا و کوهها را مسخّر کرده و در محدوده قوانین، علمای قانونگذار تا اعماق دل فرضیه‏ها و تئوریهای اداره کشور پیش رفته‏اند و کتابهاو رساله‏ها و دانشگاهها دنبال مسایل قانونگذاری هستند و همین حالا میلیونها انسان دارند، تحقیقات حقوقی برای بهتر کردن جامعه بشر انجام می‏دهند.

اسلامی که 1400 سال پیش برای آن جمعیت محدود آن طوری نازل شده، حالا امروز می‏خواهد محور اداره جامعه قرار بگیرد و یک ملتی می‏خواهد با این محور با کل دنیای استکبار بجنگد و با آنها دست و پنجه نرم کند. طبعاً مسایل حادی در این جریان به وجود می‏آید. اسلام باید چگونه جوابگوی اینها باشد؟ شما فکر می‏کنید، از احکامی که ما باید اجرا کنیم، چند در صد آن در زمان پیغمبر عملاً مطرح شده و پیغمبر اجرا کرده و یا جواب داده است؟ این طوری است که مثلاً اگر ما یک میلیون مسأله داشته باشیم، صد هزارتای آن در آن زمان به طور جزیی هم مطرح نشده است. کلیاتی، موازینی، خطوطی و راههای منابعی در اختیار ما گذاشته‏اند و این فقها هستند که باید اینها را مطالعه کنند و براساس مبانی‏ای که تعبیه شده است، راه زندگی مردم را برای هر عصری و در هر شرایطی تعیین کنند. تازه در همین زمانی که ما زندگی می‏کنیم، مقررات یکنواخت نیست. یکبار جنگ است، یکبار محاصره اقتصادی است و یکبار شرایط عادی است و برای هر یک از این شرایط مقررات فرق می‏کند. مقرراتی را که برای صلح وجود دارد، نمی‏توان در زمان جنگ اجرا کرد و بالعکس.

ما وقتی که در جنگیم، احکام اسلامی ضوابط خاص خودش را دارد. روابط خارجی‏مان احکام خاص خودش را دارد. وقتی که در صلح و آتش‏بس باشیم احکام خاص خودش را دارد و اجتهاد باید این مسایل را حل کند.

چه کسی باید این کارها را انجام دهد. ما اگر مثل کشورهای غربی این بحثها را نداشتیم. کارشناسان در مجلس می‏نشستند و به هر چه که به نظرشان می‏آمد مصلحت است، رأی می‏دادند و سپس اجرا می‏شد. خوب! حالا اینکه کافی نیست، ما می‏خواهیم مسلمان باشیم. چون می‏خواهیم مسلمان باشیم یک چیز دیگری نیز لازم است؛ یعنی این کاری که می‏کنیم، باید در محور اسلامی باشد و اینجاست که مسایل حکومتی مطرح می‏شود. در زمان پیغمبر اکرم(ص) که خود ایشان احکام اسلامی را اجرا می‏کردند، تمام آن احکام منصوص الهی و اینکه از قرآن و حضرت جبرئیل بشنوند، نبوده است. این طور نیست که شما خیال کنید، هر چه در زمان پیغمبر (ص) اجرا می‏شده است، توسط جبرئیل صریحاً آورده می‏شده و رسول اکرم (ص) اجرا می‏کرده است. یک جاهایی وجود دارد که به خود شخص پیغمبر، به عنوان حاکم و والی واگذار شده است که خودشان تصمیم بگیرند.

در خطبه قبل گفتم که آیت‏اللّه منتظری در مسایل زکات چنین مبنایی دارند. ایشان می‏گویند: آنچه که در قرآن هست، این است که »از مردم مالیات بگیر برای اینکه اینها را پاک کنی«؛ اما اینکه این مالیات را از چه چیز، چقدر و چگونه بگیریم؟ اینها در قرآن وجود ندارد و خود شخص پیغمبر با قدرت حکومتی خودش تعیین کرده است. در آن زمان خرما، مویز، گوسفند، شتر و اندوخته‏های طلا بوده که رسول اکرم (ص) نیز برای آنها زکات بسته است و این عمل در سایه قدرت حکومتی بوده است. در اوایل، اصلاً خمس نمی‏گرفتند. خمس را بعد از رسول اکرم (ص) می‏بینیم که کاری به طور رسمی شده است و ائمه اطهار از اختیارات حکومتی و ولایتی که داشتند آن گونه فرمودند.

درباره خمس می‏فرماید: درآمدها یا غنایم‏تان خمس دارد. اینکه از چه چیز خمس بگیریم، از اختیارات حکومت است و نظر قائم مقام رهبری این است. بسیاری از احکام که ما الآن خیال می‏کنیم حکم ثابت ولایتغیر است، وقتی که سوابق اینها را بررسی کنیم، به این نتیجه می‏رسیم که احکام حکومتی هستند و تصمیماتی است که حاکم واجد شرایط در زمان خودش گرفته است.

ما در حال حاضر در قانونگذاری مان، مسایلی داریم که نمونه‏هایی از آن را عرض می‏کنم؛ اینها بایستی حل می‏شد:

مسأله زمین شهری را داشتیم. عده زیادی آمده بودند و طبق موازینی زمینهای زیادی را گرفته و ثبت کرده بودند و یک ثروت غیر قابل شمارشی داشتند و روی آن کاری هم نکرده بودند. چگونه باید این مسأله را حل کنیم؟ خوب! قانون ثبت است و اینها نیز طبق قانون ثبت مالک هستند. اگر حیازت کرده باشند، یک اصل حیازت شرعی داریم و اینها حیازت کرده‏اند و در اختیار آنها است. آیا حاکم در این قضیه همین جور صبر می‏کند که مثلاً یک نفر یک میلیون متر زمین در تهران داشته باشد و میلیونها نفر جایی هم نداشته باشند که در آن اتاقی بسازند! آیا این برای حاکم و نظام قابل قبول است؟! یا در مورد اراضی کشاورزی مثلاً در قدیم شاهزاده‏ای به یک جایی رفته و با قدرت کدخداها و یا ژاندارمها، یک دره‏ای را از محل ظهور قنات تا آخر درّه به ثبت رسانده است. اسم این را حیازت گذاشتند و بعد نیز به ثبت دادند.

خوب! در حکومت‏اسلامی بگویم، همه این دره از برای این فرد است و هر چه کشاورز آنجا هستند، بنده او هستند و به هر طریقی که خواست، با اینها رفتار کند! چون وضع موجود این بود و قوانینی هم هست که اینها را تبرئه کند. ما اصلی داریم، ائمه آن زمانی که حاکم نبودند و حکومت ستم بر کشور مستولی بود، به مردم اجازه داده بودند که هر کسی خواست برود و زمین موات را احیا کند و برای خود بردارد. آیا در زمانی که حاکم اسلامی هم حاکم است، همان حکم است؟!آن موقع دیگر احتیاج به اجازه ندارد؟!

در زمان هارون‏الرشید اگر امام کاظم(ع) فرمودند: بدون اجازه هارون‏الرشید می‏توانید، زمینها را آباد کنید، آیا در زمان حاکمیت اسلام هم همین حرف است؟! یعنی بدون اجازه حاکم می‏شود؟! جنگلها برای مجلس و شورای نگهبان یک مسأله بود. جنگلها نعمتهای خدا است و این درختانی که ما در جنگلها می‏بینیم، شاید میلیونها سال طول کشیده، تا اینکه یک منبع تغذیه و تهویه برای دنیا باشد. دست بشر تأثیری نداشته است و کسی روی آنها کاری نکرده است، حالا در زمان حکومت اسلامی بگویند که هر کسی برود درختان آن را ببرد و زمین آن را خراب کند؛ زمین را احیاء کرده است؟! در زمان حکومت طاغوت، چنین اجازه‏ای ممکن است علما و فقها و ائمه (ع) از پیش داده باشند و این برای ما مسأله‏ای بوده است و اینکه آن را چگونه حل کنیم.

معادن یک مسأله مهم ما است. فتاوایی ما داریم، کسی که در ملکش معدنی هست، متعلق به خودش است. خوب! این فتوای در یک زمانی بوده که معدن یا نمک و یا سنگ بوده است و یا وقتی کمی به عمق می‏رفتند، چیزی از قبیل طلا و نقره به دست می‏آوردند. حالا که از اعماق زمین میلیاردها متر مکعب گاز و نفت به دست می‏آید و به قیمت طلا به فروش می‏رسد، آیا بر فرض، من در آنجا یک باغچه‏ای داشتم و زیر آن یک چنین معدنی بود، این هم برای شخص من است و کل این کشور باید بیایند و از من نفت بگیرند!! خوب! این برای قانونگذار مسأله‏ای بوده و حکم خاصی وجود داشته. وقتی مجلس شورای اسلامی قانونی می‏گذراند و به شورای نگهبان داده می‏شود، شورای نگهبان که حافظ احکام اسلام است، می‏گفت که من با معدنی که در ملک افراد می‏باشد، چه کنم؟ یک موقعی ما مصالحه کردیم که بعضی معادن ظاهره و سطح زمین را بگوییم که برای آنها باشد. ولی اخیراً امام امت با سخنان خودشان مسأله را حل کردند.

در مورد قانون کار هفته قبل صحبت کردم. خوب! رسم دنیای سرمایه‏داری است که هر کارفرمایی می‏تواند با کارگر قرارداد ببندد. موردی را محور قرار می‏دادند و می‏گفتند کارگر و کارفرما آزاد است و کارگر می‏آید و می‏گوید که من کار می‏خواهم و کارفرما هم می‏گوید که شما مثلاً روزی 10 ساعت اینجا کار کنید و در مقابل 50 تومان به شما می‏دهیم؛ اگر می‏خواهید بمانید و اگر نه، بروید. کارگر وقتی که می‏بیند، نان شب هم ندارد، قبول می‏کند و کل جریان این می‏شود.

در کشورهای غربی که استکباری، استثماری و سرمایه‏داری هستند برای اینکه کمونیستها از موقعیت سوءاستفاده می‏کردند و کارگران را علیه دیگران تحریک می‏کردند، آمدند و حداقل مزد، حداقل کار، شرایط کار و سیستم خاصی درست کردند و یک قدری جنبه انسانی به قضیه دادند. خوب! حالا ما قانونی می‏گذاشتیم که اگر کارگر مثلاً می‏خواهد استخدام شود، از همان اول در قرارداد شرط کند، و دولت کارفرما را مجبور کند که باید قرارداد بنویسد که بیش از حد قانونی نباید کار کند و اگر اضافه کار کرد فلان مقدار باید به عنوان اضافه کاری بدهد و یا اینکه اگر یک زن بارداری در کارخانه بود و نزدیک وضع حمل وی، کار برایش مشکل بود، مثلاً 4 ماه باید مرخصی با حقوق بدهید. وقتی که زنی وضع حمل کرد، باید این مقدار ارفاق کنید که بتواند در ساعات معینی به بچه‏اش شیر بدهد. باید برای او و امثال او مهد کودکی در کنار کارخانه درست کنید که بچه‏اش را آنجا بگذارد و هر وقت لازم شد، به بچه‏اش شیر بدهد. خوب! شورای نگهبان می‏گفت: اَلْمُؤمِنْ عِنْدَ شُرُوطِهِمْ شما می‏خواهید زور بگویید و حق آزادی کارفرما را بگیرید و ما چه کنیم؟ اینها مسایلی است که حکومت باید حل کند و باید به این برسد. در اینگونه مشکلاتی که بین افراد و جامعه می‏باشد، حکومت تعیین می‏کند و شرایط انسانی و عادلانه تنظیم می‏کند، تا کسی به کسی ظلم نکند. همه قوانین تقریباً محدود کردن مردم است.

امام امت در نامه اولشان به ریاست جمهوری فرمودند: ما وقتی به مردم می‏گوییم، اجباراً به سربازی بروید، این را از کجا می‏گوییم؟ خانواده‏ای جوان خود را بزرگ کرده و 18 ساله شده است، ما در این موقع می‏گوییم، شما باید 2 سال به جبهه بروید. به چه حقی آزادی مردم را می‏خواهیم بگیریم؟

زحمت کشیده و کار کرده است و ما می‏خواهیم به او بگوییم که شما باید فلان قدر مالیات بدهید. سوار ماشین شده و در حال تردد از خیابان است و عجله دارد و احیاناً مریض در ماشین دارد، سر تقاطع می‏گوییم باید صبر کنی تا چراغ سبز شود و بعد حرکت کنی. یا مثلاً برای حرکت در اتوبان می‏گوییم، این مقدار سرعت باید داشته باشی و اگر بیشتر باشد، جریمه خواهی شد و یا اینکه شهرداری می‏گوید: شما که می‏خواهید خانه بسازید متراژ آن باید فلان قدر باشد، همه اینها محدود کردن آزادی مردم در جهت رفاه حال مردم و برای اداره حکومت است. اینها چیزهایی نیست که در اسلام و قرآن برای ما گذاشته باشند که اندازه کوچه‏ها 6 متری یا 8 متری و یا فلان اندازه باشد. این را شهرداری با لحاظ ترافیک، زمان و امکانات موردی را می‏گوید.

همه اینها مسایل حکومتی است و یک جایی باید باشد که اینها را تشخیص دهد، منتها یک محور لازم دارد؛ یعنی ما باید بدانیم به کجا می‏خواهیم برویم. وقتی که حکومت می‏خواهد کار کند، محور حرکتش را باید تعیین کند. محور این حرفها را حضرت امام در منشور انقلاب تعیین کردند.

در این پیام چیزهای بسیاری نهفته است. یک قسمتی که مربوط به بخش اخیر سخنان امام می‏شود، این است که امام تحذیر کردند، از اینکه انقلاب به طرف حاکمیت سرمایه برود؛ یعنی شرایطی در کشور به وجود بیاید که قدرت از سرمایه و پول باشد و سرمایه بتواند سرنوشت و خط زندگی مردم را تعیین کند. حضرت امام این را منع کردند و فرمودند: به سمت حکومت مستضعفین بروید و در صحبت حضرت امام، احساس وحشت پیداست از اینکه مبادا جامعه به سمتی کشیده شود که اکثریت توده مردم که مستضعف و غیر سرمایه دار هستند، مجبور باشند که تحت خطوطی زندگی کنند که صاحبان سرمایه تحمیل می‏کنند. در خطبه‏های قبل عرض کردم، حاکم واقعی در آمریکا کارتلها و تراستها هستند.

حاکم واقعی در سراسر دنیا شرکتهای چند ملیتی هستند. اینها از طریق نمایندگانی که با تبلیغات خودشان انتخاب می‏شوند و با پول اینها به مجلس می‏روند و از طریق رئیس جمهوری که با پول و تبلیغات اینها به کاخ می‏رود؛ هر چه می‏خواهند، در دنیا انجام می‏دهند و در ضمن صورت ظاهر را نیز درست می‏کنند.

امام فرمودند: به این سمت نروید! اظهاراتی که اخیراً ایشان درباره انفال، قانون کار، حق دولت برای تعزیرات و جلوگیری از احتکار و سوء استفاده و گرانفروشی و امثال اینها و اظهارات دیگری که این روزها داشتند و بحثهایی که با شورای نگهبان و دیگران بود، بر سر این مسأله بود که این خط تعیین شود و تعیین هم شد. رهبری حضرت امام را هیچ‏کسی منکر نیست. اظهاراتی که از طرف دبیر و سخنگوی شورای نگهبان و دیگران انجام شد، اینها با کسی تعارف ندارند. اینها واقعاً امام را قبول دارند و واقعاً مرید و شاگرد امام هستند و همه ما همین طور هستیم. مجلس شورای اسلامی، شورای نگهبان، رئیس جمهور و دولت خاضع‏اند و باید هم باشیم. اصلاً مشروعیت دخالتهای خودمان را از حضرت امام می‏گیریم. می‏دانید که مسأله ولایت اینگونه است. ما در اسلام وقتی که به پیغمبر (ص) برخورد می‏کنیم، پیغمبر از یک طرف قدرت جذب مطالب را از طرف خداوند به وسیله وحی داشته است که این مقام نبوت است. از یک طرف قدرت اداره کشور و دخالت در امور را داشته که این حق را خداوند به ایشان واگذار کرده، ولایت است که ما اسم این را امامت گذاشته‏ایم.

امامت که در شیعه جز اصول مذهب است و مقدم بر همه احکام است، همان ولایت است و نقطه مشترک بین امام و پیغمبر، قدرت ولایی آنهاست و قضاوت هم از مناصب اصلی آنهاست که به دیگران واگذار می‏کنند. پس این متعلق به ما نیست. بنده به عنوان هاشمی یا به عنوان یک طلبه و یا یک شهروند این کشور، چنین حقی ندارم که برای مردم قانون بگذارم. نماینده مردم هم هستم، باز حق ندارم و این حق را آنها نمی‏توانند به من بدهند، بلکه این حق را امام و ولی‏فقیه می‏تواند بدهد. لذا اگر تصویر امام را از هر یک از این نهادها برداریم، بی‏ارزش است و این را همه ما می‏دانیم.اگر امام راضی نباشد که یکی از ما در مصدرکار باشیم، ما حق اقدام در هیچ کاری نداریم. مشروعیت کل نظام از منصب امامت گرفته می‏شود و چون امامت معصوم الآن نیست، نایب امام است و نایب امام معصوم هم فقهای واجد شرایط هستند و در میان فقهای واجد شرایط هم آن کسی که مردم پذیرفته‏اند (با موازینی که خودمان قبول و تعیین کردیم) او، رهبر می‏شود.

خبرنگاران و تحلیل‏گرانی که اکنون صحبت از قدرت مطلقه می‏کنند و می‏خواهند استبداد را نتیجه‏گیری کنند، خیلی کور خوانده‏اند و خیلی بد می‏فهمند! مسأله این نیست. ببینید همان ولایت فقیه با همان قدرتش این نظام دمکراسی را باب کرده است. شوراها، مجلس و رأی وجود دارد. تصمیم‏گیری از مردم شروع می‏شود، ولی اینها در درون خودش روح ولایت را دارد و با اجازه ولایت این کار را می‏کند، پس زندگی، زندگی دمکراسی است. حرکت، بر معیار افکار عمومی مردم است که در انتخابات ما ظاهر می‏شود، رئیس جمهور ما با انتخابات مردم است. رئیس دولت از طریق مجلس و رئیس جمهور انتخاب می‏شود که مجلس و رئیس جمهور را مردم انتخاب کرده‏اند. حتی رهبر در قانون اساسی ما بعد از اینکه شرایط آن را داشته باشد، از طریق مجلس خبرگان تأیید می‏شود که مجلس خبرگان را مردم انتخاب کرده‏اند. پس می‏بینید که دمکراسی به صورت بهتری از غربیها وجود دارد و قدرت مطلقه‏ای که اینجا مطرح است، این است که این حق برای ولی‏فقیه است و ایشان است که باید اجازه این کارها را بدهد. نه اینکه نظام می‏خواهد به طرف دیکتاتوری یا استبداد برود.

این مجموعه سالم حاکمیت مردم بر مردم با اجازه ولی‏فقیه، همان طور که به راه افتاده، ادامه خواهد یافت و راه ما هم همین است و ان‏شاءاللّه در بحثهایی که از این به بعد شما از رادیو، تلویزیون، سمینارها و روزنامه‏ها می‏شنوید، این مسایل یک مقداری برایتان روشن می‏شود و برای خارجیان که از این مسایل هیچ نمی‏دانند، خیلی چیزها کشف خواهد شد و ما تنها راه اداره بشریت را در این نظام می‏دانیم ولاغیر.

همه مردم را به تقوا و حفظ حرمت مقررات الهی، انجام وظایف و پرهیز از منکرات دعوت می‏کنم و در این بحث، بخصوص تقوای نویسندگان، گویندگان و تحلیل‏گران این است که از محور حق عدول نکنند و تعصبات و وابستگیها، آنها را وادار نکند که این حقایق عظیم آسمانی و این ذخایری را که باید ما را اداره کند، به افکار محدود خودمان ملوث کنیم.

»اَعُوذُ باللَّهِ مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجیم/ بسْمِ‏اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم/

اِنَّا اَعْطَیناکَ الکَوْثَر/ فَصَلِّ لِرَبِّکَ وَانْحَر/ اِنَّ شانِئکَ هُوَالْاَبتَرُ«.

خطبه دوم

بسْمِ‏اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم

اَلْحَمْدُللَّهِِ رَبِّ العالَمینَ وَالصّلوةُ وَ السَّلامُ عَلی رَسُولِ اللَّهِ وَ عَلی عَلِیٍّ أَمیرِالمُؤْمنینَ وَ عَلی الصِّدّیقة الطّاهِرة وَ عَلی سبْطِیِ الرَّحْمَةِ الْحَسَنِ وَالْحُسَیْنِ وَ عَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ مُحَمَّدبْنِ عَلِیٍّ وَ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ موُسَی بْنِ جَعْفَرٍ وَعَلِیِّ بْنِ مُوسی وَ مُحَمَّدبْنِ عَلِیٍّ وَ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ وَ الْخَلَفِ الهادی المهْدی(عج).

با تأکید بر تقوا و تجدید دعوت به تقوا، در مسایل جاری سعی می‏کنم که مختصر صحبت کنم، چون در خطبه اول که آن هم بحث روز بود، طولانی حرف زدم و می‏دانم که در این هوای سرد مزاحم شما هستم.

ما در این مقطع چند مسأله داریم که به هر یک از آنها مختصر اشاره‏ای می‏کنیم. قبلاً یاد پیشتازان حکومت اسلامی و رهبران فداییان اسلام را به خاطر سالگرد شهادتشان گرامی می‏داریم.

اولین مسأله، مسأله فلسطین است که حرکت خوب و مؤثر مردم فلسطین در اراضی اشغالی موج مناسبی را در دنیا درست کرده است و به نظر می‏رسد که اینها راه خودشان را پیدا کرده‏اند. اولاً مبنای اسلامی به حرکتشان داده‏اند و شعارهای آنها شعارهای اسلامی است که تجربه مؤثر بودن این شعارها در ایران موفق بوده و اگر در ایران و در نهضت ما غیر از ماهیت اسلامی بود، این ملت نمی‏توانست در مقابل شرارتها و قساوتهای حکام رژیم پهلوی مقاومت کند. با الهام از اسلام ما توانستیم مشکلات مبارزه را از پیش پای خودمان برداریم. حالا فلسطینیها همین راه را انتخاب کرده‏اند.

آدم اگر مسلمان باشد و بخواهد مسلمان بمیرد و دنیا و آخرت را براساس دیدگاه اسلامی ارزیابی کند، زندگی دنیا و زندگی آخرت را بشناسد و انسان را هم بشناسد که این انسان چه مسیری در پیش دارد و این جهان‏بینی را در وجودش ذخیره کرده باشد؛ هیچ وقت در مقابل مشکلات و مصایب خم به ابرو نمی‏آورد، چون می‏داند که هر کاری کند، در این راه به نفع اوست و آخر آن کشته شدن است؛ یعنی بدترین چیزی که از چشم دنیادارها، می‏شود اینجا تصور کرد، این است که آدم کشته شود.

یک مبارز مسلمان از کشته شدن چه باکی دارد؟! او اگر کشته شود، به بهترین مقام می‏رسد که اگر می‏خواست با عبادت و کارهای خوب و خیر و انفاق و اینها خودش را برساند، خیلی طول داشت و شاید هم نمی‏رسید. این یک راه میان‏بری به سعادت ابدی و مطلق است.

بنابراین وقتی که ما به این جهان‏بینی و طرز تفکر مسلح باشیم، در مبارزه‏مان محکم هستیم و به نظر می‏رسد فلسطینیها در آستانه چنین وضعی هستند.

اخیراً اسرائیلیها خیلی قساوت کردند. این آمار و ارقامی که اینها می‏دهند، یک دهم و یک صدم است. الآن اکثر بیمارستانها و خانه‏ها و نقاهتگاهها در اراضی اشغالی پر از مجروحین با حالت وخیم است. تعداد زیادی از مردم، کف خیابانها شهید شده‏اند که هنوز خانواده‏های آنها جنازه‏های این شهدا را تحویل نگرفته‏اند.

اسرائیل معمولاً روزی دو سه بار اعتراف می‏کند و واقعاً الآن قساوت اسرائیلیها در اراضی اشغالی وحشتناک است و اینها الآن نزدیک به سی، چهل روز است که دارند این کار راادامه می‏دهند و کار بسیار دشواری است. شما حتی آنها را با خود ما مقایسه نکنید. در اینجا سی و هفت، هشت میلیون مردم این کشور در خانه‏های خود و تحت یک حکومتی مبارزه می‏کردند که مأمورین انتظامی و نظامی، دولتیها، کادر بیمارستان و خیلی افراد دیگر از خود مردم بودند؛ فقط یک عده‏ای داخل اینها خود فروخته بودند. اکثریت اینها بچه‏های خود ما بودند. سربازهایی که به خیابانها می‏آمدند، عمدتاً از خود مردم بودند. اکثریت بدنه ارتش از خود مردم بود و پلیس از خود مردم بود. در اسرائیل که این طور نیست.

اینهایی که در فلسطین می‏آیند و مردم را سرکوب می‏کنند، صهیونیستهایی هستند که با تمام وجود نسبت به این مردم بغض دارند؛ خودشان را در اینجا بیگانه می‏دانند، زیرا از کشورهای دیگر آمده‏اند واحساس می‏کنند که اگر این ملت پیروز شود، اینها باید از آنجا بروند.

بنابراین، حالت مساوی نیست و مقاومت اینها بسیار تحسین برانگیز است و راه هم همین است. اگر اینها این راه را ادامه دهند که دارند خوب هم ادامه می‏دهند، اسرائیل را از پا در می‏آورند. بالاخره قساوت هر قدر هم شدید باشد، یک روزی این تیرها به سنگ می‏خورد و مردم ان‏شاءاللّه پیروز خواهند شد. فلسطینیها این راه را یا از ما و یا از مردم لبنان آموخته‏اند، چون جنوب لبنان با داخل اراضی اشغالی ارتباط تنگاتنگی دارد. در جنوب لبنان مردم با مقاومت خود، اسرائیل، فرانسه، انگلیس، آمریکا و ایتالیا را از کشورشان بیرون کردند.

لبنانیها امروز در تاریخ اسطوره مقاومت هستند و بنابراین طبیعی است که مسایل جنوب لبنان به داخل اراضی اشغالی فلسطین هم سرایت کند که کرده است و ان‏شاءاللّه این دو ملت با هم در آن منطقه ریشه استکبار و استبداد و حاکمیت کفر را خواهند کند.

مسأله دیگر، مسأله انتخابات است که در پیش داریم. من یک سفارشهای کلی می‏کنم. انتخابات باید انجام شود، دوره مجلس شورای اسلامی در حال اتمام است و ما در هر حالی مکلفیم که این انتخابات را برگزار کنیم و می‏کنیم. تقاضایی که وجود دارد، این است و من به همه مردم و کسانی که می‏خواهند نامزد شوند و کسانی که می‏خواهند از نامزدها حمایت کنند، یا نامزد معرفی کنند، تأکید می‏کنم که توجه داشته‏باشید که در این جو جهادی و معنوی و نهضت عظیمی که مردم ما در این دو ماه اخیر به سوی جبهه‏ها به وجود آوردند، مبادا کاری کنید که کوچکترین تأثیری در روحیه رزمندگان و این جو جهادی بگذارد.

ما قبول داریم که انتخابات را هم خود آن رزمندگان می‏خواهند. آنها متکی به مجلس و نمایندگانشان هستند و خودشان هم رأی می‏دهند. اما انتظار این است که این انتخابات در جو بسیار سالم و مناسب با شؤون اسلامی برگزار شود.

در تبلیغاتی که بالاخره در زمان خودش شروع می‏شود، از همین حالا بدانید که مبادا پایه را بر تهمت و افترا و تخریب رقیبها بگذارید. پایه را بر معرفی خود و افکارتان و خدمتهایی که می‏خواهید به این جامعه کنید، بگذارید. همین حالا مبادا به فکر زمینه‏سازی باشید که رقبایتان را در جامعه بی‏آبرو کنید! و این کارهایی که مناسب یک مسلمان نیست. اگر کاری می‏خواهید انجام دهید، در جهت مثبت خودتان انجام دهید.

به کسانی که تریبون در دست آنهاست؛ هر جا هستند، در مجلس، در نمازهای جمعه، در صدا و سیما، در روزنامه‏ها و هر کس به نحوی زبان یا قلم دارد، می‏گوییم که تکلیف شما این است که از این تریبونهای عمومی به نفع اشخاص معینی استفاده نکنید. هر چند عقیده دارید که آن بهتر یا این بدتر است، بگذارید مردم تشخیص دهند و آزاد تصمیم بگیرند. این ظلم، غیرقابل بخشش است که ما بیاییم در جایی که می‏خواهد رقابت سالم باشد، از تریبون عمومی که متعلق به همه است (و این در قانون انتخابات هم جرم هست)، کار تبلیغاتی کنیم و رقیب را از میدان بیرون کنیم.

مسؤولان دولتی، اطلاعاتیها، مجریان، وزارت کشور، نیروهای انتظامی، نهادهای انقلابی، تمام اینهایی که با خرج همه مردم خدمت می‏کنند، مواظب باشند که از این امکاناتی که در اختیارشان هست، به نفع کسی در این میدان استفاده نکنند! شما همه حق دارید که مثل دیگران کاندید سالم پیدا کنید و به او رأی دهید. فکر خودتان را با رأی‏تان (با حربه‏ای که دست دیگران هم هست) به سایرین معرفی کنید و از فکرتان حمایت کنید، اما این باید اسلامی باشد. نباید سوءاستفاده و دزدی امکانات ملت به نفع یک فرد یا به ضرر فرد دیگر باشد. این اتفاق اگر بیفتد، گناهی است که باید آن را جواب دهید و امروز هم گناهی است که آبروی نظام را می‏برید.

نظام باید براساس آزادی و مساوات کامل انتخابات را انجام دهد. البته یک روزی می‏رسد که این رادیوها و روزنامه‏ها و از این قبیل، به طور رسمی در خدمت کاندیداها قرار می‏گیرند. آن موقع هم عادلانه و به طور مساوی باید حرفهای آنها را منعکس کنید که مردم آشنا شوند. به مردم هم عرض می‏کنم که تعصبات قوم و خویشی، دوستی و غیره را در کارهای عمومی دخالت ندهید! نگاه کنید، ببینید اصلح چه کسی است و چه کسی بهتر خدمت می‏کند.

بالاخره بعد از ده سال از انقلاب اینهایی که الآن می‏آیند و نامزد می‏شوند، عمدتاً کسانی هستند که در جامعه شناخته شده‏اند و به نحوی مردم این افراد را می‏شناسند. به آدم صالح‏تر که بهتربتواند به مردم خدمت کند، رأی دهید.

ما ان‏شاءاللَّه باید سعی کنیم که انتخاباتمان را آزاد برگزار کنیم. ببینید حضرت امام یک دستوری دادند که در کل انتخابات دنیا بی‏سابقه است و متأسفانه دنیای کور و احمق حاضرنشد که به این دستور عظیم دمکراسی بها دهد.

امام حتی به مسؤولین اجازه ندادند که از یک حوزه‏ای در حوزه دیگر دخالت کنند. گفتند شما در تهران ننشینید و برای فلان شهرستان کاندید معین کنید. بگذارید مردم انتخاب کنند. نماینده آن شهر می‏خواهد به اینجا بیاید، شما چرابرای آنها کاندید انتخاب می‏کنید؟

یک چنین کاری در هیچ جای دنیا نیست. در همه کشورهای به اصطلاح آزاد، احزاب در مرکز می‏نشینند و کاندیداها را معین می‏کنند و با قدرت پول و تبلیغات و امکاناتی که در اختیار دارند، آن فردی را که در مرکز رأی آورده بر شهرستانها تحمیل می‏کنند. لذا او، خودش را نماینده شهرستانها نمی‏داند، بلکه خود را نماینده این باندی می‏داند که او را در مرکز به کرسی نشانده است! بنابراین سالم‏ترین نوع الآن این است. البته در یک شرایطی ممکن است اتفاق بیفتد که لازم باشد، کسانی مردم را به طرف یک راه هدایت کنند، ولی الآن مردم ما هوشیارند و نیاز به اینگونه هدایتها نیست. انتخابات باید به صورت آزاد، سالم و در جو اسلامی برگزار شود تا مردم بتوانند به کسی که تشخیص می‏دهند به صلاح آنهاست، رأی دهند.

مسأله مهمتر ما جنگ است و در کنار این جنگ هم یک مسأله دیگری به نام »انصار المجاهدین« است که عرض می‏کنم. ما الآن در دهه انصارالمجاهدین هستیم. این چیزی که الآن به نام انصارالمجاهدین مطرح است و در رادیو و تلویزیون و روزنامه‏ها روی آن کار می‏کنند، یکی از کارهای بسیار مهم و از وظایف اساسی مردم پشت جبهه است که هر کس این فکر را ابداع کرده و به این صورت درآورده است ما باید از او ممنون باشیم. این یک کار انسانی، اسلامی و الهی است. عده‏ای از بچه‏های شما در جبهه‏ها هستند. کسانی در آنجا هستند که خانواده‏هایشان با رفتن فرزندان، همسران و یا برادرانشان به جبهه دچار مشکل می‏شوند. این رزمنده یا نان‏آور است، یا امور خانه را انجام می‏دهد و یا به شکلی با عطوفت و رسیدگی به بچه و نظایر اینها، وجودش در خانه مؤثر است. خوب! جای او الآن در خانه خالی است. چرا جای او خالی شده؟ به خاطر جنگ! او این وظیفه را احساس کرده، یا قانون به عهده او گذاشته که الآن در جبهه باشد و جانش را در خطر بیندازد و می‏دانیم، مهمترین کار انقلاب را آنها دارند انجام می‏دهند.

این واقعاً ناروا و ظالمانه است که به خاطر نبودن او، خانواده‏اش گرفتار مشکلات خانوادگی باشد و این کاری است که از ما در پشت جبهه برمی‏آید. مثلاً اگر از یک کوچه‏ای کسی به جبهه رفته باشد و مردم کوچه بخواهند خانه آن رزمنده را حداقل مثل خانه خودشان اداره کنند، آیا کار مشکلی برای آنهاست؟ یکی برود و برای این خانواده نفت بگیرد، یکی برود کوپن او را بگیرد، دیگری چنانچه بچه این خانواده مریض شد، او را به دکتر برساند و معالجه کند و در هر زمینه‏ای کمبودی برای آنان وجود دارد، آن کمبود را برطرف کنند.

شما می‏دانید، یک تعداد بسیار اندکی از کل جمعیت 50 میلیونی‏ما الآن در جبهه هستند. مثلاً اگر ما یک میلیون نفر در جبهه داشته باشیم، یک پنجاهم ما در جبهه هست. شما بگویید یک سوم اینها بچه هستند، کاری نمی‏توانند بکنند، باز یک سی و پنجم ما در جبهه هست. سی و پنج نفر به یک نفر، بخواهند اداره کنند. چه کار دشواری است؟ اصلاً هیچ باری به دوش مردم نمی‏گذارد. مردم بروند دراین گردانها متشکل شوند، مخصوصاً خانمها که باید به خانواده‏های این رزمندگان رسیدگی کنند و خیلی هم مایل به خدمت در جبهه هستند، آماده باشند که به اینها برسند.

نکته‏ای که خیلی مهم است و تا به حال شاید غفلت شده باشد، این است که الآن ما هر وقت می‏گوییم، رزمنده، شاید خیلیها به ذهنشان می‏رسد که ما فقط بسیجیها را می‏گوییم که داوطلبانه می‏روند. نه! این جور نیست. من می‏خواهم روی مشمولان وظیفه هم تکیه کنم.

بیشترین نیرویی که ما الآن در جبهه داریم، سربازها هستند. مثلاً اگر ما یک میلیون نیرو در جبهه داشته باشیم، حدود 700 تا 800 هزار نفر آنها سرباز هستند. خوب! این سربازها قانوناً رفته‏اند و یک کاری است که همه باید انجام دهند، ولی به هر حال اینها در جبهه هستند و طوری نیست که خانواده‏های اینها مشکل نداشته باشند. اینها اکثراً از خانواده‏هایی هستند که در این سن باید به خانواده‏های خود کمک می‏کردند. اینها به مدت طولانی در جبهه می‏مانند، دو سال در جبهه یا سربازخانه هستند و اخیراً هم که مدتی اضافه شده، به خاطر نیازی که در این جو عمومی هست. رسیدگی به اینها خیلی ضرورت دارد. کمیته امداد یک مقدار می‏رسد، اما چقدر می‏تواند برسد؟ باید این مسأله عمومی شود. به خانواده‏های سربازان توجه کنید! به رسانه‏های جمعی هم عرض می‏کنم: ما الآن در تبلیغاتمان مثلاً مشایعت بسیجیان را می‏بینیم. خوب! مشایعت سربازان را هم موقعی که از پادگان می‏خواهند بروند، باید داشته باشیم و هر کاری که برای نیروهای داوطلب می‏شود، برای اینها هم داشته باشیم. البته نیروهای داوطلب یک مقام بالاتری دارند و خیلی از آن سربازها هم داوطلب هستند. آنها هم می‏توانستند، مثل بعضیها که نامردانه شانه خالی می‏کنند و به راههای مختلف یا مرض یا بهانه‏های دیگری به خدمت نمی‏روند، برای خودشان از این بهانه‏ها درست کنند. اکثریت اینها داوطلب هستند. اگر آن گونه نبود، داوطلبانه می‏رفتند.

بنابراین رادیو تلویزیون، روزنامه‏ها، ستاد تبلیغات جنگ مجموعاً برنامه‏ریزی کنند. من فکر می‏کنم یک دهه هم برای مشمولان داشته باشیم و در عملیات و در همه جا وضع اینها را روشن کنیم. البته خود من هم مسؤول این کار هستم. این حرف به خود من هم برمی‏گردد. به شما هم عرض می‏کنم، متوجه باشید که این کار باید انجام شود. اینها عزیزترین بچه‏های ما هستند که در بهترین سنین عمرشان دارند جانشان را برای ملتشان فدا می‏کنند.

و اما در مورد جنگ که مهمترین مسأله است؛ به لطف خداوند و با استقامت شما مردم عزیز، ما الآن در بهترین شرایط برای احقاق حقمان قرار گرفته‏ایم. بعد از آن مانورها و اسم‏نویسیها و اعلام آمادگیها و تدارکات تأمین این نیرو که زمینه را از هر جهت آماده کردیم، الآن نیروهای رزمنده ما در حال آماده باش و انگشت روی ماشه تفنگها هستند که دستور بگیرند و کاری را که تا به حال مدتی است شما منتظر آن هستید، اجرا کنند. نقطه شروع کار در عملیات ظفر 5 است. ان‏شاءاللّه خبرهای خوبی در این زمینه از رسانه‏ها خواهید شنید.

ما از یکی از حساس‏ترین نقطه‏ها شروع کردیم، آنجایی که 200 کیلومتر در داخل خاک عراق و نزدیک به مهمترین منابع حیاتی عراق است. جایی که لوله‏های نفت عراق از نزدیک آنجا عبور می‏کند و مسیر جاده حیاتی آن کشور نزدیک منطقه است. جایی است که عراق به اندازه بصره و به اندازه بغداد در آنجا آسیب پذیر است.

عملیات ظفر 5 با همکاری مبارزان بارزانی و نیروهایی از بچه‏های خود شما شروع شد و به گونه‏ای خیره کننده، ضعف و بی انضباطی ارتش عراق را در آنجا نشان داد.

رزمندگان ما در آنجا نیروی زیادی به کار نگرفتند، اما یک شهر20 هزار نفری را به راحتی تصرف کردند و چیزهایی که لازم بود از آن شهر برداشتند، جاده‏های اطراف شهر را تا آنجا که لازم بود گرفتند، پلها و ارتفاعات را تصرف کردند و هزاران نفر از نیروهای جاش را که در خدمت عراق هستند و نیروهای ارتش به اصطلاح خلقی عراق را از پای درآوردند. غنایم زیادی از آنها گرفتند و نشان دادند که عراق در آن نقطه حساس چگونه آسیب‏پذیر است.

الآن عراق از دهوک که آخرین استان عراق در شمال غرب این کشور است،تا »فاو« در یک خط طولانی، اکثر استانهایش در معرض تهاجم نیروهای ما است. نیروهایی که مدتهاست به انتظار فرمان حمله نشسته‏اند و صبر و متانت از خود ابراز داشته‏اند، برای اینکه به دنیا نشان دهند، خواهان عدالت هستند.

ما دو، سه ماه پیش برای اولین بار به شورای امنیت و سازمان ملل این امکان را دادیم و راه آنها را باز کردیم که اگر راست می‏گویند و طالب حق هستند، جلو بیایند و متجاوز را معرفی و محکوم کنند، تا اینکه این جنگ و خونریزی خاتمه پیدا کند و از طریق صلح، مجرم کیفر ببیند و مظلوم به حق خودش برسد. اما آنها به جای اینکه به این حق توجه کنند و ادعای صلح‏خواهی خود را به اثبات برسانند، برای ما شروع به خط و نشان کشیدن و شاخ و شانه نشان دادن کردند!

آمریکا انبوهی از کشتیهایش را از اطراف دنیا، از اقیانوس آرام و اطلس و دریای مدیترانه جمع کرد و به اینجا آورد. انگلیس و فرانسه و ایتالیا و هلند و بلژیک و شوروی آمدند. ضد انقلاب ما را در هر جا که بودند، به عنوان اهرم و جاسوس و خرابکار تحریک کردند و پول به آنها دادند، تا پشت جبهه را خراب کنند.

کشورهای نادان مرتجع عرب هم که اینها را دعوت کرده بودند، سرنوشت خودشان را به تار مویی بستند که به اینها وصل است و هر لحظه می‏تواند قطع شود.

چند ماه است که به جای امنیت، در خلیج‏فارس آشوب را زیاد کردند. اگر تا قبل از اینکه اینها بیایند، هفته‏ای یک کشتی زده می‏شد، الآن هفته‏ای چهارکشتی زده می‏شود. اگر پیش از اینکه اینها بیایند، خطری مناطق نفتی جنوب را تهدید نمی‏کرد، امروز خطر جدی شده است. اگر تا آن روز خطر در شمال خلیج‏فارس بود، امروز به جنوب خلیج‏فارس هم منتقل شده است. به علاوه، این ناامنی اقتصادی منجر به سقوط ارزش دلار و بورسها شد که زلزله بسیار خطرناکی در ارکان اقتصادی دنیا به وجود آورد.

اینها ناامنی سیاسی و اقتصادی است. ناامنی نظامی را هم در منطقه به وجود آوردند و حالا می‏بینید که هیچ کاری از پیش نبردند و الآن به اعتراف افتاده‏اند.

به طور رسمی رسانه‏های آمریکا و حتی صهیونیستها اعلام می‏کنند که آمریکا اشتباه کرد که رو در روی نیروهای اسلام در ایران قرار گفت.

آمریکا اگر در پشت پرده مانده بود، به نفعش بود. امروز آمریکا ثابت کرد که ببرکاغذی است و ایران ثابت کرد که از این غولهای ظاهراً پرقدرت نمی‏ترسد.

انصافاً این شعار شما تحقق پیدا کرده است، یعنی الآن ریگان در خلیج‏فارس دفن شده است! اینکه اینجا بیاید و این طور ناوگان جنگی او حیران و سرگردان باشد و هیچ‏کاری نتواند بکند. این هم خودش غرق شده و هم دوستانش را غرق کرده است.

حالا روشن شد که ایران با این عربده‏ها از خط بیرون نمی‏رود. حالا که روشن شده این لشکرکشیها، کاری را نمی‏تواند از پیش ببرد و اکنون که کشورهای جنوب خلیج‏فارس فهمیده‏اند، تشبث به نیروهای کفر در دنیا جز خسارت چیزی ندارد و حالا که می‏دانند نیروهای رزمنده ما در سراسر جبهه‏ها آماده تهاجم و گرفتن حق خودشان با زور هستند، قبل از اینکه این حادثه اتّفاق بیفتد؛ من به کشورهای عرب و اربابان آنها اخطار می‏کنم: شما هنوز هم وقت دارید، ولی این وقت خیلی نیست! اگر فردا صدای موزیک و طبل جنگ را از صدا و سیمای جمهوری اسلامی شنیدید، آن روز دیگر پشیمانی برای شما سودی ندارد. الآن وقت دارید که بیایید، از راه درست وارد شوید.

شما کشورهای جنوب خلیج‏فارس چه چیزی از آمریکا به دست آوردید؟! کار را به جایی رساندید که وزیر دفاع مخلوع آمریکا همین آقای واینبرگر خبیثی که کشتیها را به اینجا آورده، دیروز (66/10/24) اعلام کرد و به کشورهای عربی گفت: من »شما را نصیحت می‏کنم«! خیلی حرف بزرگ است. ببینید، رسوایی و افتضاح به کجا رسیده، گفت: »به شما اعلام می‏کنم، اگر می‏خواهید در آینده محفوظ باشید، از ثروتهایتان به اسرائیل بدهید و قدرت اسرائیل را قوی کنید، اسرائیل حافظ امنیّت شماست«.

ببینید! اینها چقدر پررو شده‏اند که یک مقام رسمی آمریکا به عربهایی که 50 سال است می‏گویند: »با اسرائیل می‏خواهیم بجنگیم« و همین حالا مردم فلسطین آن گونه در خیابانهای بیت‏المقدس دارند قطعه‏قطعه می‏شوند، این قدر عربها را ضعیف و ذلیل می‏بیند که به آنها پیشنهاد می‏کند بیایید اسلحه اسرائیل را با ثروتتان تأمین کنید، اسلحه اسرائیل حافظ شماست!! این چه کثافتکاری بود که شماها مرتکب شدید؟ این چه حماقتی بود که شما شیوخ و دولتکهای جنوب خلیج‏فارس انجام دادید و این استعمارگران را با دعوت خود به اینجا آوردید و این قدر اینها را گستاخ کردید که بیایند در خانه شما و این حرفها را بزنند و این قدر شما را ذلیل کنند و به شما بگویند که از ثروتهایتان بدهید، تا اسرائیل قوی شود! که البتّه دارید می‏دهید.

این نفتی که با توطئه شما در اوپک چند دلار تنزّل کرده، به جیب آمریکا و اسرائیل می‏رود و از »تل آویو« سر در می‏آورد و شما این را می‏دانید. این برای آنها کافی نیست، به طور رسمی می‏خواهند، شما با ذخایری که در بانکهای آمریکا دارید، مثل زمان شاه ایران اجازه دهید که از آن ذخایر برداشته شود و اسلحه به اسرائیل بیاید. و بالاخره شما را به آن روز خواهند کشاند!

پیش از آنکه به این روز برسید که (به طور رسمی البتّه رسمی هستید)، علنی شده و ملّتهایتان به شدّت از شما متنفّر شوند، به راه حق بیایید. ما از شما چیزی نمی‏خواهیم. ما می‏گوییم بی طرف باشید. می‏گوییم اینکه مدعی بی‏طرفی هستید، راست بگویید. نفت و لوله نفت و بندر و راه و فضا ندهید که عراقیها بیایند و خلیج‏فارس را ناامن کنند، شما اطّلاعات ندهید و تبلیغاتتان را بی‏طرف کنید. اگر این کار را انجام دهید، همسایه خوبی در شمال خودتان خواهید داشت و با شما رفیق خواهد بود.

صدّام گناهش به گونه‏ای است که قابل گذشت نیست و باید مجازات شود.

به ارتش عراق می‏گوییم که دارید اشتباه می‏کنید! می‏بینید که ایران و مردم خود شما الآن در کنار استان دهوک، اربیل، کرکوک، سلیمانیه، بصره، عماره و غیره می‏توانند به شما ضربه بزنند. بیش از این خون خود و مردمتان رابرای حفظ یک جنایتکاری که منطقه را به این روز انداخته هدر ندهید.

ارتش عراق اگر در آخرین لحظات وظیفه خودش را برای مردم عراق انجام دهد و دست از حمایت از این دیو ستمکار بردارد می‏تواند در آینده عراق نقش داشته باشد.

همین توابین خود شما که امروز در ایران هستند و در نماز جمعه شعار » نرید ان نقاتل « می‏دهند، اینها خواهند آمد و کشورتان را از دست شماها خواهند گرفت و ان‏شاءاللّه آزاد خواهند کرد.

به مردم عراق هم عرض می‏کنم که شما مردم ایران را دوست صمیمی خود بدانید. ما الآن برای شما فداکاری می‏کنیم و ایران الآن آزاد است. ما برای آزادی شما، بچه‏ها و ملتمان را در جنگ به زحمت می‏اندازیم و این زحمتی را که مسلمانان ایران برای نجات شما می‏کشند، قدرشناسی کنید و آماده باشید که ان‏شاءاللّه یک روزی عراق و ایران در کنار هم و رزمندگان این دو کشور دوش به دوش همدیگر، حقوق مغصوبه ملتهای اسلامی را از دست ستمگران پس بگیرند.

ترجمه خطبه عربی

بسم اللّه الرحمن الرحیم

از امت اسلامی و مخصوصاً ملتهای منطقه انتظار می‏رود که درباره آنچه که در چند ماه اخیر در خصوص موضع‏گیریها و اقدامات دولتهای مرتجع عرب در رابطه با انقلاب اسلامی ایران و قدرتهای استکباری و صهیونیسم رخ داده بیندیشند.

بخشی از حکومتهای مرتجع که به ناحق و برخلاف مصالح ملتهایشان، خود را در جنایت عفالقه عراق در تجاوز به ایران شریک کرده و این امکاناتی را که بایستی صرف حاکمیت اسلام و مبارزه با کفر و صهیونیسم می‏شد، علیه اسلام انقلابی در ایران به کار گرفته‏اند، و سرانجام با مشاهده ضعف و حرکت رو به زوال بعث عراق، از سرنوشت خود نگران شده‏اند.

در پی این نگرانی به جای اینکه برای جبران اشتباه خود، از ایران اسلامی بخواهند که گناه گذشته آنها را ببخشد و برای آینده با حسن همجواری و همکاری سازنده، با هم در خدمت اسلام و مسلمین باشند، اشتباه دیگری مرتکب شدند و دشمنان اصلی و ریشه فساد؛ یعنی آمریکا را دعوت به مداخله علیه اسلام و به نفع کفار بعثی کردند، به امید واهی اینکه مسلمانان مجاهد و جان برکف را بترسانند و از میدان بدر کنند. کفر جهانی فرصت را برای عرض اندام مناسب دید و با دهها کشتی جنگی و ناوهای هواپیمابر و هلیکوپتربر و مین روب و تدارکاتی و نیرو، به آبهای خلیج فارس لشکر کشید و شورای امنیت را برای ارعاب و محکوم کردن اسلامیان به خدمت گرفت و اره عفالقه را تیزتر کرد و حربه زنگ زده تحریم و بایکوت اقتصادی و تسلیحاتی را بلند کرد و تا مرز زدن کشتیهای تجاری و تخریب سکوهای نفتی و غرق کردن قایقهای گشت ایرانی پیش رفت و قیمومت رسمی نوکران خود را با برافراشتن پرچمهای خود بر کشتیهای نفت کش، به رسم دوران بست نشینی جیره‏خواران استعمار در سفارتخانه‏ها اعلان داشت.

در مقابل، ملت مسلمان ایران که اینک دشمن اصلی و ام‏الفساد را در مقابل خود می‏دید، در راه خود راسخ‏تر و جدی‏تر شد و با وسعتی بی‏سابقه به میدان آمد و حاضر نشد، دست از خواسته‏های به حق خویش که کیفر متجاوزان و احقاق حق مظلوم است، بردارد.

سر دشمن به سنگ خورد و از بیانیه رسمی‏اش که تأمین امنیت کشتیرانی در خلیج فارس است نتیجه معکوس گرفت و ناامنی دوبرابر شد و خرجهای کمرشکن و وحشت و اضطراب نیروهای مداخله‏گر برای آنها ماند! اضطراب مراکز اقتصادی منجر به سقوط وحشتناک ارزش دلار و سقوط و نزول بازار سهام گردید و قیافه شوم بحران سال 29 در افق اقتصاد غرب ظاهر شد. به علاوه، انتظار شروع حمله وسیع نیروهای اسلام، نفسها را در سینه‏ها بند آورده و با سفر مبارک به جزیرةالعرب تبعیت از ارباب کمپ دیوید فاش شد.

و امروز می‏بینید که شیطان بزرگ می‏خواهد آنها را به حال خود واگذارد. تاریخ فریبکاری شیطان بار دیگر تکرار می‏شود.

و سرانجام با روشن شدن نیّات شوم مرتجعان عرب در کنفرانس شوم امّان، مردم مسلمان فلسطین هم رشته امید ضعیف خود را از آنها بریدند و خود به پا خاستند و از طریق فشار بر گرده حکام صهیونیستی در فلسطین اشغالی، آمریکا و مرتجعان عرب و رهروان کمپ دیوید را محکوم کردند و تحت فشار قرار دادند.

ما یکبار دیگر فریب خوردگان مرتجع را دعوت می‏کنیم که دست از کجروی بردارند و دست همکاری به مسلمانان بدهند و برای عظمت مسلمین و طرد کفر و صهیونیسم و استثمار با ملتها هم صدا شوند، تا خدا از گناهشان بگذرد.

»أَعُوذُ باللَّهِ مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجیمِ، بسْمِ‏اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم/

قُلْ هُوَ اللَّهُ اَحَدٌ/ اَللَّهُ الصَّمَدُ/ لَمْ یَلِدْ وَلَمْ یوُلَدْ/ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُواً اَحَدٌ«.

ویدئوها

صوت

تصاویر ضمیمه