خطبه ها
  • صفحه اصلی
  • خطبه ها
  • نمازجمعه تهران به امامت آیت الله هاشمی رفسنجانی

نمازجمعه تهران به امامت آیت الله هاشمی رفسنجانی

منطق مخالفان متروی تهران شنیدنیست!!!

  • دانشگاه تهران
  • جمعه ۵ بهمن ۱۳۶۳
عدالت اجتماعی / اسلام و نژادها / تقوا / علم و قرآن/ اخلاق انسانی و اسلامی / زکات علم / اسلام و دانشمندان / مستشرقین با انصاف/ غرب و بخل علمی / آیت الله خوانساری / شهید لبافی نژاد / کنفراس وزرای عرب / لبنان / اسرائیل / متروی تهران

  خطبه اول:

بسْمِ‌اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم

اَلْحَمْدُلِلَّهِ رَبّ‌الْعالَمینَ وَالصَّلوةُ وَالسَّلامُ عَلی رَسُولِ‌اللَّهِ وَ عَلی آلِهِ الاَْئِمَّةِ الْمَعْصوُمینَ.

أعُوذُ باللَّهِ مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجیم.

یَرْفَعُ اللَّهُ الَّذینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ الَّذینَ اُتُوا الْعِلْمَ دَرَجاتٍ[1]

  قرار براین بود که خطبه‌های اول در رابطه با عدالت اجتماعی اسلام باشد و بحث درباره عدالت به نژادها رسیده بود. در این فصل نوعاً مقایسه، بین برخورد اسلام با نژادها و برخورد مغرب زمین با نژادهای غیراروپایی است.

آخرین بخش از صحبت در رابطه با تهاجم فرهنگی از سوی غربیها به معنویات دنیای غیر اروپایی بود. گفتیم که تهاجم به اخلاقیات و پایه‌های فطرت سالم انسانها، بخشی از سیاست دنیای غرب در کشورهای جهان سوم است که هنوز هم ادامه دارد.

 در همان فصل، بخش دومی داشتیم که جلوگیری از رشد علمی و ایجاد مانع در راه تحصیلات عالیه و تحصیل فنون و تکنیک روز بود که سیاست استعمارگران این بوده است که نگذارند دنیای غیراروپایی و هم‌پیمانان مستعمره آن‌ها بتوانند پیشرفت کنند و متکی به قدرت علم و فن و صنعت و تکامل مادی - که سلاح روز است بشوند.

 مسئله‌ای که در این بحث ناتمام ماند، مقایسه با اسلام بود که خطبه امروز من مقایسه‌ای بین برخورد اسلام در مسئله اشاعه علم و فن و فرهنگ با دنیای غرب است.

در فصل اول، این مسئله را روشن کردیم که اسلام در اخلاقیات برای همه ابنای بشر، خواهان اخلاق خوب است و همه افراد بشر را به تقوا دعوت می‌کند و حتی پیروان ادیان دیگر و انسانهایی را هم که وابسته ملل و نِحَل الهی نیستند، به تقوا فرا می‌خواند و تقوا، پاکی عمل، [مذهب و دیانت]  نیک پنداری و نیک کرداری را برای همه مردم می‌خواهد که روی این فصل بحثهای طولانی شد.

 قسمت آخر صحبت امروز، بیشتر در مورد علوم است. مقایسه از این جهت مهم است که برای دنیای اسلام مایه افتخار است و برای ملت ما هم که پایه‌گذار نهضت جدید اسلامی است و صدور انقلاب را در برنامه کار خود قرار داده است، توجه به اینکه اسلام عزیز و مکتب ما چگونه خواهان توسعه علم در سراسر جهان است، می‌تواند برای ایجاد روحیه و نشاط و حرکت در جوانان ما خیلی مفید و مؤثر باشدهمه کسانی که تاریخ علوم جدید را مطالعه می‌کنند و صاحب نظر هستند و منصف برخورد می‌کنند، قبول دارند که تمدن مادی امروز دنیا در پیشرفت علوم و صنایع، مرهون زحمات مسلمانان در چند قرن قبل است. موقعی که اروپاییها گرفتار قرون وسطا بودند و در اروپا جهل و بربریت حاکم بود، چراغ علم به دست مسلمانان بود که طلایه‌دار آن اعراب بودندتمام مستشرقین اروپا تا آنجا که دیده‌ایم، هر جا خواسته‌اند منصفانه برخورد کنند، با صراحت قبول کرده‌اند که اعراب با الهام از اسلام، مشعل علم و صنعت و فنون جدید را به دست گرفته، از جزیرة العرب به سراسر دنیا بردند و اروپا، هندوستان و چین را روشن کردند و آنچه را که از افکار و علوم قدیم که در اثر طغیانهای ستمکاران روزگار در حال گم شدن بود، جمع کردند و کتب قدیم را ترجمه کردند.

 به تعبیر مستشرقین، اسلام و عرب مثل آیینه‌ای بود که تمام دستاوردهای علمی قرون قدیم را در خود منعکس کرد و سپس به سایر نقاط دنیا تاباندمسلمان‌ها با الهام از دستورات الهی، آن کتبی را که درگذشته در مصر، ایران، یونان، هندوستان، چین و روم بود، از کتابخانه ویران شده تمدنهای قدیم بیرون آورده و به عربی ترجمه کردند و به نسل امروز تحویل دادند. این‌ها اعترافاتی است که اروپاییان درباره اسلام می‌کنند و این در مقطعی است که اروپاییها در بدترین شرایط فکری زندگی می‌کردند.

 بیشتر نقل قولهایی که در این خصوص می‌کنیم، از نویسندگان اروپایی است تا علیه خودشان سند و برای ما مقبول باشد که آن‌ها به نفع ما تعصب نداشته‌اند. پایه این امر در تعلیمات اسلامی است و اسلام درباره نشر علم و فراگیری علم، فوق‌العاده حساس است و بر این مسئله تکیه دارددر این رابطه چند روایت می‌خوانم که بحث پایه سندی محکم داشته باشد والاّ این مسائل را در کتاب‌های معمولی که در دسترس شماست، فراوان می‌توانید پیدا کنید. آیه قرآنی که در اول خطبه خواندم و روایات فراوان دیگری درباره گرفتن و دادن علم داریم که حتماً شنیده‌اید.

بحث در این جاست که اروپاییان و غربیها و استعمارگران به‌طور کامل، مانع تحصیل علوم پیشرفته برای کشورهای غیراروپایی می‌شونداین روایات که می‌خوانم از معصومین است و از این نوع مضامین، اکثر ائمه و بزرگان ما دارند: «لِکُلِّ شَیْئٍ زَکوةٌ وَ زَکوةُ الْعِلْمِ اَنْ تُعَلِّمَهُ اَهْلَهُ[2]» این یک اصل است و هر مسلمانی موظف است - همان گونه که باید برای همه نعمتهای الهی که دارد، زکات بپردازد - زکات علمی را که تحصیل می‌کند، بدهد و زکات آن این است که آن را تعلیم بدهداگر انسان علم را احتکار کند و به دیگران یاد ندهد، ظلم کرده است و مانع زکات است.

 روایت دیگری است که می‌گوید: «مَنْ عَلِمَ وَ عَمَلَ وَ عَلَّمَ، عُدَّ فی مَلَکُوتِ‌الاَعْظَمِ عظیماً[3]»، کسی که خودش باسواد بشود و به سواد خود عمل کند و به دیگران هم بیاموزد، در ملکوت الهی و دستگاه آفرینش به‌عنوان انسان مقبول و با عظمت شناخته می‌شودآیه شریفه «مِمَّا رَزَقْناهُمْ یُنْفِقُونَ[4]» هم که معمولاً در مورد اموال تفسیر می‌شود، طبق روایاتی که داریم، این انفاق شامل علم هم هست. افراد هر چه را که یاد گرفته‌اند، باید در دنیا پخش کنند.

در جای دیگر می‌فرمایند: «کاتِمُ العِلْمِ یَلْعَنُهُ کُلُّ شَیٍ حَتّی الْحُوتُ فِی البَحْرِ و الطَّیْرِ فِی‌السَّماءِ[5]»؛ یعنی کسی که علم خود را از دیگران مخفی کند، وضعی در قلم آفرینش الهی دارد که همه چیز حتی ماهیها در دریاها و مرغها در آسمانها او را لعنت می‌کنند. این در رابطه با کسانی است که مانع نشر علم می‌شوند و علم را مخفی می‌کننددر جای دیگر می‌فرمایند: « مَنْ کَتَمَ عِلْماً نافِعاً، اَلْجَمَهُ اللَّهُ یَومَ القِیامَةِ بلِجامٍ مِنَ النّار[6]ِ»؛ کسی که علمی داشته باشد که برای مردم نفع دارد و او این علم را مخفی کند و جلوی نشر آن را در بین مردم بگیرد، خداوند در روز قیامت لجامی از آتش در دهن او می‌گذارد و با لجام آتش به او دهنه می‌زند.

 ازاین‌گونه روایات زیاد است و اگر بخواهیم بنویسیم، به‌اندازه کتاب‌های هزار ورقی می‌توان ازاین‌گونه روایات آورد و به فراوانی در کتب ما وجود دارددو جلد از «بحارالانوار» مرحوم مجلسی که امروزه در صدوچند جلد منتشر شده است، در مورد علم است؛ یعنی از همین‌گونه روایات و اقدامات پیامبر(ص)، ائمه(ع) و بزرگان دین استفصل تعلیم دیگران و عدم احتکار علم و مانع تعلیم دیگران نشدن، یک مسئله روشن در اسلام است و مسلمان‌ها به‌خوبی به این وظیفه خود عمل کرده‌اند. شما شنیده‌اید که ما موظفیم به هر جا که علم است، برویم و علم را به دست بیاوریم.

 مسلمان‌ها به این شیوه عمل کردند و تمدن جدیدی را پایه‌گذاری کردند و مانع اندراس[7] آثار علمای گذشته شدند و اروپا یکی از جیره‌خواران این خوان پرنعمت مسلمان‌ها بوده است؛ ولی حالا ببینید که آن‌ها با مسلمان‌ها چگونه رفتار می‌کنند!

 من نمونه‌هایی را متذکر می‌شوم تا برای کسانی که تازه می‌خواهند با اسلام آشنا شوند، سند باشد. با اینکه عموم مسلمانان ما این مسائل را می‌دانند، امروز، ما مستمعین جدیدی داریم و کسانی وجود دارند که گوش خود را تازه برای شنیدن ندای اسلام باز کرده‌اند. این‌گونه افراد باید ببینند که تفاوت اسلام با حکومت استعمار غرب چیست و برخورد آن با ملل دیگر، چگونه خواهد بودکسانی که درباره جهان اسلام و تمدن اسلام کتاب نوشته‌اند، زیاد هستند؛ آدام متز آلمانی[8]، ویل دورانت[9]، گوستاولوبون و جرجی زیدان[10] از جمله آن‌ها هستند و آثار آن‌ها در کتابخانه‌ها موجود است.

محققین دیگری نیز در این مورد کتاب نوشته‌اند که ترجمه نشده است. به‌طور کلی، این مسائل چیزهای جدیدی نیست که بنده کشف کرده باشم و یا سند تازه‌ای نیست که خواسته باشم ارائه کنم. این موضوعی است که در کتابخانه‌ها موجود است و به کسانی که می‌خواهند اسلام را بشناسند، توصیه می‌کنم که دنبال این‌گونه کتابها بروند و اگر می‌خواهند اسلام را بشناسند، باید به تفاوت برخورد اسلام و اروپا در برخورد با ملتها و نژادهای دیگر آشنا شوند.

گوستاولوبون[11]، یک پزشک، فیلسوف، جامعه‌شناس، کشیش، دانشمند به تمام معنا و مستشرق فرانسوی است که حدود ۵۰ سال پیش فوت کرده است و کتابی به نام «تمدن اسلام و عرب» دارد که خیلی معروف است و چندین بار هم چاپ شده است. هرکس بخواهد بداند که اسلام با سایر مکتبها در مقابل این موج استکباری - که امروز بر دنیا حاکم است - چه تفاوتی دارد و برخوردش با نژادهای دیگر چگونه است، می‌تواند از مطالعه کتاب مذکور، این مطلب را بفهمدایشان در این کتاب می‌گوید:» آن روزی که مسلمانان، پرچمدار علم و فن و مشعل دار تمدن در دنیا بودند، وضع ما در اروپا طوری بود که بدترین توحش بر ما حاکم بود و آن موقعی که کتابخانه‌ها و مدارس عالی مسلمان‌ها از اطراف دنیا دانشجو می‌پذیرفت، مراکز علمی ما در اروپا در قلعه‌هایی بود که در آنجا، فقط اوراد و مهملات من‌درآوردی راهبان تعلیم می‌شد و «وقتی یکی از کشیش‌های بزرگ ما - که چیزهایی آموخته بود - خواست که در اروپا تعلیم بدهد، مقدسین متعصب مسیحی گفتند که شیطان در وجود او نفوذ کرده است و او راه خدا را انحراف می‌دهد و با او مبارزه می‌کردند.»

 همین نویسنده سپس می‌گوید: «در زمانی که در اندلس الحاکم باللَّه دوم، کتابخانه‌ای با ۶۰۰ هزار جلد کتاب ایجاد کرد، در سراسر اروپا یک کتابخانه درست پیدا نمی‌شد و ۴۰۰ سال بعد که ما شروع به کار کردیم، وقتی شارل عاقل فرانسه خواست کتابخانه‌ای در پاریس درست کند، با تمام تلاشی که کرد، تنها توانست ۹۰۰ جلد کتاب از سراسر اروپا جمع‌آوری کند و در آن کتابخانه نگهداری نماید.»

 این، وضع اروپای قرن دهم و یازدهم در مقایسه با اسلام در آن زمان استمن بعضی از تعبیرات این نویسنده را نوشته‌ام و از تریبون نمازجمعه می‌خوانم تا به گوش برادران و خواهرانمان برسد و بدانند وقتی که ما صحبت از صدور انقلاب می‌کنیم، یک چیز بدعتی در اسلام نیست؛ پایه و اساس اسلام براین است و این حق ماست که چنین کاری انجام دهیمگوستاولوبون می‌گوید: «خدمت مسلمین در گرفتن علوم، حیرت انگیز بود و نمی‌توان قومی را پیدا کرد که برآنها تقدم داشته باشد. مسلمان‌ها هر شهری را که می‌گرفتند، اولین کاری که در آنجا می‌کردند، تأسیس آموزشگاه و مسجد بود. آن‌ها مسجد را برای اصلاح افکار و اخلاقیات مردم می‌ساختند و برای بالا بردن سطح فکری آن‌ها آموزشگاه احداث می‌کردند.»

 حالا شما این مسائل را با نحوه عمل اروپاییان و آمریکاییهای به اصطلاح متمدن و مدعیان پرچمدار تمدن که آثار نکبت بار و آوردن وحشیت و بربریتشان امروز در سراسر دنیا به چشم می‌خورد، مقایسه کنیدقحطی آفریقا و فلاکت جنوب آمریکا و نکبتی که بر سراسر جهان سوم تحمیل شده است، به خاطر همین روحیه مخالفت با علم و تعلیم و تعلمی است که دنیای استکباری در خارج از اروپا دارد؛ با این وجود، این‌ها می‌خواهند خودشان را با اسلام مقایسه کنند!

همه مستشرقین قبول دارند که حدود ۶۰۰ سال، دانشگاه‌های اروپا روی کتابهایی می‌چرخید که از مسلمان‌ها و عربها گرفته بودند؛ ترجمه کتاب‌های ابوعلی سینا، ابوریحان، ابن رشد و سایر فلاسفه ایران تا همین اواخر، جزء مواد درسی دانشگاههای بزرگ اروپا بوده است. این‌ها اعترافات خود اروپاییهاست. این روحیه اسلامی و برخورد اسلام با آنهاست و آن هم برخورد آن‌ها با ملل دیگر استآن‌ها حتی در جنگهای صلیبی که راه انداختند و برای غارت فلسطین و منطقه خاورمیانه آمدند، به جای همه چیز از اینجا سواد و علم از مسلمان‌ها گرفته و با خود بردند. این وضعیت دنیای اسلام است برای اشاعه فرهنگ، هنر، علم، فن و رشته‌هایی که به اروپاییها داده بودند.

 آقایان می‌توانند کتاب «میراث اسلام» را که به قلم ۱۳ مستشرق نگاشته شده و دارای ۱۳ فصل جداگانه است، بخوانند تا ببینند که اکثر رشته‌هایی که امروز در دنیا اوج گرفته است، مایه آن‌ها را از مسلمان‌ها گرفته‌اند. البته، این طور هم نبوده که همه آن‌ها ابتکار مسلمان‌ها بوده باشد؛ بعضی از آن‌ها را مسلمان‌ها از طریق سایر تمدنهای قدیم گرفته و احیا کردندوقتی که اسلام می‌خواست به منطقه بیاید و وقتی که اسلام در ایران رایج شد، بسیاری از دانشمندانی که از یونان و روم فرار کرده و به صورت تبعید در ایران به سر می‌بردند، به اسلام پناه آورده و در پناه اسلام به نشر علوم کمک کردند. تعصب به این معنایی که امروز در اروپا هست و جلوی تکامل علمی در دنیا را می‌گیرد، به هیچ نحو در دنیای اسلامی وجود نداشت.

 داستانی را آیت‌اللَّه شهید مطهری در کتاب «خدمات متقابل اسلام و ایران» نقل می‌کند که نمونه برخورد اسلام با دانشمندان سایر ملتها و نژادهاست. ایشان می‌نویسد: « هشام‌بن عبدالملک در اوایل قرن دوم یعنی در حدود ۱۰۰ سال پس از توسعه اسلام، به کوفه آمد و با یکی از دانشمندان آنجا برخورد کرد.» از او درباره فقهای بلاد اسلامی سؤال کرد و او هم پاسخ داد. هشام می‌پرسد که: فقیه مدینه کیست؟ او پاسخ می‌دهد: نافع. هشام می‌پرسد: نافع، عرب است یا غیرعرب و موالی؟ (بنی‌امیه، تعصب عربی داشتند؛ اما این ضداسلامی بود) جواب می‌دهد که: نه، عرب نیست و از موالی است. باز هم هشام می‌پرسد: فقیه مکه کیست؟ می‌گوید: عطاء بن ابی اباح. باز می‌پرسد که این شخص عرب است یا خیر؟ می‌گوید که عرب نیست. هشام می‌پرسد: فقیه یمن کیست؟ می‌گوید: طاووس بن کیسان و عرب نیست. هشام سؤال می‌کند: فقیه یمامه کیست؟ پاسخ می‌دهد: یحیی بن کثیر و عرب نیست. باز می‌پرسد: فقیه شام کیست؟ مکحول است و از غیرعرب استهمین‌طور از فقهای جزیره، خراسان و بصره می‌پرسد و او جواب می‌دهد که غیرعرب هستند. وقتی نام فقیه کوفه را می‌پرسد، می‌گوید فقیه آنجا ابراهیم نخعی و عرب است. هشام می‌گوید داشتم دق می‌کردم و اگر یک عرب پیدا نکرده بودی، قالب تهی می‌کردم!

 ببینید صدسال از اسلام گذشته است و فقاهت که در آن روز عالی‌ترین نوع تعلیم بود و فقهایی که اعتبار عظیم داشتند، موالی بودند؛ یعنی کسانی که از نژادهای دیگر آمده و درس خوانده و به این مقام رسیده بودند. این برخورد اسلام استعلی‌بن ابی‌طالب (ع)، این امام بزرگوار، داستان‌های جالبی در مورد تعصبهایی که گاهی در بعضی از شخصیتهای صدر اسلام نسبت به عرب و غیرعرب دیده می‌شود، دارند و این حرفها را می‌شکنند. ایشان اجازه نمی‌دهند که علم و هنر و فن و تکنیک در خدمت نژاد قرار بگیرد و علم - که از مواهب الهی و آسمانی است - در این چهارچوب تنگ نژادپرستی محصور شود و بشریت مظلوم قرار بگیرداینکه در روایات هست که اگر کسی علم را بپوشاند، ماهیان دریا لعنتش می‌کنند، ممکن است یک معنی تکوینی هم داشته باشد؛ یعنی پوشاندن علم، حتی ظلم به موجودات دریایی و آسمانی است. اگر علم آزاد باشد و در انحصار قرار نگیرد و در خدمت همه مردم باشد، رشد پیدا می‌کنداگر دروازه‌های علم و فن به روی استعدادهای عظیمی که در ملتهای محروم وجود دارد باز باشد، سطح علم را رشد و ارتقا می‌دهند و این استعدادها شکوفا می‌شود. بدترین مظالمی که دنیای استکباری امروز به بشریت می‌کند، این است که همیشه سعی می‌کند که آن نقطه‌های حساس پیشرفت علوم را کور کند. صنایع مهم دنیا نقطه کور دارند که در اختیار ملل جهان سوم قرار نمی‌گیردآدم وقتی که دنبال صنعت اتم می‌رود، می‌بیند در تحصیل آب سنگین یا اورانیوم غنی شده، نقطه کوری وجود دارد که کلیدش یا در واشنگتن است یا در فرانسه یا در مسکو و یا در ...، وقتی که دنبال صنایع الکترونیک می‌رود، می‌بیند در سطوح بالای آن، نقطه کور وجود دارد که آن‌ها حاضر نیستند کلیدش را به دست دیگران بدهنداین ظلمی که امروز به آفریقا می‌شود و گرفتاری‌ای که آفریقا دارد، معلول کثافت کاری قرن پیش اروپاییهاست و آن‌ها را به این روز انداخته است.

 مورخین می‌گویند یکی از شخصیتهای بسیار شیطانی انگلیس به نام «گوراوزلی» - که در قرن پیش در این منطقه مأموریت داشت و زمانی هم در ایران سفیر بود - وقتی که در روسیه مأمور بود، نامه‌ای به انگلستان نوشت. طبق گفته مورخین این شخص از طراحان سیاست خارجی انگلیس بوداو نوشته بود: «طرح من این است که اگر بخواهید هندوستان محفوظ بماند، (در آن موقع هدف، حفظ هندوستان بود) باید ملت ایران را در جهل و بربریت نگه دارید.»

 ببینید، این یک طرح است! برای حفظ مستعمرات، جهل و توحّش یک ملت باید سپر شود. شما این را در کنار پرچمداران نهضت علمی اسلام که اروپا را روشن کردند و امروز آن‌ها آن روشنی را به تیر و گلوله علیه ما تبدیل کرده‌اند، بگذارید و ببینید که تفاوت دو مکتب در اینجا روشن می‌شودما امیدواریم روزی که این نهضت اسلامی را پایه گذاری کردیم و شرایطمان را محکم کردیم و دانشمندان را در آنجا جمع کردیم و مراکز علمی نیرومندی درست کردیم، رسالت اسلامی را اجرا کنیم و دست ملتهای عقب نگه داشته شده را بگیریم. و من فکر می‌کنم زمان صدور انقلاب، موقعی است که بتوانیم با موضع علمی و فنی و صنعتی قوی‌ای با دنیا مواجه بشویم و بتوانیم افکارمان را همراه خدمات علمی که آنجا مطرح می‌کنیم، به دنیا عرضه کنیمالبته، شرطش این است که دانشمندانی که اینجا جمع می‌شوند، متعهد، متقی و انسان باشند. ما علم را مخصوص افراد مکتبی نمی‌دانیم؛ همه می‌توانند عالم باشند و می‌دانیم که تعصبی در اسلام در این زمینه نیست و ما علم را از زبان هرکسی می‌توانیم بگیریم و وظیفه ما این است که دانشمندان را از هر جا و هرگونه‌ای که باشند - اگر فسادی از آن‌ها در نیاید - احترام کنیمرویّه اسلام این بود.

 عرض کردم که اسلام به کتاب‌های بت پرستهای قدیم که ارزش علمی داشته است، احترام می‌گذاشت. باید برخورد ما در رویّه علمی، این طور باشد و به دانشمندان، شخصیت‌های علمی و فنی احترام بگذاریم و احساساتشان را در نظر بگیریم؛ اما تعهد و تقوا در محور حرکت علمی ما و راههای آینده اسلام - که ایران می‌تواند یکی از مراکز راهگشای این راهها باشد - حفظ شود؛ چون، داشتن علم یک مطلب است و به دنیا دادن و به خدمت بشریت در آوردن علم هم همراه فضیلت اخلاقی و انسانی و عدالت، مطلب دیگری استهمین علم که در خدمت مسلمین بود، دنیا را آباد کردند. اما همین امروز که در دست غربیهاست شما دارید می‌بینید که آن را وسیله چه مظالمی قرار می‌دهند و چه کثافت‌کاریهایی از این ناحیه می‌کنند. بنابراین، ما در کنار علوم خودمان، به دانشمندان متقی، متعهد، انسان دوست، فضیلت خواه و متصف به اخلاقیات صحیح اسلامی و انسانی نیاز داریم - که الحمدللَّه - این کار را در دانشگاهها، مراکز علمی و تحقیقاتیمان پی‌ریزی می‌کنیم و امیدواریم که روزی، این دانشگاه تهران که الان شاهد این اجتماع عظیم نمازگزاران جمعه است، شاهد امواج توفنده دانشمندانِ متفکر انقلابی و انسان متعهد مکتبی باشد و این‌ها با چراغ علم در خدمت بشریت قرار بگیرند.

أَعُوذُ باللَّهِ مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجیمِ

بسْمِ‌اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم

قُلْ هُوَ اللَّهُ اَحَدٌ/ اَللَّهُ الصَّمَدُ/ لَمْ یَلِدْ وَلَمْ یوُلَدْ/ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُواً اَحَد

 خطبه دوم:

بسْمِ‌اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم

اَلْحَمْدُلِلَّهِ رَبّ‌الْعالَمینَ وَالصّلوةُ وَ السَّلامُ عَلی رَسُولِ‌اللَّهِ وَ عَلی عَلِیٍّ أَمیرِالْمُؤْمنینَ وَ عَلیَ‌الصِّدیقةِ الطاهِرة وَ عَلی سبْطِیِ الرَّحْمَةِ الْحَسَنِ وَالْحُسَیْنِ وَ عَلی عَلِیّ‌بْنِ الْحُسَیْنِ وَ مُحَمَّدبْنِ عَلِیٍّ وَ جَعْفَرِبْنِ مُحَمَّدٍ وَ موُسَی‌بْنِ جَعْفَرٍ وَعَلِیِّ بْنِ مُوسی وَ مُحَمَّدبْنِ عَلِیٍّ وَ عَلِیّ‌بْنِ مُحَمَّدٍ وَالْحَسَنِ‌بْنِ عَلِیٍّ وَ الْخَلَفِ الْهادی الْمهْدی (عج)

  در خطبه دوم، فهرستی از مسائل روز را عرض می‌کنم. ولی بحث اصلی من در یکی از مسائل مهم و سرنوشت ساز داخل کشور است که بیشتر به شهرهای بزرگ مربوط می‌شود که حالا مطرح می‌کنم.

در هفته گذشته رحلت عالم ربانی آیت‌اللَّه العظمی حضرت آقای خوانساری[12] را داشتیم که این ذخیره علم، انسانیت و فضیلت در جامعه ما با خدمات فراوانی که کرد و با زحماتی که برای اسلام و مسلمین متحمل شد، برای جامعه ما شناخته شده است. از ملتمان تشکر می‌کنیم که در مراسم عزاداری این مرد بزرگ، حضور پیدا کردند و قدر علم و تقوا را آن طور که شایسته بود، دانستند. به بستگان محترم آن مرحوم و امام امت هم تسلیت عرض می‌کنیم.

شهادت مبارز بزرگوار، لبافی‌نژاد[13] را داشتیم که با توطئه مشترک ساواک و منافقین، مظلومانه پیش از انقلاب شهید شد. منافقین به خاطر اینکه نمی‌توانستند مواضع صد در صد اسلامی و ضد نفاق آن شهید را تحمل کنند و ساواک هم به خاطر جنبه‌های مبارزه‌ای و فداکاریش، او را با شکنجه‌های قرون وسطایی به شهادت رساندندبنده در کمیته و زندان، شاهد آن شکنجه‌ها بودم. در زمستانی که برف شدیدی می‌بارید، او را شبها با زنجیر بیرون از زندان و در محوطه حیاط آن - به خاطر گرفتن اعتراف - نگه می‌داشتند و وقتی که از جلوی سلول ما عبور می‌کرد، ما صدای زنجیر را که به دست و پای او بسته بودند، می‌شنیدیم. هم منافقین نسبت به او خشمگین بودند و هم ساواک. خداوند به همه شهدای ما در راه انقلاب، مقام عظیم عنایت بفرماید.

مناسبت مهم هفته آینده، داستان همین دانشگاه است که در طول هفته، روحانیون بزرگوار سراسر کشور در مسجد دانشگاه به خاطر انتظار ورود رهبر کبیرمان از پاریس، اعتصاب کرده بودند که روزها و هفته بسیار عجیب و باشکوهی بود. التهاب و عطش جامعه برای زیارت امام، اوج گرفته بود و عمال رژیم مانع ورود امام می‌شدند و از حرکت ایشان و هواپیما از پاریس به اینجا جلوگیری می‌کردند که شخصیتهای اسلامی در مسجد دانشگاه جمع شده و خواستار ورود حضرت امام بودندصحنه‌های بسیار با شکوهی بود. یکی از روزها یادم هست که بیرون دانشگاه درگیری به وجود آمده بود و چند نفر شهید داشتیم که مردم جنازه شهدا را روی دستشان گذاشته بودند و مقابل مسجد فریاد می‌زدند: «رهبران! ما را مسلح کنید» ما مایل نبودیم که مردم با اسلحه با عمال رژیم مواجه شوند؛ چون آن خون ریزیها را نمی‌خواستیم و دلمان می‌خواست که قضایا طور دیگری فیصله پیدا کند. داد مردم هم بلند بود که چرا اجازه نمی‌دهید ما مسلح شویمصحنه‌ها فراوان است و شما این روزها خودتان با خاطراتی که داشته‌اید، به یاد می‌آورید که چه صحنه‌های باشکوهی داشتید. به هرحال، همین اعتصاب کمر رژیم را شکست و مجبور شد که با خواست این‌ها موافقت کند و در نتیجه در پایان این هفته، امام بزرگوارمان با آن صحنه شکوهمند و اجتماع تاریخی دنیای اسلام - که ما در سراسر دنیای اسلام، نمونه چنان اجتماع عظیمی را نداریم - وارد کشور شدند و - الحمدللَّه - ما امروز از برکات آن مبارزات برخوردار می‌شویم.

 مناسبت دیگر، سفر نخست وزیر محترم جمهوری اسلامی به آمریکا بود که کاخ سفید را خشمگین کرده است؛ به خاطر اینکه ایشان به یک کشور انقلابی که نیکاراگوئه است، وارد شده‌اند. تا آنجا خشمگین شده‌اند که شخص اول رژیم آمریکا مجبور شد ابراز وجود کند و گفت که ایران برای تقویت تروریسم به نیکاراگوئه آمده استخیلی مضحک است که مادر اصلی آن تروریستهای دنیا که امروز در لبنان مظلوم، فرارشان را با بمب گذاری توجیه می‌کنند و کسانی که تروریستهای دنیا را در پاریس و جاهای دیگر جمع کرده‌اند و از آن‌ها حمایت می‌کنند، سفر نخست وزیر یک کشور انقلابی به کشور انقلابی همزاد خودش را به‌عنوان همکاری تروریستها معرفی می‌کنند! این‌ها خیلی پررو و پرمدعا هستند.

ولادت حضرت زینب (س) این قهرمان تاریخ انقلاب و تبلیغات و احیاگر خون شهدا را در هفته آینده داریم که خداوند به ارواح پاک همه شهدا و کسانی که خون شهدا را زنده نگه می‌دارند، اجر مناسب زحمات خودشان عنایت بفرماید.

در این روزها حوادث لبنان را داریم که من در خطبه عربی آورده‌ام و دیگر، اینجا بحث نمی‌کنم. اولین موردی که پیش آمده است و اسرائیل تحت‌فشار مردم مبارز مجبور شد نقطه‌ای را که اشغال کرده بود، پس بدهد و عقب‌نشینی کند، لبنان است. البته قبلاً در صحرای سینا عقب‌نشینی کرده بود، ولی آنجا امتیاز گرفت؛ امتیازی گرفت که دنیای اسلام را به تفرقه کشاند و مصر را به دنبال خودش به » کمپ دیوید«برد و آن جنایات دیگر که می‌دانیداما برای اولین بار، معدودی از انسان‌های آزاده، شریف، مبارز و تفنگ‌به‌دوش موفق شدند که اسرائیل را وادار کنند که طعم تلخ شکست را بچشد و اولین مرحله فرارش را این‌گونه رسوا و بدون امتیاز آغاز کند. همین اسرائیل که به آمریکا، انگلستان، فرانسه و ایتالیا درگذشته خرده‌گیری می‌کرد که این‌ها ترسو بودند که با یک بمب فرار کردند، حالا خودش دنبال آن‌ها به فرار افتاده است که این برای مسلمان‌ها نقطه اوج امید و برای اسرائیل، شروع نقطه هزیمت است که - ان شاءاللَّه - این راه را بقیه مسلمان‌ها هم ادامه بدهند.

در هفته آینده، حماسه مقاومت مردم بزرگوار آمل و خاطره شهادت بزرگوارانی را داریم که در راه افکار، عقاید و آرمان‌هایشان شهید شدند که این را به بازماندگانشان تبریک و تسلیت عرض می‌کنیم.

مسئله مهمی که احتیاج به بحث دارد - اما من چون بحث دیگری را برای این هفته در نظر داشتم، از آن به‌طور مختصر عبور می‌کنم - مسئله اجتماع وزرای ۷ کشور عربی در بغداد است که به‌عنوان کمیسیون صلح کنفرانس اسلامی اتحادیه عرب است که خیلی ذلیلانه برخورد کردند و گروهی وزیر در کشوری که جنگ افروز است و جنگ را شروع کرده است، نشستند و بعد از دو سه روز مذاکره دستشان را پیش کشورهای غربی - آن آتش افروزان اصلی که این جنگ را به راه انداختند - دراز کردند و از آن‌ها خواستند که به ایران فشار بیاورند و علیه ایران وارد معرکه بشوند تا اینکه بتوانند صدام را از مهلکه‌ای که خودش درست کرده است، نجات بدهند.

 اگر این‌ها عقل داشتند، باید بعد از دو روز مذاکره به این نتیجه می‌رسیدند که برای آن متجاوزی که آتش این جنگ را افروخت و این دو ملت را این‌گونه به این مشکلات انداخته و خودش را برای قهرمان قادسیه شدن به وسط این معرکه پرت کرده، فکری کنند و او را تسلیم محکمه عدالت کنند تا ما هم بتوانیم در راهی که آن‌ها پیشنهاد می‌کنند، قدمی برداریم، والاّ اگر همان حرفهای گذشته را تکرار کنند، ما هم حرف گذشته را تکرار می‌کنیم و آن، این است که در این دنیا و زیر این آسمان هیچ چیز غیر از مجازات و کیفر دادن متجاوز جنگ که حزب بعث عفلقی عراق است، نمی‌تواند این ملت شهید داده ما را راضی کند.

حضور نمایندگان سازمان ملل متحد در کشور ما برای بازدید از اردوگاههای اسرای عراقی هم مسئله مهم روز است. تا آنجایی که بنده اطلاع دارم، این‌ها به‌طور آزادانه و بدون شاهد هر جا که خواستند، رفته‌اند و با هر کس که خواستند، صحبت کرده‌اند و دیده‌اند که جمهوری اسلامی با کسانی که علیه ما می‌جنگیدند و امروز در کشور ما به‌عنوان میهمان زندگی می‌کنند، چه رفتار انسانی داشته است! و - ان شاءاللَّه - این شهامت را داشته باشند که واقعیت‌های اردوگاه‌های اسرا را برای دنیا بگویندالبته درگذشته، قدمی برداشته‌اند و دو کار قابل قبول و خوب کرده‌اند:

  • یکی در جریان اخیر که عراقی‌ها روستاهای ما را بمباران کرده بودند، انصافاً گزارش صحیحی داده‌اند.
  • دیگر اینکه در مورد استعمال بمب‌های شیمیایی هم قبلاً موضع خوبی گرفته‌اند.

ما امیدواریم که این‌ها شهامت به خرج دهند و واقعیتها را آن گونه منعکس کنند که این دو سه ماه اخیر که بوقهای صهیونیستی زحمات زیادی برای آشوب کردن در منطقه و ملوّث کردن واقعیتها و دروغ پردازیهایی که درباره اسرا کرده‌اند، روشن شود و ببینند در محیطی که اسلام حاکم است، حتی با اسیر چگونه برخورد می‌شودالبته، ما به خاطر دیگران این برخورد را نکرده‌ایم، بلکه به‌عنوان وظیفه خودمان و برای اینکه مسلمانهای عراقی را متوجه کنیم که اینجا، جای اسلام و انسانیت است، این رفتار را کرده‌ایم و - ان شاءاللَّه - که دنیا هم از این گمراهی که دچار آن شده است، با گزارش صحیح مأموران سازمان ملل نجات پیدا کند.

 بحث اصلی این هفته من در درجه اول به تهران و در درجه دوم به شهرهای بزرگی مثل اصفهان، تبریز، مشهد، شیراز مربوط می‌شود و یکی از بحث‌های سرنوشت ساز برای داخل کشور است و من انتظار دارم که جامعه ما مخصوصاً تهرانی‌ها و ساکنان شهرهای بزرگ با دقت به این حرف‌های من گوش کنند.

 برای حل مشکلات تهران در دو سه ماه گذشته ۳۰ نفر نماینده تهران با شهرداری، استانداری، وزارت کشور و مسکن و سایر مسؤولان برنامه‌ریزی، جلسات متعددی داشته‌اند و نتایجی گرفتیم که خلاصه‌ای از آن را مطرح می‌کنم. این بحث من، مربوط به مطالبی که درباره مترو گفته‌ام، می‌شود. چون، وعده دادم که در این خصوص توضیح بدهم، منتها اگر می‌خواستم در خطبه اول اشاره کنم، طولانی می‌شد.

 مسائل مهمی در شهرهای بزرگ وجود دارد و در آینده هم به وجود می‌آید که باید برای آن‌ها فکری کرد و به آسانی نمی‌شود از آن‌ها گذشت. مثلاً اکنون در تهران - طبق آمار کوپن‌ها که نسبتاً دقیق است - در حدود ۶/۵ تا ۷ میلیون جمعیت زندگی می‌کنند.

 مساحت منطقه تهران بیش از ۵۰۰ کیلومتر مربع است که الآن شهر حساب می‌شود و یک بیابان خیلی وسیع است و این‌ها همه به خیابان، آب و برق، گاز و امثال این‌ها احتیاج دارندمسائل جنبی چنین اجتماعی، خیلی عظیم است. اگر فرض کنیم که ما موفق شویم جلوی مهاجرت بی‌رویّه مردم روستاها و شهرهای کوچک را به تهران بگیریم - و ان شاءاللَّه خواهیم گرفت همین رشد طبیعی خود مردم تهران، اگر صدی ۵/۳ یا ۴ باشد، خیلی طول نمی‌کشد که جمعیت تهران به ۱۰ میلیون می‌رسد. البته شهرهایی مثل مشهد، تبریز، اصفهان، شیراز، اهواز و جاهای دیگر، این مسائل را در سطح پایین‌تری دارند که باید برخورد صحیحی شود.

 من دو یا سه مسئله تهران را عرض می‌کنم تا شما ببینید که چه مسائلی دارد. ترافیک را که مهم است، برای آخر بحث می‌گذارم. همین زباله تهران را در نظر بگیرید. شما فکر کنید اگر این جمعیت ۶ یا ۷ میلیونی که سیب، پرتقال و سایر مواد را می‌خورند و ضایعات آن را بیرون می‌گذارند و زباله‌ای که خانم‌ها هرروز صبح در کیسه‌ای قرار می‌دهند و بیرون می‌گذارند و یا آن‌هایی که قدری بی‌ادب هستند، همین‌طور به جوی‌ها می‌ریزند، خودش چه مسئله‌ای برای این جمعیت می‌شود!!

 آن طوری که به من گزارش داده‌اند شهرداری باید در روز ۴۵۰۰ تن زباله را از سراسر شهر جمع‌آوری کند و بیرون ببرد و برای این‌ها فکری بکند و حدود ۱۲۰۰ دستگاه کامیون و وانت باید این خدمات را انجام دهد. تازه این‌ها مربوط به آن قسمت‌هایی از شهر است که تحت خدمات شهرداری است و جاهایی هم هست که اخیراً بی‌قواره ساخته‌اند و شهرداری در آنجا حضور ندارد و آن‌ها خودشان این کار را می‌کنند. اگر این ۴۵۰۰ تن زباله در کنار شهر جمع شود، مثل یک کوه خواهد شد. این‌ها متعفن می‌شود و مرض و میکرب ایجاد می‌کند که باید این‌ها را دفن کرد تا بعداً کود شود و از آن‌ها استفاده گردد.

 باید برای این کار فکری کرد یا نه؟ این نمی‌شود که همین‌طور بماند و برنامه‌ای وجود نداشته باشدیا فاضلاب تهران را در نظر بگیرید. فرض کنیم که اگر بخواهیم به همه درست آب بدهیم، (حداقل آبی که یک نفر نیاز دارد، حدود ۱۵۰ لیتر است؛ اعم از آب خوردن، استحمام و غیره) می‌بینید که باید چه رقم عظیمی، آب تصفیه کنند که شما مصرف کنید. طبق محاسبه‌ای که ما کردیم، اگر روزی همه آب سدهای لار، کرج و طالقان را به‌اضافه رودهای کوچکی که از حوزه جنوبی البرز منشعب می‌شود، جمع کنیم و به تهران بیاوریم و برای آب‌های زیرزمینی چاه بزنیم و بیرون بیاوریم و تصفیه کنیم، می‌شود آبی به دست مردم دادبعد شما ببینید همین آب که در سال در حدود یک میلیارد مترمکعب خواهد بود، در خانه‌ها به آب صابون، پودر و آب آلوده به مواد شیمیایی تبدیل می‌شود که دوباره به زمین می‌رود و از زیرزمین عبور می‌کند که در این صورت شما ببینید پایین تهران چه وضعی پیدا می‌کند. همین حالا باتلاق‌های جنوب تهران مایه فساد و مشکل استخوب! باید تشکیلاتی باشد که این آب را جمع و تصفیه کند. این آب، به‌طور طبیعی باید آب شُرب و کشاورزی مردم گرمسار، ورامین، شهریار، جنوب تهران و تمام این حوزه را تا بین راه قم تأمین می‌کرد و اگر بخواهد مصرف شود، باید دوباره تصفیه شود و برای کشاورزی به پایین‌تر برود. این کارها را چه کسی باید انجام دهد؟ بحث ما در این دو سه ماه این‌ها بود.

 من مترو را به این بحث‌ها اضافه می‌کنم؛ چون مترو، محور این بحث بود. بعضی‌ها درگذشته با ایجاد مترو مخالفت می‌کردند. ما دو تیپ مخالف داشتیم: یک تیپ، همان ضدانقلاب‌هایی بودند که با تمدن و رفاه مردم، مخالف بودند و می‌خواستند ناراضی درست کنند. این یک تیپ خاص است و ما با آن‌ها اصلاً حرفی نداریمیک تیپ هم، آدم‌هایی بودند که یک حرف حسابی داشتند و می‌گفتند: آیا مثلاً باید نفت را که مال همه مردم (مثلاً فلان روستایی که در سیستان و بلوچستان و یا کسانی که در بوشهر و اطراف شادگان زندگی می‌کنند) است، بیاوریم و با آن مسئله تهرانی‌ها را حل کنیم؟ و با آن مسئله آب تهران و مترو و ترافیک تهران را حل کنیم؟ یا آن نفت باید به‌طور مساوی به همه برسد؟  طبعاً حرف آن‌ها حساب شده است؛ یعنی این درست نیست و منطقی نیست که ما از بودجه کل کشور و آنچه که مال همه مردم است و اولویت آن را باید به همه کسانی که درگذشته به آن‌ها نرسیده است و مظلوم واقع شده‌اند، بدهیم، بیاوریم و در اینجا مصرف کنیم. تا اینجا، حرفشان حساب بود. اما مخالفت با مترو حساب نبود؛ باید به مردم تهران می‌گفتند که شما خودتان بسازیدتهران جای ثروتمندی است و ما می‌دانیم. بنده، آن مقداری که از شهر خودمان می‌شناسم، خیلی از پولدارهای شهر ما برای اینکه آنجا خیلی خوب نمی‌توانستند زندگی کنند، آمدند و الآن در تهران زندگی می‌کنند و باغها و ثروتشان هنوز آنجاست. خیلی از پولدارها به تهران آمده‌اند و خانه‌های بزرگ گرفته‌اند که خیابان اطراف آن را باید شهرداری آسفالت کند و مأمور شهرداری باید زباله آنجا را جمع کند، مأمور شهربانی باید از دیوارهای طولانیِ کوتاه آن‌ها حفاظت کند که دزد وارد خانه‌هایشان نشود و امنیت‌شان را حفظ کند، ارتش باید از فضا، امنیت آنان را حفظ کند و همه این کارها باید انجام شود. حالا آن‌ها را کنار گذاشتیم؛ اما زباله آن‌ها را که مردم بوشهر نباید جمع کنند! این خیلی روشن است که خود این‌ها پولدار هستند و می‌توانند این کار را بکنند. حالا اگر نکنند چه می‌شود؟ من می‌خواهم روی مترو صحبت کنم. فاضلاب‌ها و زباله‌ها خیلی بحث ندارد، اما این زباله‌ها به هر حال باید بیرون برود و طرحی است که کارخانه‌هایی اینجا درست شود و زباله‌ها را به کود و خوراک دام تبدیل کنند. همین‌هایی که اسباب زحمت است، اقتصادی هم هست و شهرداری برای این طرحی دارد و ان شاءاللَّه - این کار را انجام خواهد دادفاضلاب به اندازه مترو خرج زیادی ندارد و آن هم در این طرح می‌گنجد که حالا عرض می‌کنم؛ اما مترو و ترافیک شهر، یک مسئله بسیار مهمی است. من تا به حال ندیدم که کسی در بحثهای عمومی، این مسئله را به رخ مردم بکشد تا مردم بفهمند در این شهر چه وضعی دارند. من امروز مقداری این مسئله را مجسم می‌کنم، مردم شیراز، اصفهان، مشهد، تبریز و جاهای دیگر هم گوش بدهند و به فکر بیفتند که در آینده دچار مسائل تهران نشوندتهران در حال حاضر با مسافرین موجود، حدود هفت میلیون جمعیت دارد. به‌طوری که آمار نشان می‌دهد، روزانه هفت میلیون سفر، در داخل تهران هست؛ یعنی هفت میلیون بار، آدم جا به جا می‌شود. بعضی‌ها از خانه، هیچ حرکت نمی‌کنند و بعضیها هم چند بار می‌روند و می‌آیند. در مجموع، حدود هفت میلیون سفر داخل شهر می‌شوداین هفت میلیون را حدود ۲۶۰۰ تا ۲۷۰۰ اتوبوس از شرکت واحد، حدود ۱۸ هزار تاکسی و ماشین سواری کرایه و حدود ۲۵۰۰ مینی‌بوس و مقداری هم ماشینهای شخصی جابه جا می‌کنند. شما ببینید، این شرایطی که الان وجود دارد، ترافیکی که هست، معطلی، زحمت، آفتاب خوردن، باران، خرابی هوا و امثال این‌ها که هست، مال امروز است.

 وقتی جمعیت ما به ۱۰ میلیون رسید، ببینید شرایط چه خواهد شد! حالا من چند رقمش را می‌گویم، ببینید که چه ضررهایی الان وجود دارد که در ذهن هیچ کس هم نمی‌آید! نظام، دولت و حکومت، حق ندارد مسائل را یک طرفه نگاه کند؛ ما مثل یک مغازه یا یک شرکت نیستیم که وقتی خواستیم گلیم خودمان را از آب بکشیم، بگوییم: ما که خانه‌مان نزدیک دکانمان است و هر وقت از آن بیرون می‌آییم، به اینجا می‌آییم، روز جمعه هم صبح زود یا شب، یک جوری خودمان را از این ترافیک نجات می‌دهیم! جامعه در اختیار نظام است و نظام باید کل مسائل را یکجا ببیند که چه خساراتی از نبودن مترو وارد می‌شود و چه موهبتهایی که می‌شود از طریق مترو آورد.

 اگر فرض کنیم (طبق محاسباتی که کرده‌اند؛ من خودم محاسبه نکرده‌ام و این‌ها را در گزارشها خوانده‌ام) که این هفت میلیون نفر در هر سفری، نیم ساعت از وقتشان تلف شود که می‌شود (الان هرکس بخواهد جایی برود، روی هم رفته در هر سفری نیم ساعت از وقتش تلف می‌شود) سه و نیم میلیون ساعت از وقت مردم تهران تلف می‌شودحالا اگر فرض کنیم که هر ساعتی از این وقت هم ۲۰ تومان ارزش داشته باشد (خوب! یک کارگر ساده هم الان برای یک ساعت کار، ۲۰ تومان نمی‌گیرد)، رقم همان است که شهرداری اعلام کرده است؛ ۲۵ تا ۳۰ میلیارد تومان در سال، ضرر اتلاف وقت مردم را داریم. این فقط خرج مترو استممکن است که آقایان بگویند: وقت مردم که ارزش ندارد، حالا که می‌خواهد در خانه بنشیند، اینجا می‌آید و داخل ماشین می‌نشیند! این جور نیست. مردم که نمی‌خواهند وقتشان را تباه کنند. وقتی مردم پای رادیو می‌نشینند، باید چیزی بفهمند، گوش بدهند و استفاده کنند. هرکسی مایل است که پهلوی زن و بچه‌اش بنشیند و در این دنیای شلوغ، قدری با هم صفا کنند. اینکه بخواهد در راه، در آفتاب و زیر باران باشد، اتلاف وقت است. این جور که نمی‌شود حساب کرد. اگر این راه را با نشاط برود و برگردد، سرکار که رفت، بهتر کار می‌کند و در خانه با زن و بچه‌اش بهتر برخورد می‌کند.

 من اول قدری برای شما مجسم می‌کنم که مترو چیست؟ از زیرزمین، راه درست می‌کنند و سرعت حرکت بسیار زیاد است و بنده در ژاپن، فرانسه، انگلیس و آلمان، سوار مترو شده‌ام و مخصوصاً برای دیدن مترو رفته‌ام. از نقطه‌ای که انسان سوار می‌شود تا نقطه‌ای که پیاده می‌شود، یک ذره برخوردی که اعصاب آدم را ناراحت کند، وجود ندارد. در نقطه‌ای که آدم می‌ایستد، سه دقیقه طول نمی‌کشد (در آنجایی هم که خیلی منظم است، یک و نیم دقیقه طول می‌کشد) که یک قطار می‌آید؛ درهای قطار، فوری باز می‌شود و مسافران ظرف یک و نیم دقیقه، از یک طرف پیاده و از طرف دیگر سوار می‌شوند و قطار حرکت می‌کنددر هر کیلومتری هم یک ایستگاه است. وقتی که مردم، پایین می‌آیند (ایستگاه هم راه‌های زیادی به بیرون دارد)، هرکسی به طرفی که می‌خواهد حرکت کند، می‌رود و تصادم هم ندارد و با برق کار می‌کند. یک نیروگاه کوچکی برای اداره متروی تهران - شهر به این بزرگی - کافی است و اگر حدود ۱۵۰ مگاوات برق تولید کند، می‌تواند تهران را بگرداند.

 طبق محاسبه‌ای که کرده‌اند، رفتن از میدان تجریش تا میدان راه آهن با مترو حداکثر نیم ساعت است، در صورتی که شما با اتوبوس، در شرایط عادی ترافیک هم که بخواهید بروید، یک ساعت و نیم طول می‌کشد؛ غیر از معطلی‌ها و این طور چیزها که وجود دارد. ببینید اینجا، وقت چقدر تفاوت می‌کند! دو خط یعنی یک خط از تهران پارس به میدان آزادی و یک خط از میدان تجریش تا میدان راه آهن یا بهشت زهرا، می‌تواند دو میلیون نفر را جا به جا کند. در صورتی که طرح اصلی متروی تهران، ۷ خط دارد. در شرایطی که فعلاً پیش آمده است، شاید هم قدری بیشتر شوداز لحاظ سوخت برای مترو که حساب کرده‌اند، در این عبورهای زیرزمینی بین ۸ تا ۱۵ گرم نفت برای یک مسافر مصرف می‌شود؛ ولی برای یک تاکسی و چیزهای دیگر، بین ۴۰ تا ۵۰ گرم نفت مصرف می‌شود. حالا در اتوبوس، کمی کمتر است. می‌بینید در شرایطی که نفت طلاست و در آینده می‌شود این همه از آن استفاده کرد، ما این جوری مصرف کنیم. یک نیروگاه آنجا که کار می‌کند، مترو را می‌گرداند و اینجا نفت این طوری مصرف می‌شود. پنجاه گرم کجا و هشت گرم کجا؟  صرفه‌جوییِ تفاوت بین این دو، چقدر در اقتصاد ما عظیم است! حالا ما چرا نباید این کار را بکنیم؟ آنجا دیگر نه تصادف وجود دارد، نه برخورد و نه معطلی. می‌شود روی وقت حساب کرد. آدم می‌داند کی به مقصد می‌رسد. ولی الان در تهران اگر شما بخواهید به کار دقیقی که دارید برسید، آدم نمی‌داند کی موفق می‌شود. یک وقت، نیم ساعت دیرتر می‌رسد، یک ساعت دیرتر می‌رسد، برنامه به هم می‌خورد و خیلی چیزها خراب می‌شود و به هم می‌ریزد.

 در دنیای صنعتی، حساب کردن روی وقت انسانها چیزی است که باید به آن توجه شود. نمی‌شود که بگوییم، مردم خودشان جور بکنند. ما مسؤولیم که روی وقت مردم حساب بکنیم؛ باید این کار را کرد. در مورد تصادفات هم ما هیچ وقت حساب نکردیم که در روز مثلاً اگر ۲۰۰ تصادف شود (من حالا رقم صحیح را نمی‌دانم)، این ۲۰۰ ماشینی که تصادف کرده‌اند، چه مقدار باید قطعه یدکی از خارج بخرند! این کار چقدر ارز می‌برد! چه مقدار وقت این‌ها در تعمیرگاهها تلف می‌شود! چه آدمهایی که ظرف دو سه روز ماشین از دستشان می‌رود و کارهای دیگرشان فلج می‌شود! آدم‌هایی که در این تصادفات مجروح می‌شوند و می‌میرند که این ضایعات انسانی، خانواده‌ها را چه جور مبتلا می‌کند و می‌دانید که چه آثاری دارد! آن‌هایی که مجروح می‌شوند، تختهای بیمارستان را اشغال می‌کنند. شما حساب کنید. حالا بهداری بیاید حساب کند که ما امسال چند ساعت وقت تخت بیمارستان را به مصدومین ترابری اختصاص داده‌ایم؛ رقمی می‌شود که مغز آدم سوت می‌کشدحالا یک دکتر، پرستار، تخت بیمارستان و داروی یک تخت هم چقدر مخارج دارد، ما اصلاً این‌ها را حساب نمی‌کنیم.

 تا می‌گوییم مترو، می‌گویند که‌ای آقا! حالا این قدر پول خرج مترو کنیم؟ این لوکس بازی است! این چه لوکسی است؟ شما محاسبه فضای آلوده را بکنید. ما که دکتر نیستیم، ولی دکترها اعلام خطر می‌کنند که آلودگی هوا در تهران، ۴ برابر حد مجاز دربعضی نقاط و ساعات است. یعنی قسمت اعظم ۶ تا ۷ میلیون نفر مردم تهران وقتی که تنفس می‌کنند، سم تنفس می‌کنندچه سمومی که از اگزوز ماشینها در خیابانها بیرون می‌آید. شما می‌دانید که ماشین ایستاده که خلاص کار می‌کند، چه مقدار بد احتراق می‌شود و چه مقدار سموم، بیشتر از سایر وقتها داخلِ دود می‌شود و این دودهایی که از لوله اگزوز این ماشینها در می‌آید، چقدر آلوده‌تر است. پشت این چهارراهها این مصیبتها اتفاق می‌افتد و هیچ کس هم نمی‌داند. شما محاسبه کنید مردمی که از این ناحیه مریض می‌شوند، چقدر دوا مصرف می‌کنند، چقدر باید پول بدهند و چقدر باید دارو و امکانات بیمارستانی وارد بکنیم.

 اگر روزی، ستون و نمودار این‌ها کشیده شود، زیر آن رقمی بیرون می‌آید که اول هیچ کس نمی‌خواهد باور کند که خسارت ترافیک تهران اینهاست. اتلاف وقتها را گفتیم، بیمارهایی که تختها را اشغال می‌کنند و ضایعاتی که از ناحیه معلول شدن انسانها پیش می‌آید، همه را گفتیم که در همین تهران و در همین تصادفات، اتفاق افتاده استاگر کسانی را که نقص عضو پیدا کرده‌اند و دیگر نمی‌توانند کار کنند، در یک بیابانی جمع کنیم و مردم این‌ها را ببینند، آن موقع می‌فهمند که چه مصیبتی در این تهران وجود دارد.

 بنابراین، این منطقی نیست که انسان‌هایی که سوءنیّت هم ندارند، غیر مسؤولانه بنشینند و حرف بزنند که این لوکس است. خوب! این چه لوکسی است؟ اگر آدم، زیرزمین با این سرعت حرکت کند، این لوکس است؟ اگر آدم کمتر نفت مصرف کند، لوکس است؟ به علاوه، شرکت واحد الان ۲۵۰۰ اتوبوس دارد و اگر بخواهید دو سال دیگر تهران را اداره کنید، باید به ۵ هزار ماشین تبدیل کنید. اگر ۵ هزار اتوبوس بخواهد در این شهر حرکت کند، می‌دانید چه مسئله‌ای است؟ آیا قطعات و وسایل این‌ها و خود این‌ها ارز نمی‌خواهد؟ مترو یک کار ساده است؛ منتها اول باید تکنیک آن را بگیریم. بعدش دیگر یکی از کارهای عادی، مثل راه آهن است. الان راه آهن لوکس است یا ماشین سواری که آدم سوار شود؟ راه آهن عمومی‌ترین وسیله در بیرون و بهترین و اقتصادی‌ترین وسیله دنیاست. در شهر هم همین جور استبعضی از آن‌هایی که افکار قدیمی دارند، می‌گویند: آقا، اگر شما بخواهید مترو بزنید، می‌دانید که چقدر باید این خیابانها را بکَنید و ترافیک و راه بندان بشود؟! خبر هم ندارند که ما ماشین‌های خوبی خریده‌ایم که کار کنیم. (حالا این را برای اینکه در دل شما این غصه نباشد، عرض می‌کنم) این‌ها ماشین‌هایی هستند که زیرزمین حرکت می‌کنند. اولاً ۲۰ متر طرح زیرزمین است و آنجا که حرکت می‌کند، با قطر ۹ متر در هر ساعتی ۳ متر می‌کَند و قطعات از پیش آماده شده‌ای دارد که بتون و مفتول آهن است و کار می‌اندازد و جلو می‌رود. یعنی اگر شما دو شیفت هم کار کنید، در یک روز ۵۰ متر، مترو را کنده‌اید و خاک آن را هم با واگن قطار که پشت سرش بسته شده است، در میدانی می‌ریزند و از آنجا حمل می‌کنندبعد، از همین مترو که تهیه شود، لوله‌های گاز و آب و کابلهای برق را هم از همین مسیر عبور می‌دهند که کار خیلی خوبی است تا بعداً هرگوشه شهر را نکنند.

 الان واگن سازی پارس را داریم که تازگی افتتاح شده است و می‌تواند سالانه هزار واگن تولید کند. این صنعت برای همین کارهاست و بهترین چیز برای همین مترو است که شهرهای بزرگ ما مترو داشته باشنداز لحاظ ایمنی، اگر خدای نکرده روزی در این دنیای آشوب و دنیایی که امروز ابرقدرتها و نوکرانشان مجهز به بمب اتم هستند، حادثه‌ای در شهری مثل تهران پیش بیاید، درگیری جدی شود و یا جنگ جهانی پیش بیاید، آیا در تهران پناهگاهی وجود دارد؟ اگر مترو وجود داشته باشد، بهترین پناهگاه برای مردم است.

 در یک شهر ۷ میلیونی، وظیفه حکومت است که چنین چیزی را برای چنین روزهایی درست کند. هر چقدر که آدم حساب می‌کند، می‌بیند تأخیر در ساخت مترو، ظلم به این ملت است. بله، فقط یک نکته را قبول دارم که مردم بوشهر و سیستان و بلوچستان نباید خرج متروی تهران را بدهند. ما که در تهران زندگی می‌کنیم و روی آسفالت هم به زحمت حاضریم راه برویم و حاضر نیستیم پای خود را از آسفالت روی خاکی بگذاریم، باید خرج این را بدهیم. تازه، نباید خرج این را مردم فقیر و بدبخت و فلک زده این شهر که مشکلات به گردن آنهاست و فاضلاب بالای شهر به طرف این‌ها پایین می‌آید، بدهند. باید آن‌هایی خرج مترو را بدهند که استفاده می‌کنند. می‌گویند در تهران، یک میلیون و ششصد هزار اتومبیل وجود دارد. این‌ها در تهران، نمره شده‌اند و بعضی‌هایش ممکن است از خارج به اینجا بیاید. اگر این اتومبیلها هریکی از همین حالا، سالی هزار تومان بدهند، سالی هزار تومان برای یک اتومبیل چه می‌شود؟ این، پولش را در صندوق انداخته است؛ فردا که مترو تمام شد، از اتومبیلش هم می‌تواند خوب استفاده کند. اگر همین سوختی را که الان در چهارراهها می‌ایستد و مصرف می‌شود، بخواهد ذخیره کند، پنج سال بعد دیگر این ایستادنها را ندارددر شهرهایی که مترو دارند، ترافیک این جوری نیست، پشت چهارراه معطل شدن ندارد، عبور و مرور هم سریع است و صرفه جویی در وقت است و اگر این‌ها بخواهند همین صرفه‌جویی سوختشان را بدهند، برایشان چیزی نیست. اگر این‌ها هریکی هزار تومان در سال بدهند، یعنی یک میلیارد و ششصد هزار تومان فقط ماشینها برای مترو داده‌انداین دودهایی که در تهران فضا را آلوده می‌کند، آقایان در خانه‌هایشان مشعل گازوییل سوز دارند و گاز می‌سوزانند، این گاز را ما با پول این مردم از کنگان و نقاط دور از زیرزمین بیرون می‌آوریم و به اینجا می‌فرستیم و به این قیمت ارزان در خانه‌هایشان وصل می‌شود و این هوا را آلوده می‌کند که تنفس مردم فقیر را هم معیوب می‌کند.

اگر این‌ها بیایند و مثلاً برای یک لیتر گاز، یک ریال بدهند (فقط به خرج سوختی که هوا را فاسد کرده‌اند و نه به هیچ حساب دیگری)، این چه می‌شود؟ اگر بنا باشد برای هر مترمکعب آبی که ما از سد طالقان به اینجا می‌آوریم، تصفیه می‌کنیم، لوله می‌کشیم، پمپ می‌کنیم و با پمپ و برق، آب را به خانه‌های آقایان در آن بالا می‌رسانیم و مصرف می‌کنند، یک تومان بدهند، چه می‌شود؟ برای اینکه برای فاضلابشان (همین آبی که به کف صابون تبدیل می‌کنند) تصفیه خانه درست کنند یا این آب را ببرند و تصفیه کنند.

 بنابراین اگر در تهران، آن‌هایی که دارند - نه آن‌هایی که ندارند - و از داشتن خود هوا را کثیف می‌کنند، آب را کثیف می‌کنند و محیط زیست را خراب می‌کنند، خرج اصلاح محیط زیست، خرج تبدیل زباله‌هایشان به کود و خرج ماشینی را که جلوی خانه‌شان می‌آید و زباله‌ها را حمل می‌کند و به کود تبدیل می‌کنند، بپردازند، شهرآباد می‌شود و مردم راحت می‌شوند، در این صفها نمی‌ایستند، خودشان در شهر، راحت می‌توانند با ماشینشان حرکت کنند و این گرفتاریها هم وجود ندارد و شهرداری هم مجبور نیست که شما را بیرون طرح ترافیک نگه دارد.

 بخش خصوصی هم می‌تواند در ایجاد مترو شرکت کند. حالا دو قسمت و دو خط اساسیش را شهرداری و وزارت کشور انجام می‌دهند؛ اما بخش خصوصی هم می‌تواند شرکتهایی تشکیل بدهد و یک قسمت کار را بگیرد و برای آن‌ها سودآور هم خواهد بود. بانک‌ها هم می‌توانند این کارها را بکنندبه هر حال، از لحاظ سیاسی هم درست نیست که ما خیال کنیم تهران را خراب کنیم که کسی به اینجا نیاید. نه، تهران پایتخت و مرکز شهر و آبروی کشور است و زندگی کردن در اینجا مهم نیست، باید مقررات خوب داشته باشیم که بی‌جهت مهاجر به اینجا نیاید. مردم بلند نشوند و از دهات به اینجا بیایند و پادو یا سیگار فروش بشوند و یا شیشه اتومبیلها را پاک بکنند. باید جلوی این کار را با مقررات و آباد کردن روستاها و مقررات دیگر بگیریم.

 به هرحال مردم اصفهان، تبریز، شیراز، مشهد و اهواز می‌توانند خودشان برنامه‌ریزی کنند و شهرداری‌هایشان فعال شود. آن قسمتی از مردم که می‌خواهند ازاین‌گونه مواهب استفاده کنند و باعث آلودگی هوا می‌شوند و نیاز به خیابانها دارند و ماشین آن‌ها قسمتی از خیابان را اشغال می‌کند، خرج‌ها را بپردازند و مترو ساخته شودبه شهرهایی که بالاتر از هشتصد هزار نفر جمعیت دارد، مترو توصیه می‌شود. آمریکایی‌ها خیال می‌کردند که چون بهترین خیابانهای دنیا را دارند، احتیاج به مترو ندارند و به بعضی از شهرها مترو نکشیده‌اند. اما الان، یک ماجرای عظیمی در آمریکا برقرار است و فشار هست که چرا بعضی شهرها مترو ندارند. با اینکه وسیع‌ترین خیابان‌های دنیا در آمریکاست و هیچ جا به اندازه آمریکا خیابان و جاده ندارد و روستاهای آمریکا آباد است و مهاجرت هم به این معنی وجود ندارد، به این مشکل افتاده‌اندبه هرحال شهرهای بزرگ، به فاضلاب، تبدیل زباله، مترو و راههای زیرزمینی نیاز دارند. به علاوه اگر تکنیک این کار به دستمان بیاید، در آینده می‌توانیم با این تکنیک در منطقه به کشورهای عقب مانده خدمت بکنیم و این تکنیک برای ما ارزش داردیکی از اشکالات گذشته‌ها این بود که می‌گفتند مترو وابستگی می‌آورد. البته، این رویه‌ای که ما انتخاب کردیم و دنبال آن هستیم، وابستگی هم نخواهد داشت و وابستگی آن از اتوبوس هم کمتر است و - ان شاءاللَّه - این کار را انجام می‌دهیم. از شهرداری تهران، وزارت کشور، استانداری، وزارت مسکن، وزارت برنامه و بودجه و مسؤولان دیگر تقاضا داریم که همکاری کنند و از مردم هم به‌عنوان نماینده آن‌ها از طرف ۳۰ نماینده مجلس تقاضا می‌کنم که وقتی برنامه اعلام شد، همکاری کنند و جلوی نق زنها را هم بگیرندمن می‌دانم که در آینده افرادی پیدا خواهند شد که از این کار نق بزنند؛ هم آن ضدانقلابها نق بزنند و هم بعضی از کارشناسهای دلسوز که فکر می‌کنند که مثلاً سیمانها را برای چه بیاوریم در تهران خرج کنیم. خوب! بله، حداکثرش این است که یک کارخانه سیمان ۲۵۰ تنی هم بسازیم و از جاهای دیگر نیاوریماین کار به سیمان، مفتول آهن، واگن و مقداری چیزهای دیگر که وابستگی آن به خارج بسیار کم است نیاز دارد و نیروگاه آن را هم باز از همین امکانات سوخت اضافی شهر می‌شود تأمین کرد. روی هم رفته کار، اقتصادی است، انسانی، سیاسی و رفاهی است و برای یک شهر، بسیار لازم است. خطابم از تریبون نمازجمعه به‌عنوان خطیب نماز جمعه شما به شما و به دیگر همشهریان و هموطنان عزیزمان است که آن‌ها هم این رویّه را در هر جا که لازم است عمل کنند.

ترجمه خطبه عربی:

بسم اللَّه الرّحمن الرّحیم

 بالاخره اسرائیل غاصب و مغرور و متکی به ابرقدرت بزرگ جهان برای اولین بار بدون گرفتن امتیاز، مجبور به عقب‌نشینی از بخشی از اراضی لبنان شد و خفت و ذلت شکست را در مقابل گروهی کوچک از انسان‌های مبارز و فداکار مسلمان چشید و مسؤولان اسرائیل وادار به اعتراف به شکست و تحمل خسارات سنگین شدنداین شکست حادثه مهمی در تاریخ اسرائیل غاصب و خاورمیانه است. و هم درسی برای مسلمانان است و هم حجت علیه ملتها و دولتهای اسلامی و هم آژیر خطر برای اسرائیل و حامیان ستمگر اوستتاکنون رسم اسرائیل این بود که هر جا را اشغال می‌کرد، پس نمی‌داد و در موارد نادری هم که روی مصالحی، حاضر به عقب‌نشینی می‌شد، امتیازهای مهمتری را تحصیل می‌کرد؛ همان گونه که در تخلیه صحرای سینای مصر اتفاق افتاداین، اولین بار است که مسلمانان مجاهد لبنان این درس را به اسرائیل دادند و تلخی شکست خفّت‌بار را به ذائقه اسرائیل و اربابانش وارد کردند. مجاهدان لبنان تن به ذلت مذاکره با اشغالگران ظالم ندادند و با خونهای مقدس خود، خط سرخ بطلان بر روی مذاکرات زبونانه سردمداران لبنان و عرب کشیدند و با فریاد » اللَّه اکبر «و صدای گلوله‌ها نعره‌های گوش خراش تبلیغات استکبار جهانی را بی‌اثر کردند و به ملل اسلامی بیدارباش دادندبا فداکاری و جانبازی و استقبال از شهادت، نیروهای اشغالگر چهار قدرت بزرگ غربی را با خفّت وادار به فرار از لبنان کردند و از آن‌ها اعتراف به عجز گرفتندامروز، اسرائیل و فالانژهای لبنان با الهام از حامیان گردن کلفت خود، مقارن با فرار، دست به ترور و بمب گذاری و تخریب در شهرها و روستاهای مظلوم و ویران شده زدند که ریاکارانه ادعا کنند با حضور خود حافظ امنیت نسبی بوده‌اند و هم از مردم مظلوم لبنان انتقام بگیرندولی غافل از اینکه این‌گونه ماجراجوییها همان تبلیغات دروغشان را - که می‌خواستند چهره مردم لبنان را به تهمتِ تروریسم آلوده کنند - نیز خنثی می‌کند و ماهیت فریبکار و دروغ پردازشان را یک بار دیگر برملا می‌سازد و به مردم جهان نشان می‌دهد که استکبار جهانی به دروغ، دم از مخالفت با تروریسم می‌زند و خودش هر جا لازم ببیند، به حربه ترور متوسل می‌شوداکنون مسلمانان با دیدن اولین صحنه شکوهمند پیروزی در مقابل صهیونیسم و ابرقدرتها باید خود را برای دامهای بعدی آماده کنند و جمهوری اسلامی ایران همان گونه که در کنار مردم مسلمان لبنان ایستاده است، در این‌گونه مصافها هم حاضر به همکاری است

بسْمِ‌اللَّهِ الرَّحْمنِ الرّحیم

اِذا جاءَ نَصْرُاللَّهِ وَالْفَتْحُ/ وَ رَأَیْتَ النَّاسَ یَدْخُلُونَ فی دینِ‌اللَّهِ اَفْواجاً/ فَسَبّحْ بحَمْد رَبّک وَاسْتَغْفِرْهُ إِنَّهُ کانَ تَوَّابًا

 

 

[1]- آیه ۱۱ سوره مجادله: هرگاه گفتند که از جای خود (برای توسعه مجلس یا کار خیر دیگری) برخیزید، برخیزید، تا خدا مقام اهل ایمان و دانشمندان شما را (در دو جهان) رفیع گرداند.

 

[2]- امام صادق (ع): برای هرچیز زکات و زکات دانش آموختن آن به اهلش است. (محمّد محمّدی ری شهری، با همکاری: رضا برنجکار، ترجمه: عبدالهادی مسعودی، علم و حکمت، انتشارات دارالحدیث، قم، چاپ اول، جلد دوّم، ص ۴۵۷)

[3]- حضرت عیسی (ع): هر کس بداند و عمل کند و یاد دهد، در ملکوت اعظم با عظمت به شمار آید! (ورام بن ابی فراس حلی، تَنبیهُ الخَواطِر و نُزهَةُ النَّواظِر، معروف به مجموعه وَرّام، مکتبة الفقیه، قم/ایران، جلد ۱، ص ۸۲)

[4]- آیه ۳ سوره بقره: از هر چه روزیشان کردیم به فقیران انفاق کنند.

[5]- پیامبر اسلام (ص): پوشاننده دانش را همه اشیاء، حتی ماهی دریا و مرغ هوا، لعنت می‌کنند. (المحمدی الری شهری، الشیخ محمد، میزان الحکمه، جلد ۸، ص ۳۹)

[6]  - همان ماخذ، به نقل از کنز العمّال : ۲۹۱۴۲، و انظر ح ۲۹۱۴۴ ، ۲۹۱۴۸.

[7]- کهنگی

[8]  - متز خاورشناس و مستشرق آلمانی است که در بازل سویس ساکن بود. وی در سال ۱۸۶۹ در فرایبورگ متولد شد. وی کرسی استادی زبان‌های شرقی دانشگاه شهر بازل را در اختیار داشت. وی به زبان عربی و تاریخ اسلام علاقه زیادی داشته‌است و کتاب الحکایت نوشته ابن مطهر ازدی با مقدمه تعلیقات وی به چاپ رسیده‌است. مشهورترین اثر متز کتاب تاریخ تمدن اسلام در قرن ۴ هجری است که به چند زبان از جمله فارسی هم ترجمه شده‌است. این کتاب توسط علیرضا ذکاوتی قراگوزلو از عربی به فارسی ترجمه شده‌است. همچنین این کتاب توسط دکتر ابوریده از انگلیسی یه غربی ترجمه شده‌است.

[9]  - ویلیام جیمز دورانت (به انگلیسی: William James Durant) (زاده ۵ نوامبر ۱۸۸۵ – مرگ ۷ نوامبر ۱۹۸۱)، فیلسوف، تاریخنگار و نویسنده آمریکایی بود. مهم‌ترین اثر او تاریخ تمدن، مجموعه کتابی ۱۱ جلدی است که با همکاری آریل دورانت، همسرش نوشته‌است. ویل دورانت در این کتاب توانسته‌است با استفاده از آثار مورخان دیگر (از هرودوت تا آرنولد توین‌بی)، که از ابتدای تاریخ مکتوب بشر تا کنون زیسته‌اند، مکتب نوینی از تاریخ‌نگاری را به وجود آورَد.

برخلاف دیگر تاریخ‌نگاران، که تنها تمرکزشان بر روی وقایع تاریخی و سیر تمدن بشری بود، وی در اثر خود به عوامل تمدن‌ساز در طول تاریخ نیز توجه می‌کند. در این باره نقل‌قولی دارد که چنین است: «تمدن رودی است با دو ساحل». این نقل‌قول به‌طور ضمنی به این مسئله اشاره دارد که تاریخ‌نگاران اغلب نهایت توجه و دقت خود را صرف رودخانه در جریانِ تاریخ نموده‌اند که معمولاً پرآشوب و پرهیاهوست و اجازه برداشت‌ها و تفاسیر صحیح را نمی‌دهد. در مقابل، او دیدگاه دیگری را مطرح می‌کند که در آن حواشی تاریخ و تمدن (ساحل‌ها) می‌توانند به اندازه خود متن تاریخ مهم باشند. به‌نظر او، همه مردمانی که در طول تاریخ خانه و مجسمه ساختند و شعر سراییده‌اند هم در شکل‌گیری تمدن نقش داشتند. ویل دورانت در کتاب درس‌هایی از تاریخ، که در سال‌های آخر زندگی خود نوشت، می‌گوید که تاریخ ملت‌ها را باید با توجه به پدیده‌های علمی جدید نوشت.

از جمله آثار شناخته‌شده  وی در ایران می‌توان به دو اثر دیگر، یعنی تاریخ فلسفه و لذات فلسفه، برگردان دکتر عباس زریاب خویی اشاره کرد. (کتاب تاریخ تمدن او در ایران در ۱۱ جلد از سوی انتشارات علمی و فرهنگی به چاپ رسیده‌است) وی با اینکه می‌خواست کشیش شود اما در دانشگاه بیشتر علوم، از زیست‌شناسی گرفته تا تعلیم و تربیت را تجربه کرد. اما بالاخره بعد از خواندن کتاب اخلاقِ اسپینوزا به سراغ فلسفه رفت، آن رشته را تا دکترا ادامه داد و استاد دانشگاه شد و کتاب‌های فلسفی زیادی تألیف کرد.

[10]  - جُرجی زیدانی (۱۴ دسامبر ۱۸۶۱، بیروت - ۲۲ ژوئیهٔ ۱۹۱۴، قاهره) تاریخ‌نگار، داستان‌نویس، و روزنامه‌نگار عرب‌زبان لبنانی است که برای نوشتن ۲۳ رمان تاریخی و تأسیس نشریه  الهلال معروف است. طی نهضت بیداری عرب‌ها و شکل‌گیری جنبش النهضة، قصد او از نوشتن رمان‌های تاریخی، آشنا نمودن مردمان عرب با فرهنگ و تاریخ خود بوده‌است.

[11]- چارلز ماری گوستاو لو بن، (به فرانسوی: Gustave Le Bon) فیلسوف، مورخ، جامعه‌شناس، پزشک فرانسوی در سال ۱۸۴۱ در ناگین له رترو (واقع در یور عت لویر)، متولد شد، مکانی که پدرش ژان ماری چارلز لو بون، متصدی وام بود. وی سپس وارد دانشکده پزشکی پاریس شد، اما بدون گرفتن مدرک دیپلم، آن جا را ترک نمود.

او بین سالهای ۱۸۶۰ و ۱۸۸۰ در اروپا، آسیا و شمال آفریقا سفر کرد. وی کتابهای سفرنامه، باستان شناسی و مردم شناسی را در مورد تمدنهای شرق می‌نویسد و در کمیته برگزار کننده نمایشگاههای جهانی شرکت می‌کرد. در سال ۱۸۷۹، او ورود قابل توجهی به انجمن مردم شناسی پاریس داد که در سال بعد جایزه گدار را برای پایان نامه خود به عنوان {تحقیقات آناتومیکی و ریاضی در مورد قوانین تغییر حجم مغز و ارتباط آنها با شعور} در سال ۱۸۸۸، او استعفا داد و تمام ارتباطات با این جامعه را که در رویکردهای نوآورانه روانشناختی و روانی آن بسیار باز نیست و مصمم شد که این لغو کند. کتاب‌هایش عبارتند از: انسان و جوامع (۱۸۸۱)، روانشناسی سوسیالیسم (۱۸۹۸)، تکامل ماده (۱۹۰۵)، تمدن هند (۱۸۹۳)، تمدن اسلام و عرب (۱۸۸۴)، جهان نامتوازن (۱۹۲۳)، روانشناسی انقلاب (۱۹۱۲) و تمدن مصری.

[12]- آیت الله العظمی سید احمد خوانساری فرزند میرزایوسف و نوه میرزابابا است که نسبتش با سی واسطه به امام کاظم (ع) می‌رسد. در محرم ۱۳۰۹ در خوانسار به دنیا آمد. در سه سالگی پدرش را از دست داد و برادرش سید محمدحسن -که وی نیز عالم دین بود- سرپرستی او را بر عهده گرفت.. وی از شاگردان آخوند خراسانی، سید محمدکاظم طباطبایی یزدی، میرزای نائینی و آقا ضیاء عراقی، و از معدود مراجعی بود که در دوران مرجعیت خود در حوزه‌های علمیه معروف نبود، درحالی که مرجعیت او بعد از درگذشت آیت الله بروجردی آغاز شد. خوانساری به پارسایی و ساده‌زیستی معروف بود. در ۱۳۶۹ که سید یحیی سجادی امام جماعت مسجد سیدعزیزالله واقع در بازار تهران در گذشت، تاجران و بازاریان از آیت الله بروجردی خواستند که شخص باکفایتی را به عنوان امام جماعت مسجد معرفی کند. بدین ترتیب در ۱۳۷۰ ق خوانساری به توصیه بروجردی و به اصرار فراوان مردم به تهران رفت. او از همین سال تا پایان عمر در این مسجد به اقامه نماز، تدریس فقه و اداره امور دینی پرداخت. او در مدت اقامت در تهران، این مسجد را به محلی برای اقدامات سیاسی و اجتماعی تبدیل نمود. اولین اقدام مهم سیاسی ایشان، صدور اعلامیه مشترکی همراه با سید محمد بهبهانی بر علیه لایحه انجمن‌های ایالتی-ولایتی بود. پس از آن، به دنبال عدم توجه حکومت پهلوی به اعتراض علما نسبت به این لایحه، چند نفر از علمای تهران، تصمیم گرفتند در این مسجد تحصن کنند و مردم را نیز به این تحصن و تجمع اعتراضی دعوت کردند. ایشان ۳۰ دی ۱۳۶۳ (۱۴۰۵ ق) در تهران درگذشت به مناسبت وفات او امام خمینی پیام تسلیتی صادر کرد و بازار تهران و حوزه‌های علمیه تعطیل و از سوی دولت یک هفته عزای عمومی اعلام شد. پیکرشان را پس از تشییع در تهران به قم منتقل و در مسجد بالاسر حرم حضرت معصومه به خاک سپردند.

[13]- شهید مرتضی لبافی نژاد روز ۱۴ آذر ۱۳۲۳ (مصادف با عید غدیرخم) درخانواده ای مذهبی در شهرستان شاهرود متولد شد. نام مادرش ناهید بود و پدرش کارمند راه آهن که هنگام تولد مرتضی در شاهرود مأموریت بود. مرتضی پس از گذراندن دوره ابتدایی در دبیرستان البرز تهران پذیرفته شد و دوره متوسطه رابا موفقیت در آن جا سپری کرد و فعالیت‌های سیاسی و مذهبی خود را از همان زمان آغاز کرد و به جلسات تفسیر قرآن و آموزش معارف دینی رفت. درکنکور سراسری شرکت کرد و با رتبه بالا در رشته پزشکی دانشگاه تهران قبول شد. پس از اتمام دوره عمومی، رتبه یک آزمون بورسیه اعزام به خارج شد ولی تصمیم گرفت در ایران بماند و به مبارزاتش ادامه دهد. در دوران دانشجویی انجمن اسلامی دانشکده را تأسیس کرد و در امور فرهنگی و اجتماعی مشارکت فعال داشت. تحصیلات خود را با موفقیت در سال چهل و هشت به پایان رساند و به خدمت مقدس سربازی رفت و به عنوان پزشک در روستاهای اطراف نهاوند به درمان محرومین پرداخت. در مدت کوتاهی تدین و خلق و خوی مرتضی آوازه او را در میان روستائیان پراکنده ساخت. مرتضی در سال پنجاه به طور رسمی عضو سازمان مجاهدین خلق شد تا مبارزه مسلحانه را تجربه کند. از او خواسته شد در سازمان عضو تیم پزشکی شود؛ مرتضی دوره تخصص چشم را رها کرد و جراحی را پیش گرفت. در شانزده شهریور پنجاه ویک با پروین سلیحی که از خانواده‌ای متدین و مذهبی بود ازدواج کرد و در سال پنجاه ودو صاحب فرزندی به نام یاسر شد. در آن روزها سازمان دچار بحران‌های زیادی شد. تصمیم سازمان این بود که مرتضی را به تبریز برود تا از ماجرا دور باشد. مرتضی به تبریز می‌رود و درآن زمان با بیشتر افراد مذهبی تیم تسویه شد. مرتضی در تمام مدت عضویت در سازمان بر اعتقادات مذهبی خود پایدار ماند و در برابر تغییر ایدئولوژی قاطعانه مقاومت می‌کرد. و پس از اطلاع از ماهیت و عملکرد مرکزیت سازمان همکاری قبلی خود را راه خطا توصیف کرد و از آن ابراز پشیمانی نمود. در یازدهم مرداد سال پنجاه و چهار با اعترافات وحید افراخته، مرتضی و همسرش لو می‌روند و در تبریز دستگیر می‌شوند؛ آن‌ها را به زندانی در تهران منتقل می‌کنند. مرتضی با نقشه‌ای وانمود کرد که در تهران قراری دارد و باید سر قرار برود به همراه مأمورین به منطقه مورد نظر رفت و در فرصتی مناسب فرار کرد، اما با تعقیب و تیراندازی ماموران از ناحیه شانه و بازو مجروح شد و مجدداً دستگیر شد. پروین که نوزده سال بیشتر نداشت نیز به جرم همکاری با سازمان بازداشت شد و در دادگاه نظامی به دو سال زندان محکوم گشت، حدود یک سال در زندان انفرادی به سر برد و بر اعتقادات دینی خود همچون مرتضی استوار ماند.

مرتضی غالباً روزه دار بود و مدت شش ماه در سلول انفرادی تحت شکنجه‌های شدیدی قرار گرفت. ساواک نمی‌توانست مرتضی را که فردی پرتلاش و فعال در صحنه علم و سیاست بود، در سلول یا سازمان نگه دارد، بنابراین او را در چهارم بهمن ۵۴ به جوخه اعدام سپرد و به شهادت رساند و کسی را از محل دفن او مطلع نکرد. پس از پیروزی انقلاب اسلامی که مراکز و سازمانها به دست مردم افتاد؛ در اسناد مهر شده‌ای مشخصات کسانی که جسدشان به دریاچه نمک انداخته شده بود، از ساواک پیدا شد. زیر نام مرتضی این طور نوشته بود: «نامبرده تیر باران نشد؛ چندگلوله به پا و کتفش شیلک شد، قدرت تحرک از او گرفته شد و با خونریزی شدید توسط هلی کوپتر به دریاچه نمک در قم منتقل و در حالی که هنوز زنده بود و جان داشت، به آب انداخته شد.»

ویدئوها

تصاویر ضمیمه