نماز جمعه تهران به امامت آیت الله هاشمی رفسنجانی
خطبه اول
بسْمِاللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم
اَلْحَمْدُلِلّهِ رَبِّ الْعالَمینَ وَالصَّلوةُ وَالسَّلامُ عَلی رَسُولِ اللَّهِ وَالِهِ الْأَئِمَّةِ الْمَعْصُومینَ. أَعُوذُ باللَّهِ مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجیمِ،
»وَ اِذا اَنْعَمْنا عَلَی الْاِنْسانِ اَعْرَضَ وَ نَا بجانِبهِ«، »عِبادَاللَّه اُوصیکُمْ بتَقْوَی اللَّه«.
در دو خطبه، ریشه استکبار را در نفس و دل انسانها بررسی کردیم و گفتیم که استکبار از حالت خطرناک و مرض شوم عُجب و خودخواهی شروع میشود و به تکبر و تجاوز و سلطهجویی منتهی میگردد. در دو خطبه به تشریح معنی عُجب پرداخته و احکام عُجب و خطرات عُجب و خودپسندی را بیان کردیم. امروز در مورد »کبر« سخن خواهیم گفت. البته اگر انسان بخواهد درباره این مفاهیم انسانی از بعد اخلاقی قضیه بحث کند، این مقدار صحبتی که من انجام دادم کافی نیست. همین عُجب، مسایل بسیار مهمی را از لحاظ سازندگی و تربیت انسانها دارد که لازم است، در یک سلسله بحثهایی اینها را مطرح کرد[t1].
همچنین برای تشریح کبر و سایر صفات مذموم و در مقابل آن صفات ممدوح به بحثهای بیشتری نیازمندیم. در ضمن این خطبهها به بحثهایی که حضرت امام سالها قبل درباره عُجب وکبر عنوان فرمودهاند، برخورد کردم. تحقیقاً اثر خواندن آن کتاب در افرادی که اهل مطالعه هستند، بیشتر از اظهارات من است. امام درسالهای انزوای ایشان (آن زمانی که رضاخانپهلوی حاکمبود) بحثی در مدرسه فیضیه قم به عنوان بحث اخلاقی داشتهاند و این مضامین را در آنجا به صورت درس اخلاق بحث میکردهاند. آن بحثها یکی از قطعات تاریخی عمر امام و پرورش انسانهای زبده بوده است که آثار آن هنوز در شاگردان امام مشاهده میشود. آنجا ایشان این مسایل را بحث کردهاند. ضمناً افرادی بحثها را در یک مجموعهای به نام اربعین و چهل حدیث جمع میکنند. چهلحدیث خودش یک داستان دیگری دارد. سنّتی در بین علما است، آنهایی که میخواهند به مستحبات و سنّتهای خوب اسلامی عمل کنند، یکی از کارها این است که 40 حدیث را برای مردم تنظیم کنند.
ما یک سری روایت داریم که پیامبر فرمودند: کسانی که 40 حدیث از احادیث مرا برای امت من حفظ کنند، اینها نزد خداوند مقام والایی دارند و این مضمون تقریباً متواتر و حداقل مستفیض است. لذا خیلی از علما این کار را کردهاند؛ یعنی نشستهاند، 40 حدیث را انتخاب کردهاند و آن را شرح داده و در جزوهای در اختیار مردم گذاشتهاند.
بعضیها این حدیث را طور دیگری معنا کردهاند و گفتهاند منظور از اینکه 40 حدیث را حفظ کنند، این است که 40 حدیث را به حافظه خود بسپارند. این هم یک جور حفظ است، اما بیشتر منظور همان کتابت بوده، آن زمانی که کتابت نبوده، 40 حدیث را برای مردم حفظ کنند، یعنی نگذارند که حدیث مندرس شود.
در جلد اول کتاب بسیار خوب و جامعی که آیتاللَّه حاج آقا بزرگ در تصنیفات علمای شیعه تهیه کرده، حدود 80 اسم از کتابهایی که علما به نام اربعین و 40 حدیث نوشتهاند، نام برده شده است. یعنی این سنّت در میان علما بوده و هنوز هم هست، از جمله امام هم 40 حدیث را تنظیم کردهاند که 4 حدیث جهاد با نفس، مبارزه با ریا، عُجب و حدیث کبر و تکبر در یک جلد چاپ شد، که قابل استفاده است، انشاءاللَّه بقیه آن هم چاپ میشود، کسی که میخواهد در این موضوع مطالعه کند، میتواند از این کتابها استفاده کند.
البته کتابهای اخلاق، مخصوصاًنوشتههای استاد نراقی بسیار مفید، مؤثر، جامع و کافی است، اما بحث من یک بحث اخلاقی نیست که بخواهم همه اینها را به طور مفصل عرض کنم. من یک بحث اجتماعی دارم و آن هم فقط در مورد بخش عدالت اجتماعی است.
در بحث عدالت اجتماعی به بحث استکبار و استضعاف کشیده شدیم و گفتیم ریشه استکبار در عُجب خوابیده و از عُجب به تکبر میرسیم که با استکبار تقریباً یک مضمون است (منتها با تعبیرات دیگری). عُجب و کبر مراحلی دارد.
هم خوبها و آنهایی که مؤمنند و عامل به احکام هستند، میتوانند دچار عُجب شوند و هم آدمهای بد میتوانند دچار عُجب شوند. آنها که فاسق و فاجر هستند، روی صفات فجورشان، برای خودشان میتوانند یک موقعیتی قایل شوند. روایات و آیات زیادی خواندیم و گفتیم کسی که عُجب او را اسیر کرده از دروازه عُجب به دریای کبر میرسد.
فرق بین عجب و کبر هم این است که عجب یک چیزی است که انسان در درون خود دارد، خودپسندی و خودخواهی است و کاری به دیگران ندارد و در مقایسه با دیگران نیست. یک حالت از خود رضایتی و ابتهاج به نفس است.
البته نفس از خود راضی بودن اشکالی ندارد. اگر انسان از نعمتهایی که خداوند به او بدهد راضی باشد، ولی این را از خدا بداند و ابدی نداند و در خطر ببیند و این را یک نعمتی بداند که باید سپاس آن را به جای آورد، این اشکالی ندارد. خداوند توفیق داده که یک نفر عالم شده و نفوذ اجتماعی پیدا کرده است. توفیق داده که غنی است و محتاج نیست. اینها ذاتاً عیبی ندارد. که انسان اینها را داشته باشد، به شرطی که توحیدش محفوظ باشد، البته نه توحیدهای ادعایی، چون توحیدهای ادعایی بدتر است. اشکال همین جاست که انسان خیال کند موحد است و گرفتار عُجب شود.
اینها نعمتهای خیالی است، اگر انسان درست درک نکند که این نعمت متعلق به خداست، این نعمت تبدیل به نقمت میشود، عُجب در این مرحله است. تعبیر امام در آن رساله با »از خودراضی« بودن شروع میشود و به خودپسندی میرسد و از خودپسندی به خودفروشی میرسد که انسان در آستانه کبر قرار میگیرد. کبر این است که آدمی که از خودش راضی است، خودش را با دیگران مقایسه کند. وقتی که خودش را مقایسه کند، خودش را در یک سطح بالاتری بداند و برای خودش یک حقوق و امتیازات بیشتری قایل باشد و فکر کند که من این طوری هستم و استحقاق این را دارم که از مزایای بیشتری برخوردار باشم! حالا یک بار این استحقاق را از دسترنج خودش تأمین میکند. معتقد است که ما میتوانیم نسبت به دیگران ماشین، منزل، غذا و شرایط بهتری داشته باشیم و حق خودش میداند که از دیگران بهتر زندگی کند. این یک مرحله نازل است. گاهی به خودش حق میدهد که از اموال و حقوق دیگران و جامعه استفاده کند و این تجاوز، خطرناک میشود. انسانهای مستکبر که بدترین مریض دنیا و میکروب اجتماع هستند، به این روز افتادهاند. نوعاً اینها برای خودشان توجیهات نفسانی دارند و فکر میکنند، حق متعلق به آنهاست. هم در بُعد شخصی و هم در بُعد یک جامعه. اگر یک جامعه و دولتی دچار تکبر شود، خطر آن جامعه، جهانی است و اگر یک فردی در یک جامعه این حالت را پیدا کند، این برای جامعه خطر است و اگر یک فردی در یک خانواده هم دچار این حالت شود (یک پدر، مادر، دختر و پسری خودشان را لوس کنند و بیشتر از دیگران در خانه توقع داشته باشند و به حقوق دیگران تجاوز کنند)، محیط زندگی را به ظلم و تجاوز آلوده میکند و بعد هم صفاها و محبتها از بین میرود، چون رابطه بین مظلوم و ظالم هیچ وقت نمیتواند رابطه صمیمی باشد، خصمانه میشود، کینه، حسد، عصبانیت، درگیری و نزاع پیش میآید و این نزاع به مراحل بالا میرسد. به طور کلی ریشه فساد اینجاست. اگر ما میتوانستیم اول انسانها را سالم و طوری تربیت کنیم که خودپسندی و خودخواهی را در آنها بکُشیم، ریشه تکبر را هم از بین برده بودیم.
یک عدهای خود ساخته هستند، اما اکثریت مردم نمیتوانند اینگونه باشند.
قرآن میفرماید:
»وَ اِذا اَنْعَمْنا عَلَی الْاِنْسانِ اَعْرَضَ وَ نَا بجانِبهِ«.
و این را به صورت یک سنّت تاریخی و واقعیتی در زندگی بشر مطرح میکند که معلوم میشود این روحیه وجود داشته است البته این مصلحت جهان آفرینش است و در بحثهای کلامی باید به این موضوع پرداخت که چرا انسان اینگونه آفریده شده است؟ که من اشاره کردم، این پایه آزمایش انسانهاست. این حالت هست که انسانهای منعم، مرفه و به تعبیر قرآن مترفین، منشأ این خطر در جامعه هستند. مشکل است که آدم در جمع ریاست، عشیره، طایفه و فامیل نفوذ و قدرت داشته باشد و به حق خودش قناعت کند؛ و مشکل است که یک فرد ثروتمند باشد و دستش زمین و تجارت و تولید و توزیع و همه اینها باشد و خودش را کنترل کند و مردم را به فساد نکشاند. نه اینکه محال است. تکلیف داریم که این جوری باشیم، ولی خود قرآن میفرماید که اینگونه نیست. انسانها وقتی به این حالت میافتند، توجه به خودشان میکنند، خدا و منعم را فراموش میکنند، دنیا را نمیفهمند، فانی بودن دنیا از ذهنشان بیرون میرود، خودشان را ابدی فرض میکنند و هر چه میتوانند تجاوز میکنند و زور میگویند.
نمونه زورگویی قلدرهای محلی را همه شما میدانید. در زمان گذشته خانها، کدخداها، رؤسا و هر کس که به هر نحوی در هر کجا نفوذی داشت، ظلم میکرد و به نحوی ستم میکرد و زور میگفت. ما هنوز نتوانستهایم این مسأله را از محیط اسلامی پاک کنیم.
الآن ما مدعی نیستیم که رؤسا، پولدارها و قدرتمندان ما با عدالت با مردم رفتار میکنند. وضع خیلی فرق کرده، اما این مرض، مرضی نیست که به این آسانی کنده شود و شاید هیچ وقت از پیکره انسانیت بیرون نرود. ولی ما باید همیشه با ابزاری که دستمان هست، این را تعدیل کنیم. ما همین حالا میبینیم یک کار عادلانهای که میخواهد به نفع طبقه محروم در جامعه انجام شود، این طبقات مرفه و کسانی که دستشان به عرب و عجم بند است، آن چنان به هیجان میآیند، تلاش میکنند که این و آن را ببینند، اینجا و آنجا بگویند و جوسازی کنند. آنها نمیگذارند کارهایی که میخواهد عادلانه انجام شود، انجام شود.
یک قانونی میخواهد به نفع محرومین وضع شود، میبینیم توطئهها شروع میشود. لایحه مالیات مطرح میشود، یک جور کارشکنی میشود؛ تعاونیها مطرح میشود، یک جور کارشکنی میشود؛ نرخگذاری مطرح میشود، یک جور کارشکنی مطرح میشود؛ تعزیر محتکر مطرح میشود، یک جور کارشکنی میشود! دست اینها به همه جا بند است و میتوانند فساد و اعمال قدرت نمایند، دنبال این و آن میروند و این طرف و آن طرف راه میافتند. انسانهای مرفه و مترف معمولاً دستشان برای اعمال نظرشان بازتر از دیگران است.
به هرحال باید کسانی که مسؤولیت این کارها را دارند، کمکم تلاش کنند و با این مشکل اجتماعی که در جامعه وجود دارد مبارزه کنند. در سطح جهانی هم مطلب همین است. قلدرها و دولتهای مستکبر این طوری هستند که هر حقی را برای خودشان میخواهند. امنیت و صلح را برای خودشان میخواهند. اگر میگویند: فلان جا امن باشد، برای این میگویند که از آنجا بتوانند استثمار کنند.
آمریکا و قدرتهای دیگر چرا این قدر در خلیجفارس سرمایهگذاری میکنند؟ برای اینکه نفت اینجا را میخواهند! از قدیم هم این طوری بوده است. در هر جا که منافع اینها تهدید شود، حضور پیدا میکنند. شورای امنیت را اصلاً برای همین میخواهند. یک چیزی به نام سازمان ملل تأسیس کردهاند که در آن 150 - 160 کشور حضور دارد، ولی 4 - 5 دولت هستند که آن را خانه اختصاصی خودشان میدانند! هر وقت که لازم میدانند، شورای امنیت تشکیل میشود و یک قطعنامهای صادر میکند و هر جا که پنجهشان بند میشود، به هیچ حدی قانع نیستند. این طبیعت مستکبر است و این، در روان انسانهای مستکبر ریشه دارد. اگر شاخ و برگ این را بزنیم به جایی نمیرسیم، این روان خراب است. در دوران جنگ جهانی دوم که متفقین آمدند و ایران را اشغال کردند، چیزهای عجیبی اینجا اتفاق افتاده است. من نمونههایی میگویم که ببینید اینها چه جور مردمی هستند و صلح و امنیت و آزادی، دمکراسی و حقوق بشری که مطرح میکنند، یعنی چه؟
در جنگ جهانی دوم وقتی آلمانها بنا گذاشتند که به شوروی حمله کنند، هدفشان این بود که بیایند و قفقاز را بگیرند. مهمترین مراکز نفتی شورویها در آن روز در باکو و قفقاز بود و قدرت جنگی شوروی هم از همانجا تأمین میشد.
آلمانها طرح عملیاتی را ریختند که بیایند و قفقاز را بگیرند و طبعاً از قفقاز ادامه داده و به خلیجفارس بیایند و منابع نفت جنوب ایران را هم در این مسیر قبضه کنند و ضربه اساسی را به متفقین بزنند.
از این طرف متفقین برای اینکه با این طرح آلمانها مخالفت کنند، قرار گذاشتند که از جنوب به شورویها کمک کنند. راهی که داشتند، باید از هند میآمدند و از مسیر ایران عبور میکردند؛ از دریا هم میآمدند، باید از ایران عبور کنند. به هر حال ایران باید در این وسط گرفته شود، مخصوصاً بیشتر دنبال این بودند که حضور نیروی هواییشان را در پایگاههای تبریز و خراسان حفظ کنند که اگر آلمانها به قفقاز رسیدند، اینها با بمباران مراکز نفتی قفقاز، نگذارند آلمانها این منبع عظیم سوخت را در اختیار داشته باشند، چون آلمانها در مضیقه سوخت بودند.
ایران اشغال شد. شهریور سال 1320 از قطعات عجیب تاریخ ایران است. اینها با یک حمله کوچکی وارد ایران شدند و ارتش ایران که در زمان رضاخان آن همه برای آن خرج شده بود، یک دفعه مثل پنبه و کرباس پاره شد. در یکی دو جا در گردنهها مقاومت کردند، ولی اینها به سرعت آمدند و به مرکز رسیدند. روسها هم از بالا آمدند و آذربایجان را گرفتند و جلو آمدند و خلیجفارس به شوروی وصل شد و این راهآهنی که شما میبینید از جنوب تا باکو و مرز شوروی هست، آن موقع این قدر راهآهن توسعه نداشت، راهآهن ضعیفی بود که در روز 200 تن ظرفیت کشش داشت. آمدند راهآهن را تقویت کردند و به 6 هزار تن در روز رساندند و این منطقه را گرفتند و نزدیک 100 هزار نیرو وارد کردند و این مسیر در اختیار آنها بود.
حالا ایران پل پیروزی متفقین شده، حدود 40 میلیون تن در ظرف چند سال از راههای ایران بار و سلاح و مهمات و غذا بردند و اگر اینها نبود، شورویها در مقابل آلمانها شکست میخوردند. خاک ایران، شوروی را در مقابل آلمان نجات داد. وقتی که میخواستند از ایران بروند، تمامی وسایل و تجهیزات اساسی را که موجب فعال شدن راهآهن بود، با خود بردند.
در زمانی که در ایران بودند، دو کارخانه هواپیماسازی در تهران و آبادان درست کردند. در طول چند سالی که در ایران بودند، حدود 4 هزار هواپیما از انگلستان به ایران آوردند و آنها را مونتاژ کردند. و وقتی که خواستند ایران را ترک کنند، کلیه تجهیزات صنعتی را که برای تقویت جبهههای خود ایجاد کرده بودند و تمامی آنها با مخارج ایران درست شده بود، از ایران خارج کردند. برای اینکه مخارجشان در ایران گران تمام نشود، برنامهریزی کردند که مزد را در سطح پایین نگه دارند. زیرا حدود 120 هزار کارگر ایرانی را استخدام کرده بودند و 5 1 مزد رایج در ایران را به کارگران میدادند.
شرایطی را در ایران به وجود آورده بودند که اقتصاد کاملاً فلج شده بود. همچنین تولید و تجارت و کار در کشور وجود نداشت و در چنین وضعیتی بود که حدود 3 - 4 سال از مردم ایران کار کشیدند.
برای اداره و استمرار صنایع خود در ایران به پول رایج ایران؛ یعنی ریال احتیاج داشتند و با ارزنمیتوانستند کارهای خود را انجام دهند. در پی آن یک قرارداد با ایران منعقد کردند که ریال از ایران بخرند، ولی ارز آن را در بانکهای مرکزی کشورهای انگلیس، شوروی و آمریکا بگذارند و ارز حاصل از فروش ریال را به ایران ندهند. آنها چون ارز نداشتند، به دولت ایران میگفتند که شما ریال چاپ کنید و به ما بدهید. بعد دولتهای استکباری مشاهده کردند که گرفتن ریال موجب افزایش بدهی آنها به ایران میشود. در آن موقعیت که ارزش هر دلار برابر با 8 ریال ایرانی بود، ارزش دلار خود را به 35 ریال رساندند، تا از این بین بدهیهای خود را به ایران مستهلک کنند.
همچنین ارزش هر پوند را از 6 تومان به 14 تومان رساندند. آنها با استفاده از چنین شیوههایی در پی خرد کردن ما بودند. مواد غذایی را به هر نحوی که میخواستند از مردم میگرفتند. آن کسانی که در زمان وقوع جنگ جهانی دوم بودند، بخوبی میدانند که دولتهای استکباری مواد غذایی مورد نیاز خود را به چه نحو و قیمتی از دست مردم میگرفتند. با طرح چنین مسألهای میخواهم عرض کنم که در همین زمانی که دول استکباری احتیاج به امکانات موجود ما داشتند، در عین حال خوی استکباری هم داشتند. خوی استکباری معتقد است که مردم باید همانند حیوان بار ببرند و سواری دهند.
اگر جزییات حضور مستکبران در دوران جنگ جهانی دوم و برخورد آنها با مردم مشخص شود، خود بهترین سندی است که اینها چه گرگها و کفتارهایی هستند. گرگ صفتی، کفتار گونه بودن و درنده خویی صرفاً مخصوص انگلیسیها، فرانسویها و آمریکاییها نیست، بلکه خوی و روحیه استکبار و خوی آدم گرفتار بیمار تکبر است.
یکی از کارهای بسیار مهم و اساسی ما در این انقلاب باید این باشد که از لحاظ اخلاقی و تربیتی سعی کنیم که انسانها را سالم و معتدل بار بیاوریم و حالات عُجب و تکبر را از آنها حذف کنیم. از لحاظ عملی باید با استکبار مبارزه کنیم و اجازه ندهیم که جریانهای استکباری در کشور جان بگیرد و نباید اجازه دهیم که قدرت در انحصار عده خاصی درآید و نباید اجازه دهیم که مجدداً هزار فامیلها به کشور باز گردند. هر فامیلی احساس کرد که در حال تبدیل شدن به قدرت است، وظیفه دارد که خودش را خلع قدرت کند.
یکی از خطرناکترین مسایل قدرتها همین است که اطرافیان یک انسان مقتدر به جان مردم میافتند و این یک خطر عمده است. ممکن است افراد صالح به کارها گمارده و گزینش شوند، اما همسایه و اطرافیان آنها گزینش نمیشوند! بعد از مدتی اطرافیان او به یک جریان استکباری مبدل میشوند. ما باید روی این مسایل حساسیت داشته باشیم و نباید بگذاریم که اطرافیان و دار و دسته افراد، قدرت بگیرند و به جان مردم بیفتند.
در مسایل مالی نیز به همین صورت است. نباید اجازه دهیم که جریانات استکباری مالی به نام رونق صادرات و افزایش تولید در کشور به وجود آید. البته باید صادرات و افزایش تولید در جامعه داشته باشیم، اما باید به نحوی باشد که لطماتی در پی نداشته باشد. باید با کنترل قوانین و مالیاتها و طرق مختلف مراقب باشیم که جریانات استکباری در کشور به وجود نیاید.
اگر ما درون خودمان را سالم کنیم، میتوانیم پیام عدالت اجتماعی اسلام را به دنیا عرضه کنیم.
در این بحث مهمترین رکن تقوا برای مسؤولان کشور، علاقهمندان و دوستداران انقلاب، این است که مراقب باشند که حالات استکباری، تکبر، خودخواهی، خودبینی، خودفروشی و تحقیر دیگران در ما بروز نکند. اگر درون خود را ساختیم، متقی هستیم و اگر خیال کنیم که با داشتن روحیههای استکباری میتوانیم افرادی متقی باشیم، در اشتباه هستیم و عبادات، حج، نماز و روزه اینگونه افراد اشکال دارد. عُجب، همه حسنات را میخورد و به تعبیر معصومین(ع) »عُجب هلاک کننده انسان« است.
ما خواهران و برادران عزیز را دعوت میکنیم که تقوای واقعی و حقیقی را تحصیل کنند.
»اَعُوذُ باللَّهِ مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجیمِ/ بسْمِاللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم/
قُلْ هُوَ اللَّهُ اَحَدٌ/ اَللَّهُ الصَّمَدُ/ لَمْ یَلِدْ وَلَمْ یُولَدْ/ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُواً اَحَدٌ«.
خطبه دوم
بسْمِاللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم
اَلْحَمْدُللَّهِ رَبِّ العالَمینَ وَالصّلوةُ وَ السَّلامُ عَلی رَسُولِ اللَّهِ وَ عَلی عَلِیٍّ أَمیرِالمُؤْمنینَ وَ عَلی الصِّدّیقة الطّاهِرة وَ عَلی سبْطِیِ الرَّحْمَةِ الْحَسَنِ وَالْحُسَیْنِ وَ عَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ مُحَمَّدبْنِ عَلِیٍّ وَ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ موُسَی بْنِ جَعْفَرٍ وَعَلِیِّ بْنِ مُوسی وَ مُحَمَّدبْنِ عَلِیٍّ وَ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ وَالْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ وَ الْخَلَفِ الهادی المهْدی(عج).
مهمترین و اساسیترین مسأله ما و دنیا در این هفته مسأله خلیجفارس و شورای امنیت است که تقریباً تمامی خطبه دوم را در بر میگیرد.
قبل از ورود به بحث اصلی دو مطلب کوچک وجود دارد که نیاز است، پیرامون آن مطالبی عنوان شود. یکی از این موارد سالگرد شروع نماز جمعه به امامت مرحوم آیتاللَّه طالقانی است که خوشبختانه آقای توسلی با بحث بسیار خوبی که در این خصوص کردند، بنده را مستغنی نمودند که در این باره بحث کنم، لذا به یک نکته اشاره میکنم.
در حال حاضر نماز جمعه یکی از محورهای اساسی پشتیبانی انقلاب است. از روزی که مراسم نماز جمعه شروع شد، حضور عظیم مردم در روزهای جمعه در مراکز و مصلاهای نماز جمعه، بهترین مانور ثابت ما بود. جنگ را همین نماز جمعهها تغذیه میکند. ضدانقلاب را همین نماز جمعهها از بین میبرد. دشمنان ما را همین نماز جمعهها نابود میکند. محور و مقبولیت نظام نزد مردم، شلوغی نماز جمعهها است.
ما از ملت عزیزمان متشکریم که در هر شرایطی مراسم نماز جمعه راآباد نگه داشتهاند. چه در فصل زمستان، در زیر باران و برف و چه در فصل تابستان در زیر آفتاب داغ و سوزنده. ما میدانیم، که روز جمعه برای مردم ما به خاطر کارها و گرفتاریهایی که در طول هفته دارند، خیلی لازم است که به کارهای شخصی و خصوصی خودشان برسند، ولی 3 - 4 ساعت از وقت خودشان را صرف حضور در مراسم نماز جمعه میکنند، واقعاً ما متشکر هستیم. البته باید خودشان از خودشان متشکر باشند، چرا که این انقلاب برای خودشان است. ما متولی انقلاب نیستیم. ما هم همانند مردم هستیم، ولی به عنوان یک انسان از شما تشکر میکنیم. در اینجا تأکید میکنم که سعی کنند، در شهرستانها مراسم نماز جمعه را با شکوه برگزار کنند. یک وقتی انسان فکر کند که کارهای مستحبی همانند قرآن خواندن، روزه گرفتن، صدقه دادن، انفاق کردن و امثالهم به جای میآورم. آن کارها به جای خودش، ولی در حال حاضر شلوغی نماز جمعه برای ما اصل است.
شما میدانید و میبینید که چقدر دشمنان ما تلاش میکنند تا القا کنند که رابطه بین مسؤولان نظام با مردم ممکن است که ضعیف و سست شده باشد. حضور شما ملت ایثارگر در نماز جمعه زبان دشمنان رامیبندد. علاوه براینکه حضور در نماز جمعه ثواب بسیاری دارد، ترک آن بسیار ضرر دارد. در بعضی تعابیر داریم: در زمانی که نماز جمعه به صورت حکومتی در تاریخ اسلام برگزار میشد، کسانی که به نماز جمعه نمیآمدند، مردم آنها را بایکوت میکردند؛ زن به آنها نمیدادند و از آنها زن نمیگرفتند؛ با آنها تجارت نمیکردند و آنها را از جامعه طرد میکردند. البته ما به این نقطه نرسیدهایم.
فتوای حضرت آیتاللَّه العظمی منتظری و بسیاری از فقها در خصوص نماز جمعه بر این است که در عصر غیبت، نماز جمعه واجب است. به هر حال بنده خواهش و تأکید میکنم، کسانی که فقط به خاطر تنبلی به نماز جمعه نمیروند، در مراسم نماز جمعه حاضر شوند. البته کسانی هستند که نظام را قبول ندارند و مخالف هستند. خوب! از آنها توقع و انتظار نمیتوان داشت که در نماز جمعه حضور یابند. ولی آنها که نظام را قبول دارند، یکی از وظایف اجتماعی - سیاسی است که نماز جمعهها همانند گذشته شلوغ باشد و همین آهنگ را حفظ کنند و این سنّت بزرگ اسلامی را زنده نگه دارند.
انشاءاللَّه با همت برادران، مصلای تهران ساخته شود، تا این اذیتها و گرما و سرما را متحمل نشوید و به راحتی بتوانید، بیشتر در نماز جمعه حضور یابید.
مسأله دوم حضور عده کثیری از برادران است که عازم جبهههای جنگ هستند. در نماز جمعه امروز، تعداد 6 هزار نفراز راهپیمایان بسیج ادارات و کارخانجات استان تهران حضور دارند که امروز به عنوان پشتیبانی از جنگ، مانور انجام دادند. همچنین تعداد 300 نفر از دانشجویان متعهد دانشگاهها در مراسم نماز جمعه حضور دارند که در قالب یک گردان رزمی تخصصی عازم جبهه هستند. البته آنها جزو افتخارات محیط علمی ما هستند که این چنین بین جبهه و دانشگاه ارتباط برقرار میکنند و در همه دوران جنگ، ما حضور دانشگاهیها را در جنگ، در حد مطلوب داشتیم.
250 نفر از نیروهای طرح مردمی »انصارالمجاهدین« استانهای تهران و مازندران نیز در میان نمازگزاران هستند که این نیز از طرحهای بسیار جالب است. طرحی وجود دارد که انشاءاللَّه از عید قربان تا عید غدیرخم گردانهای انصارالمجاهدین از مردم در سراسر کشور و به منظور حمایت از خانوادههای رزمندگان تشکیل میشود. قرار است با نظمی که سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در حال تنظیم آن است، جریان وسیعی را به وجود بیاوریم که در همه جا از این واحدهای مردمی حضور داشته باشند که هیچ رزمندهای در جبهه، نگران پشت سرخودش در خانهاش نباشد. از رسانههای جمعی انتظار داریم که در هفته انصارالمجاهدین که از روز عید قربان شروع خواهد شد این برنامهها را به خوبی به مردم معرفی کنند که این حرکت یک پشتوانه خیلی محکمی برای جنگ ماست و اهمیت آن بیش از اینهاست که من بخواهم در چند جمله توضیح دهم، انشاءاللَّه در طول هفته گفته خواهد شد.
جمعی از دانش آموزان اردوی نصر هستند که از شهرستان جهرم تشریف آوردهاند. جمع زیادی از دانش آموزان اردوی پرورشی وحدت هستند که از مناطق محروم کشور تشریف آوردهاند و 150نفر از خانوادههای محترم شهدای مناطق نفت خیز جنوب و کاروانی از لشکر 33 المهدی از استان فارس هستند که این مجموعه، میهمانان امروز مراسم نماز جمعه هستند که ما از حضورشان در این مراسم یک دنیا متشکریم و برای آنها سلامتی و سعادت از خداوند میخواهیم.
اما بحث هفتهمان که مسأله خلیجفارس و رأی شورای امنیت است. الحمدللَّه در سایه استقامت و ایمان، جمهوری اسلامی یک پیروزی بسیار عمده سیاسی، نظامی کسب کرده و دشمنان اسلام به حالت انفعال و خفّت محسوسی افتادهاند که باید از این به بعد روی این مسأله بیش از این مانور دهیم. امروز در یک بحث کوتاه و فشرده سابقه و محصول این حرکت را که به این پیروزی بزرگ سیاسی و نظامی رسیده، برای شما روشن میکنم و انتظار دارم که به هر حال بخشی از این بحثهایی که مطرح میکنم، خرده خرده به گوش کسانی که گوششان را به این مسایل بستهاند، در سراسر دنیا برسد.
مسأله خلیجفارس (خوب! به سوابق آن کار نداریم) از اوایل جنگ اهمیت فوقالعادهای داشت. وقتی که جنگ شروع شد، در همان هفته اول جنگ عراق دستش از خلیجفارس به یک شکلی قطع شد، برای اینکه اروند رود، رابطه بین خلیجفارس با بنادر بصره، فاو و ابوالخصیب عراق بود. وقتی که اروند رود بسته شد، آنها دیگر به خلیجفارس راهی نداشتند. اسکله البکر و الامیه هم دیگر به درد صدورنفت نمیخورد، چون در تیر رس بود و عملاً تعطیل بود، ولی نیروی دریایی عراق در خلیجفارس حضور داشت. از لحاظ اقتصادی رابطهشان قطع شد. اینها شروع کردند، از آن طرف فاو، از »خور عبداللَّه« که یک مسیر آبی است و خیلی هم وسیع است، یک راه آبی جدیدی درست کنند، یک بندر جدیدی در امالقصر درست کردند تا کاری را که از بصره و فاو میکردند، از طریق امالقصر انجام دهند و پس از آن که با عملیات والفجر 8 در ساحل خورعبداللَّه حضور پیدا کردیم، هم آن بندر و هم خورعبداللَّه از کار افتاد و دیگر عراق حضور اقتصادی به کلی در خلیجفارس ندارد. البته اخیراً دوباره شروع کرده و از پشت جزیره بوبیان در آبهای کویت یک آب راه دیگری را لایروبی میکنند که (قایقهای کوچکشان از آن طرف درآبهای کویت میروند و از بنادر کویت استفاده میکنند و میآیند) مثلاً در حد اسکله البکر و الامیه تدارک کنند! در این حد که این حضور اقتصادی نیست، بلکه یک حضور محدود نظامی است.
وقتی که این جور شد، عراق چون از خلیجفارس استفاده نمیکند و آنجا دیگر آسیب جدیدی برایش معنا ندارد، به فکر افتاد که ما را هم از خلیجفارس در حد نفت محروم کند. البته به کلی نمیشود، چون که ما بنادری در سراسر خلیجفارس تا بندرعباس داریم که حمل و نقلمان رانمیتوانند مختل کند، ولی فکر کردند که از ناحیه نفت میتوانند، چون عمده نفت ما نزدیکی عراق است و عمده نفتمان را از جزیره خارک صادر میکنیم که خارک به آسانی میتواند در تیررس هواپیماهای عراق قرار بگیرد که در این برنامه فرانسه تدارکچی اصلی عراق شد و آواکسهای آمریکا هم منبع تدارک اطلاعاتی آمریکایی، سواحل کشورهای ارتجاعی منطقه بخصوص کویت و عربستان هم در اختیار عراق قرار گرفت. فرانسه از این موشکهای اگزوسه که چیزهای گران قیمتی هم هست، به وفور در اختیار عراق قرار داد، هواپیماهایی که اینها را بتوانند خوب به کار ببرند، انواع میراژها و سوپراتاندارد و هلیکوپترهایی که بتوانند حتی هر شب بیایند و اینها را بزنند به همراه کارشناس در اختیار عراق قرار گرفت.
دو سه سال است که این برنامه حرکت اصلی استکبار و ارتجاع و حزب بعث عراق است که ما را از نفتمان در خلیجفارس محروم کنند. آنها فکر میکنند که اگر ایران نفت نفروشد، دیگر نمیتواند بجنگند! اگر مختصر نفتی مثلاً ما از جاهای دیگر صادر کنیم، در حد تدارکات ضروری زندگیمان و اقتصادمان است. خوب! برنامه از لحاظ منطقی یک طرح نظامی - اقتصادی نیرومندی است. ابزار هم به اندازه کافی در اختیار عراق قرار دادند و شکی هم نداشتند که در این کار پیروز خواهند شد. ما هم در مقابل، دو کار میتوانستیم انجام دهیم: یکی اینکه مراکزمان را حفظ و دفاع کنیم که این دفاع را به خوبی انجام دادیم. خارک را آن چنان مسلح کردیم که عراق گاهی تا روزی صد پرواز، هفتاد پرواز، پنجاه پرواز در خارک داشت که نتوانست نفت ما را قطع کند. به علاوه ما مراکز صدور نفت دیگری در سراسر خلیجفارس درست کردیم که خدای ناکرده یک روزی اگر از خارک نشد، نفت صادر شود، نفت ما سریعاً از آنجاها صادر شود، به علاوه لولههایی هم در خارج از خلیجفارس تعبیه کردیم که میتوانیم انشاءاللَّه در شرایط ضروری با سرعت از آنها استفاده کنیم.
از این جهت خودمان را آسیبناپذیر کردیم. عراق یکی از برنامههایش این است که چاههای نفت و مراکز نفت را در خلیجفارس بمباران میکند که دیدهاید. در خارک شاید بیش از 200 بار تا به حال آمده باشند و خارک را که یک جزیرهای است، بمباران کرده باشند و باز آنجا هم هنوز مثل کوه ایستاده است.
اما کار دومی که عراق کرد که برای خودش آسانتر بود، این بود که کشتیهایی که میآیند و از خارک نفت میبرند و یا به بنادر شمال خلیجفارس میآیند، اینها رابزند. کشتی زدن با موشک کار آسانتری است، چون یک موشکی را که از سی چهل کیلومتری میشود در شب و روز پرتاب کرد، آسان میشود به کشتی زد! کسی که این موشکها را داشته باشد، اطلاعات هم دارد، چون آواکسهای آمریکایی کشتیهای ما را که از تنگه هرمز به این طرف میآیند، زیرنظر دارند و اطلاع میدهند که: کشتی میآید و الآن در فلان نقطه جغرافیایی است، مشخصات جغرافیایی را میدهند و آنها میتوانند، دقیقاً همان مختصات را به کامپیوتر بدهند و کامپیوتر شلیک میکند.
ما یک راه اساسی برای این اندیشیدهایم و آن اینکه گفتیم عراق که در خلیجفارس کشتی ندارد، چاه نفت هم ندارد، کسان دیگری هستند که به جای عراق از خلیجفارس استفاده میکنند که عمدتاً الآن کویت و عربستان هستند. عربستان اخیراً مدعی است که کمک نمیکند. حالا به آن میرسیم که کمک میکند یا نمیکند!
اما کویت تقریباً صریح است، کویت نفت منطقه بیطرف را برای عراق میفروشد. الآن هفت سال است این نفت که حدود 350 هزار بشکه هست، فروخته میشود و پولش به جیب عراق میرود. علاوه بر اینکه مقررات اوپک را هم نقض میکنند، چون این مقدار در سهمیههای اوپک هم نیست که این خودش بازار نفت را خراب میکند. این یک کار زشتی است که اینها مرتکب میشوند و عربستان هم در این کار شریک است.
یکی این است که بندرهایشان در اختیار عراق است. عراق خودش بندر ندارد، ولی کشتیهایی میآیند و کالا در کویت پیاده میکنند. کسی هم نمیداند که این متعلق به عراق است. از آنجا کامیونهایش را شب بر میدارند و به عراق میبرند.
یکی این است که از ساحل کویت و جزیره بوبیان و جاهای دیگر برای عبور هواپیماهای عراقی استفاده میشود که میخواهند برای تخریب بیایند و چون نمیتوانند از بالای سر ما عبور کنند، میروند و از خاک کویت عبور میکنند. خوب! ما یک حرف منطقی اینجا مطرح کردیم و آن اینکه این آقایان جنوب خلیجفارس یا بیایند، به طور رسمی و علنی بگویند که ما به عراق کمک نمیکنیم و زدن کشتیها را از طرف عراق محکوم کنند و بگویند ما مخالف هستیم که اینها کشتی بزنند.
خوب! این حقی است که ما داریم. طبق قوانین جنگ دنیا، (که این قوانین امضا شده محافل بینالمللی است) اگر جنگی واقع شد و کسی به دیگری در جنگ کمک کرد، آن طرف مقابل میتواند، متعرض آن طرف شریک شود.
همین دو روز پیش ولیعهد کویت صریح گفت که عراق یک کشور عربی است و حمله به عراق یعنی حمله به ما و ما باید از عراق حمایت کنیم! در همین بحران این حرف را میزنند، اینها منکر نیستند. آنها منکر هم باشند، ما خودمان میبینیم. هواپیماهایی که میآیند میبینیم، کاروانهایی که از آنجا میروند میبینیم، نفت بیطرف را میبینیم. چند تا از این کشتیهایی که زده شده، اینهایی هستند که نفت بیطرف را میبردند، اصلاً این نفتها متعلق به عراق است، نه متعلق به کویت! الآن میروند و برای عراق میفروشند. ما گفتیم که خیلی خوب! حالا که عراق آنجا چیزی ندارد که ما بزنیم، ما شرکای عراق را میزنیم.
فرمول خیلی روشنی هم در دنیا مطرح کردیم، الآن همه روزنامهها این فرمول ما را حفظ هستند، همه میدانند، ما گفتهایم که یا همه ما از خلیجفارس استفاده میکنیم، یا هیچ یک از ما استفاده نمیکنیم! آنهایی که در جنگ با عراق شریک هستند، میخواهند استفاده کنند و به ما که ساحل عمده خلیجفارس از ماست میگویند، استفاده نکنید. خوب! معلوم است که این حرف ظالمانهای است، ما حرفمان این بود و گفتیم که مراحل آن تنظیم شده، اگر کشتی را بزنند، ما هم کشتی آنها را میزنیم!!
یک خبر عجیبی الآن دادهاند، خداوند مثل اینکه اصرار دارد که از این جمهوری اسلامی حمایت کند.
نوشته است که به گزارش خبرگزاریها، یک نفتکش کویتی. تحت حمایت آمریکا، حدود ساعت هفت صبح امروز ( دیروز ) در صد و بیست مایلی جنوب کویت ظاهراً با مین برخورد کرده است. افسر آمریکایی گفته است، ادامه مسیر خواهند داد و سرعت کاروان کم شده است.
خوب! واقعاً اینها از همان ملائکههای خداوند هستند که نازل میشوند و کار خودشان را در موقع خودش انجام میدهند. این معجزه است و ما نمیتوانیم غیر از معجزه اسم این را چیز دیگری بگذاریم.
خوب! اینها در مقابل این طرح روشن ما. ما گفتیم، اگر کشتی ما خورده شود، کشتی شرکای عراق مورد اصابت قرار میگیرد، البته ما نمیگوییم که ما میزنیم، ما مسؤولیت هیچ حملهای را به عهده نمیگیریم. تیرغیب است و هستند کسانی که بزنند! ما طرفدار در دنیا زیاد داریم، همان طور که در جاهای دیگر داشتهایم.
اگر بیشتر طغیان کنند و تا آنجا پیش بروند که ما نتوانیم از خلیجفارس استفاده کنیم، درآن صورت تنگه هرمز را خواهیم بست. ما تنگه را باز نگاه خواهیم داشت، این حرف ماست و همه دنیا هم میداند که ما بیشتر از هر یک از کشورهای منطقه در خلیجفارس منفعت داریم و بیشتر میخواهیم که خلیجفارس امن باشد و ما هم نیروی بیشتری برای امنیت خلیجفارس مصرف کردهایم. نیروی دریایی ما از اول جنگ تا الآن، عمده کارش حفظ خلیجفارس است. بنابراین ما طرفدار امنیت خلیجفارس هستیم. اینها حالا هیاهو میکنند و ما را میخواهند طرفدار بحران معرفی کنند و بگویند: نفت دنیا را اینها میخواهند چه کنند! اینها دیگر دروغ است و خودشان هم میدانند که دروغ است و خودشان هم اعتراف کردهاند. سه سال تقریباً همهشان زحمت کشیدند و با عراق همکاری کردند، عراق نتوانست این کار را که میخواست نفت ما را قطع کند، انجام دهد. دیدند که در زمین هم ما داریم قدم به قدم جلو میرویم و بالاخره سالی چند کیلومتر به طرف مراکز حساس عراق پیش میرویم و بالاخره یک روزی میبینند که صدام از پای در میآید. بعد از عملیات کربلای 5، اینها دست پاچه شدند و آمدند یک طرح جدیدی درست کردند که این طرحی است که ما حالا در آن هستیم. من در دو سه خطبه گذشته خیلی از اینها را گفتهام، لذا با سرعت عبور میکنم، تا به نکته اصلی آن برسم.
شعاری که اینها مطرح کردند، حفظ امنیت خلیجفارس بود که دروغ میگویند. ما برایشان راه تعیین کردیم، گفتیم که شما اگر واقعاً برای خلیجفارس امنیت میخواهید، احتیاجی ندارد که اینجا بیایید، عراق که مثل موم در دست شماست (همین حالا هم ثابت شد که در دستشان است) عرض میکنم، عراق که در دست شماست، شوروی و آمریکا و فرانسه و انگلیس به عراق بگویند که او شرارت نکند، کشتی نزند، چاه نفت را در خلیجفارس نزند، محیط دریا را آلوده نکند، ما هم امنیت خلیجفارس را به عهده میگیریم. همه کشتیها بیایند و بروند و دیگر خلیجفارس احتیاجی به کنترل هم ندارند.وقتی که عراق نمیتواند بگوید که اینجا صلح آنجا جنگ، این میتواند یک حرف منطقی باشد. عراق الآن این حق را دارد که بگوید، اگر قرار است آتشبس در همه جا باشد. خوب! این را عراق بگوید. کویت و عربستان و آنها شریک جنگ هستند. آنها بیایند و بگویند که ما نیستیم، آنها بگویند: اگر در خلیجفارس عراق شرارت کند، ما کمک نمیکنیم و کمک هم نکنند. خوب! اینکه مقدور است. عربستان که نوکر آمریکاست، کویت که نوکر آمریکاست و شما میتوانید به اینها دیکته کنید و بگویید: شماها نزنید! شما کمک نکنید! ببینید منطق کاملاً روشن است، حرف، دنیا پسند است، این روزها خیلی از روزنامههای معتبر دنیا که با ما هم خوب نیستند و بغض هم با ما دارند، همین حرف ما را میگویند، میگویند: این حرف حسابی است. از ریگان سؤال کردند، از کارتر سؤال کردند، از کاخ سفید سؤال کردند، از همه سؤال کردند، گفتند: در منطقه ایران درست است که عراق شرارت میکند، شما چرادست از سر ایران برنمیدارید؟
این منطق ماست، حالا آمریکا هیاهو بلند کرد که نه ما میخواهیم به خلیجفارس بیاییم و امنیت برقرار کنیم. امنیتی که آسان میشد از همان کاخ سفید برقرار کرد، که نکرد. گفت که ما به خلیجفارس میآییم. وقتی که گفتند به خلیجفارس میآییم، یک حیلهای به کار بردند که با اظهارات وزیر دفاع آمریکا دیروز آن حیلهشان هم فاش شد و این نظامی آمریکایی خودش را لو داد.
ایشان دیروز گفتند که ما سه ماه پیش با کویت قرارداد بستیم که کشتیهایش را پرچم بزنیم. این خیلی حرف است! ظاهر قضیه این است که اول شورویها پیشقدم شدند، آمریکا به خاطر حضور شوروی آمده، این متعلق به دو ماه و یا یک ماه و نیم پیش است. این آقای »واین برگر« نفهمید که سه ماه اگر شما قرارداد امضاء کردید، یعنی پیش از آنکه روسها کشتی به کویت اجاره دهند و حالا داستان این جور روشن شده است که آمریکاییها با کویت توطئه کردند، قرارداد پرچم زدن را بستند و به کویت گفتند که شما از روسها دعوت کنید که بیایند کشتی اجاره دهند. روسها هم که همیشه خواب خلیجفارس را میدیدند، خیلی مشتاقند و زود خواهند آمد، کشتیهایشان را برمیدارند و میآیند. آنها هم سه کشتی قراضه آوردند که دو تای آن کمکم در راه از بین رفت، حالا یکی دیگر دارند، لابد برای آنجا رزرو خواهند کرد! روسها گول خوردند و آمدند. وقتی که روسها آمدند، آمریکاییها از این زمینه تبلیغاتی استفاده کردند. میدانید که در افکار اروپاییها، غربیها و آمریکاییها مسأله مهم، تعارض روس و آمریکاست و هر چیزی که رنگ کمونیستی بدهد افکار عمومی آمریکا را شدت به هیجان در میآورد که با آن مبارزه کنند. اینها به این توطئه احتیاج داشتند. وقتی که معلوم شد روسها در خلیجفارس کشتی کرایه دادهاند، آمریکا چرا ندهد؟ او گفت: سه تا کشتی، اینها گفتند: یازده کشتی! چهار برابر ما کشتی اجاره میدهیم و یا پرچم میزنیم.
روسها زود فهمیدند که در تله افتادهاند، عاقلانه بازگشتند و سیاست آگاهانهای را انتخاب کردند و اعلام کردند که اصلاً در خلیجفارس احتیاجی به کشتی خارجی نیست، امنیت خلیجفارس به این است که عراق به کشتی ایران نزند. این حرف بسیار درست است و این حرف ماست و ما از روسها در این حد متشکریم که ولو با یک اشتباه بد، بهانه به دست آمریکا دادند، ولی سریعاً موضعشان را اصلاح کردند و امروز یکی از معارضین حضور آمریکا در خلیجفارس از لحاظ تبلیغاتی حداقل شورویها هستند.
بنابراین اینها موضعشان را اصلاح کردند. اما آمریکاییها راه خودشان را ادامه دادند و فرانسه هم همراه آنهاست، انگلیس هم با آنها است که پشت پرده با هم برنامهریزی کردند. ارتجاع عرب هم با آنهاست، برنامهریزی شده است. آمریکا به این احتیاج دارد، یعنی حزب جمهوریخواه آمریکا احتیاج دارد.
حزب جمهوری خواه بر اثر نادانیهای کاخ سفید و کودنیهای سردمداران اداری آمریکا موضعش بد شده و در داخل آمریکا به افتضاح کشیده شده است.
همین دیروز یکی از روزنامههای معتبر آمریکا - ظاهراً نیویورک تایمز - یا یکی از مجلات آن میگوید که آقای ریگان دچار فراموشی شده و آن قدرتوان جسمی و روانیاش ضعیف شده که دیگر نمیتواند مسایل را به خاطر بیاورد! دو، سه مثل میزند، میگوید: هنوز آقای ریگان به جای ناو استارک میگوید هواپیمای استارک و یا وقتی که میخواسته اسم یکی از شخصیتهای معروف آمریکا، یعنی »کلارک کیفورد« را بیاورد، گفته است »کیفورد« با یک مقدارزیادی فکر کردن، و دو، سه مثل دیگر میزند که میگوید: ایشان حتی تمرکز حواسش را در این مسایلی که پیش آمده از دست داده است.
سازمان سیا تقریباً متلاشی شد و رئیس آن خودکشی کرد. در کاخ سفید، این شورای امنیت ملی که مهمترین مرکز اداره کشور است، متلاشی شد و همه مهرههایش بیرون رفتند و استعفا دادند و یا به محاکمه کشیده شدند اینها اصولی را اعلام کرده بودند و با این اصول از مردم دنیا باج میگرفتند. میگفتند: ما با تروریسم سازش نمیکنیم. به عربها میگفتند که ما پشتیبان اصلی شما هستیم و به کشورهای اروپایی میگفتند که به ایران اسلحه نفروشید، نباید به ایران اسلحه بدهید! و همه این اصول را نقض کردند. آمریکا در دنیا خیلی بی حیثیت شده است. آمریکا به یک ماجراجویی احتیاج دارد که بتواند حیثیت قلدری خود را به صورت یک چاقوکش سرمحله حفظ کند و موقع این کار را حالا دیده است.
خلیج فارس، جایی که مورد نظر همه دنیا است، جایی که نبض اقتصاد دنیا بشدت در آنجا میزند، جایی که اگر یک هفته بسته شود قیمت نفت به طرف بالا جهش میکند، جایی که اگر سرفه کنند، مردم دیگر تب میکنند (از این تعبیرات برای اینجا کردهاند) جای خوبی است که اینها بیایند و وارد ماجرا شوند!
آمریکا، اگر این اشتباه شوروی نبود، در داخل خودش چنین بهانهای نداشت. این اشتباه شوروی باعث شد که در آمریکا مسأله به صورت منافع ملی و منابع دنیای آزاد در مقابل دنیای مارکسیسم مطرح شود و آمریکا بتواند با این حربه مخالفان خودش را ساکت کند و دیدیم که در مجلس سنا وقتی که بحث پرچم زدن مطرح بود. با اینکه شصت رأی مخالف بود و کمتر از 40 رأی موافق داشتند، آنهایی که با رئیس جمهور بودند، نگذاشتند که مسأله به رأی گیری برسد. این قدر صحبت کردند که هر چه خواستند کفایت مذاکرات دهند، رأی نیاورد، با اینکه 57 نفر جزو مخالفین بودند. بالاخره فرماندهان نظامی آمریکا آمدند و در یک جلسه سرّی سناتورها را توجیه کردند، بعد همه آنها خفه شدند. حالا اینها چه گفتند؟ ما یک چیزهایی را میدانیم و یک چیزهایی را نمیدانیم که چه گفتند. اولاً رفتند مسایل سری را گفتند و گفتند قضیه جدی نیست. نترسید، در خلیجفارس جنگ نمیشود! و بعد هم آمدند خطر شوروی را آنجا بزرگ کردند و برنامههای سرّی که حالا یک قسمتش را امروز خواهم گفت، آنجا مطرح کردند. میبینیم یک دفعه جو آمریکا را آرام کردند. با اینکه مجلس نمایندگان با 222 رأی در مقابل صد و هشتاد و چند رأی، ریگان را از این کار منع کرده بود، ولی آمریکا به یک نمایش گردنکلفتی نیاز دارد، اما این نمایش گردنکلفتی درست انجام نشد.
به نظر بنده و شاید در آینده به نظر اکثر تحلیلگران نظامی و سیاسی، این خواهد شد که نمایش ضعف بود. آمریکاییها یک ضعف عجیبی را در این جریان نمایش دادند که حالا عرض میکنم، ببینیم اینها چقدر به هدفشان میرسند و هدف چیست؟
هدف این است که کشتیهای جنگی آمریکا و نیروی نظامی آمریکا بیاید، برای اینکه ایران نتواند مقابله به مثل کند، چیزی دیگر غیر از این نیست. آنچه اتفاق میافتاد، این بود که عراقیها در هفته گاهی حداکثر یک کشتی یا دو کشتی میزدند و همین مقدار هم مقابله به مثل میشد. در ماه پنج، شش حادثه کشتی اتفاق میافتاد. وقتی که استارک را زدند و مدتی عراق نمیزد، خلیجفارس کاملاً امن بود. آنجا یک گلوله ژ - 3 هم بیرون نرفت، به خاطر اینکه حادثهای در آنجا نبود.
بنابراین هدف حضور آمریکا، دعوت کویت، حمایت فرانسه، حمایت انگلیس و این همه سر و صدا و این شورای امنیت و همه این مسایل، این بود که آمریکا اینجا بیاید که ما مقابله به مثل نکنیم و مقابله به مثل انجام نشود. حالا ببینید، این کاری که حالا با این همه هیاهو اتفاق افتاده چیست؟
اگر اینکشتیها به سلامت برسند (که معلوم شد نرسیدند)، اگر به سلامت به بندر برسند و نفت هم بردارند و به بیرون برگردند، دو کشتی است: یکی چهل و چند هزار تنی است که گاز میبرد و یک کشتی 400 هزار تنی است که نفت حمل میکند. از آنجایی که اسکورت شروع میشود؛ یعنی صد مایل آن طرفتر تنگه هرمز تا بیایند و برگردند و بارگیری کنند، حداقل 10 روز طول میکشد. سه، چهار روز از این طرف در راه است، سه، چهار روز از آنطرف و دو، سه روز هم بارگیری میکند. 10 روز چندین ناو جنگی، دهها هواپیمای جنگی با پشتوانه 10 ناو جنگی و ناو هواپیمابر دیگر و تدارکاتی که در بین راه میگیرند و هلیکوپترهایی که اینها راباید برسانند و آواکسها و همه اینها دست اندر کار هستند که دو کشتی بیاید نفت را به این صورت ببرند. خوب! دفعه بعدی چه موقع خواهد بود؟ قاعدتاً این طور که خودشان گفتند، ماهی دو، سه بار میشود این کار را تکرار کرد، یعنی همه ماجرا به این ختم میشود که در ماه چهار، پنج کشتی این جور اسکورت میشود که برود و برگردد! حالا فرض کنید که ایران با آمریکا نخواهد درگیر شود که البته چنین فرضی درست نیست. ما وقتی که قرار شد با آمریکا درگیر شویم، واقعاً برای ما آمریکا، انگلیس، فرانسه، کویت، عراق و اینها فرقی نمیکند. هر کس که شریک عراق باشد و ما حق مقابله به مثل داشته باشیم، آن شریک را (هر کس که میخواهد باشد)، میزنیم. پس چه خواهد شد؟ فرض کنید، اگر جمهوری اسلامی نخواهد با آمریکا طرف شود که میشود، خوب! اینها میآیند چهار کشتی را اسکورت میکنند، بقیه کشتیها چه میشود؟ در روز چند کشتی باید در کویت بیاید و پهلو بگیرد و برگردد؟ کشتی باری میآید، کالا میآورد، نفت و فرآورده میآورد و انواع و اقسام چیزها را حمل میکند، بنابراین هر روز چند کشتی میآید و ما مگر چقدر مقابله به مثل احتیاج داریم، در هفته دو تا و در ماه هشت تا. خوب! این مقابله به مثل ما اصلاً آسیب نمیبیند، پس آمریکا برای چه این مخارج را متحمل میشود؟
شما بگویید! اقتصاددانهای خودمان، بچه مدرسهایها و ریاضیدانها بیایند و این را محاسبه کنند و بگویند که یک کشتی با 400 هزار تن نفت اگر 20 هواپیما و 15 ناو جنگی و 50 هلیکوپتر بخواهند ده روز معطل آن باشند، چه خرجی دارد؟ آیا این تجارت است؟! کویتیها و آمریکاییها گفتند: این یک کار تجاری است، اما این کار تجارت نیست، هر لیتر این نفت یک رقم بزرگی برای دو طرف تمام میشود و یک خرج عظیمی به گردن دوطرف میگذارد. مگر این جور میشود نفت صادر کرد؟! اگر سالم هم بروند و بیایند. این معلوم است که تجارت نیست و یک هیاهو است. معلوم است که امنیت نیست، برای اینکه از صد کشتی که در ماه آنجا میخواهد پهلو بگیرد، شما 5 کشتی را اسکورت میکنید، 95 کشتی دیگر بیصاحب است. این جوری که تجارت نمیشود! یک نمایش بود، نمایش قدرت هم نیست، نمایش ضعف است. این چه قدرتی است که از 10 روز پیش در داخل آمریکا، کاخ سفید و مجلس نمایندگان و سنا و مطبوعات خودتان و مطبوعات دنیا، همه مثل لانه زنبور شده و این همه نفرین و لعنت نثار ریگان میکنند. این که نمایش قدرت نیست! نمایش قدرت این است که رزمندگان ما سوار قایقها میشوند، سریع به آنجا میآیند و کشتیهای شما را منفجر میکنند و بر میگردند.
تضمین امنیت هم با این کشتیها نیست، امنیت با دستور ارباب و رعیتی که شما به عراق دادید، تضمین شد. ما اطلاع موثق داریم که شما نماینده عراق را خواستید و به او گفتید که اگر شرارت شود، (در حالی که کشتی ما آنجاست) و ایران را تحریم کنید، ممکن است راه ترکیه بسته شود، ممکن است بندر عقبه و بنادر کویت بسته شود و ممکن است اطلاعات آواکسها و ماهوارهها به شما داده نشود و ممکن است پول اعراب دیگر به شما نرسد. خوب! این حرف را شما بدون این ماجراجویی میزدید، بدون این نمایشها میزدید و مثل روسها عاقلانه اعلام میکردید. این چه حرکت ابلهانهای است که سیاستمداران آمریکایی میکنند؟ این چه قدرت و چه امنیتی است؟
باز معاون وزارت خارجه انگلیس اینجا مسأله را لو داد. اشتباهی گفت که: ما به عراقیها اعلام کردیم، آن روزهایی که آمریکا میآید، کشتیها را نزنند! ولی بعد از آن از وزیر خارجه عراق یا نماینده عراق در واشنگتن (در سازمان ملل) میپرسند: آیا کسی به شما دستور داده نزنید؟ میگوید: نه! به ما هیچکس دستور نداده است. خوب! معلوم است نداده است، چرا شما تا پریروز میزدید، حالا نمیزنید؟ چطور شده؟ این 5، 6 روز شما آدم شدهاید؟! اگر راست میگویید، بیایید بزنید! آن وقت ببینید که پرچم چقدر به شما نفع میرساند.
ما همان حرف اولمان را زدیم، تا آخر هم همین حرف را میزنیم. ما در ناامنی پیشقدم نمیشویم. امنیت خلیجفارس برای ما لازم است و از این امنیت حمایت میکنیم. ما مقابله به مثل را در حد عادلانه انجام میدهیم، طرف ما هر کس میخواهد باشد. این یک کار قضایی است، فرشته عدالت چشمش را میبندند، چشمش به پرچم نمیافتد، فقط صدای کشتی را میفهمد و تیر را رها میکند، به هر کس خورد! اگر میخواهید حادثهای اتفاق نیفتد، مثل بچههای عاقل به عراق بگویید، آدم شود و در خلیجفارس شلوغ نکند! امنیت هم محفوظ است.
حالا ضررهایی که کردند چیست؟ این نمایش ضعفی که شما دادید، این دلهرهای که دارید که هلیکوپتر خودتان نزدیک کشتی شد، شما از وحشتی که دارید، به طرف آن فشفشه رها کردید، دو تا ضرر عمده هم کردید. یک ضرر عمده شما این است که به خاطر این گستاخی کویت و به خاطر گستاخی آمریکا، یک تصمیم جدیدی گرفتهایم، که سیاست جدید مقابله به مثل ماست، تا به حال اجرانمیشد. تا به حال شما اگر به چاههای نفت و مراکز و تأسیسات ما در دریا حمله میکردید، ما مقابله به مثل نمیکردیم. میآمدید خارک را میزدید، نوروز و رستم رامی زدید، ما مقابله نمیکردیم، ولی این بار تصمیم جنگی جمهوری اسلامی این است که اگر به مراکز و تأسیسات ما حمله کنید، تأسیسات شرکای عراق مورد حمله ما قرار میگیرد. این هدیهای است که آمریکا به کشورهای جنوب خلیجفارس داد! این جزای گستاخی یک ابرقدرت است که با پررویی ادعا میکند در جنگ بی طرف است، ولی این طور گستاخانه از طرف متجاوز حمایت میکند. به ما میگویند که شما دستتان را ببندید و دشمن ما را میگویند که دستش باز شود!
بنابراین، این اولین نتیجهگیری شماست. نتیجه دومی که همه شما ضرر کردید، این است که ملت ما فهمید که آمریکا و بلوک غرب این قدر با ما دشمنیاش خونخوارانه است و کینهها عمیق است اگر قرار باشد عاملی مثل صدام را از دست بدهند، حاضرند با جمهوری اسلامی وارد جنگ شوند و حاضر هستند اینجا خونریزی کنند. این برای ملت ما بهترین هدیه آسمانی است که دشمن واقعی خودش را بشناسد.
ما برای موضعگیریمان در آینده ممکن بود راه عادی شدن روابط باز شود، ولی شما که این جور چنگ و دندان نشان دادید، به این زودی باز نمیشود! شما در گذشته یک اشتباهی در سفارتتان کردید و اینجا جاسوسی کردید. آنقدر روابط ما تیره شد که هنوز ملت ما دست از سر شما بر نمیدارد. این کاری که شما کردید، خدای نکرده اگر یک قطره خون بریزد و یک گلوله بین ما و آمریکا در خلیجفارس رد و بدل شود، دیگر در این چند دهه آینده ملت ما اجازه نمیدهد که پای یک آمریکایی در منطقه باز شود.
آمریکا، فرانسه و انگلیس را هم در بلا انداخت. فرانسه و انگلیس از این جنگ روانی سفارتخانهای که شروع کردهاند الآن مثل سگ پشیمانند و از این طرف و آن طرف به ما پیغام میدهند که بیایید روابط را عادی کنیم، ولی ما همان راهی را که انتخاب کردیم، میرویم. ما نمیخواستیم بحرانی شود، آنها این وضع را به وجودآوردند، جنگ روانی است، خوب! جنگ روانی علیه چه کسی؟ چه ملتی و چه مردمی؟ مردم ایران که از چیزی نمیترسند. ما برای شما نمونه داریم.
دزفول که امروز از وزارت کشور مدال افتخار گرفت و لوحه زرین دریافت کرد، صد و ده، بیست موشک خورده و بارها بمباران شده و مدتها در تیررس توپخانه عراق بوده است. شما مسافرهای خودتان را بفرستید به دزفول و بیایند و ببینید که دزفول همچنان به صورت یک شهر زنده و فعال زندگی میکند. وقتی که مردم ما این جوری هستند، حالا شما بگویید، چهارتا هواپیما از روی ناو بلند شود و بیاید در جایی گستاخی کند، این چه تأثیری میتواند داشته باشد؟! این ملت را از چه میترسانید؟ شما اشتباه کردید! جنگ روانی شما علیه خود شماست، حالا کمکم آثار آن به خود شما بر میگردد.
خسارت دیگر شما این است که شورای امنیت را هم کشاندید و بقیه اعتبار شورای امنیت را از بین بردید. آیا این رأی بود که شورای امنیت با اتفاق آراء صادر کرد؟! پانزده کشور آنجا بنشینند و ماهها بحث کنند، درست بگذارند در آستانه پرچم زدن (یعنی روز رأی شورای امنیت با روز پرچم زدن آمریکا مصادف شود) خوب! این دلیل بر توطئه است. دلیل این است که شورای امنیت خانه دربست شماست و این آلت دست شما میباشد و شما هستید که شورای امنیت را کنترل میکنید، نه آرای بقیه! اینها دروغ میگویند؛ کسانی که خیال میکنند آنجا رأی دارند و یا رأی شورای امنیت را تعدیل کردهاند. شما آنجا ارباب اینها هستید و آبروی شورای امنیت را بردید! کارتان به جایی رسید که روزنامه کینهتوزی مثل »لیبراسیون« فرانسه که همیشه به اسلام و جمهوری اسلامی نیش میزند، ناچار شد که این جمله را برای شما بنویسد. پریروز نوشت که: رأی شورای امنیت مأیوسکننده است! به شورای امنیت میگوید که: واقعاً شما نمیتوانستید تشخیص بدهید که متجاوز جنگ چه کسی است و چه کسی جنگ را شروع کرده است که به سازمان ملل مأموریت میدهید تا برود متجاوز را پیدا کند؟! آیا نمیداند که بدون معرفی کردن متجاوز، این جنگ تمام نمیشود؟ کسی مثل لیبراسیون میگوید. این قدر شور شده که دیگر خان هم قضیه را فهمیده است!! کار اینها به این رسوایی کشیده شده که لیبراسیون به آنها میگوید که: ملتهای دنیا مأیوس میشوند که سازمانی مثل شورای امنیت در یک شرایط حساسی که صلح جهانی در خطر است، نمیتواند یک قضاوت قاطعی داشته باشد.
وقتی که شما نمیتوانید آنچه را که میفهمید به زبان بیاورید، چه توقعی دارید که در دنیا مؤثر باشد؟ دیگر چه کسی اعتماد میکند، دیگر چه مرجعی در دنیا باقی میماند که مردم این جوری بروند؟!
خوب! شما بعد از هفت سال که همه میدانید و شک هم ندارید که حزب بعث آغازگر این جنگ بوده، وقتی که مینشینید و میگویید یک کمیته برای پیدا کردن متجاوز تشکیل شود، خوب! ما میفهمیم که شما دروغ میگویید. شما چه توقعی از ما دارید که ما بیاییم و این قطعنامه شما را بپذیریم. آیا شما تا به حال عدالت نشان دادهاید؟ آیا راست گفتهاید؟ انصاف به خرج دادهاید؟، اگر شما واقعاً ریگی در کفشتان نبود (در حالی که دو سه ماه این مسأله مطرح است)، اول مینشستید متجاوز را تعیین میکردید. حالا میگوییم که شما نمیدانید متجاوز کیست! متجاوز را پیدا میکردید و میگفتید این متجاوز! حالا بنشینید غرامت جنگ را برای کشور متجاوز تعیین کنید. این راهی بود که ما قبلاً به شما گفتهایم.
معلوم است که شما دروغگو و ریاکار هستید، معلوم است که مزدورید و میخواهید کلاه سر مردم بگذارید و هنوز هم توقع دارید که باز مردم به شورای امنیت اعتماد کنند؟! این همه قطعنامه درباره فلسطین صادر کردید، کجا اجرا شد؟ چقدر در میان ما بیشعور و خام و ابله هستند که با واقعیتهای دنیا، با امنیت دنیا، با صلح دنیا، به نام شورای امنیت، این جوری بازی میکنند! بدبخت ملتهایی هستند که خرج این شوراها و این سازمانها را باید بدهند که اینها بنشینند و در آنجا این جوری رأی صادر و قضاوت کنند.
نکته سیاه دیگر در این قضیه این است که در یکی از بندهای این قطعنامه گویا با اصرار کشور غنا گنجانده شده است.گفتهاند: چون ممکن است آمریکاییها از این قطعنامه بخواهند سوءاستفاده کنند و تشنج در خلیجفارس ایجاد نمایند، یک بند اضافه کردند و گفتند که هیچ یک از کشورهای دنیا حق ندارند در خلیجفارس ایجاد تشنج کنند و از این موقعیت سوءاستفاده نمایند. این بند اصلاً برای آمریکا گفته شده است. فردایش آمریکا میآید، این جوری تحریک میکند، خوب! ما اگر یک کشور خودداری نبودیم و عاقلانه حرکت نمیکردیم و اگر مثل آقای ریگان تحت تأثیر شرایط داخلی و برای گریم کردن صورت سیاه خودمان میخواستیم مثل شما حرکت کنیم، مثل شما ماجراجویی میکردیم! در دنیا چه میشد؟ چرا شما این قدر نادان هستید و اینگونه با مسایل دنیا برخورد میکنید؟ شورای امنیت را ضعیف کردید، صلح را در منطقه ضعیفتر کردید، در منطقه امنیت را نمیتوانید برقرار کنید، نفت کویت را این جوری نمیتوانید صادر کنید، ایران را این جوری نمیتوانید ضعیف کنید! راه روشن در جلوی پای شماست و آن این است که بنشینید و متجاوز را معرفی و اعلام کنید و بگویید که این جنایت کرده است. او هفت سال منطقه را به خطر انداخته، بیایید یک دادگاه تشکیل دهید و او را محاکمه کنید. راه به این آسانی، برای امنیت شما به همین آسانی بود که عمل کردید. حالا که کشتی شما میآید، به عراق گفتهاید نزن! به همین آسانی میگویند نزن! او نمیتواند، اگر شما هم بگویید، این خودسر است، ما قبول نداریم.
ترکیه، عربستان، اردن، کویت با شما هستند یا نیستند؟ اگر بگویید نیستند، لعنت بر دروغگو! و اگر بگویید هستند، خوب! به اینها بگویید که راههایشان را ببندند و پول ندهند. عراق چگونه میتواند بجنگند، او یک ماه هم نمیتواند بجنگند.
شوروی اگر اسلحه به عراق ندهد، همه این میگها روی زمین میخوابد! فرانسه اگر موشک اگزوسه به عراق ندهد، عراق با چه چیزی میتواند کشتیها را بزند؟ مگر میشود کشتی را با توپ و یا بمب زد؟! فقط اگزوسه میتواند به کار ببرد. خیلی خوب! فرانسه که نوکر همسایه خود شماست و با شماست، پس به فرانسه بگویید که موشک اگزوسه به عراق ندهد. آن موقع کار تمام میشود. بنابراین شما دروغ میگویید. شما امنیت نمیخواهید. میخواهید الآن نمایش قدرت بدهید، اشتباه کردید، نمایش ضعف دادید!
جمهوری اسلامی هم، حرف روز اولش با حرف امروزش یکی است و تا پایان جنگ هم یکی خواهد بود، بدون محاکمه و کیفر متجاوز این جنگ تمام نمیشود. یا باید محاکمه کنیم، تا این جنگ تمام شود و یا اینکه خودمان با سربازهایمان میرویم و او را ساقط میکنیم و دادگاه علنی نظامی برایشان تشکیل میدهیم!
شما (نمازگزاران ) ثابت کردید که راست میگویید و ما با پشتوانه شماها است که محکم میتوانیم با دشمنانمان اینگونه حرف بزنیم. خطبه عربیام را نیز در همین مایهها تنظیم کردهام و مضمونش این است که ما در سایه این تحولات خلیجفارس پنج جریان شوم را رسوا کردیم و دستشان باز شد: ارتجاع عرب که میگوید، مستقل هستم، معلوم شد که دروغ میگوید؛ آمریکا که میگوید طرفدار صلح هستم، معلوم شد که دروغ میگوید؛ شورای امنیت که تظاهر به بیطرفی کرد، معلوم شد دروغ میگوید؛ ماهیت این جنگ که میخواستند بگویند، ماهیت منطقهای و دو طرف دارد، معلوم شد که نیست؛ این ماهیت جنگ کفر علیه اسلام است و امروز همه چهرههای کفر با هم متحد شدهاند و ضدانقلاب داخلی ما و بخصوص منافقین که در این جریان بیشتر از همه رسوا شدند. این مجموعه، محصول فرهنگی و ارشادی این جریان است که من به عربی نوشتهام و قبل از خطبه عربی خواهران و برادران را دعوت به تقوای الهی میکنم.
ترجمه خطبه عربی
بسم اللَّه الرحمن الرحیم
بالاخره آنچه که نباید واقع شود، تحقق یافت و کشتیهای کویت پرچمهای آمریکایی را بر فراز خود برافراشتند و بدین ترتیب زشتترین حادثه اتفاق افتاد که بی شک عوارض تلخ آن در آینده روشن خواهد شد. ولی همین حادثه تلخ و زشت برای آگاه کردن ملتهای اسلامی میتواند درسهای خوبی بیاموزد.
درس توضیح ماهیت مرتجعان منطقه و ماهیت توسعه طلب ابرقدرتها و ماهیت دشمنان جنگ افروز انقلاب اسلامی ایران و ماهیت شورای امنیت سازمان ملل که همگی در یک ماجرا بالاجبار نقاب از چهره برداشتند و معلوم شد، آنها که مدعی بی طرفی در جنگ بودند، آن قدر طرفدار بعث عفلقی و خصم اسلامند که در موقع لازم رسماً به میدان جنگ با اسلام میآیند که امروز ناوها و هواپیماها و ماهوارهها و آواکسها را رسماً به مصاف با ما آوردهاند.
شورای امنیت نیز به مثابه یکبخش از توطئه، همزمان با بحران خلیج فارس به میدان آمد و بدون اینکه وظیفه خود را در خصوص معرفی و محکوم کردن متجاوز و آغازگر جنگ و متخلف از مقررات بینالمللی انجام دهد، با صدور قطعنامهای ناقص، زمینه مساعد تبلیغات و جنگ روانی را علیه انقلاب اسلامی به وجود آورد.
مثلث آمریکا - فرانسه - انگلیس، توطئه جنگ روانی و در صورت لزوم دخالت مسلحانه را علیه ایران اسلامی اجرا میکنند.
ارتجاع منطقه که از اول در تدارک جنگ تحمیلی همراه بعث عراق بوده و از این طریق خود را آلوده کرده و نگران عواقب جرایم خویش است، دلهره پیروزی اسلام آزارش میدهد و ضعف و وحشت وادارش کرده که ماهیت وابسته خود را نشان دهد و با دعوت از قدرتهای بزرگ برای حضور نظامی در منطقه نشانداد که در حقیقت تحت قیمومت است و ادعاهای استقلالش، برای فریب افکار عمومی بوده است.
زندگی زیر پرچم ابرقدرتها و در سایه ناوگان جنگی آنها بهترین نشان و سند ماهیت، تحت قیمومت این دولتها است و منظره زشت پرچم قدرتهای استعماری را که پرچم قدرتهای بزرگ را بالای سر خانه اعراب نصب میکردند زنده میکنند. اگر این حادثه اتفاق نیفتاده بود، ممکن بود، نسلهای جدید که سوابق نوکری و دست نشاندگی مرتجعان منطقه و بعث عفلقی عراق را نمیدانند خیال کنند که اینها مستقلاند و برای مردمشان با اراده خود خدمت میکنند، اما امروز مثل دهها سال پیش روشن شد که رابطه ارباب و نوکری ادامه دارد، اما مخفی و با ادعاهای گمراهکننده. بهتر از همه، ماهیت جنگ تحمیلی و هویت عفالقه عراق که سالها شعارهای تند چپ میدادند برملاء شد.
تا امروز فکر میکردند که میتوانند جنگافروزان اصلی پشت پرده بمانند و به دست بعثیان، علیه اسلام بجنگند، ولی وضع رو به زوال صدامیان آنها را مجبور کرد که روی صحنه بیایند و چنگ و دندان نشان دهند. در این میان کشف ماهیت وابسته و عامل استعمار بودن ضد انقلاب داخلی نیز که عملاً در خدمت بعثیان و استکبارند، برای ملت دستاورد، با ارزشی است.
بی شک اثر این حوادث، پایداری و استقامت بیشتر مردم مسلمان ایران و دیگر ملتهای به پاخواسته اسلامی در راه دفاع از حق و مبارزه با عوامل استعمار و سلطه اجانب خواهد بود.
»اَعُوذُ باللَّهِ منَ الشَّیطانِ الرَّجیم/ بسْمِاللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم/
قُلْ یا اَیُّهَاالْکافِرُونَ/ لا اَعْبُدُ ما تَعْبُدُونَ/ وَلا اَنْتُمْ عابدُونَ ما اَعْبُدُ/ وَلا اَنَا عابدٌ ما عَبَدْتُمْ/ وَلا اَنْتُمْ عابدوُنَ ما اَعْبُدُ/ لَکُمْ دینُکُمْ وَلِیَ دینِ«.