نامه آیت الله هاشمی و چهار نفر از اعضای حزب جمهوری اسلامی به امام خمینی
ما اندیشهها و راه و روش بنیصدر را نمیپسندیدیم، اما به واسطه انتخاب مردم، همکاری با او را قبول کردیم؛ به همین خاطر بود که با انجام کارهائی از جمله سپردن ریاست شورای انقلاب و جانشینی فرماندهی کل قوا به او، تلاش داشتیم که اختلافات و مشکلات هر چه سریعتر حل شود، اما او حاضر به همراهی نبود. نصایح حضرت امام (ره) و برگزاری چندین جلسه گفت و گو هم راه به جائی نبرد. در این روزها، جمع ما به شدت نگران اوضاع آینده بود و چون کار خاصی نمیتوانستیم بکنیم، تصمیم گرفتیم نامهای به امام بنویسیم و نظرات خودمان را برای ایشان بگوئیم. این کار را هم کردیم. متن این نامه را که من در تاریخ بیست و هشتم بهمن 58، نوشتم و آیتالله خامنهای، آیتالله بهشتی، آیت الله موسوی اردبیلی، دکتر باهنر و خودم، آن را امضا کردیم، به این شرح است :
بسم الله الرحمن الرحیم
محضرمقدس رهبر و استاد عظیمالشأن امام خمینی دام ظله الظلیل
چه خوب بود ضرورتی برای نوشتن این مطالب در این شرایط نبود، اما مع الاسف پس از بحث و بررسی، تذکر ندادن را گناه تشخیص دادیم و تذکر دادن را وظیفه و لذا بر خلاف میل و احساس و به حکم عقل و مسئولیت، موارد زیر را به اختصار به نظر شریف میرسانیم :
1ـ با تحلیل منطقی و تجربه میدانستیم و میدانیم، پذیرفتن مسئولیتهای بزرگ (مخصوصآ اجرائی) در چنین شرایطی، خواهی نخواهی سقوط اعتبار انسان را به همراه دارد و در مقابل، انزوا گزیدن و گاهی انتقاد و اظهار نظر کردن، آسایش و اعتبار میآورد و انسان را خالی از هوی و دلسوز جلوه میدهد.
2ـ به امر شما و با تشخیص و احساس وظیفه، پیش از ورود شما به ایران و پس از تشریف فرمائیتان، خطیرترین مسئولیتها را پذیرفتیم و با اتکاء به اعتماد عمیقی که از جانب شما احساس میکردیم تا امروز با پشتکار و تصمیم خللناپذیر ادامه دادیم و هنوز هم به همان امر و تکلیف و اعتماد تکیه داریم.
3ـ پیش از پیروزی و بعد از آن و امروز معتقد بودیم و هستیم که نظام اسلامی در ایران بدون پشتوانهای از تشکیلات مذهبی ـ سیاسی تضمین داوم ندارد و به همین جهت با مشورت با جنابعالی و جلب موافقت و گرفتن وعده حمایت غیر مستقیم از شما، با همه گرفتاریها از همان روزهای اول پیروزی، مسئولیت تأسیس حزب جمهوری اسلامی را به عهده گرفتیم و در ماههای اول موفقیتهای چشمگیری به دست آوردیم.
4ـ دشمنان و مخالفان، به عمق و عظمت اقدام پی بردند و برای تضعیف حزب و رهبران حزب دست به کار شدند. غرب و شرق در خارج و راستی و چپیها و بعضی از خودمانیها در داخل، عملا در این خصوص هماهنگ گردیدند؛ کار را با ترور اشخاص و شخصیتها شروع کردند و هنوز هم کشتنها و پخش شایعات و رواج دادن اتهامات ادامه دارد.
5ـ تبلیغات گمراه کننده آنها موقعی کارگر شد که بعضی از نزدیکان و منتسبان به بیت جنابعالی با آنان همصدا شدند. گر چه تأییدات گاه بیگاه شما و روابط رسمی ما با حضرتعالی از اثر این اقدامات میکاست و در مقابل سکوت ما به خاطر مراعات مصلحت انقلاب و نداشتن فرصت بررسی و دفاع هم از عوامل جرأت و پیشرفت آنان بوده و هست.
6ـ موفقیت حزب جمهوری اسلامی در انتخابات مجلس خبرگان و تدوین قانون اساسی که امید غیر مذهبیها را به کلی از بین برد، از عوامل تشدید مبارزات مخالفان ما است.
7ـ حذف حزب جمهوری اسلامی از جریانات انتخابات ریاست جمهوری که با مقدمات حساب شدهای پیش آمد، مخالفان را جری و امیدوار کرد و تلاشها را مضاعف کردند. خیلی بعید است که انتشار نامه آقای میرزا علی آقا تهرانی که در آن ما را متهم میکرد و در ظرف یک هفته در سراسر کشور، حتی روستاها و خارج کشور پخش گردید، بیارتباط با جریانات قبل و بعد و همراه حذف حزب از انتخابات باشد.
8ـ چند روزی که کسالت جنابعالی اعلام نشده بود، نامهها و تلگرافهائی از طرف افراد و گروهها در جراید خطاب به شما منتشر شد که از شما تقاضا داشتند، نظرتان را نسبت به اظهارات آقای تهرانی بیان فرمائید و شما بیخبر از تقاضای مردم بودید و مردم بیاطلاع از بیماری شما و سکوت شما را دلیل بر رضایت میگرفتند و تبلیغ میکردند. و ما نه میتوانستیم خبر بیماری جنابعالی را به مردم بدهیم و نه روا میدانستیم که به طرف مقابل مثل ایشان حمله کنیم و حتی همان مختصر جوابمان به اندازه انکار تهمت، بر روحمان سنگینی میکرد، زیرا دشمنان میخندیدند و تحریک میکردند و مردم خون دل میخوردند و مأیوس میشدند.
9ـ پخش شایعاتی حاکی از خشم امام نسبت به حزب جمهوری اسلامی و به ما، در چنین شرایطی اوج گرفت و هیچ چیز نبود که بتواند کذب شایعات را ثابت کند و بلکه اظهارات برادر و نوه و داماد و افرادی دیگر از نزدیکان شما محیط را برای پذیرش شایعات آمادهتر کرد.
10ـ در تمام مدت غیبت صغرای شما، حتی یک خبر از رسانههای جمعی پخش نشد که نشان ارتباط و علاقه شما به ما باشد و حتی از ذکر نام ما پنج نفر در خبر آمدن شورای انقلاب به قم برای انتقال شما به تهران که مسئولیت آن را به عهده گرفته بودیم، جلوگیری شد. و در مقابل به کرات اخبار و صحنههایی حاکی از ارتباط رقیبای حزب ]جمهوری اسلامی [با شما پخش گردید. حتی در چنین شرایطی که مردم به خاطر بیماری شما سخت تأثیرپذیر بودند، شایعه سازان ما را از عوامل کسالت شما معرفی میکردند و ما غیر از سکوت اقدامی نداشتیم.
11ـ دستور جنابعالی در خصوص حمایت از رئیس جمهور منتخب که کاملا بجا و لازم بود و ما خود بدان معتقد و پایبندیم، مورد سوء استفاده در جهت پیشبرد اهداف خاصی قرار گرفت و میگیرد و ما در شرایطی نبوده و نیستیم که بتوانیم جلو سوء استفاده را بگیریم، زیرا هر گونه اظهار و عمل مستقلی برای جلوگیری از انحراف به عنوان کارشکنی و تخلف از دستور امام و قدرتطلبی معرفی میشود و متأسفانه این خطر به طور جدی وجود دارد که انتخابات مجلس شورای ملی، تحت تأثیر همین جو ناسالم منجر به انتخاب شدن افرادی که تسلیم رئیس جمهورند بشود و از داشتن مجلسی مستقل و حافظ اسلام در مقابل انحراف احتمالی مجریان، محروم گردیم.
12ـ طرح کنگره وحدت برای انتخابات که تبلیغات یک جانبه، آن را مصداقی برای اجرای دستور امام در مورد همکاری با رئیس جمهور، ادعا میکند و حمایت بیپرده و صریح برادر و بعضی از منسوبان بیت شما از آن، این ادعا را تقویت مینماید، وسیلهای برای به مجلس رفتن افرادی خواهد شد که به عاقبت آن خوشبین نمیتوان بود و مخصوصآ با توجه به اینکه رئیس جمهور بارها گفته است که اگر مجلس با من هماهنگ نباشد، ایران منفجر خواهد شد و یا من کنار میروم که میخواهند مجلس تابع ایشان باشد و نه ایشان تابع مجلس.
13ـ در شرایطی این چنین که هر گونه تلاش ما برای جلوگیری از انحراف در محتوای اسلامی انقلاب، اتهام قدرتطلبی به همراه دارد (چیزی که با همه وجود از آن تنفر داریم) چگونه میتوان انتظار داشت که ما در جهت حفظ راه انقلاب نقش خودمان را ایفا نمائیم.
14ـ از اینکه تحت تاثیر عوامل خارج از اراده و خواست خود، مسئولیت کمتری به عهده داشته باشیم، ممکن است ناخرسند نباشیم، ولی از اینکه انقلاب اسلامی به این آسانی و سادگی برخی از وسائل (هر چند ناچیز) تضمین محتوای اسلامی خود را از دست بدهد، نمیتوانیم نگران و ناراحت نشویم.
15ـ ای کاش افرادی که اثر قابل توجه در برانگیختن این جریانات داشته و دارند، بتوانند مسئولیت عظیمی را که تا به امروز بر دوش ما بوده، به عهده بگیرند و یا لااقل ما مطمئن شویم که خود جنابعالی به صلاحیت آنان ایمان دارید و به عواقب آن خوشبین هستید که تشخیص و درک شما که صحت آن را آزمودهایم، میتواند برای ما، مایه آرامش باشد.
16ـ خلاصه: علائم تکرار تاریخ مشروطه، به چشم میخورد. متجددهای شرقزده و غرب زده علیرغم تضادهای خودشان با هم در بیرون راندن اسلام از انقلاب همدست شدهاند (نمونه جلسهای که از مذهبیهای چپگرا و محافظه کاران غربگرا یا ملی گرا برای همکاری در مقابله با حزب جمهوری اسلامی در انتخابات اخیر تشکیل شده بود).
احتمال اینکه روال موجود مانع تشکیل مجلس شورای اسلامی احتمالی گردد که جنابعالی بدان دل بستهاید و امیدوارید بتواند نارسائیها و کمبودهای رئیس جمهور را جبران کند، قابل توجه و تکلیف آور است.
ما به امید اینکه رهبریهای پیامبر گونه آن امام عزیز و عظیم، بتواند نگرانیهای ما را از آینده مرتفع کند، در این موقع، که اگر خیلی سرنوشتساز نبود، مزاحمتان نمیشدیم ـ بخشی از گفتنیها را به عرضتان رساندیمو بقیه را بهزمانی موکولمیکنیم که جنابعالی آماده شنیدن باشید.
28/11/85
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته
محمد حسینی بهشتی ـ عبدالکریم موسوی اردبیلی - سید علی خامنهای ـ محمدجواد باهنر
ـ اکبر هاشمی
قرار بود در ملاقات دسته جمعی مان با امام، ]در تاریخ 29 بهمن 1358[ در بیمارستان قلب، من نامه را به امام بدهم، اما من با دیدن حال امام و شنیدن حرفهای ایشان منصرف شدم و مجال مشورت با همراهان هم نبود.
وقتی که از اتاق بیرون آمدیم، دوستان از من بازخواست کردند و من توضیحاتی دادم اما نمیدانم با توضیحات من قانع شدند یا نه؟ پس از آن تاریخ یاد آن تصمیم تک روانه همواره رنجم میداد و خیلی دلم میخواست که تا در فرصتی دیگر، آن را جبران کنم.
این فرصت حدود یکسال بعد و در زمانی که بار دیگر اختلافات ما با بنیصدر بیشتر شده بود، فراهم شد و من این نامه را به همراه نامه دیگری که فقط امضای خودم را داشت، و در تاریخ بیست و پنجم بهمن 59، نوشته شده بود، تقدیم امام کردم.
منبع: کتاب هاشمی رفسنجانی، کارنامه و خاطرات 58-1357 ، انقلاب و پیروزی، زیر نظر عباس بشیری