بسم الله الرحمن الرحیم
پدر گرامی
سلام علیکم؛
یکی از آرزوهایم در دوران تحصیل دانشگاهی، یافتن موضوع مهم و جالبی برای مکاتبه بود که حاکی از اعلان گذشتن از دوران کودکی و نوجوانی باشد. خوشبختانه بعد از هفت سالی که از اتمام تحصیلاتم گذشته، این فرصت به دست آمد. امیدوارم که باعث شود، بیشتر مرا بفهمید و جدیترم گرفته، فکر نکنید با نوجوان پانزده سالهای روبرو هستید که در سال 54 به علت دستگیری به مدت سه سال و بعدها به علت تحصیل در خارج از کشور، به مدت هفت سال از او جدا بودید.
نمیدانم هیچ وقت شده است که در عالم عصبانیت و بلاتکلیفی به بزرگتری کنایه زده باشید و بعد که وضعیت روحی مناسبتری پیدا کردید، خود را از آن کار سرزنش کرده باشید..؟! و با این حال آرزو داشته باشید که کاش جسارت عصبانیت را همیشه میداشتید تا باز هم اگر فرصتی پیش آمد، از این کنایهها میزدید و حقی را که دیگران نمیگویند و یا در خفا میگویند، میگفتید؟!
آنچه در ادامه میخوانید، حاوی همان کنایههاست که حقیر شش ماه پیش به علت عصبانیت ناشی از برخوردهای سرد شما نگاشتم؛ البته میخواستم همان وقت برایتان بفرستم، اما میدانید که در وضعیت دوگانهای که همه ما گرفتاریم، احتیاط را شرط عقل دانستم و این بود که برای چند تن از دوستان معتمد، خواندم تا هم درددلی باشد و هم مشورتی، همه بالاتفاق مخالف بودند، هر کس به دلیلی...!!!
یکی بدین علت که مناسب نیست با بزرگتری اینگونه مکاتبه کنی و دیگری بدین علت که چهکار به این کارها داری، حرفهایت را شفاهی گفتهای و مسئولیتت تمام است و بالاخره این گونه وضعیتها در کشور فراوان است و ... و از این حرفها و میبینید که همین حرفها یعنی همین تردیدها و تأخیر در کار و زیر دین شما ماندن که چیزی را که برای شما نوشتهام، دیگران خواندهاند.
بعد از رؤیت نامه نفرستاده شما به امام، کمی جرأت پیدا شد و تصمیم به تحویل به شما گرفتم. همان طور که خوب میدانید، با توجه به علاقهای که به شما دارم، واقعاً نمیخواستم و نمیخواهم در هیچ شرایطی شما را برنجانم و با این همه، کار و مشکلاتی که با آن درگیرید و اخیراً با کج فهمی هم رزمانتان چندین برابر شده، حیفم میآید وقت شما را بگیرم و یا فکرتان را حتی به حد صفحات پیوست، متوجه مسایلی کنم که شما ظاهراً یا عامداً دفاع سختی از وضعیت موجود میکنید.
به خاطر صبر ایوبتان که واقعاً جای تحسین دارد، برای چندمین بار به قول بعضی از مدیریتها اطمینان میکنید و یا قصد آزمودن دوباره آنها را دارید، ولی غافل از اینکه آنها به فکر عملی کردن، یا تصحیح روش و عملی کردن پیشنهادات دلسوزانه نیستند...
برای مثال، اخیراً برای چندمین بار در روزنامهها اعلام شد که 18 ماه دیگر، حداقل بخشی از مترو راهاندازی خواهد شد. خاطرات شهریور 68 شما همین موضوع را برای اواخر 69 با 16 میلیارد تومان نوید میداد. سخنرانی شما در جمع کارکنان مترو در سال 71 این را نشان میدهد و بعد به سال 73 و 74 راضی شدید و هم اکنون سال 75 را با جان و دل پذیرایید.
ولی متأسفانه آمار و ارقام به روشنی نشان میدهد که از سال 69 تا به حال به خطا رفتهاند و برای پوشاندن خطای خود با تهیه گزارش غلط و غیرواقع بیشتر در باتلاق فرو میروند. البته ارایه گزارش نادرست هم عجیب نیست، چرا که اصولاً جامعه به راحتی خطا و اشتباه را قبول نمیکند و به همین دلیل، برخی برای پنهان کردن خطا و اشتباه خود، به خلط مبحث متوسل میشوند.
زیرا قضاوت اجتماعی زمان میبرد و با گذشت زمان دروغها پنهان میگردد. لذا جناب مسئول، کار انجام نشده را، انجام شده میگوید و پروژهای که هنوز نوشته نشده، پایان یافته وانمود میکند و ....
روش امانی، هزینه کردن پراکنده درمورد90 کیلومتر از خطوط مترو و هزینههای سربار پرسنلی و اجرای پروژههای جنبی به اصطلاح درآمدزا که هیچ ربطی به فعالیت پروژه مترو ندارد و نخواهد گذاشت که حتی بخش کوتاهی از مترو راهاندازی شود.
البته جالب است بدانید که این موضوعات آن قدر پیچیده نیست که حقیر بعد از 18 سال تحصیل داخله و خارجه و علوم مهندسی و سه سال کار دقیق با آمار و ارقام در مترو، به آن پی برده باشم. کارمندان ساده دفتر مدیریت مترو هم در اولین روزهای عضویت در هیأت مدیره، همین پیشنهاد و سؤال را برای راهاندازی مترو داشتند.
حال جای تعجب دارد که شما چگونه پس از چندین بار آزمایش قولها و تذکرات خیرخواهانه اعضای مجمع، باز به صورتی حمایت میکنید که حتی امکان جلوگیری از خطاها فراهم نگردد. شاید مانند بعضی دیگر که مرا به خونسردی و گرفتن مواضع میانهروتر دعوت میکردند.
شما هم فکر میکنید که اصولاً راهاندازی طرحهای عمرانی، به دلایل عموماً مالی، تجهیزاتی و مدیریتی، به دو برابر زمان پیشبینی شده میرسد، ولی بهتر است مترو را حداقل 10 کیلومتر راهاندازی نمود و بعد توسعه داد؛ همان گونه که بقیه کشورها عمل نمودند.
در گزارشهای شفاهی که مستمراً با شور و حالی وصفناپذیر تقدیم میکردم، نسبت به سرمایهگذاریهای بخش معدن و پروژههای ساختمانی جانبی نیز تذکر میدادم، ولی متأسفانه مانند بقیه مسایل با آن سطحی برخورد میشد و باعث گردید، علیرغم مصوبات جدی هیأت مدیره، هیچ تصحیحی در روشهای به اصطلاح درآمدزای مترو به وجود نیاید. این گونه فعالیتها به طور کلی نسبت به سایر بخشهای اقتصادی، بازدهی قابل توجهی ندارد؛ بهخصوص اگر به صورت امانی توسط شرکتهای دولتی و آن هم مترو که سربار غیرقابل تحملی را دارا میباشد، انجام پذیرد.
ضمن اینکه سرمایهگذاری نسبتاً سنگینی را نیز احتیاج داشته و برگشت آن مطمئناً طولانیتر از آن زمانهایی است که اعلام میگردد. همان گونه که بارها تأکید کردم، درآمد ارزی مورد انتظار حضرتعالی که بر اساس گزارشهای نادرست به آن اعتقاد پیدا کردهاید، غیرممکن میباشد و اگر بتواند برگشت سرمایه را تأمین نماید، باید خدا را شکر کرد.
شاید برایتان مشکل باشد که قبول کنید، هزینههای انجام شده در معادن سنگ کلاردشت، دیاتومیت و تنگه زاغ با احتساب سودی که باید به سیستم بانکی کشور پرداخت کنیم، رقمی در حدود 12 میلیارد ریال را نشان میدهد و بر اساس آمارهای موجود، تولید، فروش و صادرات سه سال اخیر، از مرز 25 هزار تن، 500 میلیون ریال و 50 هزار دلار فراتر نرفته است.
طبیعتاً امید چندانی نمیرود که با وجود مضایق مالی، جهت عملیات اجرایی، مترو بتواند معادن خود را به سوددهی جدی برساند. به همین دلیل زیان ناشی از سرمایهگذاری در بخش معادن، همچنان بر دوش شرکت سنگینی خواهد کرد. اگر ترتیبی اتخاذ نگردد که فعالیتهای بخش معادن به صورت یک شرکت خودگردان اداره گردد، ضمن اینکه همه ماهه مستمراً از اعتبارات دریافتی، جهت فعال نگهداشتن معادن زیانده هزینه خواهد شد، امید تبدیل آنها به یک فعالیت خودگردان نیز از بین خواهد رفت. معادن دیاتومیت ممقان و سنگ آهن تنگه زاغ که تا به حال حدود 150 میلیون تومان در آنها هزینه شده است نیز همچنان به عنوان دو مرکز هزینهزا بر دوش مترو سنگینی مینماید.
بررسیها و محاسبات به وضوح نشان میدهد که ادامه فعالیت در پروژههای جانبی ساختمانی، به سبکی که فعلاً مدیریت میگردد، در پیشرفت اهداف اصلی مترو، مشکلات فراوانی ایجاد کرده است. هر چند که پیرو اعتراضات، عنوان میگردد که با فشار مسئولین ره بالای کشور و مصوبات مجمع مترو، این گونه کارها شکل گیرد، 10 پروژه در حال فعالیت جدی است و طلب مترو از کارفرمایان مختلف، رقم بالایی را نشان میدهد.
حال چنانچه هزینههای ستادی، پشتیبانی نیز در نظر گرفه شود، رقم هزینه شده برای پروژههای جانبی بسیار بالاتر خواهد رسید و در مقایسه با پرداختی کارفرمایان، بدون احتساب سود بانکی حدود 50 درصد زیان مترو در انجام پروژههای جانبی بوده است. همه اینها به خاطر عدم مدیریت صحیح و اصرار و پافشاری در کارهای غلط و آن هم با کمک و به نام شما.
در مورد تجهیزات مترو نیز اگر با فکر بازکردن اعتبارات اسنادی 5/2 میلیارد دلاری پیش بروند و با توجه به نبود بودجه قانونی و تخصیص ارزی و مجوز فاینانس و تضمینهای پرداخت، امکان حل مشکل فراهم نیست؛ با محاسبه که قبلاً گزارش گردیده، امکان حل مشکل تجهیزات با یک پنجم این مبلغ وجود داشته که راهاندازی مرحله به مرحله خطوط سهگانه را نیز فراهم میکند.
بررسیهای اولیه نشان داد که خرید تجهیزات هم مانند برنامهریزی ساختمانی غیرمنطقی و بیش از حد بزرگ و پراکنده در نظر گرفته شده و مشخصات کمّی اولیه مناقصات اشتباه بوده است. برای مثال هدوی (فاصله زمانی بین دو قطار متوالی) دو دقیقه، باعث گردید تعداد واگنهای مورد نیاز بالا رود، روشن بود که احتمالاً در ده سال آینده، یعنی زمانی که حداقل دو خط و تمام ایستگاهها راهاندازی شده باشد، احتیاج به این تعداد واگن خواهد داشت. در آن موقع تکنولوژی متحول خواهد شد و امکانات کشور هم اجازه خواهد داد، و میتوان با ارز کمتری نسبت به تولید واگنهای مورد نیاز در داخل اقدام نمود.
در مورد برق مترو نیز درخواست تأمین ظرفیت انشعاب به گونهای بوده که از ابتدا برای نیاز هدوی دو دقیقه انجام گردد، همین مسئله نیاز را به 140 مگاوات رسانده و نیروگاه اضطراری 40 میلیون دلاری را به هزینههای اولیه اضافه کرده بوده است. در حالی که میشود با قرارداد اولیه حداکثر 10 مگاواتی با وزارت نیرو، مسأله برق مترو را برای راهاندازی حل نمود. کم کم با توافق با وزارت و افزودن به ظرفیت پستهای مختلف، در آینده مسأله را حل کرد.
شایان ذکر است که در صورت فعال شدن 5/2 میلیارد دلاری اعتبارات اسنادی، شرکتهای خارجی کل تجهیزات را حداکثر در طول سه سال تحویل خواهند داد و مطمئناً در این زمان ساختمان مترو برای نصب آنها حاضر نخواهد بود و علاوه بر عدم استفاده از تجهیزات و از بین رفتن آنها، مجبور به پرداخت جریمههایی نیز خواهیم شد و موضوع ساخت داخل هم به فراموشی سپرده خواهد شد و در مورد قیمتها، جدول پیوست گویای همه موارد میباشد.
علاوه بر آن رسیدگی به مسأله گرانخری در کشور یکی از بازرسیهای مهم بازرسی ویژه براساس دستور شما بود. گزارشات بعدی از قبیل پالایشگاهها، دیسپاچینگ، فولاد آلیاژی، سکوی نفتی ابوذر و ... که در تمام آنها گران نماییهایی دیده شده بود. حال که گزارش بازرسی ویژه را جدی نگرفتهاید. تقاضا دارم نه به خاطر من، بلکه به خاطر مشکلات اقتصادی کشور، دستور فرموده و نظارت کنید که حداقل، اولویتهای تصویبی در مجمع مترو اجرا گردیده، تا در سال 76 شاهد راهاندازی بخشی از مترو باشید.
باعث تأسف است که هیچ وقت نتوانستم رودروی شما مسایلم را به بحث جدی بگذارم و فقط به دادن توضیحات پرداختم. البته این خوشبختانه به علت کم رویی و عدم اعتماد به نفس نیست. بلکه اُبهت شما و احترام پدرانه مرا دچار مشکل نموده است، ولی چون قلم بر روی کاغذ بردم، بگذارید همه را بنویسم، که دیگر عقدهای باقی نماند...
منظور این است که فقط در مورد مترو نبوده که جدی گرفته نشد، بلکه بعد از حکم نظارت مصلای تهران، علیرغم تشکیل تیم کارشناسی بسیار قوی و بازدیدها و دقتهای فراوان، به امید کمک حضرتعالی برای رسیدن به روشی صحیح و برنامهریزی شده، به صورتی پدرانه خواستید که این گونه پیگیری نکنم، چرا که اذیتم خواهند کرد.
ولی بعد از آن همه زحمت، به هیچ وجه نگران اذیت و آزار نبودم، زیرا که قبلاً نظراتم را با مجریان و نماینده دفتر مقام معظم رهبری در میان گذاشته بودم و به مبناهای مشخصی نیز رسیده که اگر درست شنیده و کمی جدی گرفته شده بود، میتوانست در دوران ریاست جمهوری شما، بنای اصلی آن به بهرهبرداری برسد، نه اینکه با عجله، کاری را شروع کرد که تونل مترو از داخل سالنهای آن عبور کند.
موضوع بازرسی کارخانجات سیمان هم از یادم نرفته است که با دستور کتبی شما به بررسی کامل و جامعی پرداختیم. خوشبختانه گزارشی تهیه شد که بنا به اعتراف متخصصین صنایع سیمان و مدیران وزارت صنایع، تا به حال از سیمان کشور تهیه نشده بود و از پیشنهادات ایجاد کارخانجات سیمان کوچک، در مناطق دور افتاده به صورت جدی استقبال نشد، ولی به علت اینکه خریدهای گران از غرب را هدف قرار داده بودیم، دچار مشکلات ضد و نقیضی شد که هر بار در جلساتی که هیچ وقت به آنها برای دفاع دعوت نمیشدیم، پیشنهادات تضعیف شد و علیرغم خریدهای کلان ارزی، یک کارخانه 9 میلیون دلاری به نتیجه نرسید.
بازرسی از راهآهن که کلیه زحمات چندین ماهه ما در یک جلسه گزارش از خط مدیران مربوطه نقش بر آب شد. در هیأت مدیره صنایع دفاع و حتی هنگام سرپرستی پروژه موشکی بسیار مهم سوخت جامد بغداد، همه و همه نشانی از جدی نگرفتن من بوده و میباشد.
میبخشید که وقت ارزشمندتان را گرفتم. مکتوب را برای توقع جدیدی از شما ننوشتم، زیرا علل رفتار شما برایم تقریباً روشن است، ولی خواستم بدانید که به همین صورتها بود که کم کم از فعالیت با شوق و جدی بازرسی ویژه کاسته شد. لذا دفتر نشر معارف انقلاب را فعالتر کردم که این را نیز خدمتی به شما و تاریخ انقلاب میدانم تا حقایق دوران مدیریت شما مو به مو و با تکیه به اسناد مدون و دقیق برای آیندگان روشن بماند؛ هر چند که در این مورد هم اشتیاق قابل توجهی نشان نمیدهید و هنوز برایم کاملاً روشن نیست که ته دلتان چه حدی از آن را قبول دارید؟!
ولی به صورت کلی چنین احساسی بر من غلبه کرده است که خیلی نمیخواهید، حتی با کنترل خودتان، ریسک آن را بپذیرید که بر اثر فعالیتهایمان، خدای نکرده خطایی کنیم و دلتان میخواهد، آهسته چنان رویم که دیگران رفتهاند و مشخص نمیکنید که منظورتان از این رهروان، خودتان هستید یا دیگران ؟!
محسن
22/11/1373