خطبه اول
بسْمِاللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم
اَلْحَمْدُلِلّهِ رَبِّ الْعالَمین، وَالصَّلوةُ وَالسَّلامُ عَلی رَسُولِ اللَّهِ وَ عَلی الِهِ الْأَئِمَّةِ
قالَ الْعَظیمُ فی کِتابه:
اَعُوذُ باللَّهِ مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجیم،
وَ مِنْ ایاتِهِ اَنْ خَلَقَ لَکُمْ مِنْ اَنْفُسکُمْ اَزْواجَاً لِتَسْکُنُوا الیها وَ جَعَلَ بَیْنَکُم مَوَدَّةً وَ رَحْمَةً[1]
اُوصیکُمْ عِبادَاللَّه بتَقْوَیَاللَّه
تابهحال چندین خطبه را به بحث عدالت اجتماعی و روابط میان زن و مرد اختصاص دادهایم و امروز این بحث را ادامه میدهیم. در خطبههای قبل گفتم که مقررات اسلام در این بحث چند مبنای اساسی دارد؛ که یکی از آنها صلاحیتها و استعدادهای طبیعی و ارگانی مرد و زن است؛ دیگری مصالح کلی جامعه و سومی مسئله خانواده، بهعنوان یک نهاد موردتوجه اسلام و خداوند میباشد.
از امروز بهخصوص این بحث را پیرامون مسئله خانواده و روابط بین زن و مرد در محیط خانه خواهیم داشت؛ زن بهعنوان همسر یا مادر، که طبعاً روابط میان مادر و فرزند هم در این بحث سهمی را به خود اختصاص میدهد. به نظر من این موضوع از بحثهای موردنیاز اجتماع ماست، و بهعنوان یکی از ادلّه استحکام معارف اسلامی است. این بحثها میتواند بهعنوان سندی برای اسلامشناسان مطرح باشد و جامعه ما به اینها نیاز دارد، زیرا که خطری مانند خوره از شرق و غرب، دنیا را تهدید میکند و بنیاد خانوادهها را متزلزل کرده است. این خطر جدی است و دنیا هم نیاز به یک الگوی موفق برای استحکام جامعه - که از خانواده منشأ میگیرد - دارد؛ و لذا ما روی این مسئله مقداری بیشتر تکیه میکنیم و به حواشی آن نیز اشارهای خواهیم داشت.
خوشبختانه اکنون رسانههای جمعی ما هم در این موضوع کار میکنند؛ خصوصاً تلویزیون که برنامههای خوبی درباره خانواده ارائه میدهد. (و باید از هنرمندان، گویندگان و محققینی که به این کار اساسی مشغول هستند، تشکر کرد. مردم هم خیلی خوب استقبال میکنند و با فیلمها و سریال های سالم، زود انس پیدا میکنند. از کارهای موفق تلویزیون، سریال آئینه بود؛ و دیدیم مردم چقدر استقبال کردند و گوش دادند. به این دلیل که ریزهکاریهای زندگی اجتماعی در خانه را برای مردم مطرح میکرد. این دردها باید گفته شود و باید مواظب باشیم که خانواده را حفظ بکنیم؛ چرا که این نهال مقدس احتیاج به پرورش و آبیاری دارد.) در این بحثی که ارائه میدهم، هم نظرات اسلام را درباره ابعاد گوناگون مسائل خانه - در سایه بحث عدالت اجتماعی - مطرح میکنم؛ و هم مقایسهای خواهم داشت با نظرگاه دنیای غرب و شرق و مارکسیسم درباره خانواده؛ که در طول بحثم شما ارزش و اعتبار اسلام را خواهیم فهمید؛ که چگونه اسلام - در آن دوران قدیم که صحبتی از علم نبوده - ریزهکاریهایی را که اخیراً علم روانشناسی توانسته آنها را بفهمد، در ابعاد عملی پیاده کرده است.
از دیدگاه اسلام، خانواده بهعنوان یک نهاد اصولی، طبیعی و ابدی مطرح است. اسلام ترکیب خانواده را از زندگی انسانها جدا نمیداند و همزاد نوع بشر، این را مطرح میکند و تا بیپایان هم ادامه دارد، حتی در بهشت. وقتی که انسان قرآن را میخواند میبیند که اجتماع خانوادگی در بهشت هم مطرح است؛ و بهعنوان یک نعمت الهی و منّت خداوند برای حفظ خانوادههایی که افراد آنها در ایمان، با هم شریک بودهاند ذکر شده است. پس معلوم میشود که خانواده، تنها از لوازم زندگی دنیا نیست، اصلاً همراه با فطرت انسانهاست.
«وَالَّذینَ آمَنوا وَاتَّبَعَتْهُمْ ذُرِّیَّتُهُمْ باِیمانٍ اَلْحَقْنابهِمْ ذُرّیَّتَهُم وَ ما اَلَتْناهُم مِنْ عَمَلِهِمْ مِنْ شَیءٍ«.[2]
ان شاءاللَّه اگر در بحث امروز، رسیدم، به این آیه از سوره طور اشارهای خواهم کرد؛ که از یک محفل و بزم خانوادگی بسیار باصفا حکایت دارد. بنابراین در بهشت بیپایان هم، اصل خانواده مطرح میباشد؛ پس این، اصلاً در شیره جان ما و فطرت ماست. علاوه برآن، مسائل زندگی دنیا هم به ادلّه فراوان خواسته است که این زندگی مستحکم باشد.
عواملی وجود دارند که بنیان خانواده در اسلام را محکم میکنند. یک سری از این عوامل طبیعی در وجود خود ماست؛ و یک سری دیگر فرهنگی است، که باید با تربیت تحصیل شود. تحلیلی که اسلام نسبت به خانواده دارد و بینشی که قرآن و روایات و زندگی بزرگان اسلام مطرح میکنند، وقتی که در مقابل بینشهایی که دنیای مادی و مخصوصاً مارکسیستها عنوان میکنند قرار داده شود، تفاوت دو بینش کاملاً آشکار و روشن خواهد شد.
مارکسیسم خانواده را - مثل همه پدیدههای دنیا - بهعنوان یکی از روبناهای زیربنای معروف خود (ابزار تولید) میداند. تحلیل آن از خانواده این است که خانواده هم مثل مذهب و حکومت و روابط انسانی جوامع مختلف، تابع شرایط رشد ابزار تولید است؛ و در هر مقطعی که ابزار تولید به یک رشدی میرسد، خانواده هم جبراً و به تناسب آن باید عوض شود. و معتقد است که ازدواجها در گذشته سه نوع بوده است: اول آزادی جنسی؛ که در روابط جنسی از حیوانات هم آزادتر بودهاند (چون در حیوانات یک نوع اختصاص وجود دارد) دوره دوم ازدواج جمعی است؛ مثلاً در یک قبیله، مجموعه زنها با مجموعه مردها به تناسبی با هم رابطه داشتهاند. کم کم که مالکیت شخصی قویتر شد و ابزار تولید در انحصار مالکان در آمد و استثمار قوی شد، خانواده هم بهعنوان مظهر دوران استثمار و رشد ابزار تولید، بهعنوان روبنا به بشریت تحمیل شد. و بعد پیشبینی میکند که در دوران بازگشت سوسیالیسم و اشتراک جمعی - که لغو مالکیتهای خصوصی را به همراه دارد - خانواده هم دوباره سقوط میکند و به همان آزادی جنسی اولیه که در کمون اولیه به ادعای آنها بوده است، برمیگردد. به طور کلی ازدواج را عشق جنسی میداند و فرزندان متعلق به جامعه میشوند، که دولتها باید در پرورشگاهها و کودکستانها آنها را اداره کنند. ارتباط بچهها با پدر و مادر قطع میشود، ارتباط زنها با مردها به صورت تحسین شده تمام عمر قطع میشود و عشق جنسی تنها رابطه مردها و زنها میشود؛ و بچهها بعد از تولد هیچ رابطهای با پدر و مادر خود ندارند و در داخل پرورشگاهها بزرگ میشوند و در مدرسهها درس میخوانند و وارد جامعه میشوند.
وقتی که کمونیستها در شوروی پیروز شدند، جزء اولین اقدامات آنها از هم پاشیدن خانوادهها بود. تعبیر آنها این بود که خانواده بهعنوان پایگاه دوران استثمار است. حتی از بندهای محکم قطعنامه کنگره دوم شوروی در سال ۱۹۱۹، تشویق کسانی بود که از خانوادهها بریدهاند، یا بچههای خود را تحویل پرورشگاهها دادهاند و یا قزاقهای جوانی که علیه پدران خود شورش کردهاند؛ که بعدها فهمیدند خانواده استحکام بیشتری دارد، عوامل جدیتر دارد و این کار عملی نیست. بچههای بیسرپرست - که دولت انقلاب نمیرسید آنها را بسازد و مثل بچههای مورچه در هم میلولیدند - دولت انقلاب اکتبر را دچار نکبت بسیاری کردند که تصمیم به ملغی کردن این تصمیمات گرفت. ولی امروز هم که از آن تز دست برداشتهاند، متأسفانه فرهنگ غرب - که به نحو دیگری خانواده را ضعیف کرده است - در دنیای مارکسیسم هم جا افتاده است؛ و اکنون که با شما صحبت میکنم روش غرب و مارکسیسم در برخورد با خانواده تقریباً یکی است. مارکسیستها از آن مبنای غلط روبنا و زیربنا در مورد خانواده صرفنظر کردهاند؛ منتها عملاً در دامان غرب افتادهاند و وضع کثیفی که در خانوادهها در غرب وجود دارد، گریبان گیر آنها نیز شده است.
اما اسلام در مسئله خانواده بسیار جدی است و حق هم همین است. با تجزیه و تحلیل میتوان این مسئله را ثابت نمود. در تعبیرهای ائمه و بزرگان دین ما، روایتهای بسیار خوبی وجود دارد و من یکی دو روایت را برای شما میخوانم، که در بحث امروز این دو روایت کافی است؛ و بعداً در بحثهای دیگر اسناد زیادی را ارائه خواهم کرد.
روایتی است از امام باقر (ع) که از پیغمبر اکرم (ص) نقل کردهاند که: » ما بُنیَ بَنا فِی الإِسْلام اُحِبَّ اِلَی اللَّه عَزَّ وَ جَلَّ مِنَ التَّزْویج «ه این تعبیر خیلی رسا است، میفرمایند: «در مجموعه و بنیانهایی که در دنیا هست، هیچ چیزی از مجموعه زندگی خانوادگی در نزد خداوند محبوبتر نیست» این حرف بسیار مهمی است. بنیان خانواده و ترکیب پدر، مادر، و فرزندان، زیباترین و محبوبترین مجموعهای است که در دنیا وجود دارد؛ و اگر این مسئله باز شود - که چرا خداوند مجموعه خانواده را این قدر دوست دارد - در این صورت در زندگی ما خیلی مؤثر خواهد بود.
امام صادق (ع) هم از پیامبر اکرم (ص) روایت دیگری دارند: » ما مِنْ شیءٍ اُحِبَّ اِلَی اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ بَیْتٍ یُعْمَرُ فِی الإِسلام بانِّکاح وَ ما مِنْ شیءٍ اَبْغَضْ اِلَی اللَّه عزَّ وَ جَلَّ مِنْ بیتٍ یُخْرَبُ فِیالإِسْلام بالْفِرْقَه«
یعنی «الطَّلاقْ»، میفرمایند: «در پیش خداوند محبوبتر از خانهای که - در جامعه اسلامی - با ازدواج تشکیل میشود نیست؛ و هیچ چیزی در پیش خداوند مبغوضتر از اینکه خانهای در میان مسلمانها با طلاق و تفرقه از هم متلاشی شود نیست«.
خداوند این قدر به زندگی خانوادگی عنایت دارد؛ و خانواده اسلامی، جزء محبوبترین نهادهای طبیعی موجود در دنیاست. حالا مقداری خانواده را باز کنیم تا ببینیم با چه چسب و ملاتی، قطعات این نهاد به هم میچسبند. این چسبندگی را خداوند در نهاد انسانها قرار داده است. اولین مسألهای که در طبیعت انسانها وجود دارد، تمایلات جنسی است. دو جنس مخالف نسبت به هم یک نوع جاذبه دارند که از همه جاذبیتهای مادی قویتر است. این جاذبه بسیار قوی و نیرومند است؛ و هر انسانی که از حد معیّنی از رشد جسمی گذشته باشد، این مسئله را حس خواهد کرد. و بر اساس این جاذبه، خداوند حالت محبتی را در درون انسان قرار داده است.
آیهای که در اول خطبه قرائت شد، میفرماید: » وَ مِنْ آیاتِهِ اِنَّ خَلْقَ لَکُم مِنْ اَنْفُسَکُمْ اَزواجَاً لِتَسْکُنُوا الیها وَ جَعَلَ بَیْنَکُم مَوَدَّةَ وَ رَحْمَةَ «.؛ یعنی «خداوند حالت دوستی، مودّت و رحمت را بین شماها قرار داده است» عاطفهای که زن و مرد را به واسطه ازدواج پیوند میدهد، علاوه بر جاذبه جنسی ممکن است ریشه دیگری نیز داشته باشد. جاذبه جنسی بین زن و مرد نامحرم نیز وجود دارد ولی عاطفه و محبتی که بین زوجین وجود دارد و دو همسر سالم در شرایط عادی را به هم وصل میکند، بین زن و مرد نامحرم نیست. دو دانشجویی که در یک کلاس با هم درس میخوانند، ممکن است نسبت به هم جاذبهای داشته باشند؛ دو نفر زن و مرد که در خیابان برخورد داشته باشند نیز این جاذبه را دارند، ولی عاطفهای که در سایه ازدواج به وجود میآید و در سایه کانون خانوادگی به وجود میآید، اضافه بر آن مایههای دیگر بر آن تزریق میشود و سیراب میشود که خداوند آن را بهعنوان یک نعمت و منّت معرفی میکند.
مسئله سوم، مسئله نیاز است - غیر از احتیاج جنسی - در زندگی نیاز به تعاون برای تولید نسل، برای همکاری در محیط خانواده، برای اداره معیشت وجود دارد. تعاون، نقش بسیار مهم را در داخل خانواده میتواند داشته باشد، که این نیاز را تأمین کند، چرا که یک نفر به تنهایی نمیتواند نیازهای خود را برطرف کند و بهترین ترکیبی که میتواند عمده نیازهای انسان را تأمین کند، همین ترکیب است.
عواطفی را که خداوند در مجموعه خانواده قرار داده است، بسیار وسیع و عالی است؛ عاطفه بین زن و مرد، عاطفه بین مادر و فرزند، عاطفه بین فرزند و پدر، عاطفه بین اجزای خانواده. و عجیب این است که هر یک از اینها در حد لازم قرار داده شده است، یعنی همان سطحی که موردنیاز است. زن با مرد و بچه ارتباط دارد. این عاطفه قابل کنترل میباشد، به خاطر اینکه در بعضی جاها باید خارج از خانه زندگی کند. احتیاج بین مادر و فرزند بیش از این است، و به خصوص در دوران طفولیت، ریسمانی است که این دو را به هم وصل میکند و ملاتی که خشت ساختمان را با هم جور میکند، عاطفه شدیدی است که مادر دارد.
این مجموعه با هم زندگی میکنند و یکدیگر را تکمیل میکنند و عواطف همدیگر را سیراب میکنند و نیازهای روحی و جسمی و غریزی و غیر غریزی را تأمین میکنند و رشد میدهند و شکوفا میکنند. خداوند در درون این مجموعه ابزار همکاری و هماهنگی آنها را قرار داده است.
این سلامت خانواده، مورد نظر قلم آفرینش بوده و قلم تشریع هم در مقررات اسلامی به دست همان بنّای آفرینش بوده است. یک دست همان تکوین و مجموعه را ساخته و یک دست همانها را با قلم نوشته است؛ اینجا قانون شده و آنجا هم طبیعت؛ و در آن صورت فطرت و در این صورت وظایفی است که براساس این فطرت باید به وجود بیاید. خانواده با این استحکامی که خداوند از او خواسته در جامعه اسلامی باید پاسداری شود.
ما با داشتن چنین مبنایی، اگر به دنبال این برویم که زندگی غربیها را تقلید بکنیم، از همین دریچه، صدمات فراوانی خواهیم خورد. اشتباه بسیار بزرگی که مارکسیست مرتکب شده این است که فکر کرده بچه را از دامان مادر جدا بکند و همه بچهها را در پرورشگاه رشد بدهد. و او در » زیر بنا«و تحلیل مادیش به این نتیجه رسیده و خیال کرده که اصلاً این موضوع نوعی جبر تاریخ است. و غلط بزرگی که دنیای غرب کرده، این است که زندگی را طوری تنظیم کرده که بچهها از دوران طفولیت جدای از مادرانشان و دور از این عطوفت مادری رشد بکنند. خانمهای مسلمان ما اگر به این فکر باشند که خودشان را با آداب و رسوم غربیها منطبق بکنند، هم خودشان خسارت میبینند و هم جامعه را دچار خسارت میکنند و به جامعه ضربه میزنند.
الان در جامعه ما اینکه بعضی از مادرها به تقلید از غربیها بچهها را شیر ندهند، جزء تمدن نمایی شده است، این مادران خیال میکنند که باید با شیرخشک و غذاهای دیگر، بچه را بزرگ بکنند. البته بحث طبی این مسئله را نمیخواهم بکنم. پزشکان خودشان گفتهاند که بهترین شیر برای بچه، شیر مادر است و هیچ غذایی کاملتر از شیر مادر برای بچه نیست. مادر اگر علاقهمند به بچهاش باشد و بخواهد مطابق مقررات اسلام عمل کند، این ظلم را نمیکند. البته مادر حق این را دارد که به بچه شیر ندهد و در قرآن اجبار نشده است، ولی تأکید شده که اگر شیر ندهد به بچه جفا کرده است. و این به علت شرایط خود و زندگی است که غربیها به ما تحمیل کردهاند، و ما داریم تقلید میکنیم که حتماً مادر باید در بیرون از خانه زندگی بکند و نمیتواند به فرزند خود شیر بدهد. این یک خسارت بزرگی است که بعداً ان شاءاللَّه در آمار و ارقام (که مقایسه میکنیم با غرب) خواهیم دید که چه بلایی به سر بچههای غربی آمده است، که از آن عطوفتی که مادر دارد و به هنگام شیردادن آنها را منتقل میکند، و روان بچه را بیش از جسم او سیراب میکند، محروم شدهاند؛ اسم آن را هم خانم تحصیل کرده یا متمدن و یا روشنفکر میگذارند. و یا به دلیل اینکه قدری به مسائل زیبایی اندام اهمیت میدهد، این نعمت بزرگ را از فرزند خود و خانواده خود دریغ میکند.
چرا باید در جامعه ما، مثل غربیها، شیرخشک این قدر رواج داشته باشد؟ چرا باید این مسئله تشویق بشود؟. خداوند از اول برای بچه غذا معین کرده. غذای بچه، شیر گاو و شیرخشک نیست. ما میبینیم که هماهنگ با رشد بچه، ارگانیسم وجود مادر، فعالیت میکند و در همان لحظه مناسب شیر مناسب را میسازد، و تا آن لحظهای که لازم است، این شیر میماند.
این چه تقلید زشتی است که خانمهای ما میکنند که متأسفانه اخیراً به روستاها هم کشیده شده است. اگر در یک مورد استثنایی مادر مریض باشد، یا احیاناً ضعیف باشد و نتواند شیر بدهد، شیر ندادن مورد قبول میباشد. اسلام هم در اینجا اجبار نکرده است و حتی اگر برای جان مادر خطر داشته باشد، شیر دادن حرام هم میشود. اما در شرایط عادی اصلاً رشد بچه نیاز به مکیدن پستان مادر و احساس گرمی دامان مادر در موقع تغذیه دارد. اینها چیزهایی هستند که ناخودآگاه در ضمیر بچهها میماند که بعداً در شرایط مختلف زندگی در موقع کار و برخورد بچه با دیگران و یا تحصیل بچه و زندگی آتی او بروز میکند و اینها چیزهایی هستند که روانپزشکان همه مسائل آن را باز کردهاند.
عادت دیگر، بیعفتیها و تأمین کردن نیازهای عاطفی زنانه در خارج از خانه است که این مسائل هم از مظاهر زشت فرهنگ غربی است و از اسلام بسیار فاصله میگیرد. اسلام با آن » زیربنا«اِعمال نیازهای جنسی را ترویج میکند، اما در داخل خانواده و در همان چارچوب.
همان قدر که فضیلت برای نکاح هست، همان قدر هم رذیلت برای فسق و فجور است و هرچه نزدیکی بین زن و مردی که ازدواج کردهاند مطلوب است، به همان اندازه ایجاد ارتباط ولو با چشم و دست و اشاره در خارج از محدوده زندگی خانوادگی، مذموم است.
ما الان بعضی افراد را هرقدر نصیحت میکنیم و از طریق تقوا میخواهیم به این محیط سالم برسانیم، هنوز یک مقاومتهای منفی دیده میشود. پس از هفت سال از انقلاب بعضی از خانمها متأسفانه، هنوز به این راضیاند که مقداری از مویشان بیرون باشد و یا به اینکه پشت در خانههایشان بایستند و وقتی که کسی عبور میکند، اندام لخت خود را نشان بدهند. اینها چه مطلوبهایی هستند؟! تا به حال با این طور افراد خیلی با نصیحت و موعظه برخورد کردهایم و هنوز هم بعضی از شهرهای بزرگ، این بلیّه را دارند و در بعضی مغازهها این گونه مسائل ترویج میشود. در بعضی ادارات هنوز خوب مراعات نمیشود، و اینها خطرناک است. فکر میکنم که پس از هفت سال تحمل ما هم تمام بشود. مردم حزباللَّه چند بار طغیان کردند و در خیابانها ریختند تا اینکه وزیر کشور و دیگران از همین تریبون نمازجمعه خواهش کردند و به آنها (حزب اللَّه) وعده دادیم که اینها خودشان آدم میشوند؛ ولی باز میبینیم مثل اینکه اینها یک مقدار احتیاج به خشونت دارند.
البته شورای عالی قضایی یک پیش نویس لایحهای را تهیه کرده است و مقدماتش را فراهم کردهاند و همان طور که ما قبلاً به حزب اللَّه وعده داده بودیم، لایحهای تنظیم کردهاند و به هیأت دولت فرستادهاند که به مجلس خواهد آمد، که همین روزها مناطقی را برای بازسازی خانمها و آقایانی که دچار مرحلهای از فساد اخلاقی هستند در نظر بگیرند.
بر این اساس که اینها نوعاً آدمهای مرفهای هستند و درد و مشقت کار و این حرفها را نچشیدهاند، بلکه با پولهای بادآوردهای که یا شوهرانشان دزدیده یا خودشان میدزدند یا به ارث رسیده است و یا چیزهای دیگر، این جوری به بار آمدهاند. و فکر شده که در هر منطقهای یک اردوگاه برای اینها درست کنند و در آن اردوگاه وسایل کار بگذارند، معلمین اخلاق نیز در آنجا بگذارند. البته و بر اساس احکام دادگاه؛ یعنی همین طوری نیست که از خیابان بگیرند و به آنجا ببرند. کسانی که این کارها را انجام میدهند، تحویل دادگاههای فوری میشوند و دادگاهها، اینها را محاکمه میکنند، و اگر دیدند که مداومت بوده است، آنها را به اردوگاه تحویل میدهند، مدت زمان را هم تعیین میکنند، سه ماه، دو ماه، پنج ماه، یک سال، دو هفته در آنجا بمانند، درس هم بخوانند و کار هم بکنند. خرجشان را هم باید خودشان در آنجا بدهند، چون اینها نوعاً از قشر مرفه هستند. یا آنجا کار بکنند و خرج خودشان را بدهند. چون شورای نگهبان اجباری نکرده است که کار بکنند - آزادی وجود دارد - بنابراین اساس، آنها بروند آنجا بنشینند و خرجشان را هم شوهرانشان باید بدهند. دولت خرجی به اینها نخواهد داد. ضمناً کسانی که در مغازهها و دست فروشیها فعالیت میکنند، اینها را تشویق میکنند که این جور باشید. کسانی که این لباسها را وارد میکنند و کسانی که به نحوی ویدئو و نوار وارد میکنند، همه داخل این مجموعه خوابیدهاند. انشاءاللَّه وقتی این قانون به مجلس آمد، بحثهایش را شما نیز از تریبون مجلس خواهید شنید. آن موقع، مقصر خودشان هستند.
من بارها گفتهام که به اینها اهانت مرگ بر بیحجاب و این کارها را نکنید، و بگذارید که کم کم بفهمند. اما نمیفهمند. بعضیها عناد دارند، و بعضیهای آنها اصولاً ضد انقلاب هستند، یعنی چون با انقلاب مخالف هستند، این جوری میکنند که وانمود کنند که با انقلاب نیستند. به هرحال مطمئن باشید که از این به بعد انشاءاللَّه با آمدن قانون، دیگر در جمهوری اسلامی ما تحمل نمیکنیم که برای تضعیف خانواده و تضعیف رابطه زن و شوهر و تضعیف رابطه بچه و مادر، تضعیف خواهر و برادر و به هم زدن این نهاد مقدس، افراد لاابالی و هوسباز، بتوانند مصلحت این جامعه را به بازی بگیرند.
ما از شما متشکریم که به مسؤولین برای پیاده کردن احکام اسلام کمک میکنید. تقوایی را که ما از مردم میخواهیم، در هر جایی متناسب با خودش است. و در این موضوع بحث من، تقوایی که ما از مردمان در محیط خانواده میخواهیم این است که هر کسی وظایف خود را در خانواده به درستی انجام دهد. زن، مرد، بچه و تمام اعضای خانواده اگر وظایف خود را خوب بشناسند و به آن عمل کنند، این تقوای خانوادگی است که میتواند خانواده را محکمتر کند.
بحثی که من تا به حال در اینجا (این خطبه) بیان کردم، مقدمهای شد برای بحثهای بعدی من که در جهات مختلف این بحث در رموز تأثیر خانوادههای صحیح در صحت اجتماع، ان شاءاللَّه و حقوق عادلانهای که خداوند برای همه اعضای خانواده من جمله زن و مرد قرار داده که در بحث عدالت اجتماعی باید مطرح بشود، در خطبههای بعد خواهد آمد.
أعُوذُ باللَّهِ مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجیم
بسْمِاللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم
وَالْعَصْرِ/ اِنَّ الإنْسانَ لفَی خُسْرٍ/ اِلاَّ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ تَواصَوْا بالْحَقِّ وَتَواصَوْا بالصَّبْر«.
خطبه دوم
بسْمِاللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم
اَلْحَمْدُللَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ وَالصّلوةُ وَالسَّلامُ عَلی رَسُولِاللَّهِ وَ عَلی عَلِیٍّ أَمیرِالْمُؤْمنینَ وَ عَلیَ الصِّدّیقَةِ الطَّاهِرَة وَ عَلی سبْطِیِ الرَّحْمَةِ الْحَسَنِ وَالْحُسَیْنِ وَ عَلی عَلِیّبْنِ الْحُسَیْنِ وَ مُحَمَّدبْنِ عَلِیٍّ وَ جَعْفَرِبْنِ مُحَمَّدٍ وَ موُسَیبْنِ جَعْفَرٍ وَ عَلِیِّ بْنِ مُوسی وَ مُحَمَّدبْنِ عَلِیٍّ وَ عَلِیّبْنِ مُحَمَّدٍ وَالْحَسَنِبْنِ عَلِیٍّ وَ الْخَلَفِ الْهادیِ الْمَهْدی (عج)
هوا بارانی است و باران میبارد و بسیاری از مستمعین ما در خیابانهایی هستند که زیر باران هستند و من سعی میکنم خطبه دوم را که مسائل زیادی را هم برایش در نظر گرفته بودم، کوتاه کنم که باران کمتر نمازگزاران را اذیت کند. مناسبتهای هفته: امروز سالگرد شهادت شهید مطهری، آیتاللَّه بزرگوار و دانشمند کم نظیر انقلاب اسلامی است که منافقین ایشان را در بهار انقلاب از دست ما گرفتند و ما را دچار خسارت عمدهای کردند. شهید مطهری از ذخایر عظیم و پرارزش جامعه اسلامی بود که در دوران ستم شاهی در شرایط سخت رشد کرده بود، تحصیل کرده بود، تمرین کرده بود، کار زیادی در اسلام شناسی کرده بود، خدمات زیادی به انقلاب کرده بود. با آن کولهبار علم و فضل و تجربه، آمادگی داشت که در جمهوری اسلامی نقش بسیار حساسی ایفاء کند؛ نقش تعیین محتوای جامعه اسلامی و شکل جامعه اسلامی و حل مشکلات فکری که در زمان شکل گیری جامعه وجود دارد که باید به یک نحوی اینها حل بشود. ما مسائل زیادی داریم که علما، فقها، دانشمندها و طلاب، باید روی آنها کار بکنند و این مسائل رفته رفته در جامعه باید پیاده بشوند. این طور نیست که فکر کنیم که همه احکام اسلامی، مخصوصاً احکام اقتصادی، سیاسی، و این گونه چیزهایی که قبلاً در جامعه ما زمینه اجرا نداشته است، فقها روی آنها کمتر کار کردهاند. اینها احتیاج به کارهای زیادی دارد. شهید مطهری یکی از کسانی بود که جزء بهترینها بود. اگر ایشان حضور داشتند، میتوانستند به این انقلاب خیلی کمک کنند. و شاید دلیل اینکه دشمنان ما قبل از همه، به سراغ ایشان رفتند و این ذخیره بزرگ را از دست ملت ایران گرفتند، همین باشد که از این طریق این ضربه را وارد کنند. که خداوند خشم و غضب خود را به کسانی که این گونه به جامعه و اسلام ضربه میزنند و ناجوانمردانه و با چراغ میآیند و جواهرهای قیمتی را میبرند، نشان خواهد داد، همان گونه که استحقاق دارند. و خداوند رحمت خاص خودش را به این پیشتازان راه خدا که با خون خودشان جامعه را غنی کردند عنایت خواهد کرد.
مسألهای که درباره آقای مطهری است، آثار ایشان میباشد. الحمدللَّه ایشان با حدود بیش از سی سال کار قلمی و بیانی، موفق شد بیشترین مسائل موردنیاز جامعه را در گفتهها و نوشتهها برای جامعه ترسیم بکند. که این ذخیره الحمدللَّه در دست ما مانده است. آثار این مرد میتواند تعداد زیادی از مشکلات فکری این جامعه را حل بکند، و این آثار جاویدان خواهد بود. و این طور نیست که مال این زمان باشد. نسلهای آینده و آینده میتوانند از این افکار به تناسب نیاز روز، استفاده کنند. ممکن است که رنگ و شکل عوض بشود، اما محتوا را ایشان خوب توضیح داده است. ما به روح ایشان درود میفرستیم و برای خانواده عزیز و محترمشان هم تقاضای صبر و اجر میکنیم و دعا میکنیم کهان شاءاللَّه خداوند به فرزندان ایشان توفیق بدهد که جای پدرشان را پرکنند.
مورد دیگر روز کارگر بود. الحمدللَّه با آن مانور باشکوهی که کارگران ما دادند و بدین گونه صحنههای کشور را نورانی کردند، ما خیلی چیزها را فهمیدیم. این ۵۰ لشکر که در سراسر کشور رژه رفتند و برای حضور در جبههها اعلام آمادگی کردند، برای دنیا هم خیلی از چیزها را روشن کرد. دنیا فهمید که بعد از ۷ سال که از این انقلاب میگذرد و علی رغم مشکلات فراوانی که در جامعه ما به خاطر جنگ وجود داشته است - که نتوانستهایم هنوز به قشر مستضعف آن گونه که حق آنهاست برسیم - ولی این قشر مستضعف نشان دادند که هوشیار و بیدار و وفادار به انقلاب هستند. و این تظاهراتی که اینها انجام دادند، مثل خاری در چشم حسودان و دشمنان ما آنها را گیج میکند. نمیتوانند بفهمند که چه رابطهای بین مردم و انقلاب وجود دارد که این گونه اینها را پایدار نگه داشته است. خیال میکردند که با تحمیل مشکلات میتوانند طبقات مستضعف را از انقلاب دور کنند. امروز طبقات مستضعف ما نشان میدهند که هوشیار و فهمیدهاند و میدانند جهت انقلاب چیست و راه انقلاب را میدانند.
نکتهای که دشمنان ما نمیتوانند بفهمند این است که مردم ما، آنهایی که انقلاب کردهاند و آنهایی که امروز جهاد میکنند و مال و خون و جان میدهند، کسانی نیستند که به خاطر مسائل مادی، انقلاب کرده باشند. اینها اسلام و خدا را میخواهند و میدانند که در سایه اسلام و خدا، عدالت هم خواهد بود و یقین دارند که با نبودن اسلام، هیچ کس حق مظلوم را نمیدهد؛ همین طور که امروز در دنیای مارکسیسم و کاپیتالیسم نتوانستند کارگر را راضی کنند و کارگر امروز در سراسر دنیا مظلوم است.
وقتی انقلاب آغاز شد همه شاهد بودند که جزء اولین کارهایی که انجام گرفت این بود که نرخ آب و برق برای طبقات پایین که مصرفشان کم است، مجانی شد؛ حقوق کارگران یکدفعه سه برابر شد. البته از لحاظ مسائل اقتصادی برای ما این مسئله روشن بود که اضافه کردن حقوق از جهتی خطرناک است. چون وقتی این همه پول به دست طبقاتی که نداشتند برسد، اینها یکدفعه به بازار فشار خواهند آورد و این افزایش فشار قیمت اجناس را بالا خواهد برد. کسی که حقوق او مثلاً ۲۵ تومان بود اگر بخواهد یکدفعه ۷۵ تومان بشود، او به ازای ۵۰ تومان جنس میخواهد و این جنس در بازار وجود ندارد و این مشکل بود و پیش بینی هم میشد. رژیم گذشته مسئله را این جوری حل میکرد که عدهای پولدار باشند و اکثریت چیزی برای خریدن نداشته باشند، و لذا همیشه جنس در بازار فراوان خواهد بود. اگر بنا باشد ۵ هزار دستگاه بخاری بیاوریم ولی ۴ هزار آدم پولدار، آن را بخرند، هزار دستگاه باقی خواهد ماند و بازار عادی خواهد شد؛ ولی اگر ۲۰ هزار بخاری بیاوریم و ۳۰ هزار نفر خریدار داشته باشیم، این اضافه تقاضا بازار سیاه درست میکند، هم چنان که درست کرد.
وقتی میخواستیم به روستاها برق بدهیم کسانی که قدری اقتصادی فکر میکردند، میگفتند، این کار درست نیست؛ شما الآن به روستاها برق میدهید، ولی بعد علاوه بر اینکه انرژی کم است اینها از شما اتو، یخچال و وسایل برقی میخواهند، و در چنین شرایطی شما نمیتوانید قدرت خرید مردم را نادیده بگیرید. اما نظام جمهوری اسلامی با تحمل مشکلات، به طرف پمپاژ کردن امکانات به همه کشور رفت. دیروز وزیر محترم بهداشت و درمان میگفتند یکی از دلایلی که بهداشت مردم نسبتاً خوب شده و مرگ و میر کودکان در ۷ سال انقلاب از ۱۲۰ در هزار به حدود ۵۵ - ۶۰ در هزار کاهش یافته است، این است که امکانات آب لولهکشی و برق و امکانات دارویی به روستاها رفته است. برای اینکه مردم در گذشته نه راه، و نه برق، و نه آب لولهکشی و نه وسایل بهداشتی داشتند. در روستاها مردم میمردند و در تهران کسی نمیمرد. یا بچههای فقرای تهران میمردند ولی کودکان اغنیا تلف نمیشدند. این حرکت، حرکتی است در جهت توجه به قشر مستضعف و کارگر. کارگر این حرفها را میفهمد؛ و بیخود نیست که کارگران ما موفق شدهاند در این مدت با همه مشکلات، و بایکوت اقتصادی و محاصره اقتصادی که ما داشتیم، کارخانهها را سرپا نگه دارند و با جهاد خودکفایی و ابتکاراتی که انجام دادند، مشکل تهیه قطعه و مواد را تا حدود زیادی حل کردند و علت آن هم این است که انقلاب از خودشان است. اینها میدانند که راه انقلاب، راه مستضعفین است و میفهمند که دشمنان ما دارند مشکل درست میکنند و ضمن مبارزه با مشکلات، این گونه در صحنه حاضرند و ان شاءاللَّه این شعور و این اخلاص، روز به روز زیادتر خواهد شد.
موضوع بعدی صحبت ما درباره روز معلم است، که خوشبختانه وزیر آموزش و پرورش در این مورد صحبت فرمودند و یک مقدار از مسؤولیتی که بنده دارم کم شد. ملت ما باید به علم و معلم و مدرسه و دانشگاه و تحصیل و تربیت، خیلی بها بدهد. عزیزترین افراد ما باید معلمین ما باشند؛ چه معلمین سوادآموزی و کودکستانها، و چه آنهایی که مسؤولیت تعلیم و رشد فرهنگ را برعهد دارند، باید از عزیزترین فرزندان این جامعه باشند. اینکه میگویم عزیزترین، منظورم این نیست که ما تبعیض قائل بشویم؛ بلکه باید موقعیت معنوی معلمین شناخته شود. الآن نه تنها در مورد بعضی از اینها تبعیض به طور مثبت وجود ندارد، بلکه خیلی از اینها در مقایسه با دیگر کارکنان دولت امکانات کمتری از دیگران دارند، در حالی که بهترین کار را هم انجام میدهند.
یکی از اهداف اساسی جمهوری اسلامی ایران این است که جامعه را به طرف علم و سواد و دانش و فضیلت و تخصص ببرد، تا بتوانیم حداقل در یک دوره ۲۵ ساله که تقریباً نسل عوض میشود به دنیا نشان بدهیم که اسلام جامعه دانشمندی به دنیا عرضه خواهد کرد و این کار عملی است. این کار بدون همکاری مردم با مسؤولان (همکاری مادی و معنوی) عملی نخواهد شد. الآن ما بیش از ده میلیون شاگرد مدرسه و صدها هزار دانشجو و صدها هزار داوطلب ورود به دانشگاه داریم، که زمینه مادی تحصیل آنها در کشور فراهم نیست. سطح مدارس ما باید بهتر از این باشد. باید وضع کلاسها، کارهای جنبی و تحصیل و کتابها روبه رشد برود، و دولت این کار را تحقیقاً در شرایط جنگی و حتی سالهای بعد از جنگ نمیتواند به تنهایی انجام دهد. باید مردم وارد این ماجرا بشوند. و خوشبختانه امام اجازه دادند که بخشی از سهم امام مصرف این کار بشود، که این بزرگترین توجه رهبری به این مسئله است. در آموزش و پرورش، دولت موظف است طبق قانون اساسی شرایط تحصیل رایگان را فراهم کند؛ اما دولت در سطح عالی نمیتواند این کار را انجام دهد. مردم باید شرکت کنند و مدارس را بهتر بسازند و کمک کنند که در کنار مدرسه برای بچهها، ورزشگاه، کتابخانه و وسایل تفریحی و قرائت خانه به وجود بیاید و بچهها بتوانند اردوگاه داشته باشند و به تفریح بروند و معلمین آنگونه اداره شوند که بتوانند خوب به بچهها برسند.
جمهوری اسلامی در این چند سال - به طوری که آمار نشان میدهد - نزدیک ۲۵ هزار مدرسه ساخته است. یعنی سالانه حدود ۴ هزار مدرسه را دولت جمهوری اسلامی ساخته است. یادتان هست که در زمان رژیم قبل با اینکه در آن موقع امکانات خیلی بیشتر بود، یک سال برای جشنهای ۲۵۰۰ ساله چقدر هیاهو کردند و از مردم خواستند، فشار آوردند، تبلیغ کردند و بعد اعلام کردند که ۲۵۰۰ مدرسه احداث میشود، بعد معلوم شد این ادعاها دروغ است و این تعداد مدرسه را نساختند.
الآن با همه این مشکلات انقلاب، چهارهزار مدرسه در سال ساخته شده است. آفتاب تا آفتاب نزدیک ۱۲ مدرسه تحویل جامعه میشود که اینها را دولت میسازد. مردم هم وارد ماجرا بشوند. همان طور که امسال در تهران ۳۰ مدرسه ساختند، اگر در شهرستانها و روستاها هم، مدرسه احداث شود، رقم قابل توجهی خواهد شد. و شرایط، بهتر خواهد شد و ما میتوانیم با همکاری مردم، شرایط تحصیل را بهتر کنیم. در دانشگاهها علیرغم اینکه یک عده از اساتید ناصالح دانشگاه تسویه شدند و یک عده هم چون نتوانستند شرایط اسلامی را تحمل کنند، در رفتند، الان ظرفیت دانشگاهها از قبل از انقلاب، الحمدللَّه بیشتر است. درس خواندن بچهها هم بهتر از قبل شده است که هزار مشکل و مسائل داشت.
این طرف قضیه، دانشگاه آزاد اسلامی با کمک و بودجه خود مردم به وجود آمد که تقاضای مردم را تأمین کند. وقتی موقع کنکور بشود، بیش از ۵ هزار نفر دانشجو در مدارس عالی و دانشگاههای کشور پذیرفته خواهند شد و نزدیک ۳۰ هزار دانشجو را هم دانشگاه آزاد اسلامی میگیرد و مدارس عالی دیگر غیر دولتی نیز تعدادی دانشجو میگیرند. ملاحظه میکنید که رقم پذیرش دانشجو با کیفیت تحصیل بهتر، بالا رفته است. اما باید این را توسعه داد. باز هم من تأکید میکنم که مردم باید کمک کنند. دولت اگر بخواهد تمام آموزش عالی را خودش اداره کند و همه امکانات را تأمین کند، واقعاً نمیتواند این کار را انجام بدهد.
ما هر سال نزدیک ۵۰۰ هزار نفر داوطلب در کنکور داریم؛ ۱۵ درصد اینها پذیرفته میشوند و دست بقیه به جایی نمیرسد. هرکس که بتواند کمک کند که این بچهها وارد تحصیلات عالی بشوند و نیازهای علمی و فنی کشور را - که خیلی به اینها نیاز داریم - تأمین بکنند، کار بزرگی کرده است. هنوز در مملکت ما بعضی افکار متحجر هستند که متأسفانه حتی برخی از آنها در مراکز آموزشی و مرکز آموزش عالی هم هستند، که به خاطر فکر غلطی که دارند (دولتی کردن هر چیزی) مانع میشوند که مردم در این امور شرکت کنند. باید آنها را نصیحت کرد و از آنها خواست که مانع ایجاد نکنند و برای بیش از ۴۰۰ هزار نفر از بچههای مردم دلشان بسوزد که دست خالی از پشت کنکور برمیگردند، و وبال بر خانه و خانواده و جامعه میشوند. باید طوری باشد که هر کسی بتواند به نحوی، آن هم با پول خود این کار را انجام بدهد. عدهای که میتوانند کمک کنند، این کار را انجام بدهند و به عدهای که نمیتوانند، وام بدهند. درست همین کاری که دانشگاه آزاد اسلامی کرده است؛ صندوق وام درست کرده که کلاسهای آن مخصوص پولدارها نشود. با دادن وام یا شرکت در احداث خوابگاهها و کارهای جنبی دولت را کمک کنید تا ما انشاءاللَّه بتوانیم جامعه خود را به طرف علم و تربیت ببریم و این مملکت را مملکت علم بکنیم. دانشگاه امام صادق را که برای همه، علم میخواهد مجسم کنید، ما آینده انقلاب را با این گونه حرکتها، میتوانیم تثبیت کنیمان شاءاللَّه.
دیدید که کشورهای عربی نتوانستند کنفرانس سران عرب را تشکیل دهند؛ که البته در خطبه عربی بحث کردهام. این از مشکلات دنیای اسلام است. حادثه به این مهمی پیش میآید؛ یک ابرقدرت غولی مثل آمریکا به یک کشور ۳ میلیونی مثل لیبی حمله میکند و این کشور لیبی مورد تجاوز یک کشور ۲۵۰ میلیونی قرار میگیرد، آن هم با آن امکانات ابرقدرتی. و کشورهای مسلمان عرب این قدر عرضه ندارند که یک جلسه تشکیل بدهند و ببینند که در مقابل این تجاوز چه میتوانند انجام دهند. بوش اینها (کشورهای عرب) را متهم میکند که با حمله علیه لیبی موافقت کردهاند و در حمله شریک هستند؛ اما اینها از خودشان دفاع نمیکنند و مزورانه بهانه میآورند و میگویند اگر بنا باشد یک کنفرانسی تشکیل بشود، باید جنگ ایران و عراق هم در آن مطرح شود. که این خود یکی دیگر از جرمهای اینهاست که با پول و تبلیغ و تشویق، و دادن بندر و امکانات، جنگ را تحمیل کردند، و حالا که در چاهی که خودشان کندند، گیر کردهاند میگویند که این هم به آن مربوط شود. با این بهانه نگذاشتند که این اجتماع تشکیل شود. آخر چرا باید کنفرانسی که میخواهد از لیبی حمایت کند، در مراکش تشکیل شود؟ مراکش جایی است که بشود در آنجا با آمریکا مبارزه کرد؟! مراکش که آستین آمریکاست! اگر آمریکا عطسه کند، سلطان حسن میمیرد! چطور امکان دارد که شما بروید و در مراکش، کنفرانس ضدآمریکایی تشکیل بدهید؟!
بدانید اگر جدی باشید، در همان جا خود مراکشیها روی سر شما بمب میریزند. شما با مردم بازی میکنید و بهانه میآورید. این جور نمیشود مبارزه کرد. سران عرب، نفت را این جوری کردند که دیدید؛ و امروز نفت را تقریباً مجانی، تحویل جهانخواران میدهند. چقدر آدم نوکر و بدبخت باشد که به دست خود، مال مردم را از ۲۸ دلار به ۱۲/۱ دلار پایین بیاورد. و متأسفانه اکنون حاکمان بر دنیای اسلام هستند و بهانه جنگ ایران و عراق را مطرح میکنند.
جنگ را شما تحمیل کردید، و شما هم میفهمید که آمریکا میخواهد این این جنگ بماند و نمیخواهد این جور تمام بشود. اگر جنگ با پیروزی ما تمام شود، غائله ختم میشود؛ برای اینکه دیگر در منطقه نکبت نیست. او (آمریکا) آتش بس میخواهد تحمیل کند که از جنگ بدتر باشد. آتش بس درست شود که ایران و عراق در مقابل هم بایستند، دائماً به هم بد بگویند و هر یکی، مخالفین دیگری را در درون خود جای دهد که علیه هم مبارزه کنند. هر دو کشور هر چه پول دارند صرف خرید اسلحه کنند و برای یک درگیری دیگری آماده شوند و هر دو به استکبار جهانی، برای خرید اسلحه و حمایت سیاسی در دنیا باج بدهند و در کشورهای منطقه هم یک عده طرف ما بایستند ویک عده طرف عراق؛ و هیچ وقت نتوانیم یک کنفرانس تشکیل بدهیم و همیشه در کنفرانسها با هم دعوا کنیم و آنها راحت باشند. آنها این را میخواهند؛ و با این قیافه حق به جانبی که میگیرند و میگویند که جنگ تمام شود، معلوم است که همه میخواهند جنگ تمام شود. لیبرالهای داخلی ما که مزوّرانهتر از آمریکا حرف میزنند و میگویند که ما میخواهیم جنگ تمام شود، آنها هم میفهمند که تمام شدن این طوری جنگ یعنی چه!
این جنگ تمام نمیشود؛ خاکستر روی آتش میریزند، و در زمان خودش که یک توفان کوچکی که شد، خاکستر را کنار میبرد و آتش بیرون میآید. آنها هم میفهمند (لیبرالها) و این قدر بیشعور نیستند ولی به آنها این گونه دیکته میشود و زشتترین شعار این است که مردم را سست بکند و مردم جنگ را ادامه ندهند.
تنها راه نجات منطقه که باعث حل همه مسائل میشود این است که حزب بعث عراق از منطقه حذف شود و دو ملت عراق و ایران با هم همکاری بکنند و در سایه همکاری این دو ملت که ۶۰ میلیون جمعیت را با قدرت عظیم اقتصادی و سیاسی و سوق الجیشی جغرافیایی در منطقه تشکیل خواهند داد، این دو ملت میتوانند یک جای پایی در منطقه و برای مسلمانها و اعراب باشند کهان شاءاللَّه تمام شرهایی که بر ما تحمیل شده است با کمک این کشورهای منطقه حل شود.
ملت ما این مسئله را فهمیدهاند و بیخود نیست که وقتی کارگران از کارخانجات بیرون میآیند، مهمترین شعار آنها ادامه جنگ است. و بیخود نیست که آقای اکرمی میگفت آن چنان فشار معلمین برای رفتن به جبهه زیاد است که ما میترسیم کلاسها تعطیل شود. بیخود نیست که ما به زحمت دانشجویان را کنترل میکنیم که با این وسعت در جبهه نباشند، تا کلاسها تعطیل نشود. و اساتید دانشگاه، پزشکان، معلمین، روحانیت، نمایندگان مجلس، وزرا، استانداران، معاونین وزرا و مدیران کل ادارات و تمام کسانی که در این کشور به نحوی میتوانند دست به اسلحه ببرند، اینها این جوری پشت جبهه کار میکنند. کسبه بازار، مردم سراسر کشور، کشاورزان و روستائیان و شهرنشینها و همه اصناف ما به خاطر شعوری که دارند، احساس کردهاند که تنها راه نجات منطقه این است که این جنگ با پیروزی اسلام و شکست کفر به پایان برسد و حالا که مردم این گونه به هیجان آمدهاند، تحقیقاً به کمتر از این، ملت ایران رضایت نخواهند داد و رهبری ما از قدیم این تز و نظر را اعلام فرمودهاند.
مراسم امروز نماز جمعه مزیّن است به ۳۰۰ نفر از دانشجویان دانشگاه تربیت مربی عقیدتی سپاه، که عازم جبههها هستند. همچنین هیأت محترم صحرا، این برادران مظلوم و محروم ما، این کسانی که از شرّ مراکش جنایتکار و تجاوز عامل آمریکا در قلب آفریقا دارند میسوزند و سالهاست دارند مبارزه مسلحانه میکنند، امروز این جا حضور دارند. هیأتی از تجمع علمای اهل سنّت و شیعه لبنان در این مراسم هستند که در لبنان این شکوه را با مبارزه بیامان خود با استکبار و کفر آفریدهاند، و این جلسه ما را مزیّن کردهاند. و ۸۰۰ نفر از شرکت کنندگان در سمینار عقیدتی سپاه نیز در مراسم امروز آمدهاند که ما به همه آنها خیر مقدم میگوییم و برای همه آنها، مخصوصاً رزمندگان، از خداوند تقاضای موفقیت میکنیم. و در پایان این بحث باز دعوت میکنم ملت عزیزمان را به تقوا و مراعات وظایف و واجبات.
ترجمه خطبه عربی
بسماللَّه الرحمن الرحیم
الحمدللَّه والسلام علی رسولاللَّه و آله و عباداللَّه المتقین.
روزهای ناگواری بر دنیای اسلام میگذرد. کفر جهانی از بیداری مسلمانان در نتیجه پیروزی اسلام در ایران و مطرح شدن اسلام بهعنوان مکتب نجات بخش بشر در بنبست موجود، نیروی زیادی را برای مبارزه با اسلام و سرکوب نهضتهای اسلامی و تضعیف کشورهای اسلامی و ایجاد تفرقه و تشتت میان مسلمین به کار گرفته است.
در این میان جمهوری اسلامی ایران بهعنوان مرکز و منبع اسلام، هدف اصلی شرارتهای استکبار است و اسرائیل و حزب بعث عفلقی عراق، مهمترین حربه و وسیله اجرای اغراض جبهه کفر هستند.
در دنیای عرب شرایطی به وجود آوردهاند که سران دولتهای عربی برای تشکیل یک کنفرانس و ملاقات دچار مشکل هستند؛ در صورت تشکیل کنفرانس، اختلافات، مانع از تفاهم و توافق بر سر مسائل اصولی است.
در شرایطی که لیبی مورد تجاوز وقیحانه ابرقدرت آمریکا قرار گرفته است، بعضی از کشورهای عربی خود را نزدیکتر از گذشته میبینند و به ادعای آقای بوش از پیش با نظر موافق در جریان تجاوز قرار گرفتهاند. و در همین حال بخشی از کشورهای عربی هر روز به اسرائیل غاصب و توسعه طلب، نزدیک شده و از حساسیت مسلمانان نسبت به مسئله فلسطین میکاهند. مصر و اردن پیشتاز این حرکت خائنانه هستند؛ و متأسفانه سران مبارزه فلسطین را هم به دنبال خود کشاندهاند، و این نهضت را دچار تفرقه کردهاند. و بعث عراق علاوه بر جنایت و جنگ افروزی، با سیاست شوم آنها همراهی میکند.
نقطه قوت کشورهای عربی در خاورمیانه، قدرت مالی و نفت بود که با خیانت بعضی از کشورهای عرب نفت خیز و مرتجع، قیمت نفت سقوط کرده و این نقطه قوّت تبدیل به نقطه ضعف گردیده است.
متأسفانه دولتهای مستبد و تحمیلی، مردم مسلمان را از صحنه دور کرده و مردم هم با بیحالی و بیتفاوتی تماشاگر این صحنههای زننده و اسف بارند.
در شرایطی که دشمنان ما حتی در موضوعی زشت و شیطانی مثل فشار بر لیبی مظلوم توافق میکنند، کشورهای مسلمان و عرب نمیتوانند بر سر مسایلی چون مبارزه همگام با اسرائیل غاصب، مقابله با تجاوز امریکا، و کیفر جنگافروزی چون حزب بعث عراق، و حفظ مصالح اقتصادی خود توافق و همکاری نمایند.
در آستانه تشکیل احتمالی کنفرانس سران عرب، این درد نامه را مطرح کردم به امید اینکه در تصمیمگیری مثبت و سازنده کمک کند.
أعُوذُ باللَّهِ مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجیم
بسْمِاللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم
قُلْ هُوَ اللَّهُ اَحَد/ اللَّه ُالصَّمَدُ/ لَم یَلِد وَ لَمْ یُوْلَد/ وَ لَم یَکُن لَهُ کُفُواً اَحَدٌ.
[1]- آیه ۲۱ سوره روم: و باز یکی از آیات (لطف) او آن است که برای شما از جنس خودتان جفتی بیافرید که در کنار او آرامش یافته و با هم انس گیرید و میان شما رأفت و مهربانی برقرار فرمود.
[2]- آیه ۲۱ سوره طور: و آنان که ایمان آوردند و فرزندانشان هم در ایمان پیرو ایشان شدند ما آن فرزندان را به آنها برسانیم و از پاداش عمل آنان هیچ نکاهیم.