روز شنبه اول فروردین ۱۳۶۰ تا روز شنبه ۱۸ دی ۱۳۹۵ -یک روز قبل از رحلت- به مدت ۳۵ سال، آیتالله هاشمیرفسنجانی خاطرات خود را هر روز ثبت کرده است. تاکنون در تاریخ مدون ایران زمین و شاید دنیا، سیاستمدار و دولتمردی نبوده که چنین زمان طولانی، مداوم و منظمی یادداشت روزانه نوشته و از خود بر جای گذارده و در دوران حیات خود به دست چاپ سپرده باشد. اهمیت و مختصات این نوشتههای مختصر و گاه بهظاهر دوپهلو و مبهم در تاریخ معاصر ایران چیست؟
خاطرهنویسی همزاد عصر پیدایش مدرنیته است. ثبت لحظههای حساس تاریخی، بهویژه آنها که در سرنوشت یک ملت تأثیرگذارند و برخورد معرفتشناسانه با آنها، از کارکردهای اصلی خاطرهنویسی، بهعنوان یک گرایش ادبی-تاریخی مدرن است. سیرایتمیلز، جامعهشناس آمریکایی و صاحب سهگانه «نخبگان قدرت»، خاطرهنویسی را بهمثابه روشی برای تولید دانش میداند و توصیه میکند همه یک «دفتر یومیه» داشته باشند و منظم بنویسند. به اعتقاد میلز، یادداشت روزانه، نشانهای از بلوغ روشنفکری است. او تجربه را یک منبع کار فکری اصیل میداند که ما از طریق ثبت خاطرات، به گسترش عادت خودبازتابی میپردازیم و یاد میگیریم که چگونه دنیای درونی خود را بیدار نگاه داریم. به اعتقاد میلز، اینکه گفته میشود «تجربه داشته باشید»، به این معناست که بتوانیم گذشته را در زمان حال قرار دهیم و به کار گیریم و راه اصلی بهکارگیری تجربه، ثبت خاطرات است.
خاطرهنویسی اساس معرفتشناختی دارد و روشی برای تبیین، توصیف و توضیح رفتار بهمثابه تجربه زیستی بشر و ارائه آن بهصورت خلاق و نظاممند بهشمار میآید. خاطرهنویسی یک گام فراتر از تجربهکردن است، چراکه خاطرهنویس تلاش میکند آنچه را تجربه کرده است، بشناساند، شرح و توضیح دهد و آن را تبیین و توصیف کند. خاطرهنویسی، فراتر از سندیت تاریخی است؛ حتی فراتر از نوع ژانر ادبی برای توسعه خلاقیتها است و امروز خاطرهنویسی به یک متد علمی تبدیل شده است.
اهمیت منبع دست اول
منابع دستاول، منابع نزدیک به یک واقعه هستند که رعایت آنها در تحلیل، تحقیق و پژوهش، باعث افزایش اعتبار و ارزش اثر میشود. در تاریخنویسی، همیشه توصیه شده است که در صورت امکان از منابع دستاول استفاده کنند. تاریخشناسان با دقت و واقعبینی، منابع دست اول را با موشکافی زیادی بررسی میکنند. یک منبع دستاول مثل دفتر خاطرات روزانه، میتواند بازتاب صادقانه، دقیق یا کامل نظر شخصی یک نفر درباره رویدادها باشد. البته خاطرهنویسان ممکن است برخی رویدادها را اشتباه متوجه شوند یا عمدا یا سهوا تحریف کنند. پس در هر منبع دست اول تاریخی، محقق و مورخ، باید بتواند میزان و جهت سوگیری را ارزیابی کند. ضمن اینکه محتوای دفاتر خاطرات، مانند رشته زنجیری به هم متصل است و برای قضاوت صحیح، باید تمام متن در کنار یکدیگر مورد توجه باشد و شرایط و مقتضیات زمان نگارش و زمان انتشار و موقعیت نویسنده خاطرات نیز از نظر دور نماند.
مختصات خاطرات هاشمیرفسنجانی
مجموعه خاطرات هاشمیرفسنجانی گنجینهای بس ارزشمند برای تاریخ معاصر ایران است؛ به قول مسعود بهنود، از سه دوره از تاریخ معاصر ایران، سه کتاب مانده است که عبارتاند از: روزنامه خاطرات اعتمادالسلطنه و خاطرات اسدالله علم و خاطرات هاشمیرفسنجانی که از اتاق خلوتهای قدرت، خاطره دست اول دارند؛ از این منظر منابع دستاولی هستند که دوره ناصرالدینشاه و محمدرضاشاه و جمهوری اسلامی را بازنمایی میکنند. آثار دیگری که همین ادعا را داشتهاند، با اینها ارزش برابری ندارند. از این میان اعتمادالسلطنه و اسدالله علم، نگران بودهاند که مبادا در زمان حیاتشان، نوشتهها به دست شاه و مأموران بیفتد و برای چاره کار، جا در جا جملاتی در ابراز وفاداری به شاه وقت باقی گذاشتهاند. خاطرات هاشمیرفسنجانی این خوف را ندارد، اما چون در زمان حیات نویسنده منتشر شده، از نگرانیهای دیگری سرشار است.
آیتالله هاشمی، سیاستمدار کلیدی نظام جمهوری اسلامی، از ابتدای انقلاب در بالاترین مناصب حضور داشته است. تصمیمگیریهای او در نظام جمهوری اسلامی، اهمیتی دست اول و تردیدناپذیر داشته و بههمیندلیل، یادداشتهای روزانه آیتالله، منبعی بیبدیل برای درک درست تاریخ معاصر است و هیچ مورخی نمیتواند آن را نادیده بگیرد.
خاطرات آیتالله بیشتر از آنکه تحلیلی باشد، خبری است؛ یعنی ثبت ساده رویدادهای هر روز، بهنحوی که خواننده خاطرات امکان درک و تفسیر و تعبیر داشته باشد. مثلا این خاطره را بخوانید: «عصر از ستاد کل نیروهای مسلح نامهای رسید که آیتالله خامنهای از من خواسته بودند، دولت با پیشنهاد کمیسیون دفاع، مبنی بر کمشدن دو درصد بودجه دستگاهها و اضافهشدن ۴۰ میلیارد تومان به بودجه نیروهای مسلح دخالت نکند. تلفنی با رهبری صحبت کردم. ایشان از این تصمیم منصرف شدند. مشکلات زیادی درست میکرد». این یک رویداد ثبتشده است. تفسیر و تأویلی ندارد، اما از نظر تاریخی دارای اهمیت است، چون فکتهایی را در اختیار مورخان قرار میدهد که از کنارهم قراردادن آن میتوانند قضاوتهای مقرون به حقیقت، از یک دوره تاریخی بهدست آورند. خاطرات آیتالله، خودمانی و بهدور از تکلف و ریاکاری است: «در خانه بودم و بیشتر تنها. مهدی و فرشته نزدیک ظهر آمدند ولی برای ناهار نماندند. تنها خوردم. عصر عفت و محسن و فائزه و فاطی با بچههایشان از گنبد برگشتند؛ منزل شلوغ شد و رونق گرفت. فاطی سفره هفتسین را چید. سین کم داشتیم؛ کاظم رفت خرید و آورد» یا این خاطره: «عصر یک فیلم دیدم درباره آزادهای که مراجعت کرده و بهخاطر سوختگی صورت زشت شده و نمیخواست به خانهاش برگردد و همسرش او را ببیند که با تدبیر دکتر روانشناس به خانه برگشت. خیلی گریه کردم؛ چندین دستمال اشک خیس شد». در خاطرات آیتالله، اعضای خانواده، مخصوصا همسرشان، خانم عفت مرعشی و مسائل مرتبط با آنها، نقش پُررنگی دارند: «در سفر به قزاقستان، معلوم شد که همسر رئیسجمهور بهخاطر کسالت به استقبال عفت نیامده و برنامه ضیافت شام را لغو کرده است. عفت خیلی ناراحت بود و همه را هم ناراحت کرد» یا این خاطره: «ظهر عفت و محسن، ناهار در دفترم بودند. عفت بعد از ماهها که بهعنوان اعتراض به رئیس دفترم به دفترم نمیآمد، با وساطت پاسداران و خواهش آقای میرمحمدی (رئیس دفتر) آمده بود».
خاطرات آیتالله، اطلاعات نابی را در اختیار آیندگان قرار میدهد. این اطلاعات آنها را به رویداد مشخصی راهنمایی میکند و به خواننده دریافت تاریخی میبخشد. «آقای حیدر علیاف، [رئیسجمهور آذربایجان] گفت که منطقه زنگلان، زیر آتش ارامنه است و مردم برای فرار از ارس به طرف ایران میروند و عاجزانه استمداد کرد. پیشنهاد مشخص با اصرار این است که ما در جنگ بهنفع آنان شرکت کنیم و صریحا میگویند ما همه [کشور] آذربایجان را در اختیار شما میگذاریم و آمادهایم جمهوری اسلامی در آذربایجان تشکیل شود و بدون کمک ایران نمیتوانیم دفاع کنیم و امکان پیشرفت ارامنه تا باکو هم وجود دارد. گفتم این تصمیم بسیار بزرگی است که باید عواقب آن بررسی شود و باید در تهران بررسی کنیم و جواب دهیم».
خاطرات سبب میشود یک رویداد بهصورت اصلی خود در دل تاریخ ماندگار شود. بسیاری از حوادث، بهدلیل اینکه نقل نمیشوند، با وجود اهمیتی که دارند، از یادها میروند. خاطره میتواند جلوی تحریف تحولات تاریخی را بگیرد. خاطره، نقل رویداد است و میتواند نتیجه درستی از یک تحول ارائه دهد.
یا این خاطره مهم تاریخی: «فورا با آیات مشکینی، خامنهای و امینی برای مذاکره با امام به جماران رفتیم. ساعت نهونیم شب رسیدیم. با اینکه امام معمولا شبها ملاقات نمیدادند، ما را پذیرفتند. آیتالله خامنهای و من درباره ترجیح حفظ آیتالله منتظری صحبت کردیم؛ امام با جدیت رد کردند. پیشنهاد شد که لحن نامه تعدیل شود. این را هم نپذیرفتند. درخواست شد از صداوسیما پخش نشود، قبول نکردند. من پافشاری کردم. امام با مشاهده اشکهای من، گفتند که امشب صبر میکنند و پخش را به فردا میاندازند. قانع نشدم و با اندوه از خدمت امام مرخص شدیم. آقایان به منزل ما آمدند و تا ساعت ۱۲ شب درباره راهکارها مذاکره کردیم. فردای آن شب تلخ، هنگام طلوع فجر، فرستاده امام به منزل من آمد و گفت امام فرمودهاند، فلانی دیشب با ناراحتی رفت؛ به او بگو که از انتشار نامه منصرف شدهام، نگران نباش». خاطرات آیتالله گاه حالت پند و اندرز هم دارد و میتواند به نسلهای آینده، پندهای سودمندی را تقدیم کند. «اگر بخواهند مسئله لبنان را حل کنند، راه دارد. راه مشخص است. آزادی گروگانها راهحل دارد. راهحل عاقلانه و مدبرانه دارد. با این قلدریها و این برخوردهای مغرورانه و با ستمگری نمیتوانید مسئله آنجا را حل کنید. بیایید عاقلانه وارد شوید. ما هم کمک میکنیم، مسائل آنجا را حل کنیم که مردم منطقه بتوانند در صلح و صفا زندگی بکنند».
خاطرات صرفا نقل یک رویداد برای سرگرمی نیست، بلکه خود دانشنامه کوچکی است که معلومات بسیار ارزشمندی از یک دوره تاریخی به خواننده میدهد. این خاطره را بخوانید: «[حضرت امام] چشمشان را باز کردند و شمرده با صدای ضعیف اضافه کردند: اگر متحد باشید، انقلاب پیشرفت میکند. مکثی کردند و ادامه دادند: بهخصوص بین شما و آقای خامنهای، نگذارید خنّاسان بین شما و ایشان فتنه کنند».
یا این خاطره مربوط به ترور دوم آیتالله: «برای مراسم آغاز جشنهای دهه فجر به مرقد امام رفتیم. چند دقیقه از صحبت من نگذشته بود که صدای چهار شلیک تیر از راه دور شنیده شد. اول خیال کردم لامپهای برق ترکیده ولی شعارهای مرگ بر منافق و تجمع مردم در ضلع غربی مرقد، روشن کرد که گلوله شلیک شده. ولی من تعادلم را حفظ کردم. احمد آقا هم از پشت پرده آمد و تا آخر صحبت کنار من ایستاد. خوشبختانه خونسردی خود را بهخوبی حفظ کردم».
و این خاطره مشهور: «از خاطرات جالب امروز، اظهارات علی، فرزند فاطمه است که چون او را از رفتن به لب بام نهی کردم، رنجید و به مادرش گفته میخواهد به دکتر جاسبی رأی بدهد، چون باباجون با او دعوا کرده! از بچه سه ساله اظهارات جالبی است».
شخصیتهای پُررنگ در خاطرات آیتالله، در ۱۰ جلد نخست مجموعه، اغلب فعالان انقلاب و فرماندهان و دستاندرکاران جنگ هستند. امام خمینی، بنیانگذار جمهوری اسلامی، در رأس شخصیتهای این دوره از خاطرات هاشمی قرار دارد و بخش مهمی از یادداشتها را دیدارهای او -بهعنوان فرمانده جنگ و جانشین فرمانده کل قوا- با رهبر انقلاب تشکیل میدهد.
در ۱۰ جلد بعدی، اغلب کارگزاران نظام، وزیران، سران احزاب و تشکلها، متولیان اقتصاد کشور و دستاندرکاران سیاست خارجی، در خاطرات برجسته هستند. ملاقاتهای مستمر و پُربار با آیتالله خامنهای، رهبر معظم انقلاب، از جمله مهمترین موارد است. همچنین سفرهای متعدد داخلی و خارجی و مسائل عنوانشده در آنها، مخصوصا مواردی که در ملاقات با برخی شخصیتها، از جمله ملاقاتهای مستمر با آقای صفرمراد نیازُف، رئیسجمهور ترکمنستان، درباره مسائل منطقهای و بینالمللی، بهکرات مطرح و در مجموعه خاطرات ثبتشده، بسیار مهم و دارای ارزش تاریخی است.
آسیبشناسی خاطرات آیتالله
برخی معتقدند کتابهایی نظیر خاطرات هاشمیرفسنجانی تاریخ نیستند و بیارزشاند و فقط برای دفاع از نویسنده و بزرگنمایی او نوشته میشوند، به آن نشانی که حقیقت را به تمامی نمیگویند و حتی کوشش بسیاری هم برای واژگونهنشاندادن آن و پنهان داشتنواقعیتها به کار میبرند. البته این سخن غلطی است، اما حتی در صورت صحت نیز از اهمیت این نوع کتابها نمیکاهد.
کتابهایی که تاکنون سیاستمداران در دنیا منتشر کردهاند، مانند خاطرات کلینتون، اوباما، نیکسون، کیسینجر، تاچر، چرچیل و ژنرال دوگل، عموما بعد از پایان دوره حضور در قدرت نگاشتهاند و یادداشت روزانه نیستند. در این کتابها در کنار خدمات سیاسی، به خطاهای نویسندگان نیز پرداخته شده و اتفاقا جزء جالبترین بخشهای این کتابهاست، اما در کتابهای خاطرات که تاکنون در ایران به چاپ رسیده، از جمله ۶۰ سال صبوری و شکوری، ابراهیم یزدی، آن سوی اتهام، عباس امیرانتظام، درس تجربه، ابوالحسن بنیصدر، از نهضت آزادی تا مجاهدین، لطفالله میثمی، امنیت ملی و دیپلماسی هستهای، حسن روحانی، ایستگاه آسمان، سیدرحیم صفوی، کالکهای خاکی، عزیز جعفری و خاطرات آیتالله منتظری، مصباح یزدی، جنتی، مهدویکنی، ناطقنوری، محمدی ریشهری، صادق طباطبایی، محسن رفیقدوست و محمد هاشمی، هیچ اشارهای به خطایی نیست. انگار که خطا و اشتباهی در کارنامهشان نیست و اگر هم هست، ناشی از حسننیت نویسنده و اعتماد به کسانی است که بیوفا و قدرناشناس و فراموشکار بودهاند. در کتاب خاطرات آیتالله نیز به اعتبار اینکه در زمان حیات ایشان منتشر شده و به دلیل حضور در ساختار قدرت، چنین مواردی انگشتشمار است. گفته میشود در این خاطرات، معمولا ننوشتهها بیشتر از نوشتههاست؛ حتی بسیاری از فکتهایی که به دست میدهند، قابل مناقشه است و چون به منظوری جز فاشگویی و روشنگری نوشته شدهاند، در زمره کتابهای گرهگشای تاریخی به حساب نمیآیند. برای این ادعا باید گفت، یک تاریخنگار متبحر و کارکشته، حتی از لابهلای سطور این قبیل خاطرهنویسیها نیز میتواند منظور نظر و حرف اصلی نویسنده را استخراج کند.
برخی چنین تصور میکنند که آیتالله، خاطرات خود را با رمز و راز نوشته تا در آینده تنها خودش بتواند تفسیر کند! چنین تصوری هم اشتباه است. آقای هاشمی، نویسندهای زبردست بود و چنان عنان کلام را به دست میگرفت و بر کاغذ جاری میساخت که باعث حیرت و شگفتی میشد؛ اما ادعای راز و رمزنویسی را باید یک کلیگویی دانست که مصداق چندانی در خاطرات آیتالله ندارد. در سبک نوشتاری او پرهیز از قطعیت وجود دارد؛ برای همین از کلماتی مثل شاید، لابد، گویی، انگار، احتمالا و نظایر آن بیشتر استفاده میکرد.
ساختار جملهبندی نوشتارهای آقای هاشمی، بسیار بدیع و خاص بود. اوج این نوشته را میتوان در مقدمه کتاب فلسطین و همچنین کتاب امیرکبیر مشاهده کرد. برای کتاب عبور از بحران، ایشان مقدمهای را فیالبداهه در ۴۰ صفحه دستنویس نوشت که من هر بار میخوانم، هنوز لذت میبرم. گاه ممکن است کسانی این تبحر قلمی را با دوپهلونویسی، حقیر جلوه دهند، اما چنین استادانه قلمزدن، مهارتی است که توان کلامی نویسنده را عیان میکند.
آیتالله در نوشتن خاطرات، مختصرنویسی میکرد، به همین خاطر برخی گمان میبرند او زبان ایماواشاره بهکار گرفته و تصور میکنند هاشمی در خاطراتش هم اطلاعات داده و هم نداده، یعنی اصل مطلب را نزد خودش نگه داشته است. این هم جزء توهمات است. یادداشتهای روزانه به همین شکل ثبت میشود و این نوشتهها، با سنجیدن قراین و شواهد دیگر، توسط مورخان در نگارش تاریخ مورد استفاده قرار میگیرد.
سخن آخر
خاطرات روزنوشت آیتالله هاشمیرفسنجانی که به مدت ۳۵ سال، با زحمت و ممارست بسیار، ثبت و ضبط شده، بهلحاظ موقعیت سیاسی نویسنده خاطرات در ساختار نظام جمهوری اسلامی، سند ماندگار تاریخی و میراث گرانبهایی برای آیندگان است. در این خاطرات، مطالبی مطرح شده است که میتواند فتح بابی برای تشریح موضوع و تدوین تاریخ انقلاب اسلامی باشد.
این خاطرات از جهت اینکه در همان روز و در همان حال و هوا نگاشته شده و همچنین با فاصله زمانی مناسبی انتشار یافته، به نحوی که اغلب اشخاص مورد اشاره در خاطرات در قید حیات هستند و امکان توضیح و تصحیح و تشریح دارند، از اهمیت تاریخی بسیاری برخوردار است. برای اعتبارسنجی، لازم است این خاطرات در سنجه پژوهشگران مستقل بیطرف قرار گیرد تا عیار و روایی آن مشخص شود. مواردی که تاکنون انتشار یافته است، انصافا بهدور از حب و بغض بوده و قرین حقیقت نگاشته شده و تا امروز کسی ادله قابل قبول و مشخصی برای نقض آن ارائه نکرده است. شکی نیست که مخزنالاسرار انقلاب همه ناگفتههای خود را در خاطرات نگفته، اما همینقدر که گفته، چنان بااهمیت است که خزانه بزرگ تاریخی و منبع دست اول برای عموم پژوهشگران و مورخان تاریخ معاصر به شمار میآید.
امید است انتشار باقیمانده این مجموعه به تعداد ۲۲ جلد دیگر، همراه با انتشار اسناد و مدارک مربوط به خاطرات و نقد عالمانه آن توسط فرهیختگان و دانشمندان و نیز تشویق دیگر حاضران عرصه سیاست و فرهنگ به نگارش یادداشت روزانه و انتشار آن، گام بزرگی در شفافسازی عملکرد گذشتگان و تجربهاندوزی برای آیندگان و بهرهبرداری خردمندانه از آن برای اعتلای کشور عزیزمان ایران باشد.