خطبه ها
  • صفحه اصلی
  • خطبه ها
  • نماز جمعه تهران به امامت آیت الله هاشمی رفسنجانی

نماز جمعه تهران به امامت آیت الله هاشمی رفسنجانی

  • دانشگاه تهران
  • جمعه ۲۲ آذر ۱۳۶۴

    خطبه اول  بسْمِ‏اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم اَلْحَمْدُلِلّهِ رَبِّ الْعالَمینَ وَالصَّلوةُ وَالسَّلامُ عَلی رَسُولِ اللَّهِ وَالِهِ الْأَئِمَّةِ الْمَعْصوُمینَ. أَعُوذُ باللَّهِ مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجیمِ، »لِلرِّجالِ نَصیبٌ مِّمَّا تَرَکَ الوالِدانِ وَ الْأَقْرَبُونَ لِلنِّساءِ نَصیبٌ مِّمَّا تَرَکَ الوالِدانِ وَ الْأَقْرَبُونَ«.  قبل از شروع صحبتم، مراتب سپاسگزاری خودم را از این همه شور و شعف و احساسات پاک، که شما امت اسلامی ابراز می‏دارید؛ و مایه نشاط و دلگرمی و پشتگرمی مسؤولان جمهوری اسلامی هستید، اعلام می‏کنم.  مطابق معمول خطبه اول را پیرامون عدالت اجتماعی و حقوق خانمها و تعادل بین مرد و زن در معارف اسلام صحبت می‏کنم و خطبه دوم را پیرامون مسایل روز صحبت خواهیم کرد. در مورد عدالت اجتماعی و حقوق زن و مرد، به این فصل رسیده بودیم که: اسلام بهتر از هر مکتب و ایده و فکر دیگری و حتی نسبت به مدعیان پرطمطراق حقوق زن در غرب، استقلال اقتصادی خانمها را در 1400 سال قبل از این، به صورت عادلانه‏ای تضمین کرده است و اشاراتی نسبت به حقوق غرب و حقوق اسلامی، در حق مالکیت و حق استقلال در تصرف در اموال داشتیم. البته این سؤالات در ذهن مستمعین ما پیش می‏آید که منابع مالکیت خانمها چیست؟ خانمهایی که در اموالشان مستقل هستند، منابع در آمدشان چگونه است و از کجا مال کسب می‏کنند و این سؤال که با القائات دشمنان ما در ذهن افرادی ناوارد وجود دارد که خیال می‏کنند، با نصف بودن میراث زن در مقابل مرد، حقی از زن تضییع شده و مردها در مالکیت دست بالا دارند. لذا بحثی را در اینجا پیرامون منابع مالکیت خانمها و دو سه مسأله مهم را در طول چند خطبه که بحث اجتماعی ما است و باید اینها در نظام اسلامی حل و روشن شود، شروع می‏کنیم. منابع کسب مال برای خانمها از جهاتی با مردها تفاوت دارد. یکی از منابع عمومی کسب مال که مشروعترین منابع کسب مال است، کار است و این حق برای خانمها همپای آقایان هست، که یک فصل مخصوصی از این بحثم را در یکی دو خطبه درباره مسأله کار خانمها مطرح می‏کنم که امروز، مسأله روز کشور ما است که باید بفهمیم خانمها در چه حدی و در چه میدانهایی و چگونه حق کار دارند و مزد کارشان چگونه است، که ان‏شاءاللَّه این مسأله مطرح خواهد شد. البته طبیعی است و عملاً در همه دنیا و همیشه در طول تاریخ حتی در اروپا که سعی کرده‏اند به خانمها میدانهای بی‏جهت بدهند، معمولاً در آمد خانمها از منبع کار، کمتر از آقایان است. این را ما قبول داریم، و در زندگی اسلامی هم طبعاً این نکته پیش خواهد آمد. یکی از منابع کسب مال برای خانمها،کار است که در مورد این مسأله جداگانه بحث می‏کنیم. منبع دیگر هم ارث است؛ که در این مقطع، باز باید قبول کنیم که سهم‏الارث خانمها کمتر از مردها است و به طور کلی نصف مردها است؛ البته در مواردی که هر دوتایشان باشند، و در بعضی از اموال هم خانمها ارث نمی‏برند که در مجموع ارث خانمها کمتر از آقایان است. منبع دیگری که خانمها دارند و آقایان ندارند، مهریه است، که از واجبات ازدواج است، و حد معیّنی ندارد،[t1] از کمترین مال تا بیشترین آن هر مقدار می‏تواند باشد. البته بدیهی است که اسلام مایل است مهریه سنگین نباشد، ولی بحث اخلاقی و حقوقی‏اش این است که هر مقداری که طرفین ازدواج روی مهریه توافق کنند، می‏تواند باشد. این منبع، مخصوص خانمها است و آقایان در اینجا پرداخت کننده هستند، نه گیرنده که این باعث تعدیل درآمدها می‏شود. منابع دیگری هم برای کسب مال وجود دارد. در شرایطی که مثلاً گنجی پیدا کند، مال خودش می‏شود یا بخششی از طرف کسی شود. واضح است که اینها دیگر برای زن و مرد فرقی نمی‏کند. نقطه تفاوت، یکی ارث است که خانم نصف یا کمتر از نصف در مواردی و گاهی هم البته بیشتر نصیبش می‏شود، ضمن اینکه در کار محدودیتی برای خانمها وجود ندارد و مانند مردها در تمام کارهای پولساز و درآمد دار که به عنوان کار مطرح است، می‏توانند حضور داشته باشند. عملاً سهمشان کمتر است، ولی از این جهت با مهریه از یک طرف جبران می‏شود. و جبران دیگری که می‏شود این است که در اسلام تقریباً خانمها مسؤولیت خرج ندارند و این بسیار مهم است. من روی این مسأله خیلی فکر کردم و هنوز هم دارم کار می‏کنم که ان‏شاءاللَّه در بحثم این مطلب را تکمیل کنم. به نظر می‏رسد که این سیستم حق تملک و مسؤولیت خرج که در نظام اسلامی بین زن و مردم به وجود آمده و این مسؤولیتها و حقوق مالی که در خانواده وجود دارد، از حساب شده‏ترین و ظریفترین کارهای نظام اقتصادی اسلام است که اگر به این کیفیتی که اسلام تعیین کرده مراعات شود، آن قدر خیر و برکت برای جامعه می‏تواند داشته باشد که منابع بشری در قانونگذاری، قادر به وجود آوردن این خیر و برکت نخواهد بود. اینها را باید از معجزات تقنینی اسلام به حساب بیاوریم که ان‏شاءاللَّه در خطبه‏ها تا حدودی که بشود، بحث خواهیم کرد. البته این مسایل زیاد بحثهای خطبه‏ای نیست، بلکه در کتابها و مقالات نوشته شده است و آنهایی که اهل تحقیق هستند باید در آنجاها مطالعه کنند و بخوانند و در میزگردها مطرح شود و در خطبه‏ای که ما در حدود نیم ساعت می‏خواهیم بحث کنیم، طبعاً بحثهای تحقیقی خیلی میدان ندارد. منتها بنده اینها را مطرح می‏کنم برای اینکه اسلام را به طور اجمال معرفی کنم، و می‏دانم که معرفی کردن اصول تقنینی اسلام برای جامعه امروز دنیا بسیار مهم است، که بعد اینها خودشان کم کم باز می‏شود و طریقه و داعیه‏ای برای مطالعه و فکر می‏شود، لذا بحثم در این باره مختصر است و نمی‏تواند تحلیل باز باشد، اما به زیباییهای این قانونگذاری به طور خلاصه اشاره می‏کنیم. به نظر من نظام اقتصادی اسلام، در داخل خانواده‏ها بسیار زیبا و عمیق است. البته اینکه عرض می‏کنم، از ابتکارات بنده نیست، بلکه در نوشته‏های محققین زیادی وجود دارد، مخصوصاً در نوشته‏های شهید مطهری که ایشان در این مسأله بسیار کار کرده و حرفهای بسیار خوبی را مطرح کرده‏اند. دیگران هم قبل و بعد از ایشان مطرح کرده‏اند، و در کتابها فراوان است. البته تعداد زیادی از مردم ما، که تلویزیون تماشا می‏کنند و رادیو گوش می‏دهند، کمتر کتاب می‏خوانند.  ببینید در یک خانواده و کانونی که ما به عنوان خانواده داریم، زن و شوهر پایه و رکن اصلی آن هستند. تقسیم حقوق و وظایف و امکانات و مسؤولیتها این جوری است که به تعبیر قرآن »وَلَهُنَّ مِثْلُ الَّذی عَلَیْهِنَّ« و قرآن در این جهت تعبیر گویایی دارد.  مرحوم علامه طباطبایی از همین جمله این بحث را مطرح کرده‏اند که قرآن می‏گوید: یک سری مقررات هست که در ظاهر به نفع آقایان است و به ضرر خانمها و یک سری مقررات برعکس است که اینها ظاهر قضیه است و منتها تعادل به وجود آمده؛ تعادلی که در جهت خیر و برکت جامعه است و نمونه‏اش همین است که عرض کردم. ارث کمتر می‏برد، مهر می‏گیرد، درآمد کمتری از کار دارد، چون در میدان فعالیت مثل مردها حضور ندارد، ولی مسؤولیت خرج ندارد و از طرفی در مجموع، وقتی که ما نظام اقتصادی اسلام را در کانون خانواده در نظربگیریم، می‏بینیم (و این نتیجه را باید در این بحث پیدا کنید و به استدلال برسید) که بهره‏برداری بیشتر دست خانمها است و مدیریت بیشتر به دست آقایان است. قرآن هم روی قوی‏تر بودن مدیریت مرد تکیه دارد؛ این هم باز، در بحثهای آینده‏مان خواهد آمد. ما به حق می‏بینیم که قرآن و نظام اسلامی روی مدیریت مرد در جامعه تکیه بیشتری دارد و باید هم این جوری باشد. لذا مدیریت اموال عملاً در جامعه بیشتر در دست آقایان است که زحمت هم به عهده آقایان است. دلخوشی مدیریت را با مسؤولیت دارند، اما بهره‏برداری و استفاده از مال که هدف آن مالداری است، بیشتر در دست خانمها است و استفاده مصرفی را در اسلام خانمها از مال می‏برند. تقریباً مثل مباشر و ارباب می‏شود. ارباب دلش خوش است که چیزهایی در اطراف دارد. اما آنهایی که کار می‏کنند و اداره می‏کنند، مباشرها هستند، مرد مباشر می‏شود و بهره‏برداری اساسی را در اموال خانمها می‏کنند، البته اگر نظام اسلامی درست اجرا شود. چون در حال حاضر جامعه ما آن طوری که باید اسلامی نیست، بلکه کم‏کم ان‏شاءاللَّه در سایه نظام اسلامی که برقرار کردیم، بتوانیم این مسایل را رفته رفته از عادات غیر اسلامی به اسلامی بودن منتقل کنیم. ضمن اینکه در خطبه قبل بیان کردم و الآن هم توصیه می‏کنم و بعد هم خواهم کرد که از لحاظ اخلاقی، اسلام هیچ مایل نیست که این حق مالکیت و تملک باعث تفرقه و اختلاف بین خانمها و آقایان باشد. یعنی مال ارزشش کمتر از این است که به خاطر آن بین زن و شوهر و حتی بین دو مسلمان، هر چند بیگانه از هم، اختلاف و درگیری باشد، به این صورت که مال وسیله برخوردهای تلخ باشد. اصلاً مال باید وسیله تحبیب باشد و هرکس که مال دارد، برای دیگران که ندارند، مالش را در اختیار آنها بگذارد. حالا به هر شکلی که ممکن است. در روایتی خواندم، وقتی که امام زمان(عج) تشریف بیاورند و جامعه اسلامی واقعی تشکیل شود، آن موقع طوری است که هر کس که ندارد، می‏رود از جیب و دخل مغازه دیگری و از حساب اندوخته بانکی دیگری برمی‏دارد. چون آن قدر صفا و صمیمیت و اعتماد و درستی بین مردم حاکم می‏شود که مال وسیله تفرقه بین مردم نمی‏شود، چه برسد به داخل خانواده، که حالا زن بگوید: من مالکم! سخت بگیرد و مرد بگوید: من مالکم! و سخت بگیرد. این جور نباید باشد. ما فعلاً روی حقوق صحبت می‏کنیم؛ بحث حقوقی، مکتب حقوقی اسلام یک چیزی دیگری است. در مکتب حقوقی اسلام اگر یک دانه گندمی را از فردی غصب کنیم، این برای ما مستوجب آتش جهنم است، ولی در مکتب اخلاقی، اگر آدم اموالش وسیله بداخلاقی و تبعیض و یا باعث گرفتاری دیگران شود، یا دیگری نیاز داشته باشد، و ما بخواهیم از حق مالکیت خشک استفاده کنیم، این کار پیش خداوند مبغوض است و مقبول نیست. اخلاق و حقوق در اینجا مکمل هم هستند. در مکتب بحث حقوقی مته به خشخاش است، ولی در بحث اخلاقی همه چیز سبیل در راه خداست، و باید جوری این دو تا را با هم تنظیم کنیم، که یک زندگی درستی به وجود بیاید. خوب! این ایرادی که به نظام اسلامی گرفته می‏شود، به این معنا که خانمها ارث کمتر می‏برند، با این بحثی که بنده می‏کنم، موضوع به خوبی روشن می‏شود. آن نکته‏ای که می‏گفتند ضد عدالت است؛ ببینید برعکس چقدر هم با عدالت است. یک زن در کانون خانواده هیچ گونه مسؤولیت حقوقی مالی نه در غذا و نه در لباس و نه در مسکن و نه در اداره بچه‏ها و نه در شرایط امنیت در هیچ چیزی به عهده‏اش نیست. در اسلام مسؤولیت مالی به عهده زن به آن صورت گذاشته نشده است، ولو اینکه خودش چیزی داشته باشد. در مقابل، مرد چون مدیر خانواده و رئیس خانواده است که این مطلب را در بحث بعدی خود توضیح می‏دهیم، مسؤولیت مالی را به عهده دارد. خانمها در خانه حتی اگر بخواهند کار خانگی نکنند و غذا نپزند و جارو نکنند، تنظیم خانه هم نکنند و اگر قرار باشد با خشکی با قضیه برخورد کنیم، و مسایل حقوقی را مطرح کنیم، می‏توانند بگویند نمی‏کنیم! یا بگویند می‏کنیم و مزد می‏گیریم. فرضاً بگویند: در روز 1000 تومان می‏گیرم تااین کارهایی راکه به عهده من می‏گذارید، انجام دهم! دیگر از بچه شیردادن کار طبیعی‏تر برای زن نیست، بچه را می‏خواهد شیر بدهد، ولی می‏تواند بگوید: من در مقابل شیردادن مزد می‏گیرم. با اینکه بچه خودش است، در اداره بچه می‏تواند مزد بگیرد. لذا ببینید آنهایی که از دور حرف می‏زنند، و با بی‏شعوری با مکتب اسلام برخورد می‏کنند و خیال می‏کنند و مدعی می‏شوند که حق خانمها مراعات نشده و می‏خواهند، حقوق خانمها را از مکتب غرب و از قانونگذاری غربیها و با استعمار غربی بگیرند، بیایند در اینجا تماشا کنند! این تضییع حق است که هیچ گونه مسؤولیتی به عهده زن گذاشته نشده، و حقوق فراوانی هم در خانه دارد؟! مطابق حقی که به اینها داده‏اند، مسؤولیت از آنها خواسته‏اند و مسؤولیتها در حدود حقوق است؛ در شرایطی که کانون مشترک وجود دارد. عرض کردم مدیریت با مرد است، در مبنای اولیه تشکیل خانواده و این مسأله اشکالی هم ندارد که خانمی با شوهرش، با هم قرار بگذارند که محیط خانه را خانم اداره کند و ممنوع نیست که مدیر زن باشد، اما طبیعی‏اش این است که در اصل به این صورت در آمد. خوب خانمها این اموالی راکه با ارث می‏گیرند، دارند، شما بگویید نصف نفقه زندگی و خرج زندگی را شوهر باید بدهد، تا زن در خانه است. البته زن قبل از اینکه ازدواج کند، خرجش به عهده پدرش است، و بعد هم که مستقل شد و ازدواج کرد، به عهده شوهر است، و این مسؤولیت هم که به عهده‏اش نیست، مهر هم حتماً دارد یا کم یا زیاد این هم جزو موجودی زنهاست، و معمولاً در یک نسل با این ادله‏ای که گفتم. اگر خانمها کار هم کنند، یا اگر سرمایه‏شان را به کار ببرند، در آمدهای آن جوری هم دارند. اگر این جریان همیشه ادامه پیدا کند، طبعاً در طول یکی دو، سه نسل همه اموال آقایان به خانمها منتقل می‏شود؛ یعنی دایماً آنها خرج می‏کنند و زنها ندارند خرج کنند؛ مردها مهر می‏دهند و زنها مهر می‏گیرند، و اگر مردها درآمدی هم دارند، به جیب خانمها می‏رود که کم کم کل ثروت جامعه متعلق به خانمها می‏شود. ما می‏بینیم که با ارث تعدیل می‏شود. یک نسل که می‏گذرد، دو برابر در مالکیت به آقایان می‏رسد و نصف آن به مالکیت خانها؛ یعنی دایماً این نسلها پشت سرهم وقتی که می‏گردند، این اموالی که این جور مرتب به مالکیت زن می‏رسد، دوباره در یک انتقالی که از طریق ارث پیش می‏آید، به مالکیت مردها برمی‏گردد. چون ارث خانمها کمتر است و این تفاوت به طور دایمی در جامعه وجود دارد و بهتر هم هست، این باشد. به خاطر اینکه مرد از جنس خشن است، به خاطر اینکه مرد نیرومندتر است، به خاطر اینکه تاریخ و طبیعت و خدا این را خواسته است، صحیح هم هست که در این مجموعه کانون خانوادگی این تفاضل باشد، حالا این تفاضل را بعداً توضیح می‏دهیم. در مقایسه، مرد مثل یک درخت چنار است، زن مثل یک بوته گل است. از لحاظ جسمی، از لحاظ امکانات مادی و از لحاظ امکانات طبیعی، تفاوتهای جسمی واقعاً وجود دارد و مسؤولیتهای طبیعی که به عهده زن و مرد گذاشته است. زن به خاطر دوران بارداری و دوران شیردهی، که از شیره جانش باید انسان بسازد، طبعاً از وجودش باید سرمایه‏گذاری کند، این‏گونه چیزها وجود دارد. طبیعت حرکت اقتصادی این است که از ابزار اقتصادی قوی باشد و اینها در اختیار باشد و به دوره بعد که منتقل شد، دوباره از نو شروع می‏شود. یک کانون جدید خانواده که تشکیل می‏شود، یک خانم، نصف آقا، به طور طبیعی (ما، معدل را می‏گوییم، والاّ ممکن است یکی بیشتر، یکی کمتر باشد) به طور معدل نصف او ارث برده و چیزی از نسل پیش گرفته، اما به خاطر نداشتن مسؤولیت انفاق و به خاطر گرفتن مهر، رفته، رفته می‏تواند مالکیتش قوی شود. اینجا مدیر اموال، مدیر فعالیتها، از لحاظ جسمی موجود نیرومندتر است، اما کسی که بیشتر اموال برای مصرف او در نظر گرفته شده، خانم است که از لحاظ احساسات درونی و فطری تمایل بیشتری به مصرف دارد، و مصرف کردن خانمها هم در سعادت آقایان است؛ یعنی اینکه زن بهتر لباس بپوشد، اینکه زن زینت کند، اینکه زن سلامتی‏اش را با تغذیه خوب حفظ کند، اینکه زن بتواند شادابی خود را حفظ کند، اینها نفعی نیست که تنها برای خود زن باشد؛ کانون خانواده سود می‏برد. بچه‏ای که از این مادر شیر می‏خورد، سود می‏برد؛ شوهری که این گونه خانم سالمی در اختیار دارد استفاده می‏کند، ترکیب کار این طوری است. اسلام برای مرد لباس ابریشم را حرام می‏کند، ولی برای زن، اگر داشته باشد، مستحب هم هست. برای مرد استفاده از طلا به عنوان زینت حرام می‏شود، اما برای خانمها استفاده از طلا به عنوان زینت مستحب می‏شود، در صورتی که داشته باشد. مصرف در شرایط عادی در جامعه اسلامی با مقررات اخلاقی و حقوقی، با واجبات و محرماتی که اسلام دارد، با نظام فقهی اسلامی بیشتر در اختیار خانمها است و مصرف خانمها، غیرمستقیم استفاده‏اش را شوهرها می‏برند، و کانون خانواده را با همین مصرف می‏توانند گرمتر کنند. وقتی که این مسایل را باز کنیم و به جزییات روانی و اخلاقی و سیاسی و اجتماعی و مسایل جنسی و غیره رسیدگی کنیم، می‏بینیم در این نظام، چقدر این مسأله زیبا ترسیم شده است. حالا غربیها و مدعیان حقوق خانمها که خواستند از خودشان چیزی درست کنند، چون به فطرت خانمها توجه نکردند، ظاهراً یک حقوقی به زن داده‏اند، اما زن را بدبخت کرده‏اند. زنی که مثل مرد در محیط خانواده بخواهد مسؤول مخارج باشد؛ زنی که مثل مرد مجبور باشد، در هر محیطی که پیش آمد کار کند، هر چند محیط خشن باشد؛ زنی که در ایام بارداری و شیر دادن بچه - که انصافاً از مشکلترین وظایف طبیعی یک موجود است - باز بخواهد مثل مرد شرایط مساوی داشته باشد. این تفاوتها را نمی‏شود در نظر نگیرند. احساسات لطیف این جنس با آن جنس اگر بخواهد در تنظیم مقررات مراعات نشود، مثل این است که ما بخواهیم یک بوته مثلاً گل لاله را با یک درخت خشن بیابانی مثل بادام یک جور آبیاری کنیم و به یک نحو به آنها برسیم. معلوم است که این خشک می‏شود یا آن نمی‏تواند زندگی‏اش را ادامه دهد. با توجه به همه اختلافی که در فطرت خانمها و در فطرت آقایان هست، که این اختلاف در فطرت هم برای این ترکیب لازم بوده، خود این یک بحث دیگری دارد که از دلایل حکمت الهی در خلقت بشریت و خلقت جهان است، که این‏گونه این دو جنس مخالف را با هم ترکیب کرده؛ با اندامهایی متناسب با مسؤولیتهایی که باید به عهده بگیرند، و با ارگانیزمی که برای تداوم نسل بشری و برای بهتر زندگی کردن بشریت لازمست. اینها باید همراه باشند، این مجموعه را این جوری ترکیب کرده و مسؤولیتها و حقوق هر یکی را مشخص کرده است. خانمها باید همین شرایطی را که ما عرض کردیم در جامعه مراعات کنند.  خانواده‏هایی هستند که زندگی بخور و نمیری دارند؛ یعنی درآمدی در حد زندگی‏شان دارند، خانمها هم اگر مالی دارند، باید در اختیار شوهر بگذارند، و با هم زندگی کنند و بدانند که انفاق کردن حتی در راه خدا، چه مرد چه زن، قبل از همه فامیل و بستگان خودش مقدم هستند. اصلاً دستور ما این است که اگر شما چیزی دارید و می‏خواهید در راه خدا انفاق کنید، باید از نزدیکترین افراد خودتان - اگر نیاز دارند - شروع کنید. اگر زنتان نیاز واقعی دارد و شما بروید بدهید به دیگری، این کار خیر نیست. اگر بچه شما نیازمند است و شما بروید در راه خدا در مسجد انفاق کنید، این کار خیر نیست. معکوس آن هم همین است. خانمها هم اگر بخواهند انفاق کنند، همین طور هستند. نیاز شوهر را، نیازهای زندگی‏شان را، نیازهای کارشان را، سرمایه شوهرشان را باید مقدم بدارند! حالا اگر فرض کنیم که شوهر روی پای خودش ایستاده، این ثروت عظیمی که در اختیار خانمهاست، خیلی کارها می‏تواند بکند. خانمهای ثروتمندی الآن در همین جامعه اسلامی ما هستند که اگر بخواهند اموالشان را در راه خدا - مثل خانمهای مؤمن تاریخ - بپردازند، می‏توانند کشور را آباد کنند. بعضی از این اموال راکد مانده و بعضی بی‏ارزش مانده است. ذخایر بی ربطی که خوشحالند به اینکه، این مقدار زینت را داخل کمد خود جمع کرده‏اند، و ممکن است در سال هم یکبار نپوشند. حال اگر این ثروت به یک خوابگاه برای دانشجوها تبدیل شود، این زن چقدر می‏تواند از این موهبت الهی استفاده کند؛ به ماشین برای مدرسه فلان روستاها تبدیل شود که به جای دیگری می‏خواهند بروند؛ به کلاسی برای دانش‏آموزان تبدیل شود؛ به پلی که در جایی که احتیاج است تبدیل شود. نهر آبی که زبیده آن زن تاریخی دنیا که از زنهای عجیب دنیاست، در مکه احداث کرده که قرنهاست حجاج تشنه را سیراب می‏کند، یک عمل خیری است که یک زن انجام داده است. این مسجد گوهرشاد که آنجا می‏روید و می‏بینید، عمل خیر یک زن است. زنهای بزرگی در تاریخ هستند که مثل حضرت خدیجه عمل کرده‏اند. رونق اولیه مسلمانها و اداره آنها در محاصره اقتصادی کفار مکه، با ثروت حضرت خدیجه بود.  خانمها در این مجموعه اقتصادی، که الآن با مقررات اسلامی در کانون خانه وجود دارد، بعد از آنکه نیازهای معمولی زندگی شوهرشان را تأمین کنند و کسریها و نیازهایی که باید در خانه باشد تأمین کنند، اگر عاقل باشند، می‏توانند از این امکاناتی که خدا در اختیارشان گذاشته و قرآن به آنها داده، برای ذخیره آینده، برای زندگی واقعی خودشان استفاده کنند. به خاطر اینکه این نظام درست اجرا نمی‏شود، ما می‏بینیم خانمهایی هستند که زحمت هم می‏کشند، ثروت زیادی هم دارند و شوهرشان هم نیاز ندارد، بعد از اینکه از دنیا می‏روند مثل بقیه مردها بیرون می‏ریزند. زیرا مردها مسؤولیت دارند که مالشان را نگه می‏دارند، خانمها مسؤولیت خرج ندارند، و با اینکه مسؤولیت ندارند باز به این نحو نگه می‏دارند. این قسمت را نمی‏خواستم در بحثم بیاورم، زیرا این مطلب را جداگانه می‏خواستم بیاورم. امروز خطبه‏ام را تا اینجا نتیجه‏گیری می‏کنم و ان‏شاءاللَّه در خطبه‏های بعد، مسأله »کار« را مطرح خواهم کرد، که یکی از منابع درآمد خانمها کار است و اینکه حدودش چیست؟ و در چه شرایطی و چگونه و چه کارهایی را خانمها می‏توانند انجام دهند. و بعد مسؤولیتهای اجتماعی خانمها چگونه است. و مسأله‏ای که باز مطرح می‏کنم، در رابطه با کار و تخصصها و بالا آوردن قدرت خانمها در جامعه، مسأله »تحصیل« خانمهاست که مطرح می‏شود و در این بحث هم می‏گنجد، که اگر ما با نظام اسلامی عمل کنیم، و اگر این خانمها از وقتی که دارند - به خاطر کمی مسؤولیتهای زندگی - درست استفاده کنند، و از اول نظام تربیتی صحیحی در جامعه ما باشد، باید عالم‏ترین افراد ما در جامعه خانمهایمان باشند. خانمها می‏توانند، اگر درست این جامعه اداره شود، قشر باسوادتر جامعه باشند، و خانمهای باسواد و با فضیلت، می‏توانند در دامان خودشان فرزندانی تربیت کنند که این فرزندان نسلهای آینده را تأمین کنند. تأمین آینده به این است که ما برویم به طرف اینکه خانمهایمان را با فضیلت، با سواد، وارد، آگاه و نیرومند بار بیاوریم که از دامن اینها انسانهای نسلهای بعدیمان، جامعه را خود به خود می‏تواند اصلاح کند، و ما می‏دانیم که خانمهای با فضیلت، باسواد و متقی، آن قسمت اعظم پایه ساختار جامعه را تشکیل می‏دهند، و بچه‏هایی که از دامان اینها به جامعه می‏رسند.  تقوای جامعه، در این بحث من به محیط مالی خانه برمی‏گردد. مرد متقی، اگر تقوا داشته باشد، حقوق خانمش و حقوق زنها را در خانه ضایع نمی‏کند و بی‏اجازه زن نسبت به اموال او تجاوز نمی‏کند. خانم متقی در داخل خانه، حقوق مالی شوهر را مراعات می‏کند، و وظایفی را که تعهد کرده انجام می‏دهد، و اموال شوهر را در غیاب شوهر درست حفظ می‏کند، و مواظب است که از حدود حقوق الهی تجاوز کند. درجه لطیف‏تر تقوا این است که امکاناتی که هر یکی از اینها اضافه دارند، این امکانات را در راه اجتماع و برای مخارج نیازهای جامعه و قشر محروم جامعه خرج کنند.در فامیلها و در همسایه‏ها، آنجایی که شناسایی وجود دارد. اموالی که خانمها در اختیار دارند، و یا آقایان در اختیار دارند و اینها را برای ترس از آینده موهوم اندوخته می‏کنند، و بی‏جهت اینها را به کنز تبدیل می‏کند، تقوای اجتماع و تقوای اخلاقی ایجاب می‏کند که انسان اینها را در اصلاح جامعه خرج کند که هم محیط خانه و هم محیط همسایه، هم محیط فامیل و هم محیط کل جامعه سالم باشد.  »اَعُوذُ باللَّهِ منَ الشَّیْطانِ الرَّجیم/ بسْمِ‏اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم/ اِنَّا اَعْطَیناکَ الْکَوْثَر/ فَصَلِّ لِرَبِّکَ وَانْحَرْ/ اِنَّ شانِئکَ هُوَالْاَبتَر«.     خطبه دوم  بسْمِ‏اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم اَلْحَمْدُللَّهِ رَبِّ العالَمینَ وَالصّلوةُ وَ السَّلامُ عَلی رَسُولِ اللَّهِ وَ عَلی عَلِیٍّ أَمیرِالمُؤْمنینَ وَ عَلی الصِّدیقة الطاهِرة وَ عَلی سبْطِیِ الرّحْمَةِ الْحَسَنِ وَالْحُسَیْنِ وَ عَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ مُحَمَّدبْنِ عَلِیٍّ وَ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ موُسَی بْنِ جَعْفَرٍ وَعَلِیِّ بْنِ مُوسی وَ مُحَمَّدبْنِ عَلِیٍّ وَ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ وَالْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ وَ الْخَلَفِ الْهادی المَهْدی(عج).  در شروع خطبه دوم، سالگرد شهادت شهید محراب »آیت اللَّه دستغیب« و شهادت شهید بزرگوار »دکتر مفتح« و شهادت خلبان بزرگوارمان »شهید کشوری« و شهدای دیگری را که در این مقطع تاریخی داریم، خدمت امت عزیز و امام بزرگوار تبریک و تسلیت می‏گوییم و یاد این بزرگواران را گرامی می‏داریم.  مسأله روز ما باز هم بیشتر مسأله جنگ است، و جو پرنشاط و پر تحرک و روحیه متحرک ایثارگر مردم جامعه است که امروز در کانون بحثهای اجتماعی دنیا و مورد توجه ناظرین سراسر جهان است، و این بی‏انصافی است که الآن همه چشمها از اطراف دنیا متوجه ایران باشد، و ما خودمان به این جو و تحرک بی‏توجه باشیم. لذا ما بحث اصلی‏مان را در رابطه با همین مسأله متمرکز می‏کنیم.  مقدمه این شرایط جاری کشور، از سه چهار ماه پیش در تاریخ شکل گرفته است. در آن موقع دنیا به نقطه‏ای رسید که صدام را آماده کرد، برای اینکه به خیال خودشان کاری‏ترین ضربه را به ما بزنند. بعد از اینکه جنگ شهرها، و خیانت بمباران مردم غیرنظامی به نتیجه نرسید و رژیم عراق نتیجه معکوس گرفت، این بار آمدند و از جنبه‏های اقتصادی شروع کردند، که آن تحریکات روانی علیه صدام را نداشته باشد، چون زدن شهرها یک بدنامی برای رژیم عراق و حامیان او که اسلحه‏های مخصوص در اختیارش گذاشته بودند، به وجود آورد، و پایه‏های تبلیغات گذشته را خنثی کرد و بسیار در سطح جهانی در دل ملتها به نفع ما تمام شد.  اینها فکر می‏کردند که زدن مراکز اقتصادی و مخصوصاً منابع نفتی این مسأله را ندارد. آنها مدعی بودند که ما جنگ افروزیم، جنگ می‏خواهیم و زدن منابع اقتصادی ونظامی جنگ طلب برای کشاندن او به پای میز صلح، می‏تواند یک قیافه درستی برای صدام ترسیم کند! و در تبلیغاتشان روی این تکیه کردند. از اول گفتند که صدام از طریق بمباران خارک، می‏خواهد ایران را به پای میز مذاکره بکشاند. این جهت تبلیغاتی دشمنان ما بود. ملت ما را خواستند بترسانند و فکر می‏کردند، وقتی که این تبلیغات شروع شد، در داخل کشور باز روحیه احتکار و انبار کردن مواد غذایی و رشد قیمتها و ترس مردم و از این گونه چیزها، توسعه پیدا می‏کند، و مسؤولان کشور ضمن اینکه دستشان از پول خالی می‏شود، تحت فشار مردم نیز قرار می‏گیرند و این را با تبعات پذیرفتند؛ یعنی فکر کردند که ما هم در آن صورت، در خلیج فارس، اقدام به عمل متقابل می‏کنیم و در منطقه بحران درست می‏کنیم. معلوم بود که تبعاتش را هم پذیرفته بودند. کشورهای جنوب خلیج فارس را آماده کردند که این تبعات را بپذیرند و نیروهای به اصطلاح »واکنش سریع« آمریکا در منطقه مانور دادند و کشتیهای جنگی بیشتری به خلیج فارس و اقیانوس هند آمدند و تبلیغات به راه انداختند و در کشور ما شرایطی درست کردند که زمینه تسلیم ما را فراهم کنند و به این مسأله امیدوار بودند، اما کار برعکس شد. همان گونه که در جریان جنگ شهرها پیش آمد، اینجا هم قضیه برعکس شد. اولاً آنها در عمل فهمیدند که اقتصاد ما محکم‏تر از این حرفهاست، و منابع نفتی ما آن طور نیست که اینها فکر کنند شیشه است و هر وقت که خواستند آن را می‏توانند بشکنند! دیدند که ما جداً می‏توانیم از منابع خود دفاع کنیم و دیدند که منابع نفتی ما متنوع است و دیدند که زدن آن به صورتی که دست ما را خالی کنند، ممکن نیست و از این جهت مأیوس شدند. مسأله دیگری که برای اینها پیش آمد؛ آنها خیال می‏کردند که ما به صورت انتقامی و عکس‏العملی خود را ممکن است در خلیج فارس محبوس کنیم و وارد یک ماجرایی شویم که پایان آن مشخص نیست و بحران درست کنیم. ما هم از قبل سیاست‏مان را اعلام کرده بودیم. ما گفته بودیم که برای هر مرحله یک طرح داریم و این در برنامه‏های اقتصادی و نظامی ما یک واقعیت است. ما خودمان می‏دانیم که اگر فردا فلان حادثه‏ای که ممکن است پیش آید، در صورت وقوع آن حادثه چه خواهیم کرد. ما قسمتی از برنامه‏مان را به دنیا اعلام کردیم و قسمتی از آن را هنوز دنیا نمی‏داند. از لحاظ نظامی می‏دانیم که چه زمانی باید ضربه محدود بزنیم و کی باید حمله وسیع کنیم و کی باید به مراکز عراق حمله کنیم و چه زمانی باید در داخل عراق برنامه خود را اجرا کنیم. برای هر مرحله برنامه داریم و نیروهای مجری آن را هم تنظیم کرده‏ایم. ما قبلاً اعلام کرده بودیم اگر در خلیج فارس به صورت محدود مزاحم ما شوند، ما هم به صورت محدود دیگران را تحت فشار قرار می‏دهیم؛ یک کشتی از ما زده شود، کشتی دیگری هم زده می‏شود، حالا از هر کسی که می‏خواهد باشد. دنیا امکانات تخریبی زیادی دارد و صدام هم به اندازه کافی شقی و فرمانبردار است. ما گفتیم که اگر روزی به اینجا برسیم که صدور نفت ما به طور کلی قطع شود و برای ما صادرات و واردات از طریق خلیج فارس معنا نداشته باشد، ما خلیج فارس را به کلی غیرقابل استفاده می‏کنیم و این هم جزو برنامه‏مان هست. آنها فکر می‏کردند که ما با عجله بحران درست خواهیم کرد! ما عجله نکردیم و فقط یک مانور دادیم. وقتی آنها یک مانور و تخریب انجام دادند، ما یک مانور نیروی دریایی انجام دادیم تا بفهمند که نیروی دریایی ما مرده نیست و وجود دارد. کشورهای جنوب خلیج فارس فهمیدند که این نیروی دریایی عظیمی که آنها دیدند، بخشی از نیروی ما است. و ما در حالی که از شمال خلیج فارس دفاع می‏کردیم، بخشی از نیروی دریایی خود را در جنوب خلیج فارس وارد مانور کردیم. فهمیدند که بنادر کوچک آنها که در تیررس امکانات ماست، خیلی آسیب‏پذیر است، و اگر روزی ما بخواهیم ماجراجویی کنیم، حداقل آنجاها را می‏توانیم غیر قابل انتفاع کنیم. همه این کشورها متکی به بنادرشان هستند و آن بنادر هم وقتی تعطیل شوند، تقریباً ثلث دنیا از بی‏نفتی باید خاموش شوند! اینها فهمیدند که ما این امکانات را داریم و در عین اینکه این امکان را داریم، اما از آن استفاده نمی‏کنیم. ضبط نفس داریم و جلو نمی‏افتیم و در منطقه تخریب‏چی نیستیم، صلح طلب واقعی ما هستیم. آنها در دریا محیط زیست را آلوده می‏کردند و نیروهای ما با چه مهارتی می‏رفتند و چاهها را مهار می‏کردند که دریا آلوده نشود و چاهها را هم حفظ می‏کردند، با آن همه شرارتی که آنها کردند. اما هنوز هم ما حافظ امنیت خلیج فارس هستیم. این هواپیماها، هلیکوپترها و کشتیها و گشتیهای دریایی ما الآن دارند امنیت خلیج فارس را حفظ می‏کنند. بنابراین برای آنها هم ثابت شد که ایران کشوری است که سیاست متین و حساب شده دارد. از لحاظ خطر، بله! خطر وجود داشت و ما هم اعلام کردیم و از ملت‏مان هم مخفی نکردیم. آنها فکر می‏کردند که وقتی ما اعلام خطر کردیم و گفتیم آمریکاییها در آستانه ایران هستند و خطر دارند، یک دفعه مردم ما می‏ترسند! اینها تصورشان این بود و رادیوهای بیگانه هم آن موقع به دروغ گفتند که مردم ایران دارند خرید می‏کنند! برعکس، ما به مردم گفتیم که چون خطر بروز جنگهای دیگر و توسعه جنگ وجود دارد، مردم به میدان بیایند و آموزش ببینند و خودشان را برای دفاع آماده کنند. آنها یک دفعه دیدند، این مردمی که آنها خیال می‏کردند ترسیده‏اند، به میدان جهاد آمده‏اند و به جای اینکه بروند ذخیره‏سازی کنند، کامیونها و کاروانهای عظیم چند صد کامیونی از اطراف کشور، به طرف جبهه‏ها حرکت کردند. انصافاً این خیلی آموزنده و زیباست! ما اعلام خطر کردیم که ممکن است، با آمریکا و ابرقدرتها در خلیج فارس مواجه شویم و مردم به طور طبیعی و همان طور که کوردلان انتظار داشتند، باید به طرف ذخیره‏سازی بروند. واقعاً گزارشها از سراسر کشور این بود که مردم حتی قند و شکر و موادی که با کوپن در صف می‏ایستند و می‏گیرند، بخشی از آن را به مراکز جمع آوری کمک به جبهه‏ها داده‏اند. همین حالا 500 کامیون از تهران به سوی جبهه‏ها می‏رود، و 250 کامیون چند روز پیش از کرمان به جبهه‏ها ارسال شد و این سیل کامیونهایی که از یزد، اصفهان، خراسان، آذربایجان و حتی سیستان و بلوچستان و بندرعباس به جبهه‏ها سرازیر شده است، آن هم در شرایطی که ما خودمان اعلام خطر می‏کنیم. اینها با تحلیلهای خارجیها جور در نمی‏آید.  آنها احساس می‏کنند به جای اینکه 5 سال جنگ مردم را خسته کند، آنها را پولاد آبدیده کرده و آنها همانند کوههایی شده‏اند که هر طوفانی به آنان بخورد، غیر از اینکه طوفان ناله و فرار کند، کاری نمی‏تواند کند! نمایشی که مردم در این جریان انجام دادند! اوج آن را امروز ما می‏بینیم. امروز 7 - 8 هزار جوان که همگی آنها در خانواده‏ها و زندگی‏شان مشغول کار بودند، از استان زنجان آمده‏اند که به طرف جبهه‏ها می‏روند. من از برادران نماینده شنیدم، در مسیری که بسیجیان زنجان می‏آمدند، مردم از 3 - 4 کیلومتری شهرها و دهات در مسیر جاده‏ها می‏آمدند، و زنان و مردان هم ساعتها کنار جاده می‏ایستادند که عبور رزمندگانشان را ببینند و آنها را بدرقه کنند و در مسیر آنها گلاب، نُقل و گل پخش می‏کردند.  همچنین گفتند، در مسیری که این کاروان از زنجان می‏آمده، این قدر مردم گاو و گوسفند قربانی کرده و آنها را به فقراء و رزمندگان هدیه کرده‏اند که در تاریخ استان زنجان این مقدار کشتار در یک روز هیچ وقت اتفاق نیفتاده است. از یزد، این استان کوچک، (دیروز) 4 هزار نفر داوطلب آماده شهادت حرکت کردند و پشت سرآنها کامیونهای حامل مایحتاج رزمندگان نیز به جبهه‏ها ارسال شده است. مردم به خرج خودشان، بچه‏هایشان را به جبهه‏ها می‏فرستند و این چقدر برای یک انقلاب و برای یک فکر و مکتب مسرت‏بخش و چقدر آزار دهنده برای کفر جهانی و مستکبرانی است که برای تجهیز هر سربازشان باید میلیونها خرج کنند؛ مردم این طور نمایش دادند. از استانهای فقیر و محرومی مثل سیستان و بلوچستان و از کردستان (کردستانی که 7 - 8 سال است، در فتنه عراق، ضدانقلاب و ابرقدرتها دارد به خاطر آن همه جنایاتی که آنها کردند، می‏سوزد) این جور امواج نیروی انسانی با کوله‏باری از امکانات فقیرانه به طرف جبهه‏ها سرازیر می‏شوند، و اینها نمایش عجیبی است! و این صحنه‏هایی که این روزها ما می‏بینیم، به خدا آن قدر برای یک ناظر منصف زیباست که در اُحُد و در بدر و خندق و کربلا و در هیچ جا نمی‏تواند این‏گونه و با این وسعت، ایثار و فداکاری از مردم ببیند! در همه جا می‏بینیم وقتی این کاروانها به طرف جبهه‏ها حرکت می‏کنند، اکثر علمای شهر، مثل بسیجیان، نوار قرمزی به صورتشان بسته‏اند و همراه آنان راه افتاده‏اند. ما انتظار داریم که این موج همراهی علماء که از اول هم بوده و همیشه به نسبت، بیش از مردم عادی، طبقه روحانیت در جبهه‏ها شهید داده، باز در جبهه‏ها حضور داشته باشند و همراه عزیزان ما باشند تا آنها این هماهنگی روحانیت و مردم و رهبریت و مردم را خوب احساس کنند. استکبار و ارتجاع، ابرقدرتها و عاملشان در این توطئه اخیر این چنین سرشان به سنگ خورد؛ یعنی درست همان چیزی که فکر نمی‏کردند اتفاق بیفتد و می‏خواستند این مقاومت را بشکنند، به ضد آن رسیدند، به مقاومت مردم رسیدند و امروز دارند می‏بینند چه وضعی است. حالا پی در پی آمار می‏دهند که ایران یک میلیون سرباز در جبهه‏ها متمرکز کرده، یا 500 هزار و بعضیها می‏گویند 2 میلیون! نمی‏فهمند و این بی‏شعوری‏شان هم خیلی زیاد است که نمی‏فهمند! این قدر که مدعی هستند ماهواره‏ها و آواکس و جاسوس و جاسوسهای بومی دارند نمی‏فهمند. اصلاً اینجا صبحت از عدد نیست؛ صحبت از این است که ما چه مقدار نیاز داریم و مردم چه مقدار می‏آیند؟ همان مقداری که نیاز داریم. در این مورد با یک میلیون و با صد هزار و اینها شما نمی‏توانید سرگرم شوید! باید بپرسید جبهه چقدر می‏خواهد؟ این مردم خودشان می‏فهمند، چقدر می‏خواهد. همان روزی که ما می‏خواهیم آن مقدار می‏روند. حالا بعث عراق که به قول خودش برای کشاندن ما به پای میز مذاکره، این شرارت جدید را شروع کرده بود، الآن همه نیروهایش را در سراسر جبهه، آماده باش داده است و من یک بار گفتم که این »آماده باش« یعنی چه! برای یک ارتشی که در جبهه است، اگر بنا شد هر روز آماده باش بدهند، پدر آن ارتش در می‏آید! آنجا در سنگر آدم بماند و فکر کند، هر لحظه الآن صدای تکبیر نیروهای اسلام بلند می‏شود و در جبهه بالای سرش می‏ریزند که او می‏داند، وقتی اینها آمدند چه خبر است! این حالت برای کاخ نشینان بغداد، برای حامیان این کاخ نشینان، برای کسانی که در جبهه‏ها هستند، برای آنهایی که پشت دریاچه‏های آب و پشت کانالهای آب و پشت سیمهای خاردار و پشت بشکه‏های مملو از مواد منفجره و امثال اینها مخفی شده‏اند و چند ردیف مین هم درست کرده‏اند و بارها دیده‏اند که این سدهای پوشالی همیشه به دست نیروهای رزمنده از میان برداشته شده و آنها هر وقت به هر جا خواستند رسیده‏اند، چه عذاب‏آور است! حالت آنها را شما مجسم کنید، حالت ما را هم مجسم کنید. حالت این ملت را که یکپارچه شور و شعف است و یکپارچه اسلام است و در حالت تهاجم است و ما در مقابل شعارهایی که این بچه‏ها می‏دهند و می‏گویند، اذن حمله بدهید، عاجز می‏شوم! این، یک طرف قضیه؛ آن هم آن طرف قضیه. آنها هر لحظه دارند از ترس اینکه مبادا الآن تکبیرگوها بیایند، چه حالتی پیدا می‏کنند! این حالت عراق است و این حالت ملت ماست و همین حالت الآن در کل دنیا منعکس است. آنهایی که تابه حال این همه خرج کرده‏اند، آنهایی که این همه پول داده‏اند، آنهایی که این همه اسلحه داده‏اند، آنهایی که این همه کارشناس داده‏اند، آنهایی که آبرو و حیثیت خودشان را در گرو این جنگ گذاشته‏اند، الآن احساس می‏کنند که در مقابل یک ملت انقلابی و اسلامی مثل موش ضعیف و ترسو دارند به لانه‏هایشان برمی‏گردند. یک چیز دیگری پیش آمد که آنها را عصبانی‏تر کرده است. درد وقتی که شروع می‏شود، دیگر می‏آید. مسأله تعیین رهبری آینده برای استکبار جهانی و ضدانقلاب بسیار تلخ شده است. شما نمی‏دانید، آن مقداری که ما اخبار خارجیها را می‏خوانیم، شما نمی‏خوانید؛ چون ما گزارشهای همه مراکز مربوط را که صاحب نظرند می‏خوانیم. به قدری اینها عصبانی شده‏اند! چه ضدانقلاب و چه حامیانشان، استکبار جهانی و مرتجعین. اینها وقتی که ضدانقلاب ما شکسته و ورشکسته شد و امید و نشاطش را از دست داد و دیگر تحرکی نمی‏تواند داشته باشد، نغمه‏ای را شروع کرده بودند که خوب! رهبری انقلاب چون سنشان بالاست و ما داریم خودمان را آماده می‏کنیم برای دوران بعد از رهبری؛ این یک چراغ کم نوری شده بود که برای اینها سوسو می‏داد. فکر می‏کردند، خوب! حالا این یک چیزی هست.اگر می‏گفتند چرا فعالیت نمی‏کنید؟ می‏گفتند نیروهایمان را برای یک روز دیگر ذخیره کرده‏ایم که یک دفعه به میدان بیایند! این حرف در جلسات اینها به صورت جوک درآمده است. یکی از شخصیتهای سیاسی معروف منطقه، از یک جلسه‏ای نقل می‏کرد که در آن جلسه شخصیتهای سیاسی منطقه نشسته بودند و درباره آینده ایران و عمر رهبری و امثال اینها بحث می‏کردند. یکی از اینها گفته بود که »بابا بیخود این قدر منتظر نباشید، اعضای این خانواده خیلی عمر می‏کنند! برادر بزرگ امام که چند سال از ایشان بزرگتر است، هنوز ماشاءاللَّه مثل یک قهرمان می‏دود و راه می‏رود. بعد یک خبر دیگری داده بود که مادر امام هنوز در جماران زنده و سالم هستند. اصلاً این مسأله سلامتی امام و این قدرت روحی امام و این سلامتی جسمی امام، برای اینها یک کابوس شده است. هر وقت امام چند روز نمی‏آیند سخنرانی کنند،یک چیزی توی دل اینها زنده می‏شود، یک خیال شیطانی که بلی یک خبری هست! بنا می‏کنند به نوشتن؛ حتی خبرگزاریهای معتبر. واقعاً این از نعمتهای اعجازگونه خدا برای این ملت و برای این انقلاب ماست. بحمداللَّه امام امت امروز سالمترین دوران زندگی بعد از انقلابشان را دارند می‏گذرانند و بحمداللَّه شرایط جسمی و روحی و نشاط امام خوبست و به خاطر موفقیتهایی که در انقلاب و در مردم می‏بینند و ایمانی که به خدا دارند و به آینده امیدوار هستند، همیشه شرایط روحی بسیار نیرومندی دارند، و این چیزی است که اینها را زجر می‏دهد. خوب! باز هم بالاخره انسان است، یک روزی هر کسی »اِنَّک مَیِتُّ وَ اِنَّهُم مَیَتُون«. دل اینها به یک آینده‏ای امیدوار بود. وقتی که دیدند با یک تصمیم خردمندانه‏ای به پیروی از تشخیص مردم و انتخاب طبیعی مردم، مجلس خبرگان این مسأله را برای همیشه تضمین کرد. وقتی که این خبر را شنیدند، هم آن امیدهایی که در جلسات بی‏مایه خودشان برای آینده خودشان می‏بافتنداز دست دادند و هم حالت خشم و عصبانیت پیدا کردند! این مجموعه شرایطی که می‏بینید: این ملت، آن رهبری، آن قائم‏مقام رهبری، این اتفاق مجلس خبرگان. در مجلس خبرگان از تعدادی که در آنجا حضور داشتند، بیش از دو سومشان رأی به تحقق رهبری آینده دادند، طبق بخش اول اصل یکصد و هفتم و آنهایی هم که رأی نداده بودند همه‏شان قبول داشتند و می‏گفتند احتیاج به این رأی نیست، خودش هست؛ با اتفاق این ورقه را امضا کردند.  مسأله‏ای نیست که نه در میان علمای راستین ما و کسانی که واقعاً دلشان برای اسلام و انقلاب و قرآن می‏سوزد و کسانی که به هوا و هوس خودشان، نمی‏خواهند تکیه کنند، اینها وقتی دیدند فکر می‏کردند یکی از حرفهایی که همیشه می‏زدند. می‏گفتند این اختلافی که بین علما خواهد افتاد، وسیله‏ای برای دخالت آنها خواهد شد. اینها به اختلاف علما امید بسته بودند. بعد از این قضیه، قضیه منسجم‏تر شد و علمای دیگر تبریک گفتند.نمایندگان مجلس شورای اسلامی به اتفاق تبریک گفتند و استقبال کردند. حتی علمای اهل سنّت که می‏بینیم امروز نمونه‏اش جناب سعید شعبان میهمان عزیز ما هستند، این را جزو فتوحات اسلام به حساب آوردند. در بقیه مراکز دنیا می‏بینیم، این طوری است. این حالت آنها را عصبانی کرده است. ضدانقلاب و دشمنان ما در خارج الآن به یک فعالیتی افتاده‏اند که در تناسبهای بحث من هم امروز می‏گنجد. مسأله حقوق بشر را به صورت یک حرکت مذبوحانه‏ای حالا شروع کرده‏اند. از شکست صدام، از مقاومت مردم، از حلّ مسایل رهبری آینده، از حل مشکلاتی که اینها فکر می‏کردند در جامعه ما ممکن است به وجود بیاید، در مجموع عصبانی شدند و الآن یک تهاجم عجیب و غریبی در رسانه‏های غربی شروع شده است.  مسأله حقوق بشر در ایران که از حربه‏های زنگ زده دوران ماست. در یکی از کمیسیونهای سازمان ملل مسأله حقوق بشر را در ایران مطرح کردند و از حضار که حدود 120 نفر بودند حدود 54 کشور رأی دادند که در ایران حقوق بشر مراعات نمی‏شود. خوب! چه کسی شک دارد که ما 54 دولت مخالف در دنیا داریم. اکثر اینها با ما مخالفند. رأی اینها به تبع آمریکا، فرانسه، بلژیک، کانادا یا انگلیس علیه ما چه ارزشی دارد؟! مگر اینها رأی است؟! آنها هیچ چیز غیر از اسارت ما نمی‏خواهند. هر چه از اسارت کمتر باشد، آنها برخلافش رأی می‏دهند، این چه رأیی است؟ حالا 54 کشور دنیا اگر آنجا رأی دادند که شما حقوق بشر ندارید، آیا ما روی این حساب می‏کنیم؟! سازمان ملل خیال می‏کند که با این کارش، کاری می‏تواند از پیش ببرد! سازمان ملل دیروز شوروی را محکوم کرد که چرا به افغانستان حمله می‏کند. چه اثری داشت؟! حالا آن رأی آن جوری که وسیع هم بود، اکثریت هم رأی داده بودند. خودشان را به یک مسأله‏ای آلوده کرده‏اند. ضدانقلاب را دوباره راه انداختند، یک کارهایی که واقعاً برای ما تنفرآمیز است. یک خانمی را - از این کسانی که اینجا زندان بوده و آزاد شده - بیرون برده‏اند و دور می‏گردانند. یک کار زشتی می‏کند که برای تاریخ ایران باعث سرشکستگی است! زنی که اینجا به اسم مبارزه اسلامی کارش را شروع کرده، رفته‏اند روی سینه‏اش علامت زخمی درست کرده‏اند، می‏روند سینه دختر را باز می‏کنند جلو یک مشت فسقه و فجره در سازمان ملل یا جاهای دیگری که سینه‏اش را ببینید: این علامت سیگار است! با سیگار این سینه را در ایران سوزانده‏اند. حالا عجیب این است که شنیدیم می‏گویند روسری هم سرش می‏کند! مثل قبر ملانصرالدین که می‏گویند: »به یک در آن ده تا قفل زدند، آن طرفش هم اصلاً در ندارد«! روسری می‏پوشد، سینه او را باز می‏کند جلو مردم که ببینند! تیپ همینهایی که آن موقع که بنی‏صدر و اینها، اینجا مسأله شکنجه را مطرح کرده بودند، روی بدن یکی از این منافقین با سیگار و چیزهای دیگر درست کرده بودند، مثلاً »درود بر بهشتی«، که بگویند ما او را شکنجه دادیم! این قدر نادان بودند که خوب! اگر کسی خواست شکنجه دهد که »درود بر بهشتی« آنجا نمی‏نویسد، یک چیز دیگری می‏نویسد! اینها با این روحیه کار می‏کنند و خداوند اینها را روز به روز دارد ذلیل می‏کند و ما از ذلت اینها غصه می‏خوریم. به یک شرایطی افتاده‏اند که یک حادثه همین یکی دو روز پیش اتفاق افتاده، ببینید این عوامل بومی آمریکا و مستکبران در آمریکا به چه نکبت افتاده‏اند! اینها مراکزی درست کرده بودند، امداد جمع می‏کردند، برای ضدانقلاب ایران. رسمی هم بوده، در آمریکا ثبت شده بود. اخیراً این قدر اینها در گدایی، در دوازده ایالت آمریکا رسوایی بار آوردند که ملت آمریکا شکایت کرده علیه اینها و گفته است که اینها مزاحم ما هستند. رسمیت آن مؤسسه امداد را لغو کردند. خبری که یکی دو روز پیش رادیو »بی بی سی« داد و در کل دنیا منتشر شد. حالا یک کاریکاتور کشیدند، چیز عجیبی است! شیوه گدایی اینها این جوری بوده که می‏رفتند جلو خانه‏ها زنگ می‏زدند، وقتی در باز می‏شد، پایشان را لای در می‏گذاشتند و نمی‏رفتند تا یک چیزی بگیرند! که خدا پدر گداهای سامرا را بیامرزد! این قدر فشار آورده‏اند، اینها شوخی نیست. ببینید! این را من آورده‏ام که برایتان بخوانم. این خبر »رادیو بی بی سی« است که در تلکسهای ما آمده است: تیتر خبر این است »تکدی، آخرین راه برای منافقین فراری«. بخش فارسی »بی بی سی« در برنامه خود گزارشی راجع به تکدی منافقین در آمریکا به این شرح پخش کرد: (ملت ما ببینند، اینها به چه روزی افتاده‏اند! اینهایی که به عنوان مبارزه با امپریالیزم توی خانه‏های امن کشیده شدند، حالا دارند، این جور رفتار می‏کنند). مقامات رسمی آمریکا می‏گویند: »یک گروه ایرانی به نام صندوق امداد ایران که به گفته این مقامات با سازمان مجاهدین خلق ایران رابطه دارد؛ در واشنگتن پایتخت آمریکا از این خانه به آن خانه در پی کسب اعانه بوده‏اند و این اقدام صندوق امداد ایران در دوازده ایالت دیگر آمریکا نیز رخ داده است. براساس گزارشهایی که در واشنگتن انتشار یافته، فعالیتهای گروه مذکور به دنبال اعتراضات عده‏ای از ساکنین محلی از نحوه مصرانه اعانه طلبیدن، به نظر مقامات رسمی رسیده است. از قرار معلوم، افراد اعانه‏طلب پس از آنکه مردم در خانه‏هایشان را به روی آنها باز می‏کردند، پای خود را لای در قرار می‏دادند و تا اعانه دریافت نمی‏کردند، از در خانه دور نمی‏شدند«. این شیوه گدایی آنها است. این جوری بروند از آمریکا گدایی کنند، گلوله بخرند بیایند این بسیجیها را بزنند!این مبارزه با امپریالیزم است؟! بچه‏های مردم را دعوت کردند بیاییم با امپریالیسم مبارزه کنیم! حالا این مبارزه است؟! خوب! شما اگر می‏خواهید گدایی کنید بیایید همین جا گدایی کنید. اینجا پولدار هست. بیایید توی این بازار، توی این خیابانها، پیش همین بسیجیها گدایی کنید، بیشتر به شما می‏دهند! این چه نکبتی است که اینها گرفتار آن شده‏اند؟  از آنجا خبر دادند که یکی از مجلات خارجی یک کاریکاتور کشیده. این برای تاریخ ما نکبت است! البته برای انقلاب خوب است؛ ضدانقلاب را نشان می‏دهد. کاریکاتور برای همین جریان کشیده است که یک صحنه درست کرده؛ یک آقا پسری از تیپ ایرانی با ترکیبی از چند جریان، سیبیلها استالینی، قیافه شبیه ملک حسین و میتران و مقامات اسرائیل و تاچر و اینها همه را توی این کاریکاتور آورده است. در مقابلش هم یک خانم نیمه لخت آمریکایی. در خانه را نیمه باز گذاشته‏اند، آن خانم دارد فرار می‏کند، این دنبالش دارد می‏دود. این می‏گوید: گیو می! گیو می! گیو می! تاآخر و اومی‏گوید: آی هَو نت! آی هَو نت! آی هَو نت! و فرار می‏کند. این می‏گوید: بده! بده! او می‏گوید: ندارم: ندارم! و این کاریکاتور از ترکیب مجموعه اینهاست و واقعاً هم همین هستند! اینها با چه کسی مبارزه می‏کنند؟ ما قبلاً اگر می‏دیدیم عکس ملک حسین در یک روزنامه‏ای هست نمی‏خریدیم، اینها حالا افتخارشان این است که بروند کنار ملک حسین بنشینند عکس بردارند و با هم لبخند بزنند. آخر آدمی بخواهد با همکاری طارق عزیز و ملک حسین و تاچر و آقای ریگان و امثال اینها و با مجموعه اینها و این هم کمک گرفتن این جوری مبارزه کند! البته اینها در آمدهای بسیاری هم از طریق جاسوسی دارند. اینها برای جاسوسی که در ایران می‏کنند، از عراق حقوق می‏گیرند، از آمریکا، فرانسه و جاهای دیگر حقوق می‏گیرند. در عین اینکه می‏گیرند، خرج عیاشیهای خارج، بیش از اینهاست. برای این کارها، برای فریب دادنها بیش از اینهاست، و به خاطر این مخارجی که می‏کنند، به این بدبختی و گدایی افتاده‏اند، این مبارزه ضدانقلاب ایران شده است! یک نامه‏ای دیشب یکی از شخصیتهای ایرانی که الآن در ژنو زندگی می‏کند، نوشته بود: »فلانی، ایرانیها را دریابید! آنها در خارج به بد نکبتی افتاده‏اند«. یک متن اعلامیه‏ای فرستاده است و نوشته که شما این را اعلام کنید، تا اینها برگردند، خیلی از اینها مایلند به ایران برگردند.  ما عرض کردیم، ما به اینها هیچ وقت نگفتیم که بروید، هر وقت می‏خواهند بیایند، آنهایی که جنایت نکردند، آنهایی که به ملت بدهکار نیستند، برگردند، بیایند، کسی کاری به اینها ندارد، گناهان کوچک بخشیده می‏شود. این ساواکیهایی که ما این قدر طرفشان بودیم، حالا چه کسی از اینها در زندان است؟! حالا اگر مشکلی برایشان پیش آمد، خوب! درست زندگی می‏کنند، این شرایطی است که برای اینها پیش آمده است. حالا من داشتم آن قسمت را می‏گفتم، با خشمی که استکبار جهانی از جریانات موجود کشور ما دارد، از جریانات سیاسی، نظامی و وحشتی که از تهاجم آینده ما پیدا کرده، هیاهوی حقوق بشر راه انداخته‏اند. چهار تا بهایی را مثلاً ببرند در سازمان ملل، بهایی و منافق و شاه‏پرست و ملی‏گرا، مجموعه اینها، این ترکیب چه ترکیبی است؟ حالا بهایی هم علیه ایران مبارز شد؟! خوب! این هم یک جریان جاسوسی است، که از پیش شروع کرده‏اند. از آن وقتی که اینها به کمک انگلستان و روسیه تزاری آمدند، در کشور یک جریان جاسوسی بود و امروز هم کاری که ما با آنها داریم در حد جاسوسی است، در حد قاچاقچی، و در حد احتکار است. آنهایی که به جرم احتکار و یا جاسوسی و یا جنایت دیگری بازداشت می‏شوند، آنجا برایشان مسأله درست می‏کند. آقای ریگان بیاید صحبت بکند و رئیس جمهور کشور دویست و چهل، پنجاه میلیونی آمریکا، ابرقدرت گنده(!) بیاید آنجا بایستد و حرف بزند و از این تیپها دفاع کند!! سند ضدحقوق بشر بودن جمهوری اسلامی، اینها است! تروریستهایی که پریروز بمبشان در کنار بیمارستان منفجر شد و دانشجویی را شهید کرد و در همین نماز جمعه قطعات بدن مردم نمازگزار را بر سر درختها فرستادند. مجازات اینها برای ایران می‏شود ضد حقوق بشر؛ اما جنایات آمریکا در ویتنام، در فیلیپین، در فلسطین، در لبنان، در خود ایران، در آفریقا، در آمریکای لاتین، در نیکاراگوئه این همه جنایتی که اینها دارند می‏کنند؛ آدمکشی‏هایی که دارند انجام می‏دهند؛ اینها ضدحقوق بشر نیست؟! بمبهایی که دست اینها می‏دهند و منفجر می‏کنند، اینها ضد حقوق بشر نیست؟! در خود آمریکا سفیدپوستها، سیاهپوستها و سرخ‏پوستها را قتل عام می‏کنند، اینها ضد حقوق بشر نیست؟! نسل سرخ پوست را دارند از آمریکای لاتین و از کل آمریکا می‏کنند، اینها ضد حقوق بشر نیست؟! فرانسه جنایت کار دستش به خون مردم »کالدونیا« آن طرف دنیا در شرق دنیا آلوده است، این ضدحقوق بشر نیست؟! جزیره »گرانادا« را آمریکاییها با زور تصرف می‏کنند، ضد حقوق بشر نیست؟! اینجا چند تا جاسوس را محاکمه می‏کردند، آقای ریگان رئیس جمهور قلدر دنیا برای حقوق بشر غصه می‏خورد! این حربه امروز در دنیا جا می‏افتد؟! این حربه را کسی می‏تواند بفهمد، این قابل تبلیغ است؟! اصلاً آمریکا اگر حرف از حقوق بشر بزند مسخره است. یعنی وقتی که آمریکا می‏گوید حقوق بشر، آدم می‏فهمد مسخره است. حقوق بشری که مدافعش ریگان باشد و یا میتران باشد، یا موشه دایان باشد، آن چه حقوق بشری است؟ شما مگر بشر هستید که از حقوق بشر حرف می‏زنید؟! بشریت که حساب در کارش هست. همه دنیا را آلوده کرده‏اند، سازمان ملل را آلوده کرده‏اند، شورای امنیت را آلوده کردند. یونسکو خواست یک قدم مستقل بردارد، قهر کردند، بایکوت کردند و آمریکا و انگلستان رفتند.  اینها حالا خیال می‏کنند، حربه حقوق بشر علیه ایران، اگر در روزنامه‏های آمریکایی و رادیوهای استکباری مطرح شود، روی ایرانیها اثر می‏گذارد. شماها! نه این ملت را شناخته‏اید، نه ملتهای دیگر را شناخته‏اید، نه انقلاب را و نه اسلام را شناخته‏اید، و این حربه‏های زنگ زده را بیخود هی به کار می‏گیرید و مؤسسات جهانی را با این چیزها آلوده می‏کنید! سازمان ملل بیچاره بدبخت فلاکت زده هم در دست این گردن کلفتها اسیر است و نیمه آبرویی هم که گاهی اوقات می‏خواهد پیدا کند، تا در یک گوشه‏ای خدمت کند، این جوری از دست می‏دهد. من امیدوارم که همه این جریانات باعث شود که ملت ما و ملتهای دنیا هشیار شوند و مثل ملت ما راه خودشان را پیدا کنند. من خطبه عربی را درباره جنگ نوشته‏ام، تا به خاطر اینکه در مسأله جنگ، التهاب و مسایلی در آینده خواهیم داشت، توضیحاتی برای برادران عرب زبان داده باشم.     ترجمه خطبه عربی     بسم اللّه الرحمن الرحیم  اَلْحَمْدُللَّهِ وَالصّلوةُ عَلی رَسُولِ اللَّهِ وآله عباداللَّهِ المتقین. مسلمانان جهان می‏بینند که چگونه این روزها مردم مجاهد و فداکار ایران داوطلبانه عازم جبهه‏های دفاع مقدس هستند. این روحیه از پیش از انقلاب و از اول شروع تجاوز بعث عفلقی به ایران اسلامی در مردم ما بوده و نه تنهاتخفیف نیافته، بلکه شدیدتر و عمیق‏تر شده است. سرّ این حماسه بی نظیر تاریخی این است که مسلمانان ایران به چشم می‏بینند که راهشان حق است و دشمنانشان ناحق و متجاوز هستند ملت ما می‏داند که ایران از اسلام و از محرومان و از کشورش دفاع می‏کند و در این جهان فقط نیروهای حق طلب و مظلوم حامی او هستند و می‏داند که دشمنش برای سرکوب اسلام و قرآن، جنگ را آغاز کرده و متکی به کفر و استکبار جهانی و نیروهای شیطانی دنیا است. و شاهد است که در این جنگ تحمیلی به طور معمول، دشمن مقررات بین‏المللی را نقض می‏کند و اصلاً به مسایل انسانی و اسلامی و وجدانی پایبند نیست؛ در صورتی که طرف مظلوم ایرانی، ضمن اینکه از حق خود دفاع می‏کند، در این دفاع مقدس همه اصول اسلامی و انسانی و بین‏المللی را در جنگ مراعات می‏نماید. جنگ با تجاوز عفالقه به ایران شروع شد و در همان روزهای اول که ارتش ایران به خاطر تصفیه‏های بعد از انقلاب، انسجام نداشت، بیش از ده شهر و یک هزار ودویست روستا در چهار استان ایران اشغال و صدها مرکز اقتصادی و اداری و خدماتی ایران به کلی ویران شد، هزارها انسان غیرنظامی به اسارت رفتند و بسیاری از تأسیسات گرانبها به غارت رفت. پس از شروع دفاع ما و وارد شدن ضربات کاری برمتجاوز و شکستهای فاحش دشمن و مطالبه حقوق مسلم از قبیل محاکمه متجاوز و پرداخت غرامت، دشمن به جای قبول حق، هر روز برای نجات خودش مرتکب جنایت جدید جنگی شده و می‏شود. بارها شهرها و مردم غیرنظامی را مورد تهاجم موشکی و بمب‏های ناپالم قرار داده، بارها از اسلحه شیمیایی و مواد سمی در جبهه و شهرها استفاده کرده است. در آبهای خلیج فارس با تخریب جاده‏های نفتی و کشتیهای تجاری، محیط زیست را آلوده و امنیت دریایی را مخدوش کرده و می‏کند. به خطوط هوایی غیرنظامی حمله کرده که شهادت وزیر خارجه الجزایر یکی از آثار آن است. از ترور و تخریب به وسیله مزدوران داخلی و خارجی تا بتواند استفاده می‏کند. نسبت به اسرای ما بدرفتاری می‏کند و هزاران غیرنظامی را هنوز در اسارت دارد. جمع زیادی از اسرا را هنوز مخفی نگهداشته و به مراکز بین‏المللی مسؤول نام آنها را نمی‏دهد. هر روز جمعی از مردم مظلوم عراق را پس از اذیتهای زیاد اخراج کرده و می‏کند. امروز صدها آواره و اخراجی عراقی، در ایران و کشورهای دیگر با مصایب و مشکلات فراوان دست به گریبانند. قرارداد الجزایر را یک طرفه با پررویی باطل اعلام کرد و روزهای اول جنگ مدعی بخشی از خاک ایران گردید و حتی در نقشه‏های رسمی این ادعاها را به چاپ رساند! با این همه تخلف و تجاوز مدعی صلح طلبی است و ایران اسلامی مظلوم مدافع را متهم به جنگ طلبی می‏کند، و تبلیغات صهیونیستی و امپریالیستی را در این راه در اختیار دارد. در حقیقت صهیونیستها و امپریالیستهای شرق و غرب مسؤول اصلی این جنایات هستند و صدام عامل اینها است. عجیب این است که برخی از کشورهای اسلامی و حتی همسایه‏ها با اینکه می‏بینند صدام در صدد توسعه جنگ به کشورهای آنهاست، و این ما هستیم که با خودداری و تحمل، مانع تحقق اهداف شوم او می‏شویم، دست از حمایت متجاوز برنمی‏دارند و با ما برای تحقق عدالت و صلح واقعی در منطقه همکاری نمی‏کنند. گر چه کم کم دارند بیدار می‏شوند و امید است که این حرکت بیداری، رشد کند و ما بتوانیم با کیفر دادن متجاوز صلح و امنیت واقعی را در منطقه ایجاد کنیم و درسی تاریخی برای دیگران در تاریخ ثبت کنیم. ما با اینکه از هرجهت آماده ورود به خاک عراق و سرکوب بعثیها هستیم، ولی به امید اینکه این بیداری نسبی حامیان عراق بدون خرابی و خونریزی به احقاق حق ما و مردم مظلوم عراق بینجامد، از حمله گسترده خودداری کرده‏ایم و آماده‏ایم که این صبر و انتظار را تا مدتی دیگر ادامه دهیم، اگر شرارتی جدید از صدام سر نزند، ولی اعلام می‏کنیم بالاخره این صبر و بردباری همیشکی نخواهد بود! و اگر تسلیم حق نشوید لحظه موعود فراخواهد رسید!ما چیزی جز محاکمه و کیفر متجاوز و متخلف و گرفتن خسارات و آزادی مردم عراق نمی‏خواهیم و در این صورت به خاک عراق چشم طمع نداریم و بلکه حاضریم در بازسازی عراق همکاری کنیم. »بسْمِ‏اللَّهِ الرَّحْمنِ الرّحیم/ اِذاجآءَ نَصْرُاللَّهِ وَالْفَتْحُ/ وَ رَأَیْتَ النَّاسَ یَدْخُلُونَ فی دینِ اللَّهِ اَفْواجاً/ فَسَبِّحْ بحَمْد رَبِّکَ وَاسْتَغْفِرْهُ اِنَّهُ کانَ تَوَّابًا«.