خطبه اول
بسْمِاللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم
اَلْحَمْدُلِلّهِ رَبِّ الْعالَمینَ، وَالصَّلوةُ وَالسَّلامُ عَلی رَسُولِ اللَّهِ وَالِهِ الْأَئِمَّةِ الْمَعْصُومینَ. أَعُوذُ باللَّهِ مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجیمِ،
»و اَنْ یَسْتَعْفِفْنَ خَیْرٌ لَهُنَّ«، »عِبادُاللَّهُ اُوصیکُمْ بتَقْوَی اللَّه«.
در بحث حقوق خانمها در جامعه و عدالت اسلامی، بحث به استحکام خانواده در رابطه با کار و شغل خانمها رسید و بعد یکی از عوامل استحکام خانواده را عفاف و زندگی صحیح خانمها معرفی کردیم که بحث به لباس منتهی شد.
وعده دادم که یکی دوخطبه هم راجع به ستروپوشش خانمها که جزء مسایل مهم روز ما و دنیاست و مخصوصاً این مسأله برای دنیای اسلام اهمیت و در سرنوشت جوامع اسلامی تأثیر زیادی دارد اختصاص بدهم. لذا یکی دو خطبه را به بحث پیرامون حجاب و پوشش خانمها اختصاص خواهم داد.
این بحث از جهتی مستقلاً هم در بحث عدالت اجتماعی میگنجد، چون ادعای مخالفان اسلام این است که لباسی که اسلام برای خانمها در نظر گرفته، به خاطر آزادی که آقایان دارند و محدودیتی که برای خانمها هست، خلاف عدالت است.
بنابراین، اگر در بحث خانواده هم نبودیم، خود لباس زن به عنوان یکی از بحثهای مسأله عدالت قابل طرح بود که هم میتوانستیم جزء بحث عدالت اجتماعی به حساب آوریم و هم اینکه در بحث استحکام خانواده به یک عامل بسیار مهمی - که کیفیت پوشش خانمهاست - بپردازیم[t1].
اصولاً مسأله پوشش خانمها و حجاب چیز تازهای نیست که بحث آن مال زمان ما و یا حتی منحصراً از اسلام و در زمان پیامبر اسلام باشد. این یک بحث قدیمی و دارای تاریخی قدیمی است، منتها اسلام در اینجا مستقلاً دارای معارفی است که تا آنجایی که ما عقلمان میرسد، منطقیترین و سالمترین روش را در تمام روشهای موجود دنیا دارد. من در بحث مقایسهای و تطبیقی به وضعیت شرق و غرب میپردازم، چون حالا ما نمیخواهیم سراغ مکتبهای قدیم برویم که فعلاً مطرح نیستند.
امروز دو چیز بیشتر مطرح نیست و شاید به یک صورتی سه چیز: یکی بیحجابی کامل و عریانی زن است که امروز مروّج آن دنیای غرب است و دنیای شرق هم دنباله رو آن است و متأسفانه کشورهای اسلامی هم دنبال آنها هستند.
یکی هم پوشش زن است که این دارای دو بخش است: یک نوع پوششی است که اسلام از ما خواسته و یک نوع پوششی که افکار ناصحیح میخواهد برجامعه تحمیل کند که یک نوع پوشش افراطی است که گرچه تا حدود زیادی اسلامی است، ولی آن مجموعه را به عنوان اسلام نمیشود تحمیل کرد.
بنابراین در این بحث، ما دو طرف داریم: یک طرف غربیها و شرقیهای ضدحجاب هستند و طرف دیگر بحث، خودمانیهایی هستند که حجاب اسلامی را به شکل مشروعش و آن جوری که خواسته اسلام بوده و متن اسلام است، کافی نمیدانند و به عنوان احتیاط میخواهند به گونه دیگری با حجاب برخورد کنند که این هم مایه دردسر است که ما باید آن حکم خالص اسلامی را اینجا عرض کنیم.
حالا که جامعه اسلامی میخواهد زندگی اسلامی داشته باشد و بناست همه شؤون کشور اسلامی باشد، نمیشود که ما در مسأله حجاب یک راه افراطی را پیش گیریم که نتوانیم معارف اسلامی را در دنیا پیاده کنیم و این به عنوان یک سد در مقابل ما جلوه کند. اسلام را ما به عنوان یک دین جهانی و دینی که قدرت اداره کل جهان را دارد و بلکه منحصراً همین مکتب میتواند دنیا را اداره کند، داریم رویش کار میکنیم و به آن متکی هستیم و بنابراین در این مسأله نمیتوانیم تابع افکاری باشیم که خودشان را به اسلام بند میکنند و شاید هم میخواهند کاسه داغتر از آش باشند.
تا آنجایی که اخیراً من مطالعه کردهام و در گذشته بهترین اثری که تابه حال درباره این مسأله دیدم، نوشتههای شهید مطهری است که انصافاً جامع و کامل است و اگر این طوری بود که این نوشتهها در اختیار همه مردم بود و همه میخواندند، هیچ احتیاجی نداشتیم که در نمازجمعه بحث کنیم.
ولی چون مطمئنیم که بخش عظیمی از مردم ما فرصت کتاب خوانی را ندارند و یا اینکه دسترسی به آن کتابها ندارند و یا قدرت فهم آن کتابها را ندارند، اکثریت مردم نیاز دارند که این مسأله خلاصه به آنها گفته شود.
من خودم همین جا عرض میکنم که از کتاب و نوشتههای شهید مطهری و قبلاً هم از افکار ایشان که با هم بحث میکردیم، از شیوه برخورد ایشان با این مسایل استفادههای زیادی بردم. ایشان در یک جایی میفرماید که اصلاً کلمه حجاب که الان برای این مصطلح است، خود این انحرافی است.
برای ایشان قضیه یک کمی مشکوک است که چطور شده که این بحث به عنوان حجاب مطرح است. این بحث باید به عنوان سترو پوشش مطرح باشد نه تحت عنوان حجاب، چون کلمه حجاب تداعی یک معنای دیگری است که دشمنان اسلام میخواهند ما را به آن متهم کنند.
یک نظریهای است که امروز رایج است و همین امروز قبل از اینکه به نماز جمعه بیایم، وقتی تلکسها و گزارشها را برایم آوردند دیدم که یک تلکس طولانی هم روی تلکس بینالمللی آمده است که از سه نفر خانم مسلمان فرانسوی مطالبی را نقل میکند. این سه نفر خانم فرانسوی در طول این تاریخ معاصر مسلمان شدهاند و معروف و چهرههای مشخصی هستند. با اینها مصاحبه کردهاند. اینها دارند دفاع میکنند که این جور که شما خیال میکنید، اسلام نمیخواهد زن را منزوی و پردهنشین و از جامعه دور کند.
یکی از آنها میگوید دارم کار میکنم و دیگری میگوید بنگاه انتشاراتی دارم و سومی میگوید من با شوهر و بچههایم چه جوری هستم. به گونهای در دنیا القا شده که مسلمانان نیاز دارند دفاع کنند که اسلام زن را از بدنه جامعه جدا نکرده و او را حبس و محاصره ننموده است.
یک خبرنگار مصری که به ایران سفر کرده است، پس از بازگشت به مصر مقالاتی راجع به ایران نوشته که یک بخش آن مربوط به زنهاست. نوشته است که چیزهایی که اینجا به ما گفتند، این بود که ایران که انقلاب کرده، زنها را از ادارات، دانشگاهها و مدرسهها جمع کرده و همه آنها را در خانهها و با چادر مشکی حبس کرده است. او میگوید: من با این دید وقتی سوار هواپیمای ایران شدم، دیدم که خانمهای مهماندار به خوبی دارند مهمانداری میکنند، منتها با یک تفاوت که دیگر عشوه و ناز و خودفروشی در هواپیماهای ایرانی نیست.
بعد، از حضور خانمها در نمازجمعه، ادارات، مجلس، جبههها و پشت جبههها سخن میگوید. این حرفهای یک روزنامهنگار مصری است که خودش هم مسلمان است و در مصر هم حجاب هست. ببینید که مسأله این جوری برای دنیا مطرح است که حجاب معنایش محصور کردن خانمهاست. در بعضی از موارد هم آنهایی که خیلی مغرضند و بیشتر مایههای کار مال صهیونیستهاست، تبلیغات آنها تداعی حرمسراست که در سایر جاها بوده و زنها را در حرمها حبس میکردند، به طوری که رابطهشان را به کلی از دنیا قطع میکردند و فقط از طریق خواجهها میتوانستند ارتباط با مردها داشته باشند. این مسایل الان تداعی میشود و لذا برای ما به عنوان یک مسلمان و خطیبی که اسلام را معرفی میکند و آن هم از تریبون نماز جمعهای که شنونده خارج از محیط اسلامی خودمان هم دارد، این بحث یک بحث جدی است.
مرحوم استاد شهید مطهری میگویند: کلمه حجاب لفظ مناسبی برای این بحث نیست؛ چون معنای حجاب در زبان عرب این لباس نیست؛ پرده و یک نوع فاصله است و در قرآن کلمه حجاب آمده، اما در جایی آمده که مناسب همان بوده، در آیاتی که مربوط به حجاب است. بحث سر این است که پوشش و لباس چگونه باشد و این جوری بحث کرده است.
فقط در مورد خانمهای پیغمبر این جمله هست که به مردم میگوید: شما وقتی میخواهید با همسران پیغمبر تماس بگیرید، از پشت حجاب با آنها حرف بزنید. آنجا پرده و فاصله بوده و خانههای پیغمبر هم مثل خانههای امروز ما که نبوده است. هر خانمی در یک اتاق زندگی میکرده است. مردم وقتی یک کاری با خانمها داشتند، به طبیعت عروبت و سادگی عربستان در هر شرایطی وارد اتاق میشدند و این مایه دردسر شده بود. دستور شد که وقتی میخواهید با آنها حرف بزنید، از پشت پرده تماس بگیرید. به علاوه زنان پیغمبر یک دستور خاص خودشان را دارند که کلمه حجاب برای آنان هم صدق میکند و قرآن به آنها میفرماید که شما مثل سایر زنها نیستید.
آنها شرایطی خاصی داشتند و به خاطر موقعیت سیاسی و اجتماعی که آثارش هم بعداً روشن شد، یک محدودیتهایی داشتند که برای آنان بیشتر تأکید شده است.
به هر حال کم کم این کلمه حجاب در فقه و مخصوصاً در کتب اخیر و ادبیات ما هم با همین تعبیر میآید و تقدسی هم کسب کرده و ما نمیتوانیم خودمان را از این کلمه جدا کنیم و تا با ستر و پوشش دوباره به جای حجاب انس بگیریم، طولانی خواهد بود. ولی ذکر این نکته بسیار خوب است که بدانیم همین حجابی که الان ما داریم بحث میکنیم، پردهنشینی و انزوا نیست، بحث پوشش وستر است.
در مورد تاریخ این حجاب و مخصوصاً مربوط به اسلام هم چند کلمه باید در این بحث عرض کنیم. مستشرقین و آنهایی که از خارج خواستهاند درباره اسلام تحقیق کنند، نوعاً این طوری فکر کردهاند که حجاب برای اسلام یک سنّت وارداتی است و گفتهاند در مدنیّتهای غیراسلامی مثل یهود و ایرانیان در زمان ساسانیان دستورات سختی در مورد ستر خانمها داشتند؛ البته نه همه ایرانیها بلکه خانوادههای اشرافی و سلطنتی، والاّ نوع مردم که خانمهایشان کار میکردند، حجاب نداشتند. رومیها و هندیها حجابهای سختی داشتند و تحلیل اینها این است که میگویند: وقتی مسلمانها پیروز شدند و با اینها مختلط شدند، فهمیدند که این رسم خوبی است و کم کم این رسم به داخل کشورهای اسلامی آمد و مسلمانها هم این حجاب را گرفتند!
این حرف بسیار حرف ناصحیحی است. کسانی این حرفها را میزنند که قرآن را نخواندهاند. حداقلش این است وقتی یک محقق میخواهد حرفی در این مورد بزند، باید قرآن را بخواند و ببیند که قرآن راجع به خانمها چه میگوید. قرآن که قبل از اختلاط مسلمانان به اینها نازل شده و هنوز مسلمانان به ایران و روم نرفته بودند و با هندیها تماسی نداشتند. بله، یهودیها در مدینه با مسلمانان این تماس را داشتند. ولی آن حجابی که مسلمانها انتخاب کردند، هیچ شباهتی با حجاب یهودیها نداشت. شاید یک قسمت حرفشان درست باشد و آن اینکه شیوه خاصی که کم کم در خانوادههای متشرعه اسلامی پیدا شد و کسانی که به طور جدی میخواستند عفاف اسلامی را رعایت کنند، (مثلاً در خانوادههای علمای بزرگ و شخصیتهای اسلامی که به کلی خانوادهشان را از همه جا، از مدرسه و ارتباط با مردم، از حرف زدن در جامعه، از خرید کردن در بازار قطع میکردند) شاید این شدت عملی که در مورد حجاب دیده میشود، قبول کنیم که این کم کم براثر اختلاط مسلمانها با غیر مسلمانها پیش آمده باشد.
اما اصل مسأله این طور نیست. در خود عربستان حجاب نبوده. موقعی که پیامبر اکرم(ص) مبعوث میشوند، سنّت عربی حجاب نبوده. یهودیها حجاب داشتند و مردم غیریهودی عرب آزاد بودند. بعضیها چیزهایی سرشان میکردند و بعضیها اصلاً چیزی سرشان نمیکردند و انواع و اقسام آرایشها در آنجا بوده. این فیلمهایی که گاهی از آنجا نشان میدهند، یک مقدارش تحقیق تاریخی است که اینها کردهاند. خانمها به صور مختلف در جامعه بودهاند. تا پیغمبر در مکه هم بوده، حجاب و ستر به آن معنا نبوده است.
در سال اول و دوم هم در مدینه حجاب نبوده. آیات حجاب وقتی نازل میشود، چند سال از هجرت پیغمبر گذشته و دستور حجاب داده میشود. در شأن نزول یک روایت معروفی است که حالا معلوم نیست که این طوری باشد، اما به هرحال در شأن نزول میگویند: یکی از مسلمانهای خوب در کوچه میرفت. در نقطه مقابلش یک خانم جوان و زیبایی میآمد. آن خانم به شیوه همان اعراب آنجا روسریاش را از پشت گوشهایش به پشت سرش آویزان کرده بود و سینه و گردنش پیدا بود. توجه این آقا به این خانم جلب شد. همین طور که پس سرش را نگاه میکرد و راه میرفت، سرش توی کوچههای تنگ مدینه به یک چوب و استخوانی که از دیوار درآمده بود، خورد و صورتش را برید و خون از صورتش جاری شد.
توجه کرد که عجب کار بدی شد. در همان وضع خونین خدمت پیغمبر رفت و گفت آقا ما این جوری کردیم. روایت میگوید بعد در اینجا آیات حجاب که در سوره نور آمده، نازل شد. حالا شأن نزول این باشد و یا چیز دیگری ما کاری نداریم.
تحقیقاً این جوری بوده که در زمان نزول قرآن تکلیف حجاب برای مسلمانها نبود. زنهایی بودند که خودشان حیای ذاتی داشتند و نوعی حجاب برای خودشان انتخاب میکردند. بنابراین این برنامه از خود قرآن جوشیده و از هیچ جا الهام نگرفته است. دستور حجابی هم که با کلماتی که در لابهلای آیات حجاب ما میبینیم که فلسفه حجاب را هم خود آیات میگوید و توضیحاتی که پیغمبر اکرم(ص) دادند، مسایل را روشن میکند که بر اساس حفظ اصالت خانمها، خانواده، استحکام جامعه و همین بحثهایی است که همین امروز ما داریم. اینها در کلمات، با هدف سلامت جامعه و حفظ حقوق خانمها به این صورت ترسیم شده است. این ستری که در قرآن تقریباً حدود آن روشن است، روایات و عمل خانواده پیغمبر، خانواده علی بن ابیطالب، ائمه ما که مفسر قرآن هستند و خانوادههای صحابه پیغمبر مبیّن کار است. الحمدللَّه به اندازه کافی سند برای این مطلب داریم که حد حجاب چیست.
من خیال میکنم که اگر این حد درست در جامعه ما جا بیفتد و جامعه ما این حد حجاب را درک کند، ما مشکل مبارزه با بیحجابی و عریانی نخواهیم داشت. مردم به آسانی این را میپسندند و قبول و عمل میکنند و از چیزهایی که امروز قابل صدور است، این است.
دردهایی که امروز دنیای غرب و شرق دارد و گرفتاریهایی که آنان امروز از این ناحیه دارند و به صورت درد بیدرمان برایشان جلوه میکند، اگر حجاب اسلامی به این صورتی که در مکتب شیعه ترسیم شده، با حدودش درست در جامعه پیاده شود، افراط چیهای ما مسأله را خراب نکنند، حزب اللهیهای ما برخوردهای نامناسب نکنند و حدود را ما مراعات کنیم، خانمهای عاقل دنیا به سرعت زیر بار این طرز زندگی و طرز تفکر میروند و متفکران دنیا که امروز دلشان از وضع موجود پر از خون است، به این طرف میآیند و این به نظر من یک وسیله صدور انقلاب است.
البته شرط آن این است که ما درست برخورد کنیم، یعنی واقعاً این سترو پوشش اسلامی را همان طور که پیغمبر خواسته است رعایت کنیم. دیگر ما که از پیغمبر متدینتر نیستیم. همان طوری که پیغمبر خواسته، لااقل در موارد وجوب و حدود و قیود قبول کنیم. حالا عدهای خواستند یک قدری بهتر احتیاط کنند، آنها دیگران را تخطئه نکنند و نگویند آنها بیحجاب هستند. خودشان بگویند که ما این جوری میخواهیم زندگی کنیم. آن دیگر مسایل شخصی خودشان است.
این مسأله در صدر اسلام هم بوده و اختصاص به دوران ما هم ندارد. درست در زمان پیغمبر هم همین افراط و تفریط بوده و همین مسایل آن موقع هم مطرح میشده و مورد بحث بوده است.
دنیا از وضعی که دارد، خسته است. در نشریات جدیدی که به دست من رسیده و آنها را خواندهام، مسألهای که دادستان کل آمریکا اخیراً مطرح کرده است، خیلی جالب است که بشنوید تا ببینید که دنیا تشنه این حرف است و دنبال این حرفها خواهد آمد.
دادستان کل آمریکا اخیراً یک گزارش جامعی در مورد وضع سکس و روابط خانمها و آقایان در آمریکا منتشر کرده و یک اخطار شدیدی کرده که پیش بینی میشود به عنوان انقلاب دوم در آمریکا مطرح شود. اینکه میگوییم انقلاب دوم، چون یک انقلاب اولی هم اینها دارند که مال حدود 20 سال پیش و زمان کِندی است. این آقا در یک گزارشی که مدعی است متکی به یک کار طولانی و پرخرجی است که روی آن کردهاند، میگوید: در این گزارش 2375 مجله، 725 کتاب و 2370 فیلم سکسی و جنسی مورد بررسی قرار گرفته و روی آثار آن نیز بحث شده است.
92 توصیه در این گزارش دادستان کل آمریکا به آمریکاییها شده که روح قضیه اخطاری است که جامعه آمریکا دارد منفجر میشود. حالا جالب این است که این انقلاب دومی که اسم آن را گذاشتهاند، آن روزی که کندی آن کار آزادی را خواست راه بیندازد، (کندی بزرگ پیشتاز آزادی جنسی در آمریکا بوده) اسم آن را انقلاب جنسی گذاشتند و آن چنان هم آمریکاییها دنبال آن راه افتادند و آمریکا در مسأله سکس آن قدر شورش را در آورده که امروز در تعبیر خودشان صنعت سکس مطرح هست و دیگر کسی مسأله آن را مطرح نمیکند و به صورت صنعت سکس به خاطر انواع فیلمهای متنوعی که به صور مختلف توسط کمپانیهای عظیمی که با میلیارد میلیارد سرمایه وارد این میدان شدهاند، تهیه میشود و امروز مشکل آمریکا مبارزه با این کمپانیها و مجلاتی است که تیراژ آنها 5 و 10 میلیون و فیلمهایی است که گوشههایی از آن را در اینجا دیدهایم.
این زندگی آمریکاییهاست. امروز کلیسای آمریکا، محافظهکاران آمریکا و مخصوصاً حزب جمهوریخواه آمریکا پشت سر این قضیه افتادهاند که این مشکل را حل کنند و این برنامه جدیدی که رئیس جمهور آمریکا با مکزیک شروع کرده، میگویند مربوط به همین قضیه است.
مهمتر از این، مسألهای است که در پارلمان اروپا مطرح است. الان پارلمان اروپا دارد یک کار وسیعی درباره همین مشکل اجتماعی خانمها در جامعه اروپایی میکند که در یکی از بحثهای بعدی آن را بیان خواهم کرد. ببینید که دنیا به جای خوبی نرسیده و در این مسأله گرفتار شده است.
بچهها و خانمهای بیسرپرست، کثافت کاریهایی که میشود، بیاعتمادی که هست و مخصوصاً برای اینکه شما ارزش معارف اسلامی را بدانید، مخصوصاً من این بحث را با وضعیت جاهایی که امروز به اصطلاح متمدن محسوب میشوند، مخلوط میکنم. بنابراین ما اگر روی این مسأله درست کار کنیم و بتوانیم با این معارف اسلام یک جامعه مستحکمی از این جهت درست کنیم و بتوانیم سلامت خانه، خانم، آقا، مدرسه، دانشگاه، اداره و همه شؤون جامعه را از این جهت حفظ کنیم، دنیا چهار چشمی دارد به ما نگاه میکند.
البته یک عدهای شهوتران در دنیا هستند که با این کارها مخالف هستند و جلوی ما میایستند و سر و صدا راه میاندازند و همین حالا هم دارند مسخره میکنند، ولی متفکرین دنیا الان نگاه میکنند تا ببینند که ما در این مسأله چه خواهیم کرد.
در داخل کشور هم مسأله این جوری نیست. همه این خانمهایی که میبینید، خیلیهایشان اهل نظر و فکر هستند و اگر قضیه درست مطرح شود، اینها میپذیرند. ولی شرطش این است که به گونهای مطرح شود که ما بتوانیم همان را که اسلام خواسته اجرا کنیم و زن را از خاصیت عنصر اجتماعی که بخش عظیمی از کارهای اجتماعی را میتواند برعهده بگیرد، نیندازیم؛ که این کار را نخواهیم کرد و تا حالا هم نکردهایم. و دنیا هم بداند که همین امروزی که من این حرفها را میزنم 35% کارکنان دولت ما مخصوصاً در آموزش و پرورش خانمها هستند. این آمار قسمت عظیمی از کارکنان دولت است.
در جامعه ما بنای این حرفها که خانمها از حضور در اجتماع منع شوند، نیست. بنا این است که حضور در جامعه را سالم مطرح کنیم. یکی از اشتباهات این است که این مسأله را تحت عنوان آزادی زن مطرح کردند. اصلاً ما نباید اجازه دهیم که این بحث به عنوان آزادی زن مطرح شود. معکوس این باید مطرح شود.
هدف اصلی قضیه این بوده که آزادی مردان برای استمتاع مجانی از خانمها و استمتاع بیحساب و خارج از محیط خانواده و دور از چشم همسران خودشان باشد. اصل مسأله این است، ولی قضیه را به صورت آزادی زن مطرح کردند. حالا در این بحث خواهیم فهمید زنانی که گرفتار عریانی هستند، آزادند و یا اینکه محدود و محبوس و گرفتار هزار قید و بند و شرط هستند که پدرشان را دارد در میآورد و وقت و حیثیتشان را میگیرد و چه گرفتاریهایی برای اینها هست. آزادی خانمها مطرح نیست.
اصلاً یکی از کارهای انحرافی این است که در گذشته هر وقت میخواستند بحث ستر و پوشش و حجاب بکنند، به عنوان بحث آزادی زن بوده. آزادی زن به این بحث مربوط نیست. یک خانم محجبه اسلامی که همه حقوق اسلامی را داشته باشد، در جامعه از آزادترین انسانها میتواند به حساب آید و آن قدر قید و بندش کم است که مردها چند برابر از او بیشتر قید دارند.
در صدر اسلام یکی از کسانی که سخت با این مسایل درگیر میشد، خلیفه دوم، عمربن خطّاب، بود. ایشان در این مسأله متعصب بود و خیلی سخت گیر بود. یک شب در یکی از کوچههای مدینه با یکی از خانمهای پیغمبر برخورد کرد. دید خانم پیغمبر در شب بیرون آمده به او اعتراض کرد و گفت: شما مثل زنهای معمولی نیستید، برگردید به خانه. و آن زن را که سوده نام داشت به خانه برگرداند. وقتی همسر پیغمبر برگشت پیغمبر داشتند شام میخوردند. به اتاق پیغمبر رفت و شکایت کرد که عمر مرا برگردانده است. آقا ما حق بیرون رفتن نداریم؟. در روایت دارد که همان موقع وحی بر پیغمبر نازل شد و پیغمبر وقتی از حالت وحی بیرون آمدند، فرمودند که خداوند اجازه داده که شما برای احتیاجاتتان از خانهها بیرون روید. چه کسی گفته شما بیرون نروید؟
از امام هفتم روایتی است که ایشان میفرمایند: پدرم، مادرم را میفرستاد و او کارهای مردم مدینه را انجام میداد. لابد مقصود از کارها کمک به ضعفا بوده است. این طور نبوده که خانمهای متشخص و شخصیتهای دنیا بیرون نیایند. پیغمبر اکرم(ص) در همه سفرهای جنگی یک یا دو تن از همسرانشان را با خودشان میبردند. شما میدانید در این شرایطی که ما هستیم و با اتومبیل، قطار و هواپیما میتوانیم به میدان جنگ وارد شویم، با امکاناتی که الان هست، یک خانم نمیتواند در میدان جنگ به همراه اردو به این صورتی که ما خیال میکنیم خانمهای مسلمان باید بیرون بیایند، برود (ما که نه، البته بعضی از افراطیها).
در یک حدیثی است وقتی پیغمبر وارد خانه حضرت زهرا میشوند و جابر هم همراهشان بوده و اجازه میخواهد که داخل شود، حضرت زهرا(س) میفرمایند که من چیزی روی سرم نیست. (حضرت زهرا(س) فهمیدند که کسی همراه پیامبر است. پرسیدند کسی همراهتان هست؟ فرمودند بله جابر است). حضرت فرمودند: شما ملافهتان را برسرتان بکشید. و حضرت پیغمبر با جابر وارد میشوند. وقتی وارد میشوند، چشم جابر به صورت زهرا میافتد.
روایت معروفی است که جابر میگوید: حضرت زهرا آن چنان رنگش پریده بود که مثل شکم ملخ زرد بود. پرسید که چرا این جور رنگتان پریده؟ حضرت زهرا گفتند: از گرسنگی است. شرایط مدینه این جوری بود. آن وقت دائماً جنگ بود و شرایطی میشد که نان و غذا نبود و طبعاً آنها هم مثل دیگران گرسنه میماندند.
خوب، این مسأله نشان میدهد که روابط این جوری نبوده. این ملاقات بعد از نزول آیات حجاب است. کلاًّ ما دنبال دو جهت هستیم: یک جهت صحبت ما که بیشتر روی آن صحبت خواهم کرد، وجوب این مقدار پوششی که الان مطرح است میباشد.
پوششی که فقهای ما، و اهل سنّت به اجماع نظر دادهاند (به جز یک نفر از علمای اهل سنّت که جمله مشتبهی دارد) آنچه که پوشش آن واجب است، وجه و کفین از آن مستثنا است. البته نگاه کردن مسأله جداگانهای است و این را نباید مخلوط کنیم. الان وظیفه زن را میگوییم. یعنی دو دست و صورت. وجه که میگوییم، یعنی همه صورت و فقط چشم و پیشانی و گونهها نیست.
همان قدری که وقتی وضو میگیریم باید صورتمان را بشوریم، میتواند بیرون باشد. چادر در اسلام به عنوان یک حجاب منحصر به فرد مطرح نیست. نه اینکه اسلامی نیست، چادر کاملاً اسلامی است و حجاب و پوشش بسیار خوبی هم هست و ما کسانی را که چادر دارند، تشویق میکنیم. اما این منحصر نیست، یعنی این اصطلاحی که به خانمهای مانتویی و روسری دار میگویند بیحجاب، اصطلاح درستی نیست. بیحجابی به آن معنای انحرافی که گفتم، ممکن است درست باشد.
اما از نظر اسلامی اینها بیستر و بدون پوشش نیستند. باید گردن و سینهها و دستها تا مچ پوشیده باشد و اگر شیوه لباس پوشیدن که حدود آن را بعداً توضیح خواهیم داد، صحیح باشد و لباس مناسب باشد، این خانمها حجاب دارند.
ما اگر بخواهیم درباره اسلام سخت گیری کنیم، نمیتوانیم اسلام را اجرا کنیم. اگر بعضی از آقایان این طوری بخواهند برخورد کنند، به اسلام ضرر میزنند. چیزی گفتهاند که خدا نخواسته است و کمتر از آن است که خدا خواسته و بیشتر از آن است که پیغمبر و حضرت زهرا(س) و زینب(س) عمل میکردهاند.
یا یک نوع سختگیریهای بیحسابی که ما میبینیم این مبارزین با منکرات میکنند، درست نیست. ما اگر بخواهیم اسلام را اجرا کنیم، باید مجموعه اسلام را اجرا کنیم. شما اگر بخواهید بخشی از اسلام را اجرا کنید و بخشی از آن را نادیده بگیرید، به اسلام ضربه زدهاید.
این کار خودش اصلاً کفر است و خاصیت کفر را دارد. اسلام اگر این سختگیریها را در مسأله پوشش خانمها و روابط انسانها کرده است، در کنار آن هم یک آزادیها و تسهیلاتی قرار داده است. تسهیلات ازدواج را قرار داده که من در بحثهای مفصلی در خطبههای گذشته راجع به آن صحبت کردهام.
جامعه اسلامی به گونهای است که اگر ما مسلمان باشیم و جامعهمان اسلامی باشد، نمیشود که یک جوانی به مسایل جنسی تمایل پیدا کند و در دسترس نباشد. یک چنین چیزی نمیشود. منتها ما یک جوری کردهایم که برای رسیدن به امیال جنسی باید از هفت دروازه عبور کرد تا جوانها بتوانند این کار را انجام بدهند و اینها هم تبعات آن است.
من فکر میکنم که ما این دوتا را با هم نمیتوانیم اجرا کنیم. اگر بخواهیم اجرا کنیم، باید یک مسلمان واقعی باشیم. یعنی یک جوانی که دارد در دانشگاه درس میخواند و احساس میکند که تحت فشار غریزه جنسی است، اصلاً مغزش نمیکشد و نمیتواند درس بخواند. باید یک جوری باشد که اگر خواست، نیازش را برطرف کند. این همه زنان بدون شوهر و بیسرپرست در کشور هستند و آنها هم نیاز دارند و اگر عیبی نداشته باشد، چه مشکلی هست اگر اینها ازدواج موقت کنند.
خوب، اسلام این جوری آن احکام را آورده. اگر بخواهیم جلوی بیبندوباری را بگیریم، اینها با هم است. شما یک طرف آن را ببندید، ازدواج دائمی هم که بدون خانه، مهریه و امکانات هم که نمیشود، پس این محکوم است که از سن 15 سالگی تا 25 سالگی تمام این مد ت را به رهبانیت و تحت فشار غریزه جنسی بگذارند که این برای جوانها جنون میآورد.
در گزارشهای معمولی که مأمورین مبارزه با منکرات برای ما میفرستند و یا پروندههایی که گاهی میبینیم، مشاهده میکنیم که به گونهای برخورد میکنند که کاملاً غیر اسلامی است. یک زن و مردی را در ماشین میبینند، ماشین را نگه میدارند و بازجویی میکنند که شما دو نفر با هم محرم هستید یانه؟ شما چه حق دارید از اینها بپرسید که محرم هستند یا نه؟ در کشور اسلامی دو نفر مسلمان در ماشین نشستهاند، لابد محرم هستند.
کسی را میگیرند که مثلاً حجابش ضعیف بوده، میبرند آنجا و تحت فشار بازجویی میکنند که شما نعوذباللَّه زنا کردهاید و پرونده زنا برای او درست میکنند و به دادگاه میفرستند. خوب، این برای شما حد دارد. مگر میشود همین طور به کسی آدم نسبت بدهد که شما چه کردهاید؟ ببینید حکم شرعی این است. اگر یک کسی متهم بود و او را برای اتهام زنا آوردند و یک کسی شهادت داد و گفت من به چشم خودم دیدم که این آقا و خانم دارند عمل خلاف انجام میدهند، اگر تنهایی بود، این را حد میزنند، یعنی کسی که این حرف را زده، حد میخورد، نه کسی که متهم است. باید چهار عادل بیایند در دادگاه شهادت بدهند و بگویند ما به چشم خودمان دیدیم که این آقا و این خانم این عمل را انجام دادند. اگر چنین چیزی شد، آن طرف را حد زنا میزنند.
یک جوری الان بعضی از افراطیهای ما درست کردند که بیرون خیال میکنند هر کس در خیابان قدری کج راه میرفت، این را میشود به این اتهام شلاق زد! البته یک مسأله دیگری است که افرادی را که بد عمل میکنند، تنبیه میکنند که این بحث دیگری است.
برخورد شرعی قضیه این قدر افراطی است. ما موارد زیادی داریم که حالا نمیشود اینجا نام ببریم، از خانوادههایی که به هیچ وجه به اینها نمیچسبد که در خیابان و یا در مغازه و یا ماشینی اجازه دهند یک مویی از سر زنانشان پیدا شود، بعضی از کمیتهایها اینها را گرفتهاند و بردهاند و بعد که شناختهاند آنها را آزاد کردهاند. علت آن این است که این بچه نمیفهمد و توجیه نشده که مبارزه با منکرات یعنی چه؟
در خیابانها، کسانی که حجاب اسلامی را در آن حد پوشش اسلامی رعایت نمیکنند، باید جلویشان را گرفت و آنها را نصیحت کرد، اما نه با آن اتهام. کسانی که با هم هستند، اگر ما این گونه با فساد مبارزه کنیم، ناموفق میشود، برای اینکه اسلامی هم نیست. حدود آن را باید درست در نظر بگیریم و شرایط را بسنجیم.
فقها، علما، ائمه جمعه و روزنامههای ما آن مسایل واقعی را همان طور که هست، به مردم بگویند و احتیاط نکنند. این ضد احتیاط است. شهید مطهری در کتابش مینویسد: وقتی من کتاب داستان راستان را منتشر کرده بودم، یکی از علمای خوب این کشور به من گفت که: »من این کتاب را خواندم. این خیلی کتاب خوبی است و همه آن هم صحیح نوشته شده است. دو ایراد به شما دارم: یکی از ایرادهایم به شما این است که شما آن داستان تقسیم کار بین حضرت زهرا(س) و حضرت علی(ع) را گفتهاید، آن پایین داستان هست که حضرت زهرا(س) هم خارج از خانه میرفت و وقتی حضرت علی(ع) در جنگ بود و یا خانه نبود، ایشان کارهای خانه را انجام میداد. این الان درست نیست، برای اینکه این خانمهای ما را تشویق میکند که از خانه بیرون بروند.«! خوب، این چه احتیاطی است؟:
این احتیاط را خدا نخواسته، حضرت زهرا(س)، پیغمبر(ص) و علی بن ابیطالب(ع) انجام نمیدادهاند، ما به مردم بگوییم احتیاط کنید! آنهم در زمانی که شما میبینید که ما معلم زن، دکتر و پرستار زن نیاز داریم که اینها بیایند و در جامعه درس بخوانند و کسی بشوند و کار کنند؟
این چه احتیاطی است؟ این ضداحتیاط است. علما حد پوشش را بگویند و لباس اسلامی مشخص شود. بسیاری از این خانمهایی که شما اسم آنان را بیحجاب میگذارید که در خیابانها راه میروند، با حجاب هستند، یعنی حجاب شرعی دارند. البته ما نوع پوشش و حدود آن را در خطبههای آینده خواهیم گفت.
آنچه قطعی است، این است که عریانی به صورتی که موها و گردن و یا پاها و دستها بالاتر از مچ پیدا باشد، خلاف شرع و گناه کبیره است و غیر از اینها جایز بحث است. وضع لباس و رنگ آن اسلامی نیست، اما این بحث باید بشود که یک لباس سنگین غیر محرکی باید باشد و تقوایی که در این بحث برآن تأکید میکنم، برای دو سه طرف قضیه است.
از خانوادهها و خانمها به شدت میخواهیم که تقوا را رعایت کنند و این به نفع آنهاست. همان طور که قرآن میفرماید که این به نفع شماست و این قانون از آسمان آمده به نفع کل جامعه است و بیشتر به نفع شماست و این برای زندگی شما پاکتر است و اصلاً تقوا زندگی را پاک میکند.
تقوا این است که حدود پوشش اسلامی را رعایت کنید و تقوای ماها این است که چیزی را از مردم مخفی نکنیم و درست آن احکام اسلامی را، آن چیزی که متن قرآن و روایات و فتاوی علمای ماست، دائماً به مردم بگوییم و تقوای مجریان ما هم همین است که در برخوردشان سعی کنند اسلامی برخورد کنند و بیجهت مزاحم کسانی که حدود اسلامی را مراعات میکنند، نشوند. این را هم بفهمند که ما از یک جامعه مریضی مثل یک جامعه غرب زدهای در حال انتقال به یک جامعه اسلامی هستیم و این یکدفعه امکان پذیر نیست.
این درست مثل پیغمبر است که از جامعه جاهلیت قدم به قدم و رفته رفته مردم را به جایی رساند که بتوانند احکام اسلامی را تحمل کنند. ما هم باید مثل طبیب برخورد کنیم و مزاج این جامعه را بفهمیم و رفته رفته اینها را به آن مرحلهای برسانیم که باید برسند.
»اَعُوذُ باللَّهِ مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجیم/ بسْمِاللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم/
اِنَّا اَعْطَیناکَ الکَوْثَر/ فَصَلِّ لِرَبِّکَ وَانْحَر/ اِنَّ شانِئکَ هُوَالْاَبتَرُ«.
خطبه دوم
بسْمِاللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم
اَلْحَمْدُللَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ وَالصّلوةُ وَ السَّلامُ عَلی رَسُولِ اللَّهِ وَ عَلی عَلِیٍّ أَمیرِالْمُؤْمنینَ وَ عَلَی الصِّدّیقة الطّاهِرة وَ عَلی سبْطِیِ الرَّحْمَةِ الْحَسَنِ وَالْحُسَیْنِ وَ عَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ مُحَمَّدبْنِ عَلِیٍّ وَ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ موُسَی بْنِ جَعْفَرٍ وَعَلِیِّ بْنِ مُوسی وَ مُحَمَّدبْنِ عَلِیٍّ وَ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ وَالْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ وَ الْخَلَفِ الْهادی الْمهْدی(عج).
در ابتدای خطبه شهادت مظلومانه امام پنجم را خدمت حضرت ولیّ عصر(عج) - اروحنا لتراب مقدمه الفدا - و خدمت رهبر عظیمالشأن انقلاب و مردم بزرگوارمان تسلیت عرض میکنم.
در مناسبتهای هفته و با توجه به گرمی و فشردگی محیط، من بحثم را کوتاه میکنم، ولی دو مطلب را باید بحث بکنم که یکی را مختصر حرف میزنم، دومی قدری طولانی است که - ان شاءاللَّه - با مراعات حال شما بحث را کوتاه میکنم.
امروز در مکه روز عید است و در بهترین حالات و روابط قلب میلیونها انسان در حرم الهی متوجه خداست، ولی هنوز برای ما روز نهم است. یکی از چیزهایی که باید در جامعه و دنیای اسلامی حل شود، همین مسأله تفاوت افقهاست که باید به شکلی حل شود و فتوای بعضی از علما هم برای این کار راهگشاست که امیدواریم در آینده بتوانیم به گونهای در کل جامعه اسلامی حرکت کنیم که روزهای مقدس و عیدهای ما همه یکی باشد.
حج جاری برای ما از افتخارات است. به طوری که میدانید، حدود ششصد هزار از زایران خانه خدا از اطراف دنیا به سوی عربستان رفتند که حدود 150 هزار نفر ایرانی هستند و به عبارت دیگر، ایران که دارای 4 درصد از جمعیت یک میلیارد مسلمانان جهان است، توانسته است 25 درصد از جمعیت کل زایران دنیا را روانه خانه خدا کند و این در شرایطی صورت میگیرد که جمهوری اسلامی گرفتار جنگ و محاصره و فشار اقتصادی از سوی استکبار جهانی است و این چیز روشنی است.
امروز هم همین یک مطلب در دنیا کافی است، یعنی اگر دنیا بر روی همین مسأله بحث و تجزیه و تحلیل کند و بگوید این چه ملت، دولت و مردمی است، کافی است. دولت غیر از مخارج ریالی و نیروهایی که صرف این کار میشود، برای هر حاجی بیش از هزار دلار ارز هزینه میکند.
این عده از لحاظ کمّی در دنیا گویاست و از لحاظ کیفی باید اعتراف بکنیم که در این قرنهای اخیر برای اولین بار است که مراسم حج معنای خودش را پیدا میکند. آن اهدافی که در حج اسلامی و در این کنگره عظیم اسلامی تعبیر شده، اکنون فقط حجاج ایرانی هستند که به آن عمل میکنند و این مسأله مهمتر از مسأله قبلی است.
البته فرستادن آن عده عظیم اهمیت دارد، ولی مهمتر این است که این عده با اهداف این حج سازگار هستند و تا حدودی حج واقعی را عرضه میکنند و عجیب هم اینکه این روزها دنیا مکه را بایکوت کرده است.
شما اگر رسانههای جمعی دنیا را ببینید، اجتماعات 10 - 15 هزار نفری بینالمللی برای آنها یک چیز عظیمی است. مثلاً، شما این بازیهای المپیک جهانی که در دنیا برگزار میشود و کمتر از اینها را ببینید، اینها چه مقدار در دنیا انعکاس دارد. تقریباً همه روزنامهها انعکاس آن را جزء رسالتهای خود میدانند. چطور شده که الان برای یک میلیون آدم که در مکه جمع هستند و مطالب و حرفهایی نیز برای گفتن دارند، به سراغ آنها نمیآیند و مطالب اینها را منتشر نمیکنند؟
این شعارهای انقلابی که حجاج ما در آنجا مطرح میکنند و بخش عظیمی از کشورهای دنیا کم کم به ما پیوستند، آیا در اخبار دنیا قابل توجه نیست؟ آیا اینها چیزهایی نیست که مراکز خبری درباره آن به مشتریهای خودشان اطلاعات بدهند؟
ما میدانیم تفسیر خبرها و معیارهایی که به رسانههای جمعی میدهند، اکثراً در این اجتماع وجود دارد. باید مسایل سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، مذهبی و مخصوصاً حرکت جمهوری اسلامی از طریق رسانههای دنیا پخش شود.
خوب، اینها میبینند که 7 - 8 سال است که ما با سعودیها در حال کلنجار رفتن هستیم و بر روی یک نکته تکیه کردیم که ما دست از راهپیمایی بر نمیداریم. آیا این سؤال برایشان مطرح نمیشود که چرا از راهپیمایی دست برنمیدارند؟ ببینید چقدر سیمای خبری دنیا زشت است و ببینید امپریالیسم و انحصار خبری چقدر دنیا را مغبون کرده است. اینها فقط خبرهایی را که در جهتهای خاص خودشان باشد، پخش میکنند و این بسیار گویاست.
حالا هر چه محتوای مبارزات ما که پخش میشود به جای خودش، ولی همین افشاگری که از طریق حضور ما در آنجا صورت میگیرد و بایکوتی که از طرف مراکز استکبار خبری میشود، نشان مسأله بسیار مهمی است و الحمدللَّه علی رغم فشارها، بایکوتهای زیاد و سکوت خبری که بر همه محافل خبری دنیا حاکم بوده، حرکت ما راه خودش را باز کرده است.
طبق گزارشاتی که امسال از مکه داشتیم، بخش عظیمی از ملتهای مبارز دنیا به خاطر اینکه در این تظاهرات شرکت کنند، خودشان را به مکه رساندند و سوغاتی که اینها برای ملت خود خواهند برد، بسیار پرارزشتر از امواج رادیوهای بیگانه و امپریالیسم خبری است. زیرا آنها شعارها، پلاکاردها و حماسه مقاومت این امت را دیدهاند و آن را منعکس خواهند کرد. علی رغم بعضی از اذیتها خوشبختانه امسال مسؤولان عربستان سعودی یک مقداری عقل به خرج دادند و به طور کلی با این حرکت مخالفت نکردند و این سنّت در دنیا جا افتاده و پذیرفته شده که حق یک ملتی است که در آنجا افکار خودش را عرضه بکند و ان شاءاللَّه این سنّت بماند که دیگران هم بتوانند متابعت کنند.
من امیدوارم عربستان در آینده سرعقل بیاید و خودش هم کمک کند و اخبار را هم منتشر کند و در ضمن یک ایستگاه رادیویی در اختیار این جریان اسلامی انقلابی بگذارد که خودش هم در این کار شریک شود. و اگر عربستان این عقل را به خرج میداد، برای اعتبار خودش هم بهتر بود. این از اشتباهات سعودیها بوده است. الان کارهای خود را کمی تصحیح کردند، ولی باید در آینده بیشتر تصحیح کنند و اگر این کار را نکنند، انشاءاللَّه جانشینهای آنها این کار را خواهند کرد.
مهمترین و عمدهترین مسأله زمان و کشور ما و منطقه مسأله جنگ و شرایطی که امروز در فضای جامعه و دنیا حاکم است میباشد.
حتماً مقداری نیاز است که اطراف این قضیه را بررسی کنیم و به نظر من خیلی جالب است با بررسی اخبار و گزارشها و تحلیلهای موجود به این نتیجه میرسیم که آنها که زمانی به خود حق میدادند سرنوشت دیگران را رقم بزنند، در رابطه با جنگ تحمیلی بر سر یک دو راهی حیرت آور شدیداً مردّد هستند و دلهایشان پر از خشم از پیروزیهای بعدی ماست و حالا بر غم قبول شکست و تمامی تلاشهای گذشتهشان در نابود کردن جمهوری اسلامی ایران، هنوز هم به صدام و مرتجعین امیدوارند و هم چنان امیدوار به شکست ما با حرکتی آهستهتر و توأم با تحیّر هستند.
چند روز پیش صدام گفته است در طول چهار سال ایران 22 بار به ما حمله کرده که هر دفعه ایران با شکست مواجه شده است! حتی میگویند که ایران در فاو و مهران نیز شکست خورده است! ولی دنیا اینجا را نمیتواند منکر شود، یعنی این قسمتها برایش روشن است.
تا به حال اینها مطمئن بودند پیروزی نظامی نیست و میگفتند این جنگ حل نظامی ندارد. چون این اطمینان را داشتند، با خیال راحت نشسته بودند تا دو طرف خوب خسته شوند و بیایند با هم مسایلشان را حل کنند که البته اگر به آنجاها میرسید، حل مسأله هم به نفع دشمن ما بود، چون کسانی که دست اندرکار این حل هستند نمیخواهند کاری به نفع ما بشود.
از طرفی هم فکر میکردند عراق چون پشتش به کوه وصل است و روی اقیانوس نفت کشورهای مرتجع خوابیده و دستش به آخور اسلحه ابرقدرتها وصل است و این چیزها را دارد، کمتر خسته میشود. ولی ایران به تنهایی تلاش و حرکت میکند، شهید میدهد، پول خرج میکند و خزانهاش خالی میشود و یک روز باید بیاید و بگوید که ما تسلیم میشویم. اینها چنین طرز تفکراتی داشتند.
شکستهای این 7 - 8 ماه گذشته این کاخ خیالی را از خاطر آنها بیرون برد و آنها حسابی متزلزل شدند. همین حالا که من با شما حرف میزنم، شاید آقای شولتز و یا یک شخصیت دیگر آمریکایی در کنگره آمریکا برای بخشی از نمایندگان آمریکا همین مطلب را توضیح میدهد که وضع عراق خراب است، چون اینها قبلاً اعلام کردند که امروز باید گزارش داده شود. کارشناسان آمریکایی رسماً اعلام کردند که نسبت به آینده عراق خائف هستیم و ناظران نظامی بین المللی مقاومت عراق را متزلزل میبینند. این نشان بیعقلی اینها است که در سایه پیروزی ایران در مهران به این نتیجه رسیدهاند و این چه ناظر بین المللی و استراتژیستی است که این قدر بیشعور باشد که در این فاصله مسایل را بفهمد. خوب، اینها باید تحلیل بیش از این داشته باشند.
کشور ما که همه چیزش (ارتش، سپاه، جمعیت، اخبار، آمار و ارقام) روشن است. وضع عراق هم برای آنها کاملاً مشخص است. چطور اینها بعد از عملیات مهران به این نتیجه میرسند؟ دلیلش این است که آقایانی که غرب زده یا شرق زده هستند، بفهمند که اینها هم آن جور نیست که حالا اشتباه میکردند. به هر حال، اکنون آنها متزلزل هستند و خبرهایشان را هم میفهمید.
حتی یک رادیوی کینه توز صهیونیستها که حاضر نیست یک کلمه به نفع ما حرف بزند، دیگر مجبور میشود گاهی چیزهایی بگوید که بوی پیروزی ایران را بدهد. خوب، خبرهایی میشنوند و واقعیتهایی را میبینند که جمهوری اسلامی در حال تجهیز نیرو میباشد، صحبت از 500 و 1000 گردان است که مراکز آموزشی وسیعی درست شده و نیروهایی در حال اعزام به جبهه هستند. اینها را میفهمند. دستور جدی امام را هم که به صورت فرماندهی دستوری را فرمودند، میدانند و میبینند که جمهوری اسلامی در عملیات گذشته آن گونه ضربه وارد کرد و با برنامهریزی که برای آینده میکند و شرایطی که برجبهه عراق حاکم است، خطر را از دور میبینند.
اگر فکر کنیم که اینها تسلیم شدند، این اشتباه است؛ تسلیم نشدهاند. همان طور که عرض کردم تا این اندازه اینها را پیش آورده که پا به پا میکنند، ولی هنوز کفه برنامه اینها این است که تا لحظه آخر اگر بشود، ما را از هدفمان دور کنند و عراق و صدام را حفظ کنند و این برنامه قطعی اینهاست.
شما دیدید اینها در زمان مبارزات ما در پیش از انقلاب تا آن روزهای آخر مدام دولت ظاهر فریب میآوردند تا شاید این ملت را یک جایی میخکوب کنند.
کسانی را آوردند که به اسم جبهه ملی با سی سال مبارزه و مرغ توفان بودن، حالا میبینیم که رفتهاند مشاور شازده شدهاند. یکی از نادانی آنها این است که این فسیلهای جنایات دوران گذشته زنده بمانند و حرف بزنند و افکارشان را بگویند که ملت بفهمد ضدانقلاب چه است و این خیلی با ارزش است. ما اگر خیلی رندانه و سیاسی کار باشیم، باید ماکت و مجسمه اینها را در تهران بگذاریم تا مردم ببینند که چه هستند. رادیوهای اینها واقعاً برای ما یک نعمت است.
گاهی دروغ و فحش میدهند، اما مردم ما از رادیوهای اینها حرف میفهمند. یعنی به محض اینکه یک مسألهای در رادیو مطرح میشود، مردم میدانند خط واقعی چیست.
بالاخره منافق، مارکسیست، شاه دوست، ساواکی و عراق که همه از آنها حمایت میکنند، نمیتواند حق و یک خواسته درستی باشد. حضور این گونه آدمها (یعنی کسانی که پشت سرشان پرونده روشن کثافت کاری دارند و مردم و لااقل نسل موجود اینها را به عنوان سمبل فساد میشناسد) به عنوان مخالفت با این جریان به نفع این جریان است.
بسیاری از مردم از مخالفین ما به حقانیت ما پی میبرند، چون حرفهای ما را ممکن است نفهمند و یا در خود ما یک شبهاتی داشته باشند، اما وقتی که اینها را میبینند، برایشان روشن میشود و مخصوصاً اینکه کمونیست، سرمایهدار، شاه طلب، منافق، احتکارچی، فاحشه و همه اینها با هم علیه ما متحد میشوند، این مسأله خیلی گویاتر میشود.
و اما کارهایی که باید اینها بکنند. گفتیم که اینها تسلیم نمیشوند. برای همین مقطع یک برنامه خیلی روشن برای خودشان ریختند و الحمدللَّه این برنامه هم در حال روشدن و شکست خوردن است که چند حادثه این روزها پیش آمده و چه خوب است ملت ما یکپارچه و به هم پیوسته تحلیل اینها را بداند.
استکبار ابتدا تلاش کرد بسیج عمومی ما را فلج کند و برای این کار با آگاهی از اینکه اعزام پانصد گردان به جبهه مستلزم هزینههای تدارکاتی زیادی برای ما خواهد بود، مسأله نفت را مطرح کرد و در همین راستا هم صدام میبایستی به مراکز اقتصادی ما حمله میکرد که این به خاطر آسیبی که به غیرنظامیان میرسید و آنها قبلاً خود آن را محکوم کرده بودند و نیز با توجه به آشنایی که با قدرت مقابله به مثل ما داشتند، برای آنها مشکلاتی در پی داشت.
به هر حال برنامه تبلیغاتی وسیعی را هم برای این طرح خود تدارک دیدند که به قول خودشان برنامه منحصر به فردشان بوده است. برنامه تبلیغاتی وسیعی برای این کار مهیا کردند و همه ابزارشان را به کار گرفتند که از لحاظ اجرایی و تبلیغاتی و برنامه دخالتهای بعدی یک برنامه هماهنگی منظم شده و این به ما میفهماند که پشت سر این جنگ، یک جریانی، یک جایی، یک هیأتی، یک کسی هست که برنامههای کلی را تنظیم میکند که از سطح عراق میگذرد و شامل عربستان سعودی و کشورهای جنوب منطقه و کل ارتجاع منطقه و ابرقدرتها و روزنامهها و سازمان ملل و اسرائیل و آمریکا و روسیه و همه اینها میشود. با هم یک برنامهریزی میکنند که همه شان قبول میکنند.
یک مقام رسمی آمریکا اعلام میکند که ما با شورویها به یک جایی رسیدهایم و علی رغم اختلاف نظرهای موجود به این نتیجه رسیدهایم که جنگ میان عراق و ایران باید پایان پذیرد.
البته ما معتقدیم هر دوی این کشورها خواهان خاتمه به نفع عراق هستند، اما این دو با هم متحد نمیشوند و با هم خیلی مسأله دارند. این هم مطلب جدیدی نیست. از روز اول همین بود. با هم جنگ را شروع کردند که ما را شکست بدهند، با هم به صدام کمک کردند که ما پیروز نشویم و حالا هم دارند ادامه میدهند.
سپس خواستند زمینه تبلیغاتی برای آن تدارک ببینند و فاجعه سیروان را مطرح کردند که در این هم مرتکب اشتباه شدند و با 36 ساعت تأخیر خبر این فاجعه را منعکس کردند. در این فاصله زمینهسازی تبلیغاتی برای آن فراهم نمودند و ادعا کردند جایی به نام سیراوان در جنوب حلبچه مورد حمله توپخانه ایران قرار گرفته است و هفتاد و چند نفر کشته شدهاند. صحنههای تبلیغاتی هم درست کردند و بلافاصله عراق حملات خود را به مناطق غیر نظامی شروع کرد. زمانی این را مطرح کردند که ما در آن روز در آن منطقه یک شلیک هم نداشتیم. اصلاً آن منطقه کسی نیست که توپ بزنیم. در 15 کیلومتری مرز ما نیروهای عراقی نوعاً در سنگرهایشان هستند و چیز متمرکزی ندارند. توپخانهها جواب توپخانهها را میدهند.
اینها آمدند در منطقهای که کردهای مخالفین خودشان هستند، کشتار کردند.
البته من نمیدانم اصل ماجرا چه بوده است. بعد دیدند این را به حساب گلولهباران ایران بگذارند. بعد هم آن هیاهو را راه انداختند و عجیب است که این خبرگزاریهای شیطان دنیا یک کلمه علیه این جریان مخابره نکردند و این خیلی حرف است. یعنی اعتبار خبری را تا این حد در دنیا تزلزل میدهد و این همه دیپلماتها را برای دیدن منطقه بردند.
من نمیدانم این دیپلماتها مغز الاغ خوردهاند که یک کلمه از این حرفها در آن جا نمیفهمند یا نمیخواهند بگویند و ساکت ماندهاند؟! ولی بعداً یک روزی خواهند گفت، اما حالا حرفشان را نمیزنند.
برنامهریزی آنها برای مرکز صدور نفت ایران در سیری که هماهنگ با خارک و سیری است، از چیزهایی است که بعداً اسنادش منتشر میشود و خواهید دید که ما عمیقاً معتقدیم در این برنامه آمریکاییها و کشورهای همسایه ما و دیگران یا عراق همکاری کردند. البته این کار کوچکی بود.
ما قبلاً گفتیم خیلی دورتر از سیری در لارک یک ترمینال صدور نفت درست کردیم. به علاوه این ترمینالهای متحرکی که ما با کشتی درست میکنیم، هرجا بتوانیم در عمق آب یک جایی را که درست کنیم که کشتیها بتوانند لنگر بیندازند، میتوانند نفت صادر کنند. آنها به هر طریقی بوده برنامه ریزی کردند و به اسم داشتن هواپیمای سوختگیری مطرح مینمایند. در صورتی که ما در پیگیری که کردیم، هواپیماهای عراقی، آنهایی که از شعیبیه حرکت کردند تا پارسی، (یعنی محاذی جزیره خارک) بیشتر دیده نشدهاند. از آن به بعد با اینها مسأله داریم که ان شاءاللَّه بعداً این مسایل را حل خواهیم کرد و روشن خواهیم ساخت.
در همین راستا ضدانقلاب وارد ماجرا شد و یک هواپیمای فالکون آموزشی متعلق به شرکت هواپیمایی آسمان را بردند، منتها پوشش خبری را یک جوری دادند که یک هیجانی برای دنیا درست بکنند که یک چیز سیاسی در کنارش داشته باشد و این هم از رسوایی خبری استکبار است. ولی از دیگر اشتباهاتشان این بود که برای این کار اسرائیل پیش قدم شد و نگذاشتند یک زمینه خوبی درست کنند.
مجموعه برنامههایی که ریخته شده بود، این بود. تبلیغات دنیا هم دیگر این چنین است که میبینید و زدن سیری را به اندازه فتح خرمشهر بزرگ کردند و نقطه مقابل قضیه را اصلاً کور کردند.
موشکی که ایران به بغداد زد و حملهای که رزمندگان ما به کرکوک کردند و خلبانان آنها را که از سیمای جمهوری اسلامی چهره مردانه و اسلامیشان را دیدید، از نظر آنها چیزی نبود و اصلاً بزرگش نکردند، در صورتی که که زدن کرکوک هزار برابر از زدن منطقه سیری مهمتر بود. زدن موشک به پالایشگاه الدوره در روند تکاملی جنگ یک گام بسیار بلندی است.
ما هنوز هر کاری را که بخواهیم انجام دهیم، اعلام میکنیم؛ چون وظیفه ما است و امام به ما فرمودند و تکلیف ماست و حکم شرعی نیز هست. اگر خواستیم جایی را بزنیم که آنجا افرادی غیر نظامی هستند، باید قبلاً به آنها بگوییم که بیرون بروند. این کار را هم همیشه میکنیم.
ما هنوز برنامه زدن مراکز مردمی و شهرها را نداریم و نمیزنیم. در بصره کارخانهها و مراکز صنعتی را با توپ میزنیم و به بغداد که توپ ما نمیرسد کارخانه پالایش نفت را با موشک هدف گیری کردیم و اطلاع دقیق داریم که این موشک به همان نقطه که ما ترسیم میکردیم، اصابت کرده و این چیزی بود که اینها را به وحشت انداخت.
قبلاً هم دو موشک به مراکز نفتی کرکوک زده بودیم که آنها هم به هدف خورده بود و اینها برای آنها روشن است که ما اهداف اقتصادی و نظامی را میتوانیم با موشک بزنیم؛ مخصوصاً در بغداد که به ما نزدیکتر است. بنابر این اینها فهمیدند به همان دلیل که ما موشک به الدوره زدیم، قادریم به دقت فرودگاه بغداد، پایگاه الرشید، قصر صدام و هر مرکز اقتصادی و نظامی دیگر بغداد را هدف قرار دهیم.
بنابراین، مسأله برای دنیا روشن است و چیزی نیست که برایش مخفی باشد. اما میبینیم روی این مسأله به یک خبر یک سطری که یک انفجار عظیمی با یک صدای مهیبی بغداد را لرزاند، اکتفا میشود، یا یک پرده دود سیاهی مردم بالای شهر بغداد دیدند، اکتفا میشود، اما برای خوردن دو تا کشتی در خلیج فارس اینها این قدر تجزیه و تحلیل مینویسند. آمریکاییها وقتی میبینند دوباره جریان نفت ما در سطح مشخص شده از سوی اوپک ادامه دارد، اعتراف میکنند که حمله تنظیم شده به سیری هم موفق نبوده و نتوانستهایم ایران را از منبع ارزیاش محروم کنیم.
آنچه که در حال حاضر میگویند، اعلام شکست است و همین که امروز این عنصر سیاسی آمریکا به کنگره آمریکا گزارش سرّی میدهد و همین که میگویند برنامه محاصره اقتصادی ایران شکست خورده و همین که میگویند به مقاومت عراق نمیتوانیم پای بند و امیدوار باشیم و همین که میگویند ایران دست بالای نظامی را دارد، اعتراف به شکست است. حالا ما حرفمان با آقایان چیست؟ ما حرفمان با آقایان همان حرفهای قدیمی است.
زمانی که عراق و کشورهای جنوب خلیج فارس و منطقه و استکبار جهانی و شوروی میبینند که جمهوری اسلامی آماده یک اقدام بزرگ برای جنگ میباشد، یک جریان تبلیغات انحرافی دیگری برای آینده درست میکنند و آن اینکه اسم این کار ما را حمله نهایی گذاشتند و تبلیغ میکنند که ایران برای حمله نهایی آماده میشود. ما هیچ وقت نمیگوییم حمله نهایی! اگر یکی از افراد ما این را بگوید، از روی خامی و بیاطلاعی میگوید. ما میخواهیم اسم این عمل را حمله سرنوشت ساز بگذاریم، یعنی آن چنان کاری که تکلیف جنگ را برای آینده روشن بکند.
فاو و مهران سرنوشت ساز بود، اما این گام خیلی وسیعتر از آن است. میگویند حمله نهایی تا اگر چنانچه ما مثلاً به اهداف کامل حمله آیندهمان هم برسیم، بگویند که ایران شکست خورده و دوباره راهی درست کنند که بگویند ناموفق بوده است.
ما خودمان را آماده میکنیم تا جنگ را به نقطهای برسانیم که همه رگهای امید صدام و حامیانش را پاره سازیم و آنها را ناچار به تسلیم در برابر خواستههای به حق خود نماییم. ما به شما میگوییم واقعاً برای ما تلخ است که شاهد از بین رفتن سربازهای عراقی و انهدام امکانات نظامی عراق و یا تخریب امکانات عراق و یا خودمان باشیم، ولی چارهای نداریم.
مسأله یک انقلاب و یک دین مطرح است. و به عقیده ما عظمت اسلام و پایداری این انقلاب منوط به پیروزی در جنگ است. در این جنگ باید حزب بعث عراق را که جنایت کارترین عنصر تاریخ اخیر به حساب میآید، برداریم و فکر میکنیم بدون این هدف سدی در مقابل انقلاب وجود دارد و این درست نیست.
تاریخ انقلاب این را نمیبخشد که ملتی روی پای خودش با خون عزیزانش انقلاب بکند و یک دیکتاتور خود فروخته را از منطقه بیرون بکند و بعد نیروهای عربی به اسم کشورهای عربی و مسلمان بر سر این ملت بریزند و بخواهند انتقام انقلاب را از این مردم انقلابی بگیرند.
ما باید این تاریخ را به گونهای دیگر بنویسیم و باید به گونهای عمل بکنیم که راه را برای این انقلاب باز بگذاریم و مردم دیگر بفهمند که همسایههای کشورهای انقلابی اگر به یک انقلاب با آرمان دست درازی کنند، شکست میخورند. این تاریخ باید برای اولین بار در عصر ما ثبت شود و ما این راه را ادامه میدهیم تا این تاریخ را با خونهای خودمان به آن چنان رنگی در صفحات تاریخ ترسیم کنیم که هیچ کس نتواند این رنگ را از بین ببرد. و افراد ساده لوحی که در داخل کشور ما وجود دارند و یا شیاطینی که به خودشان رنگ انسانی دادهاند، این لیبرالها و این رفاه طلبها و اینهایی که حاضر نیستند گرانی یک روز گوشت و چیزهای دیگر را تحمل بکنند و روضه مشکلات جنگ را میخوانند و با قیافه دلسوزی برای مردم حرف میزنند، یا خیلی شیطان و رند هستند که در لباس خیر خواهانه به این زبان حرف میزنند و یا خیلی نادان هستند که نمیتوانند این حرف را بفهمند.
ملتی که با خون جوانها و با هستی خودش پشت سر اسلام و قرآن این جور حرکت میکند، مطمئن است که جنگ چنین مضیقههایی دارد. و حالا که هفت سال این را تحمل کرده، مگر خم به ابرو میآورد که شما برای اینها این روضهها را میخوانید؟! یا مگر شماها برای این ملت بیشتر از ما دلتان میسوزد؟!.
آن روزهایی که این بچههای انقلابی و مسلمان در زندانهای شاه زیر شکنجه بودند و شماها در کاخهای هوسرانیتان سیاست بازی میکردید و حاضر نبودید یک روز آنجاها بیایید، دلتان برای این مردم به اندازه ما نمیسوخت و امروز هم نمیسوزد و دروغ میگویید و به اسم اسلام و ملت دارید در راه جنگ کارشکنی میکنید.
ما فکر میکنیم اینهایی که میگویند، یا نفهمند یا خیلی رند و شیطان و عمال اجانب هستند. راهی غیر از این مقابل ما نیست. اگر این جنگ این جوری تمام بشود، چه میشود؟ اگر بعث عراق در عراق بماند، آیا ملت عراق برای خودش آینده درستی دارد؟ ملت ایران آینده درستی دارد؟ این دو حکومت با هم میسازند؟ جنگ سرد خاموش میشود؟ میتوانیم بگوییم پشت سرمان این همه شهیدی که دادیم، اشتباه کردیم؟ عراق اگر بماند، آیا اعتراف میکند که جنگ را شروع کرده است؟
آنهایی که میخواهند این جنگ این جوری تمام شود، هدفشان این است که یک غده چرکینی اینجا باشد که دائماً چرک به بدن این دو ملت و منطقه تزریق بکند و خون همه این منطقه را آلوده بکند و کل این منطقه را مریض بکند و راه این است.
من این را به همسایههایمان و حامیان صدام میگویم، به واقعیتها توجه بکنند. باید این عنصر شوم بعث از میان برود. حقوق از دست رفته ایران باید اعاده شود. ملت مظلوم عراق که صدها هزار نفرشان در سراسر دنیا آواره هستند به عراق برگردند. این بیچارهها و اسرای عراقی که گول خورده حزب بعث هستند که دهها هزار نفرشان اینجا هستند، برگردند.
ملت عراق مستقل، ما هم مستقل با هم همکاری بکنیم و این نکبتهایی که در منطقه شرارت میکنند و عامل اجنبی هستند، در سایه همکاری این دو ملت بزرگ بتوانند یک قدرت اسلامی را ببینند و بعد همگی یکپارچه برای کم کردن شرارت اسرائیل با هم همکاری کنیم. قبل از خطبه عربی برادران و خواهران را به تقوا توصیه میکنم و امیدوارم ملت ما به این عنصر اصیل انسانیت و این ذخیره الهی همیشه توجه داشته باشند.
ترجمه خطبه عربی
بسم اللّه الرحمن الرحیم
الحمدللَّه ربّ العالمین، الصّلوة و السّلام علی رسول اللَّه و آله وَ عَلی عباداللَّه المتّقین.
این روزها شاهد فصل دیگری از جنایتهای رژیم بعث عراق با بمباران مناطق غیرنظامی ایران هستیم. شکی نیست که صدام و اطرافیان او همچنان که از جنایتهای قبلی خود کاری از پیش نبردند، از این عمل غیرانسانی نیز نتیجهای نخواهند گرفت و فقط برگی به کارنامه پر از جنایت خود اضافه کرده و علیرغم وارد آوردن خسارتهایی به ایران مجبور به ترک این شرارتهای بیفایده خواهند شد.
بالاخره روزی خواهد آمد که سران عراق و حامیان آنها وادار به پرداخت تمامی خسارتهای آشکار مادی و معنوی این اشتباهات خواهند شد؛ همچنان که امروز باید پیامدهای روشن کردن آتش جنگ را تحمل کنند.
جمهوری اسلامی ایران همیشه برموضع دفاع در جنگ و شرایط این چنینی تأکید کرده است که اقداماتش به خاطر انتقام از دشمن و به عنوان عکس العمل در برابر شرارتهای اوست. و ضمن اینکه به خاطر التزام به اسلام و مبانی انسانی به خود اجازه نمیدهد که آغازگر چنین اعمال زشتی باشد، به عنوان تنها مصلحت و حق مشروع خود برای پس زدن متجاوز از جنایاتش مجبور به مقابله به مثل است.
برادران! چنان که در ابتدای جنگ و آغاز تجاوز و اشغال مقدار زیادی از اراضی ایران به وسیله عراق نیز اعلام کردیم، ما دفاع را با تکیه بر وعده الهی برای یاری کردن که در این آیه شریفه به صراحت آمده است: أذن لِلذینَ یقاتلون بانّهم ظُلِمُوا وَ انّ اللَّه علی نَصْرِهِم لَقَدیر« و با توسل به اینکه یاری الهی هم پیمان ماست که مورد ظلم و تجاوز قرار گرفتهایم، آغاز نمودیم. بنابراین صلح را تا پایان مجازات متجاوز نخواهیم پذیرفت تا او به سزای کامل عملش برسد.
کسانی که بعث کافر و متجاوز را در ابقا بر حکومت یاری میکنند، باید بدانند که این کمک و یاری به نتیجهای جز افزایش خسارتهای جنگ و تشدید مجازات متجاوز و شریکان و حامیانش نخواهد انجامید. باید بدانند که این یاری غیراسلامی و انسانی هرگز خدمتی به ملت عرب نخواهد کرد و بلکه به مصالح آنها صدمه خواهد زد.
برادران! ما هنوز بر موضع قاطع خود در جنگ باقی هستیم، اما حاضریم عملیات مقابله به مثل را به محض اینکه صدامیان از جنایتهای خود در حمله به مناطق غیرنظامی دست بردارند، متوقف کنیم؛ چرا که ما خواهان صدمه دیدن غیرنظامیها که هیچ شرکتی در جنگ نداشتهاند، نیستیم.
عدهای میگویند که هیچ راهی برای صدام جز پناه بردن به چنین اعمالی نمانده است؛ چرا که او همچون شخصی در حال غرق شدن است که برای نجات خود به هر علفی چنگ میزند. ما نیز میگوییم که صدام جنگ را با خواست خود و برای تحقق بخشیدن به هدفهای منفور خود شروع کرده و جنایت بزرگی در حمله به یک کشور اسلامی و انقلابی مرتکب شده است و باید پیامدهای این جنایت بزرگ را تحمل کند؛ زیرا گذشت از چنین جنایتهایی به مصلحت ملت ایران و عراق و امنیت کشورهای همسایه نیست. و در آن مصلحتی عبرت انگیز برای عدهای از حاکمان فاسد منطقه و شریک صدام در جنگ است.
پیش روی عفالقه نیز راه درست این است که حق را قبول کرده و به شرارت اعتراف کنند و آمادگی خود را برای پذیرش پیامدهای جنایات عظمای خود اعلام کنند. و اما بهترین خدمتی که دوستان عراق میتوانند برای ملت عراق انجام دهند، این است که در مجازات این رژیم روشنگر آتش جنگ با ما همکاری کنند یا لااقل از یاری متجاوز دست بردارند.
»اَعُوذُ باللَّهِ منَ الشَّیْطانِ الرَّجیم/ بسْمِاللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم/
اِذاجاءَ نَصْرُاللَّهِ وَالْفَتْحُ/ وَ رَأَیْتَ النَّاسَ یَدْخُلُونَ فی دینِاللَّهِ اَفْواجاً/ فَسَبِّحْ بحَمْد رَبِّکَ وَاسْتَغْفِرْهُ اِنَّهُ کانَ تَوَّابًا«.