مقدمه کتاب خاطرات سال 1371
رونق سازندگی (کارنامه و خاطرات هاشمی رفسنجانی سال 1371) عنوان کتابی است از اکبر هاشمی رفسنجانی که توسط انتشارات دفتر نشر معارف انقلاب در سال 1394 به چاپ رسیده است.
حرف اول
بسم اللّه الرّحمن الرّحیم
سازندگی – انتخابات – جوانههای رشد
سال 1371 چهارمین سال اجرای برنامه پنجساله اول است و امتیازاتی دارد. در این سال، تنگناهای ناشی از دفاع مقدس تا حدود زیادی برطرفشده، اعتبارات ریالی و ارزی متناسب با نیازهای برنامه تأمین است و مردم به نتایج پذیرش قطعنامه مطمئن شدهاند. روابط خارجی به حالت طبیعی پس از پیروزی انقلاب، عادی است، طرحهای عمرانی آثار خود را آشکار کرده، روحیه مردم با دیدن سرنوشت حزب بعث که سالها دو کشور ایران و عراق و منطقه را گرفتار کرده بود، بالا رفته و عبرت درسآموزی در تاریخ شده و همچنین کشورهای منطقه و دور از منطقه، اعتراف دارند که تبلیغات گمراهکننده دشمنان انقلاب، عاری از حقیقت است.
در پیش گرفتن سیاست اعتدال در همه زمینهها و همگرایی کامل دولت با رهبری، ایران را به کانون ثبات و امنیت در منطقه تبدیل کرده و اثرات موفقیتهای پیدرپی، در همه زمینهها به خوبی در سطح جامعه ملموس است. البته مخالفان هم کم و بیکار نیستند. بخشی از موانع پیشرفت رفع شده ، اما باز در بخشهایی هنوز نیاز به اقناع و جلب همکاری وجود دارد. غالباً این کار وقت و انرژی زیادی از من میگیرد و تمرکز فعالیتها بر محور پیشرفت ملی را دچار مشکل میکند.
فضای سیاسی کشور آرام است و خبری از آن بازارهای سیاه و چندنرخی بودن کالاها نیست. تورم و بیکاری از صدر مشکلات جامعه پایین کشیده شده و مردم در سراسر کشور، شاهد کارهای عمرانی و رشد تولید در سایه امنیت و آرامش و روابط عادیاند. امید به آیندهای تابناک در مردم مشهود است و البته در آستانه برگزاری انتخابات مجلس، فضای سیاسی کم کم به تب و تاب فرو میرود.
شروع سال با پروژههای جنوب تهران
در ایام تعطیلی نوروز، فرصتی داشتم از برنامههای عمران و آبادی جنوب تهران که در اولویت دولت و شهرداری هم قرار داشت، بازدید کنم. به میدان بزرگ ترهبار تهران رفتم که به جای میدان ترهبار قدیم شهر ساخته شده است. این میدان قبلاً در میدان شوش قرار داشت و کوچک و کثیف و مزاحم ترافیک بود. کشتارگاه قدیم تهران را بازدید کردم که تبدیل به پارکی زیبا و جامع و مجهز شده بود.
سپس به شهرک سعیدیه در جنوب شرق تهران رفتم. بخشی از اراضی روستای قدیمی سلیمانیه را بنیاد جانباران به شهرکی زیبا و خانههای خوب و کوچک برای نیازمندان تبدیل کرده و قرار شد که مناطق فرسوده جنوب تهران را به همین سبک آباد کنند. به شهردار و همکارانش، به خاطر موفقیتها و سلیقههای خوب تبریک گفتم. با دلی شاد به طراوت بهار به منزل برگشتم و از اینکه اینگونه، بدون استفاده از خزانه دولت، به مشکلات جنوب شهر تهران پرداختهاند، خدا را شکر نمودم و برای توفیق مدیران لایق سازندگی دعا کردم و عملاً آرزوی عمران جنوب تهران در کنار شمال آبادان آن، عملی جلوهگر شد.
از فرصت شب احتمالی قدر نوزدهم برای استعانت از خداوند برای توفیق مشابه اقدامات جنوب تهران برای کل نقاط کمبرخوردار و محروم کشور و تحقق هدف عدالت اجتماعی، با ایجاد توازن جغرافیایی و انسانی که از آرزوهای دیرین ماست، بهره گرفتم.
شب در خانه با وضعی مواجه شدم که نشان از یک بیعدالتی در صحنه سیاسی کشور میداد. آقای عبدالله نوری وزیر کشور به منزل آمد و از ردصلاحیت تعدادی از نامزدهای انتخابات مجلس خبرداد. به خود ایشان اعتراض کردم، چون وزارت کشور مسئول هیأتهای اجرایی است. جوابی داد که نگرانیام را بیشتر کرد و آن اینکه قدرت و فشار شورای نگهبان، مانع مراعات عدالت و قانون در تشکیل هیأتهای اجرایی شده و توازن قانونی به دست نیامده است. بیش از خوشحالی مشاهدات عصر آن روز متأثر شدم. در گذشته هم چنین اتفاقهایی میافتاد، ولی امام زهر آن را میگرفتند.
شب بیدار بودم. فردا و پس فردای آن مراجعات نامزدها برای شکایت از ردصلاحیتها، قرار و امانم را گرفت. عمده ردصلاحیتها از جناح تندرو موسوم به خط امام بود و به خاطر اطلاعی که از اختلاف دو جناح داشتم، نگرانیام از تداوم این وضع عمیق بود. تا انتخابات و حتی پس از آن، چنین وضعی حاکم بود؛ گاهی هم دو طرف مراجعه داشتند، یک طرف از شورای نگهبان شکایت داشتند که بیشتر بود و طرف دیگر از وزارت کشور؛ مواردی حل شد و بیشتر موارد حل نشده ماند که به صورت استخوانی در زخم، هنوز هم ادامه دارد.
انتخابات مجلسشورای اسلامی
همانطور که گفته شد، انتخابات چهارمین دوره مجلس برای اینجانب بسیار پُردردسر شد. براساس تفکر خودم و نیز انتظار بسیاری از نامزدهای خط امامی، مایل بودم این انتخابات به صورت کاملاً منصفانه برگزار شود و زمینه را هم با انتصاب آقای عبدالله نوری به وزارت کشور فراهم کرده بودم که در عمل، موازنهای بین دو مرکز مؤثر در مدیریت انتخابات، یعنی وزارت کشور و شورای نگهبان باشد؛ ولی بعد از آنکه کار شروع شد، عملاً نظر شورای نگهبان در پذیرش و یا ردصلاحیتها، دردسر زیادی برای من به بار آورد.
ردصلاحیت گسترده نمایندگان جناح موسوم به خط امام و حمایتهای پیدا و پنهان از این اقدام شورای نگهبان، بسیاری از توان مسئولان نظام را متوجه خود کرد. مجمع روحانیون مبارز به جهت ردصلاحیت جمعی از سران آن، تهدید به کنارهگیری از انتخابات نمود، از طرفی رهبری هم دستور دادند که باید مجمع در انتخابات شرکت کند. آقای کروبی که دبیرکل مجمع بود، از من توقع داشت که برای حل این مشکلات، با پذیرفتن صلاحیت جمع بیشتری از جناح آنها کمک کنم. من هم مطالب ایشان و سایر افراد را به رهبری منتقل کردم، اما ایشان آمادگی کمک بیشتر را نداشتند. نیروهای ردصلاحیت شده انتظار شفاعت و حمایت داشتند و من تا آنجا که میتوانستم، سعی میکردم قلبها را به هم نزدیک نمایم و هر دو طرف را قانع کنم که به خواست قانون و میزان رأی مردم گردن بنهند. مرحوم دکترحسن حبیبی هم در شورای نگهبان خیلی تلاش کرد و در موارد محدودی مسأله حل شد.
دولت کار و سازندگی، اولین انتخابات خود را برگزار میکرد؛ من که به شدت گرفتار امور اقتصاد و وضع بحرانی منطقه بودم، در گرداب انتخابات هم بخش مهمی از وقت و توانم، صرف مهار و حل و فصل اختلافات آزاردهنده و فرصتسوز شد که در برخی موارد به جهت تندروی و بیتوجهی طرفین به مصلحت کشور و نظام، چندان نتیجهبخش نبود. این اختلافات فزاینده، به جهت بیمبالاتی به میانهروی و محور اعتدال، باعث شده بود، در مواردی نیروهای اصیل انقلاب رودرروی هم قرار بگیرند.
دو طرف اختلاف، همه جزو نیروهای انقلاب بودند و هر کدام دارای جایگاه و پایگاه اجتماعی و امکانات و اختیاراتی داشتند. انتظار طبیعی این بود که به دور از تنگنظری و با در نظر گرفتن مصالح نظام جمهوری اسلامی که خون صدها شهید نهضت اسلامی و دوران دفاع مقدس پای آن ریخته شده، به دستور قرآن و سیره حضرت رسول اکرم(ص)، اعتدال و میانهروی پیشه کنند و از نزاع و درگیری که جز اتلاف منابع و امیدوارساختن دشمن نتیجه دیگری نداشت، بپرهیزند.
مراجعات افراد ردصلاحیتشده طبیعی بود، چون اکثر آنها سابقه نمایندگی مجلس داشتند و سه دوره همکارم بودند. در مواردی مشکلشان رفع میشد، اما مواردی هم بود که نتوانستیم حل کنیم؛ گرچه در تهران، صلاحیت نامزدهای نامدار بالاخره پذیرفته شد، ولی در انتخابات، بسیاری از آنها رأی نیاوردند. قبل از رحلت امام، معمولاً آنها در مجلس اکثریت قاطع داشتند و در اختلاف نظر بین رییسجمهور و نخستوزیر، از نظر نخستوزیر حمایت میکردندکه به خاطر همین جریان، بعد از امام مشکلاتی بین بعضی از آنها و رهبری و نیز دولت بروز کرد؛ البته آنها در زمان امام هم این مشکلات را با ریاستجمهوری داشتند، اما دیگر فضا عوض شده بود.
جمعی از نامزدهای جناح خط امام، در عین پذیرفتهشدن صلاحیتها، در انتخابات رأی نیاوردند و اکثریت مجلس چهارم، برخلاف سه دوره سابق، در اختیار جناح مقابل قرار گرفت و نتیجه آن در دولت دوره دوم من هم خود را نشان داد که تعدادی از وزرای آن جناح، در دولت قرار نگرفتند؛ گرچه بعد از آن هم، وقتیکه روزنامه معروف تندروی سلام نمره داد، نیمی از اعضای دولت در اختیار خط امامیها مانده بود و همین وضع در مجلس پنجم هم تقریباً تکرار شد، ولی در مجلس ششم، صحنه کاملاً به نفع این جناح رقم خورد و جناح راست در اقلیت بود. موارد زیادی از این مسایل و اختلافات دو جناح را در سراسر کتاب میخوانید.
آتش اختلاف و فرصتسوزی
انتظار میرفت با پایان گرفتن انتخابات و شروع به کار مجلسی که با شعار حمایت از دولت، از مردم رأی گرفته بود، فراغتی پیش آید، اما مسایل فراوانی پیش آمد که وقتگیر و پُردردسر بود. در اولین ماههای فعالیت مجلس، بحث تهدید به استیضاح وزرا مطرح شد که با رایزنی و گفتوگو حل کردیم. از طرف دیگر، فضای تلخی در خصوص بخش فرهنگی دولت پیش آمد که از بعضی نواحی در آن اختلاف دمیده میشد. فشارهای فزاینده باعث شد، علیرغم میل باطنی و پس از حمایتهای جدی و فراوان از آقای سیدمحمد خاتمی که انصافاً وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی را خوب اداره میکرد، با استعفای ایشان موافقت کنم و همین مسایل فرهنگی، تاکنون هم ابزار یا بهانه اعتراضها و اختلافها است.
خوشحالی و نگرانی
وقتی که مسئولیت اجرایی کشور را پذیرفتم، آن روز فکر میکردم به عنوان یک واجب عینی، وظیفه دارم بپذیرم؛ امام راحل چنین نظریهای ابراز داشتند و دوستان هم به من تکلیف میکردند. در سال 1367، حدود 51 درصد بودجه کشور قرض بود و کاری هم نمیتوانستیم بکنیم. این مقدار هم عمدتاً صرف هزینه جاری کشور، یعنی پرداخت حقوق و دستمزد و به خصوص دفاع مقدس و نظایر اینها میشد.
برای ساختن کشور، جبران خرابیها، بازسازی مناطق جنگی، تهیه امکاناتی که در جنگ از دست داده بودیم و خیلی موارد دیگر مشکلات بسیاری داشتیم. آن روز به نظر خودم، نپذیرفتن مسئولیت، فرار از زَحف[1] بود و فکر میکردم اگر من نپذیرم، چه توقعی است که دیگران بیایند و مسئولیت بزرگی با این همه مشکلات را بپذیرند و به فضل خداوند و تلاش مسئولان و حمایت خوب مردم، در آن چهار سال بسیاری از مشکلات برطرف شد و پیشرفتهای تحسینبرانگیزی به دست آمد.
در سال 1371که یک سال به پایان دوره اول ریاست جمهوری مانده بود، متوسط رشد اقتصادی کشور 4 درصد و متوسط رشد اقتصادی از ابتدای سال 1368 تا پایان 1371 بر اساس گزارش بانک مرکزی 02/9 درصد بود. متوسط رشد اقتصادی ایران در این دوره، نزدیک به 5/2 برابر متوسط رشد اقتصادی منطقه و بیش از 3 برابر متوسط رشد اقتصادی جهان بود. خوشحال بودم که نتیجه تلاش جمعی مردم و مسئولان، افتخارآمیز از آب درآمد و کارهای بزرگی به انجام رسید، اما اگر اختلافات فرصتسوز نبود و همه مسئولان دست در دست هم، یکپارچه برای سازندگی و پیشرفت کشور تلاش میکردند، نتیجه به مراتب عالیتر میشد.
بهبود اقتصادی کشور
ما در سال 1371 دیگر کسر بودجه نداشتیم. در این سال 41 درصد از بودجه 54 هزار میلیارد ریالی کشور، بودجه عمرانی بود که چنین حجم بزرگی از ساخت و ساز در کشور سابقه نداشت. این بودجه بزرگ صرف ساختن کشور شد؛ کارخانه، راه، بندر، مدرسه، مزرعه، سدهای عظیم و نظایر آن در حال ساخت بود. کشور به یک کارگاه بزرگ سازندگی تبدیل شده بود که در هر گوشه آن پروژهای در حال اجرا بود.
یکی از ویژگیهای دوره سازندگی این بود که با برنامه درازمدت شروع شد. اول سیاستها را به دستور امام راحل تنظیم کردیم. چارچوب این سیاستها، اصول انقلاب، مقررات اسلامی و مصالح ملی بود. سعی کردیم سیاستهای کلی، آرمانها و اهداف انقلاب و تکالیف اسلامی در برنامه اول مورد توجه باشد.
در زمانی که این برنامه تنظیم میشد، شرایطی بود که کشور از لحاظ اقتصادی در وضع خوبی نبود. به دلیل اینکه مردم تنها و غریبانه به مدت هشت سال به دفاع در مقابل متجاوزان مشغول بودند که تقریباً قسمت اعظم امکانات کشور در راه این دفاع ملی و مکتبی صرف شده بود. ما عقبافتادگیهای جدی در ابعاد اقتصادی، اما دستی پُر در ابعاد سیاسی، معنوی و فرهنگی داشتیم.
جامعه ما در دوران طولانی جنگ تحمیلی، از لحاظ معنوی و روحیات انقلابی، حسابی ساخته شده بود و آثار انقلاب در زوایای گوناگون جامعه ما وجود داشت، لذا طبیعی بود که در تنظیم برنامه، ضمن حفظ اصول انقلاب، توجه بیشتری به مسایل اقتصادی، فنی و آموزشی شود که در زمان جنگ از آنها عقب افتاده بودیم.
شاخصهای موفقیت
تولید ناخالص ملی که یکی از شاخصهای مهم ارزیابی اقتصادی است، در سه سال اول دوره سازندگی، به طور معدل رشد 3/8 درصد را داشتیم؛ البته در برنامه 8 درصد پیشبینی شده بود، اما 3/0 درصد جلوتر از برنامه بودیم. با اینکه در سال اول برنامه نداشتیم، اما در همان سال رشد اندکی داشتیم، رشد سال دوم خیلی بیشتر از سال اول بود که در سال 1371 این موفقیت ادامه یافت. شاخص دیگر، سرمایهگذاری بود. در سال 1371 استقبال از سرمایهگذاری، هم در بخش دولتی و هم در بخش مردمی، بیشتر از ظرفیت کشور و بیشتر از برنامه و کشش امکانات دولت شد. آن مقدار که ما توانستیم جواب بدهیم از لحاظ ارزی، مصالح ساختمانی و نیروی انسانی، رشد سرمایهگذاری انجام شد و در این سه سال، به 2/10 درصد رسید که بسیار امیدوارکننده بود.
بر اساس سیاستی که در بالابردن درآمدهای دولت از طریق مالیات و قیمت واقعی ارز که تا آن موقع خیلی ارزان فروخته شده و سایر منابع درآمدی داشتیم، شاخص دیگری از بهبود زندگی اقتصادی مردم مثبت شد. سیاست دولت سازندگی این بود که منابع ارزی را بالا ببریم و هزینههای ارزی را کم کنیم. در مورد افزایش منابع ارزی، به عنوان مثال تولید نفت روزانه در سال شروع برنامه 5/2 میلیون بشکه در روز بود که در سال 1371 به 5/4 میلیون بشکه رسید؛ این قدرت تولیدمان بود و ما در محدوده سهم اوپک تولید میکردیم.
در بخش پتروشیمی، قدمهای بسیار بزرگی برداشتیم. در شهر اراک و بندر امام(ره)، تبریز، شیراز و اصفهان، در مجموع قریب به 150 میلیارد تومان در صنایع نفت سرمایهگذاری کردیم تا از خامفروشی دور شویم و به ارزش افزوده صنعت نفت دست پیدا کنیم. پروژهها این مبالغ را از درآمدهایشان میپرداختند؛ از بانکها وام گرفتند که بعداً از محل درآمدهایشان پرداخت کردند.
در بخش برق، مقدار تولید و مصرف تقریباً مساوی شد و با این کار خاموشیهای گستردهای که مردم را کلافه کرده بود، به خوبی مهار کردیم. در بخش صنایع بیشترین رشد را تجربه نمودیم. در صنایع کوچک و هم در صنایع بزرگ و مادر و صنایع سنگین و معمولی به صورتی جامع، حرکتهای مهمی صورت دادیم. سیاست دولت سازندگی در صنایع، این بود که حلقههای مفقوده تولید را پُر کنیم؛ برای اینکه زنجیرهای که از آغاز تولید مواد تا تولید محصول لازم بود، خودمان داشته باشیم. در بخش معادن، برای اولین بار در تاریخ ایران، منابع عظیم معدنی به طور جهشی فعال شدند و پیشرفتهای عظیمی را تجربه کردند.
در سال 1371 پروژههای بزرگی در حال اجرا بود. ساخت کارخانه کاغذ اسکناس، ساخت نیروگاهها، سدها، کارخانههای آلومینیوم، سیمان و نظایر آن، توسعه تولید و توزیع گاز و پالایشگاه و پتروشیمی، توسعه صنایع خودروسازی و واگن، توسعه صنایع نظامی و استفاده از صنایع دومنظوره، توسعه سردخانهها و تصفیهخانهها، توسعه صنایع کوچک، شهرکهای صنعتی، مجتمعهای صنعتی برای روستاها، تقویت صنایع هوایی و دریایی، کشتیسازی و همچنین توسعه صنایع نیمههادی و مخابراتی و فضایی، از جمله این پروژهها بود.
در بخش کشاورزی، تحول بزرگی را از طریق رواج آبیاری تحت فشار و صنایع وابسته به آن آغاز کردیم. برنامههای دولت در زمینه آبخوانداری، آبخیزداری، توسعه تعاونیهای کشاورزی، مهار آبها و بارورکردن ابرها، توسعه صنایع جنبی کشاورزی و همچنین برنامه کویرزدایی توسط جهاد سازندگی، روز به روز نمایانتر میشد.
در زمینه بهداشت با ساخت و تجهیز بیمارستانها و تربیت پزشکان و پیراپزشکان، گامهای بزرگی برداشتیم. در حمل و نقل، مسکن و دفاع نیز پیشرفتهای مهمی حاصل شد که مردم اغلب به طور مشخص شاهد این موفقیتها بودند.
در بخش اداری و اجتماعی هم پیشرفتها چشمگیر بود. از جمله این پیشرفتها تأسیس شورای عالی اداری بود، برای اصلاحات دیوانسالاری و روان کردن بوروکراسی و کارهای زیادی که این شورا تا به امروز انجام داده است. همچنین تأسیس چند استان، شهرستان و شهرهای جدید، توسعه بیمهها، تأسیس سازمان محرومیتزدایی و تقویت آن، تأسیس دفتر امور زنان، توسعه بخش آموزش فنی و حرفهای و واگذاری سهام کارخانهها به کارگران در این بخش صورت گرفت.
فعال شدن شورای عالی جوانان
یکی از مسایل مهم که همواره در مورد آن بسیار تکیه داشته و دارم، مسأله جوانهاست. ما در سال 1371 در شورای عالی انقلاب فرهنگی بررسی کردیم، هم سیاست فرهنگیمان و هم شورای عالی جوانان را به تصویب رساندیم و به این ترتیب شورای عالی جوانان تأسیس شد. این شورا موظف بود، به طور تخصصی موضوع جوانان را برنامهریزی و اجرا نماید و برای جوانان کار کند و ورزش، پیشآهنگی، بسیج، تفریحات سالم، سینماو تئاتر در بخش جوان فعال شود.
در زمینه دانشگاهها نیز دانشگاههای علمیکاربردی مطرح و تصویب شد که در کنار مراکز صنعتی، دانشگاههایی تشکیل بشود که کارکنان در کارخانهها هم آموزش ببینند و هم کار کنند. مقاطع بالای رشتههای دانشگاهی در کشور ما ظرفیت ناچیزی داشت و شجاعت تأسیس مقاطع کارشناسیارشد و دکتری نبود. مدیران میترسیدند و میگفتند نمیتوانیم.
در سال 1371 تعداد زیادی رشته دکتری و کارشناسیارشد تأسیس کردیم. جالب اینکه مقدار کمی از بودجههایی که در اختیار دانشجویان عازم به خارج میگذاشتیم، خرج تأسیس این رشتهها نمودیم. آزمایشگاهها را تقویت کردیم و اساتید را جذب کردیم و در مقاطع عالی دانشجو گرفتیم.
رسیدگی به مناطق محروم
مسایل مربوط به طبقات محروم و زجرکشیدههای کشور، بخش مهمی از سیاستهای اصولی دولت سازندگی بود. نقاط محروم در کشور بسیار زیاد بود و ما هر سال، بودجه نسبتاً بالایی را برای اجرای طرحهای کوچک در این نقاط تخصیص میدادیم. نتایج فعالیتهای محرومیتزدایی خیلیخوب و امیدوارکننده بهنظر میرسید.
بازسازی هم یکی دیگر از کارهای مهم برنامه بود. خرابیهای جنگ بسیار سنگین بود. بازسازی زلزله سال 1369 رودبار به آن اضافه شد و البته حوادث تلخی همچون سیل را در این سال داشتیم که قسمت زیادی از امکانات را صرف آن کردیم. مسأله بیمههای اجتماعی و بیمههای درمانی عمومی هم از آرزوهای قدیمی من بود که با وجود همه محدودیتها و مشکلات، سعی کردیم اقدامات اولیه مفیدی را سامان دهیم.
در اینجا مناسب میدانم از خوانندگان ارجمند دعوت کنم، خلاصه کوتاهی از کتاب محققانه جناب آقای دکتر حسن واعظی را که شاخصهای مهم عملکرد سه دولت اینجانب، جناب آقای خاتمی و دکتر احمدینژاد را مقایسه کرده، در بخش ضمایم همین کتاب مطالعه نمایید.[2]
سیاست خارجی
سیاست خارجی ما روشن بود. سیاست دشمنتراشی نداشتیم. در منطقه، سیاست همکاری با همه همسایهها را پیش بردیم و عملاً این همکاری توسعه پیدا کرد، مگر آنجایی که دیگر خودشان مشکل داشتند و از طرف ما مانعی نبود. در دنیا با همه کشورها و بلوکها همکاری میکردیم.
چند استثناء داشتیم که یکی اسراییل بود که ذاتاً نامشروع است. گرچه این قهر جدی ما با اسراییل و دشمنی ما، تبعات زیادی در سیاست خارجی ما داشت و خیلیها به خاطر اسراییل با ما دشمنی داشتند و دارند، اما این تبعات را تحمل میکردیم. دیگری آفریقای جنوبی بود که به خاطر حاکمیت رژیم آپارتاید، نمیتوانستیم با آنها کار کنیم.
سوم آمریکاییها بودندکه اعلام کردیم تا این حالت سلطهگری و زورگوییشان را دارند و باجخواهی میکنند، طرف خوبی برای ما نیستند. اما با بقیه جاها، دیگر مشکلی نداشتیم. در این سال تحرکاتی از طرف ضدانقلاب مقیم خارج از کشور داشتیم. در مقطعی مواجه با حرکات ایذایی آنها در حمله به مراکز دیپلماتیک جمهوری اسلامی با برخی کشورهای اروپایی شدیم که با تدبیر و حوصله، برخوردهای لازم را انجام دادیم. در سال 71 توطئه ماجرای میکونوس هم به وجود آمد که بخشی از توان سیستم دیپلماسی کشور را مشغول خود کرد.
دولت سازندگی در بخش بینالمللی، موفقیتهایی چون حل مشکل سفر حج مردم، انتقام الهی از صدام و حزب بعث، حمایت بیدریغ از بوسنی و هرزگوین، کمک برای حل اختلافات افاغنه، کمک برای تقویت استقلال کشورهای مسلمان جداشده از شوروی سابق، سفرهای مؤثر به کشورهای قفقاز و آسیای میانه، آزادسازی اموال توقیف شده در آمریکا توسط دیوان لاهه، فعال شدن در سازمانهای بینالمللی، برگزاری چندین کنفرانس و اجلاس مهم منطقهای و بینالمللی در ایران را شاهد بود.
در سال 1371 برخی شخصیتهای مهم جهانی، از جمله آقای نلسون ماندلا، مبارز آفریقای جنوبی، آقای فدریکو مایر، دبیرکل سازمان علمی، فرهنگی و تربیتی ملل متحد(یونسکو)، آقای پترس غالی، دبیرکل سازمان ملل و همچنین رؤسای جمهور کشورهایی چون اوکراین، پاکستان و سران کشورهای آسیای میانه به ایران آمدند. در این سال همچنین شاهد وفات شخصیتهایی چون آیتالله سید ابوالقاسم خویی، آیتالله میرزاهاشم آملی و پروفسور محمود حسابی بودیم.
سفرهای خارجی
اولین سفر خارجیام در این سال، سفر به ترکمنستان برای شرکت در اجلاس سران کشورهای آسیای میانه بود. قبل از اجلاس، با رؤسایجمهور کشورها جداگانه ملاقات کردم؛ هر یک از آنها اظهارات جالب و شنیدنی داشتند. رییسجمهور تاجیکستان به خاطر شورش نیروهای اسلامی و تصرف مرکز حکومت، به اجلاس نیامده بود. با او تلفنی مذاکره کردم؛ برای کمک به ختم شورش استمداد میکرد. همچنین با رییسجمهور آذربایجان که گرفتار جنگ با جمهوری ارمنستان بود، تلفنی مذاکره نمودم. از من میخواست برای ختم جنگ فوراً دخالت کنم. جمهوری اسلامی ایران به عنوان یک قدرت منطقهای، نقش مؤثری در حل و فصل مشکلات و بحرانهای منطقه یافته بود.
در شهریورماه 1371 برای شرکت در کنفرانس غیر متعهدها به اندونزی رفتم. در چند روز اقامت درجاکارتا، مورد توجه فراوان مسئولان و مردم و خانواده ریاستجمهوری بودیم و بیش از آن از سایر سران کشورهای عضو و میهمان، توجه و محبت دیدیم. در این سفر توانستم از نقاط مهم پُرجمعیتترین کشور اسلامی دیدار داشته باشم، ولی نکته مهمتر این سفر، ملاقاتهای فراوان با سران و مقامات کشورهای خاص در کنفرانس بود که نشان از احترام فوقالعاده کشورهای خارجی به انقلاب اسلامی ایران داشت.
من در این سفر، علاوه بر ملاقات و مذاکره با آقای سوهارتو، رییسجمهور اندونزی با سران کشورهای سوریه، اردن، سومالی، یونان، زلاندنو، موریتانی، سودان، عربستان سعودی، عمان، پاکستان، هند، زیمبابوه، نامیبیا، یمن، ویتنام، مالزی، نپال، بروئنی، قطر، بحرین، غنا، قبرس، فلسطین، افغانستان، ارمنستان، اتیوپی، کوبا، کامبوج، مالدیو، سنگاپور، تانزانیا، کُره شمالی و الجزایر و همچنین با دبیرکل سازمان ملل متحد، دبیرکل سازمان کنفرانس اسلامی و تعدادی از شخصیتهای بینالمللی دیگر ملاقات کردم و درباره بسط همکاریها و معرفی توانمندیهای جمهوری اسلامی به تبادل نظر و گفتوگو پرداختم. نتایج این ملاقاتها و مذاکرات، در سیاست خارجی فعال دولت سازندگی مشهود بود. مطالب خواندنی در این سفر 13 روزه زیاد است و شرح آن را در کتاب میتوانید بخوانید.
سفر به پاکستان، بسیار با شکوه برگزار شد. مذاکرات مهمی با رییسجمهور و نخستوزیر این کشور داشتم. در جلسه مشترک دو مجلس، سخنرانی بدون نوشته جامعی داشتم که هنوز هم بسیاری در ملاقاتم از آن تجلیل میکنند. ملاقاتهای مفیدی با علمای شیعه و سنی، جداگانه و مشترک داشتم. دیدار از شهر لاهور هم بخش مهمی از سفر بود.
از پاکستان به چین رفتم. مراسم استقبال در میدان بزرگ آسمانی پکن تدارک شده بود که به خاطر بارش باران به درون سالن مجاور منتقل شد و آن را با شلیک 21 گلوله توپ آغاز کردند. مثل پاکستان، مذاکرات پُرمطلبی با رییسجمهور چین داشتم. در این سفر موافقتنامههای فراوانی امضا کردیم. همچنین به منطقه مسلماننشین چین هم رفتم و با زندگی و آداب و رسوم این مسلمانان آشنا شدم.
اوضاع کشورهای منطقه
لیبی: کشور لیبی با کمک پاکستان، در طول سالها توانسته بود تا اندازهای در صنعت هستهای موفقیتهایی شبیه ایران به دست آورد؛ با این تفاوت که نیروی اصلی صنعت لیبی، برخلاف ایران، دانشمندان خارجی بودند. صنعت هستهای در ایران قبل از انقلاب، در حد ساخت نیروگاه وجود داشت. بعد از پیروزی انقلاب، گرچه ساخت نیروگاه اتمی بوشهر متوقف شد، اما در سایر بحثهای غیرنظامی با تکیه به نیروهای خودمان پیشرفت کرده بودیم و البته از پاکستان و آرژانتین هم استفادههایی داشتیم.
غربیها علیه فعالیتهای هستهای ایران هم فعال شده بودند، ولی به خاطر دفاع مؤثری که سازمان انرژی اتمی و وزارت امور خارجه و روابط وسیعی که بعد از جنگ با جهان داشتیم، نمیتوانستند بهانهای برای تحریم بهدست بیاورند. لیبی برای برچیدن صنایع هستهای تحت فشار شدید قرار گرفت و بخشی از کارشناسان خارجیاش هم امانت را مراعات نکرده بودند. غرب توانست بعدها قطعنامه تحریم لیبی را در 26 فروردین 1374 از شورای امنیت بگیرد. لیبی به خاطر فشارهای روزافزون و همچنین پیدا شدن موضوعات دیگر، نتوانست طاقت بیاورد و تسلیم شد. تمام تأسیساتاش را که شناسایی شده بود، تحویل داد؛ بار کشتی کردند و از لیبی بیرون بردند.
افغانستان: پس از سالها مجاهدت مردم افغانستان و مبارزه با شوروی و دولت دستنشانده شوروی و شکست آنها و سپس ابتلا به اختلاف داخلی با پشتونها و درگیریهای مسلحانه خونین، در نهایت مجاهدین در تاریخ 9 اردیبهشت 1371 شهر کابل را گرفتند و حکومت تحویل مجمع 51 نفری مجاهدین افغان گردید، اما اختلافات بین احزاب هفتگانه اهلسنت و ششگانه شیعه و نیز پشتون و تاجیک، فصل جدیدی از مشکلات این کشور شد. در این میان افغانستان نیازمند دخالت ایران و پاکستان در حل مشکلات و کمک به نیازهای فراوان در اداره کشور بود که موارد آن را در کتابهای خاطرات سالهای قبل و سال 1371 میخوانید.
آمریکا
درآمریکا مشکل تبعیضات علیه سیاهان و سرخپوستها به صورت دمل چرکین، رنجآفرین شده، هم داخل کشور را دچار مشکل کرده و هم اینکه در دنیا اعتبار ادعای دموکراسی و حقوق بشر آمریکا را مخدوش مینمود. در اردیبهشت سال 1371، پس از سه روز آشوب و خرابکاری، ارتش آمریکا وارد عمل شد و شهر را از سلطه سیاهپوستان که به خاطر قتل فجیع یک سیاهپوست، شورش وسیعی در آمریکا گریبان دولت را گرفته بود، درآورد و آرامش برقرار شد.
جالب اینکه اکنون که این خاطره تاریخی را مینویسم، در همین سال 1393 هم وضعی شبیه شورش سال 1371 در آمریکا جریان دارد. پلیس، سه ماه پیش یک نوجوان سیاهپوست را کشت و شهر از کنترل حکومت خارج شد و شورش به شهرهای دیگر سرایت کرد. چنین حوادثی تاکنون بارها تکرار میشود؛ گاهی در اعتراض به خشونت پلیس وگاهی اعتراض به دادگاه که حکم عادلانه نداده و گاهی در اعتراض به تبعیض در برخورد با قانونشکنان، و معلوم نیست که این جریان آرام بگیرد.
بالکان؛ تراژدی بوسنی و هرزگوین
منطقه بالکان هم این سالها، با انحصارطلبی صربها با مرکزیت یوگسلاوی، به صورت آتشفشانی خاموش و غدهای چرکین مورد توجه ناظران و محافل سیاسی بود. اینها در جنگ تحمیلی هم از حامیان مؤثر صدام بودند.
تجاوزهای صربها در بوسنی هرزگوین، جنایتهای بیشماری به بار آورد و قلب جهان اسلام را جریحهدار کرد. در این میان ایران بیش از همه به مدد مظلومان رفت و از لحاظ اقتصادی، نظامی، سیاسی و فرهنگی اقدامات شایستهای نمود. کار به جایی رسید که غرب هم که میزبان جمعی انبوه از آوارگان آن نبرد ظالمانه بود و اهداف دیگری را هم در منطقه بالکان دنبال میکرد، وارد معرکه شد. تا حدودی شر تجاوزگر صربها تخفیف یافت، اما صربستان همچنان مغرورانه در نقاط بسیاری از بالکان شرارت میکرد.
بالاخره غرب همان راه پیموده شده خود در عراق را ادامه داد، تا اینکه در تاریخ دهم خرداد 1371 شورای امنیت سازمان ملل، قطعنامه تحریم صربستان را تصویب کرد و از آن پس، صربستان در قوس نزولی سرعت گرفت و این کشور با بمبارانهای بیامان غرب ویران شد. عاقبت کار هم، سروکار قصاب سارایوو به دادگاه لاهه کشید و سرنوشت او و تعدادی از متجاوزان نظامی صرب، زندگی در زندان بینالمللی شد. یوگسلاوی هم دیگر نتوانست آن اقتدار قدیم را به دست آورد.
عراق –کویت- آمریکا
صدام پس از جنگ هشتساله که خود او با تحریک آمریکا و کمک ارتجاع عرب، آتش آن را برافروخته بود، با دستخالی و بدهیهای سنگین و خرابیهای بیشمار و پروندههای مملو از جنایت جنگی بازگشت. در حالی که ایران بلافاصله با اصلاح سیاست خارجی و داخلی، با سرعت مشغول بازسازی و سازندگی شده بود. صدام با هدف شیطانی دیگری برای جبران اشتباه گذشته، در اشتباهی دیگر فرورفت که نتیجه آن انهدام بیشتر عراق و مرگ و ذلت حزب بعث و خود او شد.
او تصمیم گرفت کویت را که هدف کوچک و آسانی بود و از سالها پیش آن را جزو خاک عراق اعلان کرده بود، تصرف کند که هم دستاوردی برای مردم عراق باشد و هم از ثروت سرشار کویت، برای ادای قرضها و بازسازی خرابیهای جنگ استفاده کند و البته شروعی برای تصاحب مخازن نفت و گاز دیگر کشورهای جنوب خلیج فارس باشد. صدام در یکی از نامههایش به اینجانب، به اشتباه نوشته بود که عراق هشتصد کیلومتر ساحل در جنوب خلیج فارس دارد و به خیال خامش امپراطور بزرگ منابع انرژی جهان شود و باجگیری را ادامه دهد.
او برای اینکه خیالش از پشتسر خود در این راه جمع باشد، مجبور شد امتیازاتی به ایران بدهد. در این مسیر، مذاکرات طولانی و سلسله نامهنگاریها بین او و من اتفاق افتاد و چون عجله هم داشت، در آخرین نامهاش خطاب به من نوشت : «برادر هاشمی، اکنون شما به تمام خواستههای خود دست یافتید»، که به محض اعلان از رسانههای عراق، دهها هزار اسیر ایرانی را در اردوگاهها و زندانهای مخوف عراق، به روایت خودشان به وجد آورد و آماده بازگشت پیروزمندانه به وطن مألوف خودشان شدند و تبادل اسرای جنگ که گره خورده بود، آغاز شد.
در یک حمله برقآسا ظرف چند ساعت، ارتش خونریز عراق به کاخ امیر کویت رسید و سران کویت هم با همان سرعت از کشور فرار کردند و همه چیز را در دست صدامیان رها نمودند. مردم کویت که بخشی اسیر شدند، به عراق منتقل شدند و هنوز هم سرگذشت بسیاری از آنها مثل بسیای از اسرای ایرانی نامعلوم است. بخشی هم آواره شدند و حدود ده هزار نفر هم با کسب اجازه با اتومبیلهای خود به ایران آمدند.
از آن به بعد، مشکل جدیدی بین حامیان دیروز غربی و شرقی و ارتجاعی عراق با صدامیان آغاز شد که نکات مهم آن را در خاطرات سالهای قبل میتوانید بخوانید و میبینید که اخطارها و خواهشهایشان بیثمر بود.
اوایل مرداد 1371 خبرهایی رسید که آمریکا آمادگی حمله به عراق را تکمیل کرده و به زودی حمله جدید آغاز میشود. اواخر مرداد هم نیروهای نظامی آمریکا و انگلیس در جنوب عراق مستقر شدند که نتیجه آن وضع جدید عراق شد که فعلاً باید در تاریخ بخوانید.
سفرهای استانی
به لطف خداوند، در سال 1371 از استانهای مختلف کشور با محوریت رسیدگی به مناطق محروم و کمبرخوردار بازدیدهایی داشتم. هدف این سفرها تجدید دیدار با مردم و ارتباط بیواسطه با آنان و دیدن پیشرفتها و آشنایی با مشکلات موجود بود.
سفر به هرمزگان: اولین سفر استانی سال 1371 به استان هرمزگان بود که 28 فروردین آغاز شد. نبض سازندگی در این استان تند میزد. از بندر شهید رجایی که به سرعت در حال توسعه بود، از طرح بزرگ تولید آلومینیوم و کشتیسازی خلیج فارس، اسکله عظیم فولاد برای صادرات و واردات و همچنین از طرح پالایشگاه بزرگ نفت بندرعباس بازدید شد؛ همگی به سرعت در حال کار بودند. در ناو عظیم خارک، از اوضاع نیروی دریایی مطلع شدم که امیدوارکننده بود. از سد میناب و شهر بازدید کردیم و سردخانه بیستهزار تنی را افتتاح کردم.
از طرح در حال اجرای راه آهن بافت – بندرعباس بازدید کردم. تمام مسیر آن به خصوص پل افسانهای که کرهایها با تکنولوژی تحسینآمیزی روی درهای عمیق در حال نصب بودند، با هلیکوپتر مشاهده کردم. در همان مسیر برای افتتاح سد جیرفت و سرکشی به طرحهای کشاورزی و وضع مردم به جیرفت رفتیم. اینها نمونهای از وضع سازندگی در سال چهارم بعد از ختم جنگ بود. البته در این سفر بارها و در شهرهای مختلف در اجتماعهای پرشور مردم سخنرانی داشتم و در مسیر خیابانها و روستاها هم، مردم با الطاف گرمشان به ما توان و روحیه کار بیشتر میدادند.
سفر به خراسان: در 23 اردیبهشت به استان خراسان رفتیم. از طرحهای بزرگ عمرانی و فرهنگی آستان قدس رضوی بازدید کردم. در این سفر با مردم همیشه در صحنه دیدار کردم و طرحهای خوبی را در تربت حیدریه، فریمان، طبس، فردوس، قاین، بیرجند و نهبندان افتتاح نمودم.
سفر به همدان – زنجان و قزوین: در سفر به همدان و زنجان و قزوین، علاوه بر دیدار مردمی در بسیاری از شهرها از طرحهای در حال اجرا بازدید کردم و چند طرح تمام شده را افتتاح نمودم و چند طرح جدید را کلنگ زدم و از بعضی از جاهای دیدنی دیدار داشتم. اطلاعات زیادی از وضع و نیازها و امکانات و بودجه به دست آمد. با درخواست زیاد مردم قزوین برای استان شدن مواجه بودم.
سفر به سمنان و یزد: در روز30 مهر به استان سمنان رفتیم. در این استان هم علاوه بر مرکز استان با مردم شهرهای شاهرود، سرخه و مهدیشهر ملاقات کردم و پروژههایی را افتتاح نمودم. در سفر به استان یزد، وعده انتقال آب زاینده رود به یزد را دادم و از طرحهای راهبردی در بخش معدن و صنایع پایه مانند کارخانه مهم فولاد آلیاژی و معدن عظیم سنگ آهن چادرملو بازدید کردم. در این سفر به منزل مرحوم آیت الله خاتمی هم رفتیم و با اعضای خانواده ایشان صحبت کردم.
سفر به قم: در 26 آذر به قم سفر کردم. در این سفر با مردم وفادار قم دیدار کردم. با آیات گلپایگانی و اراکی ملاقات و احوالپرسی داشتم. نظرات آنها را شنیدم. آقای غیوری را به ملاقات آیتالله منتظری برای احوالپرسی و شنیدن مطالب ایشان و توضیح محظوریت فرستادم.
سفر به اصفهان: در سفر به استان اصفهان که 24 دی آغاز شد، از نمایشگاه جالبی از صنایع و کشاورزی و دامداری و معادن و صنایع دستی و تحقیقات دانشگاه صنعتی که بیرون شهر در شهرک کارگاههای صنعتی ساخته شده بود، بازدید کردم. البته بازدید از نمایشگاههای سازندگی در تمام استان در برنامه بود و خوانندگان در متن کتاب میخوانند. کارخانه تازهساز فولاد مبارکه را هم دیدم. کارخانه عظیم فولاد اصفهان و چند واحد پتروشیمی و پالایشگاه و کارخانههای مهم هم بازدید شد. با دانشجویان هم ملاقات خوبی داشتم که همه اینها را در کتاب میخوانید.
سفر به بوشهر: در روز 24 بهمن به بوشهر رفتم. از کشتی سازی و سکوسازی صدرا بازدید کردم و گزارشهای خوشحالکنندهای از قدرت طراحی و ساخت و حضور در دریا با امکانات خود کشور شنیدم که برایم بسیار امیدوارکننده بود. به خصوص ابتکارات کمنظیر فرزندم مهدی برای ساخت سکوهای عظیم دریایی و نصب آنها و نیز ساخت لولههای قطور نفتی و نصب در کف دریا و چیزهای دیگر، بسیار مسرورم کرد که منجر به شرکت عظیم صنایع دریایی شد که حضور صنعتی و فنی کشور را برای اولین بار تأمین نمود و اولین فاز استخراج، انتقال و تضفیه پارس جنوبی و ساخت فرودگاه عسلویه را بهدنبال داشت.
در مرکز تحقیقات شیلات جهاد سازندگی با موفقیتهای بخش تحقیقات آبزیان آشنا شدم. در پالایشگاه عظیم گاز کنگان، از مراحل اجرای فاز دوم بازدید نمودم و خط لوله آب محرم را افتتاح کردم. خط لوله محرم در زمان جنگ، برای انتقال نفت به خارج خلیج فارس که کشتیهای نفتی مورد هجوم ارتش عراق بود، در حال احداث بود و اکنون برای آب آن منطقه خشک و گرم استفاده میشد. نیروگاه هستهای بوشهر را هم بازید کردم و بر رفع موانع آن تأکید نمودم.
* * *
اعتدال
همانگونه که قبلاً هم به آن اشاره کردهام، در سایه راهنمایی قرآن، به این نتیجه رسیدم که بعد از عقاید صحیح، محور رفتار درست انسانها، «اعتدال» است؛ همة ادیان آسمانی نیز جامعه را معتدل و به دور از افراط و تفریط خواستهاند. دهها آیة قرآن، شاهد این ادعاست.
از همان سالهای جوانی که با قرآن انس پیدا کردم، متوجه این مهم شده بودم؛ اما در دوران زندان، با دقتِ بیشتر و همه جانبه در قرآن، این برداشت در مغزم و وجودم ثبت شد. قرآن خواستار اعتدال در همه شئون زندگی، آفرینش، انسان، عقاید، احکام، معاشرت، تبلیغ، مصرف، انفاق، سیاست و قضاوت است. اسلام همة ابعاد و ارکان جامعه را معتدل میخواهد. انبیاء را معلم اعتدال و آنها را انسانهایی معتدل معرفی میکند.
توفیقات نظام اجرایی کشور از جمله در سال 1371 که خاطرات و کارنامه آن سال اکنون پیش روی شماست، قطعاً ریشه در اعتدال دارد؛ اگر ضعف و یا شکستی هم دیده میشود، معلول خروج از اعتدال و بیرون رفتن از محورِ «خَیرالاُمور اوسطها» است.
و حرف آخر
این جلد از خاطرات، پانزدهمین کتاب خاطرات من است. در چاپ و نشر خاطرات، تقریباً عین عبارات مکتوب دستی من میآید، جز در مواردی که اشتباهی باشد و یا نشر آن ضرری داشته باشد. سعی میشود مطالب مربوط به دیگران، در صورتی که احتمال عدمرضایت طرف داده شود، با خود او در میان گذاشته شود و در صورت عدم موافقت، نوشته نشود. در موارد بسیار نادری، اگر چیزی هنوز از اسرار نظام باشد چاپ نمیشود، اما چون توجه داشتهام که موارد سری را ننویسم، بنابراین موارد حذف، نزدیک به صفر است.
معمولاً قبل از چاپ نسخهای به آیتالله خامنهای میدهم و نظر ایشان را میخواهم. ایشان در موارد کمی اظهار نظر میکنند. در پاورقی کتاب نیز آقای باستانی، ویراستار توضیحاتی راجع به مطالب مهم مینویسند که معمولاً با کسب نظر خود من است. به هرحال سعی و وقت زیادی صرف میشود که اصالت و صحت مندرجات تضمین شود و تغییرات بسیار جزیی و معمولاً لفظی است. اگر در ویراستاری کلمهای اضافه شود، در داخل کروشه میآید. یادآور میشود که دو جلد اول همین مجموعه که خاطرات سالهای 57 و 58 و 59 است، با تلاش جناب آقای بشیری و با استفاده از مصاحبهها و سخنرانیها و عملکردها و پیامها و ملاقاتها تهیه شده و چاپ و منتشر گردیده و جزو این مجموعه 15 جلدی به شمار آمده است.
خوشبختانه دفتر نشر معارف انقلاب متن تمامی خاطرات نگاشته شده را به لوح فشرده منتقل کرده است که در صورت آسیبدیدن یادداشتها، نسخههای دیگری وجود داشته باشد. از خداوند متعال شاکرم که توفیق ثبت تاریخ مشعشع انقلاب را تا آنجا که به خود من مربوط است و نیز توفیق نشر بخشی از آن را عطا فرموده است. از تمام کسانی که در این راه مساعدت دادند، متشکرم.
اکبر هاشمی رفسنجانی
8/11/1393
[1] - «زَحفْ» در آیه 15 سوره انفال، به معنای پشت کردن به دشمن آمده است. خداوند در این آیه میفرماید: «هر که در روز جنگ به آنها پشت نمود و فرار کرد، به طرف غضب و خشم خدا روی آورده و جایگاهش دوزخ خواهد بود که بدترین منزل است.»
[2] - اشاره به کتاب «کامیابیها و ناکافیهای توسعه در ایران؛ نقش دولتهای پنجم تا یازدهم در توسعه سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی کشور سالهای 1368 تا 1392»، نشر هرمس، 1393، تهران.