س- انگیزه اصلی شما به عنوان مؤسس دانشگاه آزاد اسلامی از انجام این کار چه بود؟ چه دورنمایی را متصوّر بودید؟
ج- بسم الله الرحمن الرحیم. در آن سالها، دو حالت متضاد در جامعه بود. اولاً روحیات تند انقلابی که به خاطر آشنایی با ادبیات مارکسیستی، هر کاری، مخصوصاً کارهای آموزشی را دولتی میخواستند و سخن گفتن از کارهای غیردولتی و توجه به بخش خصوصی را ارتداد از انقلاب میدانستند. ثانیاً به خاطر آمار پایین دانشجویان در زمان رژیم پهلوی که کلاً 150 هزار نفر بودند و همچنین تعطیلی دانشگاهها به خاطر جلوگیری از سوءاستفادههای سیاسی منافقین، خیل عظیمی از جوانان عاشق تحصیل از دانشگاه محروم بودند. نیاز جامعه مرا بر آن داشت که طرح تأسیس دانشگاه آزاد را با امام راحل مطرح کنم که امام با تیزبینی پذیرفتند و با یک میلیون کمک که از وجوهات شرعی و مخصوصاً از نذورات مردم بود، هم به کار ما برکت دادند، هم جلوی خیلی از مخالفتها را گرفتند و هم در یک سخنرانی تأیید کردند. دورنمای ما در آن سالها، به این وسعت نبود، اما واژههای «آزادی» و «اسلامی» با اهداف خاصی در عنوان دانشگاه آمده بود.
برای فضای آموزشی، حسینیهها، مساجد، سالنهای سازمانهای مختلف و در روزهای تعطیل مدارس بودند. استادان هم اکثر مدیرانی بودند که در روزهای تعطیل تدریس میکردند. آمار امروز دانشگاه آزاد با 5/5 میلیون فارغالتحصیل، حدود 2 میلیون دانشجو، 11 هزار آزمایشگاه و 450 واحد در سراسر کشور و حتی واحدهای خارج از کشور، نشانه پیشرفت دور از انتظار این دانشگاه است.
س- در تاریخ انقلاب کدام بازه زمانی را برجستهترین دوران برای آزادیهای مدنی میدانید؟
ج- هر یک از دورهها، شرایط خاص خودشان را دارند و با توجه به آن شرایط مهم هستند. مثلاً حضور بینظیر مردم در رفراندوم گزینش جمهوری اسلامی با 99 درصد رأی یا اعلام وفاداری به نظام در روزهای پس از ترور بزرگان انقلاب، یک کار مدنی خاص برای جلوگیری از گسترش توطئهها بود. حضور معنادار مردم در انتخابات ریاست جمهوری سال 76، آن هم پس از 8 سال سازندگی که جامعه را به سوی یک اتحاد ملی بر پایه زیربناهای ساخته شده و اقتصاد پویا میبرد، از مقاطع برجسته است؛ اما تازهترین مصداق، انتخابات ریاست جمهوری سال 92 بود که نه تنها یک کار مدنی و اجتماعی بود، بلکه یک هوشیاری سیاسی، حتی در بُعد خارجی بود.
س- مطالبات مدنی وقتی به بن بست میخورند، باید از کدام طریق پیگیرشان بود؟ به طور کلی چه تصویری از جنبش مردمی ایدهآل در ذهن دارید؟
ج- در تاریخ معاصر ایران تجربیات تلخ و شرین فراوانی از رسیدن جامعه به مطالبات مدنی داریم که بهترین آنها، شرکت در انتخابات است. هر برگ رأی، فریادی خاموش است که وقتی با هم جمع میشوند، صدای جامعه میشوند. برای ترسیم ذهنی و حتی عملی جنبش مردمی، هیچ تصوری ایدهآلتر از انتخابات نیست.
س- چه رابطهای میتواند میان دانشگاه و جامعه برقرار شود؟ به طور کلی از خدمات متقابل دانشگاه و جامعه بگویید.
ج- دانشگاه و جامعه به قول اهل منطق رابطه عموم و خصوص دارند. اگر جامعه را یک بدن فرض کنیم، دانشگاه و به طور کلی همه مراکز علمی، از نوع قدیم و جدید، مثل مکتبخانهها، مدارس، حوزهها و نهایتاً دانشگاهها، حکم مغز را دارند که تمام اعضای جامعه را در مسیر درست راهنمایی میکنند. دانشگاه بخشی از جامعه است. رابطه متقابل آنها را هم در تشبیه بالا بجویید که مغز بیمار، تمام اندام را بیمار مینماید و یک بدن سالم هم وجوباً مغزی سالم دارد.
س- شما همیشه فرزندانتان را به تحصیل تشویق کردید، حتی مهندس محسن در تنشها و التهابات زمان جنگ، برای تحصیل مدتی طولانی را خارج کشور سپری کرد. این یعنی یک جایگاه ثابت و مستحکم برای آموزش عالی قائل هستید. چطور باید از این جایگاه مراقبت کرد؟
ج- تشویق فرزندان به تحصیل در این دوره و زمانه دیگر یک کار خارقالعاده و خاص نیست، بلکه طبیعی است و با تحیّر و تعجب باید از کسانی گفت که مانع تحصیل فرزندانشان میشوند؛ اما درباره خودم، باید به گذشته برگردم و روزهایی را به یاد آورم که اکثر خانوادههای مؤمن، به خاطر فضای آن روز جامعه، فرزندان به ویژه دختران را به مدرسه نمیفرستادند که ما در تهران، به کمک چند تن از مبارزین، مدرسه خاص تأسیس کردیم که مشخصاً باید از مدرسه رفاه نام ببرم. در مورد فرزندانم هیچ وقت مانع تحصیل آنها نشدم. با اینکه روحانی بودم و دوست داشتم یکی از فرزندانم علوم حوزوی بخواند، اما هیچ وقت آنها را مجبور نکردم؛ یعنی فضا را نشان میدادم و هدف را ترسیم میکردم و انتخاب مسیر را به خودشان واگذار میکردم.
در خصوص مراقبت از جایگاه آموزش عالی هم شاخصهای فراوانی وجود دارد. جدای از فضای آموزشی که الحمدالله در ایران به اندازه کافی فراهم است، تربیت استاد و انتخاب کتابهای آموزشی مهم هستند. نکته مهمتر کرسیهای آزاداندیشی در دانشگاههاست که مطالبه و انتظار رهبری هم بود که متأسفانه تاکنون عملاً محقق نشده است. شاید برخی تنگنظریها و دگماندیشیها مانع شده است. به هر حال تعامل با مراکز علمی جهانی از ضرورتهای امروز برای پیشرفت و توسعه کیفی دانشگاههاست تا جامعه از قافله علم عقب نیفتد.
س- به نظر شما درستترین تعریف برای اصلاحطلبی چه باید باشد؟
ج- اصلاحطلبی واقعی یعنی بازنگری در عملکردها که اولاً ریشه در معارف اسلامی هم دارد و ثانیاً اگر بخواهیم در فضای کاملاً علمی و به دور از اهداف سیاسی، اصلاحطلبی را معنا کنیم، به نظرم همان اجتهاد فقهی است. شما در مسائل دینی دقت کنید. اصول ثابتی داریم که همیشه برقرارند؛ اما اجتهاد با توجه به شرایط زمان و مکان، درباره موضوعات نظر میدهد. مثالی که میتوانم بزنم، فتاوای فراوان فقهای ماست که اگر دقیق شوید، گاهی اختلاف فتوا میبینید. این اختلاف فتوا به خاطر توجه به شرایط زمان در اجتهاد است. در انقلاب اسلامی هم اصول ثابتی داریم که تغییرناپذیرند، اما مسائلی داریم که به مروز زمان باید اصلاح شوند. اصل 144 قانون اساسی را اصلاح کردیم که البته در صدر و ذیل این اصل آیندهنگری شده بود که دولتی بودن کارها، باعث کندی حرکت چرخهای اقتصاد در جامعه نشود. متأسفانه دو کلمه و دو اصطلاح «اصولگرایی» و «اصلاحطلبی» در فضای سیاسی کشور، معانی خاصی پیدا کردند. در حالی که اصلاحطلب واقعی اصولگراست و اصولگرای واقعی، باید اصلاحطلب باشد و این دو در واقع میتوانند مکمّل و مقوّم یکدیگر باشند.
س- دلتان برای کدام شخصیت سیاسی که حالا در میان ما نیست، بیشتر از همه تنگ شده است؟
ج- با توجه به همکاریهایی که در طول سالهای سال داشتیم، دلم برای همه کسانی که نیستند، تنگ میشود. بیشتر از همه امام راحل که رابطهای فراتر از شاگردی و استادی داشتیم و واقعاً به ایشان عشق میورزیدم. به تناسب خاطراتی که یادآوری میشود، گاهی شهید بهشتی، گاهی شهید رجایی و گاهی شهید باهنر به ذهنم میآیند. با شهید باهنر خاطرات و همکاریهای فراوانی داشتم. حاج احمد آقا هم در تمام سالهای پس از انقلاب، مخصوصاً در روزها و ماههای پس از رحلت امام، محرم رازم در دلتنگیهای زمانه دوست صدیق و مورد مشورت من برای تصمیمات راهبردی بود.
مرحوم طالقانی، مرحوم ربانی املشی، مرحوم منتظری، مرحوم بازرگان و مرحوم لاهوتی از دوستان نزدیک من در مبارزه و زندان بودند. در دوران دفاع مقدس با خیلی از فرماندهان شهید همکاری و همسنگری داشتم که وقتی به تاریخ آن سالها فکر میکنم، دلم برای تکتک آنها تنگ میشود.
س- درباره انتخابات چه نظری دارید؟
ج- انتخابات، یعنی دخالت مردم در سرنوشت جامعه که به فرد فرد آنها مربوط میشود. هر انتخاباتی اهمیت خاص خودش را دارد، اما انتخابات اسفند ماه، یکی از مهمترین اقدامات مردم در 37 سال گذشته است. اکثریت جامعه باید با شوق و اشتیاق بیایند، اگر خواهان تغییر و بهتر شدن اوضاع هستند باید همه آحاد مردم در انتخابات شرکت کنند و صندوقها را پر از نامهایی کنند که میخواهند.
س- موضوع خاصی دارید که بفرمایید؟
ج- به همه مردم، به ویژه جوانان و بانوان عرض میکنم که از فرصت انتخابات برای ترسیم آینده خود استفاده کنید. زنان به عنوان نیمی از جامعه و جوانان به عنوان موتور محرکه جامعه باید هوشیار باشند و در عمل نشان دهند که از حقوق خود دفاع میکنند.
به همه مردم ایران، مخصوصاً در استان تهران سلام مینمایم و مجدداً تأکید میکنم که انتخابات را جدّی بگیرند.