خطبه ها
  • صفحه اصلی
  • خطبه ها
  • نماز جمعه تهران به امامت آیت الله هاشمی رفسنجانی

نماز جمعه تهران به امامت آیت الله هاشمی رفسنجانی

خاطرات جمعه، هشتم اسفند: خطبه‌های نماز جمعه را آماده کردم. باران از دیشب تا نزدیک ظهر ادامه داشت. چمدان را برای سفر به جبهه بستم. برای نماز به دانشگاه رفتم. باران ایستاد؛ ولی من خطبه‌ها را کوتاه کردم؛ جمعیت هم زیاد نبود. البته با توجه به بارش باران، حضور این تعداد هم عجیب است. ناهار را در مجلس خوردم. ساعت دو با دکتر روحانی، محسن رضایی، ترابی، سنجقی و پاسداران حرکت کردیم. نماز و شام در کافه‌ای بعد از خرم‌آباد انجام شد. ساعت یک بامداد به پایگاه وحدتی دزفول رسیدیم.

  • دانشگاه تهران
  • جمعه ۸ اسفند ۱۳۶۵

    خطبه اول

بسم‌الله الرَّحْمنِ الرَّحیم

اَلْحَمْدُللَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ وَالصَّلاةُ وَالسَّلامُ عَلی رَسُولِ اللَّهِ وَ عَلی عَلیٍّ اَمیرالْمُؤْمِنین وَ عَلی آلِهِ الْأَئِمَّةِ الْمَعْصُومینَ.

اَعُوذُ باللَّهِ مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجیم

 «یا اَیُّهَاالنَّاس اِنَّا خَلَقْناکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَ اُنْثی وَ جَعَلْناکُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا[1]»

 «اُوصیکُم عِبادَاللَّهِ بتَقْوَی اللَّه»

 

 بنابراین داشتم که هم خطبه اول و هم خطبه دوم را به طور مفصّل ایراد کنم ولی وقتی که خداوند نعمتش را فرستاد و باران زمینها را خیس کرد و هوا سرد است، فکر کردم که درست نیست مزاحم شما عزیزان بشوم و وقت زیادی را بگیرم، لذا خطبه‏ها را کوتاه می‏کنم.

 در خطبه اول، بنا داشتم که بحث گذشته را یک مقدار توضیح دهم و بعد کل بحث عدالت اجتماعی در رابطه با زن و مرد را جمع‏بندی کنم. این جمع‏بندی در خطبه‏های آینده انجام خواهد شد و فقط در این خطبه، بحث هفته قبل را تکمیل می‏کنم.

 در خطبه دوم هم بحث مبسوطی را در نظر گرفته بودم که ممکن بود طولانی بشود، وقتی که فکر کردم بحث را کوتاه کنم، صرفاً مسایل روز را مطرح می‏کنم.

 قبل از شروع بحث، خواهران و برادران بزرگوار را دعوت به تقوا و تکمیل تقوا می‏کنم که ان‏شاءاللَّه این ذخیره عظیم انسانیت، توشه آخرت و مایه سعادت دنیا و عقبا را داشته باشیم.

 آخرین فصلی که در بحث عدالت اجتماعی در روابط زن و مرد صحبت می‏کردم، مربوط به مسأله طلاق بود، که گفتم بعضی سطحی نگران خیال کرده‏اند در اسلام به خاطر اینکه اجازه طلاق در صورت ظاهر بیشتر در دست مرد است در اینجا امتیازی به مرد داده شده و زن مظلوم است. یک خطبه در این باره صحبت کردم و حرفهای گذشته را نمی‏خواهم دیگر تکرار کنم. یک مقدار این را بیشتر توضیح می‏دهم.

 ما گفتیم: اصولاً یکی از محورهای معارف اسلامی در رابطه با زن و مرد تحکیم خانواده است. در این فصل مهمترین هدف در معارف اخلاقی و اجتماعی اسلام، استحکام خانواده است. چون اگر خانواده‏ها محکم باشند، جامعه هم محکم است. اگر خانواده‏ها سعادتمند باشند، جامعه هم سعادتمند است. البته قبل از خانواده، باید افراد، صالح باشند و کانون خانواده نقطه ارتباط صلاحیتهای فرد و جامعه است.

 انسانهای خوب در محیط خانواده و آن هم خانواده مستحکم به وجود می‏آیند. بر همین اساس مصالح زن، مرد، اولاد، فامیل و کل جامعه مطرح است.

 سطحی نگری ممکن است آدم را احساسی بار بیاورد و همین که ما گفتیم زن هم مثل مرد، هر وقت خواست، دستش برای طلاق باز باشد، خیال کند، این موضوع، عدالت را تأمین می‏کند، همین مسأله غرب را در اشتباهی انداخته که خانواده در غرب مثل لانه عنکبوت و مثل یک شاخه نی است که در مسیر طوفان قرار گرفته و با طوفان دایماً جابه جا می‏شود.

 آمار طلاقها، زنها و بچه‏های بی‏سرپرست، خودکشی‏ها و مرضهای روانی را که از این طریق دچار شده‏اند، زیاد شنیده‏اید. و من دیگر نمی‏خواهم بگویم که وضع غرب چگونه است.

 پس ما گفتیم، محور برخورد اسلام روی این مسأله، غیر از حقوق فردی، استحکام خانواده است؛ لذا ما می‏بینیم که در یک فصل اسلام تشویق به ازدواج می‏کند برای اینکه خانواده تشکیل شود. در تعبیرهایی که برای شما در بحثهای قبلی گفته‏ام آمده است که هیچ بنایی، ساختمانی و مجموعه‏ای در آفرینش محبوبتر و زیباتر، پیش خداوند از بنای خانواده و کانون مشترک زن و مرد و بچه‏ها نیست.

 یا در مورد انسانهایی که ازدواج نمی‏کنند، تعبیر بدی آمده: این عَزَبهایی که بدون دلیل از ازدواج خودداری می‏کنند، پیش خداوند، پیامبر و در نظر اسلام انسان های شایسته‏ای نیستند.

 در مورد کسانی که برای انجام وظایف اجتماعی و برای پاک نگه‏داشتن خودشان از بی‏بند و باری، به طرف ازدواج می‏روند از اینها بهترین تعبیر شده است.

 از آن طرف، اسلام طلاق و جدایی زن و مرد و برهم زدن کانون خانواده را جزء بدترین کارها معرفی کرده است.

 من حالا دو سه روایت در اینجا می‏خوانم، شاید هم در بحث طلاق قبلاً خوانده باشم.

 در یکی از روایات هست که خداوند هیچ چیزی را روی زمین از طلاق مبغوض‏تر نمی‏شمارد؛ جزء مخلوق های خدا و چیزهایی که روی زمین به وجود می‏آید، مغبوض‏ترین آن طلاق و برهم خوردن کانون خانواده است.

 یک روایت دیگر می‏گوید: بروید ازدواج کنید و خانواده تشکیل دهید و نروید طلاق بدهید؛ چون که طلاق گونه‏ای است که عرش الهی از آن می‏لرزد.

 البته، این موضوع احتیاج به یک بحث عمیقی دارد که اصولاً عرش چیست که براثر طلاق می‏لرزد. عرش تختی است و یا مرکز خاصی است و یا مرحله‏ای از مراحل عالی جهان است که آنجا امور جهان تدبیر می‏شود که با کنایه از آن به عرش و تخت تعبیر شده است؛ همان طور که در یک جامعه انسانی، مرکزیت حکومت تعبیر به عرش و تخت و تاج می‏شود، آنجاست که در اداره جامعه تأثیر دارد. مرکز امور جامعه آنجاست، عرش مرکز امور کل جهان است که سرنخ همه امور به آنجا می‏رسد و طلاق چون یکی از طبیعی‏ترین بنیانهای جامعه را برهم می‏زند و این از یک جهت روی کل جهان تأثیر می‏گذارد و اثر نامطلوب دارد، لرزیدن عرش الهی تعبیر دیگری از مبغوض بودن طلاق در نزد خداوند است.

 برای اینکه طلاقی اتفاق نیفتد، من دو آیه از قرآن را می‏خوانم ببینید چه تدبیرهایی شده است. قرآن می‏فرماید: »اگر گاهی زنهایتان را دوست نمی‏دارید و از آنها کراهت دارید، از خودتان جدا نکنید و فوری طلاق ندهید بدین علت که زنانتان را از لحاظ احساس نمی‏پسندید

 آدم خیلی چیزها را نمی‏پسندد، ولی ممکن است خداوند در آنها خیر زیادی نهاده باشد. خانواده حفظ مسایل احساسی و روانی جنسی و یا عاطفی نیست؛ خانواده ابعاد زیادی دارد و قرآن کریم نهی می‏کند انسان به خاطر اینکه از زنش به هر دلیل خوشش نمی‏آید (از شکل، اخلاق، برخورد و فامیل) برای اینکه خودش را راحت کند، فوری ازدواج را برهم بزند و طلاق بدهد. قرآن کریم این کار را نهی می‏کند و می‏فرماید: »شما از عالم غیب خبر ندارید. شاید خداوند خیر زیادی در این کار نهاده باشد. شاید خداوند از طریق بچه‏ها، فامیل و این زندگی مشترک منافع زیادی برای شما و برای جامعه قرار داده باشد؛ بنابراین به خاطر تمایلات نفسانی، احساسی برخورد نکنید و زندگی را بر هم نزنید

 قرآن کریم در آیه دیگری می‏فرماید: »اگر دیدید در یک خانواده بین زن و مرد اختلاف وجود دارد و با هم نمی‏سازند و می‏ترسید کار اینها به طلاق بکشد - این تکلیف را به اطرافیان، مردم، حکومت و نظّار کرده است - بروید؛ دو نفر آدم عاقل و داور از دو فامیل پیدا کنید، اینها بنشینند و مشکلات را بررسی کنند و رسیدگی کنند، اگر قصد خیر داشته باشند خداوند به اینها توفیق می‏دهد و نمی‏گذارد این ازدواج از هم بپاشد

 البته در قرآن از این آیات زیاد داریم. خداوند تأکید دارد که طلاق انجام نشود. قرآن تأکید می‏فرماید اگر ترس داشتید، زن و مرد از هم جدا شوند، دخالت کنید و نگذارید این حادثه اتفاق بیفتد.

 از آن طرف شما می‏بینید که معارف اسلامی، ازدواج را چقدر سهل و طلاق را چقدر مشکل کرده است. وقتی که دختر و پسر، زن و مرد همدیگر را پسندیدند و قبول کردند و با هم قرار انشایی گذاشتند و لفظی قرار ازدواجشان را به همدیگر اعلام کردند، این ازدواج می‏شود و دیگر هیچ شرطی ندارد. وقتی زن و مرد، آن کسی که تحت ولایت دیگری نباشد با هم تصمیم گرفتند، ازدواج کنند و زوجیت را به همدیگر اعلام کردند و انشای زوجیت مهر کردند، این ازدواج می‏شود.

 به نظر اکثر فقها، به هر زبانی، فارسی، عربی و ترکی زن و مرد می‏توانند خطبه زوجیت را بگویند؛ البته رسم ما این است که نزد ملا برویم و سپس در دفتر ثبت کنیم. اینها قوانین عرفی است و حق هم هست و خوب است که انجام شود ولی آنکه در اسلام هست، قرارداد ازدواج است که عقد ازدواج را با هم بخوانند. نه لازم است روحانی بخواند و یا به زبان خاصی باشد. فقط باید طرفین معنای آن را بفهمند و به فتوای بسیاری از فقها حتی فارسی هم می‏توانند بخوانند. حالا هرکسی می‏تواند به فتوای مجتهد خویش عمل کند و حداکثر این است که احتیاط کنند و عربی بخوانند.

 اما وقتی انسان می‏خواهد جدا شود، این طور آسان نیست. اولاً وقتی می‏خواهد طلاق بدهد باید زن در طُهر باشد، اگر رِگل باشد نمی‏شود. طهر غیر مواقعه باشد. اگر در طهر بعد از مواقعه باشد باز نمی‏شود طلاق بدهد. باید دو نفر عادل واقعی برای طلاق حضور داشته باشند. اگر غیر از آن باشد طلاق درست نیست.

 اینها همه سخت کردن طلاق است، یعنی نخواسته‏اند که هر وقت دعوا کرد و عصبانی شد و فوراً تصمیم گرفت برود طلاق بدهد و خانواده را از هم بپاشد. بعد اگر طلاق اتفاق افتاد، می‏تواند رجعت کند. رجعت آسان است به محض اینکه تصمیم گرفت رجعت را اعلام کرد دوباره ازدواج قبلی برمی‏گردد و احتیاجی به عقد مجدد ندارد. خواسته‏اند که دوباره فوری این رشته گسیخته شده، وصل شود.

 برای بار دوم هم همین طور است. برای بار سوم به خاطر اینکه این طلاق‏ها اتفاق نیفتد شرط محلل را بعد از بار سوم گذاشته‏اند برای اینکه دیگر زن بازیچه دست مرد نشود، که هرروز طلاق بدهد و هرروز مراجعه کند، که دوبار خود این امر به یک معنا سدی برای طلاق دادن است.

 بنابراین اصل محور حرکت قانونگذاری اسلام در مسأله ازدواج و طلاق این است که خانواده محکم بماند و با ادله واهی این کانون مقدس از هم نپاشد. برای اینکه اسلام می‏داند از طلاق دادن چه مصیبتهایی ممکن است اتفاق بیفتد، چه برسر بچه‏ها بیاید. اگر قرار شد مردی از دو زن، سه زن و چند زن بچه داشته باشد، آدم روابط بین این بچه‏ها را عملاً می‏بیند که چگونه است. دایماً یک کانون نزاع و کینه است؛ مگر موارد استثنایی، فامیلها با هم به رفاقت زندگی نمی‏کنند.

 زنی که از مردش جدا می‏شود اکثراً داستان غم‏انگیزی در آینده خواهد داشت. اینها عوارض روشن طلاق است. کاری که برسر بچه‏ها می‏آید، بچه‏ها به فساد کشیده می‏شوند و بی‏سرپرست و بی‏ترتیب می‏شوند و عواقب سویی که دچار فامیل می‏شود. مسایل اخلاقی، عاطفی و روانی دارد و امراض فراوانی براثر طلاق از ناحیه فشارهای عصبی دچار مرد و زن می‏شود. اینها چیزهایی است که آدم نمی‏تواند منکر آنها بشود. چیزهایی است که روشن است و در کتب تاریخی، بهداشتی و سایر کتب مربوط، شما می‏توانید امثال این طور چیزها را پیدا کنید.

 با توجه به همه اینها و با قبول این اصل در بین همه روان‏شناسان که زن یک مقدار عاطفی‏تر از مرد است و زود تصمیم می‏گیرد و زودتر از تصمیمات خود پشیمان می‏شود، حرکتهای خانمها به خاطر شرایطی که آنها دارند و به خاطر انتظاراتی که در زندگی از آنها هست و به خاطر مسؤولیتهایی که آفرینش از آنها خواسته، عاطفه آنها بسیار قویتر است و روابط خاصی از آنها مطلوب است. باید یک مقدار اینجا با احتیاط برخورد کرد. و در موارد زیادی هم هست که اختیار به دست خانمها داده شده است و همین طور نیست که همه جا اختیار دست آقایان باشد.

 همین حالا خانمها در دفترچه‏های عقدی که مرسوم است همانجا شرط می‏گذارند. هنوز بعضی‏ها نمی‏دانند که خانمها می‏توانند موقع ازدواج شرط بکنند که اگر شوهرم چنین و چنان کرد حق طلاق داشته باشم. هم اکنون به نوعی این اتفاق می‏افتد.

 طلاق خلع است. طلاق مبارات است و فراوان طلاقی که شرط گذاشته باشند وجود دارد. در عین حال برای حفاظت از این کانون مقدس سعی براین بوده که حتی الامکان این رشته مقدس گسیخته نشود و مخصوصاً در اینجا به احساسات خانمها میدان داده نشود که بتوانند یک تصمیم عجولانه‏ای بگیرند و بعد پشیمان شوند و دیگر کار گذشته باشد. با احتیاط برخورد شده است.

 من همین مقدار بحث را در این خطبه کافی می‏دانم. ان‏شاءاللَّه در خطبه آینده کلیه مباحث عدالت اجتماعی را جمع بندی خواهیم کرد.

 

أعُوذُ باللَّهِ مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجیم

بسم‌الله الرَّحْمنِ الرَّحیم

 

اِنَّا اَعْطَیْناکَ الْکَوْثَر/ فَصَلِّ لِرَبِّکَ وَانْحَرْ/ اِنَّ شانِئَکَ هُوَالْاَبْتَرُ

    خطبه دوم

بسم‌الله الرَّحْمنِ الرَّحیم

اَلْحَمْدُللَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ وَالصّلوةُ وَ السَّلامُ عَلی رَسُولِ اللَّهِ وَ عَلی عَلِیٍّ أَمیرِاْلمُؤْمنینَ وَ عَلی الصِّدّیقة الطّاهِرة وَ عَلی سبْطِیِ الرَّحْمَةِ الْحَسَنِ وَالْحُسَیْنِ وَ عَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ مُحَمَّدبْنِ عَلِیٍّ وَ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ موُسَی بْنِ جَعْفَرٍ وَعَلِیِّ بْنِ مُوسی وَ مُحَمَّدبْنِ عَلِیٍّ وَ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ وَالْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ وَ الْخَلَفِ الْهادی الْمَهْدی(عج)

 همان طور که قبلاً گفتم بحثی را که برای این خطبه در نظر گرفته بودم، بحثی اساسی بود که به وقت دیگری موکول می‏کنم. فقط به مسایل روز، به طور جداگانه می‏پردازم و چند مسأله را در این خطبه مطرح می‏کنم.

 یکی از مسایل که مهمترین است، مسأله جنگ و شرایطی است که حالا برای ما و دنیا در رابطه با این جنگ، مطرح است. دیگری مسأله افغانستان است، که روز نه جدیدی به چشم می‏خورد. مسأله لبنان است که به اختصار در این مورد صحبت خواهم کرد. و مسایلی که در آمریکا از دیروز تا امروز اتفاق افتاده است و مربوط به کشور ماست و در رابطه با رسوایی کاخ سفید است، که در این مورد صحبت می‏کنم که یک نوع ارتباطی هم بین این بحث وجود دارد.

 در مورد افغانستان که گفتم روزنه جدیدی به چشم می‏خورد، این است که وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی راه حلی را مطرح کرده است. اگر چه هنوز طرفین به طور رسمی آن را پذیرش نکرده‏اند، اما تا به حال برخورد منفی هم با آن نشده است. از بعضی اطراف با آن برخورد مثبت شده است. آنچه که تا به حال هست و ما نمی‏پسندیم این است که دولتهای همسایه بدون دخالت مردم و مجاهدین افغان بنشینند و درباره افغانستان تصمیم بگیرند. این کار نادرستی است، چرا که محور اصلی مسأله، مردم و مجاهدین افغانستان هستند. اینکه مسأله را پاکستان، ایران، شوروی و دولت تحمیلی کابل حل کنند نادرست است. ما همسایه‏ها چه حقی داریم در مورد مردم افغانستان تصمیم بگیریم و معلوم است این کار غیر عادلانه می‏باشد.

 اشکال دوم این است که، وقتی مردم، دولت افغانستان را نپذیرفته‏اند و با او می‏جنگند، چگونه می‏شود این دولت بنشیند و درباره افغانستان تصمیم بگیرد. اگر مردم، دولت افغانستان را پذیرفته باشند حضور ۱۲۰ هزار سرباز روسی در افغانستان، برای حمایت از رژیم کابل چه معنایی دارد. کسی نمی‏تواند ادعا کند که مردم، دولت افغانستان را پذیرفته‏اند. اگر مردم دولتشان را پذیرفته‏اند و یک اختلاف داخلی وجود دارد، خودشان مسأله را حل کنند، پس حضور ۱۲۰ هزار نفر از نیروهای شوروی به چه معناست؟

 بنابراین نقطه مثبت این است که کسی که خود را دولت افغانستان به حساب می‏آورد. چیزی به حساب نمی‏آید و مردم افغانستان، یعنی کسانی که در حال حاضر می‏جنگند اصل هستند و ما به دلیل اینکه ۲ میلیون مهاجر افغانی را اداره می‏کنیم و پاکستان به دلیل اینکه ۳ میلیون مهاجر افغانی را تحمل می‏کند و شوروی هم به دلیل اینکه فعلاً به زور آنجاست، بنشینیم و مسأله را حل کنیم. این درست نیست. مردم افغانستان رکن اصلی هستند و آنها باید حضور صددرصد داشته باشند.

 شورویها هنوز این مسأله را رد نکرده‏اند. بخشی از مجاهدین افغانی آن را قبول دارند و ما فکر می‏کنیم این تز درستی است و راه حل همین است و این فتنه می‏تواند از این طریق رفع نشود. و این خبر خوبی است که ما در این هفته داریم.

 ما از اینکه امنیت و حاکمیت در لبنان استقرار یابد، استقبال می‏کنیم و از درگیریها و برخوردهای مسلحانه میان گروهها و جریانها ناراضی هستیم.

 اما حادثه تلخی اتفاق افتاده است. آن هم شهادت گروهی از مردم حزب‏اللَّه و زن‏ها و بچه‏هاست که حادثه بسیار تلخی است. ما آن را معلول توطئه می‏دانیم. مسؤولان سوریه گفته‏اند که این کار برنامه‏ریزی شده دولت سوریه نبوده و اقدامی فردی بوده است. ما هم این را می‏پذیریم و انتظار داریم فردی که اشتباه کرده باشد و به مجازات برسد و دولت سوریه توجه داشته باشد که یکی از اهداف دشمنان سوریه و ما و از اهداف اسرائیل و آمریکا این است که بین سوریه و مردم لبنان و قشر محروم لبنان و شیعیان این کشور و حزب‏اللَّه لبنان اختلاف بیندازند.

 نیروهای حزب‏اللَّه توانستند آمریکا و ایادیشان را از لبنان بیرون بریزند و کسانی که امروز در لبنان با اسرائیل می‏جنگند و پرچمدار دفاع از لبنان و مبارزه با اسرائیل هستند و کسانی که هیچ وابستگی به جز وابستگی به اسلام را ندارند همین نیروهای حزب‏اللَّه هستند.

 ما از برادران حزب‏اللَّه و از دولت سوریه می‏خواهیم که در این موقعیت حساس حفظ نفس کنند و مبادا تحت تأثیر تبلیغات و تحریکات دیگران قرار بگیرند. اجازه ندهند این اختلافات عمیق شود. باید این حادثه تلخ را به شکلی جبران کرد و باید بین لبنان و سوریه دوستی ادامه داشته باشد؛ زیرا با این دوستی می‏توان استکبار را طرد و لبنان را حفظ کرد و در غیر این صورت آمریکا و اسرائیل بیشترین سود را خواهند برد و ما آثار این جنایت را می‏بینیم.

 مسأله دیگری که اتفاق افتاده است، اعلام نظریه کمیسیون بررسی رسوایی کاخ سفید آمریکاست که شامل نکات جالبی می‏باشد. یکی از نکات جالب در این نظریه این است همان حرفهایی رإ؛ظظ که ما در اولین افشاگری گفتیم و حتی تحلیل ما، در این تحقیق آمده است، ما آن روز گفتیم آمریکا از قطع رابطه با جمهوری اسلامی ایران پشیمان است و در صدد ایجاد رابطه است و گروگانها را پلی قرار داده، اما در عبور از این پل اشتباه کرده و بد عبور کرده، دروغ گفته، کلاهبرداری و گرانفروشی و توطئه کرده است. آن روز حرف ما این بود و من همان روز نتیجه‏گیری کمیسیون را که گفته بودم یادآور شدم. این کمیسیون در اصل حرکت به سوی ایران را که به «بده و بستان» منجر شده است، قبول دارد. اما می‏گوید: کاخ سفید و ریگان در این امر دچار اشتباهایی شده‏اند، منتها این کمیسیون خجالت می‏کشد که این اشتباهات را بگوید.

 اشتباهشان این است که دروغ گفته‏اند و همین اسلحه جزیی را که رد و بدل شده است چند برابر فروخته و تقلب کرده‏اند. اشتباهشان این است که خیانت کرده‏اند و نتوانسته‏اند گروگانهایشان را از دست مردم لبنان آزاد کنند و بد عمل کرده‏اند، و به مردم خودشان دروغ گفته‏اند. اشتباهشان این است که مسافرتهای قاچاق و جعل سند کرده‏اند. و اسناد کشور دیگری را برای ورود به کشور ما جعل کرده‏اند. اشتباهشان این بود که به اسم خدمه هواپیما آمده بودند در حالی که خدمه هواپیما نبودند. لابد جای دیگر، چیزهایی گرفته‏اند. سود این معامله که چیزی نمی‏شود. به جای دیگری به حذف قانون پرداخته‏اند و تمام اینها از اشتباهاتشان بوده است و تمام اینها مربوط به خودشان می‏شود.

 ما خوشحال و پیش ملت خود سربلند هستیم که همان مسایلی که روز اول کاخ سفید تکذیب کرد، تأیید شد. در این رابطه آقای ریگان دیروز (پنج‏شنبه ۶۵/۱۲/۷) بیانیه‏ای دادند که قابل توجه است. ایشان در مورد ایران دو سه مطلب گفتند که من نمی‏دانم چطور می‏توانند با توجه به این مسایل سرشان را در دنیا بلند کنند. این تناقضها مناسب یک پیرمردی مانند ریگان آن هم در پایان عمرش نیست و باید از دروغ گفتن توبه کند. ریگان در بیانیه خود گفته است چون ما ایران را در تروریسم موثر می‏دانیم، باید با ایران مخالفت کنیم. در حالی که دو سه ماه قبل صریحاً اعلام کرده بود و به دنیا گفته بود که از یک سال و نیم قبل سندی دال بردخالت ایران در تروریسم ندارد. ریگان یا دیروز و یا سه ماه قبل دروغ گفته است.

 چطور ممکن است رئیس جمهور پیرمرد این گونه حرف بزند. تنها عذری که ما می‏توانیم از ایشان بپذیریم این است که ایشان دچار فراموشی شده‏اند و همین حرفی که قبلاً به آن اعتراف کرده است و در این سند، البته طبیعی است که انسان دچار فراموشی شود، چون ایشان گفته بود: »من یادم نیست در رابطه با ارسال اسلحه به ایران چه دستوری دادم.« در هر حال اگر عذرشان این باشد عیب آن، این است که یک رئیس جمهور در سطح آمریکا باید مطالبش را با مشاورین خود چک کند و نباید مطالب را همین طوری مقابل تریبون ارائه دهد.

 در همین بیانیه تناقض دیگر این است که آقای ریگان، شولتز و فرد دیگری را مأمور کرده است. مأموریت شولتز تلاش برای کشاندن ایران به پای میز مذاکره است و عراق را صلح طلب تلقی کرده است و فرد دوم را هم مأمور کرده که از تمام امکانات آمریکا استفاده کند که از هیچ کشوری به ایران اسلحه نیاید و صریحاً هم گفته است که قرار است آقای شولتز به چین برود و به دولت چین بگوید که دیگر به ایران اسلحه ندهید. اولاً مگر چین به ما اسلحه می‏دهد؟ هم ما و هم چینی‏ها این مسأله را منکر هستیم و ثانیاً مگر تا به حال شما به ما اسلحه می‏دادید؟ و یا خواسته بودید که به ما اسلحه بدهند؟ شما ۸ - ۹ سال که با این انقلاب می‏جنگید. مگر شما تاکنون برای ارسال اسلحه به ایران تسهیلاتی قایل شده‏اید؟

 آنچه مربوط به خودتان است، شما این تناقض را چگونه جواب می‏دهید؟ شما چگونه امروز در مقابل کاخ سفید اعتراف می‏کنید که چند ماه قبل تصویب کرده‏اید که ولو به مقدار کم اسلحه به ما برسد و حالا امروز تصمیم گرفته‏اید و مأمور تعیین کرده‏اید که به ما اسلحه نرسد. این از یک رئیس جمهور و کاخ سفید و از نظامی که خود را ابرقدرت می‏داند خیلی زشت است. یعنی افرادی که به این مسایل نگاه می‏کنند به شما می‏خندند و می‏گویند شما خرفت شده‏اید و نمی‏فهمید چگونه برخورد کنید. برخورد دیروزتان و برخورد امروزتان!!

 من نمی‏دانم این افراد چقدر نادان هستند و چه سیاستمدارانی هستند. این نشان دهنده این است که، زمامداران آمریکا، ضعیف هستند و علت اینکه در دنیا موفق می‏شوند این است که دولتهای دنیا از اینها ضعیف‏تر هستند؛ وگرنه، اگر دولت و ملتی در مقابل اینها مقاومت کند اینها پوشالی هستند و وقتی ما چنگ در چنگشان انداختیم وادار به شکست می‏شوند و به این شکست اعتراف می‏کنند.

 شما می‏گویید که کاخ سفید تصمیم گرفته است که نگذارد دیگر به ایران اسلحه برسد. خیال می‏کنید که موفق خواهید شد این کار را انجام دهید؟ شما تا به حال چقدر خواستید نسبت به انقلاب اسلامی ایران ضربه بزنید، ولی نتوانستید. از اول خواستید شاه را حفظ کنید، نتوانستید. شاه را به آمریکا بردید که حفظش کنید ولی این مسأله باعث شد که رئیس جمهورتان هم ساقط شود و آن روز هم کاخ سفید شکست خورد. می‏دانید که به دست بچه‏های ما، برسر اعضای لانه جاسوسی چه آمد. شما همان موقع خواستید که لیبرالها را بر ما حاکم کنید و از درون انقلاب را بپوسانید ولی شکست خوردید.

 در الجزایر خواستید از طریق برژینسکی بر سر ایران کلاه بگذارید، ولی این امر باعث شد که همان دولت هم ساقط شود. شما خواستید در ایران کودتا کنید ولی شکست خوردید و عواملتان را از دست دادید. شما در ایران ضد انقلاب را به جان ما انداختید و باعث شدید این بدبختها به تباهی و لجن‏زارها بیفتند و دیدید که اینها که از مبارزه با امپریالیسم شروع کرده بودند، امروز جاسوس جاسوس جاسوس آمریکا شدند.

 شما جنگ را برای تجزیه کشور و شکست انقلاب شروع کردید اما خود و جنگ‌افروزتان به دام افتادید. شما همین توطئه فروش اسلحه به ایران را مطرح کردید که اعتبار ما را در دنیا مخدوش کنید و بگویید که ایران با اسلحه شما پیروز شده است و دست اسرائیل را برای ایجاد بدنامی برای ما، بلند کردید و شکست خوردید. شکست شما این بود که امروز مجبور شدید از حرفهای اعلام شده خودتان برگردید و ماهیت خود را نشان بدهید.

 یکی از دستاوردهای مهم ما در بیانیه آقای ریگان این است که ماهیت اصلی آمریکا این بود که همیشه ما را بایکوت می‏کرد و حرکتشان یک توطئه و کلک بوده است و این چیز تازه‏ای است. با ۳۰ میلیون آن هم به قیمت دوبرابر، اسلحه فروختن، برای اینکه شفیع شما بشویم برای حل مشکلاتشان، این یک قضیه کوچک استثنایی است و اصل قضیه این است که شما از اول می‏خواستید اسلحه به ما نرسد و دلیل آن، این است که اسلحه‏ای را که پولش را به شما داده‏ایم و از هضم رابع شما هم گذشته است هنوز در انبارهای شما است و تازه انبارداری هم از ما مطالبه می‏کنید. دلیل آن این است که شما اموال ما را حفظ کرده‏اید و بعضی از آنها را فروخته‏اید برای اینکه به دست ما نرسد. ماهیت شما از اول همین طور بود. و خیال می‏کنید می‏توانید جلوی این کار - مداخله در فروش سلاح به ایران - را بگیرید. هرکاری که شما در ایران می‏خواستید بکنید؛ بالعکس آن اتفاق افتاده و هر چه که بخواهید انجام دهید، شکست می‏خورید.

 شما خواستید در لبنان دخالت کنید اما بیرون رانده شدید و ۲۰۰ - ۳۰۰ نفرتان در یک حادثه زیرآور ماندند و امروز هم این ضربات را می‏خورید. بنابراین شما کاری نمی‏توانید بکنید که امروز به گوشه و کنار دنیا مأمور فرستاده‏اید. مگر ما با اسلحه شما می‏جنگیم. ما اگر می‏خواستیم براسلحه دیگران متکی باشیم صلح می‏کردیم. ما به خودمان متکی هستیم و نیازهای جزئی را از این طرف و آن طرف تأمین می‏کنیم. مقداری هم دروازه باز در دنیا هست و نه شما و نه هیچ کس دیگر نمی‏تواند جلوی آن را بگیرد.

 در این زمان مسأله دیگری که داریم سفر یکی از مهره‏های آمریکا از اسرائیل به مصر است که شما می‏بینید مثل اینکه هیچ اتفاقی در دنیا نیفتاده است. دو روز است که این صهیونیست خطرناک در قاهره با شخصیت‏های مصری در حال مذاکره و توطئه علیه دنیای اسلام است و دنیای اسلام هیچ اتفاقی را نمی‏بیند و سکوت اختیار کرده است و خیلی هم با رضایت آن را نظاره می‏کند. این نامردها، در توطئه آمریکا، که به دروغ ادعا کرده که یک دلال اسرائیلی در رابطه با تبادل چند گروگان با چند قطعه اسلحه، دخالت داشته است چه غوغایی در دنیا راه انداخته‏اند که ایران از اسرائیل اسلحه خریده است. حالا که نخست وزیر اسرائیل در مرکز مصر با نامبارکها خلوت کرده است همه ساکت هستند.

 این چه نامردی است که بردنیای اسلام حکومت می‏کند؟ چرا دنیای اسلام این چنین کج اندیش است؟ و حاکمان دنیای اسلام چه کسانی هستند و چقدر بد قضاوت می‏کنند؟

 همه این مسأیل را که ما می‏بینیم به خاطر وحشتی است که از شما رزمندگان عزیز در جبهه‏های جنگ دارند؛ به خاطر وحشت از ملت حزب‏اللَّه و جوانان جان برکفی است که به چیزی جز حاکمیت اسلام راضی نیستند و بهای خونهای مقدس اینها چیزی به جز بیرون راندن عمال شیطان از منطقه و کشورهای اسلامی نمی‏تواند باشد. این مسایل در دل استکبار جهانی وحشت انداخته است و آنها را وادار کرده که با مسایل این گونه برخورد کنند که هم آبروی خودشان برود و هم سیاست را در دنیا مخدوش کنند.

 برخوردهایی که اینها دارند معلول این پیروزیهاست که امروز ما شاهد آن در جبهه‏ها هستیم. دو سه هفته قبل مقاومتی که مردم ما زیر بمباران شهرها کردند و آنچه که امروز در رابطه با جنگ اتفاق می‏افتد، اینها یکی از درخشانترین قطعات تاریخ زندگی مسلمانها از زمان پیغمبر اکرم(ص) تا امروز است و نمونه این را فقط در صدر اسلام، آن هم در سطح محدود می‏توانیم پیدا کنیم. اگر امروز در ایران در سطح میلیون نمونه داریم، در زمان پیغمبر(ص) در سطح صدها هزار بوده است.

 به این وسعتی که امروز شما ایثار، فداکاری، جهاد و مقاومت را در کشورتان لمس می‏کنید تنها در مدینه پیغمبر نمونه دارد. ولی نمونه‏ها محدود بوده، چون مدینه کوچک بود نه اینکه آنها کم بودند. اساس و ریشه آنها هستند ما شاخ و برگ و پرتو انوار آنها هستیم منتها تعداد ما زیاد است و تعداد آنها کم بوده است. این وضعی که مردم ما در جریان بمباران، از خودشان نشان دادند اگر ریزه کاریهایی که در شهرها و روستاها اتفاق افتاده جمع شود و ان‏شاءاللَّه جمع می‏شود بعداً اینها دایرةالمعارفی از ایثار می‏شود - من توقع و انتظار دارم همه عوامل فرهنگی، خاطره‏هایی را که در برخورد با ایثار مردم ما دیدند، در کتابهایی جمع کنند. - مردمی که مهاجرت کردند روستاها و جاهایی که نسبتاً امن‏تر بودند آن چنان با آنها برخورد کردند که انصار در مدینه با مهاجرین برخورد کردند.

 در کشور ما جلوه زندگی مهاجرین و انصار در این دو سه هفته اتفاق افتاد. وقتی که مردم مهاجر از شهرها به روستاها رفتند، فراوانند روستا نشینانی که همه زندگیشان را در اختیار آنها قرار دادند و خودشان در زیر چادر، بیرون، در صحرا زندگی کردند. روستانشینانی بودند که یک اتاق داشتند وقتی که میهمانان شهری آمدند، پرده‏ای بین اتاقشان کشیدند و میهمانان را آن طرف پرده جا دادند و خود در یک طرف پرده زندگی کردند.

 روستانشینانی بودند که گاو مزرعه‏شان را که تنها سرمایه یک روستایی است کشتند برای اینکه از میهمانان خود پذیرایی کنند. روستانشینانی بودند که گوسفند شیرده خود را ذبح کردند برای اینکه پذیرای میهمانانشان باشند. این روزها روستا نشینهایی خوشبخت بودند که اندوخته بانکی داشتند. من در چند مورد، از بانکها گزارش دارم که روستایی از ده آمده همه اندوخته‏اش را از بانک گرفته و برگشته و همه سرمایه‏اش را برای میهمانان بمباران شده، خرج کرده است.

 اگر اینها نبود، نمی‏شد مقاومت کرد. شهرهای دیگر هم همین طور بود. شهرهای کوچک، تهران و جاهایی که مهاجر به آنجا رفته بود، عمده بار مهاجرت به دوش مردمی افتاد که داوطلبانه از امکانات خودشان، صرف آسیب دیده‏ها کردند. بعضی فرش فروختند، بعضی گوسفند فروختند و بعضی قرض کردند و یا به گونه‏های دیگری پذیرای میهمانان خود بودند و مسایل را این طور تحمل کردند.

 من با یک مجروح بمباران در بیمارستان برخورد کردم که دو پای او از ساق قطع شده بود. او یک راننده بود. ماشینش هم در جریان بمباران به کلی منهدم شده بود. قبلاً چون این فرد عضو خانواده شهید بود، یک ماشین به او داده بودند تا از این راه امرار معاش کند. آن چنان این مرد ابراز رضایت از پیشامدها می‏کرد و این وقایع را از الطاف خدا می‏دانست که خداوند او را شایسته این امتحانات می‏داند من آنجا زانو زدم، دیدم مردم خیلی بزرگند و خیلی رشد کرده‏اند.

 این حوادث را عرض کردم نمونه‏هایش در صدر اسلام بوده است، به خاطر اینکه پیغمبر(ص) هم دایماً جنگ و مهاجر داشت. مهاجر جنگ و مهاجر کفر داشت. جاهایی بود که کفار مسلمانان را بیرون می‏کردند. اینها به مدینه می‏آمدند و مردمی که در محاصره بودند دایماً میهمانان فقیر را - میهمانان که در وطن خود آبرومند و غنی بودند و دست خالی می‏آمدند اداره می‏کردند.

 ما در صدر اسلام می‏خوانیم که پیغمبر(ص) در مسجد بودند یک نفر آمد درون مسجد و گفت من یکی دو روز است که در راه هستم و دیگر توان ندارم و گرسنه هستم. پیغمبر فرمودند: کیست این فرد را به میهمانی ببرد؟ در بین حضار کسی نبود که در خانه غذایی داشته باشد. پیغمبر(ص) فرمودند میهمان من باش. یکی از اصحاب که می‏دانست پیغمبر(ص) چیزی در خانه ندارند؛ ولی نمی‏خواهند این فرد را رد کنند، گفت: آقا من ایشان را می‏برم. از پیغمبر(ص) اجازه گرفت و میهمان را به خانه برد، وقتی به خانه رسیدند، خانمش گفت که ما چیزی نداریم یک غدای مختصری هست، شما گرسنه‏ای، من گرسنه‏ام، بچه‏ها گرسنه‏اند، شما روزه بودید، من هم روزه بودم و این غذا می‏تواند فقط افطار یکی از ما باشد. مرد گفت: ولی میهمان بر ما مقدم است؛ چون او سه روز غذا نخورده است. غذا را حاضر کردند صاحبخانه چراغ را خاموش کرد تا میهمان معظم متوجه نشود که غذا کم است و باعث خجالت برای میهمان بشود، به بهانه‏ای چراغ را خاموش کردند و غذای یک نفر را گذاشتند. میهمان خورد، سفره را جمع کردند و مرد و زن و بچه‏ها گرسنه خوابیدند. فردا وقتی که گرسنه‏تر آمد مسجد جبرییل از این ایثار به پیغمبر خبر داده بود، وقتی که وارد شد پیغمبر به او فرمودند: درود برتو، چه کردی که دیشب جبرییل آمد و برای تو «وَیُؤْثِرُونَ عَلی اَنْفُسهِمْ وَ لَوْ کانَ بهِمْ خَصاصَةٌ»  را قرائت کرد.

 این یک نمونه بسیار زیباست و از این نمونه‏ها هم در صدر اسلام زیاد داریم. ولی خدا می‏داند که این نمونه‏ها در کشور ما هرروز به طور مکرر اتفاق می‏افتد. در جبهه‏ها، در پشت جبهه‏ها، این خانمهایی که شوهرشان شهید شده و یادگارهای دوران ازدواجشان را که شیرین‏ترین یاد از زندگی آنهاست به جبهه‏ها می‏دهند تا خرج جنگ شود، اینها مگر همین طور نیستند؟

 ما هرروز چندین نامه با این گونه هدایا برای جبهه‏ها داریم. همین دیروز یک نامه به دست من رسید که یک گردنبند کوچولوی زیبایی را به روی نامه چسبانده بودند و خانمی نوشته بود که این گردنبند را ده سال پیش شوهرم به من هدیه کرد ولی او امروز شهید شده و من فکر می‏کنم تا در راه خدا این گردنبند را بدهم تا به شوهرم نزدیک شوم. او که همه چیزش را داده چرا من این عزیزترین هدیه را و عزیزترین موجودیم را در راه خدا ندهم؟

 یک خانم دیگر نامه‏ای نوشته بود که من در دوران تحصیلم فلان موقع شاگرد اول شدم و پدرم این هدیه زیبا را به من داده و زیباترین هدیه برای من همین بود و هر وقت به هدیه نگاه می‏کردم افتخار می‏کردم که از استعداد و زحمات خود توانسته‏ام چنین یادگاری داشته باشم و الان می‏خواهم چیزی به جبهه بدهم و چیزی بهتر از این ندارم. قرآن به من می‏گوید اگر می‏خواهید ثواب زیاد ببرید آنهایی که دوست دارید انفاق کنید. من این یادگاری را خیلی دوست دارم لذا همین را در راه جبهه می‏دهم.

 چه تعداد افراد زیادی هستند که بچه‏هایشان را به جبهه فرستادند و شهید شدند و خودشان برای اینکه دنبال راه بچه‏هایشان باشند به جبهه می‏روند و دست از جبهه برنمی‏دارند. چقدر کسانی هستند که هستی‏شان را، تمام کارشان و کسبشان را در راه جبهه دادند. چقدر کسانی هستند که همین حالا در جبهه هستند و همین حقوق ناچیزی که به عنوان سربازی و فوق‏العاده عملیات می‏گیرند، درون پاکت می‏گذارند و می‏گویند ما نمی‏خواهیم مزدی برای جنگیدنمان بگیریم.

 آنچه امروز بر ما می‏گذرد، افتخاراتی را که مهاجر و انصار در خدمت پیغمبر داشتند، تحت‏الشعاع قرار داده است. ریشه و اساس، تحت‏الشعاع شاخ و برگ قرار گرفته، برای اینکه این قدر آن ریشه خوب میوه داده و خوب شاخ و برگ داده که ما ثمرش را امروز می‏بینیم. به همین دلیل است که رزمنده‏ها در جبهه‏ها پیروز هستند.

 این دو سه روز که بچه‏ها عملیات کردند، اطلاعاتی که رسیده است می‏گویند که عراق حسابی بریده است و کاری که کربلای ۵ بر سر عراق آورده آن چنان ماشین جنگی عراق را فرسوده کرده که دو سه روزه، بچه‏ها سدهای محکم عراق را که به آنها امید بسته بود و مستحکمترین سدهایش را مثل کرباس پاره کردند و عبور کردند و آنجا که می‏خواستند مستقر شدند.

 بیلانی که بیانیه اخیر قرارگاه خاتم، از نتایج عملیات کربلای ۵ داد، واقعاً عظیم بود. آن را شما از صدا و سیما شنیدید من دیگر تکرار نمی‏کنم. انهدام نیرو و امکانات، تصرف اساسی‏ترین نقاط میدان جنگ و ضربه‏هایی که به کادرهای ارتش بعثی عراق وارد آمده، چیزهایی نیست که آدم خیال کند به این آسانی تحقق پیدا کند. پایه آنها، همین ایثارگریها، مجاهدتها و جانفشانیهاست که انجام شده.

 من دوباره تأکید می‏کنم خواهران و برادرانمان را، که ما اگر هم چیزی داریم از تقواست و این جوهر انسانیت و توشه آخرت را فراموش نکنید. همیشه تقوا داشته باشید. اگر ما پیروزی نداشته باشیم ولی تقوا داشته باشیم باز موفق هستیم و خدای نکرده اگر پیروز باشیم ولی بی تقوا، شکست خورده‏ایم. چند جمله هم برای خواهران و برادران عربمان نوشتم که می‏خوانم .

    ترجمه خطبه عربی

بسم اللَّه الرحمن الرحیم

اَلْحَمْدُللَّهِ وَالصّلوةُ عَلی رَسُولِ اللَّهِ وَ آلِه عِبادَاللَّه الْمُتَّقین.

 یک بار دیگر برادران و خواهران اسلامی، این روزها شاهد جنایات جنون‏آمیز و قساوت بار بعث عفلقی و سکوت رضایت آمیز محافل بی‏خاصیت و تشویق خیانت بار حامیان مستکبر و مرتجع بعثی‌ها بودند.

 در گذشته هم بارها بعثی‌ها این شرارت را مرتکب شده‏اند و اصل جنگ تحمیلی هم از این قبیل است. خوب است از جانیان پرسیده شود که چرا جنگ شهری را شروع کردید؟ چرا پایان دادید؟ اگر شروع آن حق بود، تعطیل آن چیست؟ جواب این همه قتل و خرابی که به دو ملت ایران و عراق تحمیل کردید را چگونه می‏دهید؟ ملت عراق، خلبانان قسی القلب عراق و فرماندهان نظامی عراق چه جوابی دارند؟ آیا با چنین رژیم جنایتکاری چه باید کرد؟ کشورهایی که به محاکمه امثال هیتلرها پرداختند، آیا لازم می‏دانند که این جنایتکاران قرن، محاکمه شوند؟

 انتظار نداریم رژیم بعث عراق که تا گردن در جنایت و جرم فرورفته، بتواند جوابی به این سؤال‌ها بدهد. کسانی که خارج از عراق نشسته‏اند و با پول و اسلحه و اطلاعات و تبلیغات از تجاوزات بعثی‌ها حمایت کرده و می‏کنند موظف هستند برای این سؤال‌ها که در وجدان هر ناظر عاقل خودنمایی می‏کند جواب تهیه کنند.

 به نظر ما بهترین راه این است که حامیان صدام از این راه پر از ظلم و گمراهی برگردند و دست از حمایت جنگ‌افروز خون‌ریز بردارند و با ما برای محاکمه صدام و اجرای عدالت هم‌صدا شوند و از این راه بخشی از کفاره گناه بزرگ را بپردازند و راهی جز همین برای ختم جنگ و تأمین صلح و آرامش در منطقه نیست وگرنه جوابی برای این مسؤولیت سنگین که بر عهده دارند و روزی در مقابل تاریخ باید جوابگو باشند جست‌وجو کنند.

 بدون شک ما دست از خواسته‏های حق خود در مورد تنبیه متجاوز و پرداخت خسارت جنگ و برگشت مردم آواره عراق به کشورشان برنمی‏داریم و هرروز که از جنگ می‏گذرد لیست بدهی عراقی‌ها به ایران با خرابی‌های جدید بالا می‏رود و صدام که خودش در حال غرق شدن است همین را برای عراق بعد از خود می‏خواهد و شما اگر دوست عراق هستید برای مردم عراق این را بخواهید.

بسم‌الله الرَّحْمنِ الرَّحیم

قُلْ هُوَاللَّهُ اَحَدٌ/ اَللَّهُ الصَّمَدُ/ لَمْ یَلِدْ وَلَمْ یُولَدْ/ وَلَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُواً اَحَدٌ«.

 

 

[1]  - آیه 13 سوره حجرات : ای مردم، ما همه شما را نخست از مرد و زنی آفریدیم و آن گاه شعبه‌های بسیار و فرق مختلف گردانیدیم تا یکدیگر را بشناسید.

 

ویدئوها

صوت

تصاویر ضمیمه