حدیث دیگران
  • صفحه اصلی
  • حدیث دیگران
  • نقش آیت الله هاشمی رفسنجانی در جنگ تحمیلی

نقش آیت الله هاشمی رفسنجانی در جنگ تحمیلی

حسین علایی (بنیانگذار و اولین فرمانده نیروی دریایی سپاه پاسداران)

  • تهران
  • دوشنبه ۱ فروردین ۱۳۰۰
آیت الله هاشمی رفسنجانی را باید پدر صنایع و قدرت موشکی ایران به حساب آورد که به صورت همه جانبه از توسعه این صنعت در ایران حمایت می کرد. بکارگیری و ساخت انواع موشک های اسکاد، کرم ابریشم و ضد تانک تاو ثمره این همت بلند است.

آیت الله اکبر هاشمی رفسنجانی از انقلابیون بزرگ و سیاستمدارانی است که نقش بسیار موثری در کمک به حل تمامی بحران های پدیدآمده علیه انقلاب اسلامی داشته است. در هیچ صحنه ای از وقایع جمهوری اسلامی جای او خالی نیست و همواره ایشان برای نیل به اهداف انقلاب اسلامی و رشد و بالندگی ایران عزیز در تمامی دوران جمهوری اسلامی فعالیت های قابل تحسینی داشته است. از جمله بحران های مهمی که هاشمی در آن ها نقش درخور و شایسته ای ایفا کرده است، دوران جنگ تحمیلی است.
آغاز جنگ
وقتی صدام حسین جنگ علیه ایران را شروع کرد، هاشمی رفسنجانی بلافاصله در ستاد ارتش حاضر شد و به بررسی چگونگی مواجهه با این بحران غیرمنتظره پرداخت. او به چیزی جز "دفع تجاوز دشمن" و "حفظ تمامیت ارضی" ایران فکر نمی کرد و چاره کار را دمیدن روح ایستادگی در ملت ایران و بکارگیری توان نیروهای مسلح علیه قوای ارتش متجاوز بعثی می دانست. این "سیاستمدار روحانی" در تبیین دیدگاه امام خمینی برای سازماندهی یک "دفاع مردمی" تلاش و کوشش بسیاری کرد. او از موفق ترین خطیبان نماز جمعه بود که اندیشه دفاعی اسلام را برای مردم در خطبه های تحلیلی نماز جمعه بیان می کرد و مردم را تشویق به حضور داوطلبانه در میدان های دفاع از کشور می کرد. خطبه های نماز جمعه او برای "دوست و دشمن"،"موافق و مخالف" و بویژه "رزمندگان" حاضر در جبهه ها که تجزیه و تحلیل عملیات خود را از زبان "یار معتمد امام" می شنیدند، جذابو شیرین بود.
نماینده امام در شورای عالی دفاع
با تشکیل شورای عالی دفاع، آیت الله هاشمی رفسنجانی به عنوان یکی از نمایندگان امام خمینی در این شورا برگزیده شد. حضور او در شورای عالی دفاع موجب شده بود تا وی با واقعیات مسائل سیاسی و صحنه واقعی جنگ به طور مستمر درگیر باشد و مشکلات رزمندگان و مدافعین جبهه ها را بهتر درک کند. بنابراین هم در مذاکرات با هیئت های مختلف سیاسی خارجی در باره جنگ حضور فعال داشت و هم برای پیروزی رزمندگان در صحنه های عملیات، پشتیبانی های لازم قانونی و بودجه ای و تدارکاتی را از موضع رئیس مجلس شورای اسلامی انجام می داد.
تداوم جنگ
اما نقش مهم تر هاشمی از لحظه فتح خرمشهر در سوم خرداد 1361 به بعد و در تداوم جنگ نمایان می شود. در تصمیم گیری برای چگونگی ادامه جنگ پس از فتح خرمشهر، او از کسانی است که معتقد به داشتن دست بالاتر نسبت به عراق برای خاتمه دادن به جنگ از طریق "مذاکره سیاسی" است. گرچه وی معتقد است که نظامیان، بویژه مرحوم تیمسار قاسمعلی ظهیرنژاد رئیس ستاد مشترک ارتش، امام را در دو جلسه شورای عالی دفاع که پس از فتح خرمشهر در محضر امام خمینی منعقد شد، قانع به عبور از مرز تا پدافند در ساحل اروندرود کردند ولی هاشمی رفسنجانی رسیدن به این مانع طبیعی را امکانی برای یافتن موقعیت نظامی برتر نسبت به ارتش عراق برای پایان دادن شرافت آمیز به جنگ تحمیلی از طریق "مذاکره" و "مصالحه"می دانست.
فرماندهی جنگ
با ناکامی در عملیات رمضان و بروز اختلاف بین فرماندهان ارتش و سپاه، هاشمی رفسنجانی به صحنه عملیات نزدیک تر شد. از آنجا که فرماندهان ارتش و سپاه، بسیاری از مشکلات و معضلات خود را برای هاشمی به عنوان فردی نزدیک به امام خمینی مطرح می کردند، او در پی هماهنگی بیشتر بین این دو نهاد نظامی برآمد. با افزایش ناهماهنگی ها بین ارتش و سپاه و تداوم عملیات های ناموفقی مثل والفجر مقدماتی، امام خمینی به این نتیجه رسید تا فردی را به عنوان هماهنگ کننده نیروهای مسلح برگزیند تا ظرفیت های سپاه و ارتش در هماهنگی با یکدیگر بهتر علیه قوای دشمن به کار رود. بر همین اساس ایشان طی حکمی در 30 بهمن ماه سال 1362 هاشمی رفسنجانی را به سمت فرمانده عملیات های موسوم به والفجر و در واقع فرماندهی جنگ منصوب کردند. این در حالی بود که عدم موفقیت های پی درپی در جبهه ها هیچ جاذبه ای برای بر عهده گرفتن مسئولیت فرماندهی جنگ در آن مقطع زمانی در بر نداشت. با صدور این حکم، هاشمی رفسنجانی قرارگاه خاتم الانبیاء را تشکیل داد و حضور بیشتری در مناطق عملیاتی پیدا کرد. قبل از آغاز عملیات خیبر در جلسات فرماندهان رده های مختلف عملیاتی ارتش و سپاه با آقای هاشمی رفسنجانی مشخص شد که ایشان ذهنی منظم داشته و دارای دقت بالایی در اخذ دیدگاه های نظامی است و درباره طرح های عملیاتی فقط شنونده نیست بلکه در باره چرایی هر تصمیم بحث می کند و سوالات دقیقی را مطرح می نماید. او از انجام هر عملیات، به دنبال راهی برای "پایان دادن به جنگ" می گشت. هاشمی رفسنجانی "تداوم جنگ" را تنها برای رسیدن به "صلح پایدار"می پسندید و به دنبال راه حلی برای خاتمه دادن به تخاصم بین دو کشور با حفظ حقوق ایران بود.
هاشمی رفسنجانی در اثنای جنگ با توجه به "واقعیات صحنه عملیات" و شناختی که از "قابلیت ها و توان خودی" و نیز "توان و ظرفیت های ارتش عراق" بدست آورده بود، و با توجه به "حمایتی" که قدرت های بزرگ و بویژه کشورهای سرمایه دار عربی مثل عربستان از صدام حسین می کردند، یک تعریف عملیاتی از شعار "جنگ جنگ تا پیروزی" که امام خمینی به دنبال آن بود، ارائه داد و به دنبال "کوتاه کردن دوران جنگ" و پایان دادن به مخاصمه بود. هاشمی"پیروزی" را تصرف یک منطقه استراتژیک از خاک عراق مثل بصره یا مناطق نفت خیز جنوب عراق می دانست تا بتوان از موضع قدرت، باقی مانده سرزمین های ایران را آزاد کرد و جنگ را از طریق "مذاکره سیاسی"به پایان برد و راه را برای پیشرفت و آبادانی دو کشور باز کرد. با همین دیدگاه بود که ایشان از طرح ریزی عملیات خیبر و بدر که بر اساس آن، قوای ایران به کنار رودخانه دجله می رسیدند و چاه های نفت جزایر مجنون را در اختیار می گرفتند، استقبال کرد. رفسنجانی قبل از انجام عملیات بدر در سال 1363 در جمع فرماندهان ارتش و سپاه در قرارگاه مرکزی خاتم الانبیاء طی بیانات جامعی در نهایت مطالبی به این مضمون گفت: شما این عملیات را با موفقیت انجام دهید و راه بصره به بغداد را مسدود کنید، ما جنگ را پایان می دهیم. او همین استراتژی را تا آخر جنگ دنبال کرد و به دنبال انجام یک "عملیات سرنوشت ساز" بود تا بتواند جنگ را با دست بالا خاتمه دهد. البته در آن زمان برخی مفهوم این استراتژی را به گونه دیگری درک و مطرح کردند و در بیانات خود می گفتند: امام می گوید "جنگ جنگ تا پیروزی" ولی آقای هاشمی رفسنجانی می گوید: "جنگ جنگ تا یک پیروزی". در حالی که به نظر می رسد آقای هاشمی رفسنجانی آنچه را که "عملی و اجرایی" بود و با "واقعیات میدان نبرد" و"توان پشتیبانی کشور" و "اوضاع سیاسی جهانی" همخوانی داشت و عملا قابل انجام بود را مطرح می کرد و می خواست نظر امام خمینی را برای نیل به پیروزی، عملیاتی کند و از میزان خسارات جنگ بکاهد و ایران را به هدف ناکام گذاشتن دشمن از تحمیل جنگ بر جمهوری اسلامی برساند. در نهایت هم جمهوری اسلامی ایران، جنگ را پس از 8 سال با توجه به شرایط واقعی صحنه عملیات و منافع کشور خاتمه داد.
تقویت بنیه دفاعی کشور
در تحقق بخشی به شعار "جنگ جنگ تا پیروزی"، آقای هاشمی رفسنجانی به تقویت بنیه دفاعی کشور و قدرت رزمی نیروهای مسلح همت گماشت. در بین سیاستمداران و روحانیان، ایشان مسلط ترین فرد به مسائل نظامی و برنامه های عملیاتی در بین مقامات آن روز کشور بود. حضور ایشان به عنوان فرمانده جنگ این فرصت را پدید آورده بود تا هاشمی رفسنجانی هم با اصطلاحات نظامی و فرهنگ جبهه و هم با تاکتیک ها و تکنیک های عملیاتی آشنا شود و بهتر از هر کسی نیازهای میدان جنگ را درک کند. به همین دلیل بود که ایشان به تامین موشک های زمین به زمین و ساحل به دریا برای نیروهای مسلح روی آورد و موفق شد با دوستی با کشورهایی مانند سوریه و لیبی تعداد معدودی موشک با اعزام آقای محسن رفیقدوست به این کشورها دریافت کند.
توسعه صنایع موشکی
هاشمی رفسنجانی می دانست که با تعداد معدودی موشک نمی توان با قدرت هوایی و موشکی فزاینده عراق که متکی به منبع قدرت های بزرگ مثل روسیه و چین و فرانسه است، مقابله کرد، لذا بلافاصله صنایع موشکی سپاه و جهاد را با خلاقیت مهندسان برجسته ترین دانشگاه های ایران بنیانگذاری کرد و با در اختیار گذاشتن نمونه هایی از موشک های وارداتی، عملا تحقیقات برای تولید موشک های دوربرد در ایران آغاز شد. در واقع آیت الله هاشمی رفسنجانی را باید پدر صنایع و قدرت موشکی ایران به حساب آورد که به صورت همه جانبه از توسعه این صنعت در ایران حمایت می کرد. بکارگیری و ساخت انواع موشک های اسکاد، کرم ابریشم و ضد تانک تاو ثمره این همت بلند است.
او همچنین از هر فرصتی برای بازسازی توان موشکی ایران بویژه موشک های ضد هوایی هاوک و نیز تامین قطعات هواپیماهای جنگنده استفاده می کرد.با این تلاش ها بود که هاشمی توانست با توجه به نیاز آمریکایی ها و فرانسوی ها به آزادسازی گروگان های خود در لبنان، مقادیر قابل توجهی قطعات و موشک هاوگ و نیز موشک تاو را در سال 1364 تهیه کند که اقدام موثری در ماجرای مک فارلین بود.
در چهار سال آخر جنگ، آقای هاشمی رفسنجانی به همراه سایر مسئولین کشور، ظرفیت کشور را با کمک دولت آقای مهندس میرحسین موسوی به جبهه ها سرازیر کرد و توان نیروهای مسلح از جمله توان مهندسی جنگ را با کمک ستاد پشتیبانی جنگ جهاد سازندگی تا حد امکان برای انجام عملیات های بزرگ در راستای تحقق اهداف ایران، بسیج کرد. در همین دوران بود که عملیات هایی مانند فتح فاو، کربلای 4 و شلمچه (کربلای5) و نیز عملیات والفجر10 از سال 1364 تا ابتدای سال 1367 با فرماندهی و پشتیبانی ایشان و با شجاعت و فداکاری های رزمندگان اسلام انجام شد.
جانشین فرمانده کل قوا
با گسترش جنگ و فراگیر شدن آن در حمله به شهرها و توسعه جنگ شیمیایی و افزایش حملات عراق به بنادر نفتی ایران و نفتکش ها در خلیج فارس، امام خمینی در 12 خرداد ماه سال 1367 آیت الله هاشمی رفسنجانی را به سمت "جانشین فرمانده کل قوا" با تمام اختیارات منصوب کرد تا ایشان بتواند تمامی امکانات دولت و نیروهای مسلح را در مقابله با ارتش بعثی عراق بکار گیرد. آقای هاشمی رفسنجانی به منظور درگیر کردن بیشتر دولت با مسائل جنگ، نخست وزیر را به سمت رئیس ستاد فرماندهی کل قوا و برخی از وزرا و فرماندهان جنگ را در مسئولیت های ستاد فرماندهی کل قوا بکار گرفت.
خاتمه دادن به جنگ
مهمترین نقش آیت الله هاشمی رفسنجانی را باید در خاتمه دادن به جنگ تحمیلی در سال 1367 دانست. ایشان از انجام اقدامات سیاسی و دیپلماتیک برای پایان دادن به جنگ حمایت می کرد. گرچه وزارت امورخارجه در آن زمان ابتکار عمل صلح خواهی را در فعالیت های دیپلماتیک، علم نکرده بود و تا حدودی دفاعی عمل می کرد ولی هاشمی رفسنجانی از تلاش برای تصویب قطعنامه ای به نفع ایران در سازمان ملل حمایت می کرد. شاید بتوان گفت تنظیم و صدور قطعنامه 598 که پس از عبور قوای ایران از اروندرود و قطع ارتباط عراق با دریای آزاد صورت پذیرفت، از علائم نیاز به یک دیپلماسی فعال جنگی در تمامی دوران دفاع مقدس بود.
در اواخر دوران جنگ، تقریبا هیچ یک از مسئولین طراز اول کشور حرفی از پایان دادن به جنگی که دیگر فرسایشی شده بود نمی زدند، ولی هاشمی رفسنجانی پس از انتصاب به سمت جانشین فرمانده کل قوا از فرماندهان جنگ خواست تا طرح خود را برای تداوم و پیروزی در جنگ ارائه کنند. از دولت هم خواست تا چگونگی توان خزانه کشور برای پشتیبانی از نیروهای حاضر در صحنه عملیات را به تصویر بکشد. نامه تکان دهنده فرمانده کل سپاه و نوشته رییس سازمان برنامه و بودجه بیانگر آن بود که پیروزی نظامی به این زودی ها امکان پذیر نیست و توان کشور برای جنگیدن طولانی مدت و کسب پیروزی های قاطع نظامی تقریبا به پایان رسیده است و راهی جز غلبه بر دشمن از طریق "نجنگیدن" و "خاتمه دادن به جنگ" وجود ندارد. از سوی دیگر آقای هاشمی رفسنجانی و بعضی از سران کشور به این نتیجه رسیده بودند که آمریکا و سایر قدرت های بزرگ نخواهند گذاشت جمهوری اسلامی ایران پیروز مطلق و بلامنازع میدان جنگ با عراق باشد. حضور گسترده ناوهای جنگی آمریکا در خلیج فارس از سال 1366 و حمله به سکوهای نفتی ایران و سرنگونی هواپیمای مسافری ایران نیز بیانگر این موضوع بود.
در اینجا بود که پس از چهار ماه شکست پی در پی در جبهه ها و به اسارت درآمدن نزدیک به 17 هزار نفر از رزمندگان، آقای هاشمی رفسنجانی آماده یک فداکاری بزرگ شد و به امام خمینی پیشنهاد کرد که مسئولیت خاتمه یافتن جنگ از طریق پذیرش قطعنامه 598 شورای امنیت سازمان ملل را می پذیرد و خود را قربانی رسیدن به صلح برای ملت ایران می کند. ولی امام خمینی که همیشه صادقانه و شفاف، واقعیات اوضاع و مشکلات کشور را برای مردم بیان می کرد شخصا با پذیرش آتش بس، به جنگ 8 ساله پایان دادند. خداوند هم به پاس فداکاری های رزمندگان اسلام و نیت خالص امام امت، پاداش عظیمی به ملت ایران و عراق داد و صدام و رژیم بعث عراق را درست دو سال پس از پایان جنگ، به دلیل حمله به کویت، مغضوب قدرت های بزرگ جهانی و کشورهای عربی خلیج فارس کرد و ورق را به نفع ایران در افکار عمومی جهانی برگرداند.
سرانجام صدام حسین دیکتاتور خشن عراق، حدود 14 سال پس از پایان جنگ با ایران، با وضع خفت باری از اریکه قدرت به زیر کشیده و سرنگون شد و رژیم بعث عراق قدرت خود را از دست داد و از هم فروپاشید و عراق در اختیار ملت آن کشور قرار گرفت و مردم ایران و عراق و منطقه به خوبی درک کردند که: "الصلح خیر". در مجموع باید گفت آیت الله هاشمی رفسنجانی یاد خوبی از خود در همه دوران زندگی بویژه در اواخر عمر در اذهان مردم به جا گذاشت. تشییع جنازه باشکوه وی در خیابان های تهران نشان داد که:"ان الذین آمنوا و عملوالصالحات سیجعل لهم الرحمن ودا"