خطبه ها
  • صفحه اصلی
  • خطبه ها
  • نماز جمعه تهران به امامت آیت الله هاشمی رفسنجانی

نماز جمعه تهران به امامت آیت الله هاشمی رفسنجانی

  • دانشگاه تهران
  • جمعه ۲۴ مرداد ۱۳۶۵

    خطبه اول

  بسْمِ‏اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم

 اَلْحَمْدُلِلّهِ رَبِّ الْعالَمینَ، وَالصَّلوةُ وَالسَّلامُ عَلی رَسُولِ اللَّهِ وَالِهِ الْأَئِمَّةِ الْمَعْصُومینَ. أَعُوذُ باللَّهِ مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجیمِ،

 »و اَنْ یَسْتَعْفِفْنَ خَیْرٌ لَهُنَّ«، »عِبادُاللَّهُ اُوصیکُمْ بتَقْوَی اللَّه«.

 

 در بحث حقوق خانمها در جامعه و عدالت اسلامی، بحث به استحکام خانواده در رابطه با کار و شغل خانمها رسید و بعد یکی از عوامل استحکام خانواده را عفاف و زندگی صحیح خانمها معرفی کردیم که بحث به لباس منتهی شد.

 وعده دادم که یکی دوخطبه هم راجع به ستروپوشش خانمها که جزء مسایل مهم روز ما و دنیاست و مخصوصاً این مسأله برای دنیای اسلام اهمیت و در سرنوشت جوامع اسلامی تأثیر زیادی دارد اختصاص بدهم. لذا یکی دو خطبه را به بحث پیرامون حجاب و پوشش خانمها اختصاص خواهم داد.

 این بحث از جهتی مستقلاً هم در بحث عدالت اجتماعی می‏گنجد، چون ادعای مخالفان اسلام این است که لباسی که اسلام برای خانمها در نظر گرفته، به خاطر آزادی که آقایان دارند و محدودیتی که برای خانمها هست، خلاف عدالت است.

 بنابراین، اگر در بحث خانواده هم نبودیم، خود لباس زن به عنوان یکی از بحثهای مسأله عدالت قابل طرح بود که هم می‏توانستیم جزء بحث عدالت اجتماعی به حساب آوریم و هم اینکه در بحث استحکام خانواده به یک عامل بسیار مهمی - که کیفیت پوشش خانمهاست - بپردازیم[t1].

 اصولاً مسأله پوشش خانمها و حجاب چیز تازه‏ای نیست که بحث آن مال زمان ما و یا حتی منحصراً از اسلام و در زمان پیامبر اسلام باشد. این یک بحث قدیمی و دارای تاریخی قدیمی است، منتها اسلام در اینجا مستقلاً دارای معارفی است که تا آنجایی که ما عقلمان می‏رسد، منطقی‏ترین و سالم‏ترین روش را در تمام روشهای موجود دنیا دارد. من در بحث مقایسه‏ای و تطبیقی به وضعیت شرق و غرب می‏پردازم، چون حالا ما نمی‏خواهیم سراغ مکتبهای قدیم برویم که فعلاً مطرح نیستند.

 امروز دو چیز بیشتر مطرح نیست و شاید به یک صورتی سه چیز: یکی بی‏حجابی کامل و عریانی زن است که امروز مروّج آن دنیای غرب است و دنیای شرق هم دنباله رو آن است و متأسفانه کشورهای اسلامی هم دنبال آنها هستند.

 یکی هم پوشش زن است که این دارای دو بخش است: یک نوع پوششی است که اسلام از ما خواسته و یک نوع پوششی که افکار ناصحیح می‏خواهد برجامعه تحمیل کند که یک نوع پوشش افراطی است که گرچه تا حدود زیادی اسلامی است، ولی آن مجموعه را به عنوان اسلام نمی‏شود تحمیل کرد.

 بنابراین در این بحث، ما دو طرف داریم: یک طرف غربیها و شرقیهای ضدحجاب هستند و طرف دیگر بحث، خودمانیهایی هستند که حجاب اسلامی را به شکل مشروعش و آن جوری که خواسته اسلام بوده و متن اسلام است، کافی نمی‏دانند و به عنوان احتیاط می‏خواهند به گونه دیگری با حجاب برخورد کنند که این هم مایه دردسر است که ما باید آن حکم خالص اسلامی را اینجا عرض کنیم.

 حالا که جامعه اسلامی می‏خواهد زندگی اسلامی داشته باشد و بناست همه شؤون کشور اسلامی باشد، نمی‏شود که ما در مسأله حجاب یک راه افراطی را پیش گیریم که نتوانیم معارف اسلامی را در دنیا پیاده کنیم و این به عنوان یک سد در مقابل ما جلوه کند. اسلام را ما به عنوان یک دین جهانی و دینی که قدرت اداره کل جهان را دارد و بلکه منحصراً همین مکتب می‏تواند دنیا را اداره کند، داریم رویش کار می‏کنیم و به آن متکی هستیم و بنابراین در این مسأله نمی‏توانیم تابع افکاری باشیم که خودشان را به اسلام بند می‏کنند و شاید هم می‏خواهند کاسه داغتر از آش باشند.

 تا آنجایی که اخیراً من مطالعه کرده‏ام و در گذشته بهترین اثری که تابه حال درباره این مسأله دیدم، نوشته‏های شهید مطهری است که انصافاً جامع و کامل است و اگر این طوری بود که این نوشته‏ها در اختیار همه مردم بود و همه می‏خواندند، هیچ احتیاجی نداشتیم که در نمازجمعه بحث کنیم.

 ولی چون مطمئنیم که بخش عظیمی از مردم ما فرصت کتاب خوانی را ندارند و یا اینکه دسترسی به آن کتابها ندارند و یا قدرت فهم آن کتابها را ندارند، اکثریت مردم نیاز دارند که این مسأله خلاصه به آنها گفته شود.

 من خودم همین جا عرض می‏کنم که از کتاب و نوشته‏های شهید مطهری و قبلاً هم از افکار ایشان که با هم بحث می‏کردیم، از شیوه برخورد ایشان با این مسایل استفاده‏های زیادی بردم. ایشان در یک جایی می‏فرماید که اصلاً کلمه حجاب که الان برای این مصطلح است، خود این انحرافی است.

 برای ایشان قضیه یک کمی مشکوک است که چطور شده که این بحث به عنوان حجاب مطرح است. این بحث باید به عنوان سترو پوشش مطرح باشد نه تحت عنوان حجاب، چون کلمه حجاب تداعی یک معنای دیگری است که دشمنان اسلام می‏خواهند ما را به آن متهم کنند.

 یک نظریه‏ای است که امروز رایج است و همین امروز قبل از اینکه به نماز جمعه بیایم، وقتی تلکسها و گزارشها را برایم آوردند دیدم که یک تلکس طولانی هم روی تلکس بین‏المللی آمده است که از سه نفر خانم مسلمان فرانسوی مطالبی را نقل می‏کند. این سه نفر خانم فرانسوی در طول این تاریخ معاصر مسلمان شده‏اند و معروف و چهره‏های مشخصی هستند. با اینها مصاحبه کرده‏اند. اینها دارند دفاع می‏کنند که این جور که شما خیال می‏کنید، اسلام نمی‏خواهد زن را منزوی و پرده‏نشین و از جامعه دور کند.

 یکی از آنها می‏گوید دارم کار می‏کنم و دیگری می‏گوید بنگاه انتشاراتی دارم و سومی می‏گوید من با شوهر و بچه‏هایم چه جوری هستم. به گونه‏ای در دنیا القا شده که مسلمانان نیاز دارند دفاع کنند که اسلام زن را از بدنه جامعه جدا نکرده و او را حبس و محاصره ننموده است.

 یک خبرنگار مصری که به ایران سفر کرده است، پس از بازگشت به مصر مقالاتی راجع به ایران نوشته که یک بخش آن مربوط به زنهاست. نوشته است که چیزهایی که اینجا به ما گفتند، این بود که ایران که انقلاب کرده، زنها را از ادارات، دانشگاهها و مدرسه‏ها جمع کرده و همه آنها را در خانه‏ها و با چادر مشکی حبس کرده است. او می‏گوید: من با این دید وقتی سوار هواپیمای ایران شدم، دیدم که خانمهای مهماندار به خوبی دارند مهمانداری می‏کنند، منتها با یک تفاوت که دیگر عشوه و ناز و خودفروشی در هواپیماهای ایرانی نیست.

 بعد، از حضور خانمها در نمازجمعه، ادارات، مجلس، جبهه‏ها و پشت جبهه‏ها سخن می‏گوید. این حرفهای یک روزنامه‏نگار مصری است که خودش هم مسلمان است و در مصر هم حجاب هست. ببینید که مسأله این جوری برای دنیا مطرح است که حجاب معنایش محصور کردن خانمهاست. در بعضی از موارد هم آنهایی که خیلی مغرضند و بیشتر مایه‏های کار مال صهیونیستهاست، تبلیغات آنها تداعی حرمسراست که در سایر جاها بوده و زنها را در حرمها حبس می‏کردند، به طوری که رابطه‏شان را به کلی از دنیا قطع می‏کردند و فقط از طریق خواجه‏ها می‏توانستند ارتباط با مردها داشته باشند. این مسایل الان تداعی می‏شود و لذا برای ما به عنوان یک مسلمان و خطیبی که اسلام را معرفی می‏کند و آن هم از تریبون نماز جمعه‏ای که شنونده خارج از محیط اسلامی خودمان هم دارد، این بحث یک بحث جدی است.

 مرحوم استاد شهید مطهری می‏گویند: کلمه حجاب لفظ مناسبی برای این بحث نیست؛ چون معنای حجاب در زبان عرب این لباس نیست؛ پرده و یک نوع فاصله است و در قرآن کلمه حجاب آمده، اما در جایی آمده که مناسب همان بوده، در آیاتی که مربوط به حجاب است. بحث سر این است که پوشش و لباس چگونه باشد و این جوری بحث کرده است.

 فقط در مورد خانمهای پیغمبر این جمله هست که به مردم می‏گوید: شما وقتی می‏خواهید با همسران پیغمبر تماس بگیرید، از پشت حجاب با آنها حرف بزنید. آنجا پرده و فاصله بوده و خانه‏های پیغمبر هم مثل خانه‏های امروز ما که نبوده است. هر خانمی در یک اتاق زندگی می‏کرده است. مردم وقتی یک کاری با خانمها داشتند، به طبیعت عروبت و سادگی عربستان در هر شرایطی وارد اتاق می‏شدند و این مایه دردسر شده بود. دستور شد که وقتی می‏خواهید با آنها حرف بزنید، از پشت پرده تماس بگیرید. به علاوه زنان پیغمبر یک دستور خاص خودشان را دارند که کلمه حجاب برای آنان هم صدق می‏کند و قرآن به آنها می‏فرماید که شما مثل سایر زنها نیستید.

 آنها شرایطی خاصی داشتند و به خاطر موقعیت سیاسی و اجتماعی که آثارش هم بعداً روشن شد، یک محدودیتهایی داشتند که برای آنان بیشتر تأکید شده است.

 به هر حال کم کم این کلمه حجاب در فقه و مخصوصاً در کتب اخیر و ادبیات ما هم با همین تعبیر می‏آید و تقدسی هم کسب کرده و ما نمی‏توانیم خودمان را از این کلمه جدا کنیم و تا با ستر و پوشش دوباره به جای حجاب انس بگیریم، طولانی خواهد بود. ولی ذکر این نکته بسیار خوب است که بدانیم همین حجابی که الان ما داریم بحث می‏کنیم، پرده‏نشینی و انزوا نیست، بحث پوشش وستر است.

 در مورد تاریخ این حجاب و مخصوصاً مربوط به اسلام هم چند کلمه باید در این بحث عرض کنیم. مستشرقین و آنهایی که از خارج خواسته‏اند درباره اسلام تحقیق کنند، نوعاً این طوری فکر کرده‏اند که حجاب برای اسلام یک سنّت وارداتی است و گفته‏اند در مدنیّتهای غیراسلامی مثل یهود و ایرانیان در زمان ساسانیان دستورات سختی در مورد ستر خانمها داشتند؛ البته نه همه ایرانیها بلکه خانواده‏های اشرافی و سلطنتی، والاّ نوع مردم که خانمهایشان کار می‏کردند، حجاب نداشتند. رومیها و هندیها حجابهای سختی داشتند و تحلیل اینها این است که می‏گویند: وقتی مسلمانها پیروز شدند و با اینها مختلط شدند، فهمیدند که این رسم خوبی است و کم کم این رسم به داخل کشورهای اسلامی آمد و مسلمانها هم این حجاب را گرفتند!

 این حرف بسیار حرف ناصحیحی است. کسانی این حرفها را می‏زنند که قرآن را نخوانده‏اند. حداقلش این است وقتی یک محقق می‏خواهد حرفی در این مورد بزند، باید قرآن را بخواند و ببیند که قرآن راجع به خانمها چه می‏گوید. قرآن که قبل از اختلاط مسلمانان به اینها نازل شده و هنوز مسلمانان به ایران و روم نرفته بودند و با هندیها تماسی نداشتند. بله، یهودیها در مدینه با مسلمانان این تماس را داشتند. ولی آن حجابی که مسلمانها انتخاب کردند، هیچ شباهتی با حجاب یهودیها نداشت. شاید یک قسمت حرفشان درست باشد و آن اینکه شیوه خاصی که کم کم در خانواده‏های متشرعه اسلامی پیدا شد و کسانی که به طور جدی می‏خواستند عفاف اسلامی را رعایت کنند، (مثلاً در خانواده‏های علمای بزرگ و شخصیتهای اسلامی که به کلی خانواده‏شان را از همه جا، از مدرسه و ارتباط با مردم، از حرف زدن در جامعه، از خرید کردن در بازار قطع می‏کردند) شاید این شدت عملی که در مورد حجاب دیده می‏شود، قبول کنیم که این کم کم براثر اختلاط مسلمانها با غیر مسلمانها پیش آمده باشد.

 اما اصل مسأله این طور نیست. در خود عربستان حجاب نبوده. موقعی که پیامبر اکرم(ص) مبعوث می‏شوند، سنّت عربی حجاب نبوده. یهودیها حجاب داشتند و مردم غیریهودی عرب آزاد بودند. بعضیها چیزهایی سرشان می‏کردند و بعضیها اصلاً چیزی سرشان نمی‏کردند و انواع و اقسام آرایشها در آنجا بوده. این فیلمهایی که گاهی از آنجا نشان می‏دهند، یک مقدارش تحقیق تاریخی است که اینها کرده‏اند. خانمها به صور مختلف در جامعه بوده‏اند. تا پیغمبر در مکه هم بوده، حجاب و ستر به آن معنا نبوده است.

 در سال اول و دوم هم در مدینه حجاب نبوده. آیات حجاب وقتی نازل می‏شود، چند سال از هجرت پیغمبر گذشته و دستور حجاب داده می‏شود. در شأن نزول یک روایت معروفی است که حالا معلوم نیست که این طوری باشد، اما به هرحال در شأن نزول می‏گویند: یکی از مسلمانهای خوب در کوچه می‏رفت. در نقطه مقابلش یک خانم جوان و زیبایی می‏آمد. آن خانم به شیوه همان اعراب آنجا روسری‏اش را از پشت گوشهایش به پشت سرش آویزان کرده بود و سینه و گردنش پیدا بود. توجه این آقا به این خانم جلب شد. همین طور که پس سرش را نگاه می‏کرد و راه می‏رفت، سرش توی کوچه‏های تنگ مدینه به یک چوب و استخوانی که از دیوار درآمده بود، خورد و صورتش را برید و خون از صورتش جاری شد.

 توجه کرد که عجب کار بدی شد. در همان وضع خونین خدمت پیغمبر رفت و گفت آقا ما این جوری کردیم. روایت می‏گوید بعد در اینجا آیات حجاب که در سوره نور آمده، نازل شد. حالا شأن نزول این باشد و یا چیز دیگری ما کاری نداریم.

 تحقیقاً این جوری بوده که در زمان نزول قرآن تکلیف حجاب برای مسلمانها نبود. زنهایی بودند که خودشان حیای ذاتی داشتند و نوعی حجاب برای خودشان انتخاب می‏کردند. بنابراین این برنامه از خود قرآن جوشیده و از هیچ جا الهام نگرفته است. دستور حجابی هم که با کلماتی که در لابه‏لای آیات حجاب ما می‏بینیم که فلسفه حجاب را هم خود آیات می‏گوید و توضیحاتی که پیغمبر اکرم(ص) دادند، مسایل را روشن می‏کند که بر اساس حفظ اصالت خانمها، خانواده، استحکام جامعه و همین بحثهایی است که همین امروز ما داریم. اینها در کلمات، با هدف سلامت جامعه و حفظ حقوق خانمها به این صورت ترسیم شده است. این ستری که در قرآن تقریباً حدود آن روشن است، روایات و عمل خانواده پیغمبر، خانواده علی بن ابیطالب، ائمه ما که مفسر قرآن هستند و خانواده‏های صحابه پیغمبر مبیّن کار است. الحمدللَّه به اندازه کافی سند برای این مطلب داریم که حد حجاب چیست.

 من خیال می‏کنم که اگر این حد درست در جامعه ما جا بیفتد و جامعه ما این حد حجاب را درک کند، ما مشکل مبارزه با بی‏حجابی و عریانی نخواهیم داشت. مردم به آسانی این را می‏پسندند و قبول و عمل می‏کنند و از چیزهایی که امروز قابل صدور است، این است.

 دردهایی که امروز دنیای غرب و شرق دارد و گرفتاریهایی که آنان امروز از این ناحیه دارند و به صورت درد بی‏درمان برایشان جلوه می‏کند، اگر حجاب اسلامی به این صورتی که در مکتب شیعه ترسیم شده، با حدودش درست در جامعه پیاده شود، افراط چیهای ما مسأله را خراب نکنند، حزب اللهی‏های ما برخوردهای نامناسب نکنند و حدود را ما مراعات کنیم، خانمهای عاقل دنیا به سرعت زیر بار این طرز زندگی و طرز تفکر می‏روند و متفکران دنیا که امروز دلشان از وضع موجود پر از خون است، به این طرف می‏آیند و این به نظر من یک وسیله صدور انقلاب است.

 البته شرط آن این است که ما درست برخورد کنیم، یعنی واقعاً این سترو پوشش اسلامی را همان طور که پیغمبر خواسته است رعایت کنیم. دیگر ما که از پیغمبر متدین‏تر نیستیم. همان طوری که پیغمبر خواسته، لااقل در موارد وجوب و حدود و قیود قبول کنیم. حالا عده‏ای خواستند یک قدری بهتر احتیاط کنند، آنها دیگران را تخطئه نکنند و نگویند آنها بی‏حجاب هستند. خودشان بگویند که ما این جوری می‏خواهیم زندگی کنیم. آن دیگر مسایل شخصی خودشان است.

 این مسأله در صدر اسلام هم بوده و اختصاص به دوران ما هم ندارد. درست در زمان پیغمبر هم همین افراط و تفریط بوده و همین مسایل آن موقع هم مطرح می‏شده و مورد بحث بوده است.

 دنیا از وضعی که دارد، خسته است. در نشریات جدیدی که به دست من رسیده و آنها را خوانده‏ام، مسأله‏ای که دادستان کل آمریکا اخیراً مطرح کرده است، خیلی جالب است که بشنوید تا ببینید که دنیا تشنه این حرف است و دنبال این حرفها خواهد آمد.

 دادستان کل آمریکا اخیراً یک گزارش جامعی در مورد وضع سکس و روابط خانمها و آقایان در آمریکا منتشر کرده و یک اخطار شدیدی کرده که پیش بینی می‏شود به عنوان انقلاب دوم در آمریکا مطرح شود. اینکه می‏گوییم انقلاب دوم، چون یک انقلاب اولی هم اینها دارند که مال حدود 20 سال پیش و زمان کِندی است. این آقا در یک گزارشی که مدعی است متکی به یک کار طولانی و پرخرجی است که روی آن کرده‏اند، می‏گوید: در این گزارش 2375 مجله، 725 کتاب و 2370 فیلم سکسی و جنسی مورد بررسی قرار گرفته و روی آثار آن نیز بحث شده است.

 92 توصیه در این گزارش دادستان کل آمریکا به آمریکاییها شده که روح قضیه اخطاری است که جامعه آمریکا دارد منفجر می‏شود. حالا جالب این است که این انقلاب دومی که اسم آن را گذاشته‏اند، آن روزی که کندی آن کار آزادی را خواست راه بیندازد، (کندی بزرگ پیشتاز آزادی جنسی در آمریکا بوده) اسم آن را انقلاب جنسی گذاشتند و آن چنان هم آمریکاییها دنبال آن راه افتادند و آمریکا در مسأله سکس آن قدر شورش را در آورده که امروز در تعبیر خودشان صنعت سکس مطرح هست و دیگر کسی مسأله آن را مطرح نمی‏کند و به صورت صنعت سکس به خاطر انواع فیلمهای متنوعی که به صور مختلف توسط کمپانیهای عظیمی که با میلیارد میلیارد سرمایه وارد این میدان شده‏اند، تهیه می‏شود و امروز مشکل آمریکا مبارزه با این کمپانیها و مجلاتی است که تیراژ آنها 5 و 10 میلیون و فیلمهایی است که گوشه‏هایی از آن را در اینجا دیده‏ایم.

 این زندگی آمریکاییهاست. امروز کلیسای آمریکا، محافظه‏کاران آمریکا و مخصوصاً حزب جمهوری‏خواه آمریکا پشت سر این قضیه افتاده‏اند که این مشکل را حل کنند و این برنامه جدیدی که رئیس جمهور آمریکا با مکزیک شروع کرده، می‏گویند مربوط به همین قضیه است.

 مهمتر از این، مسأله‏ای است که در پارلمان اروپا مطرح است. الان پارلمان اروپا دارد یک کار وسیعی درباره همین مشکل اجتماعی خانمها در جامعه اروپایی می‏کند که در یکی از بحثهای بعدی آن را بیان خواهم کرد. ببینید که دنیا به جای خوبی نرسیده و در این مسأله گرفتار شده است.

 بچه‏ها و خانمهای بی‏سرپرست، کثافت کاریهایی که می‏شود، بی‏اعتمادی که هست و مخصوصاً برای اینکه شما ارزش معارف اسلامی را بدانید، مخصوصاً من این بحث را با وضعیت جاهایی که امروز به اصطلاح متمدن محسوب می‏شوند، مخلوط می‏کنم. بنابراین ما اگر روی این مسأله درست کار کنیم و بتوانیم با این معارف اسلام یک جامعه مستحکمی از این جهت درست کنیم و بتوانیم سلامت خانه، خانم، آقا، مدرسه، دانشگاه، اداره و همه شؤون جامعه را از این جهت حفظ کنیم، دنیا چهار چشمی دارد به ما نگاه می‏کند.

 البته یک عده‏ای شهوتران در دنیا هستند که با این کارها مخالف هستند و جلوی ما می‏ایستند و سر و صدا راه می‏اندازند و همین حالا هم دارند مسخره می‏کنند، ولی متفکرین دنیا الان نگاه می‏کنند تا ببینند که ما در این مسأله چه خواهیم کرد.

 در داخل کشور هم مسأله این جوری نیست. همه این خانمهایی که می‏بینید، خیلیهایشان اهل نظر و فکر هستند و اگر قضیه درست مطرح شود، اینها می‏پذیرند. ولی شرطش این است که به گونه‏ای مطرح شود که ما بتوانیم همان را که اسلام خواسته اجرا کنیم و زن را از خاصیت عنصر اجتماعی که بخش عظیمی از کارهای اجتماعی را می‏تواند برعهده بگیرد، نیندازیم؛ که این کار را نخواهیم کرد و تا حالا هم نکرده‏ایم. و دنیا هم بداند که همین امروزی که من این حرفها را می‏زنم 35% کارکنان دولت ما مخصوصاً در آموزش و پرورش خانمها هستند. این آمار قسمت عظیمی از کارکنان دولت است.

 در جامعه ما بنای این حرفها که خانمها از حضور در اجتماع منع شوند، نیست. بنا این است که حضور در جامعه را سالم مطرح کنیم. یکی از اشتباهات این است که این مسأله را تحت عنوان آزادی زن مطرح کردند. اصلاً ما نباید اجازه دهیم که این بحث به عنوان آزادی زن مطرح شود. معکوس این باید مطرح شود.

 هدف اصلی قضیه این بوده که آزادی مردان برای استمتاع مجانی از خانمها و استمتاع بی‏حساب و خارج از محیط خانواده و دور از چشم همسران خودشان باشد. اصل مسأله این است، ولی قضیه را به صورت آزادی زن مطرح کردند. حالا در این بحث خواهیم فهمید زنانی که گرفتار عریانی هستند، آزادند و یا اینکه محدود و محبوس و گرفتار هزار قید و بند و شرط هستند که پدرشان را دارد در می‏آورد و وقت و حیثیتشان را می‏گیرد و چه گرفتاریهایی برای اینها هست. آزادی خانمها مطرح نیست.

 اصلاً یکی از کارهای انحرافی این است که در گذشته هر وقت می‏خواستند بحث ستر و پوشش و حجاب بکنند، به عنوان بحث آزادی زن بوده. آزادی زن به این بحث مربوط نیست. یک خانم محجبه اسلامی که همه حقوق اسلامی را داشته باشد، در جامعه از آزادترین انسانها می‏تواند به حساب آید و آن قدر قید و بندش کم است که مردها چند برابر از او بیشتر قید دارند.

 در صدر اسلام یکی از کسانی که سخت با این مسایل درگیر می‏شد، خلیفه دوم، عمربن خطّاب، بود. ایشان در این مسأله متعصب بود و خیلی سخت گیر بود. یک شب در یکی از کوچه‏های مدینه با یکی از خانمهای پیغمبر برخورد کرد. دید خانم پیغمبر در شب بیرون آمده به او اعتراض کرد و گفت: شما مثل زنهای معمولی نیستید، برگردید به خانه. و آن زن را که سوده نام داشت به خانه برگرداند. وقتی همسر پیغمبر برگشت پیغمبر داشتند شام می‏خوردند. به اتاق پیغمبر رفت و شکایت کرد که عمر مرا برگردانده است. آقا ما حق بیرون رفتن نداریم؟. در روایت دارد که همان موقع وحی بر پیغمبر نازل شد و پیغمبر وقتی از حالت وحی بیرون آمدند، فرمودند که خداوند اجازه داده که شما برای احتیاجاتتان از خانه‏ها بیرون روید. چه کسی گفته شما بیرون نروید؟

 از امام هفتم روایتی است که ایشان می‏فرمایند: پدرم، مادرم را می‏فرستاد و او کارهای مردم مدینه را انجام می‏داد. لابد مقصود از کارها کمک به ضعفا بوده است. این طور نبوده که خانمهای متشخص و شخصیتهای دنیا بیرون نیایند. پیغمبر اکرم(ص) در همه سفرهای جنگی یک یا دو تن از همسرانشان را با خودشان می‏بردند. شما می‏دانید در این شرایطی که ما هستیم و با اتومبیل، قطار و هواپیما می‏توانیم به میدان جنگ وارد شویم، با امکاناتی که الان هست، یک خانم نمی‏تواند در میدان جنگ به همراه اردو به این صورتی که ما خیال می‏کنیم خانمهای مسلمان باید بیرون بیایند، برود (ما که نه، البته بعضی از افراطیها).

 در یک حدیثی است وقتی پیغمبر وارد خانه حضرت زهرا می‏شوند و جابر هم همراهشان بوده و اجازه می‏خواهد که داخل شود، حضرت زهرا(س) می‏فرمایند که من چیزی روی سرم نیست. (حضرت زهرا(س) فهمیدند که کسی همراه پیامبر است. پرسیدند کسی همراهتان هست؟ فرمودند بله جابر است). حضرت فرمودند: شما ملافه‏تان را برسرتان بکشید. و حضرت پیغمبر با جابر وارد می‏شوند. وقتی وارد می‏شوند، چشم جابر به صورت زهرا می‏افتد.

 روایت معروفی است که جابر می‏گوید: حضرت زهرا آن چنان رنگش پریده بود که مثل شکم ملخ زرد بود. پرسید که چرا این جور رنگتان پریده؟ حضرت زهرا گفتند: از گرسنگی است. شرایط مدینه این جوری بود. آن وقت دائماً جنگ بود و شرایطی می‏شد که نان و غذا نبود و طبعاً آنها هم مثل دیگران گرسنه می‏ماندند.

 خوب، این مسأله نشان می‏دهد که روابط این جوری نبوده. این ملاقات بعد از نزول آیات حجاب است. کلاًّ ما دنبال دو جهت هستیم: یک جهت صحبت ما که بیشتر روی آن صحبت خواهم کرد، وجوب این مقدار پوششی که الان مطرح است می‏باشد.

 پوششی که فقهای ما، و اهل سنّت به اجماع نظر داده‏اند (به جز یک نفر از علمای اهل سنّت که جمله مشتبهی دارد) آنچه که پوشش آن واجب است، وجه و کفین از آن مستثنا است. البته نگاه کردن مسأله جداگانه‏ای است و این را نباید مخلوط کنیم. الان وظیفه زن را می‏گوییم. یعنی دو دست و صورت. وجه که می‏گوییم، یعنی همه صورت و فقط چشم و پیشانی و گونه‏ها نیست.

 همان قدری که وقتی وضو می‏گیریم باید صورتمان را بشوریم، می‏تواند بیرون باشد. چادر در اسلام به عنوان یک حجاب منحصر به فرد مطرح نیست. نه اینکه اسلامی نیست، چادر کاملاً اسلامی است و حجاب و پوشش بسیار خوبی هم هست و ما کسانی را که چادر دارند، تشویق می‏کنیم. اما این منحصر نیست، یعنی این اصطلاحی که به خانمهای مانتویی و روسری دار می‏گویند بی‏حجاب، اصطلاح درستی نیست. بی‏حجابی به آن معنای انحرافی که گفتم، ممکن است درست باشد.

 اما از نظر اسلامی اینها بی‏ستر و بدون پوشش نیستند. باید گردن و سینه‏ها و دستها تا مچ پوشیده باشد و اگر شیوه لباس پوشیدن که حدود آن را بعداً توضیح خواهیم داد، صحیح باشد و لباس مناسب باشد، این خانمها حجاب دارند.

 ما اگر بخواهیم درباره اسلام سخت گیری کنیم، نمی‏توانیم اسلام را اجرا کنیم. اگر بعضی از آقایان این طوری بخواهند برخورد کنند، به اسلام ضرر می‏زنند. چیزی گفته‏اند که خدا نخواسته است و کمتر از آن است که خدا خواسته و بیشتر از آن است که پیغمبر و حضرت زهرا(س) و زینب(س) عمل می‏کرده‏اند.

 یا یک نوع سخت‏گیریهای بی‏حسابی که ما می‏بینیم این مبارزین با منکرات می‏کنند، درست نیست. ما اگر بخواهیم اسلام را اجرا کنیم، باید مجموعه اسلام را اجرا کنیم. شما اگر بخواهید بخشی از اسلام را اجرا کنید و بخشی از آن را نادیده بگیرید، به اسلام ضربه زده‏اید.

 این کار خودش اصلاً کفر است و خاصیت کفر را دارد. اسلام اگر این سخت‏گیریها را در مسأله پوشش خانمها و روابط انسانها کرده است، در کنار آن هم یک آزادیها و تسهیلاتی قرار داده است. تسهیلات ازدواج را قرار داده که من در بحثهای مفصلی در خطبه‏های گذشته راجع به آن صحبت کرده‏ام.

 جامعه اسلامی به گونه‏ای است که اگر ما مسلمان باشیم و جامعه‏مان اسلامی باشد، نمی‏شود که یک جوانی به مسایل جنسی تمایل پیدا کند و در دسترس نباشد. یک چنین چیزی نمی‏شود. منتها ما یک جوری کرده‏ایم که برای رسیدن به امیال جنسی باید از هفت دروازه عبور کرد تا جوانها بتوانند این کار را انجام بدهند و اینها هم تبعات آن است.

 من فکر می‏کنم که ما این دوتا را با هم نمی‏توانیم اجرا کنیم. اگر بخواهیم اجرا کنیم، باید یک مسلمان واقعی باشیم. یعنی یک جوانی که دارد در دانشگاه درس می‏خواند و احساس می‏کند که تحت فشار غریزه جنسی است، اصلاً مغزش نمی‏کشد و نمی‏تواند درس بخواند. باید یک جوری باشد که اگر خواست، نیازش را برطرف کند. این همه زنان بدون شوهر و بی‏سرپرست در کشور هستند و آنها هم نیاز دارند و اگر عیبی نداشته باشد، چه مشکلی هست اگر اینها ازدواج موقت کنند.

 خوب، اسلام این جوری آن احکام را آورده. اگر بخواهیم جلوی بی‏بندوباری را بگیریم، اینها با هم است. شما یک طرف آن را ببندید، ازدواج دائمی هم که بدون خانه، مهریه و امکانات هم که نمی‏شود، پس این محکوم است که از سن 15 سالگی تا 25 سالگی تمام این مد ت را به رهبانیت و تحت فشار غریزه جنسی بگذارند که این برای جوانها جنون می‏آورد.

 در گزارشهای معمولی که مأمورین مبارزه با منکرات برای ما می‏فرستند و یا پرونده‏هایی که گاهی می‏بینیم، مشاهده می‏کنیم که به گونه‏ای برخورد می‏کنند که کاملاً غیر اسلامی است. یک زن و مردی را در ماشین می‏بینند، ماشین را نگه می‏دارند و بازجویی می‏کنند که شما دو نفر با هم محرم هستید یانه؟ شما چه حق دارید از اینها بپرسید که محرم هستند یا نه؟ در کشور اسلامی دو نفر مسلمان در ماشین نشسته‏اند، لابد محرم هستند.

 کسی را می‏گیرند که مثلاً حجابش ضعیف بوده، می‏برند آنجا و تحت فشار بازجویی می‏کنند که شما نعوذباللَّه زنا کرده‏اید و پرونده زنا برای او درست می‏کنند و به دادگاه می‏فرستند. خوب، این برای شما حد دارد. مگر می‏شود همین طور به کسی آدم نسبت بدهد که شما چه کرده‏اید؟ ببینید حکم شرعی این است. اگر یک کسی متهم بود و او را برای اتهام زنا آوردند و یک کسی شهادت داد و گفت من به چشم خودم دیدم که این آقا و خانم دارند عمل خلاف انجام می‏دهند، اگر تنهایی بود، این را حد می‏زنند، یعنی کسی که این حرف را زده، حد می‏خورد، نه کسی که متهم است. باید چهار عادل بیایند در دادگاه شهادت بدهند و بگویند ما به چشم خودمان دیدیم که این آقا و این خانم این عمل را انجام دادند. اگر چنین چیزی شد، آن طرف را حد زنا می‏زنند.

 یک جوری الان بعضی از افراطیهای ما درست کردند که بیرون خیال می‏کنند هر کس در خیابان قدری کج راه می‏رفت، این را می‏شود به این اتهام شلاق زد! البته یک مسأله دیگری است که افرادی را که بد عمل می‏کنند، تنبیه می‏کنند که این بحث دیگری است.

 برخورد شرعی قضیه این قدر افراطی است. ما موارد زیادی داریم که حالا نمی‏شود اینجا نام ببریم، از خانواده‏هایی که به هیچ وجه به اینها نمی‏چسبد که در خیابان و یا در مغازه و یا ماشینی اجازه دهند یک مویی از سر زنانشان پیدا شود، بعضی از کمیته‏ایها اینها را گرفته‏اند و برده‏اند و بعد که شناخته‏اند آنها را آزاد کرده‏اند. علت آن این است که این بچه نمی‏فهمد و توجیه نشده که مبارزه با منکرات یعنی چه؟

 در خیابانها، کسانی که حجاب اسلامی را در آن حد پوشش اسلامی رعایت نمی‏کنند، باید جلویشان را گرفت و آنها را نصیحت کرد، اما نه با آن اتهام. کسانی که با هم هستند، اگر ما این گونه با فساد مبارزه کنیم، ناموفق می‏شود، برای اینکه اسلامی هم نیست. حدود آن را باید درست در نظر بگیریم و شرایط را بسنجیم.

 فقها، علما، ائمه جمعه و روزنامه‏های ما آن مسایل واقعی را همان طور که هست، به مردم بگویند و احتیاط نکنند. این ضد احتیاط است. شهید مطهری در کتابش می‏نویسد: وقتی من کتاب داستان راستان را منتشر کرده بودم، یکی از علمای خوب این کشور به من گفت که: »من این کتاب را خواندم. این خیلی کتاب خوبی است و همه آن هم صحیح نوشته شده است. دو ایراد به شما دارم: یکی از ایرادهایم به شما این است که شما آن داستان تقسیم کار بین حضرت زهرا(س) و حضرت علی(ع) را گفته‏اید، آن پایین داستان هست که حضرت زهرا(س) هم خارج از خانه می‏رفت و وقتی حضرت علی(ع) در جنگ بود و یا خانه نبود، ایشان کارهای خانه را انجام می‏داد. این الان درست نیست، برای اینکه این خانمهای ما را تشویق می‏کند که از خانه بیرون بروند.«! خوب، این چه احتیاطی است؟:

 این احتیاط را خدا نخواسته، حضرت زهرا(س)، پیغمبر(ص) و علی بن ابی‏طالب(ع) انجام نمی‏داده‏اند، ما به مردم بگوییم احتیاط کنید! آن‏هم در زمانی که شما می‏بینید که ما معلم زن، دکتر و پرستار زن نیاز داریم که اینها بیایند و در جامعه درس بخوانند و کسی بشوند و کار کنند؟

 این چه احتیاطی است؟ این ضداحتیاط است. علما حد پوشش را بگویند و لباس اسلامی مشخص شود. بسیاری از این خانمهایی که شما اسم آنان را بی‏حجاب می‏گذارید که در خیابانها راه می‏روند، با حجاب هستند، یعنی حجاب شرعی دارند. البته ما نوع پوشش و حدود آن را در خطبه‏های آینده خواهیم گفت.

 آنچه قطعی است، این است که عریانی به صورتی که موها و گردن و یا پاها و دستها بالاتر از مچ پیدا باشد، خلاف شرع و گناه کبیره است و غیر از اینها جایز بحث است. وضع لباس و رنگ آن اسلامی نیست، اما این بحث باید بشود که یک لباس سنگین غیر محرکی باید باشد و تقوایی که در این بحث برآن تأکید می‏کنم، برای دو سه طرف قضیه است.

 از خانواده‏ها و خانمها به شدت می‏خواهیم که تقوا را رعایت کنند و این به نفع آنهاست. همان طور که قرآن می‏فرماید که این به نفع شماست و این قانون از آسمان آمده به نفع کل جامعه است و بیشتر به نفع شماست و این برای زندگی شما پاکتر است و اصلاً تقوا زندگی را پاک می‏کند.

 تقوا این است که حدود پوشش اسلامی را رعایت کنید و تقوای ماها این است که چیزی را از مردم مخفی نکنیم و درست آن احکام اسلامی را، آن چیزی که متن قرآن و روایات و فتاوی علمای ماست، دائماً به مردم بگوییم و تقوای مجریان ما هم همین است که در برخوردشان سعی کنند اسلامی برخورد کنند و بی‏جهت مزاحم کسانی که حدود اسلامی را مراعات می‏کنند، نشوند. این را هم بفهمند که ما از یک جامعه مریضی مثل یک جامعه غرب زده‏ای در حال انتقال به یک جامعه اسلامی هستیم و این یکدفعه امکان پذیر نیست.

 این درست مثل پیغمبر است که از جامعه جاهلیت قدم به قدم و رفته رفته مردم را به جایی رساند که بتوانند احکام اسلامی را تحمل کنند. ما هم باید مثل طبیب برخورد کنیم و مزاج این جامعه را بفهمیم و رفته رفته اینها را به آن مرحله‏ای برسانیم که باید برسند.

 »اَعُوذُ باللَّهِ مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجیم/ بسْمِ‏اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم/

 اِنَّا اَعْطَیناکَ الکَوْثَر/ فَصَلِّ لِرَبِّکَ وَانْحَر/ اِنَّ شانِئکَ هُوَالْاَبتَرُ«.

 

    خطبه دوم

 

 بسْمِ‏اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم

 اَلْحَمْدُللَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ وَالصّلوةُ وَ السَّلامُ عَلی رَسُولِ اللَّهِ وَ عَلی عَلِیٍّ أَمیرِالْمُؤْمنینَ وَ عَلَی الصِّدّیقة الطّاهِرة وَ عَلی سبْطِیِ الرَّحْمَةِ الْحَسَنِ وَالْحُسَیْنِ وَ عَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ مُحَمَّدبْنِ عَلِیٍّ وَ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ موُسَی بْنِ جَعْفَرٍ وَعَلِیِّ بْنِ مُوسی وَ مُحَمَّدبْنِ عَلِیٍّ وَ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ وَالْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ وَ الْخَلَفِ الْهادی الْمهْدی(عج).

 در ابتدای خطبه شهادت مظلومانه امام پنجم را خدمت حضرت ولیّ عصر(عج) - اروحنا لتراب مقدمه الفدا - و خدمت رهبر عظیم‏الشأن انقلاب و مردم بزرگوارمان تسلیت عرض می‏کنم.

 در مناسبتهای هفته و با توجه به گرمی و فشردگی محیط، من بحثم را کوتاه می‏کنم، ولی دو مطلب را باید بحث بکنم که یکی را مختصر حرف می‏زنم، دومی قدری طولانی است که - ان شاءاللَّه - با مراعات حال شما بحث را کوتاه می‏کنم.

 امروز در مکه روز عید است و در بهترین حالات و روابط قلب میلیونها انسان در حرم الهی متوجه خداست، ولی هنوز برای ما روز نهم است. یکی از چیزهایی که باید در جامعه و دنیای اسلامی حل شود، همین مسأله تفاوت افقهاست که باید به شکلی حل شود و فتوای بعضی از علما هم برای این کار راهگشاست که امیدواریم در آینده بتوانیم به گونه‏ای در کل جامعه اسلامی حرکت کنیم که روزهای مقدس و عیدهای ما همه یکی باشد.

 حج جاری برای ما از افتخارات است. به طوری که می‏دانید، حدود ششصد هزار از زایران خانه خدا از اطراف دنیا به سوی عربستان رفتند که حدود 150 هزار نفر ایرانی هستند و به عبارت دیگر، ایران که دارای 4 درصد از جمعیت یک میلیارد مسلمانان جهان است، توانسته است 25 درصد از جمعیت کل زایران دنیا را روانه خانه خدا کند و این در شرایطی صورت می‏گیرد که جمهوری اسلامی گرفتار جنگ و محاصره و فشار اقتصادی از سوی استکبار جهانی است و این چیز روشنی است.

 امروز هم همین یک مطلب در دنیا کافی است، یعنی اگر دنیا بر روی همین مسأله بحث و تجزیه و تحلیل کند و بگوید این چه ملت، دولت و مردمی است، کافی است. دولت غیر از مخارج ریالی و نیروهایی که صرف این کار می‏شود، برای هر حاجی بیش از هزار دلار ارز هزینه می‏کند.

 این عده از لحاظ کمّی در دنیا گویاست و از لحاظ کیفی باید اعتراف بکنیم که در این قرنهای اخیر برای اولین بار است که مراسم حج معنای خودش را پیدا می‏کند. آن اهدافی که در حج اسلامی و در این کنگره عظیم اسلامی تعبیر شده، اکنون فقط حجاج ایرانی هستند که به آن عمل می‏کنند و این مسأله مهمتر از مسأله قبلی است.

 البته فرستادن آن عده عظیم اهمیت دارد، ولی مهمتر این است که این عده با اهداف این حج سازگار هستند و تا حدودی حج واقعی را عرضه می‏کنند و عجیب هم اینکه این روزها دنیا مکه را بایکوت کرده است.

 شما اگر رسانه‏های جمعی دنیا را ببینید، اجتماعات 10 - 15 هزار نفری بین‏المللی برای آنها یک چیز عظیمی است. مثلاً، شما این بازیهای المپیک جهانی که در دنیا برگزار می‏شود و کمتر از اینها را ببینید، اینها چه مقدار در دنیا انعکاس دارد. تقریباً همه روزنامه‏ها انعکاس آن را جزء رسالتهای خود می‏دانند. چطور شده که الان برای یک میلیون آدم که در مکه جمع هستند و مطالب و حرفهایی نیز برای گفتن دارند، به سراغ آنها نمی‏آیند و مطالب اینها را منتشر نمی‏کنند؟

 این شعارهای انقلابی که حجاج ما در آنجا مطرح می‏کنند و بخش عظیمی از کشورهای دنیا کم کم به ما پیوستند، آیا در اخبار دنیا قابل توجه نیست؟ آیا اینها چیزهایی نیست که مراکز خبری درباره آن به مشتریهای خودشان اطلاعات بدهند؟

 ما می‏دانیم تفسیر خبرها و معیارهایی که به رسانه‏های جمعی می‏دهند، اکثراً در این اجتماع وجود دارد. باید مسایل سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، مذهبی و مخصوصاً حرکت جمهوری اسلامی از طریق رسانه‏های دنیا پخش شود.

 خوب، اینها می‏بینند که 7 - 8 سال است که ما با سعودیها در حال کلنجار رفتن هستیم و بر روی یک نکته تکیه کردیم که ما دست از راهپیمایی بر نمی‏داریم. آیا این سؤال برایشان مطرح نمی‏شود که چرا از راهپیمایی دست برنمی‏دارند؟ ببینید چقدر سیمای خبری دنیا زشت است و ببینید امپریالیسم و انحصار خبری چقدر دنیا را مغبون کرده است. اینها فقط خبرهایی را که در جهتهای خاص خودشان باشد، پخش می‏کنند و این بسیار گویاست.

 حالا هر چه محتوای مبارزات ما که پخش می‏شود به جای خودش، ولی همین افشاگری که از طریق حضور ما در آنجا صورت می‏گیرد و بایکوتی که از طرف مراکز استکبار خبری می‏شود، نشان مسأله بسیار مهمی است و الحمدللَّه علی رغم فشارها، بایکوتهای زیاد و سکوت خبری که بر همه محافل خبری دنیا حاکم بوده، حرکت ما راه خودش را باز کرده است.

 طبق گزارشاتی که امسال از مکه داشتیم، بخش عظیمی از ملتهای مبارز دنیا به خاطر اینکه در این تظاهرات شرکت کنند، خودشان را به مکه رساندند و سوغاتی که اینها برای ملت خود خواهند برد، بسیار پرارزش‏تر از امواج رادیوهای بیگانه و امپریالیسم خبری است. زیرا آنها شعارها، پلاکاردها و حماسه مقاومت این امت را دیده‏اند و آن را منعکس خواهند کرد. علی رغم بعضی از اذیتها خوشبختانه امسال مسؤولان عربستان سعودی یک مقداری عقل به خرج دادند و به طور کلی با این حرکت مخالفت نکردند و این سنّت در دنیا جا افتاده و پذیرفته شده که حق یک ملتی است که در آنجا افکار خودش را عرضه بکند و ان شاءاللَّه این سنّت بماند که دیگران هم بتوانند متابعت کنند.

 من امیدوارم عربستان در آینده سرعقل بیاید و خودش هم کمک کند و اخبار را هم منتشر کند و در ضمن یک ایستگاه رادیویی در اختیار این جریان اسلامی  انقلابی بگذارد که خودش هم در این کار شریک شود. و اگر عربستان این عقل را به خرج می‏داد، برای اعتبار خودش هم بهتر بود. این از اشتباهات سعودیها بوده است. الان کارهای خود را کمی تصحیح کردند، ولی باید در آینده بیشتر تصحیح کنند و اگر این کار را نکنند، ان‏شاءاللَّه جانشینهای آنها این کار را خواهند کرد.

 مهمترین و عمده‏ترین مسأله زمان و کشور ما و منطقه مسأله جنگ و شرایطی که امروز در فضای جامعه و دنیا حاکم است می‏باشد.

 حتماً مقداری نیاز است که اطراف این قضیه را بررسی کنیم و به نظر من خیلی جالب است با بررسی اخبار و گزارشها و تحلیلهای موجود به این نتیجه می‏رسیم که آنها که زمانی به خود حق می‏دادند سرنوشت دیگران را رقم بزنند، در رابطه با جنگ تحمیلی بر سر یک دو راهی حیرت آور شدیداً مردّد هستند و دلهایشان پر از خشم از پیروزیهای بعدی ماست و حالا بر غم قبول شکست و تمامی تلاشهای گذشته‏شان در نابود کردن جمهوری اسلامی ایران، هنوز هم به صدام و مرتجعین امیدوارند و هم چنان امیدوار به شکست ما با حرکتی آهسته‏تر و توأم با تحیّر هستند.

 چند روز پیش صدام گفته است در طول چهار سال ایران 22 بار به ما حمله کرده که هر دفعه ایران با شکست مواجه شده است! حتی می‏گویند که ایران در فاو و مهران نیز شکست خورده است! ولی دنیا اینجا را نمی‏تواند منکر شود، یعنی این قسمتها برایش روشن است.

 تا به حال اینها مطمئن بودند پیروزی نظامی نیست و می‏گفتند این جنگ حل نظامی ندارد. چون این اطمینان را داشتند، با خیال راحت نشسته بودند تا دو طرف خوب خسته شوند و بیایند با هم مسایلشان را حل کنند که البته اگر به آنجاها می‏رسید، حل مسأله هم به نفع دشمن ما بود، چون کسانی که دست اندرکار این حل هستند نمی‏خواهند کاری به نفع ما بشود.

 از طرفی هم فکر می‏کردند عراق چون پشتش به کوه وصل است و روی اقیانوس نفت کشورهای مرتجع خوابیده و دستش به آخور اسلحه ابرقدرتها وصل است و این چیزها را دارد، کمتر خسته می‏شود. ولی ایران به تنهایی تلاش و حرکت می‏کند، شهید می‏دهد، پول خرج می‏کند و خزانه‏اش خالی می‏شود و یک روز باید بیاید و بگوید که ما تسلیم می‏شویم. اینها چنین طرز تفکراتی داشتند.

 شکستهای این 7 - 8 ماه گذشته این کاخ خیالی را از خاطر آنها بیرون برد و آنها حسابی متزلزل شدند. همین حالا که من با شما حرف می‏زنم، شاید آقای شولتز و یا یک شخصیت دیگر آمریکایی در کنگره آمریکا برای بخشی از نمایندگان آمریکا همین مطلب را توضیح می‏دهد که وضع عراق خراب است، چون اینها قبلاً اعلام کردند که امروز باید گزارش داده شود. کارشناسان آمریکایی رسماً اعلام کردند که نسبت به آینده عراق خائف هستیم و ناظران نظامی بین المللی مقاومت عراق را متزلزل می‏بینند. این نشان بی‏عقلی اینها است که در سایه پیروزی ایران در مهران به این نتیجه رسیده‏اند و این چه ناظر بین المللی و استراتژیستی است که این قدر بی‏شعور باشد که در این فاصله مسایل را بفهمد. خوب، اینها باید تحلیل بیش از این داشته باشند.

 کشور ما که همه چیزش (ارتش، سپاه، جمعیت، اخبار، آمار و ارقام) روشن است. وضع عراق هم برای آنها کاملاً مشخص است. چطور اینها بعد از عملیات مهران به این نتیجه می‏رسند؟ دلیلش این است که آقایانی که غرب زده یا شرق زده هستند، بفهمند که اینها هم آن جور نیست که حالا اشتباه می‏کردند. به هر حال، اکنون آنها متزلزل هستند و خبرهایشان را هم می‏فهمید.

 حتی یک رادیوی کینه توز صهیونیستها که حاضر نیست یک کلمه به نفع ما حرف بزند، دیگر مجبور می‏شود گاهی چیزهایی بگوید که بوی پیروزی ایران را بدهد. خوب، خبرهایی می‏شنوند و واقعیتهایی را می‏بینند که جمهوری اسلامی در حال تجهیز نیرو می‏باشد، صحبت از 500 و 1000 گردان است که مراکز آموزشی وسیعی درست شده و نیروهایی در حال اعزام به جبهه هستند. اینها را می‏فهمند. دستور جدی امام را هم که به صورت فرماندهی دستوری را فرمودند، می‏دانند و می‏بینند که جمهوری اسلامی در عملیات گذشته آن گونه ضربه وارد کرد و با برنامه‏ریزی که برای آینده می‏کند و شرایطی که برجبهه عراق حاکم است، خطر را از دور می‏بینند.

 اگر فکر کنیم که اینها تسلیم شدند، این اشتباه است؛ تسلیم نشده‏اند. همان طور که عرض کردم تا این اندازه اینها را پیش آورده که پا به پا می‏کنند، ولی هنوز کفه برنامه اینها این است که تا لحظه آخر اگر بشود، ما را از هدفمان دور کنند و عراق و صدام را حفظ کنند و این برنامه قطعی اینهاست.

 شما دیدید اینها در زمان مبارزات ما در پیش از انقلاب تا آن روزهای آخر مدام دولت ظاهر فریب می‏آوردند تا شاید این ملت را یک جایی میخکوب کنند.

 کسانی را آوردند که به اسم جبهه ملی با سی سال مبارزه و مرغ توفان بودن، حالا می‏بینیم که رفته‏اند مشاور شازده شده‏اند. یکی از نادانی آنها این است که این فسیلهای جنایات دوران گذشته زنده بمانند و حرف بزنند و افکارشان را بگویند که ملت بفهمد ضدانقلاب چه است و این خیلی با ارزش است. ما اگر خیلی رندانه و سیاسی کار باشیم، باید ماکت و مجسمه اینها را در تهران بگذاریم تا مردم ببینند که چه هستند. رادیوهای اینها واقعاً برای ما یک نعمت است.

 گاهی دروغ و فحش می‏دهند، اما مردم ما از رادیوهای اینها حرف می‏فهمند. یعنی به محض اینکه یک مسأله‏ای در رادیو مطرح می‏شود، مردم می‏دانند خط واقعی چیست.

 بالاخره منافق، مارکسیست، شاه دوست، ساواکی و عراق که همه از آنها حمایت می‏کنند، نمی‏تواند حق و یک خواسته درستی باشد. حضور این گونه آدمها (یعنی کسانی که پشت سرشان پرونده روشن کثافت کاری دارند و مردم و لااقل نسل موجود اینها را به عنوان سمبل فساد می‏شناسد) به عنوان مخالفت با این جریان به نفع این جریان است.

 بسیاری از مردم از مخالفین ما به حقانیت ما پی می‏برند، چون حرفهای ما را ممکن است نفهمند و یا در خود ما یک شبهاتی داشته باشند، اما وقتی که اینها را می‏بینند، برایشان روشن می‏شود و مخصوصاً اینکه کمونیست، سرمایه‏دار، شاه طلب، منافق، احتکارچی، فاحشه و همه اینها با هم علیه ما متحد می‏شوند، این مسأله خیلی گویاتر می‏شود.

 و اما کارهایی که باید اینها بکنند. گفتیم که اینها تسلیم نمی‏شوند. برای همین مقطع یک برنامه خیلی روشن برای خودشان ریختند و الحمدللَّه این برنامه هم در حال روشدن و شکست خوردن است که چند حادثه این روزها پیش آمده و چه خوب است ملت ما یکپارچه و به هم پیوسته تحلیل اینها را بداند.

 استکبار ابتدا تلاش کرد بسیج عمومی ما را فلج کند و برای این کار با آگاهی از اینکه اعزام پانصد گردان به جبهه مستلزم هزینه‏های تدارکاتی زیادی برای ما خواهد بود، مسأله نفت را مطرح کرد و در همین راستا هم صدام می‏بایستی به مراکز اقتصادی ما حمله می‏کرد که این به خاطر آسیبی که به غیرنظامیان می‏رسید و آنها قبلاً خود آن را محکوم کرده بودند و نیز با توجه به آشنایی که با قدرت مقابله به مثل ما داشتند، برای آنها مشکلاتی در پی داشت.

 به هر حال برنامه تبلیغاتی وسیعی را هم برای این طرح خود تدارک دیدند که به قول خودشان برنامه منحصر به فردشان بوده است. برنامه تبلیغاتی وسیعی برای این کار مهیا کردند و همه ابزارشان را به کار گرفتند که از لحاظ اجرایی و تبلیغاتی و برنامه دخالتهای بعدی یک برنامه هماهنگی منظم شده و این به ما می‏فهماند که پشت سر این جنگ، یک جریانی، یک جایی، یک هیأتی، یک کسی هست که برنامه‏های کلی را تنظیم می‏کند که از سطح عراق می‏گذرد و شامل عربستان سعودی و کشورهای جنوب منطقه و کل ارتجاع منطقه و ابرقدرتها و روزنامه‏ها و سازمان ملل و اسرائیل و آمریکا و روسیه و همه اینها می‏شود. با هم یک برنامه‏ریزی می‏کنند که همه شان قبول می‏کنند.

 یک مقام رسمی آمریکا اعلام می‏کند که ما با شورویها به یک جایی رسیده‏ایم و علی رغم اختلاف نظرهای موجود به این نتیجه رسیده‏ایم که جنگ میان عراق و ایران باید پایان پذیرد.

 البته ما معتقدیم هر دوی این کشورها خواهان خاتمه به نفع عراق هستند، اما این دو با هم متحد نمی‏شوند و با هم خیلی مسأله دارند. این هم مطلب جدیدی نیست. از روز اول همین بود. با هم جنگ را شروع کردند که ما را شکست بدهند، با هم به صدام کمک کردند که ما پیروز نشویم و حالا هم دارند ادامه می‏دهند.

 سپس خواستند زمینه تبلیغاتی برای آن تدارک ببینند و فاجعه سیروان را مطرح کردند که در این هم مرتکب اشتباه شدند و با 36 ساعت تأخیر خبر این فاجعه را منعکس کردند. در این فاصله زمینه‏سازی تبلیغاتی برای آن فراهم نمودند و ادعا کردند جایی به نام سیراوان در جنوب حلبچه مورد حمله توپخانه ایران قرار گرفته است و هفتاد و چند نفر کشته شده‏اند. صحنه‏های تبلیغاتی هم درست کردند و بلافاصله عراق حملات خود را به مناطق غیر نظامی شروع کرد. زمانی این را مطرح کردند که ما در آن روز در آن منطقه یک شلیک هم نداشتیم. اصلاً آن منطقه کسی نیست که توپ بزنیم. در 15 کیلومتری مرز ما نیروهای عراقی نوعاً در سنگرهایشان هستند و چیز متمرکزی ندارند. توپخانه‏ها جواب توپخانه‏ها را می‏دهند.

 اینها آمدند در منطقه‏ای که کردهای مخالفین خودشان هستند، کشتار کردند.

 البته من نمی‏دانم اصل ماجرا چه بوده است. بعد دیدند این را به حساب گلوله‏باران ایران بگذارند. بعد هم آن هیاهو را راه انداختند و عجیب است که این خبرگزاریهای شیطان دنیا یک کلمه علیه این جریان مخابره نکردند و این خیلی حرف است. یعنی اعتبار خبری را تا این حد در دنیا تزلزل می‏دهد و این همه دیپلماتها را برای دیدن منطقه بردند.

 من نمی‏دانم این دیپلماتها مغز الاغ خورده‏اند که یک کلمه از این حرفها در آن جا نمی‏فهمند یا نمی‏خواهند بگویند و ساکت مانده‏اند؟! ولی بعداً یک روزی خواهند گفت، اما حالا حرفشان را نمی‏زنند.

 برنامه‏ریزی آنها برای مرکز صدور نفت ایران در سیری که هماهنگ با خارک و سیری است، از چیزهایی است که بعداً اسنادش منتشر می‏شود و خواهید دید که ما عمیقاً معتقدیم در این برنامه آمریکاییها و کشورهای همسایه ما و دیگران یا عراق همکاری کردند. البته این کار کوچکی بود.

 ما قبلاً گفتیم خیلی دورتر از سیری در لارک یک ترمینال صدور نفت درست کردیم. به علاوه این ترمینالهای متحرکی که ما با کشتی درست می‏کنیم، هرجا بتوانیم در عمق آب یک جایی را که درست کنیم که کشتیها بتوانند لنگر بیندازند، می‏توانند نفت صادر کنند. آنها به هر طریقی بوده برنامه ریزی کردند و به اسم داشتن هواپیمای سوخت‏گیری مطرح می‏نمایند. در صورتی که ما در پی‏گیری که کردیم، هواپیماهای عراقی، آنهایی که از شعیبیه حرکت کردند تا پارسی، (یعنی محاذی جزیره خارک) بیشتر دیده نشده‏اند. از آن به بعد با اینها مسأله داریم که ان شاءاللَّه بعداً این مسایل را حل خواهیم کرد و روشن خواهیم ساخت.

 در همین راستا ضدانقلاب وارد ماجرا شد و یک هواپیمای فالکون آموزشی متعلق به شرکت هواپیمایی آسمان را بردند، منتها پوشش خبری را یک جوری دادند که یک هیجانی برای دنیا درست بکنند که یک چیز سیاسی در کنارش داشته باشد و این هم از رسوایی خبری استکبار است. ولی از دیگر اشتباهاتشان این بود که برای این کار اسرائیل پیش قدم شد و نگذاشتند یک زمینه خوبی درست کنند.

 مجموعه برنامه‏هایی که ریخته شده بود، این بود. تبلیغات دنیا هم دیگر این چنین است که می‏بینید و زدن سیری را به اندازه فتح خرمشهر بزرگ کردند و نقطه مقابل قضیه را اصلاً کور کردند.

 موشکی که ایران به بغداد زد و حمله‏ای که رزمندگان ما به کرکوک کردند و خلبانان آنها را که از سیمای جمهوری اسلامی چهره مردانه و اسلامیشان را دیدید، از نظر آنها چیزی نبود و اصلاً بزرگش نکردند، در صورتی که که زدن کرکوک هزار برابر از زدن منطقه سیری مهمتر بود. زدن موشک به پالایشگاه الدوره در روند تکاملی جنگ یک گام بسیار بلندی است.

 ما هنوز هر کاری را که بخواهیم انجام دهیم، اعلام می‏کنیم؛ چون وظیفه ما است و امام به ما فرمودند و تکلیف ماست و حکم شرعی نیز هست. اگر خواستیم جایی را بزنیم که آنجا افرادی غیر نظامی هستند، باید قبلاً به آنها بگوییم که بیرون بروند. این کار را هم همیشه می‏کنیم.

 ما هنوز برنامه زدن مراکز مردمی و شهرها را نداریم و نمی‏زنیم. در بصره کارخانه‏ها و مراکز صنعتی را با توپ می‏زنیم و به بغداد که توپ ما نمی‏رسد کارخانه پالایش نفت را با موشک هدف گیری کردیم و اطلاع دقیق داریم که این موشک به همان نقطه که ما ترسیم می‏کردیم، اصابت کرده و این چیزی بود که اینها را به وحشت انداخت.

 قبلاً هم دو موشک به مراکز نفتی کرکوک زده بودیم که آنها هم به هدف خورده بود و اینها برای آنها روشن است که ما اهداف اقتصادی و نظامی را می‏توانیم با موشک بزنیم؛ مخصوصاً در بغداد که به ما نزدیکتر است. بنابر این اینها فهمیدند به همان دلیل که ما موشک به الدوره زدیم، قادریم به دقت فرودگاه بغداد، پایگاه الرشید، قصر صدام و هر مرکز اقتصادی و نظامی دیگر بغداد را هدف قرار دهیم.

 بنابراین، مسأله برای دنیا روشن است و چیزی نیست که برایش مخفی باشد. اما می‏بینیم روی این مسأله به یک خبر یک سطری که یک انفجار عظیمی با یک صدای مهیبی بغداد را لرزاند، اکتفا می‏شود، یا یک پرده دود سیاهی مردم بالای شهر بغداد دیدند، اکتفا می‏شود، اما برای خوردن دو تا کشتی در خلیج فارس اینها این قدر تجزیه و تحلیل می‏نویسند. آمریکاییها وقتی می‏بینند دوباره جریان نفت ما در سطح مشخص شده از سوی اوپک ادامه دارد، اعتراف می‏کنند که حمله تنظیم شده به سیری هم موفق نبوده و نتوانسته‏ایم ایران را از منبع ارزی‏اش محروم کنیم.

 آنچه که در حال حاضر می‏گویند، اعلام شکست است و همین که امروز این عنصر سیاسی آمریکا به کنگره آمریکا گزارش سرّی می‏دهد و همین که می‏گویند برنامه محاصره اقتصادی ایران شکست خورده و همین که می‏گویند به مقاومت عراق نمی‏توانیم پای بند و امیدوار باشیم و همین که می‏گویند ایران دست بالای نظامی را دارد، اعتراف به شکست است. حالا ما حرفمان با آقایان چیست؟ ما حرفمان با آقایان همان حرفهای قدیمی است.

 زمانی که عراق و کشورهای جنوب خلیج فارس و منطقه و استکبار جهانی و شوروی می‏بینند که جمهوری اسلامی آماده یک اقدام بزرگ برای جنگ می‏باشد، یک جریان تبلیغات انحرافی دیگری برای آینده درست می‏کنند و آن اینکه اسم این کار ما را حمله نهایی گذاشتند و تبلیغ می‏کنند که ایران برای حمله نهایی آماده می‏شود. ما هیچ وقت نمی‏گوییم حمله نهایی! اگر یکی از افراد ما این را بگوید، از روی خامی و بی‏اطلاعی می‏گوید. ما می‏خواهیم اسم این عمل را حمله سرنوشت ساز بگذاریم، یعنی آن چنان کاری که تکلیف جنگ را برای آینده روشن بکند.

 فاو و مهران سرنوشت ساز بود، اما این گام خیلی وسیع‏تر از آن است. می‏گویند حمله نهایی تا اگر چنانچه ما مثلاً به اهداف کامل حمله آینده‏مان هم برسیم، بگویند که ایران شکست خورده و دوباره راهی درست کنند که بگویند ناموفق بوده است.

 ما خودمان را آماده می‏کنیم تا جنگ را به نقطه‏ای برسانیم که همه رگهای امید صدام و حامیانش را پاره سازیم و آنها را ناچار به تسلیم در برابر خواسته‏های به حق خود نماییم. ما به شما می‏گوییم واقعاً برای ما تلخ است که شاهد از بین رفتن سربازهای عراقی و انهدام امکانات نظامی عراق و یا تخریب امکانات عراق و یا خودمان باشیم، ولی چاره‏ای نداریم.

 مسأله یک انقلاب و یک دین مطرح است. و به عقیده ما عظمت اسلام و پایداری این انقلاب منوط به پیروزی در جنگ است. در این جنگ باید حزب بعث عراق را که جنایت کارترین عنصر تاریخ اخیر به حساب می‏آید، برداریم و فکر می‏کنیم بدون این هدف سدی در مقابل انقلاب وجود دارد و این درست نیست.

 تاریخ انقلاب این را نمی‏بخشد که ملتی روی پای خودش با خون عزیزانش انقلاب بکند و یک دیکتاتور خود فروخته را از منطقه بیرون بکند و بعد نیروهای عربی به اسم کشورهای عربی و مسلمان بر سر این ملت بریزند و بخواهند انتقام انقلاب را از این مردم انقلابی بگیرند.

 ما باید این تاریخ را به گونه‏ای دیگر بنویسیم و باید به گونه‏ای عمل بکنیم که راه را برای این انقلاب باز بگذاریم و مردم دیگر بفهمند که همسایه‏های کشورهای انقلابی اگر به یک انقلاب با آرمان دست درازی کنند، شکست می‏خورند. این تاریخ باید برای اولین بار در عصر ما ثبت شود و ما این راه را ادامه می‏دهیم تا این تاریخ را با خونهای خودمان به آن چنان رنگی در صفحات تاریخ ترسیم کنیم که هیچ کس نتواند این رنگ را از بین ببرد. و افراد ساده لوحی که در داخل کشور ما وجود دارند و یا شیاطینی که به خودشان رنگ انسانی داده‏اند، این لیبرالها و این رفاه طلبها و اینهایی که حاضر نیستند گرانی یک روز گوشت و چیزهای دیگر را تحمل بکنند و روضه مشکلات جنگ را می‏خوانند و با قیافه دلسوزی برای مردم حرف می‏زنند، یا خیلی شیطان و رند هستند که در لباس خیر خواهانه به این زبان حرف می‏زنند و یا خیلی نادان هستند که نمی‏توانند این حرف را بفهمند.

 ملتی که با خون جوانها و با هستی خودش پشت سر اسلام و قرآن این جور حرکت می‏کند، مطمئن است که جنگ چنین مضیقه‏هایی دارد. و حالا که هفت سال این را تحمل کرده، مگر خم به ابرو می‏آورد که شما برای اینها این روضه‏ها را می‏خوانید؟! یا مگر شماها برای این ملت بیشتر از ما دلتان می‏سوزد؟!.

 آن روزهایی که این بچه‏های انقلابی و مسلمان در زندانهای شاه زیر شکنجه بودند و شماها در کاخهای هوسرانیتان سیاست بازی می‏کردید و حاضر نبودید یک روز آنجاها بیایید، دلتان برای این مردم به اندازه ما نمی‏سوخت و امروز هم نمی‏سوزد و دروغ می‏گویید و به اسم اسلام و ملت دارید در راه جنگ کارشکنی می‏کنید.

 ما فکر می‏کنیم اینهایی که می‏گویند، یا نفهمند یا خیلی رند و شیطان و عمال اجانب هستند. راهی غیر از این مقابل ما نیست. اگر این جنگ این جوری تمام بشود، چه می‏شود؟ اگر بعث عراق در عراق بماند، آیا ملت عراق برای خودش آینده درستی دارد؟ ملت ایران آینده درستی دارد؟ این دو حکومت با هم می‏سازند؟ جنگ سرد خاموش می‏شود؟ می‏توانیم بگوییم پشت سرمان این همه شهیدی که دادیم، اشتباه کردیم؟ عراق اگر بماند، آیا اعتراف می‏کند که جنگ را شروع کرده است؟

 آنهایی که می‏خواهند این جنگ این جوری تمام شود، هدفشان این است که یک غده چرکینی اینجا باشد که دائماً چرک به بدن این دو ملت و منطقه تزریق بکند و خون همه این منطقه را آلوده بکند و کل این منطقه را مریض بکند و راه این است.

 من این را به همسایه‏هایمان و حامیان صدام می‏گویم، به واقعیتها توجه بکنند. باید این عنصر شوم بعث از میان برود. حقوق از دست رفته ایران باید اعاده شود. ملت مظلوم عراق که صدها هزار نفرشان در سراسر دنیا آواره هستند به عراق برگردند. این بیچاره‏ها و اسرای عراقی که گول خورده حزب بعث هستند که دهها هزار نفرشان اینجا هستند، برگردند.

 ملت عراق مستقل، ما هم مستقل با هم همکاری بکنیم و این نکبتهایی که در منطقه شرارت می‏کنند و عامل اجنبی هستند، در سایه همکاری این دو ملت بزرگ بتوانند یک قدرت اسلامی را ببینند و بعد همگی یکپارچه برای کم کردن شرارت اسرائیل با هم همکاری کنیم. قبل از خطبه عربی برادران و خواهران را به تقوا توصیه می‏کنم و امیدوارم ملت ما به این عنصر اصیل انسانیت و این ذخیره الهی همیشه توجه داشته باشند.

 

    ترجمه خطبه عربی

 

    بسم اللّه الرحمن الرحیم

 الحمدللَّه ربّ العالمین، الصّلوة و السّلام علی رسول اللَّه و آله وَ عَلی عباداللَّه المتّقین.

 این روزها شاهد فصل دیگری از جنایتهای رژیم بعث عراق با بمباران مناطق غیرنظامی ایران هستیم. شکی نیست که صدام و اطرافیان او همچنان که از جنایتهای قبلی خود کاری از پیش نبردند، از این عمل غیرانسانی نیز نتیجه‏ای نخواهند گرفت و فقط برگی به کارنامه پر از جنایت خود اضافه کرده و علی‏رغم وارد آوردن خسارتهایی به ایران مجبور به ترک این شرارتهای بی‏فایده خواهند شد.

 بالاخره روزی خواهد آمد که سران عراق و حامیان آنها وادار به پرداخت تمامی خسارتهای آشکار مادی و معنوی این اشتباهات خواهند شد؛ همچنان که امروز باید پیامدهای روشن کردن آتش جنگ را تحمل کنند.

 جمهوری اسلامی ایران همیشه برموضع دفاع در جنگ و شرایط این چنینی تأکید کرده است که اقداماتش به خاطر انتقام از دشمن و به عنوان عکس العمل در برابر شرارتهای اوست. و ضمن اینکه به خاطر التزام به اسلام و مبانی انسانی به خود اجازه نمی‏دهد که آغازگر چنین اعمال زشتی باشد، به عنوان تنها مصلحت و حق مشروع خود برای پس زدن متجاوز از جنایاتش مجبور به مقابله به مثل است.

 برادران! چنان که در ابتدای جنگ و آغاز تجاوز و اشغال مقدار زیادی از اراضی ایران به وسیله عراق نیز اعلام کردیم، ما دفاع را با تکیه بر وعده الهی برای یاری کردن که در این آیه شریفه به صراحت آمده است: أذن لِلذینَ یقاتلون بانّهم ظُلِمُوا وَ انّ اللَّه علی نَصْرِهِم لَقَدیر« و با توسل به اینکه یاری الهی هم پیمان ماست که مورد ظلم و تجاوز قرار گرفته‏ایم، آغاز نمودیم. بنابراین صلح را تا پایان مجازات متجاوز نخواهیم پذیرفت تا او به سزای کامل عملش برسد.

 کسانی که بعث کافر و متجاوز را در ابقا بر حکومت یاری می‏کنند، باید بدانند که این کمک و یاری به نتیجه‏ای جز افزایش خسارتهای جنگ و تشدید مجازات متجاوز و شریکان و حامیانش نخواهد انجامید. باید بدانند که این یاری غیراسلامی و انسانی هرگز خدمتی به ملت عرب نخواهد کرد و بلکه به مصالح آنها صدمه خواهد زد.

 برادران! ما هنوز بر موضع قاطع خود در جنگ باقی هستیم، اما حاضریم عملیات مقابله به مثل را به محض اینکه صدامیان از جنایتهای خود در حمله به مناطق غیرنظامی دست بردارند، متوقف کنیم؛ چرا که ما خواهان صدمه دیدن غیرنظامیها که هیچ شرکتی در جنگ نداشته‏اند، نیستیم.

 عده‏ای می‏گویند که هیچ راهی برای صدام جز پناه بردن به چنین اعمالی نمانده است؛ چرا که او همچون شخصی در حال غرق شدن است که برای نجات خود به هر علفی چنگ می‏زند. ما نیز می‏گوییم که صدام جنگ را با خواست خود و برای تحقق بخشیدن به هدفهای منفور خود شروع کرده و جنایت بزرگی در حمله به یک کشور اسلامی و انقلابی مرتکب شده است و باید پیامدهای این جنایت بزرگ را تحمل کند؛ زیرا گذشت از چنین جنایتهایی به مصلحت ملت ایران و عراق و امنیت کشورهای همسایه نیست. و در آن مصلحتی عبرت انگیز برای عده‏ای از حاکمان فاسد منطقه و شریک صدام در جنگ است.

 پیش روی عفالقه نیز راه درست این است که حق را قبول کرده و به شرارت اعتراف کنند و آمادگی خود را برای پذیرش پیامدهای جنایات عظمای خود اعلام کنند. و اما بهترین خدمتی که دوستان عراق می‏توانند برای ملت عراق انجام دهند، این است که در مجازات این رژیم روشنگر آتش جنگ با ما همکاری کنند یا لااقل از یاری متجاوز دست بردارند.

 »اَعُوذُ باللَّهِ منَ الشَّیْطانِ الرَّجیم/ بسْمِ‏اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم/

 اِذاجاءَ نَصْرُاللَّهِ وَالْفَتْحُ/ وَ رَأَیْتَ النَّاسَ یَدْخُلُونَ فی دینِ‏اللَّهِ اَفْواجاً/ فَسَبِّحْ بحَمْد رَبِّکَ وَاسْتَغْفِرْهُ اِنَّهُ کانَ تَوَّابًا«.