نماز جمعه تهران به امامت آیت الله هاشمی رفسنجانی
خطبه اول بسْمِاللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم اَلْحَمْدُلِلّهِ رَبِّ الْعالَمینَ وَالصَّلوةُ وَالسَّلامُ عَلی رَسُولِ اللَّهِ وَالِهِ الْأَئِمَّةِ الْمَعْصوُمینَ. أَعُوذُ باللَّهِ مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجیمِ، »لِلرِّجالِ نَصیبٌ مِّمَّا تَرَکَ الوالِدانِ وَ الْأَقْرَبُونَ لِلنِّساءِ نَصیبٌ مِّمَّا تَرَکَ الوالِدانِ وَ الْأَقْرَبُونَ«. قبل از شروع صحبتم، مراتب سپاسگزاری خودم را از این همه شور و شعف و احساسات پاک، که شما امت اسلامی ابراز میدارید؛ و مایه نشاط و دلگرمی و پشتگرمی مسؤولان جمهوری اسلامی هستید، اعلام میکنم. مطابق معمول خطبه اول را پیرامون عدالت اجتماعی و حقوق خانمها و تعادل بین مرد و زن در معارف اسلام صحبت میکنم و خطبه دوم را پیرامون مسایل روز صحبت خواهیم کرد. در مورد عدالت اجتماعی و حقوق زن و مرد، به این فصل رسیده بودیم که: اسلام بهتر از هر مکتب و ایده و فکر دیگری و حتی نسبت به مدعیان پرطمطراق حقوق زن در غرب، استقلال اقتصادی خانمها را در 1400 سال قبل از این، به صورت عادلانهای تضمین کرده است و اشاراتی نسبت به حقوق غرب و حقوق اسلامی، در حق مالکیت و حق استقلال در تصرف در اموال داشتیم. البته این سؤالات در ذهن مستمعین ما پیش میآید که منابع مالکیت خانمها چیست؟ خانمهایی که در اموالشان مستقل هستند، منابع در آمدشان چگونه است و از کجا مال کسب میکنند و این سؤال که با القائات دشمنان ما در ذهن افرادی ناوارد وجود دارد که خیال میکنند، با نصف بودن میراث زن در مقابل مرد، حقی از زن تضییع شده و مردها در مالکیت دست بالا دارند. لذا بحثی را در اینجا پیرامون منابع مالکیت خانمها و دو سه مسأله مهم را در طول چند خطبه که بحث اجتماعی ما است و باید اینها در نظام اسلامی حل و روشن شود، شروع میکنیم. منابع کسب مال برای خانمها از جهاتی با مردها تفاوت دارد. یکی از منابع عمومی کسب مال که مشروعترین منابع کسب مال است، کار است و این حق برای خانمها همپای آقایان هست، که یک فصل مخصوصی از این بحثم را در یکی دو خطبه درباره مسأله کار خانمها مطرح میکنم که امروز، مسأله روز کشور ما است که باید بفهمیم خانمها در چه حدی و در چه میدانهایی و چگونه حق کار دارند و مزد کارشان چگونه است، که انشاءاللَّه این مسأله مطرح خواهد شد. البته طبیعی است و عملاً در همه دنیا و همیشه در طول تاریخ حتی در اروپا که سعی کردهاند به خانمها میدانهای بیجهت بدهند، معمولاً در آمد خانمها از منبع کار، کمتر از آقایان است. این را ما قبول داریم، و در زندگی اسلامی هم طبعاً این نکته پیش خواهد آمد. یکی از منابع کسب مال برای خانمها،کار است که در مورد این مسأله جداگانه بحث میکنیم. منبع دیگر هم ارث است؛ که در این مقطع، باز باید قبول کنیم که سهمالارث خانمها کمتر از مردها است و به طور کلی نصف مردها است؛ البته در مواردی که هر دوتایشان باشند، و در بعضی از اموال هم خانمها ارث نمیبرند که در مجموع ارث خانمها کمتر از آقایان است. منبع دیگری که خانمها دارند و آقایان ندارند، مهریه است، که از واجبات ازدواج است، و حد معیّنی ندارد،[t1] از کمترین مال تا بیشترین آن هر مقدار میتواند باشد. البته بدیهی است که اسلام مایل است مهریه سنگین نباشد، ولی بحث اخلاقی و حقوقیاش این است که هر مقداری که طرفین ازدواج روی مهریه توافق کنند، میتواند باشد. این منبع، مخصوص خانمها است و آقایان در اینجا پرداخت کننده هستند، نه گیرنده که این باعث تعدیل درآمدها میشود. منابع دیگری هم برای کسب مال وجود دارد. در شرایطی که مثلاً گنجی پیدا کند، مال خودش میشود یا بخششی از طرف کسی شود. واضح است که اینها دیگر برای زن و مرد فرقی نمیکند. نقطه تفاوت، یکی ارث است که خانم نصف یا کمتر از نصف در مواردی و گاهی هم البته بیشتر نصیبش میشود، ضمن اینکه در کار محدودیتی برای خانمها وجود ندارد و مانند مردها در تمام کارهای پولساز و درآمد دار که به عنوان کار مطرح است، میتوانند حضور داشته باشند. عملاً سهمشان کمتر است، ولی از این جهت با مهریه از یک طرف جبران میشود. و جبران دیگری که میشود این است که در اسلام تقریباً خانمها مسؤولیت خرج ندارند و این بسیار مهم است. من روی این مسأله خیلی فکر کردم و هنوز هم دارم کار میکنم که انشاءاللَّه در بحثم این مطلب را تکمیل کنم. به نظر میرسد که این سیستم حق تملک و مسؤولیت خرج که در نظام اسلامی بین زن و مردم به وجود آمده و این مسؤولیتها و حقوق مالی که در خانواده وجود دارد، از حساب شدهترین و ظریفترین کارهای نظام اقتصادی اسلام است که اگر به این کیفیتی که اسلام تعیین کرده مراعات شود، آن قدر خیر و برکت برای جامعه میتواند داشته باشد که منابع بشری در قانونگذاری، قادر به وجود آوردن این خیر و برکت نخواهد بود. اینها را باید از معجزات تقنینی اسلام به حساب بیاوریم که انشاءاللَّه در خطبهها تا حدودی که بشود، بحث خواهیم کرد. البته این مسایل زیاد بحثهای خطبهای نیست، بلکه در کتابها و مقالات نوشته شده است و آنهایی که اهل تحقیق هستند باید در آنجاها مطالعه کنند و بخوانند و در میزگردها مطرح شود و در خطبهای که ما در حدود نیم ساعت میخواهیم بحث کنیم، طبعاً بحثهای تحقیقی خیلی میدان ندارد. منتها بنده اینها را مطرح میکنم برای اینکه اسلام را به طور اجمال معرفی کنم، و میدانم که معرفی کردن اصول تقنینی اسلام برای جامعه امروز دنیا بسیار مهم است، که بعد اینها خودشان کم کم باز میشود و طریقه و داعیهای برای مطالعه و فکر میشود، لذا بحثم در این باره مختصر است و نمیتواند تحلیل باز باشد، اما به زیباییهای این قانونگذاری به طور خلاصه اشاره میکنیم. به نظر من نظام اقتصادی اسلام، در داخل خانوادهها بسیار زیبا و عمیق است. البته اینکه عرض میکنم، از ابتکارات بنده نیست، بلکه در نوشتههای محققین زیادی وجود دارد، مخصوصاً در نوشتههای شهید مطهری که ایشان در این مسأله بسیار کار کرده و حرفهای بسیار خوبی را مطرح کردهاند. دیگران هم قبل و بعد از ایشان مطرح کردهاند، و در کتابها فراوان است. البته تعداد زیادی از مردم ما، که تلویزیون تماشا میکنند و رادیو گوش میدهند، کمتر کتاب میخوانند. ببینید در یک خانواده و کانونی که ما به عنوان خانواده داریم، زن و شوهر پایه و رکن اصلی آن هستند. تقسیم حقوق و وظایف و امکانات و مسؤولیتها این جوری است که به تعبیر قرآن »وَلَهُنَّ مِثْلُ الَّذی عَلَیْهِنَّ« و قرآن در این جهت تعبیر گویایی دارد. مرحوم علامه طباطبایی از همین جمله این بحث را مطرح کردهاند که قرآن میگوید: یک سری مقررات هست که در ظاهر به نفع آقایان است و به ضرر خانمها و یک سری مقررات برعکس است که اینها ظاهر قضیه است و منتها تعادل به وجود آمده؛ تعادلی که در جهت خیر و برکت جامعه است و نمونهاش همین است که عرض کردم. ارث کمتر میبرد، مهر میگیرد، درآمد کمتری از کار دارد، چون در میدان فعالیت مثل مردها حضور ندارد، ولی مسؤولیت خرج ندارد و از طرفی در مجموع، وقتی که ما نظام اقتصادی اسلام را در کانون خانواده در نظربگیریم، میبینیم (و این نتیجه را باید در این بحث پیدا کنید و به استدلال برسید) که بهرهبرداری بیشتر دست خانمها است و مدیریت بیشتر به دست آقایان است. قرآن هم روی قویتر بودن مدیریت مرد تکیه دارد؛ این هم باز، در بحثهای آیندهمان خواهد آمد. ما به حق میبینیم که قرآن و نظام اسلامی روی مدیریت مرد در جامعه تکیه بیشتری دارد و باید هم این جوری باشد. لذا مدیریت اموال عملاً در جامعه بیشتر در دست آقایان است که زحمت هم به عهده آقایان است. دلخوشی مدیریت را با مسؤولیت دارند، اما بهرهبرداری و استفاده از مال که هدف آن مالداری است، بیشتر در دست خانمها است و استفاده مصرفی را در اسلام خانمها از مال میبرند. تقریباً مثل مباشر و ارباب میشود. ارباب دلش خوش است که چیزهایی در اطراف دارد. اما آنهایی که کار میکنند و اداره میکنند، مباشرها هستند، مرد مباشر میشود و بهرهبرداری اساسی را در اموال خانمها میکنند، البته اگر نظام اسلامی درست اجرا شود. چون در حال حاضر جامعه ما آن طوری که باید اسلامی نیست، بلکه کمکم انشاءاللَّه در سایه نظام اسلامی که برقرار کردیم، بتوانیم این مسایل را رفته رفته از عادات غیر اسلامی به اسلامی بودن منتقل کنیم. ضمن اینکه در خطبه قبل بیان کردم و الآن هم توصیه میکنم و بعد هم خواهم کرد که از لحاظ اخلاقی، اسلام هیچ مایل نیست که این حق مالکیت و تملک باعث تفرقه و اختلاف بین خانمها و آقایان باشد. یعنی مال ارزشش کمتر از این است که به خاطر آن بین زن و شوهر و حتی بین دو مسلمان، هر چند بیگانه از هم، اختلاف و درگیری باشد، به این صورت که مال وسیله برخوردهای تلخ باشد. اصلاً مال باید وسیله تحبیب باشد و هرکس که مال دارد، برای دیگران که ندارند، مالش را در اختیار آنها بگذارد. حالا به هر شکلی که ممکن است. در روایتی خواندم، وقتی که امام زمان(عج) تشریف بیاورند و جامعه اسلامی واقعی تشکیل شود، آن موقع طوری است که هر کس که ندارد، میرود از جیب و دخل مغازه دیگری و از حساب اندوخته بانکی دیگری برمیدارد. چون آن قدر صفا و صمیمیت و اعتماد و درستی بین مردم حاکم میشود که مال وسیله تفرقه بین مردم نمیشود، چه برسد به داخل خانواده، که حالا زن بگوید: من مالکم! سخت بگیرد و مرد بگوید: من مالکم! و سخت بگیرد. این جور نباید باشد. ما فعلاً روی حقوق صحبت میکنیم؛ بحث حقوقی، مکتب حقوقی اسلام یک چیزی دیگری است. در مکتب حقوقی اسلام اگر یک دانه گندمی را از فردی غصب کنیم، این برای ما مستوجب آتش جهنم است، ولی در مکتب اخلاقی، اگر آدم اموالش وسیله بداخلاقی و تبعیض و یا باعث گرفتاری دیگران شود، یا دیگری نیاز داشته باشد، و ما بخواهیم از حق مالکیت خشک استفاده کنیم، این کار پیش خداوند مبغوض است و مقبول نیست. اخلاق و حقوق در اینجا مکمل هم هستند. در مکتب بحث حقوقی مته به خشخاش است، ولی در بحث اخلاقی همه چیز سبیل در راه خداست، و باید جوری این دو تا را با هم تنظیم کنیم، که یک زندگی درستی به وجود بیاید. خوب! این ایرادی که به نظام اسلامی گرفته میشود، به این معنا که خانمها ارث کمتر میبرند، با این بحثی که بنده میکنم، موضوع به خوبی روشن میشود. آن نکتهای که میگفتند ضد عدالت است؛ ببینید برعکس چقدر هم با عدالت است. یک زن در کانون خانواده هیچ گونه مسؤولیت حقوقی مالی نه در غذا و نه در لباس و نه در مسکن و نه در اداره بچهها و نه در شرایط امنیت در هیچ چیزی به عهدهاش نیست. در اسلام مسؤولیت مالی به عهده زن به آن صورت گذاشته نشده است، ولو اینکه خودش چیزی داشته باشد. در مقابل، مرد چون مدیر خانواده و رئیس خانواده است که این مطلب را در بحث بعدی خود توضیح میدهیم، مسؤولیت مالی را به عهده دارد. خانمها در خانه حتی اگر بخواهند کار خانگی نکنند و غذا نپزند و جارو نکنند، تنظیم خانه هم نکنند و اگر قرار باشد با خشکی با قضیه برخورد کنیم، و مسایل حقوقی را مطرح کنیم، میتوانند بگویند نمیکنیم! یا بگویند میکنیم و مزد میگیریم. فرضاً بگویند: در روز 1000 تومان میگیرم تااین کارهایی راکه به عهده من میگذارید، انجام دهم! دیگر از بچه شیردادن کار طبیعیتر برای زن نیست، بچه را میخواهد شیر بدهد، ولی میتواند بگوید: من در مقابل شیردادن مزد میگیرم. با اینکه بچه خودش است، در اداره بچه میتواند مزد بگیرد. لذا ببینید آنهایی که از دور حرف میزنند، و با بیشعوری با مکتب اسلام برخورد میکنند و خیال میکنند و مدعی میشوند که حق خانمها مراعات نشده و میخواهند، حقوق خانمها را از مکتب غرب و از قانونگذاری غربیها و با استعمار غربی بگیرند، بیایند در اینجا تماشا کنند! این تضییع حق است که هیچ گونه مسؤولیتی به عهده زن گذاشته نشده، و حقوق فراوانی هم در خانه دارد؟! مطابق حقی که به اینها دادهاند، مسؤولیت از آنها خواستهاند و مسؤولیتها در حدود حقوق است؛ در شرایطی که کانون مشترک وجود دارد. عرض کردم مدیریت با مرد است، در مبنای اولیه تشکیل خانواده و این مسأله اشکالی هم ندارد که خانمی با شوهرش، با هم قرار بگذارند که محیط خانه را خانم اداره کند و ممنوع نیست که مدیر زن باشد، اما طبیعیاش این است که در اصل به این صورت در آمد. خوب خانمها این اموالی راکه با ارث میگیرند، دارند، شما بگویید نصف نفقه زندگی و خرج زندگی را شوهر باید بدهد، تا زن در خانه است. البته زن قبل از اینکه ازدواج کند، خرجش به عهده پدرش است، و بعد هم که مستقل شد و ازدواج کرد، به عهده شوهر است، و این مسؤولیت هم که به عهدهاش نیست، مهر هم حتماً دارد یا کم یا زیاد این هم جزو موجودی زنهاست، و معمولاً در یک نسل با این ادلهای که گفتم. اگر خانمها کار هم کنند، یا اگر سرمایهشان را به کار ببرند، در آمدهای آن جوری هم دارند. اگر این جریان همیشه ادامه پیدا کند، طبعاً در طول یکی دو، سه نسل همه اموال آقایان به خانمها منتقل میشود؛ یعنی دایماً آنها خرج میکنند و زنها ندارند خرج کنند؛ مردها مهر میدهند و زنها مهر میگیرند، و اگر مردها درآمدی هم دارند، به جیب خانمها میرود که کم کم کل ثروت جامعه متعلق به خانمها میشود. ما میبینیم که با ارث تعدیل میشود. یک نسل که میگذرد، دو برابر در مالکیت به آقایان میرسد و نصف آن به مالکیت خانها؛ یعنی دایماً این نسلها پشت سرهم وقتی که میگردند، این اموالی که این جور مرتب به مالکیت زن میرسد، دوباره در یک انتقالی که از طریق ارث پیش میآید، به مالکیت مردها برمیگردد. چون ارث خانمها کمتر است و این تفاوت به طور دایمی در جامعه وجود دارد و بهتر هم هست، این باشد. به خاطر اینکه مرد از جنس خشن است، به خاطر اینکه مرد نیرومندتر است، به خاطر اینکه تاریخ و طبیعت و خدا این را خواسته است، صحیح هم هست که در این مجموعه کانون خانوادگی این تفاضل باشد، حالا این تفاضل را بعداً توضیح میدهیم. در مقایسه، مرد مثل یک درخت چنار است، زن مثل یک بوته گل است. از لحاظ جسمی، از لحاظ امکانات مادی و از لحاظ امکانات طبیعی، تفاوتهای جسمی واقعاً وجود دارد و مسؤولیتهای طبیعی که به عهده زن و مرد گذاشته است. زن به خاطر دوران بارداری و دوران شیردهی، که از شیره جانش باید انسان بسازد، طبعاً از وجودش باید سرمایهگذاری کند، اینگونه چیزها وجود دارد. طبیعت حرکت اقتصادی این است که از ابزار اقتصادی قوی باشد و اینها در اختیار باشد و به دوره بعد که منتقل شد، دوباره از نو شروع میشود. یک کانون جدید خانواده که تشکیل میشود، یک خانم، نصف آقا، به طور طبیعی (ما، معدل را میگوییم، والاّ ممکن است یکی بیشتر، یکی کمتر باشد) به طور معدل نصف او ارث برده و چیزی از نسل پیش گرفته، اما به خاطر نداشتن مسؤولیت انفاق و به خاطر گرفتن مهر، رفته، رفته میتواند مالکیتش قوی شود. اینجا مدیر اموال، مدیر فعالیتها، از لحاظ جسمی موجود نیرومندتر است، اما کسی که بیشتر اموال برای مصرف او در نظر گرفته شده، خانم است که از لحاظ احساسات درونی و فطری تمایل بیشتری به مصرف دارد، و مصرف کردن خانمها هم در سعادت آقایان است؛ یعنی اینکه زن بهتر لباس بپوشد، اینکه زن زینت کند، اینکه زن سلامتیاش را با تغذیه خوب حفظ کند، اینکه زن بتواند شادابی خود را حفظ کند، اینها نفعی نیست که تنها برای خود زن باشد؛ کانون خانواده سود میبرد. بچهای که از این مادر شیر میخورد، سود میبرد؛ شوهری که این گونه خانم سالمی در اختیار دارد استفاده میکند، ترکیب کار این طوری است. اسلام برای مرد لباس ابریشم را حرام میکند، ولی برای زن، اگر داشته باشد، مستحب هم هست. برای مرد استفاده از طلا به عنوان زینت حرام میشود، اما برای خانمها استفاده از طلا به عنوان زینت مستحب میشود، در صورتی که داشته باشد. مصرف در شرایط عادی در جامعه اسلامی با مقررات اخلاقی و حقوقی، با واجبات و محرماتی که اسلام دارد، با نظام فقهی اسلامی بیشتر در اختیار خانمها است و مصرف خانمها، غیرمستقیم استفادهاش را شوهرها میبرند، و کانون خانواده را با همین مصرف میتوانند گرمتر کنند. وقتی که این مسایل را باز کنیم و به جزییات روانی و اخلاقی و سیاسی و اجتماعی و مسایل جنسی و غیره رسیدگی کنیم، میبینیم در این نظام، چقدر این مسأله زیبا ترسیم شده است. حالا غربیها و مدعیان حقوق خانمها که خواستند از خودشان چیزی درست کنند، چون به فطرت خانمها توجه نکردند، ظاهراً یک حقوقی به زن دادهاند، اما زن را بدبخت کردهاند. زنی که مثل مرد در محیط خانواده بخواهد مسؤول مخارج باشد؛ زنی که مثل مرد مجبور باشد، در هر محیطی که پیش آمد کار کند، هر چند محیط خشن باشد؛ زنی که در ایام بارداری و شیر دادن بچه - که انصافاً از مشکلترین وظایف طبیعی یک موجود است - باز بخواهد مثل مرد شرایط مساوی داشته باشد. این تفاوتها را نمیشود در نظر نگیرند. احساسات لطیف این جنس با آن جنس اگر بخواهد در تنظیم مقررات مراعات نشود، مثل این است که ما بخواهیم یک بوته مثلاً گل لاله را با یک درخت خشن بیابانی مثل بادام یک جور آبیاری کنیم و به یک نحو به آنها برسیم. معلوم است که این خشک میشود یا آن نمیتواند زندگیاش را ادامه دهد. با توجه به همه اختلافی که در فطرت خانمها و در فطرت آقایان هست، که این اختلاف در فطرت هم برای این ترکیب لازم بوده، خود این یک بحث دیگری دارد که از دلایل حکمت الهی در خلقت بشریت و خلقت جهان است، که اینگونه این دو جنس مخالف را با هم ترکیب کرده؛ با اندامهایی متناسب با مسؤولیتهایی که باید به عهده بگیرند، و با ارگانیزمی که برای تداوم نسل بشری و برای بهتر زندگی کردن بشریت لازمست. اینها باید همراه باشند، این مجموعه را این جوری ترکیب کرده و مسؤولیتها و حقوق هر یکی را مشخص کرده است. خانمها باید همین شرایطی را که ما عرض کردیم در جامعه مراعات کنند. خانوادههایی هستند که زندگی بخور و نمیری دارند؛ یعنی درآمدی در حد زندگیشان دارند، خانمها هم اگر مالی دارند، باید در اختیار شوهر بگذارند، و با هم زندگی کنند و بدانند که انفاق کردن حتی در راه خدا، چه مرد چه زن، قبل از همه فامیل و بستگان خودش مقدم هستند. اصلاً دستور ما این است که اگر شما چیزی دارید و میخواهید در راه خدا انفاق کنید، باید از نزدیکترین افراد خودتان - اگر نیاز دارند - شروع کنید. اگر زنتان نیاز واقعی دارد و شما بروید بدهید به دیگری، این کار خیر نیست. اگر بچه شما نیازمند است و شما بروید در راه خدا در مسجد انفاق کنید، این کار خیر نیست. معکوس آن هم همین است. خانمها هم اگر بخواهند انفاق کنند، همین طور هستند. نیاز شوهر را، نیازهای زندگیشان را، نیازهای کارشان را، سرمایه شوهرشان را باید مقدم بدارند! حالا اگر فرض کنیم که شوهر روی پای خودش ایستاده، این ثروت عظیمی که در اختیار خانمهاست، خیلی کارها میتواند بکند. خانمهای ثروتمندی الآن در همین جامعه اسلامی ما هستند که اگر بخواهند اموالشان را در راه خدا - مثل خانمهای مؤمن تاریخ - بپردازند، میتوانند کشور را آباد کنند. بعضی از این اموال راکد مانده و بعضی بیارزش مانده است. ذخایر بی ربطی که خوشحالند به اینکه، این مقدار زینت را داخل کمد خود جمع کردهاند، و ممکن است در سال هم یکبار نپوشند. حال اگر این ثروت به یک خوابگاه برای دانشجوها تبدیل شود، این زن چقدر میتواند از این موهبت الهی استفاده کند؛ به ماشین برای مدرسه فلان روستاها تبدیل شود که به جای دیگری میخواهند بروند؛ به کلاسی برای دانشآموزان تبدیل شود؛ به پلی که در جایی که احتیاج است تبدیل شود. نهر آبی که زبیده آن زن تاریخی دنیا که از زنهای عجیب دنیاست، در مکه احداث کرده که قرنهاست حجاج تشنه را سیراب میکند، یک عمل خیری است که یک زن انجام داده است. این مسجد گوهرشاد که آنجا میروید و میبینید، عمل خیر یک زن است. زنهای بزرگی در تاریخ هستند که مثل حضرت خدیجه عمل کردهاند. رونق اولیه مسلمانها و اداره آنها در محاصره اقتصادی کفار مکه، با ثروت حضرت خدیجه بود. خانمها در این مجموعه اقتصادی، که الآن با مقررات اسلامی در کانون خانه وجود دارد، بعد از آنکه نیازهای معمولی زندگی شوهرشان را تأمین کنند و کسریها و نیازهایی که باید در خانه باشد تأمین کنند، اگر عاقل باشند، میتوانند از این امکاناتی که خدا در اختیارشان گذاشته و قرآن به آنها داده، برای ذخیره آینده، برای زندگی واقعی خودشان استفاده کنند. به خاطر اینکه این نظام درست اجرا نمیشود، ما میبینیم خانمهایی هستند که زحمت هم میکشند، ثروت زیادی هم دارند و شوهرشان هم نیاز ندارد، بعد از اینکه از دنیا میروند مثل بقیه مردها بیرون میریزند. زیرا مردها مسؤولیت دارند که مالشان را نگه میدارند، خانمها مسؤولیت خرج ندارند، و با اینکه مسؤولیت ندارند باز به این نحو نگه میدارند. این قسمت را نمیخواستم در بحثم بیاورم، زیرا این مطلب را جداگانه میخواستم بیاورم. امروز خطبهام را تا اینجا نتیجهگیری میکنم و انشاءاللَّه در خطبههای بعد، مسأله »کار« را مطرح خواهم کرد، که یکی از منابع درآمد خانمها کار است و اینکه حدودش چیست؟ و در چه شرایطی و چگونه و چه کارهایی را خانمها میتوانند انجام دهند. و بعد مسؤولیتهای اجتماعی خانمها چگونه است. و مسألهای که باز مطرح میکنم، در رابطه با کار و تخصصها و بالا آوردن قدرت خانمها در جامعه، مسأله »تحصیل« خانمهاست که مطرح میشود و در این بحث هم میگنجد، که اگر ما با نظام اسلامی عمل کنیم، و اگر این خانمها از وقتی که دارند - به خاطر کمی مسؤولیتهای زندگی - درست استفاده کنند، و از اول نظام تربیتی صحیحی در جامعه ما باشد، باید عالمترین افراد ما در جامعه خانمهایمان باشند. خانمها میتوانند، اگر درست این جامعه اداره شود، قشر باسوادتر جامعه باشند، و خانمهای باسواد و با فضیلت، میتوانند در دامان خودشان فرزندانی تربیت کنند که این فرزندان نسلهای آینده را تأمین کنند. تأمین آینده به این است که ما برویم به طرف اینکه خانمهایمان را با فضیلت، با سواد، وارد، آگاه و نیرومند بار بیاوریم که از دامن اینها انسانهای نسلهای بعدیمان، جامعه را خود به خود میتواند اصلاح کند، و ما میدانیم که خانمهای با فضیلت، باسواد و متقی، آن قسمت اعظم پایه ساختار جامعه را تشکیل میدهند، و بچههایی که از دامان اینها به جامعه میرسند. تقوای جامعه، در این بحث من به محیط مالی خانه برمیگردد. مرد متقی، اگر تقوا داشته باشد، حقوق خانمش و حقوق زنها را در خانه ضایع نمیکند و بیاجازه زن نسبت به اموال او تجاوز نمیکند. خانم متقی در داخل خانه، حقوق مالی شوهر را مراعات میکند، و وظایفی را که تعهد کرده انجام میدهد، و اموال شوهر را در غیاب شوهر درست حفظ میکند، و مواظب است که از حدود حقوق الهی تجاوز کند. درجه لطیفتر تقوا این است که امکاناتی که هر یکی از اینها اضافه دارند، این امکانات را در راه اجتماع و برای مخارج نیازهای جامعه و قشر محروم جامعه خرج کنند.در فامیلها و در همسایهها، آنجایی که شناسایی وجود دارد. اموالی که خانمها در اختیار دارند، و یا آقایان در اختیار دارند و اینها را برای ترس از آینده موهوم اندوخته میکنند، و بیجهت اینها را به کنز تبدیل میکند، تقوای اجتماع و تقوای اخلاقی ایجاب میکند که انسان اینها را در اصلاح جامعه خرج کند که هم محیط خانه و هم محیط همسایه، هم محیط فامیل و هم محیط کل جامعه سالم باشد. »اَعُوذُ باللَّهِ منَ الشَّیْطانِ الرَّجیم/ بسْمِاللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم/ اِنَّا اَعْطَیناکَ الْکَوْثَر/ فَصَلِّ لِرَبِّکَ وَانْحَرْ/ اِنَّ شانِئکَ هُوَالْاَبتَر«. خطبه دوم بسْمِاللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم اَلْحَمْدُللَّهِ رَبِّ العالَمینَ وَالصّلوةُ وَ السَّلامُ عَلی رَسُولِ اللَّهِ وَ عَلی عَلِیٍّ أَمیرِالمُؤْمنینَ وَ عَلی الصِّدیقة الطاهِرة وَ عَلی سبْطِیِ الرّحْمَةِ الْحَسَنِ وَالْحُسَیْنِ وَ عَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ مُحَمَّدبْنِ عَلِیٍّ وَ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ موُسَی بْنِ جَعْفَرٍ وَعَلِیِّ بْنِ مُوسی وَ مُحَمَّدبْنِ عَلِیٍّ وَ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ وَالْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ وَ الْخَلَفِ الْهادی المَهْدی(عج). در شروع خطبه دوم، سالگرد شهادت شهید محراب »آیت اللَّه دستغیب« و شهادت شهید بزرگوار »دکتر مفتح« و شهادت خلبان بزرگوارمان »شهید کشوری« و شهدای دیگری را که در این مقطع تاریخی داریم، خدمت امت عزیز و امام بزرگوار تبریک و تسلیت میگوییم و یاد این بزرگواران را گرامی میداریم. مسأله روز ما باز هم بیشتر مسأله جنگ است، و جو پرنشاط و پر تحرک و روحیه متحرک ایثارگر مردم جامعه است که امروز در کانون بحثهای اجتماعی دنیا و مورد توجه ناظرین سراسر جهان است، و این بیانصافی است که الآن همه چشمها از اطراف دنیا متوجه ایران باشد، و ما خودمان به این جو و تحرک بیتوجه باشیم. لذا ما بحث اصلیمان را در رابطه با همین مسأله متمرکز میکنیم. مقدمه این شرایط جاری کشور، از سه چهار ماه پیش در تاریخ شکل گرفته است. در آن موقع دنیا به نقطهای رسید که صدام را آماده کرد، برای اینکه به خیال خودشان کاریترین ضربه را به ما بزنند. بعد از اینکه جنگ شهرها، و خیانت بمباران مردم غیرنظامی به نتیجه نرسید و رژیم عراق نتیجه معکوس گرفت، این بار آمدند و از جنبههای اقتصادی شروع کردند، که آن تحریکات روانی علیه صدام را نداشته باشد، چون زدن شهرها یک بدنامی برای رژیم عراق و حامیان او که اسلحههای مخصوص در اختیارش گذاشته بودند، به وجود آورد، و پایههای تبلیغات گذشته را خنثی کرد و بسیار در سطح جهانی در دل ملتها به نفع ما تمام شد. اینها فکر میکردند که زدن مراکز اقتصادی و مخصوصاً منابع نفتی این مسأله را ندارد. آنها مدعی بودند که ما جنگ افروزیم، جنگ میخواهیم و زدن منابع اقتصادی ونظامی جنگ طلب برای کشاندن او به پای میز صلح، میتواند یک قیافه درستی برای صدام ترسیم کند! و در تبلیغاتشان روی این تکیه کردند. از اول گفتند که صدام از طریق بمباران خارک، میخواهد ایران را به پای میز مذاکره بکشاند. این جهت تبلیغاتی دشمنان ما بود. ملت ما را خواستند بترسانند و فکر میکردند، وقتی که این تبلیغات شروع شد، در داخل کشور باز روحیه احتکار و انبار کردن مواد غذایی و رشد قیمتها و ترس مردم و از این گونه چیزها، توسعه پیدا میکند، و مسؤولان کشور ضمن اینکه دستشان از پول خالی میشود، تحت فشار مردم نیز قرار میگیرند و این را با تبعات پذیرفتند؛ یعنی فکر کردند که ما هم در آن صورت، در خلیج فارس، اقدام به عمل متقابل میکنیم و در منطقه بحران درست میکنیم. معلوم بود که تبعاتش را هم پذیرفته بودند. کشورهای جنوب خلیج فارس را آماده کردند که این تبعات را بپذیرند و نیروهای به اصطلاح »واکنش سریع« آمریکا در منطقه مانور دادند و کشتیهای جنگی بیشتری به خلیج فارس و اقیانوس هند آمدند و تبلیغات به راه انداختند و در کشور ما شرایطی درست کردند که زمینه تسلیم ما را فراهم کنند و به این مسأله امیدوار بودند، اما کار برعکس شد. همان گونه که در جریان جنگ شهرها پیش آمد، اینجا هم قضیه برعکس شد. اولاً آنها در عمل فهمیدند که اقتصاد ما محکمتر از این حرفهاست، و منابع نفتی ما آن طور نیست که اینها فکر کنند شیشه است و هر وقت که خواستند آن را میتوانند بشکنند! دیدند که ما جداً میتوانیم از منابع خود دفاع کنیم و دیدند که منابع نفتی ما متنوع است و دیدند که زدن آن به صورتی که دست ما را خالی کنند، ممکن نیست و از این جهت مأیوس شدند. مسأله دیگری که برای اینها پیش آمد؛ آنها خیال میکردند که ما به صورت انتقامی و عکسالعملی خود را ممکن است در خلیج فارس محبوس کنیم و وارد یک ماجرایی شویم که پایان آن مشخص نیست و بحران درست کنیم. ما هم از قبل سیاستمان را اعلام کرده بودیم. ما گفته بودیم که برای هر مرحله یک طرح داریم و این در برنامههای اقتصادی و نظامی ما یک واقعیت است. ما خودمان میدانیم که اگر فردا فلان حادثهای که ممکن است پیش آید، در صورت وقوع آن حادثه چه خواهیم کرد. ما قسمتی از برنامهمان را به دنیا اعلام کردیم و قسمتی از آن را هنوز دنیا نمیداند. از لحاظ نظامی میدانیم که چه زمانی باید ضربه محدود بزنیم و کی باید حمله وسیع کنیم و کی باید به مراکز عراق حمله کنیم و چه زمانی باید در داخل عراق برنامه خود را اجرا کنیم. برای هر مرحله برنامه داریم و نیروهای مجری آن را هم تنظیم کردهایم. ما قبلاً اعلام کرده بودیم اگر در خلیج فارس به صورت محدود مزاحم ما شوند، ما هم به صورت محدود دیگران را تحت فشار قرار میدهیم؛ یک کشتی از ما زده شود، کشتی دیگری هم زده میشود، حالا از هر کسی که میخواهد باشد. دنیا امکانات تخریبی زیادی دارد و صدام هم به اندازه کافی شقی و فرمانبردار است. ما گفتیم که اگر روزی به اینجا برسیم که صدور نفت ما به طور کلی قطع شود و برای ما صادرات و واردات از طریق خلیج فارس معنا نداشته باشد، ما خلیج فارس را به کلی غیرقابل استفاده میکنیم و این هم جزو برنامهمان هست. آنها فکر میکردند که ما با عجله بحران درست خواهیم کرد! ما عجله نکردیم و فقط یک مانور دادیم. وقتی آنها یک مانور و تخریب انجام دادند، ما یک مانور نیروی دریایی انجام دادیم تا بفهمند که نیروی دریایی ما مرده نیست و وجود دارد. کشورهای جنوب خلیج فارس فهمیدند که این نیروی دریایی عظیمی که آنها دیدند، بخشی از نیروی ما است. و ما در حالی که از شمال خلیج فارس دفاع میکردیم، بخشی از نیروی دریایی خود را در جنوب خلیج فارس وارد مانور کردیم. فهمیدند که بنادر کوچک آنها که در تیررس امکانات ماست، خیلی آسیبپذیر است، و اگر روزی ما بخواهیم ماجراجویی کنیم، حداقل آنجاها را میتوانیم غیر قابل انتفاع کنیم. همه این کشورها متکی به بنادرشان هستند و آن بنادر هم وقتی تعطیل شوند، تقریباً ثلث دنیا از بینفتی باید خاموش شوند! اینها فهمیدند که ما این امکانات را داریم و در عین اینکه این امکان را داریم، اما از آن استفاده نمیکنیم. ضبط نفس داریم و جلو نمیافتیم و در منطقه تخریبچی نیستیم، صلح طلب واقعی ما هستیم. آنها در دریا محیط زیست را آلوده میکردند و نیروهای ما با چه مهارتی میرفتند و چاهها را مهار میکردند که دریا آلوده نشود و چاهها را هم حفظ میکردند، با آن همه شرارتی که آنها کردند. اما هنوز هم ما حافظ امنیت خلیج فارس هستیم. این هواپیماها، هلیکوپترها و کشتیها و گشتیهای دریایی ما الآن دارند امنیت خلیج فارس را حفظ میکنند. بنابراین برای آنها هم ثابت شد که ایران کشوری است که سیاست متین و حساب شده دارد. از لحاظ خطر، بله! خطر وجود داشت و ما هم اعلام کردیم و از ملتمان هم مخفی نکردیم. آنها فکر میکردند که وقتی ما اعلام خطر کردیم و گفتیم آمریکاییها در آستانه ایران هستند و خطر دارند، یک دفعه مردم ما میترسند! اینها تصورشان این بود و رادیوهای بیگانه هم آن موقع به دروغ گفتند که مردم ایران دارند خرید میکنند! برعکس، ما به مردم گفتیم که چون خطر بروز جنگهای دیگر و توسعه جنگ وجود دارد، مردم به میدان بیایند و آموزش ببینند و خودشان را برای دفاع آماده کنند. آنها یک دفعه دیدند، این مردمی که آنها خیال میکردند ترسیدهاند، به میدان جهاد آمدهاند و به جای اینکه بروند ذخیرهسازی کنند، کامیونها و کاروانهای عظیم چند صد کامیونی از اطراف کشور، به طرف جبههها حرکت کردند. انصافاً این خیلی آموزنده و زیباست! ما اعلام خطر کردیم که ممکن است، با آمریکا و ابرقدرتها در خلیج فارس مواجه شویم و مردم به طور طبیعی و همان طور که کوردلان انتظار داشتند، باید به طرف ذخیرهسازی بروند. واقعاً گزارشها از سراسر کشور این بود که مردم حتی قند و شکر و موادی که با کوپن در صف میایستند و میگیرند، بخشی از آن را به مراکز جمع آوری کمک به جبههها دادهاند. همین حالا 500 کامیون از تهران به سوی جبههها میرود، و 250 کامیون چند روز پیش از کرمان به جبههها ارسال شد و این سیل کامیونهایی که از یزد، اصفهان، خراسان، آذربایجان و حتی سیستان و بلوچستان و بندرعباس به جبههها سرازیر شده است، آن هم در شرایطی که ما خودمان اعلام خطر میکنیم. اینها با تحلیلهای خارجیها جور در نمیآید. آنها احساس میکنند به جای اینکه 5 سال جنگ مردم را خسته کند، آنها را پولاد آبدیده کرده و آنها همانند کوههایی شدهاند که هر طوفانی به آنان بخورد، غیر از اینکه طوفان ناله و فرار کند، کاری نمیتواند کند! نمایشی که مردم در این جریان انجام دادند! اوج آن را امروز ما میبینیم. امروز 7 - 8 هزار جوان که همگی آنها در خانوادهها و زندگیشان مشغول کار بودند، از استان زنجان آمدهاند که به طرف جبههها میروند. من از برادران نماینده شنیدم، در مسیری که بسیجیان زنجان میآمدند، مردم از 3 - 4 کیلومتری شهرها و دهات در مسیر جادهها میآمدند، و زنان و مردان هم ساعتها کنار جاده میایستادند که عبور رزمندگانشان را ببینند و آنها را بدرقه کنند و در مسیر آنها گلاب، نُقل و گل پخش میکردند. همچنین گفتند، در مسیری که این کاروان از زنجان میآمده، این قدر مردم گاو و گوسفند قربانی کرده و آنها را به فقراء و رزمندگان هدیه کردهاند که در تاریخ استان زنجان این مقدار کشتار در یک روز هیچ وقت اتفاق نیفتاده است. از یزد، این استان کوچک، (دیروز) 4 هزار نفر داوطلب آماده شهادت حرکت کردند و پشت سرآنها کامیونهای حامل مایحتاج رزمندگان نیز به جبههها ارسال شده است. مردم به خرج خودشان، بچههایشان را به جبههها میفرستند و این چقدر برای یک انقلاب و برای یک فکر و مکتب مسرتبخش و چقدر آزار دهنده برای کفر جهانی و مستکبرانی است که برای تجهیز هر سربازشان باید میلیونها خرج کنند؛ مردم این طور نمایش دادند. از استانهای فقیر و محرومی مثل سیستان و بلوچستان و از کردستان (کردستانی که 7 - 8 سال است، در فتنه عراق، ضدانقلاب و ابرقدرتها دارد به خاطر آن همه جنایاتی که آنها کردند، میسوزد) این جور امواج نیروی انسانی با کولهباری از امکانات فقیرانه به طرف جبههها سرازیر میشوند، و اینها نمایش عجیبی است! و این صحنههایی که این روزها ما میبینیم، به خدا آن قدر برای یک ناظر منصف زیباست که در اُحُد و در بدر و خندق و کربلا و در هیچ جا نمیتواند اینگونه و با این وسعت، ایثار و فداکاری از مردم ببیند! در همه جا میبینیم وقتی این کاروانها به طرف جبههها حرکت میکنند، اکثر علمای شهر، مثل بسیجیان، نوار قرمزی به صورتشان بستهاند و همراه آنان راه افتادهاند. ما انتظار داریم که این موج همراهی علماء که از اول هم بوده و همیشه به نسبت، بیش از مردم عادی، طبقه روحانیت در جبههها شهید داده، باز در جبههها حضور داشته باشند و همراه عزیزان ما باشند تا آنها این هماهنگی روحانیت و مردم و رهبریت و مردم را خوب احساس کنند. استکبار و ارتجاع، ابرقدرتها و عاملشان در این توطئه اخیر این چنین سرشان به سنگ خورد؛ یعنی درست همان چیزی که فکر نمیکردند اتفاق بیفتد و میخواستند این مقاومت را بشکنند، به ضد آن رسیدند، به مقاومت مردم رسیدند و امروز دارند میبینند چه وضعی است. حالا پی در پی آمار میدهند که ایران یک میلیون سرباز در جبههها متمرکز کرده، یا 500 هزار و بعضیها میگویند 2 میلیون! نمیفهمند و این بیشعوریشان هم خیلی زیاد است که نمیفهمند! این قدر که مدعی هستند ماهوارهها و آواکس و جاسوس و جاسوسهای بومی دارند نمیفهمند. اصلاً اینجا صبحت از عدد نیست؛ صحبت از این است که ما چه مقدار نیاز داریم و مردم چه مقدار میآیند؟ همان مقداری که نیاز داریم. در این مورد با یک میلیون و با صد هزار و اینها شما نمیتوانید سرگرم شوید! باید بپرسید جبهه چقدر میخواهد؟ این مردم خودشان میفهمند، چقدر میخواهد. همان روزی که ما میخواهیم آن مقدار میروند. حالا بعث عراق که به قول خودش برای کشاندن ما به پای میز مذاکره، این شرارت جدید را شروع کرده بود، الآن همه نیروهایش را در سراسر جبهه، آماده باش داده است و من یک بار گفتم که این »آماده باش« یعنی چه! برای یک ارتشی که در جبهه است، اگر بنا شد هر روز آماده باش بدهند، پدر آن ارتش در میآید! آنجا در سنگر آدم بماند و فکر کند، هر لحظه الآن صدای تکبیر نیروهای اسلام بلند میشود و در جبهه بالای سرش میریزند که او میداند، وقتی اینها آمدند چه خبر است! این حالت برای کاخ نشینان بغداد، برای حامیان این کاخ نشینان، برای کسانی که در جبههها هستند، برای آنهایی که پشت دریاچههای آب و پشت کانالهای آب و پشت سیمهای خاردار و پشت بشکههای مملو از مواد منفجره و امثال اینها مخفی شدهاند و چند ردیف مین هم درست کردهاند و بارها دیدهاند که این سدهای پوشالی همیشه به دست نیروهای رزمنده از میان برداشته شده و آنها هر وقت به هر جا خواستند رسیدهاند، چه عذابآور است! حالت آنها را شما مجسم کنید، حالت ما را هم مجسم کنید. حالت این ملت را که یکپارچه شور و شعف است و یکپارچه اسلام است و در حالت تهاجم است و ما در مقابل شعارهایی که این بچهها میدهند و میگویند، اذن حمله بدهید، عاجز میشوم! این، یک طرف قضیه؛ آن هم آن طرف قضیه. آنها هر لحظه دارند از ترس اینکه مبادا الآن تکبیرگوها بیایند، چه حالتی پیدا میکنند! این حالت عراق است و این حالت ملت ماست و همین حالت الآن در کل دنیا منعکس است. آنهایی که تابه حال این همه خرج کردهاند، آنهایی که این همه پول دادهاند، آنهایی که این همه اسلحه دادهاند، آنهایی که این همه کارشناس دادهاند، آنهایی که آبرو و حیثیت خودشان را در گرو این جنگ گذاشتهاند، الآن احساس میکنند که در مقابل یک ملت انقلابی و اسلامی مثل موش ضعیف و ترسو دارند به لانههایشان برمیگردند. یک چیز دیگری پیش آمد که آنها را عصبانیتر کرده است. درد وقتی که شروع میشود، دیگر میآید. مسأله تعیین رهبری آینده برای استکبار جهانی و ضدانقلاب بسیار تلخ شده است. شما نمیدانید، آن مقداری که ما اخبار خارجیها را میخوانیم، شما نمیخوانید؛ چون ما گزارشهای همه مراکز مربوط را که صاحب نظرند میخوانیم. به قدری اینها عصبانی شدهاند! چه ضدانقلاب و چه حامیانشان، استکبار جهانی و مرتجعین. اینها وقتی که ضدانقلاب ما شکسته و ورشکسته شد و امید و نشاطش را از دست داد و دیگر تحرکی نمیتواند داشته باشد، نغمهای را شروع کرده بودند که خوب! رهبری انقلاب چون سنشان بالاست و ما داریم خودمان را آماده میکنیم برای دوران بعد از رهبری؛ این یک چراغ کم نوری شده بود که برای اینها سوسو میداد. فکر میکردند، خوب! حالا این یک چیزی هست.اگر میگفتند چرا فعالیت نمیکنید؟ میگفتند نیروهایمان را برای یک روز دیگر ذخیره کردهایم که یک دفعه به میدان بیایند! این حرف در جلسات اینها به صورت جوک درآمده است. یکی از شخصیتهای سیاسی معروف منطقه، از یک جلسهای نقل میکرد که در آن جلسه شخصیتهای سیاسی منطقه نشسته بودند و درباره آینده ایران و عمر رهبری و امثال اینها بحث میکردند. یکی از اینها گفته بود که »بابا بیخود این قدر منتظر نباشید، اعضای این خانواده خیلی عمر میکنند! برادر بزرگ امام که چند سال از ایشان بزرگتر است، هنوز ماشاءاللَّه مثل یک قهرمان میدود و راه میرود. بعد یک خبر دیگری داده بود که مادر امام هنوز در جماران زنده و سالم هستند. اصلاً این مسأله سلامتی امام و این قدرت روحی امام و این سلامتی جسمی امام، برای اینها یک کابوس شده است. هر وقت امام چند روز نمیآیند سخنرانی کنند،یک چیزی توی دل اینها زنده میشود، یک خیال شیطانی که بلی یک خبری هست! بنا میکنند به نوشتن؛ حتی خبرگزاریهای معتبر. واقعاً این از نعمتهای اعجازگونه خدا برای این ملت و برای این انقلاب ماست. بحمداللَّه امام امت امروز سالمترین دوران زندگی بعد از انقلابشان را دارند میگذرانند و بحمداللَّه شرایط جسمی و روحی و نشاط امام خوبست و به خاطر موفقیتهایی که در انقلاب و در مردم میبینند و ایمانی که به خدا دارند و به آینده امیدوار هستند، همیشه شرایط روحی بسیار نیرومندی دارند، و این چیزی است که اینها را زجر میدهد. خوب! باز هم بالاخره انسان است، یک روزی هر کسی »اِنَّک مَیِتُّ وَ اِنَّهُم مَیَتُون«. دل اینها به یک آیندهای امیدوار بود. وقتی که دیدند با یک تصمیم خردمندانهای به پیروی از تشخیص مردم و انتخاب طبیعی مردم، مجلس خبرگان این مسأله را برای همیشه تضمین کرد. وقتی که این خبر را شنیدند، هم آن امیدهایی که در جلسات بیمایه خودشان برای آینده خودشان میبافتنداز دست دادند و هم حالت خشم و عصبانیت پیدا کردند! این مجموعه شرایطی که میبینید: این ملت، آن رهبری، آن قائممقام رهبری، این اتفاق مجلس خبرگان. در مجلس خبرگان از تعدادی که در آنجا حضور داشتند، بیش از دو سومشان رأی به تحقق رهبری آینده دادند، طبق بخش اول اصل یکصد و هفتم و آنهایی هم که رأی نداده بودند همهشان قبول داشتند و میگفتند احتیاج به این رأی نیست، خودش هست؛ با اتفاق این ورقه را امضا کردند. مسألهای نیست که نه در میان علمای راستین ما و کسانی که واقعاً دلشان برای اسلام و انقلاب و قرآن میسوزد و کسانی که به هوا و هوس خودشان، نمیخواهند تکیه کنند، اینها وقتی دیدند فکر میکردند یکی از حرفهایی که همیشه میزدند. میگفتند این اختلافی که بین علما خواهد افتاد، وسیلهای برای دخالت آنها خواهد شد. اینها به اختلاف علما امید بسته بودند. بعد از این قضیه، قضیه منسجمتر شد و علمای دیگر تبریک گفتند.نمایندگان مجلس شورای اسلامی به اتفاق تبریک گفتند و استقبال کردند. حتی علمای اهل سنّت که میبینیم امروز نمونهاش جناب سعید شعبان میهمان عزیز ما هستند، این را جزو فتوحات اسلام به حساب آوردند. در بقیه مراکز دنیا میبینیم، این طوری است. این حالت آنها را عصبانی کرده است. ضدانقلاب و دشمنان ما در خارج الآن به یک فعالیتی افتادهاند که در تناسبهای بحث من هم امروز میگنجد. مسأله حقوق بشر را به صورت یک حرکت مذبوحانهای حالا شروع کردهاند. از شکست صدام، از مقاومت مردم، از حلّ مسایل رهبری آینده، از حل مشکلاتی که اینها فکر میکردند در جامعه ما ممکن است به وجود بیاید، در مجموع عصبانی شدند و الآن یک تهاجم عجیب و غریبی در رسانههای غربی شروع شده است. مسأله حقوق بشر در ایران که از حربههای زنگ زده دوران ماست. در یکی از کمیسیونهای سازمان ملل مسأله حقوق بشر را در ایران مطرح کردند و از حضار که حدود 120 نفر بودند حدود 54 کشور رأی دادند که در ایران حقوق بشر مراعات نمیشود. خوب! چه کسی شک دارد که ما 54 دولت مخالف در دنیا داریم. اکثر اینها با ما مخالفند. رأی اینها به تبع آمریکا، فرانسه، بلژیک، کانادا یا انگلیس علیه ما چه ارزشی دارد؟! مگر اینها رأی است؟! آنها هیچ چیز غیر از اسارت ما نمیخواهند. هر چه از اسارت کمتر باشد، آنها برخلافش رأی میدهند، این چه رأیی است؟ حالا 54 کشور دنیا اگر آنجا رأی دادند که شما حقوق بشر ندارید، آیا ما روی این حساب میکنیم؟! سازمان ملل خیال میکند که با این کارش، کاری میتواند از پیش ببرد! سازمان ملل دیروز شوروی را محکوم کرد که چرا به افغانستان حمله میکند. چه اثری داشت؟! حالا آن رأی آن جوری که وسیع هم بود، اکثریت هم رأی داده بودند. خودشان را به یک مسألهای آلوده کردهاند. ضدانقلاب را دوباره راه انداختند، یک کارهایی که واقعاً برای ما تنفرآمیز است. یک خانمی را - از این کسانی که اینجا زندان بوده و آزاد شده - بیرون بردهاند و دور میگردانند. یک کار زشتی میکند که برای تاریخ ایران باعث سرشکستگی است! زنی که اینجا به اسم مبارزه اسلامی کارش را شروع کرده، رفتهاند روی سینهاش علامت زخمی درست کردهاند، میروند سینه دختر را باز میکنند جلو یک مشت فسقه و فجره در سازمان ملل یا جاهای دیگری که سینهاش را ببینید: این علامت سیگار است! با سیگار این سینه را در ایران سوزاندهاند. حالا عجیب این است که شنیدیم میگویند روسری هم سرش میکند! مثل قبر ملانصرالدین که میگویند: »به یک در آن ده تا قفل زدند، آن طرفش هم اصلاً در ندارد«! روسری میپوشد، سینه او را باز میکند جلو مردم که ببینند! تیپ همینهایی که آن موقع که بنیصدر و اینها، اینجا مسأله شکنجه را مطرح کرده بودند، روی بدن یکی از این منافقین با سیگار و چیزهای دیگر درست کرده بودند، مثلاً »درود بر بهشتی«، که بگویند ما او را شکنجه دادیم! این قدر نادان بودند که خوب! اگر کسی خواست شکنجه دهد که »درود بر بهشتی« آنجا نمینویسد، یک چیز دیگری مینویسد! اینها با این روحیه کار میکنند و خداوند اینها را روز به روز دارد ذلیل میکند و ما از ذلت اینها غصه میخوریم. به یک شرایطی افتادهاند که یک حادثه همین یکی دو روز پیش اتفاق افتاده، ببینید این عوامل بومی آمریکا و مستکبران در آمریکا به چه نکبت افتادهاند! اینها مراکزی درست کرده بودند، امداد جمع میکردند، برای ضدانقلاب ایران. رسمی هم بوده، در آمریکا ثبت شده بود. اخیراً این قدر اینها در گدایی، در دوازده ایالت آمریکا رسوایی بار آوردند که ملت آمریکا شکایت کرده علیه اینها و گفته است که اینها مزاحم ما هستند. رسمیت آن مؤسسه امداد را لغو کردند. خبری که یکی دو روز پیش رادیو »بی بی سی« داد و در کل دنیا منتشر شد. حالا یک کاریکاتور کشیدند، چیز عجیبی است! شیوه گدایی اینها این جوری بوده که میرفتند جلو خانهها زنگ میزدند، وقتی در باز میشد، پایشان را لای در میگذاشتند و نمیرفتند تا یک چیزی بگیرند! که خدا پدر گداهای سامرا را بیامرزد! این قدر فشار آوردهاند، اینها شوخی نیست. ببینید! این را من آوردهام که برایتان بخوانم. این خبر »رادیو بی بی سی« است که در تلکسهای ما آمده است: تیتر خبر این است »تکدی، آخرین راه برای منافقین فراری«. بخش فارسی »بی بی سی« در برنامه خود گزارشی راجع به تکدی منافقین در آمریکا به این شرح پخش کرد: (ملت ما ببینند، اینها به چه روزی افتادهاند! اینهایی که به عنوان مبارزه با امپریالیزم توی خانههای امن کشیده شدند، حالا دارند، این جور رفتار میکنند). مقامات رسمی آمریکا میگویند: »یک گروه ایرانی به نام صندوق امداد ایران که به گفته این مقامات با سازمان مجاهدین خلق ایران رابطه دارد؛ در واشنگتن پایتخت آمریکا از این خانه به آن خانه در پی کسب اعانه بودهاند و این اقدام صندوق امداد ایران در دوازده ایالت دیگر آمریکا نیز رخ داده است. براساس گزارشهایی که در واشنگتن انتشار یافته، فعالیتهای گروه مذکور به دنبال اعتراضات عدهای از ساکنین محلی از نحوه مصرانه اعانه طلبیدن، به نظر مقامات رسمی رسیده است. از قرار معلوم، افراد اعانهطلب پس از آنکه مردم در خانههایشان را به روی آنها باز میکردند، پای خود را لای در قرار میدادند و تا اعانه دریافت نمیکردند، از در خانه دور نمیشدند«. این شیوه گدایی آنها است. این جوری بروند از آمریکا گدایی کنند، گلوله بخرند بیایند این بسیجیها را بزنند!این مبارزه با امپریالیزم است؟! بچههای مردم را دعوت کردند بیاییم با امپریالیسم مبارزه کنیم! حالا این مبارزه است؟! خوب! شما اگر میخواهید گدایی کنید بیایید همین جا گدایی کنید. اینجا پولدار هست. بیایید توی این بازار، توی این خیابانها، پیش همین بسیجیها گدایی کنید، بیشتر به شما میدهند! این چه نکبتی است که اینها گرفتار آن شدهاند؟ از آنجا خبر دادند که یکی از مجلات خارجی یک کاریکاتور کشیده. این برای تاریخ ما نکبت است! البته برای انقلاب خوب است؛ ضدانقلاب را نشان میدهد. کاریکاتور برای همین جریان کشیده است که یک صحنه درست کرده؛ یک آقا پسری از تیپ ایرانی با ترکیبی از چند جریان، سیبیلها استالینی، قیافه شبیه ملک حسین و میتران و مقامات اسرائیل و تاچر و اینها همه را توی این کاریکاتور آورده است. در مقابلش هم یک خانم نیمه لخت آمریکایی. در خانه را نیمه باز گذاشتهاند، آن خانم دارد فرار میکند، این دنبالش دارد میدود. این میگوید: گیو می! گیو می! گیو می! تاآخر و اومیگوید: آی هَو نت! آی هَو نت! آی هَو نت! و فرار میکند. این میگوید: بده! بده! او میگوید: ندارم: ندارم! و این کاریکاتور از ترکیب مجموعه اینهاست و واقعاً هم همین هستند! اینها با چه کسی مبارزه میکنند؟ ما قبلاً اگر میدیدیم عکس ملک حسین در یک روزنامهای هست نمیخریدیم، اینها حالا افتخارشان این است که بروند کنار ملک حسین بنشینند عکس بردارند و با هم لبخند بزنند. آخر آدمی بخواهد با همکاری طارق عزیز و ملک حسین و تاچر و آقای ریگان و امثال اینها و با مجموعه اینها و این هم کمک گرفتن این جوری مبارزه کند! البته اینها در آمدهای بسیاری هم از طریق جاسوسی دارند. اینها برای جاسوسی که در ایران میکنند، از عراق حقوق میگیرند، از آمریکا، فرانسه و جاهای دیگر حقوق میگیرند. در عین اینکه میگیرند، خرج عیاشیهای خارج، بیش از اینهاست. برای این کارها، برای فریب دادنها بیش از اینهاست، و به خاطر این مخارجی که میکنند، به این بدبختی و گدایی افتادهاند، این مبارزه ضدانقلاب ایران شده است! یک نامهای دیشب یکی از شخصیتهای ایرانی که الآن در ژنو زندگی میکند، نوشته بود: »فلانی، ایرانیها را دریابید! آنها در خارج به بد نکبتی افتادهاند«. یک متن اعلامیهای فرستاده است و نوشته که شما این را اعلام کنید، تا اینها برگردند، خیلی از اینها مایلند به ایران برگردند. ما عرض کردیم، ما به اینها هیچ وقت نگفتیم که بروید، هر وقت میخواهند بیایند، آنهایی که جنایت نکردند، آنهایی که به ملت بدهکار نیستند، برگردند، بیایند، کسی کاری به اینها ندارد، گناهان کوچک بخشیده میشود. این ساواکیهایی که ما این قدر طرفشان بودیم، حالا چه کسی از اینها در زندان است؟! حالا اگر مشکلی برایشان پیش آمد، خوب! درست زندگی میکنند، این شرایطی است که برای اینها پیش آمده است. حالا من داشتم آن قسمت را میگفتم، با خشمی که استکبار جهانی از جریانات موجود کشور ما دارد، از جریانات سیاسی، نظامی و وحشتی که از تهاجم آینده ما پیدا کرده، هیاهوی حقوق بشر راه انداختهاند. چهار تا بهایی را مثلاً ببرند در سازمان ملل، بهایی و منافق و شاهپرست و ملیگرا، مجموعه اینها، این ترکیب چه ترکیبی است؟ حالا بهایی هم علیه ایران مبارز شد؟! خوب! این هم یک جریان جاسوسی است، که از پیش شروع کردهاند. از آن وقتی که اینها به کمک انگلستان و روسیه تزاری آمدند، در کشور یک جریان جاسوسی بود و امروز هم کاری که ما با آنها داریم در حد جاسوسی است، در حد قاچاقچی، و در حد احتکار است. آنهایی که به جرم احتکار و یا جاسوسی و یا جنایت دیگری بازداشت میشوند، آنجا برایشان مسأله درست میکند. آقای ریگان بیاید صحبت بکند و رئیس جمهور کشور دویست و چهل، پنجاه میلیونی آمریکا، ابرقدرت گنده(!) بیاید آنجا بایستد و حرف بزند و از این تیپها دفاع کند!! سند ضدحقوق بشر بودن جمهوری اسلامی، اینها است! تروریستهایی که پریروز بمبشان در کنار بیمارستان منفجر شد و دانشجویی را شهید کرد و در همین نماز جمعه قطعات بدن مردم نمازگزار را بر سر درختها فرستادند. مجازات اینها برای ایران میشود ضد حقوق بشر؛ اما جنایات آمریکا در ویتنام، در فیلیپین، در فلسطین، در لبنان، در خود ایران، در آفریقا، در آمریکای لاتین، در نیکاراگوئه این همه جنایتی که اینها دارند میکنند؛ آدمکشیهایی که دارند انجام میدهند؛ اینها ضدحقوق بشر نیست؟! بمبهایی که دست اینها میدهند و منفجر میکنند، اینها ضد حقوق بشر نیست؟! در خود آمریکا سفیدپوستها، سیاهپوستها و سرخپوستها را قتل عام میکنند، اینها ضد حقوق بشر نیست؟! نسل سرخ پوست را دارند از آمریکای لاتین و از کل آمریکا میکنند، اینها ضد حقوق بشر نیست؟! فرانسه جنایت کار دستش به خون مردم »کالدونیا« آن طرف دنیا در شرق دنیا آلوده است، این ضدحقوق بشر نیست؟! جزیره »گرانادا« را آمریکاییها با زور تصرف میکنند، ضد حقوق بشر نیست؟! اینجا چند تا جاسوس را محاکمه میکردند، آقای ریگان رئیس جمهور قلدر دنیا برای حقوق بشر غصه میخورد! این حربه امروز در دنیا جا میافتد؟! این حربه را کسی میتواند بفهمد، این قابل تبلیغ است؟! اصلاً آمریکا اگر حرف از حقوق بشر بزند مسخره است. یعنی وقتی که آمریکا میگوید حقوق بشر، آدم میفهمد مسخره است. حقوق بشری که مدافعش ریگان باشد و یا میتران باشد، یا موشه دایان باشد، آن چه حقوق بشری است؟ شما مگر بشر هستید که از حقوق بشر حرف میزنید؟! بشریت که حساب در کارش هست. همه دنیا را آلوده کردهاند، سازمان ملل را آلوده کردهاند، شورای امنیت را آلوده کردند. یونسکو خواست یک قدم مستقل بردارد، قهر کردند، بایکوت کردند و آمریکا و انگلستان رفتند. اینها حالا خیال میکنند، حربه حقوق بشر علیه ایران، اگر در روزنامههای آمریکایی و رادیوهای استکباری مطرح شود، روی ایرانیها اثر میگذارد. شماها! نه این ملت را شناختهاید، نه ملتهای دیگر را شناختهاید، نه انقلاب را و نه اسلام را شناختهاید، و این حربههای زنگ زده را بیخود هی به کار میگیرید و مؤسسات جهانی را با این چیزها آلوده میکنید! سازمان ملل بیچاره بدبخت فلاکت زده هم در دست این گردن کلفتها اسیر است و نیمه آبرویی هم که گاهی اوقات میخواهد پیدا کند، تا در یک گوشهای خدمت کند، این جوری از دست میدهد. من امیدوارم که همه این جریانات باعث شود که ملت ما و ملتهای دنیا هشیار شوند و مثل ملت ما راه خودشان را پیدا کنند. من خطبه عربی را درباره جنگ نوشتهام، تا به خاطر اینکه در مسأله جنگ، التهاب و مسایلی در آینده خواهیم داشت، توضیحاتی برای برادران عرب زبان داده باشم. ترجمه خطبه عربی بسم اللّه الرحمن الرحیم اَلْحَمْدُللَّهِ وَالصّلوةُ عَلی رَسُولِ اللَّهِ وآله عباداللَّهِ المتقین. مسلمانان جهان میبینند که چگونه این روزها مردم مجاهد و فداکار ایران داوطلبانه عازم جبهههای دفاع مقدس هستند. این روحیه از پیش از انقلاب و از اول شروع تجاوز بعث عفلقی به ایران اسلامی در مردم ما بوده و نه تنهاتخفیف نیافته، بلکه شدیدتر و عمیقتر شده است. سرّ این حماسه بی نظیر تاریخی این است که مسلمانان ایران به چشم میبینند که راهشان حق است و دشمنانشان ناحق و متجاوز هستند ملت ما میداند که ایران از اسلام و از محرومان و از کشورش دفاع میکند و در این جهان فقط نیروهای حق طلب و مظلوم حامی او هستند و میداند که دشمنش برای سرکوب اسلام و قرآن، جنگ را آغاز کرده و متکی به کفر و استکبار جهانی و نیروهای شیطانی دنیا است. و شاهد است که در این جنگ تحمیلی به طور معمول، دشمن مقررات بینالمللی را نقض میکند و اصلاً به مسایل انسانی و اسلامی و وجدانی پایبند نیست؛ در صورتی که طرف مظلوم ایرانی، ضمن اینکه از حق خود دفاع میکند، در این دفاع مقدس همه اصول اسلامی و انسانی و بینالمللی را در جنگ مراعات مینماید. جنگ با تجاوز عفالقه به ایران شروع شد و در همان روزهای اول که ارتش ایران به خاطر تصفیههای بعد از انقلاب، انسجام نداشت، بیش از ده شهر و یک هزار ودویست روستا در چهار استان ایران اشغال و صدها مرکز اقتصادی و اداری و خدماتی ایران به کلی ویران شد، هزارها انسان غیرنظامی به اسارت رفتند و بسیاری از تأسیسات گرانبها به غارت رفت. پس از شروع دفاع ما و وارد شدن ضربات کاری برمتجاوز و شکستهای فاحش دشمن و مطالبه حقوق مسلم از قبیل محاکمه متجاوز و پرداخت غرامت، دشمن به جای قبول حق، هر روز برای نجات خودش مرتکب جنایت جدید جنگی شده و میشود. بارها شهرها و مردم غیرنظامی را مورد تهاجم موشکی و بمبهای ناپالم قرار داده، بارها از اسلحه شیمیایی و مواد سمی در جبهه و شهرها استفاده کرده است. در آبهای خلیج فارس با تخریب جادههای نفتی و کشتیهای تجاری، محیط زیست را آلوده و امنیت دریایی را مخدوش کرده و میکند. به خطوط هوایی غیرنظامی حمله کرده که شهادت وزیر خارجه الجزایر یکی از آثار آن است. از ترور و تخریب به وسیله مزدوران داخلی و خارجی تا بتواند استفاده میکند. نسبت به اسرای ما بدرفتاری میکند و هزاران غیرنظامی را هنوز در اسارت دارد. جمع زیادی از اسرا را هنوز مخفی نگهداشته و به مراکز بینالمللی مسؤول نام آنها را نمیدهد. هر روز جمعی از مردم مظلوم عراق را پس از اذیتهای زیاد اخراج کرده و میکند. امروز صدها آواره و اخراجی عراقی، در ایران و کشورهای دیگر با مصایب و مشکلات فراوان دست به گریبانند. قرارداد الجزایر را یک طرفه با پررویی باطل اعلام کرد و روزهای اول جنگ مدعی بخشی از خاک ایران گردید و حتی در نقشههای رسمی این ادعاها را به چاپ رساند! با این همه تخلف و تجاوز مدعی صلح طلبی است و ایران اسلامی مظلوم مدافع را متهم به جنگ طلبی میکند، و تبلیغات صهیونیستی و امپریالیستی را در این راه در اختیار دارد. در حقیقت صهیونیستها و امپریالیستهای شرق و غرب مسؤول اصلی این جنایات هستند و صدام عامل اینها است. عجیب این است که برخی از کشورهای اسلامی و حتی همسایهها با اینکه میبینند صدام در صدد توسعه جنگ به کشورهای آنهاست، و این ما هستیم که با خودداری و تحمل، مانع تحقق اهداف شوم او میشویم، دست از حمایت متجاوز برنمیدارند و با ما برای تحقق عدالت و صلح واقعی در منطقه همکاری نمیکنند. گر چه کم کم دارند بیدار میشوند و امید است که این حرکت بیداری، رشد کند و ما بتوانیم با کیفر دادن متجاوز صلح و امنیت واقعی را در منطقه ایجاد کنیم و درسی تاریخی برای دیگران در تاریخ ثبت کنیم. ما با اینکه از هرجهت آماده ورود به خاک عراق و سرکوب بعثیها هستیم، ولی به امید اینکه این بیداری نسبی حامیان عراق بدون خرابی و خونریزی به احقاق حق ما و مردم مظلوم عراق بینجامد، از حمله گسترده خودداری کردهایم و آمادهایم که این صبر و انتظار را تا مدتی دیگر ادامه دهیم، اگر شرارتی جدید از صدام سر نزند، ولی اعلام میکنیم بالاخره این صبر و بردباری همیشکی نخواهد بود! و اگر تسلیم حق نشوید لحظه موعود فراخواهد رسید!ما چیزی جز محاکمه و کیفر متجاوز و متخلف و گرفتن خسارات و آزادی مردم عراق نمیخواهیم و در این صورت به خاک عراق چشم طمع نداریم و بلکه حاضریم در بازسازی عراق همکاری کنیم. »بسْمِاللَّهِ الرَّحْمنِ الرّحیم/ اِذاجآءَ نَصْرُاللَّهِ وَالْفَتْحُ/ وَ رَأَیْتَ النَّاسَ یَدْخُلُونَ فی دینِ اللَّهِ اَفْواجاً/ فَسَبِّحْ بحَمْد رَبِّکَ وَاسْتَغْفِرْهُ اِنَّهُ کانَ تَوَّابًا«.