نماز جمعه تهران به امامت آیت الله هاشمی رفسنجانی
خطبه اول بسْمِاللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم اَلْحَمْدُللَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ وَالصَّلاةُ وَالسَّلامُ عَلی رَسُولِ اللَّهِ وَ عَلی آلِهِ الْأَئِمَّةِ الْمَعْصوُمینَ. أعُوذُ باللَّهِ مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجیم »اِعدلُوا هُوَ اَقْرَبُ لِلتَّقْوی«. قبل از شروع صحبتم، از این احساسات گرم و عواطف پرشور و روحیههای انقلابی و ایثارگرانه ملت بزرگوارمان و شما حضار محترم تشکر میکنم و برای چندمین بار از اینکه بتوانم این محبتها را با تعبیری سپاسگزاری نمایم، ابراز عجز میکنم و فقط عرض میکنم که بنده و سایر همکارانم، خودمان را قابل این همه محبت و لطف نمیدانیم؛ ولی شما روی تشخیص و نظر خودتان محبت ابراز میکنید و ما هم ساکتیم. این هفته نیز به خاطر فراوانی مسایل روز و آمادگی افکار جامعه برای شنیدن مطالب مربوط به جنگ و پیروزیهای رزمندگان، مقتضی نمیدانم که بحث عدالت اجتماعی را که یک بحث علمی، فنی و اجتماعی است، مطرح کنم و لذا هر دو خطبه را درباره مسایل روز بحث میکنم. قبل از شروع بحثم، مسأله تقوا را مطرح میکنم که ما معتقدیم همه این موفقیتها مرهون تقوا است و روحیه خدا ترسی و خداجویی و ملکه حفاظت برانجام وظایف و ترک محرّمات تعریف تقوا است و این مسأله سرمایه این انقلاب، نظام و زندگی ماست. فرد متّقی و جامعهای که براساس تقوا زندگی میکند، هیچ وقت احساس شکست نمیکند. کسی که رابطه خودش را با خدا اصلاح کند که تعبیر عملیاش همان تقوا است، هیچ وقت پشیمان نمیشود. اگر پیروز شود، در راه خدا پیروز شده و اگر به هدف دنیاییاش هم نرسد، چون رابطهاش با خدا درست است و برای او کار کرده، باز هم پیروز است و لذا من به رزمندگان و همه مردم تأکید میکنم که سعی کنند در زندگی و معیارهای قضاوت، برخورد، اخلاق، معاشرت، کسب و کار و انجام مسؤولیتشان، این روح تقوا را حفظ کنند که تا این سرمایه در میان ما باشد، ما شکست نخواهیم خورد. مسألهای که لازم است مطرح شود، مسأله پیروزیهای سیاسی است که جمهوری اسلامی در دهه فجر از طریق حضور مردم در صحنهها و خلق این صحنههای باشکوهی که هم دوستان و هم دشمنان ما را در دنیا تحت تأثیر قرار داد، کسب کرد. هم آن حماسه لشکرهای احتیاط قدس که حتی ما خودمان که از اول در جریان آن بودیم، به این اندازه امیدوار نبودیم و فکر میکردیم مثلاً 250 لشکر از نیروهای مردمی آماده مانور میشوند، ولی در عمل از 400 لشکر نیز گذشت. این نیروها کسانی بودند که یک بار و چند بار به جبهه ها اعزام شده بودند و در لشگرهای احتیاط قدس نام نویسی کرده بودند و اگر روزی فرمان رهبری و فرماندهی کل قوا صادر شود، اینها همه در مدت کوتاهی در میدان جنگ حاضر میشوند. و اگر شما بدانید که موفقیتهای چشم گیر عملیات »والفجر 8« را مثلاً حدود 10 تا 13 لشگر به ثمر رساندند، میتوانید توجه کنید که اگر این 400 لشگر وارد میدان شوند، چه خواهند کرد و چه قدرت عظیمی در دنیا هستند! تازه توان ما بیش از این میزان است!! این حرکتی بود که در دنیا مطرح شد؛ گرچه دشمنان اسلام در گوششان پنبه گذاشته بودند که صدای شعارهای رزمندگان را نشنوند و چشمهایشان را بسته بودند که این صحنههای پرشکوه (و وحشتناک برای کفر جهانی) را نبینند! رسانههای گروهی دنیا که خبرهای کوچک و بیاهمیت دنیا را در رسانههایشان منعکس میکنند، از این حرکت بزرگ چیزی نگفتند و یا کم گفتند، اما خبرش را شنیدند و چشم و گوش آنها اگر برای دیگران وسیله انتقال نشد، برای خودشان معبر خوبی بود و مطّلع شدند[t1] که در ایران بعد از 5 - 6 سال جنگ چه خبر است. مهمتر از آن راهپیمایی مردم ما در روز 22 بهمن بود. همان طور که خودتان میدانید، امسال تبلیغاتی برای شرکت مردم در راهپیمایی سالگرد پیروزی انقلاب وجود نداشت. یکی دو دعوت از طرف مسؤولین شد و در آن از مردم خواسته شد آنهایی که نظام را قبول دارند، در راهپیمایی شرکت کنند و ابراز وجود نمایند. مردم به تشخیص خودشان وارد آن صحنه شدند و هیچ کس فکر نمیکرد بعد از 7 سال، طراوت انقلاب و روحیه شاداب مردم برای اسلام تا این اندازه چشمگیر باشد. دشمنان شما که درباره حضور مردم ما در صحنه حرف نمیزنند، در مخابره خبرها تعداد مردم را در تظاهرات تهران بین 2 تا 4 میلیون نفر تخمین زدند. خبرگزاریهای غربی سعی میکنند تعداد راهپیمایان را 110 آن چه که هست، قلمداد کنند. آنها تظاهرات روز قدس را 500 هزار و یا صدها هزار نفر اعلام کردند و نمازهای جمعه شما را که تا انتهای خیابان بلوار، نیروی مردم به صورت متراکم وجود دارد، دهها هزار نفر اعلام میکنند؛ ولی همینها تعداد شرکت کنندگان در راهپیمایی روز 22 بهمن را در تهران بین 2 تا 4 میلیون نفر ذکر کردند. صحنههایی از راهپیمایی مردم در شهرستانها که از تلویزیون پخش شد، در برخی از جاها واقعاً حیرتانگیز بود. مثلاً، شهر سنندج که یک روز دژ ضدانقلاب و امید استکبار جهانی بود و آنها آن جا را پایگاه ضدانقلاب اسلامی تصور میکردند، وقتی من صحنه راهپیمایی آن جا را دیدم، گریهام گرفت که خدایا! این مردم در زیر رگبار این همه تبلیغات گمراهکننده، چقدر باشعورند که به حق توجه کرده و خودشان را با مسیر اسلام توجیه کردهاند. این حرکت و این حضور گسترده مردم در صحنهها و اظهار حمایت از انقلاب و اظهار وفاداری نسبت به امام و رزمندگان و حمایت از جنگ، زبان دشمنان ما را بسته است. شماها، به طور عموم، خیلی با اظهارات دشمنان ما سر و کار ندارید؛ کمی از آنها پخش میشود. ما که گزارشهای مربوط را میخوانیم و میبینیم، درست احساس میکنیم که دشمنان ما که از مشکلات ایران، نارضایتی مردم، مشکلات انقلاب و به بنبست رسیدن آن حرف میزدند، در دهه فجر خفه شدند. البته ممکن است بعداً زبان در بیاورند! ولی الان دیگر خجالت میکشند که این حرفها را بزنند. ما در روابط خود با دنیا میفهمیم که استکبار دارد در مقابل اسلام و جمهوری اسلامی خضوع میکند و ما برای خضوع آنها هیچ اعتباری قایل نیستیم. آنها هیچ وقت بدون طمع کاری نمیکنند. مسأله این است که وفاداری مردم در دهه فجر و همزمانی این مسأله با پیروزیهای رزمندگان ما و نهایت حمایتی که مردم از جبههها کردند (در شرایط جنگ وقتی 1000 کامیون از یک استان به عنوان حمایت به طرف جبههها حرکت کند) برای کسانی که نمیتوانند این مردم را درک کنند، قابل تصور نیست. این هزار کامیون حامل چه کالاهایی بود و توسط چه کسانی تأمین شد؟ شامل چیزهایی بود که مردم در صف میایستند، میگیرند و یا از طریق کوپن آنها را میخرند و همینها را با کامیونهای خود به جبههها ارسال میکنند. این مجموعه، بسیار زیبا و تقویتکننده جبهه حق و شکننده جبهه باطل است که من خاضعانه به عنوان یک مسؤول در این کشور، از شما ملت بزرگوار و فداکار و ایثارگر و باشعور و کسانی که درست مسیرشان را تشخیص میدهند و در راهشان اشتباه نمیکنند، تشکر میکنم و امیدوارم خداوند، حق این ملت را در دنیا و آخرت آن طوری که شایسته است، با کرم و فضل خودش عنایت فرماید! حادثه تلخی که ما دیروز داشتیم و در این خطبه راجع به آن صحبت میکنم، مسأله جنایت زشت و وحشیانه صدام نسبت به مسافرین یک هواپیمای مسافربری است. گرچه این از اشتباهات عمده صدام است، برای ما هم تلخ است. هر جنایتکاری که اشتباه میکند، اگر دودش به چشم خودش هم میرود، بالاخره ذائقه عده زیادی را هم تلخ میکند. اشتباه صدام و نادانی حزب بعث و حامیانش این بود که در شرایطی که نیازمند به افکار عمومی دنیا بودند و میتوانستند با مظلومنمایی دروغ و ریاکارانه از دنیا لااقل یک کمک لفظی بگیرند، خودشان را با انجام چنین جنایتی در دنیا مطرح کردند. زدن هواپیمای مسافربری در هیچ جای دنیا و به هیچ شکلی قابل قبول نیست؛مردم بیسلاحی را که در میان آسمان و زمین پرواز میکنند، میشود با یک گلوله ساده هم از پای در آورد! (هواپیمایی که اگر یک کبوتر هم در فضا با او برخورد کند و یا یک تگرگ بزرگ به او بخورد، سرنگون میشود) با موشک با آن مواجه شدن، نه قدرت است و نه جنگ و نه شهامت! جنایتکارانهترین حرکتی که میشود تصور کرد، همین است. آنها با دو موشک و یک رگبار مسلسل به هواپیمای کوچک مسافربری ما حمله کردند و هواپیما را ساقط کردند. در میان مسافرین هواپیما 8 نفر از نمایندگان بزرگوار مجلس بودند که هر کدام آنها در حوزه انتخابیه خود و در جامعه به عنوان یک شخصیت محبوب و مطلوبی زندگی میکردند که خدا میداند این مسأله در قلوب آشنایان آنها چه اثری میگذارد. عدهای از قضات محترم ما، روحانیون بزرگوار و جمعی از افرادی که صرفاً برای کارهای انسانی به جنوب میرفتند و حرکت نظامی در آنها نبوده است، جزو مسافرین این هواپیما بودند. همچنین نماینده امام در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، برادر عزیزمان حجتالاسلام محلاتی که از روزهای اول انقلاب جزو یاران این انقلاب بود نیز جزو مسافرین هواپیما بوده است. همه اینها بر اثر سقوط آن شهید شدهاند. صدام از انجام این جنایت چه چیزی به دست میآورد؟ مثلاً فکر میکند که در ایران اینها نیروی جایگزین ندارند؟! وقتی عراقیها شکست میخوردند، اگر یادتان باشد، معمولاً این طوری بوده، در عملیات فتحالمبین، بیت المقدس و سایر عملیات وقتی شکست میخوردند، یک جنایتی مرتکب میشدند؛ یا بمب در نمازجمعه و یا در راهآهن منفجر میکردند و یک کاری میکردند تا آن حالت شکست و ذلت نیروهای خود را تحت الشعاع قرار دهند. اما آدم نادان این طوری عمل میکند!! الان در شورای امنیت مسأله جنگ و مسایل دیگر مطرح است. من نمیدانم که شورای امنیت چگونه میخواهد با این مسأله برخورد کند! شورای امنیت به تقاضای کشورهای مرتجع عرب تشکیل جلسه داده است. آنها شورای امنیت را به تشکیل جلسه برای بحث و بررسی در مورد ورود ما به خاک عراق دعوت کردهاند. من نمیدانم که شورای امنیت آمادگی دارد برای همیشه آبرویش ریخته شود! الان یک نقطه تاریخی است و لحظهای است که سرنوشت این شورا را در آینده زیر نظر خواهد گرفت. شورای امنیت، با این جنایتکاری که با هواپیمای مسافربری این گونه برخورد میکند، چه برخوردی خواهد کرد؟ اینهایی که قبلاً هواپیمای وزیر خارجه الجزایر را ساقط کردند و شورای امنیت چیزی نگفت. اینهایی که بارها اسلحه شیمیایی و سمّی به کار بردند که تا دیروز یا امروز، عمر استفاده از اسلحه شیمیایی برای رژیم عراق دو ساله میشود (از دو سال پیش عراقیها از بمبهای شیمیایی استفاده کردند و همیشه در عملیات به کار بردهاند). اینهایی که شهرها و مردم غیرنظامی را با موشک و بمب مورد حمله قرار دادند. اینهایی که کشتیها و راههای دریایی را - تا آن حد که میدانید - ناامن کردند، اینهایی که محیط زیست را آلوده کردند و هیچ اصلی از اصول بینالمللی را مراعات نمیکنند و آنهایی که اصلاً مسؤول این جنگ هستند و با تجاوز خودشان این جنگ را شروع کردند؛ شورای امنیت تا به حال در مقابل اینها حرفی نزده است!! امروز یک مسأله مطرح است و آن این است که ایران برای گرفتن حقوقش (که هیچ یک از مجامع بین المللی درباره احقاق حق و اجرای عدالت حرف نزدهاند) خودش دست به کار شده و شورای امنیت هم تشکیل جلسه داده است. ما تا به حال از شورای امنیت و سازمان ملل خیری ندیدهایم! این اواخر دبیرکل سازمان ملل یک اظهار نظری کرد که برای ما قابل توجه بود، اما مسأله به همین جا ختم نمیشود. شورای امنیت باید در تاریخ لااقل - اگر وجدان واقعیاش هم این را نمیخواهد - برای آبروی این نهاد، امروز فکری بکند. ببینیم که این شورا در مقابل این همه جنایت چه خواهد کرد؟ ببینیم این سقوط هواپیما و شهدای روحانی و نمایندگان مردم و قضات برای چهرههایی که در شورای امنیت جمع شدهاند، مطرح هستند یا نیستند؟ ما منتظر آنها خواهیم ماند! اگر شورای امنیت مثل گذشته غیرعادلانه برخورد کند، ما وظیفهمان را بهتر خواهیم فهمید و آن وقت بیشتر میدانیم که چگونه باید برخورد کنیم. شورای امنیت الان در مقابل دوراهی قرار گرفته است: یک طرف ملتها و عدالت خواهان قرار دارند و در طرف دیگر طاغوتها و گردنکشان دنیا. معمول شما (شورای امنیت) این بوده که گردنکشان دنیا را ترجیح میدادید، ولی حالا از حرکت انقلاب اسلامی ما باید بفهمید که اگر ملتها درست رهبری شوند، قدرتشان از طاغوتها و گردن کلفتها بیشتر است و شما برای همیشه ملتها را از خودتان مأیوس نکنید! من در پایان این خطبه بار دیگر به ملت عزیزمان و همه خلقهای عدالت خواه و آزادیخواه دنیا اعلام میکنم که جمهوری اسلامی، راهی را که برای خودش انتخاب کرده؛ راه حق و راه مبارزه با ستم و مطالبه حقوق مردم و عدالت است و آن را ادامه خواهد داد و هر مقداری که جنایت استکبار جهانی بیشتر شود، ملت ما در کارش جدیتر میشود که وظیفه سنگینتری دارد و مقاومت و ایثارش هم بیشتر خواهد شد. »اَعُوذُ باللَّهِ مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجیمِ/ بسْمِاللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم/ »قُلْ هُوَ اللَّهُ اَحَدٌ/ اَللَّهُ الصَّمَدُ/ لَمْ یَلِدْ وَلَمْ یوُلَدْ/ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُواً اَحَد«. خطبه دوم بسْمِاللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم اَلْحَمْدُللَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ، وَالصّلوةُ وَ السَّلامُ عَلی رَسُولِ اللَّهِ وَ عَلی عَلیٍّ أَمیرِالمُؤْمنینَ وَ عَلَی الصِّدّیقة الطّاهِرة وَ عَلی سبْطِیِ الرَّحْمَةِ الْحَسَنِ وَالْحُسَیْنِ وَ عَلی عَلیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ مُحَمَّدبْنِ عَلیٍّ وَ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ موُسَی بْنِ جَعْفَرٍ وَعَلیِّ بْنِ مُوسی وَ مُحَمَّدبْنِ عَلیٍّ وَ عَلیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ وَالْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ وَ الْخَلَفِ الْهادی الْمَهْدی(عج). خطبه دوم من درباره عملیات والفجر 8 و مسایل جنگ خواهد بود. تاکنون تفسیر جامعی از عملیات و مقدمات و کارهایش و همچنین مسایل اجرایی آن و نتایج این عملیات از طرف بنده انجام نگرفته است. برادران و دوستان دیگر مطالب فراوانی فرمودند و ممکن است بعضی از مطالب من هم برای شما تکراری باشد، اما فکر کردم یک کلیاتی درباره این عملیات و وضع کلی جنگ با مردممان در میان بگذارم. به نظر میرسد که جنگ به آن مقطعی که حالت داغی خودش را باید بگیرد و سرنوشت مسایل و منطقه را مشخص کند، رسیده باشد یا در آستانه این مرحله باشیم. عملیات والفجر 8 پیش در آمد خوبی برای این مرحله است. گرچه خود این عملیات متکی به یک دوره چند ماهه و مسایل سیاسی، اجتماعی و نظامی بود که در منطقه واقع شد و خود ملت ما از پایههای اصلی پیش آمدن چنین وضعی بودند. در این عملیات از لحاظ زمانی و از لحاظ مکانی و از لحاظ شرایط و مقدمات، چند نکته اساسی را باید مورد توجه قرار داد. از لحاظ مقدمات، یک نکته بسیار مهم که از دستاوردهای این حمله است، خنثی کردن قدرتهای جاسوسی دنیا و منطقه و داخلی است که این بسیار قابل توجه است و بیشتر از خود موفقیتهای نظامی باید روی آن حساب کنیم. شماها میدانید که الان چندین ماهواره در فضا در حال پرواز است و هر ماهوارهای روزانه چند بار این دنیا را دور میزند و دوربینهای این ماهوارهها آن قدر دقیق از زمین عکس میگیرد که تمام شرایط زمین را میتواند منعکس کند. عکسهای ماهوارهای دیدنی است! هر چه ببینند در عکس نشان میدهند. حتی یک بوته کوچک روی زمین و سنگهای کوچک را نشان میدهد. گودالهای چند سانتی را مشخص میکند؛ گیاهها، کویرها، درختها، باتلاقها، آدمها، ماشینها، حتی میگویند اگر دقت شود، شماره ماشینها را هم نشان میدهد. این مقدار عکسهای ماهوارهای دقیق است! آمریکا تعداد زیادی از اینها را در اختیار دارد و دستگاه جاسوسی آمریکا این اطلاعات را مستقیم و یا غیرمستقیم در اختیار حزب بعث قرار میدهد که در جنگ علیه ما استفاده بکند. این یک موضوع. موضوع دیگر آواکسهای عربستان سعودی است که در نزدیک فضای ما پرواز میکنند. آنها منطقه جنوب را به خوبی میپوشاند، تمام حرکتهای رزمندگان ما در منطقه جنوب را، رادارهای آنها میگیرد و تحقیقاً در اختیار عراق قرار میدهد. عراق مدعی است که از جاسوسانی در ایران استفاده میکند و کسانی را ما میدانیم مثل سلطنتطلبها، خلق عرب در خوزستان، منافقین و سایر افرادی که اسم اسلامی هم روی خودشان گذاشتهاند و سایر جریانهای این جوری که الان دربست مزدور استکبار جهانی و حقوق بگیر هستند. همین الان منافقین مأموریتشان این شده است که این قضیه هواپیمای کشوری را که عراق زده، به یک صورتی لوث کنند که در دنیا ما نتوانیم استفاده تبلیغی از آن بکنیم. اینها، این قدر جنایتکارند!! این مجموعه اطلاعاتی دشمن، دست اندرکار است که ما هر جا خواستیم عملیات انجام دهم، کشف کند و به عراق بگوید. شما فکر کنید یک عملیاتی از این نوع عملیاتی که انجام شد که عده زیادی نیروی مسلح را باید ببرد در جبهه و آنها را تدارک کند، مهمات میخواهند، اسلحه، توپخانه، تانک، بلدوزر، لودر، توپهای ضدهوایی و تدارکات غذایی میخواهند. (صحبت صدنفر و هزار نفر نیست، صحبت صدها هزار نفر است) اینها باید در یک نقطهای متمرکز بشوند تا در لحظه معیّنی به صف دشمن حمله کنند. چگونه میشود اینها تدارک بشوند و با این همه تشکیلات جاسوسی که به نفع عراق کار میکند، عراق نتواند مطلب جدی از آن درک کند؟ موفقیت گمراه کردن چشمهای جاسوسی دنیا که از دستاوردهای این عملیات بود، از افتخارات بسیار بزرگ رزمندگان ماست که حفاظت اطلاعات جنگ توانست در این مرحله این کار را بکند. امروز تحقیقاً ماهوارهها شکست خوردهاند، جاسوسهای بین المللی شکست خوردهاند، جاسوسهای داخلی شکست خوردهاند و باید در مسایل خودشان تجدید نظر کنند! تمامشان آن قدر گمراه بودند که وقتی نیروهای ما به صف دشمن حمله کردند، آن افسرانی که برای بازرسی سنگرها آمده بودند و همان جا اسیر شدند، اعتراف کردند که اعترافات آنها را در صدا و سیما شنیدید، اینها گفتند: ما آن قدر غافل بودیم که یک مقداری از توپهای اینجا را فرستادیم برای جاهای دیگر که فکر میکردیم آن جاها جنگ است! به نیروهایشان در همان شب مرخصی داده بودند و خود افسری که اسیر شده بود، گفته: مرخصی خودم را نوشته بودم که 24 ساعت دیگر از این جا بروم! این حرکت خیلی چیزها را فهماند؛ استکبار را مأیوس کرد که خیال میکرد در ارتش ما، در سپاه ما، در بسیج و در مردم پشت جبهه ما نفوذ دارد! تمام عوامل جاسوسی که عمری مزد گرفته بودند و جاسوسی کرده بودند، الان باید به استکبار جهانی جواب بدهند که کجا بودند که این کار انجام شد!! از طرفی ما یک اطمینان نیرومندی به فرماندهانمان، مسؤولان جنگمان و بسیاری از کسانی که در جریان این جنگ بودند، پیدا کردهایم. اینها مدتهاست مطّلع هستند که چه کار میخواهد بشود و سلامت اینها برای ما، با این عملیات و با این غافلگیری که انجام گرفت، تضمین شد. این یک دستاورد بسیار با ارزشی قبل از این حرکت است. یک بخش هم از اهمیت خود عملیات عرض میکنم، بعد دستاوردهای این عملیات را خدمت شما میگویم. این عملیات واقعاً مشکل بود؛ یعنی، جزو مشکلترین حملههای دنیاست. با کیفیتی که بود، اولاً حمله آبی - خاکی است و امروز حملههای آبی - خاکی متکی به مدرنترین تسلیحات دنیاست که فقط در اختیار دو سه قدرت دنیایی است (بقیه چیزهایی دارند؛ دست سوم و چهارم و از رده خارج شده) این عملیات آن هم از طرف ملتی انجام شد که مورد بایکوت دنیاست و حتی آن اسلحههای ابتدایی آبی - خاکی که در اختیار دارد، به خاطر بایکوتی که هست، نمیتواند آن کارایی لازم را داشته باشد و بیشتر متکی به نیروهای مردمی و ابتکارات مردم و همین نیروهای بسیجی، همین راهیان کربلا است که آنها خیال میکنند سربازان تعلیم ندیده هستند. یک قسمت این عملیات را در نظر بگیرید، این رودخانهای که ما عبور کردیم، شط العرب و یا اروندرود، معدل عرضش در این نقطهای که ما رفتیم، 1000 متر است. بعضی جاها 1800 متر؛ یعنی حدود دو کیلومتر و بعضی جاها کمتر، 600 - 700 متر. مثل رودخانه کرج، آب به صورت عادی نیست که شما دارید میبینید که مثلاً آب به صورت عادی در حال عبور است، این جوری نیست. یک رودخانهای است متصل به دریا و جزر و مد دریا در آن بسیار فعال است. در یک شبانه روز، چهار بار جزر و مد در این رودخانه فعال است (6 ساعت جزر و 6 ساعت مد، دوباره 6 ساعت جزر و بعد 6 ساعت مد) و در حالت جزر، آب با سرعت خیلی زیادی از بالا به پایین میآید و در حالت مد با سرعت زیادی آب به طرف بالا میرود و فقط در فاصله جزر و مد یک سه ربع ساعتی آب ساکن است. در شرایط مد، عرض رودخانه دو برابر شرایط جزر میشود؛ چون آب بالا میآید. وقتی جزر میشود، آب از دو طرف پایین میآید و حدود 150 - 100 متر دو طرف رودخانه، باتلاق و لجنزار میشود که هیچ کس نمیتواند از آن جا عبور کند. اطراف این رودخانه (هم طرف ما و هم طرف عراق) نخلستان است و این نخلستانها با همین جزر و مدها آب میخورند. در شرایط عادی عبور کردن از این نخلستانها برای آدمهای معمولی کار بسیار مشکلی است؛ چون قدم به قدم جوی است و جویها پر از لجن است که در آن آب هم در رفت و آمد است. در شرایط عادی و روز اگر به شما بگویند بیایید مثلاً 2 کیلومتر در این نخلستانها بروید، بسیار کار دشواری است. در طرف خود ما این جا که منطقه نظامی نبوده، اصلاً جاده نیست و مخصوصاً مردم آبادان میدانند که پشت نخلستانها کویر است و وقتی که مقدار کمی باران میآید، آدم نمیتواند روی این زمین راه برود، چه برسد به اینکه با یک »خودرو« بخواهد راه برود. سه کیلومتر، چهار کیلومتر این طرف نخلستان است و بعد طرف دشمن آن سدّ خیالی که صدام این دو سه ماه اخیر روی آن مانور داده بود. 500 کیلومتر سد ساختهاند و گفتهاند این سد یأجوج مأجوج است و هیچ کس نمیتواند از آن عبور کند! واقعاً خرج کردهاند؛ چیز عجیبی است! اگر انسان بداند چقدر خرج کردهاند. حدود 500 کیلومتر تمام منطقه را سنگرسازی کردهاند و اکثرش را با بتون و با کیسههای شن، لب آب را از نقطه فاو تا اَلعماره دیوار کشیدهاند! (خیلی راه طولانی است) پشت این را از دو سه ردیف نخل که عبور میکند، 300 کیلومتر نخلها را کندهاند (حدود 500 کیلومتر ضربدر 300 متر) نخلهای مردم را از ریشه در آورده و زمین را صاف کردهاند به خاطر اینکه نیروهای زرهیشان بتواند آمد و رفت کند. فاصله سنگرها 35 متر تا 50 متر است. حالا ما معدل را 50 متر بگیریم. یک سنگر است که در آن سرباز مستقر است و بالای این سنگر به طرف رودخانه تیربار گذاشتهاند و جلوی سنگر در آب سرتاسر یک ردیف سیمخاردار است، بعد از این سیم خاردار، ابتکار جدیدی به کار بردهاند (که فکر میکنیم یا ابتکار اسرائیلیهاست و یا آمریکاییها و نمیدانم اصل ابتکار از کجاست! یک چیزی به نام »خورشیدی«، شاید تا حالا در فیلمها که نشان دادهاند، دیده باشید). آمدهاند با میلهای آهن که طولشان 1/5 متر است، به اندازه قد انسان متوسط هشت پر درست کردهاند، وسط اینها را به صورت خورشید به هم جوش دادهاند که شعاعش را پخش میکند. گِرد روی زمین و در آب پایههای آن را محکم کردهاند؛ یعنی دیوار یک متر و نیمی از این هشتپرها. دوم سیم خاردار و سوم آن سنگرهایی که عرض کردم، پشت سنگرها میخورد به آن جاده 300 متری که روی آن نیروی مکانیزه باید باشد و بعد یک ردیف خاکریز. وقتی که از 3 کیلومتری این نخلستانها عبور بکنیم، پشت آن یک خاکریز دیگر است که نیروهای اصلی عراقی هم پشت آنها متمرکز هستند که اگر ما خط را شکستیم، آنها از آن جا جلوی ما را بگیرند. بعد که بالاتر میرویم، مراکز ضدهواییهاست که قدم به قدم تپههای 3 متری درست کرده و بالای اینها کار گذاشته بودند. آن چنان آن جا را محکم کرده بودند که بزرگترین ارتش دنیا هم آن جا را نمیتواند بگیرد. آن طرف آب هم که طرف خودشان (یعنی طرف کویت بود)، در فیلم اگر دیده باشید، میلههای آهنی کجی را کار گذاشته بودند که ما از پشت با نیروهای دریایی نتوانیم حمله کنیم. رادارهای »رازیت« که فرانسه در اختیار اینها گذاشته، در این سنگرهاست و این رادارها تا شعاع چند کیلومتری، حرکت انسان را میگیرد و خبر میدهد. حالا این استحکامات چگونه شکست؟ این طور هم نیست که این آب که عرض کردم، در اول و آخر رودخانه یک جور باشد. گاهی هست که اول رودخانه جزر است و آن جا هنوز مدش ادامه دارد (چون وقتی آب فرو میرود، تا وقتی بالا برود، دو سه ساعت طول میکشد). در 25 کیلومتر از این منطقه در مدت مثلاً یک ربع ساعت، نیروهای ما همه این سدّ را شکستند و یکدفعه این سنگرها را فتح کردند و به صورت هجومی به طرف جنگلها و نخلستانها جلو رفتند. اولین لحظهای را که آن جا زده شد، در نظر بگیرید؛ یعنی وقتی در اولین سنگر صدای انفجار بلند شد، همه میفهمند و غافلگیری تمام میشود. به گونهای باید این حمله اتفاق میافتاد که همه سنگرها با هم مورد هجوم قرار میگرفتند؛ چون اگر 5 تا 10 دقیقه اختلاف بود، بقیه میفهمیدند و آماده میشدند. در تاریکی شب این بچههای شما، همین راهیان کربلا که مسؤولیت این هجوم را به عهده داشتند، برنامهریزی کردند و در یک لحظه معیّنی با رمز یا زهرا(س) که نشان داده شده، همه با هم حرکت کردند و این سد غیر قابل نفوذ را شکستند، موانع را به کنار زدند، سیمهای خاردار را پاره کردند، سنگرها را تصرف کردند و قبل از اینکه دشمن بخواهد آماده دفاع شود، این نیروهای عظیم در داخل نخلستانها به طرف جلو حرکت کردند و پشت سرشان نیروهای سنگین، بولدوزر، لودر و تانک از آب عبور کرد و اینها را برای زدن خاکریز تحت حمایت گرفت. وقتی چهار ساعت از شب رفته و هوا میخواهد روشن شود، اینها خاکریزهای دشمن را فتح کرده بودند و پشت خاکریزهای دشمن با دشمن میجنگیدند. حالا دنیای استکباری، آنهایی که مغز نظامی هستند، آنهایی که فکر میکنند دانشکده جنگ و انواع جنگها را دیدهاند، بیایند قضاوت کنند!! البته بعضیهایشان مجبور شدند اظهار تعجب کنند. آن شقیترینشان هم اعتراف کرد که ایران قدرت عجیبی را از خودش نشان داده است. واقعاً هم نیروهای ایران قدرت عجیبی دارند. با این قدرتی که امروز نیروهای اسلام نشان دادند، این خط را شکستند. این خط مثل خط »بارلو« و »ماژینو« نبود، خیلی نیرومندتر بود! و وسیله شکستن هم مساوی نبود. نیروهای پیاده و آن هم همین راهیان کربلا؛ اینها کسانی هستند که در کارخانهها کارگر هستند و یا در مزرعهها بیل میزنند و یا در مدرسهها درس میخوانند و یا دانشجو هستند و یا طلبهاند و کسانی نیستند که دورههای جنگ آن جوری دیده باشند، یا از نیروهای متخصص کمک میگرفتند. اما این نیروها، با آموزشی که برای جنگ در نخلستان و عبور از آب دیده بودند و در شرایطی که همیشه در استتار بودند (چون دشمن نمیبایست این مسایل را میفهمید)، از این سدّ عظیم و آن قدرت جهنمی که اینها ترسیم کرده بودند، عبور کردند. با وجود این سد و قدرت این رادارها و ماهوارهها، پیروزی ما، آن قدر برای دشمن غیر قابل تصور بود که بعد از سه چهار روز آمریکاییها چون فکر نمیکردند در محاسبهشان چنین توفیقی برای ما پیش بیاید، حاضر به اعتراف واقعیتها نبودند. فکر میکردند شاید اینها شکست خوردند، برگشتند! اصلاً نپذیریم که ماهوارهمان کور شده است! امیدوار بودند که چنین وضعی پیش بیاید، این اهمیت عملیات بود. حالا قسمت بعدش: وقتی نیروهای زرهی دشمن میآید، ما نیروی زرهیمان آن طرف نبود، نیروی پیادهمان آن طرف بود. تعداد کمی تانک عبور دادیم، تانکهای دشمن را گرفتیم و نیروی پیاده در مقابل قویترین نیروهای زرهی دشمن قرار گرفت. لشکرهایی که اینها را معمولاً پشت خط، همیشه قوی و نیرومند، آماده نگه میدارند برای چنین لحظاتی، همه آمدند و یکی پس از دیگری در مقابل نیروهای پیاده ما شکست خوردند و یا مضمحل شدند. و اما آثار قضیه و آثار سیاسی و مسایلی که این جا هست: خود زمان اولاً، برای ما انتخابی بود؛ یعنی زمان تحمیلی برای ما نبود. با شرایطی که پیش آورده بودند (مسأله نفت و آن فشاری که قبلاً روی خارک و خطوط نفتی ما وارد آورده بودند و بعد تهاجمی که در اوپک کردند و همکاری مزوّرانه و خائنانه بعضی از اعضای اوپک با قدرتهای صنعتی تا از طریق پایین آوردن قیمت نفت، کمر کشورهای اسلامی را بشکنند و تهاجم شدیدی که شروع کرده بودند) این زمان برای ما مهم بود. مسأله دیگر، انتخاب زمان این حمله با توجه به مکان حمله بود. این حمله اگر مثلاً در غرب یا مقابل بغداد میشد، این معنا را نداشت. معنای این حمله با توجه به زمان، همین بود که همین جا بشود. اگر 5 کیلومتر هم بالاتر میشد یا 100 کیلومتر آن طرفتر میشد، این معنا را نداشت، معنای حمله همین جا بود. انتخاب زمان برای ما به خاطر این بود که در مقابل این تهاجمی که از سوی دشمنان علیه اسلام و مسلمین و کشورهای ضعیف شروع شده، ما یک قدرتی نشان بدهیم تا برای مبارزاتی که از همین حالا باید شروع کنیم و برای شکستن این توطئه عمیق استکبار جهانی که قصدش ضربه زدن اقتصادی به کشورها و ضرب شست نشان دادن به ملتهاست، پشتوانه روحی باشد. ما این حرکت را از لحاظ زمان انجام دادیم، یک قسمتی از آن هم مربوط به والفجر بود که همراهی رزمندگانمان با ملتمان بود. اما از لحاظ مکان، انتخاب این مکان بسیار معنا دارد. اولین معنای آن مسأله شط العرب است. شما میدانید بهانه شروع جنگ شط العرب بود. اختلاف اساسی عراق با ایران مسأله شط العرب بود. شط العرب از سوژههای آغاز جنگ است و معنای این انتخاب این است که همین جا باید توی سر صدام بخورد و آن چه که وسیله شروع جنگ بوده، باید وسیله شکست متجاوز هم باشد. این مکان، سمبلیک انتخاب شد. دلیل دوم این انتخاب، شرارتهای اخیر عراق در خارک بود. مناسبترین نقطه ضربه متقابل برای اینها همین نقطه بود که حالا با تکمیل عملیات، مطلب بهتر روشن میشود. آن جایی که باید به اینها ضربه میزدند که جواب خارک باشد این جاست و شروع شده است و مسأله سوم خود خلیج فارس بود. اینها دو، سه سال است که دارند در خلیج فارس شرارت میکنند و عامل شرارت، همکاری نیروی دریایی و نیروی هوایی عراق است. نیروی دریایی عراق با تکمیل این عملیات دستش به طور کلی از دریا قطع میشود. عراق دو معبر برای ورود به دریا دارد: یکی شط العرب است (اروند رود که از طریق بندر بصره به فاو میآمدند که یک طرف آن ما بودیم. این به خاطر جنگ بسته شده است و از آن استفاده نمیشود) معبر دوم آنها خور عبداللَّه است (که اخیراً لایروبی کردهاند، قبلاً فعال نبوده است) که به امالقصر منتهی میشود. از امالقصر، از این آبراه بیرون میآیند و وارد دریا میشوند. ما حالا در لبه خور عبداللَّه رفتیم، یعنی حدود 25 تا 35 کیلومتر در ساحل خور عبداللَّه، ما هستیم. طبیعی است وقتی که ما در ساحل خور عبداللَّه باشیم، کشتی عراق در مقابل گلوله توپ و تانک ما و موشک ما نمیتواند از آن جا عبور کند. ممکن است الان دزدانه، شبها یک قایقی عبور کند، اما این استفاده از دریا محسوب نمیشود که جلوی این را هم خواهیم گرفت و در آینده به طور کلی دست عراق از دریا قطع خواهد شد و قطع شدن دست یک کشور از دریا خیلی مهم است. (الان ملت ما روی این مسأله توجیه نشدهاند که ارزش آن را بدانند) عراق تنها راهی که به دنیای آزاد - به بیرون از خودش - دارد و مستقل است، همین جاست؛ همین تنگه است. از جنوب باید از کشورهای همجوار، یعنی کویت یا عربستان استفاده کند. از غرب باید از اردن، سوریه، اسرائیل، لبنان و غیره بگذرد تا خودش را به جایی برساند. از شمال باید از ترکیه عبور کند. از شرق هم که ما هستیم. عراق در این وسط حبس است و تنها جایی که به محیط آزاد بیرون و آبهای بین المللی راه دارد، همین جاست و عمده سرمایهگذاری نفتی عراق هم این جا بوده است. اسکله اصلی او این جا بوده که روزانه با ظرفیت 3/5 میلیون بشکه نفت از این جا استفاده میکرد. شما مانور نیروهای دریایی خود ما را دیدید. چقدر نیرو هست، چه چیزهایی آن جا وجود دارد. با این همه سرمایهگذاری که عراق در نیروی دریایی کرده (الان گوشه ام القصر در انتهای خور عبداللَّه اینها محبوس هستند که حالا معلوم نیست چه به سرآنها خواهد آمد!)، نیروی دریایی آنها پوسیده است و چیزی نیست. تمام اینها از بین رفته است. عراق در دریا منافع خیلی زیادی دارد. عراق در شمال خلیج فارس شرارت میکرد. کشتیهایش که آن جا حرکت میکردند، کشورهای خلیجی خیلی از نیروی دریایی عراق میترسیدند. البته نیروی هوایی هنوز میتواند پرواز کند و روی آب بیاید که یک فکری هم برای آن خواهیم کرد! از فضای کشورهای مجاور ممکن است استفاده کند و گاهی هم میکند که باید برای آن هم فکری بکنیم! اما از روی زمین، رابطه عراق با دریا به طور کلی قطع شده و هیچ نقطهای از مرز ترکیه تا »فاو« وجود ندارد که این ارزش را برای جنگ داشته باشد. یکی از شرارتهایی که عراقیها میکردند، موشکهایی بود که در همین جا مستقر کرده بودند. موشک ساحل به دریا که برد آن حدود 90 کیلومتر بود، موشکهایی که تا 90 کیلومتر در دریا میتوانستند کشتیها و سکوهای نفتی را بزنند. این موشکها یک قسمتی به دست ما افتاد و یک قسمتی از آن را هم بردند و الان به کلی دیگر اینها از این سرمایهگذاری محروم شدهاند. برای استفاده کردن از این موشکها دیگر راه ندازند، مگر اینکه بروند از خاک کشورهای دیگر استفاده کنند که آن حساب دیگری پیدا میکند. اگر پیدا کردند، آنها با ما داخل در جنگ تلقی میشوند و آن بحث دیگری میشود. بنابراین، شرارتی که در دریا میکردند، (غیر از نیروی هواییشان)، الان به کلی قطع شده است و تصرف پایگاههای موشکی، اسرار اینها را برای ما فاش کرد و دولتهای دیگری هم پیش ما شرمنده شدند! این هم مسأله دیگری بود که در این جا اتفاق افتاد. آنها خیال میکردند چون این جا جای امنی است، لذا سرمایهگذاری کرده بودند! مسأله دیگری که در انتخاب مکان برای ما مهم بود، همسایههای جنوب خلیج بودند. خوب! اینها از اول به عراق پول دادند، بندر دادند، اطلاعات دادند، تبلیغات کردند، هنوز هم دارند میکنند و ما همیشه به اینها نصیحت کردهایم که: این کارها را نکنید، شما همسایه ما هم هستید! از این عروبت، این تعصب جاهلی کفرآمیز عروبت و تقدم عروبت براسلام دست بردارید! شما مسلمان هستید »الاعراب اشدّ کفراً و نفاقاً« نباشید! بیایید اسلام را اصل قرار بدهید! گوش نکردند. تا به حال هم شرارت کردند، همین حالا هم خیلیهایشان پررویی کردند و محکوم کردند و از این چیزها! حالا مسایل لفظی را ما یک روز ممکن است ببخشیم، اما در مسایل عملی حرف وجود دارد. اخطارهای ما برای اینها بیمعنا بود. اینها به خیالشان با این سدی که عراق در مقابل ما دارد و نیروی عراق حایل است، یک احساس امنیتی میکردند. لازم بود ما با اینها همسایه بشویم! لازم بود که یک قدری چشمشان در چشم ما بیفتد! سربازهای ما را از آن طرف آب ببینند که آن جا هستند! و لذا این کار را کردیم. حالا باید آنها روی خودشان حساب کنند، این برای ما در این عملیات یک اصل بود. ما روی این محاسبه کردیم و بر روی این نقطه سرمایهگذاری کردیم. به خاطر اینکه به اینها یک اخطار و یک نصیحت بکنیم که حالا دیگر دست بردارید! الان دیگر جمهوری اسلامی نمیپذیرد که در بندرهای شما دایماً کشتیهای حامل امکانات جنگی عراق پهلو بگیرند! و نمیپذیرد که جادههای شما بخواهد برای تقویت نیروهای نظامی عراق استفاده بشود! و نمیپذیرد که لولههای نفت عراق بیاید از کشور شما عبور کند و ضربه به اوپک بزند! و نمیپذیرد که لولههای گاز عراق در آن جا بیاید و شما به خاطر گاز عراق ارز به او بدهید! میتوانید از جاهای دیگر هم بگیرید و خودتان هم دارید و نمیپذیرد که رادیو و تلویزیون شما و فضای شما در اختیار دشمن خونریزی مثل صدامیان باشد! اینها را دیگر ما نمیپذیریم! و هنوز اینها خیلی باورشان نشده است. دروغهایی که صدام گفته، حتی اینها را هم فریب داده است، خیال میکنند عراق راست میگوید که دارد حمله میکند و ما را از آن جا بیرون میکند! هنوز به این امید هستند! بگذار اینها مأیوس بشوند و مطلب روشن بشود که همسایه جدیدی دارند و این همسایه این جا فعلاً ماندنی است و تا صدام و حزب بعث آن جا هست و تا مردم عراق آن جا مسلط نشدهاند، این همسایه هست! به هر حال ما مایلیم که همسایههای خوب و نجیب و مهربانی برای اینها باشیم، بنا داریم که همسایههای مسلمانی باشیم. ما با هم دریا و خلیج فارس را باید اداره کنیم و امنیت آن را حفظ کنیم. عراق چند کیلومتر در این جا ساحل دارد. ما سرتاسر این جا هستیم و شما منطقه وسیعی از این جا را دارید، وقتی که مردم عراق برعراق حاکم باشند، همه با هم هستیم و تا آن مردم نیستند، ما با شما همکاری میکنیم و دریا را امن نگه میداریم، ولی اگر امن نگه داشته نشود، بعداً دیگر گله ندارد، خودتان فکر کنید! این جا دیگر نمیشود جنایت نفتی بکنید! یعنی از این به بعد باید مواظب باشید و مصالح مردمتان، اسلام و نسلهای آینده را با هم حفظ کنید! حالا که جمهوری اسلامی با شما همکاری میکند، اگر شما بیایید نفت را از 34 دلار به 28 دلار و بعد هم به 18 دلار و کمتر برسانید، این دیگر نمیشود!! باید با هم بنشینیم، همکاری کنیم و با هم منافع مردم خودمان و ملتها را حفظ کنیم و با استکبار مبارزه کنیم که این کار را با هم میکنیم. مسأله دیگر در انتخاب مکان این بود که اینجا از لحاظ نظامی بهترین جا برای ضربه زدن به نیروهای نظامی عراق است. همان طوری که در فیلمها دیدید، حدود 50 - 60 کیلومتر در کناره اروند رود منطقه عملیاتی بوده. یک منطقه باریکی است کنار اروندرود که ما این طرف اروندرود هستیم و بیش از پانصد قبضه توپ متمرکز کردهایم که در طول این 50 کیلومتر، در تمام این مسیر، نیروهای ما با توپ میتوانند نیروهای عراقی را بزنند و عبور اینها تا میدان جنگ، تا آن نقطه درگیری بسیار بسیار مشکل است. یک لشکری که از بصره بخواهد به فاو بیاید، در این مسیر، متکی به راه و جاده هم هستند و فعلاً که فصل باران است، از بیابان نمیتوانند استفاده کنند، چون گِلزار است، توی گل فرو میروند، لذا باید روی جاده باشند و عبور اینها در این جادهها، محلی است که ماشین جنگی عراق را میتوانیم از کار بیندازیم. آن نقطهای را که میخواستیم، در همان نقطه ایستادهایم و فعلاً همین است تا بعداً تصمیم دیگری خواهیم گرفت و لذا در این مرحله هدف ما تا همین نقاطی بود که رسیدیم و در آن مستقر هستیم و میدانیم چه باید بکنیم. شما یا باید جلو نیایید، یانه! اگر بخواهید جلو بیایید، در طول 50 کیلومتر باید گلولههای توپ رزمندگان اسلام را تحمل کنید! و وقتی با این شکل به نیروهای ما برسید، دیگر فکر نمیکنم توانایی جنگ داشته باشید! اگر هم چنانچه برسید، آن موقع مثل سایر تانکها در این جا نابود میشوید. در این فاصله سه، چهار روز اول عملیات والفجر 8 که هنوز نیروهای ما مستقر و مستحکم نشده بودند و فقط نیروهای پیشرو ما در خط مقدم میجنگیدند، بهترین لشکرهای عراق آمدند: لشکر گارد ریاست جمهوری که قویترین لشکر عراق بود، لشگر 10 زرهی، لشگر 6 و خیلی از این لشگرها که همیشه در عملیات میآمدند و سینه سپر میکردند، آمدند و قسمت عمدهشان نابود شدند، یا لطمات زیادی خوردند و فرار کردند. اینجا از لحاظ مکانی بهترین جایی است که برای یک مدت طولانی میشود اینها را تضعیف کرد. برای نیروی هوایی عراق که نقطه قوت و تکیهگاه عراقیها بود، منطقه عملیات والفجر 8 یک قتلگاه شد. این رقمی که تا دیشب به شما دادند که 45 فروند هواپیمای عراقی را ساقط کردهایم، قطعی است. یعنی این حداقل مطمئن است و احتمال دارد که بیش از اینها بوده باشد. چون در این منطقه عملیاتی ما بیش از 200 توپ ضدهوایی داریم که وقتی هواپیماهای عراقی میآیند، شروع میکنند به پرتاب گلوله به طرف آنها و این گلولههای توپ اگر به هواپیما بخورند و آن را دچار حادثه و زخمی کنند و در این حال هواپیما برگردد، کسی متوجه نمیشود. فقط این قسمتهایی که متوجه میشویم، آن قسمتی است که از موشک یا سیستم رادار استفاده شود؛ چون در صفحه رادار دیده میشود که هواپیما آتش گرفته، موشک خورده است. از این گذشته، شنود ما که حرکت هواپیماها را از پایگاهها میگیرد، خبر میدهد که 5 تا هواپیما آمد، ولی 4 تا برگشت؛ یعنی این دو تا قضیه باید با هم تطبیق کند. مکالمه هواپیما هم با برج کنترل خود باید تطبیق بکند. وقتی که این سه فاکتور با هم منطبق شدند، آن وقت اعلام میکنیم که ما یک هواپیما را زدیم. بنابراین تحقیقاً سرنگونی این 45 هواپیما قدر مسلّم است. البته 7 فروند هم هلیکوپتر از دشمن ساقط شده و امروز هم تا این ساعت که به من اطلاع دادند، از صبح تا به حال 5 فروند از هواپیماهای دیگر متجاوزین عراقی را نیروهای اسلام ساقط کردهاند. بنابراین تا این مرحله از این عملیات که هنوز آغاز آن است، خساراتی به 50 فروند هواپیما و خلبانانش وارد شده است. تا دو روز پیش آماری گرفته بودند که در حدود 700 دستگاه تانک یا نفربر از نیروهای صدامی را قوای اسلام منهدم کرده یا به غنیمت گرفتهاند. 700 دستگاه تانک و نفربر؛ یعنی موجودی یک ارتش قوی! حالا عراق الان بیشتر از اینها دارد؛ اما رقم خیلی بزرگ است. توپهای غنیمتی و چیزهای دیگری که در این جا گرفتیم و مهماتی که در این جا گرفته شده، به اندازه مهمات یک عملیات خیلی بزرگ است که بعداً اگر بخواهیم عملیاتی انجام بدهیم، از آنها استفاده خواهیم کرد. لذا این همه مهمات، رقم قابل توجهی است. آینده عراق در همین جا باید تعیین شود؛ یعنی اگر بنا باشد مسایل عراق حل شود، در همین جا است و دو راه بیشتر نیست: یا باید ارتش عراق مرتب بیاید به طرف نیروی ما و در این جا با ما بجنگند که خوب! سرنوشتشان همین است؛ یعنی نابود شدن. و یا باید این جا را ول کنند! اگر هم این جا را ول کند که خوب! ما هم همین را میخواستیم؛ چون ما میخواهیم این جا بمانیم و دست عراق را از دریا قطع بکنیم و آن برنامههای دیگری هم که اشاره کردم، این جا اجرا کنیم. عملیات والفجر 8 به اهداف خودش که تا این مرحله با دقت ترسیم شده، رسیده است و مراحل بعد، بعداً آغاز میشود و - انشاءاللَّه - آثارش را بعداً خواهیم دید. یکی دیگر از ادله انتخاب این نقطه، این بود که در این جا مردم غیرنظامی نبودند. چون یکی از مشکلات ما در جنگ این است که در آن جایی که میخواهیم وارد بشویم، اگر مردم غیرنظامی باشند، اینها صدمه میبینند. بصره برای ما دورتر از فاو نیست. برای رفتن به بصره هم همین امکانات وجود دارد، اما در بصره بیش از یک میلیون آدم زندگی میکنند و ما ترجیح میدهیم که مردم عراق را حفظ کنیم. ترجیح میدهیم که این مردم بمانند. دلمان میخواهد مثل همین اسرایی که حالا میبینید در این جا آمدهاند و التماس میکنند که ما را هم بفرستید علیه صدام بجنگیم! مردم عراق را یک روز این جوری ببینیم. بنابراین برای ما بصره هدف مهم استراتژیکی است؛ اما مردم بصره برای ما فعلاً یک مانعی هستند و حال آنکه در فاو آدم غیر نظامی نبود و خونی از دماغ یک غیرنظامی ریخته نشد. چون این منطقه سرتا پا نظامی بود و این مسأله از نظر انتخاب محل برای ما یک دلیل عمدهای دارد. از دستاوردهای مهم عملیات والفجر 8، تمرین هماهنگی مجموعه نیروهای وارد در جنگ بود. من به عنوان نماینده امام در شورای عالی دفاع شهادت میدهم که این مسایل را باید بدانید که نیروی رزمنده شما و نیروهای پشتیبانیکننده شما آن چنان در این عملیات هماهنگ رفتار کردند، مثل یک ساعت که تمام دندهها و عقربهها و وسایل دیگرش هماهنگ با هم کار میکنند، این جوری در میدان جنگ عمل کردند. سپاه پاسداران انقلاب، این نهاد بسیار مقدس و نیروهای مردم، بسیج مستضعفین راهیان کربلا، نیروی زمینی با همه امکاناتش و نیروی هوایی که نقش بسیار حساسی را ایفا کرد و این روزها نشان داد که قدرت رزمی نیروی هوایی ما بسیار بیشتر از قدرت نیروی هوایی عراقیها در ضربه زدن واقعی است. چون آنها ممکن است روزی 300 تا پرواز هم بکنند، اما ما میدانیم که از 300 تا پروازی که میکنند، 290 تا از اینها بمبهای خودشان را در بیابانها و یا در آب میریزند و برمیگردند و ممکن است 10 تاشان بتوانند کار بکنند! اما اگر ما روزی 50 پرواز داشته باشیم، هر 50 پرواز بمبهایشان را به هدف میزنند و آنها را در آن جاهایی که مأموریت دارند، میریزند. پدافند هوایی ما با ابتکاراتی که کرده، جلو هواپیماهای مجهز به امکانات تشعشعیشان را که فرانسه در اختیارشان گذاشته که بتوانند رادارهای ما را از کار بیندازند، گرفته و با ابتکاراتشان آن وسایل پیشرفته را کور کردهاند. این صحنههای اسقاط هواپیماها اکثرشان مال اینهاست. نیروی دریایی با همه امکاناتی که در آن جا میشود به کار برد، عملیات را پشتیبانی میکند و هوانیروز واین هلیکوپترهای »کبرا« با موشکهای »تاو« آن چنان در صحنه عمل فعالند که وقتی در صحنه عملیات ظاهر میشوند، دشمن از ترس روی خاک میخوابد. این هلیکوپترها از روی زمین پرواز میکنند و دشمن را درو میکنند! اما در مورد امکانات پشت جبهه که خودتان مردم را میبینید چگونه دارند تدارکات جنگ را اداره میکنند و دستگاه بهداری، پزشکها، پرستارها و امکانات ترابری که مجروحان را به بیمارستانها و آسایشگاهها میرسانند، انصافاً فداکارانه مثل سرباز دارند عمل میکنند و آن قدر وظایف همه در محل خودش خوب انجام میگیرد که انسان لذت میبرد. مهندسی رزمی که قسمت عمدهاش به دوش جهاد سازندگی است، دوش به دوش رزمندههای ما و همراه نیروهای مسلح جلو میرود و خاکریز درست میکند و بچهها را حفظ میکند و سنگر پیش ساخته را در آن جا مستقر میکند و نیروها را از آب عبور میدهد و پل میزند و امکانات فنی دیگر را در اختیار رزمندگان قرار میدهد. تمام امکاناتی که برای عبور از آب لازم بود، اینها با نهایت فداکاری فراهم کردند که الان استفاده میشود. از طرفی، دولت همه امکانات مربوط به جنگ را در اختیار جنگ گذاشته و وزارتخانههای مربوط، هر یکی به سهم خودشان در این جا حاضرند. امروز ممکن است ما به اندازه کافی به تمام پروژههایمان پول نتوانیم بدهیم؛ اما دولت حتی از بانک استقراض میکند و خرج جنگ را به خوبی میپردازد. هرچه که برای عملیات لازم بوده و هرکس که یک وظیفهای به عهده داشته، به خوبی دارد انجام میدهد. این هماهنگی که بین ارتش و سپاه و بسیج و نیروهای امدادگر و مردم به وجود آمده است، مجموعه بسیار نیرومندی است که ما این انتظار را از آنها داریم. دستاورد دیگر و از عوامل مهم پیروزی ما، حضور فعال روحانیت در این جنگ بود. چند روز قبل از عملیات، عده زیادی از طلاب قم و سراسر کشور به عنوان یک گردان رزمنده حرکت کردند و اینها با همان عمامههای سیاه و سفید خودشان و با لباس بسیجی، اسلحه به دوش و آرپی جی و تفنگ به دست در خطوط مقدم همراه رزمندهها، حتی با تانکها و بولدوزرها، مثل همه جنگیدند. شهدای ما در میدان جنگ شهادت میدهند که روحانیت به نسبت افرادش و اعضای خودش بیشتر از سایر قشرها در این جنگ شریک بود. البته حقش هم همین بوده و باید هم همین طور باشد؛ چون روحانیت همیشه رهبریت این مبارزه را بردوش داشته، در جنگ هم باید مثل دیگران باشد و این حرکت دیروز (زدن هواپیمای مسافربری توسط جنگندههای رژیم صدام جنایتکار) خون شهدای نمایندگان مجلس شورای اسلامی، شهدای دستگاه قضایی، شهدای روحانیت مبارز و شهدای دیگر را با هم و با شهدای دیگر مخلوط کرد و این از دستاوردهای بسیار خوب این جنگ بود. آرزو داریم که روحانیت همیشه در میدانهای کارزار پیشاپیش مردم حرکت بکند. از دستاوردهای دیگر این پیروزی، رسوایی عجیب دستگاه تبلیغاتی دنیا و خود صدام بود. عفلقیها در این عملیات خیلی دروغ گفتند، اینها در عمرشان این قدر دروغ نگفته بودند! از اولین روز پیروزی تا حالا هرچه اطلاعیه دادهاند، بدون شک 99 درصدش دروغ بوده و حالا عرض میکنم که چطور این دروغها را میگویند: اینها که 10 - 12 روز از عملیات گذشته و 800 کیلومتر از خاکشان در اختیار جمهوری اسلامی است، هنوز قبول نکردهاند که ما در این مناطق اعلان شده هستیم. این مسأله را درست قبول نکردهاند و فقط با کنایه اعلان کرده و رد شدهاند. در »ام الرصاص« یک کلاهی به سر این »ماهر عبدالرشید« رفت که از نادانیاش باید واقعاً اسمش را »جاهل ابول« بگذاریم! خیال کرد که آن جا منطقه اصلی جنگ است و 48 ساعت بلاتکلیف ماندند و نفهمیدند که نیروهایشان را باید به کجا ببرند! وقتی که فهمیدند از کجا ضربه خوردهاند، دیگر دیر شده بود و متوجه شدند که نیروهای ما پشت خاکریزها مستحکم ایستادهاند. چقدر اینها در مورد جزیره مجنون دروغ گفتند! در روزهای گذشته گفتند: ما در جزیره مجنون، 4 - 5 هزار و گاهی گفتند 25 هزار ایرانی را کشتیم و جزیره مجنون را گرفتیم! لذا ما به این خبرنگارهایی که رفته بودند فاو که آن مناطق آزاد شده را ببینند، گفتیم شما بروید جزیره را ببینید! خبرنگارها گفتند: ما میدانیم عراقیها دروغ میگویند، دیگر ما را زحمت ندهید تا به آن جا برویم! یک قدم اینها پیش نیامدند، ولی ادعا کردند جزیره را گرفتیم و چه کار کردیم و چند هزار نفر را کشتیم! در این عملیات، ما تعدادی شهید داشتیم، ولی من عرض میکنم با مقیاسی که نیرو در این مرحله از جنگ وارد کردیم، در طول جنگ تا به امروز هیچ عملیاتی کمتر از این عملیات اخیر تلفات نداشتهایم. تعداد شهدای ما بسیار کمند که شما خودتان میبینید. در استانهایی که چند لشکرش در این عملیات شرکت کردند، میگویند مثلا 10 تا، 15 تا، 20 تا، 40 تا شهید را تشییع کردند و این شهدایی که ما داریم، همینهایی هستند که تشییعشان کردند. عراق در این عملیات غیر از یک نقطه که 15 تا اسیر از ما گرفته یا نگرفته که من نمیدانم! چیزی به دست نیاورده است، ولی آن چنان ضربه خوردهاند که حتی جنازههای خودشان را نتوانستند عبور بدهند. این قدر دروغ گفتند و میگویند، هر روز میگویند: ما 60 - 70 فروند کشتی از ایران زدیم! من نمیدانم این کشتیها را جمهوری اسلامی از کجا میآورده است!؟ خوب! شما چهار سال است که این کشتیها را با این ارقام که اعلام میکنید، میزنید! این تعداد کشتی برای جمهوری اسلامی از کجا آمده و کجا هستند؟! هر روز میگویند ما رفتیم چندین فروند هواپیما را ساقط کردیم، این قدر آدم کشتیم، 6 تا پل ویران کردیم! این گزارشهای دروغی است که فرماندهان صدام به صدام میگویند و صدام هم به ملتش دروغ میگوید و مجموعهشان به حامیانشان دروغ میگویند. عجب این است که این حامیان را هم توانستهاند خام نگهدارند! ماهواره آمریکایی دروغ میگوید، اطلاعات انگلیسی دروغ میگوید، جاسوسهایشان دروغ میگویند، همه دروغ میگویند؛ برای اینکه این نیمهجان را بتوانند تا دو سه روز دیگر نگهدارند، شاید یک فرجی از این ستون تا آن ستون برایشان پیدا بشود! همه گرفتار این دروغگوییها شدهاند. ما در ملت خودمان این مسأله را داریم میبینیم. امروز دیگر نمیشود یک چیزی را از مردم مخفی نگاهداشت. ما اگر مخفی بکنیم، در رادیوهای بیگانه میگویند، رزمندههایی که خودشان در جبهه هستند، میآیند و حقایق را بیان میکنند؛ مگر میشود چیزی را مخفی کرد؟ امروز مخفی کنیم، فردا روشن میشود. عراق هم همین وضع را دارد. بالاخره اینها که در میدان هستند میفهمند، خانوادههای اینها که میفهمند، بیمارستانها که میفهمند، پرستارها میفهمند، دکترها میفهمند، ماهوارهها که میفهمند! چند تا رادیو عربی دارد علیه عراق حرف میزند: لیبی میگوید، سوریه میگوید، رادیو عربی خودمان میگوید، تلویزیون ما فیلمها را نشان میدهد. در خلیج فارس و خیلی از قسمتهای عراق این فیلم را میگیرند و میبینند. این قدر یک آدم دروغ بگوید! کسی که فکر میکند میخواهد یک ماه با مردم کار بکند، نباید این قدر دروغ بگوید. دروغگویی و رسواییهای که در این عملیات اخیر اینها پیش آوردند، از دستاوردهای بسیار مهم این جنگ بود. البته این هنوز اول کار است. من به برادران و خواهرانمان و به ملتمان و رزمندگان و به آنهایی که تعلیم دیدهاند، عرض میکنم که ما باید همین گونه که این چند ماه اخیر محیط کشورمان را جنگی کرده بودیم، همین گونه جنگی و آماده نگاه بداریم. این لشکرهای احتیاط قدس که دارند میروند، جوانهایی که دوره دیدهاند و میدان دیدهاند و گوششان از صدای گلوله میدان پر است و به میدان رزم عادت کردهاند، در این لشکرها متشکل بشوند و بروند در جبههها حاضر باشند. ما این طوری حمله نمیکنیم که حالا هر چند وقت چند تا از سربازان عراقی را بکشیم؛ این جزو خواستههای ما نیست. شما باید در جبههها حضور داشته باشید. لشکرها مثل قبل از عملیات والفجر 8 باید آماده باشند. امکانات باید آماده باشد. ما الان از سراسر جبهه از پیرانشهر تا فاو سراسر این قسمت را شناسایی کردهایم و طرح و برنامه داریم. هر جا که لازم دیدیم و فکر کردیم مفید است که یک ضربهای بزنیم تا یکی از رگهای حیات اینها را قطع کنیم، باید در آن جا حضور داشته باشیم و عمل کنیم و این بستگی به حضور شما نیروهای مردمی در جبههها دارد که باید حضورتان را حفظ کنید. به کادرهای سپاه عرض میکنم: برادران سپاهی که در سراسر کشور هستند، آنهایی که قدرت فرماندهی دارند و قدرت مدیریت در واحدهای کوچکتر، دستهها، گروهانها و گردانها دارند، خودشان را به سپاه معرفی کنند که ما آماده باشیم - انشاءاللَّه - اگر خداوند تقدیر کرده باشد و ما لایق این باشیم که پرچم اسلام را در عراق به اهتزاز در بیاوریم، شما وسیله اهتزاز این پرچم در خاک مقدس عراق و برای مردم عراق باشید. قبل از اینکه برای برادران و خواهران عرب زبان خطبه خوانده شود، از همه خانوادههای شهید داده و کسانی که جانباز انقلاب دارند، آسیبدیدههای جبههها و مجروحان جنگ تشکر میکنیم و مراتب سپاس خودمان را اظهار میکنیم و برای ارواح مقدس همه شهدای انقلاب و جنگ تحمیلی و مخصوصاً عملیات اخیر، از خداوند متعال رحمت و لطف خاص و فضل و کرم عمیقش را تقاضا میکنیم. ترجمه خطبه عربی بسم اللَّه الرحمن الرحیم با ملتهای اسلامی سراسر جهان صحبت میکنم. شما تا حدودی از موفقیتهای نیروهای اسلام در جهاد با متجاوزان عفلقی اطلاع دارید؛ گر چه رسانههای مزدور استعماری حقایق را منعکس نمیکنند. در منطقه فاو ضربه هولناکی بر عفالقه و حامیان مستکبر و مرتجعش وارد شد و تبلیغات گمراهکننده رسانههای صهیونیستی و امپریالیستی و ارتجاعی مبنی بر قدرت نظامی عراق و بن بست نظامی جنگ رسوا شد. انتخاب این زمان و این منطقه ادله خاصی داشته که بخشی از آنها از این قرار است: 1 - منطقه کاملاً نظامی است و غیرنظامیان آسیب نمیبینند. 2 - در شرایطی که نیروهای کفر همت خود را روی نفت متمرکز کردهاند و میخواهند از این ناحیه ضربه بزنند، عملیات والفجر 8 هشداری به آنهاست. 3 - شط العرب در شروع تجاوز صدام به ایران نقش داشته و عبور از آن معنای خاصی دارد. 4 - شرارتهای عراق در خلیج فارس احتیاج به جواب داشت که بهترین جواب آن قطع دست بعث عراق از خلیج بود که بحمداللَّه قطع شد. 5 - مناسبترین جواب حملات صدامیان به جزیره خارک همین جا بود. 6 - این جا امکان سرکوبی کامل ماشین جنگی بعث عراق وجود دارد؛ به دور از مناطق مسکونی و مردم غیرنظامی. 7 - هشدار جدیتر به حامیان مرتجع عراق در جنوب خلیج فارس که موعظهها و پیغامها و اندرزها برای تنبّه آنها کافی نبود. 8 - هشدار به ابرقدرتهای جنگافروز حامی بعث عراق که این جا را شریان حیاتی خود میدانند. از شما ملتهای اسلامی میخواهیم که دولتهای منحرف را مورد سؤال قرار دهید که چرا برای حفظ منافع دنیای اسلام در منابع نفتی و مبارزه با نفتخواران جهانی، وظایف خودشان را انجام نمیدهند؟ چرا بر عکس برای تضعیف انقلاب اسلامی و حفظ سلطه کفار، منافع جهان اسلام را قربانی میکنند؟ در انتظار آثار جهاد مقدس سربازان اسلام باشید! »بسْمِاللَّهِ الرَّحْمنِ الرّحیم/ اِذاجاءَ نَصْرُاللَّهِ وَالْفَتْحُ/ وَ رَأَیْتَ النَّاسَ یَدْخُلُونَ فی دینِ اللَّهِ اَفْواجاً/ فَسَبِّحْ بحَمْد رَبِّکَ وَاسْتَغْفِرْهُ اِنَّهُ کانَ تَوَّابًا«. خطبه اول بسْمِاللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم اَلْحَمْدُللَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ وَالصَّلاةُ وَالسَّلامُ عَلی رَسُولِ اللَّهِ وَ عَلی آلِهِ الْأَئِمَّةِ الْمَعْصوُمینَ. أعُوذُ باللَّهِ مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجیم »اِعدلُوا هُوَ اَقْرَبُ لِلتَّقْوی«. قبل از شروع صحبتم، از این احساسات گرم و عواطف پرشور و روحیههای انقلابی و ایثارگرانه ملت بزرگوارمان و شما حضار محترم تشکر میکنم و برای چندمین بار از اینکه بتوانم این محبتها را با تعبیری سپاسگزاری نمایم، ابراز عجز میکنم و فقط عرض میکنم که بنده و سایر همکارانم، خودمان را قابل این همه محبت و لطف نمیدانیم؛ ولی شما روی تشخیص و نظر خودتان محبت ابراز میکنید و ما هم ساکتیم. این هفته نیز به خاطر فراوانی مسایل روز و آمادگی افکار جامعه برای شنیدن مطالب مربوط به جنگ و پیروزیهای رزمندگان، مقتضی نمیدانم که بحث عدالت اجتماعی را که یک بحث علمی، فنی و اجتماعی است، مطرح کنم و لذا هر دو خطبه را درباره مسایل روز بحث میکنم. قبل از شروع بحثم، مسأله تقوا را مطرح میکنم که ما معتقدیم همه این موفقیتها مرهون تقوا است و روحیه خدا ترسی و خداجویی و ملکه حفاظت برانجام وظایف و ترک محرّمات تعریف تقوا است و این مسأله سرمایه این انقلاب، نظام و زندگی ماست. فرد متّقی و جامعهای که براساس تقوا زندگی میکند، هیچ وقت احساس شکست نمیکند. کسی که رابطه خودش را با خدا اصلاح کند که تعبیر عملیاش همان تقوا است، هیچ وقت پشیمان نمیشود. اگر پیروز شود، در راه خدا پیروز شده و اگر به هدف دنیاییاش هم نرسد، چون رابطهاش با خدا درست است و برای او کار کرده، باز هم پیروز است و لذا من به رزمندگان و همه مردم تأکید میکنم که سعی کنند در زندگی و معیارهای قضاوت، برخورد، اخلاق، معاشرت، کسب و کار و انجام مسؤولیتشان، این روح تقوا را حفظ کنند که تا این سرمایه در میان ما باشد، ما شکست نخواهیم خورد. مسألهای که لازم است مطرح شود، مسأله پیروزیهای سیاسی است که جمهوری اسلامی در دهه فجر از طریق حضور مردم در صحنهها و خلق این صحنههای باشکوهی که هم دوستان و هم دشمنان ما را در دنیا تحت تأثیر قرار داد، کسب کرد. هم آن حماسه لشکرهای احتیاط قدس که حتی ما خودمان که از اول در جریان آن بودیم، به این اندازه امیدوار نبودیم و فکر میکردیم مثلاً 250 لشکر از نیروهای مردمی آماده مانور میشوند، ولی در عمل از 400 لشکر نیز گذشت. این نیروها کسانی بودند که یک بار و چند بار به جبهه ها اعزام شده بودند و در لشگرهای احتیاط قدس نام نویسی کرده بودند و اگر روزی فرمان رهبری و فرماندهی کل قوا صادر شود، اینها همه در مدت کوتاهی در میدان جنگ حاضر میشوند. و اگر شما بدانید که موفقیتهای چشم گیر عملیات »والفجر 8« را مثلاً حدود 10 تا 13 لشگر به ثمر رساندند، میتوانید توجه کنید که اگر این 400 لشگر وارد میدان شوند، چه خواهند کرد و چه قدرت عظیمی در دنیا هستند! تازه توان ما بیش از این میزان است!! این حرکتی بود که در دنیا مطرح شد؛ گرچه دشمنان اسلام در گوششان پنبه گذاشته بودند که صدای شعارهای رزمندگان را نشنوند و چشمهایشان را بسته بودند که این صحنههای پرشکوه (و وحشتناک برای کفر جهانی) را نبینند! رسانههای گروهی دنیا که خبرهای کوچک و بیاهمیت دنیا را در رسانههایشان منعکس میکنند، از این حرکت بزرگ چیزی نگفتند و یا کم گفتند، اما خبرش را شنیدند و چشم و گوش آنها اگر برای دیگران وسیله انتقال نشد، برای خودشان معبر خوبی بود و مطّلع شدند که در ایران بعد از 5 - 6 سال جنگ چه خبر است. مهمتر از آن راهپیمایی مردم ما در روز 22 بهمن بود. همان طور که خودتان میدانید، امسال تبلیغاتی برای شرکت مردم در راهپیمایی سالگرد پیروزی انقلاب وجود نداشت. یکی دو دعوت از طرف مسؤولین شد و در آن از مردم خواسته شد آنهایی که نظام را قبول دارند، در راهپیمایی شرکت کنند و ابراز وجود نمایند. مردم به تشخیص خودشان وارد آن صحنه شدند و هیچ کس فکر نمیکرد بعد از 7 سال، طراوت انقلاب و روحیه شاداب مردم برای اسلام تا این اندازه چشمگیر باشد. دشمنان شما که درباره حضور مردم ما در صحنه حرف نمیزنند، در مخابره خبرها تعداد مردم را در تظاهرات تهران بین 2 تا 4 میلیون نفر تخمین زدند. خبرگزاریهای غربی سعی میکنند تعداد راهپیمایان را 110 آن چه که هست، قلمداد کنند. آنها تظاهرات روز قدس را 500 هزار و یا صدها هزار نفر اعلام کردند و نمازهای جمعه شما را که تا انتهای خیابان بلوار، نیروی مردم به صورت متراکم وجود دارد، دهها هزار نفر اعلام میکنند؛ ولی همینها تعداد شرکت کنندگان در راهپیمایی روز 22 بهمن را در تهران بین 2 تا 4 میلیون نفر ذکر کردند. صحنههایی از راهپیمایی مردم در شهرستانها که از تلویزیون پخش شد، در برخی از جاها واقعاً حیرتانگیز بود. مثلاً، شهر سنندج که یک روز دژ ضدانقلاب و امید استکبار جهانی بود و آنها آن جا را پایگاه ضدانقلاب اسلامی تصور میکردند، وقتی من صحنه راهپیمایی آن جا را دیدم، گریهام گرفت که خدایا! این مردم در زیر رگبار این همه تبلیغات گمراهکننده، چقدر باشعورند که به حق توجه کرده و خودشان را با مسیر اسلام توجیه کردهاند. این حرکت و این حضور گسترده مردم در صحنهها و اظهار حمایت از انقلاب و اظهار وفاداری نسبت به امام و رزمندگان و حمایت از جنگ، زبان دشمنان ما را بسته است. شماها، به طور عموم، خیلی با اظهارات دشمنان ما سر و کار ندارید؛ کمی از آنها پخش میشود. ما که گزارشهای مربوط را میخوانیم و میبینیم، درست احساس میکنیم که دشمنان ما که از مشکلات ایران، نارضایتی مردم، مشکلات انقلاب و به بنبست رسیدن آن حرف میزدند، در دهه فجر خفه شدند. البته ممکن است بعداً زبان در بیاورند! ولی الان دیگر خجالت میکشند که این حرفها را بزنند. ما در روابط خود با دنیا میفهمیم که استکبار دارد در مقابل اسلام و جمهوری اسلامی خضوع میکند و ما برای خضوع آنها هیچ اعتباری قایل نیستیم. آنها هیچ وقت بدون طمع کاری نمیکنند. مسأله این است که وفاداری مردم در دهه فجر و همزمانی این مسأله با پیروزیهای رزمندگان ما و نهایت حمایتی که مردم از جبههها کردند (در شرایط جنگ وقتی 1000 کامیون از یک استان به عنوان حمایت به طرف جبههها حرکت کند) برای کسانی که نمیتوانند این مردم را درک کنند، قابل تصور نیست. این هزار کامیون حامل چه کالاهایی بود و توسط چه کسانی تأمین شد؟ شامل چیزهایی بود که مردم در صف میایستند، میگیرند و یا از طریق کوپن آنها را میخرند و همینها را با کامیونهای خود به جبههها ارسال میکنند. این مجموعه، بسیار زیبا و تقویتکننده جبهه حق و شکننده جبهه باطل است که من خاضعانه به عنوان یک مسؤول در این کشور، از شما ملت بزرگوار و فداکار و ایثارگر و باشعور و کسانی که درست مسیرشان را تشخیص میدهند و در راهشان اشتباه نمیکنند، تشکر میکنم و امیدوارم خداوند، حق این ملت را در دنیا و آخرت آن طوری که شایسته است، با کرم و فضل خودش عنایت فرماید! حادثه تلخی که ما دیروز داشتیم و در این خطبه راجع به آن صحبت میکنم، مسأله جنایت زشت و وحشیانه صدام نسبت به مسافرین یک هواپیمای مسافربری است. گرچه این از اشتباهات عمده صدام است، برای ما هم تلخ است. هر جنایتکاری که اشتباه میکند، اگر دودش به چشم خودش هم میرود، بالاخره ذائقه عده زیادی را هم تلخ میکند. اشتباه صدام و نادانی حزب بعث و حامیانش این بود که در شرایطی که نیازمند به افکار عمومی دنیا بودند و میتوانستند با مظلومنمایی دروغ و ریاکارانه از دنیا لااقل یک کمک لفظی بگیرند، خودشان را با انجام چنین جنایتی در دنیا مطرح کردند. زدن هواپیمای مسافربری در هیچ جای دنیا و به هیچ شکلی قابل قبول نیست؛مردم بیسلاحی را که در میان آسمان و زمین پرواز میکنند، میشود با یک گلوله ساده هم از پای در آورد! (هواپیمایی که اگر یک کبوتر هم در فضا با او برخورد کند و یا یک تگرگ بزرگ به او بخورد، سرنگون میشود) با موشک با آن مواجه شدن، نه قدرت است و نه جنگ و نه شهامت! جنایتکارانهترین حرکتی که میشود تصور کرد، همین است. آنها با دو موشک و یک رگبار مسلسل به هواپیمای کوچک مسافربری ما حمله کردند و هواپیما را ساقط کردند. در میان مسافرین هواپیما 8 نفر از نمایندگان بزرگوار مجلس بودند که هر کدام آنها در حوزه انتخابیه خود و در جامعه به عنوان یک شخصیت محبوب و مطلوبی زندگی میکردند که خدا میداند این مسأله در قلوب آشنایان آنها چه اثری میگذارد. عدهای از قضات محترم ما، روحانیون بزرگوار و جمعی از افرادی که صرفاً برای کارهای انسانی به جنوب میرفتند و حرکت نظامی در آنها نبوده است، جزو مسافرین این هواپیما بودند. همچنین نماینده امام در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، برادر عزیزمان حجتالاسلام محلاتی که از روزهای اول انقلاب جزو یاران این انقلاب بود نیز جزو مسافرین هواپیما بوده است. همه اینها بر اثر سقوط آن شهید شدهاند. صدام از انجام این جنایت چه چیزی به دست میآورد؟ مثلاً فکر میکند که در ایران اینها نیروی جایگزین ندارند؟! وقتی عراقیها شکست میخوردند، اگر یادتان باشد، معمولاً این طوری بوده، در عملیات فتحالمبین، بیت المقدس و سایر عملیات وقتی شکست میخوردند، یک جنایتی مرتکب میشدند؛ یا بمب در نمازجمعه و یا در راهآهن منفجر میکردند و یک کاری میکردند تا آن حالت شکست و ذلت نیروهای خود را تحت الشعاع قرار دهند. اما آدم نادان این طوری عمل میکند!! الان در شورای امنیت مسأله جنگ و مسایل دیگر مطرح است. من نمیدانم که شورای امنیت چگونه میخواهد با این مسأله برخورد کند! شورای امنیت به تقاضای کشورهای مرتجع عرب تشکیل جلسه داده است. آنها شورای امنیت را به تشکیل جلسه برای بحث و بررسی در مورد ورود ما به خاک عراق دعوت کردهاند. من نمیدانم که شورای امنیت آمادگی دارد برای همیشه آبرویش ریخته شود! الان یک نقطه تاریخی است و لحظهای است که سرنوشت این شورا را در آینده زیر نظر خواهد گرفت. شورای امنیت، با این جنایتکاری که با هواپیمای مسافربری این گونه برخورد میکند، چه برخوردی خواهد کرد؟ اینهایی که قبلاً هواپیمای وزیر خارجه الجزایر را ساقط کردند و شورای امنیت چیزی نگفت. اینهایی که بارها اسلحه شیمیایی و سمّی به کار بردند که تا دیروز یا امروز، عمر استفاده از اسلحه شیمیایی برای رژیم عراق دو ساله میشود (از دو سال پیش عراقیها از بمبهای شیمیایی استفاده کردند و همیشه در عملیات به کار بردهاند). اینهایی که شهرها و مردم غیرنظامی را با موشک و بمب مورد حمله قرار دادند. اینهایی که کشتیها و راههای دریایی را - تا آن حد که میدانید - ناامن کردند، اینهایی که محیط زیست را آلوده کردند و هیچ اصلی از اصول بینالمللی را مراعات نمیکنند و آنهایی که اصلاً مسؤول این جنگ هستند و با تجاوز خودشان این جنگ را شروع کردند؛ شورای امنیت تا به حال در مقابل اینها حرفی نزده است!! امروز یک مسأله مطرح است و آن این است که ایران برای گرفتن حقوقش (که هیچ یک از مجامع بین المللی درباره احقاق حق و اجرای عدالت حرف نزدهاند) خودش دست به کار شده و شورای امنیت هم تشکیل جلسه داده است. ما تا به حال از شورای امنیت و سازمان ملل خیری ندیدهایم! این اواخر دبیرکل سازمان ملل یک اظهار نظری کرد که برای ما قابل توجه بود، اما مسأله به همین جا ختم نمیشود. شورای امنیت باید در تاریخ لااقل - اگر وجدان واقعیاش هم این را نمیخواهد - برای آبروی این نهاد، امروز فکری بکند. ببینیم که این شورا در مقابل این همه جنایت چه خواهد کرد؟ ببینیم این سقوط هواپیما و شهدای روحانی و نمایندگان مردم و قضات برای چهرههایی که در شورای امنیت جمع شدهاند، مطرح هستند یا نیستند؟ ما منتظر آنها خواهیم ماند! اگر شورای امنیت مثل گذشته غیرعادلانه برخورد کند، ما وظیفهمان را بهتر خواهیم فهمید و آن وقت بیشتر میدانیم که چگونه باید برخورد کنیم. شورای امنیت الان در مقابل دوراهی قرار گرفته است: یک طرف ملتها و عدالت خواهان قرار دارند و در طرف دیگر طاغوتها و گردنکشان دنیا. معمول شما (شورای امنیت) این بوده که گردنکشان دنیا را ترجیح میدادید، ولی حالا از حرکت انقلاب اسلامی ما باید بفهمید که اگر ملتها درست رهبری شوند، قدرتشان از طاغوتها و گردن کلفتها بیشتر است و شما برای همیشه ملتها را از خودتان مأیوس نکنید! من در پایان این خطبه بار دیگر به ملت عزیزمان و همه خلقهای عدالت خواه و آزادیخواه دنیا اعلام میکنم که جمهوری اسلامی، راهی را که برای خودش انتخاب کرده؛ راه حق و راه مبارزه با ستم و مطالبه حقوق مردم و عدالت است و آن را ادامه خواهد داد و هر مقداری که جنایت استکبار جهانی بیشتر شود، ملت ما در کارش جدیتر میشود که وظیفه سنگینتری دارد و مقاومت و ایثارش هم بیشتر خواهد شد. »اَعُوذُ باللَّهِ مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجیمِ/ بسْمِاللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم/ »قُلْ هُوَ اللَّهُ اَحَدٌ/ اَللَّهُ الصَّمَدُ/ لَمْ یَلِدْ وَلَمْ یوُلَدْ/ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُواً اَحَد«. خطبه دوم بسْمِاللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم اَلْحَمْدُللَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ، وَالصّلوةُ وَ السَّلامُ عَلی رَسُولِ اللَّهِ وَ عَلی عَلیٍّ أَمیرِالمُؤْمنینَ وَ عَلَی الصِّدّیقة الطّاهِرة وَ عَلی سبْطِیِ الرَّحْمَةِ الْحَسَنِ وَالْحُسَیْنِ وَ عَلی عَلیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ مُحَمَّدبْنِ عَلیٍّ وَ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ موُسَی بْنِ جَعْفَرٍ وَعَلیِّ بْنِ مُوسی وَ مُحَمَّدبْنِ عَلیٍّ وَ عَلیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ وَالْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ وَ الْخَلَفِ الْهادی الْمَهْدی(عج). خطبه دوم من درباره عملیات والفجر 8 و مسایل جنگ خواهد بود. تاکنون تفسیر جامعی از عملیات و مقدمات و کارهایش و همچنین مسایل اجرایی آن و نتایج این عملیات از طرف بنده انجام نگرفته است. برادران و دوستان دیگر مطالب فراوانی فرمودند و ممکن است بعضی از مطالب من هم برای شما تکراری باشد، اما فکر کردم یک کلیاتی درباره این عملیات و وضع کلی جنگ با مردممان در میان بگذارم. به نظر میرسد که جنگ به آن مقطعی که حالت داغی خودش را باید بگیرد و سرنوشت مسایل و منطقه را مشخص کند، رسیده باشد یا در آستانه این مرحله باشیم. عملیات والفجر 8 پیش در آمد خوبی برای این مرحله است. گرچه خود این عملیات متکی به یک دوره چند ماهه و مسایل سیاسی، اجتماعی و نظامی بود که در منطقه واقع شد و خود ملت ما از پایههای اصلی پیش آمدن چنین وضعی بودند. در این عملیات از لحاظ زمانی و از لحاظ مکانی و از لحاظ شرایط و مقدمات، چند نکته اساسی را باید مورد توجه قرار داد. از لحاظ مقدمات، یک نکته بسیار مهم که از دستاوردهای این حمله است، خنثی کردن قدرتهای جاسوسی دنیا و منطقه و داخلی است که این بسیار قابل توجه است و بیشتر از خود موفقیتهای نظامی باید روی آن حساب کنیم. شماها میدانید که الان چندین ماهواره در فضا در حال پرواز است و هر ماهوارهای روزانه چند بار این دنیا را دور میزند و دوربینهای این ماهوارهها آن قدر دقیق از زمین عکس میگیرد که تمام شرایط زمین را میتواند منعکس کند. عکسهای ماهوارهای دیدنی است! هر چه ببینند در عکس نشان میدهند. حتی یک بوته کوچک روی زمین و سنگهای کوچک را نشان میدهد. گودالهای چند سانتی را مشخص میکند؛ گیاهها، کویرها، درختها، باتلاقها، آدمها، ماشینها، حتی میگویند اگر دقت شود، شماره ماشینها را هم نشان میدهد. این مقدار عکسهای ماهوارهای دقیق است! آمریکا تعداد زیادی از اینها را در اختیار دارد و دستگاه جاسوسی آمریکا این اطلاعات را مستقیم و یا غیرمستقیم در اختیار حزب بعث قرار میدهد که در جنگ علیه ما استفاده بکند. این یک موضوع. موضوع دیگر آواکسهای عربستان سعودی است که در نزدیک فضای ما پرواز میکنند. آنها منطقه جنوب را به خوبی میپوشاند، تمام حرکتهای رزمندگان ما در منطقه جنوب را، رادارهای آنها میگیرد و تحقیقاً در اختیار عراق قرار میدهد. عراق مدعی است که از جاسوسانی در ایران استفاده میکند و کسانی را ما میدانیم مثل سلطنتطلبها، خلق عرب در خوزستان، منافقین و سایر افرادی که اسم اسلامی هم روی خودشان گذاشتهاند و سایر جریانهای این جوری که الان دربست مزدور استکبار جهانی و حقوق بگیر هستند. همین الان منافقین مأموریتشان این شده است که این قضیه هواپیمای کشوری را که عراق زده، به یک صورتی لوث کنند که در دنیا ما نتوانیم استفاده تبلیغی از آن بکنیم. اینها، این قدر جنایتکارند!! این مجموعه اطلاعاتی دشمن، دست اندرکار است که ما هر جا خواستیم عملیات انجام دهم، کشف کند و به عراق بگوید. شما فکر کنید یک عملیاتی از این نوع عملیاتی که انجام شد که عده زیادی نیروی مسلح را باید ببرد در جبهه و آنها را تدارک کند، مهمات میخواهند، اسلحه، توپخانه، تانک، بلدوزر، لودر، توپهای ضدهوایی و تدارکات غذایی میخواهند. (صحبت صدنفر و هزار نفر نیست، صحبت صدها هزار نفر است) اینها باید در یک نقطهای متمرکز بشوند تا در لحظه معیّنی به صف دشمن حمله کنند. چگونه میشود اینها تدارک بشوند و با این همه تشکیلات جاسوسی که به نفع عراق کار میکند، عراق نتواند مطلب جدی از آن درک کند؟ موفقیت گمراه کردن چشمهای جاسوسی دنیا که از دستاوردهای این عملیات بود، از افتخارات بسیار بزرگ رزمندگان ماست که حفاظت اطلاعات جنگ توانست در این مرحله این کار را بکند. امروز تحقیقاً ماهوارهها شکست خوردهاند، جاسوسهای بین المللی شکست خوردهاند، جاسوسهای داخلی شکست خوردهاند و باید در مسایل خودشان تجدید نظر کنند! تمامشان آن قدر گمراه بودند که وقتی نیروهای ما به صف دشمن حمله کردند، آن افسرانی که برای بازرسی سنگرها آمده بودند و همان جا اسیر شدند، اعتراف کردند که اعترافات آنها را در صدا و سیما شنیدید، اینها گفتند: ما آن قدر غافل بودیم که یک مقداری از توپهای اینجا را فرستادیم برای جاهای دیگر که فکر میکردیم آن جاها جنگ است! به نیروهایشان در همان شب مرخصی داده بودند و خود افسری که اسیر شده بود، گفته: مرخصی خودم را نوشته بودم که 24 ساعت دیگر از این جا بروم! این حرکت خیلی چیزها را فهماند؛ استکبار را مأیوس کرد که خیال میکرد در ارتش ما، در سپاه ما، در بسیج و در مردم پشت جبهه ما نفوذ دارد! تمام عوامل جاسوسی که عمری مزد گرفته بودند و جاسوسی کرده بودند، الان باید به استکبار جهانی جواب بدهند که کجا بودند که این کار انجام شد!! از طرفی ما یک اطمینان نیرومندی به فرماندهانمان، مسؤولان جنگمان و بسیاری از کسانی که در جریان این جنگ بودند، پیدا کردهایم. اینها مدتهاست مطّلع هستند که چه کار میخواهد بشود و سلامت اینها برای ما، با این عملیات و با این غافلگیری که انجام گرفت، تضمین شد. این یک دستاورد بسیار با ارزشی قبل از این حرکت است. یک بخش هم از اهمیت خود عملیات عرض میکنم، بعد دستاوردهای این عملیات را خدمت شما میگویم. این عملیات واقعاً مشکل بود؛ یعنی، جزو مشکلترین حملههای دنیاست. با کیفیتی که بود، اولاً حمله آبی - خاکی است و امروز حملههای آبی - خاکی متکی به مدرنترین تسلیحات دنیاست که فقط در اختیار دو سه قدرت دنیایی است (بقیه چیزهایی دارند؛ دست سوم و چهارم و از رده خارج شده) این عملیات آن هم از طرف ملتی انجام شد که مورد بایکوت دنیاست و حتی آن اسلحههای ابتدایی آبی - خاکی که در اختیار دارد، به خاطر بایکوتی که هست، نمیتواند آن کارایی لازم را داشته باشد و بیشتر متکی به نیروهای مردمی و ابتکارات مردم و همین نیروهای بسیجی، همین راهیان کربلا است که آنها خیال میکنند سربازان تعلیم ندیده هستند. یک قسمت این عملیات را در نظر بگیرید، این رودخانهای که ما عبور کردیم، شط العرب و یا اروندرود، معدل عرضش در این نقطهای که ما رفتیم، 1000 متر است. بعضی جاها 1800 متر؛ یعنی حدود دو کیلومتر و بعضی جاها کمتر، 600 - 700 متر. مثل رودخانه کرج، آب به صورت عادی نیست که شما دارید میبینید که مثلاً آب به صورت عادی در حال عبور است، این جوری نیست. یک رودخانهای است متصل به دریا و جزر و مد دریا در آن بسیار فعال است. در یک شبانه روز، چهار بار جزر و مد در این رودخانه فعال است (6 ساعت جزر و 6 ساعت مد، دوباره 6 ساعت جزر و بعد 6 ساعت مد) و در حالت جزر، آب با سرعت خیلی زیادی از بالا به پایین میآید و در حالت مد با سرعت زیادی آب به طرف بالا میرود و فقط در فاصله جزر و مد یک سه ربع ساعتی آب ساکن است. در شرایط مد، عرض رودخانه دو برابر شرایط جزر میشود؛ چون آب بالا میآید. وقتی جزر میشود، آب از دو طرف پایین میآید و حدود 150 - 100 متر دو طرف رودخانه، باتلاق و لجنزار میشود که هیچ کس نمیتواند از آن جا عبور کند. اطراف این رودخانه (هم طرف ما و هم طرف عراق) نخلستان است و این نخلستانها با همین جزر و مدها آب میخورند. در شرایط عادی عبور کردن از این نخلستانها برای آدمهای معمولی کار بسیار مشکلی است؛ چون قدم به قدم جوی است و جویها پر از لجن است که در آن آب هم در رفت و آمد است. در شرایط عادی و روز اگر به شما بگویند بیایید مثلاً 2 کیلومتر در این نخلستانها بروید، بسیار کار دشواری است. در طرف خود ما این جا که منطقه نظامی نبوده، اصلاً جاده نیست و مخصوصاً مردم آبادان میدانند که پشت نخلستانها کویر است و وقتی که مقدار کمی باران میآید، آدم نمیتواند روی این زمین راه برود، چه برسد به اینکه با یک »خودرو« بخواهد راه برود. سه کیلومتر، چهار کیلومتر این طرف نخلستان است و بعد طرف دشمن آن سدّ خیالی که صدام این دو سه ماه اخیر روی آن مانور داده بود. 500 کیلومتر سد ساختهاند و گفتهاند این سد یأجوج مأجوج است و هیچ کس نمیتواند از آن عبور کند! واقعاً خرج کردهاند؛ چیز عجیبی است! اگر انسان بداند چقدر خرج کردهاند. حدود 500 کیلومتر تمام منطقه را سنگرسازی کردهاند و اکثرش را با بتون و با کیسههای شن، لب آب را از نقطه فاو تا اَلعماره دیوار کشیدهاند! (خیلی راه طولانی است) پشت این را از دو سه ردیف نخل که عبور میکند، 300 کیلومتر نخلها را کندهاند (حدود 500 کیلومتر ضربدر 300 متر) نخلهای مردم را از ریشه در آورده و زمین را صاف کردهاند به خاطر اینکه نیروهای زرهیشان بتواند آمد و رفت کند. فاصله سنگرها 35 متر تا 50 متر است. حالا ما معدل را 50 متر بگیریم. یک سنگر است که در آن سرباز مستقر است و بالای این سنگر به طرف رودخانه تیربار گذاشتهاند و جلوی سنگر در آب سرتاسر یک ردیف سیمخاردار است، بعد از این سیم خاردار، ابتکار جدیدی به کار بردهاند (که فکر میکنیم یا ابتکار اسرائیلیهاست و یا آمریکاییها و نمیدانم اصل ابتکار از کجاست! یک چیزی به نام »خورشیدی«، شاید تا حالا در فیلمها که نشان دادهاند، دیده باشید). آمدهاند با میلهای آهن که طولشان 1/5 متر است، به اندازه قد انسان متوسط هشت پر درست کردهاند، وسط اینها را به صورت خورشید به هم جوش دادهاند که شعاعش را پخش میکند. گِرد روی زمین و در آب پایههای آن را محکم کردهاند؛ یعنی دیوار یک متر و نیمی از این هشتپرها. دوم سیم خاردار و سوم آن سنگرهایی که عرض کردم، پشت سنگرها میخورد به آن جاده 300 متری که روی آن نیروی مکانیزه باید باشد و بعد یک ردیف خاکریز. وقتی که از 3 کیلومتری این نخلستانها عبور بکنیم، پشت آن یک خاکریز دیگر است که نیروهای اصلی عراقی هم پشت آنها متمرکز هستند که اگر ما خط را شکستیم، آنها از آن جا جلوی ما را بگیرند. بعد که بالاتر میرویم، مراکز ضدهواییهاست که قدم به قدم تپههای 3 متری درست کرده و بالای اینها کار گذاشته بودند. آن چنان آن جا را محکم کرده بودند که بزرگترین ارتش دنیا هم آن جا را نمیتواند بگیرد. آن طرف آب هم که طرف خودشان (یعنی طرف کویت بود)، در فیلم اگر دیده باشید، میلههای آهنی کجی را کار گذاشته بودند که ما از پشت با نیروهای دریایی نتوانیم حمله کنیم. رادارهای »رازیت« که فرانسه در اختیار اینها گذاشته، در این سنگرهاست و این رادارها تا شعاع چند کیلومتری، حرکت انسان را میگیرد و خبر میدهد. حالا این استحکامات چگونه شکست؟ این طور هم نیست که این آب که عرض کردم، در اول و آخر رودخانه یک جور باشد. گاهی هست که اول رودخانه جزر است و آن جا هنوز مدش ادامه دارد (چون وقتی آب فرو میرود، تا وقتی بالا برود، دو سه ساعت طول میکشد). در 25 کیلومتر از این منطقه در مدت مثلاً یک ربع ساعت، نیروهای ما همه این سدّ را شکستند و یکدفعه این سنگرها را فتح کردند و به صورت هجومی به طرف جنگلها و نخلستانها جلو رفتند. اولین لحظهای را که آن جا زده شد، در نظر بگیرید؛ یعنی وقتی در اولین سنگر صدای انفجار بلند شد، همه میفهمند و غافلگیری تمام میشود. به گونهای باید این حمله اتفاق میافتاد که همه سنگرها با هم مورد هجوم قرار میگرفتند؛ چون اگر 5 تا 10 دقیقه اختلاف بود، بقیه میفهمیدند و آماده میشدند. در تاریکی شب این بچههای شما، همین راهیان کربلا که مسؤولیت این هجوم را به عهده داشتند، برنامهریزی کردند و در یک لحظه معیّنی با رمز یا زهرا(س) که نشان داده شده، همه با هم حرکت کردند و این سد غیر قابل نفوذ را شکستند، موانع را به کنار زدند، سیمهای خاردار را پاره کردند، سنگرها را تصرف کردند و قبل از اینکه دشمن بخواهد آماده دفاع شود، این نیروهای عظیم در داخل نخلستانها به طرف جلو حرکت کردند و پشت سرشان نیروهای سنگین، بولدوزر، لودر و تانک از آب عبور کرد و اینها را برای زدن خاکریز تحت حمایت گرفت. وقتی چهار ساعت از شب رفته و هوا میخواهد روشن شود، اینها خاکریزهای دشمن را فتح کرده بودند و پشت خاکریزهای دشمن با دشمن میجنگیدند. حالا دنیای استکباری، آنهایی که مغز نظامی هستند، آنهایی که فکر میکنند دانشکده جنگ و انواع جنگها را دیدهاند، بیایند قضاوت کنند!! البته بعضیهایشان مجبور شدند اظهار تعجب کنند. آن شقیترینشان هم اعتراف کرد که ایران قدرت عجیبی را از خودش نشان داده است. واقعاً هم نیروهای ایران قدرت عجیبی دارند. با این قدرتی که امروز نیروهای اسلام نشان دادند، این خط را شکستند. این خط مثل خط »بارلو« و »ماژینو« نبود، خیلی نیرومندتر بود! و وسیله شکستن هم مساوی نبود. نیروهای پیاده و آن هم همین راهیان کربلا؛ اینها کسانی هستند که در کارخانهها کارگر هستند و یا در مزرعهها بیل میزنند و یا در مدرسهها درس میخوانند و یا دانشجو هستند و یا طلبهاند و کسانی نیستند که دورههای جنگ آن جوری دیده باشند، یا از نیروهای متخصص کمک میگرفتند. اما این نیروها، با آموزشی که برای جنگ در نخلستان و عبور از آب دیده بودند و در شرایطی که همیشه در استتار بودند (چون دشمن نمیبایست این مسایل را میفهمید)، از این سدّ عظیم و آن قدرت جهنمی که اینها ترسیم کرده بودند، عبور کردند. با وجود این سد و قدرت این رادارها و ماهوارهها، پیروزی ما، آن قدر برای دشمن غیر قابل تصور بود که بعد از سه چهار روز آمریکاییها چون فکر نمیکردند در محاسبهشان چنین توفیقی برای ما پیش بیاید، حاضر به اعتراف واقعیتها نبودند. فکر میکردند شاید اینها شکست خوردند، برگشتند! اصلاً نپذیریم که ماهوارهمان کور شده است! امیدوار بودند که چنین وضعی پیش بیاید، این اهمیت عملیات بود. حالا قسمت بعدش: وقتی نیروهای زرهی دشمن میآید، ما نیروی زرهیمان آن طرف نبود، نیروی پیادهمان آن طرف بود. تعداد کمی تانک عبور دادیم، تانکهای دشمن را گرفتیم و نیروی پیاده در مقابل قویترین نیروهای زرهی دشمن قرار گرفت. لشکرهایی که اینها را معمولاً پشت خط، همیشه قوی و نیرومند، آماده نگه میدارند برای چنین لحظاتی، همه آمدند و یکی پس از دیگری در مقابل نیروهای پیاده ما شکست خوردند و یا مضمحل شدند. و اما آثار قضیه و آثار سیاسی و مسایلی که این جا هست: خود زمان اولاً، برای ما انتخابی بود؛ یعنی زمان تحمیلی برای ما نبود. با شرایطی که پیش آورده بودند (مسأله نفت و آن فشاری که قبلاً روی خارک و خطوط نفتی ما وارد آورده بودند و بعد تهاجمی که در اوپک کردند و همکاری مزوّرانه و خائنانه بعضی از اعضای اوپک با قدرتهای صنعتی تا از طریق پایین آوردن قیمت نفت، کمر کشورهای اسلامی را بشکنند و تهاجم شدیدی که شروع کرده بودند) این زمان برای ما مهم بود. مسأله دیگر، انتخاب زمان این حمله با توجه به مکان حمله بود. این حمله اگر مثلاً در غرب یا مقابل بغداد میشد، این معنا را نداشت. معنای این حمله با توجه به زمان، همین بود که همین جا بشود. اگر 5 کیلومتر هم بالاتر میشد یا 100 کیلومتر آن طرفتر میشد، این معنا را نداشت، معنای حمله همین جا بود. انتخاب زمان برای ما به خاطر این بود که در مقابل این تهاجمی که از سوی دشمنان علیه اسلام و مسلمین و کشورهای ضعیف شروع شده، ما یک قدرتی نشان بدهیم تا برای مبارزاتی که از همین حالا باید شروع کنیم و برای شکستن این توطئه عمیق استکبار جهانی که قصدش ضربه زدن اقتصادی به کشورها و ضرب شست نشان دادن به ملتهاست، پشتوانه روحی باشد. ما این حرکت را از لحاظ زمان انجام دادیم، یک قسمتی از آن هم مربوط به والفجر بود که همراهی رزمندگانمان با ملتمان بود. اما از لحاظ مکان، انتخاب این مکان بسیار معنا دارد. اولین معنای آن مسأله شط العرب است. شما میدانید بهانه شروع جنگ شط العرب بود. اختلاف اساسی عراق با ایران مسأله شط العرب بود. شط العرب از سوژههای آغاز جنگ است و معنای این انتخاب این است که همین جا باید توی سر صدام بخورد و آن چه که وسیله شروع جنگ بوده، باید وسیله شکست متجاوز هم باشد. این مکان، سمبلیک انتخاب شد. دلیل دوم این انتخاب، شرارتهای اخیر عراق در خارک بود. مناسبترین نقطه ضربه متقابل برای اینها همین نقطه بود که حالا با تکمیل عملیات، مطلب بهتر روشن میشود. آن جایی که باید به اینها ضربه میزدند که جواب خارک باشد این جاست و شروع شده است و مسأله سوم خود خلیج فارس بود. اینها دو، سه سال است که دارند در خلیج فارس شرارت میکنند و عامل شرارت، همکاری نیروی دریایی و نیروی هوایی عراق است. نیروی دریایی عراق با تکمیل این عملیات دستش به طور کلی از دریا قطع میشود. عراق دو معبر برای ورود به دریا دارد: یکی شط العرب است (اروند رود که از طریق بندر بصره به فاو میآمدند که یک طرف آن ما بودیم. این به خاطر جنگ بسته شده است و از آن استفاده نمیشود) معبر دوم آنها خور عبداللَّه است (که اخیراً لایروبی کردهاند، قبلاً فعال نبوده است) که به امالقصر منتهی میشود. از امالقصر، از این آبراه بیرون میآیند و وارد دریا میشوند. ما حالا در لبه خور عبداللَّه رفتیم، یعنی حدود 25 تا 35 کیلومتر در ساحل خور عبداللَّه، ما هستیم. طبیعی است وقتی که ما در ساحل خور عبداللَّه باشیم، کشتی عراق در مقابل گلوله توپ و تانک ما و موشک ما نمیتواند از آن جا عبور کند. ممکن است الان دزدانه، شبها یک قایقی عبور کند، اما این استفاده از دریا محسوب نمیشود که جلوی این را هم خواهیم گرفت و در آینده به طور کلی دست عراق از دریا قطع خواهد شد و قطع شدن دست یک کشور از دریا خیلی مهم است. (الان ملت ما روی این مسأله توجیه نشدهاند که ارزش آن را بدانند) عراق تنها راهی که به دنیای آزاد - به بیرون از خودش - دارد و مستقل است، همین جاست؛ همین تنگه است. از جنوب باید از کشورهای همجوار، یعنی کویت یا عربستان استفاده کند. از غرب باید از اردن، سوریه، اسرائیل، لبنان و غیره بگذرد تا خودش را به جایی برساند. از شمال باید از ترکیه عبور کند. از شرق هم که ما هستیم. عراق در این وسط حبس است و تنها جایی که به محیط آزاد بیرون و آبهای بین المللی راه دارد، همین جاست و عمده سرمایهگذاری نفتی عراق هم این جا بوده است. اسکله اصلی او این جا بوده که روزانه با ظرفیت 3/5 میلیون بشکه نفت از این جا استفاده میکرد. شما مانور نیروهای دریایی خود ما را دیدید. چقدر نیرو هست، چه چیزهایی آن جا وجود دارد. با این همه سرمایهگذاری که عراق در نیروی دریایی کرده (الان گوشه ام القصر در انتهای خور عبداللَّه اینها محبوس هستند که حالا معلوم نیست چه به سرآنها خواهد آمد!)، نیروی دریایی آنها پوسیده است و چیزی نیست. تمام اینها از بین رفته است. عراق در دریا منافع خیلی زیادی دارد. عراق در شمال خلیج فارس شرارت میکرد. کشتیهایش که آن جا حرکت میکردند، کشورهای خلیجی خیلی از نیروی دریایی عراق میترسیدند. البته نیروی هوایی هنوز میتواند پرواز کند و روی آب بیاید که یک فکری هم برای آن خواهیم کرد! از فضای کشورهای مجاور ممکن است استفاده کند و گاهی هم میکند که باید برای آن هم فکری بکنیم! اما از روی زمین، رابطه عراق با دریا به طور کلی قطع شده و هیچ نقطهای از مرز ترکیه تا »فاو« وجود ندارد که این ارزش را برای جنگ داشته باشد. یکی از شرارتهایی که عراقیها میکردند، موشکهایی بود که در همین جا مستقر کرده بودند. موشک ساحل به دریا که برد آن حدود 90 کیلومتر بود، موشکهایی که تا 90 کیلومتر در دریا میتوانستند کشتیها و سکوهای نفتی را بزنند. این موشکها یک قسمتی به دست ما افتاد و یک قسمتی از آن را هم بردند و الان به کلی دیگر اینها از این سرمایهگذاری محروم شدهاند. برای استفاده کردن از این موشکها دیگر راه ندازند، مگر اینکه بروند از خاک کشورهای دیگر استفاده کنند که آن حساب دیگری پیدا میکند. اگر پیدا کردند، آنها با ما داخل در جنگ تلقی میشوند و آن بحث دیگری میشود. بنابراین، شرارتی که در دریا میکردند، (غیر از نیروی هواییشان)، الان به کلی قطع شده است و تصرف پایگاههای موشکی، اسرار اینها را برای ما فاش کرد و دولتهای دیگری هم پیش ما شرمنده شدند! این هم مسأله دیگری بود که در این جا اتفاق افتاد. آنها خیال میکردند چون این جا جای امنی است، لذا سرمایهگذاری کرده بودند! مسأله دیگری که در انتخاب مکان برای ما مهم بود، همسایههای جنوب خلیج بودند. خوب! اینها از اول به عراق پول دادند، بندر دادند، اطلاعات دادند، تبلیغات کردند، هنوز هم دارند میکنند و ما همیشه به اینها نصیحت کردهایم که: این کارها را نکنید، شما همسایه ما هم هستید! از این عروبت، این تعصب جاهلی کفرآمیز عروبت و تقدم عروبت براسلام دست بردارید! شما مسلمان هستید »الاعراب اشدّ کفراً و نفاقاً« نباشید! بیایید اسلام را اصل قرار بدهید! گوش نکردند. تا به حال هم شرارت کردند، همین حالا هم خیلیهایشان پررویی کردند و محکوم کردند و از این چیزها! حالا مسایل لفظی را ما یک روز ممکن است ببخشیم، اما در مسایل عملی حرف وجود دارد. اخطارهای ما برای اینها بیمعنا بود. اینها به خیالشان با این سدی که عراق در مقابل ما دارد و نیروی عراق حایل است، یک احساس امنیتی میکردند. لازم بود ما با اینها همسایه بشویم! لازم بود که یک قدری چشمشان در چشم ما بیفتد! سربازهای ما را از آن طرف آب ببینند که آن جا هستند! و لذا این کار را کردیم. حالا باید آنها روی خودشان حساب کنند، این برای ما در این عملیات یک اصل بود. ما روی این محاسبه کردیم و بر روی این نقطه سرمایهگذاری کردیم. به خاطر اینکه به اینها یک اخطار و یک نصیحت بکنیم که حالا دیگر دست بردارید! الان دیگر جمهوری اسلامی نمیپذیرد که در بندرهای شما دایماً کشتیهای حامل امکانات جنگی عراق پهلو بگیرند! و نمیپذیرد که جادههای شما بخواهد برای تقویت نیروهای نظامی عراق استفاده بشود! و نمیپذیرد که لولههای نفت عراق بیاید از کشور شما عبور کند و ضربه به اوپک بزند! و نمیپذیرد که لولههای گاز عراق در آن جا بیاید و شما به خاطر گاز عراق ارز به او بدهید! میتوانید از جاهای دیگر هم بگیرید و خودتان هم دارید و نمیپذیرد که رادیو و تلویزیون شما و فضای شما در اختیار دشمن خونریزی مثل صدامیان باشد! اینها را دیگر ما نمیپذیریم! و هنوز اینها خیلی باورشان نشده است. دروغهایی که صدام گفته، حتی اینها را هم فریب داده است، خیال میکنند عراق راست میگوید که دارد حمله میکند و ما را از آن جا بیرون میکند! هنوز به این امید هستند! بگذار اینها مأیوس بشوند و مطلب روشن بشود که همسایه جدیدی دارند و این همسایه این جا فعلاً ماندنی است و تا صدام و حزب بعث آن جا هست و تا مردم عراق آن جا مسلط نشدهاند، این همسایه هست! به هر حال ما مایلیم که همسایههای خوب و نجیب و مهربانی برای اینها باشیم، بنا داریم که همسایههای مسلمانی باشیم. ما با هم دریا و خلیج فارس را باید اداره کنیم و امنیت آن را حفظ کنیم. عراق چند کیلومتر در این جا ساحل دارد. ما سرتاسر این جا هستیم و شما منطقه وسیعی از این جا را دارید، وقتی که مردم عراق برعراق حاکم باشند، همه با هم هستیم و تا آن مردم نیستند، ما با شما همکاری میکنیم و دریا را امن نگه میداریم، ولی اگر امن نگه داشته نشود، بعداً دیگر گله ندارد، خودتان فکر کنید! این جا دیگر نمیشود جنایت نفتی بکنید! یعنی از این به بعد باید مواظب باشید و مصالح مردمتان، اسلام و نسلهای آینده را با هم حفظ کنید! حالا که جمهوری اسلامی با شما همکاری میکند، اگر شما بیایید نفت را از 34 دلار به 28 دلار و بعد هم به 18 دلار و کمتر برسانید، این دیگر نمیشود!! باید با هم بنشینیم، همکاری کنیم و با هم منافع مردم خودمان و ملتها را حفظ کنیم و با استکبار مبارزه کنیم که این کار را با هم میکنیم. مسأله دیگر در انتخاب مکان این بود که اینجا از لحاظ نظامی بهترین جا برای ضربه زدن به نیروهای نظامی عراق است. همان طوری که در فیلمها دیدید، حدود 50 - 60 کیلومتر در کناره اروند رود منطقه عملیاتی بوده. یک منطقه باریکی است کنار اروندرود که ما این طرف اروندرود هستیم و بیش از پانصد قبضه توپ متمرکز کردهایم که در طول این 50 کیلومتر، در تمام این مسیر، نیروهای ما با توپ میتوانند نیروهای عراقی را بزنند و عبور اینها تا میدان جنگ، تا آن نقطه درگیری بسیار بسیار مشکل است. یک لشکری که از بصره بخواهد به فاو بیاید، در این مسیر، متکی به راه و جاده هم هستند و فعلاً که فصل باران است، از بیابان نمیتوانند استفاده کنند، چون گِلزار است، توی گل فرو میروند، لذا باید روی جاده باشند و عبور اینها در این جادهها، محلی است که ماشین جنگی عراق را میتوانیم از کار بیندازیم. آن نقطهای را که میخواستیم، در همان نقطه ایستادهایم و فعلاً همین است تا بعداً تصمیم دیگری خواهیم گرفت و لذا در این مرحله هدف ما تا همین نقاطی بود که رسیدیم و در آن مستقر هستیم و میدانیم چه باید بکنیم. شما یا باید جلو نیایید، یانه! اگر بخواهید جلو بیایید، در طول 50 کیلومتر باید گلولههای توپ رزمندگان اسلام را تحمل کنید! و وقتی با این شکل به نیروهای ما برسید، دیگر فکر نمیکنم توانایی جنگ داشته باشید! اگر هم چنانچه برسید، آن موقع مثل سایر تانکها در این جا نابود میشوید. در این فاصله سه، چهار روز اول عملیات والفجر 8 که هنوز نیروهای ما مستقر و مستحکم نشده بودند و فقط نیروهای پیشرو ما در خط مقدم میجنگیدند، بهترین لشکرهای عراق آمدند: لشکر گارد ریاست جمهوری که قویترین لشکر عراق بود، لشگر 10 زرهی، لشگر 6 و خیلی از این لشگرها که همیشه در عملیات میآمدند و سینه سپر میکردند، آمدند و قسمت عمدهشان نابود شدند، یا لطمات زیادی خوردند و فرار کردند. اینجا از لحاظ مکانی بهترین جایی است که برای یک مدت طولانی میشود اینها را تضعیف کرد. برای نیروی هوایی عراق که نقطه قوت و تکیهگاه عراقیها بود، منطقه عملیات والفجر 8 یک قتلگاه شد. این رقمی که تا دیشب به شما دادند که 45 فروند هواپیمای عراقی را ساقط کردهایم، قطعی است. یعنی این حداقل مطمئن است و احتمال دارد که بیش از اینها بوده باشد. چون در این منطقه عملیاتی ما بیش از 200 توپ ضدهوایی داریم که وقتی هواپیماهای عراقی میآیند، شروع میکنند به پرتاب گلوله به طرف آنها و این گلولههای توپ اگر به هواپیما بخورند و آن را دچار حادثه و زخمی کنند و در این حال هواپیما برگردد، کسی متوجه نمیشود. فقط این قسمتهایی که متوجه میشویم، آن قسمتی است که از موشک یا سیستم رادار استفاده شود؛ چون در صفحه رادار دیده میشود که هواپیما آتش گرفته، موشک خورده است. از این گذشته، شنود ما که حرکت هواپیماها را از پایگاهها میگیرد، خبر میدهد که 5 تا هواپیما آمد، ولی 4 تا برگشت؛ یعنی این دو تا قضیه باید با هم تطبیق کند. مکالمه هواپیما هم با برج کنترل خود باید تطبیق بکند. وقتی که این سه فاکتور با هم منطبق شدند، آن وقت اعلام میکنیم که ما یک هواپیما را زدیم. بنابراین تحقیقاً سرنگونی این 45 هواپیما قدر مسلّم است. البته 7 فروند هم هلیکوپتر از دشمن ساقط شده و امروز هم تا این ساعت که به من اطلاع دادند، از صبح تا به حال 5 فروند از هواپیماهای دیگر متجاوزین عراقی را نیروهای اسلام ساقط کردهاند. بنابراین تا این مرحله از این عملیات که هنوز آغاز آن است، خساراتی به 50 فروند هواپیما و خلبانانش وارد شده است. تا دو روز پیش آماری گرفته بودند که در حدود 700 دستگاه تانک یا نفربر از نیروهای صدامی را قوای اسلام منهدم کرده یا به غنیمت گرفتهاند. 700 دستگاه تانک و نفربر؛ یعنی موجودی یک ارتش قوی! حالا عراق الان بیشتر از اینها دارد؛ اما رقم خیلی بزرگ است. توپهای غنیمتی و چیزهای دیگری که در این جا گرفتیم و مهماتی که در این جا گرفته شده، به اندازه مهمات یک عملیات خیلی بزرگ است که بعداً اگر بخواهیم عملیاتی انجام بدهیم، از آنها استفاده خواهیم کرد. لذا این همه مهمات، رقم قابل توجهی است. آینده عراق در همین جا باید تعیین شود؛ یعنی اگر بنا باشد مسایل عراق حل شود، در همین جا است و دو راه بیشتر نیست: یا باید ارتش عراق مرتب بیاید به طرف نیروی ما و در این جا با ما بجنگند که خوب! سرنوشتشان همین است؛ یعنی نابود شدن. و یا باید این جا را ول کنند! اگر هم این جا را ول کند که خوب! ما هم همین را میخواستیم؛ چون ما میخواهیم این جا بمانیم و دست عراق را از دریا قطع بکنیم و آن برنامههای دیگری هم که اشاره کردم، این جا اجرا کنیم. عملیات والفجر 8 به اهداف خودش که تا این مرحله با دقت ترسیم شده، رسیده است و مراحل بعد، بعداً آغاز میشود و - انشاءاللَّه - آثارش را بعداً خواهیم دید. یکی دیگر از ادله انتخاب این نقطه، این بود که در این جا مردم غیرنظامی نبودند. چون یکی از مشکلات ما در جنگ این است که در آن جایی که میخواهیم وارد بشویم، اگر مردم غیرنظامی باشند، اینها صدمه میبینند. بصره برای ما دورتر از فاو نیست. برای رفتن به بصره هم همین امکانات وجود دارد، اما در بصره بیش از یک میلیون آدم زندگی میکنند و ما ترجیح میدهیم که مردم عراق را حفظ کنیم. ترجیح میدهیم که این مردم بمانند. دلمان میخواهد مثل همین اسرایی که حالا میبینید در این جا آمدهاند و التماس میکنند که ما را هم بفرستید علیه صدام بجنگیم! مردم عراق را یک روز این جوری ببینیم. بنابراین برای ما بصره هدف مهم استراتژیکی است؛ اما مردم بصره برای ما فعلاً یک مانعی هستند و حال آنکه در فاو آدم غیر نظامی نبود و خونی از دماغ یک غیرنظامی ریخته نشد. چون این منطقه سرتا پا نظامی بود و این مسأله از نظر انتخاب محل برای ما یک دلیل عمدهای دارد. از دستاوردهای مهم عملیات والفجر 8، تمرین هماهنگی مجموعه نیروهای وارد در جنگ بود. من به عنوان نماینده امام در شورای عالی دفاع شهادت میدهم که این مسایل را باید بدانید که نیروی رزمنده شما و نیروهای پشتیبانیکننده شما آن چنان در این عملیات هماهنگ رفتار کردند، مثل یک ساعت که تمام دندهها و عقربهها و وسایل دیگرش هماهنگ با هم کار میکنند، این جوری در میدان جنگ عمل کردند. سپاه پاسداران انقلاب، این نهاد بسیار مقدس و نیروهای مردم، بسیج مستضعفین راهیان کربلا، نیروی زمینی با همه امکاناتش و نیروی هوایی که نقش بسیار حساسی را ایفا کرد و این روزها نشان داد که قدرت رزمی نیروی هوایی ما بسیار بیشتر از قدرت نیروی هوایی عراقیها در ضربه زدن واقعی است. چون آنها ممکن است روزی 300 تا پرواز هم بکنند، اما ما میدانیم که از 300 تا پروازی که میکنند، 290 تا از اینها بمبهای خودشان را در بیابانها و یا در آب میریزند و برمیگردند و ممکن است 10 تاشان بتوانند کار بکنند! اما اگر ما روزی 50 پرواز داشته باشیم، هر 50 پرواز بمبهایشان را به هدف میزنند و آنها را در آن جاهایی که مأموریت دارند، میریزند. پدافند هوایی ما با ابتکاراتی که کرده، جلو هواپیماهای مجهز به امکانات تشعشعیشان را که فرانسه در اختیارشان گذاشته که بتوانند رادارهای ما را از کار بیندازند، گرفته و با ابتکاراتشان آن وسایل پیشرفته را کور کردهاند. این صحنههای اسقاط هواپیماها اکثرشان مال اینهاست. نیروی دریایی با همه امکاناتی که در آن جا میشود به کار برد، عملیات را پشتیبانی میکند و هوانیروز واین هلیکوپترهای »کبرا« با موشکهای »تاو« آن چنان در صحنه عمل فعالند که وقتی در صحنه عملیات ظاهر میشوند، دشمن از ترس روی خاک میخوابد. این هلیکوپترها از روی زمین پرواز میکنند و دشمن را درو میکنند! اما در مورد امکانات پشت جبهه که خودتان مردم را میبینید چگونه دارند تدارکات جنگ را اداره میکنند و دستگاه بهداری، پزشکها، پرستارها و امکانات ترابری که مجروحان را به بیمارستانها و آسایشگاهها میرسانند، انصافاً فداکارانه مثل سرباز دارند عمل میکنند و آن قدر وظایف همه در محل خودش خوب انجام میگیرد که انسان لذت میبرد. مهندسی رزمی که قسمت عمدهاش به دوش جهاد سازندگی است، دوش به دوش رزمندههای ما و همراه نیروهای مسلح جلو میرود و خاکریز درست میکند و بچهها را حفظ میکند و سنگر پیش ساخته را در آن جا مستقر میکند و نیروها را از آب عبور میدهد و پل میزند و امکانات فنی دیگر را در اختیار رزمندگان قرار میدهد. تمام امکاناتی که برای عبور از آب لازم بود، اینها با نهایت فداکاری فراهم کردند که الان استفاده میشود. از طرفی، دولت همه امکانات مربوط به جنگ را در اختیار جنگ گذاشته و وزارتخانههای مربوط، هر یکی به سهم خودشان در این جا حاضرند. امروز ممکن است ما به اندازه کافی به تمام پروژههایمان پول نتوانیم بدهیم؛ اما دولت حتی از بانک استقراض میکند و خرج جنگ را به خوبی میپردازد. هرچه که برای عملیات لازم بوده و هرکس که یک وظیفهای به عهده داشته، به خوبی دارد انجام میدهد. این هماهنگی که بین ارتش و سپاه و بسیج و نیروهای امدادگر و مردم به وجود آمده است، مجموعه بسیار نیرومندی است که ما این انتظار را از آنها داریم. دستاورد دیگر و از عوامل مهم پیروزی ما، حضور فعال روحانیت در این جنگ بود. چند روز قبل از عملیات، عده زیادی از طلاب قم و سراسر کشور به عنوان یک گردان رزمنده حرکت کردند و اینها با همان عمامههای سیاه و سفید خودشان و با لباس بسیجی، اسلحه به دوش و آرپی جی و تفنگ به دست در خطوط مقدم همراه رزمندهها، حتی با تانکها و بولدوزرها، مثل همه جنگیدند. شهدای ما در میدان جنگ شهادت میدهند که روحانیت به نسبت افرادش و اعضای خودش بیشتر از سایر قشرها در این جنگ شریک بود. البته حقش هم همین بوده و باید هم همین طور باشد؛ چون روحانیت همیشه رهبریت این مبارزه را بردوش داشته، در جنگ هم باید مثل دیگران باشد و این حرکت دیروز (زدن هواپیمای مسافربری توسط جنگندههای رژیم صدام جنایتکار) خون شهدای نمایندگان مجلس شورای اسلامی، شهدای دستگاه قضایی، شهدای روحانیت مبارز و شهدای دیگر را با هم و با شهدای دیگر مخلوط کرد و این از دستاوردهای بسیار خوب این جنگ بود. آرزو داریم که روحانیت همیشه در میدانهای کارزار پیشاپیش مردم حرکت بکند. از دستاوردهای دیگر این پیروزی، رسوایی عجیب دستگاه تبلیغاتی دنیا و خود صدام بود. عفلقیها در این عملیات خیلی دروغ گفتند، اینها در عمرشان این قدر دروغ نگفته بودند! از اولین روز پیروزی تا حالا هرچه اطلاعیه دادهاند، بدون شک 99 درصدش دروغ بوده و حالا عرض میکنم که چطور این دروغها را میگویند: اینها که 10 - 12 روز از عملیات گذشته و 800 کیلومتر از خاکشان در اختیار جمهوری اسلامی است، هنوز قبول نکردهاند که ما در این مناطق اعلان شده هستیم. این مسأله را درست قبول نکردهاند و فقط با کنایه اعلان کرده و رد شدهاند. در »ام الرصاص« یک کلاهی به سر این »ماهر عبدالرشید« رفت که از نادانیاش باید واقعاً اسمش را »جاهل ابول« بگذاریم! خیال کرد که آن جا منطقه اصلی جنگ است و 48 ساعت بلاتکلیف ماندند و نفهمیدند که نیروهایشان را باید به کجا ببرند! وقتی که فهمیدند از کجا ضربه خوردهاند، دیگر دیر شده بود و متوجه شدند که نیروهای ما پشت خاکریزها مستحکم ایستادهاند. چقدر اینها در مورد جزیره مجنون دروغ گفتند! در روزهای گذشته گفتند: ما در جزیره مجنون، 4 - 5 هزار و گاهی گفتند 25 هزار ایرانی را کشتیم و جزیره مجنون را گرفتیم! لذا ما به این خبرنگارهایی که رفته بودند فاو که آن مناطق آزاد شده را ببینند، گفتیم شما بروید جزیره را ببینید! خبرنگارها گفتند: ما میدانیم عراقیها دروغ میگویند، دیگر ما را زحمت ندهید تا به آن جا برویم! یک قدم اینها پیش نیامدند، ولی ادعا کردند جزیره را گرفتیم و چه کار کردیم و چند هزار نفر را کشتیم! در این عملیات، ما تعدادی شهید داشتیم، ولی من عرض میکنم با مقیاسی که نیرو در این مرحله از جنگ وارد کردیم، در طول جنگ تا به امروز هیچ عملیاتی کمتر از این عملیات اخیر تلفات نداشتهایم. تعداد شهدای ما بسیار کمند که شما خودتان میبینید. در استانهایی که چند لشکرش در این عملیات شرکت کردند، میگویند مثلا 10 تا، 15 تا، 20 تا، 40 تا شهید را تشییع کردند و این شهدایی که ما داریم، همینهایی هستند که تشییعشان کردند. عراق در این عملیات غیر از یک نقطه که 15 تا اسیر از ما گرفته یا نگرفته که من نمیدانم! چیزی به دست نیاورده است، ولی آن چنان ضربه خوردهاند که حتی جنازههای خودشان را نتوانستند عبور بدهند. این قدر دروغ گفتند و میگویند، هر روز میگویند: ما 60 - 70 فروند کشتی از ایران زدیم! من نمیدانم این کشتیها را جمهوری اسلامی از کجا میآورده است!؟ خوب! شما چهار سال است که این کشتیها را با این ارقام که اعلام میکنید، میزنید! این تعداد کشتی برای جمهوری اسلامی از کجا آمده و کجا هستند؟! هر روز میگویند ما رفتیم چندین فروند هواپیما را ساقط کردیم، این قدر آدم کشتیم، 6 تا پل ویران کردیم! این گزارشهای دروغی است که فرماندهان صدام به صدام میگویند و صدام هم به ملتش دروغ میگوید و مجموعهشان به حامیانشان دروغ میگویند. عجب این است که این حامیان را هم توانستهاند خام نگهدارند! ماهواره آمریکایی دروغ میگوید، اطلاعات انگلیسی دروغ میگوید، جاسوسهایشان دروغ میگویند، همه دروغ میگویند؛ برای اینکه این نیمهجان را بتوانند تا دو سه روز دیگر نگهدارند، شاید یک فرجی از این ستون تا آن ستون برایشان پیدا بشود! همه گرفتار این دروغگوییها شدهاند. ما در ملت خودمان این مسأله را داریم میبینیم. امروز دیگر نمیشود یک چیزی را از مردم مخفی نگاهداشت. ما اگر مخفی بکنیم، در رادیوهای بیگانه میگویند، رزمندههایی که خودشان در جبهه هستند، میآیند و حقایق را بیان میکنند؛ مگر میشود چیزی را مخفی کرد؟ امروز مخفی کنیم، فردا روشن میشود. عراق هم همین وضع را دارد. بالاخره اینها که در میدان هستند میفهمند، خانوادههای اینها که میفهمند، بیمارستانها که میفهمند، پرستارها میفهمند، دکترها میفهمند، ماهوارهها که میفهمند! چند تا رادیو عربی دارد علیه عراق حرف میزند: لیبی میگوید، سوریه میگوید، رادیو عربی خودمان میگوید، تلویزیون ما فیلمها را نشان میدهد. در خلیج فارس و خیلی از قسمتهای عراق این فیلم را میگیرند و میبینند. این قدر یک آدم دروغ بگوید! کسی که فکر میکند میخواهد یک ماه با مردم کار بکند، نباید این قدر دروغ بگوید. دروغگویی و رسواییهای که در این عملیات اخیر اینها پیش آوردند، از دستاوردهای بسیار مهم این جنگ بود. البته این هنوز اول کار است. من به برادران و خواهرانمان و به ملتمان و رزمندگان و به آنهایی که تعلیم دیدهاند، عرض میکنم که ما باید همین گونه که این چند ماه اخیر محیط کشورمان را جنگی کرده بودیم، همین گونه جنگی و آماده نگاه بداریم. این لشکرهای احتیاط قدس که دارند میروند، جوانهایی که دوره دیدهاند و میدان دیدهاند و گوششان از صدای گلوله میدان پر است و به میدان رزم عادت کردهاند، در این لشکرها متشکل بشوند و بروند در جبههها حاضر باشند. ما این طوری حمله نمیکنیم که حالا هر چند وقت چند تا از سربازان عراقی را بکشیم؛ این جزو خواستههای ما نیست. شما باید در جبههها حضور داشته باشید. لشکرها مثل قبل از عملیات والفجر 8 باید آماده باشند. امکانات باید آماده باشد. ما الان از سراسر جبهه از پیرانشهر تا فاو سراسر این قسمت را شناسایی کردهایم و طرح و برنامه داریم. هر جا که لازم دیدیم و فکر کردیم مفید است که یک ضربهای بزنیم تا یکی از رگهای حیات اینها را قطع کنیم، باید در آن جا حضور داشته باشیم و عمل کنیم و این بستگی به حضور شما نیروهای مردمی در جبههها دارد که باید حضورتان را حفظ کنید. به کادرهای سپاه عرض میکنم: برادران سپاهی که در سراسر کشور هستند، آنهایی که قدرت فرماندهی دارند و قدرت مدیریت در واحدهای کوچکتر، دستهها، گروهانها و گردانها دارند، خودشان را به سپاه معرفی کنند که ما آماده باشیم - انشاءاللَّه - اگر خداوند تقدیر کرده باشد و ما لایق این باشیم که پرچم اسلام را در عراق به اهتزاز در بیاوریم، شما وسیله اهتزاز این پرچم در خاک مقدس عراق و برای مردم عراق باشید. قبل از اینکه برای برادران و خواهران عرب زبان خطبه خوانده شود، از همه خانوادههای شهید داده و کسانی که جانباز انقلاب دارند، آسیبدیدههای جبههها و مجروحان جنگ تشکر میکنیم و مراتب سپاس خودمان را اظهار میکنیم و برای ارواح مقدس همه شهدای انقلاب و جنگ تحمیلی و مخصوصاً عملیات اخیر، از خداوند متعال رحمت و لطف خاص و فضل و کرم عمیقش را تقاضا میکنیم. ترجمه خطبه عربی بسم اللَّه الرحمن الرحیم با ملتهای اسلامی سراسر جهان صحبت میکنم. شما تا حدودی از موفقیتهای نیروهای اسلام در جهاد با متجاوزان عفلقی اطلاع دارید؛ گر چه رسانههای مزدور استعماری حقایق را منعکس نمیکنند. در منطقه فاو ضربه هولناکی بر عفالقه و حامیان مستکبر و مرتجعش وارد شد و تبلیغات گمراهکننده رسانههای صهیونیستی و امپریالیستی و ارتجاعی مبنی بر قدرت نظامی عراق و بن بست نظامی جنگ رسوا شد. انتخاب این زمان و این منطقه ادله خاصی داشته که بخشی از آنها از این قرار است: 1 - منطقه کاملاً نظامی است و غیرنظامیان آسیب نمیبینند. 2 - در شرایطی که نیروهای کفر همت خود را روی نفت متمرکز کردهاند و میخواهند از این ناحیه ضربه بزنند، عملیات والفجر 8 هشداری به آنهاست. 3 - شط العرب در شروع تجاوز صدام به ایران نقش داشته و عبور از آن معنای خاصی دارد. 4 - شرارتهای عراق در خلیج فارس احتیاج به جواب داشت که بهترین جواب آن قطع دست بعث عراق از خلیج بود که بحمداللَّه قطع شد. 5 - مناسبترین جواب حملات صدامیان به جزیره خارک همین جا بود. 6 - این جا امکان سرکوبی کامل ماشین جنگی بعث عراق وجود دارد؛ به دور از مناطق مسکونی و مردم غیرنظامی. 7 - هشدار جدیتر به حامیان مرتجع عراق در جنوب خلیج فارس که موعظهها و پیغامها و اندرزها برای تنبّه آنها کافی نبود. 8 - هشدار به ابرقدرتهای جنگافروز حامی بعث عراق که این جا را شریان حیاتی خود میدانند. از شما ملتهای اسلامی میخواهیم که دولتهای منحرف را مورد سؤال قرار دهید که چرا برای حفظ منافع دنیای اسلام در منابع نفتی و مبارزه با نفتخواران جهانی، وظایف خودشان را انجام نمیدهند؟ چرا بر عکس برای تضعیف انقلاب اسلامی و حفظ سلطه کفار، منافع جهان اسلام را قربانی میکنند؟ در انتظار آثار جهاد مقدس سربازان اسلام باشید! »بسْمِاللَّهِ الرَّحْمنِ الرّحیم/ اِذاجاءَ نَصْرُاللَّهِ وَالْفَتْحُ/ وَ رَأَیْتَ النَّاسَ یَدْخُلُونَ فی دینِ اللَّهِ اَفْواجاً/ فَسَبِّحْ بحَمْد رَبِّکَ وَاسْتَغْفِرْهُ اِنَّهُ کانَ تَوَّابًا«.
v