خطبه ها
  • صفحه اصلی
  • خطبه ها
  • نماز جمعه تهران به امامت آیت الله هاشمی رفسنجانی

نماز جمعه تهران به امامت آیت الله هاشمی رفسنجانی

از تحلیل دستاوردهای انقلاب تا گزارش های میدانی از خطوط مقدم جبهه ها

  • دانشگاه تهران
  • جمعه ۱۰ بهمن ۱۳۶۵

    خطبه اول

بسْمِ‌اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم

اَلْحَمْدُلِلّهِ رَبِّ الْعالَمینَ وَالصَّلوةُ وَالسَّلامُ عَلی رَسُولِ اللَّهِ وَالِهِ الْأَئِمَّةِ الْمَعْصُومینَ.

 اَعُوذُ باللَّهِ مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجیمِ

«یُریدُونَ اَن یُطْفِئُوا نُورَاللَّهِ باَفواهِهِمْ وَ یَأْبَی اللَّهُ اِلاَّ اَنْ یُتِمَّ نُورَهُ وَلَوْ کَرِهَ الْکافِرُون[1]»

«اُوصیکُم عِبادَاللَّهِ بتَقْوَی اللَّه»

 

 با توجه به اینکه هم مناسبت دهه فجر و سالگرد پیروزی انقلاب را داریم و هم راجع به جنگ مسائل زیادی مطرح هست، اجباراً این هفته هم نمی‌توانیم سلسله بحث عدالت اجتماعی را دنبال کنیم و این خطبه را در مورد دهه فجر و سالگرد انقلاب و خطبه دوم را در باب جنگ صحبت می‌کنم.

 قبل از بحثم تأکید می‌کنم که هدف مهم ما در زندگی و حرکت‌های سازنده اخلاقی‌مان این است که انسان‌ها متّصف به تقوا و روحیه با ارزش اطاعت از احکام و دستورات اسلام و پرهیز از منهیات باشند. ما انتظار داریم ملتمان هرروز که بر این انقلاب می‌گذرد، با تحصیل تقوا و اطاعت از اوامر الهی راه سعادت را برای خودش هموارتر کند.

 در مورد آثار انقلاب اسلامی و پیروزی این انقلاب و اسلام در کشور ما حرفه‌ای زیادی برای گفتن هست. وقتی‌که انسان می‌خواهد وارد این بحث شود، واقعاً متحیر است و گوینده نمی‌داند از کجا شروع کند و به کجا ختم کند که در یک خطبه بتواند یک حرف مفید و مؤثری بزند. مثل‌اینکه آدم در مقابل اقیانوس عظیمی قرار می‌گیرد و می‌خواهد از این اقیانوس چیزی بردارد، درحالی‌که نه وسیله‌ای که بتواند به‌اندازه کافی از آب اقیانوس بکشد دارد و نه امکان این را دارد که به‌اندازه کافی از این اقیانوس سود ببرد. چنین حالتی برای انسان در بحث از آثار انقلاب پیش می‌آید .

 در یک جمله باید عرض کنم که از نوادر انقلاب‌های موفق تاریخ در این پانصد سال اخیر دنیا می‌توانیم انقلاب اسلامی ایران را از همه ابعاد به‌حساب بیاوریم. البته بسیاری از انقلاب‌ها در ابعاد مختصر و یا مفصلی پیروز بوده و توفیقاتی به دست آورده‌اند، اما یک مجموعه توفیقات برای یک انقلاب کم اتفاق می‌افتد. مهم‌ترین نقطه مطلوب پیروزی در انقلاب‌ها این است که هدف انقلاب گم نشود و مردم در مسیر انقلاب حرکت کنند. این مهم‌ترین دستاورد است.

 اگر چنانچه انسان و جامعه‌ای انقلاب کند و در ابعادی پیروز شود اما اهداف انقلاب از دست برود، این شکست است. آن ریشه و جوهر کار در ارزیابی موفقیت انقلاب همین‌جاست. انقلابی که در ایران مدت‌ها برای آن فداکاری و ایثار شد و روز دوازدهم بهمن سال ۵۷ با ورود رهبر عظیم‌الشأن انقلاب پس از سال‌های مفارقت از کشور در آستانه پیروزی نهایی قرار گرفت و این دهه را شما به میمنت این پیروزی در حالت جشن و سرور هستید، اهدافی را تعقیب می‌کرد که خوشبختانه تا این هشت سالی که ما پس از انقلاب زندگی می‌کنیم، نه‌تنها از اهداف ترسیم‌شده فاصله نگرفته، بلکه هرروز برگ جدیدی بر کتاب انقلاب برای تکمیل اهدافمان اضافه کرده‌ایم و این توفیق مهم است.

 اگر ما موفق می‌شدیم رژیم گذشته را شکست می‌دادیم و موفق می‌شدیم ابعاد اقتصادی این انقلاب را به‌گونه‌ای نقد می‌کردیم که رفاه به مردم ایران می‌دادیم، اما محتوای انقلاب و معنویتی را که دنبالش بودیم از دست می‌دادیم، کار مهمی نکرده بودیم. کاری شده بود، اما آنچه برای آن انقلاب شد و آنچه مردم به خاطر آن جان دادند و جوان‌هایشان را تقدیم انقلاب کردند، نشده بود. بحمدالله درست در مسیر داریم حرکت می‌کنیم. من حالا چندبخشی از موفقیت‌ها را ازاین‌جهت خدمتتان عرض می‌کنم و ان شاءاللَّه شما در ایام دهه فجر از سخنرانی‌ها و مقالات و نمایش‌ها و چیزهایی که مسئولان مراسم دهه فجر تنظیم کرده‌اند، استفاده خواهید کرد.

 البته قبول هم دارید و دوست و دشمن هم قبول دارند که هیچ انقلابی بعد از پیروزی به‌اندازه انقلاب ما تحت فشار نبوده است که دشمنان زیادی برای سرکوب این انقلاب سرمایه‌گذاری کنند. این مردم ضمن مبارزه با این فشارها و مزاحمت‌ها راه خودشان را پیموده‌اند.

 مهم‌ترین محتوای این انقلاب و هدف آن انقلاب فرهنگی بوده است. در این جهت هر کس امروز به جامعه ما نگاه کند و یک نگاهی هم به جامعه ۹ و ۱۰ سال گذشته ایران کند، اگر تدریجی این تغییرات را ندیده باشد و یک‌باره با آن مواجه شود (مثلاً یک کسی آخر سال ۵۶ از ایران رفته باشد و بی‌اطلاع باشد و امروز به ایران برگردد و این کشور را ببیند، بی‌انصاف‌ترین انسان‌ها از این بُعدی که من دارم حرف می‌زنم، یعنی اگر معنویات و اسلام و ارزش‌های معنوی را قبول داشته باشد، اگر یک چنین برخوردی با جامعه بکند) اعتراف می‌کند که این جامعه در این مدت خیلی ترقی کرده و خیلی عوض شده است.

 جوانان ما واقعاً امروز با ده سال پیش تفاوت عظیمی دارند. مدارس، روزنامه‌ها، خانواده‌ها و خانمهای جامعه ما با ده سال پیش خیلی تفاوت کرده‌اند و رادیو و تلویزیون به کلی عوض شده است. دانشگاه‌ها، توقعات مردم و ارزشگذاری و ارزشیابیها و معیارها عوض شده و یک چیز دیگری شده است. بچه‌هایی که امروز در جامعه ما متولد می‌شوند، با بچه‌هایی که ده سال پیش متولد می‌شدند، شانس حرکت به طرف سعادت و دریافت ارزش‌های اسلامی و انسانی والا را هزار بار بیشتر از نسلهای گذشته دارند و این تفاوت بچه‌های امروز با بچه‌های ده سال پیش است.

 محتوا و کیفیت تحصیلات، وضع و جو عمومی، معلم‌ها، شاگردها و محتوای رسانه‌ها در حال حاضر اصلاً قابل مقایسه با آن زمان نیست.

 بُعد دیگر مسأله، وضع کمّی است که قاعدتاً به خاطر جنگ و مشکلات نبایستی در این جهت پیشرفت کرده باشیم. شما می‌بینید که دانشگاههای ما با کمبود مجموعه تحصیلات عالی، تقریباً دو برابر آن زمان گسترش یافته است. مدارس به بسیاری از روستاها گسترش یافته که تا به حال اصلاً آنها امیدی به این طور چیزها نداشتند. همچنین در رابطه با سطح آگاهی و رشد سیاسی مردم، بچه‌ها و جوانان، کشاورزان و کارگران، کسبه و تمام اقشار جامعه از لحاظ فرهنگی الان رشدشان در سطحی است که کشورهای پیشرفته‌ای که چند قرن سابقه دموکراسی و شرکت در زندگی اجتماعی دارند، مردمشان یک چنین سطحی از آگاهی را ندارند. هر بیننده با انصافی که بدون غرض به این جامعه نگاه کند، این مسأله را تأیید می‌کند.

 از لحاظ سیاسی این ملت جزو وابسته‌ترین کشورهای منطقه در زمان رژیم گذشته بود. شما می‌دانید که هیأت حاکمه کشور ما در آن زمان چقدر وابسته بود؛ آن قدر وابسته بود که ما در اسناد اواخر عمر رژیم گذشته می‌بینیم که حاکمیت، مال سفارت آمریکا و انگلستان بوده و شاه تصمیمات روزانه‌اش را با مشورت با دو سفیر آمریکا و انگلیس می‌گرفته است. آن وقتی‌که به او می‌گویند برو، می‌رود!

 ببینید که چه وضعی بوده و در هیچ کشوری شاید این جوری نباشد. وقتی به کسی مثل شاه با آن همه امکانات، با آن ارتش و پلیس و آن ساواک و با آن همه پول گفتند که شما دیگر در ایران نباشید، گریه کرد و در پلکان هواپیما اشک ریخت و رفت؛ یعنی ما حکومتی این طوری در کشورمان (حالا منهای محتوایش) نداشتیم. حالا با آن موقع چقدر فرق کرده است؟

 شما همین مسائل جاری را که بین ما و آمریکا هست، ببینید. از اینجا ما آمریکاییها را دست انداخته‌ایم. ما در انتخابات آمریکا داریم اثر می‌گذاریم، ما داریم شخصیتهای حکومت آمریکا را جابه جا می‌کنیم، ما داریم در مهره‌های حکومت آمریکا دست می‌بریم و این قدرت را داریم. چقدر یک ملتی باید پیش برود که در ظرف این ۷ - ۸ سال کار به آنجا برسد که واقعاً آمریکاییها پذیرفته‌اند که ما می‌توانیم تأثیر بگذاریم.

 ما در صدد این نیستیم و برنامه هم نمی‌ریزیم که حالا وضع آنها را بر هم بریزیم. ما مثل آنها نانجیب نیستیم، اما این قدرت را الان داریم که به جای آنکه آنها ما را دست بیندازند، ما آنها را دست بیندازیم؛ به جای آنکه آن‌ها مسائل داخلی ما را تحریک کنند، ما مسائل داخلی آنها را تحریک نماییم. این چقدر پیشرفت است که در مدت ۸ سال آدم بتواند به دست بیاورد. به طور طبیعی الان این مسأله در دست ماست. نه‌تنها در آنجا بلکه در بقیه کشورها هم وضع همین طوری است. این را خودشان دارند اعتراف می‌کنند.

 همین چند روز پیش یکی از مفسران خیلی با سابقه سیاسی دنیا گفت که ایران الان به صورت یک وزنه‌ای در آمده که هم می‌تواند در مردم ابرقدرت شرق و هم در مردم ابرقدرت غرب اثر بگذارد تا چه برسد به جهان سوم. این از افرادی مثل بنده و امثال بنده که نیست. این از این انقلاب و مردم و رزمندگان و حماسه‌ها و مقاومتهایی است که شما زیر بمبارانها به نمایش می‌گذارید.

 از لحاظ سیاسی شما محتوای حکام آن زمان را با این زمان مقایسه کنید و ببینید که چقدر تفاوت کرده است. یک مشت اشرافزاده هزار فامیل انگل جامعه که قسمت عمده‌شان از حکومت هدفی جز شهوترانی و خوش گذرانی نداشتند، بر این مردم حاکم بودند. شما دیدید که در گذشته چگونه بود و چگونه اینها تصفیه شدند و چه چیزهایی از اینها در آمد. الان حاکم بر این جامعه چه کسانی هستند؟ واقعاً الان مسئولان کشور شما از بطن این مردم هستند و با انتخاب واقعی این مردم هستند و مورد قبول اکثریت قوی این مردم می‌باشند. جزو زندگی مردم و از خود آنها هستند.

 در همین عملیات اخیر کربلای ۴ و ۵ شهدایی که در روزنامه‌ها اعلام می‌شود، تسلیت‌هایی که گفته می‌شود، ببینید که چقدر از بچه‌های مسؤولین سطح بالای کشور، از وزرا، نمایندگان مجلس، ائمه جمعه، شخصیت‌ها، روحانیون و کسانی که به نحوی در این کشور مسؤولیت دارند، چقدر از بچه‌ها، برادران و بستگان اینها شهید شده‌اند. از فرماندهان ارتش، سپاه و روحانیون  که انصافاً روحانیت پیشتاز این انقلاب بوده و امروز هم در این انقلاب خیلی مؤثر است - چقدر از طلبه‌های فاضل مثل بقیه بسیجیها در سنگر شهید شده‌اند و قسمتی از اینها اعلام شده است.

 این خیلی زیباست؛ یعنی آیا در زمان رژیم گذشته یا رژیمهای موجود در کشورهای همسایه ما مثل عراق و جاهای دیگر واقعاً الان این جوری است؟ یعنی فرزندان و بستگان مسئولان و خود آنها در این کشورها این قدر با مردم هستند؟ این‌ها چون کم‌کم و یکی یکی پیش می‌آید، مشخص نمی‌شود و روی آن تبلیغات نمی‌شود و باید هم این طور باشد و احتیاجی به این نیست. واقعیت‌ها باید این طور باشد. مردم در زندگی خودشان این مسائل را می‌بینند و اگر غیر از این باشد، اعتراض می‌کنند. این زیباییها را شما از ابعاد سیاسی و حکومتی دارید می‌بینید.

 از لحاظ اقتصادی اگر ما این جنگ را نداشتیم و فشارهای خارجی وجود نداشت، شاید از لحاظ کمّی ارقام خیلی عظیمی می‌توانستیم ارائه نماییم. خوب، آن‌ها الان نیست و دلیلش هم خیلی روشن است. ما امکانات زیادی را هم الان نمی‌توانیم به خاطر جنگ تحصیل کنیم و اگر تحصیل هم بکنیم، باید خرج جنگ کنیم، ولی یک تکه‌هایی قابل توجه است:

 اولاً موضع اقتصادی این کشور به کلی از آن جهت غلطی که داشت که همه چیز برای تأمین شهوات قشر بالا بود، عوض شده و موضع‌گیری به طرف قشر و نقاط محروم است. انصافاً شرایط زندگی در بسیاری از شهرهای دورافتاده و روستاها به مراتب از زمان رژیم گذشته که آن همه امکانات بود، بهتر شده است. راه‌ها، آب آشامیدنی، برق، مدرسه و رسیدگی به مردم و خیلی چیزهایی که الان در روستاها و یا شهرهای دور وجود دارد، در تهران مشکل به دست می‌آید.

 موضع دولت، مجلس، ریاست جمهوری، دستگاه قضایی و همه مسئولان به طرف قشر محروم جامعه است که مدت‌ها باید طول بکشد تا یک تعادلی به وجود بیاید و محرومیتها از این کشور رفع شود و به آنجاهایی که سالها محروم و مستضعف بودند، رسیدگی شود. این خیلی مهم است. خدماتی که در این مدت برای روستاها در همین هشت سال با وجود جنگ انجام شده، دشمنان ما هم (آن‌هایی که آنجاها را می‌بینند) قبول دارند به‌اندازه پنجاه سال عمر خانواده پهلوی هم بیشتر بوده است.

 در زمان رژیم گذشته سیاست جاری و اقتصادی، سیاست زندگی یک اشراف‌زاده بوده که از غصبیهای پدرش برمی‌داشته و مصرف می‌کرده است. چند نقطه و شهر مهمی را با رفاه و مصرف لوکس اداره می‌کردند و بقیه مردم نیز نسبت به این گونه چیزها کاری نداشتند و با همان امکانات روستا و با اتکا به همان زندگیهای گذشته زندگی می‌کردند. آن گونه زندگی کردن سیاست اقتصادی ما بوده است. حال چنین سیاستی نیست.

 همه آن کارخانه‌هایی که در زمان شاه آورده بودند، تقریباً در تمام آنها کارشناسان خارجی وجود داشته و ماشین‌آلاتشان هم وابسته به خارج بود و تمامی تأسیسات حیاتی اقتصادی ما روی کاکل کارشناسان خارجی می‌گشته است. تعمیرات ما به دست خارجیها بوده است و اصولاً برنامه توسط افراد خارجی ریخته می‌شده و کل اسکلت اقتصاد کشور را کارشناسان خارجی و سیاست خارجی اداره می‌کرد.

 خوب، حالا شما یک نفر هم پیدا نمی‌کنید که از خارجیان در اینجا حاکمیت داشته باشد. اگر یک وقتی در موردی کسی را لازم داشته باشند، استخدام می‌کنند و کارش را مثل یک تعمیرکار و یا غیره انجام می‌دهد و بعد از کشور خارج می‌شود. البته وابستگیهای فنی آن قدر زیاد بوده که به این آسانی نمی‌شود قطع کرد. ما هنوز به مواد، قطعات و ماشین‌آلات زیادی وابستگی داریم و نمی‌شود که یک روزه از قید اینها آزاد شد.

 انقلاب خود را به جایی رسانده که اگر امروز دروازه‌های ما را ببندند و هر قدر هم بر روی کشور ما فشار وارد آورند، ما از درون می‌توانیم ۴۰ - ۵۰ میلیون جمعیت را به‌گونه‌ای اداره کنیم که قابل قبول باشد. برای شما امسال آزمایش خوبی بود و مخصوصاً بر روی آن تکیه می‌کنم. امسال یکدفعه درآمد ارزی ما به خاطر سقوط قیمت نفت و فشار بر روی منابع نفتی، به  یک سوم رسید. جنگ هم بیشتر از سال‌های گذشته به لحاظ توسعه نیروها بود. خوب، اگر این کشور می‌خواست همچون ده سال پیش اداره شود، تحقیقاً سقوط می‌کرد؛ یعنی اصلاً از درون منفجر می‌شد. به خاطر همین استحکام پایه‌ها و به خاطر اینکه کشاورزی، صنایع، صیادی، شیلات و کارشناسان و دانشگاههای کشور روی پایه خودمان است و تا حدود زیادی به خود کشور بستگی دارد، چنین وضعی پیش نیامد. اگر سخت‌ترین شرایط را برای ما به وجود بیاورند، ما می‌توانیم خودمان را اداره کنیم. البته مشکلاتی خواهد داشت؛ یعنی هر فشاری، یک ریاضتی را به دنبال خواهد داشت، ولی ریاضتهایی که مفید و مؤثر خواهد بود.

 از لحاظ حضور در دنیا (اعتبار جهانی) شاید در زمان رژیم گذشته در رسانه‌های استکباری به خاطر اینکه یک گاو شیردهی اینجا داشتند و می‌دوشیدند، مداحی‌های خاص خودشان زیاد بوده است، اما انصافاً امروز دنیا روی جمهوری اسلامی ایران و بیشتر از آن بر روی مکتب اسلام حساب جدی باز کرده است و این اعتبار مهم‌ترین دستاورد این انقلاب است که ما باید روی این مسأله خیلی حساب کنیم.

 همین دو سه روز پیش که کنفرانس کویت تشکیل شد و ما هم در آن کنفرانس شرکت نکردیم، رسانه‌های دشمنان انقلاب نوشتند که ایران در کنفرانس حضور ندارد، اما حضور و سنگینی‌اش در محیط کویت و کنفرانس به خوبی حس و لمس می‌شود. این اظهار یک واقعیت است و با اینکه ما این اجتماع را محکوم کردیم، شما دیدید که اینها جرأت نکردند که در آنجا علیه جمهوری اسلامی تصمیمی بگیرند. این کنفرانس اصلاً در آنجا تشکیل شده بود که یک حرکت سیاسی علیه جمهوری اسلامی بکند. وقتی‌که اخم جمهوری اسلامی را دیدند و فهمیدند که ایران با یک دید خشم‌آلود به آن نگاه می‌کند، ملاحظه کردند.

 در همین شرایط که اسلام در اثر حضورش از طریق جمهوری اسلامی چهره خود را در دنیا نشان می‌دهد، سراسر دنیا حضور جمهوری اسلامی را احساس می‌کند. کشور همسایه ما، ترکیه که مسائل جدیدی را راجع به حجاب به وجود آورده، مگر از آثار این جا نیست؟ مگر در پاکستان آن تظاهرات عجیب چندصد هزار نفری علیه آمریکا و استکبار به چه انگیزه‌ای بود؟ این وحشتی که حالا در دل همگان افتاده، تنها منحصر به اینها نیست.

 این‌ها بی‌خود این مقدار پولشان را خرج صدام نمی‌کنند، بلکه این‌ها حساب‌هایی برای خودشان دارند. اگر استکبار جهانی نمی‌تواند لبنان را به زانو در آورد و لبنان قطعه قطعه شده مجروح و مصدوم همچنان به صورت یک خار در چشم قدرتهای دنیا مانده و در مقابل مردم دنیا عاجز شدند، آیا آن سوختی که این مشعل را در لبنان نگه می‌دارد، چیزی جز اسلام است؟ غیر از این است که از انقلاب ما در حال ارتزاق است؟

 در همین یکی دو هفته اخیر در مقالاتی که در رابطه با پیروزیهای ما نوشته شد، خود دشمنان ما اعتراف کردند که ایران امروز از اقیانوس آرام تا اقیانوس اطلس فعال است و از اندونزی تا مراکش برای استکبار اسباب زحمت شده است. زمانی که هیچ وقت بر روی مسلمانان شوروی حساب نمی‌شد، در حال حاضر روی مسلمانان شوروی و در کشورهای شرقی دیگر، حتی در خود غرب حساب باز شده است.

 الان در فرانسه صحبت از این چند میلیونی است که به انقلاب اسلامی دل خوش کرده و در فرانسه زندگی می‌کنند. در لندن و در خیلی جاها همین مسأله هست و اینها از آثار انقلاب اسلامی، فداکاری‌ها، مقاومت‌ها و حرکتها می‌باشد که شما هم اکنون آن را مشاهده می‌کنید. اینکه ۳۰ - ۴۰ کشور منطقه به عنوان کنفرانس اسلامی در کویت جمع می‌شوند و نمی‌توانند در غیاب جمهوری اسلامی ایران یک تصمیم درستی بگیرند، این حرکت جوشیده از اسلام است. اسلام خود را به‌گونه‌ای در دنیا نشان داده که امثال شاه حسین، مبارک، شاه حسن و غیره دیگر نمی‌توانند خود را در آنجا به عنوان رهبر اسلامی مطرح کنند.

 افغانستان از قطعات مهم تاریخ معاصر ماست. یک ابرقدرتی مثل شوروی با 260 میلیون جمعیت و این همه قدرت که خیلی جاهای دنیا را به وسیله انگشت خود می‌چرخاند، در افغانستان حضور پیدا کرده و آنچه انقلاب و مردم افغانستان را بدین صورت در صحنه زیبا نگه داشته، اسلام می‌باشد. اگر اسلام را از مردم افغانستان بگیرند، مردم افغانستان در این انقلاب شکست خواهند خورد و اینکه خیال می‌کنند که مثلاً شوروی و پاکستان می‌توانند بدون نظر مجاهدان افغانی مسأله افغانستان را حل کنند، کاملاً در اشتباه هستند. آخرش باید نظر مردم را فهمید.

 کسانی را که با اسلام و با نور اسلام روشن شده‌اند، نمی‌شود خاموش کرد و اگر این مرکز نور افشان اسلام در ایران نبود، افغانستان را هم خاموش می‌کردند. بحمدالله مجموعه شرایط خوب است و اینها به ملت عزیز و فداکار ما نشان می‌دهد که این فداکاریها ارزش این را دارد. ما اگر در این راه جوان می‌دهیم، اگر خانه‌ها را بمباران می‌کنند و اگر سختی، گرانی و مشکلات را تحمل می‌کنیم، به لحاظ بزرگی کار واقعاً ارزش دارد و اصولاً زندگی همین است.

 یکی از مهم‌ترین دستاوردهای انقلاب این است که آن زندگی انگلی زمان رژیم سابق به یک زندگی اسلامی تبدیل شده است. جامعه ما جامعه اسلامی است؛ یعنی الان مردم ما برای خواب، استراحت، شهوات ولذات جسمی زنده نیستند. این مردم ما برای آرمان زنده هستند و برای آرمان مقدس خود تلاش می‌کنند و برای این آرمان شهید می‌دهند؛ و این زندگی اسلامی است و این زندگی اسلامی بزرگترین چیزی است که این انقلاب به ما ارزانی کرده و ما باید آن را حفظ کنیم. اگر همه ملت گرسنه باشند ولی این راه و زندگی باز باشد، ارزش دارد. ولی اگر دنیا را پر از طلا کرده و به ما بدهند لیکن ما آلوده کثافت‌کاریهای غرب و شرق باشیم و از اسلام دور باشیم و مسیر، مسیر حیوانیت باشد و هویت انسانی و اسلامیمان را از ما بگیرند و در عوض همه چیز به ما بدهند، اصلاً ارزش ندارد.

اَعُوذُ باللَّهِ منَ الشَّیْطانِ الرَّجیم

بسْمِ‌اللَّهِ الرَّحْمنِ الرّحیم

اِذا جاءَ نَصْرُاللَّهِ وَالْفَتْحُ/ وَ رَأَیْتَ النَّاسَ یَدْخُلُونَ فی دینِ‌اللَّهِ اَفْواجاً/ فَسَبِّحْ بحَمْد رَبِّکَ وَاسْتَغْفِرْهُ اِنَّهُ کانَ تَوَّابًا.

 

    خطبه دوم

 

بسْمِ‌اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم

اَلْحَمْدُللَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ وَالصّلوةُ وَ السَّلامُ عَلی رَسُولِ‌اللَّهِ وَ عَلی عَلِیٍّ أَمیرِالْمُؤْمنینَ وَ عَلیَ الصِّدّیقةِ الطّاهِرة وَ عَلی سبْطِیِ الرّحْمَةِ اَلْحَسَنِ وَالْحُسَیْنِ وَ عَلی عَلِیّ‌بْنِ الْحُسَیْنِ وَ مُحَمَّدبْنِ عَلِیٍّ وَ جَعْفَرِبْنِ مُحَمَّدٍ وَ موُسَی‌بْنِ جَعْفَرٍ وَعَلِیّ‌بْنِ مُوسی وَ مُحَمَّدبْنِ عَلِیٍّ وَ عَلِیّ‌بْنِ مُحَمَّدٍ وَالْحَسَنِ‌بْنِ عَلِیٍّ وَالْخَلَفِ الْهادی الْمَهْدی (عج)

 

 قبل از شروع بحث جنگ، ابتدا از میهمانان عزیز دهه فجر تشکر می‌کنم که مراسم نماز جمعه را منور فرمودند و تشکر می‌کنم از ۴ هزار دانشجوی عزیزی که امروز با لطافت خود این مراسم را زیباتر کردند و از نمازگزاران امروز جمعه پذیرایی کردند. خداوند اینها را در سیری که انقلاب آنها را قرار داده، حفظ بفرماید. همچنین از امور تربیتی استان تهران تشکر می‌کنم که این برنامه لطیف و زیبا را در آستانه جشن بزرگ دهه مبارک فجر ترتیب دادند.

 تقریباً حقایق و اخبار جنگ و جبهه را همه روزه از طریق رسانه‌های جمعی می‌بینید. آن چیزی که امروز می‌خواهم برایتان بگویم، یک برخورد تحلیل گونه‌ای با وضع جاری جنگ است که شرایط جاری جنگ را یک مقداری باز کنم و افقی که در چشم است، بیان و تکالیفی را که در این وضع جدید داریم، یک قدری روشن‌تر کنم.

 پیروزی عملیات کربلای ۵ با مقدمه‌ای که در عملیات کربلای ۴ داشت، بسیار چشمگیر است و به عنوان یک پیروزی مشخص و غیرقابل انکار حتی در دید دشمنان ما پذیرفته شده است. هیچ یک از این خبرنگاران خارجی که به ایران آمدند و به مناطق جنگی رفتند و آنجا را دیدند، تا کنون نگفته‌اند که جمهوری اسلامی ایران پیروزی مهمی به دست نیاورده و نگفتند که این پیروزی تأثیر قاطعی در آینده جنگ نخواهد داشت. امروز مسایلی در رسانه‌های جمعی غیر دوستان ما که تاکنون مطرح نمی‌شد، مطرح می‌شود.

 در عملیات والفجر ۸ و فاو وقتی‌که ما پیروز شدیم، ابتدا نمی‌خواستند قبول کنند که رزمندگان اسلام پیروز شدند و وقتی‌که ما در فاو مستقر شدیم، این پیروزی را در حد یک شکست برای عراق قبول کردند و چیز دیگری جز این نبود. دست عراق تقریباً از خلیج فارس کوتاه شد و فقط می‌توانست دزدانه از خورعبداللّه عبور کند که این حضور در دریا نیست و ما به کشورهای جنوبی نزدیک شدیم.

 اما چیزی که رسانه‌های جمعی دشمنان مطرح می‌کنند، این است که آیا با این شکست جاری، صدام می‌تواند بماند یا نه؟ و بحث این چنین مطرح است و این خیلی مهم است؛ دوستان رژیم صدام این حرف را می‌زنند؛ کسانی که در طول شش سال جنگ، همیشه از قدرت ارتش عراق و از بن‌بست نظامی حرف می‌زدند، مطرح می‌کنند.

 مطرح نمودن این مسأله در جریان عملیات و قبل از اینکه عملیات به پایان برسد، بسیار مهم است. اینکه رسانه‌های بزرگ و پرتیراژ دنیا و مفسران نامدار دنیا این مسأله را مطرح می‌کنند، نمی‌تواند خیلی ساده باشد. برای اینکه آنها عمق قضیه را تا یک مقداری می‌فهمند و هنوز هم اول کار است و آنها از پایان کار اطلاع ندارند و از قدمهای اولی به این تفسیرها و تحلیلها می‌رسند.

 اهمیت عملیات کربلای ۵ را از لحاظ نظامی نمی‌توانم بیان کنم و باید فرماندهان نظامی که عمل کردند، بگویند. آن ۳ سدی که تا کنون در این عملیات شکسته و جای پای محکمی که در شمال شرقی بصره به دست رزمندگان اسلام آمده، چیزهایی است که آنها یک روزی از طریق تلویزیون برای شما خواهند گفت. آنکه ما دنبالش بودیم و تعقیب می‌کردیم، به نظر می‌رسد راه جنگ ما را به آن نقطه‌ای که دنبالش بودیم می‌رساند.

 هدف ما در این دفاع چه بود؟ بعد از اینکه این شرارت را اینها شروع کردند، هدفی که ما در جنگ اعلام کردیم، این بود که حزب بعث عراق باید از صحنه بیرون برود و مردم عراق آزاد شوند. حزب بعث چگونه باید بیرون برود؟ خوب تحقیقاً اینها تا روزی که یک دهم امیدشان باقی باشد، می‌مانند و حاضر نیستند بیرون بروند. تا حسابی زیر پایشان خالی نشود، این‌ها دست از سر مردم برنمی‌دارند. همه دیکتاتورهای دنیا این طوری هستند و در منطقه و در عراق مهم‌ترین عامل بقای حزب بعث و شخص صدام، ارتش عراق و نیروهای امنیتی است که عراق آنجا دارد. البته اگر ارتش نباشد، دیگر کاری از دست نیروهای امنیتی ساخته نیست.

 آن دفاع مهم فعلاً و مخصوصاً در شرایط جنگ (البته اگر جنگ نبود، نیروهای امنیتی بودند که ارتش را هم کنترل می‌کردند، اما حالا که جنگ است و حرکت نیروهای ما به طرف عراق است) از آن ارتش است. ما واقعاً مایل بودیم که ارتش عراق می‌ماند و با همین کیفیتی که از لحاظ امکانات دارد، با اصلاح شدن عنصرهای اصلی‌اش راهش را به طرف فلسطین باز می‌کرد و با هم می‌رفتیم و فلسطین را آزاد می‌کردیم. دل ما این را می‌خواست؛ ولی ارتش عراق و خود صدام و حزب بعث نشان دادند که این ارتش در خدمت اسلام و عرب قرار نمی‌گیرد و اصولاً حزب بعث به عنوان یک ایدئولوژی کفر و ضداسلام در کشوری مثل عراق که اکثریت مردمش به شدت مسلمان هستند و خیلی از آنها هم متعهد جدی به اسلام هستند، یک مأموریت ویژه داشته است.

 مأموریت ویژه او این است که نگذارد در منطقه حرکت‌های اسلامی مردمی، ضداستکباری و ضدارتجاعی به وجود بیاید و نگذارد ملتها و کشورهای منطقه در مقابل اسرائیل متحد شوند و این نقش را شما می‌بینید ایفا کرده است. جبهه پایداری که تشکیل شد، بزرگ‌ترین شمشیر را از پشت حزب بعث عراق به جبهه پایداری زد. عراق شعار چپ می‌دهد، شعار سوسیالیستی و ضدامپریالیستی می‌دهد، اما در عمل همان راهی که الان آقای حسنی مبارک و آقای شاه‌حسن و شاه حسین می‌روند، رفت، قبلاً هم همین راه را می‌رفت، به جبهه پایداری از پشت خنجر زد. آن مأموریتش انجام شد و نگذاشت آنها کار کنند.

 انقلاب اسلامی ایران بروز کرد. انقلاب اسلامی ایران اگر دچار این جنگ نمی‌شد، با بنیه عظیم فکری و رهبری فوق‌العاده نیرومند و متعهدی که اینجا وجود دارد، زمینه بسیار مساعدی برای آزادی فلسطین و حرکت‌های مردمی بود. می‌بینیم که حزب بعث مأموریت خود را باید انجام بدهد و حمله می‌کند به ایران و پشت سر او هم می‌ایستند که مأموریتش را به خوبی انجام بدهد. این ماهیت حزب بعث است و ارتش هم دست این حزب است. ما چه راهی غیر از این داریم؟ عراق اگر به ما حمله نکرده بود، باید به گونه دیگری برخورد می‌کردیم، ولی حالا او جنگ را شروع کرده، او حمله کرده و ما اکنون ناچاریم این شمشیر را از دست این حزب بگیریم و زمانی‌که خلع سلاح شد، آن موقع ماندنی نیست؛ ملت عراق هستند با بقایای ارتش عراق و کمکهای ما که ان‌شاءاللَّه راهشان را بروند و همان که ما می‌خواستیم، اکنون درست شده است.

 حالا چطور درست شده است؟ ارزش این منطقه شلمچه را نظامیها بیشتر می‌دانند تا مردم معمولی و خود عراق و هدایت‌کنندگان عراق. آن کارشناسان نظامی روسی، فرانسوی، مصری و شاید آمریکایی و انگلیسی، این‌ها هستند که اهمیت بصره و شلمچه و جایی را که ما الان داریم می‌جنگیم، همیشه گوشزد کرده‌اند و همیشه اینجا را حساس و قابل توجه در میان نظامیان عراق حفظ کرده بودند و بزرگترین استحکامات را هم اینجا درست کرده بودند. الان یک کمی در مورد جایی که ما می‌جنگیم، برای شما شرح بدهم، بعداً شما می‌توانید از روی نقشه آن را مشاهده کنید.

 الان یک جایی حدود ۴۰ الی ۵۰ کیلومتر زمین است که تقریباً نصف آن نخلستان است و نصف آن باتلاق و زمین خشک است؛ آن هم با عوارض خاص خودش و محصور به آب. در شمال شرقی آن کانال ماهی است و در غرب آن کانال زوجی است و در جنوب شرقی آن اروند رود است و در شرق آن دو رود جاسم و دوعیجی است و یک چنین منطقه‌ای است که کانال زوجی که در غرب این منطقه است با اول ساختمانهای بصره حدود ۲ الی ۳ کیلومتر فاصله دارد.

 این زمین الان شرقش دست ماست، شمال آن هم تقریباً دست ماست، جنوب آن که اروند رود است، یک کمی از آن دست ماست و بقیه‌اش هم اروند است و در غرب آن فقط در کانال زوجی، عراق حضور دارد و عراق در مورد این زمین دچار یک تناقض جدی شده است. تناقض عراق اینجا بین حفظ نیرو و زمین است. یا باید از این زمین صرف‌نظر کند و نیروهایش را حفظ کند و عقب‌تر دفاع کند و یا باید زمین را حفظ کند و نیروهایش را هر چه لازم است، در این منطقه مصرف کند و هر یک از این دو حالت یک مشکلی را برای عراق به بار خواهد آورد.

 اگر از زمین صرف‌نظر کند، تسلیم به یک شکستی است که نیروهای ما را ۳ الی ۴ کیلومتری بصره دارد که بعد هم نمی‌داند که چه پیش خواهد آمد و اگر از زمین دست نکشد، همانی خواهد شد که اکنون پیش آمده و به نظر می‌رسد که عراق فعلاً در درجه اول می‌خواهد زمین را حفظ نماید. آن قدر عراقیها در این منطقه نیرو آورده‌اند و منهدم شده که رزمندگان ما و فرماندهان سپاه که از آنجا صحبت می‌کردند، تعجب می‌کنند و می‌گویند که با هیچ معیاری که تاکنون در کتابهای کلاسیک نظامی دیده‌ایم، نمی‌خواند که عراقیها در اینجا این‌طور نیرو مصرف کنند.

 عراق از پنج شنبه شب تا روز جمعه، تاکنون ۳ تیپ زرهی و ۳ تیپ پیاده را وارد عمل کرده و پیش از ظهر که من قصد داشتم به نماز جمعه بیایم، می‌گفتند آخرین تیپ عراقی که می‌خواهد برگردد، می‌گوید من فقط ۵ الی ۶ تانک برایم باقی مانده و فرماندهان من دیگر از من اطاعت نمی‌کنند و تانکها جلو نمی‌روند و چیزی باقی نمانده، چطور به من دستور پیشروی می‌دهید؟!

 در این منطقه اکنون وضع ما این طوری است که ما در یک قطعه زمین هرگاه اراده کردیم، به جلو می‌رویم و با استحکاماتی که ایجاد می‌کنیم، آنجا مستقر می‌شویم و عراق شروع به پاتک کردن می‌کند و مدام نیروهای کیفی خود را می‌آورد و ضربه می‌خورند و از خط خارج می‌شوند. اخیراً مسؤول اطلاعات و عملیات سپاه پاسداران گزارشی به شورای عالی دفاع ارائه داد که خلاصه مضمون آن این است که عراق حدوداً دارای ۱۹۲ تیپ در کل ارتش خود است که تا روز پنج شنبه گذشته حدود ۱۲۰ تیپ را به این منطقه آورده که بجنگند، آن هم در ظرف این ۲۰ روز که تازه اول جنگ است که این رقم تا روز صبح جمعه به ۱۲۴ الی ۱۲۵ تیپ رسیده که این تیپها عموماً تیپهای کیفی هستند و از تیپهای بنجل عراق هم نیستند، بلکه بهترین نیروهای عراق هستند که آمده‌اند و در این منطقه جنگیده‌اند که اکنون از ۶۰ تیپ عراقی اسیر داریم، یعنی ۶۰ تیپ عراق جنگیده‌اند و اسیر داده‌اند. برخی از آنها خیلی اسیر داده‌اند و برخی دیگر کمتر.

 روز پنج شنبه در گزارشها آمده بود که ۵۳ تیپ عراقی در این منطقه آن چنان ضربه دیده است که آنها را از منطقه خارج ساخته‌اند. طبق تعلیماتی که در ارتش عراق است، حداقل هشتاد و چند تیپش باید در خط بماند و از شمال تا جنوب دفاع کند. حالا که صحبت می‌کنیم، کمتر از هفتاد تیپ در خط باقی مانده است؛ یعنی خطها را هم ضعیف کرده‌اند، به علاوه اینکه یک مقداری از تیپهای عراقی هم در منطقه کربلای - ۶ در مقابل نیروهای ارتش ما در آنجا مشغول است و گیر کرده است.

 بنابراین عراقیها خطوط دفاعی خود را در سراسر منطقه ضعیف کرده‌اند و در بسیاری از نقاط دیگر از همین تیپهایی که در این منطقه آسیب دیده‌اند، استفاده می‌کنند و به جای آن‌ها تیپ‌های مستقر در آن نقاط را به این منطقه اعزام کرده‌اند و روزانه هم در این منطقه چند تیپ را ذوب و از خط خارج می‌کنند که نمونه آن از شب جمعه تاکنون دیده شده. حالا ببینید اکنون جریان جنگ به این نحو است که عراق در یک قطعه زمینی است که اگر از دست بدهد، شکست است و اگر بخواهد برای آن بجنگد، این طور باید بجنگد.

 عراق که در تمام دوران جنگ هیچ وقت محدودیت به کار بردن مهمات را نداشته است، از چند روز پیش دیگر مهمات را در بعضی از اقلامش مثل برخی از توپها با محدودیت به کار می‌برد و در این منطقه دارد فرسوده می‌شود. به علاوه شرایطی که برای بصره پیش آمده، یک شهر یک میلیونی با آن همه کارهای اقتصادی که آنجا جریان داشت، الان مثل یک دست شکسته‌ای به گردن صدام افتاده که دیگر نه‌تنها کمکی به عراق نمی‌کند، بلکه مشکلی نیز ایجاد می‌کند.

 شرایط جاری جنگ الان این طور است. البته ما به خودمان نباید مغرور شویم، رزمندگان ما نباید به خودشان مغرور شوند. خداوند این نصرت را به ما عنایت کرده و اگر لطف و اراده خدا نباشد، در همین شرایط پیروزی باز هم هر چه او بخواهد پیش می‌آید و ما هم تابع او هستیم و اگر خداوند شکست را هم برای ما تقدیر کند، باز ما همان را قبول می‌کنیم و از صمیم دل می‌پذیریم. ما برای خداوند جهاد می‌کنیم، ما برای خدا و دین خدا انقلاب کرده‌ایم و خداوند همواره قدرتش از ما بیشتر است. ما وظیفه خود را انجام می‌دهیم. حالا چه خواهد شد، آن دیگر بستگی به اراده الهی و آن چیزی که در قلم تقدیر الهی رفته دارد و همان برای ما خیر و سعادت است. ولی به هر حال اکنون در جبهه‌ها وضع این طوری است. عراق همان طوری که پیش‌بینی می‌شد و گمراهان استکباری تشویقش کردند، در این شرایط متوسل به زدن شهرها شده است که یکی از حربه‌های دیگر رژیم عراق است، در آن منطقه ارتش او در حال ذوب شدن است که رقم هفتاد و چند هواپیمای ساقط شده در کربلای ۵ و تعدادی در کربلای ۶ و تعدادی در شهرها و جاهای دیگر از حقایق جنگ است و این مقدار هواپیما از دست دادن برای کشوری که حالا تحت فشار اقتصادی هم هست و حامیانش هم دستشان می‌لرزد که برای او چکهای سفید امضا بکنند، قطعاً مشکلات ایجاد می‌کند و اسباب ضعف او خواهد شد و تضعیف نیروی عراق الان در همین مسائل است.

 بنابراین عراق اکنون به رذیلانه‌ترین حربه، یعنی زدن شهرها و بمباران غیرنظامیان متوسل شده است. البته این مسأله برای ما بسیار تلخ است و من واقعاً به شدت متأثر می‌شوم و از کمتر چیزی به این اندازه متأثر می‌شوم که ببینم غیر نظامیها که در جنگ نیستند (زن و بچه، شاگرد مدرسه، پیرمرد و پیرزن و بیمار در بیمارستان) مورد تهاجم بمب و توپ و نظایر اینها قرار بگیرند و عراق این کار را دارد انجام می‌دهد. ببینیم از این راه او سود می‌برد یا ضرر می‌کند؛ ما ناچاریم مقابله به مثل بکنیم و اگر مقابله به مثل نکنیم، یعنی دست یک شیطان شرور را باز بگذاریم که هر چه می‌خواهد جنایت کند و این در هیچ منطقی پذیرفته نیست. مقابله به مثل ما برای عراق گرانتر تمام می‌شود، ولی صدام گویا چاره‌ای جز این ندارد و طبیعتش هم دارد به او این را تحمیل می‌کند.

 اکنون ۲۵ شهر و ۴ شهرک عراق زیر برد توپخانه ما هستند. زدن با توپخانه از زدن با هواپیما سخت‌تر است، برای اینکه در شبانه‌روز هواپیماها یک بار یا دو بار می‌آیند و بمب می‌اندازند و می‌روند، ولی توپخانه ساعت به ساعت، یعنی هر لحظه صدای انفجار شنیده می‌شود و در شبانه روز ممکن است ۱۰ یا ۲۰ یا ۳۰ بار اتفاق بیفتد و اعصاب مردم در شهر را خراب کند و ۲۵ الی ۲۶ شهر عراق دارای چنین وضعیتی است.

 بغداد زیر برد موشکی ماست. البته تمام شهرهای عراق زیر برد موشکی ما قرار دارند و بصره هم چنین وضعی دارد و بمبارانهای هوایی ما هم به طور محدود می‌بینید که بر روی شهرهای عراق انجام می‌شود. تحقیقاً شهرهای عراق که زیر برد توپخانه و یا بمب باشند، با شرایطی که مردم عراق دارند، روحیه‌ای که مردم عراق دارند و مخالفتی که مردم عراق با صدام دارند، بسیار شرایط بدی الان دارد.

 در شمال عراق، آنجایی که الان رزمندگان خود ما هم هستند، می‌گویند مردم شهرهای عراق عمدتاً در روستاها هستند و این شهرها خالی است و فعالیتهای شهری انجام نمی‌شود. از طرف دیگر برای مردم ما زدن شهرها انگیزه حضور بیشتر در جبهه‌هاست، انگیزه حمایت بیشتر از جنگ است درحالی‌که برای مردم عراق این چنین نیست. تا به حال عراقیها نشان داده‌اند که به طور داوطلب وارد میدان نمی‌شوند و نشانه آن همین نماز جمعه شماست که از آن روزی که بمباران شهرها شروع شده، مشاهده می‌کنید که انبوه شرکت‌کنندگان در نماز جمعه‌ها افزایش چشمگیرتری پیدا کرده است.

 صدام این انتحار را دارد می‌کند و این گونه چهره کریه خودش را به دنیا نشان می‌دهد و آن چنان منطق خود را ضعیف می‌کند که به خاطر این جنایاتی که مرتکب می‌شود، طرفدارانش هم دیگر جرأت نمی‌کنند از او حمایت کنند. آدمی که گاز مسموم به کار می‌برد، آدمی که شهرها و بیمارستانها و هواپیمای مسافربری را می‌زند، خطوط دریایی را ناامن کرده، اگر هر بلایی هم به سرش بیاید، کسی از او حمایت نمی‌کند. آن‌هایی که می‌خواهند حرف بزنند، شرمنده‌اند که حرف بزنند، به خاطر اینکه این وضع را مشاهده می‌کنند. ولی او مثل یک غریق است که دیگر برای خود راهی پیدا نکرده است، خیال می‌کند این راه نجات او است؛ درحالی‌که راه اشتباهی را انتخاب کرده است.

 ما میل نداریم جنگ شهرها وجود داشته باشد و واقعاً متنفر هستیم، ولی به عنوان یک حربه بازدارنده ناچاریم در حدی به کار بگیریم و به کار هم می‌گیریم؛ ولی کار اصلی باید در جبهه‌ها انجام شود و شما مردم وظایفی دارید که حالا که این جنگ به اینجا رسیده، دیگر متوقف نشود. در دو نکته آن را خلاصه می‌کنم: یکی در مورد همین بمباران شهرهاست که ما هر کمکی از دستمان ساخته باشد، برای اینکه رنجهای مردم آسیب دیده و مورد تعرض قرار گرفته را کم کنیم، باید انجام بدهیم.

 حالا خودتان دیگر تشخیص می‌دهید که چه نوع کمکهایی می‌توانید بکنید. دولت ستاد فعالی تشکیل داده و شما به هر نحوی و در هر منطقه‌ای از شیوه‌هایی که دولت مطرح می‌کند، استفاده بکنید و ما تأکید می‌کنیم که سعی کنید پناهگاههای ساده‌ای که می‌توان تهیه کرد، از آن پناهگاهها استفاده شود و تعاون عمومی در کشور باشد که ما از پشت جبهه تحت فشار قرار نگیریم و به خاطر این مسائل در جنگمان کوتاه بیاییم.

 مسأله دوم تداوم حرکت در میدان جنگ است که الحمدللَّه در همین چند چند روز فاصله بین عملیات تا به امروز تعداد زیادی جوانهای دوره دیده رفته‌اند و طرحی برای سپاه بزرگ حضرت مهدی (عج) داده‌اند. اگر در دهه فجر هر استانی سهمیه خود را اعزام کند، برای ما بسیار کارگشاست. این سهمیه‌ای که به استانها واگذار کردند که بسیج هر استانی موظف است که نیروهای داوطلب را تنظیم نموده و به جبهه اعزام کند، پشتوانه اصلی کار ماست.

 ما اگر توانستیم ماشین جنگی عراق را تا آن حدی که مورد نظرمان هست، در شلمچه و شرق بصره منهدم کنیم، تازه موقع بهره‌گیری می‌شود. هدف ما فقط انهدام نیست. وقتی‌که ماشین جنگی عراق منهدم شد و پشتوانه صدام از بین رفت، آن موقع باید نتیجه بگیریم. سپاه حضرت مهدی (عج) این مسؤولیت را دارد.

 حضور عزیزان ما در این اعزام بزرگ و در ایام دهه فجر و در آستانه نهمین سال انقلاب، در شرایطی که به اعتراف دوست و دشمن ضربه کاری سرنوشت‌سازی به دشمن ما وارد آمده و در شرایطی که نیروهای ما بهترین روحیه تداوم جنگ را دارند و در شرایطی که با مشکلات مالی توانسته‌ایم امکان تدارک جنگ و جبهه را فراهم کنیم و در شرایطی که بخشی از مردم ما زیر بمباران وحشیانه هواپیماهای عراقی هستند و در شرایطی که نفس دشمنان ما از وحشت دارد بند می‌آید و در شرایطی که برق پیروزی در چشمان دوستان ما می‌درخشد، بهترین فرصت برای جوانهای دوره دیده و مخصوصاً آنهایی که قدرت فرماندهی و اداره واحدها را دارند، این است که در این نیروی عظیم حضرت صاحب الزمان (عج) شرکت کنند. ما ان شاءاللَّه بتوانیم به طور دلخواه تا آنجایی که لازم می‌دانیم، در این منطقه و نه منطقه دیگر پیش برویم.

 باز هم در پایان خطبه خواهران و برادرانمان را به تقوا دعوت می‌کنیم. چند جمله هم برای برادران و خواهران عرب زبان نوشته‌ام که عمدتاً در باره مسائل جنگ و کنفرانس کویت است.

 

    ترجمه خطبه عربی

 

بسم اللَّه الرحمن الرحیم

اَلْحَمْدُللّهِ وَالسَّلامُ عَلی رَسُولِ‌اللَّه وَ عَلی آلِه وَ عِبادَاللَّه اَلْمُتَّقینْ.

 مسلمانان جهان از اخبار جاری جنگ مطلع هستند و در اعلامیه‌های نظامی عراق می‌خوانند که بعث عراق هرروز و هر شب بر سر مردم شهرها و مدارس و مساجد و بیمارستانها بمب می‌ریزد و این جنایات را به‌حساب موفقیت نظامیان خونخوارش می‌گذارد؛ و قدرتهای استکباری شرق و غرب که این امکانات را در اختیار عفالقه گذاشته‌اند، برای انتقام از اسلام و مسلمین این جنایات را به‌حساب قدرت کفر بزرگ می‌کنند و گستاخانه این جنایات ضدانسانی و مخالف موازین بین‌المللی را به رخ ملتها می‌کشند؛ همان گونه که در مورد به کارگیری اسلحه شیمیایی و زدن هواپیماهای مسافربری و حمله به کشتیهای تجارتی که از طرف جنایت کاران بعثی انجام شده، برخورد کرده‌اند.

 این گونه جنایات شیوه معمول متجاوز بعثی از اول شروع تجاوز است و در تمام دوران جنگ وضع چنین بوده. رزمندگان متعهد ایران همیشه ضربه‌ها را بر متجاوزان نظامی وارد کرده‌اند و آنها را به سزای اعمال شریرانه خودشان رسانده‌اند و در همه برخوردها شکستهای واضحی بر آنها تحمیل نموده‌اند و این روند تاکنون ادامه دارد.

 ما از کفار و قدرتهای استکباری که عداوت به اسلام و مسلمین و مخصوصاً انقلاب اسلامی ایران دلهای کینه‌توز آنها را پر کرده است، انتظاری جز این نداریم. ولی از دولتهایی که خود را مسلمان می‌دانند، انتظار داریم که منصفانه برخورد کنند و بیش از همه از کنفرانس اسلامی و مراکزی از این قبیل که اسم اسلام را زینت کار خود قرار داده، انتظار این است که در اظهارات و تصمیمات به‌گونه‌ای عمل کنند که لااقل مایه رسوایی این مجامع و بدنامی خودشان نباشد.

 به نظر ما اسفبار این است که در کنفرانس جاری کویت توجهی به این گونه جنایات نمی‌شود و فقط درباره اصل جنگ بدون توجه به آغاز کننده جنگ و متخلف از موازین بین‌المللی و اسلامی در جریان جنگ حرف می‌زنند و تعصبهای قومی و نژادی را براصول اسلامی و معیارهای انسانی و جهانی مقدم می‌دارند؛ بر عروبت تکیه می‌کنند و از اسلام و عدالت اعراض می‌کنند و توقع دارند ایران اسلامی به این گونه اظهارات آلوده به تعصب و دور از حق و عدالت توجه کند.

 کنفرانسی که در گستاخی کار را به جایی رسانده که حسنی مبارک و جانی کمپ دیوید و خائن به آرمان اسلام و عرب و فلسطین را در آغوش می‌گیرد، از ما انتظار دارد که به تذکراتش توجه کنیم و از حق مسلّم اسلامی و مردمی خود و خون دهها هزار شهید و دفاع از اسلام و انقلاب گذشت کنیم.

 ما در مقابل از نیروهای مخلص اسلامی که آلوده به دنیا پرستی و تعصب نژادی نیستند، انتظار داریم که ما را در راه کندن ریشه فساد و نزاع و حذف حزب کافر بعث عراق و آزاد کردن مردم مظلوم عراق از شر این عوامل کفر شرق و غرب و هموار کردن راه صلح پایدار و آزادی فلسطین حمایت نمایند و به بوق تبلیغات کفر جهانی توجه نکنند و فریب اسمهای اسلام‌نما را نخورند.

اَعُوذُ باللَّهِ مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجیمِ

بسْمِ‌اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم

قُلْ هُوَ اللَّهُ اَحَدٌ/ اَللَّهُ الصَّمَدُ/ لَمْ یَلِدْ وَلَمْ یوُلَدُ/ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُواً اَحَدٌ.

 

 

[1]- آیه ۸ سوره صف: کافران می‌خواهند تا نور خدا را به گفتار باطل (و طعن و مسخره) خاموش کنند و البته خدا نور خود را هر چند کافران خوش ندارند کامل و محفوظ خواهد داشت.