خطبه ها
  • صفحه اصلی
  • خطبه ها
  • نماز جمعه تهران به امامت آیت الله هاشمی رفسنجانی

نماز جمعه تهران به امامت آیت الله هاشمی رفسنجانی

  • دانشگاه تهران
  • جمعه ۲ اسفند ۱۳۶۴

    خطبه اول  بسْمِ‏اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم اَلْحَمْدُللَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ وَالصَّلاةُ وَالسَّلامُ عَلی رَسُولِ اللَّهِ وَ عَلی آلِهِ الْأَئِمَّةِ الْمَعْصوُمینَ. أعُوذُ باللَّهِ مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجیم »اِعدلُوا هُوَ اَقْرَبُ لِلتَّقْوی«.  قبل از شروع صحبتم، از این احساسات گرم و عواطف پرشور و روحیه‏های انقلابی و ایثارگرانه ملت بزرگوارمان و شما حضار محترم تشکر می‏کنم و برای چندمین بار از اینکه بتوانم این محبتها را با تعبیری سپاسگزاری نمایم، ابراز عجز می‏کنم و فقط عرض می‏کنم که بنده و سایر همکارانم، خودمان را قابل این همه محبت و لطف نمی‏دانیم؛ ولی شما روی تشخیص و نظر خودتان محبت ابراز می‏کنید و ما هم ساکتیم. این هفته نیز به خاطر فراوانی مسایل روز و آمادگی افکار جامعه برای شنیدن مطالب مربوط به جنگ و پیروزیهای رزمندگان، مقتضی نمی‏دانم که بحث عدالت اجتماعی را که یک بحث علمی، فنی و اجتماعی است، مطرح کنم و لذا هر دو خطبه را درباره مسایل روز بحث می‏کنم. قبل از شروع بحثم، مسأله تقوا را مطرح می‏کنم که ما معتقدیم همه این موفقیتها مرهون تقوا است و روحیه خدا ترسی و خداجویی و ملکه حفاظت برانجام وظایف و ترک محرّمات تعریف تقوا است و این مسأله سرمایه این انقلاب، نظام و زندگی ماست. فرد متّقی و جامعه‏ای که براساس تقوا زندگی می‏کند، هیچ وقت احساس شکست نمی‏کند. کسی که رابطه خودش را با خدا اصلاح کند که تعبیر عملی‏اش همان تقوا است، هیچ وقت پشیمان نمی‏شود. اگر پیروز شود، در راه خدا پیروز شده و اگر به هدف دنیایی‏اش هم نرسد، چون رابطه‏اش با خدا درست است و برای او کار کرده، باز هم پیروز است و لذا من به رزمندگان و همه مردم تأکید می‏کنم که سعی کنند در زندگی و معیارهای قضاوت، برخورد، اخلاق، معاشرت، کسب و کار و انجام مسؤولیتشان، این روح تقوا را حفظ کنند که تا این سرمایه در میان ما باشد، ما شکست نخواهیم خورد. مسأله‏ای که لازم است مطرح شود، مسأله پیروزیهای سیاسی است که جمهوری اسلامی در دهه فجر از طریق حضور مردم در صحنه‏ها و خلق این صحنه‏های باشکوهی که هم دوستان و هم دشمنان ما را در دنیا تحت تأثیر قرار داد، کسب کرد. هم آن حماسه لشکرهای احتیاط قدس که حتی ما خودمان که از اول در جریان آن بودیم، به این اندازه امیدوار نبودیم و فکر می‏کردیم مثلاً 250 لشکر از نیروهای مردمی آماده مانور می‏شوند، ولی در عمل از 400 لشکر نیز گذشت. این نیروها کسانی بودند که یک بار و چند بار به جبهه ها اعزام شده بودند و در لشگرهای احتیاط قدس نام نویسی کرده بودند و اگر روزی فرمان رهبری و فرماندهی کل قوا صادر شود، اینها همه در مدت کوتاهی در میدان جنگ حاضر می‏شوند. و اگر شما بدانید که موفقیتهای چشم گیر عملیات »والفجر 8« را مثلاً حدود 10 تا 13 لشگر به ثمر رساندند، می‏توانید توجه کنید که اگر این 400 لشگر وارد میدان شوند، چه خواهند کرد و چه قدرت عظیمی در دنیا هستند! تازه توان ما بیش از این میزان است!! این حرکتی بود که در دنیا مطرح شد؛ گرچه دشمنان اسلام در گوششان پنبه گذاشته بودند که صدای شعارهای رزمندگان را نشنوند و چشمهایشان را بسته بودند که این صحنه‏های پرشکوه (و وحشتناک برای کفر جهانی) را نبینند! رسانه‏های گروهی دنیا که خبرهای کوچک و بی‏اهمیت دنیا را در رسانه‏هایشان منعکس می‏کنند، از این حرکت بزرگ چیزی نگفتند و یا کم گفتند، اما خبرش را شنیدند و چشم و گوش آنها اگر برای دیگران وسیله انتقال نشد، برای خودشان معبر خوبی بود و مطّلع شدند[t1] که در ایران بعد از 5 - 6 سال جنگ چه خبر است. مهمتر از آن راهپیمایی مردم ما در روز 22 بهمن بود. همان طور که خودتان می‏دانید، امسال تبلیغاتی برای شرکت مردم در راهپیمایی سالگرد پیروزی انقلاب وجود نداشت. یکی دو دعوت از طرف مسؤولین شد و در آن از مردم خواسته شد آنهایی که نظام را قبول دارند، در راهپیمایی شرکت کنند و ابراز وجود نمایند. مردم به تشخیص خودشان وارد آن صحنه شدند و هیچ کس فکر نمی‏کرد بعد از 7 سال، طراوت انقلاب و روحیه شاداب مردم برای اسلام تا این اندازه چشمگیر باشد. دشمنان شما که درباره حضور مردم ما در صحنه حرف نمی‏زنند، در مخابره خبرها تعداد مردم را در تظاهرات تهران بین 2 تا 4 میلیون نفر تخمین زدند. خبرگزاریهای غربی سعی می‏کنند تعداد راهپیمایان را 110 آن چه که هست، قلمداد کنند. آنها تظاهرات روز قدس را 500 هزار و یا صدها هزار نفر اعلام کردند و نمازهای جمعه شما را که تا انتهای خیابان بلوار، نیروی مردم به صورت متراکم وجود دارد، دهها هزار نفر اعلام می‏کنند؛ ولی همینها تعداد شرکت کنندگان در راهپیمایی روز 22 بهمن را در تهران بین 2 تا 4 میلیون نفر ذکر کردند. صحنه‏هایی از راهپیمایی مردم در شهرستانها که از تلویزیون پخش شد، در برخی از جاها واقعاً حیرت‏انگیز بود. مثلاً، شهر سنندج که یک روز دژ ضدانقلاب و امید استکبار جهانی بود و آنها آن جا را پایگاه ضدانقلاب اسلامی تصور می‏کردند، وقتی من صحنه راهپیمایی آن جا را دیدم، گریه‏ام گرفت که خدایا! این مردم در زیر رگبار این همه تبلیغات گمراه‏کننده، چقدر باشعورند که به حق توجه کرده و خودشان را با مسیر اسلام توجیه کرده‏اند. این حرکت و این حضور گسترده مردم در صحنه‏ها و اظهار حمایت از انقلاب و اظهار وفاداری نسبت به امام و رزمندگان و حمایت از جنگ، زبان دشمنان ما را بسته است. شماها، به طور عموم، خیلی با اظهارات دشمنان ما سر و کار ندارید؛ کمی از آنها پخش می‏شود. ما که گزارشهای مربوط را می‏خوانیم و می‏بینیم، درست احساس می‏کنیم که دشمنان ما که از مشکلات ایران، نارضایتی مردم، مشکلات انقلاب و به بن‏بست رسیدن آن حرف می‏زدند، در دهه فجر خفه شدند. البته ممکن است بعداً زبان در بیاورند! ولی الان دیگر خجالت می‏کشند که این حرفها را بزنند. ما در روابط خود با دنیا می‏فهمیم که استکبار دارد در مقابل اسلام و جمهوری اسلامی خضوع می‏کند و ما برای خضوع آنها هیچ اعتباری قایل نیستیم. آنها هیچ وقت بدون طمع کاری نمی‏کنند. مسأله این است که وفاداری مردم در دهه فجر و همزمانی این مسأله با پیروزیهای رزمندگان ما و نهایت حمایتی که مردم از جبهه‏ها کردند (در شرایط جنگ وقتی 1000 کامیون از یک استان به عنوان حمایت به طرف جبهه‏ها حرکت کند) برای کسانی که نمی‏توانند این مردم را درک کنند، قابل تصور نیست.  این هزار کامیون حامل چه کالاهایی بود و توسط چه کسانی تأمین شد؟ شامل چیزهایی بود که مردم در صف می‏ایستند، می‏گیرند و یا از طریق کوپن آنها را می‏خرند و همینها را با کامیونهای خود به جبهه‏ها ارسال می‏کنند. این مجموعه، بسیار زیبا و تقویت‏کننده جبهه حق و شکننده جبهه باطل است که من خاضعانه به عنوان یک مسؤول در این کشور، از شما ملت بزرگوار و فداکار و ایثارگر و باشعور و کسانی که درست مسیرشان را تشخیص می‏دهند و در راهشان اشتباه نمی‏کنند، تشکر می‏کنم و امیدوارم خداوند، حق این ملت را در دنیا و آخرت آن طوری که شایسته است، با کرم و فضل خودش عنایت فرماید! حادثه تلخی که ما دیروز داشتیم و در این خطبه راجع به آن صحبت می‏کنم، مسأله جنایت زشت و وحشیانه صدام نسبت به مسافرین یک هواپیمای مسافربری است. گرچه این از اشتباهات عمده صدام است، برای ما هم تلخ است. هر جنایتکاری که اشتباه می‏کند، اگر دودش به چشم خودش هم می‏رود، بالاخره ذائقه عده زیادی را هم تلخ می‏کند. اشتباه صدام و نادانی حزب بعث و حامیانش این بود که در شرایطی که نیازمند به افکار عمومی دنیا بودند و می‏توانستند با مظلوم‏نمایی دروغ و ریاکارانه از دنیا لااقل یک کمک لفظی بگیرند، خودشان را با انجام چنین جنایتی در دنیا مطرح کردند.  زدن هواپیمای مسافربری در هیچ جای دنیا و به هیچ شکلی قابل قبول نیست؛مردم بی‏سلاحی را که در میان آسمان و زمین پرواز می‏کنند، می‏شود با یک گلوله ساده هم از پای در آورد! (هواپیمایی که اگر یک کبوتر هم در فضا با او برخورد کند و یا یک تگرگ بزرگ به او بخورد، سرنگون می‏شود) با موشک با آن مواجه شدن، نه قدرت است و نه جنگ و نه شهامت! جنایت‏کارانه‏ترین حرکتی که می‏شود تصور کرد، همین است.  آنها با دو موشک و یک رگبار مسلسل به هواپیمای کوچک مسافربری ما حمله کردند و هواپیما را ساقط کردند. در میان مسافرین هواپیما 8 نفر از نمایندگان بزرگوار مجلس بودند که هر کدام آنها در حوزه انتخابیه خود و در جامعه به عنوان یک شخصیت محبوب و مطلوبی زندگی می‏کردند که خدا می‏داند این مسأله در قلوب آشنایان آنها چه اثری می‏گذارد. عده‏ای از قضات محترم ما، روحانیون بزرگوار و جمعی از افرادی که صرفاً برای کارهای انسانی به جنوب می‏رفتند و حرکت نظامی در آنها نبوده است، جزو مسافرین این هواپیما بودند. همچنین نماینده امام در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، برادر عزیزمان حجت‏الاسلام محلاتی که از روزهای اول انقلاب جزو یاران این انقلاب بود نیز جزو مسافرین هواپیما بوده است. همه اینها بر اثر سقوط آن شهید شده‏اند. صدام از انجام این جنایت چه چیزی به دست می‏آورد؟ مثلاً فکر می‏کند که در ایران اینها نیروی جایگزین ندارند؟! وقتی عراقیها شکست می‏خوردند، اگر یادتان باشد، معمولاً این طوری بوده، در عملیات فتح‏المبین، بیت المقدس و سایر عملیات وقتی شکست می‏خوردند، یک جنایتی مرتکب می‏شدند؛ یا بمب در نمازجمعه و یا در راه‏آهن منفجر می‏کردند و یک کاری می‏کردند تا آن حالت شکست و ذلت نیروهای خود را تحت الشعاع قرار دهند. اما آدم نادان این طوری عمل می‏کند!! الان در شورای امنیت مسأله جنگ و مسایل دیگر مطرح است. من نمی‏دانم که شورای امنیت چگونه می‏خواهد با این مسأله برخورد کند! شورای امنیت به تقاضای کشورهای مرتجع عرب تشکیل جلسه داده است. آنها شورای امنیت را به تشکیل جلسه برای بحث و بررسی در مورد ورود ما به خاک عراق دعوت کرده‏اند. من نمی‏دانم که شورای امنیت آمادگی دارد برای همیشه آبرویش ریخته شود! الان یک نقطه تاریخی است و لحظه‏ای است که سرنوشت این شورا را در آینده زیر نظر خواهد گرفت.  شورای امنیت، با این جنایتکاری که با هواپیمای مسافربری این گونه برخورد می‏کند، چه برخوردی خواهد کرد؟ اینهایی که قبلاً هواپیمای وزیر خارجه الجزایر را ساقط کردند و شورای امنیت چیزی نگفت. اینهایی که بارها اسلحه شیمیایی و سمّی به کار بردند که تا دیروز یا امروز، عمر استفاده از اسلحه شیمیایی برای رژیم عراق دو ساله می‏شود (از دو سال پیش عراقیها از بمبهای شیمیایی استفاده کردند و همیشه در عملیات به کار برده‏اند). اینهایی که شهرها و مردم غیرنظامی را با موشک و بمب مورد حمله قرار دادند. اینهایی که کشتیها و راههای دریایی را - تا آن حد که می‏دانید - ناامن کردند، اینهایی که محیط زیست را آلوده کردند و هیچ اصلی از اصول بین‏المللی را مراعات نمی‏کنند و آنهایی که اصلاً مسؤول این جنگ هستند و با تجاوز خودشان این جنگ را شروع کردند؛ شورای امنیت تا به حال در مقابل اینها حرفی نزده است!! امروز یک مسأله مطرح است و آن این است که ایران برای گرفتن حقوقش (که هیچ یک از مجامع بین المللی درباره احقاق حق و اجرای عدالت حرف نزده‏اند) خودش دست به کار شده و شورای امنیت هم تشکیل جلسه داده است. ما تا به حال از شورای امنیت و سازمان ملل خیری ندیده‏ایم! این اواخر دبیرکل سازمان ملل یک اظهار نظری کرد که برای ما قابل توجه بود، اما مسأله به همین جا ختم نمی‏شود.  شورای امنیت باید در تاریخ لااقل - اگر وجدان واقعی‏اش هم این را نمی‏خواهد - برای آبروی این نهاد، امروز فکری بکند. ببینیم که این شورا در مقابل این همه جنایت چه خواهد کرد؟ ببینیم این سقوط هواپیما و شهدای روحانی و نمایندگان مردم و قضات برای چهره‏هایی که در شورای امنیت جمع شده‏اند، مطرح هستند یا نیستند؟ ما منتظر آنها خواهیم ماند! اگر شورای امنیت مثل گذشته غیرعادلانه برخورد کند، ما وظیفه‏مان را بهتر خواهیم فهمید و آن وقت بیشتر می‏دانیم که چگونه باید برخورد کنیم. شورای امنیت الان در مقابل دوراهی قرار گرفته است: یک طرف ملتها و عدالت خواهان قرار دارند و در طرف دیگر طاغوتها و گردنکشان دنیا. معمول شما (شورای امنیت) این بوده که گردنکشان دنیا را ترجیح می‏دادید، ولی حالا از حرکت انقلاب اسلامی ما باید بفهمید که اگر ملتها درست رهبری شوند، قدرتشان از طاغوتها و گردن کلفتها بیشتر است و شما برای همیشه ملتها را از خودتان مأیوس نکنید! من در پایان این خطبه بار دیگر به ملت عزیزمان و همه خلقهای عدالت خواه و آزادیخواه دنیا اعلام می‏کنم که جمهوری اسلامی، راهی را که برای خودش انتخاب کرده؛ راه حق و راه مبارزه با ستم و مطالبه حقوق مردم و عدالت است و آن را ادامه خواهد داد و هر مقداری که جنایت استکبار جهانی بیشتر شود، ملت ما در کارش جدی‏تر می‏شود که وظیفه سنگین‏تری دارد و مقاومت و ایثارش هم بیشتر خواهد شد.  »اَعُوذُ باللَّهِ مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجیمِ/ بسْمِ‏اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم/ »قُلْ هُوَ اللَّهُ اَحَدٌ/ اَللَّهُ الصَّمَدُ/ لَمْ یَلِدْ وَلَمْ یوُلَدْ/ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُواً اَحَد«.      خطبه دوم  بسْمِ‏اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم اَلْحَمْدُللَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ، وَالصّلوةُ وَ السَّلامُ عَلی رَسُولِ اللَّهِ وَ عَلی عَلیٍّ أَمیرِالمُؤْمنینَ وَ عَلَی الصِّدّیقة الطّاهِرة وَ عَلی سبْطِیِ الرَّحْمَةِ الْحَسَنِ وَالْحُسَیْنِ وَ عَلی عَلیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ مُحَمَّدبْنِ عَلیٍّ وَ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ موُسَی بْنِ جَعْفَرٍ وَعَلیِّ بْنِ مُوسی وَ مُحَمَّدبْنِ عَلیٍّ وَ عَلیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ وَالْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ وَ الْخَلَفِ الْهادی الْمَهْدی(عج).  خطبه دوم من درباره عملیات والفجر 8 و مسایل جنگ خواهد بود. تاکنون تفسیر جامعی از عملیات و مقدمات و کارهایش و همچنین مسایل اجرایی آن و نتایج این عملیات از طرف بنده انجام نگرفته است. برادران و دوستان دیگر مطالب فراوانی فرمودند و ممکن است بعضی از مطالب من هم برای شما تکراری باشد، اما فکر کردم یک کلیاتی درباره این عملیات و وضع کلی جنگ با مردممان در میان بگذارم. به نظر می‏رسد که جنگ به آن مقطعی که حالت داغی خودش را باید بگیرد و سرنوشت مسایل و منطقه را مشخص کند، رسیده باشد یا در آستانه این مرحله باشیم. عملیات والفجر 8 پیش در آمد خوبی برای این مرحله است. گرچه خود این عملیات متکی به یک دوره چند ماهه و مسایل سیاسی، اجتماعی و نظامی بود که در منطقه واقع شد و خود ملت ما از پایه‏های اصلی پیش آمدن چنین وضعی بودند. در این عملیات از لحاظ زمانی و از لحاظ مکانی و از لحاظ شرایط و مقدمات، چند نکته اساسی را باید مورد توجه قرار داد. از لحاظ مقدمات، یک نکته بسیار مهم که از دستاوردهای این حمله است، خنثی کردن قدرتهای جاسوسی دنیا و منطقه و داخلی است که این بسیار قابل توجه است و بیشتر از خود موفقیتهای نظامی باید روی آن حساب کنیم. شماها می‏دانید که الان چندین ماهواره در فضا در حال پرواز است و هر ماهواره‏ای روزانه چند بار این دنیا را دور می‏زند و دوربینهای این ماهواره‏ها آن قدر دقیق از زمین عکس می‏گیرد که تمام شرایط زمین را می‏تواند منعکس کند.  عکسهای ماهواره‏ای دیدنی است! هر چه ببینند در عکس نشان می‏دهند. حتی یک بوته کوچک روی زمین و سنگهای کوچک را نشان می‏دهد. گودالهای چند سانتی را مشخص می‏کند؛ گیاهها، کویرها، درختها، باتلاقها، آدمها، ماشینها، حتی می‏گویند اگر دقت شود، شماره ماشینها را هم نشان می‏دهد. این مقدار عکسهای ماهواره‏ای دقیق است! آمریکا تعداد زیادی از اینها را در اختیار دارد و دستگاه جاسوسی آمریکا این اطلاعات را مستقیم و یا غیرمستقیم در اختیار حزب بعث قرار می‏دهد که در جنگ علیه ما استفاده بکند. این یک موضوع.  موضوع دیگر آواکسهای عربستان سعودی است که در نزدیک فضای ما پرواز می‏کنند. آنها منطقه جنوب را به خوبی می‏پوشاند، تمام حرکتهای رزمندگان ما در منطقه جنوب را، رادارهای آنها می‏گیرد و تحقیقاً در اختیار عراق قرار می‏دهد. عراق مدعی است که از جاسوسانی در ایران استفاده می‏کند و کسانی را ما می‏دانیم مثل سلطنت‏طلبها، خلق عرب در خوزستان، منافقین و سایر افرادی که اسم اسلامی هم روی خودشان گذاشته‏اند و سایر جریانهای این جوری که الان دربست مزدور استکبار جهانی و حقوق بگیر هستند. همین الان منافقین مأموریتشان این شده است که این قضیه هواپیمای کشوری را که عراق زده، به یک صورتی لوث کنند که در دنیا ما نتوانیم استفاده تبلیغی از آن بکنیم. اینها، این قدر جنایتکارند!! این مجموعه اطلاعاتی دشمن، دست اندرکار است که ما هر جا خواستیم عملیات انجام دهم، کشف کند و به عراق بگوید. شما فکر کنید یک عملیاتی از این نوع عملیاتی که انجام شد که عده زیادی نیروی مسلح را باید ببرد در جبهه و آنها را تدارک کند، مهمات می‏خواهند، اسلحه، توپخانه، تانک، بلدوزر، لودر، توپهای ضدهوایی و تدارکات غذایی می‏خواهند. (صحبت صدنفر و هزار نفر نیست، صحبت صدها هزار نفر است) اینها باید در یک نقطه‏ای متمرکز بشوند تا در لحظه معیّنی به صف دشمن حمله کنند. چگونه می‏شود اینها تدارک بشوند و با این همه تشکیلات جاسوسی که به نفع عراق کار می‏کند، عراق نتواند مطلب جدی از آن درک کند؟ موفقیت گمراه کردن چشمهای جاسوسی دنیا که از دستاوردهای این عملیات بود، از افتخارات بسیار بزرگ رزمندگان ماست که حفاظت اطلاعات جنگ توانست در این مرحله این کار را بکند. امروز تحقیقاً ماهواره‏ها شکست خورده‏اند، جاسوسهای بین المللی شکست خورده‏اند، جاسوسهای داخلی شکست خورده‏اند و باید در مسایل خودشان تجدید نظر کنند!  تمامشان آن قدر گمراه بودند که وقتی نیروهای ما به صف دشمن حمله کردند، آن افسرانی که برای بازرسی سنگرها آمده بودند و همان جا اسیر شدند، اعتراف کردند که اعترافات آنها را در صدا و سیما شنیدید، اینها گفتند: ما آن قدر غافل بودیم که یک مقداری از توپهای اینجا را فرستادیم برای جاهای دیگر که فکر می‏کردیم آن جاها جنگ است! به نیروهایشان در همان شب مرخصی داده بودند و خود افسری که اسیر شده بود، گفته: مرخصی خودم را نوشته بودم که 24 ساعت دیگر از این جا بروم! این حرکت خیلی چیزها را فهماند؛ استکبار را مأیوس کرد که خیال می‏کرد در ارتش ما، در سپاه ما، در بسیج و در مردم پشت جبهه ما نفوذ دارد! تمام عوامل جاسوسی که عمری مزد گرفته بودند و جاسوسی کرده بودند، الان باید به استکبار جهانی جواب بدهند که کجا بودند که این کار انجام شد!! از طرفی ما یک اطمینان نیرومندی به فرماندهانمان، مسؤولان جنگمان و بسیاری از کسانی که در جریان این جنگ بودند، پیدا کرده‏ایم. اینها مدتهاست مطّلع هستند که چه کار می‏خواهد بشود و سلامت اینها برای ما، با این عملیات و با این غافلگیری که انجام گرفت، تضمین شد. این یک دستاورد بسیار با ارزشی قبل از این حرکت است. یک بخش هم از اهمیت خود عملیات عرض می‏کنم، بعد دستاوردهای این عملیات را خدمت شما می‏گویم.  این عملیات واقعاً مشکل بود؛ یعنی، جزو مشکل‏ترین حمله‏های دنیاست. با کیفیتی که بود، اولاً حمله آبی - خاکی است و امروز حمله‏های آبی - خاکی متکی به مدرن‏ترین تسلیحات دنیاست که فقط در اختیار دو سه قدرت دنیایی است (بقیه چیزهایی دارند؛ دست سوم و چهارم و از رده خارج شده) این عملیات آن هم از طرف ملتی انجام شد که مورد بایکوت دنیاست و حتی آن اسلحه‏های ابتدایی آبی - خاکی که در اختیار دارد، به خاطر بایکوتی که هست، نمی‏تواند آن کارایی لازم را داشته باشد و بیشتر متکی به نیروهای مردمی و ابتکارات مردم و همین نیروهای بسیجی، همین راهیان کربلا است که آنها خیال می‏کنند سربازان تعلیم ندیده هستند.  یک قسمت این عملیات را در نظر بگیرید، این رودخانه‏ای که ما عبور کردیم، شط العرب و یا اروندرود، معدل عرضش در این نقطه‏ای که ما رفتیم، 1000 متر است. بعضی جاها 1800 متر؛ یعنی حدود دو کیلومتر و بعضی جاها کمتر، 600 - 700 متر. مثل رودخانه کرج، آب به صورت عادی نیست که شما دارید می‏بینید که مثلاً آب به صورت عادی در حال عبور است، این جوری نیست. یک رودخانه‏ای است متصل به دریا و جزر و مد دریا در آن بسیار فعال است. در یک شبانه روز، چهار بار جزر و مد در این رودخانه فعال است (6 ساعت جزر و 6 ساعت مد، دوباره 6 ساعت جزر و بعد 6 ساعت مد) و در حالت جزر، آب با سرعت خیلی زیادی از بالا به پایین می‏آید و در حالت مد با سرعت زیادی آب به طرف بالا می‏رود و فقط در فاصله جزر و مد یک سه ربع ساعتی آب ساکن است. در شرایط مد، عرض رودخانه دو برابر شرایط جزر می‏شود؛ چون آب بالا می‏آید. وقتی جزر می‏شود، آب از دو طرف پایین می‏آید و حدود 150 - 100 متر دو طرف رودخانه، باتلاق و لجن‏زار می‏شود که هیچ کس نمی‏تواند از آن جا عبور کند. اطراف این رودخانه (هم طرف ما و هم طرف عراق) نخلستان است و این نخلستانها با همین جزر و مدها آب می‏خورند. در شرایط عادی عبور کردن از این نخلستانها برای آدمهای معمولی کار بسیار مشکلی است؛ چون قدم به قدم جوی است و جویها پر از لجن است که در آن آب هم در رفت و آمد است. در شرایط عادی و روز اگر به شما بگویند بیایید مثلاً 2 کیلومتر در این نخلستانها بروید، بسیار کار دشواری است.  در طرف خود ما این جا که منطقه نظامی نبوده، اصلاً جاده نیست و مخصوصاً مردم آبادان می‏دانند که پشت نخلستانها کویر است و وقتی که مقدار کمی باران می‏آید، آدم نمی‏تواند روی این زمین راه برود، چه برسد به اینکه با یک »خودرو« بخواهد راه برود. سه کیلومتر، چهار کیلومتر این طرف نخلستان است و بعد طرف دشمن آن سدّ خیالی که صدام این دو سه ماه اخیر روی آن مانور داده بود. 500 کیلومتر سد ساخته‏اند و گفته‏اند این سد یأجوج مأجوج است و هیچ کس نمی‏تواند از آن عبور کند! واقعاً خرج کرده‏اند؛ چیز عجیبی است! اگر انسان بداند چقدر خرج کرده‏اند. حدود 500 کیلومتر تمام منطقه را سنگرسازی کرده‏اند و اکثرش را با بتون و با کیسه‏های شن، لب آب را از نقطه فاو تا اَلعماره دیوار کشیده‏اند! (خیلی راه طولانی است) پشت این را از دو سه ردیف نخل که عبور می‏کند، 300 کیلومتر نخلها را کنده‏اند (حدود 500 کیلومتر ضربدر 300 متر) نخلهای مردم را از ریشه در آورده و زمین را صاف کرده‏اند به خاطر اینکه نیروهای زرهی‏شان بتواند آمد و رفت کند. فاصله سنگرها 35 متر تا 50 متر است. حالا ما معدل را 50 متر بگیریم. یک سنگر است که در آن سرباز مستقر است و بالای این سنگر به طرف رودخانه تیربار گذاشته‏اند و جلوی سنگر در آب سرتاسر یک ردیف سیم‏خاردار است، بعد از این سیم خاردار، ابتکار جدیدی به کار برده‏اند (که فکر می‏کنیم یا ابتکار اسرائیلیهاست و یا آمریکاییها و نمی‏دانم اصل ابتکار از کجاست! یک چیزی به نام »خورشیدی«، شاید تا حالا در فیلمها که نشان داده‏اند، دیده باشید). آمده‏اند با میلهای آهن که طولشان 1/5 متر است، به اندازه قد انسان متوسط هشت پر درست کرده‏اند، وسط اینها را به صورت خورشید به هم جوش داده‏اند که شعاعش را پخش می‏کند. گِرد روی زمین و در آب پایه‏های آن را محکم کرده‏اند؛ یعنی دیوار یک متر و نیمی از این هشت‏پرها. دوم سیم خاردار و سوم آن سنگرهایی که عرض کردم، پشت سنگرها می‏خورد به آن جاده 300 متری که روی آن نیروی مکانیزه باید باشد و بعد یک ردیف خاکریز. وقتی که از 3 کیلومتری این نخلستانها عبور بکنیم، پشت آن یک خاکریز دیگر است که نیروهای اصلی عراقی هم پشت آنها متمرکز هستند که اگر ما خط را شکستیم، آنها از آن جا جلوی ما را بگیرند.  بعد که بالاتر می‏رویم، مراکز ضدهواییهاست که قدم به قدم تپه‏های 3 متری درست کرده و بالای اینها کار گذاشته بودند. آن چنان آن جا را محکم کرده بودند که بزرگترین ارتش دنیا هم آن جا را نمی‏تواند بگیرد. آن طرف آب هم که طرف خودشان (یعنی طرف کویت بود)، در فیلم اگر دیده باشید، میله‏های آهنی کجی را کار گذاشته بودند که ما از پشت با نیروهای دریایی نتوانیم حمله کنیم.  رادارهای »رازیت« که فرانسه در اختیار اینها گذاشته، در این سنگرهاست و این رادارها تا شعاع چند کیلومتری، حرکت انسان را می‏گیرد و خبر می‏دهد. حالا این استحکامات چگونه شکست؟ این طور هم نیست که این آب که عرض کردم، در اول و آخر رودخانه یک جور باشد. گاهی هست که اول رودخانه جزر است و آن جا هنوز مدش ادامه دارد (چون وقتی آب فرو می‏رود، تا وقتی بالا برود، دو سه ساعت طول می‏کشد). در 25 کیلومتر از این منطقه در مدت مثلاً یک ربع ساعت، نیروهای ما همه این سدّ را شکستند و یکدفعه این سنگرها را فتح کردند و به صورت هجومی به طرف جنگلها و نخلستانها جلو رفتند. اولین لحظه‏ای را که آن جا زده شد، در نظر بگیرید؛ یعنی وقتی در اولین سنگر صدای انفجار بلند شد، همه می‏فهمند و غافلگیری تمام می‏شود. به گونه‏ای باید این حمله اتفاق می‏افتاد که همه سنگرها با هم مورد هجوم قرار می‏گرفتند؛ چون اگر 5 تا 10 دقیقه اختلاف بود، بقیه می‏فهمیدند و آماده می‏شدند. در تاریکی شب این بچه‏های شما، همین راهیان کربلا که مسؤولیت این هجوم را به عهده داشتند، برنامه‏ریزی کردند و در یک لحظه معیّنی با رمز یا زهرا(س) که نشان داده شده، همه با هم حرکت کردند و این سد غیر قابل نفوذ را شکستند، موانع را به کنار زدند، سیمهای خاردار را پاره کردند، سنگرها را تصرف کردند و قبل از اینکه دشمن بخواهد آماده دفاع شود، این نیروهای عظیم در داخل نخلستانها به طرف جلو حرکت کردند و پشت سرشان نیروهای سنگین، بولدوزر، لودر و تانک از آب عبور کرد و اینها را برای زدن خاکریز تحت حمایت گرفت. وقتی چهار ساعت از شب رفته و هوا می‏خواهد روشن شود، اینها خاکریزهای دشمن را فتح کرده بودند و پشت خاکریزهای دشمن با دشمن می‏جنگیدند. حالا دنیای استکباری، آنهایی که مغز نظامی هستند، آنهایی که فکر می‏کنند دانشکده جنگ و انواع جنگها را دیده‏اند، بیایند قضاوت کنند!! البته بعضیهایشان مجبور شدند اظهار تعجب کنند. آن شقی‏ترینشان هم اعتراف کرد که ایران قدرت عجیبی را از خودش نشان داده است. واقعاً هم نیروهای ایران قدرت عجیبی دارند. با این قدرتی که امروز نیروهای اسلام نشان دادند، این خط را شکستند. این خط مثل خط »بارلو« و »ماژینو« نبود، خیلی نیرومندتر بود! و وسیله شکستن هم مساوی نبود. نیروهای پیاده و آن هم همین راهیان کربلا؛ اینها کسانی هستند که در کارخانه‏ها کارگر هستند و یا در مزرعه‏ها بیل می‏زنند و یا در مدرسه‏ها درس می‏خوانند و یا دانشجو هستند و یا طلبه‏اند و کسانی نیستند که دوره‏های جنگ آن جوری دیده باشند، یا از نیروهای متخصص کمک می‏گرفتند. اما این نیروها، با آموزشی که برای جنگ در نخلستان و عبور از آب دیده بودند و در شرایطی که همیشه در استتار بودند (چون دشمن نمی‏بایست این مسایل را می‏فهمید)، از این سدّ عظیم و آن قدرت جهنمی که اینها ترسیم کرده بودند، عبور کردند. با وجود این سد و قدرت این رادارها و ماهواره‏ها، پیروزی ما، آن قدر برای دشمن غیر قابل تصور بود که بعد از سه چهار روز آمریکاییها چون فکر نمی‏کردند در محاسبه‏شان چنین توفیقی برای ما پیش بیاید، حاضر به اعتراف واقعیتها نبودند. فکر می‏کردند شاید اینها شکست خوردند، برگشتند! اصلاً نپذیریم که ماهواره‏مان کور شده است! امیدوار بودند که چنین وضعی پیش بیاید، این اهمیت عملیات بود.  حالا قسمت بعدش: وقتی نیروهای زرهی دشمن می‏آید، ما نیروی زرهیمان آن طرف نبود، نیروی پیاده‏مان آن طرف بود. تعداد کمی تانک عبور دادیم، تانکهای دشمن را گرفتیم و نیروی پیاده در مقابل قوی‏ترین نیروهای زرهی دشمن قرار گرفت. لشکرهایی که اینها را معمولاً پشت خط، همیشه قوی و نیرومند، آماده نگه می‏دارند برای چنین لحظاتی، همه آمدند و یکی پس از دیگری در مقابل نیروهای پیاده ما شکست خوردند و یا مضمحل شدند. و اما آثار قضیه و آثار سیاسی و مسایلی که این جا هست: خود زمان اولاً، برای ما انتخابی بود؛ یعنی زمان تحمیلی برای ما نبود. با شرایطی که پیش آورده بودند (مسأله نفت و آن فشاری که قبلاً روی خارک و خطوط نفتی ما وارد آورده بودند و بعد تهاجمی که در اوپک کردند و همکاری مزوّرانه و خائنانه بعضی از اعضای اوپک با قدرتهای صنعتی تا از طریق پایین آوردن قیمت نفت، کمر کشورهای اسلامی را بشکنند و تهاجم شدیدی که شروع کرده بودند) این زمان برای ما مهم بود. مسأله دیگر، انتخاب زمان این حمله با توجه به مکان حمله بود. این حمله اگر مثلاً در غرب یا مقابل بغداد می‏شد، این معنا را نداشت. معنای این حمله با توجه به زمان، همین بود که همین جا بشود. اگر 5 کیلومتر هم بالاتر می‏شد یا 100 کیلومتر آن طرف‏تر می‏شد، این معنا را نداشت، معنای حمله همین جا بود.  انتخاب زمان برای ما به خاطر این بود که در مقابل این تهاجمی که از سوی دشمنان علیه اسلام و مسلمین و کشورهای ضعیف شروع شده، ما یک قدرتی نشان بدهیم تا برای مبارزاتی که از همین حالا باید شروع کنیم و برای شکستن این توطئه عمیق استکبار جهانی که قصدش ضربه زدن اقتصادی به کشورها و ضرب شست نشان دادن به ملتهاست، پشتوانه روحی باشد. ما این حرکت را از لحاظ زمان انجام دادیم، یک قسمتی از آن هم مربوط به والفجر بود که همراهی رزمندگانمان با ملتمان بود. اما از لحاظ مکان، انتخاب این مکان بسیار معنا دارد. اولین معنای آن مسأله شط العرب است. شما می‏دانید بهانه شروع جنگ شط العرب بود. اختلاف اساسی عراق با ایران مسأله شط العرب بود. شط العرب از سوژه‏های آغاز جنگ است و معنای این انتخاب این است که همین جا باید توی سر صدام بخورد و آن چه که وسیله شروع جنگ بوده، باید وسیله شکست متجاوز هم باشد. این مکان، سمبلیک انتخاب شد. دلیل دوم این انتخاب، شرارتهای اخیر عراق در خارک بود. مناسب‏ترین نقطه ضربه متقابل برای اینها همین نقطه بود که حالا با تکمیل عملیات، مطلب بهتر روشن می‏شود. آن جایی که باید به اینها ضربه می‏زدند که جواب خارک باشد این جاست و شروع شده است و مسأله سوم خود خلیج فارس بود. اینها دو، سه سال است که دارند در خلیج فارس شرارت می‏کنند و عامل شرارت، همکاری نیروی دریایی و نیروی هوایی عراق است. نیروی دریایی عراق با تکمیل این عملیات دستش به طور کلی از دریا قطع می‏شود. عراق دو معبر برای ورود به دریا دارد: یکی شط العرب است (اروند رود که از طریق بندر بصره به فاو می‏آمدند که یک طرف آن ما بودیم. این به خاطر جنگ بسته شده است و از آن استفاده نمی‏شود) معبر دوم آنها خور عبداللَّه است (که اخیراً لایروبی کرده‏اند، قبلاً فعال نبوده است) که به ام‏القصر منتهی می‏شود. از ام‏القصر، از این آبراه بیرون می‏آیند و وارد دریا می‏شوند. ما حالا در لبه خور عبداللَّه رفتیم، یعنی حدود 25 تا 35 کیلومتر در ساحل خور عبداللَّه، ما هستیم. طبیعی است وقتی که ما در ساحل خور عبداللَّه باشیم، کشتی عراق در مقابل گلوله توپ و تانک ما و موشک ما نمی‏تواند از آن جا عبور کند. ممکن است الان دزدانه، شبها یک قایقی عبور کند، اما این استفاده از دریا محسوب نمی‏شود که جلوی این را هم خواهیم گرفت و در آینده به طور کلی دست عراق از دریا قطع خواهد شد و قطع شدن دست یک کشور از دریا خیلی مهم است. (الان ملت ما روی این مسأله توجیه نشده‏اند که ارزش آن را بدانند) عراق تنها راهی که به دنیای آزاد - به بیرون از خودش - دارد و مستقل است، همین جاست؛ همین تنگه است.  از جنوب باید از کشورهای همجوار، یعنی کویت یا عربستان استفاده کند. از غرب باید از اردن، سوریه، اسرائیل، لبنان و غیره بگذرد تا خودش را به جایی برساند. از شمال باید از ترکیه عبور کند. از شرق هم که ما هستیم. عراق در این وسط حبس است و تنها جایی که به محیط آزاد بیرون و آبهای بین المللی راه دارد، همین جاست و عمده سرمایه‏گذاری نفتی عراق هم این جا بوده است. اسکله اصلی او این جا بوده که روزانه با ظرفیت 3/5 میلیون بشکه نفت از این جا استفاده می‏کرد. شما مانور نیروهای دریایی خود ما را دیدید. چقدر نیرو هست، چه چیزهایی آن جا وجود دارد. با این همه سرمایه‏گذاری که عراق در نیروی دریایی کرده (الان گوشه ام القصر در انتهای خور عبداللَّه اینها محبوس هستند که حالا معلوم نیست چه به سرآنها خواهد آمد!)، نیروی دریایی آنها پوسیده است و چیزی نیست. تمام اینها از بین رفته است. عراق در دریا منافع خیلی زیادی دارد. عراق در شمال خلیج فارس شرارت می‏کرد. کشتیهایش که آن جا حرکت می‏کردند، کشورهای خلیجی خیلی از نیروی دریایی عراق می‏ترسیدند. البته نیروی هوایی هنوز می‏تواند پرواز کند و روی آب بیاید که یک فکری هم برای آن خواهیم کرد! از فضای کشورهای مجاور ممکن است استفاده کند و گاهی هم می‏کند که باید برای آن هم فکری بکنیم! اما از روی زمین، رابطه عراق با دریا به طور کلی قطع شده و هیچ نقطه‏ای از مرز ترکیه تا »فاو« وجود ندارد که این ارزش را برای جنگ داشته باشد.  یکی از شرارتهایی که عراقیها می‏کردند، موشکهایی بود که در همین جا مستقر کرده بودند. موشک ساحل به دریا که برد آن حدود 90 کیلومتر بود، موشکهایی که تا 90 کیلومتر در دریا می‏توانستند کشتیها و سکوهای نفتی را بزنند. این موشکها یک قسمتی به دست ما افتاد و یک قسمتی از آن را هم بردند و الان به کلی دیگر اینها از این سرمایه‏گذاری محروم شده‏اند. برای استفاده کردن از این موشکها دیگر راه ندازند، مگر اینکه بروند از خاک کشورهای دیگر استفاده کنند که آن حساب دیگری پیدا می‏کند. اگر پیدا کردند، آنها با ما داخل در جنگ تلقی می‏شوند و آن بحث دیگری می‏شود. بنابراین، شرارتی که در دریا می‏کردند، (غیر از نیروی هواییشان)، الان به کلی قطع شده است و تصرف پایگاههای موشکی، اسرار اینها را برای ما فاش کرد و دولتهای دیگری هم پیش ما شرمنده شدند! این هم مسأله دیگری بود که در این جا اتفاق افتاد. آنها خیال می‏کردند چون این جا جای امنی است، لذا سرمایه‏گذاری کرده بودند! مسأله دیگری که در انتخاب مکان برای ما مهم بود، همسایه‏های جنوب خلیج بودند. خوب! اینها از اول به عراق پول دادند، بندر دادند، اطلاعات دادند، تبلیغات کردند، هنوز هم دارند می‏کنند و ما همیشه به اینها نصیحت کرده‏ایم که: این کارها را نکنید، شما همسایه ما هم هستید! از این عروبت، این تعصب جاهلی کفرآمیز عروبت و تقدم عروبت براسلام دست بردارید! شما مسلمان هستید »الاعراب اشدّ کفراً و نفاقاً« نباشید! بیایید اسلام را اصل قرار بدهید! گوش نکردند. تا به حال هم شرارت کردند، همین حالا هم خیلیهایشان پررویی کردند و محکوم کردند و از این چیزها! حالا مسایل لفظی را ما یک روز ممکن است ببخشیم، اما در مسایل عملی حرف وجود دارد. اخطارهای ما برای اینها بی‏معنا بود. اینها به خیالشان با این سدی که عراق در مقابل ما دارد و نیروی عراق حایل است، یک احساس امنیتی می‏کردند. لازم بود ما با اینها همسایه بشویم! لازم بود که یک قدری چشمشان در چشم ما بیفتد! سربازهای ما را از آن طرف آب ببینند که آن جا هستند! و لذا این کار را کردیم. حالا باید آنها روی خودشان حساب کنند، این برای ما در این عملیات یک اصل بود. ما روی این محاسبه کردیم و بر روی این نقطه سرمایه‏گذاری کردیم. به خاطر اینکه به اینها یک اخطار و یک نصیحت بکنیم که حالا دیگر دست بردارید! الان دیگر جمهوری اسلامی نمی‏پذیرد که در بندرهای شما دایماً کشتیهای حامل امکانات جنگی عراق پهلو بگیرند! و نمی‏پذیرد که جاده‏های شما بخواهد برای تقویت نیروهای نظامی عراق استفاده بشود! و نمی‏پذیرد که لوله‏های نفت عراق بیاید از کشور شما عبور کند و ضربه به اوپک بزند! و نمی‏پذیرد که لوله‏های گاز عراق در آن جا بیاید و شما به خاطر گاز عراق ارز به او بدهید! می‏توانید از جاهای دیگر هم بگیرید و خودتان هم دارید و نمی‏پذیرد که رادیو و تلویزیون شما و فضای شما در اختیار دشمن خونریزی مثل صدامیان باشد! اینها را دیگر ما نمی‏پذیریم!  و هنوز اینها خیلی باورشان نشده است. دروغهایی که صدام گفته، حتی اینها را هم فریب داده است، خیال می‏کنند عراق راست می‏گوید که دارد حمله می‏کند و ما را از آن جا بیرون می‏کند! هنوز به این امید هستند! بگذار اینها مأیوس بشوند و مطلب روشن بشود که همسایه جدیدی دارند و این همسایه این جا فعلاً ماندنی است و تا صدام و حزب بعث آن جا هست و تا مردم عراق آن جا مسلط نشده‏اند، این همسایه هست! به هر حال ما مایلیم که همسایه‏های خوب و نجیب و مهربانی برای اینها باشیم، بنا داریم که همسایه‏های مسلمانی باشیم. ما با هم دریا و خلیج فارس را باید اداره کنیم و امنیت آن را حفظ کنیم. عراق چند کیلومتر در این جا ساحل دارد. ما سرتاسر این جا هستیم و شما منطقه وسیعی از این جا را دارید، وقتی که مردم عراق برعراق حاکم باشند، همه با هم هستیم و تا آن مردم نیستند، ما با شما همکاری می‏کنیم و دریا را امن نگه می‏داریم، ولی اگر امن نگه داشته نشود، بعداً دیگر گله ندارد، خودتان فکر کنید! این جا دیگر نمی‏شود جنایت نفتی بکنید! یعنی از این به بعد باید مواظب باشید و مصالح مردمتان، اسلام و نسلهای آینده را با هم حفظ کنید! حالا که جمهوری اسلامی با شما همکاری می‏کند، اگر شما بیایید نفت را از 34 دلار به 28 دلار و بعد هم به 18 دلار و کمتر برسانید، این دیگر نمی‏شود!! باید با هم بنشینیم، همکاری کنیم و با هم منافع مردم خودمان و ملتها را حفظ کنیم و با استکبار مبارزه کنیم که این کار را با هم می‏کنیم.  مسأله دیگر در انتخاب مکان این بود که اینجا از لحاظ نظامی بهترین جا برای ضربه زدن به نیروهای نظامی عراق است. همان طوری که در فیلمها دیدید، حدود 50 - 60 کیلومتر در کناره اروند رود منطقه عملیاتی بوده. یک منطقه باریکی است کنار اروندرود که ما این طرف اروندرود هستیم و بیش از پانصد قبضه توپ متمرکز کرده‏ایم که در طول این 50 کیلومتر، در تمام این مسیر، نیروهای ما با توپ می‏توانند نیروهای عراقی را بزنند و عبور اینها تا میدان جنگ، تا آن نقطه درگیری بسیار بسیار مشکل است. یک لشکری که از بصره بخواهد به فاو بیاید، در این مسیر، متکی به راه و جاده هم هستند و فعلاً که فصل باران است، از بیابان نمی‏توانند استفاده کنند، چون گِلزار است، توی گل فرو می‏روند، لذا باید روی جاده باشند و عبور اینها در این جاده‏ها، محلی است که ماشین جنگی عراق را می‏توانیم از کار بیندازیم.  آن نقطه‏ای را که می‏خواستیم، در همان نقطه ایستاده‏ایم و فعلاً همین است تا بعداً تصمیم دیگری خواهیم گرفت و لذا در این مرحله هدف ما تا همین نقاطی بود که رسیدیم و در آن مستقر هستیم و می‏دانیم چه باید بکنیم. شما یا باید جلو نیایید، یانه! اگر بخواهید جلو بیایید، در طول 50 کیلومتر باید گلوله‏های توپ رزمندگان اسلام را تحمل کنید! و وقتی با این شکل به نیروهای ما برسید، دیگر فکر نمی‏کنم توانایی جنگ داشته باشید! اگر هم چنانچه برسید، آن موقع مثل سایر تانکها در این جا نابود می‏شوید.  در این فاصله سه، چهار روز اول عملیات والفجر 8 که هنوز نیروهای ما مستقر و مستحکم نشده بودند و فقط نیروهای پیشرو ما در خط مقدم می‏جنگیدند، بهترین لشکرهای عراق آمدند: لشکر گارد ریاست جمهوری که قوی‏ترین لشکر عراق بود، لشگر 10 زرهی، لشگر 6 و خیلی از این لشگرها که همیشه در عملیات می‏آمدند و سینه سپر می‏کردند، آمدند و قسمت عمده‏شان نابود شدند، یا لطمات زیادی خوردند و فرار کردند. اینجا از لحاظ مکانی بهترین جایی است که برای یک مدت طولانی می‏شود اینها را تضعیف کرد. برای نیروی هوایی عراق که نقطه قوت و تکیه‏گاه عراقیها بود، منطقه عملیات والفجر 8 یک قتلگاه شد. این رقمی که تا دیشب به شما دادند که 45 فروند هواپیمای عراقی را ساقط کرده‏ایم، قطعی است. یعنی این حداقل مطمئن است و احتمال دارد که بیش از اینها بوده باشد. چون در این منطقه عملیاتی ما بیش از 200 توپ ضدهوایی داریم که وقتی هواپیماهای عراقی می‏آیند، شروع می‏کنند به پرتاب گلوله به طرف آنها و این گلوله‏های توپ اگر به هواپیما بخورند و آن را دچار حادثه و زخمی کنند و در این حال هواپیما برگردد، کسی متوجه نمی‏شود. فقط این قسمتهایی که متوجه می‏شویم، آن قسمتی است که از موشک یا سیستم رادار استفاده شود؛ چون در صفحه رادار دیده می‏شود که هواپیما آتش گرفته، موشک خورده است. از این گذشته، شنود ما که حرکت هواپیماها را از پایگاهها می‏گیرد، خبر می‏دهد که 5 تا هواپیما آمد، ولی 4 تا برگشت؛ یعنی این دو تا قضیه باید با هم تطبیق کند. مکالمه هواپیما هم با برج کنترل خود باید تطبیق بکند. وقتی که این سه فاکتور با هم منطبق شدند، آن وقت اعلام می‏کنیم که ما یک هواپیما را زدیم. بنابراین تحقیقاً سرنگونی این 45 هواپیما قدر مسلّم است. البته 7 فروند هم هلی‏کوپتر از دشمن ساقط شده و امروز هم تا این ساعت که به من اطلاع دادند، از صبح تا به حال 5 فروند از هواپیماهای دیگر متجاوزین عراقی را نیروهای اسلام ساقط کرده‏اند.  بنابراین تا این مرحله از این عملیات که هنوز آغاز آن است، خساراتی به 50 فروند هواپیما و خلبانانش وارد شده است. تا دو روز پیش آماری گرفته بودند که در حدود 700 دستگاه تانک یا نفربر از نیروهای صدامی را قوای اسلام منهدم کرده یا به غنیمت گرفته‏اند. 700 دستگاه تانک و نفربر؛ یعنی موجودی یک ارتش قوی! حالا عراق الان بیشتر از اینها دارد؛ اما رقم خیلی بزرگ است. توپهای غنیمتی و چیزهای دیگری که در این جا گرفتیم و مهماتی که در این جا گرفته شده، به اندازه مهمات یک عملیات خیلی بزرگ است که بعداً اگر بخواهیم عملیاتی انجام بدهیم، از آنها استفاده خواهیم کرد. لذا این همه مهمات، رقم قابل توجهی است. آینده عراق در همین جا باید تعیین شود؛ یعنی اگر بنا باشد مسایل عراق حل شود، در همین جا است و دو راه بیشتر نیست: یا باید ارتش عراق مرتب بیاید به طرف نیروی ما و در این جا با ما بجنگند که خوب! سرنوشتشان همین است؛ یعنی نابود شدن. و یا باید این جا را ول کنند! اگر هم این جا را ول کند که خوب! ما هم همین را می‏خواستیم؛ چون ما می‏خواهیم این جا بمانیم و دست عراق را از دریا قطع بکنیم و آن برنامه‏های دیگری هم که اشاره کردم، این جا اجرا کنیم.  عملیات والفجر 8 به اهداف خودش که تا این مرحله با دقت ترسیم شده، رسیده است و مراحل بعد، بعداً آغاز می‏شود و - ان‏شاءاللَّه - آثارش را بعداً خواهیم دید. یکی دیگر از ادله انتخاب این نقطه، این بود که در این جا مردم غیرنظامی نبودند. چون یکی از مشکلات ما در جنگ این است که در آن جایی که می‏خواهیم وارد بشویم، اگر مردم غیرنظامی باشند، اینها صدمه می‏بینند. بصره برای ما دورتر از فاو نیست. برای رفتن به بصره هم همین امکانات وجود دارد، اما در بصره بیش از یک میلیون آدم زندگی می‏کنند و ما ترجیح می‏دهیم که مردم عراق را حفظ کنیم. ترجیح می‏دهیم که این مردم بمانند. دلمان می‏خواهد مثل همین اسرایی که حالا می‏بینید در این جا آمده‏اند و التماس می‏کنند که ما را هم بفرستید علیه صدام بجنگیم! مردم عراق را یک روز این جوری ببینیم. بنابراین برای ما بصره هدف مهم استراتژیکی است؛ اما مردم بصره برای ما فعلاً یک مانعی هستند و حال آنکه در فاو آدم غیر نظامی نبود و خونی از دماغ یک غیرنظامی ریخته نشد. چون این منطقه سرتا پا نظامی بود و این مسأله از نظر انتخاب محل برای ما یک دلیل عمده‏ای دارد. از دستاوردهای مهم عملیات والفجر 8، تمرین هماهنگی مجموعه نیروهای وارد در جنگ بود. من به عنوان نماینده امام در شورای عالی دفاع شهادت می‏دهم که این مسایل را باید بدانید که نیروی رزمنده شما و نیروهای پشتیبانی‏کننده شما آن چنان در این عملیات هماهنگ رفتار کردند، مثل یک ساعت که تمام دنده‏ها و عقربه‏ها و وسایل دیگرش هماهنگ با هم کار می‏کنند، این جوری در میدان جنگ عمل کردند. سپاه پاسداران انقلاب، این نهاد بسیار مقدس و نیروهای مردم، بسیج مستضعفین راهیان کربلا، نیروی زمینی با همه امکاناتش و نیروی هوایی که نقش بسیار حساسی را ایفا کرد و این روزها نشان داد که قدرت رزمی نیروی هوایی ما بسیار بیشتر از قدرت نیروی هوایی عراقیها در ضربه زدن واقعی است. چون آنها ممکن است روزی 300 تا پرواز هم بکنند، اما ما می‏دانیم که از 300 تا پروازی که می‏کنند، 290 تا از اینها بمبهای خودشان را در بیابانها و یا در آب می‏ریزند و برمی‏گردند و ممکن است 10 تاشان بتوانند کار بکنند! اما اگر ما روزی 50 پرواز داشته باشیم، هر 50 پرواز بمبهایشان را به هدف می‏زنند و آنها را در آن جاهایی که مأموریت دارند، می‏ریزند. پدافند هوایی ما با ابتکاراتی که کرده، جلو هواپیماهای مجهز به امکانات تشعشعی‏شان را که فرانسه در اختیارشان گذاشته که بتوانند رادارهای ما را از کار بیندازند، گرفته و با ابتکاراتشان آن وسایل پیشرفته را کور کرده‏اند. این صحنه‏های اسقاط هواپیماها اکثرشان مال اینهاست. نیروی دریایی با همه امکاناتی که در آن جا می‏شود به کار برد، عملیات را پشتیبانی می‏کند و هوانیروز واین هلی‏کوپترهای »کبرا« با موشکهای »تاو« آن چنان در صحنه عمل فعالند که وقتی در صحنه عملیات ظاهر می‏شوند، دشمن از ترس روی خاک می‏خوابد. این هلی‏کوپترها از روی زمین پرواز می‏کنند و دشمن را درو می‏کنند! اما در مورد امکانات پشت جبهه که خودتان مردم را می‏بینید چگونه دارند تدارکات جنگ را اداره می‏کنند و دستگاه بهداری، پزشکها، پرستارها و امکانات ترابری که مجروحان را به بیمارستانها و آسایشگاهها می‏رسانند، انصافاً فداکارانه مثل سرباز دارند عمل می‏کنند و آن قدر وظایف همه در محل خودش خوب انجام می‏گیرد که انسان لذت می‏برد. مهندسی رزمی که قسمت عمده‏اش به دوش جهاد سازندگی است، دوش به دوش رزمنده‏های ما و همراه نیروهای مسلح جلو می‏رود و خاکریز درست می‏کند و بچه‏ها را حفظ می‏کند و سنگر پیش ساخته را در آن جا مستقر می‏کند و نیروها را از آب عبور می‏دهد و پل می‏زند و امکانات فنی دیگر را در اختیار رزمندگان قرار می‏دهد. تمام امکاناتی که برای عبور از آب لازم بود، اینها با نهایت فداکاری فراهم کردند که الان استفاده می‏شود. از طرفی، دولت همه امکانات مربوط به جنگ را در اختیار جنگ گذاشته و وزارتخانه‏های مربوط، هر یکی به سهم خودشان در این جا حاضرند. امروز ممکن است ما به اندازه کافی به تمام پروژه‏هایمان پول نتوانیم بدهیم؛ اما دولت حتی از بانک استقراض می‏کند و خرج جنگ را به خوبی می‏پردازد. هرچه که برای عملیات لازم بوده و هرکس که یک وظیفه‏ای به عهده داشته، به خوبی دارد انجام می‏دهد. این هماهنگی که بین ارتش و سپاه و بسیج و نیروهای امدادگر و مردم به وجود آمده است، مجموعه بسیار نیرومندی است که ما این انتظار را از آنها داریم. دستاورد دیگر و از عوامل مهم پیروزی ما، حضور فعال روحانیت در این جنگ بود. چند روز قبل از عملیات، عده زیادی از طلاب قم و سراسر کشور به عنوان یک گردان رزمنده حرکت کردند و اینها با همان عمامه‏های سیاه و سفید خودشان و با لباس بسیجی، اسلحه به دوش و آرپی جی و تفنگ به دست در خطوط مقدم همراه رزمنده‏ها، حتی با تانکها و بولدوزرها، مثل همه جنگیدند. شهدای ما در میدان جنگ شهادت می‏دهند که روحانیت به نسبت افرادش و اعضای خودش بیشتر از سایر قشرها در این جنگ شریک بود. البته حقش هم همین بوده و باید هم همین طور باشد؛ چون روحانیت همیشه رهبریت این مبارزه را بردوش داشته، در جنگ هم باید مثل دیگران باشد و این حرکت دیروز (زدن هواپیمای مسافربری توسط جنگنده‏های رژیم صدام جنایتکار) خون شهدای نمایندگان مجلس شورای اسلامی، شهدای دستگاه قضایی، شهدای روحانیت مبارز و شهدای دیگر را با هم و با شهدای دیگر مخلوط کرد و این از دستاوردهای بسیار خوب این جنگ بود. آرزو داریم که روحانیت همیشه در میدانهای کارزار پیشاپیش مردم حرکت بکند. از دستاوردهای دیگر این پیروزی، رسوایی عجیب دستگاه تبلیغاتی دنیا و خود صدام بود. عفلقیها در این عملیات خیلی دروغ گفتند، اینها در عمرشان این قدر دروغ نگفته بودند! از اولین روز پیروزی تا حالا هرچه اطلاعیه داده‏اند، بدون شک 99 درصدش دروغ بوده و حالا عرض می‏کنم که چطور این دروغها را می‏گویند: اینها که 10 - 12 روز از عملیات گذشته و 800 کیلومتر از خاکشان در اختیار جمهوری اسلامی است، هنوز قبول نکرده‏اند که ما در این مناطق اعلان شده هستیم. این مسأله را درست قبول نکرده‏اند و فقط با کنایه اعلان کرده و رد شده‏اند. در »ام الرصاص« یک کلاهی به سر این »ماهر عبدالرشید« رفت که از نادانی‏اش باید واقعاً اسمش را »جاهل ابول« بگذاریم! خیال کرد که آن جا منطقه اصلی جنگ است و 48 ساعت بلاتکلیف ماندند و نفهمیدند که نیروهایشان را باید به کجا ببرند! وقتی که فهمیدند از کجا ضربه خورده‏اند، دیگر دیر شده بود و متوجه شدند که نیروهای ما پشت خاکریزها مستحکم ایستاده‏اند. چقدر اینها در مورد جزیره مجنون دروغ گفتند! در روزهای گذشته گفتند: ما در جزیره مجنون، 4 - 5 هزار و گاهی گفتند 25 هزار ایرانی را کشتیم و جزیره مجنون را گرفتیم! لذا ما به این خبرنگارهایی که رفته بودند فاو که آن مناطق آزاد شده را ببینند، گفتیم شما بروید جزیره را ببینید! خبرنگارها گفتند: ما می‏دانیم عراقیها دروغ می‏گویند، دیگر ما را زحمت ندهید تا به آن جا برویم! یک قدم اینها پیش نیامدند، ولی ادعا کردند جزیره را گرفتیم و چه کار کردیم و چند هزار نفر را کشتیم! در این عملیات، ما تعدادی شهید داشتیم، ولی من عرض می‏کنم با مقیاسی که نیرو در این مرحله از جنگ وارد کردیم، در طول جنگ تا به امروز هیچ عملیاتی کمتر از این عملیات اخیر تلفات نداشته‏ایم. تعداد شهدای ما بسیار کمند که شما خودتان می‏بینید. در استانهایی که چند لشکرش در این عملیات شرکت کردند، می‏گویند مثلا 10 تا، 15 تا، 20 تا، 40 تا شهید را تشییع کردند و این شهدایی که ما داریم، همینهایی هستند که تشییع‏شان کردند. عراق در این عملیات غیر از یک نقطه که 15 تا اسیر از ما گرفته یا نگرفته که من نمی‏دانم! چیزی به دست نیاورده است، ولی آن چنان ضربه خورده‏اند که حتی جنازه‏های خودشان را نتوانستند عبور بدهند. این قدر دروغ گفتند و می‏گویند، هر روز می‏گویند: ما 60 - 70 فروند کشتی از ایران زدیم! من نمی‏دانم این کشتیها را جمهوری اسلامی از کجا می‏آورده است!؟ خوب! شما چهار سال است که این کشتیها را با این ارقام که اعلام می‏کنید، می‏زنید! این تعداد کشتی برای جمهوری اسلامی از کجا آمده و کجا هستند؟! هر روز می‏گویند ما رفتیم چندین فروند هواپیما را ساقط کردیم، این قدر آدم کشتیم، 6 تا پل ویران کردیم! این گزارشهای دروغی است که فرماندهان صدام به صدام می‏گویند و صدام هم به ملتش دروغ می‏گوید و مجموعه‏شان به حامیانشان دروغ می‏گویند. عجب این است که این حامیان را هم توانسته‏اند خام نگهدارند! ماهواره آمریکایی دروغ می‏گوید، اطلاعات انگلیسی دروغ می‏گوید، جاسوسهایشان دروغ می‏گویند، همه دروغ می‏گویند؛ برای اینکه این نیمه‏جان را بتوانند تا دو سه روز دیگر نگهدارند، شاید یک فرجی از این ستون تا آن ستون برایشان پیدا بشود! همه گرفتار این دروغ‏گوییها شده‏اند. ما در ملت خودمان این مسأله را داریم می‏بینیم. امروز دیگر نمی‏شود یک چیزی را از مردم مخفی نگاهداشت. ما اگر مخفی بکنیم، در رادیوهای بیگانه می‏گویند، رزمنده‏هایی که خودشان در جبهه هستند، می‏آیند و حقایق را بیان می‏کنند؛ مگر می‏شود چیزی را مخفی کرد؟ امروز مخفی کنیم، فردا روشن می‏شود. عراق هم همین وضع را دارد. بالاخره اینها که در میدان هستند می‏فهمند، خانواده‏های اینها که می‏فهمند، بیمارستانها که می‏فهمند، پرستارها می‏فهمند، دکترها می‏فهمند، ماهواره‏ها که می‏فهمند! چند تا رادیو عربی دارد علیه عراق حرف می‏زند: لیبی می‏گوید، سوریه می‏گوید، رادیو عربی خودمان می‏گوید، تلویزیون ما فیلمها را نشان می‏دهد. در خلیج فارس و خیلی از قسمتهای عراق این فیلم را می‏گیرند و می‏بینند. این قدر یک آدم دروغ بگوید! کسی که فکر می‏کند می‏خواهد یک ماه با مردم کار بکند، نباید این قدر دروغ بگوید. دروغ‏گویی و رسواییهای که در این عملیات اخیر اینها پیش آوردند، از دستاوردهای بسیار مهم این جنگ بود. البته این هنوز اول کار است. من به برادران و خواهرانمان و به ملتمان و رزمندگان و به آنهایی که تعلیم دیده‏اند، عرض می‏کنم که ما باید همین گونه که این چند ماه اخیر محیط کشورمان را جنگی کرده بودیم، همین گونه جنگی و آماده نگاه بداریم. این لشکرهای احتیاط قدس که دارند می‏روند، جوانهایی که دوره دیده‏اند و میدان دیده‏اند و گوششان از صدای گلوله میدان پر است و به میدان رزم عادت کرده‏اند، در این لشکرها متشکل بشوند و بروند در جبهه‏ها حاضر باشند. ما این طوری حمله نمی‏کنیم که حالا هر چند وقت چند تا از سربازان عراقی را بکشیم؛ این جزو خواسته‏های ما نیست. شما باید در جبهه‏ها حضور داشته باشید. لشکرها مثل قبل از عملیات والفجر 8 باید آماده باشند. امکانات باید آماده باشد. ما الان از سراسر جبهه از پیرانشهر تا فاو سراسر این قسمت را شناسایی کرده‏ایم و طرح و برنامه داریم. هر جا که لازم دیدیم و فکر کردیم مفید است که یک ضربه‏ای بزنیم تا یکی از رگهای حیات اینها را قطع کنیم، باید در آن جا حضور داشته باشیم و عمل کنیم و این بستگی به حضور شما نیروهای مردمی در جبهه‏ها دارد که باید حضورتان را حفظ کنید. به کادرهای سپاه عرض می‏کنم: برادران سپاهی که در سراسر کشور هستند، آنهایی که قدرت فرماندهی دارند و قدرت مدیریت در واحدهای کوچکتر، دسته‏ها، گروهانها و گردانها دارند، خودشان را به سپاه معرفی کنند که ما آماده باشیم - ان‏شاءاللَّه - اگر خداوند تقدیر کرده باشد و ما لایق این باشیم که پرچم اسلام را در عراق به اهتزاز در بیاوریم، شما وسیله اهتزاز این پرچم در خاک مقدس عراق و برای مردم عراق باشید. قبل از اینکه برای برادران و خواهران عرب زبان خطبه خوانده شود، از همه خانواده‏های شهید داده و کسانی که جانباز انقلاب دارند، آسیب‏دیده‏های جبهه‏ها و مجروحان جنگ تشکر می‏کنیم و مراتب سپاس خودمان را اظهار می‏کنیم و برای ارواح مقدس همه شهدای انقلاب و جنگ تحمیلی و مخصوصاً عملیات اخیر، از خداوند متعال رحمت و لطف خاص و فضل و کرم عمیقش را تقاضا می‏کنیم.     ترجمه خطبه عربی     بسم اللَّه الرحمن الرحیم  با ملتهای اسلامی سراسر جهان صحبت می‏کنم. شما تا حدودی از موفقیتهای نیروهای اسلام در جهاد با متجاوزان عفلقی اطلاع دارید؛ گر چه رسانه‏های مزدور استعماری حقایق را منعکس نمی‏کنند. در منطقه فاو ضربه هولناکی بر عفالقه و حامیان مستکبر و مرتجعش وارد شد و تبلیغات گمراه‏کننده رسانه‏های صهیونیستی و امپریالیستی و ارتجاعی مبنی بر قدرت نظامی عراق و بن بست نظامی جنگ رسوا شد. انتخاب این زمان و این منطقه ادله خاصی داشته که بخشی از آنها از این قرار است: 1 - منطقه کاملاً نظامی است و غیرنظامیان آسیب نمی‏بینند. 2 - در شرایطی که نیروهای کفر همت خود را روی نفت متمرکز کرده‏اند و می‏خواهند از این ناحیه ضربه بزنند، عملیات والفجر 8 هشداری به آنهاست. 3 - شط العرب در شروع تجاوز صدام به ایران نقش داشته و عبور از آن معنای خاصی دارد. 4 - شرارتهای عراق در خلیج فارس احتیاج به جواب داشت که بهترین جواب آن قطع دست بعث عراق از خلیج بود که بحمداللَّه قطع شد. 5 - مناسب‏ترین جواب حملات صدامیان به جزیره خارک همین جا بود. 6 - این جا امکان سرکوبی کامل ماشین جنگی بعث عراق وجود دارد؛ به دور از مناطق مسکونی و مردم غیرنظامی. 7 - هشدار جدی‏تر به حامیان مرتجع عراق در جنوب خلیج فارس که موعظه‏ها و پیغامها و اندرزها برای تنبّه آنها کافی نبود. 8 - هشدار به ابرقدرتهای جنگ‏افروز حامی بعث عراق که این جا را شریان حیاتی خود می‏دانند. از شما ملتهای اسلامی می‏خواهیم که دولتهای منحرف را مورد سؤال قرار دهید که چرا برای حفظ منافع دنیای اسلام در منابع نفتی و مبارزه با نفتخواران جهانی، وظایف خودشان را انجام نمی‏دهند؟ چرا بر عکس برای تضعیف انقلاب اسلامی و حفظ سلطه کفار، منافع جهان اسلام را قربانی می‏کنند؟ در انتظار آثار جهاد مقدس سربازان اسلام باشید! »بسْمِ‏اللَّهِ الرَّحْمنِ الرّحیم/ اِذاجاءَ نَصْرُاللَّهِ وَالْفَتْحُ/ وَ رَأَیْتَ النَّاسَ یَدْخُلُونَ فی دینِ اللَّهِ اَفْواجاً/ فَسَبِّحْ بحَمْد رَبِّکَ وَاسْتَغْفِرْهُ اِنَّهُ کانَ تَوَّابًا«.    خطبه اول  بسْمِ‏اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم اَلْحَمْدُللَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ وَالصَّلاةُ وَالسَّلامُ عَلی رَسُولِ اللَّهِ وَ عَلی آلِهِ الْأَئِمَّةِ الْمَعْصوُمینَ. أعُوذُ باللَّهِ مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجیم »اِعدلُوا هُوَ اَقْرَبُ لِلتَّقْوی«.  قبل از شروع صحبتم، از این احساسات گرم و عواطف پرشور و روحیه‏های انقلابی و ایثارگرانه ملت بزرگوارمان و شما حضار محترم تشکر می‏کنم و برای چندمین بار از اینکه بتوانم این محبتها را با تعبیری سپاسگزاری نمایم، ابراز عجز می‏کنم و فقط عرض می‏کنم که بنده و سایر همکارانم، خودمان را قابل این همه محبت و لطف نمی‏دانیم؛ ولی شما روی تشخیص و نظر خودتان محبت ابراز می‏کنید و ما هم ساکتیم. این هفته نیز به خاطر فراوانی مسایل روز و آمادگی افکار جامعه برای شنیدن مطالب مربوط به جنگ و پیروزیهای رزمندگان، مقتضی نمی‏دانم که بحث عدالت اجتماعی را که یک بحث علمی، فنی و اجتماعی است، مطرح کنم و لذا هر دو خطبه را درباره مسایل روز بحث می‏کنم. قبل از شروع بحثم، مسأله تقوا را مطرح می‏کنم که ما معتقدیم همه این موفقیتها مرهون تقوا است و روحیه خدا ترسی و خداجویی و ملکه حفاظت برانجام وظایف و ترک محرّمات تعریف تقوا است و این مسأله سرمایه این انقلاب، نظام و زندگی ماست. فرد متّقی و جامعه‏ای که براساس تقوا زندگی می‏کند، هیچ وقت احساس شکست نمی‏کند. کسی که رابطه خودش را با خدا اصلاح کند که تعبیر عملی‏اش همان تقوا است، هیچ وقت پشیمان نمی‏شود. اگر پیروز شود، در راه خدا پیروز شده و اگر به هدف دنیایی‏اش هم نرسد، چون رابطه‏اش با خدا درست است و برای او کار کرده، باز هم پیروز است و لذا من به رزمندگان و همه مردم تأکید می‏کنم که سعی کنند در زندگی و معیارهای قضاوت، برخورد، اخلاق، معاشرت، کسب و کار و انجام مسؤولیتشان، این روح تقوا را حفظ کنند که تا این سرمایه در میان ما باشد، ما شکست نخواهیم خورد. مسأله‏ای که لازم است مطرح شود، مسأله پیروزیهای سیاسی است که جمهوری اسلامی در دهه فجر از طریق حضور مردم در صحنه‏ها و خلق این صحنه‏های باشکوهی که هم دوستان و هم دشمنان ما را در دنیا تحت تأثیر قرار داد، کسب کرد. هم آن حماسه لشکرهای احتیاط قدس که حتی ما خودمان که از اول در جریان آن بودیم، به این اندازه امیدوار نبودیم و فکر می‏کردیم مثلاً 250 لشکر از نیروهای مردمی آماده مانور می‏شوند، ولی در عمل از 400 لشکر نیز گذشت. این نیروها کسانی بودند که یک بار و چند بار به جبهه ها اعزام شده بودند و در لشگرهای احتیاط قدس نام نویسی کرده بودند و اگر روزی فرمان رهبری و فرماندهی کل قوا صادر شود، اینها همه در مدت کوتاهی در میدان جنگ حاضر می‏شوند. و اگر شما بدانید که موفقیتهای چشم گیر عملیات »والفجر 8« را مثلاً حدود 10 تا 13 لشگر به ثمر رساندند، می‏توانید توجه کنید که اگر این 400 لشگر وارد میدان شوند، چه خواهند کرد و چه قدرت عظیمی در دنیا هستند! تازه توان ما بیش از این میزان است!! این حرکتی بود که در دنیا مطرح شد؛ گرچه دشمنان اسلام در گوششان پنبه گذاشته بودند که صدای شعارهای رزمندگان را نشنوند و چشمهایشان را بسته بودند که این صحنه‏های پرشکوه (و وحشتناک برای کفر جهانی) را نبینند! رسانه‏های گروهی دنیا که خبرهای کوچک و بی‏اهمیت دنیا را در رسانه‏هایشان منعکس می‏کنند، از این حرکت بزرگ چیزی نگفتند و یا کم گفتند، اما خبرش را شنیدند و چشم و گوش آنها اگر برای دیگران وسیله انتقال نشد، برای خودشان معبر خوبی بود و مطّلع شدند که در ایران بعد از 5 - 6 سال جنگ چه خبر است. مهمتر از آن راهپیمایی مردم ما در روز 22 بهمن بود. همان طور که خودتان می‏دانید، امسال تبلیغاتی برای شرکت مردم در راهپیمایی سالگرد پیروزی انقلاب وجود نداشت. یکی دو دعوت از طرف مسؤولین شد و در آن از مردم خواسته شد آنهایی که نظام را قبول دارند، در راهپیمایی شرکت کنند و ابراز وجود نمایند. مردم به تشخیص خودشان وارد آن صحنه شدند و هیچ کس فکر نمی‏کرد بعد از 7 سال، طراوت انقلاب و روحیه شاداب مردم برای اسلام تا این اندازه چشمگیر باشد. دشمنان شما که درباره حضور مردم ما در صحنه حرف نمی‏زنند، در مخابره خبرها تعداد مردم را در تظاهرات تهران بین 2 تا 4 میلیون نفر تخمین زدند. خبرگزاریهای غربی سعی می‏کنند تعداد راهپیمایان را 110 آن چه که هست، قلمداد کنند. آنها تظاهرات روز قدس را 500 هزار و یا صدها هزار نفر اعلام کردند و نمازهای جمعه شما را که تا انتهای خیابان بلوار، نیروی مردم به صورت متراکم وجود دارد، دهها هزار نفر اعلام می‏کنند؛ ولی همینها تعداد شرکت کنندگان در راهپیمایی روز 22 بهمن را در تهران بین 2 تا 4 میلیون نفر ذکر کردند. صحنه‏هایی از راهپیمایی مردم در شهرستانها که از تلویزیون پخش شد، در برخی از جاها واقعاً حیرت‏انگیز بود. مثلاً، شهر سنندج که یک روز دژ ضدانقلاب و امید استکبار جهانی بود و آنها آن جا را پایگاه ضدانقلاب اسلامی تصور می‏کردند، وقتی من صحنه راهپیمایی آن جا را دیدم، گریه‏ام گرفت که خدایا! این مردم در زیر رگبار این همه تبلیغات گمراه‏کننده، چقدر باشعورند که به حق توجه کرده و خودشان را با مسیر اسلام توجیه کرده‏اند. این حرکت و این حضور گسترده مردم در صحنه‏ها و اظهار حمایت از انقلاب و اظهار وفاداری نسبت به امام و رزمندگان و حمایت از جنگ، زبان دشمنان ما را بسته است. شماها، به طور عموم، خیلی با اظهارات دشمنان ما سر و کار ندارید؛ کمی از آنها پخش می‏شود. ما که گزارشهای مربوط را می‏خوانیم و می‏بینیم، درست احساس می‏کنیم که دشمنان ما که از مشکلات ایران، نارضایتی مردم، مشکلات انقلاب و به بن‏بست رسیدن آن حرف می‏زدند، در دهه فجر خفه شدند. البته ممکن است بعداً زبان در بیاورند! ولی الان دیگر خجالت می‏کشند که این حرفها را بزنند. ما در روابط خود با دنیا می‏فهمیم که استکبار دارد در مقابل اسلام و جمهوری اسلامی خضوع می‏کند و ما برای خضوع آنها هیچ اعتباری قایل نیستیم. آنها هیچ وقت بدون طمع کاری نمی‏کنند. مسأله این است که وفاداری مردم در دهه فجر و همزمانی این مسأله با پیروزیهای رزمندگان ما و نهایت حمایتی که مردم از جبهه‏ها کردند (در شرایط جنگ وقتی 1000 کامیون از یک استان به عنوان حمایت به طرف جبهه‏ها حرکت کند) برای کسانی که نمی‏توانند این مردم را درک کنند، قابل تصور نیست.  این هزار کامیون حامل چه کالاهایی بود و توسط چه کسانی تأمین شد؟ شامل چیزهایی بود که مردم در صف می‏ایستند، می‏گیرند و یا از طریق کوپن آنها را می‏خرند و همینها را با کامیونهای خود به جبهه‏ها ارسال می‏کنند. این مجموعه، بسیار زیبا و تقویت‏کننده جبهه حق و شکننده جبهه باطل است که من خاضعانه به عنوان یک مسؤول در این کشور، از شما ملت بزرگوار و فداکار و ایثارگر و باشعور و کسانی که درست مسیرشان را تشخیص می‏دهند و در راهشان اشتباه نمی‏کنند، تشکر می‏کنم و امیدوارم خداوند، حق این ملت را در دنیا و آخرت آن طوری که شایسته است، با کرم و فضل خودش عنایت فرماید! حادثه تلخی که ما دیروز داشتیم و در این خطبه راجع به آن صحبت می‏کنم، مسأله جنایت زشت و وحشیانه صدام نسبت به مسافرین یک هواپیمای مسافربری است. گرچه این از اشتباهات عمده صدام است، برای ما هم تلخ است. هر جنایتکاری که اشتباه می‏کند، اگر دودش به چشم خودش هم می‏رود، بالاخره ذائقه عده زیادی را هم تلخ می‏کند. اشتباه صدام و نادانی حزب بعث و حامیانش این بود که در شرایطی که نیازمند به افکار عمومی دنیا بودند و می‏توانستند با مظلوم‏نمایی دروغ و ریاکارانه از دنیا لااقل یک کمک لفظی بگیرند، خودشان را با انجام چنین جنایتی در دنیا مطرح کردند.  زدن هواپیمای مسافربری در هیچ جای دنیا و به هیچ شکلی قابل قبول نیست؛مردم بی‏سلاحی را که در میان آسمان و زمین پرواز می‏کنند، می‏شود با یک گلوله ساده هم از پای در آورد! (هواپیمایی که اگر یک کبوتر هم در فضا با او برخورد کند و یا یک تگرگ بزرگ به او بخورد، سرنگون می‏شود) با موشک با آن مواجه شدن، نه قدرت است و نه جنگ و نه شهامت! جنایت‏کارانه‏ترین حرکتی که می‏شود تصور کرد، همین است.  آنها با دو موشک و یک رگبار مسلسل به هواپیمای کوچک مسافربری ما حمله کردند و هواپیما را ساقط کردند. در میان مسافرین هواپیما 8 نفر از نمایندگان بزرگوار مجلس بودند که هر کدام آنها در حوزه انتخابیه خود و در جامعه به عنوان یک شخصیت محبوب و مطلوبی زندگی می‏کردند که خدا می‏داند این مسأله در قلوب آشنایان آنها چه اثری می‏گذارد. عده‏ای از قضات محترم ما، روحانیون بزرگوار و جمعی از افرادی که صرفاً برای کارهای انسانی به جنوب می‏رفتند و حرکت نظامی در آنها نبوده است، جزو مسافرین این هواپیما بودند. همچنین نماینده امام در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، برادر عزیزمان حجت‏الاسلام محلاتی که از روزهای اول انقلاب جزو یاران این انقلاب بود نیز جزو مسافرین هواپیما بوده است. همه اینها بر اثر سقوط آن شهید شده‏اند. صدام از انجام این جنایت چه چیزی به دست می‏آورد؟ مثلاً فکر می‏کند که در ایران اینها نیروی جایگزین ندارند؟! وقتی عراقیها شکست می‏خوردند، اگر یادتان باشد، معمولاً این طوری بوده، در عملیات فتح‏المبین، بیت المقدس و سایر عملیات وقتی شکست می‏خوردند، یک جنایتی مرتکب می‏شدند؛ یا بمب در نمازجمعه و یا در راه‏آهن منفجر می‏کردند و یک کاری می‏کردند تا آن حالت شکست و ذلت نیروهای خود را تحت الشعاع قرار دهند. اما آدم نادان این طوری عمل می‏کند!! الان در شورای امنیت مسأله جنگ و مسایل دیگر مطرح است. من نمی‏دانم که شورای امنیت چگونه می‏خواهد با این مسأله برخورد کند! شورای امنیت به تقاضای کشورهای مرتجع عرب تشکیل جلسه داده است. آنها شورای امنیت را به تشکیل جلسه برای بحث و بررسی در مورد ورود ما به خاک عراق دعوت کرده‏اند. من نمی‏دانم که شورای امنیت آمادگی دارد برای همیشه آبرویش ریخته شود! الان یک نقطه تاریخی است و لحظه‏ای است که سرنوشت این شورا را در آینده زیر نظر خواهد گرفت.  شورای امنیت، با این جنایتکاری که با هواپیمای مسافربری این گونه برخورد می‏کند، چه برخوردی خواهد کرد؟ اینهایی که قبلاً هواپیمای وزیر خارجه الجزایر را ساقط کردند و شورای امنیت چیزی نگفت. اینهایی که بارها اسلحه شیمیایی و سمّی به کار بردند که تا دیروز یا امروز، عمر استفاده از اسلحه شیمیایی برای رژیم عراق دو ساله می‏شود (از دو سال پیش عراقیها از بمبهای شیمیایی استفاده کردند و همیشه در عملیات به کار برده‏اند). اینهایی که شهرها و مردم غیرنظامی را با موشک و بمب مورد حمله قرار دادند. اینهایی که کشتیها و راههای دریایی را - تا آن حد که می‏دانید - ناامن کردند، اینهایی که محیط زیست را آلوده کردند و هیچ اصلی از اصول بین‏المللی را مراعات نمی‏کنند و آنهایی که اصلاً مسؤول این جنگ هستند و با تجاوز خودشان این جنگ را شروع کردند؛ شورای امنیت تا به حال در مقابل اینها حرفی نزده است!! امروز یک مسأله مطرح است و آن این است که ایران برای گرفتن حقوقش (که هیچ یک از مجامع بین المللی درباره احقاق حق و اجرای عدالت حرف نزده‏اند) خودش دست به کار شده و شورای امنیت هم تشکیل جلسه داده است. ما تا به حال از شورای امنیت و سازمان ملل خیری ندیده‏ایم! این اواخر دبیرکل سازمان ملل یک اظهار نظری کرد که برای ما قابل توجه بود، اما مسأله به همین جا ختم نمی‏شود.  شورای امنیت باید در تاریخ لااقل - اگر وجدان واقعی‏اش هم این را نمی‏خواهد - برای آبروی این نهاد، امروز فکری بکند. ببینیم که این شورا در مقابل این همه جنایت چه خواهد کرد؟ ببینیم این سقوط هواپیما و شهدای روحانی و نمایندگان مردم و قضات برای چهره‏هایی که در شورای امنیت جمع شده‏اند، مطرح هستند یا نیستند؟ ما منتظر آنها خواهیم ماند! اگر شورای امنیت مثل گذشته غیرعادلانه برخورد کند، ما وظیفه‏مان را بهتر خواهیم فهمید و آن وقت بیشتر می‏دانیم که چگونه باید برخورد کنیم. شورای امنیت الان در مقابل دوراهی قرار گرفته است: یک طرف ملتها و عدالت خواهان قرار دارند و در طرف دیگر طاغوتها و گردنکشان دنیا. معمول شما (شورای امنیت) این بوده که گردنکشان دنیا را ترجیح می‏دادید، ولی حالا از حرکت انقلاب اسلامی ما باید بفهمید که اگر ملتها درست رهبری شوند، قدرتشان از طاغوتها و گردن کلفتها بیشتر است و شما برای همیشه ملتها را از خودتان مأیوس نکنید! من در پایان این خطبه بار دیگر به ملت عزیزمان و همه خلقهای عدالت خواه و آزادیخواه دنیا اعلام می‏کنم که جمهوری اسلامی، راهی را که برای خودش انتخاب کرده؛ راه حق و راه مبارزه با ستم و مطالبه حقوق مردم و عدالت است و آن را ادامه خواهد داد و هر مقداری که جنایت استکبار جهانی بیشتر شود، ملت ما در کارش جدی‏تر می‏شود که وظیفه سنگین‏تری دارد و مقاومت و ایثارش هم بیشتر خواهد شد.  »اَعُوذُ باللَّهِ مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجیمِ/ بسْمِ‏اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم/ »قُلْ هُوَ اللَّهُ اَحَدٌ/ اَللَّهُ الصَّمَدُ/ لَمْ یَلِدْ وَلَمْ یوُلَدْ/ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُواً اَحَد«.      خطبه دوم  بسْمِ‏اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم اَلْحَمْدُللَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ، وَالصّلوةُ وَ السَّلامُ عَلی رَسُولِ اللَّهِ وَ عَلی عَلیٍّ أَمیرِالمُؤْمنینَ وَ عَلَی الصِّدّیقة الطّاهِرة وَ عَلی سبْطِیِ الرَّحْمَةِ الْحَسَنِ وَالْحُسَیْنِ وَ عَلی عَلیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ مُحَمَّدبْنِ عَلیٍّ وَ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ موُسَی بْنِ جَعْفَرٍ وَعَلیِّ بْنِ مُوسی وَ مُحَمَّدبْنِ عَلیٍّ وَ عَلیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ وَالْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ وَ الْخَلَفِ الْهادی الْمَهْدی(عج).  خطبه دوم من درباره عملیات والفجر 8 و مسایل جنگ خواهد بود. تاکنون تفسیر جامعی از عملیات و مقدمات و کارهایش و همچنین مسایل اجرایی آن و نتایج این عملیات از طرف بنده انجام نگرفته است. برادران و دوستان دیگر مطالب فراوانی فرمودند و ممکن است بعضی از مطالب من هم برای شما تکراری باشد، اما فکر کردم یک کلیاتی درباره این عملیات و وضع کلی جنگ با مردممان در میان بگذارم. به نظر می‏رسد که جنگ به آن مقطعی که حالت داغی خودش را باید بگیرد و سرنوشت مسایل و منطقه را مشخص کند، رسیده باشد یا در آستانه این مرحله باشیم. عملیات والفجر 8 پیش در آمد خوبی برای این مرحله است. گرچه خود این عملیات متکی به یک دوره چند ماهه و مسایل سیاسی، اجتماعی و نظامی بود که در منطقه واقع شد و خود ملت ما از پایه‏های اصلی پیش آمدن چنین وضعی بودند. در این عملیات از لحاظ زمانی و از لحاظ مکانی و از لحاظ شرایط و مقدمات، چند نکته اساسی را باید مورد توجه قرار داد. از لحاظ مقدمات، یک نکته بسیار مهم که از دستاوردهای این حمله است، خنثی کردن قدرتهای جاسوسی دنیا و منطقه و داخلی است که این بسیار قابل توجه است و بیشتر از خود موفقیتهای نظامی باید روی آن حساب کنیم. شماها می‏دانید که الان چندین ماهواره در فضا در حال پرواز است و هر ماهواره‏ای روزانه چند بار این دنیا را دور می‏زند و دوربینهای این ماهواره‏ها آن قدر دقیق از زمین عکس می‏گیرد که تمام شرایط زمین را می‏تواند منعکس کند.  عکسهای ماهواره‏ای دیدنی است! هر چه ببینند در عکس نشان می‏دهند. حتی یک بوته کوچک روی زمین و سنگهای کوچک را نشان می‏دهد. گودالهای چند سانتی را مشخص می‏کند؛ گیاهها، کویرها، درختها، باتلاقها، آدمها، ماشینها، حتی می‏گویند اگر دقت شود، شماره ماشینها را هم نشان می‏دهد. این مقدار عکسهای ماهواره‏ای دقیق است! آمریکا تعداد زیادی از اینها را در اختیار دارد و دستگاه جاسوسی آمریکا این اطلاعات را مستقیم و یا غیرمستقیم در اختیار حزب بعث قرار می‏دهد که در جنگ علیه ما استفاده بکند. این یک موضوع.  موضوع دیگر آواکسهای عربستان سعودی است که در نزدیک فضای ما پرواز می‏کنند. آنها منطقه جنوب را به خوبی می‏پوشاند، تمام حرکتهای رزمندگان ما در منطقه جنوب را، رادارهای آنها می‏گیرد و تحقیقاً در اختیار عراق قرار می‏دهد. عراق مدعی است که از جاسوسانی در ایران استفاده می‏کند و کسانی را ما می‏دانیم مثل سلطنت‏طلبها، خلق عرب در خوزستان، منافقین و سایر افرادی که اسم اسلامی هم روی خودشان گذاشته‏اند و سایر جریانهای این جوری که الان دربست مزدور استکبار جهانی و حقوق بگیر هستند. همین الان منافقین مأموریتشان این شده است که این قضیه هواپیمای کشوری را که عراق زده، به یک صورتی لوث کنند که در دنیا ما نتوانیم استفاده تبلیغی از آن بکنیم. اینها، این قدر جنایتکارند!! این مجموعه اطلاعاتی دشمن، دست اندرکار است که ما هر جا خواستیم عملیات انجام دهم، کشف کند و به عراق بگوید. شما فکر کنید یک عملیاتی از این نوع عملیاتی که انجام شد که عده زیادی نیروی مسلح را باید ببرد در جبهه و آنها را تدارک کند، مهمات می‏خواهند، اسلحه، توپخانه، تانک، بلدوزر، لودر، توپهای ضدهوایی و تدارکات غذایی می‏خواهند. (صحبت صدنفر و هزار نفر نیست، صحبت صدها هزار نفر است) اینها باید در یک نقطه‏ای متمرکز بشوند تا در لحظه معیّنی به صف دشمن حمله کنند. چگونه می‏شود اینها تدارک بشوند و با این همه تشکیلات جاسوسی که به نفع عراق کار می‏کند، عراق نتواند مطلب جدی از آن درک کند؟ موفقیت گمراه کردن چشمهای جاسوسی دنیا که از دستاوردهای این عملیات بود، از افتخارات بسیار بزرگ رزمندگان ماست که حفاظت اطلاعات جنگ توانست در این مرحله این کار را بکند. امروز تحقیقاً ماهواره‏ها شکست خورده‏اند، جاسوسهای بین المللی شکست خورده‏اند، جاسوسهای داخلی شکست خورده‏اند و باید در مسایل خودشان تجدید نظر کنند!  تمامشان آن قدر گمراه بودند که وقتی نیروهای ما به صف دشمن حمله کردند، آن افسرانی که برای بازرسی سنگرها آمده بودند و همان جا اسیر شدند، اعتراف کردند که اعترافات آنها را در صدا و سیما شنیدید، اینها گفتند: ما آن قدر غافل بودیم که یک مقداری از توپهای اینجا را فرستادیم برای جاهای دیگر که فکر می‏کردیم آن جاها جنگ است! به نیروهایشان در همان شب مرخصی داده بودند و خود افسری که اسیر شده بود، گفته: مرخصی خودم را نوشته بودم که 24 ساعت دیگر از این جا بروم! این حرکت خیلی چیزها را فهماند؛ استکبار را مأیوس کرد که خیال می‏کرد در ارتش ما، در سپاه ما، در بسیج و در مردم پشت جبهه ما نفوذ دارد! تمام عوامل جاسوسی که عمری مزد گرفته بودند و جاسوسی کرده بودند، الان باید به استکبار جهانی جواب بدهند که کجا بودند که این کار انجام شد!! از طرفی ما یک اطمینان نیرومندی به فرماندهانمان، مسؤولان جنگمان و بسیاری از کسانی که در جریان این جنگ بودند، پیدا کرده‏ایم. اینها مدتهاست مطّلع هستند که چه کار می‏خواهد بشود و سلامت اینها برای ما، با این عملیات و با این غافلگیری که انجام گرفت، تضمین شد. این یک دستاورد بسیار با ارزشی قبل از این حرکت است. یک بخش هم از اهمیت خود عملیات عرض می‏کنم، بعد دستاوردهای این عملیات را خدمت شما می‏گویم.  این عملیات واقعاً مشکل بود؛ یعنی، جزو مشکل‏ترین حمله‏های دنیاست. با کیفیتی که بود، اولاً حمله آبی - خاکی است و امروز حمله‏های آبی - خاکی متکی به مدرن‏ترین تسلیحات دنیاست که فقط در اختیار دو سه قدرت دنیایی است (بقیه چیزهایی دارند؛ دست سوم و چهارم و از رده خارج شده) این عملیات آن هم از طرف ملتی انجام شد که مورد بایکوت دنیاست و حتی آن اسلحه‏های ابتدایی آبی - خاکی که در اختیار دارد، به خاطر بایکوتی که هست، نمی‏تواند آن کارایی لازم را داشته باشد و بیشتر متکی به نیروهای مردمی و ابتکارات مردم و همین نیروهای بسیجی، همین راهیان کربلا است که آنها خیال می‏کنند سربازان تعلیم ندیده هستند.  یک قسمت این عملیات را در نظر بگیرید، این رودخانه‏ای که ما عبور کردیم، شط العرب و یا اروندرود، معدل عرضش در این نقطه‏ای که ما رفتیم، 1000 متر است. بعضی جاها 1800 متر؛ یعنی حدود دو کیلومتر و بعضی جاها کمتر، 600 - 700 متر. مثل رودخانه کرج، آب به صورت عادی نیست که شما دارید می‏بینید که مثلاً آب به صورت عادی در حال عبور است، این جوری نیست. یک رودخانه‏ای است متصل به دریا و جزر و مد دریا در آن بسیار فعال است. در یک شبانه روز، چهار بار جزر و مد در این رودخانه فعال است (6 ساعت جزر و 6 ساعت مد، دوباره 6 ساعت جزر و بعد 6 ساعت مد) و در حالت جزر، آب با سرعت خیلی زیادی از بالا به پایین می‏آید و در حالت مد با سرعت زیادی آب به طرف بالا می‏رود و فقط در فاصله جزر و مد یک سه ربع ساعتی آب ساکن است. در شرایط مد، عرض رودخانه دو برابر شرایط جزر می‏شود؛ چون آب بالا می‏آید. وقتی جزر می‏شود، آب از دو طرف پایین می‏آید و حدود 150 - 100 متر دو طرف رودخانه، باتلاق و لجن‏زار می‏شود که هیچ کس نمی‏تواند از آن جا عبور کند. اطراف این رودخانه (هم طرف ما و هم طرف عراق) نخلستان است و این نخلستانها با همین جزر و مدها آب می‏خورند. در شرایط عادی عبور کردن از این نخلستانها برای آدمهای معمولی کار بسیار مشکلی است؛ چون قدم به قدم جوی است و جویها پر از لجن است که در آن آب هم در رفت و آمد است. در شرایط عادی و روز اگر به شما بگویند بیایید مثلاً 2 کیلومتر در این نخلستانها بروید، بسیار کار دشواری است.  در طرف خود ما این جا که منطقه نظامی نبوده، اصلاً جاده نیست و مخصوصاً مردم آبادان می‏دانند که پشت نخلستانها کویر است و وقتی که مقدار کمی باران می‏آید، آدم نمی‏تواند روی این زمین راه برود، چه برسد به اینکه با یک »خودرو« بخواهد راه برود. سه کیلومتر، چهار کیلومتر این طرف نخلستان است و بعد طرف دشمن آن سدّ خیالی که صدام این دو سه ماه اخیر روی آن مانور داده بود. 500 کیلومتر سد ساخته‏اند و گفته‏اند این سد یأجوج مأجوج است و هیچ کس نمی‏تواند از آن عبور کند! واقعاً خرج کرده‏اند؛ چیز عجیبی است! اگر انسان بداند چقدر خرج کرده‏اند. حدود 500 کیلومتر تمام منطقه را سنگرسازی کرده‏اند و اکثرش را با بتون و با کیسه‏های شن، لب آب را از نقطه فاو تا اَلعماره دیوار کشیده‏اند! (خیلی راه طولانی است) پشت این را از دو سه ردیف نخل که عبور می‏کند، 300 کیلومتر نخلها را کنده‏اند (حدود 500 کیلومتر ضربدر 300 متر) نخلهای مردم را از ریشه در آورده و زمین را صاف کرده‏اند به خاطر اینکه نیروهای زرهی‏شان بتواند آمد و رفت کند. فاصله سنگرها 35 متر تا 50 متر است. حالا ما معدل را 50 متر بگیریم. یک سنگر است که در آن سرباز مستقر است و بالای این سنگر به طرف رودخانه تیربار گذاشته‏اند و جلوی سنگر در آب سرتاسر یک ردیف سیم‏خاردار است، بعد از این سیم خاردار، ابتکار جدیدی به کار برده‏اند (که فکر می‏کنیم یا ابتکار اسرائیلیهاست و یا آمریکاییها و نمی‏دانم اصل ابتکار از کجاست! یک چیزی به نام »خورشیدی«، شاید تا حالا در فیلمها که نشان داده‏اند، دیده باشید). آمده‏اند با میلهای آهن که طولشان 1/5 متر است، به اندازه قد انسان متوسط هشت پر درست کرده‏اند، وسط اینها را به صورت خورشید به هم جوش داده‏اند که شعاعش را پخش می‏کند. گِرد روی زمین و در آب پایه‏های آن را محکم کرده‏اند؛ یعنی دیوار یک متر و نیمی از این هشت‏پرها. دوم سیم خاردار و سوم آن سنگرهایی که عرض کردم، پشت سنگرها می‏خورد به آن جاده 300 متری که روی آن نیروی مکانیزه باید باشد و بعد یک ردیف خاکریز. وقتی که از 3 کیلومتری این نخلستانها عبور بکنیم، پشت آن یک خاکریز دیگر است که نیروهای اصلی عراقی هم پشت آنها متمرکز هستند که اگر ما خط را شکستیم، آنها از آن جا جلوی ما را بگیرند.  بعد که بالاتر می‏رویم، مراکز ضدهواییهاست که قدم به قدم تپه‏های 3 متری درست کرده و بالای اینها کار گذاشته بودند. آن چنان آن جا را محکم کرده بودند که بزرگترین ارتش دنیا هم آن جا را نمی‏تواند بگیرد. آن طرف آب هم که طرف خودشان (یعنی طرف کویت بود)، در فیلم اگر دیده باشید، میله‏های آهنی کجی را کار گذاشته بودند که ما از پشت با نیروهای دریایی نتوانیم حمله کنیم.  رادارهای »رازیت« که فرانسه در اختیار اینها گذاشته، در این سنگرهاست و این رادارها تا شعاع چند کیلومتری، حرکت انسان را می‏گیرد و خبر می‏دهد. حالا این استحکامات چگونه شکست؟ این طور هم نیست که این آب که عرض کردم، در اول و آخر رودخانه یک جور باشد. گاهی هست که اول رودخانه جزر است و آن جا هنوز مدش ادامه دارد (چون وقتی آب فرو می‏رود، تا وقتی بالا برود، دو سه ساعت طول می‏کشد). در 25 کیلومتر از این منطقه در مدت مثلاً یک ربع ساعت، نیروهای ما همه این سدّ را شکستند و یکدفعه این سنگرها را فتح کردند و به صورت هجومی به طرف جنگلها و نخلستانها جلو رفتند. اولین لحظه‏ای را که آن جا زده شد، در نظر بگیرید؛ یعنی وقتی در اولین سنگر صدای انفجار بلند شد، همه می‏فهمند و غافلگیری تمام می‏شود. به گونه‏ای باید این حمله اتفاق می‏افتاد که همه سنگرها با هم مورد هجوم قرار می‏گرفتند؛ چون اگر 5 تا 10 دقیقه اختلاف بود، بقیه می‏فهمیدند و آماده می‏شدند. در تاریکی شب این بچه‏های شما، همین راهیان کربلا که مسؤولیت این هجوم را به عهده داشتند، برنامه‏ریزی کردند و در یک لحظه معیّنی با رمز یا زهرا(س) که نشان داده شده، همه با هم حرکت کردند و این سد غیر قابل نفوذ را شکستند، موانع را به کنار زدند، سیمهای خاردار را پاره کردند، سنگرها را تصرف کردند و قبل از اینکه دشمن بخواهد آماده دفاع شود، این نیروهای عظیم در داخل نخلستانها به طرف جلو حرکت کردند و پشت سرشان نیروهای سنگین، بولدوزر، لودر و تانک از آب عبور کرد و اینها را برای زدن خاکریز تحت حمایت گرفت. وقتی چهار ساعت از شب رفته و هوا می‏خواهد روشن شود، اینها خاکریزهای دشمن را فتح کرده بودند و پشت خاکریزهای دشمن با دشمن می‏جنگیدند. حالا دنیای استکباری، آنهایی که مغز نظامی هستند، آنهایی که فکر می‏کنند دانشکده جنگ و انواع جنگها را دیده‏اند، بیایند قضاوت کنند!! البته بعضیهایشان مجبور شدند اظهار تعجب کنند. آن شقی‏ترینشان هم اعتراف کرد که ایران قدرت عجیبی را از خودش نشان داده است. واقعاً هم نیروهای ایران قدرت عجیبی دارند. با این قدرتی که امروز نیروهای اسلام نشان دادند، این خط را شکستند. این خط مثل خط »بارلو« و »ماژینو« نبود، خیلی نیرومندتر بود! و وسیله شکستن هم مساوی نبود. نیروهای پیاده و آن هم همین راهیان کربلا؛ اینها کسانی هستند که در کارخانه‏ها کارگر هستند و یا در مزرعه‏ها بیل می‏زنند و یا در مدرسه‏ها درس می‏خوانند و یا دانشجو هستند و یا طلبه‏اند و کسانی نیستند که دوره‏های جنگ آن جوری دیده باشند، یا از نیروهای متخصص کمک می‏گرفتند. اما این نیروها، با آموزشی که برای جنگ در نخلستان و عبور از آب دیده بودند و در شرایطی که همیشه در استتار بودند (چون دشمن نمی‏بایست این مسایل را می‏فهمید)، از این سدّ عظیم و آن قدرت جهنمی که اینها ترسیم کرده بودند، عبور کردند. با وجود این سد و قدرت این رادارها و ماهواره‏ها، پیروزی ما، آن قدر برای دشمن غیر قابل تصور بود که بعد از سه چهار روز آمریکاییها چون فکر نمی‏کردند در محاسبه‏شان چنین توفیقی برای ما پیش بیاید، حاضر به اعتراف واقعیتها نبودند. فکر می‏کردند شاید اینها شکست خوردند، برگشتند! اصلاً نپذیریم که ماهواره‏مان کور شده است! امیدوار بودند که چنین وضعی پیش بیاید، این اهمیت عملیات بود.  حالا قسمت بعدش: وقتی نیروهای زرهی دشمن می‏آید، ما نیروی زرهیمان آن طرف نبود، نیروی پیاده‏مان آن طرف بود. تعداد کمی تانک عبور دادیم، تانکهای دشمن را گرفتیم و نیروی پیاده در مقابل قوی‏ترین نیروهای زرهی دشمن قرار گرفت. لشکرهایی که اینها را معمولاً پشت خط، همیشه قوی و نیرومند، آماده نگه می‏دارند برای چنین لحظاتی، همه آمدند و یکی پس از دیگری در مقابل نیروهای پیاده ما شکست خوردند و یا مضمحل شدند. و اما آثار قضیه و آثار سیاسی و مسایلی که این جا هست: خود زمان اولاً، برای ما انتخابی بود؛ یعنی زمان تحمیلی برای ما نبود. با شرایطی که پیش آورده بودند (مسأله نفت و آن فشاری که قبلاً روی خارک و خطوط نفتی ما وارد آورده بودند و بعد تهاجمی که در اوپک کردند و همکاری مزوّرانه و خائنانه بعضی از اعضای اوپک با قدرتهای صنعتی تا از طریق پایین آوردن قیمت نفت، کمر کشورهای اسلامی را بشکنند و تهاجم شدیدی که شروع کرده بودند) این زمان برای ما مهم بود. مسأله دیگر، انتخاب زمان این حمله با توجه به مکان حمله بود. این حمله اگر مثلاً در غرب یا مقابل بغداد می‏شد، این معنا را نداشت. معنای این حمله با توجه به زمان، همین بود که همین جا بشود. اگر 5 کیلومتر هم بالاتر می‏شد یا 100 کیلومتر آن طرف‏تر می‏شد، این معنا را نداشت، معنای حمله همین جا بود.  انتخاب زمان برای ما به خاطر این بود که در مقابل این تهاجمی که از سوی دشمنان علیه اسلام و مسلمین و کشورهای ضعیف شروع شده، ما یک قدرتی نشان بدهیم تا برای مبارزاتی که از همین حالا باید شروع کنیم و برای شکستن این توطئه عمیق استکبار جهانی که قصدش ضربه زدن اقتصادی به کشورها و ضرب شست نشان دادن به ملتهاست، پشتوانه روحی باشد. ما این حرکت را از لحاظ زمان انجام دادیم، یک قسمتی از آن هم مربوط به والفجر بود که همراهی رزمندگانمان با ملتمان بود. اما از لحاظ مکان، انتخاب این مکان بسیار معنا دارد. اولین معنای آن مسأله شط العرب است. شما می‏دانید بهانه شروع جنگ شط العرب بود. اختلاف اساسی عراق با ایران مسأله شط العرب بود. شط العرب از سوژه‏های آغاز جنگ است و معنای این انتخاب این است که همین جا باید توی سر صدام بخورد و آن چه که وسیله شروع جنگ بوده، باید وسیله شکست متجاوز هم باشد. این مکان، سمبلیک انتخاب شد. دلیل دوم این انتخاب، شرارتهای اخیر عراق در خارک بود. مناسب‏ترین نقطه ضربه متقابل برای اینها همین نقطه بود که حالا با تکمیل عملیات، مطلب بهتر روشن می‏شود. آن جایی که باید به اینها ضربه می‏زدند که جواب خارک باشد این جاست و شروع شده است و مسأله سوم خود خلیج فارس بود. اینها دو، سه سال است که دارند در خلیج فارس شرارت می‏کنند و عامل شرارت، همکاری نیروی دریایی و نیروی هوایی عراق است. نیروی دریایی عراق با تکمیل این عملیات دستش به طور کلی از دریا قطع می‏شود. عراق دو معبر برای ورود به دریا دارد: یکی شط العرب است (اروند رود که از طریق بندر بصره به فاو می‏آمدند که یک طرف آن ما بودیم. این به خاطر جنگ بسته شده است و از آن استفاده نمی‏شود) معبر دوم آنها خور عبداللَّه است (که اخیراً لایروبی کرده‏اند، قبلاً فعال نبوده است) که به ام‏القصر منتهی می‏شود. از ام‏القصر، از این آبراه بیرون می‏آیند و وارد دریا می‏شوند. ما حالا در لبه خور عبداللَّه رفتیم، یعنی حدود 25 تا 35 کیلومتر در ساحل خور عبداللَّه، ما هستیم. طبیعی است وقتی که ما در ساحل خور عبداللَّه باشیم، کشتی عراق در مقابل گلوله توپ و تانک ما و موشک ما نمی‏تواند از آن جا عبور کند. ممکن است الان دزدانه، شبها یک قایقی عبور کند، اما این استفاده از دریا محسوب نمی‏شود که جلوی این را هم خواهیم گرفت و در آینده به طور کلی دست عراق از دریا قطع خواهد شد و قطع شدن دست یک کشور از دریا خیلی مهم است. (الان ملت ما روی این مسأله توجیه نشده‏اند که ارزش آن را بدانند) عراق تنها راهی که به دنیای آزاد - به بیرون از خودش - دارد و مستقل است، همین جاست؛ همین تنگه است.  از جنوب باید از کشورهای همجوار، یعنی کویت یا عربستان استفاده کند. از غرب باید از اردن، سوریه، اسرائیل، لبنان و غیره بگذرد تا خودش را به جایی برساند. از شمال باید از ترکیه عبور کند. از شرق هم که ما هستیم. عراق در این وسط حبس است و تنها جایی که به محیط آزاد بیرون و آبهای بین المللی راه دارد، همین جاست و عمده سرمایه‏گذاری نفتی عراق هم این جا بوده است. اسکله اصلی او این جا بوده که روزانه با ظرفیت 3/5 میلیون بشکه نفت از این جا استفاده می‏کرد. شما مانور نیروهای دریایی خود ما را دیدید. چقدر نیرو هست، چه چیزهایی آن جا وجود دارد. با این همه سرمایه‏گذاری که عراق در نیروی دریایی کرده (الان گوشه ام القصر در انتهای خور عبداللَّه اینها محبوس هستند که حالا معلوم نیست چه به سرآنها خواهد آمد!)، نیروی دریایی آنها پوسیده است و چیزی نیست. تمام اینها از بین رفته است. عراق در دریا منافع خیلی زیادی دارد. عراق در شمال خلیج فارس شرارت می‏کرد. کشتیهایش که آن جا حرکت می‏کردند، کشورهای خلیجی خیلی از نیروی دریایی عراق می‏ترسیدند. البته نیروی هوایی هنوز می‏تواند پرواز کند و روی آب بیاید که یک فکری هم برای آن خواهیم کرد! از فضای کشورهای مجاور ممکن است استفاده کند و گاهی هم می‏کند که باید برای آن هم فکری بکنیم! اما از روی زمین، رابطه عراق با دریا به طور کلی قطع شده و هیچ نقطه‏ای از مرز ترکیه تا »فاو« وجود ندارد که این ارزش را برای جنگ داشته باشد.  یکی از شرارتهایی که عراقیها می‏کردند، موشکهایی بود که در همین جا مستقر کرده بودند. موشک ساحل به دریا که برد آن حدود 90 کیلومتر بود، موشکهایی که تا 90 کیلومتر در دریا می‏توانستند کشتیها و سکوهای نفتی را بزنند. این موشکها یک قسمتی به دست ما افتاد و یک قسمتی از آن را هم بردند و الان به کلی دیگر اینها از این سرمایه‏گذاری محروم شده‏اند. برای استفاده کردن از این موشکها دیگر راه ندازند، مگر اینکه بروند از خاک کشورهای دیگر استفاده کنند که آن حساب دیگری پیدا می‏کند. اگر پیدا کردند، آنها با ما داخل در جنگ تلقی می‏شوند و آن بحث دیگری می‏شود. بنابراین، شرارتی که در دریا می‏کردند، (غیر از نیروی هواییشان)، الان به کلی قطع شده است و تصرف پایگاههای موشکی، اسرار اینها را برای ما فاش کرد و دولتهای دیگری هم پیش ما شرمنده شدند! این هم مسأله دیگری بود که در این جا اتفاق افتاد. آنها خیال می‏کردند چون این جا جای امنی است، لذا سرمایه‏گذاری کرده بودند! مسأله دیگری که در انتخاب مکان برای ما مهم بود، همسایه‏های جنوب خلیج بودند. خوب! اینها از اول به عراق پول دادند، بندر دادند، اطلاعات دادند، تبلیغات کردند، هنوز هم دارند می‏کنند و ما همیشه به اینها نصیحت کرده‏ایم که: این کارها را نکنید، شما همسایه ما هم هستید! از این عروبت، این تعصب جاهلی کفرآمیز عروبت و تقدم عروبت براسلام دست بردارید! شما مسلمان هستید »الاعراب اشدّ کفراً و نفاقاً« نباشید! بیایید اسلام را اصل قرار بدهید! گوش نکردند. تا به حال هم شرارت کردند، همین حالا هم خیلیهایشان پررویی کردند و محکوم کردند و از این چیزها! حالا مسایل لفظی را ما یک روز ممکن است ببخشیم، اما در مسایل عملی حرف وجود دارد. اخطارهای ما برای اینها بی‏معنا بود. اینها به خیالشان با این سدی که عراق در مقابل ما دارد و نیروی عراق حایل است، یک احساس امنیتی می‏کردند. لازم بود ما با اینها همسایه بشویم! لازم بود که یک قدری چشمشان در چشم ما بیفتد! سربازهای ما را از آن طرف آب ببینند که آن جا هستند! و لذا این کار را کردیم. حالا باید آنها روی خودشان حساب کنند، این برای ما در این عملیات یک اصل بود. ما روی این محاسبه کردیم و بر روی این نقطه سرمایه‏گذاری کردیم. به خاطر اینکه به اینها یک اخطار و یک نصیحت بکنیم که حالا دیگر دست بردارید! الان دیگر جمهوری اسلامی نمی‏پذیرد که در بندرهای شما دایماً کشتیهای حامل امکانات جنگی عراق پهلو بگیرند! و نمی‏پذیرد که جاده‏های شما بخواهد برای تقویت نیروهای نظامی عراق استفاده بشود! و نمی‏پذیرد که لوله‏های نفت عراق بیاید از کشور شما عبور کند و ضربه به اوپک بزند! و نمی‏پذیرد که لوله‏های گاز عراق در آن جا بیاید و شما به خاطر گاز عراق ارز به او بدهید! می‏توانید از جاهای دیگر هم بگیرید و خودتان هم دارید و نمی‏پذیرد که رادیو و تلویزیون شما و فضای شما در اختیار دشمن خونریزی مثل صدامیان باشد! اینها را دیگر ما نمی‏پذیریم!  و هنوز اینها خیلی باورشان نشده است. دروغهایی که صدام گفته، حتی اینها را هم فریب داده است، خیال می‏کنند عراق راست می‏گوید که دارد حمله می‏کند و ما را از آن جا بیرون می‏کند! هنوز به این امید هستند! بگذار اینها مأیوس بشوند و مطلب روشن بشود که همسایه جدیدی دارند و این همسایه این جا فعلاً ماندنی است و تا صدام و حزب بعث آن جا هست و تا مردم عراق آن جا مسلط نشده‏اند، این همسایه هست! به هر حال ما مایلیم که همسایه‏های خوب و نجیب و مهربانی برای اینها باشیم، بنا داریم که همسایه‏های مسلمانی باشیم. ما با هم دریا و خلیج فارس را باید اداره کنیم و امنیت آن را حفظ کنیم. عراق چند کیلومتر در این جا ساحل دارد. ما سرتاسر این جا هستیم و شما منطقه وسیعی از این جا را دارید، وقتی که مردم عراق برعراق حاکم باشند، همه با هم هستیم و تا آن مردم نیستند، ما با شما همکاری می‏کنیم و دریا را امن نگه می‏داریم، ولی اگر امن نگه داشته نشود، بعداً دیگر گله ندارد، خودتان فکر کنید! این جا دیگر نمی‏شود جنایت نفتی بکنید! یعنی از این به بعد باید مواظب باشید و مصالح مردمتان، اسلام و نسلهای آینده را با هم حفظ کنید! حالا که جمهوری اسلامی با شما همکاری می‏کند، اگر شما بیایید نفت را از 34 دلار به 28 دلار و بعد هم به 18 دلار و کمتر برسانید، این دیگر نمی‏شود!! باید با هم بنشینیم، همکاری کنیم و با هم منافع مردم خودمان و ملتها را حفظ کنیم و با استکبار مبارزه کنیم که این کار را با هم می‏کنیم.  مسأله دیگر در انتخاب مکان این بود که اینجا از لحاظ نظامی بهترین جا برای ضربه زدن به نیروهای نظامی عراق است. همان طوری که در فیلمها دیدید، حدود 50 - 60 کیلومتر در کناره اروند رود منطقه عملیاتی بوده. یک منطقه باریکی است کنار اروندرود که ما این طرف اروندرود هستیم و بیش از پانصد قبضه توپ متمرکز کرده‏ایم که در طول این 50 کیلومتر، در تمام این مسیر، نیروهای ما با توپ می‏توانند نیروهای عراقی را بزنند و عبور اینها تا میدان جنگ، تا آن نقطه درگیری بسیار بسیار مشکل است. یک لشکری که از بصره بخواهد به فاو بیاید، در این مسیر، متکی به راه و جاده هم هستند و فعلاً که فصل باران است، از بیابان نمی‏توانند استفاده کنند، چون گِلزار است، توی گل فرو می‏روند، لذا باید روی جاده باشند و عبور اینها در این جاده‏ها، محلی است که ماشین جنگی عراق را می‏توانیم از کار بیندازیم.  آن نقطه‏ای را که می‏خواستیم، در همان نقطه ایستاده‏ایم و فعلاً همین است تا بعداً تصمیم دیگری خواهیم گرفت و لذا در این مرحله هدف ما تا همین نقاطی بود که رسیدیم و در آن مستقر هستیم و می‏دانیم چه باید بکنیم. شما یا باید جلو نیایید، یانه! اگر بخواهید جلو بیایید، در طول 50 کیلومتر باید گلوله‏های توپ رزمندگان اسلام را تحمل کنید! و وقتی با این شکل به نیروهای ما برسید، دیگر فکر نمی‏کنم توانایی جنگ داشته باشید! اگر هم چنانچه برسید، آن موقع مثل سایر تانکها در این جا نابود می‏شوید.  در این فاصله سه، چهار روز اول عملیات والفجر 8 که هنوز نیروهای ما مستقر و مستحکم نشده بودند و فقط نیروهای پیشرو ما در خط مقدم می‏جنگیدند، بهترین لشکرهای عراق آمدند: لشکر گارد ریاست جمهوری که قوی‏ترین لشکر عراق بود، لشگر 10 زرهی، لشگر 6 و خیلی از این لشگرها که همیشه در عملیات می‏آمدند و سینه سپر می‏کردند، آمدند و قسمت عمده‏شان نابود شدند، یا لطمات زیادی خوردند و فرار کردند. اینجا از لحاظ مکانی بهترین جایی است که برای یک مدت طولانی می‏شود اینها را تضعیف کرد. برای نیروی هوایی عراق که نقطه قوت و تکیه‏گاه عراقیها بود، منطقه عملیات والفجر 8 یک قتلگاه شد. این رقمی که تا دیشب به شما دادند که 45 فروند هواپیمای عراقی را ساقط کرده‏ایم، قطعی است. یعنی این حداقل مطمئن است و احتمال دارد که بیش از اینها بوده باشد. چون در این منطقه عملیاتی ما بیش از 200 توپ ضدهوایی داریم که وقتی هواپیماهای عراقی می‏آیند، شروع می‏کنند به پرتاب گلوله به طرف آنها و این گلوله‏های توپ اگر به هواپیما بخورند و آن را دچار حادثه و زخمی کنند و در این حال هواپیما برگردد، کسی متوجه نمی‏شود. فقط این قسمتهایی که متوجه می‏شویم، آن قسمتی است که از موشک یا سیستم رادار استفاده شود؛ چون در صفحه رادار دیده می‏شود که هواپیما آتش گرفته، موشک خورده است. از این گذشته، شنود ما که حرکت هواپیماها را از پایگاهها می‏گیرد، خبر می‏دهد که 5 تا هواپیما آمد، ولی 4 تا برگشت؛ یعنی این دو تا قضیه باید با هم تطبیق کند. مکالمه هواپیما هم با برج کنترل خود باید تطبیق بکند. وقتی که این سه فاکتور با هم منطبق شدند، آن وقت اعلام می‏کنیم که ما یک هواپیما را زدیم. بنابراین تحقیقاً سرنگونی این 45 هواپیما قدر مسلّم است. البته 7 فروند هم هلی‏کوپتر از دشمن ساقط شده و امروز هم تا این ساعت که به من اطلاع دادند، از صبح تا به حال 5 فروند از هواپیماهای دیگر متجاوزین عراقی را نیروهای اسلام ساقط کرده‏اند.  بنابراین تا این مرحله از این عملیات که هنوز آغاز آن است، خساراتی به 50 فروند هواپیما و خلبانانش وارد شده است. تا دو روز پیش آماری گرفته بودند که در حدود 700 دستگاه تانک یا نفربر از نیروهای صدامی را قوای اسلام منهدم کرده یا به غنیمت گرفته‏اند. 700 دستگاه تانک و نفربر؛ یعنی موجودی یک ارتش قوی! حالا عراق الان بیشتر از اینها دارد؛ اما رقم خیلی بزرگ است. توپهای غنیمتی و چیزهای دیگری که در این جا گرفتیم و مهماتی که در این جا گرفته شده، به اندازه مهمات یک عملیات خیلی بزرگ است که بعداً اگر بخواهیم عملیاتی انجام بدهیم، از آنها استفاده خواهیم کرد. لذا این همه مهمات، رقم قابل توجهی است. آینده عراق در همین جا باید تعیین شود؛ یعنی اگر بنا باشد مسایل عراق حل شود، در همین جا است و دو راه بیشتر نیست: یا باید ارتش عراق مرتب بیاید به طرف نیروی ما و در این جا با ما بجنگند که خوب! سرنوشتشان همین است؛ یعنی نابود شدن. و یا باید این جا را ول کنند! اگر هم این جا را ول کند که خوب! ما هم همین را می‏خواستیم؛ چون ما می‏خواهیم این جا بمانیم و دست عراق را از دریا قطع بکنیم و آن برنامه‏های دیگری هم که اشاره کردم، این جا اجرا کنیم.  عملیات والفجر 8 به اهداف خودش که تا این مرحله با دقت ترسیم شده، رسیده است و مراحل بعد، بعداً آغاز می‏شود و - ان‏شاءاللَّه - آثارش را بعداً خواهیم دید. یکی دیگر از ادله انتخاب این نقطه، این بود که در این جا مردم غیرنظامی نبودند. چون یکی از مشکلات ما در جنگ این است که در آن جایی که می‏خواهیم وارد بشویم، اگر مردم غیرنظامی باشند، اینها صدمه می‏بینند. بصره برای ما دورتر از فاو نیست. برای رفتن به بصره هم همین امکانات وجود دارد، اما در بصره بیش از یک میلیون آدم زندگی می‏کنند و ما ترجیح می‏دهیم که مردم عراق را حفظ کنیم. ترجیح می‏دهیم که این مردم بمانند. دلمان می‏خواهد مثل همین اسرایی که حالا می‏بینید در این جا آمده‏اند و التماس می‏کنند که ما را هم بفرستید علیه صدام بجنگیم! مردم عراق را یک روز این جوری ببینیم. بنابراین برای ما بصره هدف مهم استراتژیکی است؛ اما مردم بصره برای ما فعلاً یک مانعی هستند و حال آنکه در فاو آدم غیر نظامی نبود و خونی از دماغ یک غیرنظامی ریخته نشد. چون این منطقه سرتا پا نظامی بود و این مسأله از نظر انتخاب محل برای ما یک دلیل عمده‏ای دارد. از دستاوردهای مهم عملیات والفجر 8، تمرین هماهنگی مجموعه نیروهای وارد در جنگ بود. من به عنوان نماینده امام در شورای عالی دفاع شهادت می‏دهم که این مسایل را باید بدانید که نیروی رزمنده شما و نیروهای پشتیبانی‏کننده شما آن چنان در این عملیات هماهنگ رفتار کردند، مثل یک ساعت که تمام دنده‏ها و عقربه‏ها و وسایل دیگرش هماهنگ با هم کار می‏کنند، این جوری در میدان جنگ عمل کردند. سپاه پاسداران انقلاب، این نهاد بسیار مقدس و نیروهای مردم، بسیج مستضعفین راهیان کربلا، نیروی زمینی با همه امکاناتش و نیروی هوایی که نقش بسیار حساسی را ایفا کرد و این روزها نشان داد که قدرت رزمی نیروی هوایی ما بسیار بیشتر از قدرت نیروی هوایی عراقیها در ضربه زدن واقعی است. چون آنها ممکن است روزی 300 تا پرواز هم بکنند، اما ما می‏دانیم که از 300 تا پروازی که می‏کنند، 290 تا از اینها بمبهای خودشان را در بیابانها و یا در آب می‏ریزند و برمی‏گردند و ممکن است 10 تاشان بتوانند کار بکنند! اما اگر ما روزی 50 پرواز داشته باشیم، هر 50 پرواز بمبهایشان را به هدف می‏زنند و آنها را در آن جاهایی که مأموریت دارند، می‏ریزند. پدافند هوایی ما با ابتکاراتی که کرده، جلو هواپیماهای مجهز به امکانات تشعشعی‏شان را که فرانسه در اختیارشان گذاشته که بتوانند رادارهای ما را از کار بیندازند، گرفته و با ابتکاراتشان آن وسایل پیشرفته را کور کرده‏اند. این صحنه‏های اسقاط هواپیماها اکثرشان مال اینهاست. نیروی دریایی با همه امکاناتی که در آن جا می‏شود به کار برد، عملیات را پشتیبانی می‏کند و هوانیروز واین هلی‏کوپترهای »کبرا« با موشکهای »تاو« آن چنان در صحنه عمل فعالند که وقتی در صحنه عملیات ظاهر می‏شوند، دشمن از ترس روی خاک می‏خوابد. این هلی‏کوپترها از روی زمین پرواز می‏کنند و دشمن را درو می‏کنند! اما در مورد امکانات پشت جبهه که خودتان مردم را می‏بینید چگونه دارند تدارکات جنگ را اداره می‏کنند و دستگاه بهداری، پزشکها، پرستارها و امکانات ترابری که مجروحان را به بیمارستانها و آسایشگاهها می‏رسانند، انصافاً فداکارانه مثل سرباز دارند عمل می‏کنند و آن قدر وظایف همه در محل خودش خوب انجام می‏گیرد که انسان لذت می‏برد. مهندسی رزمی که قسمت عمده‏اش به دوش جهاد سازندگی است، دوش به دوش رزمنده‏های ما و همراه نیروهای مسلح جلو می‏رود و خاکریز درست می‏کند و بچه‏ها را حفظ می‏کند و سنگر پیش ساخته را در آن جا مستقر می‏کند و نیروها را از آب عبور می‏دهد و پل می‏زند و امکانات فنی دیگر را در اختیار رزمندگان قرار می‏دهد. تمام امکاناتی که برای عبور از آب لازم بود، اینها با نهایت فداکاری فراهم کردند که الان استفاده می‏شود. از طرفی، دولت همه امکانات مربوط به جنگ را در اختیار جنگ گذاشته و وزارتخانه‏های مربوط، هر یکی به سهم خودشان در این جا حاضرند. امروز ممکن است ما به اندازه کافی به تمام پروژه‏هایمان پول نتوانیم بدهیم؛ اما دولت حتی از بانک استقراض می‏کند و خرج جنگ را به خوبی می‏پردازد. هرچه که برای عملیات لازم بوده و هرکس که یک وظیفه‏ای به عهده داشته، به خوبی دارد انجام می‏دهد. این هماهنگی که بین ارتش و سپاه و بسیج و نیروهای امدادگر و مردم به وجود آمده است، مجموعه بسیار نیرومندی است که ما این انتظار را از آنها داریم. دستاورد دیگر و از عوامل مهم پیروزی ما، حضور فعال روحانیت در این جنگ بود. چند روز قبل از عملیات، عده زیادی از طلاب قم و سراسر کشور به عنوان یک گردان رزمنده حرکت کردند و اینها با همان عمامه‏های سیاه و سفید خودشان و با لباس بسیجی، اسلحه به دوش و آرپی جی و تفنگ به دست در خطوط مقدم همراه رزمنده‏ها، حتی با تانکها و بولدوزرها، مثل همه جنگیدند. شهدای ما در میدان جنگ شهادت می‏دهند که روحانیت به نسبت افرادش و اعضای خودش بیشتر از سایر قشرها در این جنگ شریک بود. البته حقش هم همین بوده و باید هم همین طور باشد؛ چون روحانیت همیشه رهبریت این مبارزه را بردوش داشته، در جنگ هم باید مثل دیگران باشد و این حرکت دیروز (زدن هواپیمای مسافربری توسط جنگنده‏های رژیم صدام جنایتکار) خون شهدای نمایندگان مجلس شورای اسلامی، شهدای دستگاه قضایی، شهدای روحانیت مبارز و شهدای دیگر را با هم و با شهدای دیگر مخلوط کرد و این از دستاوردهای بسیار خوب این جنگ بود. آرزو داریم که روحانیت همیشه در میدانهای کارزار پیشاپیش مردم حرکت بکند. از دستاوردهای دیگر این پیروزی، رسوایی عجیب دستگاه تبلیغاتی دنیا و خود صدام بود. عفلقیها در این عملیات خیلی دروغ گفتند، اینها در عمرشان این قدر دروغ نگفته بودند! از اولین روز پیروزی تا حالا هرچه اطلاعیه داده‏اند، بدون شک 99 درصدش دروغ بوده و حالا عرض می‏کنم که چطور این دروغها را می‏گویند: اینها که 10 - 12 روز از عملیات گذشته و 800 کیلومتر از خاکشان در اختیار جمهوری اسلامی است، هنوز قبول نکرده‏اند که ما در این مناطق اعلان شده هستیم. این مسأله را درست قبول نکرده‏اند و فقط با کنایه اعلان کرده و رد شده‏اند. در »ام الرصاص« یک کلاهی به سر این »ماهر عبدالرشید« رفت که از نادانی‏اش باید واقعاً اسمش را »جاهل ابول« بگذاریم! خیال کرد که آن جا منطقه اصلی جنگ است و 48 ساعت بلاتکلیف ماندند و نفهمیدند که نیروهایشان را باید به کجا ببرند! وقتی که فهمیدند از کجا ضربه خورده‏اند، دیگر دیر شده بود و متوجه شدند که نیروهای ما پشت خاکریزها مستحکم ایستاده‏اند. چقدر اینها در مورد جزیره مجنون دروغ گفتند! در روزهای گذشته گفتند: ما در جزیره مجنون، 4 - 5 هزار و گاهی گفتند 25 هزار ایرانی را کشتیم و جزیره مجنون را گرفتیم! لذا ما به این خبرنگارهایی که رفته بودند فاو که آن مناطق آزاد شده را ببینند، گفتیم شما بروید جزیره را ببینید! خبرنگارها گفتند: ما می‏دانیم عراقیها دروغ می‏گویند، دیگر ما را زحمت ندهید تا به آن جا برویم! یک قدم اینها پیش نیامدند، ولی ادعا کردند جزیره را گرفتیم و چه کار کردیم و چند هزار نفر را کشتیم! در این عملیات، ما تعدادی شهید داشتیم، ولی من عرض می‏کنم با مقیاسی که نیرو در این مرحله از جنگ وارد کردیم، در طول جنگ تا به امروز هیچ عملیاتی کمتر از این عملیات اخیر تلفات نداشته‏ایم. تعداد شهدای ما بسیار کمند که شما خودتان می‏بینید. در استانهایی که چند لشکرش در این عملیات شرکت کردند، می‏گویند مثلا 10 تا، 15 تا، 20 تا، 40 تا شهید را تشییع کردند و این شهدایی که ما داریم، همینهایی هستند که تشییع‏شان کردند. عراق در این عملیات غیر از یک نقطه که 15 تا اسیر از ما گرفته یا نگرفته که من نمی‏دانم! چیزی به دست نیاورده است، ولی آن چنان ضربه خورده‏اند که حتی جنازه‏های خودشان را نتوانستند عبور بدهند. این قدر دروغ گفتند و می‏گویند، هر روز می‏گویند: ما 60 - 70 فروند کشتی از ایران زدیم! من نمی‏دانم این کشتیها را جمهوری اسلامی از کجا می‏آورده است!؟ خوب! شما چهار سال است که این کشتیها را با این ارقام که اعلام می‏کنید، می‏زنید! این تعداد کشتی برای جمهوری اسلامی از کجا آمده و کجا هستند؟! هر روز می‏گویند ما رفتیم چندین فروند هواپیما را ساقط کردیم، این قدر آدم کشتیم، 6 تا پل ویران کردیم! این گزارشهای دروغی است که فرماندهان صدام به صدام می‏گویند و صدام هم به ملتش دروغ می‏گوید و مجموعه‏شان به حامیانشان دروغ می‏گویند. عجب این است که این حامیان را هم توانسته‏اند خام نگهدارند! ماهواره آمریکایی دروغ می‏گوید، اطلاعات انگلیسی دروغ می‏گوید، جاسوسهایشان دروغ می‏گویند، همه دروغ می‏گویند؛ برای اینکه این نیمه‏جان را بتوانند تا دو سه روز دیگر نگهدارند، شاید یک فرجی از این ستون تا آن ستون برایشان پیدا بشود! همه گرفتار این دروغ‏گوییها شده‏اند. ما در ملت خودمان این مسأله را داریم می‏بینیم. امروز دیگر نمی‏شود یک چیزی را از مردم مخفی نگاهداشت. ما اگر مخفی بکنیم، در رادیوهای بیگانه می‏گویند، رزمنده‏هایی که خودشان در جبهه هستند، می‏آیند و حقایق را بیان می‏کنند؛ مگر می‏شود چیزی را مخفی کرد؟ امروز مخفی کنیم، فردا روشن می‏شود. عراق هم همین وضع را دارد. بالاخره اینها که در میدان هستند می‏فهمند، خانواده‏های اینها که می‏فهمند، بیمارستانها که می‏فهمند، پرستارها می‏فهمند، دکترها می‏فهمند، ماهواره‏ها که می‏فهمند! چند تا رادیو عربی دارد علیه عراق حرف می‏زند: لیبی می‏گوید، سوریه می‏گوید، رادیو عربی خودمان می‏گوید، تلویزیون ما فیلمها را نشان می‏دهد. در خلیج فارس و خیلی از قسمتهای عراق این فیلم را می‏گیرند و می‏بینند. این قدر یک آدم دروغ بگوید! کسی که فکر می‏کند می‏خواهد یک ماه با مردم کار بکند، نباید این قدر دروغ بگوید. دروغ‏گویی و رسواییهای که در این عملیات اخیر اینها پیش آوردند، از دستاوردهای بسیار مهم این جنگ بود. البته این هنوز اول کار است. من به برادران و خواهرانمان و به ملتمان و رزمندگان و به آنهایی که تعلیم دیده‏اند، عرض می‏کنم که ما باید همین گونه که این چند ماه اخیر محیط کشورمان را جنگی کرده بودیم، همین گونه جنگی و آماده نگاه بداریم. این لشکرهای احتیاط قدس که دارند می‏روند، جوانهایی که دوره دیده‏اند و میدان دیده‏اند و گوششان از صدای گلوله میدان پر است و به میدان رزم عادت کرده‏اند، در این لشکرها متشکل بشوند و بروند در جبهه‏ها حاضر باشند. ما این طوری حمله نمی‏کنیم که حالا هر چند وقت چند تا از سربازان عراقی را بکشیم؛ این جزو خواسته‏های ما نیست. شما باید در جبهه‏ها حضور داشته باشید. لشکرها مثل قبل از عملیات والفجر 8 باید آماده باشند. امکانات باید آماده باشد. ما الان از سراسر جبهه از پیرانشهر تا فاو سراسر این قسمت را شناسایی کرده‏ایم و طرح و برنامه داریم. هر جا که لازم دیدیم و فکر کردیم مفید است که یک ضربه‏ای بزنیم تا یکی از رگهای حیات اینها را قطع کنیم، باید در آن جا حضور داشته باشیم و عمل کنیم و این بستگی به حضور شما نیروهای مردمی در جبهه‏ها دارد که باید حضورتان را حفظ کنید. به کادرهای سپاه عرض می‏کنم: برادران سپاهی که در سراسر کشور هستند، آنهایی که قدرت فرماندهی دارند و قدرت مدیریت در واحدهای کوچکتر، دسته‏ها، گروهانها و گردانها دارند، خودشان را به سپاه معرفی کنند که ما آماده باشیم - ان‏شاءاللَّه - اگر خداوند تقدیر کرده باشد و ما لایق این باشیم که پرچم اسلام را در عراق به اهتزاز در بیاوریم، شما وسیله اهتزاز این پرچم در خاک مقدس عراق و برای مردم عراق باشید. قبل از اینکه برای برادران و خواهران عرب زبان خطبه خوانده شود، از همه خانواده‏های شهید داده و کسانی که جانباز انقلاب دارند، آسیب‏دیده‏های جبهه‏ها و مجروحان جنگ تشکر می‏کنیم و مراتب سپاس خودمان را اظهار می‏کنیم و برای ارواح مقدس همه شهدای انقلاب و جنگ تحمیلی و مخصوصاً عملیات اخیر، از خداوند متعال رحمت و لطف خاص و فضل و کرم عمیقش را تقاضا می‏کنیم.     ترجمه خطبه عربی     بسم اللَّه الرحمن الرحیم  با ملتهای اسلامی سراسر جهان صحبت می‏کنم. شما تا حدودی از موفقیتهای نیروهای اسلام در جهاد با متجاوزان عفلقی اطلاع دارید؛ گر چه رسانه‏های مزدور استعماری حقایق را منعکس نمی‏کنند. در منطقه فاو ضربه هولناکی بر عفالقه و حامیان مستکبر و مرتجعش وارد شد و تبلیغات گمراه‏کننده رسانه‏های صهیونیستی و امپریالیستی و ارتجاعی مبنی بر قدرت نظامی عراق و بن بست نظامی جنگ رسوا شد. انتخاب این زمان و این منطقه ادله خاصی داشته که بخشی از آنها از این قرار است: 1 - منطقه کاملاً نظامی است و غیرنظامیان آسیب نمی‏بینند. 2 - در شرایطی که نیروهای کفر همت خود را روی نفت متمرکز کرده‏اند و می‏خواهند از این ناحیه ضربه بزنند، عملیات والفجر 8 هشداری به آنهاست. 3 - شط العرب در شروع تجاوز صدام به ایران نقش داشته و عبور از آن معنای خاصی دارد. 4 - شرارتهای عراق در خلیج فارس احتیاج به جواب داشت که بهترین جواب آن قطع دست بعث عراق از خلیج بود که بحمداللَّه قطع شد. 5 - مناسب‏ترین جواب حملات صدامیان به جزیره خارک همین جا بود. 6 - این جا امکان سرکوبی کامل ماشین جنگی بعث عراق وجود دارد؛ به دور از مناطق مسکونی و مردم غیرنظامی. 7 - هشدار جدی‏تر به حامیان مرتجع عراق در جنوب خلیج فارس که موعظه‏ها و پیغامها و اندرزها برای تنبّه آنها کافی نبود. 8 - هشدار به ابرقدرتهای جنگ‏افروز حامی بعث عراق که این جا را شریان حیاتی خود می‏دانند. از شما ملتهای اسلامی می‏خواهیم که دولتهای منحرف را مورد سؤال قرار دهید که چرا برای حفظ منافع دنیای اسلام در منابع نفتی و مبارزه با نفتخواران جهانی، وظایف خودشان را انجام نمی‏دهند؟ چرا بر عکس برای تضعیف انقلاب اسلامی و حفظ سلطه کفار، منافع جهان اسلام را قربانی می‏کنند؟ در انتظار آثار جهاد مقدس سربازان اسلام باشید! »بسْمِ‏اللَّهِ الرَّحْمنِ الرّحیم/ اِذاجاءَ نَصْرُاللَّهِ وَالْفَتْحُ/ وَ رَأَیْتَ النَّاسَ یَدْخُلُونَ فی دینِ اللَّهِ اَفْواجاً/ فَسَبِّحْ بحَمْد رَبِّکَ وَاسْتَغْفِرْهُ اِنَّهُ کانَ تَوَّابًا«.

v

ویدئوها

صوت

تصاویر ضمیمه