خطبه ها
  • صفحه اصلی
  • خطبه ها
  • نماز جمعه تهران به امامت آیت الله هاشمی رفسنجانی

نماز جمعه تهران به امامت آیت الله هاشمی رفسنجانی

  • دانشگاه تهران
  • جمعه ۲ مرداد ۱۳۶۶

    خطبه اول

 بسْمِ‏اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم

 اَلْحَمْدُلِلّهِ رَبِّ الْعالَمینَ وَالصَّلوةُ وَالسَّلامُ عَلی رَسُولِ اللَّهِ وَالِهِ الْأَئِمَّةِ الْمَعْصُومینَ. أَعُوذُ باللَّهِ مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجیمِ،

 »وَ اِذا اَنْعَمْنا عَلَی الْاِنْسانِ اَعْرَضَ وَ نَا بجانِبهِ«، »عِبادَاللَّه اُوصیکُمْ بتَقْوَی اللَّه«.

 در دو خطبه، ریشه استکبار را در نفس و دل انسانها بررسی کردیم و گفتیم که استکبار از حالت خطرناک و مرض شوم عُجب و خودخواهی شروع می‏شود و به تکبر و تجاوز و سلطه‏جویی منتهی می‏گردد. در دو خطبه به تشریح معنی عُجب پرداخته و احکام عُجب و خطرات عُجب و خودپسندی را بیان کردیم. امروز در مورد »کبر« سخن خواهیم گفت. البته اگر انسان بخواهد درباره این مفاهیم انسانی از بعد اخلاقی قضیه بحث کند، این مقدار صحبتی که من انجام دادم کافی نیست. همین عُجب، مسایل بسیار مهمی را از لحاظ سازندگی و تربیت انسانها دارد که لازم است، در یک سلسله بحثهایی اینها را مطرح کرد[t1].

 همچنین برای تشریح کبر و سایر صفات مذموم و در مقابل آن صفات ممدوح به بحثهای بیشتری نیازمندیم. در ضمن این خطبه‏ها به بحثهایی که حضرت امام سالها قبل درباره عُجب وکبر عنوان فرموده‏اند، برخورد کردم. تحقیقاً اثر خواندن آن کتاب در افرادی که اهل مطالعه هستند، بیشتر از اظهارات من است. امام درسالهای انزوای ایشان (آن زمانی که رضاخان‏پهلوی حاکم‏بود) بحثی در مدرسه فیضیه قم به عنوان بحث اخلاقی داشته‏اند و این مضامین را در آنجا به صورت درس اخلاق بحث می‏کرده‏اند. آن بحثها یکی از قطعات تاریخی عمر امام و پرورش انسانهای زبده بوده است که آثار آن هنوز در شاگردان امام مشاهده می‏شود. آنجا ایشان این مسایل را بحث کرده‏اند. ضمناً افرادی بحثها را در یک مجموعه‏ای به نام اربعین و چهل حدیث جمع می‏کنند. چهل‏حدیث خودش یک داستان دیگری دارد. سنّتی در بین علما است، آنهایی که می‏خواهند به مستحبات و سنّتهای خوب اسلامی عمل کنند، یکی از کارها این است که 40 حدیث را برای مردم تنظیم کنند.

 ما یک سری روایت داریم که پیامبر فرمودند: کسانی که 40 حدیث از احادیث مرا برای امت من حفظ کنند، اینها نزد خداوند مقام والایی دارند و این مضمون تقریباً متواتر و حداقل مستفیض است. لذا خیلی از علما این کار را کرده‏اند؛ یعنی نشسته‏اند، 40 حدیث را انتخاب کرده‏اند و آن را شرح داده و در جزوه‏ای در اختیار مردم گذاشته‏اند.

 بعضیها این حدیث را طور دیگری معنا کرده‏اند و گفته‏اند منظور از اینکه 40 حدیث را حفظ کنند، این است که 40 حدیث را به حافظه خود بسپارند. این هم یک جور حفظ است، اما بیشتر منظور همان کتابت بوده، آن زمانی که کتابت نبوده، 40 حدیث را برای مردم حفظ کنند، یعنی نگذارند که حدیث مندرس شود.

 در جلد اول کتاب بسیار خوب و جامعی که آیت‏اللَّه حاج آقا بزرگ در تصنیفات علمای شیعه تهیه کرده، حدود 80 اسم از کتابهایی که علما به نام اربعین و 40 حدیث نوشته‏اند، نام برده شده است. یعنی این سنّت در میان علما بوده و هنوز هم هست، از جمله امام هم 40 حدیث را تنظیم کرده‏اند که 4 حدیث جهاد با نفس، مبارزه با ریا، عُجب و حدیث کبر و تکبر در یک جلد چاپ شد، که قابل استفاده است، ان‏شاءاللَّه بقیه آن هم چاپ می‏شود، کسی که می‏خواهد در این موضوع مطالعه کند، می‏تواند از این کتابها استفاده کند.

 البته کتابهای اخلاق، مخصوصاًنوشته‏های استاد نراقی بسیار مفید، مؤثر، جامع و کافی است، اما بحث من یک بحث اخلاقی نیست که بخواهم همه اینها را به طور مفصل عرض کنم. من یک بحث اجتماعی دارم و آن هم فقط در مورد بخش عدالت اجتماعی است.

 در بحث عدالت اجتماعی به بحث استکبار و استضعاف کشیده شدیم و گفتیم ریشه استکبار در عُجب خوابیده و از عُجب به تکبر می‏رسیم که با استکبار تقریباً یک مضمون است (منتها با تعبیرات دیگری). عُجب و کبر مراحلی دارد.

 هم خوبها و آنهایی که مؤمنند و عامل به احکام هستند، می‏توانند دچار عُجب شوند و هم آدمهای بد می‏توانند دچار عُجب شوند. آنها که فاسق و فاجر هستند، روی صفات فجورشان، برای خودشان می‏توانند یک موقعیتی قایل شوند. روایات و آیات زیادی خواندیم و گفتیم کسی که عُجب او را اسیر کرده از دروازه عُجب به دریای کبر می‏رسد.

 فرق بین عجب و کبر هم این است که عجب یک چیزی است که انسان در درون خود دارد، خودپسندی و خودخواهی است و کاری به دیگران ندارد و در مقایسه با دیگران نیست. یک حالت از خود رضایتی و ابتهاج به نفس است.

 البته نفس از خود راضی بودن اشکالی ندارد. اگر انسان از نعمتهایی که خداوند به او بدهد راضی باشد، ولی این را از خدا بداند و ابدی نداند و در خطر ببیند و این را یک نعمتی بداند که باید سپاس آن را به جای آورد، این اشکالی ندارد. خداوند توفیق داده که یک نفر عالم شده و نفوذ اجتماعی پیدا کرده است. توفیق داده که غنی است و محتاج نیست. اینها ذاتاً عیبی ندارد. که انسان اینها را داشته باشد، به شرطی که توحیدش محفوظ باشد، البته نه توحیدهای ادعایی، چون توحیدهای ادعایی بدتر است. اشکال همین جاست که انسان خیال کند موحد است و گرفتار عُجب شود.

 اینها نعمتهای خیالی است، اگر انسان درست درک نکند که این نعمت متعلق به خداست، این نعمت تبدیل به نقمت می‏شود، عُجب در این مرحله است. تعبیر امام در آن رساله با »از خودراضی« بودن شروع می‏شود و به خودپسندی می‏رسد و از خودپسندی به خودفروشی می‏رسد که انسان در آستانه کبر قرار می‏گیرد. کبر این است که آدمی که از خودش راضی است، خودش را با دیگران مقایسه کند. وقتی که خودش را مقایسه کند، خودش را در یک سطح بالاتری بداند و برای خودش یک حقوق و امتیازات بیشتری قایل باشد و فکر کند که من این طوری هستم و استحقاق این را دارم که از مزایای بیشتری برخوردار باشم! حالا یک بار این استحقاق را از دسترنج خودش تأمین می‏کند. معتقد است که ما می‏توانیم نسبت به دیگران ماشین، منزل، غذا و شرایط بهتری داشته باشیم و حق خودش می‏داند که از دیگران بهتر زندگی کند. این یک مرحله نازل است. گاهی به خودش حق می‏دهد که از اموال و حقوق دیگران و جامعه استفاده کند و این تجاوز، خطرناک می‏شود. انسانهای مستکبر که بدترین مریض دنیا و میکروب اجتماع هستند، به این روز افتاده‏اند. نوعاً اینها برای خودشان توجیهات نفسانی دارند و فکر می‏کنند، حق متعلق به آنهاست. هم در بُعد شخصی و هم در بُعد یک جامعه. اگر یک جامعه و دولتی دچار تکبر شود، خطر آن جامعه، جهانی است و اگر یک فردی در یک جامعه این حالت را پیدا کند، این برای جامعه خطر است و اگر یک فردی در یک خانواده هم دچار این حالت شود (یک پدر، مادر، دختر و پسری خودشان را لوس کنند و بیشتر از دیگران در خانه توقع داشته باشند و به حقوق دیگران تجاوز کنند)، محیط زندگی را به ظلم و تجاوز آلوده می‏کند و بعد هم صفاها و محبتها از بین می‏رود، چون رابطه بین مظلوم و ظالم هیچ وقت نمی‏تواند رابطه صمیمی باشد، خصمانه می‏شود، کینه، حسد، عصبانیت، درگیری و نزاع پیش می‏آید و این نزاع به مراحل بالا می‏رسد. به طور کلی ریشه فساد اینجاست. اگر ما می‏توانستیم اول انسانها را سالم و طوری تربیت کنیم که خودپسندی و خودخواهی را در آنها بکُشیم، ریشه تکبر را هم از بین برده بودیم.

 یک عده‏ای خود ساخته هستند، اما اکثریت مردم نمی‏توانند اینگونه باشند.

 قرآن می‏فرماید:

 »وَ اِذا اَنْعَمْنا عَلَی الْاِنْسانِ اَعْرَضَ وَ نَا بجانِبهِ«.

 و این را به صورت یک سنّت تاریخی و واقعیتی در زندگی بشر مطرح می‏کند که معلوم می‏شود این روحیه وجود داشته است البته این مصلحت جهان آفرینش است و در بحثهای کلامی باید به این موضوع پرداخت که چرا انسان اینگونه آفریده شده است؟ که من اشاره کردم، این پایه آزمایش انسانهاست. این حالت هست که انسانهای منعم، مرفه و به تعبیر قرآن مترفین، منشأ این خطر در جامعه هستند. مشکل است که آدم در جمع ریاست، عشیره، طایفه و فامیل نفوذ و قدرت داشته باشد و به حق خودش قناعت کند؛ و مشکل است که یک فرد ثروتمند باشد و دستش زمین و تجارت و تولید و توزیع و همه اینها باشد و خودش را کنترل کند و مردم را به فساد نکشاند. نه اینکه محال است. تکلیف داریم که این جوری باشیم، ولی خود قرآن می‏فرماید که اینگونه نیست. انسانها وقتی به این حالت می‏افتند، توجه به خودشان می‏کنند، خدا و منعم را فراموش می‏کنند، دنیا را نمی‏فهمند، فانی بودن دنیا از ذهنشان بیرون می‏رود، خودشان را ابدی فرض می‏کنند و هر چه می‏توانند تجاوز می‏کنند و زور می‏گویند.

 نمونه زورگویی قلدرهای محلی را همه شما می‏دانید. در زمان گذشته خانها، کدخداها، رؤسا و هر کس که به هر نحوی در هر کجا نفوذی داشت، ظلم می‏کرد و به نحوی ستم می‏کرد و زور می‏گفت. ما هنوز نتوانسته‏ایم این مسأله را از محیط اسلامی پاک کنیم.

 الآن ما مدعی نیستیم که رؤسا، پولدارها و قدرتمندان ما با عدالت با مردم رفتار می‏کنند. وضع خیلی فرق کرده، اما این مرض، مرضی نیست که به این آسانی کنده شود و شاید هیچ وقت از پیکره انسانیت بیرون نرود. ولی ما باید همیشه با ابزاری که دستمان هست، این را تعدیل کنیم. ما همین حالا می‏بینیم یک کار عادلانه‏ای که می‏خواهد به نفع طبقه محروم در جامعه انجام شود، این طبقات مرفه و کسانی که دستشان به عرب و عجم بند است، آن چنان به هیجان می‏آیند، تلاش می‏کنند که این و آن را ببینند، اینجا و آنجا بگویند و جوسازی کنند. آنها نمی‏گذارند کارهایی که می‏خواهد عادلانه انجام شود، انجام شود.

 یک قانونی می‏خواهد به نفع محرومین وضع شود، می‏بینیم توطئه‏ها شروع می‏شود. لایحه مالیات مطرح می‏شود، یک جور کارشکنی می‏شود؛ تعاونیها مطرح می‏شود، یک جور کارشکنی می‏شود؛ نرخ‏گذاری مطرح می‏شود، یک جور کارشکنی مطرح می‏شود؛ تعزیر محتکر مطرح می‏شود، یک جور کارشکنی می‏شود! دست اینها به همه جا بند است و می‏توانند فساد و اعمال قدرت نمایند، دنبال این و آن می‏روند و این طرف و آن طرف راه می‏افتند. انسانهای مرفه و مترف معمولاً دستشان برای اعمال نظرشان بازتر از دیگران است.

 به هرحال باید کسانی که مسؤولیت این کارها را دارند، کم‏کم تلاش کنند و با این مشکل اجتماعی که در جامعه وجود دارد مبارزه کنند. در سطح جهانی هم مطلب همین است. قلدرها و دولتهای مستکبر این طوری هستند که هر حقی را برای خودشان می‏خواهند. امنیت و صلح را برای خودشان می‏خواهند. اگر می‏گویند: فلان جا امن باشد، برای این می‏گویند که از آنجا بتوانند استثمار کنند.

 آمریکا و قدرتهای دیگر چرا این قدر در خلیج‏فارس سرمایه‏گذاری می‏کنند؟ برای اینکه نفت اینجا را می‏خواهند! از قدیم هم این طوری بوده است. در هر جا که منافع اینها تهدید شود، حضور پیدا می‏کنند. شورای امنیت را اصلاً برای همین می‏خواهند. یک چیزی به نام سازمان ملل تأسیس کرده‏اند که در آن 150 - 160 کشور حضور دارد، ولی 4 - 5 دولت هستند که آن را خانه اختصاصی خودشان می‏دانند! هر وقت که لازم می‏دانند، شورای امنیت تشکیل می‏شود و یک قطعنامه‏ای صادر می‏کند و هر جا که پنجه‏شان بند می‏شود، به هیچ حدی قانع نیستند. این طبیعت مستکبر است و این، در روان انسانهای مستکبر ریشه دارد. اگر شاخ و برگ این را بزنیم به جایی نمی‏رسیم، این روان خراب است. در دوران جنگ جهانی دوم که متفقین آمدند و ایران را اشغال کردند، چیزهای عجیبی اینجا اتفاق افتاده است. من نمونه‏هایی می‏گویم که ببینید اینها چه جور مردمی هستند و صلح و امنیت و آزادی، دمکراسی و حقوق بشری که مطرح می‏کنند، یعنی چه؟

 در جنگ جهانی دوم وقتی آلمانها بنا گذاشتند که به شوروی حمله کنند، هدفشان این بود که بیایند و قفقاز را بگیرند. مهمترین مراکز نفتی شورویها در آن روز در باکو و قفقاز بود و قدرت جنگی شوروی هم از همانجا تأمین می‏شد.

 آلمانها طرح عملیاتی را ریختند که بیایند و قفقاز را بگیرند و طبعاً از قفقاز ادامه داده و به خلیج‏فارس بیایند و منابع نفت جنوب ایران را هم در این مسیر قبضه کنند و ضربه اساسی را به متفقین بزنند.

 از این طرف متفقین برای اینکه با این طرح آلمانها مخالفت کنند، قرار گذاشتند که از جنوب به شورویها کمک کنند. راهی که داشتند، باید از هند می‏آمدند و از مسیر ایران عبور می‏کردند؛ از دریا هم می‏آمدند، باید از ایران عبور کنند. به هر حال ایران باید در این وسط گرفته شود، مخصوصاً بیشتر دنبال این بودند که حضور نیروی هوایی‏شان را در پایگاههای تبریز و خراسان حفظ کنند که اگر آلمانها به قفقاز رسیدند، اینها با بمباران مراکز نفتی قفقاز، نگذارند آلمانها این منبع عظیم سوخت را در اختیار داشته باشند، چون آلمانها در مضیقه سوخت بودند.

 ایران اشغال شد. شهریور سال 1320 از قطعات عجیب تاریخ ایران است. اینها با یک حمله کوچکی وارد ایران شدند و ارتش ایران که در زمان رضاخان آن همه برای آن خرج شده بود، یک دفعه مثل پنبه و کرباس پاره شد. در یکی دو جا در گردنه‏ها مقاومت کردند، ولی اینها به سرعت آمدند و به مرکز رسیدند. روسها هم از بالا آمدند و آذربایجان را گرفتند و جلو آمدند و خلیج‏فارس به شوروی وصل شد و این راه‏آهنی که شما می‏بینید از جنوب تا باکو و مرز شوروی هست، آن موقع این قدر راه‏آهن توسعه نداشت، راه‏آهن ضعیفی بود که در روز 200 تن ظرفیت کشش داشت. آمدند راه‏آهن را تقویت کردند و به 6 هزار تن در روز رساندند و این منطقه را گرفتند و نزدیک 100 هزار نیرو وارد کردند و این مسیر در اختیار آنها بود.

 حالا ایران پل پیروزی متفقین شده، حدود 40 میلیون تن در ظرف چند سال از راههای ایران بار و سلاح و مهمات و غذا بردند و اگر اینها نبود، شورویها در مقابل آلمانها شکست می‏خوردند. خاک ایران، شوروی را در مقابل آلمان نجات داد. وقتی که می‏خواستند از ایران بروند، تمامی وسایل و تجهیزات اساسی را که موجب فعال شدن راه‏آهن بود، با خود بردند.

 در زمانی که در ایران بودند، دو کارخانه هواپیماسازی در تهران و آبادان درست کردند. در طول چند سالی که در ایران بودند، حدود 4 هزار هواپیما از انگلستان به ایران آوردند و آنها را مونتاژ کردند. و وقتی که خواستند ایران را ترک کنند، کلیه تجهیزات صنعتی را که برای تقویت جبهه‏های خود ایجاد کرده بودند و تمامی آنها با مخارج ایران درست شده بود، از ایران خارج کردند. برای اینکه مخارجشان در ایران گران تمام نشود، برنامه‏ریزی کردند که مزد را در سطح پایین نگه دارند. زیرا حدود 120 هزار کارگر ایرانی را استخدام کرده بودند و  5  1 مزد رایج در ایران را به کارگران می‏دادند.

 شرایطی را در ایران به وجود آورده بودند که اقتصاد کاملاً فلج شده بود. همچنین تولید و تجارت و کار در کشور وجود نداشت و در چنین وضعیتی بود که حدود 3 - 4 سال از مردم ایران کار کشیدند.

 برای اداره و استمرار صنایع خود در ایران به پول رایج ایران؛ یعنی ریال احتیاج داشتند و با ارزنمی‏توانستند کارهای خود را انجام دهند. در پی آن یک قرارداد با ایران منعقد کردند که ریال از ایران بخرند، ولی ارز آن را در بانکهای مرکزی کشورهای انگلیس، شوروی و آمریکا بگذارند و ارز حاصل از فروش ریال را به ایران ندهند. آنها چون ارز نداشتند، به دولت ایران می‏گفتند که شما ریال چاپ کنید و به ما بدهید. بعد دولتهای استکباری مشاهده کردند که گرفتن ریال موجب افزایش بدهی آنها به ایران می‏شود. در آن موقعیت که ارزش هر دلار برابر با 8 ریال ایرانی بود، ارزش دلار خود را به 35 ریال رساندند، تا از این بین بدهیهای خود را به ایران مستهلک کنند.

 همچنین ارزش هر پوند را از 6 تومان به 14 تومان رساندند. آنها با استفاده از چنین شیوه‏هایی در پی خرد کردن ما بودند. مواد غذایی را به هر نحوی که می‏خواستند از مردم می‏گرفتند. آن کسانی که در زمان وقوع جنگ جهانی دوم بودند، بخوبی می‏دانند که دولتهای استکباری مواد غذایی مورد نیاز خود را به چه نحو و قیمتی از دست مردم می‏گرفتند. با طرح چنین مسأله‏ای می‏خواهم عرض کنم که در همین زمانی که دول استکباری احتیاج به امکانات موجود ما داشتند، در عین حال خوی استکباری هم داشتند. خوی استکباری معتقد است که مردم باید همانند حیوان بار ببرند و سواری دهند.

 اگر جزییات حضور مستکبران در دوران جنگ جهانی دوم و برخورد آنها با مردم مشخص شود، خود بهترین سندی است که اینها چه گرگها و کفتارهایی هستند. گرگ صفتی، کفتار گونه بودن و درنده خویی صرفاً مخصوص انگلیسیها، فرانسویها و آمریکاییها نیست، بلکه خوی و روحیه استکبار و خوی آدم گرفتار بیمار تکبر است.

 یکی از کارهای بسیار مهم و اساسی ما در این انقلاب باید این باشد که از لحاظ اخلاقی و تربیتی سعی کنیم که انسانها را سالم و معتدل بار بیاوریم و حالات عُجب و تکبر را از آنها حذف کنیم. از لحاظ عملی باید با استکبار مبارزه کنیم و اجازه ندهیم که جریانهای استکباری در کشور جان بگیرد و نباید اجازه دهیم که قدرت در انحصار عده خاصی درآید و نباید اجازه دهیم که مجدداً هزار فامیلها به کشور باز گردند. هر فامیلی احساس کرد که در حال تبدیل شدن به قدرت است، وظیفه دارد که خودش را خلع قدرت کند.

 یکی از خطرناکترین مسایل قدرتها همین است که اطرافیان یک انسان مقتدر به جان مردم می‏افتند و این یک خطر عمده است. ممکن است افراد صالح به کارها گمارده و گزینش شوند، اما همسایه و اطرافیان آنها گزینش نمی‏شوند! بعد از مدتی اطرافیان او به یک جریان استکباری مبدل می‏شوند. ما باید روی این مسایل حساسیت داشته باشیم و نباید بگذاریم که اطرافیان و دار و دسته افراد، قدرت بگیرند و به جان مردم بیفتند.

 در مسایل مالی نیز به همین صورت است. نباید اجازه دهیم که جریانات استکباری مالی به نام رونق صادرات و افزایش تولید در کشور به وجود آید. البته باید صادرات و افزایش تولید در جامعه داشته باشیم، اما باید به نحوی باشد که لطماتی در پی نداشته باشد. باید با کنترل قوانین و مالیاتها و طرق مختلف مراقب باشیم که جریانات استکباری در کشور به وجود نیاید.

 اگر ما درون خودمان را سالم کنیم، می‏توانیم پیام عدالت اجتماعی اسلام را به دنیا عرضه کنیم.

 در این بحث مهمترین رکن تقوا برای مسؤولان کشور، علاقه‏مندان و دوستداران انقلاب، این است که مراقب باشند که حالات استکباری، تکبر، خودخواهی، خودبینی، خودفروشی و تحقیر دیگران در ما بروز نکند. اگر درون خود را ساختیم، متقی هستیم و اگر خیال کنیم که با داشتن روحیه‏های استکباری می‏توانیم افرادی متقی باشیم، در اشتباه هستیم و عبادات، حج، نماز و روزه اینگونه افراد اشکال دارد. عُجب، همه حسنات را می‏خورد و به تعبیر معصومین(ع) »عُجب هلاک کننده انسان« است.

 ما خواهران و برادران عزیز را دعوت می‏کنیم که تقوای واقعی و حقیقی را تحصیل کنند.

 »اَعُوذُ باللَّهِ مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجیمِ/ بسْمِ‏اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم/

 قُلْ هُوَ اللَّهُ اَحَدٌ/ اَللَّهُ الصَّمَدُ/ لَمْ یَلِدْ وَلَمْ یُولَدْ/ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُواً اَحَدٌ«.

    خطبه دوم

 بسْمِ‏اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم

 اَلْحَمْدُللَّهِ رَبِّ العالَمینَ وَالصّلوةُ وَ السَّلامُ عَلی رَسُولِ اللَّهِ وَ عَلی عَلِیٍّ أَمیرِالمُؤْمنینَ وَ عَلی الصِّدّیقة الطّاهِرة وَ عَلی سبْطِیِ الرَّحْمَةِ الْحَسَنِ وَالْحُسَیْنِ وَ عَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ مُحَمَّدبْنِ عَلِیٍّ وَ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ موُسَی بْنِ جَعْفَرٍ وَعَلِیِّ بْنِ مُوسی وَ مُحَمَّدبْنِ عَلِیٍّ وَ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ وَالْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ وَ الْخَلَفِ الهادی المهْدی(عج).

 مهمترین و اساسی‏ترین مسأله ما و دنیا در این هفته مسأله خلیج‏فارس و شورای امنیت است که تقریباً تمامی خطبه دوم را در بر می‏گیرد.

 قبل از ورود به بحث اصلی دو مطلب کوچک وجود دارد که نیاز است، پیرامون آن مطالبی عنوان شود. یکی از این موارد سالگرد شروع نماز جمعه به امامت مرحوم آیت‏اللَّه طالقانی است که خوشبختانه آقای توسلی با بحث بسیار خوبی که در این خصوص کردند، بنده را مستغنی نمودند که در این باره بحث کنم، لذا به یک نکته اشاره می‏کنم.

 در حال حاضر نماز جمعه یکی از محورهای اساسی پشتیبانی انقلاب است. از روزی که مراسم نماز جمعه شروع شد، حضور عظیم مردم در روزهای جمعه در مراکز و مصلاهای نماز جمعه، بهترین مانور ثابت ما بود. جنگ را همین نماز جمعه‏ها تغذیه می‏کند. ضدانقلاب را همین نماز جمعه‏ها از بین می‏برد. دشمنان ما را همین نماز جمعه‏ها نابود می‏کند. محور و مقبولیت نظام نزد مردم، شلوغی نماز جمعه‏ها است.

 ما از ملت عزیزمان متشکریم که در هر شرایطی مراسم نماز جمعه راآباد نگه داشته‏اند. چه در فصل زمستان، در زیر باران و برف و چه در فصل تابستان در زیر آفتاب داغ و سوزنده. ما می‏دانیم، که روز جمعه برای مردم ما به خاطر کارها و گرفتاریهایی که در طول هفته دارند، خیلی لازم است که به کارهای شخصی و خصوصی خودشان برسند، ولی 3 - 4 ساعت از وقت خودشان را صرف حضور در مراسم نماز جمعه می‏کنند، واقعاً ما متشکر هستیم. البته باید خودشان از خودشان متشکر باشند، چرا که این انقلاب برای خودشان است. ما متولی انقلاب نیستیم. ما هم همانند مردم هستیم، ولی به عنوان یک انسان از شما تشکر می‏کنیم. در اینجا تأکید می‏کنم که سعی کنند، در شهرستانها مراسم نماز جمعه را با شکوه برگزار کنند. یک وقتی انسان فکر کند که کارهای مستحبی همانند قرآن خواندن، روزه گرفتن، صدقه دادن، انفاق کردن و امثالهم به جای می‏آورم. آن کارها به جای خودش، ولی در حال حاضر شلوغی نماز جمعه برای ما اصل است.

 شما می‏دانید و می‏بینید که چقدر دشمنان ما تلاش می‏کنند تا القا کنند که رابطه بین مسؤولان نظام با مردم ممکن است که ضعیف و سست شده باشد. حضور شما ملت ایثارگر در نماز جمعه زبان دشمنان رامی‏بندد. علاوه براینکه حضور در نماز جمعه ثواب بسیاری دارد، ترک آن بسیار ضرر دارد. در بعضی تعابیر داریم: در زمانی که نماز جمعه به صورت حکومتی در تاریخ اسلام برگزار می‏شد، کسانی که به نماز جمعه نمی‏آمدند، مردم آنها را بایکوت می‏کردند؛ زن به آنها نمی‏دادند و از آنها زن نمی‏گرفتند؛ با آنها تجارت نمی‏کردند و آنها را از جامعه طرد می‏کردند. البته ما به این نقطه نرسیده‏ایم.

 فتوای حضرت آیت‏اللَّه العظمی منتظری و بسیاری از فقها در خصوص نماز جمعه بر این است که در عصر غیبت، نماز جمعه واجب است. به هر حال بنده خواهش و تأکید می‏کنم، کسانی که فقط به خاطر تنبلی به نماز جمعه نمی‏روند، در مراسم نماز جمعه حاضر شوند. البته کسانی هستند که نظام را قبول ندارند و مخالف هستند. خوب! از آنها توقع و انتظار نمی‏توان داشت که در نماز جمعه حضور یابند. ولی آنها که نظام را قبول دارند، یکی از وظایف اجتماعی - سیاسی است که نماز جمعه‏ها همانند گذشته شلوغ باشد و همین آهنگ را حفظ کنند و این سنّت بزرگ اسلامی را زنده نگه دارند.

 ان‏شاءاللَّه با همت برادران، مصلای تهران ساخته شود، تا این اذیتها و گرما و سرما را متحمل نشوید و به راحتی بتوانید، بیشتر در نماز جمعه حضور یابید.

 مسأله دوم حضور عده کثیری از برادران است که عازم جبهه‏های جنگ هستند. در نماز جمعه امروز، تعداد 6 هزار نفراز راهپیمایان بسیج ادارات و کارخانجات استان تهران حضور دارند که امروز به عنوان پشتیبانی از جنگ، مانور انجام دادند. همچنین تعداد 300 نفر از دانشجویان متعهد دانشگاهها در مراسم نماز جمعه حضور دارند که در قالب یک گردان رزمی تخصصی عازم جبهه هستند. البته آنها جزو افتخارات محیط علمی ما هستند که این چنین بین جبهه و دانشگاه ارتباط برقرار می‏کنند و در همه دوران جنگ، ما حضور دانشگاهیها را در جنگ، در حد مطلوب داشتیم.

 250 نفر از نیروهای طرح مردمی »انصارالمجاهدین« استانهای تهران و مازندران نیز در میان نمازگزاران هستند که این نیز از طرحهای بسیار جالب است. طرحی وجود دارد که ان‏شاءاللَّه از عید قربان تا عید غدیرخم گردانهای انصارالمجاهدین از مردم در سراسر کشور و به منظور حمایت از خانواده‏های رزمندگان تشکیل می‏شود. قرار است با نظمی که سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در حال تنظیم آن است، جریان وسیعی را به وجود بیاوریم که در همه جا از این واحدهای مردمی حضور داشته باشند که هیچ رزمنده‏ای در جبهه، نگران پشت سرخودش در خانه‏اش نباشد. از رسانه‏های جمعی انتظار داریم که در هفته انصارالمجاهدین که از روز عید قربان شروع خواهد شد این برنامه‏ها را به خوبی به مردم معرفی کنند که این حرکت یک پشتوانه خیلی محکمی برای جنگ ماست و اهمیت آن بیش از اینهاست که من بخواهم در چند جمله توضیح دهم، ان‏شاءاللَّه در طول هفته گفته خواهد شد.

 جمعی از دانش آموزان اردوی نصر هستند که از شهرستان جهرم تشریف آورده‏اند. جمع زیادی از دانش آموزان اردوی پرورشی وحدت هستند که از مناطق محروم کشور تشریف آورده‏اند و 150نفر از خانواده‏های محترم شهدای مناطق نفت خیز جنوب و کاروانی از لشکر 33 المهدی از استان فارس هستند که این مجموعه، میهمانان امروز مراسم نماز جمعه هستند که ما از حضورشان در این مراسم یک دنیا متشکریم و برای آنها سلامتی و سعادت از خداوند می‏خواهیم.

 اما بحث هفته‏مان که مسأله خلیج‏فارس و رأی شورای امنیت است. الحمدللَّه در سایه استقامت و ایمان، جمهوری اسلامی یک پیروزی بسیار عمده سیاسی، نظامی کسب کرده و دشمنان اسلام به حالت انفعال و خفّت محسوسی افتاده‏اند که باید از این به بعد روی این مسأله بیش از این مانور دهیم. امروز در یک بحث کوتاه و فشرده سابقه و محصول این حرکت را که به این پیروزی بزرگ سیاسی و نظامی رسیده، برای شما روشن می‏کنم و انتظار دارم که به هر حال بخشی از این بحثهایی که مطرح می‏کنم، خرده خرده به گوش کسانی که گوششان را به این مسایل بسته‏اند، در سراسر دنیا برسد.

 مسأله خلیج‏فارس (خوب! به سوابق آن کار نداریم) از اوایل جنگ اهمیت فوق‏العاده‏ای داشت. وقتی که جنگ شروع شد، در همان هفته اول جنگ عراق دستش از خلیج‏فارس به یک شکلی قطع شد، برای اینکه اروند رود، رابطه بین خلیج‏فارس با بنادر بصره، فاو و ابوالخصیب عراق بود. وقتی که اروند رود بسته شد، آنها دیگر به خلیج‏فارس راهی نداشتند. اسکله البکر و الامیه هم دیگر به درد صدورنفت نمی‏خورد، چون در تیر رس بود و عملاً تعطیل بود، ولی نیروی دریایی عراق در خلیج‏فارس حضور داشت. از لحاظ اقتصادی رابطه‏شان قطع شد. اینها شروع کردند، از آن طرف فاو، از »خور عبداللَّه« که یک مسیر آبی است و خیلی هم وسیع است، یک راه آبی جدیدی درست کنند، یک بندر جدیدی در ام‏القصر درست کردند تا کاری را که از بصره و فاو می‏کردند، از طریق ام‏القصر انجام دهند و پس از آن که با عملیات والفجر 8  در ساحل خورعبداللَّه حضور پیدا کردیم، هم آن بندر و هم خورعبداللَّه از کار افتاد و دیگر عراق حضور اقتصادی به کلی در خلیج‏فارس ندارد. البته اخیراً دوباره شروع کرده و از پشت جزیره بوبیان در آبهای کویت یک آب راه دیگری را لایروبی می‏کنند که (قایقهای کوچکشان از آن طرف درآبهای کویت می‏روند و از بنادر کویت استفاده می‏کنند و می‏آیند) مثلاً در حد اسکله البکر و الامیه تدارک کنند! در این حد که این حضور اقتصادی نیست، بلکه یک حضور محدود نظامی است.

 وقتی که این جور شد، عراق چون از خلیج‏فارس استفاده نمی‏کند و آنجا دیگر آسیب جدیدی برایش معنا ندارد، به فکر افتاد که ما را هم از خلیج‏فارس در حد نفت محروم کند. البته به کلی نمی‏شود، چون که ما بنادری در سراسر خلیج‏فارس تا بندرعباس داریم که حمل و نقل‏مان رانمی‏توانند مختل کند، ولی فکر کردند که از ناحیه نفت می‏توانند، چون عمده نفت ما نزدیکی عراق است و عمده نفت‏مان را از جزیره خارک صادر می‏کنیم که خارک به آسانی می‏تواند در تیررس هواپیماهای عراق قرار بگیرد که در این برنامه فرانسه تدارک‏چی اصلی عراق شد و آواکسهای آمریکا هم منبع تدارک اطلاعاتی آمریکایی، سواحل کشورهای ارتجاعی منطقه بخصوص کویت و عربستان هم در اختیار عراق قرار گرفت. فرانسه از این موشکهای اگزوسه که چیزهای گران قیمتی هم هست، به وفور در اختیار عراق قرار داد، هواپیماهایی که اینها را بتوانند خوب به کار ببرند، انواع میراژها و سوپراتاندارد و هلیکوپترهایی که بتوانند حتی هر شب بیایند و اینها را بزنند به همراه کارشناس در اختیار عراق قرار گرفت.

 دو سه سال است که این برنامه حرکت اصلی استکبار و ارتجاع و حزب بعث عراق است که ما را از نفتمان در خلیج‏فارس محروم کنند. آنها فکر می‏کنند که اگر ایران نفت نفروشد، دیگر نمی‏تواند بجنگند! اگر مختصر نفتی مثلاً ما از جاهای دیگر صادر کنیم، در حد تدارکات ضروری زندگیمان و اقتصادمان است. خوب! برنامه از لحاظ منطقی یک طرح نظامی - اقتصادی نیرومندی است. ابزار هم به اندازه کافی در اختیار عراق قرار دادند و شکی هم نداشتند که در این کار پیروز خواهند شد. ما هم در مقابل، دو کار می‏توانستیم انجام دهیم: یکی اینکه مراکزمان را حفظ و دفاع کنیم که این دفاع را به خوبی انجام دادیم. خارک را آن چنان مسلح کردیم که عراق گاهی تا روزی صد پرواز، هفتاد پرواز، پنجاه پرواز در خارک داشت که نتوانست نفت ما را قطع کند. به علاوه ما مراکز صدور نفت دیگری در سراسر خلیج‏فارس درست کردیم که خدای ناکرده یک روزی اگر از خارک نشد، نفت صادر شود، نفت ما سریعاً از آنجاها صادر شود، به علاوه لوله‏هایی هم در خارج از خلیج‏فارس تعبیه کردیم که می‏توانیم ان‏شاءاللَّه در شرایط ضروری با سرعت از آنها استفاده کنیم.

 از این جهت خودمان را آسیب‏ناپذیر کردیم. عراق یکی از برنامه‏هایش این است که چاههای نفت و مراکز نفت را در خلیج‏فارس بمباران می‏کند که دیده‏اید. در خارک شاید بیش از 200 بار تا به حال آمده باشند و خارک را که یک جزیره‏ای است، بمباران کرده باشند و باز آنجا هم هنوز مثل کوه ایستاده است.

 اما کار دومی که عراق کرد که برای خودش آسان‏تر بود، این بود که کشتیهایی که می‏آیند و از خارک نفت می‏برند و یا به بنادر شمال خلیج‏فارس می‏آیند، اینها رابزند. کشتی زدن با موشک کار آسان‏تری است، چون یک موشکی را که از سی چهل کیلومتری می‏شود در شب و روز پرتاب کرد، آسان می‏شود به کشتی زد! کسی که این موشکها را داشته باشد، اطلاعات هم دارد، چون آواکسهای آمریکایی کشتیهای ما را که از تنگه هرمز به این طرف می‏آیند، زیرنظر دارند و اطلاع می‏دهند که: کشتی می‏آید و الآن در فلان نقطه جغرافیایی است، مشخصات جغرافیایی را می‏دهند و آنها می‏توانند، دقیقاً همان مختصات را به کامپیوتر بدهند و کامپیوتر شلیک می‏کند.

 ما یک راه اساسی برای این اندیشیده‏ایم و آن اینکه گفتیم عراق که در خلیج‏فارس کشتی ندارد، چاه نفت هم ندارد، کسان دیگری هستند که به جای عراق از خلیج‏فارس استفاده می‏کنند که عمدتاً الآن کویت و عربستان هستند. عربستان اخیراً مدعی است که کمک نمی‏کند. حالا به آن می‏رسیم که کمک می‏کند یا نمی‏کند!

 اما کویت تقریباً صریح است، کویت نفت منطقه بی‏طرف را برای عراق می‏فروشد. الآن هفت سال است این نفت که حدود 350 هزار بشکه هست، فروخته می‏شود و پولش به جیب عراق می‏رود. علاوه بر اینکه مقررات اوپک را هم نقض می‏کنند، چون این مقدار در سهمیه‏های اوپک هم نیست که این خودش بازار نفت را خراب می‏کند. این یک کار زشتی است که اینها مرتکب می‏شوند و عربستان هم در این کار شریک است.

 یکی این است که بندرهایشان در اختیار عراق است. عراق خودش بندر ندارد، ولی کشتیهایی می‏آیند و کالا در کویت پیاده می‏کنند. کسی هم نمی‏داند که این متعلق به عراق است. از آنجا کامیون‏هایش را شب بر می‏دارند و به عراق می‏برند.

 یکی این است که از ساحل کویت و جزیره بوبیان و جاهای دیگر برای عبور هواپیماهای عراقی استفاده می‏شود که می‏خواهند برای تخریب بیایند و چون نمی‏توانند از بالای سر ما عبور کنند، می‏روند و از خاک کویت عبور می‏کنند. خوب! ما یک حرف منطقی اینجا مطرح کردیم و آن اینکه این آقایان جنوب خلیج‏فارس یا بیایند، به طور رسمی و علنی بگویند که ما به عراق کمک نمی‏کنیم و زدن کشتیها را از طرف عراق محکوم کنند و بگویند ما مخالف هستیم که اینها کشتی بزنند.

 خوب! این حقی است که ما داریم. طبق قوانین جنگ دنیا، (که این قوانین امضا شده محافل بین‏المللی است) اگر جنگی واقع شد و کسی به دیگری در جنگ کمک کرد، آن طرف مقابل می‏تواند، متعرض آن طرف شریک شود.

 همین دو روز پیش ولیعهد کویت صریح گفت که عراق یک کشور عربی است و حمله به عراق یعنی حمله به ما و ما باید از عراق حمایت کنیم! در همین بحران این حرف را می‏زنند، اینها منکر نیستند. آنها منکر هم باشند، ما خودمان می‏بینیم. هواپیماهایی که می‏آیند می‏بینیم، کاروانهایی که از آنجا می‏روند می‏بینیم، نفت بی‏طرف را می‏بینیم. چند تا از این کشتیهایی که زده شده، اینهایی هستند که نفت بی‏طرف را می‏بردند، اصلاً این نفتها متعلق به عراق است، نه متعلق به کویت! الآن می‏روند و برای عراق می‏فروشند. ما گفتیم که خیلی خوب! حالا که عراق آنجا چیزی ندارد که ما بزنیم، ما شرکای عراق را می‏زنیم.

 فرمول خیلی روشنی هم در دنیا مطرح کردیم، الآن همه روزنامه‏ها این فرمول ما را حفظ هستند، همه می‏دانند، ما گفته‏ایم که یا همه ما از خلیج‏فارس استفاده می‏کنیم، یا هیچ یک از ما استفاده نمی‏کنیم! آنهایی که در جنگ با عراق شریک هستند، می‏خواهند استفاده کنند و به ما که ساحل عمده خلیج‏فارس از ماست می‏گویند، استفاده نکنید. خوب! معلوم است که این حرف ظالمانه‏ای است، ما حرفمان این بود و گفتیم که مراحل آن تنظیم شده، اگر کشتی را بزنند، ما هم کشتی آنها را می‏زنیم!!

 یک خبر عجیبی الآن داده‏اند، خداوند مثل اینکه اصرار دارد که از این جمهوری اسلامی حمایت کند.

 نوشته است که به گزارش خبرگزاریها، یک نفتکش کویتی. تحت حمایت آمریکا، حدود ساعت هفت صبح امروز ( دیروز ) در صد و بیست مایلی جنوب کویت ظاهراً با مین برخورد کرده است. افسر آمریکایی گفته است، ادامه مسیر خواهند داد و سرعت کاروان کم شده است.

 خوب! واقعاً اینها از همان ملائکه‏های خداوند هستند که نازل می‏شوند و کار خودشان را در موقع خودش انجام می‏دهند. این معجزه است و ما نمی‏توانیم غیر از معجزه اسم این را چیز دیگری بگذاریم.

 خوب! اینها در مقابل این طرح روشن ما. ما گفتیم، اگر کشتی ما خورده شود، کشتی شرکای عراق مورد اصابت قرار می‏گیرد، البته ما نمی‏گوییم که ما می‏زنیم، ما مسؤولیت هیچ حمله‏ای را به عهده نمی‏گیریم. تیرغیب است و هستند کسانی که بزنند! ما طرفدار در دنیا زیاد داریم، همان طور که در جاهای دیگر داشته‏ایم.

 اگر بیشتر طغیان کنند و تا آنجا پیش بروند که ما نتوانیم از خلیج‏فارس استفاده کنیم، درآن صورت تنگه هرمز را خواهیم بست. ما تنگه را باز نگاه خواهیم داشت، این حرف ماست و همه دنیا هم می‏داند که ما بیشتر از هر یک از کشورهای منطقه در خلیج‏فارس منفعت داریم و بیشتر می‏خواهیم که خلیج‏فارس امن باشد و ما هم نیروی بیشتری برای امنیت خلیج‏فارس مصرف کرده‏ایم. نیروی دریایی ما از اول جنگ تا الآن، عمده کارش حفظ خلیج‏فارس است. بنابراین ما طرفدار امنیت خلیج‏فارس هستیم. اینها حالا هیاهو می‏کنند و ما را می‏خواهند طرفدار بحران معرفی کنند و بگویند: نفت دنیا را اینها می‏خواهند چه کنند! اینها دیگر دروغ است و خودشان هم می‏دانند که دروغ است و خودشان هم اعتراف کرده‏اند. سه سال تقریباً همه‏شان زحمت کشیدند و با عراق همکاری کردند، عراق نتوانست این کار را که می‏خواست نفت ما را قطع کند، انجام دهد. دیدند که در زمین هم ما داریم قدم به قدم جلو می‏رویم و بالاخره سالی چند کیلومتر به طرف مراکز حساس عراق پیش می‏رویم و بالاخره یک روزی می‏بینند که صدام از پای در می‏آید. بعد از عملیات کربلای 5، اینها دست پاچه شدند و آمدند یک طرح جدیدی درست کردند که این طرحی است که ما حالا در آن هستیم. من در دو سه خطبه گذشته خیلی از اینها را گفته‏ام، لذا با سرعت عبور می‏کنم، تا به نکته اصلی آن برسم.

 شعاری که اینها مطرح کردند، حفظ امنیت خلیج‏فارس بود که دروغ می‏گویند. ما برایشان راه تعیین کردیم، گفتیم که شما اگر واقعاً برای خلیج‏فارس امنیت می‏خواهید، احتیاجی ندارد که اینجا بیایید، عراق که مثل موم در دست شماست (همین حالا هم ثابت شد که در دستشان است) عرض می‏کنم، عراق که در دست شماست، شوروی و آمریکا و فرانسه و انگلیس به عراق بگویند که او شرارت نکند، کشتی نزند، چاه نفت را در خلیج‏فارس نزند، محیط دریا را آلوده نکند، ما هم امنیت خلیج‏فارس را به عهده می‏گیریم. همه کشتیها بیایند و بروند و دیگر خلیج‏فارس احتیاجی به کنترل هم ندارند.وقتی که عراق نمی‏تواند بگوید که اینجا صلح آنجا جنگ، این می‏تواند یک حرف منطقی باشد. عراق الآن این حق را دارد که بگوید، اگر قرار است آتش‏بس در همه جا باشد. خوب! این را عراق بگوید. کویت و عربستان و آنها شریک جنگ هستند. آنها بیایند و بگویند که ما نیستیم، آنها بگویند: اگر در خلیج‏فارس عراق شرارت کند، ما کمک نمی‏کنیم و کمک هم نکنند. خوب! اینکه مقدور است. عربستان که نوکر آمریکاست، کویت که نوکر آمریکاست و شما می‏توانید به اینها دیکته کنید و بگویید: شماها نزنید! شما کمک نکنید! ببینید منطق کاملاً روشن است، حرف، دنیا پسند است، این روزها خیلی از روزنامه‏های معتبر دنیا که با ما هم خوب نیستند و بغض هم با ما دارند، همین حرف ما را می‏گویند، می‏گویند: این حرف حسابی است. از ریگان سؤال کردند، از کارتر سؤال کردند، از کاخ سفید سؤال کردند، از همه سؤال کردند، گفتند: در منطقه ایران درست است که عراق شرارت می‏کند، شما چرادست از سر ایران برنمی‏دارید؟

 این منطق ماست، حالا آمریکا هیاهو بلند کرد که نه ما می‏خواهیم به خلیج‏فارس بیاییم و امنیت برقرار کنیم. امنیتی که آسان می‏شد از همان کاخ سفید برقرار کرد، که نکرد. گفت که ما به خلیج‏فارس می‏آییم. وقتی که گفتند به خلیج‏فارس می‏آییم، یک حیله‏ای به کار بردند که با اظهارات وزیر دفاع آمریکا دیروز آن حیله‏شان هم فاش شد و این نظامی آمریکایی خودش را لو داد.

 ایشان دیروز گفتند که ما سه ماه پیش با کویت قرارداد بستیم که کشتیهایش را پرچم بزنیم. این خیلی حرف است! ظاهر قضیه این است که اول شورویها پیش‏قدم شدند، آمریکا به خاطر حضور شوروی آمده، این متعلق به دو ماه و یا یک ماه و نیم پیش است. این آقای »واین برگر« نفهمید که سه ماه اگر شما قرارداد امضاء کردید، یعنی پیش از آنکه روسها کشتی به کویت اجاره دهند و حالا داستان این جور روشن شده است که آمریکاییها با کویت توطئه کردند، قرارداد پرچم زدن را بستند و به کویت گفتند که شما از روسها دعوت کنید که بیایند کشتی اجاره دهند. روسها هم که همیشه خواب خلیج‏فارس را می‏دیدند، خیلی مشتاقند و زود خواهند آمد، کشتیهایشان را برمی‏دارند و می‏آیند. آنها هم سه کشتی قراضه آوردند که دو تای آن کم‏کم در راه از بین رفت، حالا یکی دیگر دارند، لابد برای آنجا رزرو خواهند کرد! روسها گول خوردند و آمدند. وقتی که روسها آمدند، آمریکاییها از این زمینه تبلیغاتی استفاده کردند. می‏دانید که در افکار اروپاییها، غربیها و آمریکاییها مسأله مهم، تعارض روس و آمریکاست و هر چیزی که رنگ کمونیستی بدهد افکار عمومی آمریکا را شدت به هیجان در می‏آورد که با آن مبارزه کنند. اینها به این توطئه احتیاج داشتند. وقتی که معلوم شد روسها در خلیج‏فارس کشتی کرایه داده‏اند، آمریکا چرا ندهد؟ او گفت: سه تا کشتی، اینها گفتند: یازده کشتی! چهار برابر ما کشتی اجاره می‏دهیم و یا پرچم می‏زنیم.

 روسها زود فهمیدند که در تله افتاده‏اند، عاقلانه بازگشتند و سیاست آگاهانه‏ای را انتخاب کردند و اعلام کردند که اصلاً در خلیج‏فارس احتیاجی به کشتی خارجی نیست، امنیت خلیج‏فارس به این است که عراق به کشتی ایران نزند. این حرف بسیار درست است و این حرف ماست و ما از روسها در این حد متشکریم که ولو با یک اشتباه بد، بهانه به دست آمریکا دادند، ولی سریعاً موضعشان را اصلاح کردند و امروز یکی از معارضین حضور آمریکا در خلیج‏فارس از لحاظ تبلیغاتی حداقل شورویها هستند.

 بنابراین اینها موضعشان را اصلاح کردند. اما آمریکاییها راه خودشان را ادامه دادند و فرانسه هم همراه آنهاست، انگلیس هم با آنها است که پشت پرده با هم برنامه‏ریزی کردند. ارتجاع عرب هم با آنهاست، برنامه‏ریزی شده است. آمریکا به این احتیاج دارد، یعنی حزب جمهوری‏خواه آمریکا احتیاج دارد.

 حزب جمهوری خواه بر اثر نادانیهای کاخ سفید و کودنیهای سردمداران اداری آمریکا موضعش بد شده و در داخل آمریکا به افتضاح کشیده شده است.

 همین دیروز یکی از روزنامه‏های معتبر آمریکا - ظاهراً نیویورک تایمز - یا یکی از مجلات آن می‏گوید که آقای ریگان دچار فراموشی شده و آن قدرتوان جسمی و روانی‏اش ضعیف شده که دیگر نمی‏تواند مسایل را به خاطر بیاورد! دو، سه مثل می‏زند، می‏گوید: هنوز آقای ریگان به جای ناو استارک می‏گوید هواپیمای استارک و یا وقتی که می‏خواسته اسم یکی از شخصیتهای معروف آمریکا، یعنی »کلارک کیفورد« را بیاورد، گفته است »کیفورد« با یک مقدارزیادی فکر کردن، و دو، سه مثل دیگر می‏زند که می‏گوید: ایشان حتی تمرکز حواسش را در این مسایلی که پیش آمده از دست داده است.

 سازمان سیا تقریباً متلاشی شد و رئیس آن خودکشی کرد. در کاخ سفید، این شورای امنیت ملی که مهمترین مرکز اداره کشور است، متلاشی شد و همه مهره‏هایش بیرون رفتند و استعفا دادند و یا به محاکمه کشیده شدند اینها اصولی را اعلام کرده بودند و با این اصول از مردم دنیا باج می‏گرفتند. می‏گفتند: ما با تروریسم سازش نمی‏کنیم. به عربها می‏گفتند که ما پشتیبان اصلی شما هستیم و به کشورهای اروپایی می‏گفتند که به ایران اسلحه نفروشید، نباید به ایران اسلحه بدهید! و همه این اصول را نقض کردند. آمریکا در دنیا خیلی بی حیثیت شده است. آمریکا به یک ماجراجویی احتیاج دارد که بتواند حیثیت قلدری خود را به صورت یک چاقوکش سرمحله حفظ کند و موقع این کار را حالا دیده است.

 خلیج فارس، جایی که مورد نظر همه دنیا است، جایی که نبض اقتصاد دنیا بشدت در آنجا می‏زند، جایی که اگر یک هفته بسته شود قیمت نفت به طرف بالا جهش می‏کند، جایی که اگر سرفه کنند، مردم دیگر تب می‏کنند (از این تعبیرات برای اینجا کرده‏اند) جای خوبی است که اینها بیایند و وارد ماجرا شوند!

 آمریکا، اگر این اشتباه شوروی نبود، در داخل خودش چنین بهانه‏ای نداشت. این اشتباه شوروی باعث شد که در آمریکا مسأله به صورت منافع ملی و منابع دنیای آزاد در مقابل دنیای مارکسیسم مطرح شود و آمریکا بتواند با این حربه مخالفان خودش را ساکت کند و دیدیم که در مجلس سنا وقتی که بحث پرچم زدن مطرح بود. با اینکه شصت رأی مخالف بود و کمتر از 40 رأی موافق داشتند، آنهایی که با رئیس جمهور بودند، نگذاشتند که مسأله به رأی گیری برسد. این قدر صحبت کردند که هر چه خواستند کفایت مذاکرات دهند، رأی نیاورد، با اینکه 57 نفر جزو مخالفین بودند. بالاخره فرماندهان نظامی آمریکا آمدند و در یک جلسه سرّی سناتورها را توجیه کردند، بعد همه آنها خفه شدند. حالا اینها چه گفتند؟ ما یک چیزهایی را می‏دانیم و یک چیزهایی را نمی‏دانیم که چه گفتند. اولاً رفتند مسایل سری را گفتند و گفتند قضیه جدی نیست. نترسید، در خلیج‏فارس جنگ نمی‏شود! و بعد هم آمدند خطر شوروی را آنجا بزرگ کردند و برنامه‏های سرّی که حالا یک قسمتش را امروز خواهم گفت، آنجا مطرح کردند. می‏بینیم یک دفعه جو آمریکا را آرام کردند. با اینکه مجلس نمایندگان با 222 رأی در مقابل صد و هشتاد و چند رأی، ریگان را از این کار منع کرده بود، ولی آمریکا به یک نمایش گردن‏کلفتی نیاز دارد، اما این نمایش گردن‏کلفتی درست انجام نشد.

 به نظر بنده و شاید در آینده به نظر اکثر تحلیل‏گران نظامی و سیاسی، این خواهد شد که نمایش ضعف بود. آمریکاییها یک ضعف عجیبی را در این جریان نمایش دادند که حالا عرض می‏کنم، ببینیم اینها چقدر به هدفشان می‏رسند و هدف چیست؟

 هدف این است که کشتیهای جنگی آمریکا و نیروی نظامی آمریکا بیاید، برای اینکه ایران نتواند مقابله به مثل کند، چیزی دیگر غیر از این نیست. آنچه اتفاق می‏افتاد، این بود که عراقیها در هفته گاهی حداکثر یک کشتی یا دو کشتی می‏زدند و همین مقدار هم مقابله به مثل می‏شد. در ماه پنج، شش حادثه کشتی اتفاق می‏افتاد. وقتی که استارک را زدند و مدتی عراق نمی‏زد، خلیج‏فارس کاملاً امن بود. آنجا یک گلوله ژ - 3 هم بیرون نرفت، به خاطر اینکه حادثه‏ای در آنجا نبود.

 بنابراین هدف حضور آمریکا، دعوت کویت، حمایت فرانسه، حمایت انگلیس و این همه سر و صدا و این شورای امنیت و همه این مسایل، این بود که آمریکا اینجا بیاید که ما مقابله به مثل نکنیم و مقابله به مثل انجام نشود. حالا ببینید، این کاری که حالا با این همه هیاهو اتفاق افتاده چیست؟

 اگر این‏کشتیها به سلامت برسند (که معلوم شد نرسیدند)، اگر به سلامت به بندر برسند و نفت هم بردارند و به بیرون برگردند، دو کشتی است: یکی چهل و چند هزار تنی است که گاز می‏برد و یک کشتی 400 هزار تنی است که نفت حمل می‏کند. از آنجایی که اسکورت شروع می‏شود؛ یعنی صد مایل آن طرف‏تر تنگه هرمز تا بیایند و برگردند و بارگیری کنند، حداقل 10 روز طول می‏کشد. سه، چهار روز از این طرف در راه است، سه، چهار روز از آن‏طرف و دو، سه روز هم بارگیری می‏کند. 10 روز چندین ناو جنگی، دهها هواپیمای جنگی با پشتوانه 10 ناو جنگی و ناو هواپیمابر دیگر و تدارکاتی که در بین راه می‏گیرند و هلیکوپترهایی که اینها راباید برسانند و آواکسها و همه اینها دست اندر کار هستند که دو کشتی بیاید نفت را به این صورت ببرند. خوب! دفعه بعدی چه موقع خواهد بود؟ قاعدتاً این طور که خودشان گفتند، ماهی دو، سه بار می‏شود این کار را تکرار کرد، یعنی همه ماجرا به این ختم می‏شود که در ماه چهار، پنج کشتی این جور اسکورت می‏شود که برود و برگردد! حالا فرض کنید که ایران با آمریکا نخواهد درگیر شود که البته چنین فرضی درست نیست. ما وقتی که قرار شد با آمریکا درگیر شویم، واقعاً برای ما آمریکا، انگلیس، فرانسه، کویت، عراق و اینها فرقی نمی‏کند. هر کس که شریک عراق باشد و ما حق مقابله به مثل داشته باشیم، آن شریک را (هر کس که می‏خواهد باشد)، می‏زنیم. پس چه خواهد شد؟ فرض کنید، اگر جمهوری اسلامی نخواهد با آمریکا طرف شود که می‏شود، خوب! اینها می‏آیند چهار کشتی را اسکورت می‏کنند، بقیه کشتیها چه می‏شود؟ در روز چند کشتی باید در کویت بیاید و پهلو بگیرد و برگردد؟ کشتی باری می‏آید، کالا می‏آورد، نفت و فرآورده می‏آورد و انواع و اقسام چیزها را حمل می‏کند، بنابراین هر روز چند کشتی می‏آید و ما مگر چقدر مقابله به مثل احتیاج داریم، در هفته دو تا و در ماه هشت تا. خوب! این مقابله به مثل ما اصلاً آسیب نمی‏بیند، پس آمریکا برای چه این مخارج را متحمل می‏شود؟

 شما بگویید! اقتصاددانهای خودمان، بچه مدرسه‏ایها و ریاضیدانها بیایند و این را محاسبه کنند و بگویند که یک کشتی با 400 هزار تن نفت اگر 20 هواپیما و 15 ناو جنگی و 50 هلیکوپتر بخواهند ده روز معطل آن باشند، چه خرجی دارد؟ آیا این تجارت است؟! کویتیها و آمریکاییها گفتند: این یک کار تجاری است، اما این کار تجارت نیست، هر لیتر این نفت یک رقم بزرگی برای دو طرف تمام می‏شود و یک خرج عظیمی به گردن دوطرف می‏گذارد. مگر این جور می‏شود نفت صادر کرد؟! اگر سالم هم بروند و بیایند. این معلوم است که تجارت نیست و یک هیاهو است. معلوم است که امنیت نیست، برای اینکه از صد کشتی که در ماه آنجا می‏خواهد پهلو بگیرد، شما 5 کشتی را اسکورت می‏کنید، 95 کشتی دیگر بی‏صاحب است. این جوری که تجارت نمی‏شود! یک نمایش بود، نمایش قدرت هم نیست، نمایش ضعف است. این چه قدرتی است که از 10 روز پیش در داخل آمریکا، کاخ سفید و مجلس نمایندگان و سنا و مطبوعات خودتان و مطبوعات دنیا، همه مثل لانه زنبور شده و این همه نفرین و لعنت نثار ریگان می‏کنند. این که نمایش قدرت نیست! نمایش قدرت این است که رزمندگان ما سوار قایقها می‏شوند، سریع به آنجا می‏آیند و کشتیهای شما را منفجر می‏کنند و بر می‏گردند.

 تضمین امنیت هم با این کشتیها نیست، امنیت با دستور ارباب و رعیتی که شما به عراق دادید، تضمین شد. ما اطلاع موثق داریم که شما نماینده عراق را خواستید و به او گفتید که اگر شرارت شود، (در حالی که کشتی ما آنجاست) و ایران را تحریم کنید، ممکن است راه ترکیه بسته شود، ممکن است بندر عقبه و بنادر کویت بسته شود و ممکن است اطلاعات آواکسها و ماهواره‏ها به شما داده نشود و ممکن است پول اعراب دیگر به شما نرسد. خوب! این حرف را شما بدون این ماجراجویی می‏زدید، بدون این نمایشها می‏زدید و مثل روسها عاقلانه اعلام می‏کردید. این چه حرکت ابلهانه‏ای است که سیاستمداران آمریکایی می‏کنند؟ این چه قدرت و چه امنیتی است؟

 باز معاون وزارت خارجه انگلیس اینجا مسأله را لو داد. اشتباهی گفت که: ما به عراقیها اعلام کردیم، آن روزهایی که آمریکا می‏آید، کشتیها را نزنند! ولی بعد از آن از وزیر خارجه عراق یا نماینده عراق در واشنگتن (در سازمان ملل) می‏پرسند: آیا کسی به شما دستور داده نزنید؟ می‏گوید: نه! به ما هیچ‏کس دستور نداده است. خوب! معلوم است نداده است، چرا شما تا پریروز می‏زدید، حالا نمی‏زنید؟ چطور شده؟ این 5، 6 روز شما آدم شده‏اید؟! اگر راست می‏گویید، بیایید بزنید! آن وقت ببینید که پرچم چقدر به شما نفع می‏رساند.

 ما همان حرف اولمان را زدیم، تا آخر هم همین حرف را می‏زنیم. ما در ناامنی پیشقدم نمی‏شویم. امنیت خلیج‏فارس برای ما لازم است و از این امنیت حمایت می‏کنیم. ما مقابله به مثل را در حد عادلانه انجام می‏دهیم، طرف ما هر کس می‏خواهد باشد. این یک کار قضایی است، فرشته عدالت چشمش را می‏بندند، چشمش به پرچم نمی‏افتد، فقط صدای کشتی را می‏فهمد و تیر را رها می‏کند، به هر کس خورد! اگر می‏خواهید حادثه‏ای اتفاق نیفتد، مثل بچه‏های عاقل به عراق بگویید، آدم شود و در خلیج‏فارس شلوغ نکند! امنیت هم محفوظ است.

 حالا ضررهایی که کردند چیست؟ این نمایش ضعفی که شما دادید، این دلهره‏ای که دارید که هلیکوپتر خودتان نزدیک کشتی شد، شما از وحشتی که دارید، به طرف آن فشفشه رها کردید، دو تا ضرر عمده هم کردید. یک ضرر عمده شما این است که به خاطر این گستاخی کویت و به خاطر گستاخی آمریکا، یک تصمیم جدیدی گرفته‏ایم، که سیاست جدید مقابله به مثل ماست، تا به حال اجرانمی‏شد. تا به حال شما اگر به چاههای نفت و مراکز و تأسیسات ما در دریا حمله می‏کردید، ما مقابله به مثل نمی‏کردیم. می‏آمدید خارک را می‏زدید، نوروز و رستم رامی زدید، ما مقابله نمی‏کردیم، ولی این بار تصمیم جنگی جمهوری اسلامی این است که اگر به مراکز و تأسیسات ما حمله کنید، تأسیسات شرکای عراق مورد حمله ما قرار می‏گیرد. این هدیه‏ای است که آمریکا به کشورهای جنوب خلیج‏فارس داد! این جزای گستاخی یک ابرقدرت است که با پررویی ادعا می‏کند در جنگ بی طرف است، ولی این طور گستاخانه از طرف متجاوز حمایت می‏کند. به ما می‏گویند که شما دستتان را ببندید و دشمن ما را می‏گویند که دستش باز شود!

 بنابراین، این اولین نتیجه‏گیری شماست. نتیجه دومی که همه شما ضرر کردید، این است که ملت ما فهمید که آمریکا و بلوک غرب این قدر با ما دشمنی‏اش خونخوارانه است و کینه‏ها عمیق است اگر قرار باشد عاملی مثل صدام را از دست بدهند، حاضرند با جمهوری اسلامی وارد جنگ شوند و حاضر هستند اینجا خونریزی کنند. این برای ملت ما بهترین هدیه آسمانی است که دشمن واقعی خودش را بشناسد.

 ما برای موضع‏گیریمان در آینده ممکن بود راه عادی شدن روابط باز شود، ولی شما که این جور چنگ و دندان نشان دادید، به این زودی باز نمی‏شود! شما در گذشته یک اشتباهی در سفارتتان کردید و اینجا جاسوسی کردید. آن‏قدر روابط ما تیره شد که هنوز ملت ما دست از سر شما بر نمی‏دارد. این کاری که شما کردید، خدای نکرده اگر یک قطره خون بریزد و یک گلوله بین ما و آمریکا در خلیج‏فارس رد و بدل شود، دیگر در این چند دهه آینده ملت ما اجازه نمی‏دهد که پای یک آمریکایی در منطقه باز شود.

 آمریکا، فرانسه و انگلیس را هم در بلا انداخت. فرانسه و انگلیس از این جنگ روانی سفارتخانه‏ای که شروع کرده‏اند الآن مثل سگ پشیمانند و از این طرف و آن طرف به ما پیغام می‏دهند که بیایید روابط را عادی کنیم، ولی ما همان راهی را که انتخاب کردیم، می‏رویم. ما نمی‏خواستیم بحرانی شود، آنها این وضع را به وجودآوردند، جنگ روانی است، خوب! جنگ روانی علیه چه کسی؟ چه ملتی و چه مردمی؟ مردم ایران که از چیزی نمی‏ترسند. ما برای شما نمونه داریم.

 دزفول که امروز از وزارت کشور مدال افتخار گرفت و لوحه زرین دریافت کرد، صد و ده، بیست موشک خورده و بارها بمباران شده و مدتها در تیررس توپخانه عراق بوده است. شما مسافرهای خودتان را بفرستید به دزفول و بیایند و ببینید که دزفول همچنان به صورت یک شهر زنده و فعال زندگی می‏کند. وقتی که مردم ما این جوری هستند، حالا شما بگویید، چهارتا هواپیما از روی ناو بلند شود و بیاید در جایی گستاخی کند، این چه تأثیری می‏تواند داشته باشد؟! این ملت را از چه می‏ترسانید؟ شما اشتباه کردید! جنگ روانی شما علیه خود شماست، حالا کم‏کم آثار آن به خود شما بر می‏گردد.

 خسارت دیگر شما این است که شورای امنیت را هم کشاندید و بقیه اعتبار شورای امنیت را از بین بردید. آیا این رأی بود که شورای امنیت با اتفاق آراء صادر کرد؟! پانزده کشور آنجا بنشینند و ماهها بحث کنند، درست بگذارند در آستانه پرچم زدن (یعنی روز رأی شورای امنیت با روز پرچم زدن آمریکا مصادف شود) خوب! این دلیل بر توطئه است. دلیل این است که شورای امنیت خانه دربست شماست و این آلت دست شما می‏باشد و شما هستید که شورای امنیت را کنترل می‏کنید، نه آرای بقیه! اینها دروغ می‏گویند؛ کسانی که خیال می‏کنند آنجا رأی دارند و یا رأی شورای امنیت را تعدیل کرده‏اند. شما آنجا ارباب اینها هستید و آبروی شورای امنیت را بردید! کارتان به جایی رسید که روزنامه کینه‏توزی مثل »لیبراسیون« فرانسه که همیشه به اسلام و جمهوری اسلامی نیش می‏زند، ناچار شد که این جمله را برای شما بنویسد. پریروز نوشت که: رأی شورای امنیت مأیوس‏کننده است! به شورای امنیت می‏گوید که: واقعاً شما نمی‏توانستید تشخیص بدهید که متجاوز جنگ چه کسی است و چه کسی جنگ را شروع کرده است که به سازمان ملل مأموریت می‏دهید تا برود متجاوز را پیدا کند؟! آیا نمی‏داند که بدون معرفی کردن متجاوز، این جنگ تمام نمی‏شود؟ کسی مثل لیبراسیون می‏گوید. این قدر شور شده که دیگر خان هم قضیه را فهمیده است!! کار اینها به این رسوایی کشیده شده که لیبراسیون به آنها می‏گوید که: ملتهای دنیا مأیوس می‏شوند که سازمانی مثل شورای امنیت در یک شرایط حساسی که صلح جهانی در خطر است، نمی‏تواند یک قضاوت قاطعی داشته باشد.

 وقتی که شما نمی‏توانید آنچه را که می‏فهمید به زبان بیاورید، چه توقعی دارید که در دنیا مؤثر باشد؟ دیگر چه کسی اعتماد می‏کند، دیگر چه مرجعی در دنیا باقی می‏ماند که مردم این جوری بروند؟!

 خوب! شما بعد از هفت سال که همه می‏دانید و شک هم ندارید که حزب بعث آغازگر این جنگ بوده، وقتی که می‏نشینید و می‏گویید یک کمیته برای پیدا کردن متجاوز تشکیل شود، خوب! ما می‏فهمیم که شما دروغ می‏گویید. شما چه توقعی از ما دارید که ما بیاییم و این قطعنامه شما را بپذیریم. آیا شما تا به حال عدالت نشان داده‏اید؟ آیا راست گفته‏اید؟ انصاف به خرج داده‏اید؟، اگر شما واقعاً ریگی در کفشتان نبود (در حالی که دو سه ماه این مسأله مطرح است)، اول می‏نشستید متجاوز را تعیین می‏کردید. حالا می‏گوییم که شما نمی‏دانید متجاوز کیست! متجاوز را پیدا می‏کردید و می‏گفتید این متجاوز! حالا بنشینید غرامت جنگ را برای کشور متجاوز تعیین کنید. این راهی بود که ما قبلاً به شما گفته‏ایم.

 معلوم است که شما دروغگو و ریاکار هستید، معلوم است که مزدورید و می‏خواهید کلاه سر مردم بگذارید و هنوز هم توقع دارید که باز مردم به شورای امنیت اعتماد کنند؟! این همه قطعنامه درباره فلسطین صادر کردید، کجا اجرا شد؟ چقدر در میان ما بی‏شعور و خام و ابله هستند که با واقعیتهای دنیا، با امنیت دنیا، با صلح دنیا، به نام شورای امنیت، این جوری بازی می‏کنند! بدبخت ملتهایی هستند که خرج این شوراها و این سازمانها را باید بدهند که اینها بنشینند و در آنجا این جوری رأی صادر و قضاوت کنند.

 نکته سیاه دیگر در این قضیه این است که در یکی از بندهای این قطعنامه گویا با اصرار کشور غنا گنجانده شده است.گفته‏اند: چون ممکن است آمریکاییها از این قطعنامه بخواهند سوءاستفاده کنند و تشنج در خلیج‏فارس ایجاد نمایند، یک بند اضافه کردند و گفتند که هیچ یک از کشورهای دنیا حق ندارند در خلیج‏فارس ایجاد تشنج کنند و از این موقعیت سوءاستفاده نمایند. این بند اصلاً برای آمریکا گفته شده است. فردایش آمریکا می‏آید، این جوری تحریک می‏کند، خوب! ما اگر یک کشور خودداری نبودیم و عاقلانه حرکت نمی‏کردیم و اگر مثل آقای ریگان تحت تأثیر شرایط داخلی و برای گریم کردن صورت سیاه خودمان می‏خواستیم مثل شما حرکت کنیم، مثل شما ماجراجویی می‏کردیم! در دنیا چه می‏شد؟ چرا شما این قدر نادان هستید و اینگونه با مسایل دنیا برخورد می‏کنید؟ شورای امنیت را ضعیف کردید، صلح را در منطقه ضعیف‏تر کردید، در منطقه امنیت را نمی‏توانید برقرار کنید، نفت کویت را این جوری نمی‏توانید صادر کنید، ایران را این جوری نمی‏توانید ضعیف کنید! راه روشن در جلوی پای شماست و آن این است که بنشینید و متجاوز را معرفی و اعلام کنید و بگویید که این جنایت کرده است. او هفت سال منطقه را به خطر انداخته، بیایید یک دادگاه تشکیل دهید و او را محاکمه کنید. راه به این آسانی، برای امنیت شما به همین آسانی بود که عمل کردید. حالا که کشتی شما می‏آید، به عراق گفته‏اید نزن! به همین آسانی می‏گویند نزن! او نمی‏تواند، اگر شما هم بگویید، این خودسر است، ما قبول نداریم.

 ترکیه، عربستان، اردن، کویت با شما هستند یا نیستند؟ اگر بگویید نیستند، لعنت بر دروغگو! و اگر بگویید هستند، خوب! به اینها بگویید که راههایشان را ببندند و پول ندهند. عراق چگونه می‏تواند بجنگند، او یک ماه هم نمی‏تواند بجنگند.

 شوروی اگر اسلحه به عراق ندهد، همه این میگها روی زمین می‏خوابد! فرانسه اگر موشک اگزوسه به عراق ندهد، عراق با چه چیزی می‏تواند کشتیها را بزند؟ مگر می‏شود کشتی را با توپ و یا بمب زد؟! فقط اگزوسه می‏تواند به کار ببرد. خیلی خوب! فرانسه که نوکر همسایه خود شماست و با شماست، پس به فرانسه بگویید که موشک اگزوسه به عراق ندهد. آن موقع کار تمام می‏شود. بنابراین شما دروغ می‏گویید. شما امنیت نمی‏خواهید. می‏خواهید الآن نمایش قدرت بدهید، اشتباه کردید، نمایش ضعف دادید!

 جمهوری اسلامی هم، حرف روز اولش با حرف امروزش یکی است و تا پایان جنگ هم یکی خواهد بود، بدون محاکمه و کیفر متجاوز این جنگ تمام نمی‏شود. یا باید محاکمه کنیم، تا این جنگ تمام شود و یا اینکه خودمان با سربازهایمان می‏رویم و او را ساقط می‏کنیم و دادگاه علنی نظامی برایشان تشکیل می‏دهیم!

 شما (نمازگزاران ) ثابت کردید که راست می‏گویید و ما با پشتوانه شماها است که محکم می‏توانیم با دشمنانمان اینگونه حرف بزنیم. خطبه عربی‏ام را نیز در همین مایه‏ها تنظیم کرده‏ام و مضمونش این است که ما در سایه این تحولات خلیج‏فارس پنج جریان شوم را رسوا کردیم و دستشان باز شد: ارتجاع عرب که می‏گوید، مستقل هستم، معلوم شد که دروغ می‏گوید؛ آمریکا که می‏گوید طرفدار صلح هستم، معلوم شد که دروغ می‏گوید؛ شورای امنیت که تظاهر به بی‏طرفی کرد، معلوم شد دروغ می‏گوید؛ ماهیت این جنگ که می‏خواستند بگویند، ماهیت منطقه‏ای و دو طرف دارد، معلوم شد که نیست؛ این ماهیت جنگ کفر علیه اسلام است و امروز همه چهره‏های کفر با هم متحد شده‏اند و ضدانقلاب داخلی ما و بخصوص منافقین که در این جریان بیشتر از همه رسوا شدند. این مجموعه، محصول فرهنگی و ارشادی این جریان است که من به عربی نوشته‏ام و قبل از خطبه عربی خواهران و برادران را دعوت به تقوای الهی می‏کنم.

    ترجمه خطبه عربی

    بسم اللَّه الرحمن الرحیم

 بالاخره آنچه که نباید واقع شود، تحقق یافت و کشتیهای کویت پرچمهای آمریکایی را بر فراز خود برافراشتند و بدین ترتیب زشت‏ترین حادثه اتفاق افتاد که بی شک عوارض تلخ آن در آینده روشن خواهد شد. ولی همین حادثه تلخ و زشت برای آگاه کردن ملتهای اسلامی می‏تواند درسهای خوبی بیاموزد.

 درس توضیح ماهیت مرتجعان منطقه و ماهیت توسعه طلب ابرقدرتها و ماهیت دشمنان جنگ افروز انقلاب اسلامی ایران و ماهیت شورای امنیت سازمان ملل که همگی در یک ماجرا بالاجبار نقاب از چهره برداشتند و معلوم شد، آنها که مدعی بی طرفی در جنگ بودند، آن قدر طرفدار بعث عفلقی و خصم اسلامند که در موقع لازم رسماً به میدان جنگ با اسلام می‏آیند که امروز ناوها و هواپیماها و ماهواره‏ها و آواکسها را رسماً به مصاف با ما آورده‏اند.

 شورای امنیت نیز به مثابه یک‏بخش از توطئه، هم‏زمان با بحران خلیج فارس به میدان آمد و بدون اینکه وظیفه خود را در خصوص معرفی و محکوم کردن متجاوز و آغازگر جنگ و متخلف از مقررات بین‏المللی انجام دهد، با صدور قطعنامه‏ای ناقص، زمینه مساعد تبلیغات و جنگ روانی را علیه انقلاب اسلامی به وجود آورد.

 مثلث آمریکا - فرانسه - انگلیس، توطئه جنگ روانی و در صورت لزوم دخالت مسلحانه را علیه ایران اسلامی اجرا می‏کنند.

 ارتجاع منطقه که از اول در تدارک جنگ تحمیلی همراه بعث عراق بوده و از این طریق خود را آلوده کرده و نگران عواقب جرایم خویش است، دلهره پیروزی اسلام آزارش می‏دهد و ضعف و وحشت وادارش کرده که ماهیت وابسته خود را نشان دهد و با دعوت از قدرتهای بزرگ برای حضور نظامی در منطقه نشان‏داد که در حقیقت تحت قیمومت است و ادعاهای استقلالش، برای فریب افکار عمومی بوده است.

 زندگی زیر پرچم ابرقدرتها و در سایه ناوگان جنگی آنها بهترین نشان و سند ماهیت، تحت قیمومت این دولتها است و منظره زشت پرچم قدرتهای استعماری را که پرچم قدرتهای بزرگ را بالای سر خانه اعراب نصب می‏کردند زنده می‏کنند. اگر این حادثه اتفاق نیفتاده بود، ممکن بود، نسلهای جدید که سوابق نوکری و دست نشاندگی مرتجعان منطقه و بعث عفلقی عراق را نمی‏دانند خیال کنند که اینها مستقل‏اند و برای مردمشان با اراده خود خدمت می‏کنند، اما امروز مثل دهها سال پیش روشن شد که رابطه ارباب و نوکری ادامه دارد، اما مخفی و با ادعاهای گمراه‏کننده. بهتر از همه، ماهیت جنگ تحمیلی و هویت عفالقه عراق که سالها شعارهای تند چپ می‏دادند برملاء شد.

 تا امروز فکر می‏کردند که می‏توانند جنگ‏افروزان اصلی پشت پرده بمانند و به دست بعثیان، علیه اسلام بجنگند، ولی وضع رو به زوال صدامیان آنها را مجبور کرد که روی صحنه بیایند و چنگ و دندان نشان دهند. در این میان کشف ماهیت وابسته و عامل استعمار بودن ضد انقلاب داخلی نیز که عملاً در خدمت بعثیان و استکبارند، برای ملت دستاورد، با ارزشی است.

 بی شک اثر این حوادث، پایداری و استقامت بیشتر مردم مسلمان ایران و دیگر ملتهای به پاخواسته اسلامی در راه دفاع از حق و مبارزه با عوامل استعمار و سلطه اجانب خواهد بود.

 »اَعُوذُ باللَّهِ منَ الشَّیطانِ الرَّجیم/ بسْمِ‏اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم/

 قُلْ یا اَیُّهَاالْکافِرُونَ/ لا اَعْبُدُ ما تَعْبُدُونَ/ وَلا اَنْتُمْ عابدُونَ ما اَعْبُدُ/ وَلا اَنَا عابدٌ ما عَبَدْتُمْ/ وَلا اَنْتُمْ عابدوُنَ ما اَعْبُدُ/ لَکُمْ دینُکُمْ وَلِیَ دینِ«.

ویدئوها

صوت

تصاویر ضمیمه