مقدمه
آیتالله هاشمی رفسنجانی، از علمای معاصر شیعی، شخصیتی برجسته با رویکرد اعتدالی به شمار میرود. او خود را شخصیتی معتدل میدانست و میگفت: «اصول فکری من از اول در زندگی اجتماعی و سیاست خارجی معتدل بود. همیشه فکر میکردم راه اسلام راه اعتدال است. البته از قرآن به این فکر رسیدم. چون عقیده قرآنی است، زیاد جابهجا نمیشود.»[۲] او همچنین دربارۀ تفکرات خود چنین بیان میکرد که:
تفکر اعتدال را پیش از انقلاب داشتم. افرادی را که بهصورت افراطی مبارزه میکردند، به اعتدال دعوت میکردیم. با تندرویهای بعضی از اسلامیها و مارکسیستها مواجه بودیم. بعد از انقلاب هم اینگونه بود، در دو جریان چپ و راست کشور حالات افراط بود و فکر میکردم که میتوان این دو جریان را با روحیۀ اعتدال به هم پیوند داد. همیشه در شورای انقلاب، مجلس و دولت همین نقش را داشتم و سعی میکردم نیروهای معتدل از دو جریان را همراه خودم داشته باشم. در حزب جمهوری هم همین مسائل را داشتم. عنوان اعتدال برای من چیز جدیدی نیست.[۳]
او معتقد بود «اسلامی که من میشناسم و به آن معتقدم و بسیاری هم مثل من فکر میکنند، اسلامِ دُگم نیست.» عمیقاً باور داشت که امت اسلامی و جامعۀ شیعی در صورتی میتواند به الگویی برای ملتهای دیگر تبدیل شود که مسیر اعتدال در پیش بگیرد و از افراط و تفریط در همۀ ابعاد زندگی بپرهیزد. در این مقاله پارهای از دیدگاههای ایشان دربارۀ «جریانهای افراطی در جهان تشیع» مطرح، و تجزیه و تحلیل میشود. ازآنجاییکه ایشان جامعۀ اسلامی و شیعی را در خطر انحراف از مسیر اعتدالی میدید و این امر را مانع جدی انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی در راه رسیدن به اهداف و آرمانهای والای آن میدانست، به موضوع «آسیبشناسی پیروان اسلام و تشیع». توجه ویژه داشت. او باور داشت در تاریخ اسلام و تشیع هرجا مشکلی پیش آمده، از افراط و تفریط بوده است.
اسلام آیین اعتدال
از دیدگاه آیتالله هاشمی اسلام، در قیاس با دو آیین مسیحیت و یهود، دینی اعتدالی است. برداشت وی از آیات قرآن این بود که در میانۀ «افراط یهود» و «تفریط مسیحیت»، آیین اسلام ظهور کرد برای آنکه امتی با رویکرد اعتدالی گرد هم آورد تا الگو و نمونهای برای امتهای و ملتهای دیگر باشد. او مانند بعضی از مفسران معتقد بود آیۀ «جعلناکم امّتاً وسطاً لتکونوا شهداءَ علی الناس وَ یکونَ الرَّسُولُ عَلَیکمْ شَهیدا»[۴] ناظر به اعتدال مسلمانان در مقابل یهودیها و نصرانیهاست.
اساس فرهنگ یهودیان دلبستگی به مادیات و کسب مال و منال دنیا بود و آنها توجهی به معنویات نداشتند،[۵] و فرهنگ مسیحیان که بر اثر فشار مادهپرستان یهود بر مردمِ طرفدار دین جدید حضرت مسیح (ع) پدید آمد، انزوا، رهبانیت، دیرنشینی و کوخنشینی و تمایل به مسائل معنوی بود. اسلام با ظهور خود هردو جریان افراطی و تفریطی را بر هم زد. قرآنْ خود، گویای این حقیقت است.[۶] این در حالی است که رضایت خداوند استفاده از زیباییهای طبیعت، نعمتهای الهی و تسخیر همۀ منابع زمین بهمثابۀ اسب راهواری زیر پای انسان است.[۷]
هاشمی، برخلاف مفسران دیگر، معتقد بود «شهداء علی النّاس» در آیۀ شریفه بهمعنای «الگو برای مردمان» است، همانگونه که پیامبر شاهد و الگو برای مسلمانان معرفی شد.[۸] (وَ یکونَ الرَّسُولُ عَلَیکمْ شَهیدا).
از نگاه وی امت اسلامی بهرغم نقشۀ راهی که برایش ترسیم شده بود، از صراط مستقیم و راه اعتدال منحرف شده و مسیر افراط و تفریط، و چپ و راست را پیموده است. هاشمی بر این باور بود که ما مسلمانان در تاریخ اسلام این افتخار را از دست دادیم و باید از خداوند عذرخواهی کنیم که از مسیر اعتدال فاصله گرفتیم.[۹]
حقیقت این است که سابقۀ افراطیگری و تندخویی به زمان پیامبر بازمیگردد. اگر پیامبر در مقابل بعضی از مسلمانانِ تندخو نمیایستاد، معلوم نبود جهانیان چه تصوری از اسلام و پیامبر داشته باشند. تندخویان در موقعیتهای مختلف به محض انتقاد، یا اعتراض، یا بیادبی فردی نادان به پیامبر، عرض میکردند: «یا رسولالله! اَضرِبُ عنقَه؟ ای رسول خدا! آیا گردنش را بزنم؟!» اشاره به چند نمونه از این تندرویها خالی از لطف نیست.
در ماجرای اعزام خالد بن ولید بهسوی قبیلۀ بنیجذیمه و قتل آنان بهوسیلۀ خالد بهجای دعوت به اسلام، پیامبر به محض اطلاع از اعمال تند خالد گریست و بر بالای منبر رفته، به درگاه خدا عرضه داشت: «اللهم اِنّی اَبرءُ الیک ممّا صَنع خالدُ بنُ ولید» و بدینوسیله از رفتار وی اعلام برائت کرد و علی (ع) را با صندوقی پر از زر بهمنظور پرداخت دیۀ مقتولین و جبران خسارتهای وارده نزد آنان فرستاد.[۱۰]
پیش از فتح مکه، شخصی به نام حاطب بن ابی بلتعه میخواست سازماندهی لشکر و آمادگی رسول خدا برای حمله به مکه را در نامهای به اطلاع مردم مکه برساند و پیامبر ازطریق وحی مطلع شد و علی (ع) و زبیر را به سراغ او فرستاد و آنها نامه را کشف کردند. او نزد پیامبر چنین عذر آورد که قصد خیانت نداشته و تنها برای نجات خانوادهاش که در مکه بودند و مدافعی نداشتند، چنین کرده است. یکی از مسلمانان تندخو به رسول خدا عرض کرد: «او را به من بسپارید تا گردنش را بزنم.» اما پیامبر عذر او را پذیرفت.[۱۱]
روزی پس از جنگ، شخصی از قبیلۀ بنیتمیم به نام ابوالخویصره به حضرت اعتراض کرد که عدالت را رعایت نکردی! پیامبر به او فرمود: «وای بر تو! اگر من عدالت را رعایت نکنم، چه کسی عدالت را رعایت میکند؟!» برخی از اصحاب به دلیل این اهانت قصد کشتن او را کردند، رسول خدا مانع شد و اجازه نداد متعرض او شوند و فرمود: «او و پیروانش اهل نماز و روزه و قرائت قرآناند، اما قرآن از گلو و حنجرۀ آنان فراتر نمیرود.» سپس جملهای درباره آیندۀ او فرمود: «سَیکونُ له شیعه یتعمّقون فِی الدّین حتّی یخرُجوا منه؛[۱۲] بهزودی دارای پیروانی خواهد شد که در دین تعمّق و سختگیری خواهند کرد بهحدی که از دایرۀ دین خارج خواهند شد.»
امیر مؤمنان علی (ع) نیز از پیامبر نقل میکند که در آینده عدهای ظهور خواهند کرد که اهل نماز و روزه و قرائت فراوان قرآناند، ولی خروج میکنند و از دین خارج میشوند.[۱۳]
از نگاه هاشمی، جریان افراطی و انحرافی که با رحلت پیامبر به کانونهای قدرت سیاسی هم دست یافت، اسلام را از مسیر اعتدالی اسلام خارج کرد:
براساس برداشتهای خود، حتی آیات و روایات را جعل کرده و با این کار علاوه بر تضعیف پایههای اسلام، مسلمانان را در روابط اجتماعی مردد میکردند. اینها شاید نمیخواستند، ولی نتیجۀ کارشان تضعیف موقعیت اهل بیت (ع) و تقویت موقعیت حاکمان دیگر، آن هم با استناد به سنت پیامبر (ص) بود. نتیجه این شد که مردم از انحرافات مرکز خلافت عصبانی شدند و بسیاری از جوامع اسلامی را طغیان فرا گرفت.[۱۴]
تشیع، مکتب اعتدال
در میان مکاتب و مذاهب اسلامی، مکتب تشیع رویکردی اعتدالی و به دور از افراط و تفریط دارد. نمونههایی از ویژگیهای مکتب تشیع عبارتاند از: شعار معروف «الیمین و الشمال مضلّه و الطریق الوسطی هی الجاده» از امام علی (ع) رهبر شیعیان؛ نفی «جبر اشعری» و «تفویض معتزلی» در افعال و رفتار انسان و عقیده به آموزۀ حد وسط میان جبر و تفویض «امر بینالامرین»؛ باور به آموزههایی چون «رعایت مصالح امت اسلامی» در تنظیم روابط خارجی و «مساوات» و «مواسات» در تنظیم روابط میان امت اسلامی؛ نفی «رهبانیت و ترک دنیا» و «اشرافیت و غرقشدن در دنیا و فراموشکردن آخرت» بهصورت همزمان در تعالیم اهل بیت پیامبر (ص).
سیرۀ امام علی (ع) و فرزندان معصوم آن حضرت بهعنوان پیشوایان شیعه گویای رویکرد اعتدالی آنان در عقیده و رفتار فردی و اجتماعی است. آنان هم «سختگیری در امور دینی» را نفی میکردند، و هم «لاابالیگری» را؛ در اوضاعی قیام بر علیه حکومت جائر را ساماندهی میکردند، و در اوضاعی دیگر مخاصمه را ترک کرده و حکومت را به جائران واگذار میکردند؛ برخلاف خوارج، که امر به معروف و نهی از منکر را تکلیفی مطلق و فارغ از اثرداشتن یا بیاثربودن آن میدانستند، این آموزۀ ارزشمند را تکلیفی عقلانی و مشروط به تأثیرگذاری آن بر جامعه ارزیابی کرده و بدان اقدام میکردند؛ در اوضاعی همراه با عموم مردم بسیار ساده و سختگیرانه زندگی میکردند و در اوضاعی دیگر که وضع اقتصادی جامعه مطلوب بود، از مواهب زندگی بهره میبردند.[۱۵]
مطالعۀ آموزههای مکتب تشیع و سیرۀ پیشوایان آن حکایت از رویکرد اعتدالی این مکتب دارد و همین رویکرد از عوامل مهم بقای آن در طول تاریخ اسلام بهرغم اوضاع بسیار دشواری است که در دورههای مختلف حکومتهای جائر اموی و عباسی و خلافت عثمانی سپری کرده است.
رویکرد افراطی شیعیان
ازنظر شیعیان، امام علی (ع) بعد از رسول خدا (ص) نماد صراط مستقیم بود. بااینحال، پیروان آنحضرت نیز از افراط و تفریط در امان نماندند. این آفت در میان شیعیان و تاریخ تشیع نیز راه پیدا کرد و این جریان اصیل هم گرفتار تندرویها و کندرویها شد. شیعیان هم ازنظر اعتقادی و هم ازنظر رفتاری، اعم از فردی و اجتماعی، به افراط و تفریط گرفتار شدند.
آیتالله هاشمی با اینکه جریان تشیع اثناعشری را جریانی اصیل میدانست و عمیقاً بدان باور داشت، و از قرآن چنین برداشت میکرد[۱۶] که شیعیان علی (ع)، بهترین مردم و برترین موجوداتاند؛[۱۷]و بهشت جاودان و رضایت خدا، پاداش شیعیان است؛[۱۸] شیعیان را هم گرفتار افراط و تفریط میدانست که این مسئله مانع رشد و پیشرفت آنان بود.
علی (ع)، که حوادث بعد از رحلت رسول خدا را رصد میکرد، وقتی خلیفۀ سوم به قتل رسید، بهعنوان کسی که آیندۀ مسلمانان را میدید، در ابتدای خلافت خویش با بیان جملهای تاریخی، چپ و راست را گمراهی توصیف کرد و راه وسط و اعتدال را مسیر اصلی هدایت برشمرد. فرمود: «الیمین و الشمال مضلّه و الطریق الوسطی هی الجاده»[۱۹]. هاشمی معتقد بود امام:
تعبیری به کار بردند که آن روز معنایی نداشت. ما که حرفهای پیامبر (ص) و ائمه (ع) را جهانی و ابدی میدانیم، میتوانیم با ادبیات خود این معنا را درک کنیم. تعبیر ایشان چیزی است که پس از ۱۴۰۰ سال امروزه در ادبیات سیاسی دنیا نمود دارد. تعبیر ایشان چپ و راست یا یمین و شمال بود. گویا در تاریخ معاصر برای اولین بار در پارلمان انگلیس مطرح شد که چپیها به سوسیالیستها اطلاق میشد. ولی حضرت علی (ع) در آن زمان گفتند که مطمئناً تاریخ آینده بشریت را در نظر داشتند.[۲۰]
سه جریان «دنیاطلبان»، «غالیان» و «خوارج» آشکارترین جریانات انحرافی و افراطی دوران حکومت علوی بودند که با واکنش تند امام روبهرو شدند. جهل و نادانی بهعنوان ریشۀ افراط و تفریط، وجه مشترک این جریانات بود: الجاهل اما مُفرِطٌ او مُفَرِّط.[۲۱]
جریان ناکثین از عدالت علوی رنجیده و خواهان ثروت، امارت و صدارت در حکومت علوی بودند و چون با پاسخ منفی حضرت روبهرو شدند، بیعت شکسته و در برابر او ایستادند و جنگ جمل را به راه انداختند. بیاطلاعی این گروه از پیامدهای رفتار نادرست خویش در برابر حکومت علوی، جامعۀ اسلامی را با مصیبتهای بزرگی روبهرو کرد. طغیان امویان و جنگ صفین و ظهور خوارج همگی از پیامدهای رفتار اصحاب جمل بود. شکستن حرمت امام علی (ع) با بیعتشکنی آنان آغاز شد.
۱-۳٫ افراط در عقیده
غالیان که دربارۀ علی (ع) دچار افراط شده و آن حضرت را تا مرز الوهیت بالا بردند، گروه منحرف دیگری بودند که زمینههای طعن و تهمت به مکتب شیعه را فراهم کردند. به همین جهت امام (ع) خود ضمن معرفی «دوستداران غالی» و «دشمنان کینهتوز مُفتری» خود، بهعنوان دو گروهی که هلاک میشوند، فرمود: «حال بهترین مردمان در حقّ من، حال میانهروان است، پس شما هم همان را برگزینید.»[۲۲]
هاشمی دربارۀ این گروه و خطراتی که از ناحیۀ چنین تفکراتی جامعه را تهدید میکرد، بیانات روشنگرانهای دارد. ایشان معتقد بود که غالیان در حقّ شیعه ستم کردند و موجبات تهمت و افترا علیه شیعه را فراهم ساختند. بهگونهای که امروزه بعد از ۱۴۰۰ سال، کتابهای اهل سنت، متأثر از گفتههای غالیان، مملوّ از نسبتهای دروغ و ناروا به شیعه است. سخنان غُلات شیعه زمینههای حملۀ مخالفان به مکتب تشیع را فراهم کرد، بهگونهای که بعد از قرنهای متمادی هنوز شیعیان تاوان تفکرات غالیان را میپردازند.
هاشمی معتقد بود:
اگر ما در مسائل عقیدتی دچار غلو شویم، چه نسبت به انبیا و چه نسبت به اولیا و چه نسبت به رهبران خودمان و چه نسبت به شخصیتهای موجودمان، و شعارگونه آنچه را نیست به آنان نسبت دهیم، یک انحراف بزرگ است و نمیگذارد انسانهای خوب در جامعه تربیت شوند، و آنها را هم گمراه میکند. کسی آمد پیش حضرت علی (ع) یک مداحیِ غرّائی را شروع کرد، علی (ع)[۲۳] فرمود: نگو این حرفها را، من از آنکه در زبان توست، کمترم و از آنچه در دلت و در قلبت هست، بالاترم. یعنی خیلی کوچکتر از اوصافی هستم که تو میگویی. ازسویدیگر، کسی نیستم که تو خیال میکنی فریب سخنان تو را میخورد، بلکه بزرگتر از آنم که تحت تأثیر حرفهای تو قرار بگیرم و منحرف شوم.[۲۴]
امام شخصیتی معتدل و متعادل بود و خواهان تربیت شیعیانی اینگونه بود که نه خود را برتر از جایگاه واقعی خویش بپندارند و تحت تأثیر مداحیها و ثناخوانیها قرار نگیرند و خود را نبازند و فریب نخورند و دچار خود بزرگبینی و خودخواهی نشوند. آفتی که معمولاً شخصیتها در معرض آناند. دیگران هم نباید شخصیتها را از جایگاه واقعی آنان بالاتر جلوه دهند و نباید زمینۀ انحراف آنان را فراهم سازند و اینْ بیماری خطرناکی است که جامعۀ امروز ما با آن دست و پنجه نرم میکند. جالب آنکه هشدارهای هاشمی در این زمینه به سال ۱۳۷۸ بازمیگردد، زمانیکه روزنههای این انحراف در جامعه احساس میشد. بیتوجهی به این توصیهها که از جایگاه نماز جمعه مطرح میشد، جامعۀ ما را به وضعیت امروز دچار کرد. مراعاتنکردن این اصل یعنی اعتدال دربارۀ شخصیتهای مذهبی، اجتماعی و سیاسی، و توصیف آنان به صفات اولیای الهی و لجنمالکردن هرکسی که زبان و قلم به نقد و انتقاد میگشود، زمینههای بروز وضعیت امروز جامعۀ ماست. وضعیتی که هاشمی بیش از پانزده سال قبل نسبت به آن هشدار میداد.
امام خمینی، بنیانگذار جمهوری اسلامی از ابتدا با کسانی که در حضورش به مدح و ستایش او میپرداختند، برخورد میکرد. گلایه از آیتالله مشکینی (ره)،[۲۵] امام جمعۀ قم؛ و فخرالدین حجازی،[۲۶] نمایندۀ اول نخستین دورۀ مجلس شورای اسلامی؛ و اعتراض به نطق برخی از نمایندگان مجلس بهخاطر تفکیکنکردن مقام ولایت معصومان از امام بهعنوان ولیّ فقیه[۲۷] تنها چند نمونه از برخورد امام با شیوع روند خطرناک مدح و ثنا و غلوّ دربارۀ عالمان و زمامداران جامعه بود.
البته هاشمی تنها از خطر غلوّ سخن نگفت، بلکه نسبت به پیامدهای تحقیر شخصیتهای تاریخی و معاصر نیز هشدار داد و گفت:
شکستن شخصیت افراد، بدنامکردن انسانهای خوب تاریخ و بزرگان، و تخریب آنان بیش از آن حدّی که هستند، هم خطرناک است. همین کاری که مرسوم است در عقاید و کتابهایی که نوشته میشود [که در آنها] نسبت به بزرگان اسلام، اهل سنت و بزرگان شیعه اهانت کنند و شیعه به بزرگان اهل سنت اهانت کند، میبینید چقدر آثار بد دارد. چقدر خسارتهای عمدهای از این ناحیه آمده، خوب این خروج از اعتدال است. با واقعیتها درست برخورد کنیم.[۲۸]
هاشمی از اینکه شیعه و سنی یا شیعیان با گرایشهای گوناگون، ذخایر انسانی یکدیگر را تخریب کنند و مورد لعن و نفرین قرار دهند، بیزار بود و آن را خروج از اصل اسلامی اعتدال میدانست که دارای پیامدهای منفی و خطرناکی است، همچنانکه مسلمانان در طول تاریخ با آن درگیر بودهاند.
۲-۳٫ افراط در رفتار و عمل
یکی از کلیدواژههای مرتبط با افراط و تندروی در احادیثْ «تعمّق در دین» است که رسول خدا و ائمۀ هدیٰ آن را سرزنش کردهاند، دربرابرِ «تفقّه در دین» که بدان سفارش شده است. «تفقّه در دین» بهمعنای «شناخت و معرفت عمیق نسبت به دین» است، اما «تعمّق در دین» به معنای «سختگیری و تندروی در امور دینی» است. «تفقه در دین» از مقولۀ «اندیشه و معرفت» است، ولی «تعمق در دین» ــ بنا بر یک تفسیر ــ از مقولۀ «رفتار و کردار». رسول خدا گروهی از مردم را اهل «تعمّق در دین» دانسته که مانند خارجشدن تیر از کمانْ از دین خارج میشوند: «انّ اقواماً یتعمّقون فی الدّین، یمرقون منه کما یمرَق السّهم من الرمیه».[۲۹]
امام علی (ع) هم در توصیف «مؤمن»، خطاب به همّام، تکلّف و تعمّق را نفی کرده، فرمود: «مؤمن نه متکلّف است و نه متعمّق».[۳۰]
ازجمله گروههایی که بهدلیل این خصلت ناپسند از دین خارج شدند، خوارج بودند که در تاریخ به «مارقین» شهرت پیدا کردند. افراد نادانی که معرفت درستی نسبت به دین نداشتند، ولی بسیار متصلّب و سختگیر بودند. این خصلت در میان آنان که بیش از همه به «ظواهر دین» اهمیت میدادند، ولی از «روح و حقیقت دین» غافل بودند، بیشتر به چشم میخورد. در صدر اسلام، دستهای از مسلمانان که قاری قرآن بودند و کلاه مخصوصی به نام «بُرنُس» بر سر میگذاشتند و به «اصحاب بَرانِس» شهرت داشتند، و به تعبیر امیر مؤمنان علی (ع) «یقرئون القرآن لایجاوز حناجرَهم؛[۳۱] قرآن میخوانند ولی از حنجرههایشان فراتر نمیرود.»، بهدلیل نادانی و سادهلوحی در جنگ صفین فریب معاویه را خوردند و حکمیت را بر علی (ع) تحمیل کردند و دربرابرِ ولی خدا و خلیفۀ رسول خدا ایستادند و به «خوارج» شهرت یافتند.
یکی از نگرانیهای آیتالله هاشمی وجود همین روحیه در جامعۀ شیعی جمهوری اسلامی ایران بود. در اینزمینه خاطرهای را بارها تعریف میکرد، خاطرهای که نقشی مهمی در شکلگیری افکار، اندیشهها و شخصیت او دارد. میگفت:
ما در زمان طلبگی از معلمان خود حرفهایی شنیدیم که در وجودمان جا افتاد و هنوز تحت تأثیر آنها هستیم. بعد از یکی از درسها خدمت امام رفتم و دیدم ایشان نصیحت میکنندــ بعد از سال تحصیلی در آخرین درس، رسم بود که مدرسان نصیحت کنند ــ و فرمودند: شما میروید مردم را با پیرایههایی از اسلام دور نکنید. بعد روایتی خواندند و آن این بود:”ان الله یُحِّبُ ان یُؤخَذُ برُخَصه کما اَن یُؤخذ بعزائمه؛ همانگونه که خداوند دوست میدارد واجباتش عمل شود، همان مقدار دوست دارد به مباحات عمل شود و مردم از چیزهای مباح پرهیز نکنند.“ خداوند چیزهایی را مباح کرده و ما چه حقی داریم که مردم احتیاط کنند و خیال کنیم با احتیاط مسأله حل میشود؟!
همین را به زبان دیگری از آیتالله بروجردی شنیدیم. ایشان میگفتند: «برخی از احتیاطها ضدّ احتیاط است. یعنی وقتی که شما به مردم میگویید احتیاط کنید، خود این عوارضی دارد که ضدّ احتیاط است. آنها را از حدّی که باید باشند، دور میکنید.»[۳۲]
هاشمی از اینکه عالمان دین و زمامداران جامعه تحت عنوان احتیاط، مردم را از انجام مباحات بازداشته و آزادیهای مردم را محدود کنند، نگران بود و پیوسته هشدار میداد. معتقد بود آنچه را در شریعت حرام شمرده شده و جزو بدیهیات و مسلّمات دینی است، باید رعایت کرد و از حرمتشکنی پرهیز، و با حرمتشکنان برخورد کرد؛ اما در غیر این قلمرو باید مردم را آزاد گذاشت و نباید با سختگیریهای بیمورد آنها را محدود کرد.
۳-۳٫ پیامدهای افراط در رفتار
یکی از پیامدهای افراطْ خروج از مسیر اعتدال در رفتار اجتماعی و ابراز احساسات است. محبت نسبت به اهل بیت پیامبر یکی از افتخارات ما شیعیان است؛ اما محبت بهتنهایی کافی نیست. محبتی که بر مدار عقل و خرد نباشد، گاه به رفتارهای نامتعادل منتهی میشود، بهگونهای که اصول قطعی اسلامی مثل رعایت حقوق دیگران زیرپا نهاده میشود. تنها به نقل یک نمونه در این زمینه اکتفا میشود.
دعبل خزاعی، شاعر معروف اهل بیت، پس از سرودن قصیدۀ «مدارس آیات» به خراسان رفت و به خدمت حضرت رضا (ع) رسید و قصیدهاش را برای امام انشاد کرد، امام هم بیتی بدان افزودند و به رسم صله که به شاعران میدهند، دههزار درهم از درهمهایی که نام حضرت بر آن نقش بسته بود، به او اهدا کردند. او در مراجعت از خراسان عبورش به قم افتاد و مردم قم، بهخاطر علاقه به اهل بیت (ع)، هر درهم را به ده درهم از او خریدند. به نقلی دیگر، حضرت، علاوه بر آن، یکی از جامههای خود را نیز به دعبل هدیه کرد. چون دعبل به قم رسید، قمیها از او خواستند که سیهزار درهم بگیرد و جامه را بدهد ولی او نپذیرفت و به راه خود ادامه داد. هنگامی که از حدود قم خارج شد، جمعی از جوانان قم که در راه او کمین کرده بودند، جلو راهش را گرفتند تا جامه را از او بگیرند و سیهزار درهم بدهند. دعبل قسم خورد که جامه را نمیفروشد مگر این که قطعهای از آن را به وی دهند تا در کفنش بگذارد. قمیها یک آستین به او دادند. او در هجو مردم قم اشعاری سرود:
تلاشی اهل قم و اضمحلّوا تحلّ المخزیات بحیث حلّوا
کانوا شیدوا فی الفقر مجدا فلمّــا جائرت الاموال ملـوا
یعنی، امید که اهل قم پراکنده و نابود شوند. آنها به هرکجا بیایند ذلت و خواری هم میآید. در فقر و تنگدستی مجد و بزرگی را استوار ساختند و وقتی سرمایهها به آنها روی آورد، ملول و درمانده شدند.[۳۳]
بدیهی است مراد او از اهالی قم، جماعت تندروی بودند که او را تحت فشار قرار دادند، در حقش ستم کردند، ولی چون غالباً شعر با غلوّ همراه است، اهالی قم را هجو کرده، نه آن جماعت خاص را.
راهکارهای درامانماندن از افراط
آیتالله هاشمی افزونبر توضیح یکی از مهمترین دردهای جامعه، یعنی افراط و تفریط، در لابهلای سخنان خود برخی از راهکارهای درمان را هم بیان کرده است که بهاختصار مطرح میشود.
۱-۴٫ ارتقای سطح دانش عمومی
از نگاه وی کسب علم و دانش ازجمله راهکارهای حرکت در مسیر اعتدال است؛ زیرا «جهل» عامل عمدۀ گرفتارشدن به آفت افراط و تفریط است. تاریخ هم نشان میدهد آنان که از مسیر اعتدال خارج شدند، غالباً گرفتار جهل و نادانی مفرط بودند. خوارج به جرم پرهیز از اعلان برائت از علی (ع) شکم مسلمانِ علاقهمند به آن حضرت را میدریدند، اما در خوردن خرمایی شبههناک احتیاط میکردند![۳۴] چنانکه در زمانۀ ما پیروان نادانِ جریان خطرناک داعش، برای رفتن به بهشت خود را در جمع مسلمانان منفجر میکنند! و همانگونه که خوارج نادان در عصر امام علی (ع) بازیچۀ دست امویان سیاستپیشه و مکار بودند، اینان نیز بازیچۀ سیاستهای قدرتهای استکباری علیه مسلماناناند.
هاشمی در آستانۀ انتخابات ریاست جمهوری، در سال ۱۳۸۴، در جمع فرهنگیان اظهار امیدواری میکرد که با افزایش آگاهی مردم زمینههای افراط و تفریط از بین برود. معتقد بود:
ارزش مفقوده در جامعۀ ما، روحیۀ اعتدال است که خوشبختانه جامعه بهخاطر [افزایش] آگاهی، اطلاعات و کثرت نیروهای علمی، خودبهخود به اعتدال رسیده است و شما جزو پیشتازان راه اعتدال هستید. کسانی که درس میخوانند، به راه اعتدال میرسند و معلمان در این مسیر نقش بسیاری دارند. معلمان از روزهای اول گوهر استعداد بچهها را در اختیار میگیرند. این معماران باید سنگ اول را خوب بگذارند تا انسان برای رسیدن به مقصد به راه کج نرود. بههرحال، امیدواریم هرچه خیر ملت و ماست، در این انتخابات پیش بیاید و راه درستی در پیش بگیریم و کمبودها را جبران کنیم و به جامعهای بپردازیم که از لحاظ کیفیت در همۀ زمینهها بتواند الگو و سرمشقی برای دیگران و دنیای اسلام باشد.[۳۵]
افسوس که تشنگان قدرت با انواع ترفندها مانع حرکت ملت در مسیر اعتدالی شدند و کشور گرفتار جریانی شد که هشت سال در حرکت روبهرشد جامعه وقفه ایجاد کرد، سرمایههای کشور در زمینههای مختلف تباه شد.
گذر زمان صحت تشخیص آن مرد دوراندیش را ثابت کرد، شخصیتی که هم درد جامعه را تشخیص داده بود و هم درمان آن را. او هم در عرصۀ سیاست خارجی و هم در زمینۀ سیاست داخلی، اعتدال و دوری از افراط و تفریط را پیشنهاد میکرد؛ موفقیت انقلاب اسلامی را، در مسیری که با تأسیس جمهوری اسلامی آغاز شده بود، در پرتو اعتدال میدانست، و در همین راستا، ضمن نقل نمونههایی از رفتار جریانات افراطی در عرصۀ سیاست داخلی و خارجی که مشکلاتی را برای مملکت ایجاد کرده بود، مواردی از برنامهها و تصمیمات خویش را در زمینههای مختلف فرهنگی، سیاسی و اقتصادی توضیح میداد.
۲-۴٫ عقلانیت در سیاست خارجی
پایان عزتمندانۀ جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، مذاکره با امریکا، اولویت همکاری با کشورهای اسلامی بهویژه عربستان سعودی با هدف جلوگیری از تعدی کشورهای غربی به مسلمانان و احیای میراث اسلامی، تلاش برای برقراری رابطه با مصر، همکاریهای اقتصادی با کشورهای آسیای میانه، دفاع از ملتهای مظلوم و جریان مقاومت بدون سوءاستفاده از قدرت آنان برای ماجراجویی، نمونههایی است که به نظر هاشمی اکثر آنها بهخاطر دخالت نیروهای افراطی و خودسر عقیم ماند. ناکامی حرکتهای سیاسی در کشورهای اسلامی را در سالهای گذشته نیز معلول خروج از مسیر اعتدال و غلتیدن در وادی افراط و تفریط ارزیابی میکرد.[۳۶] باور داشت که :
اسلام دستور نداده با کسانی که مخالف عقیدۀ ما هستند، قطعرابطه کنیم یا صحبت نکنیم. مگر پیامبر (ص) مأمور نشد که به همۀ اهل کتابی که اطرافش بودند، دستور دهد: «تعالوا الی کَلِمَةٍ سَواءٍ بَیْنَنَا و بَیْنَکُم»[۳۷] یعنی مشترکات را بگیریم، و بقیۀ اختلافات سر جای خودش باشد؟
برای عبرتآموزی سفارش میکرد:
به دنیا نگاه کنید که عدهای به نام دین و مسائل دیگر با کارهای افراطی دین را بدنام و از گرایش مردم به راه روشنی مثل اسلام جلوگیری میکنند. اگر به حقیقت شیعه و سنی نگاه کنیم، میبینیم اختلاف چندانی ندارند.
همچنین، معتقد بود:
باید به اسلام خالص، همانگونه که اسلام خواسته، عمل میکردیم و در معاش معتدل بودیم و اسراف و تبذیر و ریاضت بیدلیل نداشتیم و در مسائل اخلاقی معتدل بودیم و ریاضتهای بیجهت و محدودیتهای نادرست تحمیل نمیکردیم، و از آن طرف، بیبندوباریها را رواج نمیدادیم و در مسائل سیاسی کارهای پیامبر (ص) را با دشمنان، بتپرستان، یهود، مسیحیت و دیگر قبایل انجام میدادیم، یعنی همان تعبیر قرآن که میگوید: ”وان جنحوا للسّلم فاجنح لها؛[۳۸] اگر آنها میخواهند در فضای صلح زندگی کنند، تو هم همان کار را بکن.“ با اینکه پیامبر (ص) آن موقع قدرت داشتند، دستور این بود که در مقابل ندای صلح و همکاری اجابت کنند، امتی معتدل بودیم.[۳۹]
۴- ۳٫ توسعۀ متعادل و همهجانبه
هاشمی بر این باور بود که «اعتدال و توسعه» دو واژۀ سادهاند، اما بهخاطر بار معنایی آنها در جامعه و اهمیتشان برای امروز و آیندۀ کشور وارد ادبیات سیاسی شدهاند و ارتباط آنها با جامعۀ ایرانی که انقلاب اسلامی را بهعنوان اولین نظام مبتنیبر ساختار مکتب اهل بیت (ع) به ارمغان آورده، بهگونهای است که دستیابی به توسعۀ همهجانبه، جز با انتخاب شیوۀ اعتدال در همۀ شئون فرهنگی، سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و حتی عبادی میسّر نخواهد بود. اتفاقات سالهای اخیر در چند کشور اسلامی مؤید این نکته است که توسعۀ سیاسی و بهتبع آن توسعۀ فرهنگی و اقتصادی، حتی اگر برخاسته از عمق کینۀ جامعه نسبت به استبداد و استعمار باشد، با افراط و تفریط راه به جایی نمیبرد و مردم، مخصوصاً مسلمانان بهخاطر ذات اعتدالی خویش و تأکیدات آیات قرآن و روایات بزرگان، میانهروی را طریق رسیدن به سعادت دنیا و آخرت میدانند.[۴۰]
هاشمی معتقد بود که
در زمینۀ اقتصادی اسلام ”کفاف و عفاف“ خواسته، نه ”فقر“، ولی عدهای به نام اسلام فقط فقر را میبینند. ریاضت با باطن خراب و ظاهر خوب چیز بدی است. بد است که در بیرون زیلو بیندازیم و داخل خانه قالی بیاوریم. ما از امام یاد گرفتیم. چهل، پنجاه سال پیش خدمت امام میرفتیم، در بیرون منزلشان قالی بود، ولی در جاهای دیگر اینجوری نبود. من میدانستم امام در دل زاهدترین مردم بودند، این مهم است. زهدفروشی چیزی را حل نمیکند. با ریاکاری نمیتوان کار کرد. همۀ مردم که مایل نیستند با این ریاضت زندگی کنند. اگر بگویید این مکتب اسلام است، مردم میروند و نمیخواهند. خدا هم نخواسته کسی اینگونه زندگی کند. خداوند در قرآن، در دهها مورد به مسلمانان سختگیر میگوید: ”چه کسی به شما گفته نعمتهای خداوند را تحریم کنید؟![۴۱] شما در مقابل مردم جای خدا نشستهاید.“ بدترین سرزنشها مال آنهایی است که طیّبات خداوند را تحریم میکنند.[۴۲]
زهدفروشی در تاریخ اسلام سابقه دارد. برخی از متصوّفان معاصر امام صادق (ع) و متظاهران به زهد و ژندهپوشی به ایشان اعتراض کردند که چرا لباسی لطیف و خوشرنگ پوشیدهاند، درحالیکه لباس زیرین ایشان لباسی نرم و لطیف بود.[۴۳]
هاشمی دربرابرِ دو جریانِ «مخالف توسعۀ اقتصادی کشور»، و «آنان که صرفاً بهدنبال کسب ثروت و رفاه دنیوی» بودند، استدلال میکرد که
ما امروز اگر به زندگی دنیایمان توجه نکنیم به یک ملت فقیر، جاهل و بیسواد نیازمندی تبدیل میشویم که دستمان باید پیش اجانب و کفار دراز باشد، علم و صنعت و تکنولوژی، حتی مواد غذایی و همهچیز را ما باید از آنها بگیریم و بعداً هم باید راهنمای زندگیمان آنها باشند. اگر هم افراط کنیم و تبدیل شویم به یک مردم مادی که به اخلاقیات و معارف انسانساز اسلام توجه نمیکنند، در حد اعلا که خوب باشیم تبدیل میشویم به یکی از این کشورهای اروپایی که الآن هستند. آنها ممکن است یک زندگی خوبی داشته باشند اما نمیتوانند برای ما الگو باشند. آنها برای خودشان زندگی آرامبخش و لذتبخشی را تهیه کردهاند، خانوادۀ متزلزل، جامعۀ متزلزل، همه چیز دچار التهاب، امراض خطرناک از طُرُق مختلف بر سرشان بریزد، محیط زیستشان را نابود کنند و بشریت را استثمار کنند و یک جزیرۀ رفاهی برای خودشان بهصورت ظاهری درست کنند و انبوه مردم دنیا را فقیر کنند که وجدان انسان را میکشد و میکوبد، ما چنین نمونهای میخواهیم باشیم؟ نمیتوانیم باشیم. بنابراین ما راهی را که اسلام به ما داده است، هم منابع طبیعی، معادن، منابع آسمانی، منابع زمین، انرژی را نقد کنیم، سازندگی کنیم، و نیروهایمان را تربیت کنیم. دانشگاهها را تقویت کنیم، بچهها و جامعۀمان را باسواد بار بیاوریم تا این کار را انجام دهند، درعینحال توجه به مسائل معنوی، اخلاقی و حکمتهای عظیم الهی را هم داشته باشیم.[۴۴]
جمعبندی و نتیجهگیری
نتیجه آنکه هاشمی به جامعهای ازهرجهت معتدل و متعادل میاندیشید. معتقد بود که در پرتو دوری از افراط و تفریط میتوان به اهداف متعالی دین اسلام و مکتب تشیع رسید. شیعیان را بهخاطر برخورداری از نعمت معارف مکتب اهل بیت پیامبر (ص) و هدایتهای امام علی (ع) و فرزندان آنحضرتْ شایستۀ برخوردارشدن از چنین جامعهای میدانست. رسیدن به اهداف انقلاب اسلامی و الگوشدن جمهوری اسلامی برای ملتهای دیگر را در گرو پیمودن سیاست اعتدالی و پرهیز از «افراط در عقیده، رفتار فردی و اجتماعی» میدانست. میدانداری افراد و جریانات تندرو و افراطی را موجب عقیمماندن برنامههای اصلاحی و رشد و توسعۀ کشور ارزیابی میکرد و «تجربۀ جمهوری اسلامی و تندرویها در برخی از مقاطع»، و «ناکامی نهضتهای مردمی در کشورهای اسلامی در دهۀ گذشته» را شاهد روشن ناموفقبودن افراط و تفریط میدانست.
منابع
پایگاه خبری و اطلاعرسانی آیتالله هاشمی رفسنجانی. قابل دسترسی از: hashemirafsanjani.ir
حرّانی، ابنشعبه، تحفالعقول، قم، مؤسسة النشر الاسلامی، چاپ دوم، ۱۴۰۴ق.
سخنرانیها، مصاحبهها و خطبههای نماز جمعۀ آیتالله هاشمی رفسنجانی.
شریف رضی، محمدبن حسین، نهجالبلاغه، بهکوشش دکتر صبحی صالح، قم، انتشارات هجرت، ۱۴۱۴ق.
عبده، شیخ محمد، شرح نهجالبلاغه، بیروت، دارالکتاب العربی، ۱۴۲۸ق.
عسقلانی، ابنحجر، الإصابة فی تمییز الصحابة، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۱۵ق.
فیض کاشانی، مولی محسن، المحجة البیضاء فی تهذیب الاحیاء، قم، مؤسسۀ انتشارات اسلامی، چاپ چهارم، ۱۴۱۷ق.
قرآن کریم.
کلینی، محمدبن یعقوب، کافی، تحقیق و تصحیح علیاکبر غفاری و محمد آخوندی، تهران، دارالکتب إلاسلامیه، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق.
مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت، دارالاحیاء التراث العربی، چاپ دوم، ۱۴۰۳ق.
مجلۀ نامۀ قم، ش ۳۴٫
مطهری، شهید مرتضی، اسلام و مقتضیات زمان، تهران، انتشارات صدرا، ۱۳۶۸ش.
موسوی خمینی، روحالله، صحیفۀ امام، تهران، مؤسسۀ تنظیم و نشر آثار امام خمینی. ۱۳۷۹ ش.
نرمافزار آثار آیتالله هاشمی رفسنجانی.
هاشمی رفسنجانی، اکبر، فرهنگ قرآن، قم، بوستان کتاب، ۱۳۸۳ش.
هندی، محمدبن حسن، کنزالعمال، بیروت، مؤسسة الرساله، چاپ پنجم، ۱۴۱۳ق.
[۱] .عضو هیئت علمی پژوهشگاه حوزه و دانشگاه
[۲]. مصاحبه آیتالله هاشمی رفسنجانی، ۱۲ آذر ۱۳۸۷.
[۳]. مصاحبه هاشمی رفسنجانی درخصوص انتخابات نهم ریاست جمهوری، ۲۵ مرداد ۱۳۸۴.
[۴]. بقره، ۱۴۳٫
[۵]. نماز جمعه تهران به امامت هاشمی رفسنجانی، مورخ ۱۹ آذر ۱۳۷۸.
[۶]. حدید، ۲۷ «ثُمَّ قَفَّینا عَلی آثارِهِمْ برُسُلِنا وَ قَفَّینا بعیسَی ابْنِ مَرْیمَ وَ آتَیناهُ الْإِنْجیلَ وَ جَعَلْنا فی قُلُوب الَّذینَ اتَّبَعُوهُ رَأْفَةً وَ رَحْمَةً وَ رَهْبانِیةً ابْتَدَعُوها ما کتَبْناها عَلَیهِمْ إِلاَّ ابْتِغاءَ رِضْوانِ اللَّهِ فَما رَعَوْها حَقَّ رِعایتِها…؛ سپس در پی آنان رسولان دیگر خود را فرستادیم، و بعد از آنان عیسی بن مریم را مبعوث کردیم و به او انجیل عطا کردیم، و در دل کسانی که از او پیروی کردند رأفت و رحمت قرار دادیم و رهبانیتی را که ابداع کرده بودند، ما بر آنان مقرّر نداشته بودیم گرچه هدفشان جلب خشنودی خدا بود، ولی حقّ آن را رعایت نکردند ما چنین چیزی را به مسیحیت اجازه نداده بودیم که رُهبانیت را ابداع کنند، ما از آنها خواسته بودیم دنبال رضایت خدا باشند.»
[۷]. ابراهیم: ۳۲ «اللَّهُ الَّذی خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَأَخْرَجَ بهِ مِنَ الثَّمَراتِ رِزْقاً لَکمْ وَ سَخَّرَ لَکمُ الْفُلْک لِتَجْرِی فِی الْبَحْرِ بأَمْرِهِ وَ سَخَّرَ لَکمُ الْأَنْهارَ؛ خداوند همان کسی است که آسمانها و زمین را آفرید و از آسمان، آبی نازل کرد و با آن، میوهها(ی مختلف) را برای روزی شما (از زمین) بیرون آورد و کشتیها را مسخّر شما گردانید، تا بر صفحۀ دریا به فرمان او حرکت کنند و نهرها را (نیز) مسخّر شما نمود.»؛ نماز جمعه تهران به امامت هاشمی رفسنجانی، مورخ ۱۹ آذر ۱۳۷۸.
[۸]. سخنرانی هاشمی رفسنجانی در دیدار با شرکتکنندگان همایش بزرگ جوانان، مورخ ۱۹ خرداد ۱۳۸۴.
[۹]. همان.
[۱۰]. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج ۲۱، ص ۱۴۰٫
[۱۱]. ابن حجر، الإصابة فی تمییز الصحابة، ج ۲، ص ۵٫
[۱۲]. مجلسی، بحارالانوار، ج ۲۲، ص ۱۷۳٫
[۱۳]. همان: ج ۳۳، ص۳۲۴- ۳۴۴٫
[۱۴]. سخنرانی هاشمی رفسنجانی در سومین کنگرۀ سراسری حزب اعتدال و توسعه، ۲۳ شهریور ۱۳۸۵.
[۱۵]. برای آشنایی بیشتر با این بحث نکـ : مطهری، اسلام و مقتضیات زمان.
[۱۶]. فرهنگ قرآن، ج۱۸، ص۱۷۶.
[۱۷]. بینه، ۹۷ : «انَّ الَّذینَ ءامَنوا وعَمِلُوا الصلِحتِ اولک هُم خَیرُ البَریة».
[۱۸]. بینه، ۷ـ۸ : «انَّ الَّذینَ ءامَنوا وعَمِلُوا الصلِحتِ اولک هُم خَیرُ البَریةء جَزاؤُهُم عِندَ رَبّهِم جَنتُ عَدنٍ تَجری مِن تَحتِهَا الانهرُ خلِدینَ فیها ابَدًا رَضِیَ اللَّهُ عَنهُم و رَضوا عَنهُ ذلِک لِمَن خَشیَ رَبَّه».
[۱۹]. کلینی، کافی، ج۱۵، ص۱۷۲؛ نهجالبلاغه، خطبه ۱۷.
[۲۰]. سخنرانی هاشمی رفسنجانی در سومین کنگرۀ سراسری حزب اعتدال و توسعه، ۲۳ شهریور ۱۳۸۵.
[۲۱] . شرح نهجالبلاغه، عبده، ج۳، ص ۱۶۵٫
[۲۲]. نهجالبلاغه، خطبه ۱۲۷: «سَیهْلِک فِی صِنْفَانِ مُحِبٌّ مُفْرِطٌ یذْهَبُ بهِ الْحُبُّ إِلَی غَیرِ الْحَقِّ وَ مُبْغِضٌ مُفْرِطٌ یذْهَبُ بهِ الْبُغْضُ إِلَی غَیرِ الْحَقِّ وَ خَیرُ النَّاس فِی حَالًا النَّمَطُ الْأَوْسَطُ فَالْزَمُوه».
[۲۳]. امام علی (ع) همچنین کسانی را که پس از جنگ جمل از هند آمده و در حقّ امام غلو کرده و او را پیامبر شمردند، دعوت به توبه کرد. (نکـ : کلینی، کافی، ج۱۴، ص۲۴۰)
[۲۴]. نماز جمعه تهران به امامت هاشمی رفسنجانی، ۱۹ آذر ۱۳۷۸.
[۲۵]. امام خمینی، صحیفه امام، ج۲۰، ص۳۹۴: «من قبلاً از آقای مشکینی گله کنم: ما آن قدری که گرفتار به نفس خودمان هستیم کافی است، دیگر مسائلی نفرمایید که انباشته بشود در نفوس ما و ما را به عقب برگرداند. شما دعا کنید که آدم بشویم، دعا کنید که حتی به همین ظواهر اسلام عمل بکنیم. ما که دستمان به آن بواطن نمیرسد، لااقل به این ظواهر عمل بکنیم.»
[۲۶]. همان، ج۱۲، ص۳۴۳: «من خوف این را دارم که مطالبی که آقای حجازی فرمودند دربارۀ من، باورم بیاید. من خوف این را دارم که با این فرمایشات ایشان و امثال ایشان برای من یک غرور و انحطاطی پیش بیاید. من به خدای تبارک و تعالی پناه میبرم از غرور. من اگر خودم را برای خودم نسبت به سایر انسانها یک مرتبتی قائل باشم، این انحطاط فکری است و انحطاط روحی. من درعینحال که از آقای حجازی تقدیر میکنم که ناطق برومندی است و متعهد، لکن گله میکنم که در حضور من مسائلی که ممکن است من باورم بیاید فرمودند.»
[۲۷]. همان، ج۱۹، ۴۰۳: «با تشکر وافر از نمایندگان محترم مجلس شورای اسلامی، چون گفتار آقایان پخش میشود و ممکن است سوءتفاهمی بین مردم حاصل شود، لازم است عرض کنم آیات و روایاتی وارد شده است که مخصوص به معصومین- علیهمالسلام- است، و فقها و علمای بزرگ اسلام هم در آنها شرکت ندارند، تا چه رسد به مثل اینجانب. هرچند فقهای جامعالشرایط از طرف معصومین نیابت در تمام امور شرعی و سیاسی و اجتماعی دارند و تولی امور در غیبت کبرا موکول به آنان است، لکن این امر غیر ولایت کبرا است که مخصوص به معصوم است. تقاضای اینجانب آن است که در صحبتهایی که میشود و پخش میگردد ابهامی نباشد، و مرزها از هم جدا باشد. و السلام علیکم.»
[۲۸]. نماز جمعه تهران به امامت هاشمی رفسنجانی، ۱۹ آذر ۱۳۷۸. امام خمینی در پیامی خطاب به نمایندگان مجلس شورای اسلامی همین تذکر را دادند: «گاهی بعضی نطقها موجب تأسف بسیار و تأثر است؛ و چهبسا که اهانت به یک مسلمان و مؤمن را به حد اعلی میکشاند و حیثیات انسانها را لکهدار میکند…؛ اگر در مجلس به کسی که حاضر نیست و راه به مجلس ندارد که از خود دفاع نماید حملهای شد، به او اجازه داده شود یا در مجلس از خود دفاع کند و اگر قانوناً اشکالی در این عمل میبینند، رادیوتلویزیون و مطبوعات این وظیفۀ سنگین را به دوش کشند؛ تا حق مظلومی ضایع نشود و شخصیتی بیدلیل خُرد نگردد و راهگشای این امر خود نمایندگان و رئیس محترم مجلس هستند که با تعهدی که دارند و مسئولیتی که بر دوش آنهاست این حق را به اشخاص غایب بدهند؛ تا بهوسیلۀ مجلس، که نگهدار مصالح کشور و ملت است، حقی ضایع نشود و انسانی مظلوم نگردد.» (صحیفه امام، ج۱۸، ص۴۶۷، پیام به نمایندگان مجلس به مناسبت گشایش دومین دورۀ مجلس.)
[۲۹]. هندی، کنزالعمال، ج ۱۱، ص ۲۸۸، ح ۳۱۵۴۳٫
[۳۰]. فیض کاشانی، مولی محسن، محجه البیضاء، ج ۴، ص ۳۵۸٫
[۳۱]. مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج ۳۳، ص ۳۴۰٫
[۳۲]. سخنرانی هاشمی رفسنجانی در دیدار جمعی از فرهنگیان کشور، ۱۸ خرداد ۱۳۸۴.
[۳۳]. مجلۀ نامۀ قم، ش ۳۴، ص ۵۲٫
[۳۴]. سخنرانی هاشمی رفسنجانی در دیدار جمعی از فرهنگیان کشور، ۱۸ خرداد ۱۳۸۴.
[۳۵]. همان.
[۳۶]. پایگاه خبری و اطلاعرسانی هاشمی رفسنجانی.
[۳۷]. آل عمران، ۶۴٫
[۳۸]. انفال، ۶۱٫
[۳۹]. سخنرانی هاشمی رفسنجانی در دیدار دبیران کل جنبش اعتدالگرایان، ۲۹ فروردین ۱۳۸۶.
[۴۰]. پایگاه خبری و اطلاعرسانی هاشمی رفسنجانی، ۳۰ فروردین ۱۳۹۳٫
[۴۱]. سخنرانی هاشمی رفسنجانی در دیدار جمعی از استادان دانشگاههای سراسر کشور، ۲۴ خرداد ۱۳۸۴.
[۴۲]. همان.
[۴۳]. حرّانی، تحف العقول، ص۳۶۳٫
[۴۴]. نماز جمعه تهران به امامت هاشمی رفسنجانی، ۱۹ آذر ۱۳۷۸.