خطبه ها
  • صفحه اصلی
  • خطبه ها
  • نماز جمعه تهران به امامت آیت الله هاشمی رفسنجانی

نماز جمعه تهران به امامت آیت الله هاشمی رفسنجانی

  • دانشگاه تهران
  • جمعه ۲۲ اسفند ۱۳۶۵

    خطبه اول

  بسْمِ‏اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم

 اَلْحَمْدُلِلّهِ رَبِّ الْعالَمینَ وَالصَّلوةُ وَالسَّلامُ عَلی رَسُولِ اللَّهِ

 وَ عَلی الِهِ الْأَئِمَّةِ قالَ الْعَظیمُ فیکِتابه: اَعُوذُ باللَّهِ مِنَ الشَّیْطانِ

 الرَّجیم، »وَ مِنْ آیاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُمْ مِنْ اَنْفُسکُمْ اَزواجَاً لِتَسْکُنُوا اِلَیْها وَ جَعَلَ بَیْنَکُمْ مَوَدَّةً وَ رَحْمَةً«، »عِبادَاللَّه اُوصیکُمْ بتَقْوَیِ اللَّه«.

 در خطبه اول به وعده گذشته خودم وفا می‏کنم و جمع‏بندی مطالبی که در طول سال جاری، در بخش »عدالت اجتماعی در روابط زن و مرد« در اسلام گفته بودم، مطرح می‏شود که مردم ما اگر بحثهای گذشته را فراموش کرده باشند، خاطره جدیدی پیدا کنند و فهرستی از مسایلی که گفتم، تجدید شود.

 خطبه دوم را نیز سعی خواهم کرد، در مسایل روز در حد اختصار و ضرورت عرض کنم. البته ما به خاطر مطالب زیادی که باید کم‏کم مطرح کنیم، موفق نشدیم همه آن مسایلی که لازم است، در عدالت اجتماعی اسلام و در روابط زن و مرد عرض کنیم. ولی آنچه که گفتیم امروز سرفصل آن را دوباره تذکر می‏دهم:

 گفته شد که تاریخ بشریت از ابتدا تا امروز، با مظلومیت زن همراه بوده است و قشر زنان در تاریخ، همیشه دچار فلسفه‏بافیهای ناروا و ایدئولوژیهای غلط و برخوردهای نامناسب در مکاتب گوناگون بشریت بوده‏اند تا جایی که اینان را گاهی »انسان« نمی‏دانستند و گاهی »انسان دست دوم« و طفیلی مرد و »نیمه انسان« می‏دانستند. ما گفتیم که اولین و بهترین مکتبی که با دید صحیح با مسأله موجودیت و ماهیت و حقانیت مقام انسانی زن، برخورد کرد، مکتب اسلام بود که در این فصول این مسایل را توضیح دادیم.

 گفتیم که دنیای غرب از حدود یکصد سال پیش، برای احقاق حق زن تلاشهایی کرده و خواسته است که حق زن را در جامعه ادا کند. غربیها برخوردی با این مسأله کردند و برخوردی نیز مارکسیستها کردند و برخوردی هم اسلام دارد که در فصول زیادی، این مسایل را توضیح دادیم[t1].

 غربیها از یکصد سال پیش که این تلاش را آغاز می‏کنند، موقعی شروع می‏کنند که زن در اروپا در نظر بسیاری از کسانی که ادعای علم و فلسفه می‏کردند، انسان کاملی به نظر نمی‏آمده است؛ البته نباید گفت که غربیها حقوق اجتماعی زن را ندادند - در این راه تا حدود زیادی حقوق زن را تأمین کردند - اما مسیر اشتباهی که انتخاب کردند، زن دچار یک ضرر دیگری شد که امروزه شما شاهد آن هستید که زنان بسیاری در سراسر دنیا تحت تأثیر فرهنگ به اصطلاح عادلانه غربیها در مورد زن هستند، که امروز مظلومترین عنصر به حساب می‏آید، اولاً به خاطر اینکه شناخت درستی از انسان، اهداف و ماهیت انسان نداشتند و از نظر اینکه یک بعدی به بشریت نگاه کردند و فقط بعد مادی و جسمی و رفاه جسمی و لذات و شهوات مادی را در نظر گرفتند، طبعاً موضعگیری غلطی کردند، با اینکه در این مسأله حسن نیّت داشتند.

 ثانیاً اغراض و افکار غلط، راهی را که انتخاب کرده بودند، منحرف کرد؛ برای اینکه در »نهضت حقوق بانوان« و تساوی زن و مردی که در غرب برپا شد، چهار پنج عنصر منحرف در اهداف وجود دارد.

 یکی اینکه وقتی جهان به طرف صنعتی شدن می‏رفت، آنها دنبال نیروی کار ارزان بودند و دیدند اگر یک دفعه نصف انسانها را به بازار کار بریزند، سرمایه‏دارها می‏توانند از این بخش عظیم نیروی کار جدید استفاده کنند و دوم اینکه بخش زیادی برای مصرفی کردن جامعه و شهوی کردن جامعه، مصلحت می‏دیدند که زنان را در عرصه جامعه، به میدان بکشانند تا از طریق دامن زدن به شهوت‏پرستیها و بی‏بند و باریها و دادن مدها و دعوت خانمها به مصرف زیاد و ابتکار مُدها، مصرف مواد صنعتی را از این طریق در جامعه زیاد کنند.

 سوم اغراض سیاسی که عده‏ای به خاطر »اهداف سیاسی و گرفتن آراء« به این مسایل می‏پرداختند که طبعاً از ریشه آلوده بود و چهارم دخالت شهوت‏پرستها و بی بند و بارها برای استفاده مجانی در میدانها، کنار دریاها، کارخانه‏ها، مدارس، کلاسها، خیابانها، کاباره‏ها و کافه‏ها از زنها و فکر سوءاستفاده به صورت نامشروع و مجانی از خانمها در خارج از محیط خانواده، مجدداً یک عنصر انحرافی بود که در این مقدمات کار، تا آخر وجود داشت.

 اینها به علاوه دید غلط و جهان‏بینی نادرستی که داشتند، چون توجه به معنویات و ابعاد معنوی زن و مرد و اهداف عالیه بشریت - که در قلم خلقت برای انسان تعبیه شده بود - نداشتند، فلسفه غلط و افکار ناروا هم مؤثر شد و در نتیجه به جای اینکه خانمها در اثر نهضت حقوق زن به توانایی برسند، وضعشان به اینجا رسید که من در بحثهای سال گذشته، نمونه‏های زیادی از خانمهای بی‏سرپرست، خانمهای ولگرد، بچه‏های بی‏سرپرست، خانواده‏های از هم گسیخته، معتادها و امراض گوناگون گفتم که در حال حاضر هم همین وضع وجود دارد.

 اما اسلام با شناخت درستی که از انسان داشت و با اهداف صحیحی که برای حرکت انسانیت قایل بود و با راه صحیح، منطبق با فطرت و اقتضای طبیعت حرکتِ زن و مرد و نیازهای مادی و معنوی و توجه به همه ابعاد جسمی و روحی زن و مرد که از قلم مهندس آفرینش و مقنن جامعه، هر دو در یک مسیر تراوش کرده است، موفق شد راه درستی را انتخاب کند.

 اولین گامی را که اسلام برداشت، تغییر دید دنیا نسبت به زن بود؛ اسلام اعلام کرد که زن از جنس بشر است و انسان دست دوم نیست. بعد در فصل روشهای اعاده حقوق خانمها، اسلام روشهای درستی را انتخاب کرد و بدون سر و صدا، زن را به مقامی که باید برسد، رساند و همه جوانب کار را در نظر گرفت.

 فقه اسلام با اعاده روشهای درست و رعایت تمام جوانب، مصالح زن و مرد، فرزندان و خانواده و جامعه را در نظر گرفته است و در این راستا با آوردن مدیریت و افکار درست در اداره کشور و تسلیم شدن در مقابل حق، مسایل زن را مطرح و از لحاظ تاریخی زن را احیا کرد.

 قرآن برای اینکه شخصیت زن را اعاده کند، شخصیتی که تاریخ آن را منکوب کرده بود، شخصیتهای بزرگی از زنان تاریخ را در قرآن به رخ کشید: انسانی مثل حضرت حوا که همسنگ حضرت آدم(ع) حرکت می‏کند، زن بزرگواری مثل حضرت مریم که تا آن سطح بالای محدثه و طرف مکالمه ملائکه، اوج می‏گیرد. مادر و خواهر حضرت موسی(ع) و دختران حضرت شعیب و حتی آوردن شخصیتی غیرمذهبی ولی عاقل و مدبر مثل ملکه سبا مورد ذکر در تاریخ حضرت سلیمان که با آوردن مدیریت او و افکار درست او در اداره کشور و تسلیم شدن او در مقابل حق، اینگونه مسایل را مطرح کرد و شخصیت زن را در جاهای زیادی از قرآن می‏بینیم.

 اسلام از لحاظ تاریخی زن را احیاء کرد. از لحاظ فلسفی مقام زن را مقام بالای انسانیت و همسنگ مرد معرفی کرد. از لحاظ مقررات اجتماعی به زن استقلال کامل داد و زن را حاکم بر سرنوشت خودش در جامعه و آزاد در تصمیم‏گیری کرد.

 و نیز دادن استقلال اقتصادی به خانمها بود که حق کار به آنها داد و مزد آنها را حق و ملک خودشان معرفی کرد و تجاوز به مزد آنها را ظلم و غصب معرفی کرد. انتخاب شغل را به عهده خودشان گذاشت. مَهر وارث را ملک خودشان دانست. زنی که در محیط خانه، خرج، نفقه، حق مسکن، لباس، دارو و دکترش به عهده مرد است، در عین حال مهریه‏اش از خودش است و حق و مزد کارش برای خودش است وارثی که به او رسیده برای خودش است؛ هیچ گونه مسئوولیتی هم در اداره خانه به عهده او گذاشته نشده که حتی کار خانه را هم اگر صفا و صمیمیت نباشد و بخواهد مزد بگیرد، می‏تواند بگیرد.

 زن مستقل‏ترین انسان در مسایل اقتصادی است و حاکمیت مطلق بر دستاوردهای کار خودش دارد. اسلام اجازه کار و فعالیت در محیط جامعه را در همه کارها به جز سه مورد - جهاد، افتاء، قضاوت - به خانمها داده است.

 اسلام تحصیل را برای زنان بسیار لازم می‏داند و نمونه آنها حضرت زهرا(س) و حضرت زینب (س) و دیگران می‏باشند که اینان از افتخارات تاریخ بشریت هستند.

 در زندگی اجتماعی با مقرراتی که درباره ازدواج وضع کرد، همه سنّتهای غلط و منحرفی را که وجود داشت - و زنها را اسیر می‏کرد و شاید در تمام عمرشان محروم از لذات جسمانی و غرایز جنسی می‏کرد - شکست و راه تمتع از لذات غریزی را برای خانمها و آقایان باز کرد و تشویق به ازدواج کرد و طلاق را محکوم کرد، چرا که بسیاری از خانمها از زمانی که اولین شوهرشان را از دست می‏دهند، دیگر تا آخر عمرشان محکوم به تجرد و انزوا نباشند.

 مراسم ازدواج را آن‏قدر تسهیل کرد که برای هر خانمی امکان دارد، از لحاظ اخلاقی و سنّت شکنی آن چنان مسأله را باز و طبیعی آورد که هر خانمی احساس کند نیاز به ازدواج دارد، خودش بتواند شوهر مورد نظرش را انتخاب کند و پیشنهاد ازدواج بدهد و این امر را مستحب کرده است و سنّتهای مکروه جاهلیت را که هنوز هم در بعضی از جاها هست، به هم زد.

 اسلام در داخل خانه با معارفی که در زندگی اجتماعی، خانوادگی آورده است، بهترین کانون صفا و صمیمیت را که بین زن و مرد می‏تواند باشد، به وجود آورده است. حقوقی برای مادران در نظر گرفته که فرزندان باید در نظر داشته باشند. حقوقی برای مراعات حال همسران آورده و گفتم در محیط خانه با نداشتن مسؤولیت اقتصادی، خیلی بیشتر از مردها حق بهره‏برداری دارد؛ چون که اموال خودش را دارد به اضافه نفقه و مهری که از شوهر می‏گیرد.

 در زمینه حجاب، اسلام مایل است زن پس از پرورش فرزندان و انجام کار خانه، خدمات خود را انجام دهد و با اینکه در جامعه ما چادر بهترین حجاب است، ولی بی‏چادرها هم با حفظ پوشش اگر آرایش نکنند و قصد خودنمایی نداشته باشند و یا اینکه خود را به صورت کالای سکسی معرفی نکنند و موجب ابتذال جامعه نشوند، می‏توانند کار کنند، رانندگی کرده و نسبت به انجام کارهای مورد نیاز جامعه اقدام کنند.

 طلاق را به گونه‏ای ترسیم کرده که کانون خانواده تحت وزش بادهای مسموم شهوترانی و بی‏بند و باری و هوسرانی مردها و زنها قرار نگیرد؛ کانون خانواده مستحکم باشد و در عین حال اگر روزی به جایی رسید که این جراحی ضرورت پیدا کرد، اسلام آن چنان سدی ایجاد نکرده که زن و مرد در یک محیط بسوزند و نتوانند هیچ کاری انجام دهند؛ اسلام یک جراحی تلخی را با شرایط بسیار مشکلی پذیرفته، اما کاری کرده است که کمتر به این وادی بد و خطرناک بیفتند.

 همچنین اسلام به منظور حفظ شخصیت زن و اینکه به یک کالای سکسی تبدیل نشود، عفت، حیا، و راه صحیح زندگی رابه آنها تعلیم داده است تا به آنچه زنان جوامع غربی گرفتار شده‏اند، گرفتار نشوند.

 غربیها به زن، آزادی، حق تملک، کار و تحصیل دادند و بسیاری از حقوقی که مردها دارند، به زنها نیز دادند. اما ایراد کار آنها این است که این مسایل را با بی‏بند و باری و با کالا کردن سکسی زن آلوده کردند. ما آمار و ارقامی که در این فصل گفتیم و امروز دنیای غرب گرفتارش است، نشان اشتباه و انحراف غربیها می‏باشد. اساس خانواده در کشورهای بلوک شرق به هم خورده و آنها در برنامه خود که برهم زدن خانواده بود، شکست خورده و امروز به راه غربیها پا گذاشته‏اند.

 در مجموع شرایطی که اسلام به وجود آورد، در عین حالی که بنیاد خانواده و جامعه را تحکیم بخشید، توانست تمام مسایل مثبتی را که دنیای غرب به زنها داده‏اند، به آنها بدهد و جالب اینکه اسلام 1400 سال پیش در زمینه حفظ شخصیت زن کوشا بوده و به حقوق حقه آنها توجه داشته است؛ در حالی که در غرب به این مسایل توجّه نمی‏شود. این همه مصیبتی که امروز از لحاظ اخلاقی، اجتماعی، خانوادگی، فسادها، نزاعها، طلاقها، سستی بنیاد خانواده و غیره گرفتار آن هستند، همه معلول انحراف است.

 الحمدللَّه جامعه ما امروز در سایه اسلام و انقلاب، راه درست اسلام را انتخاب کرده و تمامی خانمها این مسأله را خوب درک کرده‏اند که شأن و مقامشان در جمهوری اسلامی، شأن واقعی یک انسان آزاده می‏باشد و اگر افراد معدودی هم هستند که هنوز تحت تأثیر غربند و هنوز رسوبات سوء برخورد دوران رژیم پهلوی را با خودشان دارند و تبلیغات گمراه کننده غرب هنوز از کانالهای خاصی به آنها می‏رسد، ما انتظار داریم که در سایه انقلاب و تربیت و تجربه اسلام و با دیدن آثار و عواقب بی‏بند و باری، مادران و خواهران و در یک کلمه شخصیتهای بزرگ انسانی زنهای ایران را بتوانیم نمونه و الگوی زن در دنیای اسلامی و جهان امروز قرار دهیم.

 »اَعُوذُ باللَّهِ مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجیمِ/ بسْمِ‏اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم/

 قُلْ هُوَاللَّهُ اَحَدٌ/ اَللَّهُ الصَّمَدُ/ لَمْ یَلِدْ وَ لَمْ یُولَدُ/ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُواً اَحَد«.

    خطبه دوم

 بسْمِ‏اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم

 اَلْحَمْدُللَّهِ رَبّ‏الْعالَمینَ وَالصّلوةُ وَ السَّلامُ عَلی رَسُولِ‏اللَّهِ وَ عَلی عَلِیٍّ أَمیرِالْمُؤْمنینَ وَ عَلیَ الصِّدّیقة الطّاهِرة وَ عَلی سبْطِیِ الرَّحْمَةِ اَلْحَسَنِ وَالْحُسَیْنِ وَ عَلی عَلِیّ‏بْنِ الْحُسَیْنِ وَ مُحَمَّدبْنِ عَلِیٍّ وَ جَعْفَرِبْنِ مُحَمَّدٍ وَ موُسَی‏بْنِ جَعْفَرٍ وَعَلِیّ‏بْنِ مُوسی وَ مُحَمَّدبْنِ عَلِیٍّ وَ عَلِیّ‏بْنِ مُحَمَّدٍ وَالْحَسَنِ‏بْنِ عَلِیٍّ وَالْخَلَفِ الْهادیِ الْمَهْدی(عج).

 مناسبتهای هفته و همچنین مسایل روز را به طور اختصار خدمتتان عرض می‏کنیم.

 سالگرد درگذشت آیت‏اللَّه کاشانی، فقیه مبارز و مجاهد و کسی که راهگشای حرکت روحانیت و اسلامی منطقه ما بوده برای ما معزز و محترم است که ما از ملتمان می‏خواهیم که این روز بزرگ را فراموش نکنند و یاد این مرد عظیم‏الشأن را همیشه گرامی بدارند.

 مهمترین مسأله ما در این هفته، میلاد با سعادت علی‏بن ابی‏طالب امیرالمؤمنین(ع) این ابر مرد تاریخ بشریت است که من مقدار زیادی در این باره حرف خواهم زد و عمده خطبه‏ام را در این محور می‏گذارم.

 قبل از اینکه این مناسبت را بگویم، به خاطر اینکه به سال جدید نزدیک می‏شویم و در آستانه نوروز باستانی هستیم، دو سه نکته را خدمت خواهران و برادران در سراسر کشور تذکر می‏دهم. ما ضمن اینکه باید به سنّتهای خوب نیاکانمان - که یکی از آنها همین نوروز و سال جدید است که انتخاب خوبی هم هست که در اول بهار روزی را انتخاب کردند - احترام بگذاریم، کارهای خوبی که در ملت ما، در تاریخ ما به این مناسبت بوده، باید حفظ کنیم و همیشه اسلامی و منطقی برخورد کنیم و اگر کارهای نامناسبی هست، آنها را کم‏کم دور کنیم. اینکه مردم همه خانه‏تکانی کنند، نظافت کنند و برای زندگی از نو با نشاط جدیدی، آماده شوند، این بسیار خوب است. ما باید تشویق کنیم که این سنّت خانه‏تکانی و نظافت و هر چه که بوی تحرک و نشاط می‏دهد و مفید برای جامعه هست و در اینجا بوده، اینها را حفظ کنیم و احترام بگذاریم. این از چیزهای خوب است.

 سنّتی که معمول بوده، دید و بازدیدها، رفت و آمدها، مسافرتها و مخصوصاً صله رحمها، رسیدن به طبقه محروم و کمک کردن به کسانی که امکانات ندارند و نمی‏توانند مراسم عید را برگزار کنند، اینها هم بسیار خوب و مطلوب است و باید انجام شود؛ گاهی بعضی از کارها همراه با اسراف بوده، ما باید نداشته باشیم چه در مراسم این عید و چه هر عید دیگری، اسراف و تبذیر بد است. اگر در مراسم شادمانی و اجتماعات، مراسم ناروایی در معاشرتها وجود داشته باشد، بی‏بند و باری و کارهای خلاف شرع و خلاف اخلاق باشد به اسم عید، اینها را ما نباید مرتکب شویم و نکته مهمتر اینکه توجه کنیم که امروز ما کشورمان در حال جنگ است و ضمن اینکه مراسم عید را دارید، جبهه را فراموش نکنید که بهترین فرزندان ما و عزیزترین انسانهای کشور ما امروز عمدتاً در شهرها و روستاها نیستند، اینها در جبهه ها هستند و برای دفاع از حق و اسلام و کشور و مبارزه با ظلم و ستم، جان خودشان را در راه اسلام و قرآن، فدا می‏کنند. بیشترین چیزی که باید فکر ما را در ایام عید به خود مشغول کند، باز همین »جنگ« است، ضمن اینکه ما مخالفتی با مراسم عید نداریم و حتماً تأکید می‏کنیم که هیچ چیز جنگ و جبهه را تحت‏الشعاع خودش نگیرد که البته نمی‏گیرد، احتیاج به توصیه ندارد، ملت ما خودشان پیشقدم در این کار هستند، ولی خوب! در خطبه نماز جمعه باید این حرفها را مورد توجه قرار دهیم.

 فردا ( روز شنبه ) میلاد شخصیت بزرگ تاریخ بشریت و به خصوص اسلام »حضرت علی‏بن ابی‏طالب« است که در همه مذاهب اسلامی - چه شیعه و چه سنّی - این شخصیت، بزرگوار است.

 مقام علی‏بن ابی‏طالب را ما نمی‏توانیم در یک خطبه و یک سخنرانی و در یک مقاله هیچ وقت توضیحی دهیم که خودمان را قانع کند که چیز لایقی گفتیم، به عنوان تبرک عرض می‏کنیم، نمی‏شود در آستانه این روز بزرگ از این مسأله حرف نزنیم؛ من فقط یک بُعد زندگی علی‏بن ابی‏طالب را تذکر می‏دهم و مسأله خودمان را که مسایل روز است، در رابطه با این شخصیت بزرگوار مورد تذکر قرار می‏دهم.

 آنچه که از تاریخ صدر اسلام برمی‏آید، علی‏بن ابی‏طالب مشکل‏گشای جامعه اسلامی و حرکت اسلامی بوده است و این لقب »مشکل گشا« که در عرف، در میان عوام ما برای علی‏بن ابی‏طالب بیشتر بکار گرفته می‏شود، این طور نیست که کسی فکر کند که این ریشه شخصی دارد؛ یعنی یک انسان متوسل می‏شود به علی‏بن‏ابی‏طالب که مشکل خودش را با توسل به آن حضرت حل کند، این ریشه تاریخی دارد و این مشکل گشایی یکی از شؤون مشخص امیرالمؤمنین در تمام دورانی بود که ایشان زندگی می‏کردند.

 من فقط به چند فراز تاریخ اشاره می‏کنم، ببینید مهمترین مشکلات را علی‏بن ابی‏طالب در مسیر حرکت اسلام باز کرده است: یکی از مهمترین مشکلاتی که در حرکت تاریخ اسلامی پیش آمد، توطئه‏ای بود که در مکه کردند و بنا گذاشتند که پیغمبر را ترور کنند و ماجرای اسلام را خاتمه دهند که علی‏بن ابی طالب با رفتن در بستر پیغمبر(ص) و فریب دادن دشمنان پیغمبر(ص) و اسلام، این مشکل را از جلوی راه اسلام برداشت؛ جان خودش را گذاشت و پیغمبر(ص) و اسلام را نجات داد.

 مشکلاتی که در جریان هجرت و آوردن بچه‏های پیغمبر و نزدیکان پیغمبر از مکه به مدینه بود، علی‏بن‏ابی‏طالب حل کرد. در مدینه مهمترین مشکلی که بروز کرد، لشکرکشی قریش بود که اولین جنگ مهم را به وجود آورد، جنگ بدر بود، علی‏بن ابی‏طالب این مشکل را برای اسلام حل کرد. همه مورخین قبول دارند که شمشیر علی‏بن ابی‏طالب بود که باعث پیروزی در جنگ بدر شد.

 در جنگ اُحُد موقعی که جان پیغمبر به خطر افتاده بود و عمده نیروهای کیفی شهید شده بودند و یا فرار کرده بودند، علی‏بن ابی‏طالب ماند و آن قدر جراحت برداشت که یک جای سالم در بدنشان نبود که باز در همان نقطه‏ای که تاریخ اسلام به خطر افتاده بود و جان پیغمبر در خطر بود، علی‏بن ابی‏طالب مسأله را حل کرد.

 در جنگ احزاب که جزو مهمترین جنگهایی بود که وسیع‏ترین توطئه علیه اسلام بود، همه دشمنان اسلام متفق شده و برنامه‏ریزی کرده بودند که پیغمبر را از میان بردارند و مدینه را فتح کنند؛ پیغمبر اطراف مدینه خندق کندند و اوج آن جنگ موقعی بود که عمروبن عبدود از خندق پرید و سد پیغمبر را شکست (به اصطلاح از سدی که درست کرده بود با چند نفر دیگر عبور کرد) و آن روز وقتی که علی‏بن ابی‏طالب جلو عمرو رفت، پیغمبر(ص) فرمود: امروز همه کفر در مقابل همه اسلام قرار گرفته است. این تعبیر خیلی بزرگی است. آن روز علی‏بن ابی‏طالب با شکست دادن عمرو این مشکل را حل کرد و جنگ احزاب به نفع پیغمبر(ص) تمام شد.

 در جنگ خیبر که یکی از فتوحات مهم اسلام است، علی‏بن ابی‏طالب محور جنگ بود و او فتح کرد. در فتح مکه اوج قضیه را ببینید: پیغمبر(ص) برای اینکه نشان بدهد که آن نقطه اصلی فتح کجاست، وقتی که قرار شد بتها را از بالای کعبه پایین بیاورند، علی‏بن ابی‏طالب پایش را روی دوش پیغمبر می‏گذارد و بتها راپایین می‏کشد؛ برای اینکه همه هدفها همین بوده، بیشتر این جنگها برای این بود که این بتها را پایین بریزند و بتها را به دست علی‏بن ابی‏طالب پایین می‏ریزند.

 بعد از پیغمبر هم مسأله همین طوری بوده است؛ چقدر خلیفه دوم مکرر گفته که اگر علی‏بن‏ابی‏طالب نبود، چه می‏شد و مصایب و مشکلاتی که پیش می‏آمد، با اینکه علی‏بن ابی‏طالب منزوی بودند، وقتی که مشکل برای جامعه پیش می‏آمد، ایشان می‏آمد و مشکل را حل می‏کرد. بعد از آنکه خودشان سر کار آمدند و آن چند سالی که حکومت کردند، الگوی مناسبی که ما برای بشریت در تاریخ داریم، همان چند سال حکومت علی‏بن ابی‏طالب است، با آن قاطعیتی که در اجرای احکام اسلام و جلوگیری از انحرافها ایشان نشان دادند، با اینکه می‏دانستند جامعه‏شان و محیطشان نمی‏گذارد این قاطعیتها به پایان برسد، ولی برای اینکه یک الگو و یک نمونه در تاریخ گذاشته شود که اگر یک روزی دنیا خواست الگوی اسلام را بگیرد، چیزی داشته باشد، علی‏بن ابی‏طالب چنین چیزی را در تاریخ ترسیم کردند و مهمترین مشکل تاریخ را حل کردند.

 البته ما هنوز تا آنجا فاصله داریم. آن روزی که ما بتوانیم به نهج‏البلاغه عمل کنیم و راه علی‏بن ابی‏طالب را عمل کنیم و آن راه را سرمشق خودمان قرار دهیم و آن روزی که دنیا بتواند تابلو حکومت و اداره کشور را از تابلو علی‏بن ابی‏طالب استنساخ کند، آن روز ارزش این مشکل‏گشایی علی‏بن‏ابی‏طالب برای تاریخ روشن می‏شود.

 من حالا اینجا می‏خواهم از همین دریچه وارد مسایل خودمان شوم. ما امروز به اسم حکومت علی‏بن ابی‏طالب و ولایت فرزند علی و نیابت از علی‏بن ابی‏طالب، حکومت تشکیل دادیم و راه علی‏بن ابی‏طالب را پیش می‏گیریم. تقریباً همان وضعی که برای علی‏بن‏ابی‏طالب پیش آمد، برای ما هم پیش می‏آید و تا به حال هم آمده، قاسطین و مارقین و ناکثین که علیه علی(ع) قیام کردند و نگذاشتند این حکومت به راه خودش برود، همانها در چهره‏های دیگری، امروز علیه این حکومت مبارزه می‏کنند. خشک‏مقدسهایی که علی‏بن ابی‏طالب را نمی‏توانستند تحمل کنند و می‏گفتند ما نمی‏فهمیم این جنگهای داخلی مسلمان‏کشی است، ما هم امروز داریم. منافقینی که علی‏بن ابی‏طالب را نمی‏توانستند درک کنند و با شعارهای انقلابی »لاحکم اِلاّاللَّه«  خوارج نهروان - به جان علی‏بن ابی‏طالب افتادند، ما امروز هر دو شکلش را داریم. سرمایه‏دارهایی که عدالت علی‏بن ابی‏طالب را نمی‏توانستند تحمل کنند و قدرتمندانی که می‏خواستند از قدرت سیاسی‏شان سوءاستفاده کنند و علی به آنها اجازه نمی‏داد و نمی‏توانستند تحمل کنند، ما امروز داریم.

 قدرتهای سرمایه‏داری امروز، (منتها خوب دنیا صنعتی است و دنیا به هم مربوط است) کل دنیا در مقابل ماست، الان مقیاس، خیلی وسیعتر است. امروز آمریکا و شوروی، منافق، لیبرال، ارتجاع و صهیونیسم، سرمایه‏دار و بی‏بندوبار و ولگردها دست در دست هم دادند علیه این حکومت. آن روز هم‏درمقیاس تاریخ آن زمان همه این ریشه‏ها علیه علی‏بن‏ابی‏طالب متحد بودند و آنها موفق شدند علی‏بن ابی‏طالب را بالاخره از پا در آورند اما امروز نمی‏توانند از پا درآورند، این سرّ مسأله را می‏خواهم عرض کنم.

 سرّ مسأله چیست؟ با اینکه قدرتهایی که امروز جای ناکثین و مارقین و قاسطین را گرفتند، تحقیقاً نیرومندتر از آن مثلثی بود که با علی‏بن ابی‏طالب می‏جنگید، امکاناتشان هم بیشتر است، از این طرف هم شکی نیست که ما مسؤولین کشور و حتی شخص رهبر عظیم‏الشأن ما، خاک پای علی‏بن ابی‏طالب هم نمی‏شویم؛ یعنی فکر کنیم که مدیریت کشور ما، امروز از مدیریت علی‏بن ابی‏طالب بالاتر است؛ این هم که نیست!

 تحقیقاً ما یک قطره هستیم، حتی رهبر عظیم‏الشأن ما یک قطره‏ای از اقیانوس علی‏بن ابی‏طالب است و افتخار می‏کنیم که ما بتوانیم شاگرد قنبر، غلام علی‏بن ابی‏طالب باشیم، کسی ادعایی ندارد. پس سرّ مسأله چیست؟ مردم هم که به صدر اسلام نزدیک‏تر بودند و هنوز آثار محسوس پیغمبر در مدینه بود. یک نکته بسیار خوبی وجود دارد که آن رمز استقامت این انقلاب و شکست دشمنان ماست که این نکته در زمان علی‏بن ابی‏طالب نبود و آن آگاهی و هوشیاری و فداکاری مردم است؛ اساس کار اینجاست.

 من خواهش می‏کنم، آنهایی که اهل نظر هستید، نهج‏البلاغه را آن قسمتهایی از کلمات علی‏بن ابی‏طالب که مربوط به مردم می‏شود، بخوانید با وضع الان خودمان مقایسه کنید، ببینید علی‏بن‏ابی‏طالب چه دل پرخونی داشت از همانهایی که تازه با خودش بودند، نه آنهایی که با معاویه بودند، در جنگ بصره آمدند، یا در جنگ نهروان آمدند و علیه او می‏جنگیدند.

 همانهایی که با آنها بودند وقتی که اعلام بسیج عمومی می‏کرد. وقتی که دعوت می‏کرد مردم را که به جهاد بروند، یا وقتی که در میدان جهاد می‏رفت و مأموریت می‏داد و اجرا نمی‏کردند، یا وقتی که آمدند، حکمیت را و صلح را بر علی‏بن ابی‏طالب در جنگ صفین تحمیل کردند. علی‏بن‏ابی‏طالب چه می‏گوید، گاهی به اینها می‏گوید که خداوند یا شما را از من بگیرد، ملت خوبتری به من بدهد، یا من را از شما بگیرد، یک کس مناسب شما را به شما بدهد. گاهی مقایسه می‏کند و می‏گوید این اطرافیان معاویه با اینکه اولیای شیطانند، در گمراهی‏شان پابرجاتر از شما که با من در راه حقتان هستید، هستند.

 اینکه معروف است علی‏بن ابی‏طالب درد دلش را به چاه می‏گفته و کسی نبوده که گوش به حرفش بدهد، راز مطلب این است که علی‏بن ابی‏طالب رهبری، شخصیتی، امامی و بزرگواری بود که ملت آن روز و افکار عمومی آن روز که آنجا بودند، این شخصیت و عدالت و افکار را نتوانستند بفهمند و نتوانستند علی‏بن ابی‏طالب را تحمل کنند. امروز این قضیه معکوس است، یعنی امروز ملت ما انصافاً جلو هستند و من بارها در جلسات خصوصی از زبان شخص امام شنیدم که ایشان می‏فرمایند که من وقتی این جوانها (اینها را در اظهارات عمومی‏شان هم فرمودند، در جلسات خصوصی حتی یک مقدار جدی‏تر مسأله را مطرح می‏کنند) این مردم را می‏بینم این جوری حرکت می‏کنند، حسرت می‏خورم که چقدر ما از اینها عقب هستیم. امام هیچ وقت اهل مبالغه و گزافه گویی نیستند، معمولاً حرف را با اراده می‏گویند و به محتوای حرفشان توجه دارند که دارند چه می‏گویند.

 خوب! وقتی که ایشان این را می‏گویند، ماها دیگر چه بگوییم! و این یک واقعیت است. آنچه که امروز آمریکا، شوروی، عراق، اسرائیل را شکست می‏دهد، همه توطئه‏ها را خنثی می‏کند، همه تبلیغات گمراه‏کننده را پوچ می‏کند و به هوا می‏فرستد و این مردم را در مسیر خودشان هدایت می‏کند، سرّش این است که این مردم آگاه و مؤمن و فداکارند.

 حضرت علی‏بن ابی‏طالب(ع) این را کم داشت، این عنصر در خدمت علی(ع) نبود، عده‏ای بودند، اشخاصی مثل مالک اشتر، مثل محمد حنفیه، مثل خیلی از شخصیتها بودند، اما آن تعداد کافی نبود، اینکه حضرت علی(ع) داد می‏زند »یا اَشْباهَ الرِّجال وَ لارِّجال« ای شبیه مردان، شما مرد نیستید.

 این حرف مال آن روز است، اگر ما امروز این همه مظاهر قدرت و عظمت می‏بینیم و اگر امروز این همه حماسه می‏بینیم و اگر امروز این همه ضعف برای دشمنانمان در مقابل این ملتمان می‏بینیم و آن روز برای حضرت علی(ع) نبود، سرّش این است که خداوند به عقول و افکار و احساسات این مردم آن چنان رشد داده است که در یک سطحی قرار گرفته‏اند که خودشان مصالح خودشان را می‏فهمند.

 تحقیقاً الان مسؤولین کشور و رهبری کشور قبول دارند که درک مردم از مصالح جنگ و مصالح برخورد اسلام و کفر و ضرورت مقاومت، در سطحی است که کمتر از سطوح بالای کشور نیست، بلکه گاهی نیز جلو هستند، یعنی در مجموع جلو هستند.

 آدم وقتی در جبهه در میان اجتماع بچه‏ها و در حرکت بچه‏ها و جوانها قرار می‏گیرد، می‏فهمد که این رشد را خداوند به آنها داده است، من سه نمونه دیروز در نامه‏هایم دیده‏ام که به عنوان نمونه عرض می‏کنم، اینهایی که عرض می‏کنم، واقعاً مشت از خروار است. هزارها نامه هر روز هست، هزارها صحنه هر روز هست، فقط دیروز عصر (پنجشنبه بعد از ظهر) بین نامه‏هایم که می‏خواستم برای نماز جمعه چیزی جمع کنم، سه تا نامه را در میان نامه‏های دیروزم دیدم، در حالی که هر روز از این نامه‏ها در نامه‏هایم هست. بنده کمترین نامه را دارم، دیگران هم از این نامه‏ها و از این صحنه‏ها دارند، آنها که از ما بیشتر در میان مردم هستند، خیلی از این چیزها را دارند می‏بینند؛ من آنها را عرض می‏کنم ببینید که چه نمونه‏هایی است.

 یک خانمی از ملایر نامه نوشته و در پاکتی هم یک مقدار زیورآلات فرستاده؛ گردنبند، انگشتر، النگو و گوشواره‏اش را که معمولاً تمام خانمهای متوسط نیز اینها را دارند. در نامه نوشته من خانه‏ام در شهرستان ملایر بمباران شده و دوتا رزمنده هم الان در جبهه داریم و الان تنها چیزهایی که با خودم بوده و در بمباران خانه‏ام منهدم نشد، برایتان می‏فرستم تا بدهید خرج جنگ شود. عرض کردم اگر یک نمونه بود، آدم اصلاً نمی‏گفت، تقریباً اکثریت مردم این جوری هستند و این هم یک نمونه است.

 یکی دیگر از نامه‏ها که خیلی مرا تکان داد، نامه‏ای بود که یکی از نمایندگان از جبهه برایم آورده بود؛ یکی از رزمندگان نوشته: من الان عازم رفتن به خط مقدم هستم و در یکی دو ساعت آینده جلو خواهم بود، در کوله بارم نگاه کردم دیدم یک مقدار پول دارم که همراه نامه فرستادم و نوشته من فقط از مال دنیا اینها را دارم که داده‏اند در اینجا خرج کنم و چون الان دارم به خط مقدم می‏روم، اینها را می‏فرستم برای شما که به احتمال قوی بر نخواهم گشت، اینها را به رزمنده دیگری بدهید که راه مرا ادامه دهد و هیچ چیز از شمانمی‏خواهم جز اینکه سلام مرا به خدمت امام برسانید و به امام بگویید که فرزندان شما حقانیت راه شما را فهمیده‏اند، شما مطمئن باشید که این راه بی‏رهرو نخواهد ماند، و تفنگهای ما را دیگران بر خواهند داشت.

 رزمنده دیگری چکی فرستاده بود، مجموعه حقوقی که به عنوان فوق‏العاده و غیره در این مدت گرفته، برایم فرستاده و نوشته بود که من در این مدت چیزهایی را گرفته‏ام، ولی فکر می‏کنم که اسلام، کشور، انقلاب بیش از اینها از من طلبکار است. من برای جنگ نمی‏خواهم حقوق بگیرم.

 این سه تا نامه را همان طور که عرض کردم دیروز ( پنجشنبه ) بین نامه‏هایم بود و هر روز از این نامه‏ها هست، در پیش همه مسؤولین نیز چنین نامه‏هایی هست و در همه جا نیز هست. در جبهه‏ها نیز هست، در وصیت‏نامه‏ها و روزنامه‏ها و در همین خاطرات جبهه نیز هست و درمصاحبه‏های رادیو و تلویزیون هست که خودتان می‏بینید، در خانه‏های خود شماها نیز هست و شما هر روز با این مسایل مواجه هستید، حضرت علی‏بن ابی‏طالب(ع) چنین افرادی را نداشت. (حتماً همین‏طور است و تا خودتان هستید، اسلام تنها نخواهد ماند، امام و شاگردان امام و مریدان امام در مقابل این روحیات شما خاضع هستند).

 این هفته که می‏آید سالگرد انفجار بمب در مراسم نماز جمعه است. وقتی که بمب منفجر شد و آتشش تا همین تریبون آمد که امام جمعه بزرگوارمان برادر ارجمند و رشیدمان آقای خامنه‏ای، مثل کوه ایستاده بود و شعله آتش به صورتش رسید و هیچ تکان نخورد و کل این جمعیت یکپارچه در آن روز فریاد مقاومت سر دادند، آن منظره در زمان علی‏بن ابی‏طالب(ع) هیچ وقت اتفاق نیفتاد و نمی‏توانست اتفاق بیفتد.

 آن موقع مردم جسدهای قطعه قطعه شده شهدا را که از بین آنها عبور می‏دادند به خوبی می‏دیدند و همچنان نشسته بودند و خطبه‏های نماز جمعه را گوش می‏کردند، و جالب اینکه در همین نماز جمعه و در سوره نماز جمعه‏ای که در قرآن داریم که خداوند از اصحاب پیغمبر که دوروبر آن حضرت بودند، گله کرده و گفته وقتی تو داری نماز جمعه می‏خوانی، وقتی صدای کاروانی را می‏فهمند دنبال تجارت می‏روند یا لهو و لعب. و همان مردمی که در رکاب پیغمبر(ص) بودند، سوره جمعه قرآن از آنها گله می‏کند که اینها پای خطبه هم نمی‏نشینند. خوب! این مردم آیا قابل مقایسه با آن مردم هستند. رهبرانمان قابل مقایسه نیستند، پیغمبر (ص) و علی (ع) خیلی بالاتر بودند. چیزی که آن روز نبود این مردم بودند، و آن چیزی که امروز دنیا کم دارد و نمی‏تواند در مقابلش مقاومت کند، نداشتن یک چنین مردمی است.

 چند روز پیش کمیته امداد امام، قافله‏ای را راه انداخت؛ دو هزار کامیون در شرایط موجود ما، در شرایط جنگ، در شرایط بمباران، در شرایط شکست قیمت نفت، در همه شرایط بد اقتصادی که بر ما تحمیل کردند، یک نهاد دو هزار کامیون با آن همه امکانات به جبهه ها می‏فرستد. همین حالا که با شما حرف می‏زنم از زابل، از منطقه‏ای که همیشه فقر و محرومیت صفت بارز آن منطقه بوده، کاروان عظیمی را مردم راه انداختند که به طرف جبهه در حال حرکت است. از شهرستانهای بمباران شده دایماً کامیون خواربار و امکانات دیگر به طرف جبهه در حال حرکت است. این طور چیزی تازگی دارد. این مسأله است که تفاوت دارد و این مسأله است که دشمن‏شکن می‏باشد و دشمنان ما در اینجا کاری نمی‏توانند انجام دهند. شما باید همین راه را ادامه دهید، اگر شما این جور باشید، هر کس که مدیر کشور باشد، مجبور است که مثل شما در راه حق بماند و کسی غیر حق نمی‏تواند در مدیریت این کشور باشد و دشمنان شما نیز کاری نمی‏توانند انجام دهند، آنان به ابتذال کشیده شده‏اند.

 شما ببینید با همه برنامه‏ریزی که آمریکا کرده بود، که یک کار تبلیغی علیه ما انجام دهند، به چه ابتذالی کشیده شد، آمریکاییها آن روز در دنیا مثل لکه حیض شدند، کاخ سفید الان واقعاً یک ملعبه شده در دست همه مردم و همه روزنامه‏ها؛ یک حرکت زشت دیگری را نیز شروع کرده‏اند که همین »کمیسیون تاور« گزارش داده. حالا کم‏کم مضامینش می‏رسد، آدم می‏فهمد که یک چیزهایی در این گنجانده‏اند که همان راه قبلی‏شان را ادامه بدهند، چیزهایی نقل کردند که شوروی را علیه ما تحریک کنند و ما را علیه شوروی. معلوم است که اصل آن حرکت هم برای فاصله انداختن بین ما و روسها بوده که ما را با همسایه‏مان به جنگ بیندازند.

 در گزارشهای این کمیسیون، جملاتی را نقل کرده‏اند که ایرانیها این طور گفتند یا آن طور گفته‏اند که همه هم دروغ است. وقتی هم که به اینجا آمده بودند، به ما می‏گفتند که روسها 36 لشکر جمع کردند در مرز جنوبی (آذربایجان) کجا و کجا و بناست به شما حمله کنند و یک نقشه هم - که این نقشه را نیز به دنیا نشان خواهیم داد - فرستادند و گفتند که این نقشه ماهواره‏ای است و در آن نقشه خطهایی که شوروی می‏خواهد نفوذ کند؛ مثلاً از ارس و جای دیگر، از خزر و غیره و اهدافی را که از زاگرس دارد و به کجا خواهد رسید نیز تعیین کرده‏اند.

 درست برنامه آنها این بود که بگویند شوروی هم می‏خواهد با شما بجنگد! آنها دو هدف را با طرح این مسأله تعقیب می‏کردند، یکی اینکه ما نیروهایمان را در جنگ عراق بکار نبریم و یکی اینکه مبادا ما به شورویها یک مقدار نزدیک شویم و روابطمان را حسنه کنیم. آن موقع موفق نشدند و حالا در کمیسیون »تاور« این مسأله را گنجانده‏اند و گفته‏اند که ایرانیان این طور می‏گفتند و این شیطنتها را دارند ادامه می‏دهند؛ این قدرت شماست که آنها را به این وضع انداخته است.

 مسأله دیگری که در منطقه داریم و الحمدللَّه به خوبی حل شده، مسأله سوریه در لبنان بود، خوشبختانه حضور سوریها در لبنان یک امنیت نسبی را به وجود آورد و آن شیطنتی که بعضی از شیاطین خواستند بکنند که بین حزب‏اللَّه و سوریه را تیره کنند، موفق نشدند و یک حادثه تلخی اتفاق افتاد و با پیامی که آقای حافظ اسد برای آقای خامنه‏ای فرستادند، مسأله برای ما روشن شد که سوریها بنای ایذای حزب‏اللَّه را در لبنان ندارند و حزب‏اللَّه هم متوجه این نکته بوده و هست و آن توطئه‏ای که می‏خواست بین نیروهای رزمنده لبنانی و سوریها تفرقه ایجاد کند، شکست خورد و همچنان الان نیروهای رزمنده معتقد هستند که امروز سوریه محکمترین سد مقاومت در مقابل اسرائیل است و باید محفوظ بماند و سوریه هم قبول دارد که حزب‏اللَّه بالنده‏ترین نیروی مبارزه علیه استکبار و اسرائیل و صهیونیسم است و بحمداللَّه اینها این مسایل را فهمیده‏اند و ما امیدواریم که دیگر توطئه‏ها در آنجا نتواند مؤثر باشد.

 در پایان عرایضم شما را به تقوای الهی و پرهیزگاری دعوت می‏کنم.

    ترجمه خطبه عربی

    بسْمِ‏اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم

 اَلْحَمْدُللَّهِ وَالصّلوةُ عَلی رَسُولِ‏اللَّهِ وآله عَلی عباداللَّه المتَّقیِنْ.

 پیروزیهای دو ماهه اخیر جبهه به خوبی ثابت نمود که ایران اسلامی، قدرت شکست کامل عفالقه عراق را دارد. و شرارتهای اخیر صدامیان در زدن شهرها و مراکز علمی و فرهنگی و مساجد و مدارس و استفاده مجدد از اسلحه شیمیایی، نشان داد که جنایتکاران بعثی از هیچ گونه جنایتی ابا ندارند.

 در اینجا لازم می‏دانم، یکبار دیگر با مجامع بین‏المللی و کشورهای اسلامی اتمام حجت کنیم و از آنها بخواهیم که اگر می‏خواهند در جهت صلح منطقه و جلوگیری از خسارت بیشتر دو ملت ایران و عراق کاری کنند، ممکن است در آینده‏ای نه چندان دور فرصت را از دست بدهند.

 ما ثابت کرده‏ایم که دست از خواسته خود در مورد اجرای عدالت و تنبیه متجاوز و تأدیه خسارت مظلوم و برگشت آوارگان مظلوم عراقی به عراق، برنمی‏داریم و تا هر جا لازم باشد پیش می‏رویم و نیز ثابت کرده‏ایم که قدرت تأمین خواسته‏های خود را داریم.

 تنها چیزی که ما را محدود می‏کند، ملاحظات انسانی است که مایلیم این اهداف را با ضایعات کمتر به دست آوریم و روزی که از اقدام دیگران مأیوس شویم در اعمال قدرت کامل، درنگ نخواهیم کرد.

 ما مایلیم که حذف صدام و کیفر متجاوز جنگ‏افروز در داخل عراق، توسط خود مردم عراق انجام شود و این کار با سلب حمایت ابرقدرتها و ارتجاع منطقه از صدام، عملی است.

 شکی نیست که این حمایتهای غیرعادلانه و غیرحق خواهانه به نفع مردم عراق و منطقه نیست و اثر سوء مسلّم آن، ایجاد خسارت بیشتر برای مردم عراق و ایران و تأخیر مجازات اجتناب ناپذیر مجرمان بعثی است که طبعاً با بیشتر شدن جرم و جنایت و کیفر آنها همراه است و اثر آن سلب اعتماد ملتها از مراکز بین‏المللی و دولتها در انجام وظایف و پیروی از مصالح است و اثر سوء دیگر آن ناامنی منطقه و نگرانی از توسعه جنگ است؛ این اتمام حجت ما را جدی بگیرید.

 تضعیف ماشین جنگی صدام در ماههای اخیر راه را برای حرکت سرنوشت ساز ما فراهم کرده، اگر از وضع موجود امروز درس نگیرید، فردا ناچار تسلیم واقعیت خواهید شد، اما مسؤولیت عدم جلوگیری از خسارات و تلفات را به عهده دارید و آن روز پشیمانی سودی ندارد.

 »اَعُوذُ باللَّهِ مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجیم/ بسْمِ‏اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم/

 قُلْ یا اَیُّهَاالْکافِرُونَ/ لا اَعْبُدُ ما تَعْبُدُونَ/ وَ لا اَنْتُمْ عابدُونَ ما اَعْبُدُ/ وَلا اَنَا عابدٌ ما عَبَدْتُمْ/ وَ لا اَنْتُمْ عابدُونَ ما اَعْبُدُ/ لَکُمْ دینُکُمْ وَلِیَ دینِ«.

ویدئوها

صوت

تصاویر ضمیمه