بسم الله الرحمن الرحیم
اینجانب از حق شخصی خود گذشتم (1) و با توجه به ابراز ندامت وادعای پی بردن به اشتباهات ازسوی مجرم (2)، مایلم کمک شود تا فرد نادم به حیات خود ادامه دهد.
اکبر هاشمی رفسنجانی
****************************************************************************************
1- در خاطره روز سه شنبه 12 بهمن سال 72 آیت الله هاشمی رفسنجانی آمده است:
از دیشب تا امروز ظهر، باران بسیار خوبی باریده است. تا ساعت 10 صبح کارها را انجام دادم. سپس برای مراسم آغاز جشنهای دهه فجر به مرقد امام رفتیم. در خیابانها موارد زیادی آب باران جمع شده بود. استقبال پرشوری از طرف مردم هنگام ورود ابراز شد. چند دقیقه از صحبت من گذشته بود که صدای چهار شلیک تیر از راه دور شنیده شد. اول خیال کردم لامپهای برق ترکیده، ولی شعارهای مردم و مرگ بر منافق و اجتماع مردم در ضلع غربی مرقد، روشن کرد که گلوله شلیک شده ولی من تعادل را حفظ کردم و به صحبت ادامه دادم. آقای {محمود} مرتضاییفر {وزیر شعار} خواست توضیح دهد، نگذاشتم. احمد آقا هم از پشت پرده آمد و تا آخر صحبت کنار من ایستاد.
خوشبختانه خونسردی خود را به خوبی حفظ کردم و به طور عادی سخنرانی را در حد معمول به پایان بردم. شب که سخنرانی به طور کامل از سیما پخش شد، از منظره مجلس و خونسردی خودم و عکس العمل خوب مردم و حاج احمد خمینی لذت بردم. آن شخص {کوروش نیک اختر} را مردم خلع سلاح کرده و تحویل انتظامات داده بودند. محافظان من، اسلحه که لامای {380} کوچکی بود به اضافه کارتهای شناسایی او را گرفته بودند. کارت نیروی انتظامی، کارت خبرنگاری و کارت دانشجویی دانشگاه آزاد و کارت ورود به جشنوارهها را داشت. گفتم تحویل بازداشتگاه بدهند. سرانجام معلوم شد که او از پرسنل نیروی انتظامی و کمیتهای است.
به دفتر آمدم. رهبری با دلهره، تلفنی احوال پرسی کردند. همه تلفنهای دفتر از طرف مردم و دوستان اشغال شده بود. به تلفنهای آقای {محمد} یزدی و آقای دکتر حبیبی و اخوی محمد جواب دادم و برای قطع این مراجعات و ناراحتی مردم که در اثر اعلان خبر تیراندازی از رادیو در سراسر کشور بروز کرده بود، مصاحبه تلفنی با رادیو نمودم که در اخبار پخش شد.
محسن و فاطی با عجله آمدند و خیالشان راحت شد. گفتم تلفن عفت در مدینه را بگیرند که به او خبر بدهیم که از شنیدن خبر از رسانهها ناراحت نشود. خوشبختانه خودش زود تماس گرفت. ولی هنوز خبر را نشنیده بود؛ اگر چه اکبر آقا اعرابی محافظش، مطلع شده و به او نگفته بود. از سفرش راضی است و گفت که حاجیه والده و بستگان دیگر هم آنجا هستند و سالم اند.
آقای {فریدون} وردی نژاد رییس سازمان خبرگزاری جمهوری اسلامی {ایرنا}، تلفن کرد و برای کیفیت پخش خبر، نظرم را خواست. پیشنهاد شده بود که بگویند شلیک در شلوغی در اثر ضربه دست مامور به ماشه اسلحه بوده است؛ گفتم حقیقت را بگویند. گفت قبل از ما خبرگزاری فرانسه، خبر را مخابره کرده و گفته که تیرها به سوی من شلیک شده است ولی اعتراف کرده که من بدون توجه، به سخنان خود ادامه دادهام و مردم شعار مرگ بر منافق دادهاند. به هرحال با توجه به حضور خبرنگاران داخلی و خارجی و مهمانان خارجی در داخل و انبوه مردم، درست نبود که خبر سانسور شود.
2- کوروش نیک اختر در نامه خودخطاب به رئیس جمهور به معتادبودن پدر خود و تاثیر آن درشرایط نامساعد خانوادگی و زندگی و رنج و سختیهای زندگی خوداشاره کرده آن را عامل سرخوردگی خود دانسته و در قسمتی ازنامه اش می نویسد: وقتی جنابعالی را در تلویزیون می بینم که به تمام استانها وروستاهای دورافتاده سفر می کنید و مردم همچون نگینی شما را درمیان خود گرفته و برای اینکه دستشان به ماشین حامل شمامتبرک شود، دست و پا می شکنند و با تمام وجود و با اشک شوق به استقبال شما می آیند، عمیقابه این فکر می افتم که اگر این تیر جهالت به شما اصابت می کرد، چه نعمتی را از این مردم محروم و انقلابی گرفته بودم و درآن شرایط حساس، نظام و انقلاب را با چه مشکلی مواجه کرده بودم. در آن صورت اگر همه مسئولین هم از مجازات من در امروز می گذشتند، خودم از مجازات خودم درنمی گذشتم.
وی در قسمتی از نامه خود می نویسد: وقتی به گناه خودم نگاه می کنم، می بینم که اگر هزاران بار اعدام شوم، باز کم است، ولی وقتی به دریای رافت و بزرگی و بخشش شما نگاه می کنم، امیدوار می شوم و به خودم جرات می دهم که شما را به رسول الله ( ص ) و عصمت حضرت زهرا ( س ) و روح مقدس امام خمینی (ره ) قسم بدهم تا حقیر را ببخشایید.