خطبه اول
بسْمِاللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم
اَلْحَمْدُلِلّهِ رَبِّ الْعالَمینَ وَالصَّلوةُ وَالسَّلامُ عَلی رَسُولِ اللَّهِ وَالِهِ الْأَئِمَّةِ الْمَعْصوُمینَ.
أَعُوذُ باللَّهِ مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجیمِ،
یا اَیُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّکُمُ الَّذی خَلَقَکُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَةٍ وَ خَلَقَ مِنْها زَوْجَها[1]
قبل از شروع بحثم، تشکر میکنم از این همه احساسات، عواطف و شعور و شور که در شما ملت حزب اللَّه میبینم. ارزش این احساسات و نمایش با شکوه و اظهار وفاداری نسبت به مقام رهبری و اسلام و انقلاب در این مقطع، برای ما بسیار با ارزش است. همه شما را به تقوای الهی و حفظ مسؤولیت امر به معروف و نهی از منکر و رشد و پرورش نفوس خودتان، در جهت راه خدا و اصلاح جامعه دعوت میکنم؛ که این پایه سعادت، راه اصلی و هم مایه قدرت و عظمت ماست.
خطبه اول را کوتاه عرض خواهم کرد، به خاطر مسائل زیادی که در خطبه دوم داریم. خطبه اول دنبال آن بحثی است که به خواست مستمعین عزیز در دو هفته قبل شروع کردم که نظر قرآن را به زنها از دریچه تعدادی از خانمهایی که در قرآن اسمشان آمده و تاریخشان مطرح شده، قرار شد که بگوییم.
از اول خلقت حضرت آدم و حوا تا زمان حضرت موسی، مادر و خواهر حضرت موسی را عرض کردیم، دو سه نمونه دیگر را امروز میگویم و مختصر میکنم و شاید این بخش را امروز تمام کنم.
دو نمونه دیگر از خانمهایی که در دوران اخیر بعثت انبیا نامشان آمده و اشارهای هم به یکی از مسایلی که در رابطه با همسران حضرت پیغمبر در قرآن مطرح است، چکیده حرفهای امروز من در این خطبه میباشد.
یکی از این خانمها حضرت مریم است که در تاریخ، زن برجستهای است و امروز هم در دنیا الهام بخش، بخش عظیمی از مردم روی زمین است. و یکی از این خانمها، خانمی است که به حکومت رسیده بود و سلطنت داشته، منحرف و کافر بوده و بعد عاقبت به خیر شده است که دید قرآن را نسبت به اینها عرض میکنم که از این طریق ببینید، اسلام و قرآن نسبت به زن چه دیدی دارد و با آن طرز تفکری که تا این اواخر در دنیا بود و زن را انسان درجه دوم میدانستند، این مکتب آسمانی چه تفاوت اساسی دارد.
آنچه از قرآن در مورد حضرت مریم میفهمیم، این است که وی در مقام عصمت قرار دارد و قدر مسلّم این است که محدثه است که مقام بسیار بالایی در تکامل انسانهاست که تعداد کمی از مردان تاریخ به این مقام میتوانند برسند. خلاصه و فشردهای از قرآن را عرض میکنم.
از بدو تکوین این وجود مقدس، قرآن وقتی که شروع میکند، مادر حضرت مریم، همسر عمران نذر میکند که این جنینی که در رحم دارد، در راه خدا آزادش بگذارد و تمام هستی این مولودی که بناست، در آینده به دنیا بیاید، وقف راه خدا باشد. گویا در آن زمان یک سنّتی بوده که بچههایشان را نذر میکردند. اینها میرفتند خادم مساجد و معابد میشدند و تمام عمرشان را برای مردم در معابد خدمت میکردند و همین چیزی که الآن هم در مسیحیت هست و راهبههایی به این صورت زندگی میکنند، منتها با مقداری انحراف از آن اصل اولی، از دید ما. انتظار این دو زوج بزرگوار این بود که بچهشان پسر به دنیا بیاید و معمولاً هم پسرها را وقف معابد میکردند، نه دخترها را. وقتی که این مولود جدید آمد، مادرش متأثر شد و پیش خداوند از اینکه تقدیر الهی نخواسته که این بچه به معبد داده شود، گله کرد.
همسر عمران به خداوند گفت: خدایا من نذر کردم آنچه که در رحم خودم دارم، برای شما و در راه شما آزاد باشد و این نذر را از من قبول کنید. ولی وقتی که بچه به دنیا آمد، دختر بود و ایشان با حسرت گفتند: خداوندا این بچه دختر به دنیا آمد. و قرآن آن حادثه تاریخی را در جواب مادر مریم نقل میکند.
خداوند میفرماید: عیبی ندارد، دختر باشد و ما این دختر را قبول داریم و این دختر از پسرهایی که در ذهن شما هست، خیلی بهتر است و آن فرزند پسری که در ذهن شما هست، ارزش این دختر را ندارد. نامش را مریم گذاشتند و طبق تعبیر قرآن از شر شیطان در پناه خداوند قرار دادند.
این دختر در خانه خدا (مسجد، معبد) ماند و حضرت زکریا که یکی از انبیا و از بزرگان تاریخ بشریت میباشد، متکفل تربیت ایشان شد و بعد در جریان تربیت این بچه در معبد، حضرت زکریا گاهی احساس میکند و میبیند حضرت مریم غذاها و امکاناتی دارد که از طریق عادی نیامده است. از حضرت مریم میپرسد که شما اینها را از کجا آوردید؟ حضرت مریم میگوید اینها از طرف خدا آمده است.
میبینید، حضرت مریم با صراحت قرآن، مائده و غذا برایش میآمده است. بعد خود حضرت مریم در مذاکرات طرف خطاب ملائکه قرار میگیرد. در علم کلام سه مقام را برای انسانهای ممتاز در نظر گرفتهاند:
مقام ریاست را چنین تعریف میکنند که رسول هم ملائکه را میبیند و هم صحبت او را میشنود و مأمور به ابلاغ میشود.
مقام نبوت، مقامی است که انسان از طرق غیبی اطلاع به قلبش وارد میشود و بر عیوب عالم مطلع میشود و چیزهایی میفهمد که دیگران با حواسشان و با ابزار موجودشان نمیفهمند. محدث کسی است که ملائکه با او حرف میزنند، صدای ملائکه را میشنود، اما خود آنها را نمیبیند. حالا نمیبیند ظاهراً یعنی به صورت واقعی ملائکه را نمیبیند؛ اما ملائکه برای او مثل اینکه میتوانند به شکل دیگری متمثل شوند. به این معنا حضرت مریم محدثه بوده است.
قرآن میفرماید: خداوند تو (حضرت مریم) را تطهیر کرده است و از این تطهیر استفاده عصمت میشود و امتیاز به تو داده و تو را بر همه زنهای دیگر مزیّت داده است. بعد حضرت مریم با ملائکه حرف میزند. در مورد باردار شدن حضرت مریم، باز طرف خطابش ملائکه هست و ملائکه را میبیند. روحالقدس برای حضرت مریم مجسم میشود که او را میبیند و بشارت بارداری به حضرت مسیح، کلمه خدا و روح خدا داده میشود. ملائکه با حضرت مریم حرف زدند و به او گفتند که خداوند به شما بشارت میدهد به کلمه الهی، به کسی که تاریخ باید از او ارتزاق کند؛ و چیزهایی دیگر از صفات حضرت عیسی را برای ایشان میگویند. حضرت مریم با ملائکه حرف میزند و میگوید: این مسأله چگونه میتواند میسر شود؟ من که دوشیزه هستم و همسری ندارم و با مردی تماس جنسی نداشتم و این مسأله از کجا میآید؟ و وحشت هم میکند. بعد خداوند از طریق ملائکه به او میگوید: این اراده خداوند است و باید چنین چیزی بشود و این یک آیت و نشانه است و یک وسیله هدایت است و داستان حضرت عیسی، داستان حضرت آدم است که بدون پدر خلق میشود. باز میبینیم حضرت مریم به این مقام میرسد که با اراده الهی در رحم مبارک خود فرزندی مثل حضرت عیسی به وجود میآورد.
از مجموعه این مسائل میخواهم مقام زن را مطرح کنم؛ یعنی میبینید که زن در قرآن با چنین صراحتهایی که عرض کردم، به این عظمت میرسد که قرآن میفرماید: آن مردهایی که در نظر شما هستند، مثل این خانم نخواهند بود. با ملائکه حرف میزند و عامل این همه فضیلت میتواند بشود.
خانم دیگری که در قرآن مطرح است، بلقیس میباشد که در سوره «نمل» داستان بلقیس به عنوان یک زن، اما نه زنی که در مسیر این راههای انبیا و مقدسات باشد، منتها باز نکتههای مثبتی از دیدگاه قرآن درباره همین زن مطرح است که جالب است و داستانش را همه میدانند.
حضرت سلیمان مطلع میشود که یک کشوری در جوار کشور او هست که حاکم آن کشور یک خانم است و به تعبیر آن زمان این خانم مسلمان نیست بلکه خورشیدپرست است و مردمش هم خورشید پرست هستند. حضرت سلیمان اول او را دعوت و ارشاد میکند و نامه برای او میفرستد. نامه وقتی که به بلقیس میرسد، میبیند که از طرف حضرت سلیمان به ایمان دعوت شده است. (نقاط مثبتش را عوض میکنم)
قرآن داستان حضرت بلقیس را چنین نقل میکند: وقتی که بلقیس این نامه را خواند، سران و مشاوران مملکت را جمع کرد و گفت: یک نامه عجیب به ما رسیده و سلیمان نویسنده نامه است و نامه را با نام خدا شروع کرده و از ما خواسته است که تسلیم شویم و دین او را بپذیریم. حالا ما باید چکار کنیم؟ همین نقطه مشورت را که قرآن روی آن تکیه کرده، به عنوان یک حاکمی که مسأله را با اطرافیانش مطرح میکند، نکته مثبتی میداند. اطرافیانش هم گفتند که ما قدرتمند هستیم و از تهدید نمیترسیم و آماده هستیم که شما هر تصمیمی را که بگیرید، اجرا کنیم.
مجدداً خود قرآن که داستان را ادامه میدهد، برخورد عاقلانه بلقیس را که تصمیم گیرنده بود، مطرح میکند.
این خانم به جای اینکه از قدرتش مغرور شود و خودش را به مهلکه بیندازد و در جنگ سلیمان شریک شود، گفت بگذارید یک آزمایش کنیم و یک هدیهای برای حضرت سلیمان میفرستیم، تا ببینیم چه برخوردی میکند.
در تفسیر این مطلب را گفتند که آنها برای خودشان معیارهایی داشتند و میگفتند که اگر حضرت سلیمان اهل دنیا باشد، با هدیه خودش را میبازد و کاری به ما ندارد و این هدیه را به صورت یک باج تلقی میکند و دست از دعوتش بر میدارد؛ ولی اگر اهل معنا باشد، از هدفش به خاطر هدیه صرفنظر نمیکند. هدیهای پیش حضرت سلیمان فرستادند و ایشان طبق مأموریتی که داشت، هدیه را قبول نکرد و گفت که شما میخواهید مرا با هدیه و پول گول بزنید و گفت: یا بیایید تسلیم حق شوید و یا منتظر باشید که نیروی نظامی ما به سراغ شما خواهند آمد.
قرآن داستان را بدین شکل ختم میکند که حضرت سلیمان برای قدرتنمایی دستور داد تا تخت بلقیس را از یمن به شام آوردند و بعد خود بلقیس و تشکیلاتش آمدند و تسلیم شدند و وقتی که دید تختش را قبل از خودش به آن مکان آوردهاند و با مشاهده آثاری از قبل اظهار ایمان کرد.
بلقیس خطاب به حضرت سلیمان میگوید: پیش از اینکه ما وارد این ماجرا شویم و به اینجا بیاییم، ما شما را شناختیم و آزمایش کردیم و به حقانیت شما مؤمن شدیم و تسلیم مکتب شما شدیم.
حضرت سلیمان آن راه بتپرستی و خورشیدپرستی آنها را بست و آنها را در مسیر حق آورد و آنها را هدایت کرد. نتیجهای که میخواهیم از این موضوع به عنوان یک قطعه تاریخی بگیریم، این است که شما میدانید که قرآن کتاب داستان نیست. اینکه میآید بیش از یک صفحه قرآن را صرف این مسأله میکند، هدف دارد و اهداف زیادی در این قطعه تاریخ است. آن نکتهای که مورد توجه من است، این است که قرآن تأکید میکند، یک خانم و یک زن به عنوان رئیس یک حکومت و در شیوه خودش اهل مشورت و اهل اداره درست بعد از توجه به حقانیت تسلیم حق میشود و ملتش را به درد سر نمیاندازد. و جملهای از این خانم نقل میکند که در آن جلسه مشورت نظر خودش را به اطرافیانش میگوید و اظهار میدارد که اگر ما با حضرت سلیمان درگیر شویم و سلیمان با زور وارد این کشور شود، همه چیز را زیر و رو میکند.
تحلیل درستی از خطر درگیری با سلیمان - که ممکن است برای مردمش درست کند - داشته است. در مجموع ضمن اینکه ایشان ابتدا خورشید پرست و منحرف بوده، قرآن میخواهد بگوید که یک زن عاقل، مدیر، مدبر، با انتخاب شایسته، خود و کشورش را به خاطر یک طرز تفکر صحیح نجات داده است. این یک ستایشی از خانمها و نشانگر این است که خانمهایی میتوانند در تاریخ باشند که به این سطح از مدیریت و اداره خوب کشور و هدایت مردمشان برسند و چنین تأثیری داشته باشند. وقتی که زمامداران و اشراف کشورش اختیار تصمیم گیری را به او واگذار میکنند، چنین تصمیم بجا و تاریخی را میتواند بگیرد. بنابراین، این یک نکته مثبت در صلاحیت خانمهاست، برای اینکه حتی در مسائل مادی و مدیریت تکامل یابند.
یک قطعه کوچک از خانمهای پیامبر عرض میکنم. اگر بخواهیم در مورد خانمهای پیامبر بحث کنیم، خطبه طولانی میشود. سوره احزاب و سورههای دیگر قرآن در موارد زیادی پیرامون خانمها و همسران پیامبر بحث نموده که فقط یک نکته آن را که نکتهای آموزنده است، در اینجا نقل میکنم.
در یک مورد از قرآن استفاده میشود که خانمهایی در میان همسران پیامبر وجود داشتند که به زندگی فقیرانه پیامبر معترض بودند و اینها قبول نداشتند که پیامبر با داشتن امکانات و اختیارات و اینکه همه چیز تحت تصرف ایشان است، در خانواده سخت گیری کند و خلاصه در این مورد اختلاف نظر داشتند و از پیامبر میخواستند که یک مقدار برای اینها توسعه معاش قائل شود.
قرآن به پیامبر یک دستوری میدهد که این دستور امروز برای ماها و برای حاکمیت اسلامی، باید یک اصل باشد. من خواهش میکنم، همسران مسؤولان کشور در هر سطحی به تناسب خودشان همه توجه به این نکتهای که میخواهم عرض کنم، داشته باشند. در آن مورد اختلاف، قرآن یک راهی پیش پای این خانمهای معترض میگذارد.
قرآن میفرماید: ای پیامبر به اینها بگو، اگر شما اهل دنیا و زرق و برق دنیوی هستید و عیش نوش میخواهید، اینها مناسب خانه پیامبر نیست. دو راه اینجا وجود دارد. یا شما اهل آخرت و معنویت هستید و جای این در خانه پیامبر هست و اینجا همه چیز هست. شما اصالت را به آخرت و معنویت بدهید و ما نمیگوییم گرسنگی بخورید، در معاش با عفاف و کفاف قناعت کنید و هم سطح زندگی مردم و یا کمتر از آنها زندگی کنید. اگر اهل آخرت نیستید و میخواهید اهل دنیا باشید و همسری پیامبر را به خاطر دنیا انتخاب کردهاید، این مناسب بیت پیامبر نیست و بیایید جدا شوید. قرآن به خود پیامبر میفرماید که به آنها بگو که من شما را از لحاظ مادی غنی میکنم و شما را طلاق میدهم، منتها نه با دعوا (با طلاق دوستانه) و با هم تفاهم میکنیم. شما میتوانید، بروید آزادانه زندگی کنید و میتوانید زندگی مادیتان را تقویت کنید. ولی اگر اهل آخرت هستید، آن موقع قرآن به مقامات اشاره میکند و میگوید: شما مثل زنان دیگر نیستید و اگر اینجا باشید و اهل تقوا باشید، مقامتان بالاتر، ثوابتان و ارزشتان در جامعه بیشتر است و اگر در خانواده پیامبر زن صالحی باشید، مایه آبروی این خانه و مایه الهام دیگران میشوید و خانمهای دیگر به شما اقتدا میکنند و بنابراین یک راه دیگری انتخاب میکنید. میبینید در خانه پیامبران مسأله حساس به این صورت خیلی ساده مطرح شده و این برای کسانی که در مسؤولیتهای کشور جمهوری اسلامی هستند، برای خانمها و برای آقایان میتواند درس خوبی باشد.
اگر آدم اهل دنیا باشد و واقعاً بخواهد با زرق و برق و آن هم در جامعهای که اکثریت مردمش محرومند و نیازشان را نمیتوانند تأمین کنند، اگر بخواهد آن طوری زندگی کند، این ضرر میزند و باعث میشود که به مردم فشار وارد شود و باعث میشود که ایمان دیگران متزلزل شود. بنابراین بهتر است که خودشان را آزاد کنند. مردانی هم که نمیتوانند این مسأله را تحمل کنند، خودشان را آزاد کنند؛ البته نه با بدی، این عیب نیست که انسان در زندگی مرفه باشد، خوب! بروند کاسبی، تجارت، صنعت، تولید، واردات و صادرات کنند و میتوانند زندگی بهتری هم داشته باشند؛ اما کسی که میخواهد اینجا و جای پای پیامبر باشد و ولایت را اعمال کند (ما در زندگی شاخههای ولایت هستیم) اینجا باید مواظب باشد. این مسألهای که در قرآن به خانمهای پیامبر گفته شده و البته در آنجا مشخص نیست که کدام یک خانمهای پیامبر بودهاند، به هر حال این درس است. در روایات اسم کسانی برده شده، ولی در قرآن به همین مقدار اشاره شده. ما باید این اصل را رعایت کنیم. تقوای ما مسؤولین کشور، رؤسا و زمامداران و تقوای خانمها و دختران و بچهها و بیت و بستگان اینها این است که مواظب باشند، حکومت، انقلاب و راه خدا را با چیزی که کار ما به حساب اسلام گذاشته میشود، آلوده نکنند.
اَعُوذُ باللَّهِ منَ الشَّیْطانِ الرَّجیم
بسْمِاللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم
اِنَّا اَعْطَیناکَ الْکَوْثَرَ/ فَصَلِّ لِرَبِّکَ وَانْحَرْ/ اِنَّ شانِئَکَ هُوَالْاَبْتَرُ.
خطبه دوم
بسْمِاللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم
اَلْحَمْدُللَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ وَالصَّلوةُ وَالسَّلامُ عَلی رَسُولِاللَّهِ وَ عَلی عَلِیٍّ أَمیرِالْمُؤْمنینَ وَ عَلَی الصِّدّیقةِ الطّاهِرة وَ عَلی سبْطِیِ الرَّحْمَةِ اَلْحَسَنِ وَالْحُسَیْنِ وَ عَلی عَلِیّبْنِ الْحُسَیْنِ وَ مُحَمَّدبْنِ عَلِیٍّ وَ جَعْفَرِبْنِ مُحَمَّدٍ وَ موُسَیبْنِ جَعْفَرٍ وَعَلِیّبْنِ مُوسی وَ مُحَمَّدبْنِ عَلِیٍّ وَ عَلِیّبْنِ مُحَمَّدٍ وَالْحَسَنِبْنِ عَلِیٍّ وَالْخَلَفِ الْهادیِ الْمَهْدی (عج)
در مناسبتهای این هفته سالگرد شهادت آیت اللَّه مدرس[2] و میرزا کوچک خان جنگلی[3]، این روحانی مجاهد، وجود دارد که ما به وجود اینها در تاریخ افتخار میکنیم و انتظار داریم که مسؤولان تبلیغات ما شخصیت اینها را خوب به مردم معرفی کنند. مطلع شدیم که وزارت ارشاد و مجلس شورای اسلامی برنامهای برای سالگرد شهید مدرس دارند کهان شاءاللَّه آثار ایشان را احیا خواهند کرد. هر کس در سراسر کشور امکانات و اطلاعاتی دارد، با این مرکز همکاری کند. الآن ستاد هماهنگی برای این منظور وجود دارد. برای مرحوم میرزا کوچک خان جنگلی هم در جریان تهیه فیلمها و تصاویر آثار ایشان هستند و قسمتی از کار را هم انجام دادهاند و ان شاءاللَّه آنهایی که در این کار هستند، مأجور و موفق باشند.
هفته بسیج [4]و روز نیروی دریایی[5] را در این هفته داریم. با این بحثی که من دارم، چون مسأله مهم روز ما مسأله افتضاح آمریکا و پیروزی سیاسی جمهوری اسلامی است و این مجموعه در یک بحث مرتب میگنجد.
با مقدمهای از بسیج و نیروی دریایی شروع میکنم؛ ولی بحث عمده ما روی این حوادث سیاسی و جمعبندی مسائل سه هفته اخیر است.
نقش نیروی دریایی در خلیجفارس و امنیت کشور ما امروز برای ما روشن است، امنیت کشور ما تا حدود زیادی الآن به تلاشهای نیروی دریایی مربوط است و در این 7 سال جنگ انصافاً اینها جنوب کشور و امنیت آنجا را حفظ کردهاند. امروز تجربه زیادی دارند. علی رغم اینکه ما در این 7 سال نتوانستهایم اینها را از لحاظ تسلیحات با شرایط جدید دنیا منطبق کنیم، اما با همان امکاناتی که داشتند، با فداکاری و ایثار کار خودشان را به خوبی انجام میدهند و شما شاهد حرکت آنها هستید. بحمداللَّه امروز برادران سپاه هم در مقیاس قابل توجهی به این برادران کمک میکنند و وحدت نیروهای مسلح ما برای ما کارساز است.
برادران و خواهران بسیج ما که بنیه اصلی این تداوم پیروزمندانه جنگ و احساس غرور و موفقیتها هستند، در این هفته خوشبختانه رسانههای جمعی دارند حق اینها را ادا میکنند؛ البته آن قدری که میتوانند، والاّ عمق این حرکت را در آینده تاریخ با آثار آن خواهیم دید. ما باید از کسانی که این فکر را مطرح کردند تشکر کنیم. از حضرت امام که با درک عمیقی که از نهادها و امکانات دارند، این فکر را به جامعه دادند و بعد هم حمایت کردند. از مسؤولانی که پشت این کار را گرفتند و از سپاه پاسداران انقلاب اسلامی که این نهاد مقدس را پرورش داد و هدایت و اداره کرد و از فرماندهان و مدیران بسیج که به خوبی و با صداقت و دور از هرگونه ریا و تظاهر و خودخواهی این جریان حق را در جامعه اداره کردند و اداره میکنند، تشکر کنیم.
با توضیحاتی که امروز از مسؤول بسیج شنیدید که گفتند حدود 4 میلیون نفر از مردم این کشور را (که رقم بسیار بزرگی است) آموزش دادهاند و ما میدانیم که ضمن این آموزشها تصحیح اخلاقی و ارشادات فکری و ابقای روحیات حزباللهی هم وجود دارد که در مجموع یک حرکت نظامی، سیاسی، فرهنگی و اخلاقی در بستر بسیج امروز در جامعه ما حضور دارد و ما میدانیم که با حضور بسیج و با اعتبار بسیج، آینده کشور بیمه است و نیروهای مسلح ما مرزها را ان شاءاللَّه مثل گذشته حفظ میکنند. امروز بسیج در داخل کشور اصلاً فکر شرارت را از مغز مخالفین بیرون کرده. امروز دیگر دشمنان ما فهمیدهاند که در هر جا که بخواهند شرارت و اخلال کنند، نیروهای حزباللَّه بسیج در پایگاهها و کوچهها و خیابانها و خانهها و محلهها و پارکها و میدانهای کار و کارخانهها همه جا حضور دارند و مثل لشکریان الهی نامریی و فرشتگان الهی که حضور نامرییشان در همه جا احساس میشود، اینها از این انقلاب و از اسلام حفاظت میکنند.
این پیروزیهای سیاسی هم که ما این روزها شاهد آن هستیم و انصافاً و حقاً برای ما و برای محرومین جهان غرورآفرین است، اینها هم معلول همینهاست. یعنی این پیروزیها معلول فداکاری نیروهای مسلح، ارتش، سپاه، بسیج و مردم و مقاومتها و معلول راهنماییهای بجا و به موقع شخص رهبری است.
ما برای این بحث، حرف خیلی زیاد داریم و میدانم اگر در خطبه بخواهم حتی فهرست آنها را بگویم، شما را خسته میکنم، اما تا آن حدی که احساس کنم مراسم ما کشش دارد، مطرح میکنم. من در جمعبندی مسائل سه هفته اخیر، در این رابطه مسایلی خواهم گفت.
اولین نکتهای که باید توجه کنید، این است که این پیروزی که ما به دست آوردیم و این روزها شاهد آن در سراسر دنیا هستیم، همان طوری که امام فرمودند: بدون هیچ اغراقی جزو پیروزی درخشان این هفت هشت سال انقلاب است که حقاً این در تاریخ ما یک قله برجسته در روند حرکتمان است، که وقتی آن را شکافتم کسانی که به عمق پیروزی توجه نکردند، توجه خواهند کرد. ما به طور تصادفی در این پیروزی قرار نگرفتهایم. مقدماتش را حرکت انقلاب، جنگ و پیروزیهای رزمندگان ما ایجاد کرده؛ اما در این مقطع با برنامه این پیروزی پیش آمده. البته اگر یک قدری برنامه آن جوری بود که مطابق سناریوی ما پیش میرفت، از این هم درخشندهتر میشد، ولی به هر حال باز بخش عظیمی از آنچه که فکر میکردیم، پیش آمده است.
آن روزی که قرار شد که ما مسائل افتضاح آمریکا را مطرح کنیم، شب قبلش در یک جلسهای که سران قوا جمع بودند، این مسأله را مطرح کردیم، در همان جلسه برای ما روشن بود که این یک حرف زودگذری نیست و نظر همه این بود که این یک ماه، ولوله در رسانههای جمعی میاندازد و خوراک میشود برای تبلیغات جهانی و جهت را هم میتوانستیم تشخیص دهیم که همین تزلزل و همین اضطراب را در دنیا خواهیم دید؛ یعنی این طور که ما فکر کنیم، پیش آمد و شد.
اصلاً تعبیر آقای نخست وزیر در آن جلسه این بود که این موضع، یک ماه دشمنان ما را به خودش مشغول خواهد کرد. همین جور هم شد. الآن سه هفته گذشته و شاید بیش از یک ماه هم خواهد بود، مسأله این طور بود. جمعبندی آنچه که واقع شده کار بسیار دشوار و طولانی است. این کار رسانههای جمعی ماست، کار صدا و سیما یا رادیوها و یا روزنامههاست. البته آنها بر روی این مسأله خیلی کار کردهاند، اما با کمرمقی با آن برخورد شده است. باید خیلی بیشتر روی این مسأله که میتواند قدرت اسلام و ضعف دنیای کفر را نشان دهد، کار کنند. از روزنامههایی که خیلی خوب و سریع مسأله را درک کرد، روزنامه جمهوری اسلامی بود که انصافاً باید از گردانندگانش تشکر کرد که حتی قبل از اینکه حضرت امام پیروزی را با این اوج مطرح کنند، روزنامه جمهوری اسلامی با همان تعبیرات، شبیه تعبیرات امام قضایا را مطرح کرده بود و به این دلیل اگر ما تشکر نکنیم، از کسی که وارد این ماجرا شد، زمانی که دیگران هنوز در تردید بودند که حرف بزنند، ناسپاسی است.
در این جمعبندی که یک بخشش، وضع خودمان را یک مقدار باز میکند و بخش دیگرش وضع دشمنان ما را باز میکند، از آن قسمتی که مربوط به خودمان است، سریعتر میشود گذشت. در این سه هفته با اینکه بیشترین حرف در مورد ما در دنیا زده شده است و هر دشمن کینهتوزی به فکر بود که از این موقعیت استفاده کند و یک نیشی به جمهوری اسلامی بزند، کسانی که با مطبوعات و با اظهارات پخش صوتهای دنیا آشنا هستند، میدانند که غیر از آبرو و غیر از عظمت و افتخار اینها نتوانستند چیزی را برای ما اثبات کنند. حرفهایی زدند و هنوز هم یک شبهاتی دارند که مطرح میکنند. اما انصافاً آن چیزی که ثابت شد، نمایش پیروزی برای جمهوری اسلامی بود. حالا من یکی از اینها را میگویم. اینها قبلاً میگفتند که جمهوری اسلامی متزلزل است و متکی به یک شخص است و مردم ناراضی هستند، مردم ناراحت هستند، اقتصادش فلان طور است، فراریهایش این جوری است، زندانهایش این جوری است. دائماً القای تزلزل میکردند. اما حالا کاملاً اعتراف کردند و سند دادند که این انقلاب پیروز شده و موفق شده، از راه خودش هم منحرف نشده و ثبات در جمهوری اسلامی تضمین است. این از آن حرفهایی است که بر خلاف ادعای هفت سال همه این مراکز بود. این خیلی حرف بزرگی بود، یعنی تمام رشتهها پنبه شد. حالا دیگر ممکن است دوباره پشیمان شوند و چیزهای دیگری بگویند، ولی این را اعتراف کردند.
دومین نکتهای که اینها اعتراف کردند، این بود که جمهوری اسلامی و انقلاب اسلامی در دنیا نفوذ دارد. اینها حاضر نبودند که این حرف را بزنند. تا به حال میخواستند بگویند ما منزوی هستیم. همیشه القای انزوا میشد. میگفتند اینها منزوی هستند و یک حرکتی که میکردیم میگفتند که اینها برای اینکه از انزوا بیرون بیایند این کارها را میکنند، اما الآن قبول کردند.
حتی قبل از اینکه این ماجرا شروع شود، آنهایی که وارد بودند، » آقای شیراک«نخست وزیر فرانسه تعبیرش این بود که بنیادگرایی اسلامی که از ایران شروع شده، یک بمب ساعتی است که ممکن است اروپا را منفجر کند. وی گفت: از خلیجفارس تا اقیانوس اطلس این بنیاد گرایی نفوذ دارد. نگاهی به طرف شرق نکرد و طرف غرب را که خودش بود نگاه کرد. بعدش هم آقای ریگان رسمیترین مقام غربی این مسأله را صریحاً گفت و دیگران هم بعداً روی تحلیلیهایشان گفتند، انگلیسیها، آلمانیها، رادیوها و روزنامهها گفتند، همه قبول کردند که جمهوری اسلامی علی رغم این همه تهاجم که به او شده، باز هم پیروز است و نفوذ دارد. نفوذ ما را پذیرفتند و عملاً هم این است. اینها الآن برای حل مشکلاتشان دستشان را به دامان ما دراز کردند. این نکته هم برای آنها ثابت شد.
نکته دیگری که باز روشن شد و آثار عملیاش در آینده خیلی زیاد است، اینکه در جنگ هم دست ما جلو است. البته اینها را که عرض کردم روزنامهها باید بروند، تا به حال هم خیلی نوشتهاند، اینها را باید جمع و جور کنند و در تحلیلهای سیاسی رادیو، تلویزیون و روزنامهها نکته نکته و فصل فصل، اینها را جدا کنند، قطعاتی که اعتراف شده بگویند.
اینها در تحلیلهایشان اعتراف کردند که در جنگ دست جمهوری اسلامی جلو است و پای عراق روی پوست خربزه است و صدام و حزب بعث رفتنی هستند. و این حرکت آمریکا را توجیهی برای حرکاتشان چنین تلقی کردند که ما باید با کسی که فاتح آینده جنگ است، رابطهمان را اصلاح کنیم، برای اینکه در آینده در منطقه از طریق فاتح جنگ حضور داشته باشیم. میدانید که این مسأله برای خود عراق، برای حامیان عراق، برای اشخاصی مثل اردنیها، مثل مصریها، مثل سعودیها، مثل کویتیها، مثل این بادمجان دور قابچینهایی که این دورهها هستند، اینها خیلی مؤثر است، ته دل اینها را میلرزاند، اینها را به وحشت میاندازد، اینها را وادار به تغییر جهت میکند که این چیز کوچکی نیست.
در گذشته اینها حاضر نبودند حتی یک پیروزی محدود ما را بگویند. فتح خرمشهر ما را، اینها بعد از ماهها هم هنوز میگفتند عراق خودش از خرمشهر بیرون رفت. در فتح فاو که دو ماه گذشته بود، اینها هنوز اعتراف نکرده بودند. فتح مهران را چون عراق زود اعتراف کرد نتوانستند نگویند. حالا این مربوط به دوره بعد است که کم و بیش میگفتند. از آن به بعد به گفتن شروع کردند. اینکه بپذیرند که جمهوری اسلامی در این جنگ پیروز است و باید برای کنار آمدن با این پیروزی فکری کرد، این خیلی حرف بزرگی است. بنابراین، این مسأله هم برای ما روشن شد.
نکته دیگری که اینها را رنج میدهد، این است که در این سه هفته هر چه اینها تلاش کردند که توی حرفهای مسؤولان جمهوری اسلامی یک کلمه خلاف و دروغ درست کنند که ما به مردممان دروغ گفته باشیم، چیزی نتوانستند پیدا کنند. این حرف خیلی جالب است. بنده خودم در یک سخنرانی در سیزده آبان وقتی قرار شد قضیه را بگوییم، در سخنرانی حرف زدن مثل نوشته و اینها نیست، آدم وقتی بنویسد و بخواهد بیانیه تهیه کند، روی کلمه هم حساب میکند، سعی میکند اشتباه نکند و حرف نامربوطی نزند، در سخنرانی که با مردم حرف میزند، آدم گاهی شعاری و یا حرفی میزند، گاهی اغراق میکند، گاهی یک چیزی یادش میرود. آن حرفهایی را که من در سخنرانی و بعد در خطبه نماز جمعه و بعد ریاست جمهوری در همین نماز جمعه و بعد ریاست دیوان عالی کشور همین جا و نخست وزیر، در مصاحبهها گفتیم، اینها دیدند هر چه که ما به مردم دنیا گفتیم، عین همان حرفها در آمده، اما آمریکاییها از آن روز تا به حال ده بار حرفهایشان را عوض کردهاند. این مسأله خیلی مهم است که این همه چشم نامحرم و این همه جاسوس و این همه تبلیغات دشمن در کار باشد و نتوانند یک نقطه ضعفی در اظهارات بگیرند که بخواهند آدم را تمسخر کنند. همان حرفهایی که درباره مک فارلین داشتیم، روز اول اینها گفتند دروغ است. مک فارلین گفت ما تازگیها به ایران نرفتهایم و منکر شدند که تذکره ایرلندی داشتهاند، منکر شدند که در اینجا (ایران) توقیف شدند، منکر شدند که در اینجا مسؤولین و مقامات کشور با آنها حرف نزدند.
چند روزی گذشت، خودشان یکی یکی بعداً اعتراف کردند. اما در ایران همان حرف اول است، حرف مرد یکی است، همان چیزی که گفتیم، تا آخرش هم همین خواهد بود.
یک نکته دیگری که ثابت شد و مهم است، این است که در دنیا علی رغم اینکه با ما در آن جهت بودند که ما رابایکوت کنند، این روزها درصدد این هستند که خودشان را به ما نزدیک کنند. یعنی جمهوری اسلامی الان یک جایی است که دنیا پرستها، قدرتهای مادی دنیا و گردن کلفتها مسابقه گذاشتهاند برای اینکه از طرفی اینجا حضور داشته باشند و با ما رابطهشان حسنه باشد، برای اینکه تشخیص دادند که در آینده خیلی نیاز به اینجا دارند. البته آنها با حسننیّت نمیآیند، آنها با منافع خودشان سر و کار دارند، اما دنبال این کار میآیند.
مسأله دیگری که برای ما ثابت شد و اهمیت دارد، این است که اصول و مبانی ما کاملاً محفوظ است. همان اصولی که اعلام کردیم، یک ذره از آن تخلف نکردیم. روز اول که ما اعلام کردیم وقتی که آمریکاییها اینجا آمدند، ما با آنها حرف نمیزنیم، اینها باور نکردند. البته ما خودمان هم تا این اواخر مطمئن نبودیم که آن شخص مک فارلین بوده، ولی گفتهاند، به هر حال به اسم او آمده بود، ما با او حرف نزدیم و ما گفته بودیم با آمریکا، شیطان بزرگ حاضر نیستیم طرف شویم، و حاضر نیستیم با آنها در خفا یا آشکار، وارد مقدمات رابطه شویم و حاضر نیستیم با اسرائیل و امثال اینها به طور کلی ایجاد حتی رابطه صحبتی کنیم، تا به معامله برسد. این اصول برای ما محفوظ است و اینها نتوانستند این موضوع را نقض کنند. البته هنوز درباره اسرائیل دارند شیطنت میکنند که این موضوع را من توضیح خواهم داد که جزو کشفیات مهم این مقطع است که حالا عرض خواهم کرد.
نکته بسیار جالبی که کشف شد، این بود که آمریکاییها برای ایجاد تماس در داخل این کشور چقدر مشکل داشتند. اینها را کم کم اعلام کردند. اوایل که نمیگفتند. آقای پویندکستر که دیگر داشت کمکم مبغوض میشد، حرف آخرش را زد. از حرفهای بسیار مهم افشاگرانهای که او زده و نگذاشتند از آن آتش بلند شود و خاکستر رویش ریختند، این بود که این اواخر که اینها را مذمت میکردند که شما چرا مخفی به ایران رفتید و چرا این کارها را انجام دادید، گفت: شما چه میگویید و حالا نشستهاید و حرف میزنید. دو سال و نیم است که کاخ سفید در تلاش است تا یک راهی پیدا کند که مخاطبی در ایران بیاید تا با اینها حرف بزند و تا امروز وزارت خارجه آمریکا یک نفر را نتوانسته در ایران پیدا کند که مخاطب آمریکا باشد. از یک سال و نیم پیش به سازمان سیا گفتیم که در ایران کسانی را پیدا کنید که حاضر باشند با آمریکا حرف بزنند و سازمان سیا فقط توانست از این قماش، سلطنت طلبها را پیدا کند. بعد خودش گفت: این سلطنت طلبهایی که به یک پشیز نمیارزند.
این خیلی حرف هست. اینها تا به حال اتکا به سلطنت طلبها داشتند. همین اواخر اعلام کردند که چقدر سازمان سیای آمریکا به همین جریانهای منحرف، به مدنی، بختیار و امثالهم پول و چه مقدار امکانات دادند. ولی بعد از اینکه اینها نتوانستند، شورای امنیت ملی وارد ماجرا شد که شورای امنیت ملی موفق شد که در ایران مخاطبی برای خودش پیدا کند. بعد برای اینکه خودشان را توجیه کنند، گفتند: ما در ایران یک قشر میانهرو یافتیم که بتوانیم با اینها حرف بزنیم که در آینده اینها حاکم باشند. از جاهایی که وزیر خارجه عراق یک بار یک حرف حسابی زده است، همین حرف بود که اوقاتش از اینها تلخ شده و به اینها میگوید که من به آمریکاییها گفتم که شما این میانهرویی که در ایران میگویید، چه میانهرویی است؟ میانهرویی که میخواهد اسلحه بگیرد و بجنگد، آیا این میانه رو میشود؟ او از دید خودش دنبال میانهرویی است که بخواهد صلح کند. حالا ادعای آمریکاییها این است که با میانهرو طرف بودیم و میانه رو چه خواسته از آنها و میانهروها مثلاً اسلحه خواستند و ما هم به آنها اسلحه دادیم. اصلاً قابل مطرح کردن نیست.
در ایران همه مردم، مسؤولان، رهبری، نهادها و همه به تعبیر قرآن میانه رو هستند. ادعای ما این است که میانهرو هستیم. ادعای ما این است که همه ما معتدل هستیم. افراط و تفریط در بین ما محکوم است. شما میآیید و اسم حکومت را بنیادگرایی میگذارید، بنیادگرایی رادیکال و افراطی معنا میکنید، خوب اینها اسمهایی است که خودتان گذاشتید و مبتلا شدید.
در جمهوری اسلامی ایران کل نظام، نظام معتدل است؛ نه حاضر است تسلیم افراطگریهای شعاری شرقیها شود و نه حاضر است تسلیم محافظهکاریها و کثافتکاریهای کاپیتالیستها شود و نه حاضر است دنبال انحرافاتی که از هر جا و از هر شعاری در بیاید برود.
ما یک اصولی داریم، قرآن و مبنایی داریم و بر مبنای خودمان عمل میکنیم. و شما با هر کس که در ایران مسؤول باشد و بخواهید رابطه برقرار کنید، رابطه با نظام است و کل نظام هم معتدل است و شما هستید که میخواهید یا زور بگویید و یا دنبال زور قبول کن، در مملکت هستید.
بنابراین تلاشی که اینها کردند و من هم در سخنرانی اولم در این مورد گفتم، اینها از طرق مختلف وارد شدند و این استحکام جامعه را میرساند. از مقامات رسمی دوستانشان استفاده کردند. از طریق همین کشورهای جنوب خلیجفارس به طور رسمی به ما پیغام دادند که آمریکا نمیخواهد با شما خصومت داشته باشد و حاضر است که به مسائل شما برسد و نیازهای تسلیحاتی شما را فراهم کند. در جلسه سران قوا این پیام مطرح شد که گفتیم اصلاً جوابش را ندهید، آمریکا دروغ میگوید و این طور نیست.
یک جریان را خود من گفتم که اینها از طریق ژاپن وارد شدند. دو نامه رسمی دادند و آخرش هم سفیرشان آمد که آخرین حرفی که ما با آنها زدیم و در نتیجه، آنها به بنبست رسیدند، این بود که ما گفتیم تنها نکتهای که میتوانیم در این جهت به شما جواب دهیم، این است که اگر چنانچه آمریکاییها دست از زورگویی و قلدری بردارند و اموال ما را که در انبارهای آمریکا وجود دارد، به ما پس دهند، این میتواند برای شما یک سند باشد که آمریکا راست میگوید. وقتی شما این سند را ارائه دادید، ما حاضر هستیم که شفاعت کنیم و این هم احتیاج به مذاکره ندارد.
ما از پشت تریبون میگوییم، شفاعت میکنیم و در لبنان کمک میکنیم، ما قلباً راضی نیستیم که انسانها گروگان باشند، اما بیجهت هم نیست که بیاییم برای دشمن خودمان که هر روز یک توطئه میکند، مشکلات آنها را حل کنیم. آنها دست از زورگوییشان نسبت به ما بردارند، بعد از ما توقع داشته باشند که به آنها کمک کنیم.
یکی از کارهایی که اینها کردند، این بود که آمدند مسأله را کاملاً به سمت خرید اسلحه منحرف کردند که اصلاً این مسأله مطرح نبود. مسألهای که مطرح بود، و آن هم با پیام از طریق کشوری مثل ژاپن که اسناد آن هم وجود دارد این بود که شما اموال ما را که توقیف کردید، آزاد کنید. یعنی حرفی که یک سال و نیم پیش زدیم، امروز هم من همینجا از پشت تریبون اعلام میکنم و آمریکاییها میتوانند گوش دهند و نیازی به گفت و گوی مستقیم ندارد. تا ببینید مسأله ما با شما در این بعدی که شما دنبالش هستید، این است که شما بیایید اموال مسدود شده ایران را که پولش را از ما گرفتید و یکی از دستاوردهای این مقطع این بود که وزیر دفاع آمریکا رسماً اعلام کرد که ایران اموالی در انبارهای ما دارد و پولش را هم داده و مالکیت این اموال نیز از ایران است و دولت آمریکا قانوناً نمیتواند در اینها تصرف کند و این اموالی که ما در آمریکا داریم و شما غیرقانونی آنجا نگه داشتید، میتوانید اینها را پس بدهید و اگر پس دادید، میتوانید از ما توقع داشته باشید. پس دادن این اموال خودش دلیل است و نیاز به حرف زدن ندارد. ما هم اعلام آمادگی میکنیم که از آبرویی که پیش مسلمانان مجاهد و رزمنده لبنان داریم، استفاده کنیم.
اگر آنها خواستههای خودشان را گرفتند، شفاعت ما هم مؤثر خواهد بود که آنها بتوانند به شما کمک کنند، تا این مسأله گروگانگیری را که الان ظاهراً برای شما خیلی تلخ است، حل کنیم.
حرف ما همان بوده و حرف اینها هم همین بوده و اینها از هر وسیلهای که به چشمشان آمد، برای اینکه یک راهی پیدا کنند، استفاده کردند. یک روز این دلالان مهمترین اسلحهشان بودند، چون اینها کسانی هستند که یک سرشان به مراکز صنایع اسلحه بند میشود و آنها نوعاً با آمریکا رابطه دارند.
امروز کمتر جریانی پیدا میشود که فروشنده اسلحه آمریکایی باشد و ارتباطی با سازمان سیا یا جاهای دیگر نداشته باشد. اصلاً سازمان سیا به طور تشکیلاتی تمام جریانات اسلحه را زیر نظر دارد. برای ما این مسأله خیلی روشن شد. مثلاً ما چیزی را میخواستیم بخریم، مدتها با این واسطهها حرف میزدیم، بعد از مدتی که دنبال این بودیم، آخرش یک پیغامی از طریق دیگر از طرف آمریکا میرسید که فلان جایی که شما مراجعه کردید و میخواهید اسلحه بخرید، اگر چنین شود، ما اجازه میدهیم. یعنی این طوری است که اسلحههای خودشان را تعقیب میکنند و دنبال چیزهای مهمشان هستند که از دستشان خارج نشود.
در عین حال اصولاً دنیای غرب ته جیبش سوراخ است. یعنی اکثر این کمپانیها چون پولپرست هستند، به اسم یک کشور، شرکت و یا جاهای دیگری اینها را میتوانند بفروشند و میفروشند و ما در این مدت این گونه استفاده کردیم.
برای ما خرید قطعات و اسلحه نه اینکه مهم نیست، خیلی، هم مهم است. قسمت عمده اسلحههای پیشرفته ما آمریکایی است و در طول این 7 سال هم تأمین قطعات این تجهیزات جزو مشکلاتمان بوده است. قسمت عمدهاش در داخل کشور توسط جهاد خودکفایی تولید شده است، ولی قسمتهایی نیز هست که از بازارهای سیاه، از دلالهای اسلحه میخریم که یک نمونهاش هم همین چیزهای اخیر بوده است. اینها در یک جایی یک دانشجویی را گیر میآوردند مثلاً از فامیلش میفهمیدند که این دانشجو ممکن است که با یکی از ما رابطه داشته باشد. آمریکاییهای سطح بالا میرفتند و با او حرف میزدند که یک پیغامی را به ما برسانند. اینها سراغ بازنشستگان سیاسی از بنگلادش، ترکیه و غیره میرفتند و از طریق این افراد به ما پیغام میدادند و خدا میداند که چه تعداد پیغام در این دو سال و نیم فرستادند و آخرش هم نتوانستند دست بگذارند که یک مقام مسؤول ایرانی، شخصیتی که به عنوان مقامش با اینها حرف زده باشد و اینها فهمیده باشند که با چه کسی طرف هستند.
سراغ راهحلهای گوناگون که رفتند از طریق یک دلال اسلحه که مکرراً ما از او قطعات اسلحه خریدیم، این دام برای اینها باز شد که به این فضاحت کشیده شدند. حالا آن دلال اسلحه شاید نمیخواسته که آنها را به زحمت بیندازد و شاید واقعاً فکر میکرده که اگر اینها وارد ایران شوند، ایرانیان از آنها مهماننوازی میکنند.
مطالبی که درباره آمریکا کشف شد، خیلی چیزهای گویایی است. اولاً روشن شد که اینکه ما خیال میکنیم در آنجا، اینها یک مشت آدمهای مسلط بر امور جریانات و نقشههایشان هستند و تمام مسائل آنها حساب شده است و شکست ناپذیر هستند، بر عکس است.
روشن شد که یک کشور جهان سومی اگر برنامهریزی کند، برعکس کارهایی که آنها میکردند، میتواند پاتکهایی به آنها بزند که آنجا خیلی بیشتر به درد سر بیندازد. همین کاری که اینها تا به حال میکردند. هر وقت که میخواستند کشوری را آشوب زده کنند، شیطنتهایی انجام میدادند و کشور را به آشوب میکشیدند، این کار را ما امروز در آمریکا میکنیم، یعنی معکوس این کار در آمریکا انجام میگیرد.
اینها در چنین مقطعی شروع به شیطنت کردند و فکر میکردند که حالا امام که میخواهند ما پرورش پیدا کنیم و خودکفا شویم و کمتر حرف میزنند، اخبار دروغی که کسب میکنند و در خبر گرفتن سرشان کلاه میرود، به اینها گفته بودند که امام مریض است و جمهوری اسلامی در حال انتقال فلان چیز است که در چنین شرایطی شروع به حمله کردند. پاتکی که اینها خوردند، چیزی است که اکنون در آمریکا میبینید. آیا الآن کاخ سفید تحت فشار ما است، یا ما تحت فشار آمریکاییها هستیم؟
نکته دیگری که روشن شد، این بود که همه آمریکاییها و عمدتاً سردمدارانشان فلسفه ریگان را تأیید کردند و گفتند که ایجاد ارتباط با جمهوری اسلامی کار خوبی است و به نفع آمریکاست. اما میبینید با اینکه رهبران آمریکا هستند و همه آنها این کار را تأیید کردند، ولی عاجز هستند و این قدر جو زده هستند که برای توجیه کار خودشان این شهامت را ندارند که رسماً بگویند اشتباه کردیم که با جمهوری اسلامی این گونه برخورد کردیم و حالا باید راهمان را اصلاح کنیم. میآیند یک چیزهای دروغ دیگری درست میکنند و گیر میکنند.
یکی میگوید میخواهیم جنگ را خاتمه دهیم. یکی میگوید میخواهیم تروریسم را مشخص کنیم. یکی میگوید میخواهیم به افغانستان برویم. یکی میگوید میخواهیم میانهروها را پیدا کنیم. این بدترین عیب یک تشکیلات حکومتی است که مصلحت کشورش را تشخیص دهد و از جوی که خودش ساخته است، بترسد. و این عیب برای آمریکا خیلی زیاد است. همه آنها گفتند هدف ریگان درست بوده، اما راهش بد بوده است. اگر هدفش درست بوده چطور شما دنبال این هدف نیستید و چرا مصالح کشورتان را فدای جوسازیهای ساخته خودتان میکنید؟ این ضعف در درون کشور آمریکا روشن شد. از بیرون هر کسی به آمریکا نگاه میکند خیال میکند که اینها با هم متحد و متفق هستند. حالا ببینید اینها چه وضعی دارند. کاخ سفید به جان کنگره افتاده، کنگره به جان کاخ سفید افتاده است. جمهوریخواه علیه کنگره و دموکرات و وزیر دفاع علیه مشاور ملی، وزیر دادگستری علیه رئیس جمهور و در اقمارشان میبینیم با فرانسه، ایرلند، ایتالیا، آلمان و همه حرفشان شده و به این مخمصه افتادهاند. از بیرون که نگاه میکنید خیال میکنید که اینها با هم متحد هستند و برنامه مشترک دارند.
دنیا از حرکتی که جمهوری اسلامی ایران کرد، باید یاد بگیرد و مسأله درست کند. در انتخابات آمریکا که اینها مکرراً اعتراف کردند که این جمهوری اسلامی است که در این مدت انتخابات آمریکا را تحت تأثیر قرار داده، کارتر را برد و ریگان را آورد و حالا معلوم نیست که بعدش چه کسی میآید. اینکه یک کشوری مثل ما در حوادث داخلی آمریکا تأثیر بگذارد، اینها از معجزات تاریخ امروز است و این سابقه تاریخی نداشته است. اینها بودند که تا به حال با جاسوسان و امکاناتشان حرکت میکردند. این یک مسأله اطلاعاتی است که من حالا نمیتوانم با شما مطرح کنم. اطلاعات ما از درون کاخ سفید و از درون هیأت حاکمه آمریکا الآن خیلی بیشتر از آن مقداری است که آنها از درون نظام ما اطلاع دارند. اینها خیال میکنند این ضد انقلابهای نظام جمهوری اسلامی که همهشان آنجا رفتهاند، اینها دیگر هیچ کدامشان عِرق وطنی ندارند و به کلی ارتباطشان را قطع کردهاند. الآن امکاناتی که ما در آمریکا و اروپا داریم، از طریق همینهایی که الآن خیلی از آنها جیرهخوار خودشان هستند، برای نفوذ در آنها و برای ایجاد مسأله در بین آنها خیلی بیشتر است از آنچه که آنها در قدیم داشتند. راههای ما را در بین آنها همین ضد انقلابها باز نمیکنند، آمریکاییها و اروپاییها آسیب پذیر هستند و در یک جریان که ثابت شد، همین سناریویی بوده که یک دلال اسلحه برای شما درست کرد و دیدید که به چه چاهی افتادید. مسائل روشنتر از اینهاست که اینها حالا بخواهند از آن به این شکل دفاع کنند.
از چیزهایی که کشف شد و الآن برای ملت آمریکا تلخ است، دروغگویی اینهاست. ببینید در این مدت اینها چقدر دروغ گفتند. این برای یک کشوری خیلی عیب است. یک روز گفتند نه اصلاً ما به ایران نرفتیم. یک روز گفتند ما به ایران رفتیم و ملاقات کردیم. یک روز گفتند در ایران برای ما بد نگذشت و با ما خوش رفتاری کردند. آقای شولتز وزیر امورخارجه شان گفت ما اصلاً خبر نداشتیم. بعد آقای مک فارلین گفت چرا، آقای شولتز از اول در جریان قضایا بودند و آقای ریگان یک بار مسؤولیت کل قضایا را به عهده گرفت و گفت من خود مسؤول تمام قضایا هستم. فردای آن روز گفت هیچ یک از این همکارانمان را اخراج نمیکنم و با اینها کار خواهم کرد و روز بعد آمدند و این بیچارهها را اخراج کردند. دوتا از آنها در این قضایا قربانی شدند و بقیه آنها هم ممکن است بعداً دنبال این قضیه بروند؛ و دروغهای دیگری که اینها در این قضیه گفتند و روز به روز هم این دروغهایشان روشن میشود.
یکی از مسایلی که کشف شد و برای آمریکا خیلی زشت است، مسأله جدیدشان است و آن فساد مالی است. اینها آمدند گفتند پولهایی که ما در مقابل اسلحه از ایران گرفتیم، از یک حساب خاصی در سوئیس سر در آورده که از آنجا به شورشیان نیکاراگوئه رسیده. این حرف را دادستان آمریکا زد. از حرفهای خیلی بیمبنایی که زده شده، دروغ بزرگی است که حالا دادستان آمریکا زده که خباثت این هم باید یک جوری بعداً جواب داده شود.
ایشان بعد از تحقیق میگوید: تحقیقات نشان میدهد، پول اسلحههای فروخته شده به ایران، به اسرائیل داده شده و از طریق اسرائیل رفته ژنو و از ژنو رفته به نیکاراگوئه. واقعاً نهایت خباثت است که آدم این طوری به عنوان دادستان کل آمریکا حرف بزند. حالا اگر یک روزی گروگانش گرفتند، ما دیگر به خاطر این خباثتی که کرده شفاعت نمیکنیم و اگر آمد به ایران مثل آقای مک فارلین با او رفتار میکنیم. در این جریان مطرح کردن اسرائیل، این واقعاً یک داستان شیرین دارد. اینها روشن است که اسرائیل را به صورت یک لولوی بدنام کننده درست کردهاند و هر کس را بخواهند بدنام کنند، فوری پای بیچاره اسرائیلیها را به میان میکشند. قدیمها و شاید حالا هم باشد، در کشورهای استعماری کافهها و مراکز فسادی داشتند که از این فواحش، همجنس بازها و این چیزها را در آنجا جمع میکردند، شخصیتهای کشورهای جهان سوم را که در آنجا پیدا میشدند، به یک نحوی اینها را آنجاها میبردند و از اینها فیلم بر میداشتند و عکس میگرفتند و بعد به اینها میگفتند که این است، اگر مثلاً این قضیه را قبول نکنی ما این را میگوییم. این حربه خیلی به کار رفته بود؛ از طریق بدنام کردن شخصیتهای کشورهای جهان سوم، عین همین مسأله را در حال حاضر درباره اسرائیل عمل میکنند. هر روزی که میبینند یک مسألهای پیدا شد و برای جمهوری اسلامی یا برای دیگری یک آبرویی پیدا شد اینها اسم اسرائیل را به کار میآورند تا قضیه را بدنام کنند و با نام اسرائیل طرف را از میدان خارج کنند.
آقای شهید مفتح یک وقتی یک داستان جالبی میگفت. رئیس ساواک محل ایشان را خواسته بود، چون آن موقع ایشان کتابهایی پخش میکردند، گفته بود با ما همکاری کن. گفته بود نمیکنم و رئیس ساواک گفته بود اگر نکنی ما بدنامت میکنیم. ایشان گفته بود چطوری بدنام میکنید، من که کاری نکردهام و چیزی ندارم. او گفته بود پستخانهها دست ماست کتابهایی که شما دارید به شهرستانها میفرستید، ساواک یک ورقهای درست میکند و با امضای ساواک در میان این کتابها در پستخانه میگذاریم و میگوییم با آقای مفتح همکاری کنید و آنوقت هر کس این را ببیند شما بدنام میشوید. شما ملاحظه کنید، ساواک این تشخیص را برای خودش داده و طرف را تهدید میکند به نام خودش. و اسرائیل بدبخت هم الآن همین را پذیرفته است. آنها میگویند اسرائیل در این کار شریک بوده و اسرائیل هم یک بار میآید و میگوید بودیم و یک بار میگوید نبودیم. در پارلمان مطرح میشود. شما بودید یا نبودید، ما سیاستمان را از پیش اعلام کردهایم، حتی اگر اسلحه اینها به طریق اسرائیل تحویل ما داده شود و ما در جبهه متوجه شویم و در سنگر بفهمیم، از این اسلحهها که از طریق اسرائیل آمده باشد، استفاده نخواهیم کرد.
ممکن است بگویید که چرا؟ خوب! اسرائیل و آمریکا چه فرقی دارند؟ میگوییم فرقش این است که اسرائیل از ذات از نطفه نامشروع است و ما اگر کوچکترین ارتباطی با اسرائیل پیدا کنیم، بزرگترین شعارمان را و بزرگترین هدفمان را از دست خواهیم داد و ما با ایمان میگوییم که بعد از پیروزی بر عراق نوبت اسرائیل میشود و ما واقعاً میخواهیم یک روز برای از میان بردن اسرائیل وارد میدان جنگ شویم و حاضر نیستیم در دنیا کسی حتی احتمال بدهد که جمهوری اسلامی حاضر است با اسرائیل حرف بزند و یا معامله کند.
عرض کردم، ما 600 - 700 میلیون دلار از اسرائیل از زمان شاه طلبکاریم، برای گرفتن اینها هنوز وارد مذاکره نشدهایم و گفتیم بالاخره یک روز با زور از شما حقمان را خواهیم گرفت. اینها تلاش میکنند که یک چنین چیزی در دنیای اسلام درست کنند و این لکه ننگ را به همه بچسبانند که الحمدللَّه این اسلحه هم دیگر زنگ زده شده و مؤثر هم نیست. البته اینها این مسائل را باید تکرار کنند. از دروغهایی که اینها گفتند، گفتند که ما به ایران گفتیم 100 تا از این موشکهای تاو را که قرار است بگیرید به افغانستان بدهید. ما اصلاً اعتراضمان به آن گروههای افغانی که به آمریکا رفته بودند، این بود که اینها چرا به آمریکا رفتند و کسانی که با ما مرتبط هستند و در افغانستان میجنگند، از آن روزی که آنها به آمریکا رفتند، با آنها قهر کردند. اگر قرار است که آمریکا به افغانستان بیاید، خوب! شوروی باشد، چه فرقی میکند؟ ما قصدمان این است که نه شوروی و نه آمریکا در افغانستان باشد، بلکه مردم افغانستان باشند. دنبال این حرفهای این طوری برای این شیطنتها رفتند و مسألهای که برای اینها زشت شد، همین فساد مالی بود. ما الآن نمیفهمیم چرا این را مطرح کردند. گفتند یک مقدار از این پولها که گرفته شده، این آقای دادستان که اطلاعاتش هم معلوم است که بسیار محدود است، اولاً گفته 10 - 30 میلیون دلار به نیکاراگوئه رفته. این را گفتند، برای اینکه ما را با انقلابیون نیکاراگوئه فاصله بیندازند. این طور فکر کردند که چون پول ما از طریق آمریکا و یا فلان جا رفته آنها فکر میکنند که ما عمداً این کار را کردیم.
اولاً ما واقعاً نمیدانیم پولی به آنجا رفته یا نرفته. از آن طرف آمدند، گفتند که عربستان سعودی این پول را داده. این را دیگر ما نمیفهمیم چیست. آیا واقعاً اینها رفتند و عربستان سعودی را سرکیسه کردند؟ یعنی گفتند که اگر معاملهای شده پولش را رفتند از عربستان گرفتند؟ از ما هم گرفتند، این هم از آن چیزهایی است که باید بعداً روشن شود، این پول را چه کسی گرفته و چگونه رفته. مهمترین چیزی که آقای دادستان آمریکا باید بداند، این است که ما در این معامله اسلحه با آمریکا طرف نبودیم که او پول ما را بگیرد. ما با همین دلال اسلحه، همین که گفتم دلال اسلحه است و از این دلالها فراوان هستند و تا به حال مکرراً آورده و قطعات ابزار آمریکایی را به ما دادند، این هم یکی از آنها است و باز هم میآورند و آنها کارشان همین است و دائماً میآورند و پولش را میگیرند و میروند و پولش هم نقدی داده میشود. این مثل قطعات ماشینی است که در خیابان چراغ برق این افراد سودجو و فرصت طلب این وسایل را میفروشند. حالا بگوییم پول این به کجا میرود، مشخص نیست، چون او قطعهاش را تحویل میدهد و پولش را نقد میگیرد و میرود. این دلالها هم همین طور هستند. گاهی گران میگیرند و گاهی ارزان میگیرند. از چیزهایی که معلوم شد اینها خیلی بیاطلاع هستند، همین سردمداران، همین آقای دادستان گفتند که به ایران 230 موشک هاگ داده شده است و مثلاً چندهزار موشک تاو. موشک هاگ و کل قضیه 12 میلیون دلار بوده است یعنی موشکها هر رقمش در آن روزهای قدیم که به ایران میفروختند یکی 300 - 400 هزار دلار بوده و اگر شما 230 موشک به ما داده باشید در حدود 100 میلیون دلار قیمت آنها میتواند باشد. اگر داده باشید - که اصل قضیه دروغ است - ما آن قدر موشک هاگ داریم که فکر میکنیم جنگ که تمام شود احتیاج به مشتری داریم که اینها را بفروشیم و اینطور است که الان داریم اینها را برای ابزار دیگرمان کار میاندازیم که بتوانیم از آنها استفاده کنیم. چون موشک هاگ نمیخریم، یک داستانی هم دارد که خودتان میدانید. نه قیمت آن را میدانند و نه پولش را میدانند و نه میدانند که این پول را چه کسی گرفته و به کجا رفته، برای اینکه دلال اسلحه گرفته و در این وسط هم اگر سوءاستفادهای کردهاند، آمریکاییها کردهاند و این از مسائل خود آمریکاست.
از مسائل دیگری که کشف شد و خیلی زشت بود، وضع ارتجاع عرب بود. معلوم شد اینها از اسلام بیشتر از اسرائیل و صهیونیسم میترسند، این همه اسلحهای که آمریکاییها دارند به اسرائیل میدهند، این آقایان مصری و اردنی و عربهای خلیج و دیگران ناراحت نیستند، حرف نمیزنند. به قول آقای ریگان یک محموله هواپیما اگر آن هم قطعات اسلحههای دفاعی به ما رسیده، این همه اینها را عصبانی کرده و این همه سر و صدا راه میاندازد. دلیلش این است که از اسلام میترسند، نه از اسرائیل و صهیونیسم. از چیزهای زشتیکه در این قضیه کشف شد، وضع شورویها بود. شورویها از این قضیه سوء استفاده کردند و گفتند معلوم شد که آمریکاییها میخواهند در جنگ دخالت کنند و اینها نمیخواهند جنگ را تمام کنند؛ و همان حرفیکه از پیش میزدند که این جنگ را آمریکا نمیخواهد تمام شود. البته این حرف ماست. ما میگوییم نه شوروی میخواهد این جنگ تمام شود ونه آمریکا. آنها هر دوتایشان میخواهند این جنگ بماند. آنها میخواهند این جنگ پیروز نداشته باشد. آمریکاییها هم این طوری هستند، شوروی هم همین است، میخواهند این جنگ پیروزی نداشته باشد. حرف آنها این است، و یا همینطور صلح شود، آتش زیر خاکستر یا همین طوری جنگ باقی بماند.
خوب! آقایان روسها که میگویند آمریکا چند قطعه اسلحه داده و میخواهد جنگ تمام نشود، خود شما که این همه به عراق اسلحه میدهید، هواپیماهای پیشرفته میدهید، موشکهای پیشرفته، تانک و مهمات میدهید، شما میخواهید جنگ تمام شود؟! اصلاً اگر قرار است این جنگ تمام شود، باید به عراق چیزی نداد، نه به ما که با اسلحه دیگران میجنگیم. این هفت سال که به ما اسلحه ندادند، جنگ تمام شده؟ ما روی پای خودمان میجنگیم و اگر میخواهید جنگ تمام شود، هر کس مدعی است که میخواهد جنگ تمام شود، باید به عراق چیزی ندهد.
من تعجب میکنم، این آقایان وقتی که فرانسویها سوپراتانداردشان را به عراق قرض دادند، این حرف را نزدند، وقتی که این همه اسلحه، میراژهای سطح بالا، بمبهای لیزری، موشکهای اگزوسه هدایت شونده دوربرد و رادارهای حساس رازیت و چیزهای دیگر را به عراقیها دادند، اینها نگفتند که این جنگ طولانی تمام شود. در یک موردی که مطرح است و عرض کردم که از نظر ما هیچ چیز تازهای نیست، قطعات و ابزار آمریکایی را تا آخر هم در بازار سیاه به دست هر کس به غیر از اسرائیلیها ببینیم، باید بگیریم. مصلحت کشور ماست که بگیریم و از این هم ابایی نداریم که اعلام کنیم. در جنگ هم اگر هیچ چیز به ما ندهند، ما با این بسیجیهایمان و سپاهیهایمان و ارتشمان و سربازهایمان این جنگ را آن قدر ادامه میدهیم، تا صدام را از پا در بیاوریم.
این بحث تمام شدنی نیست. باز هم در دنیا ادامه خواهد داشت و ما هم باید پیرامون آن حرف بزنیم و لذا بعضی قسمتها را فاکتور میگیریم چون حتماً شما خسته شدید.
ما در آستانه زیارت سپاه عظیم یک صدهزارنفریمان هستیم که قرار است ان شاءاللَّه در روزهای آینده اینها به صورت موج بزرگی که در کشور ایجاد شده، به جبههها اعزام شوند و این نشان قدرت مردمی و قدرت رزمی فوقالعاده جمهوری اسلامی است. در سالی که سال فشار اقتصادی ما بود، چنین حرکتی دارد انجام میشود و صدای بیآبرو که آبرو نداشت، در این مقطع، با قصابی که در اندیمشک، اهواز، دزفول، باختران، و این جنایاتی که مرتکب شد، در گیلان غرب، در اسلامآباد، در مریوان، در سقز و در سردشت، باز ماهیت خودش را نشان داد و رزمندگان ما یک بار دیگر توجه کردند که چه عنصر درنده خطرناکی در مقابلشان هست و ان شاءاللَّه این حرکت انگیزه بیشتری برای رزمندگان ما در جبههها میشود.
ترجمه خطبه عربی
بسم اللَّه الرحمن الرحیم
اَلْحَمْدُللَّه وَالصَّلوةُ عَلی رَسُولِاللَّه وَ آلِهِ وَ عِباداللَّه الْمُتَّقینْ.
مسلماً مسلمانان جهان خبر رسوایی و افتضاح دولت آمریکا و پیروزی کم نظیر سیاسی انقلاب اسلامی ایران را شنیدهاند.
این حادثه کمنظیر میتواند درسهای زیادی به مسلمانان و مستضعفان جهان بدهد که بخشی از آنها از این قرار است:
میبینید که چگونه سردمداران آمریکا به جان هم افتادهاند و چگونه با سایر کشورهای استعماری و مرتجع و نوکرانشان به جدال برخاستهاند و همدیگر را رسوا و حذف میکنند.
اَعُوذُ باللَّهِ منَ الشَّیْطانِ الرَّجیم
بسْمِاللَّهِ الرَّحْمنِ الرّحیم
اِذاجاءَ نَصْرُاللَّهِ وَالْفَتْحُ/ وَ رَأَیْتَ النَّاسَ یَدْخُلُونَ فی دینِاللَّهِ اَفْواجاً/ فَسَبِّحْ بحَمْد رَبِّکَ وَاسْتَغْفِرْهُ اِنَّهُ کانَ تَوَّابًا.
[1]- آیه 1 سوره نساء: ای مردم، بترسید از پروردگار خود، آن خدایی که همه شما را از یک تن بیافرید و هم از آن، جفت او را خلق کرد.
[2]- سید حسن مُدَرّس (۱۲۴۹ش-۱۳۱۶ش) فقیه و سیاستمدار شیعی بود. مدرس از علمای اصفهان در دوران مشروطه بود که به حمایت از مشروطهخواهان پرداخت. وی در دوره دوم مجلس، از طرف فقها بهعنوان یکی از مجتهدانی تعیین شد که طبق قانون اساسی مشروطه میبایست بر هماهنگی مصوبات مجلس با شرع اسلام نظارت داشته باشند. او از دوره سوم تا دوره ششم نیز برای چهار دوره نماینده مردم تهران در مجلس شورای ملی بود. در دوره جنگ جهانی اول، کمیته دفاع ملی را تشکیل داد و به قم مهاجرت کرد. سید حسن مدرس با اقدامات رضاخان مخالفت میکرد. رضاخان او را تبعید کرد و به شهادت رساند. در ایران دهم آذر، به مناسبت شهادت او، به نام «روز مجلس» نامگذاری شده است.
[3] - میرزا یونس مشهور به میرزا کوچک خان جنگلی (۱۲۵۷ - ۱۱ آذر ۱۳۰۰ ه ش)، مشروطهخواه و رهبر جنبش جنگل بود که بدلیل نابسامانیهای داخلی بعد از مشروطه و تعرض و دخالتهای بیگانگان در ایران قیام و در رشت اعلام جمهوری کرد؛ اما با بروز اختلافات داخلی در دولت رشت، توافق قوای روس و انگلیس و قدرت یافتن دولت مرکزی، شکست خورد و در برف و بوران گرفتار شد و بر اثر سرما درگذشت.
[4]- هر ساله در کشور هفتهای به اسم هفتهٔ بسیج نام گذاری شده که این هفته از ۵ آذر ماه آغاز میشود.
حضور پر رنگ و موفق بسیج در جنگ تحمیلی، ارزش بسیج را بیش از گذشته کرد از این رو، بیشتر مردم، بسیج را به عنوان نهادی نظامی میشناسند. باید توجه داشت که گرچه یکی از وظیفههای مهم بسیجیان، آمادگی نظامی برای دفاع از خطرهاست، ولی بسیج در نظر امام خمینی رحمه الله، تکلیفی فراتر از این دارد…
حضرت امام خمینی رحمه الله با بینش عمیق خود، بارها بر جایگاه مهم مردم برای رساندن کشور به سعادت، تأکید ورزید. ایشان با درایت بی نظیر خود در سالهای سخت دفاع، قشرهای گوناگون را به یکپارچگی و بسیج عمومی برای نجات کشور از بحران جنگ تشویق کرد. قدرت مردم در پرتو تدبیر آن پیر فرزانه و پیوند الهی آنان با یکدیگر، نه تنها کشور را از رنجهای جنگ نجات داد، بلکه بعد از جنگ نیز بسیج را به عنوان یکی از بزرگترین و محکمترین نهادهای کشور مطرح ساخت.
[5]- در ابتدای دوران دفاع مقدس، با تأیید امام قدس سره هفتم آذر روز نیروی دریایی ارتش نام گرفت تا همه ساله حماسهٔ با شکوه دریادلان نیروی دریایی و یاد شهدای عزیز و گرانقدر دریایی گرامی داشته شود.
هفتم آذر سالروز حماسه آفرینی پرسنل ناوچهٔ موشک انداز «پیکان» میباشد. یوم الله هفتم آذر تبلور ایثار و جان فشانی های پرسنل قهرمان و جان بر کف نیروی دریایی در برقراری ثبات و امنیت در آ ب های نیلگون خلیج فارس و دریای عمان میباشد.