خطبه ها
  • صفحه اصلی
  • خطبه ها
  • نماز جمعه تهران به امامت آیت الله هاشمی رفسنجانی

نماز جمعه تهران به امامت آیت الله هاشمی رفسنجانی

نگاه شاعرانه هاشمی رفسنجانی به مادر

  • دانشگاه تهران
  • جمعه ۱۶ خرداد ۱۳۶۵
عدالت اجتماعی / حقوق خانم ها / زن و خانواده / زن در اسلام / مادر/ 15 خرداد / روز قدس/ آمریکا/ اسرائیل / فلسطین

    خطبه اول

بسْمِ‌اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم

اَلْحَمْدُللَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ وَالصَّلوةُ وَالسَّلامُ عَلی رَسُولِ اللَّهِ وَالِهِ الْأَئِمَّةِ

قالَ العظیْم فی کِتابَه:

أَعُوذُ باللَّهِ مِنَ الشَّیْطانِ  الرَّجیمِ

فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدّینِ حَنیفاً فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْهَا لا تَبْدیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذلِکَ الدّینُ الْقَیِّمُ

عِبادَاللَّه اُوصیکُمْ بتَقْوَیِ اللَّه

 

 بیست‌وهفت روز است که ملت ما و مسلمانان سراسر دنیا مشغول این عبادت عظیم روزه و ریاضت درراه خدا هستند. از اهداف مهم این عبادت رسیدن به درجه متقین و کسب سرمایه تقواست.

 تحقیقاً آثار روزه و این عبادت کم‌نظیر در ساختن ملت ما در طول سال تا ماه رمضان دیگر خودش را نشان می‌دهد. ما تأکید می‌کنیم که روزه‌داران عزیز و ملت مسلمان توجه به این اثر مهم روزه داشته باشند و این دستاورد گران‌قدر روزه را که تقوا و حالت حفاظت در درون برای انجام وظایف و ترک مادیات است حفظ کنند که نتیجه آن رضای خدا و موفقیت در زندگی است.

 در فصل «عدالت اجتماعی بخش حقوق خانم‌ها» که بحث خطبه‌های اول هفته‌های گذشته ما به مسئله خانواده رسیده بود، گفتیم که مقررات اسلام و به‌طورکلی مقررات جوامع انسانی یکی از چیزهایی را که در نظر می‌گیرند، » اصالت خانواده«است. در اسلام به این نکته بسیار توجه شده و هر جا به این بنیاد و اساس اجتماع بی‌توجهی شود، ضرر می‌کنند.

 در یک خطبه مبنای این اصل در اسلام را تشریح کردم و گفتم این ارتباطات خانوادگی از دیدگاه اسلام به‌عنوان یک اصل طبیعی و با ملاط‌های محکم اجزای خانواده به هم متصل شده‌اند که ابدی است و از قرآن هم استفاده می‌شود که در آخرت هم این بنیان محفوظ است، منتها شرط حفظ ارتباطات خانوادگی در آخرت ایمان است.

 همچنین در فصل قبل گفتم که یکی از اشتباهات بزرگ مارکسیست‌ها این بود که خواستند مثل حکومت خانواده را هم به‌کلی زایل کنند. در تحلیل تاریخی‌شان گفتند که خانواده پدیده مقطع سرمایه‌داری دنیاست و وقتی سرمایه‌داری از دنیا رخت بربندد. خانواده هم مثل حکومت رخت برمی‌بندد. این تفسیر غلط آن‌ها را وادار کرد که در مسیری افتادند که ضربه بزرگی به اخلاق جامعه شوروی زدند، منتها چون دیدند نمی‌شود، زود برگشتند.

 امروز این نکته مربوط به عدالت در تنظیم روابط خانوادگی را بر اساس علمی مطرح می‌کنم و بعداً نتیجه‌گیری خواهم کرد.

 عدالت در تقسیم وظایف و حدود و حقوق تحقیقاً این نیست که همه مساوی باشند. این تفسیر مساوات برای عدالت از تفسیرهای غلطی است که آدم‌های سطحی و کم‌عمق به آن دچار شدند و با قضیه شعارگونه برخورد کردند. هر کس اهل فکر و تدبیر است و در بحث عدالت وارد شد، می‌گوید که حد و حقوق طبیعی و مطابق با مقتضیات آن موجود باید داده شود تا عدالت تأمین شود.

 مساوات عدالت را تأمین نمی‌کند و حتی ممکن است ضد عدالت باشد. مثلاً شما اگر بخواهید باری که روی یک کامیون ده تن می‌گذارید، روی یک سواری نیم‌تنی هم بگذارید، این عدالت نمی‌شود؛ این ضد عدالت است.

 وقتی ما می‌خواهیم مسؤولیتی به افراد محول کنیم، باید بنیه اصلی و نیاز و شرایط آن فرد بتواند آن را تحمل کند. اگر ما توقع داشته باشیم که مثلاً یک نوجوان سیزده‌ساله‌ای مثل یک جوان سی‌ساله بتواند در جامعه خدمت کند، این ضد عدالت است. عدالت این است که از هرکس در حد خودش توقع داشته باشیم. بنابراین ما در بحث حقوق زن و مرد که وارد می‌شویم، اول باید مقتضیات وجودی زن و مرد را نگاه کنیم و ببینیم که وجود این‌ها چه مسؤولیت‌هایی را تحمل می‌کند و چه حقوقی متناسب باوجود این‌هاست و وظایف و اختیارات آن‌ها در حدود مقتضیات ارگان بدنی و روحی آن‌ها باید باشد. اگر این مراعات نشود، این ضد عدالت است.

 بنابراین در بحث عدالت وقتی از عدالت بین زن و مرد نام می‌بریم، معنی آن این نیست که هر قانون، تکلیف و حقی که وضع می‌کنیم، بگوییم زن و مرد به تساوی باید از این بهره‌مند شوند. عدالت ایجاب می‌کند که مراعات مقتضیات وجودی آن‌ها بشود.

 یکی از اشتباهات فاحش غربی‌ها در این مقطع نهضت برای حقوق خانم‌ها این بود که زَنیّت زن و مردیّت مرد را نادیده گرفتند و این پیش آمده که حالا جامعه غرب دچار آن است.

 ممکن است یک سؤال پیش آید که مگر زن و مرد انسان نیستند و مگر شما در خطبه‌های قبلی نگفتید که زن و مرد هر دو انسان کاملند. مگر ارگانیسم یک انسان با انسان دیگر تفاوت دارد؟ خوب، بله تفاوت دارد. این‌ها دوگونه انسانند و تفاوتهای روحی و بدنی آن‌ها دلیل برتری نیست.

 ما اگر می‌گوییم تفاوت دارند، معنی آن این نیست که با این تفاوت‌ها خانم‌ها جلویند، یا آقایان. نه. برای یک مجموعه دو عنصر مکمل یکدیگر ساخته شده که هر کدام دارای یک سری ویژگیهای خاص هستند و این ویژگیها نه این را بهتر می‌کند و نه او را بدتر. حقوقی هم که می‌دهیم، معنی آن این نیست که می‌خواهیم حق این را زیاد بدهیم و آن را باید کمتر بدهیم. ببینیم که حق هر کدام چیست و همان را به‌آنها بدهیم. حالا واقعاً زن و مرد تفاوت دارند و ارگانیسم بدنی آن‌ها با هم فرق دارد؟ خوب، یک چیزهای مشهودی است که همه شما آن را می‌بینید و من هم یک لیستی از تفاوتهایی که نوعاً در کتابها می‌نویسند و خیلی از آن‌ها مشهود است و بچه‌ها هم در مدارس می‌خوانند، بیان می‌کنم. البته این همه تفاوتها نیست و تنها بخشی از آن است که از کتابهای مختلف جمع‌آوری شده است. 10 تا 20 تفاوت بین زن و مرد هست که من فقط فهرست آن را می‌خوانم.

  •  اندام زن و مرد از لحاظ درشتی و ریزی مساوی نیستند. حالا آن تفاوتهای مشهودی که وسایل انجام مسؤولیتها در توالد است، برای همه روشن است و در اینجا قابل ذکر نیست. تفاوت محسوسی بین درشتی و ریزی اندام زن و مرد هست. البته این‌ها نوعی است. ممکن است در جایی استثنا هم وجود داشته باشد.
  •  تفاوت قد که نوعاً مردها بلندترند.
  •  خشونت و ظرافت که نوعاً مردها خشن‌ترند.
  •  صدا و حنجره‌های آقایان و خانم‌ها با هم فرق دارد که محسوس است.
  •  زن‌ها در دوران ابتدای زندگی حتی در دوران جنینی رشدشان سریع‌تر است.
  •  عضلات مرد نوعاً از زن قویتر است.
  •  نیروی بدنی مرد به‌طورکلی در یک محاسبه عمومی از زنان بیشتر است.
  •  مقاومت خانم‌ها در مقابل مصائب و بیماریها از آقایان بیشتر است و تحمل بیشتری دارند.
  •  بلوغ خانم‌ها زودرس‌تر است. معمولاً در شرایطی که ما داریم، بلوغ خانم‌ها بعد از ده الی دوازده سالگی و آقایان بعد از پانزده سالگی شروع می‌شود. البته در اسلام نه سالگی یک حدی تعیین شده، نه حد قطعی، شاید در مناطق گرمسیر نوعاً در نه سالگی هم به حد بلوغ می‌رسند.
  •  یائسگی خانم‌ها زودتر از دوران سلب قدرت تناسلی مردها شروع می‌شود.
  •  دختر بچه‌ها نوعاً زودتر از پسران به‌حرف می‌آیند.
  •  مغز آقایان از مغز خانم‌ها به‌طورکلی بزرگ‌تر است، ولی وقتی نسبت مغز به بدن حساب شود، مغز خانم‌ها نسبت به بدنشان بزرگتر از آقایان است. در این مسئله نکته ظریفی است که فعلاً نمی‌خواهم وارد این مسائل شوم.
  •  قدرت تنفس ریه آقایان بیشتر از خانمهاست. می‌دانید که هم قلب و هم معده آقایان نوعاً قویتر است. سرعت ضربان قلب در زنها بیشتر است. تمام این‌ها که تاکنون گفتیم جسمی بود.
  •  در مرد تمایل به کارهای پرمخاطره و تحرک‌طلب بیشتر است. در خانم‌ها بیشتر به کارهای آرام تمایل است.
  •  مردها نوعاً نسبت به زنان مبارزتر و به اصطلاح رزمی‌تر هستند و خانم‌ها بزمی‌تر و صلح‌جوتر هستند.
  •  مردها کمتر از خانم‌ها هیجانی هستند.
  •  در مسائل برداشتهای علمی و مطالعات مردها بیشتر به مسائل استدلالی و عقلی توجه دارند و خانم‌ها بیشتر به مسائل احساسی و ذوقی و شوقی جذب می‌شوند.

 این‌ها که عرض می‌کنم، آن چیزهایی است که قابل اندازه‌گیری مادی است. تمام این‌ها در آزمایشگاهها ثابت شده و مشاهده شده. آن‌ها که جنبه روانی دارد، متکی به آمار است. البته ممکن است در مورد برخی از این مسائل اختلاف نظر وجود داشته باشد، اما این‌ها نظرات عمومی کسانی است که در این زمینه‌ها بحث کرده‌اند:

  •  مردها نوعاً رازدارتر از زنها هستند.
  •  حالت روحی زن احساس نیاز به‌حمایت می‌کند و تمایل به‌تحت حمایت بودن در زنها قوی است و در مردها تمایل به حامی شدن و تحت حمایت گرفتن قوی است.
  •  اصولاً زنها می‌خواهند مورد مطالبه قرار گیرند و کسی سراغشان بیاید و مردها تمایل دارند به سراغ دیگری بروند که همین مسئله خواستگاری که نوعاً به جز چند مورد استثنا در همه دنیا این طوری است، این شاید به خاطر این مسئله باشد که این حالت طبیعی است.
  •  مردها تمایل به اظهار شجاعت و دلیری دارند. زن‌ها این طور نیستند. بیشتر به طرف دلبری و جذب توجه دیگران حرکت می‌کنند.
  •  نوع حرکت مردها در برخورد با دیگران تهاجمی و زنها تدافعی است.

 یک خانم محققی را به نام «کلیودالسون» نام می‌برم که از طرف دانشگاه مربوط مأمور شد و یک دوره طولانی در مورد روحیه خانم‌ها و آقایان تحقیق کرد. در این مورد دو عنوان را پس از یک تحقیق طولانی آورد و آن این بود که زنان علاقه‌مندند که تحت ریاست باشند و دیگری مسؤولیت داشته باشد و مردها بر عکس. زنان می‌خواهند قضاوت جامعه این باشد که به‌وجود آن‌ها نیاز هست، یعنی در جامعه از وجود این‌ها احساس بطالت نشود که اگر چنین حالتی در اطرافشان پیدا شود، همیشه احساس شکست می‌کنند.

 این بخشی از تفاوتهای بین زن و مرد است که در کتابها آمده است و اگر شما کتابهای فیزیولوژی و آناتومی و روان شناسی را بخوانید، به تفاوتهای دیگری که بین زن و مرد وجود دارد پی می‌برید.

 ما باید با این اختلافاتی که در خانواده و جامعه وجود دارد، در سپردن مسؤولیتها، تکالیف و در دادن حقوق چگونه برخورد کنیم؟

 ما معتقدیم که اسلام به خاطر اطلاعی که شارع اسلام از حقیقت وجود زن و مرد دارد، برنامه‌های اجتماعی و مقررات خودش را با فطرت انسانها تنظیم کرده است. بر اساس همان آیه‌ای که در ابتدای خطبه خواندم، قرآن می‌فرماید:

« فَأَقِمْ وَ جْهَکَ لِلدّینَ حَنیفاً؛ توجه خودت را روی دین حنیف متمرکز کن». دین حنیف یعنی دین مستقیم و انحراف به چپ و راست ندارد و در خط مستقیم حرکت می‌کند.

 » فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْهَا«.  این فطرتی است که بشر بر اساس آن خلق شد و دین هم منطبق با آن فطرت است.

 » لا تَبْدیلَ لِخَلْقِ اللَّهَ ذلِکَ الدّینَ الْقَیِّمُ«.  و دین پایدار و قابل پذیرش همانی است که با فطرت سازگار باشد. ما طبق مبانی عقیدتی خود معتقدیم که خداوند عالم بر همه چیز است و مقررات اسلام را منطبق با این‌ها وضع کرده است. حالا البته ما چقدر این مقررات را داریم، من نمی‌دانم. این طور نیست که الان ما هر چه از احکام دست‌مان هست، عین همان چیزی است که خداوند خواسته است. ممکن است در اجتهاد، نقل روایت و در فهم قرآن و استنباطات ما اشتباهاتی مرتکب شویم، اما با اصولی که فکر می‌کنیم صحیح است، تلاش می‌کنیم احکام خدا را منطبق با فطرت انسان در آوریم. این پایه تفکر مقررات دینی ماست.

 دنیا الان دستش از این خالی است. اولاً ادیان آسمانی گذشته مثل اسلام به این وسعت وارد مسائل نشده‌اند و بسیاری از این‌ها همان مقداری هم که بوده‌اند، دچار انحراف شده‌اند. ثانیاً دنیا امروز روی آن ادیان گذشته هم نمی‌چرخد. یعنی مسیحیت الان مبنای مقررات دنیای مسیحی نیست و حتی یهودیها مقررات اجتماعیشان را از دینشان آزاد کرده‌اند. وضع بقیه دنیا هم روشن است. ما این ادعا را داریم؛ جمهوری اسلامی دنباله این پایه است و ما بر این اساس حرکت می‌کنیم.

 درمورد خانم‌ها و آقایان در نهضت اخیر حقوقی زنها اشتباه بزرگی پیش آمده که هم شرق و هم غرب به‌آن گرفتار است. خانم‌ها را از آن مسؤولیتها، وظایف و حقوق و از آن جاذبه‌ها و نیازهای طبیعی‌شان جدا کرده و در یک مسیر اشتباهی انداخته‌اند که امروز شما می‌بینید. و این وضع را در اواخر رژیم پهلوی در ایران دیدیم که چه بلایی بر سر ایران ما می‌آورد. من خواهشم از افرادی که می‌خواهند در این مباحث فکر و نظر داشته باشند و دارند، این است که وقتی به غرب نگاه می‌کنند، سطحی نگاه نکنند. این ظواهر فریبنده پر زرق و برق خیابانها، فروشگاه‌ها، کارخانه‌ها، فضاپیما و این اسلحه‌های مدرن را نگاه نکنند. در عمق جامعه بروند، درون زندگی مردم غرب را ببینند. ببینند که غرب امروز چه وضعی دارد. او از این‌وضعی که برای خانم‌ها پیش آورده سود برده. اصول خانواده را به هم زده. از تقسیم وظایف زن و مرد در خانه سود برده. از این وضعی که به وجود آوردند سود برده‌اند.

 بچه‌ها از مادرانشان جدا و به شیرخوارگاهها سپرده شده و بعد در مهد کودکها نگه داشته شده و هفته به هفته و یا ماه به ماه به زیارت مادرشان مشرّف شده‌اند. اینان سود برده‌اند. آیا مادرها سود برده‌اند؟ آیا خانواده‌ها در کل خوشبخت هستند؟. این مسائل اگر دقیق‌تر در اختیار ما قرار بگیرد و اگر ما در زندگی غربی‌ها و شرقیها عمیق شویم، امروز می‌فهمیم که ما حقمان است که روی این مسائل پافشاری کنیم.

 من همین جا به خانمهایی که به سختی حاضرند حجاب را مراعات کنند و بدحجابی می‌کنند و آنهایی که مشکل‌شان است که به مقررات اسلامی تن در دهند، عرض کنم که ما الان به‌عنوان دشمن با شما مواجه نیستیم. ما اگر شما را نصیحت می‌کنیم، قانون می‌گذاریم و اگر در خیابانها گفته می‌شود جلوی شما را بگیرند، برای این است که ما با شما دوستیم، ما می‌خواهیم برای شما خیر و برکت بیاوریم. این کار را ما نسبت به زن و بچه خودمان هم می‌کنیم. اگر زن و بچه ما مانند شما در خیابانها بیایند، برخورد ما با آن‌ها خیلی شدیدتر خواهد بود تا نسبت به شما. فکر نکنید که ما حالت دوگانگی گرفتیم و شما رایک جور دیگری حساب می‌کنیم. ما دلمان می‌سوزد. شما اشتباه می‌کنید. ما مایلیم قبل از اینکه مسائل به خشونت برسد و ما مجبور شویم که با زور این قوانین را اجرا کنیم، خودتان بفهمید. این قدر که من از تریبون نماز جمعه روی این مسئله تکیه می‌کنم و در اینجا خیلی حرف برای گفتن است می‌فهمم که امروز درد شماست. درد اساسی جامعه ما این است. باید این‌ها را برای شما توضیح دهیم، حال شما ببینید که این دنیا از جدا کردن مادر و فرزند چه نتیجه‌ای می‌تواند بگیرد.

 شما اگر باسواد هستید، علم روان شناسی را بخوانید و ببینید بچه‌هایی که محروم از محبتهای عمیق مادری هستند چه بر سر اینان می‌آورد. در زندگی بچه‌ای که نیمه شب بیدار شود و رنجی داشته باشد و فوراً آغوش گرم و محبتهای مادر را احساس کند و بچه‌ای که به‌موقع بیدار شدن و در صورت خوب اداره شدن مواجه شود با برخورد خشن یک پرستار مرد یا زن (در شیرخوارگاه یا کودکستان) آن حالتی که در وجودش پدید می‌آید، بعداً این‌ها در زندگی‌شان به صورت عقده‌ها بروز می‌کند. این موارد را روان شناسان و شاید خود شماها که اهل مطالعه و سواد هستید در کتابها می‌خوانید. در اینجا من نمی‌خواهم وارد این موضوعات بشوم. چه چیزی می‌تواند جای محبت مادری را بگیرد؟ این چه خدمتی است که خانم‌ها را از خانواده و بچه‌هایشان جدا می‌کنند؟! هیچ ظلمی از این بدتر نیست که ما این نیاز عاطفی زن و بچه را ندیده بگیریم. البته عاطفه پدری هم در خانه مورد نیاز است. ولی مادر مسئله دیگری است.

 در ادبیات ما خیلی چیزها راجع به محبتهای مادر گفته و شنیده شده است. من فقط به یک قطعه معروفی که شاید مثلاً بیش از 70 - 80 درصد از شنوندگان ما هم این را شنیده‌اند، اشاره می‌کنم، برای اینکه وضع مادر را برای کسانی که نشنیده‌اند مجسم کنم.

 یکی از شعرای خوش ذوق ما یک داستان ساخته، البته این داستان واقعی نیست و یک جریانی را نمایش گونه و فیلم‌گونه برای خودش تصور کرده و سپس به صورت شعر درآورده که من همین را در اشعار عرب دیده‌ام و معلوم می‌شود که این عمومی و شاید در زبانهای دیگر چنین مضمونی وجود داشته باشد.

 معروف است که جوانی گرفتار عشق خانمی شد. بعد آن خانم که با مادر این جوان نمی‌ساخت، تسلیم شدن خودش را مشروط کرد به‌اینکه این جوان برود مادرش را بکشد و قلب مادرش را هدیه روابط گرمشان قرار دهد. آن خانم گفت برو مادرت را بکش و سر او را ببر و قلبش را از سینه‌اش درآورده و برای من بیاور و این می‌تواند وسیله گرمی روابط ما باشد.

 آن خانم یک چنین قساوتی را از خود نشان داد و آن جوان دیوانه هم پذیرفت. به‌خاطر فشار و عشق و علاقه‌ای که آن جوان به او داشت، مادر مظلومش را کشت و قلب مادر را برداشت و خوشحال از اینکه کابین معشوق خودش را پیدا کرده، حین آمدن در وسط راه پایش به یک سنگی خورد و قلب مادر از دستش به زمین افتاد و خاکی شد و هنوز قلب گرم بود و می‌زد.

 یکدفعه صدایی از قلب گرم تازه جدا شده مادرش شنید که می‌گفت:

آه دست پسرم یافت خراش      وای پای پسرم خورد به سنگ.

 حال واقعاً قضیه تا این حد باشد، من نمی‌خواهم بگویم. ذوق هنرمند همین است که مسئله را آن قدر بزرگ کند که حد محبت مادر روشن شود. واقعاً چیزی مانند همین لازم است که عاطفه مادر را نشان دهد. ما می‌بینیم مادرها نسبت به بچه‌هایشان چه جور هستند و این‌ها را می‌بینیم.

 آن شاعر عرب همین مضمون را درآورده و یک قدری جلوتر رفته و می‌گوید: وقتی این قلب بدین‌صورت شد، ندای وجدان این جوان بیدار شد و تا وجدان این صدا را شنید پشیمان شد و قلب مادرش را برد و شست تا این عمل را جبران کند.

 جوان کم‌کم به خیانت خودش بیشتر توجه کرد و تصمیم گرفت انتحار کند که این گناه خودش را جبران کند. خنجرش را کشید که قلب خودش را مثل قلب مادرش دربیاورد. تا خنجر را به‌خودش نزدیک کرد، یکدفعه صدای دیگری از این قلب بلند شد و این جمله را گفت که مضمونش این است که: «نزن، دست نگه‌دار و قلب مرا دوباره مجروح نکن.» این قضیه حالت مادر را مجسم می‌کند. واقعاً هم مادر همین طور است. خوب حالا بیاییم این معجون و این چیزی را که خداوند برای حفظ این بچه‌ها و سالها مرارت کشیدن، شیردادن، بزرگ کردن، ترو خشک کردن، تحمل گریه و رنجهای بچه قرار داده به یک انسان خشن در داخل کارخانه، اداره و مغازه تبدیل کنیم. البته من نمی‌گویم خانم‌ها در آنجاها نمی‌توانند کار کنند. بحث این بود که در وهله اول اولویتها مراعات شود. یعنی هیچ مادری راضی نباشد که بچه‌اش را در شرایط عادی به شیرخوارگاه بسپارد و خودش جای دیگری کار کند. اول باید بچه‌داری باشد.

 گفتم اگر می‌خواهیم جامعه‌مان سالم بماند، یک مادر حداقل سه تا بچه را باید بزرگ کند. اینکه بعضیها این کار را انجام نمی‌دهند، باید بیشتر تحمل کنند تا نسل بشر باقی بماند و در درجه اول این برای یک زن کار بزرگی است و مسائل دیگری که در خانه داریم فراوان است.

 غربی‌ها اشتباه بزرگی کرده‌اند که خیال می‌کنند بچه‌ها را باید به شیرخوارگاهها ببرند. چرا که آنجاها بهداشتی است و خانم‌ها باید به خاطر حفظ اندام کمتر باردار و کمتر شیر دهند و از این مزخرفات که انحراف از فطرت است و این روزگار را بر سر خود در آوردند.

 حال همچون خطبه‌های همیشه که نمونه‌هایی از زندگی غربی‌ها را نمک مسائل خود می‌کنیم، امروز از وضعیت خانواده غربی‌ها، یادداشت‌هایی کردم تا ببینم راه این مردم مسلمان درست است یا خانواده به اصطلاح متجدد غرب.

 اخیراً مجله «لایف» در آمریکا دوتن از گزارشگران خود را مأمور تهیه گزارش از وضع بچه‌هایی که از خانواده‌هایشان طرد شده یا فرار کرده‌اند، کرده است. این بچه‌ها را «بچه‌های خیابانی» می‌گویند و عنوان کارشان «خیابان گمشده‌هاست» که گویا در تدارک انتشار آن به صورت فیلم می‌باشد. دو نفر خانم هستند که این کار را انجام دادند. یکی به نام خانم شریل مک کال و دیگری به نام مری آلن. این دو گزارشی در مورد بچه‌های طرد شده از خانواده در یکی از شهرهای آمریکا تهیه کرده‌اند که من چند قسمتی از آن را می‌خوانم.

 در آمریکا سالانه حدود یک میلیون نوجوان بین 11 تا 17 ساله از خانه فرار می‌کنند و معمولاً والدین آن‌ها به پلیس اطلاع نمی‌دهند. این فراریان نیمی دختر و نیمی پسر هستند. وضع خانواده در آمریکا این‌گونه است که سالانه یک میلیون نوجوان از خانه فرار می‌کنند و دیگر به‌خانه برنمی‌گردند.

 سالانه حدود پنج هزار نوجوان با هویّت نامعلوم می‌میرند و تحویل قبرها داده می‌شوند و هیچ‌کس نمی‌داند که این به چه خانواده‌ای مربوط است. یعنی سالی پنج هزار نوجوان که هویّتشان نامعلوم است و هیچ اصل و نسبی از این‌ها روشن نیست، در قبرهای نامعلوم دفن می‌شوند و سالانه پنجاه هزار نفر جوان به‌کلی ناپدید می‌شوند و دیگر کسی از سرنوشتشان مطلع نمی‌شود. این‌ها به‌خاطر وضع بد خانواده‌هاست. چون در خانواده‌ها آن محبت، صفا و صمیمیت نیست و درگیری وجود دارد.

 من یک بار گفتم که آمریکا کشور آمار است و همه چیزشان را به صورت آمار در می‌آورند و این کار خوبی برای آمریکاییهاست که آدم اگر بخواهد از وضع زندگی این‌ها مطلع شود، در کتابهای آمارشان می‌تواند پیدا کند. تعداد 22/800/000 خانواده در درون آمریکا دچار نزاعهای شدید هستند که به ضرب و شتم و قتل منجر می‌شود. 26% از خانواده‌های آمریکایی چنین حالتی را دارند و در نتیجه خانواده متزلزل است. خانم از خانه بیرون می‌رود و نصف شب می‌آید و وقتی که می‌آید دعوا دارد. آقا که بیرون می‌رود یک وقت خبر آورده می‌شود که در بیرون جور دیگری زندگی کرده است. در دادن حقوق به همدیگر و در انجام دادن وظایفشان این مسائل دائماً پیش می‌آید.

 گزارشگران، گزارش خود را در شهری به‌نام «سیاتل» در مورد امرار معاش این یک میلیون آدمی که از خانواده‌شان فرار کرده‌اند، تهیه کردند. معمولاً این عده به طور دسته‌جمعی از طریق دزدی، فحشا، پخش مواد مخدر و قاچاق زندگی می‌کنند. و شبها در قبرستانها، پیاده‌روهای خیابانها، کف راهروهای مسافرخانه‌های درجه چندم، خانه‌های نیمه ساخته و در خانه‌هایی که خالی است، زندگی می‌کنند و مثل حیوانات با هم می‌لولند.

 ما از اینجا که نگاه می‌کنیم، خیال می‌کنیم که آمریکا یک جای خوبی است. عده‌ای از کارشناسان وقتی که به آمریکا می‌روند، در همین خیابانهای مشهور آمریکا و اطراف سازمان ملل، داخل پارکها می‌گردند و اصلاً به محله‌های کثیف «هارلم» و امثال آنجاها پا نمی‌گذارند و فرصت این گونه چیزها را پیدا نمی‌کنند. اگر کسی به تهران بیاید، در وهله اول خیابانهای مرکزی را می‌بیند و اگر یک ماه هم در تهران بماند به‌جاهای دیگر تهران نمی‌رسد، مگر یک محققی که یک چیزهای دیگری بخواهد بداند. جامعه آمریکایی این گونه زندگی می‌کند و این وضع خانواده آمریکایی است.

 طبق آماری که در سال 1984 در فرانسه منتشر شد،  یک سوم جوانهای دختر و پسری که باید ازدواج کنند، به‌کلی ازدواج نمی‌کنند، یعنی اصلاً تشکیل خانواده نمی‌دهند. علتش این است که در فرانسه زندگی غیرخانوادگی مشترک معمول است. طبق آماری که امسال منتشر شده در سال گذشته یک میلیون نفر زن و مرد بدون عقد ازدواج مثل حیوانات آمدند و با هم زندگی می‌کنند و هر موقع که نخواهند از همدیگر جدا می‌شوند. از  دوسوم  جوانانی که ازدواج می‌کنند، 25 درصدشان بعداً از همدیگر طلاق می‌گیرند. یعنی در کل نصف مردم در سن ازدواج، دورانی را که باید در خانواده باشند، در خانواده نیستند و از محبتها و لذایذ خانواده برخوردار نیستند.

 درسال 1984 در فرانسه تعداد نوزادان نامشروع 150 هزارنفر بوده و آمار نشان می‌دهد سالی 10 هزار نفر به طور معدل به‌آمار سالیانه در حال اضافه شدن است، یعنی سال قبل 140 هزار نفر بوده سال 84، 150 هزار نفر و این زندگی غربیهاست. حال شما ببینید این زندگی خوب است؟! و ما واقعاً دنبال این هستیم؟! این خانم‌ها که این گونه خود را در خیابانها به مردم نشان می‌دهند و آنهایی که فکر می‌کنند که کعبه آمالشان زندگی خانوادگی غربی است، آن آزادی آنهاست؟ آیا این خوب است؟! این‌ها بیش از صد سال است که آزادی داده‌اند و تبلیغ و افراط هم می‌کنند، ولی چقدر موفق شده‌اند که خانم‌ها را در شغلهای مردانه موفق کنند؟ چه تعداد سیاستمدار زن در دنیا وجود دارد،؟ خوب ببینید از صد و پنجاه و چند کشور دنیا، دو سه کشور هستند که خانم‌ها هستند و نمونه‌اش همین انگلستان است که می‌بینید چقدر نکبت به بار آورده است. البته خانم‌ها در سطوح مختلف هستند. اما شما باید به نسبت ببینید. در سطوح دیگر نیز همین طورند. در سطح وزرا مدیرکلها، مدیران کارخانجات هم همین طورند در سطح مسائل نظامی برای دنیای غرب زن و مرد فرقی ندارد. همه می‌توانند در ارتش باشند. ولی ببینید چه تعداد از فرماندهان نظامی دنیا خانم‌ها هستند. چه تعدادی از افسران لایق نیروهای نظامی دنیا خانم‌ها هستند.

 معلمی شغلی است که خانم‌ها در آن موفق بوده‌اند. اکثریت معلمها در دنیای غرب را خانم‌ها تشکیل می‌دهند و این هم خوب است و اشکالی نیز ندارد و این مسئله معلمی با طبیعت خانم‌ها خصوصاً معلمی برای سنین پایین بچه‌ها و نوجوانها بسیار می‌تواند موفق باشد.

 می‌دانید که نظر ما این است که خانم‌ها کار اجتماعی انجام دهند. قانونی نیز از مجلس گذراندیم. حتی فرصت جدیدی داده‌ایم که خانم‌ها کار نکنند. اما شما ببینید آنهایی که خواسته‌اند مرد را با زن یکسان حساب کنند، زنیت زن را فراموش کرده‌اند که چه مقدار در دنیا موفق هستند و امروز غرب مبتلای فسادها و کثافت کاریها و این گرفتاریهاست. من امروز عرض می‌کنم الان دنیا چهار چشمی به‌ما نگاه می‌کند که این مسئله زن و مرد و مشکل جنسی را در جامعه و خانواده‌هایمان چگونه حل می‌کنیم.

 اگر جمهوری اسلامی با مقررات رسمی موفق شود که تحکیم خانواده را تضمین کند و شرایط عفت عمومی و اخلاق عمومی را در جامعه حفظ کند و کاری کند که زنها و مردها به‌تمایلات جنسی و نیازهای مادیشان و ارتباط خانوادگی و فامیلیشان برسند، همین می‌تواند برای ما صدور انقلاب ایجاد کند، چرا که پیکره دنیا از این ناحیه مجروح است و این درد را اکنون متفکران دنیا می‌فهمند.

 آمارگیران دنیا از ارائه آمارهای دقیق وحشت دارند، بنابراین ما در بحث » عدالت اجتماعی«وقتی که حقوق اجتماعی خانم‌ها و آقایان را در جامعه و خانواده تعیین می‌کنیم، باید به مقتضیات، طبیعت و فطرت این‌ها نیز فکر کنیم. ان‌شاءاللَّه این کار را خواهیم کرد.

اَعُوذُ باللَّهِ منَ الشَّیْطانِ الرَّجیم

بسْمِ‌اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم

اِنَّا اَعْطَیناکَ الکَوْثَر/ فَصَلِّ لِرَبِّکَ وَانْحَر/ اِنَّ شانِئکَ هُوَالْاَبتَرُ

 

 

    خطبه دوم

 

بسْمِ‌اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم

اَلْحَمْدُللَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ وَالصّلوةُ وَ السَّلامُ عَلی رَسُولِ اللَّهِ وَ عَلی عَلِیٍّ أَمیرِالْمُؤْمنینَ وَ عَلی الصِّدّیقة الطّاهِرة وَ عَلی سبْطِیِ الرَّحْمَةِ الْحَسَنِ وَالْحُسَیْنِ وَ عَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ مُحَمَّدبْنِ عَلِیٍّ وَ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ موُسَی بْنِ جَعْفَرٍ وَعَلِیِّ بْنِ مُوسی وَ مُحَمَّدبْنِ عَلِیٍّ وَ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ وَالْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ وَ الْخَلَفِ الْهادی الْمَهْدی (عج)

 از میان مناسبتهای روز سه مطلب را می‌خواهم روی آن تکیه کنم. مختصری درباره قیام پانزدهم خرداد و قسمت قابل توجهی درباره روز جهانی قدس و نتیجه‌گیری مهمتری در مورد جنگ تحمیلی و وظایفی که ما الان در جنگ داریم.

 البته این سه مطلب جوری است که بر یک اساس در یک محدوده می‌شود مورد بحث قرار داد.

 پانزدهم خرداد که جزء حوادث مهم تاریخ کشور ماست، آن گونه که اتفاق افتاد، کافی بود که درس خوبی برای رژیم پهلوی و حامیان رژیم پهلوی باشد. ولی آن‌ها درس معکوس گرفتند و قضیه را بد فهمیدند.

 برای اینکه در یک قطعه کوتاهی از زمان که خشونت رژیم شاه نسبت به مردم مذهبی شروع شد، بعد از ششم بهمن و آن رفراندوم کذایی لوایح ششگانه که مقاومت از طرف مردم شروع شد، آن‌ها هم خشونت نشان دادند. چند ماه طول نکشید که ما به پانزدهم خرداد رسیدیم؛ یعنی در یک قطعه کوتاهی در اثر رگبار اعلامیه‌ها و سخنرانیهای شخص امام و پشتکار کم‌نظیر روحانیت، مبلغان اسلامی و مردم متدیّن، بازاری‌ها، دانشگاهی‌ها و سایر اقشار.

 پانزدهم خرداد یک چیز عجیبی بود. من خودم در صحنه نبودم، لذا تصویر عینی از صحنه ندارم. در آن موقع ما به‌عنوان یک پرده‌ای از خشونت بازداشت شده بودیم و در سربازخانه بودیم. در همین باغ شاه، پادگان لاهوتی، آنجا دوره آموزشی می‌دیدیم که مرکز سرکوب مردم هم در تهران همان جا بود. لشکر گارد و غیره هم به آنجا آمده بودند، از پادگان جی هم به آنجا می‌آمدند و از آنجا مسائل میدان و برخورد با مردم تدارک می‌شد. حادثه واقعاً عجیبی بود که در مدت کوتاهی آن قدر مردم به میدان آمدند. فقط در تهران هم نبود. تقریباً در همه قسمتهای عمده ایران بود.

رژیم یک خشونت شدید کرد و مردم ما در سطح عموم جا زدند. درسی که این‌ها باید می‌گرفتند این بود که این قضیه را تحلیل کنند، بعد روحیات مردم را تحلیل کنند و ببینند که آیا واقعاً مردم جا زدند و پشیمان شدند و از راهشان برگشتند؟ این خشونت مؤثر بوده یا نه؟ که این‌ها این کار را نکردند. خیال کردند که موفق شده‌اند و بنا به رجز خوانی کردند، راهشان را هم عوض نکردند. خوب، این نیروهای پیشتازی که این جریان را به وجود آورده بودند، با سرمایه خون شهدای قیام پانزدهم خرداد به داخل مردم برگشته و ده پانزده سال کار تبلیغی و فرهنگی کردند و این بار آن‌چنان مردم ساخته شدند که وقتی تهاجم جدید خود را شروع کردند، شرایطی بر مردم حاکم بود که آن ضربه‌های رژیم در پانزدهم خرداد دیگر مؤثر نمی‌شد. نمونه‌اش را شما در قیام هفدهم شهریور دیدید که کشتار آنجا شدیدتر و عمیق‌تر از کشتار پانزدهم خرداد بود. اما مقاومت مردم زیادتر شد و آن چنان تهاجم سریع پشت سر هم انجام شد که تعادل نظام به هم خورد.

 من فکر می‌کنم با یک مقدار تفاوت این اشتباه را هنوز هم جبران نکرده‌اند. استکبار جهانی در مصر تکرار می‌کند. البته یک مقدار فهمیدند، منتها بد فهمیدند. در مصر وقتی که قیام مردم را سرکوب می‌کنند، برخلاف نظام گذشته تظاهر به مذهب هم می‌کنند که وقتی مردم را سرکوب می‌کرد، تظاهر می‌کرد و قدمهای دیگری به طرف مظاهر ضد مذهبی برمی‌داشت. گر چه مثلاً زیارت می‌رفتند، روزه می‌گرفتند. خوب، این‌ها را مردم می‌فهمیدند. چیزی نیست که آن‌ها یک مقدار به طرف مسائل عمومی‌تر مذهبی می‌روند. اما باز هم این اشتباه در جای دیگری از دنیا می‌خواهد تکرار شود. شایدیک مقدار درس گرفته باشند.

 در سودان دیدیم این راهی که این‌ها رفتند، نتیجه نداد. در مصر به نظر می‌رسد این راه نتیجه نمی‌دهد. به هرحال یک مسیری است، البته یک تفاوتهایی دارد.

 در ایران روحانیت شکل دیگری داشت. رهبر انقلاب مرجع تقلید بود. مردم حرکتشان را صد درصد وظایف دینی خود می‌دانستند. یعنی وقتی که مرجع دستور می‌داد، دیگر غیر از اجرای فرمان احساس دیگری نداشتند. چنین شرایطی در دنیای اسلام در جاهای دیگر در غیر محیط شیعه کم به چشم می‌خورد.

 روحانیت شیعه در اینجا بسیار نیرومند بود. ما در مجامع اسلامی جایی نداریم که حوزه‌های علمیه و مبلّغان آن و امکاناتی که در اختیار مبلّغان هست، وجود داشته باشد. این حسینیه‌ها، این روضه‌ها و مراسم عید و عزاها و این ارتباط دایمی روحانیت و مردم، ارتباط مالی، ارتباط روانی، این طور چیزها در آنجا کمتر است، شرایط آن‌ها مثل ما نیست. ولی خوب لابد آن‌ها هم یک چیز دیگری جایگزین خواهند کرد. به هرحال ما پانزدهم خرداد را به‌عنوان یک حرکت عظیمی که می‌تواند گام بلند مردم اسلامی ما در جهت تحقق نظام اسلامی به حساب بیاید، در تاریخ خود ثبت خواهیم کرد.

 » خداوندا! به‌ارواح پاک شهدای پانزدهم خرداد رحمت خاص خود را نازل بفرما. «

 مسئله روز جهانی قدس فرصت دیگری است که ما یک‌بار دیگر به این مسئله مردم را توجه بدهیم و افکار کسانی را که به حرفهای ما گوش می‌دهند، جلب نماییم.

 من فکر می‌کنم که این توطئه کاشتن اسرائیل در خاورمیانه و در فلسطین جزء مهم‌ترین مسائل قرن ماست. یعنی مسأله‌ای به این مهمی من الان نمی‌توانم پیدا کنم که در مجموعه تاریخ منطقه دنیای اسلام و کل دنیا قابل اهمیت باشد. خیلی اقدام حساب شده شیطانی زیرکانه‌ای است که طراحان آن موفقیت زیادی هم تا حالا به دست آوردند از این مجرایی که انتخاب کردند. فتنه بسیار خطرناکی است. طرح شیطانی پرمخاطره‌ای است و آثار سوء فراوان ضدانسانی و ضداسلامی برآن مستقر است و در آینده هم هنوز ما باید دچار این مخمصه باشیم.

 می‌دانید که صهیونیستها در کشورهای غربی، در روسیه، در قرن گذشته و اوایل این قرن به یک قدرت خطرناکی تبدیل شده بودند. صهیونیزم اصلاً حزب مخربی است. ایده عمده او به خاطر محرومیتهایی که یهود در تاریخ خودش کشیده و سرگردانیهایی که داشته و فشارهایی که اینجا و آنجا پیش آمده و شیطنتهایی که کرده و باز مشت به دهان او زدند، همه در یک چیزی به نام حزب صهیونیسم جمع شد. شیطنت و تخریب جزء کارهای مهم و اساسی این‌ها بود.

 غرب با یک تیر چندتا نشان زد و طراح اصلی این قضیه هم مادر استعمار انگلستان بود. یعنی همه این جنایتهایی که شده و بعداً می‌شود این‌ها به‌گردن همین پیر فرتوت استعمار یعنی انگلستان است.

 آن‌ها طراحی کردند. آمریکا آن وقت نه این مقدار تجربه داشت و نه این مقدار شعور این مسائل را داشت، آن طرف دنیا هم بود. کم‌کم وارد این میدانها شد. آن‌ها کارگردان بودند. آن‌ها فکر کردند یک کاری انجام دهند که این شر را از دنیای غرب دور کنند و به جای دیگری صادر کنند و در پرتو این انتقال اهدافی را که دارند تضمین کنند. بهترین اهرم برای آن‌ها همین صهیونیستها بودند، چون در وجود این‌ها استعداد هر چه که غرب از این‌ها جنایت بخواهد هست و همان طوری هم که پیش بینی می‌کردند، شد.

 قضیه به این شکل پیش آمد که این‌ها به نام عاشق صهیون که یک قله‌ای در بیت‌المقدس هست، حزبشان را نامگذاری کرده بودند. از این حالت استفاده کردند و این‌ها را وعده دادند که بیایید شما به فلسطین بروید. آنجایی که زادگاه حضرت موسی بوده و البته زادگاه اصلی بنی‌اسرائیل بوده، چون موسی در مصر به دنیا آمد. از لحاظ سابقه تاریخی هم می‌شد که برای این‌ها جاذبه داشته باشد. اماکن مقدسی هم که اینجا دارند باز جاذبه دیگری داشت. همه ادیان آنجا اماکن مقدس دارند. آن‌ها هم داشتند. این را پذیرفتند و از سال 1917 که وزیر خارجه انگلیس که مسؤول آن‌ها بوده و اصلاً در دست این‌ها بود که وطن قوم یهود را آنجا قرار داد، دیگر فعالیتها شدید شده و کار به‌اینجاها رسیده است.

 ببینید چه دست این‌ها آمده و چه از دست ما رفته است. من قطعاً می‌توانم بگویم که انتخاب فلسطین یک تصادف نبوده، چون آن موقع مطرح بود در آمریکا بگیرند و یا کجا را بگیرند. بالاخره اینجا را گرفتند. چند چیز هدف بود. یکی دنیای اسلام، یکی خاورمیانه، یکی به‌طورکلی منابع اینجا و این‌ها همه هدف بود و یکی هم کندن شرّ صهیونیزم از غرب و منتقل کردن به اینجا و بعد هم ایجاد یک پایگاه تحت اختیار استکبار و استعمار. این‌ها به همه این اهداف خود رسیدند و بیشتر از این اهدافی که داشتند به دستشان آمده است.

 البته یک دولت صهیونیزم در یک قطعه کوچکی از زمین، این تنها کافی نبود، این توطئه یک مکملی هم داشت و آن ایجاد دولتهای دست نشانده در اطراف این‌ها بود که در کشورهای اسلامی هم دولتهای استعماری منتها از مردم، از مسلمانها، از خود این‌ها حضور داشته باشند که در پشت پرده این‌ها همراه اسرائیل باشند و در ظاهر شکل دیگری داشته باشند.

 اگر تنها یک کشور را می‌کاشتند، این نمی‌توانست به این اهداف برسد. این مجموعه را این‌ها راه انداختند و اهدافی که این‌ها داشتند، شما می‌بینید. یکی انتقال شهر از اروپا و آمریکا و روسیه و لذا می‌بینید، این‌ها همه با هم هستند. روس‌ها هم راضی هستند، آمریکایی‌ها و اروپاییها هم راضی هستند. منتها الان کارگردان غربی‌ها هستند. همان موقع هم رأی دادند.

 روس‌ها علی‌رغم اینکه در همه چیز با غربی‌ها در سازمان ملل مخالفت می‌کردند، در این مورد رأی دادند و با این رأی موافقت کردند. این شر را کندند و به اینجا آوردند و به گونه‌ای هم مهار کردند. این‌ها آنجا هم هستند. نه اینکه در آمریکا الان نیستند. الان می‌بینید صهیونیستها در آمریکا قوی هستند. در همین قضیه فروش اسلحه آمریکا به عربستان سعودی دیدید که هم مجلس سنا و هم کنگره آمریکا هر دو با فروش اسلحه مخالفت کردند؛ تحت تأثیر فشار صهیونیستها. صهیونیست‌ها واقعاً در آنجا قوی هستند ولی چون به آمریکاییها به خاطر اسرائیل نیاز دارند، آنجا تسلیم می‌شوند. الان کل یهود متفرق در سراسر اروپا و آمریکا و روسیه به خاطر نیازی که احساس می‌کنند، برای تقویت اسرائیل یک نقطه ضعف دارند و این نقطه ضعف آن‌ها دست دولتهای غربی است که هر وقت بخواهند، این‌ها استفاده می‌کنند.

 اسرائیل یک کشوری نیست که بتواند روی پای خودش بماند. او نه بودجه‌اش را می‌تواند تأمین کند و نه دفاعش را می‌تواند تأمین کند و نه امنیت خود را می‌تواند تأمین کند. دو سه میلیون یهودی در مقابل یک میلیارد مسلمان و لااقل صد میلیون عرب و چند کشوری که احاطه‌اش کرده‌اند و بیش از خودشان آواره فلسطینی است. معلوم است که زندگی کردن برای آن‌ها دشوار است. این‌ها نیاز دارند و وابسته شدید به غرب هستند و لذا صهیونیست یک دهنه‌ای در سراسر دنیا در دهانش برده و هر جا بخواهد طغیان کند، آن‌ها اینجا روی اسرائیل فشار می‌آورند و برای امتیاز دادن و کمک کردن، آمریکا سالی دو سه میلیارد دلار کمک به اسرائیل می‌کند. اگر آنجا اذیتش کنند، کمک نمی‌کند. غربی‌ها باید کمک کنند، اگر آن‌ها آنجا شرارت کنند، اینجا شرارت نمی‌کنند و بنابراین این شر را، هم منتقل کردند و هم مهار کردند و الان مهارش دستشان هست، والاّ یهودی‌ها در دنیا آن چنان خرابکاری می‌کردند، این صهیونیستهایشان آن چنان خرابکاری می‌کردند که امان را از این‌ها می‌بریدند.

 در داخل هم به اهدافشان حسابی رسیدند، بیش از آنچه که فکر می‌کردند. این‌ها می‌خواستند که اینجا یک کانون نزاعی در داخل منطقه خاورمیانه در همسایگی مخازن عظیم نفت و معادن پرارزش این منطقه و مردم مسلمان و این نیروهای عظیم که عظیم‌ترین نیروی خدایی در روی زمین هستند، وجود داشته باشد که این‌ها را دائماً تهدید کند.

 در سایه این تهدیدی که به وجود آمده، فلسطین باعث شده که مجموعه امکانات دنیای اسلام و عرب که باید صرف سازندگی این ملتها شود، قسمت عمده‌اش را منتقل کنند و هر سال اسلحه بخرند و دوباره این اسلحه‌ها را از آن طرف بیرون ببرند و کهنه شود و تجدید کنند. و می‌بینیم که چه بلایی است که این را هم شرق و هم غرب از آن استفاده می‌کند. آن جزء مکملش که دولتهای دست نشانده در کنار این هستند، آمریکا به این اندازه دست نشانده‌ای که در خاورمیانه نیاز دارد، در آمریکای لاتین نیاز ندارد. در آفریقا این مقدار نیاز ندارد. به نظر من این‌ها را حفظ می‌کند. آمریکا برای حفظ مثلاً رژیم عربستان سعودی یا اردن همان قدر سرمایه‌گذاری می‌کند که برای منافع حیاتی خودش. به خاطر اینکه این‌ها مکمل این جریان هستند، این‌ها را اینجا دارد و این شرایطی که می‌بینید، درست می‌کند. خوب، وقتی این شرایط هست کشورهای اسلامی هیچ وقت متحد نمی‌شوند. بالاخره در میان این کشورها یک عده کشورهای انقلابی پیدا می‌شود. رهبران صدیق پیدا می‌کنند و می‌خواهند مردم را بسیج کنند، با این موج ارتجاعی امپریالیستی عامل استکبار مواجه می‌شوند و این شرایط برایشان به وجود می‌آید، خوب این‌ها چکار بکنند.

 حتی وقتی که جنگ شروع می‌شود، این کشورهای ناباب، به آن کسانی که در میدان جنگ هستند، از پشت خنجر می‌زنند. بارها اتفاق افتاده در میدان جنگ فلسطینیها و یا عربها و اسرائیلیها در موقع جنگ فهمیدند گلوله‌ای که آنجا رفته با کالیبر تفنگشان نمی‌خواند، با کالیبر توپشان نمی‌خواند. با کالیبر تانکشان نمی‌خواند. یعنی این‌جور این دولتها کارشکنی می‌کردند برای اینکه نگذارند این‌ها پیروز شوند. شرارتی که می‌خواهند انجام دهند این قضیه نفت که دیدید چه کار کردند و واقعاً چه رسوایی به وجود آوردند.

 دولت عربستان سعودی که بزرگترین قدرت نفتی دنیا از لحاظ صادرات است خودش پیشقدم شود و کلاه سر خودش بگذارد نفت 28 دلاری را در هر بشکه برساند به ده دوازده دلار! این چه کاری است؟! آدم یک ذره به خودش مربوط باشد، این کار را نمی‌کند. حالا این توجیه‌هایی که دارند که ما می‌خواهیم اوپک بیشتر نفت بفروشد و غیره، این‌ها همه حرف است.

 این حالت را این‌ها به وجود آوردند. متأسفانه می‌بینید گاهی هم یک کشور انقلابی که پیدا می‌شود آن‌قدر فشار روی او می‌آورند تا مجبور شود به سوی این‌ها برگردد.

 مصر جزء دژ مهم جنگ با اسرائیل بود. این کشور را به این نکبت و ذلتی که امروز دچار آن است انداختند. حساس‌ترین مرزهای اسرائیل در اختیار اردن است عامل صهیونیسم در منطقه شده و دلال صهیونیسم برای به هم زدن روابط کشورهای اسلامی این مجموعه است.

 یک چیزهای مخفی هم این‌ها دارند. چیزهای مخفی‌شان احزابی مثل همین حزب بعث است. حزب بعث وقتی که به اصطلاح انقلاب کودتا کرد و این کارها را انجام داد، آن قدر شعارهای افراطی می‌داد که می‌گفت: » ما این جبهه پایداری را قبول نداریم. این‌ها حاضر نیستند درست بجنگند. «این قیافه را برای خودش درست کرده بود و مردم را فریب می‌داد. آن عامل واقعی در منطقه همین این‌ها بودند. این میشل عفلق - که متأسفانه من نمی‌دانم ملت عراق چقدر از اسلام بیگانه هستند که یک حزب با رهبری یک فکر استکباری و مسیحی را تحمل کردند تا بر مقدرات آن‌ها حاکم باشد. اصلاً تاریخ به‌آسانی چنین چیزی را نمی‌تواند بپذیرد - این بحث را در آنجا به وجود آورده است.

 خوب، این مسأله‌ای که این‌ها درست کردند، مسلمین را متفرق کردند، جریان ثروتهای اسلامی را به طرف غرب آن هم در مقابل اسلحه‌ای که هر سال از ارزش می‌افتد تضمین کردند، تفرقه عجیبی بین کشورهای خود عرب به وجود آوردند، و ملتی را مثل ملت فلسطین این طوری آواره کردند و در سراسر دنیا این‌ها را پخش کردند و در هر گوشه‌ای یکی از این فلسطینیها با آن وضع زندگی می‌کنند.

 اشتباهاتی که ما از این طرف در دنیای اسلام و مسیحیت می‌بینیم که آن‌ها هم دارند به همین مسئله صهیونیسم آلوده می‌شوند. آن کینه و عداوتی که بین این دو جریان بود و در طول تاریخ به‌خاطر همین شعبده‌بازیها، می‌بینیم » پاپ«می‌آید و برای اسرائیل دعا می‌کند و صلح برای آنجا می‌خواهد و با هم آن طوری رابطه برقرار می‌کنند. یعنی همین جریان و ریشه قضیه و امّ‌الفساد قضیه اینجاست.

 مسلمان‌ها به جای اینکه بیایند به‌عنوان یک جریان اسلامی با این قضیه برخورد کنند، اشتباه بزرگی کردند و آمدند جریان را عربی کردند. از یک میلیارد نفر مسلمان آمدند به صد میلیون، یعنی ده درصد را گرفتند و نود درصد را رها کردند. این باعث شد که در کشورهای اسلامی آن حالت اولیه و تعصبی که به نفع فلسطین بود، کم‌کم از بین رفت و رفته رفته آن‌ها شروع کردند به سازش و این سازش به کشورهای عربی هم رسید.

 اشتباه دومشان این بود که شعار رد کلی موجودیت اسرائیل را کم‌کم به شعار محدود کردن اسرائیل تبدیل کردند و اکتفا به‌گرفتن اراضی اشغالی سال 67 و امثال این‌ها کردند. گرفتن جولان یا سینا و غرب رود اردن یا بیت‌المقدس، این شعار بدتر از آن اولی بوده است. برای اینکه چیزی که مسئله است موجودیت اسرائیل است. این اسرائیل هر وقت فرصت پیدا کند اگر امروز هم یک چیزی تحویل دهد، فرضاً سینا را امروز پس می‌دهد، فردا اگر توانست خواهد گرفت. لبنان را هم می‌گیرد، سوریه را هم می‌گیرد، عراق را هم می‌گیرد.

 بنابراین ما موجودیت این را نباید بپذیریم. هر وقت یک شرایطی مانند شرایط جنگ دوم پیش آید ممکن است این را توسعه دهند. این از اشتباهات بدتر این‌ها بود.

 اشتباه سومشان که تازگیها اتفاق افتاده، راههای مبارزه مسلحانه را به مذاکره تبدیل کردند؛ راه حلهای سیاسی. متأسفانه دنبال خودشان شعار سازمان آزادی‌بخش فلسطین را هم کشیدند. این شعار ننگین و ذلت بار است. آخر این چه حرفی است. مگر می‌شود آدم با آمریکا مذاکره کند، برای اینکه منافع فلسطینیها را از اسرائیل بگیرد؟!.

 آن‌ها اگر می‌خواستند منافع شما را بدهند، اسرائیل را در آنجا به وجود نمی‌آوردند. منافع شما تا کجاست. پس باید مذاکره کنید برای اینکه بخشی از منافع‌تان را صرف نظر کنید. تنها چیزی که در مذاکره ممکن است یک درصدی قبول شود، این است که آمریکا راضی شود که بخشی از منافع شما را فعلاً تأمین کند. این چه کاری است که این‌ها دارند انجام می‌دهند. با مذاکره؟ آن هم مذاکره چه کسی انجام دهد؟ اردن؟ آخر این شد حرف؟ کسی می‌تواند بپذیرد؟ اردنی که آن سپتامبر سیاه را با خودش دارد و خون قهرمانان فلسطینی را در خاک خودش آن طور بر زمین ریخت و آن جنایت بزرگ و فلسطینی‌کشی را در تاریخ او باب کرد، این جنایتکار می‌تواند حامی مردم فلسطین باشد!. او خودش از فلسطینیها می‌ترسد. او می‌داند که اگر کشور فلسطین در جوارش تشکیل شود او رفتنی است. او چه موقع حاضر می‌شود برای شما این کار را انجام دهد!. از حرفش هم پیداست که می‌گوید فلسطینیها بیایند مخلوط شوند و تحت حکومت اردن گوشه‌ای را بگیرند. این حرف شاه اردن است. یعنی یک باج فقط به ملک حسین به‌عنوان عامل آن بدهند.

 متأسفانه این‌ها اشتباهات عجیب و غریبی مرتکب شدند و به این روز رسیده‌اند. مطلب کلی این است که امپریالیسم غرب و حتی شرق بیدارند که در این منطقه یک چیزی پیدا نشود که اسرائیل را تهدید کند. این ارتباطش با جنگ از اینجا شروع می‌شود. ببینید، همان طوری که گفته شد، این توطئه برای آن‌ها خیلی مفید بود و نان داشت و لذا از این توطئه دست برنمی‌دارند و برنامه دارند. حتماً اداره دارند و در همه کشورهای غربی برای این کار مسؤول هست. پول خرج می‌کنند و مطالعه می‌کنند. تحقیق می‌کنند. در هر جایی یک خطری پیدا شد که خواست اسرائیل را تهدید کند این خطر باید برطرف شود.

 در این دهه اخیر بزرگترین خطری که اسرائیل را در معرض تهدید قرار داد و منافع غرب و شرق را به‌خطر انداخت انقلاب اسلامی ایران بود. جمهوری اسلامی ایران از آن وقتی که تشکیل شد و این‌ها مأیوس شدند از اینکه این انقلاب را سرکوب یا تسلیم کنند و یا نفوذ پیدا کنند تا این انقلاب را مانند انقلاب کشورهای دیگر به دنبال خودشان بکشند، شروع کردند علیه این انقلاب به شرارتها و توطئه و در اینجا مجبور شدند که آن نیروی مخفی‌شان را و آن ذخیره‌ای که گذاشته بودند برای روز مبادا که حزب بعث عفلقی عراق بود، این را رو کنند. و بهترین جایی که می‌شد این را به کار گیرند همین جا بوده و به کار گرفتند که ما الان مبتلا هستیم و درگیر آن هستیم و تلاش می‌کنیم که این مسئله را به گونه‌ای حل کنیم که هدف اصلی استکبار را ضربه بزنیم. ما از اینجا باید تعقیب کنیم. اینکه رهبر ما در اول انقلاب روز جهانی قدس اعلام می‌کند، برای این است که آن دید تیز بین رهبری برایشان روشن است که مسئله اسرائیل با مسئله انقلاب نمی‌تواند از هم جدا باشد.

 ما تحقیقاً مسئله مبارزه با اسرائیل را از بعد ایدئولوژیکی قضیه هم اگر نگیریم فقط بعد سیاسی و اقتصادی و مسائل اداری هم حساب کنیم، باید جزء اهداف اولی‌مان باشد، چه برسد به‌اینکه از لحاظ ایدئولوژیکی و عقیدتی، که نمی‌توانیم روی مسئله اسرائیل بی‌تفاوت باشیم.

 در آنجایی که بیایند یک کشور اسلامی را غصب کنند و میلیونها نفر را آواره کنند و اماکنی مثل بیت‌المقدس را غصب کنند و به علاوه این، دشنه‌ای باشند در پیکر جهان اسلام که دائماً دارد از او خون می‌چکد و فساد ایجاد می‌کند، جمهوری اسلامی با عقیده خودش نمی‌تواند در مقابل این بی‌تفاوت باشد. این مطلب در عقیده و در متن انقلاب ماست.

 و از این هم که بگذریم شرایط سیاسی ایجاب می‌کند که اسرائیل تا در این منطقه باشد هیچ کشور مستقلی را نمی‌گذارند مستقل بماند، چون همیشه احساس خطر می‌کنند. آن هم کشوری مثل ایران یا عراق. بنابراین این‌ها باید کشورهایی را که ممکن است یک روز منشأ تحرک جدی در منطقه علیه منافع استکبار و اسرائیل شوند سرکوب کنند.

 لذا این را ما نمی‌توانیم از خودمان جدا کنیم و این یک ساده‌اندیشی است. چون گاهی کسی ما را نصیحت می‌کند و می‌گوید، که آقا شما حالا اسرائیل را نگویید تا جنگ‌تان تمام شود، بعد آنجا را مطرح کنید. آیا ما نگوییم آن‌ها نمی‌فهمند؟ آن‌ها می‌فهمند که ما کی هستیم و مطلب روشن است و مسلمانهای لبنان دلیلش هستند. حزب‌اللَّه لبنان برای آن‌ها دلیل است؛ با همه گرفتاری که دارند، باز در شب و روز یک یا دو عملیات در جنوب لبنان علیه اسرائیل انجام می‌دهند.

 این جهاتی است که برای ما نوشته شده. این وظیفه‌ای است که متعلق به ما است و این را دشمنان ما می‌فهمند.

 لذا ما باید این مسئله را جدی بگیریم. همین شعاری که داده شده » راه قدس از کربلا می‌گذرد«از شعارهای الهامی است و الهام شده به هرکس که این شعار را مطرح کرده، خداوند این را به زبان او جاری کرده که ما باید از این راه برویم. برای اینکه تا حزب بعث عراق در عراق باشد نمی‌گذارد که ملتهای شرق دنیای اسلام به اسرائیل بپردازند. حالا که آن‌ها این کار را پیش آوردند، در این کشتی شدید و پر هیجانی که به وجود آوردند، بین انقلاب اسلامی و عوامل استکبار در منطقه، ما باید اول برویم بر عوامل پیروز شویم. لذا ما به برادران فلسطینی‌مان و سایر جریانها که خیال می‌کنند و می‌گویند اگر این جنگ تمام شد نیروهایمان را به اسرائیل نمی‌فرستیم، نصیحت و توصیه می‌کنیم این اشتباه را نکنند آن‌ها هم بیایند و به ما کمک کنند.

 ما این دیوار ضخیم را از بین ملت ایران و ملت فلسطین برداریم و آن راه را باز کنیم. اگر یک روز دیرتر برویم بهتر از این است که هیچ وقت نتوانیم برویم.

 بنده در اینجا عرض می‌کنم که وضع جنگ هم به جایی رسیده که ما باید طبق هر محاسبه‌ای که برای صاحب نظرها قابل توجه باشد، خودمان را آماده کنیم، برای اینکه این جنگ را هر چه زودتر - حتی یک روز اگر زودتر تمام شود - به نقطه‌ای برسانیم. دیگر زمان بیش از این نباید در اختیار دشمنان ما قرار بگیرد. باید ما به آن دستوری که امام فرمودند عمل کنیم. اول سال امام با یک بصیرت خاصی به این نکته توجه کردند و تکلیف کردند و تکلیف قبلی را تأکید کردند که وظیفه همه است که امکانات خودشان را در راه جنگ به کار بگیرند، در حدی که میدان جنگ غنی شود تا این وظیفه ساقط شود و این واجب کفایی است. فقط به‌افراد تعلق نمی‌گیرد، فقط به شرکت فرد تعلق نمی‌گیرد. به اموال ما هم تعلق می‌گیرد، به امکانات دولت هم تعلق می‌گیرد، به امکانات نهادها هم تعلق می‌گیرد. تا جنگ امروز به چیزی نیازمند باشد، از نیروهای انسانی و مدیریت و مهندسی و تدارکاتی مصرف کردن در جاهای غیر جنگ سزاوار نیست و باید همه هر چه دارند در تقدم اول و در اولویت اول در اختیار جنگ قرار دهند.

 شما می‌بینید که دشمنان ما به‌خاطر وحشتی که از پیروزی ما کردند، حاضر شدند با انتحار جلوی حرکت ما را در میدانها بگیرند. اینکه می‌گویم انتحار، لفظ حساب شده‌ای را به کار می‌برم. انتحار اقتصادی و انتحار نظامی، انتحار اقتصادی کشورهای عربی منطقه که به مثابه نوکر استعمار و شریک این جنگ حرکت می‌کنند. این‌ها به منظور تضعیف بنیه اقتصادی ما و فرسایش توان رزمی ما آمدند و حاضر شدند ثروت خودشان را مفت و با قیمت نزدیک به قیمت تمام شده در اختیار غارتگران قرار دهند که دست ما را از امکانات جنگی‌مان خالی کنند. ببینید این انتحار به‌کجا رسیده است. انتحار نظامی عراقیها که تنها راه نجاتشان و امکان دفاعشان این بود که پشت سیمهای خاردار، میدان‌های مین و کانالهای پر از آب و بشکه‌های انفجاری و در کانالها زندگی کنند و دفاع بکنند. دست به‌یک استراتژی انتحاری زدند و خودشان را از این مخفی گاهها بیرون آوردند و در مرزها تحرک کردند، تا بلکه یک مقداری از تهاجم و فعالیت ما کم کنند و ما را در حالت انفعالی قرار دادند که به قیمت گران برایشان تمام شد. در هر تهاجمی که این‌ها شروع کردند، مقدار زیادی از نیروهای رزمی‌شان مثل برگ خزان به‌زمین ریخت. این انتحار را عراق کرد و این انتحار را کشورهای عربی مجاور کردند، برای اینکه احساس خطر کردند. ما باید از این فرصت استفاده کنیم. ما باید مهلت ندهیم که این توطئه جدیدی که آن‌ها شروع کردند باعث شود توان تدارک جنگ را از ما بگیرند. ما پیش از آنکه به آن روز برسیم که هیچ وقت نخواهیم رسید، کار را تمام می‌کنیم.

 و اشتباه بزرگ دیگری که این‌ها کردند این است که آن‌ها توان مردم ما را نتوانستند ارزیابی کنند. این ملت، ملت 40 - 50 میلیونی با امکانات فراوان غیرنفتی که در داخل این کشور وجود دارد، برای همیشه می‌تواند یک جنگی را در سطحی که الان اداره می‌کند با همین سطح و بالاتر اداره کند. با اینکه این‌ها در اصل استراتژیشان و این حرکتشان مثل حرکت زدن شهرها، زدن کشتی و همه آن اشتباهاتی که قبلاً کردند در اینجا هم اشتباه کردند و نتیجه اشتباهاتشان را در ماههای آینده خواهند دید، ولی ما هم وظیفه داریم. ما نباید اینجا بنشینیم و منتظر شویم که آن‌ها توطئه‌شان را اجرا کنند. کاری که مسؤولان جنگ احساس می‌کنند در مقابل این توطئه جدید شود که بیشتر از هر موردی آن‌ها را پشیمان کند، این است که ما با وسعت بیشتری در جبهه‌ها حضور داشته باشیم.

 امروز روز جهانی قدس و روزی است که افکار آماده است برای اینکه عمق این جهاد مقدس ما را خوب درک کند. بنده به ملتمان و به تمام کسانی که قدرت برداشتن اسلحه دارند عرض می‌کنم همان طوری که امام فرموده باید به گونه‌ای شما در میدانهای رزم و مراکز آموزش و مناطق اعزام آماده باشید که یک روز هم، فرماندهان جنگ ما، چه ارتش و چه سپاهی در میدان جنگ احساس کمبود نیرو نکنند. به استانهای سراسر کشور عرض می‌کنم که مبادا لشگرهای مربوط به‌شماها یک روزی احتیاج به سرباز داشته باشند و این سرباز در مزرعه یا در خانه و یا کارخانه و یا در بازار وجود داشته باشد و در میدانهای جنگ نباشد. این منطق را بپذیرید که امروز ما باید دست فرماندهان خودمان را برای عملیاتی که می‌خواهند انتخاب کنند، باز بگذاریم و امکانات مالی و تدارک نیروها باید در حد اعلا انجام گیرد. تمام مسؤولان دولتی بر اساس همان فرمان امام و در چهار چوب ستادهای پشتیبانی که اخیراً تشکیل شده و در سراسر کشور وجود دارد باید جنگ را از لحاظ ترابری و از لحاظ لباس و از لحاظ غذا، دارو، مهندسی و امکاناتی که در درون جامعه ما و در امکانات نهادهای ما قرار دارد، غنی کنند. اگر این آمادگی آن طوری که مسؤولان جنگ می‌خواهند، تحقق پیدا کند، من به شما قول می‌دهم که آمریکا و روسیه و قدرتهای غربی و ارتجاعی منطقه و خود صدام از این استراتژی جدید استکبار جهانی از نظر استراتژی اقتصادی و نظامیشان به شدت پشیمان شوند.

 در پایان صحبتم از حضور برادران سفرا و کارداران و مسؤولان سیاسی کشورهای اسلامی در نماز جمعه تشکر می‌کنیم که با ما در این روز جهانی قدس همراهی فرمودند. در خاتمه بحثم بار دیگر توجه خواهران و برادرانمان را به تقوا و پرهیز از محارم و به انجام وظایف و تکالیف‌مان جلب می‌کنم.

 

بسْمِ‌اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم

قُلْ هُوَاللَّهُ اَحَدٌ/ اَللَّهُ الصَّمَدُ/ لَمْ یَلِدْ وَلَمْ یُولَدْ/ وَلَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُواً اَحَدٌ.