نماز جمعه تهران به امامت آیت الله هاشمی رفسنجانی
خاطرات جمعه، هشتم اسفند: خطبههای نماز جمعه را آماده کردم. باران از دیشب تا نزدیک ظهر ادامه داشت. چمدان را برای سفر به جبهه بستم. برای نماز به دانشگاه رفتم. باران ایستاد؛ ولی من خطبهها را کوتاه کردم؛ جمعیت هم زیاد نبود. البته با توجه به بارش باران، حضور این تعداد هم عجیب است. ناهار را در مجلس خوردم. ساعت دو با دکتر روحانی، محسن رضایی، ترابی، سنجقی و پاسداران حرکت کردیم. نماز و شام در کافهای بعد از خرمآباد انجام شد. ساعت یک بامداد به پایگاه وحدتی دزفول رسیدیم.
خطبه اول
بسمالله الرَّحْمنِ الرَّحیم
اَلْحَمْدُللَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ وَالصَّلاةُ وَالسَّلامُ عَلی رَسُولِ اللَّهِ وَ عَلی عَلیٍّ اَمیرالْمُؤْمِنین وَ عَلی آلِهِ الْأَئِمَّةِ الْمَعْصُومینَ.
اَعُوذُ باللَّهِ مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجیم
«یا اَیُّهَاالنَّاس اِنَّا خَلَقْناکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَ اُنْثی وَ جَعَلْناکُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا[1]»
«اُوصیکُم عِبادَاللَّهِ بتَقْوَی اللَّه»
بنابراین داشتم که هم خطبه اول و هم خطبه دوم را به طور مفصّل ایراد کنم ولی وقتی که خداوند نعمتش را فرستاد و باران زمینها را خیس کرد و هوا سرد است، فکر کردم که درست نیست مزاحم شما عزیزان بشوم و وقت زیادی را بگیرم، لذا خطبهها را کوتاه میکنم.
در خطبه اول، بنا داشتم که بحث گذشته را یک مقدار توضیح دهم و بعد کل بحث عدالت اجتماعی در رابطه با زن و مرد را جمعبندی کنم. این جمعبندی در خطبههای آینده انجام خواهد شد و فقط در این خطبه، بحث هفته قبل را تکمیل میکنم.
در خطبه دوم هم بحث مبسوطی را در نظر گرفته بودم که ممکن بود طولانی بشود، وقتی که فکر کردم بحث را کوتاه کنم، صرفاً مسایل روز را مطرح میکنم.
قبل از شروع بحث، خواهران و برادران بزرگوار را دعوت به تقوا و تکمیل تقوا میکنم که انشاءاللَّه این ذخیره عظیم انسانیت، توشه آخرت و مایه سعادت دنیا و عقبا را داشته باشیم.
آخرین فصلی که در بحث عدالت اجتماعی در روابط زن و مرد صحبت میکردم، مربوط به مسأله طلاق بود، که گفتم بعضی سطحی نگران خیال کردهاند در اسلام به خاطر اینکه اجازه طلاق در صورت ظاهر بیشتر در دست مرد است در اینجا امتیازی به مرد داده شده و زن مظلوم است. یک خطبه در این باره صحبت کردم و حرفهای گذشته را نمیخواهم دیگر تکرار کنم. یک مقدار این را بیشتر توضیح میدهم.
ما گفتیم: اصولاً یکی از محورهای معارف اسلامی در رابطه با زن و مرد تحکیم خانواده است. در این فصل مهمترین هدف در معارف اخلاقی و اجتماعی اسلام، استحکام خانواده است. چون اگر خانوادهها محکم باشند، جامعه هم محکم است. اگر خانوادهها سعادتمند باشند، جامعه هم سعادتمند است. البته قبل از خانواده، باید افراد، صالح باشند و کانون خانواده نقطه ارتباط صلاحیتهای فرد و جامعه است.
انسانهای خوب در محیط خانواده و آن هم خانواده مستحکم به وجود میآیند. بر همین اساس مصالح زن، مرد، اولاد، فامیل و کل جامعه مطرح است.
سطحی نگری ممکن است آدم را احساسی بار بیاورد و همین که ما گفتیم زن هم مثل مرد، هر وقت خواست، دستش برای طلاق باز باشد، خیال کند، این موضوع، عدالت را تأمین میکند، همین مسأله غرب را در اشتباهی انداخته که خانواده در غرب مثل لانه عنکبوت و مثل یک شاخه نی است که در مسیر طوفان قرار گرفته و با طوفان دایماً جابه جا میشود.
آمار طلاقها، زنها و بچههای بیسرپرست، خودکشیها و مرضهای روانی را که از این طریق دچار شدهاند، زیاد شنیدهاید. و من دیگر نمیخواهم بگویم که وضع غرب چگونه است.
پس ما گفتیم، محور برخورد اسلام روی این مسأله، غیر از حقوق فردی، استحکام خانواده است؛ لذا ما میبینیم که در یک فصل اسلام تشویق به ازدواج میکند برای اینکه خانواده تشکیل شود. در تعبیرهایی که برای شما در بحثهای قبلی گفتهام آمده است که هیچ بنایی، ساختمانی و مجموعهای در آفرینش محبوبتر و زیباتر، پیش خداوند از بنای خانواده و کانون مشترک زن و مرد و بچهها نیست.
یا در مورد انسانهایی که ازدواج نمیکنند، تعبیر بدی آمده: این عَزَبهایی که بدون دلیل از ازدواج خودداری میکنند، پیش خداوند، پیامبر و در نظر اسلام انسان های شایستهای نیستند.
در مورد کسانی که برای انجام وظایف اجتماعی و برای پاک نگهداشتن خودشان از بیبند و باری، به طرف ازدواج میروند از اینها بهترین تعبیر شده است.
از آن طرف، اسلام طلاق و جدایی زن و مرد و برهم زدن کانون خانواده را جزء بدترین کارها معرفی کرده است.
من حالا دو سه روایت در اینجا میخوانم، شاید هم در بحث طلاق قبلاً خوانده باشم.
در یکی از روایات هست که خداوند هیچ چیزی را روی زمین از طلاق مبغوضتر نمیشمارد؛ جزء مخلوق های خدا و چیزهایی که روی زمین به وجود میآید، مغبوضترین آن طلاق و برهم خوردن کانون خانواده است.
یک روایت دیگر میگوید: بروید ازدواج کنید و خانواده تشکیل دهید و نروید طلاق بدهید؛ چون که طلاق گونهای است که عرش الهی از آن میلرزد.
البته، این موضوع احتیاج به یک بحث عمیقی دارد که اصولاً عرش چیست که براثر طلاق میلرزد. عرش تختی است و یا مرکز خاصی است و یا مرحلهای از مراحل عالی جهان است که آنجا امور جهان تدبیر میشود که با کنایه از آن به عرش و تخت تعبیر شده است؛ همان طور که در یک جامعه انسانی، مرکزیت حکومت تعبیر به عرش و تخت و تاج میشود، آنجاست که در اداره جامعه تأثیر دارد. مرکز امور جامعه آنجاست، عرش مرکز امور کل جهان است که سرنخ همه امور به آنجا میرسد و طلاق چون یکی از طبیعیترین بنیانهای جامعه را برهم میزند و این از یک جهت روی کل جهان تأثیر میگذارد و اثر نامطلوب دارد، لرزیدن عرش الهی تعبیر دیگری از مبغوض بودن طلاق در نزد خداوند است.
برای اینکه طلاقی اتفاق نیفتد، من دو آیه از قرآن را میخوانم ببینید چه تدبیرهایی شده است. قرآن میفرماید: »اگر گاهی زنهایتان را دوست نمیدارید و از آنها کراهت دارید، از خودتان جدا نکنید و فوری طلاق ندهید بدین علت که زنانتان را از لحاظ احساس نمیپسندید.«
آدم خیلی چیزها را نمیپسندد، ولی ممکن است خداوند در آنها خیر زیادی نهاده باشد. خانواده حفظ مسایل احساسی و روانی جنسی و یا عاطفی نیست؛ خانواده ابعاد زیادی دارد و قرآن کریم نهی میکند انسان به خاطر اینکه از زنش به هر دلیل خوشش نمیآید (از شکل، اخلاق، برخورد و فامیل) برای اینکه خودش را راحت کند، فوری ازدواج را برهم بزند و طلاق بدهد. قرآن کریم این کار را نهی میکند و میفرماید: »شما از عالم غیب خبر ندارید. شاید خداوند خیر زیادی در این کار نهاده باشد. شاید خداوند از طریق بچهها، فامیل و این زندگی مشترک منافع زیادی برای شما و برای جامعه قرار داده باشد؛ بنابراین به خاطر تمایلات نفسانی، احساسی برخورد نکنید و زندگی را بر هم نزنید.«
قرآن کریم در آیه دیگری میفرماید: »اگر دیدید در یک خانواده بین زن و مرد اختلاف وجود دارد و با هم نمیسازند و میترسید کار اینها به طلاق بکشد - این تکلیف را به اطرافیان، مردم، حکومت و نظّار کرده است - بروید؛ دو نفر آدم عاقل و داور از دو فامیل پیدا کنید، اینها بنشینند و مشکلات را بررسی کنند و رسیدگی کنند، اگر قصد خیر داشته باشند خداوند به اینها توفیق میدهد و نمیگذارد این ازدواج از هم بپاشد.«
البته در قرآن از این آیات زیاد داریم. خداوند تأکید دارد که طلاق انجام نشود. قرآن تأکید میفرماید اگر ترس داشتید، زن و مرد از هم جدا شوند، دخالت کنید و نگذارید این حادثه اتفاق بیفتد.
از آن طرف شما میبینید که معارف اسلامی، ازدواج را چقدر سهل و طلاق را چقدر مشکل کرده است. وقتی که دختر و پسر، زن و مرد همدیگر را پسندیدند و قبول کردند و با هم قرار انشایی گذاشتند و لفظی قرار ازدواجشان را به همدیگر اعلام کردند، این ازدواج میشود و دیگر هیچ شرطی ندارد. وقتی زن و مرد، آن کسی که تحت ولایت دیگری نباشد با هم تصمیم گرفتند، ازدواج کنند و زوجیت را به همدیگر اعلام کردند و انشای زوجیت مهر کردند، این ازدواج میشود.
به نظر اکثر فقها، به هر زبانی، فارسی، عربی و ترکی زن و مرد میتوانند خطبه زوجیت را بگویند؛ البته رسم ما این است که نزد ملا برویم و سپس در دفتر ثبت کنیم. اینها قوانین عرفی است و حق هم هست و خوب است که انجام شود ولی آنکه در اسلام هست، قرارداد ازدواج است که عقد ازدواج را با هم بخوانند. نه لازم است روحانی بخواند و یا به زبان خاصی باشد. فقط باید طرفین معنای آن را بفهمند و به فتوای بسیاری از فقها حتی فارسی هم میتوانند بخوانند. حالا هرکسی میتواند به فتوای مجتهد خویش عمل کند و حداکثر این است که احتیاط کنند و عربی بخوانند.
اما وقتی انسان میخواهد جدا شود، این طور آسان نیست. اولاً وقتی میخواهد طلاق بدهد باید زن در طُهر باشد، اگر رِگل باشد نمیشود. طهر غیر مواقعه باشد. اگر در طهر بعد از مواقعه باشد باز نمیشود طلاق بدهد. باید دو نفر عادل واقعی برای طلاق حضور داشته باشند. اگر غیر از آن باشد طلاق درست نیست.
اینها همه سخت کردن طلاق است، یعنی نخواستهاند که هر وقت دعوا کرد و عصبانی شد و فوراً تصمیم گرفت برود طلاق بدهد و خانواده را از هم بپاشد. بعد اگر طلاق اتفاق افتاد، میتواند رجعت کند. رجعت آسان است به محض اینکه تصمیم گرفت رجعت را اعلام کرد دوباره ازدواج قبلی برمیگردد و احتیاجی به عقد مجدد ندارد. خواستهاند که دوباره فوری این رشته گسیخته شده، وصل شود.
برای بار دوم هم همین طور است. برای بار سوم به خاطر اینکه این طلاقها اتفاق نیفتد شرط محلل را بعد از بار سوم گذاشتهاند برای اینکه دیگر زن بازیچه دست مرد نشود، که هرروز طلاق بدهد و هرروز مراجعه کند، که دوبار خود این امر به یک معنا سدی برای طلاق دادن است.
بنابراین اصل محور حرکت قانونگذاری اسلام در مسأله ازدواج و طلاق این است که خانواده محکم بماند و با ادله واهی این کانون مقدس از هم نپاشد. برای اینکه اسلام میداند از طلاق دادن چه مصیبتهایی ممکن است اتفاق بیفتد، چه برسر بچهها بیاید. اگر قرار شد مردی از دو زن، سه زن و چند زن بچه داشته باشد، آدم روابط بین این بچهها را عملاً میبیند که چگونه است. دایماً یک کانون نزاع و کینه است؛ مگر موارد استثنایی، فامیلها با هم به رفاقت زندگی نمیکنند.
زنی که از مردش جدا میشود اکثراً داستان غمانگیزی در آینده خواهد داشت. اینها عوارض روشن طلاق است. کاری که برسر بچهها میآید، بچهها به فساد کشیده میشوند و بیسرپرست و بیترتیب میشوند و عواقب سویی که دچار فامیل میشود. مسایل اخلاقی، عاطفی و روانی دارد و امراض فراوانی براثر طلاق از ناحیه فشارهای عصبی دچار مرد و زن میشود. اینها چیزهایی است که آدم نمیتواند منکر آنها بشود. چیزهایی است که روشن است و در کتب تاریخی، بهداشتی و سایر کتب مربوط، شما میتوانید امثال این طور چیزها را پیدا کنید.
با توجه به همه اینها و با قبول این اصل در بین همه روانشناسان که زن یک مقدار عاطفیتر از مرد است و زود تصمیم میگیرد و زودتر از تصمیمات خود پشیمان میشود، حرکتهای خانمها به خاطر شرایطی که آنها دارند و به خاطر انتظاراتی که در زندگی از آنها هست و به خاطر مسؤولیتهایی که آفرینش از آنها خواسته، عاطفه آنها بسیار قویتر است و روابط خاصی از آنها مطلوب است. باید یک مقدار اینجا با احتیاط برخورد کرد. و در موارد زیادی هم هست که اختیار به دست خانمها داده شده است و همین طور نیست که همه جا اختیار دست آقایان باشد.
همین حالا خانمها در دفترچههای عقدی که مرسوم است همانجا شرط میگذارند. هنوز بعضیها نمیدانند که خانمها میتوانند موقع ازدواج شرط بکنند که اگر شوهرم چنین و چنان کرد حق طلاق داشته باشم. هم اکنون به نوعی این اتفاق میافتد.
طلاق خلع است. طلاق مبارات است و فراوان طلاقی که شرط گذاشته باشند وجود دارد. در عین حال برای حفاظت از این کانون مقدس سعی براین بوده که حتی الامکان این رشته مقدس گسیخته نشود و مخصوصاً در اینجا به احساسات خانمها میدان داده نشود که بتوانند یک تصمیم عجولانهای بگیرند و بعد پشیمان شوند و دیگر کار گذشته باشد. با احتیاط برخورد شده است.
من همین مقدار بحث را در این خطبه کافی میدانم. انشاءاللَّه در خطبه آینده کلیه مباحث عدالت اجتماعی را جمع بندی خواهیم کرد.
أعُوذُ باللَّهِ مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجیم
بسمالله الرَّحْمنِ الرَّحیم
اِنَّا اَعْطَیْناکَ الْکَوْثَر/ فَصَلِّ لِرَبِّکَ وَانْحَرْ/ اِنَّ شانِئَکَ هُوَالْاَبْتَرُ.«
خطبه دوم
بسمالله الرَّحْمنِ الرَّحیم
اَلْحَمْدُللَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ وَالصّلوةُ وَ السَّلامُ عَلی رَسُولِ اللَّهِ وَ عَلی عَلِیٍّ أَمیرِاْلمُؤْمنینَ وَ عَلی الصِّدّیقة الطّاهِرة وَ عَلی سبْطِیِ الرَّحْمَةِ الْحَسَنِ وَالْحُسَیْنِ وَ عَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ مُحَمَّدبْنِ عَلِیٍّ وَ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ موُسَی بْنِ جَعْفَرٍ وَعَلِیِّ بْنِ مُوسی وَ مُحَمَّدبْنِ عَلِیٍّ وَ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ وَالْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ وَ الْخَلَفِ الْهادی الْمَهْدی(عج)
همان طور که قبلاً گفتم بحثی را که برای این خطبه در نظر گرفته بودم، بحثی اساسی بود که به وقت دیگری موکول میکنم. فقط به مسایل روز، به طور جداگانه میپردازم و چند مسأله را در این خطبه مطرح میکنم.
یکی از مسایل که مهمترین است، مسأله جنگ و شرایطی است که حالا برای ما و دنیا در رابطه با این جنگ، مطرح است. دیگری مسأله افغانستان است، که روز نه جدیدی به چشم میخورد. مسأله لبنان است که به اختصار در این مورد صحبت خواهم کرد. و مسایلی که در آمریکا از دیروز تا امروز اتفاق افتاده است و مربوط به کشور ماست و در رابطه با رسوایی کاخ سفید است، که در این مورد صحبت میکنم که یک نوع ارتباطی هم بین این بحث وجود دارد.
در مورد افغانستان که گفتم روزنه جدیدی به چشم میخورد، این است که وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی راه حلی را مطرح کرده است. اگر چه هنوز طرفین به طور رسمی آن را پذیرش نکردهاند، اما تا به حال برخورد منفی هم با آن نشده است. از بعضی اطراف با آن برخورد مثبت شده است. آنچه که تا به حال هست و ما نمیپسندیم این است که دولتهای همسایه بدون دخالت مردم و مجاهدین افغان بنشینند و درباره افغانستان تصمیم بگیرند. این کار نادرستی است، چرا که محور اصلی مسأله، مردم و مجاهدین افغانستان هستند. اینکه مسأله را پاکستان، ایران، شوروی و دولت تحمیلی کابل حل کنند نادرست است. ما همسایهها چه حقی داریم در مورد مردم افغانستان تصمیم بگیریم و معلوم است این کار غیر عادلانه میباشد.
اشکال دوم این است که، وقتی مردم، دولت افغانستان را نپذیرفتهاند و با او میجنگند، چگونه میشود این دولت بنشیند و درباره افغانستان تصمیم بگیرد. اگر مردم، دولت افغانستان را پذیرفته باشند حضور ۱۲۰ هزار سرباز روسی در افغانستان، برای حمایت از رژیم کابل چه معنایی دارد. کسی نمیتواند ادعا کند که مردم، دولت افغانستان را پذیرفتهاند. اگر مردم دولتشان را پذیرفتهاند و یک اختلاف داخلی وجود دارد، خودشان مسأله را حل کنند، پس حضور ۱۲۰ هزار نفر از نیروهای شوروی به چه معناست؟
بنابراین نقطه مثبت این است که کسی که خود را دولت افغانستان به حساب میآورد. چیزی به حساب نمیآید و مردم افغانستان، یعنی کسانی که در حال حاضر میجنگند اصل هستند و ما به دلیل اینکه ۲ میلیون مهاجر افغانی را اداره میکنیم و پاکستان به دلیل اینکه ۳ میلیون مهاجر افغانی را تحمل میکند و شوروی هم به دلیل اینکه فعلاً به زور آنجاست، بنشینیم و مسأله را حل کنیم. این درست نیست. مردم افغانستان رکن اصلی هستند و آنها باید حضور صددرصد داشته باشند.
شورویها هنوز این مسأله را رد نکردهاند. بخشی از مجاهدین افغانی آن را قبول دارند و ما فکر میکنیم این تز درستی است و راه حل همین است و این فتنه میتواند از این طریق رفع نشود. و این خبر خوبی است که ما در این هفته داریم.
ما از اینکه امنیت و حاکمیت در لبنان استقرار یابد، استقبال میکنیم و از درگیریها و برخوردهای مسلحانه میان گروهها و جریانها ناراضی هستیم.
اما حادثه تلخی اتفاق افتاده است. آن هم شهادت گروهی از مردم حزباللَّه و زنها و بچههاست که حادثه بسیار تلخی است. ما آن را معلول توطئه میدانیم. مسؤولان سوریه گفتهاند که این کار برنامهریزی شده دولت سوریه نبوده و اقدامی فردی بوده است. ما هم این را میپذیریم و انتظار داریم فردی که اشتباه کرده باشد و به مجازات برسد و دولت سوریه توجه داشته باشد که یکی از اهداف دشمنان سوریه و ما و از اهداف اسرائیل و آمریکا این است که بین سوریه و مردم لبنان و قشر محروم لبنان و شیعیان این کشور و حزباللَّه لبنان اختلاف بیندازند.
نیروهای حزباللَّه توانستند آمریکا و ایادیشان را از لبنان بیرون بریزند و کسانی که امروز در لبنان با اسرائیل میجنگند و پرچمدار دفاع از لبنان و مبارزه با اسرائیل هستند و کسانی که هیچ وابستگی به جز وابستگی به اسلام را ندارند همین نیروهای حزباللَّه هستند.
ما از برادران حزباللَّه و از دولت سوریه میخواهیم که در این موقعیت حساس حفظ نفس کنند و مبادا تحت تأثیر تبلیغات و تحریکات دیگران قرار بگیرند. اجازه ندهند این اختلافات عمیق شود. باید این حادثه تلخ را به شکلی جبران کرد و باید بین لبنان و سوریه دوستی ادامه داشته باشد؛ زیرا با این دوستی میتوان استکبار را طرد و لبنان را حفظ کرد و در غیر این صورت آمریکا و اسرائیل بیشترین سود را خواهند برد و ما آثار این جنایت را میبینیم.
مسأله دیگری که اتفاق افتاده است، اعلام نظریه کمیسیون بررسی رسوایی کاخ سفید آمریکاست که شامل نکات جالبی میباشد. یکی از نکات جالب در این نظریه این است همان حرفهایی رإ؛ظظ که ما در اولین افشاگری گفتیم و حتی تحلیل ما، در این تحقیق آمده است، ما آن روز گفتیم آمریکا از قطع رابطه با جمهوری اسلامی ایران پشیمان است و در صدد ایجاد رابطه است و گروگانها را پلی قرار داده، اما در عبور از این پل اشتباه کرده و بد عبور کرده، دروغ گفته، کلاهبرداری و گرانفروشی و توطئه کرده است. آن روز حرف ما این بود و من همان روز نتیجهگیری کمیسیون را که گفته بودم یادآور شدم. این کمیسیون در اصل حرکت به سوی ایران را که به «بده و بستان» منجر شده است، قبول دارد. اما میگوید: کاخ سفید و ریگان در این امر دچار اشتباهایی شدهاند، منتها این کمیسیون خجالت میکشد که این اشتباهات را بگوید.
اشتباهشان این است که دروغ گفتهاند و همین اسلحه جزیی را که رد و بدل شده است چند برابر فروخته و تقلب کردهاند. اشتباهشان این است که خیانت کردهاند و نتوانستهاند گروگانهایشان را از دست مردم لبنان آزاد کنند و بد عمل کردهاند، و به مردم خودشان دروغ گفتهاند. اشتباهشان این است که مسافرتهای قاچاق و جعل سند کردهاند. و اسناد کشور دیگری را برای ورود به کشور ما جعل کردهاند. اشتباهشان این بود که به اسم خدمه هواپیما آمده بودند در حالی که خدمه هواپیما نبودند. لابد جای دیگر، چیزهایی گرفتهاند. سود این معامله که چیزی نمیشود. به جای دیگری به حذف قانون پرداختهاند و تمام اینها از اشتباهاتشان بوده است و تمام اینها مربوط به خودشان میشود.
ما خوشحال و پیش ملت خود سربلند هستیم که همان مسایلی که روز اول کاخ سفید تکذیب کرد، تأیید شد. در این رابطه آقای ریگان دیروز (پنجشنبه ۶۵/۱۲/۷) بیانیهای دادند که قابل توجه است. ایشان در مورد ایران دو سه مطلب گفتند که من نمیدانم چطور میتوانند با توجه به این مسایل سرشان را در دنیا بلند کنند. این تناقضها مناسب یک پیرمردی مانند ریگان آن هم در پایان عمرش نیست و باید از دروغ گفتن توبه کند. ریگان در بیانیه خود گفته است چون ما ایران را در تروریسم موثر میدانیم، باید با ایران مخالفت کنیم. در حالی که دو سه ماه قبل صریحاً اعلام کرده بود و به دنیا گفته بود که از یک سال و نیم قبل سندی دال بردخالت ایران در تروریسم ندارد. ریگان یا دیروز و یا سه ماه قبل دروغ گفته است.
چطور ممکن است رئیس جمهور پیرمرد این گونه حرف بزند. تنها عذری که ما میتوانیم از ایشان بپذیریم این است که ایشان دچار فراموشی شدهاند و همین حرفی که قبلاً به آن اعتراف کرده است و در این سند، البته طبیعی است که انسان دچار فراموشی شود، چون ایشان گفته بود: »من یادم نیست در رابطه با ارسال اسلحه به ایران چه دستوری دادم.« در هر حال اگر عذرشان این باشد عیب آن، این است که یک رئیس جمهور در سطح آمریکا باید مطالبش را با مشاورین خود چک کند و نباید مطالب را همین طوری مقابل تریبون ارائه دهد.
در همین بیانیه تناقض دیگر این است که آقای ریگان، شولتز و فرد دیگری را مأمور کرده است. مأموریت شولتز تلاش برای کشاندن ایران به پای میز مذاکره است و عراق را صلح طلب تلقی کرده است و فرد دوم را هم مأمور کرده که از تمام امکانات آمریکا استفاده کند که از هیچ کشوری به ایران اسلحه نیاید و صریحاً هم گفته است که قرار است آقای شولتز به چین برود و به دولت چین بگوید که دیگر به ایران اسلحه ندهید. اولاً مگر چین به ما اسلحه میدهد؟ هم ما و هم چینیها این مسأله را منکر هستیم و ثانیاً مگر تا به حال شما به ما اسلحه میدادید؟ و یا خواسته بودید که به ما اسلحه بدهند؟ شما ۸ - ۹ سال که با این انقلاب میجنگید. مگر شما تاکنون برای ارسال اسلحه به ایران تسهیلاتی قایل شدهاید؟
آنچه مربوط به خودتان است، شما این تناقض را چگونه جواب میدهید؟ شما چگونه امروز در مقابل کاخ سفید اعتراف میکنید که چند ماه قبل تصویب کردهاید که ولو به مقدار کم اسلحه به ما برسد و حالا امروز تصمیم گرفتهاید و مأمور تعیین کردهاید که به ما اسلحه نرسد. این از یک رئیس جمهور و کاخ سفید و از نظامی که خود را ابرقدرت میداند خیلی زشت است. یعنی افرادی که به این مسایل نگاه میکنند به شما میخندند و میگویند شما خرفت شدهاید و نمیفهمید چگونه برخورد کنید. برخورد دیروزتان و برخورد امروزتان!!
من نمیدانم این افراد چقدر نادان هستند و چه سیاستمدارانی هستند. این نشان دهنده این است که، زمامداران آمریکا، ضعیف هستند و علت اینکه در دنیا موفق میشوند این است که دولتهای دنیا از اینها ضعیفتر هستند؛ وگرنه، اگر دولت و ملتی در مقابل اینها مقاومت کند اینها پوشالی هستند و وقتی ما چنگ در چنگشان انداختیم وادار به شکست میشوند و به این شکست اعتراف میکنند.
شما میگویید که کاخ سفید تصمیم گرفته است که نگذارد دیگر به ایران اسلحه برسد. خیال میکنید که موفق خواهید شد این کار را انجام دهید؟ شما تا به حال چقدر خواستید نسبت به انقلاب اسلامی ایران ضربه بزنید، ولی نتوانستید. از اول خواستید شاه را حفظ کنید، نتوانستید. شاه را به آمریکا بردید که حفظش کنید ولی این مسأله باعث شد که رئیس جمهورتان هم ساقط شود و آن روز هم کاخ سفید شکست خورد. میدانید که به دست بچههای ما، برسر اعضای لانه جاسوسی چه آمد. شما همان موقع خواستید که لیبرالها را بر ما حاکم کنید و از درون انقلاب را بپوسانید ولی شکست خوردید.
در الجزایر خواستید از طریق برژینسکی بر سر ایران کلاه بگذارید، ولی این امر باعث شد که همان دولت هم ساقط شود. شما خواستید در ایران کودتا کنید ولی شکست خوردید و عواملتان را از دست دادید. شما در ایران ضد انقلاب را به جان ما انداختید و باعث شدید این بدبختها به تباهی و لجنزارها بیفتند و دیدید که اینها که از مبارزه با امپریالیسم شروع کرده بودند، امروز جاسوس جاسوس جاسوس آمریکا شدند.
شما جنگ را برای تجزیه کشور و شکست انقلاب شروع کردید اما خود و جنگافروزتان به دام افتادید. شما همین توطئه فروش اسلحه به ایران را مطرح کردید که اعتبار ما را در دنیا مخدوش کنید و بگویید که ایران با اسلحه شما پیروز شده است و دست اسرائیل را برای ایجاد بدنامی برای ما، بلند کردید و شکست خوردید. شکست شما این بود که امروز مجبور شدید از حرفهای اعلام شده خودتان برگردید و ماهیت خود را نشان بدهید.
یکی از دستاوردهای مهم ما در بیانیه آقای ریگان این است که ماهیت اصلی آمریکا این بود که همیشه ما را بایکوت میکرد و حرکتشان یک توطئه و کلک بوده است و این چیز تازهای است. با ۳۰ میلیون آن هم به قیمت دوبرابر، اسلحه فروختن، برای اینکه شفیع شما بشویم برای حل مشکلاتشان، این یک قضیه کوچک استثنایی است و اصل قضیه این است که شما از اول میخواستید اسلحه به ما نرسد و دلیل آن، این است که اسلحهای را که پولش را به شما دادهایم و از هضم رابع شما هم گذشته است هنوز در انبارهای شما است و تازه انبارداری هم از ما مطالبه میکنید. دلیل آن این است که شما اموال ما را حفظ کردهاید و بعضی از آنها را فروختهاید برای اینکه به دست ما نرسد. ماهیت شما از اول همین طور بود. و خیال میکنید میتوانید جلوی این کار - مداخله در فروش سلاح به ایران - را بگیرید. هرکاری که شما در ایران میخواستید بکنید؛ بالعکس آن اتفاق افتاده و هر چه که بخواهید انجام دهید، شکست میخورید.
شما خواستید در لبنان دخالت کنید اما بیرون رانده شدید و ۲۰۰ - ۳۰۰ نفرتان در یک حادثه زیرآور ماندند و امروز هم این ضربات را میخورید. بنابراین شما کاری نمیتوانید بکنید که امروز به گوشه و کنار دنیا مأمور فرستادهاید. مگر ما با اسلحه شما میجنگیم. ما اگر میخواستیم براسلحه دیگران متکی باشیم صلح میکردیم. ما به خودمان متکی هستیم و نیازهای جزئی را از این طرف و آن طرف تأمین میکنیم. مقداری هم دروازه باز در دنیا هست و نه شما و نه هیچ کس دیگر نمیتواند جلوی آن را بگیرد.
در این زمان مسأله دیگری که داریم سفر یکی از مهرههای آمریکا از اسرائیل به مصر است که شما میبینید مثل اینکه هیچ اتفاقی در دنیا نیفتاده است. دو روز است که این صهیونیست خطرناک در قاهره با شخصیتهای مصری در حال مذاکره و توطئه علیه دنیای اسلام است و دنیای اسلام هیچ اتفاقی را نمیبیند و سکوت اختیار کرده است و خیلی هم با رضایت آن را نظاره میکند. این نامردها، در توطئه آمریکا، که به دروغ ادعا کرده که یک دلال اسرائیلی در رابطه با تبادل چند گروگان با چند قطعه اسلحه، دخالت داشته است چه غوغایی در دنیا راه انداختهاند که ایران از اسرائیل اسلحه خریده است. حالا که نخست وزیر اسرائیل در مرکز مصر با نامبارکها خلوت کرده است همه ساکت هستند.
این چه نامردی است که بردنیای اسلام حکومت میکند؟ چرا دنیای اسلام این چنین کج اندیش است؟ و حاکمان دنیای اسلام چه کسانی هستند و چقدر بد قضاوت میکنند؟
همه این مسأیل را که ما میبینیم به خاطر وحشتی است که از شما رزمندگان عزیز در جبهههای جنگ دارند؛ به خاطر وحشت از ملت حزباللَّه و جوانان جان برکفی است که به چیزی جز حاکمیت اسلام راضی نیستند و بهای خونهای مقدس اینها چیزی به جز بیرون راندن عمال شیطان از منطقه و کشورهای اسلامی نمیتواند باشد. این مسایل در دل استکبار جهانی وحشت انداخته است و آنها را وادار کرده که با مسایل این گونه برخورد کنند که هم آبروی خودشان برود و هم سیاست را در دنیا مخدوش کنند.
برخوردهایی که اینها دارند معلول این پیروزیهاست که امروز ما شاهد آن در جبههها هستیم. دو سه هفته قبل مقاومتی که مردم ما زیر بمباران شهرها کردند و آنچه که امروز در رابطه با جنگ اتفاق میافتد، اینها یکی از درخشانترین قطعات تاریخ زندگی مسلمانها از زمان پیغمبر اکرم(ص) تا امروز است و نمونه این را فقط در صدر اسلام، آن هم در سطح محدود میتوانیم پیدا کنیم. اگر امروز در ایران در سطح میلیون نمونه داریم، در زمان پیغمبر(ص) در سطح صدها هزار بوده است.
به این وسعتی که امروز شما ایثار، فداکاری، جهاد و مقاومت را در کشورتان لمس میکنید تنها در مدینه پیغمبر نمونه دارد. ولی نمونهها محدود بوده، چون مدینه کوچک بود نه اینکه آنها کم بودند. اساس و ریشه آنها هستند ما شاخ و برگ و پرتو انوار آنها هستیم منتها تعداد ما زیاد است و تعداد آنها کم بوده است. این وضعی که مردم ما در جریان بمباران، از خودشان نشان دادند اگر ریزه کاریهایی که در شهرها و روستاها اتفاق افتاده جمع شود و انشاءاللَّه جمع میشود بعداً اینها دایرةالمعارفی از ایثار میشود - من توقع و انتظار دارم همه عوامل فرهنگی، خاطرههایی را که در برخورد با ایثار مردم ما دیدند، در کتابهایی جمع کنند. - مردمی که مهاجرت کردند روستاها و جاهایی که نسبتاً امنتر بودند آن چنان با آنها برخورد کردند که انصار در مدینه با مهاجرین برخورد کردند.
در کشور ما جلوه زندگی مهاجرین و انصار در این دو سه هفته اتفاق افتاد. وقتی که مردم مهاجر از شهرها به روستاها رفتند، فراوانند روستا نشینانی که همه زندگیشان را در اختیار آنها قرار دادند و خودشان در زیر چادر، بیرون، در صحرا زندگی کردند. روستانشینانی بودند که یک اتاق داشتند وقتی که میهمانان شهری آمدند، پردهای بین اتاقشان کشیدند و میهمانان را آن طرف پرده جا دادند و خود در یک طرف پرده زندگی کردند.
روستانشینانی بودند که گاو مزرعهشان را که تنها سرمایه یک روستایی است کشتند برای اینکه از میهمانان خود پذیرایی کنند. روستانشینانی بودند که گوسفند شیرده خود را ذبح کردند برای اینکه پذیرای میهمانانشان باشند. این روزها روستا نشینهایی خوشبخت بودند که اندوخته بانکی داشتند. من در چند مورد، از بانکها گزارش دارم که روستایی از ده آمده همه اندوختهاش را از بانک گرفته و برگشته و همه سرمایهاش را برای میهمانان بمباران شده، خرج کرده است.
اگر اینها نبود، نمیشد مقاومت کرد. شهرهای دیگر هم همین طور بود. شهرهای کوچک، تهران و جاهایی که مهاجر به آنجا رفته بود، عمده بار مهاجرت به دوش مردمی افتاد که داوطلبانه از امکانات خودشان، صرف آسیب دیدهها کردند. بعضی فرش فروختند، بعضی گوسفند فروختند و بعضی قرض کردند و یا به گونههای دیگری پذیرای میهمانان خود بودند و مسایل را این طور تحمل کردند.
من با یک مجروح بمباران در بیمارستان برخورد کردم که دو پای او از ساق قطع شده بود. او یک راننده بود. ماشینش هم در جریان بمباران به کلی منهدم شده بود. قبلاً چون این فرد عضو خانواده شهید بود، یک ماشین به او داده بودند تا از این راه امرار معاش کند. آن چنان این مرد ابراز رضایت از پیشامدها میکرد و این وقایع را از الطاف خدا میدانست که خداوند او را شایسته این امتحانات میداند من آنجا زانو زدم، دیدم مردم خیلی بزرگند و خیلی رشد کردهاند.
این حوادث را عرض کردم نمونههایش در صدر اسلام بوده است، به خاطر اینکه پیغمبر(ص) هم دایماً جنگ و مهاجر داشت. مهاجر جنگ و مهاجر کفر داشت. جاهایی بود که کفار مسلمانان را بیرون میکردند. اینها به مدینه میآمدند و مردمی که در محاصره بودند دایماً میهمانان فقیر را - میهمانان که در وطن خود آبرومند و غنی بودند و دست خالی میآمدند اداره میکردند.
ما در صدر اسلام میخوانیم که پیغمبر(ص) در مسجد بودند یک نفر آمد درون مسجد و گفت من یکی دو روز است که در راه هستم و دیگر توان ندارم و گرسنه هستم. پیغمبر فرمودند: کیست این فرد را به میهمانی ببرد؟ در بین حضار کسی نبود که در خانه غذایی داشته باشد. پیغمبر(ص) فرمودند میهمان من باش. یکی از اصحاب که میدانست پیغمبر(ص) چیزی در خانه ندارند؛ ولی نمیخواهند این فرد را رد کنند، گفت: آقا من ایشان را میبرم. از پیغمبر(ص) اجازه گرفت و میهمان را به خانه برد، وقتی به خانه رسیدند، خانمش گفت که ما چیزی نداریم یک غدای مختصری هست، شما گرسنهای، من گرسنهام، بچهها گرسنهاند، شما روزه بودید، من هم روزه بودم و این غذا میتواند فقط افطار یکی از ما باشد. مرد گفت: ولی میهمان بر ما مقدم است؛ چون او سه روز غذا نخورده است. غذا را حاضر کردند صاحبخانه چراغ را خاموش کرد تا میهمان معظم متوجه نشود که غذا کم است و باعث خجالت برای میهمان بشود، به بهانهای چراغ را خاموش کردند و غذای یک نفر را گذاشتند. میهمان خورد، سفره را جمع کردند و مرد و زن و بچهها گرسنه خوابیدند. فردا وقتی که گرسنهتر آمد مسجد جبرییل از این ایثار به پیغمبر خبر داده بود، وقتی که وارد شد پیغمبر به او فرمودند: درود برتو، چه کردی که دیشب جبرییل آمد و برای تو «وَیُؤْثِرُونَ عَلی اَنْفُسهِمْ وَ لَوْ کانَ بهِمْ خَصاصَةٌ» را قرائت کرد.
این یک نمونه بسیار زیباست و از این نمونهها هم در صدر اسلام زیاد داریم. ولی خدا میداند که این نمونهها در کشور ما هرروز به طور مکرر اتفاق میافتد. در جبههها، در پشت جبههها، این خانمهایی که شوهرشان شهید شده و یادگارهای دوران ازدواجشان را که شیرینترین یاد از زندگی آنهاست به جبههها میدهند تا خرج جنگ شود، اینها مگر همین طور نیستند؟
ما هرروز چندین نامه با این گونه هدایا برای جبههها داریم. همین دیروز یک نامه به دست من رسید که یک گردنبند کوچولوی زیبایی را به روی نامه چسبانده بودند و خانمی نوشته بود که این گردنبند را ده سال پیش شوهرم به من هدیه کرد ولی او امروز شهید شده و من فکر میکنم تا در راه خدا این گردنبند را بدهم تا به شوهرم نزدیک شوم. او که همه چیزش را داده چرا من این عزیزترین هدیه را و عزیزترین موجودیم را در راه خدا ندهم؟
یک خانم دیگر نامهای نوشته بود که من در دوران تحصیلم فلان موقع شاگرد اول شدم و پدرم این هدیه زیبا را به من داده و زیباترین هدیه برای من همین بود و هر وقت به هدیه نگاه میکردم افتخار میکردم که از استعداد و زحمات خود توانستهام چنین یادگاری داشته باشم و الان میخواهم چیزی به جبهه بدهم و چیزی بهتر از این ندارم. قرآن به من میگوید اگر میخواهید ثواب زیاد ببرید آنهایی که دوست دارید انفاق کنید. من این یادگاری را خیلی دوست دارم لذا همین را در راه جبهه میدهم.
چه تعداد افراد زیادی هستند که بچههایشان را به جبهه فرستادند و شهید شدند و خودشان برای اینکه دنبال راه بچههایشان باشند به جبهه میروند و دست از جبهه برنمیدارند. چقدر کسانی هستند که هستیشان را، تمام کارشان و کسبشان را در راه جبهه دادند. چقدر کسانی هستند که همین حالا در جبهه هستند و همین حقوق ناچیزی که به عنوان سربازی و فوقالعاده عملیات میگیرند، درون پاکت میگذارند و میگویند ما نمیخواهیم مزدی برای جنگیدنمان بگیریم.
آنچه امروز بر ما میگذرد، افتخاراتی را که مهاجر و انصار در خدمت پیغمبر داشتند، تحتالشعاع قرار داده است. ریشه و اساس، تحتالشعاع شاخ و برگ قرار گرفته، برای اینکه این قدر آن ریشه خوب میوه داده و خوب شاخ و برگ داده که ما ثمرش را امروز میبینیم. به همین دلیل است که رزمندهها در جبههها پیروز هستند.
این دو سه روز که بچهها عملیات کردند، اطلاعاتی که رسیده است میگویند که عراق حسابی بریده است و کاری که کربلای ۵ بر سر عراق آورده آن چنان ماشین جنگی عراق را فرسوده کرده که دو سه روزه، بچهها سدهای محکم عراق را که به آنها امید بسته بود و مستحکمترین سدهایش را مثل کرباس پاره کردند و عبور کردند و آنجا که میخواستند مستقر شدند.
بیلانی که بیانیه اخیر قرارگاه خاتم، از نتایج عملیات کربلای ۵ داد، واقعاً عظیم بود. آن را شما از صدا و سیما شنیدید من دیگر تکرار نمیکنم. انهدام نیرو و امکانات، تصرف اساسیترین نقاط میدان جنگ و ضربههایی که به کادرهای ارتش بعثی عراق وارد آمده، چیزهایی نیست که آدم خیال کند به این آسانی تحقق پیدا کند. پایه آنها، همین ایثارگریها، مجاهدتها و جانفشانیهاست که انجام شده.
من دوباره تأکید میکنم خواهران و برادرانمان را، که ما اگر هم چیزی داریم از تقواست و این جوهر انسانیت و توشه آخرت را فراموش نکنید. همیشه تقوا داشته باشید. اگر ما پیروزی نداشته باشیم ولی تقوا داشته باشیم باز موفق هستیم و خدای نکرده اگر پیروز باشیم ولی بی تقوا، شکست خوردهایم. چند جمله هم برای خواهران و برادران عربمان نوشتم که میخوانم .
ترجمه خطبه عربی
بسم اللَّه الرحمن الرحیم
اَلْحَمْدُللَّهِ وَالصّلوةُ عَلی رَسُولِ اللَّهِ وَ آلِه عِبادَاللَّه الْمُتَّقین.
یک بار دیگر برادران و خواهران اسلامی، این روزها شاهد جنایات جنونآمیز و قساوت بار بعث عفلقی و سکوت رضایت آمیز محافل بیخاصیت و تشویق خیانت بار حامیان مستکبر و مرتجع بعثیها بودند.
در گذشته هم بارها بعثیها این شرارت را مرتکب شدهاند و اصل جنگ تحمیلی هم از این قبیل است. خوب است از جانیان پرسیده شود که چرا جنگ شهری را شروع کردید؟ چرا پایان دادید؟ اگر شروع آن حق بود، تعطیل آن چیست؟ جواب این همه قتل و خرابی که به دو ملت ایران و عراق تحمیل کردید را چگونه میدهید؟ ملت عراق، خلبانان قسی القلب عراق و فرماندهان نظامی عراق چه جوابی دارند؟ آیا با چنین رژیم جنایتکاری چه باید کرد؟ کشورهایی که به محاکمه امثال هیتلرها پرداختند، آیا لازم میدانند که این جنایتکاران قرن، محاکمه شوند؟
انتظار نداریم رژیم بعث عراق که تا گردن در جنایت و جرم فرورفته، بتواند جوابی به این سؤالها بدهد. کسانی که خارج از عراق نشستهاند و با پول و اسلحه و اطلاعات و تبلیغات از تجاوزات بعثیها حمایت کرده و میکنند موظف هستند برای این سؤالها که در وجدان هر ناظر عاقل خودنمایی میکند جواب تهیه کنند.
به نظر ما بهترین راه این است که حامیان صدام از این راه پر از ظلم و گمراهی برگردند و دست از حمایت جنگافروز خونریز بردارند و با ما برای محاکمه صدام و اجرای عدالت همصدا شوند و از این راه بخشی از کفاره گناه بزرگ را بپردازند و راهی جز همین برای ختم جنگ و تأمین صلح و آرامش در منطقه نیست وگرنه جوابی برای این مسؤولیت سنگین که بر عهده دارند و روزی در مقابل تاریخ باید جوابگو باشند جستوجو کنند.
بدون شک ما دست از خواستههای حق خود در مورد تنبیه متجاوز و پرداخت خسارت جنگ و برگشت مردم آواره عراق به کشورشان برنمیداریم و هرروز که از جنگ میگذرد لیست بدهی عراقیها به ایران با خرابیهای جدید بالا میرود و صدام که خودش در حال غرق شدن است همین را برای عراق بعد از خود میخواهد و شما اگر دوست عراق هستید برای مردم عراق این را بخواهید.
بسمالله الرَّحْمنِ الرَّحیم
قُلْ هُوَاللَّهُ اَحَدٌ/ اَللَّهُ الصَّمَدُ/ لَمْ یَلِدْ وَلَمْ یُولَدْ/ وَلَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُواً اَحَدٌ«.
[1] - آیه 13 سوره حجرات : ای مردم، ما همه شما را نخست از مرد و زنی آفریدیم و آن گاه شعبههای بسیار و فرق مختلف گردانیدیم تا یکدیگر را بشناسید.