خطبه اول:
بسْمِاللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم
اَلْحَمْدُلِلّهِ رَبِّ الْعالَمینَ وَالصَّلوةُ وَالسَّلامُ عَلی رَسُولِ اللَّهِ وَالِهِ الْأَئِمَّةِ الْمَعْصُومینَ. أَعُوذُ باللَّهِ مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجیمِ،
«وَ مِنَ النَّاس مَنْ یُعْجِبُکَ قَوْلُهُ فِیالحَیاةِ الدُّنْیا وَ یُشْهِدُاللَّهَ عَلی ما فی قَلْبهِ وَ هُوَ اَلَدُّ الْخِصامِ »
عِبادَاللَّه اُوصیکُمْ بتَقْوَیاللَّه
به خاطر اینکه بحث های جاری و مسائل هفته خیلی زیاد است، فکر کردم، بحث جنگ را که از مهمترین مسائل است، در خطبه اول بگنجانم، منتها رشته بحث را که در خطبههای قبل داشتیم برهم نمیزنیم.
به عنوان یک شاهد و مصداق برای بحث استکبار و استضعاف و خطرهای ناشی از استکبار و حالات شوم و مضر مستکبران، فصلی از وضع موجود در منطقه را که به استکبار مربوط میشود و امروز بخش مهم جنگ همانهاست، در این خطبه میآوریم.
ضمن اینکه بحث عدالت اجتماعی استمرار دارد، بحث جنگ هم اینجا انجام میشود و در خطبه دوم مسائل گوناگون دیگری را که در کشورمان و منطقه داریم، مطرح میکنیم.
آنچه که الآن در خلیج فارس میگذرد و برکل منطقه و دنیا سایه انداخته، شاهد زندهای است، بر بحثهایی که ما در صفات مستکبران مطرح کردیم و از نمونههایی است که قرآن کریم در ویژگیهای قشر مستکبر و متکبر و خودبین و خودخواه مطرح میکند. گر چه اصل جنگ خودش از مظاهر همین وضع است، ولی خلیج فارس امروز وضع خاصی پیدا کرده که مظهر تام و تمام و آیینه تمام نمای ماهیت مستکبران است.
ما امروز شاهد هستیم که استکبار مجبور شده است که از پشت پرده بیرون بیاید و وارد صحنه شود، چیزی است که البته پیشبینی میشد. از آن روزی که صدام رو به ضعف نهاد و بعث عراق در خطر انحلال افتاد، کاملاً قابل پیشبینی بودکه اربابان و حامیان پشت پرده صدام، اینهایی که دم از بیطرفی میزدند و به عنوان بیطرف، مسائل جنگ را ریاکارانه به نفع عراق و علیه ما مطرح میکردند، کمکم خودشان را علنی کنند. خیلی تلاش کردند که علنی نشود و کار به اسم منطقه و صدام و عمال دست اول و دوم و منافقین و ضدانقلاب و غیره تمام شود، ولی دیدند نمیشود و ناچار شدند کمکم این موضوع راعلنی کنند و یک مقدار هم حوادث جاری آنها را کشاند. شاید اگر حوادث پنج، شش ماه گذشته نبود، هنوز برای آنها زود بود که به منطقه بیایند؛ آنچه که در داخل آمریکا پیش آمد و هیأت حاکمه آمریکا را دچار وضعی بدتر از وضع صدام در داخل کشور خودشان کرد و آنها را متزلزل کرد.
البته برای آمدن به صحنه احتیاج به بهانه دارند. همین جوری نمیشود، کشوری که هزاران کیلومتر از ما دور است و هفت سال است که دم از بیطرفی میزند، یک دفعه بیاید سی، چهل ناو جنگی را دور و بر ما جمع کند و کشورهای دیگر را دعوت به همکاری نماید. این کار احتیاج به مقدمه و احتیاج به زمینه سازی داشت. بهانه جویی اصولاً برای اینگونه آدمها کاری ندارد، اینها همیشه میتوانند یک صحنهای بسازند و براساس آن هر کار خواستند بکنند؛ چون اینها که حیایی پیش خداوند ندارند، اینها که وجدانی ندارند، اینها که متعلق به اخلاقی نیستند که آنها را مانع باشد! هر دروغی، هر صحنهای، هر حادثهای قابل آفرینش است که درست کنند و به بهانه آن وارد این ماجرا شوند.
انسان وقتی جنگ جهانی دوم را مطالعه میکند، نمونه این چیزها را زیاد میبیند. مثلاً «هیتلر» میخواست به لهستان حمله کند، بهانهای نداشت. لهستان اهل جنگ نبود. آمد حادثهای درست کرد. هیتلر یک رادیو مرزی در کنار لهستان داشت. یک عده از افراد زندانی را جمع کردند و لباس لهستانی به آنها پوشاندند و اینها را مأمور کردند که بروند آن رادیو مرزی را بگیرند و از آن رادیو یک برنامه چند دقیقهای علیه آلمان پخش کنند. آنجا را گرفتند و اعلان کردند. در حالی که همه چیز از پیش آماده شده بود، ساعت ده شب آن رادیو اشغال شد و چند تا شعار علیه هیتلر و آلمان دادند. ساعت چهار یا پنج صبح بود که ارتش آماده هیتلر وارد لهستان شد و در ظرف دو هفته کل لهستان را اشغال کرد.
یا اینکه میخواستند نروژ، دانمارک، هلند و بلژیک را بگیرند. کشورهای کوچکی که لازم بود، هنگامی که آلمانیها با انگلستان و فرانسه میجنگند، در دریای شمال خودشان حضور داشته باشد تا بتوانند از شمال و از قطب، اطراف را امن کنند و کشتیهایشان را عبور دهند و راههای انگلستان را ببندند. یک بهانه مطرح کردند و آن بهانه، بهانه بیطرفی بود. گفتند که ما اطلاعاتی داریم که انگلستان و فرانسه، بی طرفی اینها را نقض کرد و این کشورها بیطرف نیستند؛ و اینها را گرفتند.
چکسلواکی و اتریش را به اسم اینکه اقلیت آلمانی آنجا تحت فشار هستند و آنها دعوت کردهاند که آلمان بیاید و آنها را نجات دهد، آنجاها را گرفتند. چند کشور مستقل را گرفتند. یک شعار دروغی درست میکردند و میرفتند و میگرفتند. آمریکا حالا اگر بخواهد به خلیج فارس بیاید، باید دنبال بهانه باشد و باید بهانهای برای خودش درست کند.
بهانه برای آمریکا چیست؟ یکی توسعه جنگ است. بگوید: در اینجا جنگ توسعه پیدا میکند و به کشورهای مجاور در حال سرایت است.
دیگری امنیت خلیجفارس است که اینها همه بهانه است. من حالا عرض خواهم کرد که چرا اینها بهانه است و اثبات هم خواهم کرد و ماهیت استکبار را در اینجا روشن خواهم کرد.
آیاتی که اول صحبتم خواندم، چهار آیه است، در سوره بقره (آیات ۲۰۴ - ۲۰۷) که اصلاً مثل اینکه وصفالحال امروز ماست؛ یعنی دو جبهه را کاملاً مشخص میکند:
«وَ مِنَ النَّاس مَنْ یُعْجِبُکَ قَوْلُهُ فِیالحَیاةِ الدَّنْیا وَ یُشْهِدُاللَّهَ عَلی ما فی قَلْبهِ وَ هُوَاَلَدُّ الخِصامِ»
این جبهه این گونه است. کسانی هستند که انسان از حرفهای ظاهرالصلاحی که میزنند، تعجب میکند که اینها عجب آدمهای درستی هستند. از صلح، از امنیت، از حقوق بشر، از تمدن، از چیزهایی که ارزشهای مطلوب همه دنیاست، سخن میگویند، ولی در باطن قلبشان، بدترین کینهها و خصومتها رسوب کرده است اما زبانشان صحبت از دوستی و محبت و روابط حسنه میکند «وَ هُوَ الَدُّ اْلْخِصامِ».
«وَ اِذا تَوَلی سَعی فیِ الاْرْضِ لِیُفْسدَ فیها وَ یُهْلِکَ الْحَرْثَ وَالنَّسْلَ...».
اگر دستش بند شد، تلاشش این است که فساد کند. واقعاً میبینیم که اینها فساد میکنند.
«وَاِذا قَیلَ لَهُ اتَّقِ اللَّهَ»
و وقتی به او میگویند که از این کار دست بردار و از خدا بترس.
«اَخَذَتْهُ الْعِزَّةُ باْلأِثْمِ»
جرایمی که در طول عمرش انجام داده و ماهیتش را مجرم کرده، او را دچار غرور میکند (همان بحثی که قبلاً داشتیم) و یا برعکسش، این خودخواهی و غرورش و خیال قدرت و سایه قدرت که در وجود خودش احساس میکند، او را وادار به انجام گناه میکند.
«فَحَسْبُهُ جَهَنَّمُ وَ لَبئْسَ الْمِهادُ».
این یک طرف قضیه، آن طرف قضیه هم.
«وَ مِنَ النَّاس مَنْ یَشْری نَفْسَهُ اِبْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ وَ اللَّهُ رَؤُفٌ بالْعِباد».
بعضی از مردم هستند که اینها جان خودشان را به خاطر تحصیل رضای خدا میدهند که ما امروز در زمان خودمان مصداقی بهتر از همین نیروهای شهادت طلب که در صحنههای جنگ و در میدانهای جهاد با استکبار و کفر اینگونه جانفشانی میکنند، نداریم و حالا در زمان نزول آیه، منظور چه کسی بوده؟ حتماً حضرت علی بن ابیطالب (ع) بوده، یا اباذر بوده و یا کس دیگری به قول مفسران بوده است!
الآن مصداق روشن این آیه همینها هستند؛ یعنی دو طرف قضیه را این چهار آیه قرآن مشخص میکند. یک صف این ملت مؤمن، مجاهد و مظلومی که برای احقاق حق خودش و برای دفاع از قرآن و اسلام و حق و حقیقت و مظلوم و مجروح اینگونه فداکاری میکند که خداوند به اینها رؤوف اطلاق کرده است. آن طرف هم یک جریان ریاکار، منافق، ظالم و ستمگر و کینهتوز و قصیالقلبی که شعارهای صلح طلبانه و حرفهای عوام فریبانه و جاهل پسندانه میدهد و ریاکارانه مدعی صلح و امنیت و صفا و مساوات و دوستی و این چیزها است! ما تجسم این آیات را الآن میبینیم. این طرف خداوند گفته: «وَاللَّهُ رَؤُفٌ بالْعِباد» و آن طرف هم گفته: «فَحَسْبُهُ جَهَنَّمُ وَلَبئْسَ الْمِهاد»
که سرانجام آنها است. ما چنین صحنهای را داریم. حالا آمریکاییها و غربیها را ببینید که چه میکنند! اینها چرا میخواهند به خلیجفارس بیایند؟ چرا این وضع را درست کردند؟ ریشه قضیه این است که صدام و حزب بعث برای اینها خیلی با ارزش است، بیش از اینکه فکر میکنیم! هنوز طول دارد که ملتها بفهمند صدام چقدر برای اینها خدمت میکرده! برای حفظ او آمدند. اینها تا این اواخر فکر میکردند که صدام میتواند مقاومت کند. در این یکی دو سال اخیر وقتی که ما از رودخانه اروند عبور کردیم و به بصره نزدیک شدیم و او هیچ کاری نتوانست انجام دهد (حتی جنگ شهرها، جنگ کشتیها، جنگ شیمیایی و زدن هواپیماهای مسافربری و همه کارها و تبلیغات دیگر نتوانست کاری از پیش ببرد و هر روز یک رگ از رگهای حیات حزب بعث قطع شده، یک روز «ماووت» را از دست میدهد، یک روز جاهای دیگر را از دست میدهد و داخل عراق آن جور مردم قیام کردند و قیام همگانی میشود) اینها دیگر فهمیدهاند که کافی نیست عقب بمانند و یا هواپیما بدهند، موشک بدهند و یا چه بدهند.
در خطبههای قبل گفتم که اینها فکر میکردند با جنگ روانی کار تمام میشود. جنگ روانی راه انداختند، جنگ روانی هم اثر معکوس داد؛ یعنی این جنگ روانی به آمریکا برگشت، الآن جنگ روانی در داخل آمریکاست، نه در ایران!
احساس کردند که نمایش قدرت نمایش ضعف شده است. این تعبیراتی است که خودشان کردند و هنوز هم ما در جنگ روانی هستیم. ما اکنون مرحله جنگ روانی را طی میکنیم، ولی تاریخ نشان میدهد که جنگهای روانی ممکن است منجر به جنگ واقعی شود که ما باید آماده برای یک جنگ واقعی باشیم. اینها عواملی بود که اینها رابه اینجا کشید. ناگفته نماند که یکی دیگر از این عوامل، حفظ صدام بود که عرض کردم. اینها دیدند، بدون آمدن خودشان دیگر نمیشود صدام را حفظ کرد. همه شیوههای دیگر شکست خورده است.
مسأله دیگر مسائل داخل آمریکاست. بعد از افتضاح مک فارلین و کاری که به سر حاکمیت آمریکا در آن حادثه آمد؛ سبب شد که آن پوسیدگی و ناتوانی واقعی خودشان، آن لجن زدگی ماهیتشان رو شود، چون در مقابل یک جریان محکم قرار گرفتند و چیزهایی که در جاهای دیگر رو نمیشد، اینجا رو شد.
درون آمریکا امروز به شرایطی رسیده است که آمریکاییها ناچارند یک ماجراجویی در گوشهای از دنیا انجام دهند. آمریکا سیاستش این است که بحران داخلی خود را به خارج صادر کند، این «لُبّ» سیاست تبلیغاتی و روانی آمریکاست. این طرف و آن طرف هم تلاش میکند، ولی دوباره سرش به سنگ میخورد که این وضع در جنگ روانی هم دارد اتفاق میافتد و باز هم به همین دلیل میگویم، ممکن است کار به جاهای بدتری برسد.
خود آقای ریگان رئیس جمهور، دیگر صلابت و قدرتش را از دست داده است. اخبار نسبتاً تأیید شدهای، حکایت از مریضی او دارد و غیر از کسالت سرطانی که قبلاً در ناحیه اثنی عشر داشته، اخیراً به دماغش هم سرایت کرده است و حالت غیرقابل کنترلی دارد و خیلیها معتقد هستند که این نطقها و اظهاراتی که میشود، تحقیقاً دیگران تهیه میکنند و او فقط میخواند و میگوید و تمرینهای زیادی میکند تا بتواند بخواند و ما از منابع کشورهای مطلع که دارای منابع جاسوسی قوی در آمریکا هستند، شنیدهایم که قدرت کنترل دیگر دست ریگان نیست.
شرایط آمریکا هم شرایطی نیست که کسی بتواند جای ریگان حاکمیت آمریکا را اداره کند. کنگره آمریکا کوتاه میآید، نمایندگان کوتاه میآیند، ولی باز هم قابل کنترل نیست و یکی از مواردی که همیشه خطر است، همین مواقع است. کسانی که در داخل کشتیهای شکسته نشستهاند و اصالت اخلاقی هم ندارند، آنها هیچ بعدی ندارد که کشتیشان را به جای دیگری بزنند که دیگران را هم با خودشان غرق کنند! و از کاخ سفید و یاران رئیس جمهور آمریکا الآن از لحاظ روانی ساخته است که اینها یک ماجراجویی مهمی در دنیا راه بیندازند و کارهای خیلی بچهگانهای کنند. من یکی از مواردش را که دیروز اتفاق افتاده در اینجا عرض میکنم که ببینید چقدر اینها حتی در تبلیغاتشان ضعیف هستند و معلوم است که کنترلی ندارند.
خبرنگاری از آمریکا به اینجا آمده بود که با ما مصاحبه کرد و تقریباً همه این مسائل را از ما پرسید و ما همه مسائل را گفتیم. آنها تعهد کردند که کل این مصاحبه را منتشر کنند. یک جمله از این مصاحبه را برداشتهاند و مدت دو روز است که خوراک تبلیغات آمریکا شده است.
آنها میگویند: رئیس مجلس ایران پیشنهاد کرد که بیاییم اسیرهای لبنانی را در اسرائیل و اسرای لبنانی را در کویت با گروگانهای آمریکایی در لبنان معاوضه کنیم. در اینجا، از همین کلمه «پیشنهاد «یک مقدار زیادی خوراک درست کردند. بعد وزارت خارجه آمریکا میگوید: نه! ما رد میکنیم، ما چنین کاری با گروگانگیرها و با تروریستها نمیکنیم! اسرائیل میگوید: نه ما داریم بحث میکنیم که این کار میشود یا نمیشود! در صورتی که اصل مسأله این است که او از من میپرسد.» شما فکر میکنید ممکن است این کار بشود یا نه؟ من میگویم: بله، ما آمادگی داریم که شفاعت کنیم. اگر شما به اسرائیل فشار بیاورید که کسانی را که به ناحق از لبنان گرفتهاند و در اسرائیل زندانی کردند آزاد کنند، اسرای لبنانی آزاد میشوند، ما هم شفاعت میکنیم. البته ما قدرت مطلق نیستیم، ممکن است بتوانیم و ممکن است نتوانیم، ولی قول میدهیم شفاعت کنیم. شما هم باید اموال ما را به عنوان حسننیت، آزاد کنید.
در حالی که ما این موضوع را بیست بار تا به حال در هر مصاحبهای گفتهایم. آمریکا الآن این قدر نیازمند تبلیغات است که این موضوع را فعلاً برای یکی دو روز خوراک خود قرار داده است. اصلاً فکر نمیکند که شاید فردا اصل مصاحبه منتشر شود، آن وقت چگونه جواب خواهد داد؟! آمریکا فقط فکر امروز است، فکر فردا نیست. این شرایط آمریکاییها در دنیا است.
خواستند جنگ روانی راه بیندازند که دیدند جنگ روانیشان شکست خورد. آمریکا از این جنگ روانی چه چیزی به دست آورد؟ الآن کار آمریکاییها این است که واقعاً مضحکه دنیا شدهاند. ۳ فروند کشتی کویتی را الآن ده، دوازده روز است که برداشتهاند با ۳ فروند ناو آمریکایی از » خورفکان«تا کویت آوردهاند و هنوز این ۳ تا کشتی برنگشتهاند! بعد دیدند کافی نیست. یک ناو بزرگ هلیکوپتر بر آبی - خاکی برداشتند آوردند که ۱۰ تا ۱۵ عدد هلیکوپتر تهاجمی و مین روب در داخلش هست، هواپیماها اینها را اسکورت کردند. دیگر کل امکانات آمریکا و نوکران آمریکا در منطقه بسیج شده، تا اینها به کویت رسیدند که هنوز هم برنگشتهاند و طبق بعضی از اخباری که به دست ما رسیده است، یکی از اینها هم به مین خورده (چون سکوت رادیویی داشتند)، اما مخفی کردند و نگذاشتند کسی بفهمد! البته برایم قطعی نیست، اما به احتمال بسیار قوی به مین برخورد کرده است که بعد نتوانستند برگردند، دیدند ناامن است، گفتند: هلیکوپترها بیایند و راه را صاف کنند! و پس از راه انداختن یک کاروان دیگر با ۵ - ۶ کشتی دیروز در منطقه قطر متوقف شدهاند و گرفتار طوفان هستند. همان طوفانی که در طبس گرفتار شده بودند! اگر سران کاخ سفید دچار ضعف روانی و دیوانه نباشند و اگر تعادل روانیشان به هم نخورده باشد، در حد جنگ روانی این کار واقعاً احمقانه است!!
اینها با چه کسانی میخواهند جنگ روانی به راه بیندازند. یک وقت طرف آدم مثل عربستان، مصر و به اصطلاح بنجلها هستند، بله! میتوان از دور آمد و ضربهای وارد کرد و آنها را در خانههایشان نشاند، ولی در حال حاضر بدین صورت نیست. با ایجاد ارعاب و تهدید علیه ایران نمیتوان نتیجهای گرفت. آنها در جنگ تبلیغاتی کاملاً شکست خوردهاند و اگر هدف آنها بردن نفت است که شکست خوردهاند، چراکه دهها کشتی دیگر بدون پرچم آمریکا نفت از منطقه بردهاند و نیاز به این هزینههای سنگین (به گفته خودشان ۴۰ میلیارد دلار) نداشتهاند. چرا شما دنبال چنین کارهای غلطی هستید؟ شما چه کار اقتصادی میخواهید انجام دهید؟
البته شاید این رقم را که میگویند، برای این است که از کشور ژاپن و جاهای دیگر کلاشی کنند! ولی به هر حال این رقم را به طور مکرر و به طور رسمی عنوان کردهاند. اگر منظور آنها تأمین امنیت منطقه خلیجفارس است که آنها شکست خوردهاند؛ وضعیت را ناامنتر کردهاند و خورفکان نیز مین گذاری شده است. خورفکان که امن بود آنجا را هم ناامن کردید! در خلیجفارس این مقدار ناامنی وجود نداشت و شما هیچ زمانی احتیاج نداشتهاید که ۱۰ - ۲۰ مین روب به منطقه اعزام کنید.
شما در حال حاضر به گدایی افتادهاید! کشورهای هلند، فرانسه، ایتالیا و انگلستان را به منطقه فرا میخوانید و عنوان میکنید که هر کشوری دارای مین روب است، به خلیجفارس اعزام کند.
من مطمئن هستم که اگر تمام مین روبهای دنیا در منطقه حضور یابند، نمیتوانند خطر مین را از خلیجفارس کم کنند. در خلیجفارس مین بسیار زیاد وجود دارد. در این منطقه ۸ سال است که جنگ وجود دارد. عراقیها در طول این چند سال، تمامی مینهای خود را به دریا ریختهاند و آبهای منطقه را پر کردهاند. به علاوه کشورهای دیگر نیز در این منطقه مینگذاری کردهاند.
از لحاظ سیاسی نیز منطقه را به کلی آلوده کردهاید. شما به خاطر اینکه به اهداف خودتان برسید، وادار کردید که آل سعود انتحار کند. آل سعود عاقلتر از این بود که دست خود را به چنین جنایتی آلوده کند. به تعبیر امام این ننگ تا روز قیامت حتی با آب زمزم نیز پاک نخواهد شد. اگر آقای فهد داخل چاه زمزم شود و بعد بیرون آید، دیگر کسی از او نخواهد پذیرفت که این جنایت و آلودگی از او پاک شده باشد! او باید جواب این جنایات را بدهد.
امروز آل سعود باید جواب جنایتش را بدهد و شما به خاطر اینکه بین ما و جنوب خلیجفارس خون بیندازید و تفرقه ایجاد کنید، عربستان را وادار کردید که این جنایت را مرتکب شود. آل سعود نخواهد توانست از زیر بار این جنایت جان سالم بدر ببرد.
پس اگر هدف شما تأمین امنیت منطقه بود، ضرر کردید. شما واقعاً منطقه را ناامن کردید. الآن آسانترین تشبیهی که میتوان برای وضعیت خلیجفارس آورد، اینست که گفته شود، خلیجفارس انبار باروت است. الآن یک کبریت لازم است که در خلیجفارس آتش افروخته شود. آن وقت هیچ کس نمیتواند این آتش را خاموش کند. پیشبینی خاتمه هر جنگی ممکن است، ولی در خلیجفارس اگر این جنگ شروع شد، کسی نمیداند که ابعاد این جنگ به کجا میکشد و چه زمانی آتش جنگ خاموش میشود؟ این مسأله بستگی به یکی دو طرف ندارد؛ بلکه در منطقه مسائل بسیاری را به دنبال خواهد داشت.
نتیجتاً اگر هدفتان ایجاد امنیت در منطقه بود، عکس آن رفتار کردید، اگر هدفتان ایجاد جنگ روانی و ارعاب و تهدید ایران بود، در این مورد نیز نتیجه معکوس داد. مردم ما از ارعاب و تهدیدات شما هیچ واهمهای به خودشان راه نمیدهند. بنابراین شما نمیتوانید ما را ارعاب کنید.
همچنین نتوانستید در منطقه امنیت ایجاد کنید. شما از اول نیز نمیخواستید که در منطقه امنیت حاکم شود. ما همیشه این مورد را میگفتیم، ولی اکنون حرفهای خود را با دلیل میگوییم. برای ما روشن شد که شما دروغ میگویید. شما در زمان ورود کشتیهایتان به منطقه، به عراق دستور دادید که فعلاً با ایران درگیر نشود، به عراق گفتید که فعلاً کاری نکنید! چطور شد بعد از حادثه » استارک«عراق در خلیجفارس آرام گرفت؟ صدامِ لجوج و مفسده جویی که اصلاً هدف او (به اعتراف شما) این است که جنگ را جهانی و یا منطقهای کند، به دستور شما از شرارتهای خود دست بر میدارد. البته من نمیدانم که این خودداری تا چه زمانی خواهد بود! هر وقت سیاست شما عوض شد، او هم عوض میشود و خواهد گفت که خودداری ما به دستور آمریکا نبوده است! ولی ما میدانیم که صدام به دستور آمریکا خودداری کرده است و هر وقت که آمریکا دستور دهد، صدام دست به شرارت خواهد زد.
الآن "آتش بیار معرکه" آمریکاست و از پیش هم همین طور بوده است. سوپراتانداردها، موشک اگزوسه و آواکسهای آمریکا هم درخدمتعراق هستند و اگر شما واقعاً خواستار امنیت هستید، از کمک به صدام خودداری میکردید. دیگر اینکه اگر میگفتید که صدام در خلیجفارس شرارت نکند، او هم نمیکرد و منطقه امن میشد. به همین دلیل شما دروغ میگویید. شما بدانید! اگر در منطقه باشید، حوادث دیگری هم رخ خواهد داد. شما امروز نمیتوانید کاری کنید، فقط چند روزی عمر کثیف صدام را بیشتر میکنید.
الآن شما کاری کردهاید که دیگر ملتها به عربستان سعودی روی خوش نشان نمیدهند. دیگر کسی به صورت آل سعود نگاه نمیکند. شما حساب نکنید چهار جیره خوارِ مزدورِ قلم به مزد یا فیلم ساز مزدور یا کسانی که در سیاست، مزدور و جیرهخوار هستند، حرف میزنند و حرفهای عربستان سعودی را پخش میکنند. ملتها این حرفها را باور ندارند و شما میبینید که زمزمه رسوایی و خیانت آل سعود همانند آب به تمام زوایای پیکر جامعه بشری نفوذ میکند و این مسائل مخفی نخواهد ماند.
بنابراین شما با آمدن خود به منطقه خلیج فارس آبروی کویت، آل سعود و امارات را بردید و بقیه نیز به شما وصل شدند. مردم به شدت ضد آمریکایی هستند. اینها یک عمر میگفتند که ما مستقل هستیم، ولی شما و تمام دروغهای شما اینها را برباد داد.
بنابراین هدف شما در منطقه ایجاد امنیت نیست. اگر واقعاً امنیت میخواستید، راهش بهتر از اینها بود. راهش این بود که همین حالا میروید؛ یعنی بگویید که عراق دیگر شرارت نکند. در مدتی که عراقیها شرارت نکردند، ما کدام کشتی را مورد حمله قرار دادیم؟ دیگر تیر غیب نیز از کمان بیرون نمیآید! وقتی که خداوند بخواهد بکشد، زمانی میکشد که شما بخواهید جنایتی را مرتکب شوید. به علاوه قدرت کاریتان در منطقه کم است. اگر شما بخواهید در منطقه خلیجفارس اقدامی صورت دهید، نمیتوانید کاری کنید. آمریکا در خلیجفارس نمیتواند کاری کند، چرا که ما متکی به خریدهایی که کردهایم نیستیم. آمریکاییها قایق و مینها را دیدهاند، اما خیلی چیزهای دیگر که داریم ندیدهاند و نمیدانند و هنوز چیزهایی هست که آمریکا پیشبینی نکرده است.
برای مینها منتظر شد، تا دیگران به کمک بیایند و برای مقدورات جمهوری اسلامی، معلوم نیست که چه مدت باید صبر کند تا بتواند مقابله کند!! شما الآن ۲۷ یا ۲۸ ناو به منطقه آوردهاید که همه اینها برای ما هدف است.
در آمریکا کمابیش مردم این مسائل را میدانند. از حرفهایی که بعضی از نمایندگان آمریکا زدهاند و بعضی از مطبوعات گفتند، مسأله روشن است. ولی الآن پول زیادی در آمریکا خرج میشود که افکار عمومی را به نفع ریگان تعدیل کنند. شما نگویید که چه کسی به آمریکاییها پول میدهد؟ پول، پول عربهاست! پول کویت و عربستان، این بدبختهایی که فقط با پول در دنیا زنده هستند. و نگویید مگر میشود که مثلاً شخصیتهای آمریکایی پول بگیرند و برای اینها کار کنند؟ بلی یقیناً میشود.
ما در تاریخ میبینیم، (جنگ جهانی را باز عرض میکنم) کاردار سفارت آلمان در آمریکا در همان دوران جنگ جهانی که احتمال میرفت آمریکا به نفع انگلیس وارد جنگ شود، گزارشهای متعددی دارد که بعداً اینها منتشر شده است. آقای تونسن به هیتلر گزارش میدهد و میگوید: من تا به حال ۵۰ نماینده را خریدهام، اینها قرار است که یک میتینگ تشکیل دهند و علیه این سیاست آمریکا حرف بزنند. یک روز گزارش میدهد و میگوید: همین حالا یک نمایندهای آمد از من ۳ هزار دلار گرفت، برای اینکه خرج یک جلسه را ادا کند.
آنها این جوری هستند. یک ساعت طلایی، شاهزاده سعودی برایشان میفرستد، او در مجلس بلند میشود، یا در یک روزنامه یک چیزی به نفع اینها مینویسد. الآن در آمریکا زیاد خرج میشود، برای اینکه افکار عمومی آمریکا راکه الآن از این ماجراجویی آقای ریگان، بشدت ترسیده تعدیل کند. همه چیز به کار گرفته شده و بیچاره مردم آمریکا که گول این شعارها و این حرفها رامیخورند. خوب! خودشان انتخاب کردهاند. ما خیلی غصه مردم آمریکا را نباید بخوریم. این کار خود اینهاست. در مجموع وضع این طوری است. ما خواهان درگیری با آمریکا نیستیم، صریح میگوییم، نه آمریکا، بلکه با هیچ کس. ما با حزب بعث عراق هم نمیخواستیم درگیر شویم. اینها ۴۰۰ بار پیش از شروع جنگ به خاک ما تجاوز کردند. ما کار زیادی آن موقع انجام ندادیم. آنها جنگ را شروع کردند و ما وارد دفاع شدیم و حالا که وارد دفاع شدهایم، میمانیم تا به هدفمان برسیم.
در مورد آمریکا، فرانسه، انگلیس، دیگران و کشورهای جنوب خلیج، ما خواهان توسعه جنگ نیستیم، ولی اگر بر ما جنگی تحمیل شود، تحقیقاً آمادهایم که دفاع کنیم و این دفاع ما هم دیگر حد ندارد. وقتی جنگ شروع شد، توقع کنیم که اینجا مثلاً تروریست شده، آنجا چه شده، این حرفها دیگر نخواهد بود و جنگ یکپارچه میشود.
شورای عالی پشتیبانی جنگ را دعوت کردهایم که در این هفته به تهران بیایند که روی همین مسأله برنامهریزی کنیم، برای اینکه ما احتمال میدهیم که این جنگ روانی در یک مرحلهای به درگیری جدی برسد که ما از آن پرهیز میکنیم، اما یک طرف قضیه ما هستیم، ما دو طرف نیستیم، ملت ما باید آماده باشد که کمربندها را محکم ببندد!
تأکید میکنم که ما توشه اصلیمان تقوا و پرهیزگاری و عمل به واجبات و پرهیز از منهیات و گناهان است که اگر این راه اسلام را ما حفظ کنیم، اولاً هیچ وقت شکست نمیخوریم و خدای نکرده اگر جایی هم پیروز نشدیم، چون وظایفمان را انجام دادهایم، غصهای نداریم. ما به وظایفمان عمل کردهایم و خداوند هم به ما وعده داده است. ما وعدههای خدا را تا به حال مکرراً دیدهایم که درست در موقع خودش عمل شده است. امدادهای غیبی آمده، ما شکی نداریم که در درگیری بین ما و استکبار در منطقه پیروزی از طرف خداوند برای اسلام و مسلمین نوشته شده است.
أَعُوذُ باللَّهِ مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجیمِ
بسْمِاللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم
قُلْ هُوَ اللَّهُ اَحَدٌ/ اَللَّهُ الصَّمَدٌ/ لَمْ یَلِدْ وَلَمْ یُوْلَدْ/ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُواً اَحَد.
خطبه دوم:
بسْمِاللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم
اَلْحَمْدُللَّهِ رَبِّ العالَمینَ وَالصّلوةُ وَ السَّلامُ عَلی رَسُولِ اللَّهِ وَ عَلی عَلِیٍّ أَمیرِالمُؤْمنینَ وَ عَلی الصِّدّیقة الطّاهِرة وَ عَلی سبْطیِ الرَّحْمَةِ الْحَسَنِ وَالْحُسَیْنِ وَ عَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ مُحَمَّدبْنِ عَلِیٍّ وَ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ موُسَی بْنِ جَعْفَرٍ وَعَلِیِّ بْنِ مُوسی وَ مُحَمَّدبْنِ عَلِیٍّ وَ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ وَالْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ وَ الْخَلَفِ الهادی المهْدی (عج).
در خطبه دوم، چهار پنج مسأله داریم که در این هفته باید درباره آنها تذکر داده شود.
اولین مسأله، ما در آستانه حلول ماه محرم هستیم که همه میدانیم، ماه محرم برای مکتب و انقلاب و کشور ما پایگاه عظیم حرکت و تحرک است. برکت ماه محرم در طول تاریخ اسلام برای حفاظت از ارزشهای اسلامی و دفاع از مرزهای اسلامی همیشه برای ناظران روشن بوده است.
معمولاً این طور بوده است که همه توطئههایی که در طول سال میشده، در دو ماه محرم و صفربا اجتماعات عزاداری پنبه میشده است! خود ما در همین عصر خودمان میدانیم که انقلاب از مساجد و تکایا و روضهها و مراسم تعزیه شروع میشد و میدانیم که مداحان و روضهخوانان و وعاظ و شعرا و کسانی که در محور این تاریخ مقدس و زمان مقدس کار میکردند، چه تأثیری در بیداری و موفقیت مردم ما داشتند که این همه در سایه خونهای مقدس بهترین بندگان خدا در صحرای کربلا و اسارت خاندان عظیمالشأن همه پیغمبر (ص) که در تاریخ، درس مبارزه با ستم و دفاع از حق را به گونهای تعبیه کردند که کسی نمیتواند این را از تاریخ جدا کند، پیش آمده است.
توصیه من به همه برادران و خواهران این است که مبادا تحت تأثیر اینکه انقلاب به پیروزی رسیده و خونهای مقدس کربلا نتایج خودش را داده است، کم بها با این مسائل برخورد کنند. ما باید در ماه محرم مثل همیشه مراسم را برگزار کنیم. حسینیهها، تکایا و مراکز عزاداری باید شلوغ باشد. مردها، زنها، جوانها، بچهها سعی کنند که در هیأتها، سینهزنیها و مراسم شرکت کنند. شعرا، شعر بگویند و همان وضع سنّتی که داشتیم آن را باید حفظ کنیم و میدانیم که ما اشکهایی که در رثای این شهدای بزرگوار تاریخ میریزیم، قطراتش هر یک تبدیل به سیلی میشود که بنیان ستم را میکند، منتها، اینها در طول تاریخ و با زمانهای طولانی انجام میشود که ما نمیتوانیم به طور یک جا احساس کنیم.
همیشه دشمنان ما از این ماه میترسیدند و از مجالس آن هراس داشتند و باید هم داشته باشند که انشاءاللَّه در مناسبتها، ما درباره این تاریخ بزرگ صحبت خواهیم کرد.
مسأله دیگر ما هفته بانکداری اسلامی است که الآن در جریان است. من فقط چند کلمهای میگویم، برای اینکه ملت ما توجه به اهمیت این رویداد در تاریخ ما داشته باشد. امروز در زیر این آسمان و در پشت این زمین تنها نظام بانکداری ایران است که بر مبنای فقه اسلامی عمل میکند. دیگر هر جا که بروید، در هر کشور دیگری، چنین چیزی را نمیتوانید پیدا کنید. البته بعضی جاها یک بانکی به نام بانک اسلامی تأسیس کردهاند، اما آن یک حرکت کوچکی در کنار آن جریان عظیم بانکداری است. اصولاً بانکداری با سبک جدید یک حرکت سرمایه داری و کاپیتالیستی است که وجود داشته و ما در انقلابمان باید فکر جدیدی میکردیم. این کار شروع شده است. من الآن مدعی نیستم که ما به نتایج نهایی رسیدهایم، متخصصین و اهل نظر کار میکنند که این نظام بانکداری را صد در صد با روح اسلام تطبیق دهند.
دو محور مشخص در بانک هست: یک محور، محور اقتصادی است؛ محور دیگر، محور قرضالحسنه و انسانی است. محور اقتصادی با محور قرضالحسنه تفاوت میکند.
بانک اسلامی الآن یک مقدار پولهایی را که در اختیارش گذاشته میشود، میتواند به گونهای که ضرر نکند و ورشکسته نشود، به صورت قرضالحسنه و با کار مزد بسیار پایینی (در حد مخارج اداری) به مردمی که نیازمند هستند بدهد که این هر چه منابعش قویتر شود، در آینده این هم وسیعتر خواهد شد و باید با ابتکار این را توسعه داد.
یک محور هم محور اقتصادی است که بانکها مثل یک شرکت عمل میکنند. چطور یک شرکتی پول یک عدهای را جمع میکند و با آن پول کار تولیدی و تجاری و خدماتی انجام میدهد و درآمد کسب میکند، بانکها هم یک محور کارشان این است، منتها مثل همانها. در آن محور درآمد هست و نباید هم توقع کرد که درآمد نباشد، چون یک سؤالی در ذهن خیلیها هست، فکر میکنند حالا که بانک اسلامی شده، همیشه باید فقط کارمزد بگیرد و سودی نبرد. چون اگر چنین چیزی باشد مردم پولشان را در آنجا نمیگذارند.
خیلی از مردم هستند که پولی دارند و باید با آن پول زندگی کنند، گاهی میآیند، به این شرکت و آن شرکت میدهند، خودشان کار میکنند و با آن پول زندگی میکنند. خوب! حقشان هم هست، یک درآمدی باید کسب کنند. گاهی اندوخته خود را به بانکها که جاهای امنتری هست و سود شخصی هم ندارد میدهند. زیرا اگر الآن بانکها درآمدی هم داشته باشند، متعلق به کل ملت است. چون بانک دیگر خصوصی نیست و کل بانکها دولتی است.
بنابراین، بخش عظیمی از بانکها پول، متعلق به خودشان نیست. پولهای مردم را میگیرند و با آنها قرارداد میبندند و به صورت یک شرکت در کارهای مهم کشوری سرمایهگذاری میکنند. طرحهای عظیمی در کشور هست که یک شرکت خصوصی نمیتواند انجام دهد. میلیاردها سرمایه میخواهد و بانک این را میتواند پرداخت کند. یا سیاستهای پولی کشور را بانک باید اداره کند. مصلحت دیده میشود که مثلاً پولها در رشته تولید بیفتد، مثلاً در دامداری، کشاورزی، صنعت، احداث جاده و غیره بیفتد. هر جا که مسؤولان کشور، دولت، شورای عالی اقتصاد و شوراهای دیگر تشخیص دهند، این پولهای مردم که به عنوان کار آنجا جمع میشود، باید در آن مسیر برود. بانکها این سیاست را اجرا میکنند.
پس بخش اقتصادی بانکها سود دارد، منتها اولاً این سود شخصی نیست و در جیب اشخاص نمیرود و شرکا؛ یعنی مردم که این پول را میدهند در حدی که پولشان در جاهای دیگر سود دارد، باید اینجا سود ببرند. منتها چون اینجا بزرگ است و میلیونها نفر شریک هستند و میلیونها پروژه هست که در طول سال روی آن عمل میشود، این طور نیست که با هر شریکی روی یک پروژه قراردادببندند. شریک میآید و پولش را میگذارد و بانک وکیل است و این پول را در پروژههای مشخصی به کار میگیرد و طبق ضوابط، پولی را که در کل به دست میآورد، به نحو خاصی تقسیم میکند که این پول برای همه مردمی که پولشان را در بانک میگذارند، مباح است؛ مثل اینکه به شرکا و شرکتهای دیگر دادهاند. سهمی هم که برای خود بانک میماند مباح است. وقتی که درآمد بانک زیادتر باشد، آن بخش قرضالحسنه را میتواند تقویت کند تا نیازمندهایی که میخواهند پول بدون سود بگیرند به آنها هم بتواند کمک کند. به هر حال من قبول دارم که ما در ابتدای راه هستیم و هنوز سؤالات و ابهاماتی هست که باید کمکم حل شود.
بنیاد، بنیاد اسلامی است. این چیزی است که مجلس شورای اسلامی تصویب کرده و در شورای نگهبان هم تأیید شده است و الآن به صورت قانون اجرا میشود. بلی، اگر جایی از این قانون تخلف شود، آن گناه دیگری دارد والّا تا این قانون اجرا شود، کاملاً شرعی است و ما هم دعا میکنیم. تشکیلات بانک و وزارت اقتصاد و دارایی که هماهنگ عمل میکنند، سال گذشته نسبتاً کارهای مؤثری انجام دادهاند و برنامههای خوبی دارند، مردم هم همکاری کنند و اعتماد داشته باشند، پولهای خود را در خانه نگه ندارند. کم هم اگر دارند در بانک بگذارند. مدت کمی هم که میخواهید داشته باشید، باز هم بروید در بانک بگذارید. چون این پول در بانک بیکار نمیماند.
پولی که در گاوصندوق خانه بماند، یا زیر فرش و تشک و جاهای دیگری بماند، هیچ خاصیتی ندارد؛ فقط تورم یک مقدار از آن میتراشد، ولی در بانک که بگذارید، یا کار اقتصادی با آن انجام میشود، یا به قرضالحسنه میدهند و مردم از آن استفاده میکنند. پول شما محفوظ است. اگر خواستید سوددهی باشد، در بخش سود دهی آن بگذارید، اگر خواستید استفاده نکنید، فقط مدت کوتاهی نگهدارید و بگذارید یک جایی باشد که دیگران استفاده کنند.
الآن پول در بانک گذاشتن عبادت است؛ یعنی فرق حالا با زمان گذشته این است که در گذشته، حتی ماها که نمیخواستیم ربا هم بگیریم، اگر پولمان را در بانک میگذاشتیم، شک داشتیم که با این پولی که در بانک گذاشتهایم، آیا کمک به نظام پهلوی و نظام ربوی نکردهایم. حالا دیگر این شبهه وجود ندارد. آدم پولش را خوب حفظ میکند، عبادت هم میکند. با قصد قربت هر پولی که دارید بروید در بانکها بگذارید که اینها بتوانند از آن استفاده کنند.
مسأله سومی که داریم و مسأله مهمی است، اشارهای به حادثه تلخ مکه و این جمعه خونین است که چهره تاریخ اسلام را لکهدار کرد و لکهای به تاریخ مکه و کعبه انداخت که برای ما خیلی گران است، این عمل شنیعی که آل سعود انجام دادهاند. البته چون طرف مستقیم ما آل سعود بوده، بیشتر به آنها میگوییم، ولی واقعاً اگر آل سعود خودش تنها بود، بعید بود که این کار را انجام دهد. این کار آن قدر کثیف و زشت و عداوت بار است که فکر نمیکنیم، یک عنصر شومی غیر از شیطان بزرگ آمادگی داشته باشد که دستش به این آلودگیها آلوده شود.
کار خیلی زشتی انجام دادند. من در یک سخنرانی همان روزهای اول، نکات زشت آن را ترسیم کردم، ولی اصلاً زبان و قلم و تصویر نمیتواند، این را بگوید، چون عمق دارد. آن قدر این زخم بر پیکر مراسم اسلامی کاری است که آدم فقط میتواند با وجود و احساس خود آن را لمس کند؛ اگر احساس در انسان باشد! ولی سعودیها روی این کار خیلی ضرر کردند. آنها نمیفهمند که چکار کردند. شاید حالا دیگر کمکم بفهمند! درست مثل داستان کربلاست. حادثه کربلا که اتفاق افتاد، یزید و ابن سعد و ابن زیاد و شمر و خولی فکر میکردند که پیروز شدهاند و یک زهر چشمی از مخالفان دولت گرفتهاند و یک دق دلی از آل پیغمبر درآوردهاند و انتقام پدران کشته شده خودشان را در جنگ بدر و جاهای دیگر گرفتهاند، یک چنین نقشی داشتند.
ولی برای این طرف قضیه روشن بود که چه اتفاق میافتد؛ هم برای امام حسین (ع) روشن بود و هم برای حضرت زینب (س) و هم برای اسرایی که آن همه خفّت را به صورت ظاهر تحمل میکردند، روشن بود. آن صحنه عصر آن روزی که حرکت میکردند، پیش از ظهری که حرکت کردند، بچههای پیغمبر از کربلا جلوی قتلگاه آمدند و حضرت زینب (س) دید که امام سجاد (ع) بیمار که پایش را زیر شکم شترها بستهاند و از تشنگی و مرارت مرض، حال بسیار وخیمی دارد. چشم امام سجاد (ع) به این بدنهای قطعهقطعه شده بیکفن و خونین بیدست و سر افتاده و غبار زمین کربلا این خونها را گرفته؛ منظره خیلی رقتبار بود. حضرت سجاد (ع) نگاه میکرد و سخت متأثر بود، حضرت زینب یک دفعه توجه کرد که ممکن است این ناراحتی به بیمار صدمه بزند، حضرت سجاد را تسلیت داد و گفت: پسر برادرم، ناراحت نباش! این منظره زودگذر است و این جور نمیماند. افرادی از بندگان صالح خدا میآیند و این جسدهای قطعهقطعه شده را بر میدارند و اینها را دفن میکنند، اینجا بارگاه و گنبد میشود. مردان صالح خدا از اطراف دنیا میآیند و اینجا مرکز نور میشود، این قدر گفت تا دل حضرت سجاد را آرام کرد.
من همین را عرض میکنم، ما آن منظره را که میبینیم پیرزنان و پیرمردان زائر تشنه در خیابانهای داغ مکه افتاده بودند و لگد مال شده بودند و خون از بدنهای اینها میریخت، خیلی متأثر میشویم، ولی ما میدانیم آن منظرهها آنجا دفن نمیشود. اینها در تاریخ خودش را نشان میدهد. اینها فیلم و تئاتر و سرود و شعر و کتاب و مقاله و خطابه میشود و به بطن جامعه میرود. الآن این طوری است؛ همان طوری که از عصر عاشورا در خود کربلا علیه یزیدیها قیام شد، در خود مکه شروع شده و اعتراضات بلند شده است. در پاکستان، لبنان، فلسطین، در کشورهای کفر، در کشورهای اسلامی مردم میگویند.
عربستان سعودی اول اشتباه کرد و چون دستپاچه بود، اعلام کرد که ما تیراندازی نکردهایم. احمقی کرد، چون صدای تیر چیزی بود که به گوش همه رسیده بود. حالا چیزهای دیگرش را مردم ندیدند. ممکن است در هتلها و خیابانهای آن طرف بودند و منظره را ندیده باشند اما صدای تیر را که همه شنیدند. صدای رگبار تیر تا قسمتهای دور مکه هم رفته بود. آنهایی هم که بودند کم نبودند، آنهایی هم که منظره را دیدهاند کم نیستند. اگر یک حادثهای مثل آن پنجاه شاهد داشت، امروز مخفی نمیماند، چند صد هزار چشم به این حادثه نگاه کرده است و بعد از این، زبانهایی که دیدنیهای خودشان را به مردم منتقل میکنند، این به صورت تصاعد هندسی جلو میرود و به صورت وسیعی مردم دنیا و تاریخ از این جریان مطلع میشوند.
آل سعود ریشه خودش را زده است. آنها خیال نکنند که فقط ما هستیم که انتقام اینها را میگیریم، امروز هزارها دل در دنیا شکسته است. میلیونها چشم بر این حادثه گریه کرده است. صدها هزار جوان الآن عصبانی و خشمگین هستند. اصلاً از دست سعودیها خشمگین بوده و حالا خشمگینتر شده است.
خودشان احساس کردهاند که قوم و خویشهایشان، صد تا از آن شاهزادهها که در جنوب فرانسه عیاشی میکردند، یک دفعه دستور دادند، زود به عربستان برگردند! برای اینکه میفهمند، آسان نیست و مردم نمیتوانند این را تحمل کنند. لازم نیست دیگر جمهوری اسلامی انتقام بگیرد. انتقام را مردم خواهند گرفت.
آمریکا هم ضررکرد. تنها عربستان سعودی ضرر نکرده، البته ضرر عربستان ضرر آمریکا هم هست. مصلحت آمریکا و عربستان این بود که این وضع ریاکارانه خودشان را ادامه دهند و همین جور کج دار و مریز بگذرانند! عربستان در این پنج، شش سالی که زوّار ما میرفتند و تظاهرات میکردند و بر میگشتند، چه ضرری کرد؟ بایکوت میکردند، خبرها را خیلی پخش نمیکردند یک جاهایی مردم میفهمیدند، یک جاهایی نمیفهمیدند، یک قدری هم بعضیها که میفهمیدند و منصف بودند میگفتند: خوب! عربستان تحمل کرد. یک قدری برای جنایات سعودیها، تخفیف بود! ولی امسال یک ضرر عمدهای که کردند این بایکوت را به دست خودشان شکستند؛ یعنی امروز این خبر به اندازه مهمترین اخبار دنیا، مثل خبر یک جنگ بزرگ در کل دنیا مطرح است. خوب! اینجا که مطرح است بحث میشود، بعضیها میگویند: خوب کرد! بعضیها میگویند، بد کرد! و آنهایی که در نهایت به قضاوت میرسند و منصفانه میخواهند قضاوت کنند، میگویند: بد کرد! هیچ کس نمیگوید که کسی که میزبان این مردم بوده و خادمالحرمین بوده، کار خوبی کرده که ۲۰۰، ۳۰۰ نفر پیرزن و پیرمرد را زیر پا له کرده و با گلوله اینها را از پای درآورده است، یا سنگ از بالای عمارت چند طبقه روی سر آنها انداخته و زمین گیرشان کرده است. چه کسی این منظره را قبول میکند؟! حالا ۴ نفر قسی مثل خودشان ممکن است قبول کنند.
اگر آمریکا مقصر هم نبود، عربستان که شکست بخورد، آمریکا شکست خورده، چون در منطقه مهمترین پایگاه آمریکا، عربستان است. آمریکا، هم به خودش، هم به عربستان و هم به مردم در این کار بد کرده و همه آنها ضرر کردهاند، این ضرر زود روشن نمیشود. یزید هم آن روز اول جشن گرفته بود، تا آن موقعی که بچههای پیغمبر به شام رسیدند. در آن جشنی که گرفته بودند، بسیاری از کلهگندههای کشورهای دیگر هم بودند. اصلاً جشن، رسمی بود. خوب! همانجا اعتراضات شروع شد و کمکم سر و صداها نفوذ کرد، تا حکومت یزید را از این خاندان » اموی «به خاندان» مروانی«منتقل کردند. اینها همان راه پدرانشان را رفتند. همان فرزندان آنها هستند که این کار را کردهاند سرنوشتشان هم همان است. آن موقع یک حکومتی مثل حکومت ایران پشتوانه قضیه نبود، حالا دیگر این ملت ایران هم پشتوانه قضیه است و ملتهای دیگر هم هستند.
در آنجا فلسطینیهابودند. خوشبختانه فلسطینیها خیلی خوب رفتار کردند. زوّار ما از فلسطینیها ممنون هستند که آنجا در هتلها و مسافرخانههای خود این مردم مظلوم را پناه دادند و اینها را پذیرایی کردند (البته رؤسای آنها نه، زیرا آنها با سعودیها هم زبان هستند) اینها یک عده شهید هم دادند. آنها که باید با اسرائیل در داخل خاک فلسطین اشغال شده بجنگند، در عربستان درگیر شدند. این زوّار که به شهرهای خود برگردند، چه اثری خواهند داشت؟ لبنان و فلسطین مقدار زیادی شهید دادند. زوّار پاکستان برگشتند و در مورد این قضیه افشاگری کردند. در هندوستان الآن قسمت عمده علماء و وعاظ ابراز تنفر میکنند، جاهای دیگر هم این جور است و تازه شروع شده است. کار ما آرام آرام جلو میرود. این یک کار بزرگ است. روزنامهها و رادیوهای دنیا و سیاستهای دنیا، اینها در دست ما نیست، آمریکا آنها را وادار میکند که به نفع عربستان حرف بزنند، ولی حرکت آرام تودهای و مردمی و مذهبی کار خودش را میکند و انشاءاللَّه این باعث شود که یکی از پایگاههای دیگر آمریکا در منطقه سقوط کند!
مسأله دیگر ما هفته دولت است که از یک شنبه این هفته شروع میشود که میدانیم که این هفته به مناسبت انفجار دفتر نخستوزیری و شهادت دو نفر از بزرگترین چهرههای انقلاب ما، هفته دولت نامگذاری شده و خوب اسمی هم هست.
صحبت درباره این افراد درهفته آینده باید بشود، منتها من دو، سه کلمه عرض میکنم. شهید دکتر باهنر از استوانههای عظیم انقلاب بود و از شخصیتهایی است که هنوز هم تاریخ ما و مردم ما آن قدری که او ارزش داشت او را نشناختهاند. شهید رجایی از چهرههای بسیار نادر دنیای فرهنگ بود.
یک معلم انقلابی بسیار نیرومندی بود و در همان یکی دو سالی که در دوران انقلاب مسؤولیت داشتند، اینها تا حدود زیادی درخشیدند، ولی عمق شخصیت اینها بیش از این چیزها بود و کسان دیگری که با اینها شهید شدند رئیس شهربانی وقت ما و بعضی از کارکنان نخست وزیری بودند. ما به خانوادههای اینها تسلیت عرض میکنیم و همچنین به ملتمان به خاطر از دست دادن این شخصیتها تسلیت عرض میکنیم. آنهایی که دستشان به این جنایت آلوده شد، غیر از ضرر هیچ سودی نبردند. یک نمونهای که سعودیها هم باید پند بگیرند، همینهاست.
الآن لیبرالها و منافقین که توطئه مشترک آنها این جنایت را تحقق بخشید، به کجا رسیدهاند؟ هیچ سرنوشتی عبرتانگیزتر و درس آموزتر از سرنوشت اینها برای ملت ما نیست. راه کج این طوری است. راه کج را آدم میرود و روز به روز بدتر میشود. باتلاقی است که آدم هر چه پیش میرود، تا در باتلاق دفن شود، همین طور میرود. ما خیلی غصه میخوریم که منافقین این جور شدند. اینها با چه شروع کردند و به چه رسیدند! با شعار مبارزه با استبداد و امپریالیست شروع کردند، مگر این جورنبود؟ شما برادران و خواهران میدانید، همه ما که اینجا هستیم یادمان هست، جوانها هم یادشان هست. سرنوشت آنها چه شد؟ آیا الآن با امپریالیست و استبداد مبارزه میکنند؟! الآن اینها نوکر مستبدترین حکومت دنیا هستند، یعنی شما بیشتر از صدام کسی را میبینید که در دنیا مستبد باشد؟! آن جنایتی که صدام در عراق و هر جا که دستش میرسد میکند. منافقین به کسانی تبدیل شدند که بروند آنجا نان به آنها بدهد بخورند و جنایت کنند! یعنی کسانی که بچههای مردم را از داخل دانشگاهها و کارخانهها و مدرسهها و خانهها با شعار مبارزه با استکبار و استثمار و استبداد بیرون کشاندند و به خانههای امن آوردند. حالا اینها را به عراق بردهاند و آنجا بعثیهای عراق در حد بخور و نمیر به اینها نان میدهند و بعد میگویند که شما علیه ملتتان خدمت کنید!
از لحاظ تبلیغات، اینها آن روزها مقالات سطح بالایی مینوشتند، حرفهای حسابی میزدند؛ کار اینها این طور شد که اول به خبرچین و جاسوس تبدیل شدند. یک مدتی جاسوسی میکردند، چون در اینجا نفوذ زیادی داشتند، حالا دیگر آن کار هم از دست آنها ساخته نیست و آنها به خبرساز تبدیل شدهاند. یعنی الآن شغل عمده اینها این است که بنشینند، یک خبری جعل کنند، چون اسامی بعضی جاها را هنوز میدانند؛ فلان کس چه گفت، فلان کس و فلان نهاد چه کرد، یک دروغ بگویند. مثلاً یک بمبارانی که عراق میکند، بگویند: خرابی این قدر شده! یک مقدار دروغ درست کنند و خوراک تبلیغاتی به آمریکا و عربستان و صدام و امثال اینها بدهند.
آیا چیزی بدتر از این برای آدم میشود که آدم جوانهای با روحیه یک کشوری را بدزدد، بعد اینها را به جعّال خبر تبدیل کند، آن هم در مقابل چه مزدی؟ حالا یک خبرنگار، یک مبلغ زیادی میگیرد و یک چیزی در روزنامه مینویسد. اینها فعلاً بخور و نمیر با اسارت دارند در عراق زندگی میکنند و این جوری زندگی خودشان را میگذرانند و به این روز سیاه افتادهاند. اگر یک بمبارانی شود، بیایند جا را ببینند و » گرا«بدهند که به آنجا بزنید که جمعیت بیشتر باشد و از این قبیل. لیبرالها هم مثل همینها هستند، منتها آنها چون این قدر هم نیستند، یک شکل دیگری عمل میکنند. یا در داخل، اهداف آنها را به یک زبان دیگری میگویند، یا در خارج یک حرفی به نفع آنها میزنند. سلطنت طلبها که اصلاً قابل مطرح کردن نیستند.
ما میبینیم کسانی که دستشان به خون این بزرگواران (رجایی و باهنر) آلوده شده، به این روز افتادهاند. ملت ما و جوانهای ما بخصوص از این وضعی که میبینند، درس بگیرند و از این قضایا عبرت بگیرند و خدا کند که خود آنها هم بیدار شوند و برگردند و توبه کنند، بالاخره یک راهی شاید برای آنها درست شود.
هفته دولت من به همه ملتمان توصیه میکنم که به برنامههایی که در هفته دولت خواهیم داشت، توجه بفرمایید.
دولت انصافاً زحمت میکشد و خدمت میکند. ما نمیتوانیم برای شما همه مشکلات خود را بگوییم، چون دشمنان ما گوش میدهند و سوءاستفاده میکنند. مشکل برای اداره کشور خیلی زیاد است، علتش هم این است که میبینید، ما هفت، هشت سال است که میجنگیم. انقلاب بوده، تقریباً محاصره هستیم. با این همه مشکلات، هیأت دولت کشور را با زحمات زیادی که میکشند و وقت زیادی که میگذارند و با تلاش زیادی که میکنند، البته با کمک مردم به صورتی اداره میکنند که بحمداللَّه دشمنان ما هم که میآیند از اینجا میروند، اعتراف میکنند که کشور خوب اداره میشود. نمیبینند که حالت جنگ زده در کشورنمودار باشد. اداره کردن کشور در این شرایط کار بسیار دشواری است و دولت مسؤول این کار است.
مجلس و دیگران زحمت میکشند، اما مسؤول اجرایی دولت است. حالا خدماتی که در طول هفته به شما خواهند گفت در ابعاد مختلف (در صنایع، کشاورزی، امور فرهنگی، علمی، تحقیقاتی و خدماتی) اینها که میگویند، گوش دهید و ببینید که واقعاً زیاد خدمت میشود و ما باید از مسؤولانمان که زحمت میکشند، تقدیر کنیم. البته آنها وظیفه خودشان را انجام میدهند. آنها از ملت بیشتر متشکرند؛ ملتی که مشکلات را تحمل میکند و اینگونه از اینها حمایت میکند. ملتی که جنگ را به این خوبی اداره میکند و بیشتر از همه آن رزمندگانی که این چنین دماغ امپریالیسم و استکبار و ارتجاع را به خاک میمالند، از آنها ما تقدیر بیشتری میکنیم. در این هفته دولت انشاءاللَّه با برنامههایی که اجرا میکنند، مقدار زیادی اطلاعات و رشد فکری مردم را بالا خواهند برد. کسانی که امروز میهمان نماز جمعه هستند، اسم آنها رانوشتهاند که من عرض میکنم و از حضور آنها تشکر میکنیم.
جمعی از دانش آموزان دبیرستان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی؛ تعدادی از فرماندهان پایگاههای مقاومت بسیج مدارس استانهای باختران، کهکیلویه و بویر احمد و قزوین؛ تعدادی از برادران بسیج ادارات کشاورزی در حال گذراندن آموزش نظامی؛ جمعی از برادران بانکها که به مناسبت هفته بانکداری اسلامی آمدهاند، تعدادی از پرسنل ارتش پاکستان هستند که به نماز جمعه ما زینت دادهاند و از بیتاللَّهالحرام برمیگردند و زوّار هستند که به پاکستان میروند و امیدواریم که در ایران به آنها خوش بگذرد و سلام ما را به مردم پاکستان ابلاغ کنند.
قبل از خطبه عربی تذکر میدهم شما را به تقوا و انجام وظایف دینی خودتان که انشاءاللَّه همیشه این جوهر انسانیت را برای خود و جامعه ما حفظ کنید.
خطبه عربی در مورد درسهایی است که حوادث خلیجفارس به دنیا دارد میدهد؛ چهره خیلیها را از جمله چهره صدام، چهره کویت و عربستان و فرانسه و انگلیس و آمریکا را فاش کرده و ماهیت جمهوری اسلامی را خوب دارد روشن میکند.
ترجمه خطبه عربی:
بسم اللَّه الرحمن الرحیم
منطقه خلیج فارس، آزمایشگاه دولتها و جریانهای حاکم بر منطقه و جهان شده و درسهای روشنگری به خلقها میدهد.
قبل از همه چهره فریبکار آمریکا و قدرتهای غربی را نمایان ساخت که به دروغ ادعای بی طرفی در جنگ تحمیلی و صلحخواهی برای منطقه داشتند.
با ایجاد تشنج بیشتر و پیش بردن منطقه تا حد درگیری عمومی و احیاناً جنگ جهانی، اغراض استعماری خود را برملا ساختند و وقتی که احساس کردند، ایران اسلامی ایستاده و مقاومت خواهد کرد و کاری از آنها ساخته نیست، به صدام دستور دادند که موقتاً دست از شرارت در خلیج فارس بردارد. همان کاری که جمهوری اسلامی از اول میگفت و آنها میتوانستند این دستور را قبل از حضور در خلیج فارس و قبل از ایجاد تشنج و اضطراب انجام دهند و اگر چنین میکردند، این زحمت و رسوایی را برای خود و عمالشان به بار نمیآوردند.
دولت کویت با دعوت از ابرقدرتها و پذیرفتن ذلت و عار رفتن زیر حمایت آمریکا و استفاده از پرچم جهانخواران، ماهیت خود را فاش کرد، در حالی که میتوانست، با خودداری از شرکت در شرارتهای بعث عراق، از این رسوایی و ننگ آثار ویران کننده دیگر آن که در آینده خواهد دید، خود را کنار بکشد.
آل سعود با شکستن روزه ظاهری و فریبکارانه خود با اجرای دستور آمریکا در مکه و به خاک و خون کشیدن مرد و زن مسلمان زائر مهمان خدا، برای ایجاد تفرقه بیشتر بین مسلمانان و خیانت به اسلام و حرمین شریفین، چهره کریهشان را ظاهر کردند و خود را در معرض خشم آشتی ناپذیر مسلمانان مخلص جهان قرار دادند و کذب ادعاهای گذشته خود را اعلان نمودند.
بعث عراق که با ادعای چپ روی و با شعارهای کذب سالها مردم منطقه را فریب داده بود، مجبور به اظهار اطاعت از آمریکا در اجرای دستور خودداری از شرارت برای حفظ کشتیهای آمریکا در خلیج فارس شد و ماهیت وابسته خود را نشان داد. گر چه با آغاز جنگ و تجاوز علیه ایران اسلامی و حمایتهای بی دریغ آمریکا و عمال منطقهای و جهانی امپریالیسم، ماهیت نوکری و فرمانبری بعث عراق بر اهل نظر مخفی نبود، ولی مظاهر غیرقابل انکار اطاعت از آمریکا در حوادث بعد از حادثه ناواستارک واضحتر از درسهای تاریخ گذشته است.
در این میان مواضع ثابت و اصولی و عادلانه جمهوری اسلامی در سیاست مقابله به مثل و مخالفت با حضور بیگانگان در منطقه و نهراسیدن از عربدههای قلدرهای گستاخ و توسعه طلب و افشای ماهیت مستکبران و عمال آنها و دفاع از اسلام و مسلمین و محرومان و اتکاء به نفس و ادامه راه استقلال و آزادی و دفاع از امنیت خلیج فارس قابل توجه و پیروی برای خواستاران حق و حقیقت است و بسیاری از ناظران را وادار به اعتراف به گوشهای از حقایق کرده است.
أَعُوذُ باللَّهِ مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجیمِ
بسْمِاللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم
قُلْ هُوَ اللَّهُ اَحَدٌ/ اَللَّهُ الصَّمَدُ/ لَمْ یَلِدْ وَلَمْ یوُلَدْ/ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُواً اَحَدٌ«.
ر