حرف اول
بسمالله الرحمن الرحیم
امسال هم مثل سالهای گذشته، جنگ بر همه چیز سایه انداخته بود. در چندماه اول سال، جبههها بسیار داغ بود. از طرف عراق موشکباران با وسعتی بیسابقه و تا عمق خاک کشور، استفاده بیمحابا از سلاح شیمیایی، تهاجم وسیع در جبههها برای عقب راندن نیروهای ما از مواضع تصرفی در داخل عراق، شرکت آمریکا در خلیج فارس در جنگ به سود عراق و تبلیغات سهمگین برای روحیه دادن به نیروهای بعثی و تضعیف روحیه رزمندگان بود.
از سوی ایران هم ادامه مقابله به مثل در نبرد موشکی، زمینی و دریایی و تلاش موفق برای تولید سلاح و مهمات، مخصوصاً موشک و انجام تبلیغات چشمگیر برای نشان دادن جنایات جنگی عراق، مخصوصاً جنایت هولناک بعثیها در شهر حلبچه با کشتار بیرحمانه مردم کُرد و انجام «سیاست زمین سوخته» در جواب نفوذ رزمندگان ما در عمق خاک عراق مشهود بود.
***
در جبهه سیاسی، تشدید فعالیتهای دوطرف در سازمان ملل در ارتباط با پیشنهاد آتشبس که از سال گذشته آغاز شده بود و مذاکرههای ستادی و نیز در سطوح بالا بین سران قوا و دولت و مجلس و در خدمت امام(ره) و اقدامات اصلاحی در ساختار مدیریت و پشتیبانی دفاع، با اعلان جانشینی فرماندهی کل قوای من و تأسیس ستاد کل با ترکیبی از اعضای دولت و نظامیان و مجلس برای بسیج امکانات کشور و بسیج نیروهای بیشتر برای رزم دیده میشد.
برآیند تمام این اقدامات رسیدن به آتش بس و خاموش شدن آتش و غرش تانکها و توپها و هواپیماها و موشکها شد و در نهایت به اصلاح قطعنامه پیشنهادی شورای امنیت به نفع ایران و پذیرش آن از سوی ایران و عراق و فعال شدن دبیرکل سازمان ملل برای پایدار کردن آن و سپس مذاکره برای اجرای قطعنامه و آغاز بازسازی انجامید.
در این مقدمه نمایی از مجموعه بخشهای فوق را میخوانید و در متن کتاب، فهرستی جامع از حوادث روزانه به صورت زمانبندی شده رویدادها و اقدامات اصلاح ساختار سیاسی و نظامی و در بخش آخر خاطرات، آغاز حرکتی جدید از سوی امام(ره) برای مرکزیت اداره کشور و برنامه سازندگی ترسیم میشود.
***
پس از پیروزیهای رزمندگان در داخل خاک عراق و تصرف منطقه حلبچه و اشراف بر دریاچه سد دربندیخان و ادامه مراحل عملیات والفجر 10، بعث عراق بر شدت موشکپرانی و جنگ شهرها و کشتیها افزود. با ذخیره قابل توجهی که در اختیار داشت و با دستکاری در موشکهای اسکاد و بالابردن بُرد آنها، شهرهای تهران، اصفهان و قم را مورد حمله موشکی قرار داد و بدون محدودیت از موشکهای دوربرد استفاده میکرد. گرچه بسیاری از موشکهای دستکاری شده در فضا منفجر میشد، ولی بخشی از آنها هم به شهرها اصابت میکرد و همزمان تهدید به استفاده از کلاهک شیمیایی هم مطرح میشد که با توجه به آمار وحشتناک آن در حلبچه، باعث نگرانی شدید بود.
ما هم مقابله به مثل میکردیم، ولی نوع موشکهای ساخت خودمان به تولید انبوه نرسیده بود و ناچار با تعداد محدودی موشک و استفاده از توپخانههای دوربرد، این حملات را بیجواب نمیگذاشتیم.
بهار و تابستان سال 1366، مرحله چهارم موشک پرانی رژیم بعث بود. این مرحله در تاریخ 18 فروردین 1366 و همزمان با عملیات کربلای 8 شروع شد و به ویژه در طول عملیات کربلای 9، 10 و فتح 5 الی 7 و نصر 1 تا 4 ادامه یافت. در این مرحله جنگ شهرها به داخل خاک کردستان عراق نیز کشیده شد و نظامیان عراق، مردم در حال قیام شهرهای موصل، سید صادق و ... را با حملات هوایی به خاک و خون کشیدند. همچنین در این مرحله جنگ نفتکشها و جنگ شیمیایی به اوج خود رسید. این مرحله از جنگشهرها به صورت مقطعی و غیر یکنواخت تا اوائل شهریور سال 1366 ادامه یافت.
مرحله پنجم در پائیز سال 1366 از جنگ شهرها، در تاریخ 18 شهریور 1366 و در آستانه سفر آقای خاویر پرز دکوئیار دبیرکل وقت سازمان ملل متحد به تهران - و در واقع برای وادار کردن ایران به پذیرش قطعنامه 598 شورای امنیت سازمان ملل متحد - شروع شد و با شدت و حدت بیشتری نسبت به مراحل سابق ادامه یافت. شاید بتوان پایان این مرحله از جنگ شهرها را حملات هواپیماهای عراقی به نیروگاه بوشهر در تاریخ 27 آبان سال 1366 دانست. از این زمان تا اوائل اسفند ماه 1366، جنگ شهرها از شدت چندانی برخوردار نبود.
مرحله ششم جنگ شهرها در تاریخ 8 اسفند سال 1366 و با بمباران شدید شهر تهران و حومه آن شروع شد. در تاریخ 10 اسفند 1366، ایران با پرتاب موشک به بغداد به بمبارانهای شدید عراق پاسخ داد و یک روز بعد از آن، یعنی روز 11 اسفند 1366، عراق نیز حملات موشکی خود را به تهران شروع کرد. در تاریخ 18 اسفند 1366، شدت جنگ شهرها در این مرحله به حدی بود که اتحاد شوروی از شورای امنیت در خواست کرد که برای جلوگیری از جنگ اقدام کند. این مرحله از جنگ شهرها در روز 22 اسفند 1366 متوقف شد.
اواخر اسفند 1366 و اوایل فروردین 1367 مرحله هفتم جنگ شهرها بود که با شدت بیشتری در تاریخ 23 اسفند 1366 آغاز شد و تا یازدهم فروردین 1367 ادامه یافت.
در 2 فروردین 1367 عراق اعلام کرد که 106 موشک علیه شهرهای ایران شلیک کرده است، در هفتم فرودین 1367 نیز ایران مطرح ساخت که عراق از موشکهای جدیدی استفاده کرده است و این امر موجب تقویت این خبر شد که عراق از موشکهای «ای اس - 12» استفاده میکند. در تاریخ 15 فروردین 1367 نیز دبیر کل سازمان ملل متحد از ایران و عراق خواست که از ادامه و از سرگیری جنگ شهرها خودداری کنند. قطع جنگ شهرها از سوی عراق در این مرحله به خاطر دیدار نخست وزیر ترکیه از آن کشور صورت گرفت.
آخرین مرحله از جنگ شهرها در تاریخ 21 فرودین ماه 1367 از سوی عراق شروع شد و تا تاریخ 31 فروردین 1367 ادامه یافت. عراق در اول اردیبهشت 1367 (21 آوریل 1988) آتش بس یک جانبهای را ظاهراً به اصرار سازمان مجاهدین خلق [منافقین] اعلام کرد و بدینسان جنگ شهرها به مفهوم خاص آن، پایان یافت. تا این زمان عراق بین 190 تا 200 فروند موشک به سوی شهرهای ایران و از سوی ایران نیز نزدیک به 50 فروند موشک به سوی شهرهای عراق شلیک شده بود و در این میان نزدیک به 100 موشک عراقی به شهر تهران شلیک شد.
در یک نگاه کلی باید گفت در شش ماه آغازین جنگ در سال 1359 ، تعداد 413 بار به شهرهای ایران حمله شد. این حملات در سال های بعدی به این ترتیب بود: 571 بار در سال 1360، 476 بار در سال 1361 ، 260 بار در سال 1362، 246 بار در سال 1363، 790 بار در سال 1364، 962 بار در سال 1365، 745 بار در سال 1366 و پنج ماه پایانی جنگ در سال 1367 تعداد 306 بار. شهرهای ایران در کل 4 هزار و 769 بار توسط رژیم بعث عراق مورد بمباران، موشک باران یا گلوله باران قرار گرفت.
از آغاز تا پایان جنگ شهرها، بالغ بر 127 شهر - به علاوه جزایر جنوبی کشور - مورد تهاجم قرار گرفتند. در بین این شهرها، آبادان با بیش از یک هزار و هفده بار، بیش از همه مورد تهاجم واقع شد که در واقع این تعداد معادل 3/21 درصد از کل مجموع حملات به کلیه شهرهای کشور است. شهر اهواز با 316 بار حمله و 6/6 درصد از کل حملات به شهرها در درجه دوم قرار گرفته و سپس دزفول با 241 تهاجم یا 1/5 درصد از کل حملات را تحمل نموده است. برخی دیگر از شهرهای ایران به ترتیب زیر هدف حملات هوایی قرار گرفتند: تبریز 76 بار، اراک 57 بار، ارومیه 77 بار، زنجان 32 بار، اسلام آباد غرب 112 بار، اصفهان 19 بار، اندیمشک 52 بار، بانه 76 بار، بروجرد 51 بار، بوشهر 42 بار، پاوه 35 بار، پیرانشهر 78 بار، تهران 92 بار، خرم آباد 140 بار، خرمشهر 128 بار، جزایر مختلف خلیجفارس 195 بار، سرپل ذهاب 67 بار، سردشت 99 بار، سنندج 61 بار، قم 67 بار، گیلان غرب 83 بار، مریوان 117 بار، همدان 109 بار، ایلام 177بار، میاندوآب 10 بار، نهاوند 44 بار و....
تعداد شهدا و مجروحین برخی از شهرها بر اثر حملات هوایی به شرح زیر است: آبادان5073 نفر، اراک 895 نفر، ارومیه 1827 نفر، اسلام آباد غرب 1203 نفر، اصفهان 1650 نفر، اندیمشک 2484 نفر، اهواز 8253 نفر، بانه1270 نفر، بروجرد1922 نفر، بهبهان 1535 نفر، پاوه 696 نفر، پیرانشهر 1026 نفر، تبریز 905 نفر، تهران 2597 نفر، خرم آباد 2354 نفر، دزفول 5326 نفر، سردشت 1444 نفر، سنندج 1446 نفر، شیراز 858 نفر، قم 1841 نفر، کرمانشاه 6080 نفر، گیلان غرب 725 نفر، مریوان 1269 نفر، مسجدسلیمان 1803 نفر، میانه 768 نفر و ایلام3334 نفر؛ در مجموع 76 هزار و 873 نفر در اثر حملات هوایی عراق به شهرهای مختلف به شهادت رسیده و یا مجروح شدند.
63 درصد حملات هوایی توسط هواپیما، 9/4 درصد توسط موشک و 9/31 درصد توسط توپخانه انجام شد. بر اساس حقوق بین الملل، اقدامات غیرانسانی رژیم بعثی عراق در آن سالها، میبایستی بی درنگ در سال 1359 توسط شورای امنیت سازمان ملل پیگیری و صدام به عنوان نقض کننده صلح بین الملل تنبیه می شد، اما حتی پس از صدور قطعنامه 598 و اعلام خاویر پرز دکوئیار، دبیرکل وقت سازمان ملل مبنی بر متجاوز بودن دولت عراق، پرونده این تجاوز عملاً تا سقوط صدام و دستگیری و محاکمه و اعدام وی مسکوت ماند.
در ابتدای سال 67 تقریباً هر روز شاهد اصابت موشک به تهران بودیم. در یک مورد در روز 4 فروردین که با خبرنگاران داخلی و خارجی مصاحبه داشتم، در طول مصاحبه شش موشک عراق در فضا یا زمین تهران منفجر شد و یک موشک در فرمانیه که فاصله کمی با جماران دارد، به زمین خورد که باعث شد سران قوا به خدمت امام(ره) بروند و از ایشان خواهش کنند که از پناهگاه کوچکی که در کنار دفترشان ساخته بودیم، استفاده کنند. اما ایشان نپذیرفتند.
شرایط پیش آمده در ماههای اول سال 67، حضور نیروهای داوطلب در جبههها را کم کرده بود و در مذاکرات ستادی معمولاً فرماندهان از کمی نیرو ابراز ناراحتی میکردند و در مواردی، با اعلان آماده بودن طرح عملیات، به خاطر کمی نیرو اقدام به عملیات نمیکردند و در همین شرایط شاهد عقبنشینی نیروها از فاو و سپس منطقه عملیات کربلای 5 و پس از آن عقبنشینی از جزایر مجنون و عقبنشینیهای مکرر ارتش از مناطق مرکزی جبهه و عقبنشینی از مهران بودیم که همه اینها در اثر هجوم سنگین دشمن و استفاده وسیع از سلاح شیمیایی اتفاق میافتاد و در مواردی هم عقبنشینیها با پیشبینی حمله دشمن بود که عمدتاً در داخل منطقه کردستان عراق قرار داشت.
حمله به کشتیها و مراکز نفتی ساحلی و درون خلیجفارس که از سالها پیش در سیاست جنگی دشمن با هدف محروم کردن ایران از درآمد نفت قرار داشت، در این ماهها با همکاری علنی آمریکا و بعضی کشورهای جنوب خلیجفارس شدت گرفته بود و ایران نیز سیاست مقابله به مثل را ادامه میداد. گرچه عراق در خلیجفارس کشتی نفتی و غیرنفتی نداشت، ولی اهدافی وجود داشت که عملاً متعلق به جبهه دشمن بود.
کار به جایی رسید که آمریکا علناً و رسماً مسئولیت حفظ کشتیهای نفتی جبهه مقابل را به عهده گرفت و با نصب پرچم آمریکا روی نفتکشهای کشورهای دیگر و اسکورت آنها با ناوهای جنگی خود و دادن سپر و پوشش هوایی و به کار گرفتن مین روبهای دریایی کار نیروهای نظامی ایران را مشکلتر میکرد.
ولی به لطف خداوند و رشادت نیروهای جان برکف، هیچ موردی بدون مقابله به مثل نمیماند و در این مسیر ناوهای آمریکا هم مصون از آسیب و تلفات نماندند و کار به جایی رسید که آمریکا به بهانه اینکه ممکن است نیروهای ایرانی از سکوهای نفتی برای نیرو استفاده کنند، خیرهسرانه به سکوهای نفتی و ناوها و هلیکوپترها حمله میکرد و خسارات زیادی به بار میآورد و نهایتاً با حمله موشکی و سرنگونی هواپیمای ایرباس ایرانی را که حامل 290 نفر مسافر غیر نظامی بود، تمامی سرنشینان آن را شهید نمود و حتی به کاپیتان پرتاب کننده موشک که مستحق محاکمه به عنوان جنایتکار جنگی بود، مدال و جایزه داد.
اولین کاروان از نفتکشها که متعلق به کویت بود در 30 تیر 1366 وارد خلیجفارس شد. حمایت ناوهای جنگی آمریکایی از نفتکشها، ایران را برای اقدام تلافیجویانه در برابر حملههای عراق با دشواریهای جدی روبهرو کرد. این اقدام به منزله دخالت مستقیم آمریکا در جنگ بود. در کنار این اقدامات، دولت آمریکا برای جلب موافقت اعضای شورای امنیت در تصویب قطعنامه تحریم فروش سلاح به ایران تلاش بیوقفهای را آغاز کرد و در نظر داشت بندرهای ایران را به محاصره نیروهای خود درآورد، اما شورای امنیت اصرار داشت که تا 13 شهریور 1366 به ایران مهلت داده شود و پس از آن، درصورت عدم پذیرش قطعنامه، تحریم آغاز شود. با مذاکرههای پیگیر ایران با چین و شوروی و مخالفت این دو کشور در شورای امنیت، تلاش آمریکا ناکام ماند .
در همین حال تشنج در منطقه افزایش یافت و در اوایل شهریور 1366، نیروی دریایی آمریکا 46 کشتی در منطقه مستقر کرد و فرانسه و انگلیس نیز اعلام کردند که آنها نیز نیروهای دریایی بیشتری به منطقه اعزام خواهند کرد. عراق هم، با برخورداری از حمایت وسیع دیپلماتیک، حمله به تأسیسات نفتی دریایی ایران را آغاز کرد. به دنبال آن در 30 شهریور 1366، با حمله یک هلیکوپتر جنگی آمریکایی به کشتی کوچک ایرانی به نام «ایران اجر» در هشتاد کیلومتری شمالشرقی بحرین، آمریکا رسماً وارد جنگ با ایران شد.
پس از حملات آمریکا به سکوهای رشادت و رسالت در 27 مهر 1366 و به سکوهای سلمان و نصر در 29 فروردین 1367 و تصرف فاو از طرف عراق که در آن به میزان وسیع از سلاحهای شیمیایی استفاده کرد، عراق حمله با سلاحهای شیمیایی را ادامه داد. در 25 اسفند 1366، صدام و رهبران بعثی عراق شهر کردنشین حلبچه و روستاهای اطراف آن را، به دلیل همکاری نیروهای کرد با قوای ایران، بمباران شیمیایی کردند. در این فاجعه پنج هزار غیرنظامی قربانی شدند.
عراق با وجود شواهد مسلّم و انکارناپذیر، بهکار بردن مواد شیمیایی را انکار کرد؛ اما در پی ارائه مدارک موثق از سوی ایران و بررسی کارشناسان اعزامی از سوی سازمان ملل، شورای امنیت برای اولین بار در 9 اردیبهشت 1367 قطعنامه 612 را به اتفاق آرا تصویب کرد. این قطعنامه، ضمن محکوم کردن شدید به کار بردن سلاحهای شیمیایی، هر دو طرف را از استفاده این سلاحها منع کرد. ذکر نام ایران در کنار عراق در استفاده از این سلاحها، نوعی همسویی با عراق و آمریکا و سبب کم شدن فشار افکار عمومی بر آنها میشد .
نقطه اوج تلاشهای خصمانه آمریکا برضد ایران، حمله موشکی ناو آمریکایی مستقر در خلیجفارس، به نام وینسنس، به هواپیمای مسافربری ایرباس ایران در 12 تیر 1367 بود؛ در این حمله، همه 290 سرنشین هواپیما کشته شدند. ایران در نامهای به رئیس شورای امنیت، خواستار تشکیل جلسه فوری برای رسیدگی به این موضوع شد و در 29 تیر 1367 پس از استماع سخنان وزیر امور خارجه ایران و معاون رئیس جمهور آمریکا، طرح قطعنامه 616 به تصویب رسید.
هماهنگ با این حوادث مهم، سفرهای متعددی به جبهههای جنوب و غرب و شمال غرب برای بررسی پیشامدها و پیشبینی آینده از طریق فرماندهان میدان جنگ و نیروهای مطلع در مجلس داشتم. سفری به منطقه حلبچه کردم تا اوضاع آنجا را پس از تصرف ما و بمباران شیمیایی و جنایات هولناک بعث عراق در کشتار دسته جمعی مردم مظلوم کُرد مشاهده کنم که حقیقتاً آتش به جان و دلم زد؛ به خصوص با دیدن فیلمهای تکان دهنده از مناظر قتلهای فجیع و مذاکره با مردم باقیمانده و سپس مذاکره با آوارگان آنها در ایران و مصدومان شیمیایی در بیمارستانها و بعد مذاکره با فرماندهان قرارگاهها و ارزیابی و جمعبندی شرایط.
پس از سقوط فاو و عقبنشینی حیرتزای نیروهایمان از فاو، به جنوب رفتم و با فرماندهان و ناظران و افراد رزمنده، مذاکرات جامعی داشتم که بیشتر عقبنشینی را به خاطر کمبود نیرو و استفاده وسیع دشمن از بمبهای شیمیایی توجیه میکردند. پس از عقبنشینی نیروها از منطقه کربلای 5 و جزیره مجنون هم سفرها تکرار شد و نتایج بررسیها و طرح نیازهای یکسان را شنیدم و در جمعبندی در قرارگاهها و جلسات فرماندهان، واقعیات وضع جبههها آشکارتر میشد و در این میان اظهارات و نظرهای صریح بعضی از فرماندهان شجاعتر و رک گوتر اطلاعات زیادی به دست میداد.
پس از عقبنشینی غیرقابل قبول از مهران به غرب سفر کردم و در آنجا بیشتر سر و کار با نیروهای ارتش بود. در آنجا هم عذرها کمبود نیرو و امکانات و نداشتن نیروی داوطلب، دلیل ضعفها معرفی میشد.
در جمعبندی نهایی با مذاکرات صریح با فرماندهان طرفدار ادامه نبرد خواستههای آنها و مقدورات زمان آنها و زمان احتمالی آمادگی تهاجمهای وسیع و سریع مشخص گردید. صریحترین نظرها را از جناب آقای شمخانی و شهید احمد کاظمی شنیدم.
در مراجعت به تهران در جلسات سران قوا و بعضی از نمایندگان، جمعبندی مذاکرات و واقعیت میدانهای نبرد و نیروها و شرایط منطقه و جهان مورد مذاکره قرار گرفت و تشخیص این شد که یا باید تمامی امکانات کشور برای جنگ بسیج شود و عوارض و مشکلات آن که ریاضت شدید و همهجانبه جامعه خواهد بود، با مردم در میان گذاشته شود و یا با برنامه، مذاکرات پذیرش قطعنامه و رفتن به سوی آتش بس و گرفتن حقوق ایران از طریق سازمان ملل تعقیب شود، به شرط فعال بودن جبههها که نقش اساسی در پیشرفت قبول خواستههایمان در سازمان ملل دارد.
سران قوا به همراه حاج احمدآقا جلساتی با امام(ره) داشتیم. نتیجه این شد که در این مرحله به هر حال لازم است با پشتیبانی بیشتر جبههها، هم از لحاظ نیرو و هم از لحاظ لجستیک، دست بالا را در جبهه داشته باشیم و همزمان مذاکرات با دبیرکل و کشورهای موثر در سازمان ملل را پیگیرتر و جدیتر کنیم.
برای قسمت اول، ستاد کل قوای مسلح با حضور نخستوزیر و جمعی از وزرا و نمایندگان مجلس و فرماندهان با هدف بسیج امکانات شکل گرفت و صدا و سیما نیز با سرمایه توصیههای امام(ره) عهدهدار بسیج نیروهای داوطلب شد. وزارت امورخارجه مسئولیت فعال کردن مذاکرات بر محور قطعنامه 598 را به عهده داشت و شورای عالی دفاع با واگذاری حق موقت قانونگذاری و سیاستگذاری برای هموار کردن مسیر تهیه نیازها، فعال شد که با سرعت تصمیمات لازم را با اختیاراتی که امام(ره) واگذار کرده بودند، میگرفت.
وزارتخانههای سپاه و دفاع هم در جهت تأمین نیازهای جبهه با اعتباری که با فرمان امام(ره) از بانک مرکزی گرفته بودند، در حد مقدور تأمین میکردند و تعدادی از کارخانههای صنعتی از خطوط تولید خود برای نیاز مصارف جنگی جبهه و قطعات سلاحها استفاده میکردند.
تجارت با چین و کره شمالی و بخشی از کشورهای اردوگاه شرق و بازار سیاه غرب فعالیت داشت. جهاد سازندگی و مهندسی جنگ هم در جهت انجام خدمات مهندسی جبهه کارساز بودند.
خود من و فرزندم محسن برای تسریع در تولید انبوه موشک که به راکت بغداد معروف شده بود، با هدف مقابله با شرارتهای موشکی و شهرزنی ارتش عراق، وقت زیادی صرف میکردیم و اواخر جنگ موشکهایی با برد 160 کیلومتر آزمایش شد و در خط تولید قرار گرفت و موشکی شبیه به تاو که در جنگ زرهی نقش بیبدیلی داشت، روی خط تولید رفت.
مهدی و یاسر هم پس از آموزشهای کوتاه نظامی پای ثابت جبهه و در خطوط مقدم بودند و اطلاعات دست اول نیازها و مشکلات و وضع جبهه را به من میدادند و حتی پس از مجروح شدن یاسر و مصدوم شیمیایی شدن مهدی، پس از معالجات ابتدایی به جبهه بازگشتند.
در این اثنا دبیرکل سازمان ملل از ما خواسته بود که نمایندهای برای مذاکره درباره قطعنامه 598 به نیویورک اعزام کنیم و پس از مذاکره سران و طرح آن با امام(ره) پذیرفتیم و فاز سیاسی بیش از پیش فعال شد.
بخش تبلیغات جنگ هم با استفاده از جنایات جنگی ارتش صدام برای جلب حمایت جهانی، کارزار قابل قبولی به راه انداخت. با فیلمهای بسیار گویای حمله شیمیایی به مردم حلبچه و سردشت و اعزام مصدومان شیمیایی و مجروحان بمبارانهای شهری به کشورهای خارج و آوردن خبرنگاران خارجی به ایران جهت بازدید از مناطق آسیب دیده از شیمیایی و انهدام شده شهری و مصاحبه با مجروحان و مصدومان با وسعت از رسانههای خارجی استفاده میکرد و اعضای شورای امنیت و نمایندگیهای کشورها در سازمان ملل را آگاه میکرد. من نیز نامههایی برای رؤسای مجالس دنیا، همراه اسنادی از جنایات به کارگیری سلاح شیمیایی توسط صدام و بمباران اهداف غیرنظامی فرستادم که بازتاب خوبی داشت.
نتیجه مهم اقدامات سیاسی این شد که آقای خاویر پرز دکوئیار دبیر کل سازمان ملل رسماً اعلان کرد که عراق برخلاف مقررات بینالمللی از سلاح شیمیایی علیه ایرانیان و مردم عراق استفاده کرده است و نیز شورای امنیت سازمان ملل جنایت ارتش بعث عراق را به خاطر استفاده از سلاح شیمیایی محکوم نمود.
از سوی دیگر هیأتی از ژاپن به ایران برای میانجیگری میان ایران و آمریکا آمد و پیشنهادهای مثبتی از دولت آمریکا برای همکاری با ایران آورد.
نمایندگان ما مذاکرات مبسوطی با دبیرکل و معاونان وی برای اصلاحات در بندهای قطعنامه پیشنهادی نمودند و توافقهای خوبی بدست آمد و سرانجام دبیرکل در تاریخ 17 مرداد، روز 29 مرداد 67 را تاریخ اجرای آتش بس تعیین کرد.
پس از مذاکرات فراوان با فرماندهان سپاه و ارتش و مشخص شدن نیازهای ادامه جنگ، آقای محسن رضایی در نامهای کلیه نیازهای جبهه و شروط موفقیت و زمان و تاریخ احتمالی فعال شدن جبههها را نوشت و امضا کرد. قبلاً این تقاضاها شفاهی مطرح میشد. نامه ایشان را در جلسه سران قوا مطرح کردم. پس از بررسی و محاسبات، به اتفاق آراء نظر براین شد که کشور امکان تأمین این نیازها را ندارد.
تصمیم گرفته شدکه مسئله را با امام(ره) در میان بگذاریم. در تاریخ 23 تیر 1367 به خدمت امام(ره) رسیدیم و با خواندن نامه آقای رضایی از ایشان نظر خواستیم و پس از بحثهای زیاد و بررسی جوانب کار، امام(ره) هم معتقد شدند که امکان تهیه این نیازها را نداریم. قبلاً نخستوزیر و وزیر دارایی در گزارشی به خدمت امام(ره) گفته بودند که حتی در سطح هزینههای موجود هم، کشور قدرت تامین هزینه جنگ را ندارد و از خط قرمز اقتصادی هم فراتر رفتهایم. ولی آنچه بیشتر از همه امام(ره) را قانع کرد، توضیح فاجعه بمبارانهای شیمیایی حلبچه و سردشت بود که پیشبینی میشد در آینده شاهد استفاده از سلاحهای کشتار جمعی توسط صدامیان با چراغ سبز ابرقدرتها و حتی تکرار آن در شهرهایی مثل تبریز و اصفهان و قم و تهران با پرتاب موشک شیمیایی باشیم که معلوم بود ما در چنان جنایاتی نمیتوانیم مقابله به مثل علیه مردم عراق بنماییم.
طبعاً امام(ره) به خاطر شعارهای ادامه جنگ تا پیروزی، برایشان آسان نبود که قطعنامه و آتشبس را بپذیرند. به امام(ره) پیشنهاد دادم که شخصاً به عنوان جانشین فرماندهی کل قوا و فرمانده جنگ، اعلان پذیرش قطعنامه و آتش بس را مینمایم و به عهده میگیرم و اگر نتیجه خوب نبود، مرا محاکمه کنید. این را هم نپذیرفتند. ولی اصل پذیرش قطعنامه و ختم جنگ را پذیرفتند و فرمودند بزرگان کشور و جمعی از علما و نمایندگان را جمع کنیم و شرایط کشور و جنگ را توضیح دهیم و آنها را قانع کنیم که همراهی کنند.
دسته جمعی به منزل من آمدیم. فهرستی از اسامی بزرگان برای دعوت به جلسه توجیهی تهیه شد و همان شب به خدمت امام(ره) فرستادیم و ایشان تأیید کردند.
دو روز بعد حاج احمد آقا اطلاع داد که امام(ره) پس از بررسی جوانب کار، خودشان متنی تهیه کردهاند که به جای اعلان پذیرش قطعنامه از سوی ما، خودشان اعلان فرمایند تا از بروز اختلافات جلوگیری شود.
روز 25 تیر 1367 در جلسه جمعی از نمایندگان که دلواپسی از وضع جنگ داشتند، توضیحاتی درباره وضع جبههها و مشکلات بودجه و نیروها و راهکارهای احتمالی دادم که ذهن آنها برای مواجه شدن با پذیرش قطعنامه آماده شود و همان مضامین را در جلسه ضیافت خبرگان در دفتر رئیس جمهور گفتم.
روز 26 تیر 1367 جلسه شخصیتهای مدعو در دفتر آیتالله خامنهای تشکیل شد. آقای خامنهای صحبت کوتاهی درباره علت تشکیل جلسه نمودند. سپس احمدآقا متن نامه امام(ره) را با مضامین مشکلات جنگ، نداشتن بودجه، درخواست نیازهای فراوان از سوی نیروها که تأمین آن از عهده دولت برنمیآید و ... برای حضار قرائت کرد و سرانجام پذیرش قطعنامه. مطالب پیام امام(ره) تأثیر زیادی در جلسه گذاشت. اکثریت حاضران ابراز رضایت کردند و تعدادی هم گریه کردند.
سپس توضیحات مبسوطی درباره وضع جبهه و عواملی که کار را به اینجا رسانده، دادم. اگر همان متن پیام امام(ره) از رسانهها برای عموم پخش میشد، نیازی به توجیه بیشتر نبود، ولی به خاطر بعضی از ملاحظات، مصلحت دیده نشد که متن پیام امام(ره) منتشر شود.
به جای آن، دو اقدام دیگر انجام شد: 1- اعزام افرادی به جبههها برای خواندن پیام برای رزمندگان 2- گنجاندن بخشی از مطالب امام(ره) در پیام حج - که بنا بود به زودی منتشر شود - که هر دو به خوبی انجام شد و تأثیر فوقالعادهای در قانع کردن افکار عمومی داشت.
عصر روز 27 تیر 1367 با حضور نمایندگان مجلس شورای اسلامی و مجلس خبرگان و هیأت دولت و شورای نگهبان و فرماندهان نظامی و ... اجلاس بزرگی برای توضیح داشتیم. ابتدا آیتالله خامنهای گزارش کوتاهی دادند. سپس احمدآقا پیام امام(ره) را قرائت کردند و بعد از آن من با توضیحاتی کامل و صریح از واقعیات جبهه، تدارکات، نیازها، بودجه و دخالت قدرتهای بیگانه دادم. به نظر رسید که حضار رضایت کامل دارند و هیچ کس سؤال و اعتراضی نداشت.
بعد از اجلاس، نخستوزیر اطلاع داد به محض انتشار خبر پذیرش قطعنامه، پنج هزار تومان از ارزش سکه بهار آزادی و چهل تومان از ارزش دلار آزاد کاسته شده است. همچنین در یک کنفرانس مطبوعاتی، جواب سوالات خبرنگاران را دادم و نقاط مبهم کار را شفاف نمودم.
روز 27 تیر 1367 در نیویورک، آقای [محمد جعفر] محلاتی [سرپرست نمایندگی ایران در سازمان ملل] نامه رئیس جمهور را به دبیرکل سازمان درخصوص پذیرش قطعنامه تحویل داد و همان روز در ایران رسماً پذیرش قطعنامه از سوی ایران اعلان شد. اعلان پذیرش قطعنامه، موج عظیمی در جهان به وجود آورد و دولتهای زیادی از آن استقبال کردند و انصافاً دبیرکل سازمان ملل برای اجرای آن سنگ تمام گذاشت.
اما صدام علیرغم ادعاهای صلحخواهی، به خیال اینکه ایران از موضع ضعف قطعنامه را پذیرفته است، بهانهجویی را آغاز کرد. توجه نداشت که دلیل عمده پذیرش ایران، مراعات مردم در دو کشور است. زیرا وضع به جایی رسیده بود که به جای رزم در جبههها، اولویت را به جنگ شهرها میداد و به ویژه ابایی از به کارگیری سلاح کشتارجمعی نداشت؛ مثل آنچه که در حلبچه و سردشت روی داد.
ایران از نظر موشک به مرحله تولید انبوه موشکهای میان برد رسیده بود که اغلب به شهرهای مهم عراق میرسید و قدرت ساخت سلاح شیمیایی را هم داشت، ولی به هیچ وجه حاضر نبود که با زدن مردم بیگناه عراق که در نهایت همراه ملت ما بودند، پیروزی به دست بیاورد.
از طرفی می دید ایران توانسته در پیشنویس قطعنامه 598 اصلاحاتی به وجود آورد که نتیجه آن دست آورد بزرگی برای ایران بود و خسارات مادی و معنوی مهمی بر عراق تحمیل میکرد که مسئول آغاز جنگ شناخته میشد و محکوم به پرداخت غرامت میگردید و به خاطر جنایات جنگی هم محکوم شناخته میشد. علاوه بر اینها جوابی برای مردم عراق در مورد تحمل هشت سال جنگ و آن همه خسارت جانی و مالی نداشت و مشکل بدهیهای چند صد میلیارد دلاری خارجی را هم در پیش داشت.
به جای برقراری آرامش، عراق حملات هوایی و بمباران شهرها و مراکز صنعتی و به خصوص نفتی را شدت بخشید. البته نیروهای ما هم جواب مناسب را دادند. روز اول مرداد خبر رسید که ارتش عراق از اکثر راههایی که در روزهای شروع جنگ به داخل ایران نفوذ کرده بود، بار دیگر تهاجم را آغاز کرد.
فوراً جلسه ستاد کل را تشکیل دادیم و تصمیم گرفتیم که فضای کشور را جنگی کنیم. صدا و سیما مارش جنگ مینواخت. بسیج نیروها و فراخوان ذخیرهها اعلان شد و رزمندگان سابقه دار در جنگ بار دیگر به سوی جبهه به جنبش درآمدند. آیتالله خامنهای به جبهه جنوب رفتند و من پس از تنظیم امور پشتیبانی، به سوی خوزستان حرکت کردم.
انتشار پیام روح بخش امام(ره)، حماسه جدیدی در روحیه رزمندگان و مردم و مسئولان و فرماندهان خلق کرد و مقاومت رزمندگان در مقابل مهاجمان عراقی شدت گرفت و ظرف دو روز آنها را به پشت مرزها عقب راندند.
بعث عراق با مشاهده قدرت مقاومت و هجوم نیروهای اسلام و اطلاع از سرازیر شدن سیل جمعیت به سوی جبههها، متوجه خطای تشخیص و اقدامشان شد و فرمان عقبنشینی نیروها به داخل عراق را صادر نمود.
از سوی دیگر دبیرکل سازمان ملل هم با خواست ما اعلان کرد که اگر عراق هم به تداوم جنگ بپردازد، ایران ممکن است پذیرش قطعنامه را پس بگیرد و این هم باعث نگرانی قدرتهای غربی و عربی شد که از آتش بس استقبال کرده بودند و تحرکی از سوی آنها برای سرزنش بعث عراق آغاز شد.
صبح روز سوم مرداد در قرارگاه گلف اهواز، با آیتالله خامنهای که با لباس رزم در جبهه بودند و ائمه جمعه سراسر کشور را هم برای تقویت روحیه رزمندگان به جبهه دعوت کرده بودند، پس از مذاکرات طولانی قرار گذاشتیم ایشان در جنوب بمانند و من به جبهههای غرب و شمال غرب بروم.
با هدف رفتن به قلاجّه، با اتومبیل حرکت کردیم و در بین راه از طریق بیسیم اخبار سراسر جبهه را دریافت میکردیم. همه جا دشمن در حال فرار و عقبنشینی بود.
ناگهان خبر دادند که دشمن از تنگه پاطاق در منطقه پل ذهاب گذشته و به سوی کرند پیش میرود. ناچار مسیر را عوض کردیم و با سرعت خودمان را به کرمانشاه رساندیم.
پشت سر هم خبرها میرسید و همگی خبر از حرکت سریع نیروهای زرهی دشمن با پشتیبانی هوایی بدون برخورد با مانع به سوی اسلام آباد غرب میداد و بعداً معلوم شد مهاجمان از منافقیناند؛ البته با حمایت آتش توپخانه و پشتیبانی هوایی ارتش عراق. ستون پنجم آنها هم در اسلام آباد و کرمانشاه برای ارعاب مردم فعال است. تا آنجا که فرماندهان به من پیشنهاد تغییر محل اقامت در کرمانشاه را داشتند. البته نپذیرفتم و دستور محکم مقاومت دادم.
بالاخره خبر رسید که منافقین با تانک و نفربر از اسلام آباد هم گذشتهاند و در مسیر کرمانشاه از گردنه حسنآباد عبور کردهاند. دستور محاصره آنها را از سه طرف دادم و به هوانیروز کرمانشاه و پایگاه هوایی همدان و تبریز دستور داده شد که از هوا، نیروها را پشتیبانی کنند.
گفتند منافقان در جاده با مردم مخلوط شدهاند که کار بمباران را با ملاحظه انسانی مشکل میکرد و خودم هم علیرغم مخالفت فرماندهان به گردنه چارزبر در خط مقدم رفتم و وضع نیروهای منافق محاصره شده را با دوربین مشاهده کردم که به صورت پراکنده در حال فرار بودند.
از سنگرهای آنها و افراد اسیر شدهشان نقشهها و کالکهایی به دست آمد که نشان میداد مغرورانه نقشه رسیدن به تهران را در چهارمرحله در دستور عملیات خود داشتهاند: 1- کرمانشاه 2- همدان 3- تاکستان 4 - تهران
بالاخره انهدام عظیمی از آنها صورت گرفت و عمده ابزار جنگیشان به غنیمت گرفته شد و اسیران زیادی به جای گذاشتند و این چنین آخرین امید صدام و منافقان از عملیات موسوم به «فروغ جاویدان» به صورت «غروب جاویدان» به گور رفت.
به سوی همدان پرواز کردم. در پایگاه نوژه که لحظاتی قبل با بمبهای خوشهای بمباران شده بود، فرود آمدم و در جمع خلبانان و فرماندهان، از آنها تشکر کردم و نظراتشان را درباره آتشبس پرسیدم. جوابشان این بود ما سربازیم و گوش به فرمان امام(ره) و آمادگی داریم به وظیفه اسلامی و ملی خود عمل کنیم.
به تهران پرواز کردیم تا در نماز جمعه به مردم صمیمی و فداکار گزارش آخرین فتوحات رزمندگان را بدهیم که دادم. والحمدالله رب العالمین.
در زیارت امام(ره)، شرحی از پیروزیهای جبهه و مأیوس شدن صدامیان و پی بردن به اشتباه خودشان در ارزیابی قدرت رزمی ایران و ضربه سنگین به منافقین و تغییر جهت در سیاستهای مجامع بینالمللی و قدرتهای جهانی از سیاست حمایت از صدام را دادم و امام(ره) با اظهار رضایت از پذیرش قطعنامه و آثار مثبت آن و راحت شدن از شنیدن اخبار شهادت و مصدومیت و مجروحیت رزمندگان و رنجهای آوارهها فرمودند: تصمیم به پذیرش قطعنامه از الطاف و هدایت الهی بود.
بهانه جوییهای صدام که با هدف دستاوردی جدید برای چانهزنی و امتیازگیری آغاز شده بود، در این مرحله نتیجه عکس داد، ولی بازهم دست بردار نبود؛ با بهانههای مذاکره مستقیم یا عدم بازگشت به قرارداد الجزیره و چیزهای دیگری از این قبیل.
آقای جواد لاریجانی از نیویورک، فضای سازمان ملل را مثبت توصیف کرد و درباره سیاست ادامه مذاکره با توجه به جنگهای جدید پرسید. گفتم دکتر ولایتی طبق دستور امام(ره) با همان آهنگ مقرر به کار ادامه دهند. نشانههای تغییر جهت قدرتهای جهانی با مشاهده حماسه جدید غیرمنتظره نبرد رزمندگان و ضعف صدامیان و منافقین روز به روز آشکارتر میشد.
در روز 29 تیر، آقای موسوی زادگان [معاون وزیر اطلاعات] آمد و گفت آمریکا پیام داده که حاضر است تجدید رابطه کند و نیازهای تسلیحاتی را بپردازد. اموال مسدود شده ایران را آزاد کند. گفته شد برای نشان دادن صداقت، اول اموال ما را آزاد کنند و سپس درباره موضوعات دیگر به مذاکره مینشینیم. روسیه هم پیام آمادگی برای کمک به اجرای قطعنامه داد.
بهانهگیریهای صدام برای اقدامات اجرایی قطعنامه و ظهور ضعف نظامی او باعث شد که حامیانش به او پشت کنند و برخلاف گذشته، رسانههای غربی جنایت نسل کشی ارتش بعث را بزرگ و برجسته میکردند. آمار هولناک بدهیهای عراق منتشر میشد. مناظر وحشتبار مصدومان شیمیایی از تلویزیونها پخش میشد. کنگره آمریکا هم در جهت تغییر سیاست آمریکا وارد عمل شد و با مصوبهای از رئیس جمهور خواست محدویتهایی برای همکاری با دولت صدام ایجاد نماید.
بیانیه شورای امنیت در محکومیت سرنگون کردن هواپیمای مسافربری ایرباس ایران منتشر شد و آقای [سیروس] ناصری اطلاع داد که ده نفر از کارشناسان سازمان ملل برای بررسی وضع میدانهای جنگ و شرایط منطقه و بهانه تاخیری صدام در مورد محل مذاکرات که با واگذار شدن تصمیم انتخاب محل مذاکره به دبیرکل سازمان ملل قطع شد، فردا عازم منطقه میشوند.
در این میان موضع شوروی مشکوک به نظر میرسید؛ ضمن اینکه از اجرای قطعنامه حمایت میکرد، احساس میشد که دنبال امتیازی است که قبل از ختم جنگ عراق و ایران، مشکلاتشان در افغانستان حل شود که نشد. البته شوروی هم با دریافت نامه امام(ره) به گورباچف، تغییر جهت داد و وزیر خارجه شوروی برای تقدیم جواب نامه گورباچف به ایران آمد و امام(ره) او را پذیرفتند. گرچه چند جمله امام(ره) درباره محتوای نامه گورباچف او را ناراحت کرد اما تحت تاثیر ملاقات با امام(ره)، به آسانی از آن گذشت. در ملاقاتی که با من داشت برای تسلیم دعوت آقای گورباچف از من برای سفر به شوروی، در جلسه خصوصی گفت شوروی آماده تأمین سلاحهای مورد نیاز ایران و سایر نیازها است.
دو استخاره جالب
با اعلان روز آتش بس در تاریخ 17 مرداد 1367 توسط دبیرکل سازمان ملل و تعیین 29 مرداد 1367 برای عملی شدن آتشبس، بیانیهای منتشر کردم. از مردم خواستم که حضور در جبهه را حفظ کنند و از رزمندگان خواستم پیشقدم شکستن آتش بس نشوند، ولی جواب تخلفات دشمن را بدهند.
آقایان دکتر ولایتی و محمدجواد لاریجانی مامور تشکیل کمیتههای لازم برای مذاکره شدند و روز دوم شهریور به ژنو رفتند. مذاکرات ایران و عراق برای اجرای قطعنامه آغاز شد و خیلی زود روشن شد که بعث عراق برای اجرای قطعنامه جدی نیست. گاهی صحبت از لغو قرارداد الجزایر میکرد و گاهی مطالبه کل اروند رود را داشت و گاهی به سطح نمایندگان دو کشور برای مذاکره و گاهی به محل مذاکره معترض میشد.
ایران به نمایندگان خود گفته بود که در مقابل این بهانهجوئیها حوصله به خرج دهند و در اصول و مبانی مذاکره کوتاه نیایند. رفته رفته هم سازمان ملل و هم کشورهای سابق همسو با عراق قانع شدند که عراق طفره میرود و ایران جدی است و یا شاید اقدام موفق نیروهای مسلح ایران در عقب راندن ارتش عراق از داخل ایران پس از تجاوز وسیع بعد از پذیرش آتشبس، میدانستند که جدی بودن ایران در اجرای قطعنامه ناشی از ضعف نیست و همینها یکی از عوامل پشت کردن حامیان گذشته صدام از او شد و رفته رفته مواضع عراق معقولتر شد، اما فراز و فرودها تا آخر ادامه داشت.
***
برای مشاهده اوضاع استانهای جنگ زده، مشاهده خرابیها، نیازها و مذاکره با مسئولان لشگری و کشوری درباره وضع جبههها، مرزها، مردم ، نیروها و شروع بازسازیهای ابتدایی برای مراجعت آوارگان جنگ، سفرهایی به غرب و جنوب داشتم.
برخلاف سفرهای زمان جنگ، در این سفرها امنیت نسبی و فرصت بازدید از میدانهای نبرد، وضع محلهای استقرار نیروها، اوضاع زندگی مهاجران، کمبودهای مردم و نقشههای بازسازی و به خصوص وضع مزارع و واحدهای صنعتی منهدم شده و ادارات و بندرها و ساختمانها و گمرک و وضع مراکز نفت وگاز و خطوط لوله و انبارها و شرایط مناطقی که نیروها اجازه مراجعه مردم را نمیدادند، برقرار بود.
مناطق مینگذاری شده و وضع آب و برق و سوخت کشتیهای غرق شده در اروند وکارون و بسیاری مسائل دیگر مورد بررسی قرار میگرفت.
در این سفرها مذاکره با مردم و رزمندگان و به خصوص مهاجران و ایثارگران عمق مشکلات مردم صبور مناطق جنگ زده و خانوارهای عزادار و آسیب دیده برای من و همراهان روشنتر میشد.
سازمان ملل بعد از تعیین زمان آتش بس، جمعی را برای نظارت بر آتش بس به ایران فرستاد. ابتدا آنها در هتل اقامت کردند. بعد از بررسیهای انجام شده به این نتیجه رسیدیم که هتل مناسب نیست. جای دیگری در نظر گرفته شد و مقرر شد که ملاقات ماموران بینالمللی موجود در ایران و عراق برای هماهنگی کار خودشان در نقطه مرزی دو کشور باشد.
مسایل فراوان بعد از جنگ
انتظار میرفت با خاموش شدن آتش جنگ فراغتی پیش آید. اما مسایل فراوانی پیش آمد که خیلی وقتگیر و پردردسر بود؛ چند نمونه آن را در مقدمه میآورم و به مابقی در در سراسر کتاب اشاره شده است.
در جریان جنگ با تجربه میدانی روشن شد که ساختار نیروهای مسلح نیاز به اصلاح دارد و در حکم امام(ره) در مورد جانشینی فرماندهی کل قوای اینجانب، مسئولیت اصلاح ساختار هم مورد تاکید قرار گرفته بود و بحثها و مشورتها از همان زمان آغاز شده بود.
آقای عبداله نوری که در طول جنگ معمولاً اشکالات ساختاری نیروهای مسلح را مطرح میکرد و راهکار ارائه میداد و دکتر [حسن] روحانی که عملاً درگیر این مسایل بود، در این موضوع با علاقه کار میکردند و جلسات زیادی در قرارگاه و نیز کمیسیونهای مجلس برای مشورت ترتیب میدادند و نتایج را گزارش مینمودند. به موارد زیاد و نظرات متفاوتی در این خصوص در کتاب برخورد مینمایید.
مسئله مهم دیگرمان، بازسازی ویرانیهای جنگ بود که پنج استان مرزی و شهرهای بمباران شده و خرابیهای زیربنایی و روبناها و پاکسازی از مین و مواد منفجره و لاشههای سلاحها و اشیاء و خودروهای منهدم شده و آماده سازی شهرها و روستاها برای بازگشت مهاجران جنگ در اولویت قرار داشت.
امام(ره) برای متمرکز کردن کار سیاستگذاری و برنامهریزی کار بازسازی و سازندگی کشور اقدام به تشکیل شورای عالی به همین نام فرمودند و اختیارات فراقانونی به آن محول کردند[2].
از آن پس مسائل بازسازی و سازندگی، با سرعت در آن شورا تصمیمگیری و ابلاغ میشد. گرچه بعضی از نهادها هم که در وظایف و اختیارات ذاتیشان این گونه امور بود، به عضویت یا مشاورت انتخاب شده بودند، ولی بازهم دلگیریها و گلهگذاریهایی پیش میآمد.
در ماههای آخر سال 66 و اول سال 67 بحثها و تبلیغات و یارگیریهای افراد و گروهها در نامزدی انتخابات مجلس را داشتیم. من که به شدت گرفتار امور جنگ و وضع بحران جبههها بودم، در گرداب انتخابات هم به خاطر ریاست مجلس و توقعات نمایندگان گرفتار شده بودم و عملاً بین مجلس و جبهه، روزها و شبهای پُرکار و پُر تنشی داشتم. بالاخره انتخابات به موقع انجام شد - به جز در چند حوزه که به خاطر مهاجرت مردم امکان اجرای انتخابات نبود - و مجلس در زمان قانونی شکل گرفت و کار خود را آغازکرد و من هم بار دیگر به ریاست مجلس انتخاب شدم. معلوم شد که در مجلس سوم هم تندروها اکثریت را دارند و ناگفته پیداست که مراجعات و گلهها و شکایتها در این روزها تا چه اندازه وقتگیر و ناخوشایند است. از همان ماههای اول معلوم شد که این مجلس چه مشکلاتی در پیش دارد، به خصوص که مقرر بود برنامه پنج ساله اول که در دورههای قبلی به خاطر جنگ و روزمرگیها، بودجهها و برنامهها امکان تصویب نداشت، در این دوره تصویب شود. کسری بودجه سال 1368 هم که رکورد بیسابقهای به جای گذاشت و از 50 درصد گذشت، کار برنامه و بودجهنویسی را دشوارتر کرده بود و توقعات بجای مردم سراسر کشور و به خصوص استانهای درگیر در جنگ که به شدت عقب افتاده بودند، فشار مضاعفی بر نمایندگان داشت. خوانندگان محترم در جای جای کتاب نکات مهمی از این نظر مشاهده میکنند.
در حالی که رأی اعتماد به کابینه را در دستور مجلس داشتیم، آخر وقت آن روز آیتالله موسوی اردبیلی تلفنی اطلاع دادند، آقای مهندس [میرحسین] موسوی از سمت نخستوزیری استعفاء دادهاند. مشکل عجیبی از این اقدام عجیبتر پیش آمد؛ آن شب با هر جا که تماس گرفتیم دسترسی به مهندس موسوی مقدور نشد.
در چنین حالی فردا جلسه مجلس شورای اسلامی تشکیل شد و موضوع کابینه در دستور بود. باز هم خبری از نخستوزیر که پنهان شده بود، به دستمان نرسید. نمیخواستیم خبر استعفا پخش شود، اما معلوم شد که روزنامه جمهوری اسلامی خبر استعفا را با خطوط درشت تیتر کرده است. مجلس در وقت مقرر تشکیل شد و پس از سخنرانیهای پیش از دستور، به خاطر نداشتن دستور دیگری غیر از بحث کابینه، جلسه را تعطیل کردند.
سران قوا، برای کسب نظر امام(ره) در این معضل خدمت ایشان رفتیم. بعد از مذاکرات طولانی، قرار شد استعفا پذیرفته نشود. عصر آقای [حمید] میرزاده [معاون اجرایی نخستوزیر] اطلاع داد که مهندس موسوی میگوید در استعفا جدی است، ولی حاضر است تا تشکیل دولت جدید کابینه را اداره نماید و البته ایشان در اوایل خرداد ماه هم از امام(ره) اجازه خواسته بود که استعفا بدهد، ولی امام(ره) مخالفت کرده بودند.
امام(ره) اختیارات تعزیرات حکومتی را که تا این زمان در دست دولت بود، پس گرفتند و به مجمع تشخیص مصلحت واگذار نمودند. رسانهها فردای آن روز خبر پس گرفتن استعفای نخستوزیر را منتشر کردند، و مجلس در دو روز 20 و 21 شهریور، بحث کابینه را در دستور داشت و بحثها بسیار داغ و شنیدنی بود و علیرغم اینکه اکثریت نمایندگان از جناح خود دولت بودند، به خاطر حوادث بعد از استعفا سه وزیر رأی نیاوردند و اکثر وزراء هم با رأی ضعیفی انتخاب شدند و بالاخره ماجرا به خیر گذشت و دولت به کار خود ادامه داد.
در این گیر و دار مجلس مشغول بررسی برنامه پنج ساله اول بعد از پیروزی انقلاب بود، با آن همه کمبود مالی و نیازهای بیحد و حصر بعد از جنگ و وضع مبهم آتشبس - در حقیقت حالت نه جنگ و نه صلح – و جالب اینکه همانروزی که خبر استعفای نخستوزیر علنی شد، اعضای کمیسیون برنامه و بودجه، پیشنویس برنامه اول را برای مشورت به جلسه سران قوا آوردند. در این کتاب و خاطرات سال 68 مطالب زیادی درباره برنامه اول میخوانید؛ البته گزارشهای مجلس و کمیسیونها در این مورد خوشبختانه در دسترس محققان و خواندنی است.
مسئله مهم در این برنامه، اجازه استفاده از منابع ارزی و تسهیلات خارجی بود که هم بحثها و هم آثار مهم اجازه در بازسازی و سازندگی در آن اوضاع قحطی ارز و اعتبار و هم بعضی از عوارض سیاسی منفی آن است که در این سال و سالهای بعد میخوانید و همین بحثها به صورت داغ درباره بودجه سال 1368 هم بود و کمیسیون برنامه و بودجه با استدلالهای قوی، توانست بر مخالفان تندرو پیروز شود و اجازه استفاده از منابع خارجی را برای طرحهای عمرانی و بازسازی از مجلس بگیرد که بعد از جنگ بسیار ضروری بود.
در جلسات روزهای 25 و 26 اسفند 1367 بحثهای مجلس و حتی جلسات خارج از جلسه، داغ و خواندنی است.
اختلافات حل نشده بین نظرات مجلس و شورای نگهبان، باعث معوق ماندن بسیاری از مصوبات مجلس و مایه دلسردی نمایندگان و کارشناسان بود.
بالاخره امام(ره) با تیزبینی و آیندهنگری مخصوص خودشان، این معضل را با تأسیس مجمع تشخیص مصلحت نظام که حقیقتاً جای آن در ساختار نظام خالی بود، حل کردند و حکم تأسیس آن و اعضا و اختیارات آن را صادر کردند و از آن به بعد در بعد قانونگذاری که در مواردی به بنبست رسیده بود، دیگر دچار مشکلی نشد و طبعاً در یک نظام ایدئولوژیک مثل نظام اسلامی، هیچگاه بدون چنین نهاد داوری، نمیشود قوانین مناسب زمانها و مکانهای متغیر و نیازهای نو را وضع و اجرا کرد. این اقدام از نمونههای مهم افتخارآمیز تدابیر و نوآوریهای امام راحل است که فقط از یک مرجع تقلید و پیشوای بسیار محبوب و منتفذ است که میتواند چنین حکیمانه تدبیر کند.
از همان روز اول سال 67 مذاکره درباره تصویب آئیننامه مجمع توسط امام(ره) در میان بود. نظر شخص امام(ره) در حوزه اختیارات مجمع براساس نظرات فقهی و سیاسیشان خیلی وسیع بود و اصرار داشتند که مجمع میتواند در هر مرحله از سیر قوانین آن را بخواهد و نظر بدهد.
ولی با اصرار سران قوا که آن را عامل دلسردی مراکز قانونگذاری میدیدند و نگران احساس مسلوب الاختیار بودن آن نهادها بودند، امام(ره) کوتاه آمدند. روز دوم فروردین هم در همین بحث درگیر بودیم تا به آن آئیننامه رسیدیم.
باز کردن فضای کشور برای فعالیت بخش خصوصی
از سالهای اول انقلاب، به خاطر افکار انقلابی و تحت تأثیر بحثهای رایج جهانی در مورد تبعیضها و نظام طاغوتی و نقش کارشناسان و نقادان سوسیالیسم و مارکسیسم در دولتی کردن امور اقتصادی و سیاسی و فرهنگی، قوانین، آئیننامهها، بخشنامهها و اقدامات فراوانی در دولتی کردن امور و محدود کردن بخش غیردولتی در جریان بود و رفته رفته ضررهای این استراتژیها برای متفکران جامعه روشن میشد و به خصوص که علائم فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و اردوگاه شرق هم در افق دیده میشد.
در سال 67 شاهد اوج تفکر باز کردن فضای اقتصادی و فرهنگی و آموزشی برای بخش خصوصی بودیم و امام(ره) در این میدان پیشتاز بودند.
در شورایعالی بازسازی و سازندگی، بحثها و پیشنهادهای زیادی در مورد باز کردن فضای کسب و کار به منظور ایجاد رفاه مردم و نجات از نظام کوپنی و سهمیهبندی نیازهای مصرفی جامعه داشتیم و البته مخالفان هم کم و بیکار نبودند. بحثهای زیادی در شورا و در مجلس و در جامعه و رسانهها خودنمائی میکرد.
بالاخره در مصوبات شورای عالی بازسازی و سپس در بودجه سال 1368 و برنامه اول و صادرات و واردات و قیمتها و در رفع محدودیتهای فراوان، آثار مثبت آن مشاهده شد وکم کم رونق بازار تندروهای چپ کم شد.
سلمان رشدی و کتاب آیات شیطانی
پخش خبر انتشار کتاب آیات شیطانی توسط سلمان رشدی در تاریخ 25 بهمن 1367 و عکسالعمل سریع و قاطع امام(ره) در اعلان حکم ارتداد سلمان رشدی و مهدورالدم بودن او به صورت یک انفجار بزرگ سیاسی در فضای رسانهای جهان در اوج قرار گرفت و دستور امام(ره) به ما و رسانهها درخصوص ابراز مخالفت و بحثهای مخالف و موافق در سطح جهانی، مسئله مهم روز شد.
اعلان جایزه از سوی بنیاد 15 خرداد برای قاتل سلمان رشدی و اعلان آمادگیها از سوی بعضی احزاب و افراد، عکسالعملها را تندتر کرد. بروز عکسالعملهای تند از سوی دولتهای غربی و غیره و کشیده شدن آن به سطح فراخوان سفیران و قطع روابط و فشارهای سیاسی و اقتصادی علیه انقلاب اسلامی، خیلی از امور عادی را تحتالشعاع قرار داد.
چون سلمان رشدی تحت حمایت انگلیس قرار گرفت، نمایندگان مجلس طرحی برای قطع رابطه با انگلیس ارائه کردند.کلیات طرح تصویب شد ولی پیشنهاد مشروط کردن قطع رابطه به عدم محکومیت کار رشدی از سوی انگلیس، بحث جدیدی پیش آورد. انگلستان از کاردار ما خواسته بود که قطع رابطه تصویب نشود و در مورد چگونگی محکوم کردن پرسیده بودند؛ جواب داده شد که به مضمون مصوبه عمل کنند ولی چون نیم بند عملی کردند طرح تصویب شد و در تاریخ 16 اسفند 1367 اعلان قطع رابطه شد.
اتفاقاً آن روزها آقای [ادوارد] شواردنادزه وزیر خارجه شوروی برای تسلیم جواب نامه امام(ره) در ایران بود و در ملاقات با من توصیه کرد بیش از این روابط با غرب را تیره نکنیم.
نامه تاریخی امام(ره) به آقای گورباچف
تحت تأثیر شکست شوروی در افغانستان و مشکلات ناشی از دولتی بودن همه امور در کشورهای سوسیالیستی و شروع مخالفتها در جمهوریهای شوروی و کشورهای کمونیستی بلوک شرق، فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در افق به چشم میخورد. امام(ره) در جلسه سران در تاریخ 11 آذر 1367 گفتند که بنا دارند نامهای به گورباچف [صدر هیأت رئیسه اتحاد جماهیر شوروی] بنویسند و بعداً احمدآقا متن پیشنویس نامه امام(ره) را برای مشورت در جلسه سران قوا مطرح کرد و در تاریخ 11 دی 1367 هیأتی از سوی امام(ره) به ریاست آیتالله جوادیآملی برای تحویل نامه امام(ره) به مسکو رفتند. این خبر و مضمون نامه مثل بمب در دنیا منفجر شد و گرفتن دست خانم دباغ از زیر چادر توسط آقای گورباچف که برخلاف رویه معمول ایران بود، چاشنی خبر شده بود؛ و وقتی آقای شوارد نادزه جواب نامه را آورد و امام(ره) برخلاف رویه معمولشان به ایشان ملاقات دادند، باز هم خبر داغتر شد.
بعضی از مسائل مهم خارجی
مسائل اختلافات داخلی لبنان و به خصوص درگیریهای خونین بین حزباله و امل از مسائل مشکل ما بود. تلاش زیادی شد تا جلوی عمیقتر شدن تفرقه شیعیان لبنان گرفته شود. مسائل داخلی الجزایر و شورشهای وسیع و کشتارها در این کشور مایه نگرانی بود و برای حل آنها هم تلاشهایی صورت گرفت. مسئله دیگر سقوط هواپیمای آمریکائی در اسکاتلند و مرگ 273 سرنشین آن که در ابتدای پخش خبر حدسهای سیاسی مبنیبر تروریستی بودن حادثه بود و انگشتهای اتهام به سوی خیلی از جاها ازجمله ایران، لیبی، فلسطین و لبنان و.... بلند میشد. گرچه پس از بررسی، اعلان شد فرسوده بودن هواپیما عامل سقوط است، اما مسئله تمام نشد و به صورت سریال دنبالهدار در مقاطع مختلف به مناسبتهای گوناگون مطرح میشد.
سالهای بعد بالاخره لیبی مسئول حادثه شناخته شد، و شخصی به نام «المقراوی» از اهالی لیبی محکوم به حبس ابد شد و باجهای زیادی از لیبی گرفته شد و به تازگی بار دیگر آن حادثه مسئلهساز شده؛ چون دولت اسکاتلند به عنوان یک مسئله انسانی، به خاطر اینکه معلوم شد المقراوی مبتلا به مرض خطرناکی است و روزهای آخر عمر را میگذراند، اجازه داد او به لیبی تحویل داده شود. در سال 1389 با پیش آمدن انفجار سکوی نفتی در خلیج مکزیک آمریکا و فوران روزانه شصت هزار بشکه نفت به آبهای دریا و بروز ضررهای فراوان مادی و محیطزیستی، شرکت بریتیش پترولیوم مسئول شناخته شد. مخالفان، شرکت بی پی را عامل آزادی مقراوی اعلام کردهاند که برای گرفتن امتیازات فراوان نفتی از لیبی، لابی کرده است.
مسئله مهم دیگر اوضاع افغانستان بود که به نحوی ما را هم مشغول میداشت. بین ائتلاف هفت گانه احزاب سنی و ائتلاف هشت گانه احزاب شیعی اختلافاتی بود. در ایران برای حل مشکل جهاد افغانستان و تقویت همکاری آنها کنفرانسی برای تقویت هماهنگیها در ایران برگزار شد. در ملاقاتی که با سران گروهها داشتم، آقای [صبغتالله] مجدّدی به عنوان سخنگوی ائتلاف هفت گانه اهل سنت مقیم پاکستان و آقای خلیلی به عنوان سخنگوی ائتلاف هشت گانه شیعه مقیم ایران و آقای قاضی امین گزارش دادند و از کمکهای جمهوری اسلامی تشکر کردند و بر اسلامی بودن ماهیت جهاد با اشغالگران و کمونیستهای داخلی افغانستان تأکید نمودند و من هم درباره ضرورت وحدت و پرهیز از اختلافات مذهبی و خودداری از اقدامات افراطی تأکید نمودم.
اصلاح قانون اساسی و عزل آیتالله منتظری از قائممقامی رهبری
بعد از اجرای آتشبس در محافل سطح بالا، بحث اصلاح قانون اساسی در حیات امام(ره) مطرح میشد. بعد از آنکه در خرداد ماه رادیو آمریکا خبری از منابع داخلی در مورد ابتلای امام(ره) به سرطان پخش کرده بود، با اینکه خود ما در این باره اطلاعی نداشتیم و آن را کذب و شیطنت میدانستیم، اما نگرانیهایی در محافل خودی بر سر این احتمال به وجود آمده بود و پیشنهادهایی احتیاطی هم مطرح میشد؛ از جمله مسئله اصلاح قانون اساسی و حل بعضی از گرههای کور در زمان حیات امام(ره) بود، اما روز آخر اسفند ماه، احمد آقا پیام امام(ره) را درباره مشورت عزل آقای منتظری و اصلاح قانون اساسی در جلسه سران قوا آورد.
قبلاً امام(ره) به سران قوا اطلاع داده بودند که بنا دارند آیتالله منتظری را از جانشینی رهبری خلع کنند و درباره اینکه چگونه انجام شود، مشورت کرده بودند و خودشان راهکارهای1- حکم مستقیم خودشان 2- احضار اعضای خبرگان و اعلان عدم صلاحیت و پیشنهاد عزل ایشان به خبرگان را مطرح کردند. جلسه سران پس از بحث زیاد، ضمن ابراز نگرانی از موضوع عزل آقای منتظری، نظر داد که در صورت تصمیم امام(ره)، اولاً باید قبلاً امام(ره) در نامهای مستدل به ایشان و دیگران تصمیم را اعلام بفرمایند و راه را برای رفع اشکالات باز بگذارند و در صورت عدم حصول نتیجه و رسیدن به تصمیم قطعی، ابتدا قانون اساسی اصلاح گردد و سپس اقدام به عزل براساس قانون اساسی جدید بشود.
اکبر هاشمی رفسنجانی
15/5/1389