خطبه ها
  • صفحه اصلی
  • خطبه ها
  • نماز جمعه تهران به امامت آیت الله هاشمی رفسنجانی

نماز جمعه تهران به امامت آیت الله هاشمی رفسنجانی

تشکیل گردان های قائم و دفاع از لشکریان امام زمان (عج)

  • دانشگاه تهران
  • جمعه ۵ اردیبهشت ۱۳۶۵
عدالت اجتماعی/ منجی آخر الزمان / امام زمان (عج) / حکومت عادل/ سرلشگر قره نی / آمریکا و ترور / فلسطین / دفاع مقدس / عراق / بمباران / فرانسه / زلاند نو / ریگان / لبنان / مسأله قاچاق اسلحه به ایران / عربستان / اسرائیل /

    خطبه اول

بسْمِ‌اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم

اَلْحَمْدُلِلّهِ رَبِّ الْعالَمینَ وَالصَّلوةُ وَالسَّلامُ عَلی رَسُولِ اللَّهِ وَالِهِ الْأَئِمَّةِ الْمَعْصُومینَ.

 أَعُوذُ باللَّهِ مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجیمِ،

» عِبادَاللَّهِ اُوصیکُم بتَقْوَی اللَّه»

«وَ نُریدُ اَنْ نَمُنَّ عَلَی الَّذینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الاَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمُ الأَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثینَ«.

 

 در خطبه اول بهتر این دیدم که بحث مرسوم خود را دنبال نکنیم. اگر از عدالت اجتماعی بحث می‌شود، در رابطه با وجود مقدس حضرت حجت بقیةاللَّه بحث نماییم. اگر چه یک خطبه برای توضیح مسائل مربوط به این وجود مقدس و امید همه محرومان جهان و ناجی بشریت کافی نیست، اما به هرحال تا حدی که صفا و وفا و اخلاص ایجاب می‌کند، چند جمله‌ای به مناسبت سالروز ولادت این وجود بزرگوار - که ملت ما متوجه این مشعل هدایت است - صحبت کنم.

 من فقط کلیاتی را مطرح می‌کنم که فکر می‌کنم هم اطلاع از آن برای مردم مفید است (مخصوصاً آنهایی که قدری از معارف اسلامی دور هستند و از طریق این خطبه‌ها می‌توانند آشنایی پیدا کنند) و همچنین می‌تواند در زندگی و برنامه‌های ما مؤثر باشد.

 مسأله‌ای که تقریباً تمام ادیان آسمانی قبول دارند و به عنوان یک وعده به پیروان خود در کتب آسمانی خود مطرح کرده‌اند این است که بالاخره دنیا روزی شاهد یک منجی است که می‌آید و حکومت حق برای کل بشریت تشکیل می‌دهد و بساط ظلم و ستم و تعدی و طغیان را برمی‌چیند و مردم را به عدل و حق براساس معارف آسمانی می‌رساند. البته ادیان قدیم نسبت به این مسأله به اندازه دین مقدس اسلام توجه نداشته‌اند، ولی اصل مسأله را تمام ادیان گفته‌اند. و تنها مسأله‌ای که می‌شود گفت مورد اتفاق است، این است که جهان‌بینی ادیان الهی و معارف آسمانی این است که دنیا این گونه نمی‌ماند و دوره‌های ناصحیح زندگی بشریت روزی به سامان می‌رسد و شرایط انسانی و صحیح بر روابط بشر حاکم می‌شود. عدل و قسط و حق در زندگی مردم معیار می‌شود. این جهان‌بینی ادیان آسمانی است.

 در مقابل ادیان آسمانی، امروز مارکسیسم را داریم که به صورت یک مکتب الحادی مطرح است. آن‌ها هم با تحلیل مادی به این نتیجه می‌رسند که روزی طبقات محروم حاکم می‌شوند و جامعه بی‌طبقه به وجود می‌آید و در آن روز استکبار و استعمار و به قول آنها امپریالیسم وجود نخواهد داشت و این را هم جهانی می‌دانند. تز آنها جهان وطنی است و فکر می‌کنند یک روزی باید حاکمیت جهان به دست طبقه کارگر برسد که بعداً نیز حاکمیت حذف می‌شود. بنابراین می‌بینیم تمام مردم دنیا، آن‌هایی که صاحب فکر و ایده هستند و به تاریخ آینده با معارف آسمانی و یا با تحلیل مادی نگاه می‌کنند، اتفاق نظر دارند که بشریت باید به صلاح و سداد برسد. در این خصوص مکتب شیعه در میان همه این مکاتب وضع خاص خود را دارد که خیلی به جزییات وارد شده و مسأله را از حدود کلی به موارد مشخص و جزیی آورده است.

 کاملاً مشخص است که در صدر اسلام و زمان پیامبر، مهدی موعود و منجی بشریت یک امر مسلم بوده و کسی در این مسأله شک نداشته است. اختلافی که بین شیعه و سنّی وجود دارد این است که اهل سنّت حضرت مهدی و امام را مهدی نوعی می‌دانند، یعنی یک شخص معیّنی که در زمان معینی متولد شده و الان در دنیا وجود دارد و همان می‌آید و دنیا را اصلاح می‌کند نمی‌دانند. آن‌ها می‌گویند یک نفر از خاندان پیامبر قیام می‌کند و به وعده‌هایی که پیامبر اسلام و سایر بزرگان اسلام داده‌اند عمل می‌کند. برخی از اهل سنّت روی مهدی نوعی و شخصی از خاندان پیامبر که در آینده در زمان خودش متولد می‌شود و این کار بزرگ را انجام می‌دهد اتفاق نظر دارند. البته بسیاری از اهل سنّت هم در کتب معتبر خود همین حرفهای شعیه را دارند. آن‌ها با صراحت شخصیت حضرت مهدی (عج) را در همین شخصیتی که ما ذکر کرده‌ایم منحصر کرده‌اند. یعنی در کتب اهل سنّت و در روایات معتبر اسناد قوی وجود دارد.

 بنابراین یک روزی جهان در خودش حکومت حق و عدل را خواهد دید. ما با ادلّه محکم تاریخی و روایی که داریم، این را خیلی مشخص کرده‌ایم. یعنی از دیدگاه ما کاملاً مشخص است که این شخص کسی است که الان وجود دارد، همین حالا امام و حجت خدا بر خلق است و مثل بقیه مردم به شکلی زندگی می‌کند که برای ما نامعلوم است. مشخص نیست که چگونه است و کجاست. پدر و مادر ایشان شناخته شده هستند، اجدادشان شناخته شده هستند: رهبری ایشان در مکتب شیعه با همه ویژگیهای یک فرد شناخته شده روشن است. و این باید از مسائل مهم روز باشد و قابل توجه است. در قرآن آیات فراوانی وجود دارد که طبق تفاسیر و روایاتی که در تفاسیر آمده است، گفته‌اند که منظور، همین دوران است. و آیه‌ای که در اول خطبه قرائت کردم این موضوع را مطرح می‌کند که اراده قطعی خداوند بر این تعلق گرفته که یک روزی مستضعفان جهان، وارث قدرت در دنیا شوند و فرعونها و قدرتهای طاغوتی به سزای اعمال خود برسند، و اقشاری که تا آن روز تحت ظلم بودند به حاکمیت برسند، و دنیا سامان پیدا کند. در بعضی از آیات از اینها به عنوان صالحین، اسم برده شده، و وارث هم تلقی شده است، یعنی به عنوان حقی است که مال اینها بوده و حالا غصب شده است. ما منتظر چنین موجود عزیز و مهم و سرنوشت‌ساز تاریخ، و مورد توجه قلم قدرت آفرینش هستیم.

 ملت ما می‌دانند که ایشان در سال ۲۵۵، و بنا بر اقوال معتبرتر در سال ۲۵۶ و یا ۲۵۷ (ه’. ق) متولد شدند؛ و ایشان حدود ۷۴ سال در غیبت صغرا زندگی کردند. در سن ۵ سالگی بودند که پدر و والد گرامیشان شهید شدند، و مسؤولیت امامت برعهده‌شان قرار گرفت. ایشان در این ۶۹ سال با مردم رابطه داشتند و در میان مردم حضور داشتند، ولی چون خلفای عباسی به دنبال ایشان بودند و می‌خواستند ایشان را همانند آباء و اجدادشان شهید کنند، مخفیانه زندگی می‌کردند و از طریق افراد معیّنی با مردم رابطه داشتند، در تاریخ، ۴ نفر را به عنوان سفیر ایشان ذکر کرده‌اند، که تا نیمه شعبان سال ۳۲۹ (ه’. ق) آخرین سفیرشان از دنیا می‌رود، و بعد از آن تاریخ، شخصیت امامت، این محور حرکت تاریخ، غیبت کبرا را انتخاب می‌کنند.

 البته تقدیر الهی همین بوده که رابطه خود را به طور رسمی با مردم قطع نمایند. برای دوستان خود یک دستورالعمل کلی صادر می‌کنند و می‌فرمایند: از این به بعد در مورد کارهایی که دارید، به نواب عام من مراجعه کنید؛ من دیگر سفیر مشخص در میان شما نخواهم داشت، و هر کس که از این به بعد ادعا کرد که با من رابطه دارد، و از من برای شما حرف آورد دیگر قبول نکنید. من دیگر هیچ کس را بین خودم و شما سفیر و وکیل قرار نمی‌دهم. برای حل مسائل عمده‌تان به علما مراجعه کنید. که همین دستور هم یکی از ادله نیابت عامه فقهاست.

 از آن به بعد، با شرایطی که برای فقیه جامع الشرایط تعیین شده است، فقها جای سفرای مشخص امام زمان (عج) را گرفته‌اند؛ و ما باید احکام و وظایف خود را از سفرای عام امام زمان بگیریم. آنچه که از روایات استفاده می‌شود این است که نه ایشان و نه دیگری از زمان مشخص ظهور ایشان مطلع نیست، حتی خود ایشان هم مطلع نیستند. کلیات و علایمی آمده است و نشانه‌هایی داده‌اند.

 این نشانه‌ها برخی کلی و بعضی جزیی هستند و هیچ‌کس هم حق ندارد زمان تعیین کند. و اگر کسی زمان برای ظهور حضرت تعیین کند ما مأمور هستیم که آن را تکذیب کنیم. اگر کسی هم بیان کند که من از طرف امام زمان حرف می‌زنم، ما مأمور هستیم که تکذیب کنیم و قبول نکنیم. البته ممکن است اشخاص صالحی یک نوع ارتباط معنوی با حجت و امام خود برقرار کنند؛ و اگر هم چنین کسانی در دنیا وجود داشته باشند، این‌ها کسانی نیستند که بیایند به ما بگویند. این‌ها حرفشان را نخواهند زد و باید هم نزنند. ممکن است که از آن نور استفاده بکنند و یک نوع ارتباطات معنوی با آن برقرار کنند. طبق ادلّه‌ای که در دست ماست آنها نخواهند گفت که ما با امام زمان رابطه داریم. بنابراین ادعای این افراد را نباید قبول کرد. تا به حال به چند نفر از این افراد مبتلا شده‌ایم که چنین ادعاهایی کرده‌اند، ولی عملاً دیده‌ایم که افراد کلاهبرداری بوده‌اند و ادعاهایشان بیخودی بوده است. معمولاً کسی این کار را نمی‌کند، وادلّه ما هم همین را می‌گویند. البته نمی‌توان گفت که کسی با امام زمان رابطه ندارد. چرا که دلایل زیادی داریم که کسانی هستند، در همین زمان با ایشان (امام زمان) ارتباط برقرار می‌کنند، منتها آنها به خاطر تربیت نفس خود، تنزه و تأدب نفس خود به آداب و اخلاق شرعی این لیاقت را پیدا می‌کنند که چنین ارتباطی را برقرار کنند. و اگر کسی به چنین مقامی برسد، خیلی بالاست. آن‌ها جزو انسانهای کم نظیر و ممتاز هستند.

 در زمان غیبت ایشان مسؤولیت و مأموریت ما این است که به وظایف شرعی خود، طبق نظر فقهای جامع‌الشرایط عمل کنیم. در زمانی که حجتهای معصوم حضور داشته باشند، در زمان ائمه گذشته، و در زمان امام زمان، وقتی خود با سفر ایشان ارتباط داشتند، در مواردی سفر ایشان نظر و حکم می‌دادند. در زمانی که حضرت امام زمان در غیبت صغرا بودند، با خط خود جواب مردم را می‌دادند. وجوه شرعیه‌ای که برای ایشان می‌رفت، می‌گرفتند و رسید می‌دادند، و دستور خرج می‌دادند، که بعداً تمام این کارها به مراجع جامع الشرایط، محول شده است.

 امروز برای ما مرجعیت عام (البته مراجع متعددی هستند که مقلد دارند و تقلید آنها نیز اعتبار دارد) و مرجعیت مقبول اکثریت قاطع ملت ما، و رهبری پذیرفته شده و بحق این ملت، با شخصیت و امام بزرگوار ما امام خمینی است؛ که الحمدللَّه ایشان به خوبی از عهده مسؤولیتی که از طرف امام زمان، به طور عام به دوش فقها گذارده شده است برآمده‌اند و ما شاهد یک قطعه بسیار خوب از رهبری فقه و فقیه در تاریخ خود هستیم.

 چند مسأله مهم در این خصوص مطرح می‌کنم؛ مسأله مهمی که نتیجه اجرایی و عملی دارد و تذکر آن امروز مفید است، چون گاهی از گوشه و کنار شنیده می‌شود که در این مسأله افکار ناصحیح وجود دارد؛ البته تا به حال به طور مکرر از طرف علما و بزرگان تذکر داده شده است؛ اما باید این را در هر مناسبتی تذکر بدهیم که این رشته انحرافی را که در زوایای جامعه وجود دارد، پاره کنیم و این فکر را بسوزانیم.

 این تذکر به گونه‌ای است که بعضی‌ها خیال می‌کنند حالا که امام زمان از انظار غایب هستند و اصلاح کلی هم در زمان حضور و ظهور ایشان انجام خواهد شد، بنابراین الان دیگر دورانی نیست که بتوانیم دنیا را اصلاح بکنیم. دنیا، طبق پیش بینیهایی که در اسناد و روایات شده است، تا ایشان تشریف نیاورند اصلاح نمی‌شود. خیلی‌ها این طرز تفکر را دارند و به بهانه اینکه اصلاح نمی‌شود، این تلاشی را که قیام بکنیم و دنیا را و محیط خود را پاک کنیم، حکومت اسلامی تشکیل دهیم، برای اجرای احکام عبادی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و اخلاقی اسلام تلاش کنیم، ابتر می‌پندارند و خیال می‌کنند این تکالیف بیشتر جنبه شخصی دارند. این طرز تفکر، طرز تفکر بد و مضر است، و مکتب و جامعه را بکلی ساقط می‌کند و زمینه را برای دزدان و غارتگران مساعد می‌کند که ملتی را تحت سلطه اسارت در بیاورند. البته بعضی‌ها بر این عقیده‌اند که حتی باید کمک کرد که قدری دنیا زودتر خراب شود، چون اگر خراب نشود امام زمان نخواهد آمد!

 این طرز تفکر در جامعه ما و عده‌ای وجود دارد. متأسفانه از کلمه انتظار که ثواب زیادی برای آن در روایات آمده این سوء استفاده‌ها را کرده‌اند. یعنی گفته‌اند که ما باید بنشینیم و منتظر باشیم که حضرت حجت تشریف بیاورند و خود، جامعه را اصلاح کنند، و ما نمی‌توانیم اصلاح کنیم. انتظار را این طور معنی می‌کنند. این از افکار بسیار بسیار مضر است و باید با آن مبارزه شود. الان کسانی هستند که در لباس روحانیت هستند و چنین تفکری دارند، کسانی که ظاهراً افراد مقدسی هستند و ظاهر الصلاح هستند و چنین تفکری دارند. البته نمی‌توانیم همه آنها را متهم کنیم که بی‌دین هستند، و یا واقعاً از تنبلی این حرف را می‌زنند. بعضی از آنها را می‌شناسیم که مایه‌ها و ارزشهای دیگری در وجود آنها هست. اشتباه بدی است و ضرر آن کمتر از عمد آن نیست، خواه اشتباه باشد یا عمد. این فکر، فکر خطرناکی است. ما احکام مسلم اسلام و تکالیف قطعی اجتماعی را داریم، وظایف در مبارزه با ستم و گناه را داریم، امر به معروف و نهی از منکر و غیره را داریم، آیات قرآن به قدری صریح و روشن هستند که نمی‌توان این حرفها را زد. اگر این گونه بخواهیم برخورد کنیم کل دین می‌تواند تعطیل شود.

 با این افراد باید مبارزه شود. لذا من به مسلمانهای خود، به جوانها و طلبه‌ها و محصلان  علم و دین تأکید می‌کنم که توجه کنند و تلاش کنند که هر جا این طرز تفکر را می‌بینند اصلاح کنند. با آنها بحث و مذاکره کنند. مبادا این چنین کسانی پیدا بشوند.

 الان در شرایطی هستیم که جامعه بشری تکانی خورده، مسلمان‌ها تکان خورده‌اند، در ایران نشان داده شد که مردم خیلی آماده هستند، در حادثه تجاوز به لیبی معلوم شد که مردم دنیا خیلی آماده‌اند؛ مردم علی رغم رگبار تبلیغاتی که روی آنها می‌شود، آمادگی برای شنیدن حق و دفاع از حق را دارند.

 در کشور ما ثابت شد که مردم چگونه خون و جان می‌دهند و عزیزترین موجودی خود را به خاطر فکر و دین خود و به خاطر اصلاح جامعه خود تقدیم می‌کنند. زمان، زمان بسیار مساعدی است برای خدمت کردن؛ و افرادی که آیه یأس به گوش مردم می‌خوانند و می‌گویند نمی‌شود، نمی‌شود، این افراد اشتباه می‌کنند و باید به اینها رسید. البته باید سعی کرد که اول خود آنها را اصلاح کرد.

 الان شاهد افرادی در حوزه‌های علمیه هستیم که در قم و مشهد و تهران هستند، بعضی‌ها در لجن بودند و درس می‌خواندند و جنایات صدام آن قدر زیاد بوده که خودشان نتوانستند در آنجا بمانند. دیدند مردم را می‌گیرند، کشتار می‌کنند. آل حکیم را آن طور قتل عام کردند، شهید آیت‌اللَّه صدر و خواهر ایشان را همین طور و بچه مسلمانها را سالها در زندان نگاه می‌دارند که هیچ کس خبری از آنها ندارد. جنایاتی که صدام نسبت به مسلمانها می‌کند. کفر بر عراق حاکم است. اوضاع را دیدند و نتوانستند تحمل کنند، فرار کردند و به ایران آمدند و اینجا ماندند. بعضی از اینها هستند که خیال می‌کنند نمی‌توان کاری کرد و مبارزه کرد، با اینکه می‌بینند که شد. اینجا طاغوتی مثل محمدرضا پهلوی را با آن همه حمایت و امکاناتی که پشت سر او وجود داشت، مردم ساقط کردند. و همین مردم شش سال است که سینه به سینه کفار می‌جنگند و با شهید دادن قدرت خود را بر دنیا ثابت می‌کنند و می‌بینند که می‌شود. دست اجانب را کوتاه کردند، قدرت‌های جهنمی را از این کشور بیرون کردند، راه خود را انتخاب کردند و باز هم آنها می‌گویند نمی‌شود. اگر به یک معنا بگویند نمی‌شود، و دنیا مدینه فاضله نمی‌شود، بله نمی‌شود.

 وقتی که امام زمان هم تشریف بیاورند این گونه نخواهد بود که مردم به فرشته تبدیل شوند. در آن موقع هم شیطان وجود دارد، انسان‌های شیطانی هستند، مستکبر خواهد بود، در همان موقع، خود امام زمان را هم شهید می‌کنند. و این طور نیست که جنگ و دعوا نباشد. خوب، دنیا بهتر می‌شود و خیلی با الان تفاوت پیدا می‌کند، اما دنیا، تا دنیاست همین است. یعنی خداوند بشر را این گونه خلق کرده است. روح عالی و ملکوتی دارد و جنبه‌های شیطانی هم دارد. و اینها مایه تکالیف و رشد انسانهاست. عالم بشریت اصلاً این گونه است و از آیات قرآن هم پیدا است که دعواها و بغضها تا روز قیامت هم وجود دارد. بنابراین همان طور که در زمان حضرت حجت تکلیف داریم، در حال حاضر هم مکلف هستیم. البته اگر ایشان بیایند، کارها آسان می‌شود. شخصیتی مثل امام معصوم، با اطلاعاتی به اندازه هرچه نیاز انسانهاست، با اسلام‌شناسی، که دیگر هیچ شک و تردیدی وجود ندارد، البته که کارها آسان می‌شود.

 الان وقتی که اختلاف نظر بین فقها پیدا می‌شود، در تشخیص احکام خود قدری دچار مشکل می‌شویم. در میان مردم مشکل به وجود می‌آید، خیلی از مسائل را خود فقیه هم با احتیاط فتوا می‌دهد و یا اینکه فتوا نمی‌دهد و احتیاط می‌کند. این مسائل در زمان حضرت حجت نیست. امام معصوم که بیایند، اسلام‌شناسی به صورت حقیقت و واقعیت در می‌آید، و همه چیز را مردم می‌توانند از سرچشمه ناب خودش بگیرند؛ امام معصومی که اشتباه نمی‌کند، امام معصومی که معجزه دارد و با اعجاز خود ممکن است خیلی از مسائل را حل کند. گرچه زندگی براساس اعجاز نیست، اما در آن اعجاز می‌تواند باشد. همان طور که در روایات وجود دارد، در پیروزی ایشان آثار اعجاز وجود دارد، ولی روزی که بیایند باز هم این تکلیف باقی است، و باز هم جنگ وجود دارد. من چند هفته پیش خواندم، وقتی که امام زمان بیایند، خانم‌ها در رکاب ایشان جزء پرستارها خواهند بود و جنگ وجود خواهد داشت. باید آن روز هم جنگید و شهید داد. آن روز هم باید مبارزه کرد، آن روز هم درگیری هست. الان تکلیف، همان تکلیف است، منتها با این مقدار امکانات. آن روز هم تکلیف همان است ولی با روش پیش بینی بیشتر و قدرت و پشتیبانی بیشتر و اطمینان و ایمان بیشتر، و وسعت بیشتر، و با مسؤولیت بیشتر.

 ما باید فکر کنیم که اگر امام زمان فردا هم ظهور کنند، امروز تکلیف ما ساقط نیست، همه مردم مکلفند برای اصلاح جامعه و برای مبارزه با ستم، کار بکنند. و یکی از اشتباهات بزرگی که این جریانها می‌کنند همین است. مشکلی که درباره افراد مورد بحث وجود دارد این است که اینها فکر می‌کنند معنی تقوا این است که تقوا را با انزوا، و بی‌حالی، و بی‌کاری و گوشه‌گیری، و با انجام ندادن مسؤولیتهای خود اشتباه بگیرند. این طرز تفکر این ضرر را هم دارد. در صورتی که تقوا حالتی است که انسان همه وظایف خود را به خوبی انجام بدهد، و همه چیزهایی که گناه است انجام ندهد، از همه گناهها پرهیز کند، و هر چه را که باید انجام دهد، انجام بدهد. حالتی در انسان پیدا می‌شود که این جور عمل می‌کند. این تقواست. و آن وقت، آقایان بسیاری، وظایف خود را انجام نمی‌دهند و خیال می‌کنند که متقی هستند. حال یا از روی اشتباه، این وظیفه را تشخیص نمی‌دهند، یا این را محمل تنبلی خود قرار می‌دهند، و این بدترین نوع بی‌تقوایی است؛ یعنی هم دروغ گفتن است و هم گناه کردن (ترک وظیفه).

 کلمه تقوا که این همه روی آن تکیه می‌کنم، و اینکه جامعه ما باید متقی باشد، تا به اصلاحی که لازم است برسد؛ کسی متقی است که به وظایف خود عمل کند و چیزی که از او خواستند انجام بدهد. خلاصه معنی تقوا این است: رفتار کسانی را که گوشه‌گیری می‌کنند و به مسائل کشور خود اهمیت نمی‌دهند نپذیرند. برای این افراد اهمیتی ندارد که در جامعه دزدی بشود، عده‌ای از مردم برخلاف اخلاق زندگی بکنند، عده‌ای قاچاقچی‌گری بکنند، عده‌ای در جریان مواد مخدر بیفتند و بدبخت بشوند، حقوق عده‌ای ضایع بشود، و عده‌ای حقوق دیگران را بخورند.

 افرادی هستند که می‌دیدند در زمان شاه، رادیو و تلویزیون دائماً کثافت بود، در خیابانها مشروب فروشیها و کاباره‌ها و اینها دایر بودند، دانشگاه‌ها و مدارس همه گرفتار بی‌حجابی بودند، اختلاط زن و مرد وجود داشت و کنار دریاها و غارتها و حاکمیت آمریکا و بردن ثروت کشور را می‌دیدند. می‌گوییم اینها (غارت و حاکمیت آمریکا) را نمی‌فهمیدند، اما آن یکی‌ها را که می‌فهمیدند. همین حالا نگاه کنند و ببینند که زندگی‌شان چگونه شده است. آن زمان در قم یکی از بحثها این بود که: آیا جایز است آدم از قم به تهران برود یا نه؟ چون شک داشتیم. تا می‌آمدیم در تهران کاری را انجام دهیم، باید دهها مورد با زنهای نیمه عریان برخورد می‌کردیم؛ و زندگی جامعه آن جور بود. آقایان اینها را دیده‌اند و از این حرفها خبر دارند. حالا با آمدن نظام اسلامی می‌گوییم که مسائل عمیق را نمی‌فهمند، اما اینها را که می‌فهمند. اصلاً می‌شد که رادیو را نیم ساعت باز بکنیم؟ آیا می‌شد لحظه‌ای پای تلویزیون بنشینیم و منظره مُحَرِمی نبینیم؟ این‌ها را می‌دیدند. خود آنها در خانه بودند، اما بچه‌های آنها در همین مدرسه و دانشگاه می‌باید می‌رفتند، باید در این بازار می‌آمدند، همین‌ها هنوز نمی‌فهمند که چه شده است. این‌ها نیز مثل بقیه مردم مکلف هستند. وقتی امام فرمودند که باید به جبهه بروید، آن‌هایی که قبول ندارند هم باید بروند. با همین‌ها حرف می‌زدند. به گفته امام، آن‌هایی که این طرز تفکر را دارند، مکلفند برای شکستن این کفر عفلقی در کشور مسلمان عراق، با جوانهای مجاهد و جان برکف ما همکاری کنند. در غیر این صورت مثل کسانی هستند که در رکاب پیغمبر و حضرت علی (ع) جنگ نکردند. این طرز تفکرها آن موقع هم وجود داشت، آن‌ها هم گاهی این حرفها را می‌زدند. بنابراین، این تقوا نیست. و با صراحت عرض می‌کنم و مسؤولیت آن را به عهده می‌گیرم؛ شما اگر از این قماش آدمها را، در هرجا دیدید، نپذیرید که متقی هستند.

 اگر خیلی حمل به صحت بکنیم، باید بگوییم که اشتباه کرده‌اند، بد فهمیده‌اند و تقوای ظاهری دارند. اما چون نفهمیده‌اند، ضرر دیگری دارند و طرز تفکر آنها خطرناک است، و اینها منحرف هستند، و این طرز تفکر نباید وجود داشته باشد. ملت اسلامی باید یکپارچه در مقابل ظلم و ستم بایستند. امروز روزی است که ما می‌توانیم اقدام کنیم و اسلام را به طور گسترده در دنیا حاکم کنیم؛ و البته روزی که امام زمان بیایند وضع خیلی بهتر از این می‌شود. و چه کسی می‌داند که امام زمان کی می‌آیند؛ هیچ کس نمی‌داند. و این جورها هم نیست که خیال کنیم عمر دنیا هزار سال و دو هزار سال و ... است. روشن نیست. اصلاً بعد از همان روزی که پیغمبر فرمودند، آن‌هایی که خیلی وارد نبودند، از همان روزها منتظر امام زمان بودند، تا همین حالا. از حالا هم ما باید منتظر باشیم. وظیفه داریم که منتظر باشیم و شاید هزاران نسل از ما منتظر باشند و شاید هم خیلی زود تشریف بیاورند. این‌ها روشن نیست و به اسلام و تمامی احکام اسلام، من جمله امر به معروف و نهی از منکر عمل کنیم و برای برقراری حکومت اسلامی و شکستن کفار تلاش کنیم. برای از بین بردن فتنه از دنیا و کوتاه کردن دست ظلمه در دنیا تلاش کنیم. آن مقداری که موفقیت به دست بیاوریم، وظایف خود را انجام داده‌ایم.

أَعُوذُ باللَّهِ مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجیمِ

بسْمِ‌اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم

قُلْ هُوَاللَّهُ اَحَدٌ/ اَللَّهُ الصَّمَدُ/ لَمْ یَلِدْ وَلَمْ یوُلَدْ/ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُواً اَحَدٌ«.

 

    خطبه دوم

 

بسْمِ‌اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم

اَلْحَمْدُللَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ وَالصّلوةُ وَ السَّلامُ عَلی رَسُولِ اللَّهِ وَ عَلی عَلِیٍّ أَمیرِالْمُؤْمِنینَ وَ عَلیَ الصِّدّیقة الطّاهِرة وَ عَلی سبْطِیِ الرَّحْمَةِ الْحَسَنِ وَالْحُسَیْنِ وَ عَلی عَلِیّ‌بْنِ الْحُسَیْنِ وَ مُحَمَّدبْنِ عَلِیٍّ وَ جَعْفَرِبْنِ مُحَمَّدٍ وَ موُسَی‌بْنِ جَعْفَرٍ وَعَلِیّ‌بْنِ مُوسی وَ مُحَمَّدبْنِ عَلِیٍّ وَ عَلِیّ‌بْنِ مُحَمَّدٍ وَالْحَسَنِ‌بْنِ عَلِیٍّ وَالْخَلَفِ الْهادیِ الْمَهْدی (عج).

 

 مسأله روز زیادی داریم. ان شاءاللَّه خداوند این توفیق را بدهد که بتوانیم و ماهیت این مسائل را که در دنیا جریان دارد و به ما هم مربوط می‌شود، برای مردم روشن کنیم. قبل از آنکه وارد مسائل روز شویم، سالگرد شهادت سرلشگر قره نی، اولین شهید بزرگوار ما از نظامیان را داریم، که به دنبال ایشان خیلی از شهدای نظامی را نیز داشته‌ایم و همچنین شهادت همکار و همسنگرمان شهید شاه‌آبادی را که در این رابطه هم خیلی از شهدای روحانی را همراه ایشان داریم. از اول انقلاب تا به امروز در دوران جنگ به طوری که آمار نشان می‌دهد، بیش از هزار نفر از شخصیت‌های بزرگ روحانی، کنار سایر رزمندگان، شهید شدند و خون پاک آنها، در راه خدا بر زمین ریخته شد. ما افتخار می‌کنیم که در شرایطی زندگی می‌کنیم که روحانیت ما، همراه مردم، در راه خدا این گونه جان می‌دهند، و خداوند را سپاس می‌گذاریم که این افتخار را به جامعه ما و امام داده است.

 مسأله مهمی که امروز مسأله جهانی است و دنیا را در التهاب فرو برده، عنوان کردن پر از دروغ و ریای مبارزه با تروریسم کاخ سفید و شخص رئیس جمهور آمریکاست. در مجامع خبری دنیا و مراکز سیاسی دنیا، حرکت جدید آمریکا، مهم‌ترین مسأله است که باید روشن بشود. البته این روزها در این باره حرف زیاد زده شده، اما خوب است که این مسأله در این خطبه خوب روشن بشود. اینکه تروریسم کار بدی است، همه قبول دارند؛ ولی از این عنوان دائماً سوء استفاده می‌شود، و در زیر این نقاب هر کاری را به نام مبارزه با تروریسم، انجام می‌دهند. ما می‌خواهیم تروریسم در دنیا نباشد. تروریسم یعنی کارهای غیر قانونی که در مردم ایجاد وحشت بکند و مردم را از امنیت محروم بکند. اما مسأله این است که مصادیق و مسؤولین ترور را پیدا بکنیم؛ و آنهایی را که واقعاً با ترور مبارزه می‌کنند بشناسیم؛ و آنهایی که تروریسم را رواج می‌دهند و از این مطلب سوءاستفاده می‌کنند، روشن کنیم، به طوری که به خوبی در ذهن مردم جا بیفتد.

 به نظر بنده، بیشترین مسؤولیت تروریسم در دنیا، به آمریکا و اقمار آمریکا برمی‌گردد؛ و به آنهایی که مبارزه با تروریسم را بهانه تجاوزات خود قرار خود قرار می‌دهند. دروغ می‌گویند، و این دروغ باید کاملاً افشا شود. خلاصه حرف آنها این است که همه چیزهای خوب را برای نژاد سفید، اروپایی‌ها، آمریکایی‌ها و غربیها می‌خواهند،: هیچ یک از این چیزهای خوب را برای جهان سوم، آفریقایی‌ها، آسیایی‌ها و آمریکای لاتین نمی‌خواهند. این‌ها وقتی از مبارزه با تروریسم می‌گویند، یعنی تروریسمی که در ارتباط با آنهاست، نه بقیه جهان. این‌ها هم مستقیم و هم غیرمستقیم، خود، تروریست هستند. نمونه‌های مستقیم زیادی داریم. چند روز پیش، یک هواپیمای مصری را در آسمان ایتالیا ربودند، و چه کارهایی که کردند، و بیش از هفتاد نفر از مردم را کشتند. با توجه به تعریف خود آنها از تروریست، این مصداق روشنی است؛ یعنی در عمل خود آنها هواپیماربایی، آدم ربایی، دخالت در کشور دیگر و همه تعریفهایی که خود آنها برای تروریسم می‌کنند وجود دارد. مسجدی که سال گذشته در جنوب بیروت منفجر شد و دهها نفر را شهید کرد، بعد از گرفتن مسببین آن فاجعه، روشن شد که در این کار، هم آمریکا و هم اسرائیل دست داشته‌اند. بسیاری از انفجاراتی که در لبنان می‌شود، کار عمال آمریکایی و اسرائیلی است.

 در نیکاراگوئه، کنار آمریکا، ریگان به طور رسمی ۱۰۰ میلیون دلار از کنگره آمریکا تقاضا کرده که به تروریستهای نیکاراگوئه بدهد. حال آنکه در آن کشور (نیکاراگوئه) انقلاب شده است و اکثر مردم، دولت را می‌خواهند، و در این میان مخالفان، یک عده تروریست هستند و کارهایی که تروریستهای ایران در ایران انجام می‌دهند آنها در آنجا این کارها را انجام می‌دهند؛ و آمریکا به طور رسمی ۱۰۰ میلیون دلار تقاضا کرده که خرج این تروریستها بکند.

 موضوعی که هیچ کس در آن شک ندارد این است که بسیاری از چهره‌های ملی و مبارز دنیا، که با آمریکا نساختند، توسط سازمان سیا، یا اینتلیجنت سرویس انگلیس، و اخیراً توسط موساد و اسرائیل، ترور می‌شوند. ما می‌بینیم که شخصیت محبوبی به خوبی ناپدید می‌شود، هواپیمایی در آسمان منفجر می‌شود که اسناد زیادی وجود دارد که نشان می‌دهد هزاران از این گونه قتلها توسط آمریکاییها انجام گرفته است. در خود ایران، بمب منفجر می‌کنند، بقال را می‌کشند، و عطار را می‌کشند در خیابان به مردم تیر می‌زنند، در پارک‌شهر و راه آهن بمب منفجر می‌کنند، و در نماز جمعه و محراب نماز جمعه بمب منفجر می‌کنند. این‌ها چه کسانی هستند؟ این‌ها یا در پاریس هستند، یا در آمریکا یا در انگلستان یا در آلمان هستند، در آنجا روزنامه و رادیو دارند، و هر روز اعلامیه می‌دهند، و پلیس فرانسه و آمریکا از آنها حمایت می‌کند. در آمریکا صندوق دارند و در آنجا گدایی می‌کنند. این‌ها تروریست نیستند؟! چه کسی به اینها رادیو می‌دهد؟ آمریکا در رادیو رسمی خود چقدر از بیانیه‌های اینها را خوانده است؟

 چند روز پیش در زلاندنو فرانسویها کشتی مردم را منفجر کردند؛ چون مردم زلاندنو مخالف منفجر کردن بمب اتمی در آنجا بودند. دو افسری که آن کشتی را منفجر کرده بودند در زلاندنو محکوم شدند؛ ولی فرانسه فشاری آورد که آنها را تحویل بگیرد. این نمونه‌های ترور مستقیم آقایانی است که مدعی مبارزه با تروریست هستند.

 غیر از آن، این‌ها به طور غیرمستقیم، مسؤول اصلی ترورها، علیه مردم مظلوم دنیا هستند؛ وقتی اسرائیل را به جای مردم فلسطین می‌گذارند و چهار میلیون فلسطینی را آواره می‌کنند و وقتی که فلسطینی‌ها در دنیا یک وجب خاک ندارند و هیچ جایی نیست که آنها یک خانه به عنوان وطن داشته باشند. چگونه است که وقتی اعلان جنگ می‌شود این جنگها قانونی است، ولی وقتی حق افراد مظلومی که هیچ کاری از آنها ساخته نیست می‌خورند، و در مقابل، آن‌ها حرکتی می‌کنند که به دنیا بفهمانند که حق آنها خورده شده است، تروریسم قلمداد می‌شود. ما دوست نداریم که قضایا این گونه بشود، خود آنها این کار را می‌کنند. در حالی که گرانادا حاضر نیست زیر بار آمریکا برود، تفنگ‌داران آمریکایی هجوم می‌برند و جزیره را تصرف می‌کنند و مردم را می‌کشند. حال اگر مردم بخواهند دفاع بکنند چه کاری باید انجام دهند؟ وقتی که اینها هنوز، ده‌ها مستعمره دارند، مردم جزیره کرسی، که فرانسه از آن دست برنمی‌دارد چه بکنند؟ وقتی در آفریقای جنوبی، با حمایت غربیها اقلیت ضعیفی بر اکثریت قوی این طور ظالمانه حکومت می‌کند، مردم آفریقای جنوبی چه بکنند. لبنان را قطعه قطعه کردند و اسرائیل را وادار به تجاوز به آنجا کردند و لبنان را اشغال کردند و مردم مظلومی را این قدر تحت فشار گذاشتند؛ حال مردم لبنان چه بکنند؟ بنابراین وقتی به طور غیرمستقیم، فشار برگرده مردم آوردند، و مردم هم توان مقابله نداشتند، برای احقاق حق خود، وارد یک ماجرا می‌شوند. بعد شما می‌خواهید با این مردم چه کار بکنید؟ چگونه می‌خواهید با این مردم مبارزه بکنید؟ یک آدم که دیگر نمی‌خواهد در دنیا زندگی بکند، اگر او یک آدم متدین باشد و حساب و کتابی داشته باشد و برای آخرت خود حسابی کرده باشد، هدف خود را نیز یک جور خاصی انتخاب می‌کند و اگر هم ایمان و اعتقادی نداشته باشد وقتی به این نتیجه رسید که هیچ کاری نمی‌تواند بکند، باید یک فکری برای خود بکند و یک حرکتی انجام دهد، شما اسم این حرکت را تروریسم می‌گذارید! و این همه ماجرا در دنیا درست می‌کنید.

 حالا با درست کردن این بهانه، مدعی شده‌اند که پنج کشور: لیبی، سوریه، ایران، کره شمالی و نیکاراگوئه، تروریست‌پرور هستند. این حرف از یک رئیس جمهور کشور به آن بزرگی زشت نیست؟! در حالی که از آنهایی که در ایران ترور می‌کنند حمایت می‌شود و به طور رسمی هم حمایت می‌شود. سلطنت‌طلب‌ها و جبهه ملی‌ها و مارکسیستهای محارب و منافقین، اگر کاری می‌کنند زیر سایه شماست که می‌کنند. چطور اینها در کشور ما ترور می‌کنند؟! ملاحظه کنید که اینها چقدر بی‌منطق حرف می‌زنند؛ چگونه یک رئیس جمهور به این گندگی حرف به این بی‌پایه‌ای می‌زند؟ این‌ها اصلاً منطق ندارند و خیال می‌کنند در کاخ سفید هرچه می‌گویند مردم گوش می‌کنند، بیرون از آنجا هم هرچه گفتند، مردم باید بگویند بله این گونه است.

 حال تهدید کرده‌اند که اگر ثابت شود ایران و سوریه هم تروریست هستند، با آنها مثل لیبی عمل می‌کنیم؛ که بعد هم شولتز آن را تکذیب کرد. حالا در لیبی چه کار می‌کردند؟ آیا تروریست را کشتند و به آن ضربه زدند؟ اصلاً این راه مبارزه‌ای که آنها انتخاب کرده‌اند تشویق تروریسم است نه مبارزه با آن. آن‌ها افراد را وادار به کاری می‌کنند که راه منحصر به فرد آنهاست. چقدر از پیش تدارک دیدند، حدود ۱۵۰ فروند هواپیمای جنگی، و ۳۰ هواپیمای سوخت‌رسانی با ۱۲ ساعت پرواز، که بیایند و روی دو شهر چند بمب بریزند و حدود سی چهل نفر از آدمهای معمولی را بکشند و چند خانه را خراب کنند و عده‌ای را مجروح کنند. این چه اثری روی لیبی دارد.

 آقای ریگان بیایید و از ما بپرسید، ما شهری به نام دزفول داریم (اسم آن را یاد بگیرید) که عراقیها تا به حال بیش از صد موشک (آن هم نه مثل این بمبها) به آنجا انداخته‌اند، که بعضی از آن موشکها ۳۰۰ خانه را خراب کرده و صدها نفر را شهید و هزاران نفر را مجروح ساخته است؛ (بعضی از این موشکها این قدر مؤثر بوده) و چند سال است که این کار را می‌کنند. حالا شما مأمور مخصوص خود را بفرستید دزفول را ببیند که چگونه با همان قامت رسایی که ۷ سال پیش داشته، ایستاده است و همان بازار و اداره و همان زندگی وجود دارد و مردم همان زندگی خود را می‌کنند. صد و اندی موشک و توپخانه‌های اینها به این شهر خورده و تخریب‌ها شده است و نمی‌بینید که چقدر اثر کرده؟ حال شما با انداختن چند بمب در یک مملکت وسیع، خیال ترساندن آنها را دارید؟ خیال می‌کنید که اینها مملکت را می‌ترساند؟ خیال می‌کنید که این اثر دارد؟ اصلاً جنگهای هوایی و آن هم به این صورت دزدانه چیزی را درست می‌کند؟ این از اشتباهات فاحش آنهاست.

 این‌ها جنگ را نمی‌فهمند و خیال می‌کنند که با یک بمب می‌شود ملتی را عوض کرد. در حالی که اگر درجه عداوت مردم لیبی نسبت به آنها ۵۰ درجه بود حالا ۸۰ درجه شده است؛ و فقط اثر آن همین بوده است.

 اگر در دنیا افرادی بودند که فکر می‌کردند شما متجاوز نیستید، حالا این گونه فکر نمی‌کنند. با این وصف با ایران هم می‌خواهید همین طور حرف بزنید؟! آقای کارتر هم این برنامه را ریخت و برنامه طبس را به وجود آورد و دید که از کویرهای ایران نمی‌شود عبور کرد.

 عراق هر روز ادعا می‌کند که ۲۰۰ یا ۳۰۰ پرواز روی ایران انجام داده و بمب ریخته است؛ و پایگاههایش نیز نزدیک ماست، این تا چه اندازه‌ای بر روحیه ایرانیها اثر داشته است؟ در تهران به مدت ۲ ماه آمدند و بمب انداختند و رفتند؛ و مردم در روز جهانی قدس نشان دادند که چقدر از بمب می‌ترسند!!.

 ایران را از چه می‌ترسانید! فرض کنیم که آمدید و چند شهر را چند بمب انداختید، در این صورت یک هزارم آن کاری که عراق انجام داد، انجام داده‌اید. اگر مردم ما ببینند که با آمریکا رو در رو می‌جنگند، در این صورت نیروهای جنگ چندین برابر می‌شود.

 البته ما می‌دانیم که شما می‌ترسید و جرأت انجام این کار را ندارید؛ ولی اگر روزی این کار را انجام دهید، در این صورت می‌فهمید که معنی ترور در دنیا یعنی چه. الان وضع شما چه شده است. همین کاری که در لبنان انجام دادید، باعث شد که از لبنان فرار کنید. از سودان فرار کردید، یا چند بخشنامه و تأکید به مأمورانتان در سراسر دنیا دادید که از خانه‌های خود بیرون نیایند و در داخل سفارتخانه‌ها بمانند. وقتی مأموران شما و انگلیس جایی می‌خواهند بروند باید لباسشان را عوض بکنند، گریم بکنند. نمره‌های ماشینهای خود را عوض می‌کنید و محافظان اطراف سفارتخانه‌های خود را زیاد می‌کنید. به خاطر چند تا هواپیما که فرستادید، چه چیزی به دست آوردید؟ ما که نمی‌دانیم چه تعداد از هواپیماهای خود را از دست داده‌اید. شما می‌گویید یکی، لیبی می‌گوید ۲۰ فروند. چون آنجا دریاست و هرچه هواپیما پایین بیاید کسی نمی‌فهمد و پایین می‌رود؛ بنابراین شما می‌توانید حاشا کنید. ما خیلی از هواپیماهای عراقی را در داخل این دریاها انداختیم؛ و بعد هر چه خواستیم آنها را بیرون بیاوریم، نشده است. در حالی که خودمان دیده‌ایم که هواپیما سقوط کرده و به عمق آب رفته است! اما نمی‌شود آن را بیرون آورد.

 بنابراین شما در آنجا نفعی به دست نیاوردید؛ و بعد هم دیدید که این جوری شد. بهتر که نشد. از لحاظ افکار عمومی هم دیدید که در دنیا چه خبر است. در خود انگلستان بیش از ۷۰ درصد مردم با این کار مخالفت کردند. اگر در انگلستانی که مرکز شیطنت دنیاست، ۷۰ درصد مردم این جوری رأی بدهند، معلوم است که بقیه چه کار خواهند کرد. آن‌ها به خاطر خدا رأی نداده‌اند، بلکه فکر می‌کنند اگر خواستند فردا جایی بروند دیگر امنیت ندارند. و امنیت هم ندارند. خبرنگار بلژیکی که با من مصاحبه می‌کرد، دوبار این سؤال را کرد که: » شما فکر می‌کنید چرا مأموران آمریکا و انگلیس و اینها نباید در دنیا امنیت داشته باشند؟ آیا خوب است؟ گفتیم: این‌ها اولاً یک کار زشتی انجام می‌دهند، باید هم بترسند. اگر کار زشتی نکنند، چرا باید از مردم بترسند؟ این ناامنی که شما برای مردم آمریکا در سراسر دنیا درست کرده‌اید، با این کارها درست نمی‌شود. شما اگر روی خانه یک نفر بمب انداختید و خانه‌اش را خراب کردید، بالاخره این فرد یک برادری، خواهری، مادری، دوستی، یا یک کسی را دارد که از شما انتقام بگیرد، و شما هم در همه جا از این موجودات گوشتی دارید که جلوی دست اینها باشند. یا باید از همه دنیا لحافتان را جمع کنید و به آمریکا ببرید، و اگر این جور می‌خواهید بکنید، بلی همین کار را هم بکنید، جمع کنید و بروید، و هواپیماهایتان را از آنجا بفرستید. ولی این جور تهدیدها، هیچ دردی را دوا نمی‌کند.

 تقریباً همه کشورهای دنیا، علیه آمریکا تظاهرات کردند. در انگلیس یک‌دفعه چند هزار نفر در داخل خیابان آمدند و جلوی ماشینها خوابیدند؛ در خود آمریکا مردم آب دهان به دیوار کاخ سفید ریختند و گفتند: بساطتان را جمع کنید! چرا با مردم این جور طرف می‌شوید؟ بنابراین اولاً که تهدیدتان را پس گرفتید؛ ولی ما می‌گوییم دیگر تهدید نکنید. بیایید اصلاح بکنید. من به شما بگویم که تا اسرائیل در منطقه وجود دارد، و تا چهار میلیون فلسطینی در دنیا آواره‌اند، شما نمی‌توانید از اسرائیل حمایت بکنید و در عین حال از انتقام مردم در امنیت باشید. چنین چیزی نمی‌شود.

 همان تشبیهی که بارها کرده‌ایم، این درست مثل این است که یک آدم در ساختمان شیشه‌ای بنشیند و بخواهد با مردم مسابقه سنگ اندازی انجام دهد. خوب! اگر سنگ به داخل خیابان پرتاب کند، یا می‌خورد و یا نمی‌خورد؛ ولی مردم هر سنگریزه‌ای که به این ساختمان شیشه‌ای بزنند، یک جایی از آن می‌شکند. آمریکا، انگلیس، فرانسه، این‌ها همه الان واقعاً در داخل ساختمان شیشه‌ای زندگی می‌کنند؛ منافع اینها در همه جا هست و اگر کسانی تصمیم بگیرند اینها را ادب بکنند، همیشه می‌دانند که چه بکنند. مردم دنیا، به خاطر فشارهایی که روی آنها آورده‌اند، اکثراً شخصیت خود را باخته‌اند. و وقتی که جمهوری اسلامی این را در دنیا نشان داد، بغض شما هم نسبت به ما از همین جا به وجود آمد. شما می‌دانید که ما تروریست نیستیم، ما با منطق خود و عمل خود به دنیا فهماندیم که می‌شود با آمریکا مبارزه کرد؛ ما این را فهماندیم و شما از این موضوع عصبانی هستید.

 بیایید خودتان را اصلاح بکنید و به مردم زور نگویید، از جاهایی مثل اسرائیل حمایت نکنید، نوکرانی در سراسر دنیا، هی نتراشید، و علیه مصالح مردم به کار نگیرید، مردم را عصبانی نکنید! آن گاه می‌بینید که از این حرفها هم نخواهد بود. شما در قاره آمریکا آن قدر امکانات دارید که بتوانید خوب زندگی بکنید. روابط شما هم می‌تواند با همه دنیا روابط سالمی باشد و اساس صحیحی داشته باشد.

 مسأله دیگری که اینها الان درست کرده‌اند، مسأله قاچاق اسلحه به ایران است؛ که این خبر دو سه روز است که خوراک مطبوعات و رادیوها و مراکز خبری دنیا شده است. یک خبر عجیب و غریبی درست کرده‌اند که آمریکاییها یک باند ۱۷ نفری را که می‌خواستند ۲/۵ میلیارد دلار از اسلحه‌های پیشرفته به ایران صادر بکنند، کشف کرده‌اند. و حالا آدم این را می‌بیند و بعد هم می‌بیند که این همه هم به این خبر اهمیت داده‌اند. تقریباً همه خبرگزاریها تا به حال چندین‌بار، روی این به دنیا گزارش مخابره کرده‌اند، به همه رادیوها گفته‌اند. حالا ما نمی‌دانیم اینها دنبال چه چیزی می‌گردند. این مسأله را قدری باز کنیم که یعنی چه.

 جزء اقلامی که داده‌اند، هواپیماهای پیشرفته آمریکایی هم هست. من نمی‌دانم، چه قاچاقچی‌ای در دنیا وجود دارد که بتواند هواپیماهای پیشرفته آمریکایی را از آنجا پیدا کند و به ایران بیاورد و بفروشد. به راستی اگر ما این قدر قدرت داریم که می‌توانیم ۲/۵ میلیارد دلار اسلحه پیشرفته انحصاری را از چنگ شما و آمریکا بیرون بیاوریم و به ایران بیاوریم، پس شما بی‌خود آنجا زنده‌اید.

 در اقلامی که اینها صورت داده‌اند، موشک‌هایی هست که الان در کنگره آمریکا بحث است که تعدادی از این موشکها را به عربستان سعودی بفروشند ولی کمیسیونهای فرعی آمریکا یک مقداری از این را رد کرده است. عربستان سعودی که نوکر آمریکاست، عربستان سعودی که این قدر خائن است که نفت مردم را از ۲۸ دلار به ۱۰ و ۱۲ دلار پایین آورد و برای اینها خدمت می‌کند، کنگره آمریکا اجازه نداده است که این موشکها را به اینها بفروشند - برای اینکه می‌ترسند، تهدید هم کرده‌اند که ایران چه می‌شود و فلان می‌کند - به خاطر اینکه می‌ترسند روزی علیه اسرائیل به کار برود، سرّ آن‌ها هم این است که چون بالاخره عربستان که این جوری نمی‌ماند، یک روزی مردم اینها را برمی‌دارند، و مثل ما عمل می‌کنند. بنابراین وضع این جوری است. حالا شما که نسبت به اسلحه‌های خود این قدر حساس هستید، این قدر دروازه‌های آمریکا گشاد و بی‌حساب است که اینها را قاچاقچیها می‌توانند بیاورند و به ما بدهند! چرا شما این قدر دروغ می‌گویید؟! شما به مردمتان چه جوابی می‌خواهید بدهید؟ من نمی‌دانم آمریکاییها چقدر احمقند که به اینها رأی می‌دهند.

 حالا مطلب چیست؟ و چرا اینها این جور عمل می‌کنند؟ آیا این برای ما عیب است؟ ما انکار نداریم که اسلحه آمریکایی را از هرجا گیر بیاوریم می‌خریم. همه دنیا می‌دانند که ارتش ایران در زمان شاه به اسلحه آمریکاییها مجهز بوده و همه می‌دانند که ما با آن اسلحه می‌جنگیم. ما الان داریم می‌گوییم که هواپیماهایمان آمریکایی است؛ بسیاری از موشکهایمان آمریکایی است و خیلی از توپخانه‌هایمان آمریکایی است که قطعه و وسایل می‌خواهند.

 یک توپخانه وقتی که هزار گلوله می‌زند باید لوله آن عوض شود. گلوله آن در بعضی موارد باید از بیرون بیاید، و خیلی از اینها هم آمریکایی است. ما در طول این ۶ سال جنگ توانستیم هم از دست دوم و هم از جاهای دیگر، مقداری از اینها را که لازم داشتیم تهیه کنیم. امروز هم اگر یک هواپیمای آمریکایی یا یک موشک آمریکایی پیدا شود و ما بتوانیم به کار بگیریم، و به قیمت عادلانه به ما بدهند، خواهیم خرید و هنوز هم می‌خریم؛ و این برای ما هیچ عیبی نیست.

 ما فقط به مأمورین خرید خود گفته‌ایم که از اسرائیل چیزی نخرند. علت آن هم این است که اسرائیل باید به طور کلی بایکوت باشد و آن مسأله جدایی است. اگر اسلحه جایی گیر ما بیاید می‌خریم. و این هیاهویی که شما به راه انداخته‌اید عیب ما نیست. اگر این ۲/۵ میلیارد دلار که گفته‌اید صحیح باشد، که دروغ هم هست، چون لااقل می‌دانید که رقم خرید اسلحه ما و بودجه ما در مجلس علنی تصویب شده است، آن رقم ارزی بارها در مجلس مورد بحث قرار گرفته، و همه شنیده‌اید و این قدر نیست که بتوانیم یک پارتی سلاح از آمریکا با ۲/۵ میلیارد دلار بخریم. اصل این قضیه دروغ است، و چنین چیزی اصلاً وجود ندارد.

 حالا چرا این حرف را می‌زنند، و چه می‌خواهند بگویند، دم خروس از یک جایی بیرون می‌آید. در این گروه یک ژنرال بازنشسته اسرائیلی هم هست و می‌خواهند از این زاویه بگویند: ایران با اسرائیل رابطه دارد. شما را به خدا اینها خودشان در دل خود قبول دارند که اسرائیل این قدر خبیث و کثیف و زشت است که اگر یک ژنرال بازنشسته‌اش و اگر یک قاچاقچی، اسلحه‌ای به ایران داد، ایران بدنام می‌شود. خوب! شما درباره اسرائیل این طرز تفکر را دارید و می‌خواهید ما را با این بدنام بکنید، و این تبلیغات را در دنیا راه می‌اندازید. شما که دارید پایه خود را می‌زنید. افکار عمومی دنیا و آدمهای عاقل که بالاخره در دنیا وجود دارند؛ این خبر را تجزیه تحلیل بکنند و بگویند این خبر یعنی چه.

 از طرفی اسرائیل هم رسماً این خبر را تکذیب می‌کند که: دولت اسرائیل به عنوان دوست، در این ماجرا چیزی نداشته است. آن ژنرال از آنجا تهدید می‌کند که: اگر دولت اسرائیل مرا از زندان نجات ندهد من خیلی چیزها را افشا خواهم کرد. حالا چه چیزی را می‌خواهی افشاء بکنی! که دولت اسرائیل را تهدید می‌کنی!

 یک جنگ این جوری درست کرده‌اند و این شهادت دادن به این است که خودشان کثیف هستند، ارتباط با اینها زشت است؛ دنیا ارتباط با اینها را محکوم می‌کند. اگر دولتی که مدعی استقلال است، با اینها رابطه داشته باشد این برایش عیب است. ملت این چیزها را نمی‌خواهند، و اینها ناخواسته این طرز تفکر را به دنیا تفهیم می‌کنند. همه وحشت آنها از انقلاب اسلامی است. و آدم وقتی آخرهای قضیه لیبی را می‌فهمد، متوجه می‌شود که چه برنامه‌ای بوده است. آنجا عمل کردند و بعد به نوکرهای خود در کشورهای عربی گفتند که حالا بگوییم: کنفرانس سران عرب. بعد عده‌ای گفتند که: ما با کنفرانس سران عرب مخالف هستیم، و اگر می‌خواهد برای لیبی تشکیل بشود باید برای جنگ ایران و عراق هم تشکیل بشود و در این کنفرانس بحث بشود.

 سه چهار سال است که سران عرب می‌خواهند جنگ ایران و عراق را در کنفرانس سران عرب بگذارند - ولی چون بعضیها مثل سوریه، لیبی و بعضی از کشورهای دیگر نمی‌آیند، تشکیل نمی‌شود - و حالا از این زاویه شروع کرده‌اند و گفته‌اند چون در باره لیبی می‌خواهیم صحبت بکنیم، در صورتی که جنگ ایران و عراق هم مطرح بشود، می‌پذیریم. حالا معلوم شد که یکی از اهداف این حرکت زشت آمریکاییها در این منطقه این بوده است که از این ناحیه بتوانند یک جلسه سران عرب تشکیل بدهند که جنگ ایران و عراق هم در آن بحث بشود. و این نشان هزیمت آمریکا در مقابل جمهوری اسلامی ایران است؛ این نشان شکست آمریکا و انگلیس از جمهوری اسلامی ایران است، که جرأت نمی‌کنند با صراحت با ما مواجه بشوند.

 این یک مقداری هم به همین بسیج عمومی که اخیراً انجام داده‌ایم مربوط می‌شود. دستوری که امام امت فرمودند و این گونه حرکت به وجود آمد، این‌ها را حسابی وحشت گرفته است. باز هم در اینجا اشتباه می‌کنند و حرکتهایی می‌کنند که این بسیج را بیشتر تقویت بکنند؛ چون اگر ملت ما احساس بکنند که امکان دارد با قدرت‌های بزرگ‌تری مواجه بشوند، طبعاً باید خود را آماده‌تر بکنند. که البته این کار عاقلانه هم هست و ما باید این کار را بکنیم. منتها آنها اشتباه می‌کنند. ما با شرایطی که الان به وجود آمد، متوجه شدیم که ندای امام، به خاطر تیزبینی و پیش‌بینیهای بجای مقام رهبری است که در مقطع لازمی این دستور را دادند. امروز هم باز من مطلع شدم به خاطر همین شرایطی که آمریکاییها با حرفهای خود به وجود آوردند، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی یک تصمیم جالب جدیدی گرفته است و آن اینکه گردانهایی به نام گردانهای قائم - که این اسم با مناسبت امروز صدق می‌کند - در همه ناحیه‌ها دستور گرفتند، شهرهایی که برای خود یک واحد سپاه دارند، گردانهای مقاومت تشکیل بدهند که این گردانها در پدافند و مقاومت در مرزها آماده باشند. و در کنار نیروهای مانوری که برای کارهای پدافندی در اختیار دارند بتوانند این مانورها را برای تقویت جاهایی که نیاز دارند به کار ببرند. و این ابتکار بسیار خوبی است. و من به ستادهای پشتیبانی جنگ که اخیراً در سراسر کشور تشکیل شده است و ائمه جمعه و استاندارها و جهاد و سپاه و بقیه نیروها که در آنجا کار می‌کنند تأکید می‌کنم که همکاری همه جانبه‌ای بکنند، و این گردانها از همین رزمنده‌های داوطلبی که الان مایلند به جبهه بروند، تشکیل بشود، که ما حسابی برای درگیری و مقاومت آماده باشیم. و در صورتی که دشمن ما درگیری جدیدی را بخواهد بر ما تحمیل بکند - و ان شاءاللَّه با این بسیج عمومی که شده است و آمادگی‌ای که ما پیدا کرده‌ایم و از همین جهت هم اینها ترسیدند، و ترسشان بجاست - ما باید آماده باشیم برای اینکه یک درس جدیتر و کاریتری به جنگ‌افروزان منطقه، مخصوصاً بعثیهای عراق و حامیان آنها بدهیم، و ان‌شاءاللَّه این منطقه را به صلح و امنیتی که نیاز دارد برسانیم.

 در خاتمه اولاً از حضور نیروهای رزمنده‌ای که از هلال احمر و وزارت راه و ترابری، امروز (دیروز) عازم جبهه هستند و در این مراسم باشکوه ما حضور دارند و اینجا را مزیّن کرده‌اند تشکر می‌کنم، و برای اینها و همه رزمندگانمان از خداوند تقاضای موفقیت، سلامت و پیروزی می‌کنم. و برادران و خواهران خود را به تقوا و عمل به وظایف دینی و مراعات اخلاق اسلامی که بزرگترین سرمایه برای حرکتهای خود در زندگی است تأکید می‌کنم.

اَعُوذُ باللَّهِ مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجیمِ

بسْمِ‌اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم

قُلْ هُوَاللَّهُ اَحَدٌ/ اَللَّهُ صَمَدٌ/ لَمْ یَلِدْ وَلَمْ یوُلَدْ/ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُواً اَحَد.