خطبه اول
بسْمِاللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم
اَلْحَمْدُلِلّهِ رَبِّ الْعالَمینَ وَالصَّلوةُ وَالسَّلامُ عَلی رَسُولِ اللَّهِ
وَ عَلی الِهِ الْأَئِمَّةِ قالَ الْعَظیمُ فیکِتابه: اَعُوذُ باللَّهِ مِنَ الشَّیْطانِ
الرَّجیم، »وَ مِنْ آیاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُمْ مِنْ اَنْفُسکُمْ اَزواجَاً لِتَسْکُنُوا اِلَیْها وَ جَعَلَ بَیْنَکُمْ مَوَدَّةً وَ رَحْمَةً«، »عِبادَاللَّه اُوصیکُمْ بتَقْوَیِ اللَّه«.
در خطبه اول به وعده گذشته خودم وفا میکنم و جمعبندی مطالبی که در طول سال جاری، در بخش »عدالت اجتماعی در روابط زن و مرد« در اسلام گفته بودم، مطرح میشود که مردم ما اگر بحثهای گذشته را فراموش کرده باشند، خاطره جدیدی پیدا کنند و فهرستی از مسایلی که گفتم، تجدید شود.
خطبه دوم را نیز سعی خواهم کرد، در مسایل روز در حد اختصار و ضرورت عرض کنم. البته ما به خاطر مطالب زیادی که باید کمکم مطرح کنیم، موفق نشدیم همه آن مسایلی که لازم است، در عدالت اجتماعی اسلام و در روابط زن و مرد عرض کنیم. ولی آنچه که گفتیم امروز سرفصل آن را دوباره تذکر میدهم:
گفته شد که تاریخ بشریت از ابتدا تا امروز، با مظلومیت زن همراه بوده است و قشر زنان در تاریخ، همیشه دچار فلسفهبافیهای ناروا و ایدئولوژیهای غلط و برخوردهای نامناسب در مکاتب گوناگون بشریت بودهاند تا جایی که اینان را گاهی »انسان« نمیدانستند و گاهی »انسان دست دوم« و طفیلی مرد و »نیمه انسان« میدانستند. ما گفتیم که اولین و بهترین مکتبی که با دید صحیح با مسأله موجودیت و ماهیت و حقانیت مقام انسانی زن، برخورد کرد، مکتب اسلام بود که در این فصول این مسایل را توضیح دادیم.
گفتیم که دنیای غرب از حدود یکصد سال پیش، برای احقاق حق زن تلاشهایی کرده و خواسته است که حق زن را در جامعه ادا کند. غربیها برخوردی با این مسأله کردند و برخوردی نیز مارکسیستها کردند و برخوردی هم اسلام دارد که در فصول زیادی، این مسایل را توضیح دادیم[t1].
غربیها از یکصد سال پیش که این تلاش را آغاز میکنند، موقعی شروع میکنند که زن در اروپا در نظر بسیاری از کسانی که ادعای علم و فلسفه میکردند، انسان کاملی به نظر نمیآمده است؛ البته نباید گفت که غربیها حقوق اجتماعی زن را ندادند - در این راه تا حدود زیادی حقوق زن را تأمین کردند - اما مسیر اشتباهی که انتخاب کردند، زن دچار یک ضرر دیگری شد که امروزه شما شاهد آن هستید که زنان بسیاری در سراسر دنیا تحت تأثیر فرهنگ به اصطلاح عادلانه غربیها در مورد زن هستند، که امروز مظلومترین عنصر به حساب میآید، اولاً به خاطر اینکه شناخت درستی از انسان، اهداف و ماهیت انسان نداشتند و از نظر اینکه یک بعدی به بشریت نگاه کردند و فقط بعد مادی و جسمی و رفاه جسمی و لذات و شهوات مادی را در نظر گرفتند، طبعاً موضعگیری غلطی کردند، با اینکه در این مسأله حسن نیّت داشتند.
ثانیاً اغراض و افکار غلط، راهی را که انتخاب کرده بودند، منحرف کرد؛ برای اینکه در »نهضت حقوق بانوان« و تساوی زن و مردی که در غرب برپا شد، چهار پنج عنصر منحرف در اهداف وجود دارد.
یکی اینکه وقتی جهان به طرف صنعتی شدن میرفت، آنها دنبال نیروی کار ارزان بودند و دیدند اگر یک دفعه نصف انسانها را به بازار کار بریزند، سرمایهدارها میتوانند از این بخش عظیم نیروی کار جدید استفاده کنند و دوم اینکه بخش زیادی برای مصرفی کردن جامعه و شهوی کردن جامعه، مصلحت میدیدند که زنان را در عرصه جامعه، به میدان بکشانند تا از طریق دامن زدن به شهوتپرستیها و بیبند و باریها و دادن مدها و دعوت خانمها به مصرف زیاد و ابتکار مُدها، مصرف مواد صنعتی را از این طریق در جامعه زیاد کنند.
سوم اغراض سیاسی که عدهای به خاطر »اهداف سیاسی و گرفتن آراء« به این مسایل میپرداختند که طبعاً از ریشه آلوده بود و چهارم دخالت شهوتپرستها و بی بند و بارها برای استفاده مجانی در میدانها، کنار دریاها، کارخانهها، مدارس، کلاسها، خیابانها، کابارهها و کافهها از زنها و فکر سوءاستفاده به صورت نامشروع و مجانی از خانمها در خارج از محیط خانواده، مجدداً یک عنصر انحرافی بود که در این مقدمات کار، تا آخر وجود داشت.
اینها به علاوه دید غلط و جهانبینی نادرستی که داشتند، چون توجه به معنویات و ابعاد معنوی زن و مرد و اهداف عالیه بشریت - که در قلم خلقت برای انسان تعبیه شده بود - نداشتند، فلسفه غلط و افکار ناروا هم مؤثر شد و در نتیجه به جای اینکه خانمها در اثر نهضت حقوق زن به توانایی برسند، وضعشان به اینجا رسید که من در بحثهای سال گذشته، نمونههای زیادی از خانمهای بیسرپرست، خانمهای ولگرد، بچههای بیسرپرست، خانوادههای از هم گسیخته، معتادها و امراض گوناگون گفتم که در حال حاضر هم همین وضع وجود دارد.
اما اسلام با شناخت درستی که از انسان داشت و با اهداف صحیحی که برای حرکت انسانیت قایل بود و با راه صحیح، منطبق با فطرت و اقتضای طبیعت حرکتِ زن و مرد و نیازهای مادی و معنوی و توجه به همه ابعاد جسمی و روحی زن و مرد که از قلم مهندس آفرینش و مقنن جامعه، هر دو در یک مسیر تراوش کرده است، موفق شد راه درستی را انتخاب کند.
اولین گامی را که اسلام برداشت، تغییر دید دنیا نسبت به زن بود؛ اسلام اعلام کرد که زن از جنس بشر است و انسان دست دوم نیست. بعد در فصل روشهای اعاده حقوق خانمها، اسلام روشهای درستی را انتخاب کرد و بدون سر و صدا، زن را به مقامی که باید برسد، رساند و همه جوانب کار را در نظر گرفت.
فقه اسلام با اعاده روشهای درست و رعایت تمام جوانب، مصالح زن و مرد، فرزندان و خانواده و جامعه را در نظر گرفته است و در این راستا با آوردن مدیریت و افکار درست در اداره کشور و تسلیم شدن در مقابل حق، مسایل زن را مطرح و از لحاظ تاریخی زن را احیا کرد.
قرآن برای اینکه شخصیت زن را اعاده کند، شخصیتی که تاریخ آن را منکوب کرده بود، شخصیتهای بزرگی از زنان تاریخ را در قرآن به رخ کشید: انسانی مثل حضرت حوا که همسنگ حضرت آدم(ع) حرکت میکند، زن بزرگواری مثل حضرت مریم که تا آن سطح بالای محدثه و طرف مکالمه ملائکه، اوج میگیرد. مادر و خواهر حضرت موسی(ع) و دختران حضرت شعیب و حتی آوردن شخصیتی غیرمذهبی ولی عاقل و مدبر مثل ملکه سبا مورد ذکر در تاریخ حضرت سلیمان که با آوردن مدیریت او و افکار درست او در اداره کشور و تسلیم شدن او در مقابل حق، اینگونه مسایل را مطرح کرد و شخصیت زن را در جاهای زیادی از قرآن میبینیم.
اسلام از لحاظ تاریخی زن را احیاء کرد. از لحاظ فلسفی مقام زن را مقام بالای انسانیت و همسنگ مرد معرفی کرد. از لحاظ مقررات اجتماعی به زن استقلال کامل داد و زن را حاکم بر سرنوشت خودش در جامعه و آزاد در تصمیمگیری کرد.
و نیز دادن استقلال اقتصادی به خانمها بود که حق کار به آنها داد و مزد آنها را حق و ملک خودشان معرفی کرد و تجاوز به مزد آنها را ظلم و غصب معرفی کرد. انتخاب شغل را به عهده خودشان گذاشت. مَهر وارث را ملک خودشان دانست. زنی که در محیط خانه، خرج، نفقه، حق مسکن، لباس، دارو و دکترش به عهده مرد است، در عین حال مهریهاش از خودش است و حق و مزد کارش برای خودش است وارثی که به او رسیده برای خودش است؛ هیچ گونه مسئوولیتی هم در اداره خانه به عهده او گذاشته نشده که حتی کار خانه را هم اگر صفا و صمیمیت نباشد و بخواهد مزد بگیرد، میتواند بگیرد.
زن مستقلترین انسان در مسایل اقتصادی است و حاکمیت مطلق بر دستاوردهای کار خودش دارد. اسلام اجازه کار و فعالیت در محیط جامعه را در همه کارها به جز سه مورد - جهاد، افتاء، قضاوت - به خانمها داده است.
اسلام تحصیل را برای زنان بسیار لازم میداند و نمونه آنها حضرت زهرا(س) و حضرت زینب (س) و دیگران میباشند که اینان از افتخارات تاریخ بشریت هستند.
در زندگی اجتماعی با مقرراتی که درباره ازدواج وضع کرد، همه سنّتهای غلط و منحرفی را که وجود داشت - و زنها را اسیر میکرد و شاید در تمام عمرشان محروم از لذات جسمانی و غرایز جنسی میکرد - شکست و راه تمتع از لذات غریزی را برای خانمها و آقایان باز کرد و تشویق به ازدواج کرد و طلاق را محکوم کرد، چرا که بسیاری از خانمها از زمانی که اولین شوهرشان را از دست میدهند، دیگر تا آخر عمرشان محکوم به تجرد و انزوا نباشند.
مراسم ازدواج را آنقدر تسهیل کرد که برای هر خانمی امکان دارد، از لحاظ اخلاقی و سنّت شکنی آن چنان مسأله را باز و طبیعی آورد که هر خانمی احساس کند نیاز به ازدواج دارد، خودش بتواند شوهر مورد نظرش را انتخاب کند و پیشنهاد ازدواج بدهد و این امر را مستحب کرده است و سنّتهای مکروه جاهلیت را که هنوز هم در بعضی از جاها هست، به هم زد.
اسلام در داخل خانه با معارفی که در زندگی اجتماعی، خانوادگی آورده است، بهترین کانون صفا و صمیمیت را که بین زن و مرد میتواند باشد، به وجود آورده است. حقوقی برای مادران در نظر گرفته که فرزندان باید در نظر داشته باشند. حقوقی برای مراعات حال همسران آورده و گفتم در محیط خانه با نداشتن مسؤولیت اقتصادی، خیلی بیشتر از مردها حق بهرهبرداری دارد؛ چون که اموال خودش را دارد به اضافه نفقه و مهری که از شوهر میگیرد.
در زمینه حجاب، اسلام مایل است زن پس از پرورش فرزندان و انجام کار خانه، خدمات خود را انجام دهد و با اینکه در جامعه ما چادر بهترین حجاب است، ولی بیچادرها هم با حفظ پوشش اگر آرایش نکنند و قصد خودنمایی نداشته باشند و یا اینکه خود را به صورت کالای سکسی معرفی نکنند و موجب ابتذال جامعه نشوند، میتوانند کار کنند، رانندگی کرده و نسبت به انجام کارهای مورد نیاز جامعه اقدام کنند.
طلاق را به گونهای ترسیم کرده که کانون خانواده تحت وزش بادهای مسموم شهوترانی و بیبند و باری و هوسرانی مردها و زنها قرار نگیرد؛ کانون خانواده مستحکم باشد و در عین حال اگر روزی به جایی رسید که این جراحی ضرورت پیدا کرد، اسلام آن چنان سدی ایجاد نکرده که زن و مرد در یک محیط بسوزند و نتوانند هیچ کاری انجام دهند؛ اسلام یک جراحی تلخی را با شرایط بسیار مشکلی پذیرفته، اما کاری کرده است که کمتر به این وادی بد و خطرناک بیفتند.
همچنین اسلام به منظور حفظ شخصیت زن و اینکه به یک کالای سکسی تبدیل نشود، عفت، حیا، و راه صحیح زندگی رابه آنها تعلیم داده است تا به آنچه زنان جوامع غربی گرفتار شدهاند، گرفتار نشوند.
غربیها به زن، آزادی، حق تملک، کار و تحصیل دادند و بسیاری از حقوقی که مردها دارند، به زنها نیز دادند. اما ایراد کار آنها این است که این مسایل را با بیبند و باری و با کالا کردن سکسی زن آلوده کردند. ما آمار و ارقامی که در این فصل گفتیم و امروز دنیای غرب گرفتارش است، نشان اشتباه و انحراف غربیها میباشد. اساس خانواده در کشورهای بلوک شرق به هم خورده و آنها در برنامه خود که برهم زدن خانواده بود، شکست خورده و امروز به راه غربیها پا گذاشتهاند.
در مجموع شرایطی که اسلام به وجود آورد، در عین حالی که بنیاد خانواده و جامعه را تحکیم بخشید، توانست تمام مسایل مثبتی را که دنیای غرب به زنها دادهاند، به آنها بدهد و جالب اینکه اسلام 1400 سال پیش در زمینه حفظ شخصیت زن کوشا بوده و به حقوق حقه آنها توجه داشته است؛ در حالی که در غرب به این مسایل توجّه نمیشود. این همه مصیبتی که امروز از لحاظ اخلاقی، اجتماعی، خانوادگی، فسادها، نزاعها، طلاقها، سستی بنیاد خانواده و غیره گرفتار آن هستند، همه معلول انحراف است.
الحمدللَّه جامعه ما امروز در سایه اسلام و انقلاب، راه درست اسلام را انتخاب کرده و تمامی خانمها این مسأله را خوب درک کردهاند که شأن و مقامشان در جمهوری اسلامی، شأن واقعی یک انسان آزاده میباشد و اگر افراد معدودی هم هستند که هنوز تحت تأثیر غربند و هنوز رسوبات سوء برخورد دوران رژیم پهلوی را با خودشان دارند و تبلیغات گمراه کننده غرب هنوز از کانالهای خاصی به آنها میرسد، ما انتظار داریم که در سایه انقلاب و تربیت و تجربه اسلام و با دیدن آثار و عواقب بیبند و باری، مادران و خواهران و در یک کلمه شخصیتهای بزرگ انسانی زنهای ایران را بتوانیم نمونه و الگوی زن در دنیای اسلامی و جهان امروز قرار دهیم.
»اَعُوذُ باللَّهِ مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجیمِ/ بسْمِاللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم/
قُلْ هُوَاللَّهُ اَحَدٌ/ اَللَّهُ الصَّمَدُ/ لَمْ یَلِدْ وَ لَمْ یُولَدُ/ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُواً اَحَد«.
خطبه دوم
بسْمِاللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم
اَلْحَمْدُللَّهِ رَبّالْعالَمینَ وَالصّلوةُ وَ السَّلامُ عَلی رَسُولِاللَّهِ وَ عَلی عَلِیٍّ أَمیرِالْمُؤْمنینَ وَ عَلیَ الصِّدّیقة الطّاهِرة وَ عَلی سبْطِیِ الرَّحْمَةِ اَلْحَسَنِ وَالْحُسَیْنِ وَ عَلی عَلِیّبْنِ الْحُسَیْنِ وَ مُحَمَّدبْنِ عَلِیٍّ وَ جَعْفَرِبْنِ مُحَمَّدٍ وَ موُسَیبْنِ جَعْفَرٍ وَعَلِیّبْنِ مُوسی وَ مُحَمَّدبْنِ عَلِیٍّ وَ عَلِیّبْنِ مُحَمَّدٍ وَالْحَسَنِبْنِ عَلِیٍّ وَالْخَلَفِ الْهادیِ الْمَهْدی(عج).
مناسبتهای هفته و همچنین مسایل روز را به طور اختصار خدمتتان عرض میکنیم.
سالگرد درگذشت آیتاللَّه کاشانی، فقیه مبارز و مجاهد و کسی که راهگشای حرکت روحانیت و اسلامی منطقه ما بوده برای ما معزز و محترم است که ما از ملتمان میخواهیم که این روز بزرگ را فراموش نکنند و یاد این مرد عظیمالشأن را همیشه گرامی بدارند.
مهمترین مسأله ما در این هفته، میلاد با سعادت علیبن ابیطالب امیرالمؤمنین(ع) این ابر مرد تاریخ بشریت است که من مقدار زیادی در این باره حرف خواهم زد و عمده خطبهام را در این محور میگذارم.
قبل از اینکه این مناسبت را بگویم، به خاطر اینکه به سال جدید نزدیک میشویم و در آستانه نوروز باستانی هستیم، دو سه نکته را خدمت خواهران و برادران در سراسر کشور تذکر میدهم. ما ضمن اینکه باید به سنّتهای خوب نیاکانمان - که یکی از آنها همین نوروز و سال جدید است که انتخاب خوبی هم هست که در اول بهار روزی را انتخاب کردند - احترام بگذاریم، کارهای خوبی که در ملت ما، در تاریخ ما به این مناسبت بوده، باید حفظ کنیم و همیشه اسلامی و منطقی برخورد کنیم و اگر کارهای نامناسبی هست، آنها را کمکم دور کنیم. اینکه مردم همه خانهتکانی کنند، نظافت کنند و برای زندگی از نو با نشاط جدیدی، آماده شوند، این بسیار خوب است. ما باید تشویق کنیم که این سنّت خانهتکانی و نظافت و هر چه که بوی تحرک و نشاط میدهد و مفید برای جامعه هست و در اینجا بوده، اینها را حفظ کنیم و احترام بگذاریم. این از چیزهای خوب است.
سنّتی که معمول بوده، دید و بازدیدها، رفت و آمدها، مسافرتها و مخصوصاً صله رحمها، رسیدن به طبقه محروم و کمک کردن به کسانی که امکانات ندارند و نمیتوانند مراسم عید را برگزار کنند، اینها هم بسیار خوب و مطلوب است و باید انجام شود؛ گاهی بعضی از کارها همراه با اسراف بوده، ما باید نداشته باشیم چه در مراسم این عید و چه هر عید دیگری، اسراف و تبذیر بد است. اگر در مراسم شادمانی و اجتماعات، مراسم ناروایی در معاشرتها وجود داشته باشد، بیبند و باری و کارهای خلاف شرع و خلاف اخلاق باشد به اسم عید، اینها را ما نباید مرتکب شویم و نکته مهمتر اینکه توجه کنیم که امروز ما کشورمان در حال جنگ است و ضمن اینکه مراسم عید را دارید، جبهه را فراموش نکنید که بهترین فرزندان ما و عزیزترین انسانهای کشور ما امروز عمدتاً در شهرها و روستاها نیستند، اینها در جبهه ها هستند و برای دفاع از حق و اسلام و کشور و مبارزه با ظلم و ستم، جان خودشان را در راه اسلام و قرآن، فدا میکنند. بیشترین چیزی که باید فکر ما را در ایام عید به خود مشغول کند، باز همین »جنگ« است، ضمن اینکه ما مخالفتی با مراسم عید نداریم و حتماً تأکید میکنیم که هیچ چیز جنگ و جبهه را تحتالشعاع خودش نگیرد که البته نمیگیرد، احتیاج به توصیه ندارد، ملت ما خودشان پیشقدم در این کار هستند، ولی خوب! در خطبه نماز جمعه باید این حرفها را مورد توجه قرار دهیم.
فردا ( روز شنبه ) میلاد شخصیت بزرگ تاریخ بشریت و به خصوص اسلام »حضرت علیبن ابیطالب« است که در همه مذاهب اسلامی - چه شیعه و چه سنّی - این شخصیت، بزرگوار است.
مقام علیبن ابیطالب را ما نمیتوانیم در یک خطبه و یک سخنرانی و در یک مقاله هیچ وقت توضیحی دهیم که خودمان را قانع کند که چیز لایقی گفتیم، به عنوان تبرک عرض میکنیم، نمیشود در آستانه این روز بزرگ از این مسأله حرف نزنیم؛ من فقط یک بُعد زندگی علیبن ابیطالب را تذکر میدهم و مسأله خودمان را که مسایل روز است، در رابطه با این شخصیت بزرگوار مورد تذکر قرار میدهم.
آنچه که از تاریخ صدر اسلام برمیآید، علیبن ابیطالب مشکلگشای جامعه اسلامی و حرکت اسلامی بوده است و این لقب »مشکل گشا« که در عرف، در میان عوام ما برای علیبن ابیطالب بیشتر بکار گرفته میشود، این طور نیست که کسی فکر کند که این ریشه شخصی دارد؛ یعنی یک انسان متوسل میشود به علیبنابیطالب که مشکل خودش را با توسل به آن حضرت حل کند، این ریشه تاریخی دارد و این مشکل گشایی یکی از شؤون مشخص امیرالمؤمنین در تمام دورانی بود که ایشان زندگی میکردند.
من فقط به چند فراز تاریخ اشاره میکنم، ببینید مهمترین مشکلات را علیبن ابیطالب در مسیر حرکت اسلام باز کرده است: یکی از مهمترین مشکلاتی که در حرکت تاریخ اسلامی پیش آمد، توطئهای بود که در مکه کردند و بنا گذاشتند که پیغمبر را ترور کنند و ماجرای اسلام را خاتمه دهند که علیبن ابی طالب با رفتن در بستر پیغمبر(ص) و فریب دادن دشمنان پیغمبر(ص) و اسلام، این مشکل را از جلوی راه اسلام برداشت؛ جان خودش را گذاشت و پیغمبر(ص) و اسلام را نجات داد.
مشکلاتی که در جریان هجرت و آوردن بچههای پیغمبر و نزدیکان پیغمبر از مکه به مدینه بود، علیبنابیطالب حل کرد. در مدینه مهمترین مشکلی که بروز کرد، لشکرکشی قریش بود که اولین جنگ مهم را به وجود آورد، جنگ بدر بود، علیبن ابیطالب این مشکل را برای اسلام حل کرد. همه مورخین قبول دارند که شمشیر علیبن ابیطالب بود که باعث پیروزی در جنگ بدر شد.
در جنگ اُحُد موقعی که جان پیغمبر به خطر افتاده بود و عمده نیروهای کیفی شهید شده بودند و یا فرار کرده بودند، علیبن ابیطالب ماند و آن قدر جراحت برداشت که یک جای سالم در بدنشان نبود که باز در همان نقطهای که تاریخ اسلام به خطر افتاده بود و جان پیغمبر در خطر بود، علیبن ابیطالب مسأله را حل کرد.
در جنگ احزاب که جزو مهمترین جنگهایی بود که وسیعترین توطئه علیه اسلام بود، همه دشمنان اسلام متفق شده و برنامهریزی کرده بودند که پیغمبر را از میان بردارند و مدینه را فتح کنند؛ پیغمبر اطراف مدینه خندق کندند و اوج آن جنگ موقعی بود که عمروبن عبدود از خندق پرید و سد پیغمبر را شکست (به اصطلاح از سدی که درست کرده بود با چند نفر دیگر عبور کرد) و آن روز وقتی که علیبن ابیطالب جلو عمرو رفت، پیغمبر(ص) فرمود: امروز همه کفر در مقابل همه اسلام قرار گرفته است. این تعبیر خیلی بزرگی است. آن روز علیبن ابیطالب با شکست دادن عمرو این مشکل را حل کرد و جنگ احزاب به نفع پیغمبر(ص) تمام شد.
در جنگ خیبر که یکی از فتوحات مهم اسلام است، علیبن ابیطالب محور جنگ بود و او فتح کرد. در فتح مکه اوج قضیه را ببینید: پیغمبر(ص) برای اینکه نشان بدهد که آن نقطه اصلی فتح کجاست، وقتی که قرار شد بتها را از بالای کعبه پایین بیاورند، علیبن ابیطالب پایش را روی دوش پیغمبر میگذارد و بتها راپایین میکشد؛ برای اینکه همه هدفها همین بوده، بیشتر این جنگها برای این بود که این بتها را پایین بریزند و بتها را به دست علیبن ابیطالب پایین میریزند.
بعد از پیغمبر هم مسأله همین طوری بوده است؛ چقدر خلیفه دوم مکرر گفته که اگر علیبنابیطالب نبود، چه میشد و مصایب و مشکلاتی که پیش میآمد، با اینکه علیبن ابیطالب منزوی بودند، وقتی که مشکل برای جامعه پیش میآمد، ایشان میآمد و مشکل را حل میکرد. بعد از آنکه خودشان سر کار آمدند و آن چند سالی که حکومت کردند، الگوی مناسبی که ما برای بشریت در تاریخ داریم، همان چند سال حکومت علیبن ابیطالب است، با آن قاطعیتی که در اجرای احکام اسلام و جلوگیری از انحرافها ایشان نشان دادند، با اینکه میدانستند جامعهشان و محیطشان نمیگذارد این قاطعیتها به پایان برسد، ولی برای اینکه یک الگو و یک نمونه در تاریخ گذاشته شود که اگر یک روزی دنیا خواست الگوی اسلام را بگیرد، چیزی داشته باشد، علیبن ابیطالب چنین چیزی را در تاریخ ترسیم کردند و مهمترین مشکل تاریخ را حل کردند.
البته ما هنوز تا آنجا فاصله داریم. آن روزی که ما بتوانیم به نهجالبلاغه عمل کنیم و راه علیبن ابیطالب را عمل کنیم و آن راه را سرمشق خودمان قرار دهیم و آن روزی که دنیا بتواند تابلو حکومت و اداره کشور را از تابلو علیبن ابیطالب استنساخ کند، آن روز ارزش این مشکلگشایی علیبنابیطالب برای تاریخ روشن میشود.
من حالا اینجا میخواهم از همین دریچه وارد مسایل خودمان شوم. ما امروز به اسم حکومت علیبن ابیطالب و ولایت فرزند علی و نیابت از علیبن ابیطالب، حکومت تشکیل دادیم و راه علیبن ابیطالب را پیش میگیریم. تقریباً همان وضعی که برای علیبنابیطالب پیش آمد، برای ما هم پیش میآید و تا به حال هم آمده، قاسطین و مارقین و ناکثین که علیه علی(ع) قیام کردند و نگذاشتند این حکومت به راه خودش برود، همانها در چهرههای دیگری، امروز علیه این حکومت مبارزه میکنند. خشکمقدسهایی که علیبن ابیطالب را نمیتوانستند تحمل کنند و میگفتند ما نمیفهمیم این جنگهای داخلی مسلمانکشی است، ما هم امروز داریم. منافقینی که علیبن ابیطالب را نمیتوانستند درک کنند و با شعارهای انقلابی »لاحکم اِلاّاللَّه« خوارج نهروان - به جان علیبن ابیطالب افتادند، ما امروز هر دو شکلش را داریم. سرمایهدارهایی که عدالت علیبن ابیطالب را نمیتوانستند تحمل کنند و قدرتمندانی که میخواستند از قدرت سیاسیشان سوءاستفاده کنند و علی به آنها اجازه نمیداد و نمیتوانستند تحمل کنند، ما امروز داریم.
قدرتهای سرمایهداری امروز، (منتها خوب دنیا صنعتی است و دنیا به هم مربوط است) کل دنیا در مقابل ماست، الان مقیاس، خیلی وسیعتر است. امروز آمریکا و شوروی، منافق، لیبرال، ارتجاع و صهیونیسم، سرمایهدار و بیبندوبار و ولگردها دست در دست هم دادند علیه این حکومت. آن روز همدرمقیاس تاریخ آن زمان همه این ریشهها علیه علیبنابیطالب متحد بودند و آنها موفق شدند علیبن ابیطالب را بالاخره از پا در آورند اما امروز نمیتوانند از پا درآورند، این سرّ مسأله را میخواهم عرض کنم.
سرّ مسأله چیست؟ با اینکه قدرتهایی که امروز جای ناکثین و مارقین و قاسطین را گرفتند، تحقیقاً نیرومندتر از آن مثلثی بود که با علیبن ابیطالب میجنگید، امکاناتشان هم بیشتر است، از این طرف هم شکی نیست که ما مسؤولین کشور و حتی شخص رهبر عظیمالشأن ما، خاک پای علیبن ابیطالب هم نمیشویم؛ یعنی فکر کنیم که مدیریت کشور ما، امروز از مدیریت علیبن ابیطالب بالاتر است؛ این هم که نیست!
تحقیقاً ما یک قطره هستیم، حتی رهبر عظیمالشأن ما یک قطرهای از اقیانوس علیبن ابیطالب است و افتخار میکنیم که ما بتوانیم شاگرد قنبر، غلام علیبن ابیطالب باشیم، کسی ادعایی ندارد. پس سرّ مسأله چیست؟ مردم هم که به صدر اسلام نزدیکتر بودند و هنوز آثار محسوس پیغمبر در مدینه بود. یک نکته بسیار خوبی وجود دارد که آن رمز استقامت این انقلاب و شکست دشمنان ماست که این نکته در زمان علیبن ابیطالب نبود و آن آگاهی و هوشیاری و فداکاری مردم است؛ اساس کار اینجاست.
من خواهش میکنم، آنهایی که اهل نظر هستید، نهجالبلاغه را آن قسمتهایی از کلمات علیبن ابیطالب که مربوط به مردم میشود، بخوانید با وضع الان خودمان مقایسه کنید، ببینید علیبنابیطالب چه دل پرخونی داشت از همانهایی که تازه با خودش بودند، نه آنهایی که با معاویه بودند، در جنگ بصره آمدند، یا در جنگ نهروان آمدند و علیه او میجنگیدند.
همانهایی که با آنها بودند وقتی که اعلام بسیج عمومی میکرد. وقتی که دعوت میکرد مردم را که به جهاد بروند، یا وقتی که در میدان جهاد میرفت و مأموریت میداد و اجرا نمیکردند، یا وقتی که آمدند، حکمیت را و صلح را بر علیبن ابیطالب در جنگ صفین تحمیل کردند. علیبنابیطالب چه میگوید، گاهی به اینها میگوید که خداوند یا شما را از من بگیرد، ملت خوبتری به من بدهد، یا من را از شما بگیرد، یک کس مناسب شما را به شما بدهد. گاهی مقایسه میکند و میگوید این اطرافیان معاویه با اینکه اولیای شیطانند، در گمراهیشان پابرجاتر از شما که با من در راه حقتان هستید، هستند.
اینکه معروف است علیبن ابیطالب درد دلش را به چاه میگفته و کسی نبوده که گوش به حرفش بدهد، راز مطلب این است که علیبن ابیطالب رهبری، شخصیتی، امامی و بزرگواری بود که ملت آن روز و افکار عمومی آن روز که آنجا بودند، این شخصیت و عدالت و افکار را نتوانستند بفهمند و نتوانستند علیبن ابیطالب را تحمل کنند. امروز این قضیه معکوس است، یعنی امروز ملت ما انصافاً جلو هستند و من بارها در جلسات خصوصی از زبان شخص امام شنیدم که ایشان میفرمایند که من وقتی این جوانها (اینها را در اظهارات عمومیشان هم فرمودند، در جلسات خصوصی حتی یک مقدار جدیتر مسأله را مطرح میکنند) این مردم را میبینم این جوری حرکت میکنند، حسرت میخورم که چقدر ما از اینها عقب هستیم. امام هیچ وقت اهل مبالغه و گزافه گویی نیستند، معمولاً حرف را با اراده میگویند و به محتوای حرفشان توجه دارند که دارند چه میگویند.
خوب! وقتی که ایشان این را میگویند، ماها دیگر چه بگوییم! و این یک واقعیت است. آنچه که امروز آمریکا، شوروی، عراق، اسرائیل را شکست میدهد، همه توطئهها را خنثی میکند، همه تبلیغات گمراهکننده را پوچ میکند و به هوا میفرستد و این مردم را در مسیر خودشان هدایت میکند، سرّش این است که این مردم آگاه و مؤمن و فداکارند.
حضرت علیبن ابیطالب(ع) این را کم داشت، این عنصر در خدمت علی(ع) نبود، عدهای بودند، اشخاصی مثل مالک اشتر، مثل محمد حنفیه، مثل خیلی از شخصیتها بودند، اما آن تعداد کافی نبود، اینکه حضرت علی(ع) داد میزند »یا اَشْباهَ الرِّجال وَ لارِّجال« ای شبیه مردان، شما مرد نیستید.
این حرف مال آن روز است، اگر ما امروز این همه مظاهر قدرت و عظمت میبینیم و اگر امروز این همه حماسه میبینیم و اگر امروز این همه ضعف برای دشمنانمان در مقابل این ملتمان میبینیم و آن روز برای حضرت علی(ع) نبود، سرّش این است که خداوند به عقول و افکار و احساسات این مردم آن چنان رشد داده است که در یک سطحی قرار گرفتهاند که خودشان مصالح خودشان را میفهمند.
تحقیقاً الان مسؤولین کشور و رهبری کشور قبول دارند که درک مردم از مصالح جنگ و مصالح برخورد اسلام و کفر و ضرورت مقاومت، در سطحی است که کمتر از سطوح بالای کشور نیست، بلکه گاهی نیز جلو هستند، یعنی در مجموع جلو هستند.
آدم وقتی در جبهه در میان اجتماع بچهها و در حرکت بچهها و جوانها قرار میگیرد، میفهمد که این رشد را خداوند به آنها داده است، من سه نمونه دیروز در نامههایم دیدهام که به عنوان نمونه عرض میکنم، اینهایی که عرض میکنم، واقعاً مشت از خروار است. هزارها نامه هر روز هست، هزارها صحنه هر روز هست، فقط دیروز عصر (پنجشنبه بعد از ظهر) بین نامههایم که میخواستم برای نماز جمعه چیزی جمع کنم، سه تا نامه را در میان نامههای دیروزم دیدم، در حالی که هر روز از این نامهها در نامههایم هست. بنده کمترین نامه را دارم، دیگران هم از این نامهها و از این صحنهها دارند، آنها که از ما بیشتر در میان مردم هستند، خیلی از این چیزها را دارند میبینند؛ من آنها را عرض میکنم ببینید که چه نمونههایی است.
یک خانمی از ملایر نامه نوشته و در پاکتی هم یک مقدار زیورآلات فرستاده؛ گردنبند، انگشتر، النگو و گوشوارهاش را که معمولاً تمام خانمهای متوسط نیز اینها را دارند. در نامه نوشته من خانهام در شهرستان ملایر بمباران شده و دوتا رزمنده هم الان در جبهه داریم و الان تنها چیزهایی که با خودم بوده و در بمباران خانهام منهدم نشد، برایتان میفرستم تا بدهید خرج جنگ شود. عرض کردم اگر یک نمونه بود، آدم اصلاً نمیگفت، تقریباً اکثریت مردم این جوری هستند و این هم یک نمونه است.
یکی دیگر از نامهها که خیلی مرا تکان داد، نامهای بود که یکی از نمایندگان از جبهه برایم آورده بود؛ یکی از رزمندگان نوشته: من الان عازم رفتن به خط مقدم هستم و در یکی دو ساعت آینده جلو خواهم بود، در کوله بارم نگاه کردم دیدم یک مقدار پول دارم که همراه نامه فرستادم و نوشته من فقط از مال دنیا اینها را دارم که دادهاند در اینجا خرج کنم و چون الان دارم به خط مقدم میروم، اینها را میفرستم برای شما که به احتمال قوی بر نخواهم گشت، اینها را به رزمنده دیگری بدهید که راه مرا ادامه دهد و هیچ چیز از شمانمیخواهم جز اینکه سلام مرا به خدمت امام برسانید و به امام بگویید که فرزندان شما حقانیت راه شما را فهمیدهاند، شما مطمئن باشید که این راه بیرهرو نخواهد ماند، و تفنگهای ما را دیگران بر خواهند داشت.
رزمنده دیگری چکی فرستاده بود، مجموعه حقوقی که به عنوان فوقالعاده و غیره در این مدت گرفته، برایم فرستاده و نوشته بود که من در این مدت چیزهایی را گرفتهام، ولی فکر میکنم که اسلام، کشور، انقلاب بیش از اینها از من طلبکار است. من برای جنگ نمیخواهم حقوق بگیرم.
این سه تا نامه را همان طور که عرض کردم دیروز ( پنجشنبه ) بین نامههایم بود و هر روز از این نامهها هست، در پیش همه مسؤولین نیز چنین نامههایی هست و در همه جا نیز هست. در جبههها نیز هست، در وصیتنامهها و روزنامهها و در همین خاطرات جبهه نیز هست و درمصاحبههای رادیو و تلویزیون هست که خودتان میبینید، در خانههای خود شماها نیز هست و شما هر روز با این مسایل مواجه هستید، حضرت علیبن ابیطالب(ع) چنین افرادی را نداشت. (حتماً همینطور است و تا خودتان هستید، اسلام تنها نخواهد ماند، امام و شاگردان امام و مریدان امام در مقابل این روحیات شما خاضع هستند).
این هفته که میآید سالگرد انفجار بمب در مراسم نماز جمعه است. وقتی که بمب منفجر شد و آتشش تا همین تریبون آمد که امام جمعه بزرگوارمان برادر ارجمند و رشیدمان آقای خامنهای، مثل کوه ایستاده بود و شعله آتش به صورتش رسید و هیچ تکان نخورد و کل این جمعیت یکپارچه در آن روز فریاد مقاومت سر دادند، آن منظره در زمان علیبن ابیطالب(ع) هیچ وقت اتفاق نیفتاد و نمیتوانست اتفاق بیفتد.
آن موقع مردم جسدهای قطعه قطعه شده شهدا را که از بین آنها عبور میدادند به خوبی میدیدند و همچنان نشسته بودند و خطبههای نماز جمعه را گوش میکردند، و جالب اینکه در همین نماز جمعه و در سوره نماز جمعهای که در قرآن داریم که خداوند از اصحاب پیغمبر که دوروبر آن حضرت بودند، گله کرده و گفته وقتی تو داری نماز جمعه میخوانی، وقتی صدای کاروانی را میفهمند دنبال تجارت میروند یا لهو و لعب. و همان مردمی که در رکاب پیغمبر(ص) بودند، سوره جمعه قرآن از آنها گله میکند که اینها پای خطبه هم نمینشینند. خوب! این مردم آیا قابل مقایسه با آن مردم هستند. رهبرانمان قابل مقایسه نیستند، پیغمبر (ص) و علی (ع) خیلی بالاتر بودند. چیزی که آن روز نبود این مردم بودند، و آن چیزی که امروز دنیا کم دارد و نمیتواند در مقابلش مقاومت کند، نداشتن یک چنین مردمی است.
چند روز پیش کمیته امداد امام، قافلهای را راه انداخت؛ دو هزار کامیون در شرایط موجود ما، در شرایط جنگ، در شرایط بمباران، در شرایط شکست قیمت نفت، در همه شرایط بد اقتصادی که بر ما تحمیل کردند، یک نهاد دو هزار کامیون با آن همه امکانات به جبهه ها میفرستد. همین حالا که با شما حرف میزنم از زابل، از منطقهای که همیشه فقر و محرومیت صفت بارز آن منطقه بوده، کاروان عظیمی را مردم راه انداختند که به طرف جبهه در حال حرکت است. از شهرستانهای بمباران شده دایماً کامیون خواربار و امکانات دیگر به طرف جبهه در حال حرکت است. این طور چیزی تازگی دارد. این مسأله است که تفاوت دارد و این مسأله است که دشمنشکن میباشد و دشمنان ما در اینجا کاری نمیتوانند انجام دهند. شما باید همین راه را ادامه دهید، اگر شما این جور باشید، هر کس که مدیر کشور باشد، مجبور است که مثل شما در راه حق بماند و کسی غیر حق نمیتواند در مدیریت این کشور باشد و دشمنان شما نیز کاری نمیتوانند انجام دهند، آنان به ابتذال کشیده شدهاند.
شما ببینید با همه برنامهریزی که آمریکا کرده بود، که یک کار تبلیغی علیه ما انجام دهند، به چه ابتذالی کشیده شد، آمریکاییها آن روز در دنیا مثل لکه حیض شدند، کاخ سفید الان واقعاً یک ملعبه شده در دست همه مردم و همه روزنامهها؛ یک حرکت زشت دیگری را نیز شروع کردهاند که همین »کمیسیون تاور« گزارش داده. حالا کمکم مضامینش میرسد، آدم میفهمد که یک چیزهایی در این گنجاندهاند که همان راه قبلیشان را ادامه بدهند، چیزهایی نقل کردند که شوروی را علیه ما تحریک کنند و ما را علیه شوروی. معلوم است که اصل آن حرکت هم برای فاصله انداختن بین ما و روسها بوده که ما را با همسایهمان به جنگ بیندازند.
در گزارشهای این کمیسیون، جملاتی را نقل کردهاند که ایرانیها این طور گفتند یا آن طور گفتهاند که همه هم دروغ است. وقتی هم که به اینجا آمده بودند، به ما میگفتند که روسها 36 لشکر جمع کردند در مرز جنوبی (آذربایجان) کجا و کجا و بناست به شما حمله کنند و یک نقشه هم - که این نقشه را نیز به دنیا نشان خواهیم داد - فرستادند و گفتند که این نقشه ماهوارهای است و در آن نقشه خطهایی که شوروی میخواهد نفوذ کند؛ مثلاً از ارس و جای دیگر، از خزر و غیره و اهدافی را که از زاگرس دارد و به کجا خواهد رسید نیز تعیین کردهاند.
درست برنامه آنها این بود که بگویند شوروی هم میخواهد با شما بجنگد! آنها دو هدف را با طرح این مسأله تعقیب میکردند، یکی اینکه ما نیروهایمان را در جنگ عراق بکار نبریم و یکی اینکه مبادا ما به شورویها یک مقدار نزدیک شویم و روابطمان را حسنه کنیم. آن موقع موفق نشدند و حالا در کمیسیون »تاور« این مسأله را گنجاندهاند و گفتهاند که ایرانیان این طور میگفتند و این شیطنتها را دارند ادامه میدهند؛ این قدرت شماست که آنها را به این وضع انداخته است.
مسأله دیگری که در منطقه داریم و الحمدللَّه به خوبی حل شده، مسأله سوریه در لبنان بود، خوشبختانه حضور سوریها در لبنان یک امنیت نسبی را به وجود آورد و آن شیطنتی که بعضی از شیاطین خواستند بکنند که بین حزباللَّه و سوریه را تیره کنند، موفق نشدند و یک حادثه تلخی اتفاق افتاد و با پیامی که آقای حافظ اسد برای آقای خامنهای فرستادند، مسأله برای ما روشن شد که سوریها بنای ایذای حزباللَّه را در لبنان ندارند و حزباللَّه هم متوجه این نکته بوده و هست و آن توطئهای که میخواست بین نیروهای رزمنده لبنانی و سوریها تفرقه ایجاد کند، شکست خورد و همچنان الان نیروهای رزمنده معتقد هستند که امروز سوریه محکمترین سد مقاومت در مقابل اسرائیل است و باید محفوظ بماند و سوریه هم قبول دارد که حزباللَّه بالندهترین نیروی مبارزه علیه استکبار و اسرائیل و صهیونیسم است و بحمداللَّه اینها این مسایل را فهمیدهاند و ما امیدواریم که دیگر توطئهها در آنجا نتواند مؤثر باشد.
در پایان عرایضم شما را به تقوای الهی و پرهیزگاری دعوت میکنم.
ترجمه خطبه عربی
بسْمِاللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم
اَلْحَمْدُللَّهِ وَالصّلوةُ عَلی رَسُولِاللَّهِ وآله عَلی عباداللَّه المتَّقیِنْ.
پیروزیهای دو ماهه اخیر جبهه به خوبی ثابت نمود که ایران اسلامی، قدرت شکست کامل عفالقه عراق را دارد. و شرارتهای اخیر صدامیان در زدن شهرها و مراکز علمی و فرهنگی و مساجد و مدارس و استفاده مجدد از اسلحه شیمیایی، نشان داد که جنایتکاران بعثی از هیچ گونه جنایتی ابا ندارند.
در اینجا لازم میدانم، یکبار دیگر با مجامع بینالمللی و کشورهای اسلامی اتمام حجت کنیم و از آنها بخواهیم که اگر میخواهند در جهت صلح منطقه و جلوگیری از خسارت بیشتر دو ملت ایران و عراق کاری کنند، ممکن است در آیندهای نه چندان دور فرصت را از دست بدهند.
ما ثابت کردهایم که دست از خواسته خود در مورد اجرای عدالت و تنبیه متجاوز و تأدیه خسارت مظلوم و برگشت آوارگان مظلوم عراقی به عراق، برنمیداریم و تا هر جا لازم باشد پیش میرویم و نیز ثابت کردهایم که قدرت تأمین خواستههای خود را داریم.
تنها چیزی که ما را محدود میکند، ملاحظات انسانی است که مایلیم این اهداف را با ضایعات کمتر به دست آوریم و روزی که از اقدام دیگران مأیوس شویم در اعمال قدرت کامل، درنگ نخواهیم کرد.
ما مایلیم که حذف صدام و کیفر متجاوز جنگافروز در داخل عراق، توسط خود مردم عراق انجام شود و این کار با سلب حمایت ابرقدرتها و ارتجاع منطقه از صدام، عملی است.
شکی نیست که این حمایتهای غیرعادلانه و غیرحق خواهانه به نفع مردم عراق و منطقه نیست و اثر سوء مسلّم آن، ایجاد خسارت بیشتر برای مردم عراق و ایران و تأخیر مجازات اجتناب ناپذیر مجرمان بعثی است که طبعاً با بیشتر شدن جرم و جنایت و کیفر آنها همراه است و اثر آن سلب اعتماد ملتها از مراکز بینالمللی و دولتها در انجام وظایف و پیروی از مصالح است و اثر سوء دیگر آن ناامنی منطقه و نگرانی از توسعه جنگ است؛ این اتمام حجت ما را جدی بگیرید.
تضعیف ماشین جنگی صدام در ماههای اخیر راه را برای حرکت سرنوشت ساز ما فراهم کرده، اگر از وضع موجود امروز درس نگیرید، فردا ناچار تسلیم واقعیت خواهید شد، اما مسؤولیت عدم جلوگیری از خسارات و تلفات را به عهده دارید و آن روز پشیمانی سودی ندارد.
»اَعُوذُ باللَّهِ مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجیم/ بسْمِاللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم/
قُلْ یا اَیُّهَاالْکافِرُونَ/ لا اَعْبُدُ ما تَعْبُدُونَ/ وَ لا اَنْتُمْ عابدُونَ ما اَعْبُدُ/ وَلا اَنَا عابدٌ ما عَبَدْتُمْ/ وَ لا اَنْتُمْ عابدُونَ ما اَعْبُدُ/ لَکُمْ دینُکُمْ وَلِیَ دینِ«.