* انقلاب در این روزها با مشکلات دیگری هم روبرو میشود که مربوط به منازعات قومی و منطقه ای است . برخی از این منازعات تا شروع جنگ وحتی بعد از آن هم ادامه می یابد . شاید یکی از آن طرح هایی که به آنها اشاره داشتید، گسترش همین منازعات قومی و منطقه ای بود .اینطور نیست ؟
** پراکندگی های قومی و نژادی و مذهبی مختلفی که در برخی از مناطق ایران وجود داشت ، همیشه بهانه مناسبی برای سوءاستفاده دشمنان ملت ما بود. این مسأله یکی از نگرانیهای ما در قبل ازپیروزی انقلاب بود. احتمال میدادیم که با پیروزی انقلاب، دشمنان بخواهند از این ناحیه، به انقلاب ضربه بزنند. حتی خیلیها امام و رهبران نهضت را نسبت به گسترش خواسته های قومی و تجزیه طلبانه، بیم میدادند و معتقد بودند با سقوط رژیم و حذف فشار و اختناقی که بر این مناطق حاکم بوده است، آشوب و شورشهای قومی و نژادی همه گیرشود و کل مناطقی را که این اقلیتها در آن ساکن هستند، فرا خواهد گرفت.
ما با اطلاعی که از عشق و علاقه مردم این مناطق به اسلام و امام داشتیم، معتقد بودیم که اگر دشمنان انقلاب در این مناطق فتنهگری نکنند، قطعاً اتفاق خاصی روی نخواهد داد، ولی متاسفانه این طور نشد و به محض پیروزی انقلاب و درست در همان هفتههای اول، این مناطق با هجوم عوامل ضد انقلاب و وابستگان به قدرتهای خارجی، روبرو شد و با تمرکز گروههای سیاسی ـ عمدتاً چپ گرا ـ آتش فتنه یکی بعد از دیگری شعله ور شد. به طوری که ابتدا در منطقه کردستان خود مختاری خلق کُرد، بهانه درگیری و آشوب گردید و سپس در خوزستان، خلق عرب، در ترکمن صحرا، خلق ترکمن، در بلوچستان، خلق بلوچ و در آذربایجان، خلق ترک، با تحریک همان عوامل در مقابل انقلاب قرار داده
شدند و با زمینه چینیهای مختلف، حوادث ناگواری را به وجود آوردند. سیاست شورای انقلاب و دولت موقت، حل و فصل این مسایٔل از طریق گفتوگو و روشنگری افکار عمومی و پرهیز از اقدامات نظامی بود. چون میدانستیم که مهمترین زمینههای بروز اینگونه حوادث، فقر گسترده حاکم بر مردم این مناطق است، به سرعت در جهت اتخاذ سیاستهایی برای ترمیم وضعیت معیشتی مردم برآمدیم.
اما روند حوادث وگسترش آشوب و هرج و مرجهای قومی به ویژه در کردستان، نگرانیهای ما را روز به روز افزایش داد .
*گویا درکردستان ، خروج ارتش از آن منطقه طلب شده بود و به نوعی تقاضای خودمختاری از شورای انقلاب کرده بودند . موضع شورای انقلاب چه بود؟
** بله آن موقع درخواست هایی این چنین، از کردستان داشتیم. در آنجا مخالفین انقلاب، خیلی زود وارد میدان شدند. اول مسیٔله خودگردانی را مطرح کردند و سپس درخواست استقلال طلبی کردند. نظام آن روز نیرویی از سپاه در کردستان نداشت و همهنیروها از ارتش بودند. آنها ارتش را مزاحم خود می دانستند و بر انحلال ارتش موجود و تشکیل ارتش خلقی جدید، پافشاری داشتند و از دولت هم میخواستند از تجدید سازمان شهربانی و ژاندارمری در منطقه کردستان پرهیز کند .از طرف دیگر ارتش هم ذاتاً با حرکتهای مارکسیستی و چپ ضدیت داشت. تجربه خوبی هم در سرکوب داشتند. افراد ذی نفوذ کردها را می شناختند. مقاومت ارتش در کردستان خیلی مهم بود. آن موقع شهید قرهنی ریٔیس ستاد و فرمانده ارتش در آنجا بود. یک انسان سیاسی و انقلابی بود. دستور ایستادگی کامل را به ارتش در مقابل آنها صادر کرد. بهرحال درگیری پیش آمد و مسیٔله در شورای انقلاب هم مطرح شد. شورای انقلاب در تعطیلی عیدسال 58، تصمیم گرفت چند نفر از شخصیت های با سابقه که با نیروهای صاحب نفوذ در منطقه، آشنایی داشتند، به کردستان بروند و فتنه را بخوابانند. هیأتی عازم کردستان شد که آیت الله طالقانی، آیت الله بهشتی، من، آقای بنی صدر و چند نفر دیگر عضو آن هیأت بودیم. اسامی آنها هست و میتوانید پیدا کنید. یک فروند هواپیمای سی 130 ما را به منطقه برد. در آنجا پیش یکی از رهبران کردها رفتیم که خیلی متنفذ بود. بعد از آن، دو سه روز در منطقه ماندیم و در جایی مستقر شدیم. آنجا رهبران گروههامی آمدند و مذاکره میکردیم. یکی از خواسته های آنها این بود که باید ارتش پادگانها را بدهد وبرود. برای مسایلی صحنه سازی می کردند. مثلاً باقی مانده یک خمپاره را می آوردند و میگفتند اینها را بر سر مردممی ریزند.
کمی آرامش دادیم، ولی کاملاً موفق نشدیم. چون مخالفین ، مردم را جلوی مقر ما جمع می کردند و تظاهرات به راه میانداختند و سخنرانی های ما تأثیرات زیادی نداشت. یادم می آید یکی از اشخاص بانفوذ، که شاید آقای مفتی زاده بود، در مسجد خود جلسه ای گرفت که مردم زیادی جمع شده بودند. من رفتم سخنرانی کردم. دیگران هم حرف زدند، ولی سخنران اصلی من بودم. فهمیدم که بسیاری از مردم هم از مخالفین انقلاب، ناراضی هستند. چون جمعیت زیادی علی رغم مشکلاتی که بود، آمده بودند. کمی آرامش درست شد و بعد هم هیأتی تعیین کردیم تا مشکلات را بیشتر بررسی کنند . امابه هر حال فتنه کردستان با سفر ما هم نخوابید. کم کم درگیری ها شدید شد. تا زمانی که سپاه وارد نشده بود و از مردم برای خواباندن فتنه سربازگیری نشده بود، مشکلات ادامه داشت. اوج فتنه درپاوه بود که سرکوب شدند. بهرحال طول کشید تا اوضاع آرام شد.
ارتباط حزب بعث عراق با حوادث کردستان
* آیا در شورای انقلاب بحث هایی هم در خصوص ارتباط حزب بعث عراق با تشکلهای سیاسی درکردستان ایران و کمک آنها به مخالفین محلی، داشتید؟
** چیزی دراین مورد، یادم نیست. البته تحقیقاً برای ما روشن بود که حزب بعث عراق، آنها را تحریک می کند. خود کردها با بعث عراق مشکل داشتند و یکپارچه نبودند. کردهای ایران با کردستان عراق ارتباط داشتند و کردهای عراق هم با بعثی ها درگیر بودند. ولی اینکه عراقی ها و حزب بعث درکردستان ایران دخالت و کردها را مسلح می کردند و شبهه ها را بین مردم بزرگ می کردند ، علنی و روشن بود. البته جزیٔیات یادم نیست. باید برای اسناد به آرشیوهای گذشته مراجعه کنید. ولی قطعاً عراقی ها و عوامل حزب بعث، یکی از عوامل محرک در کردستان بودند. البته در آن روزها، احتمال دخالت برخی از دولتهای دیگر هم که مخالف تشکیل نظام اسلامی در ایران بودند، در این حوادث مطرح بود.