مصاحبه
  • صفحه اصلی
  • مصاحبه
  • مصاحبه مکتوب آیت الله هاشمی رفسنجانی در خصوص چگونگی و چرایی جنگ تحمیلی عراق علیه ایران

مصاحبه مکتوب آیت الله هاشمی رفسنجانی در خصوص چگونگی و چرایی جنگ تحمیلی عراق علیه ایران

  • منزل
  • دوشنبه ۲۰ فروردین ۱۳۸۶

○ زمینه‌های فردی و ضرورت‌های اجتماعی جناب‌عالی در مقام فرماندهی کل قوا و تیم اولیه شما برای شروع کار.
● حضور من از آغاز در این عرصه، به عنوان عضو شورای عالی دفاع و سخنگوی این شورا به خاطر روابط خوب با سپاه، ارتش و بسیج، ریاست مجلس، اعتماد امام(ره)  و  اطلاعات خوب از وضع جبهه و نیازها و امکانات کشور بود، اما فرماندهی من به خاطر اختلاف‌نظر بین فرماندهان سپاه و ارتش بعد از ناکامی در عملیات رمضان و والفجر مقدماتی و عدم موفقیت تلاش‌ها برای هماهنگ کردن آنها به دلیل تفاوت آموزش‌ها و روحیات در شیوه جنگ و بروز بخشی از رقابت‌ها پس از پیروزی‌ها و شکست دشمن در داخل خاک ایران و عوض شدن شیوه دفاع دشمن در خاک خودش بود. در آغاز با اعضای شورای عالی دفاع، به خصوص آیت‌الله خامنه‌ای، شهید رجائی، شهید چمران و حاج احمدآقا کار می‌کردم و در دوران فرماندهی هم علاوه بر مسؤولان عالی‌رتبه کشور و فرماندهان عالی رتبه ارتش و سپاه، با آقایان حسن روحانی مسؤول پدافند کشور، خرازی مسؤول تبلیغات جنگ و دیگران ارتباط کاری داشتم.
○ ابعاد غافلگیری روزهای اول جنگ و حجم و فشردگی مسایل ناشناخته و سعی و خطاهای مجموعه در ابعاد داخلی و خارجی و بازخوردهای آن
● غافلگیری نسبی وجود داشت،  اما از اول سال 59 تجاوزات محدود مرزی و اظهارات دشمن و مکاتبات زیاد در وزارت خارجه به اندازه کافی هشدار دهنده  بودند. اقدامات اولیّه که نشان می‌داد عراق خود را برای حمله آماده می‌کند، فراوان بود که مهمترین آنها عبارتند از: 636 مورد تجاوزهای مرزی که در بسیاری موارد با اعتراض ایران و عذرخواهی عراق همراه بود، حفر 50 حلقه چاه نفت در مناطق غیرمجاز نوار مرزی، حمایت از گروه‌های ضدانقلاب و خرابکار، حمایت از کودتای نوژه، اعزام افراد خرابکار به ایران و انفجار در مراکز جمعیتی و اقتصادی، ادعای عربی بودن جزایر سه‌گانه و خواستار شدن خروج ایران از جزایر توسط صدام در فروردین‌ 1359، حمله هوایی به گمرک بهرام‌آباد در مهران یک روز پس از تصویب جمهوری اسلامی ایران در 13/1/1358، حمله به خسروآباد در 14/1/1359، اعلام برژینستکی مشاور امنیت ملی آمریکا مبنی بر عدم وجود تضاد اصولی بین آمریکا و عراق در فرودین 1358، رد پیشنهاد ایران توسط عراق برای امنیت مرزهای دو کشور در قالب طرح سیمرغ، حمله هواپیماهای عراقی به پاوه در خرداد 1358، تأکید صدام حسین بر حمایت از اقلیت‌های قومی ایران در 7 فروردین 1359، اعلام آمادگی صدام برای جنگ با ایران در 12/1/1359، تأکید صدام بر حاکمیت عراق بر خوزستان در 4/2/1359، تحویل یادداشت رسمی عراق به کاردار ایران و مطالبه سرزمین‌های مورد ادعای واهی در 16/6/1359، سخنان صدام در اجتماع وزرای خارجه عرب درخصوص ادعای بازپس‌گیری سرزمین‌های عراقی اشغال شده در تاریخ 20/6/1359، نامه عراق به سران 8 سازمان بین‌المللی و ادعای ارضی نسبت به ایران در 23/6/1359 و سرانجام لغو یک‌طرفه پیمان الجزایر در 26 شهریور 1359.
در چنین شرایطی شاید عدم هماهنگی داخلی و ضعف مدیریت در نیروهای مسلح و وضع ارتش و سپاه باعث شد که ارزیابی درست و جمعبندی لازم نشود. وجود فردی مثل بنی‌صدر در منصب جانشینی فرماندهی کل قوا و درگیری او با نیروهای انقلابی وضع را به اینصورت درآورده بود.
2- مسائل ناشناخته هم زیاد است. از جمله عدم اطلاع کافی از اردوگاه دشمن و روابط او با استکبار و ارتجاع و عدم اطلاع از امکانات ارتش و کم تجربگی مسئولان جدید.
3- برخوردهای داخلی و درگیری‌های سیاسی نیروهای انقلاب با نیروهای چپ، التقاطی،  لیبرال،  بنی صدر،  نهضت آزادی و . . . و درگیری‌ با غرب،  بخصوص آمریکا و سیاست نه شرقی و نه غربی و درگیری با ارتجاع. همه اینها در تصمیم صدام برای آغاز جنگ با هدف شکست انقلاب اسلامی و حداقل تضعیف آن موثر بود.
○ تعارض مدیریت مقتضی در بحران (الزاماً اکنون زنده) با نگاه آینده‌نگر، چند منظوره و پیشرو در جنگ تحمیل شده.
● در سال‌های اول انقلاب، به دلیل عدم تجربه نیروهای انقلاب، درگیری‌های داخلی، عدم انسجام، وجود شورش‌ها، عوامل نفوذی، عدم تصفیه نیروهای مسلح و عدم شکل‌گیری سپاه، بسیج و . . . نباید انتظار مدیریت بحران آینده نگر و چند منظوره داشت.
بخصوص با ریاست جمهوری بنی‌صدر و فرماندهی او در نیروهای مسلح یا اطرافیان معلوم‌الحال و گرفتاری‌های انتخابات مجلس و آثار انتخابات ریاست جمهوری اوضاع متفاوت شده بود.
البته در آن میان وجود شخص امام(ره) و شخصیت‌های انقلاب و رهبری کم‌نظیرشان،  بخشی از آن خلاء را در کنار روحیه خوب نیروهای انقلاب پر می‌کرد.
○ منحنی اصول راهنمای عمل (استراتژی و دکترین) جناب‌عالی در طول دوره دفاع و وضع بدنه کارشناسی از حیث ایده، نظر و اطلاعات پایه و هوش تشخیص امور.
● من بخاطر مطالعات دوران مبارزه ،  تجربه مدیریتی محدود پس از پیروزی انقلاب و اطلاعات نسبتاً خوب از اوضاع و شرایط به دلیل عضویت در شورای انقلاب،  اداره وزارت کشور و نیروهای انتظامی،  حضور در مجلس شورای اسلامی،  تأسیس سپاه پاسداران، حضور در شورای عالی دفاع و سخنگویی این شورا و حضور غیرمستقیم در عملیاتها و میادین جنگ،  قبل از فرماندهی به جمع‌بندی و نظریه درباره جنگ رسیده بودم و با نگاه کارشناسانه وارد شدم.  بدنه کارشناسی مورد استفاده من و شورای عالی دفاع،  ستادهای ارتش و سپاه،  شخصیت‌های صاحب نظر،  کمیسیون دفاعی مجلس و تعدادی از نمایندگان صاحب نظر مجلس و سران دیگر قوا و بیشتر از همه نظرات شخص امام بود که بخاطر مسؤولیت و سوابق، ارتباط تنگاتنگ، دائمی و دینامیکی داشتیم.
○  تغییرات سیاسی، اجتماعی و اقتصادی مقتضی جنگ و نحوه بسترسازی عمومی و جاانداختن قضایا در جامعه.
● مسایل فراوانی بود که عبارتند از:
1- تشکیل شورایعالی دفاع با حضور دولت، مجلس، قوه قضائیه، نظامیان، نمایندگان امام و سخنگویی من.
2- سرعت در تقویت سپاه، بسیج و گروه جنگ‌های نامنظم.
3-  بعد از مدتی تغییر فرماندهی نیروهای مسلح و ریاست جمهوری بخاطر واضح شدن اشکالات آن.
4- تکیه بیشتر بر نیروهای مکتبی در ارتش و سپاه، و تکیه بر ملیّت برای جذب بخشهایی از جامعه در جنگ ضروری بود. گرچه بدون این هدف هم تکیه بر دین و ملیت استراتژی انقلاب است.
5- در اولویت قرار گرفتن نیازهای جبهه، حتّی گاهی در تأمین نیازهای ضروری مردم.
6- یکدست کردن اعضای دولت و مدیریت‌های کشور.
7- درگیر کردن همه نهادها و ارگان‌ها در جنگ و استفاده از امکانات آنها.
8- درگیر کردن صنایع کشور برای تأمین نیازهای جبهه.
9- تأسیس نهادهای ضروری جنگ مثل بنیاد شهید، بنیاد آزادگان و . . .
10- اطلاع رسانی پیگیر به مردم و آگاه ساختن آنان با تأسیس ستاد تبلیغات جنگ.
11- وظیفه دینی، انقلابی و میهنی شدن دفاع برای عموم مردم.
12- بها دادن به کمک‌های مادی مردم،  گرچه در مقابل هزینه‌های دولت سهم زیادی نداشت،  اما ارزش زیادی داشت.
13- تأسیس نهادی برای قانونگذاری فوری، فراقانونی و اضطراری.
14- متوقف ماندن بسیاری از طرح‌های زیربنایی کشور.
○ تشخیص‌های متفاوت و مستلزم ریسک و تک‌روی در حوزه‌های مختلف و برکات و صدمات آن در جنگ
● این موضوع در طول جنگ تا حدودی وجود داشت و یکی از آثار منفی آن بروز اختلاف‌نظر در ماههای اول جنگ بود که با خودرأیی بنی‌صدر مشکلاتی پیش آمد و با رفتن او آن مسئله حل شد. ولی تفاوت نظر فرماندهان سپاه و ارتش در شیوه جنگ تا آخر هم بود و گاهی موجب آسیب هم می‌شد.
یکی از علل منصوب شدن من به شورای فرمانده جنگ قبل از عملیات خیبر از سوی امام همین مسئله است.
ولی بهرحال وجود شورای عالی دفاع و بالاتر از آن رهبری و فرماندهی امام تا حدود زیادی از آن آسیب جلوگیری می‌کرد. البته اختلاف نظرها و صحبت‌هایی که از این رهگذر پیش می‌آمد، منافعی مهم در پیدا شدن راه‌کارهای جدید و کم شدن اشتبا‌هات و خودرأیی‌ها داشت.
○ یکپارچگی مدیریت و عدم گردش مسؤولیت (عموماً) و ضرورت‌ها، ناگزیری‌ها و تالی فاسد آن در دفاع
● اولاً مدیریت‌ها در ارتش ثابت بود و بارها فرماندهان نیروهای سه‌گانه و رؤسای ستادها و . . . جابجا شده‌اند.
در سپاه هم گرچه فرماندهی کل تداوم داشت، امّا در رده‌های قرارگاهی، ستادی، فرماندهی واحدها و . . . جابجایی صورت می‌گرفت یا با شهادت عوض می‌شد. فرماندهی من در جنگ قبل از عملیات خیبر آغاز شد و در سال آخر جنگ تبدیل به جانشینی فرماندهی کل نیروهای مسلح شد. ستاد کل هم بعد از آن به وجود آمد و ریاست ستاد برای تجهیز امکانات کشور در جنگ به رئیس دولت واگذار شد. اصولاً ثبات و تداوم فرماندهی یا تغییر و جابجایی هریک، منافع و مضاری دارند و بستگی به اوضاع، احوال و شرایط دارد که مراعات می‌شد.
○ شعارهای ادواری مقاومت و نقش تأسیسی (احیاناً) جناب‌عالی و نحوه تعمیم، تدارک و بعضاً تعدیل آن
● اهداف و شعار اصلی جنگ معمولاً  از امام(ره) صادر می‌شد. بعد از شروع تجاوز عراق، امام(ره) با اشرافی که بر اوضاع عراق و دیکتاتوری و رفتار ضددینی، ضدمردمی و ضدشیعی صدام داشتند، جنگ را فرصتی برای تنبیه متجاوز که صدام و حزب بعث بودند، می‌دانستند و پس از هدف اول که دفع تجاوز دشمن بود،  تنبیه متجاوز را مطرح کردند که تا آخر جنگ با تعبیرات گوناگون حفظ شد و در پناه این هدف و شعار اصلی، شعارهای فرعی به مناسبت‌های گوناگون مطرح می‌شد. گاهی از سوی مردم و گاهی با حساب از سوی رزمندگان و گاهی با برنامه‌ریزی ستاد تبلیغات جنگ. از قبیل «جنگ جنگ تا پیروزی»، «جنگ تا رفع فتنه در عالم»، «راه قدس از کربلا می‌گذرد»، «اگر جنگ بیست سال هم طول بکشد تا آخرین نفس و آخرین نفر، می‌جنگیم» تعمیم این شعارها در آن حال و هوایی که بر کشورحاکم بود، مشکل نبود.
○ اگر آموزش پایه تغییر و تحول باشد، ما در جنگ به چه معیارهای محکم سنجشی و عملی قابل القاء رسیدیم؟
●  در ارتش آموزش‌های کلاسیک و با استانداردهای کلاسیک ارتش مدرن جریان داشت و همان آموزشها در سپاه هم ابتداء توسط معلمان ارتشی و سپس خود سپاهیان انجام می‌شد. البته آموزش بسیجیان کوتاه، عملیاتی و فرهنگی بود.
در نیروهای مسلح ایران آموزش مسائل عقیدتی، سیاسی و فرهنگی قویتر از ارزشهای دیگر بود و از روحانیون و استادان دانشگاهها هم بهره‌گیری می‌شد.
به علاوه خود جبهه تبدیل به دانشگاه شده بود. آموزش‌های تئوریک و هماهنگی با تجربه میدان جنگ، آموزش‌ها را واقعی‌تر و مؤثرتر می‌کرد و متناسب با امکانات خودی و دشمن شکل می‌گرفت.
○ چقدر در جنگ امکان جمع دیدگاه‌های متفاوت روی اهداف مشترک داشتیم و با چه راهکارهایی منظور می‌شد؟
● مثل جنگ‌های دیگر. نظرات از رده‌های مختلف دسته، گروهان، گردان، لشگر و . . . در ستادهای یگان‌ها و سپس قرارگاه‌ها و در صورت لزوم در شورای عالی دفاع و ستاد مشترک مورد بحث و ارزیابی قرار می‌گرفت و گاهی نظر امام هم استفسار می‌شد و مشورت‌های جنبی در جلسات سران قوا و صاحب‌نظران مجلس هم بود که نهایتاً تصمیم‌گیری برای فرمانده بهتر می‌گردید.
○ از چه مدل‌ها، مهارت‌ها و روش‌هایی جناب‌عالی در جنگ بهره بردید و به چه نظریات و جمع‌بندی رسیدید؟
● مهارتها را فرماندهان ستادها و قرارگاه‌ها و مشاوران نظامی متناسب با شرایط و امکانات داشتند و در قرارگاهها به جمع‌بندی می‌رسید و روش و مدل بدست می‌آمد. خودمن  گاهی در این مورد و همچنین جمع دیدگاههای متفاوت ساعت‌ها با فرماندهان عمل کننده تا رده گردان به مذاکره می نشستم.
○ جناب‌عالی در مقام و موقعیت تصمیم‌ساز نظام از چه ابزار تشخیص (مشاهده، مشارکت، مطالعه، مشاوره و تخیل . . . ) و لوازم کاری بهره می‌بردید؟
● محدودیتی نداشتیم. از همه اینها و  هر راه ممکن دیگر برای تصمیم‌سازی و تصمیم‌گیری استفاده می‌شد.
○ فاصله واقعیت‌های اجتماعی و . . ما در ادوار مختلف دفاع با ایده‌آل‌هایمان چقدر بود؟ خیزش و ریزش منابع مالی و انسانی در عسر و حرج‌های جنگ چه سهی داشتند؟
● فاصله واقعیت با خواسته‌ها و ایده‌ها و امکانات مالی و تجهیزات، تشکیلاتی روشن است. ارتش در حال تصفیه، سپاه و بسیج جوان و کم تجربه، کمی آموزش و قطع رابطه ارتش با منابع و مراکز اصلی لجستیک سلاح و تجهیزات و تحریم و فرار و حذف بسیاری از کادرهای متخصص و مطلع و محدودیت‌های شدید مالی و ابزار و هزینه‌های ناشی از جنگ، علاوه بر هزینه‌های اداره کشور و . . . نشان از اوضاع ما می‌دهد.
آرمان‌ها و واقعیت‌ها با هم نمی‌خواند. ارتش بعث عراق متکی به حمایت‌های مالی، تسلیحاتی، اطلاعاتی و تبلیغاتی اردوگاه‌های غرب و شرق و ارتجاع منطقه و دارای انضباط خوب و فرماندهی متمرکز بود. اتکاء دفاع ما به انبوه نیروهای بسیج‌ مومن، شجاع و فداکار از واقعیت‌های جبهه بود . بعد از سال اول جنگ، هدف عمده دشمن حفظ خودش بود و  هدف ما شکست دشمن با آن امکانات بود.
اما حقانیت، ایمان، امید، اتکاء به خدا و کمک‌های الهی از واقعیت‌های ارزشمند تأثیرگذار در جنگ بود و حمایت مردمی در جبهه‌ ایران قابل مقایسه با وضع دشمن نبود که اثر بسیار بزرگی داشت. همین وفاداری و حمایت مردمی،  مشکلات، کمبودها ، عسر و حرج‌ها، ویرانیها و آوارگی‌ها را قابل تحمل می‌کرد.
○ شاخص سهم تحقیقات در تخصیص اعتبارات نسبت به جمعیت (با فرض تزیینی تلقی شدن آن) در جنگ چگونه بود؟
● تا آنجا که امکان تحقیق از جهت نیروهای انسانی و ابزار و منابع علمی وجود داشت، انجام می‌گرفت و منتظر تخصیص اعتبار نمی‌ماند.  نیازها به اندازه کافی وجود نداشت، بخصوص آنجا که نیاز به مراکز خارج از کشور مربوط می‌شد. در عین حال دستاوردهای تحقیقات و ابتکارات دوران دفاع مقدس بسیار چشمگیر است و پس از جنگ در سازندگی کشور و تقویت بنیه دفاعی بسیار کارآئی داشته و دارد.
○ منشاء خطا در فهم و تحلیل جنگ چه چیز است؟ دریافت‌های غلط و ناصواب، بی‌ربطی منطقی قضایا و یا نوع نظام اندیشه و ایدئولوژی اشخاص؟
● همه اینها هستند و به علاوه خیلی چیزهای دیگر می‌توانند منشاء خطا باشند. از قبیل بی‌سوادی،  بی‌تجربگی،  غرور،  عدم مشورت، عجله و . . .
○  تناسب توانایی و دانایی جناب‌عالی و مسؤولیت مقام فرماندهی کل قوا و امکانات و لوازم موجود در جنگ
● روشن است اگر فرماندهی تحصیلات و تجربه نظامی داشته باشد، بهتر از فرماندهی افراد فاقد آن است، ولی موقعیت سیاسی و روحانی من و اعتماد امام و رزمندگان نسبت به اینجانب و حضور موثر من در محیط قانونگذاری و شورای‌عالی دفاع و نفوذ مردمی و داشتن‌ تریبونهای مجلس و نمازجمعه برای اطلاع رسانی، بسیج مردم و . . . بخشی از آن نقص‌ها را جبران می‌کرد، بخصوص رابطه خوب و صمیمی من با ارتش، سپاه،  بسیج و مردم.
○ چقدر نیازهای فراقانونی راه‌گشا در جنگ مصداق این مثل است: چون صیانت نفس به خطر افتد، ده فرمان نقض شود!؟
● در همه کشورها و نظامها حالت اضطراری و فوق‌العاده وجود دارد که در آن حالت بخشی از مقررات عادی متوقف و مقررات متناسب با شرایط فوق‌العاده وضع می‌شود. جنگ معمولاً  از روشن‌ترین تعاریف وضع فوق‌العاده است و در دفاع مقدس هم ما این وضع را داشتیم و مقررات فوق‌العاده موقت برقرار شد. مرجع این گونه تصمیمات گاهی شخص امام بودند که از حق ولایت استفاده می‌کردند و گاهی به سران سه قوه اجازه می‌دادند که تصمیمات مناسب شرایط بگیرند و سرانجام اختیارات وسیعی به شورای عالی دفاع دادند. زمینه تشکیل مجمع تشخیص مصلحت هم از این شرایط به وجود آمد و تصمیمات و مقررات آن دوره مضبوط و مشخص است و می‌توانید مراجعه کنید.
○ مدیریت جناب‌عالی در جنگ چقدر مدیریت دگرگونی پیچیده و جامع بود؟ و در جمع توانایی و اخلاص، موفق؟
● در مورد توانایی‌ها، من نباید قضاوت کنم و باتوجه به محرمانه بودن بسیاری از امور جنگ و در عین‌حال مردمی بودن آن و نیاز به اقناع جامعه برای ادامه همکاری، واقعاً کار فرماندهی سخت و نیازمند تدبرهای خاص و غیرقابل طرح در رسانه‌ها بود، بخصوص مدیریت بر دو بخش از نیروها که یکی کلاسیک و دیگری انقلابی و خودجوش بود و نیاز به فرماندهی واحد در کل امور جنگ این پیچیدگی واضح است. شاید از آثار آن بتوانید به قضاوت برسید.
هنگام آغاز مسئولیت فرماندهی من در تاریخ 30 بهمن 1362 اختلاف نظرها در رده‌های فرماندهان درباره شیوه جنگیدن زیاد بود. مدتی طول کشید تا  به راهکار مناسب برسیم و در این مدت دشمن با دریافت چراغ سبز و امکانات زدن شهرها و تخلّف از موازین پذیرفته شده بین‌المللی جنگ، کارهای ایذائی فراوانی از قبیل زدن شهرها، استفاده از سلاح شیمیایی و زدن کشتی‌ها و حمله به اهداف غیرنظامی و جنگ روانی داشت و  ما به فکر عملیات سرنوشت‌ساز در جبهه بودیم که مقدمات آن بخاطر اختلاف‌نظرها طولانی شد (فاصله بین عملیات خیبر و بدر تا عملیات فاو) و بالاخره به راهکار نسبتاً قابل قبولی رسیدیم که آثار آن را در عملیات والفجر8 (فاو)، کربلای 5، حلبچه و . . . مشاهده می‌کنید.
○ چنانکه زمین، چگونگی عملیات را دیکته می‌کند، ناگزیری‌های ما در سیاست‌های راهبردی و کلان کشور در جنگ کدام بودند؟
● تنوع میدان‌های جنگ در شمال، مرکز و جنوب و نیز حساسیت‌های ویژه هر بخش و تنوع شیوه‌های نبرد در دفاع ما بخاطر وجود سه‌ گونه نیروهای جنگ و حالت دفاعی دشمن در زمین، آنهم در خاک خودش و سختی جنگیدن در زمین ناآشنای دشمن و وجود عناصر نفوذی از منافقان، سلطنت‌طلبان و قومیت‌ها در داخل جبهه‌ها و سختی حفظ اسرار جنگ در هر زمان و در هر مکان راهبردهای مختلفی می‌طلبید و فرماندهی جنگ با استفاده از دانش، عشق، ابتکار، فداکاری رزمندگان، مشاوران و فرماندهان راهبردها را مشخص می‌کرد.
نمونه‌های آن را می‌توانید در چند عملیات موفق آن دوره مشخص کنید.
○ با فرض «عقل راهنما و دین دامنگیر نداشتن» قاطبه دشمن، ما در آغاز جنگ و در ادامه به چه فهم متفاوتی رسیدیم؟
● اوایل کار باتوجه به وضع فکری مردم عراق و علاقه‌مندی اکثریت مردم عراق به انقلاب اسلامی ایران و امام، فکر می‌شد که عراق در ادامه جنگ از داخل هم دچار اشکال می‌شود و با آشکار شدن حقانیت راه ما و ناحق بودن عمل عراق، کار با سرعت به نتیجه خواهد رسید. البته در کنار آن، نگرانی‌هایی هم از عدم توان تحمل نبرد طولانی بخاطر تحریم بودن ایران و وابسته بودن امکانات نظامی ما  به خارج، بخصوص به آمریکا برای پیروزی وجود داشت.
پس از بیرون راندن عراق از اکثر اراضی اشغال شده و انهدام بخش عمده‌ای  از نیروهای عراق و سرعت به اسارت درآمدن نظامیان عراق و همکاری آنها با ایران و غنیمت گرفتن امکانات زیادی از عراق و وسعت حضور مردم در دفاع، این امید واقعی‌تر جلوه می‌کرد.
پس از فتح خرمشهر و احساس خطر استکبار و ارتجاع در مورد شکست عراق و پس از رسیدن امکانات و حمایت‌های شرق، غرب و ارتجاع برای دشمن و حالت دفاعی گرفتن دشمن در پشت استحکامات خود در داخل عراق و بروز اختلاف نظر در فرماندهی ارتش و سپاه در شیوه جنگ و ناکامی در عملیات مهم رمضان و والفجر مقدماتی، واقعیت‌های زمان و جنگ و جهان به گونه دیگری روی نمود.
در این مقطع طرح عملیات سرنوشت ساز برای تأمین اهداف اصلی جنگ،  مثل نجات کشور، تنبیه متجاوز،  گرفتن حق ایران و در نتیجه سقوط بعث عراق به خاطر خسارت‌های وارده به ایران، مطرح می‌شد. عمده عملیات بزرگ مثل خیبر، بدر، فاو، شلمچه، دربندیخان، حلبچه، ماووت و . . . از مصادیق آن است.
موضوعی که قبل از حکم من به عنوان فرماندهی جنگ در جلسه سران سه قوه مطرح شد و من خدمت امام مطرح کردم، گرفتن یک نقطه حساس در داخل عراق بود که بدون آن مدیریت برای عراق دشوار باشد، از قبیل گرفتن بصره، قطع رابطه عراق با دریا،  قطع جاده‌های مرکز عراق به جنوب،  قطع نفت کرکوک، تولید انبوه  موشک برای مقابله با شرارت‌های عراق در شهرها، دریا و . . .
گرچه بسیاری هم شعار «جنگ جنگ تا آخرین نفس» و «آخرین نفر» و «رسیدن به قدس یا کربلا» می‌دادند، ولی دریافت بسیاری از مسئولان این بود که ختم جنگ با عملیات سرنوشت‌ساز درست‌تر است. البته همه این اقدامها نیمه کاره می‌ماند و به هدف اصلی نمی‌رسید.
حضور عملی آمریکا در منطقه و شرکت در جنگ به نفع عراق و دادن سلاح‌های پیشرفته موشکی، هوایی و شیمیایی که نمونه آن در حلبچه عمل شد و دادن امکانات تهیه سلاح هسته‌ای به عراق و . . . نشان داد که استکبار نخواهد گذاشت که ایران به هدف شکست دادن عراق برسد.
با این دریافت، فکر پذیرش قطعنامه 598 شیوع یافت که با تغییراتی در قطعنامه به نفع ایران پذیرفته شد که نتیجه آن محکوم شدن تجاوز عراق و متجاوز شناخته شدن عراق و پذیرفته شدن حق غرامت ایران و . . . بود.
○ آیا از «حضور چشمگیر و دوست با نفوذ در سازمان ملل نداشتن تا 350 ملاقات برای تغییر محل اجلاس هفتم سران از عراق»، این از سادگی به پیچیدگی رفتن در تمام حوزه‌ها قابل تعمیم است؟
● تلاشهای دیپلماتیک زیادی برای جلوگیری از تشکیل آن در عراق شد. اما نقش اساسی را عملیات بمباران عراق و مشخص نشدن عدم وجود امنیت لازم برای اجلاس سران ایفا کرد که با اقدام شهید عباس دوران و همرزمان شهیدش سرلشگر خلبان علی رضا یاسینی، محمود خضرائی، حسین خلعتبری و خلبان آزاده منصور کاظمیان انجام شد.
حتی وادار کردن سازمان ملل به تغییر پیش‌نویس قطعنامه 598 با عدم نفوذ ما در آن زمان هم با تکیه بر قدرت ضربه‌های نظامی بدست آمد.
ولی ورزیده شدن دیپلمات‌های ایران و تکیه بر منطق براساس حقوق مسلم ایران هم نقش مهمی داشتند.
○ طرح‌ها و لوایح مهم مجلس (مکتوب، مسکوت، رد شده و بلاتکلیف) تأثیرگذار و تأثیرپذیر از جنگ کدامند؟
● با مراجعه به مذاکرات و مصوبات و اقدامات مجلس می‌توانید فهرستی از آنها را به دست آورید.
○ جانمایی پیوندها و گسست‌های جامعه امروز در به چالش گرفتن هویت نسل پایداری و شکل گیری آن.
● طبیعی است با عوض شدن شرایط زندگی، دریافت‌ها، آرمان‌ها و اولویت‌های نسل جدید عوض شود. اما کم اتفاق می‌افتد که گسست‌هایی اتفاق بیفتد.
 بخصوص در جامعه ما که محوریت مبارزه، جهاد و مدیریت براساس اسلام و آرمان دینی و میهنی بوده که این‌ها با اندک تغییری در تفسیرها ثابت هستند.
به علاوه هنوز نسل مقاومت و جهاد حضور موثری دارند و خانواده‌های آنها تحت تأثیرشان هستند.
تداوم حضور انبوه خانواده‌های شهدا و مفقودان و جانبازان، آزادگان و مطلق ایثارگران که ارتباط عاطفی و عقلانی با گذشته دارند، بسیار کارساز است.
افتخارات نسل‌های گذشته سرمایه‌ای برای ایران است و موجب حرکت نسلهای بعدی در تاریخ خواهد بود. بخصوص عنصر شجاعت، ایثار و فداکاری که در فطرت بشر جایگاه زائل نشدنی دارد و تضمین حیات و ارتزاق الهی
البته گرد و غبار ناشی از عنصر زمان و سم پاشی بدخواهان و غرض‌ورزان  بی‌اثر نیست، ولی تلاش نیروهای دلسوز می‌تواند با زدودن غبارها، حقایق را برای نسل جدید متبلور نماید.
در عین حال از پذیرفتن سوء عملکرد و اشتباهات هم نباید گریزان بود که این خود به تصفیه و رشد افتخارات کمک می‌کند.
○ مسؤولان در چه جامعه‌ای اربابان خاطره و فراموشی‌اند و معیارهای متفاوت خود را بر حقیقت واحد بار می‌کنند.
● در جوامعی که از اصول و راهبردهای اصیل، ثابت، نیرومند، عقلانی و عاطفی برخوردار نباشند، امکان این گونه تحولات بیشتر است.
خوشبختانه جامعه اصیل اسلامی و ایرانی که از مکتب اهل بیت(ع) و با سوابق تمدن کهن، ژن‌های نیرومندی به ارث برده، از آن تندبادها کمتر آسیب می‌بیند.
می‌بینید که هنوز  بدر، احد و عاشورا و محرم در هدایت جامعه تأثیر بنیادی دارند.
○ مقدمات ضروری برای تحلیل و توصیف یافته‌های دفاع مقدس و جا دادن آنها در یافت و مقتضیات تاریخی‌شان کدامند؟
● در مرحله اول، شناخت کامل نسبت به زمان قبل و بعد از پیروزی انقلاب و عوامل موثر در پیروزی و دست‌آوردهای ملی، دینی و انسانی آن و شناخت خسارتهای استکبار و استبداد از انقلاب و شناخت تأثیر آن بر ملتهای جهان سوم و شناخت واقعیت‌های جامعه استبدادزده عراق و ارتجاع منطقه مهم است.
ثانیاً؛ آگاهی در مورد مشکل و کمبودهای ناشی از انقلاب و شرایط تحمیل جنگ با هدف پیروزی یک هفته‌ای و شناخت عمق و ارزش دفاع طولانی و سخت هشت ساله، آن هم  به تنهایی و روی پای خودمان و در محاصره شرق، غرب، ارتجاع و التقاط از دیگر موارد است.
و نهایتاً؛ شناخت ستون پنجم دشمن در داخل و معرفی آنها به نسل جدید با ادبیات مناسب زمان و استفاده از دانش و ابزار هنر، ادب، اطلاع رسانی
○ چه تغییرات و تحولاتی بیرون از سازمان رزم جهت‌گیری و کیفیت مقابله با دشمن را تحت الشعاع قرار دادند؟
● عوامل مثبت و منفی هر دو وجود داشت.
از جمله عوامل مثبت می‌توان از فضای دینی و میهنی حاکم بر جامعه ایرانی ، حضور موثر روحانیت و نیروهای انقلابی و  اسلامی خارج از میدان رزم، شناخت روحیه ستمگری و ضدانسانی حزب بعث عراق و حامیان استکباری و ارتجاعی‌اش و . . . ، برحق بودن دفاع ایران و ناحق بودن تحرکات دشمن، بزرگی ایران و عمق استراتژیک آن ذکر کرد.
در مورد عوامل منفی باید؛ کمی تجربه و امکانات دفاعی ما و فراوانی امکانات دشمن از سلاح، اطلاعات، تبلیغات، پول، حمایت‌های بین‌المللی، منافع حیاتی استکبار شرق و غرب در بقاء صدام و تداوم درگیری فرسایشی بین دو کشور و در عین حال جلوگیری از شکست عراق و پیروزی ایران، احساس خطر استکبار از پیروزی ایران که حماسه انقلاب را بالنده‌تر می‌کرد، وجود ستون پنجم در داخل ایران از منافقان و سلطنت‌طلبان و ضدانقلاب‌های دیگر و وجود  اختلافات سیاسی و باندی در سال اول شروع جنگ در مرکز کشور را یادآور شد.
باتوجه به این عوامل مثبت و منفی، تغییر در هریک از آنها اثری بر میدان نبرد داشته که به تبعیت از آن سیاست و جهت‌گیری و کیفیت مقابله با دشمن دچار تحول و تغییر مثبت یا منفی می‌شد.
○ وضعیت انقلاب اسلامی در آستانه جنگ تحمیلی از حیث؛ دوست و دشمن داخلی و خارجی، منابع انسانی و مالی، موقعیت ژنوپولیتیکی و مناسبات، معادلات بین‌المللی و استراتژی ملی چگونه بود؟
● بعد از پیروزی انقلاب از لحاظ سیاسی در داخل به تدریج چنددستگی پیش آمد. خط امامی‌ها که اکثریت قاطع ممکن بودند، در مقابل لیبرالها، التقاط،  نیروهای چپ و بقایای رژیم طاغوت قرار گرفتند و در انتخابات این وضع تشدید شد.
اما برخورداری متن انقلاب از حمایت اکثریت قاطع مردم، نقطه قوت بود.
در عرصه خارجی ملتهای تحت ستم و جهان سوم و انقلابیون به نفع انقلاب موضع گرفتند و ابرقدرتها و دولتهای وابسته به آنها و دولتهای ارتجاعی منطقه راه دشمنی را درپیش گرفتند. برخوردهای تند با هریک از اینها این جدال و دشمنی را عمیق‌تر و وسیع‌تر کرد.
منابع انسانی، هم از لحاظ کمیت و هم از لحاظ کیفیت معنوی، روحی و انقلابی خوب  بود، ولی از لحاظ تخصص و تجربه،  جوان و خام و از لحاظ مدیریت فاقد تجربه و دانش بود. وضع اقتصادی به ارث رسیده از رژیم سابق اسفناک بود و رکود دوران اعتصابات وسیع دوران بی‌ثباتی بعد از انقلاب آزاردهنده بود. ولی در عین حال، اندوخته‌های ارزی به جای مانده و نیز بالارفتن قیمت نفت بخشی از آن مشکل را بطور سطحی و موقتی رفع می‌کرد. هرچند مجامع تاثیرگذار بین‌المللی و رسانه‌های موثر به نفع دشمن عمل می‌کردند. ولی موقعیت ژئوپلتیک ایران به مراتب از موقعیت دشمن بهتر بود.
در مقابل ساحل گسترده ایران در خلیج فارس و دریای عرب و تنگه هرمز، ساحل کوچک و منزوی عراق را در نظر بگیرید. عمق و وسعت خاک ایران و دور از جبهه بودن بسیاری از مراکز جمعیتی و اقتصادی ایران وآسیب پذیر بودن مراکز جمعیتی و اقتصادی عراق بخاطر نزدیکی به مرز و جبهه، از عوامل برتری ایران است.
همچنین عدم رضایت مردم عراق، بخصوص شیعیان، کردها، ترکمن‌ها و آشوری‌ها در حکومت بعث تعادل را به نفع ما  رقم می‌زد.
استراتژی ملی ما «استقلال و آزادی، جمهوری اسلامی» بود که در داخل و در بین انقلابیون دنیا جایگاه خوبی داشت و فقدان آزادی، استقلال و دین در دولت عراق، رژیم بعث را در وضع نامناسبی قرار می‌داد، ولی آمادگی باج دادن صدامیان به قدرت‌های مسلط دست آنها را بازتر می‌کرد.
○ ظرفیت‌سازی جنگ در عرصه‌های مختلف علمی، انسانی و ایمانی در کوران پیشامدهای ناگوار و تعارض با مذموم بودن جنگ (ونه دفاع) و خیر بودن صلح!
● چون به روشنی قابل رویت و اثبات بود که بعث عراق جنگ افروز و متجاوز و ایران مظلوم است و نه نفعی در شروع جنگ داشته و نه آمادگی برای جنگ، باتوجه به جوانی انقلاب و تضعیف ارتش و . . . خدشه‌ای به اقدامات دفاعی ایران وارد نمی‌باشد،   بلکه حالت واضح مظلومیت ایران دفاع ما را موجه‌تر و ارزشمندتر می‌کرد.
براین اساس نیروهای انسانی واجد دانش، مهارت و تجربه از کمک به دفاع دریغ نداشتند و فداکاری می‌کردند. حضور اقشار تحصیل کرده و متخصص از همه رشته‌ها در جنگ و پشت جبهه دلیل خوب این حرف است. فداکاری‌های اطباء، مهندسان، دانشجویان، معلمان، استادان،  علما و روحانیون در کنار توده‌های مردمی از کارگران، کارمندان، کشاورزان، کسبه و . . . گواه خوبی است و دست‌آوردهای فنی در تعمیر، نگهداری و ساخت قطعات  و ابتکارات و اختراعات دفاعی چشمگیر بود. کارهایی مثل ساخت پلهای خیبر و بعثت در زیر آتش دشمن و ساخت موشک و همه نوع مهمات و نهایتاً هواپیما، هلیکوپتر،  تانک، توپ، خمپاره، قایق، زیردریایی و . . . از آثار آن است.
برخورداری حقانیت در مقابل بطلان دشمن سرمایه بزرگی است. وعده قطعی الهی و قرآنی است  که حق پیروز است و باطل چون کف روی آب است و حق ماندنی، و یریدا. . ان یحق الحق بکلماته (سوره انفال آیه 7)
○ دشواری فرمان دادن به کارهای بزرگ و سترگ، خاصه در شرایط حاد جنگ و موقعیت مقتضی جناب‌عالی
● شاید یکی از عوامل موثر در انتخاب من از سوی امام همین باشد که ایشان باتوجه به سوابق، شجاعت تصمیم‌گیری‌های سترگ را در من سراغ داشتند و گاهی هم بر زبان می‌آوردند. مواردی از قبیل تأسیس مکتب تشیّع در قم در زمانی‌ که زمینه چنان کاری نبود و تصمیم سفر به عراق برای اقدامات من در چند هفته اعزام به سربازی در پادگان باغشاه، مشاوره دادن به امام در آن زمان که بسیار خطرناک و نیز مهم بود. اقدام به تألیف کلید قرآن در زندان علیرغم کاستی‌ها و خطر مصادره آن در درگیری با منافقین در زندان، اقدامات قابل توجه در سفر هیأت حل مشکل سوخت داخلی در ماههای آخر مبارزات،  اقدام به تأسیس شورای انقلاب در اواخر دوران مبارزه بطور غیررسمی که نهایتاً با حکم امام رسمی شد، اقدام به جمع کردن گروه‌های مبارز مسلح اسلامی برای تشکیل سپاه پاسداران بلافاصله پس از پیروزی انقلاب در پادگان جمشیدیه، اقدام به تأسیس حزب جمهوری اسلامی که با اصرار من بالاخره امام(ره) پذیرفتند، پذیرفتن ریاست مجلس در شرایطی که بزرگان زیادی در مجلس بودند، درگیری صریح با انحرافات بنی‌صدر با مصاحبه‌ها، سخنرانی‌ها، تصمیم‌ها و مدیریت مجلس، درگیری با دو تروریست مسلح فرقان که برای ترور به منزلم آمده بودند وخلع سلاح یکی از آنها که مانع انجام ماموریتشان شد و موارد دیگری که امام می‌دانستند و تاکنون ناگفته مانده است. در نامه‌ای به امام از ایشان چند مورد را درخواست کردم که عمده آنها در عمل تحقق یافت. نامه‌های دیگر به امام. اظهارات صریح در جلسات مشاوره امام که معمولاً دیگران ریسک اظهار آن را نمی‌پذیرفتند و بعضی از آنها تاکنون ناگفته مانده است.
و آخرین آنها اظهارات صریح من به ایشان قبل از صدور حکم فرماندهی جنگ بود که گفتم: من در فرماندهی بنا را بر ختم جنگ با یک عملیات بزرگ و سرنوشت‌ساز می‌گذارم که دست‌آورد آن اهرم فشار بر صدام برای پذیرفتن شرایط و خواسته‌های ‌ما باشد. گرچه امام صریحاً اعلام موافقت یا مخالفت نکردند، اما با لبخند، چیزی را به من فهماندند و عملاً هم در فرماندهی چنین کردم و با نیرو گرفتن از همان لبخند امام به جبهه رفتم و قبل از آغاز عملیات خیبر در تاریخ سوم اسفندماه 1362 در جمع فرماندهان در جلسه قرارگاه خاتم الانبیاء که در پایگاه چهارم شکاری دزفول برگزار شده بود و دکتر روحانی به عنوان مشاور من همراه بودند، به فرماندهان گفتم که اگر اهداف عملیات را تأمین کنند، من جنگ را ختم می‌کنم. قرار بود در آن عملیات دو جزیره شمالی و جنوبی مجنون را بگیریم و هور را تصرف کنیم و خشکی‌های بین هور و دجله را از شمال القرنه بگیریم و از دجله عبور کنیم که عملاً جاده بغداد ـ  بصره در تصرف ما قرار می‌گرفت و جاده ناصریه ـ بصره را تهدید می‌کردیم.
این صحبتها را در زمانی و در جمعی ایراد کردم که آن روز چنین گفته‌هایی نزدیک به کفر تلقی می‌شد و شعارها، سرنگونی صدام، رسیدن به کربلا و سپس قدس و جنگ جنگ تا پیروزی و جنگ جنگ تا رفع فتنه بود.
بعضی‌ها از آن نظریه استقبال کردند و بعضی‌ها گفتند؛ همه می‌گویند جنگ جنگ تا پیروزی و آقای هاشمی می‌گوید؛ جنگ جنگ تا یک پیروزی بزرگ.
بعداً در طول جنگ تصمیمات مهمی اتخاذ شد، از جمله عبور از اروند و تصرف فاو به امید رسیدن به القرنه و قطع ارتباط عراق با خلیج فارس و اشراف بیشتر بر جنوب خلیج فارس
عبور از کوههای سربه فلک کشیده و پربرف منطقه حلبچه و رسیدن به ساحل در ناحیه سد دربندیخان و اقدام برای تصرف سد دربندیخان که می‌توانست اهرم بزرگی برای فشار بر دشمن باشد. اقدام به مسلح شدن به موشک که تا آن تاریخ سابقه‌ای در نیروهای مسلح ما نداشت، آوردن موشک از خارج با آن همه مشکلات سهمگین و تلاش برای ساخت موشک که اواخر جنگ به نتیجه رسید. مدیریت مسئله مک فارلین که نتیجه آن تأمین بخشی از نیازهای بسیار ضروری از قبیل موشک‌های تاو و موشک‌های هاگ و لامپهای رادارها و . . . بود که کمبود آنها خیلی از تجهیزات جنگ را از کار انداخته بود و گاهی لامپ هاگ را برای فعال کردن هاگ در نقطه حساس از تهران به جبهه یا خارک می‌بردند و تأثیر زیادی که آنها در عملیات والفجر 8 و عبور از اروند داشتند. البته این جریان با همدلی سران قوا و حاج احمد آقا و موافقت امام انجام شد.
یکی‌از مشکل‌ترین تصمیم مشترک من در فرماندهی، تصمیم به فرمان شروع عملیات کربلای5  بود که موفق‌ترین عملیات دوران دفاع است. مشکل از آن جهت که نیروی زیادی، برای عملیات سرنوشت‌ساز موعود جمع شده بود و طرح عملیات کربلای 4 تهیه شد و آماده اجرا بود، اما نقطه حساس عملیات کربلای 4 که رکن کار بود، توسط دشمن کشف شده بود و به محض شروع عملیات در تاریخ 3/10/1365 معلوم شد که دشمن مطلع بوده و در آن نقطه کلیدی، ضربه خوردیم و تلفات دادیم. یک تصمیم مهم در آن زمان متوقف کردن بقیه عملیات بود که با امیدها و آمادگی‌ها پذیرش آن سخت بود، ولی شد. تصمیم مهمتر از آن مسئله ادامه کار با آن نیروی عظیم و امکانات زیاد بود. اختلاف جدّی بین فرماندهان بروز کرد. تیمی اصرار بر ختم عملیات و برگرداندن نیروها و انتظار برای رسیدن امکان غافلگیری دشمن داشت که رکن عملیات موردنظر سپاه بود و بعضی برگرداندن نیروهایی را که ماهها منتظر عملیات بوده‌اند و آموزش‌های ویژه گرفته بودند، بخصوص انتظارات مردم را که مدت طولانی به امید عملیات سرنوشت‌ساز، آزار و اذیّت‌ها، شرارت‌های دشمن در جنگ شهرها و کشتی‌ها را تحمل کرده بودند، خطرناک می‌دانستند.
پس از بحث‌ها در جلسات متعدد خوزستان، تهران و . . . یک جلسه سرنوشت‌ساز در قرارگاه خاتم‌الانبیاء در جاده اهواز ـ خرمشهر تشکیل دادیم و ساعت‌ها بحث‌ها کردیم و نظرات فرماندهان مطرح شد و در پایان بحث‌ها، نتوانستند یک دیگر را قانع کنند و همه پذیرفتند که چاره‌ای جز تصمیم فرماندهی برای شکستن طلسم و بن‌بست نیست.
من در همان جلسه با استدلالی قابل توجه و با توکل بر خداوند فرمان شروع عملیات کربلای5 را در زمان مشخص و نقطه مشخص دادم. قبل از تصمیم، نفس‌ها بند آمده بود و بعد از تصمیم، مخالف و موافق اعلان آمادگی اجرای فرمان کردند و با استفاده از همان نیروهای موجود و امکانات‌، کار عملیات آغاز شد و پیروزی آن چنان درخشان بود که مستشاران شرق و غرب در قرارگاه ارتش بعث در بصره به کمک عراق آمدند و نگذاشتند گام آخر که کنترل بصره بود، بدست آید. بعداً  رهبری انقلاب به فرماندهان آن عملیات نشان‌های زیادی اعطا کردند.
تصمیماتی از این گونه در مذاکرات قرارگاهی و غیره وجود دارد و متاسفانه کسانی که حساب شده این اسناد را تصاحب کرده‌اند، به ادله‌ای که خود می‌دانند و متهم می‌کنند، اجازه پخش آنها را نمی‌دهند و گاهی بخشی از آنها که در سؤال دیگر هم هست، در ضمن اسناد دیگر پخش می‌شود.
با این توضیحات جواب سئوال شما روشن می‌شود که آری، من با همان شرایط، با هر هزینه و بهایی آماده اتخاذ تصمیم‌های بزرگ که به صلاح می‌دیدم، بودم و عمل هم می‌کردم. آخرین آنها تلاش برای ختم جنگ و پذیرش قطعنامه بود که با روشن شدن عدم امکان ادامه جنگ و خطرهای بزرگ آن از قبیل تکرار فاجعه حلبچه در شهرهای بزرگ ایران و کمبودهای کمرشکن که بخشی از آنها در نامه معروف تاریخی آقای محسن رضایی آمده و اخیراً منتشر گردیده، به آن رسیده بودم.
در این مورد سران قوا و حاج احمدآقا جلسه مهم و سرنوشت‌سازی با امام داشتیم که با بیان استدلالها و قانع شدن امام، تصمیم حیات‌بخش ایشان کار را تمام کرد و در عین نگرانی از عکس‌العمل بعضی از رزمندگان و ایثارگران، با تدبیر امام بخوبی اجرا شد و شاید به خاطر گنجاندن نظرات ما در قطعنامه بود. متجاوز شناخته شدن صدامیان و استحقاق ایران در دریافت خسارت و تعیین حداقل خسارت به مبلغ صد میلیارد دلار از سوی کارشناسان بین‌المللی که بخشی از آثار آن در گیجی صدام پس از آتش‌بس و تجاوز به کویت برای دریافت لقمه آسان و لذید پس از عجز از بلعیدن لقمه بزرگ شکست ایران و مبتلا شدن به عواقب جنایات بشری که منجر به ضعف و سپس خفت و سرنگونی در سالهای بعد گردید. و انّ ربّک باالمرصاد
و طرفه اینکه بعضی از افراد مغرض و یا نادان در تحلیل‌های خود مرا در ادامه جنگ بعد از فتح خرمشهر مقصر معرفی می‌کنند، با اینکه در آن زمان فرمانده جنگ نبودم، ولی در ختم موفق جنگ و هدایت کارهای بعد از آن در بیان خدمات دم فرو می‌بندند.
تصمیم‌های مهم بعد از پذیرش قطعنامه هم کم نیستند. منجمله تصمیم به دفاع جانانه در مقابل تجدید تجاوز عراق به خیال واهی ضعف ایران در دفاع زمینی و نیز شکست سخت دشمن در عملیات مرصاد که با ماندن در کرمانشاه، علیرغم نگرانی فرماندهان و مشاوران و خطرناک دانستن آن، تا انهدام کامل متجاوزان و سپس اقدام به ادغام بخشی از نهادهای مسلح مثل وزارت دفاع و سپاه و نیروهای سه گانه انتظامی و ستادها و مراکز موازی که اگر ادامه می‌یافت، امروز نیروی مسلح یکپارچه‌تری داشتیم.
○ صرف نظر از اعم بودن جنبه‌های ایمانی و انقلابی دفاع در متفرعات، چقدر جنگ تحمیلی جنگ اقتصادی، سیاسی و فرهنگی بود و صلح نیز؟
● در اکثر جنگ‌ها اقتصاد، سیاست، فرهنگ و ... نقش عمده دارند و گاهی سرنوشت‌ساز. می‌بینید دشمن وقتی در جبهه منهزم می‌شود، برای خشکاندن منابع اقتصادی متوسل به جنگ اقتصادی می‌شود که عمدتاً در نفت بود و جنگ با کشتی‌های تجاری تبلور مهم آن سیاست است. پشتیبان‌های صدام هم با تحریم ایران و بلوکه کردن اموال ایران همین سیاست را پیگیری می‌کردند. حتی از خریدن نفت ایران در صورت یافتن نفتی دیگر دریغ می‌کردند و سرانجام مشکلات مالی جزو عوامل پذیرش قطعنامه شد.
عوامل فرهنگی از جهتی در جهت قدرت ایران بود، چون دفاع از حق، خاک، میهن و اسلام مهمترین راهکار تقویت جبهه حق و بالا بردن روحیه‌ها و تقویت انگیزه‌ها و آمادگی برای ایثار، شهادت، صبر و بردباری است و نیز عامل تصفیه انسانها و ساختن جامعه‌ای آرمانی، پاک و مقاوم.
البته در آن رهگذر بخشی از عوامل سیاسی هم در جبهه حق مثبت عمل می‌کرد و وحدت و تفوق مطمئنی را  ببار می‌آورد.
اما دشمن با ابزار و رسانه‌های نیرومند خارجی و با استفاده از شرارت‌ها و جنایات جنگی و نفوذ در مراکز تصمیم‌گیری بین‌المللی، بسیاری از اهرم‌های  سیاسی را بنفع خود و حمله به ما بکار می‌گرفت و با استفاده از عناوینی مثل جنگ عرب و عجم، شیعه و سنی و . . . کار سیاسی می‌کرد و ما هم دفاع لازم را داشتیم.
باز هم تاکید می‌کنم که بعد ایمانی، اعتقادی و اعتقاد به حقانیت که در سئوال شما آمد، بهترین سرمایه دفاع مقدس است.
○ قداست دفاع مشروع، پشتوانه مردمی میدان‌های مقاومت، اهمیت امنیت ملی و تعارض با نقد و ضرورت خود پالایی ضمنی نظام، در شرایط جنگ.
● این خاصیت جنگ است که معمولاً وقتی کشورها در وضع فوق‌العاده قرار می‌گیرند، نقادی‌های معمولی رسانه‌ای محدود می‌شود و اصولاً خود افراد نقاد خودسانسوری می‌کنند.
منتهی در این شرایط افراد صاحب‌نظر و دلسوز سعی می‌کنند نظرات خود را در محیط‌های بسته مطرح نمایند که این وضع را، ما هم در دوران دفاع داشتیم. مثلاً در مجلس گروهی به عنوان «عقلا» وجود داشتند که انتقادها و پیشنهادها را به من و جاهای دیگر می‌گفتند. یک بار هم مورد سرزنش قرار گرفتند، چون به وضع جاری دفاع معترض بودند.
بحث‌های آزاد قرارگاهی و ستادی و همچنین مباحث شورای عالی دفاع و جلسه سران تا حدودی این نقض را جبران می‌کرد. افرادی هم بودند که صریحاً با ادامه جنگ و نپذیرفتن قطعنامه مخالفت می‌کردند.
آیت‌الله منتظری که آن روزها قدرت و نفوذ کلام زیادی داشتند، انتقادات خود را به رسانه‌ها هم می‌رساندند.
○ راهکارهای عملی کردن برنامه‌ها در شرایط غیرقابل پیش‌بینی جنگ و کاهش ریسک‌پذیری در ابعاد مختلف چیست؟
● این، مشکل همه کشورهای درگیر در جنگ می‌باشد و حاکمیت وضع فوق‌العاده و اجازه تصمیم‌های فراقانونی و فوری لازمه این وضع است.
یکی از آثار این وضع راکد ماندن برنامه پنجساله اول در مجلس است که با استدلال‌های خوبی آن را مسکوت گذاشتیم و پس از پذیرفتن قطعنامه، مجلس مجال بررسی و اصلاح پیش‌نویس را پیدا کرد و به تصویب رساند که مبنای سازندگی در کابینه من شد.
حتی بودجه‌های سالانه هم تحت تاثیر جنگ از حیث منابع و هزینه‌ها درست اجرا نمی‌شد.
○ رخدادهای مهم استراتژیک و توان دولت در گذار، انطباق و یا مصادره به مطلوب، قبل از معنادار شدن و تسرّی پیدا کردن.
● اینگونه موارد هم بی‌شباهت به برنامه‌ریزی‌های اساسی نیست.
با این تفاوت که در این رخدادها با استفاده از حالت فوق‌العاده و حق تصمیم‌گیری فراقانونی و مصلحت‌آمیز، توان نظام در تصمیم و اجرا قابل توجه بود و عذر تقصیر هم در موارد بی‌توفیقی وجود داشت.
○ ما چقدر از مهارت اساسی صبر برای منافع بلندمدت برخوردار بودیم و در بحران‌ها توانستیم آرامش خود را حفظ کنیم؟ مصادیق آن را (حتی المقدور) بفرمایید.
● بخاطر ایمان و وفاداری مردم و رزمندگان و استحکام فکری مسئولان و رهبری‌های موثر امام(ره)، وضع ما در این میدان بد نبود، زیرا: اولاً؛ چون در راه خدا و برای دفاع از حق می‌جنگیدیم، پاداش موعود الهی مدنظر بود که آنهم درازمدت و گاهی در آخرت است.
ثانیاً؛ هدف ما و هدف دشمن آنقدر مهم بود که منطقاً مشکلات را قابل تحمل می‌کرد.
ثالثاً؛ یاد و ذکر اهداف درازمدت انبیا و اولیا، بخصوص مسلمانان صدر اسلام و ائمه الگوهای مناسبی در اختیار می‌گذاشت.
رابعاً؛ مشاهده شکست‌های پی در پی دشمن و پیروزی‌های رزمندگان و امدادهای الهی کار را برای اهداف بلندمدت آسان می‌کرد و ناکامی‌های محدود را توجیه می‌کرد.
اشغال بخش وسیعی از خاک ما و شهرهایی مثل خرمشهر و قصر شیرین و بمباران و موشکباران شهرها و کشتن مردم غیرنظامی و سیل آوارگان گرفتار رنج، غربت و فقر و داغداری خانواده‌های شهید داده و تاخیرهای زیاد در انجام عملیات بخاطر نبودن امکانات را بخوبی تحمل می‌کردند و روحیه‌ها بالا بود و امیدها نیرومند. در این میان ضربه‌هایی مثل انفجار دفتر حزب جمهوری و نخست وزیری و شهادت شهدای محراب و . . .  داشتیم که بهره‌گیری مثبت از آنها نمونه‌های دیگر است. اما اگر بخواهیم از حالت بحرانی جنگ مثال روشن‌تری بگویم که با صبر و تحمل و تدبر، پیروزی بزرگی بدست آوردیم، باید عملیات کربلای 5 را نام ببرم که بلافاصله پس از کربلای 4 بود.
○  حفظ چه شرایطی در جنگ پرهزینه، مشکل و بی‌نتیجه بود و ما ناگزیر از آن؟
● در چند مقطع گرفتار چنین وضعی بودیم.
یک: در شروع تجاوز عراق که دشمن در پنج استان کشور پیشروی کرده بود و شرایط ما برای جنگ وسیع مناسب نبود، جز اقدامات ضربه ایذائی و زمینگیر کردن دشمن به منظور رسیدن به آمادگی دفاع موثر زمینی، کاری نمی‌توانستیم انجام دهیم.
دو: بعد از عملیات والفجر مقدماتی و حتی پس از عملیات نیمه تمام خیبر و ناموفق بدر که لازم بود برای رفتن در خاک دشمن منتظر تهیه امکانات و طرحهایی قابل اطمینان باشیم، در آن مقطع دشمن با کمک و هدایت استکبار به اقدامات ایذائی زیادی دست می‌زد و جنگ روانی شدید بود و ایران را جنگ طلب و دشمن متجاوز را صلح خواه معرفی می‌کردند. صبر زیادی کردیم که برای عملیات سرنوشت‌ساز آماده شویم.
سه: چندماه آخر جنگ که دشمن تحت تاثیر عوامل قابل نقد و بررسی برای بیرون آمدن نیروهای ما از نقاط تصرف شده، عملیات نسبتاً موفقی داشت، در آن شرایط تصمیم برای ادامه جنگ یا پذیرفتن قطعنامه مشکل بود و شایسته انتظار برای شرایط مناسب و خصوصاً با شرکت عملی آمریکا در جنگ به نفع دشمن و نیاز ما به تجدید سازمان رزم. البته ناگزیرترین کاری که در جنگ مخصوصاً در سالهای آخر علی‌رغم میل باطنی خود انجام می‌دادیم، بمبارانها و موشکبارانهای مقابله به مثل و با اهداف بازدارندگی دشمن بود. اگرچه 24 ساعت قبل برخلاف موازین نظامی، به مردم مراکز هدف اعلام می‌کردیم و از
مردم می‌خواستیم که آن مناطق را ترک کنند، ولی واقعاً ناراحت بودیم.
○  نقاط کور و گره‌های باز نشده تا پایان جنگ تحمیلی در حوزه‌ها و شرایط مختلف کدامند؟ آنچه بیش از سعی و امکانات و اختیار ما بود.
● 1- محدودیت منابع مالی برای تأمین نیازهای ضروری جنگ و اداره کشور
2- محدودیت منابع تأمین نیازهای سـلاح و مهمات و تجهیزات حتی در صورت وجود پول
3- تحریم عملی تحمیل شده در بسیاری از بخشها
4- نفوذ دشمنان در مراکز بین‌المللی
5- ضعف ابزار اطلاع رسانی ما و وسعت ابزار تبلیغات دشمنان
6- ضعف اطلاعات ما و در خدمت عراق بودن سازمان‌های اطلاعاتی دشمنان
7- محدودیت اخلاقی، انسانی و دینی ما در بکارگیری شیوه غیراخلاقی در جنگ و دست باز دشمن در استفاده از هر راهکار ممکن، ولو ارتکاب جنایات جنگی
8- اشکالات در سازمان رزم ما بخاطر تعدد نهادهای مسئول جنگ و عدم امکان جراحی سازمانی در زمان جنگ ولی نقاط قوتی که در جواب‌های سابق ذکر شده تا حدودی این محدودیت‌ها و گره‌های کور را جبران می‌کرد و عملاً دست ما در پیشبرد دوران دفاع بازتر از دست دشمنان بود و دشمن بیش از ما تحت فشار قرار داشت