نماز جمعه تهران به امامت آیت الله هاشمی رفسنجانی
خطبه اول:
بسْمِاللَّهِ الَّرحمنِ الرَّحیم
اَلْحَمْدُلِلَّهِ رَب ِّالْعالَمینْ وَالصَّلوةُ عَلی رَسُولِ اللَّه (ص) وَآلِهِ الائِمَةِ الْمَعْصُومینْ.
دو خطبهای که برای این هفته در نظر گرفته شده، یکی ادامه بحث دو هفته قبل و دیگری مطالبی درباره مسائل جاری جهان اسلام میباشد؛ که هفته قبل بحث ما درباره قوانین کیفری اسلام بود و درباره قانون جزا توضیحاتی داده شد که با مراجعه بسیاری از برادران و خواهران، به نظر آمد که توضیحات بیشتری دراین مبحث لازم است.
همه میدانند که قوانین کیفری بیشتر به عنوان یک ضامن اجرای قانون در دنیا تنظیم میشود. هم ادیان الهی و هم دولتهای معمولی نظام کیفری دارند و مجازاتها برای اجرای قانون هدفگیری میشود. به طور کلی امروز در دنیا برای ضامن اجرای قوانین، سه راه یا سه وسیله اساسی و اصولی در نظر گرفتهاند که هر یک از اینها، شاخههایی هم دارد. البته با اختلاف دیدها، روی اهمیت هر یک از این وسایل اجرای قانون و ضامن اجرای قانون تکیه بیشتری میشود، سه وسیله ضمانت اجرای قانون عبارت است از:
- زور
- دانش و اطلاع.
- ایمان و عقیده و وابستگی نفسانی.
میلیون جهان عقیده دارند که قوانین برای نظامها لازم است و همه کسانی که معتقد به قوانین هستند و آنارشیسم را رد میکنند، عقیده دارند که قانون بدون ضمانت اجرا، دقیقاً عمل نمیشود و تا اینجا اختلافی وجود ندارد؛ اما اینکه ضامن اجرای قانون چه باشد؟ در مورد اینکه چه وسیله به کار گرفته شود تا قانون مشروع، اجرا شود، اختلاف دید و نظر وجود دارد، بعضیها به خصوص رژیمهای دیکتاتوری روی زور و قدرت وحشت تکیه میکنند و عقیده دارند که مردم باید بترسند و زور بالای سرشان باشد وحشت داشته باشند تا اینکه قانون اجرا شود.
حبسها، شلاقها و اعدامها و تمام وسائل مجازات که در نظر گرفته شده از این شاخه، یعنی از این وسیله اجرا منشعب میشود.
گروهی که یک مقدار علم زده هستند و به اصطلاح، خودشان را متمدن حساب میکنند میگویند: نه زور وسیله خوبی نیست و مناسب شأن انسان نمیباشد، بلکه باید اطلاعات و دانش و سطح فرهنگ مردم بالا برود، مردم باسواد شدند و ارزش قانون را بفهمند، اگر فهمیدند، خود به خود قانون اجرا میکنند، چون اجرای قانون به نفع همه است. این هم وسیله دومی است که امروز مخصوصاً در دنیای غرب و آنهایی که مدعی دمکراسی هستند، بیشتر روی این روش تکیه دارند.
وسیله سوم که بیشتر، در مکتب انبیاء روی آن تکیه شد و ادیان آسمانی بر آن تکیه دارند و سنگینی کار خودشان را روی آن گذاشتهاند، ایمان است که مردم اگر به قانون مؤمن باشند و اعتماد پیدا کنند به آن عمل خواهند کرد، خواه این ایمان از روی علم و اطلاع و دانش باشد و یا نه به خاطر ادلهای، انسان به یک نظام مؤمن شود و ممکن است مصلحت قانون را هم نفهمد، دانش هم نداشته باشد، اما ایمانی که به این قانون و قانونگذار و ایمانی که به نظام دارد، میتواند وسیلهای برای اجرای قانون باشد. این مسئله بحث طولانی لازم دارد که خیلی مناسب خطبه نماز جمعه نیست و بحثهای اضافی را کنار گذاشته و این مسئله را با مسائل روز مخلوط میکنیم تا بتوانیم از این بحث راهنمای خوبی برای برادران و خواهران مسلمان بسازیم.
از نظر اسلام هر سه وسیله اجرای قانون پذیرفته است؛ یعنی اسلام واقعاً قبول دارد که برای اجرای قانون، ایمان وسیله است، دانش و سواد وسیله است و زور و ترس هم وسیله است، هر سه وسیله را اسلام قبول دارد. هنگامی که اسلام میگوید: «انّ اکرمکم عندالله اتقیکم» تقوی را معیار ارزش انسان میگیرد، نشان میدهد که این انسان متقی، انسان مورد قبول خداست که معمولاً با معیار تقوی که از ایمان سرچشمه میگیرد تکیه زیاد دارد.
و هنگامی که میفرماید: «انّما خشی الله من عباده العلما» علم را وسیله خشیت هم میگیرد؛ که این خشیت با معنایی که دارد، در اجرای قانون بسیار مؤثراست. وقتی که نظام کیفری اسلام را میبینیم: حدود تعیین شده جریمه مالی هست، دست دزد را قطع، محارب اعدام، زناکار را شلاق زده و بی عفت را تعزیر میکنند و در تمام جرائم تعزیر را در اختیار دادگاههای صالح میگذارد، پیداست که وسیله زور را هم پذیرفته است؛ اما واقعیت این است و از مجموعه معارف اسلام هم چنین به دست میآید که اسلام مایل نیست که زور مهمترین و عمومیترین وسیله اجرای قانون باشد.
اولاً واقع بینی اسلام این مطلب را خوب میتواند بفهمد که زور همه جا وجود ندارد. در خلوتها و نسبت به خود زورمدار و نسبت به خود حکومت و نسبت به اطرافیان حکومتها معمولاً زور به کار گرفته نمیشود وسیله عامی برای اجرای قوانین نمیشود. بسیاری از جرمها را میتوان در خلوت و خفا انجام داد که آنجا برق سرنیزه به چشم نمیخورد و ثانیاً زور، بیشتر در محیط حیوانها به درد میخورد.
«الحکم لمن الغلب» قانون حاکم بر حیوانات و بر انسانهای غیر متمدن میباشد. روان و هستی و کیفیت وجودی انسان به نحوی است که در محیط زور، نه رشد میکند و نه تکامل مییابد و نه به جای درستی میرسد. علم را هم واقعبینانه نمیتوان وسیله عام اجرای قوانین دانست زیرا میبینیم بسیاری از گناهان را دانشمندان بزرگ انجام میدهند و باسوادها گناهان عظیمتری از بیسوادها مرتکب میشوند. دزد بی سواد چیزهای کوچک میدزدد و مثلاً کفشی از مغازهای میدزدد، اما دزد باسواد با برنامههای خاصی که دارد رقم دزدیاش به میلیارد و میلیون میرسد که ما لااقل در ایران این مسائل را بهتر مشاهده میکنیم. در وزارتخانهها و ادارات اگر پروندههای دزدی را ببینید (البته در گذشته) آن مستخدم دم در ممکن است از ارباب رجوعی ۱۰۰ تومان گرفته و به نحوی کارش را انجام داده، اما اگر پرورنده رئیس اداره را مشاهده کنید، میبینید که در یک معامله با یک مقاطعه کاری چون با سواد بوده و راه دزدی را بهتر میدانسته، میلیونها برداشت نموده است.
«چو دزدی با چراغ آید گزیدهتر برد کالا»
این بحث روشنی است و خیلی احتیاج به توضیح ندارد. پس علم تنها، با سوادی و دانش نمیتواند ضامن همیشگی اجرای قانون باشد، ایمان اگر وجود داشته باشد قطعیتر است؛ یعنی دراین مورد، اگر کسی مؤمن باشد، ضمانت اجرای قانون تقریباً حتمی است، سرباز مؤمن از جبهه فرار نمیکند، حال هرچقدر هم بی سواد باشد؛ و کارمند مؤمن از وقت کار خود نمیدزدد. کاسب مؤمن محال است که در کسب دزدی کرده و یا حتی زور بگوید. البته اشکال این است که ایمان همه جا وجود ندارد، یعنی ما ضامن اجرایی نداریم که همه مردم را مؤمن کرد. ممکن است ۱۰ درصد از مردم مؤمن نباشند همین ۱۰ درصد کافی است که جامعه را به هم بپاشد. پس اگر مؤمن باشیم، بهترین ضامن اجرای قانون را در اختیار داریم و دلیل آن همین جامعه خود ماست.
جنگ بر ایمان مردم میگردد، نه بر علم و زور و مطمئناً در جبهههای ما خیلی کمند کسانی که از ترس قانون در حال جنگیدناند، البته ممکن است در تیپ آنهایی که حقوق دریافت میدارند کسانی باشند که از ترس به جبهه آمده باشند، اما مجموعاً اسکلت جنگ را ایمان مردم میگرداند. در پشت جبهه هم چنین است، به اعتراف نظامیان کشور، ایمان مردم پشت جبهه جنگ را در آستانه پیروزی قرار داده و هیچ فشاری بر آنها وارد نیست و از طبقه با سواد هم خیلی در میان آنها نیست، بلکه اکثراً مردم معمولی و بیسواد کشورند که پشت جبهه جنگ را گرم کردهاند.
و این ایمان مردم است که آنها را وادار به چنین فداکاری و ایثاری مینماید. اجتماع عظیم مردم در نماز جمعه که تقریباً نصف مردم بالغ ما در همه ایران در این نماز شرکت مینمایند از روی ایمان آنهاست. این نیروی عظیم که هفتهای یکبار جمع شده و این چنین انقلاب را تقویت میکنند و پشتوانه انقلاب محسوب میشود، از ایمان مردم است و مردم با زور و ترس به نماز نمیآیند، یعنی امروز شما هیچ کس را در صف جماعت پیدا نمیکنید که از ترس و یا به خاطر ادله دیگری آمده باشد. حتی به دلیل سوادش هم نیامده، البته ممکن است به این خاطر آمده باشد، سواد و علم میتواند در اینجا مفید باشد و به واسطه علم، دلیل نماز جمعه و فایده آن را تجزیه و تحلیل کرده و به نماز بیاید این یک نوع سواد است که مؤثر میباشد، اما مجموعاً مایه اصلی تحرک و اجرای قانون در اسلام و در انقلاب ما ایمان مردم است.
درباره مسئله جنگ زدهها: یکی از معجزههایی که در انقلاب اسلامی ایران وجود دارد، اداره جنگ زدههاست که امروز با همه معیارهای موجود دنیا، کار فوقالعادهای است و من نمیدانم شما چقدر با آمار و ارقام میتوانید در ذهنتان این مسئله را مجسم نمایید؟ کشوری که بعد از انقلاب دچار ۳ میلیون آواره باشد، آوارههای افغانی، آوارههایی که از عراق آمدهاند و آوارههای جنگ خودمان، یعنی اگر نیروی فعال کشور ما را ۱۵ میلیون فرض کنید، ۳ میلیون آواره کل بر جامعه و سربار جامعه شدهاند.
و دقیقاً ۵۰۰ تا ۶۰۰ هزار نفر کمتر یا بیشتر هم در خدمت جنگند، یا در میدان نبرد میکنند یا در پشت جبهه در حال خدمتند که کاری خارج از برنامه میباشد: با این ترتیب عراق آمریکا و دشمنان داخلی ما روی جنگزدهها به عنوان یک بمب عظیم مخرب ساعتی حساب کرده بودند، آنها هنگامی که بخشی از شهرهای ما را گرفتند محاسبه آنها این بود که میگفتند: مردم این مناطق وقتی که پراکنده و متفرق شده و میلیونها نفر بی خانمان و بی هستی و آواره گشته به شهرهای دیگر روی آورده و جامعه را منفجر میکنند. کاملاً هم درست محاسبه کرده بودند. اینها خانه میخواهند، غذا میخواهند، کار میخواهند، اشتغال میخواهند و تأمین روحیات و معنویات میخواهند و احساساتشان هم که به خاطر آوارگی جریحه دار شده و خسارت دیده باید تأمین بشود.
در کشور ما ضد انقلاب و گروهکها روزی که جنگ شروع شد خیلی نیرومند بودند و دشمنان تصور میکردند که این ضد انقلاب بر آوارگان وارد شده و آنها را به عنوان یک وسیله به کار میگیرند، تظاهرات راه انداخته و تحصن به وجود میآورند، به مجلس آمده و به وزارت کشور، وزارت کار هجوم آورده و شعار میدهند و پشت جبهه را تضعیف و جامعه را متزلزل خواهند نمود و شروع هم نموده بودند. مجاهدین خلق و پیکاریها و فدائیان اقلیت و خیلی از گروهها کارهای اصلی خود را تعطیل کرده و به اردوگاهها و به خانهها و میان آوارگان رفته و شروع به تحریک آنها و عضوگیری و سربازگیری از بچههایی که احساساتشان جریحه دار شده و توجیه نشده بودند، نمودند.
روزهای اول جنگ ما شاهد خیلی از این مسائل بودیم؛ اما توجه کنید که این بمب ساعتی که آنها به کار گرفته بودند چقدر خوب در مملکت ما مهار و چاشنیاش برداشته شد و چاشنی امنیت را به جای آن کار گذاشتند و امروز بر عکس وسیلهای برای ادامه جنگ شده است. آنچه در این باره گفته میشود اغراق نیست، آنها میخواستند از اردوگاههای آوارگان محل فساد و بی عفتی و کثافت کاری بسازند. امروز اردوگاههای آوارگان جنگ ما محل تربیت بچهها شده، بچههایی که در خرمشهر و آبادان و شوش و اندیشمک و قصر شیرین و روستاها تربیت نمیدیدند و امکانات نداشتند. امروز بچههای ما، جوانهای ما، مردم ما، داوطلبانه جمع شده و به اردوگاهها رفته و آنها را تعلیم میدهند و در حال سازندگی آنها میباشند. این بچهها با همه فقر و کمبودی که در اردوگاهها دارند تبدیل به عامل پیشبرد انقلاب اسلامی و عامل درخواست ادامه جنگ تا پیروزی شدهاند. آنها که نشستهاند و راحتند و فکر میکنند این دو سه میلیون آواره را یک میلیون و نیم آن از جنگ هستند و بقیه از جاهای دیگر، چگونه اداره میشوند که سر و صدایشان هیچ جا نیست؟!
البته چند عامل دراین مورد مؤثراست، یک عامل خود آن مردم و ایمانشان هست و آن واقعیتهای آنهاست که پذیرفتهاند در انقلاب و در جنگ باید محرومیتها را صبورانه تحمل کرد و تحمل هم میکنند، اینها قهرمانند و دومین عامل آن، دیگر مردمند، دولت هر قدر هم نیرومند و مجهز باشد نمیتواند با همه گرفتاریهای خود یک میلیون و نیم آواره جنگی و یک میلیون و نیم آواره دیگر را بهخوبی اداره کند، این مردم و ایمانشان و آن نیروی اساسی حرکت که در مردم وجود دارد، باعث شده که بزرگترین بمبی که دشمن برای ما به کار گذاشته بود به این خوبی از آن استفاده کرده و راه صحیحی برایش بسازیم.
البته از مسئولانی هم که زحمت میکشند باید قدردانی نمود که کمکهای مردم و این مشکلات را تنظیم کرده و توانستهاند اوضاع را سر و سامان داده و منظم بنمایند.
مسئله معلولان جنگ- همیشه بعد از جنگها یا در حین جنگ از مهمترین خطرها، آسیب دیدهها و خانوادههای آنها میباشند. تاریخ را بخوانید و ببینید که چه مفاسد و چه مشکلاتی از این ناحیه میشوند، مسئلهای که در جنگ ویتنام باعث عقب زدن آمریکا شد و آمریکا نتوانست جنگ را ادامه دهد، ۴۰۰ هزار معلول با خانوادههای معلولانی بود که در امریکا جمع شده و به حکومت فشار آوردند تا جنگ را متوقف کرد تظاهرات میکردند، راه میافتادند و حقوق میخواستند و مشکلاتی از این قبیل به وجود میآورند. ولی معلولان جنگ ما به جای اینکه عامل فشار برای توقف جنگ بشوند هر وقت مشکلی پیش میآید به راه میافتند برای اینکه مشکل را حل کنند. آن زمان که ما با بنی صدر مشکل داشتیم همین معلولان در مجلس متحصن شده و حتماً به یاد دارید که میگفتند: تا حق انقلاب را نگیریم از اینجا نمیرویم.
با زحمت در مراسم حاضر میشوند تا نشان دهند که علاقهمند به انقلابند (تکبیر)
خانوادههای آنها هم چنیناند. امروز خانوادههای معلول دار، شهید داده و مجروح داده بهترین پشتوانههای انقلابند. دران خانوادهها ضد انقلاب سرکوب شده، اجتماعات را آنها گرم میکنند و نشاط میدهند و حرفها و سخنرانیها و روابط و اظهاراتشان تند و انقلاب را دائماً گرم نگه میدارد و این آن مختصات انقلاب ماست و دلیلش هم همان است که عرض کردم، بزرگترین وسیله اجرای اهداف، ایمان مردم است که ایمان، آن سرمایهای است که دراین مردم وجود دارد.
در مورد برخورد ما با تروریسم در رابطه با زمینهای که مطرح شد گفتیم که سه وسیله اجرا داریم که متأسفانه تروریستهای ما از هر سه وسیله در یک دوران طولانی محروم بودند، یعنی نه ایمان داشتند، نه اطلاع داشتند و نه میترسیدند تا چند ماه قبل قضیه به این نحو بود، حال این موضوع را توضیح بیشتر میدهم تا بدانید که واقعاً به این نحو بوده است، ایمان نداشتند زیرا اصولاً مخالف انقلاب بودند و خیلی روشن بود که این انقلاب را قبول نداشتند، رهبر را قبول نداشتند، مجلس را قبول نداشتند، نماز جمعه اینگونه اعمال را قبول نداشتند، سیاست داخلی را قبول نداشتند، سیاست خارجی را قبول نداشتند، ایمانی به این انقلاب در وجودشان نبود والا دلیلی نداشت که ضد انقلاب باشند.
اینکه اطلاع نداشتند این هم دلیل خاص دارد، علتش هم این بود که این گروهکها مانع مطلع شدن بچهها میشوند، یعنی واقعاً بچههایی که به دنبال آنها به راه افتادهاند غیراز یک عده بزرگهایشان واقعاً نمیدانند دراین کشور چه میگذرد. به اینها اجازه ندادند که یکبار به اطراف دانشگاه تهران آمده و ببیند که چه جمعیتی در اینجا جمع میشود، آنها تصور میکنند یک عده از پاسدارها و کمیتهایها و آخوندها و پیرمردها و پیرزنها به نماز جمعه میآیند و فقط چند ده هزار نفر برای نماز جمعه جمع میشوند. وقتی که ما با آنها صحبت میکنیم میبینیم که واقعاً اینگونه فکر میکنند اینها نمیدانند که در روستاها جهاد سازندگی چه میکنند.
اصولاً قبول ندارند که لوله کشی شده، قبول ندارند برق و آب و زمین به مردم دادهایم، هیچ یک از کارهای انجام شده را قبول ندارند. در انتخابات قبول ندارند که مردم رأی دادهاند چون برای اینها خواندن روزنامه، گوش کردن رادیو، شنیدن سخنان امام، شنیدن سخنرانیها، آمدن به مسجد همه و همه ممنوع است و در اجتماعات هم با محدودیت و به طور مشروط میتوانند شرکت کنند، لذا از همه چیز بی اطلاعند، از طرفی اطلاعات غلط هم به مغزشان فرو میریزند و آنها را نسبت به پاسداران کمیته، بازجو، دادگاه، روحانی، امام و مجلس بدبین مینمایند و آنچنان حرفهای خود را به آنها تلقین میکنند که وقتی که با آنها صحبت میشود و تعجب میکنیم که:
با چشم باز و گوش باز و این عمی حیرتم از چشم بندی خدا
باز به این نحو گمراه میشوند به این ترتیب، از مسائل اطلاع که ندارند، ایمان هم که ندارند. از وسایل اجرای قانون یکی میماند و آن زور است. تا مدتی پیش زوری هم که در کار نبود، آنقدر اینها پررو و آزاد بودند و آنقدر دستشان باز بود که به هیچ چیز پای بند نبودند و هیچ فشاری بر گرده خویش مشاهده نمیکردند. دختران را میدیدید که مقدار زیادی نشریه ممنوعه که در آن به رهبر و مجلس و نماز جمعه فحش و ناسزا داده به دستشان میدادند که در سر چهارراهها بایستند و بفروشند و کسی هم جلوی آنها را نمیگرفت.
در دانشگاهی که با پول مردم ساخته شده تظاهرات بپا میکردند و در خیابانها به آزادی به راه افتاده و شعارهای مخالف میدادند و هر وقت خواستار برپایی میتینگ میشدند به آنها گفته میشد بفرمائید در امجدیه! و امنیتشان را هم حفظ میکردند و در تریبون آنجا هر چه دلشان میخواست به همه کس ناسزا میگفتند.
هر وقت پاسداری مانع از فروش نشریه ممنوعه میشد با گفتن فاشیست و جلاد به او دشنام میدادند. پاسدار را هم که از خشونت نسبت به آنها منع کرده بودند، با این وضع آنها دیگر هیچ وحشتی نداشتند، حتی اگر در خانه اسلحه داشتند کسی از آنها نمیپرسید که این اسلحه چیست؟ بسیاری از اینها اسلحه در دستشان بود، ساختمان ۱۰ طبقه بنیاد علوی در خیابان ولی عصر را گرفتند: هیچ کس به آنها نگفت چرا چنین کردید؟ و این ساختمان مال دولت است چرا تصرف کردید؟ ماشینهای دولت را سوار شدند، اسلحه دولت در دستشان بود، هتلها را گرفتند و چهها که نکردند. در همین دانشگاه روزی که هنوز تعطیل نشده بود، ۱۷۰ اطاق را در اختیار خود گرفته بودند و در آنها ستاد عملیات جنگ ساخته و به نام اطاق ورزش و کوهنوردی در آنجا اعلامیه چاپ و پخش میکردند، دستگاه تکثیر داشتند و تلفنهای دانشگاه در اختیارشان بود، با کردستان صحبت میکردند، دستور جنگ میگرفتند و میدادند. وحشتی هم نداشتند.
اگر یکی از آنها را میگرفتند و به زندان میبردند که احیاناً خلاف بزرگی هم مرتکب شده بود در آنجا اسمش را میپرسیدند نمیگفت، فامیلش را میپرسیدند نمیگفت، آدرسش را میپرسیدند نمیگفت و تا آخر هم هیچ نمیگفت زیرا ترسی نداشت؛ بنابراین سواد درستی که ندارند که خوب بفهمند، اطلاعاتی هم که به آنها داده نمیشد، ایمان هم که ندارند، ترس هم که ندارند، پس قانون چگونه اجرا شود؟ این مسئله مخصوص تروریستها نیست، در بساط اقتصادی ما هم از این مسائل وجود داشت، هنوز هم وجود دارد. یک دکاندار و سرمایه داری که دین و ایمان ندارد و اطلاعات هم اگر دارد فقط در محدوده کار خودش میباشد، مسائل اجتماعی و مسأله گرانفروشی و ضرر گرانفروشی و این مسائل را هم نمیداند، او فقط خود را میبیند، کسی هم به سراغش نمیرود که بپرسد چرا جنس ۵ تومانی را ۵۰ تومان میفروشد؟
ضامن اجرا در وجود اینگونه افراد وجود ندارد، نه میترسد، نه میداند، نه عقیده دارد، در مورد اینها باید فکری کرد.
باید بترسند البته اگر بشود او را تعلیم داد و ارشادش نمود، به وسیله رادیو تلویزیون، روزنامه و مساجد کاری کرد که اینها با سواد شوند که چه بهتر، ولی اگر نشدند، دیگر معقول نیست که کسی توقع کند که ما به ضد انقلاب چه در بعد اقتصادی چه در بعد سیاسی و نظامیش اجازه دهیم که در مملکت آنارشیسم بازی در بیاورد.
چند هفته قبل، در اینجا اخطار کردم و گفتم که بعد از سرکوبی تروریسم سیاسی نوبت تروریسمهای اقتصادی است. مطمئن باشید. به هر حال این سه وسیله دراین مملکت وسیله اجرای قانون است:
یکی اطلاعات که باید درس بخوانند، مطالعه کنند رادیو تلویزیون گوش دهند، روزنامه بخوانند یا ما کمک کنیم تا باسواد شوند، یکی ایمان است که بحمدالله قشر عظیم جامعه ما مؤمن است و ما با همین مؤمنین در حال پیشبرد کارهایمان هستیم و دیگری ترس است که تاکنون در کار نبوده و از این به بعد باید باشد. شما در مورد قاچاقچیان دیدید که تا هنگامی که نمیترسیدند، چه فسادی به راه انداخته بودند وقتی که دادگاهها قاطعیت به خرج دادند، فعالیت و فساد آنها کم شد، اینها را نه با ایمان و نه با سواد و اطلاعات نمیتوان اصلاح نمود، اینها را اگر ۱۰ بار هم به بیمارستان برده و سالمشان کنیم وقتی که از بیمارستان بیرون روند دوباره هم قاچاق میفروشند هم شیره میکشند، تروریستها هم همینگونه اند.
آن پولدوست دنیا دوست هم که دیوانه مال و شهوت و رفاه است همینطوراست. اینها اگر ارشاد نشدند، تحقیقاً باید به سومین وسیله اجرای قانون که زور و ترس وحشت میباشد متوسل شویم و ضرورت آن را کسی نمیتواند منکر شود.
امیدواریم که جوانهای ما و بچههای ما که زمینه فهم و درک و ایمان دارند، کم کم به خود آیند و از این به بعد به نحوی حرکت کنند که مسئولان و دادگاهها و قضات ما اجبار نداشته باشند که با آخرین مرحله زور که اعدام است، مسائل را حل نمایند. با تنبیههای کوچکتری با درک قضات ما بتوانیم مسأله را حل نماییم. این آخرین مرحله است.
تذکری که میخواهم به مردم مسلمان ایران بدهم، این است که ما امروز نیاز به آمار داریم، یعنی دولت جدید میخواهد برای آینده کشور برنامه ریزی کند و دراین برنامه ریزی روستاها و نقاط محروم اولویت دارند. آماری که به مسئولان مرکز بگوید که نیازهای واقعی روستاها و نقاط محروم چیست؟ وجود ندارد، آمارهای موجود ناقص است. باید بدانیم در یک روستا چه شرایطی هست، از لحاظ جغرافیایی و آب و هوا در چه وضعی است؟ از لحاظ ساختمان و جاده وضعش چگونه است؟ شغل مردم و ممر اعاشه آنها چیست؟ آیا حمام دارند؟ آیا مدرسه دارند؟ یا آب دارند یا ندارند؟ پزشک دارند یا ندارند؟ جمعیت چقدراست؟ خانوادهها چقدرند؟ تعداد باسوادها و بی سوادهای آنها چقدراست؟ همه این مسائل باید روشن شود. خوشبختانه جهاد سازندگی به دنبال همه زحماتی که تاکنون کشیده، آماده شده که از روستاها آمارگیری کند و برای هر روستا یک شناسنامه تهیه کرده که اگر ما ۷۰ هزار روستا یا صدها هزار ده کوچک داشته باشیم به همین تعداد شناسنامه باید تهیه شود و این شناسنامهها به مغزهای الکترونیکی و کامپیوترها داده شود و آنها جواب لازم را بدهند که مسئولان برنامه ریزی کرده و بودجهای که مینویسند و آینده را تنظیم میکنند، بتوانند روی روستاها حساب کنند.
از تمام مردم میخواهیم هنگامی که آمارگیری شروع میشود با صداقت برای باز کردن راه اصلاح، همکاری کنند تا اینکه آمار واقعی مردم، نیازها، امکانات و شرایط اقلیمی مختلف کشورمان را بتوانیم در دست داشته باشیم تا برای آینده تصمیمات درست و صحیحی بگیریم.
خطبه دوم:
بسماللَّه الرحمنالرحیم
اَلْحَمْدُللَّهِ رَبِّ الْعالَمینْ وَالصَّلوةُ عَلی رَسُولِ اللَّهِ وَ عَلیعَلیٍّ اَمیرِالْمُؤمِنینَ وَ عَلی سبْطِیِ الرَّحْمَةَ الْحَسَن وَ الْحُسَینْوَ عَلی عَلیِّ بْنَ الْحُسَیْنْ وَ مُحَمَّد بْنَ عَلیٍّ وَ جَعْفَرْ بْنِ مُحَمَّدْوَ مُوسَی بْنِ جَعْفَرْ وَ عَلیِّ بْنِ مُوسی وَ مُحَمَّد بْنَ عَلیٍّ وَعَلیِّ بْنِمُحَمَّدْ وَالْحَسَنِ بْنِ عَلیّ وَالْخَلَفِ الْهادیالْمَهْدی (عج) صَلَواتُ اللَّهِ عَلَیْهِمُ اَجْمَعینْ.
خطبه دوم درباره مسائل جاری منطقه اسلامی است. وظیفه امام جمعه است که هر هفته مسلمانها را به شرایط اطراف خود آگاه نماید. هم مسائل جاری کشور و هم مسائل جاری خارج کشور.
در داخل کشور مسائل بسیار مهم و پیچیدهای در هفته گذشته نداشتیم به جز آثار حضور وسیع و گسترده شما مردم در انتخابات دوم مهر که رئیس جمهوری انتخاب کردید که از نظر من و با اطلاعاتی که بنده دارم
شایستهترین و مناسبترین فرد برای این جمهوری اسلامی است.
و انتخاب او نمایانگر وجود جامعه اسلامی واقعی است و مخصوصاً اینجا ذکر آن لازم است که ایشان امام جمعه شماست که شما در ظرف یک سال گذشته به خطبهها و آن لحن گرم و ارشادات ایشان تعلق خاطر پیدا نمودهاید که امیدوارم سلامتی ایشان به زودی تکمیل شود و ما رئیس جمهورمان را به عنوان امام جمعه تهران و مرکز هم داشته باشیم که روح اسلام هم همین است. همانطور که می دانید در نظام اسلامی، پیغمبر امام جمعه بود، علی بن ابیطالب هم امام جمعه بود و این مناسبترین انتخاب است.
و مناسبترین نماز جمعه موقعی خواهد بود که شخص دوم مملکت شما و کسی که ۱۶ میلیون رأی اعتماد مردم را همراه خود دارد در این محراب بایستد و صدای او خطبههای او هر هفته برای مردم ارشادگر باشد و چون رئیس جمهور رئیس قوه مجریه است مسئولیتها را با مردم در میان بگذارد که نماز جمعه واقعی و رئیس جمهور واقعی همین است. (تکبیر)
از آثار دیگر این انتخابات و این حضور گسترده و یکپارچه شدن این مردم به خاطر ناملایماتی که دیدهاند این است که بحمدالله جو قدرت و جو حکومت در میان جامعه ما با رفتن ناپاکانی که مزاحم اجرای قانون اسلام بودند، آنقدر سالم و طبیعی شده که به جای قدرت طلبی، حرکت، حرکت مسئولانه است. آن تهمتها که در گذشته به روحانیت میزدند و میگفتند؛ که اینها قدرت طلبند، حالا نمونهاش را میبینید.
آیت الله مهدوی نخست وزیر بسیار متدین و محبوب و ارزش و عالی ما که اعلام کردهاند که برای باز گذاشتن دست رئیس جمهور، استعفا میدهند نمایش یکی از این صحنههاست، آن روزی که بنای رأی گیری بود، ایشان ابتدا خود را کاندید نمودند به خاطر اینکه مبادا صحنه خالی بماند و مبادا وضع طوری شود که مردم نتوانند انتخاب درستی بنمایند، اما هنگامی که متوجه شد من به الکفایه وجود دارد اعلام نمود که بنده دیگر کاندید نیستم و امروز که رئیس جمهور انتخاب شده، رئیس دولت را هیچ کس نمیتواند بر کنار کند.
یعنی قانون اساسی میگوید: رئیس دولت تا زمانی که خودش استعفا نداده باقی است مگر اینکه مجلس او را استیضاح نماید. مجلس به ایشان حداکثر اعتماد دارد همانطور که دیدید در حدود ۱۸۰ رأی به ایشان داد و امروزه در دنیا پست نخست وزیری مقامی نیست که اگر کسی شائبه قدرت خواهی در وجودش باشد به آسانی از آن صرفنظر نماید، آنهایی که قدرت طلبند همه تلاششان این است که به نقطه و جایی برسند، اما این نخست وزیر عارف، متشخص و متعبد برای اینکه دست رئیس جمهور را باز بگذارد و برای اینکه دنیا بفهمد که در بین روحانیت تنازع بر سر قدرت وجود ندارد و قدرت طلبی معنا نمیدهد و آنچه هست بهتر انجام وظیفه نمودن است، نخست وزیر، برخوردش با رئیس جمهور چنین میشود و این نشان میدهد اگر ما در زمان بنی صدر در مورد انتخاب افراد اصرار میکردیم، حساب، حساب مکتب و خدا و دین و آئین بود.
من به این برادر بسیار محترم و متدین و این شخصیت افتخارآمیز دنیای اسلام و انقلابمان جناب مهدوی به خاطر این روحیه و این صفایشان تبریک میگویم. (تکبیر)
و مسأله دیگری از مسائل داخل کشور در این هفته، نامه جوابیه امام عظیم الشأن به مجلس است که ایشان اعتماد بسیار مهمی را به نمایندگان مجلس ابراز فرمودند که برای مجلس افتخار است و برای همه مردم هم افتخار است که نمایندگان منتخبشان تا این حد مورد اعتماد امامند که چنین اختیاری را به مجلس دادهاند و در همین جا من تأکید میکنم و امیدوارم که مجلس بتواند در مراعات کردن اصول و مقررات اسلام آزمایش خوبی بدهد که امام و مردم و حوزههای علمیه و علما را راضی نگه دارد و در همین جا هم اخطار میکنم که ممکن است شیاطینی که اکنون دستاندرکارند و گاهی هم گوشههایش دیده میشود برای ایجاد جو ناسالم شیطنت کنند، به این صورت که بگویند ممکن است افکار تندی در مجلس باشد که حدود مالکیت را بشکند و نزد علما رفته و شیطنت کنند و نظر علما را دچار تردید نمایند و در جامعه جو ناسالم ایجاد کنند.
ما اخطار میکنیم که توجه کنند که امام بعد از یک سال و نیم این مجلس را شناخته و با شناخت کامل این عمل را انجام داده است و مطمئن باشند که مجلس مبراتر از آن است که چپ گرایی کند امیدواریم که با بحث و بررسیهایی که در مجلس و دران محیط باز میشود ما بتوانیم در سایه این اعتماد مجلس و با مراعات دقیق حدود و ثغور اسلام و با توجه به عناوین اولیه و ثانویه هم مشکلات را برطرف کنیم و هم به جامعه اعتماد بدهیم که: برای حدود مالکیتها و فعالیتهای اقتصادی، کشاورزی، صنعتی و حرکتهای تولیدی که در جامعه وجود دارد، قوانین حساب شدهای بگذرانیم و بتوانیم انشاءالله راه حرکت جامع و اشتغال جامعه را باز نماییم.
در رابطه با انقلاب اسلامی در خارج از کشور هم مسائل فراوانی وجود دارد. پیام عظیم امام به حج، در رابطه با جواب نامه آقای مالک خالد پادشاه عربستان، حادثه بسیار مهم سقوط فرعون مصر، حرکت وسیع مسلمانها در تونس، مغرب و مصر و سودان، مجموعه این حوادث و تظاهرات بسیار روشنگرانهای که برادران و خواهران ما امسال در مکه داشتند و استقبالی که مسلمانها در مراسم حج از انقلاب اسلامی ایران نمودند، در آستانه فتح و پیروزی که ما امیدواریم ارتش ما در جبههها و در مرزها بر علیه صدامیها داشته باشند، همه اینها نوید میدهد به اینکه جامعه انقلابی و اسلامی ما در حال شکستن مشکلات، یکی پس از دیگری میباشد و سدها را از مقابل خود برداشته و گامهای اساسی را به سوی هدف اصلی و اساسی خود که معرفی اسلام به عنوان یک آئین و دین انقلابی سوی هدف اصلی و اساسی که معرفی اسلام به عنوان یک آئین و دین انقلابی و مکتب حیاتبخش است، نزدیک میشود.
برادران و خواهران مسأله بسیار مهم است که شما در مراکش، در الجزایر، در تونس، در غرب آنسوی دنیا که به هیچ وجه صدای ما به آنجا نمیرسد حرکتی ببینید که با الهام از انقلاب اسلامی ایران باشد. این مهم است که ملت مصر که در دورانهای اخیر همیشه پیش قراول انقلابها بوده امروز با الهام از ایران و از انقلاب اسلامی ایران حرکت کند، بسیار باشکوه است که مساجد مصر، مساجد سودان، دانشگاههای مصر و سودان و تونس و مغرب مرکزی برای شعار اسلامی شده وسیلهای برای معرفی اسلام از زبان ما و از راه انقلاب ما و با سنبل انقلاب ما، امام خمینی رهبر و بنیانگزار جمهوری اسلامی بشود.
این راهی است که ما از اول به آن صدور انقلاب میگفتیم روی هم رفته با مجموعه مطالعات و گزارشاتی که این هفته داشتم و دوستان دیگر هم در جریان بودند توجه کردیم و دشمنان ما در دنیا هم متوجه شدند که منظور ما از صدور انقلاب چه بود و آنچه که از آن میترسیدند به طرفشان در حال حرکت است و این برای ما بسیار جالب و امیدوار کننده است؛ یعنی اگر ما در اینجا دچار جنگ و تروریسم و ضد انقلاب و مشکلات دیگر هستیم، خوشحالیم که فکرمان دروازههای ایران را شکسته، در داخل عراق این روزها حرکتهای خوبی میبینیم، مردم عراق به آینده امیدوار میشوند فتح ارتش ما در دروازههای آبادان، ملت عراق را خوشحال کرده و به آنها نشان داده است، دشمن وحشت زده شده در سراسر دنیا در حال عوض کردن محاسبات خود هستند و توطئههای جدید به سراغ ما خواهد آمد، مطمئن باشید. آمریکا که به آسانی به کسی آواکس نمیدهد به سرعت به مصر آواکس داده و اسرائیل هم که اگر یک تانک به مصر میدادند عصبانی میشد، دیروز خوشحال شده که به مصر آواکس دادهاند. احساس خطر میکند که حاضراست آواکس در اختیار یک کشور در گذشته انقلابی و دچار دیکتاتوری امروز بگذارد و این مهم است. اینکه در کویت برای ما توطئه میچینند و تجاوز وجود نداشته را اینگونه بزرگ جلوه میدهند و همه بلندگوهای غربی به جای محکوم کردن عراق، ایران را محکوم میکنند، باز نمونهای از همین توطئههاست. احساس خطر و احساس پیشرفت انقلاب اسلامی است و با این شرایط ما ان شاء الله راهمان را باز کردهایم و به آنجا که میخواستیم برویم، به راه افتادهایم و امیدواریم که این راه و این موفقیتها ادامه داشته باشد.
در خاتمه از حضور جمع نسبتاً قابل توجهی از برادران کردمان در نماز جمعه ابراز خوشحالی و تشکر میکنم که این همه یکی از نمونههای جا افتادن انقلاب اسلامی است که کردستان به طوری که اطلاع دارید در انتخابات ریاست جمهوری به طور بی سابقهای در دو هفته قبل شرکت نمود؛ یعنی مردم کردستان از ضد انقلاب مأیوس شدند و حضور این عزیزان در نماز جمعه تهران سوغاتی ایست که من برای برادران و خواهران کرد از این تریبون اعلام میکنم که ما امیدواریم آن سدی که ضد انقلاب بین کردها و مرکز کشیده بود و اجازه نمیداد که مرکز برای آنها خدمت نماید، برداشته شود و ما بتوانیم درانجا وظائف دولت را انجام بدهیم.
اَعُوذُ باللَّهِ مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجیم.
بسمِاللَّهِ الرَّحمنِ الرَّحیم.
اِذا جَاءَ نَصْرُاللَّهِ وَ الْفَتْحُ/ وَ رَاَیْتَ النَّاسَ یَدْخُلُونَ فِیدینِاللَّهِ اَفْواجًا/ فَسَبِّحْ بحَمْد رَبِّکَ وَ اسْتَغْفِرْهُ اِنَّهُ کانَ تَوَّابًا.