Èاگر به خاطر داشته باشید جلسه قبل به اینجا رسیدیم که شما فرمودید ما دنبال این هستیم که مناطقی در عراق را بگیریم که حالت اهرم داشته باشد برای اینکه بتوانیم به حل نهایی مسئله جنگ برسیم و حقوقمان را بگیریم و اینکه دو خط بود. یک خط ادامه جنگ در بین سیاستمداران، لشگریان و آقایانی که دنبال جنگ بودند و خط دیگر معتدل بود . بعد به این نتیجه رسیدید که حضرت امام هم، علیرغم اینکه نظرشان توقف جنگ نبود، متقاعد شدند جنگ را متوقف کنند. قبل از اینکه وارد دوره سازندگی شوم. چند سؤال مانده بود که مقدمهای برای سازندگی است. نکته اول برای من این بود اگر حضرتعالی - فرض محال لیس محال - فرض کنید که رهبر این کشور بودید، یعنی تنها رأی حاکم در کشور رأی حضرتعالی بود و اگر نظر اول را داشتید، آیا مسئله منافقین به همین شکل پیش میآمد؟ یعنی قطعآ به عنوان یک معاند و دشمن باید بیرون میآمدند؟ بنیصدر هم همینطور انشقاق پیدا میکرد و فراری میشد و به این حالت ذلّت بار بیرون میآمد؟ آیا شریعتمداری با آن شکل برخورد میکرد؟ آیا مسئله منتظری قطعآ به این شکل اتفاق میافتاد؟ راه چاره دیگری نداشت؟ به نظر حضرتعالی بهترین راه حل برای این پروندهها چه بود؟
تکیه به آرای مردم در
جواحع دموکراسی
امام(ره) و رعایت افکار
عمومی
طبیعی بودن سیاستهای متضاد
در انقلابها
سیاستهای متضاد و انقلاب
اسلامی
Éاین حرف خودتان است. یک فرض بسیار مشکل و تقریبآ محالی را مطرح میکنید که یک رأی در یک نظام انقلابی است که با کمک مردم پیروز شده و مردم باسلیقههای گوناگون در صحنه هستند. رهبری مثل امام دارد. روحانیت با آن وسعت در میدان بودند. هر کدام حرفی و سهمی دارند. احزابی بودند. عدّه زیادی بهخاطر مبارزه زندان رفتند. در چنین جامعهای که سلیقههای گوناگون هست، فرض اینکه یک رأی حاکم باشد، حتی رأی امام که این همه نفوذ داشتند، فرض تقریبآ محالی است.
امام هم گاهی افکاری داشتند و میدیدند با فضایی که در کشور حاکم است و روحیهای که انقلابیون دارند و با چگونگی اوضاع دنیا سازگار نیست، به ناچار جور دیگری تصمیم میگرفتند. با آن وضعیتی که در جامعه بود، مسیر طبیعی همین بود که اتفاق افتاد. ولی اگر اینگونه بود که یک اراده قاهری بود که احتیاج به آرای مردم نداشت و خودش تصمیم میگرفت و ابزار اجرا هم داشت، فکر میکنم خیلی از این حوادث پیش نمیآمد.
در روابط اجتماعی عملها، عکسالعملها، نزاعها، توقعات، عدم پاسخگویی به توقعات، یا برخوردهای نادرست، سیاستهای متضاد و خیلی چیزهای دیگر در انقلاب طبیعی است. در انقلاب ما هم گاهی چنین اتفاقاتی میافتاد. یعنی در مواردی از مسؤولان نظام مایل نبودند که وضع اینگونه شود که بخشی از نیروهای انقلاب جدا شوند. فرق نمیکرد که منافق، کمونیست و لیبرال باشند و یا افرادی مثل قطبزاده و بنیصدر که سابقهای در انقلاب داشتند و یا آقای شریعتمداری که مرجع تقلید بودند به این سرنوشت دچار شوند یا آقای منتظری که در طول انقلاب همیشه فرد دوّم بودند کارش به اینجا برسد. همه اینها در آن شرایط اتفاق افتاده است. شاید در آن شرایط، به ناچار انجام شده است.
جدایی بعضی از نیروها
تنها راه چاره انقلابها
کسب امتیازات مختلف توسط
ایران در قضیه مکفارلین
دستاوردهای قضیه مکفارلین
برای ایران
Èپس میتوانیم بگوییم که ایدهآلترین برخورد این نبود که اتفاق افتاد.
Éبله. برای شخص من همه اینها تلخ است. ای کاش اتفاق نمیافتاد. منتها آیا با این شرایطی که بود راهی غیر از این بود یا نه. این بحث جدایی است که باید بررسی کنیم.
Èیک مسئله از بحث قبلی باقی مانده است که مسئله مکفارلین است. این هم جزو نیاز کشور بوده یا باز از ناچاری است؟ به این معنی که از سنخ سیر طبیعی ورود به جنگ و سیاست و مباحثات سیاسی در دنیا یا اینکه از نوع نوشیدن به اصطلاح زهری که امام برای متوقف کردن جنگ انتخاب کردند، بوده است؟
Éقبلا درباره مکفارلین بحث فکر کردیم؟
Èیادم نیست. یا حداقل بحث را باز نکردیم. آیا در حد ناچاری بوده یا در حد ضروریات سیاسی در کشورها و برخوردهای دنیا بود؟
Éبرای ما یک مقدار ضروری شده بود و خودش هم یک انتخاب بود. یعنی ابتکار عمل دستمان بود. ما در آن جریان توانستیم در داخل آمریکاییها مسئله ایجاد کنیم که سالها گرفتار آن بودند. شبیه آن وضعی بود که نیکسون داشت. از این طرف ما هم امتیازات خوبی بهدست آوردیم.
از لحاظ سیاسی هم کارهای خوبی انجام گرفت. بهایی که پرداختیم، تلاش و کمک برای آزادی چند گروگان بود. برای ما آنهم از بُعد انسانی مهم بود. دلمان نمیخواست که کسی در لبنان گروگان باشد. چند دستاورد مهم برای ما داشت. البته ما به ضرورت وارد مذاکره نشدیم، ضمن اینکه به آن چیزهایی که گرفتیم مثل موشکهای تاو موشکهای هاگ و لامپهای رادار، نیاز داشتیم.
رسوایی آمریکا در قضیه
مکفارلین، افتخاری برای
ایران
انتقاد یکی از نمایندگان
مجلس درباره کمبود عناصر
سیاسی در دولت سازندگی
مقایسه کابینه دوّم خرداد
با کابینه سازندگی
Èپس میتوانم بگویم این جزیی از روش حضرتعالی برای نوعی از حکومتداری بود؟
Éبله، من این را یک افتخار میدانم. آن موقع هم توضیح دادم و مصاحبه کردم. منتها در این فضای آلوده هر کسی چیزی میگوید.
Èالان وارد بحث سازندگی میشویم. انتخاب حضرتعالی، مقدمه سازندگی است و حتی اگر یادتان باشد فرمودید که من سیاستمدار هستم و لازم نیست که حتمآ تمام اعضای کابینهام سیاسی باشند. بالاخره اداره کشور احتیاج به مسایلی دارد و شرایطی پیش آمده که باید به طرف سازندگی بیاییم. یعنی هر کس که با من کار میکند برای کار است نه برای بحث سیاسی و حزبی. آیا این را میتوان به عنوان انتهای عصر انقلاب و شروع عصر دولت و ساختن دولت و سازندگی و ارایه نمودن به دنیا باشد؟
Éخیر، این فقط یک تأکید روی اولویت کابینه من بعد از جنگ با یک تعبیر بود. من جواب نمایندگان مجلس را به گونه دیگر هم میتوانستم بدهم. یکی از مجلسیها در سخنرانیها گفت که این کابینه عنصر سیاسی کم دارد. اگر میخواستم جواب درست و مفصّلی به این آقا بدهم، میگفتم که اتفاقآ کاملا سیاسی است. گفته بود که سابقه زندان کم دارند. حرفش اساسآ نادرست بود. من الان بین اعضای کابینهام و چهرههای پس از دوم خرداد مقایسهای میکنم. مثلا آقای خاتمی یک وزیر در کابینه بود. آقای مهاجرانی معاون رئیس جمهور بود. آقای عبدالله نوری وزیر کشور بود. یعنی کسانی که رکن سیاسی پس از دوم خرداد بودند، قبلا وزیر من بودند. اگر میخواستم از سوابق زندان در زمان پهلوی توضیح بدهم، خیلیها زندان رفته بودند و انسانهای سابقهدار و مبارزی بودند. من وارد این بحث
تعبیر کابینه کار برای
کابینه سازندگی
پایان جنگ و لزوم رسیدگی
به امور سازندگی
جدّی گرفتن آهنگ سازندگی
در سالهای پس از جنگ
حفظ اولیتهای انقلاب
در دولت سازندگی
نشدم و از این مسئله استفاده کردم و گفتم که اسم این کابینه را کابینه کار میگذارم. اگر منظورتان کار سیاسی است، من بیشتر از همه میتوانم سیاسی باشم - یک داغ دل بس است برای قبیلهای - چون همه عمر ما روی سیاست گذشته بود.
Èولی یک عده تعبیر کردند که این به معنی بس گفتن یا متوقف کردن صدور انقلاب و شروع به اولویت دادن به مسایل داخلی است.
Éتفسیرشان نادرست بود. بحث من این بود که الان وقت کار کردن به جای حرف زدن و کار سیاسی کردن است. ما باید کار بکنیم. بعد از جنگ بود و تقریبآ همه چیز مملکت فلج بود. کابینه کار بود. من تا آخر هم به این حرفم وفادار بودم. به وزرا گفتم که اولویت شما این است که کارهایتان را خوب انجام دهید. مایل نبودم که وقتشان را در کارهای بیهوده صرف کنند. مدیران را با همین آهنگ وارد کار کرده بودم. دوره جنگ و دوران انقلاب و میراث شاه ما را عقب انداخته بود و میبایست با سرعت کار کنیم تا کمبودهای واقعی کشور را جبران کنیم. هشتسال کافی نبود. ولی فرصت خوبی بود که ما این کار را شروع کردیم و با تأکیدات من آهنگ سازندگی در کشور جدّی گرفته شد.
Èولی به یک تعبیری سیاست درهای باز به خارج و انتخاب مشخص در داخل باعث شد خارجیها و داخلیها گمان کنند که شما فعلا فعالیتهای انقلابی جهانی را متوقف کرده به مسایل اقتصادی و دقیقآ اقتصاد درهای باز الویت میدهید.
Éاگر هم چنین برداشتی میکردند، در عمل فهمیدند که اینگونه نیست. مسایلی را که در انقلاب برای ما در الویت بود، حفظ کردیم. یعنی موضع ما
سیاست نه شرق، نه غربی و
ادامه آن در دولت سازندگی
تنشزدایی، اساس سیاست
خارجی دولت سازندگی
مسئله مصر و از سرگیری
روابط آن با ایران
روابط ایران و عربستان در
طول سالهای دولت سازندگی
در مقابل استکبار همان موضع همیشگی بود. حمایت از مظلومان هم ادامه داشت. موضع ما در قبال مسائل فلسطین، لبنان و افغانستان هیچ تغییری نکرد. سیاست نه شرقی و نه غربی را با استقلال حفظ کردیم. اشکالاتی در دولت سابق بود که آنها را اصلاح کردیم که بعضی اسمش را عصر خردورزی گذاشتند. البته تعبیرات فرق میکند. مثلا من مطرح کردم که دشمن تراشی در سیاست ما نیست. تنشزدایی است.
Èآیا آن زمان این اصطلاح را بکار بردید؟
Éبله. تعبیر من تنشزدایی و پرهیز از دشمنتراشی بود. توضیح دادم که سیاست خارجی ما این است. البته ما در چند جا حتمآ چالش داریم. یکی با اسرائیل است که از نظر ما دولتی نامشروع است و دیگری آمریکا است که باید خودش را اصلاح کند. والا ما دولت آمریکا را دولت مشروعی میدانیم و ملت آمریکا هم خوب هستند. مسئله مصر را فوری مطرح کردم و گفتم که باید این مسئله را حل کنیم و در شورایامنیت هم بردم و تصویب کردند. حضرت آیتالله خامنهای هم تأیید کردند. بعضیها به ایشان گفتند که این قطع رابطه دستور امام است و ایشان را منصرف کردند. مسایل عربستان را همان موقع مطرح کردم.
به سنگال رفتم و با امیر عبداله سابقه روابط خوبی ایجاد کردم. در سنگال به تصویب رساندم که کنفرانس اسلامی در تهران برگزار شود و تا آخر هم پیگیری کردم که برگزار شد. یعنی طبق آنچه که میخواستیم انجام شد. روابطمان را با دنیا که یک مقدار خصمانه شده بود، بهبود بخشیدم. برای اینکه میخواستم کار کنم. این موارد هیچ منافاتی با آرمانهای انقلابمان نداشت.
فقرزدایی، بزرگترین آرمان
انقلاب
تعبیرات امام درباره
وضع کشور
ارایه الگو قابل قبول
برای معیشت، بهترین راه
تبلیغ و صدور انقلاب
حکومت اسلامی و افکار
ساختن الگو برای
کشورهای اسلامی
از همه آرمانهای انقلاب محافظت میشد. بزرگترین آرمان انقلاب به زمین مانده بود. ما وقتی که انقلاب کردیم، میدانستیم ایران از لحاظ اقتصادی وضعیت نامساعدی دارد. در زمان شاه چند جزیره رفاه در کشور بود و بقیه در فقر مطلق بودند. روستاها واقعآ ویرانه بودند. آب، راه، مدرسه و امکانات رفاهی و بهداشتی نداشتند. اکثر شهرها هم محروم بودند. وقتی امام از پاریس آمدند، در بهشتزهرا گفتند: رژیم پهلوی گورستانها را آباد و کشور را خراب کرد. به خاطر حوادث بعد از انقلاب و جنگ، در مدت ده سال نتوانستیم، کاری از پیش ببریم. جنگ هم ویرانیهای زیادی ببار آورده بود. من جزو کسانی بودم که معتقد بودم بهترین راه تبلیغ و صدور انقلاب این است که یک کشور موفق و الگوی قابل قبول برای معیشت مردم ارایه دهیم. اگر در این کار موفق شویم، حرف زدن هم نمیخواهد. اگر کشوری ناموفق باشیم، هرچه سخنرانی خوب کنیم، به جایی نمیرسیم. لذا اولین فرصتی که برای اقدام عملی پیدا شد، تصمیم گرفتم که از این فرصت استفاده کنم.
Èیعنی اولین فرصتی که برای حضرتعالی ایجاد شد، توانستید افکار خود را اجرا کنید و این افکار را در کابینه و به تبع آن در کشور سریعآ انجام دادید؟
Éهمینطور است. یعنی افکار مربوط به عمران ایران که ساختن الگوی کشور اسلامی در حکومت اسلامی است.
Èپس شما دنبال این بودید و هستید که اگر کشور ساخته شود، خودش صادر کننده است و احتیاج به شکل سنتی ندارد؟
Éهنوز به طور جدّی عقیده من این است. بقیه مسایل هم ایدههای بدی نیست که آرمانها را توضیح دهیم. اگر واقعآ کشوری فقیر، عقبمانده،
عدم وجود افتخار برای
کشورهای وابسته
ترکیباعتدالی کابینه سازندگی
مخالفت انقلابیون با
خصوصیسازی دانشگاه و
مدارس
بهخصوص وابسته و محتاج به قدرتمندان دنیا داشته باشیم، هیچوقت نمیتوانیم افتخاری برای خودمان و دنیای اسلام کسب کنیم.
Èدر اینجا هم عدهای مطرح میکنند و میگویند که شما برای موفق نشان دادن برنامه خودتان و و اجرای سیاست درهای باز در مقابل سرمایهگذاری خارجی و سیگنال دادن به خارج از کشور، با یک طرح باز، هوشیارانه و زیرکانه چپ را عقب رانده و از صحنه قدرت بیرون انداختید. تا آن انتخابات معروف که موفق نشدند و مجلس تا حدودی یک دست شد یا حداقل به شکل دیگری شد. در این زمینه نظر حضرتعالی چیست؟
Éمن نه میخواستم آنها را عقب بیاندازم و نه چنین کاری کردم، آنها جزو رفقا و همفکرهای من بودند. ترکیب کابینه من نشانه اراده من برای حفظ آنها است. همین وضع در مورد مدیران میانی هم صدق میکند. بخش اعظم آنها را در کابینه و در مدیریتهای خودم نگه داشتم. ولی بعضی از آنها افکار افراطی داشتند، خودشان تصمیم گرفتند که مزاحم سیاست سازندگی کشور شوند. در مسائلی مانند ارتباط با غرب و خصوصیسازی اخلال میکردند. همینها در زمان امام(ره)، وقتی که امام(ره) فرمودند مدارس میتواند خصوصی باشد، مخالفت میکردند. من وقتی دانشگاه آزاد اسلامی را تأسیس کردم، مخالفت کردند. موقعی که امام تأیید کردند، توانست تداوم یابد. موافق نبودند گوشهای از دانشگاهها غیردولتی شود. تجارت خارجی را دربست در اختیار دولت میخواستند و اجازه نمیدادند که بخش خصوصی وارد بخش معدن شود.
در آن زمان صنایع غیردولتی کم بود و کسی در این بخش سرمایهگذاری
مخالفت نیروهای چپ افراطی
با خصوصیسازی اقتصاد
وجود افراد چپ در کابینه
سازندگی
نمیکرد. عمدتآ دولتی بود. برای خصوصی کردن، نیروهای افراطی چپ
مخالف بودند. من نمیخواستم آنها را از صحنه خارج کنم، بلکه کار خودم را میکردم. اینها با این برنامهها مخالفت میکردند و در نظر مردم به عنوان مزاحم سیاستهای نظام شناخته شدند. به همین دلیل رأی نیاوردند.
به کابینه من که نگاه کنید، اکثریت از نیروهای به اصطلاح جناح چپ بودند. یک بار کابینه را که در دور دوم با توجه به وضع مجلس تعدیل و چند وزیر را عوض کردم، تعداد اعضای دو جناح مساوی شد. اینگونه نبود که ما اینها را کنار گذاشته باشیم. چهرههای مثبت و کاری آنها آمدند و همکاری کردند. استاندارها هم در زمان نوری و هم در زمان بشارتی تقریبآ متعادل بودند.[1]
دکتر پیمان و اسم لیبرال
برای نهضت آزادی
ملّی مذهبیها مخالف
اصلی چند صدایی
نگاههای نیروهای چپ و
راست به حکومت
È در آن زمان شما دنبال جامعه چند صدایی بودید و آنها دنبال تکصدایی بودند. الان برعکس میگویند. حضرتعالی تکصدایی شدید و اینها تجدیدنظرطلب شدند و دنبال جامعه چند صدایی هستند که حتی شخصی مثل آقای محتشمی مقاله و کتاب در مورد جامعه چند صدایی مینویسد. نظر حضرتعالی از این مقایسه چیست؟
É خودشان از همه بهتر میدانند که در آن ایام چه کسی تند و تکصدایی بود و چه کسی با سعه صدر و فراجناحی عمل میکرد. آیا میدانید که عنوان و اسم لیبرال برای این جریان از کجا آمد؟ این اسم را آقای دکتر پیمان گذاشت. آقای دکتر سحابی یک بار به من از آقای پیمان شکایت کرد که این لقب نامناسب برخلاف دستور قرآن را به آنها داده است. در حالی که قرآن گفته که القاب بد به دیگران ندهید. اینها اینگونه بودند. ما در مجلس همین آقایان ملی - مذهبی را زیر حمایت گرفته بودیم. ولی اینها خیلی ناسازگار بودند. واقعآ مخالف چندصدایی بودند. اگر مذاکرات اینها را ببینید (مذاکرات مجلس) متوجه میشوید که آن زمان چه کسانی در مصوّبات مجلس سختگیری میکردند و اصلا چندصدایی به اینها نمیآید. الان هم اینگونه است. وقتی که آنها آرام شدند، نوبت جناح راست شد.
È چرا جناح راست علیرغم اینکه حضرتعالی دنبال چند صدایی، خصوصیسازی و بازکردن فضا بودید، شما را متهم کردند. مانور تجمّلطلبی و یا انقلاب به خطر افتاد، ارزشها کمرنگ شد و نظایر آن را شما چگونه میبینید؟
É تحلیل روانی این قضیه را بدین صورت میدانم که جناح راست آن موقعی که تحتفشار تبلیغات جناح چپ بودند، احساس حقارت و عقده
آمادگی نیروهای راست برای
روی کار آمدن بعد از دولت
سازندگی
انتخابات دوره پنجم مجلس
نقطه افتراق بسیاری از
نیروهای انقلاب
میکردند. چون آنها انقلابیتر جلوه میکردند و اینها محافظهکار. به تدریج - من حیثلایشعر - به طرف بخشی از شعارهای آنها رفتند. بهعلاوه یک مقدار برای این بود که در دولت من فرصتطلبی کردند، چون اینها مدتی خودشان را برای دوره بعد از من آماده میکردند و شعارهایی میدادند که افکار دیگر را هم به خودشان جلب کنند. چون آن افکار به اینها رأی نمیدادند.
نقطه افتراقی که بین ما و اینها پیش آمد، در قضیه انتخابات مجلس پنجم بود که من همان سیاست وفاق، ائتلاف و اشتراک همه نیروهای انقلاب را تعقیب میکردم. من در شورای مرکزی جامعه روحانیت گفتم که جامعه روحانیت باید لیست پدرانه بدهد و نباید لیست جناحی بدهد. در شهرستانها از ما پیروی میکنند. این نظر من اول پذیرفته شد و بعد به خارج از جامعه رفتند و گفتند که ما عمل نمیکنیم و من هم به جلسه نرفتم.
È میتوانیم در همینجا بگوییم اگر مشروعیت بخشیدن به روحانیون به دست حضرت امام(ره) بود، مشروعیت بخشیدن به انشقاق دوم و روحانیت از نوع کارگزاران، حضرتعالی بود. عملا اینگونه شد. یعنی اگر مشروعیت دادن حضرت امام به جامعه روحانیون و مجمع روحانیون نبود، نمیتوانستند پا بگیرند. چون آن زمان رفتند و از ایشان سؤال کردند و امام(ره) فرمودند که کاری درست و صحیح است و اشکالی ندارد. چند صدایی فکری و یا قرائتهای متعدد از دین عملا بود. حضرتعالی هم همین راه را گرفتید و فرمودید که میتوان دو لیست داد. پس از آن دو جبهه سیاسی و دو حزب سیاسی پدید آمد و کارگزاران هم متولد شدند.
É من این را نگفتم. عملا کار آنها بود. من در این جا مغلوب شدم.
تصمیم بعضی از اعضای
کابینه سازندگی مبنی
بر رفتن به مجلس شورای
اسلامی
تقاضای وزرای کابینه
سازندگی از جامعه روحانیت
مسایل مربوط به انتخاب
5 نفر از اعضای کابینه
برای لیست جامعه روحانیت
اصرار آیتالله خامنهای بر
ارایه لیست توسط کارگزاران
با هدف پرشورتر شدن
انتخابات
Èآیا پدر روحی کارگزاران نیستید؟
Éمن این جدایی و انشقاق را ایجاد نکردم. بخشی از اعضای دولت من احساس میکردند که بعد از من دولت راست خواهد بود و اینها همه حذف میشوند. لذا برخی اعضای کابینه تصمیم گرفتند که قبل از اینکه به دولت برسد، از مجلس شروع کنند. برای تهیه لیست آماده میشدند. دکتر حبیبی به آنها گفته بود که مناسب نیست که فلانی رئیس دولت و در جامعه روحانیت است، شما لیست دیگری بدهید و این کار درستی نیست. گفته بودند که جامعه روحانیت لیست نامزدهای تهران را مرکب از جناحها بدهد تا کارگزاران لیست ندهد. آقای حبیبی پیش من آمدند و این را مطرح کردند. من هم در جامعه روحانیت بردم و گفتم که این گروه میخواهند لیست بدهند و به اینجا رسیده که اگر 15 نفر را با نظر آنها در لیست بگذاریم، لیست نمیدهند. بحث زیادی شد تا به پنجنفر رسید و پذیرفتند. ما هم به آنها گفتیم که قبول کنید. آنها هم پذیرفتند برای اینکه این سیاست در کشور اثر میگذارد. افراد را هم تعیین کردیم و مسئله تمام شد و بنا شد که اینها لیست ندهند. بعد از چند روز آقای ناطق پیش من آمد و گفت که رفقای همسوی ما، (نه گروه دیگر) میگویند که ما قبول نداریم. آیتالله مهدوی هم قبول ندارد. لذا یک لیست ما میدهیم و یک لیست آنها بدهند. گفتم من حاضر نیستم که روی این بحث کنم. قضیه تصویب شده و باید عمل شود. ایشان اصرار کرد. من گفتم که بروید و از آیتالله خامنهای بپرسید. آقای ناطق با رهبری مذاکره کرده بودند و سپس تلفنی به من اطلاع دادند و از روی نوشتهای که یادداشت کرده بودند از قول رهبری خواندند که ارجح است آن جماعت لیست بدهند به سه دلیل، دو دلیل را گفتند و دلیل سوم را که رهبری فراموش کرده بودند، به آقای ناطق گفته بودند که از آقای هاشمی
دلایل آیتالله خامنهای برای
حضور کارگزاران در انتخابات
دوره پنجم مجلس
دلایل مخالفت با ارایه
لیست جداگانه توسط
کارگزاران
آخرین جمله آیتالله خامنهای
درباره حضور کارگزاران در
انتخابات مجلس
بپرس چون قبلا سهدلیل را به من گفته بودند. من هم با آیتالله خامنهای مذاکره کردم. استدلال من این بود که این گروه یا رأی روحانیت را کم میکنند که یک خسارت عمده است و یا روحانیت رأی نمیآورد. در هر دو صورت بد است. بنابراین بگذاریم که حیثیت جامعه روحانیت حفظ شود و این پنج نفر هم بمانند و دعوا نشود. آیتالله خامنهای قانع نشدند. ایشان آن موقع از زاویه بالا بردن تعداد آرا به مسئله نگاه میکردند و میگفتند که اگر رقابت جدّی نشود، انتخابات خوبی نخواهیم داشت.
È پس روی کارگزاران صحه گذاشتند؟
É ایشان گفتند که مصلحت میدانند آنهالیست بدهند. من گفتم که مخالف هستم و سه دلیل هم برای ایشان آوردم :
1- اینکه این کار به نام من و اختلاف بین من با جامعه روحانیت مبارز تمام میشود و این درست نیست.
2- روحانیت با رأی نیاوردن و یا کم شدن آراء ضربه میخورد.
3- وقتی که روحانیون میخواستند جدا شوند، شما جلسه گذاشتید و نتوانستیم کاری کنیم. الان چرا بانی ایجاد تفرقهای جدید شویم؟
چند بار با هم بحث کردیم و ایشان قانع نشدند. من احتمال میدادم کارگزاران وقتی میبینند که من موافق نیستم، اینها لیست نمیدهند و قضیه را پیگیری نمیکنند. یک روز در دولت دیدم که برای بیانیه اول مشغول امضا گرفتن هستند. از همانجا به آیتالله خامنهای تلفن کردم و گفتم که اینها مشغول جمعکردن امضاء هستند و من مخالف این مسئله هستم. ایشان گفتند مگر دویست و هفتاد نفر به مجلس نمیروند، گفتم: میروند. گفتند که چه فرقی میکند که اینها یا آنها بروند.
مسایل پس از صدور اوّلین
بیانیه کارگزاران
کارگزاران و کنارهگیری
از انتخابات به دلیل
عدم رضایت رهبری
اصرار آیتالله خامنهای
بر حضور کارگزاران در
انتخابات
حضور کارگزاران با اتکاء
بر سیاست سازندگی
اینها نامه را امضا کردند و فردای آن روز هم منتشر کردند که یکدفعه مثل بمب صدا کرد و جامعه روحانیت نگران شد و فشار آوردند و آیتالله خامنهای گفتند: وزرا که خود منبعث از مجلسند، حق تعیین وکیل را ندارند. شب بعد ما مهمان آیتالله خامنهای بودیم. در افطار من یک مقدار اظهار نارضایتی کردم. چون موافق نبودم، میخواستم که در آن جا مسئله را حل کنم ولی نشد.
شب به دفترم آمدم و در اواخر شب، کارگزاران آنجا جمع شدند و گفتند که احساس میکنیم رهبری الان از این کار راضی نیستند. اگر هم در ابتدا راضی بودند، الان راضی نیستند. ما مایل نیستیم که برخلاف میل ایشان عمل کنیم و کنار میرویم. من همانجا از دفترم به آیتالله خامنهای تلفن کردم و گفتم که این آقایان احساس میکنند شما راضی نیستید و حاضر نیستند برخلاف رضایت شما اقدام بکنند، اجازه بدهید که منصرف شوند. ایشان گفتند من اجازه نمیدهم و اینها باید بمانند، منتها همان شش نفر باشند. معاونان باشند و وزراء نباشند. جداگانه هم به آقای کرباسچی از طریق دفترشان پیغام داده بودند که او باید بماند، فعال هم باشند. چون نظرشان این بود که حضور کارگزاران، انتخابات را گرم میکند. اینکه میگویید من پدر کارگزاران شدم، این بود که آنها به اتکا و اسم من و در بیانیههایشان مطابق راه و سیاست سازندگی من عمل میکردند. بهعلاوه فائزه و محمد (برادرم) هم جزو گروه آنها شده بودند و اینگونه تلقی میشد و من هم نمیتوانستم در بیرون توضیح بدهم که بین رهبری و من چه گذشته است. لذا قضیه را مطرح نکردم.
È پس تعبیر من درست است که حضرتعالی با قلبی محافظهکار و با ریه اصلاحطلبی تنفس میکنید.
اعتدال تنها راه صحیح
عقلانی نبودن ایجاد تفرقه
بین نیروهای اصیل انقلابی
لزوم حفظ وحدت نیروهای
انقلابیدرمقابلدیگرگروهها
Éمصلحت نمیدانستم که این دو بخش را از هم جدا کنیم. فکر میکردم که باید با هم باشیم. اینکه یک عده از چپهای تند نمیخواستند با ما باشند، مسئله مهمی نبود. ولی اینها معتدل بودند. تعبیر مناسب این است که من با افراط و تفریط موافق نیستم و اعتدال را صحیح میدانم.
Èشما دنبال جامعه چندصدایی بودید. پس چطور با این مسئله موافق نبودید؟
Éدنبال جامعه چند صدایی آزاد بودم. ولی هیچوقت با تفرقه عمدی موافق نبودم. زمانی چند صدایی بهطور طبیعی آزاد میشود و این خوب است. اما جایی عمدی است. مثل همان کاری که آقایان روحانیون کردند و روحانیت را منشعب کردند و همان کاری که میخواست در حزب بشود. یعنی ما عمدآ نیروهای متحد خودمان را متفرق کنیم، این کار عقلانی و درستی برای اداره کشور نیست.
Èاین هم دنبال همان خطی است که اول فرمودید نمیبایست نیروهای انقلاب طرد میشدند؟
Éهمه ما میتوانستیم در یک طیف و در مقابل ضدانقلاب و در مقابل نیروهای به اصطلاح لیبرال باشیم .
Èالان به این مرحله میرسم که آیا واقعآ شما پدر روحی آقایان بودید؟ همه مسایل و سازندگی هم با شتاب نسبتآ خوبی پیش رفت. شما احساس کردید که این حکومت، حکومت تکنوکرات یا همان به تعبیر حضرتعالی کابینه کار است و باید واقعآ بدون پرورش سیاست، فرهنگ و مسایل مختلف و اولویت به اقتصاد کار کند. سؤالم این است که این بود، یا اینکه انتخاب مرحلهای شما بود؟
برنامه اقتصادی- فرهنگی
و سیاسی دولتسازندگی
رشد دانشگاهها، یکی از
کارهایفرهنگیدولتسازندگی
دفاع از ازدواج موقّت با هدف
کاستن مشکلات جوانان
بالا رفتن تیراز مطبوعات
نشانهای از کارهای فرهنگی
دولت سازندگی
تأسیس دفتر امور زنان در
ریاست جمهوری در دولت
سازندگی
Éاینگونه اولویت دادن نیست. اینها از حرفهای نادرستی است که بعدآ مطرح شد. من اسم برنامهام را برنامه اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی گذاشته بودم. آن مقداری که به فرهنگ و مسایل اجتماعی پرداختیم، بیشتر از آن مقداری است که به مسایل اقتصادی پرداختیم. اینها حرفهایی است که خودشان درمیآورند و اینگونه تحلیل میکنند. رشدی که دانشگاهها در دوره سازندگی پیدا کرد در هیچ زمانی نبود. در مدت هشتسال دانشگاه را توسعه دادیم. یا اینکه خانمها به سرعت وارد دانشگاه شدند، این یکی از کارهای خیلی بزرگ فرهنگی و اجتماعی بود که انجام شد. یا مسئله روزنامهها. تا آن موقع تعداد محدودی روزنامه بودند. روزنامه همشهری و ایران که مادر روزنامههای بعدی هستند، در دوران ریاست جمهوری من است و از درون کابینه من شکل گرفت و بسیاری از مجلهها، آن موقع رشد کردند. سینماها واقعآ حرکت کردند. به هنرمندان توجه فراوانی شد. فضای جامعه را باز کردیم. تیراژ مطبوعات تقریبآ پنج برابر شد. من در نمازجمعه میرفتم و استدلال شرعی میکردم که لباسهای تیره مطلوب نیست. لباس خوب بپوشید و به زندگی خودتان برسید. از فضای باز فرهنگی دفاع کردم، حتی کار را به آنجا میرساندم که برای کاستن مشکلات جوانان، از صیغه و ازدواج موقت دفاع میکردم. یعنی این قدر میخواستم به فضای جامعه توجه کنم. آقای خاتمی به صورت تصادفی وزیر من نشد. بعد هم زمانی که میخواست استعفا بدهد، من گفتم که شما بمانید. مخالفتهایی هست و باید مقابله کنید. به حوزهها، مساجد و ارگانهای فرهنگی توجه فراوانی شد. برای اولین بار دفتر امور زنان در نهاد ریاستجمهوری تأسیس شد.
Èآیا تا آخرین لحظه و به هر قیمتی حاضر بودید که ایشان بماند؟
Éاز ایشان دفاع میکردم و نمیخواستم که از دولت من بروند.
عدم قبول استعفای آقای
مهاجرانی با هدف کمک به
فضای آزاد سیاسی
رسیدگی به امور سینمایی،
از جمله کارهای فرهنگی
لزوم تهیه ملزمات اوّلیه
برای مدرنسازی
È پس به نظر حضرتعالی چرا ایشان رفتند؟
É باید از خود ایشان بپرسید. گویا پیشبینی میکردند حملهها وسیعتر و شدیدتر خواهد شد. شاید احساس کرده بود که مثلا رهبری هم با بعضی از انتقادات موافق هستند یا آقای مهاجرانی و آن فشاری که به ایشان آوردند که گفت با آمریکا گفتگو کنیم، همه انتظار داشتند که من او را برکنار کنم و خودشان هم آمدند و استعفا دادند. من قبول نکردم و گفتم که شما دارید کار میکنید، رهبری هم بعدآ از ایشان دلجویی کردند. از لحاظ اجتماعی خانمها و جوانها و روزنامهها را فعال کردیم و به سینماها واقعآ رسیدیم. در زمان وزارت آقایان لاریجانی و میرسلیم، شخصآ به سینماها توجه میکردم و جلوی بعضی از فیلمها را که میگرفتند، مشکلشان را حل میکردم. آقای زم را در حوزه هنری تقویت میکردیم.
È بعضیها، بهخصوص نخبگان جدید کشور که بعد از حضرتعالی وارد صحنه سیاست درهای باز یا تجدیدنظرطلبی شدند و با این عنوان آمدند غیر از عنوان سازندگی، میگویند که شما با مدرنسازی موافق هستید. اما با ملزومات مدرنسازی، سیستم دموکراسیِ حزبیِ پارلمانی و چند حزبی و چند صدا مخالف هستید.
É مگر میشود که مدرنسازی بدون ملزوماتش پیش برود؟ این حرفها را من آن موقع در سخنرانیها مطرح میکردم. مثلا خانمها وقتی میآمدند و چیزی را مطرح میکردند، میگفتم کار مهمتر شما این است که اول با سواد شوید. اگر با سواد شدید و در سطح بالای علمی رسیدند، دیگر لازم به بحث نیست، خودتان تصمیم میگیرید. یا مثلا در مورد بردن برق و غیره به روستاها، مگر ما نمیفهمیم وقتی که برق رفت، همراه آن تلویزیون و
برق و تبعات مثبت آن
برای روستاها
تشویق به تشکیل حزب یکی
از کارهای دولت سازندگی
لیبرالها و مطرح کردن بحث
آشتیپذیری آزادی با دین
آقای خاتمی، از اعضای
مجمع روحانیون
ماهواره و غیره هم وارد روستا میشود؟ البته چون عمیقآ معتقدم که تضعیف افکار و عقاید و اخلاقیات و مقررات اسلامی ضرر عمدهای برای جامعه و کشور دارد، مواظب بودم که سوءاستفاده نشود. این مسایل میتواند یک حرکت عجولانه و تحمیلی و یا یک حرکت متین داشته باشد که قدم به قدم انسان لوازم آن را تأمین کند. بالاخره با این اتفاقاتی که در زمان من افتاد، اول رسیدیم به اوج انتخابات مجلس که بیست و پنج میلیون نفر شرکت کردند. من انتخابات سیمیلیونی و آزاد را برگزار کردم. آقای خاتمی پارسال همینجا آمد و میگفت که من احساس میکنم راه همین بود، شما کشور را میساختید و به تدریج هم سیاست کشور درست میشد. بهعلاوه من تشویق میکردم که حزب تشکیل دهند. از همان ابتدای انقلاب حزب درست کردم.
È پس حضرتعالی نظریه قرائت آشتیپذیری آزادی با دین و دین با آزادی غربی را قبول دارید. یعنی به معنای غربی و فلسفی، با سیستم سیاسی دموکراسی حزبی قابل آشتی هستند.
É کسانی که به این مسائل میپرداختند، یک گروه لیبرالها بودند. ولی در نیروهای انقلاب آن شاخهای که به این مسایل میپرداخت، آنهایی بودند که اطراف ما بودند.
È پس شما آقای خاتمی را به عنوان خط ممتد یا استمرار دوره سازندگی میدانید؟
É بخشی از آن میدانم. ایشان آن موقع هم با این وسعتی که من حرکت میکردم، نمیتوانست بیاید. ایشان جزو مجمع روحانیون بودند.
È از آقای خاتمی یک نقل قول میشود. میگوید که من وقتی به مجمع روحانیون رفتم، یکدفعه دیدم که دست راستم آقای غفاری و دست چپم آقای خلخالی هست. تعجب کردم که آیا این جایگاه درست من هست یا نیست.
اصرار بر انجام انتخابات
آزاد
تلاش دولت سازندگی بر
حفظ صحت انتخابات
انجام امور براساس مصالح
نظام
É این را من نشنیدهام.
È شما سه ماه قبل از انتخابات ریاستجمهوری واقعآ به کارگزاران و کسانی را که میشناختید، فرمودید که بروید و انتخاب اصلح کنید که منجر به انتخاب آقای خاتمی شد؟
É یادم نیست که چنین توضیحی داده بودم. من گفتم که انتخابات آزاد است. به آقای بشارتی که مجری انتخابات بود و دیگران گفتم که میخواهم یک انتخابات آزاد انجام دهم. البته این آزادی دستاورد من و فقط برای آن دوره نیست. از اول حکومت اسلامی چنین بوده است.
È بحث تقلّب خیلی شایع شده بود. خیلیها گفتند که اگر حضرتعالی نبودید، این خطر وجود داشت که چنین اتفاقی بیافتد.
É من نمیدانم چنین اتفاقی میافتاد یا نه. ولی اگر علائمی میدیدم، مانع میشدم. از طریق مأموران بازرسی ویژه و تأکید بر صحت انتخابات و بسیج همه امکانات، شرایطی ایجاد کرده بودم که کسی به فکر تقلّب نیفتد. شورای نگهبان هم سختگیری زیادی نکرد.
È پس انتخابات آزاد را بیمه کردید که منجر به انتخاب آقای خاتمی شد؟
É واقعآ به تعهدم عمل کردم. آن چه که فکر میکردم مصلحت نظام است، انجام دادم. در اینکه آقایان خاتمی یا ناطق بیایند، نقشی نداشتم.
È این به آن معنی نیست که شما کار میکردید که آقای خاتمی بیاید؟
É نه، مثل همه دورههای قبل تأکید بر آزادی و صحت انتخابات بود.
È شما با این آزادمنشی که داشتید، وقتی که به صندوق رأی رفتید، چه کسی را انتخاب کردید؟
É نمیگویم. دیگران هم سؤال کردند.
لزوم وجود تخصص برای
انتخاب بهترین فقیه
انتخابات دو مرحلهای
برای رهبری، بهترین
راه موجود
Èهیچ وقت نمیگویید؟
Éبنا نیست که بگویم.
Èشما اصلح را براساس انتخاب مردم میبینید.
Éدر سخنرانیها هم گفتم که باید به افکار و وجدان عمومی اعتماد کنیم.
Èتعلق حضرتعالی به نظام ولایتفقیه به خاطر تعلق حضرتعالی به اسلام است. ولی شنیدم که در مشهد یک سخنرانی داشتید و این تعبیر را بکار بردید که نظام ولایتفقیه یک نظام مترقی دموکراتیک است که میتواند راههای پیشرفت را هموار کند. شاید هم تعبیر شما انتخابات مردمی چندمرحلهای بود. به نظر حضرتعالی آیا میشود فرض کنید با پیشرفت مکانیسم سیاسی و استقرار این نظام سیاسی و اسلامی روزی ولیفقیه را مردم بطور مستقیم انتخاب و زمان آن را هم تعیین کنند؟
Éدر شرایط فعلی چنین مسئلهای عملی نیست. چون واقعآ مردم نمیشناسند. در اینجا شناخت نیازمند تخصص است. نمیشود به عوام و بچهها و روستاییها بگوییم که شما بهترین فقیه را انتخاب کنید. چون آنها نمیدانند. مسایل مربوط به ریاستجمهوری و کارهای اجرایی و عضو مجلس و شورای شهر بودن را مردم میشناسند که چه کسی دانا و توانا است و سوابقی دارد. امّا تخصص را نمیتوان انکار کرد. در هیچ جای دنیا انتخاب احسن متخصص را که تخصص در آن شرط است، بهخصوص در تخصص از نوع فقاهت، نمیتوان به رأی عموم گذاشت، فعلا بهترین راه همین انتخاب دو مرحلهای است.
Èآیا زمان را میتوان تعیین کرد؟
معین کردن زمان توسط
آیتاللهخامنهای در
انتصابها
وجود شرایط برای حاکم
اسلامی در زمان غیبت
انتخابات و شرایط آن در
حکومت اسلامی
É از نظر شرعی مشکلی نداریم. آیتالله خامنهای بعد از اینکه انتخاب شدند، یکبار مطالب جالبی در این خصوص از ایشان شنیدم. ایشان پیشتاز زمان دادن به مسؤولیتها هستند. ایشان در انتصابهای خودشان با اینکه میتوانند بدون ذکر مدّت منصوب کنند، معمولا زمان را معین میکنند. سلیقه ایشان این است. این کار از لحاظ اصولی مانعی ندارد.
È به نظر شما آن قسمت اول را نمیتوان با خبرگان حل کرد که خبرگان را متنوع کرد؟
É بله، بالاخره حداقل باید فقیهشناس باشند.
È پس خلاصهای از بحث آخر را نتیجه بگیرم. شما فکر میکنید پیشرفت دنیا در سیستم نظام سیاسی حزبی پارلمانی متعدد، هیچ تضاد عمدهای با شریعت و نظام اسلامی و حکومت اسلامی ندارد.
É اصلا اسلام شکل حکومت را تعیین نکرده و این قطعی است. در زمان معصومین، پیامبر(ص) دوازده نفر را تعیین کردند و معلوم بود که این دوازده نفر هستند. بعد از آن فقط شرطهایی گذاشتند و آن هم طبق بعضی روایات که نایب امامزمان(عج) در زمان غیبت، باید دارای این شرایط باشد. شکل حکومت تعیین نکرده که احزاب و مجلس چگونه باشند. رئیس جمهور یا نخستوزیر باشد و یا انتخاب رئیس جمهور پارلمانی، یک مرحله یا دو مرحلهای باشد. اگر عقلای قوم اصلح بدانند، قابل قبول است. فقط یک نکته میماند که آن مشروعیت حکومت طبق این فتواها، مشروط به وجود فردی با این شرایط در رأس است. البته بعضیها این را قبول ندارند.
È خسته شدید، اگر اجازه میدهید بقیه مباحث را در جلسه بعد مطرح کنم.
É اشکال ندارد.
[1] اعضای کابینه اول عبارتند از: محمدعلی نجفی (وزیر آموزش و پرورش)، علی فلاحیان (وزیر اطلاعات)،مرتضی محمدخان (وزیر امور اقتصادی و دارایی)، علی اکبر ولایتی (وزیر امور خارجه)، یحیی آل اسحاق(وزیربازرگانی)، سیدعلیرضا مرندی(وزیر بهداشت و درمان)، سیدمحمد غرضی (وزیر پست و تلگراف و تلفن)، غلامرضافروزش (وزیر جهاد سازندگی)، اسماعیل شوشتری (وزیر دادگستری)، محمد فروزنده (وزیر دفاع)، اکبر ترکان (وزیرراه و ترابری)، محمدرضا نعمتزاده (وزیر صنایع سنگین)، محمدرضا هاشمی گلپایگانی (وزیر فرهنگ و آموزشعالی)، علی لاریجانی (وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی)، سیدمصطفی میرسلیم (وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی)، حسینکمالی (وزیر کار و امور اجتماعی)، عیسی کلانتری (وزیر کشاورزی)، علیمحمد بشارتی (وزیر کشور)، عباس احمدآخوندی (وزیر مسکن و شهرسازی)، حسین محلوجی (وزیر معادن و فلزات)، غلامرضا آقازاده (وزیر نفت)، بیژننامدار زنگنه (وزیر نیرو)، غلامرضا شافعی (وزیر تعاون)، حسن حبیبی (معاون اول رئیس جمهور)، محمد هاشمی(معاون اجرائی رئیس جمهور)، حمید میرزاده (معاون رئیس جمهور و رئیس سازمان برنامه و بودجه)، هادی منافی(معاون رئیس جمهور و رئیس سازمان حفاظت محیط زیست)، رضا امراللهی (معاون رئیس جمهور و رئیس سازمانانرژی اتمی)، سیدمصطفی هاشمی طبا (معاون رئیس جمهور و رئیس سازمان تربیت بدنی)، سیدمحمد میرمحمدی(معاون رئیس جمهور و رئیس سازمان امور اداری و استخدامی )، عطاءالله مهاجرانی (معاون و مسؤول امور مجلسرئیس جمهور)اعضای کابینه دوم عبارتند از: محمدعلی نجفی (وزیر آموزش و پرورش)، علی فلاحیان (وزیر اطلاعات)، محسننوربخش (وزیر امور اقتصادی و دارایی)، علی اکبر ولایتی (وزیر امور خارجه)، عبدالحسین وهاجی(وزیر بازرگانی)،ایرج فاضل(وزیر بهداشت و درمان)، سیدمحمد غرضی (وزیر پست و تلگراف و تلفن)، غلامرضا فروزش (وزیرجهاد سازندگی)، اسماعیل شوشتری (وزیر دادگستری)، اکبر ترکان (وزیر دفاع)، محمد سعیدیکیا (وزیر راه وترابری)، محمدرضا نعمتزاده (وزیر صنایع)، محمد هادی نژاد حسینیان (وزیر صنایع سنگین)، مصطفی معین(وزیر فرهنگ و آموزش عالی)، سیدمحمد خاتمی (وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی)، حسین کمالی (وزیر کار و اموراجتماعی)، عیسی کلانتری (وزیر کشاورزی)، عبدالله نوری (وزیر کشور)، سراجالدین کازرونی (وزیر مسکن وشهرسازی)، حسین محلوجی (وزیر معادن و فلزات)، غلامرضا آقازاده (وزیر نفت)، بیژن نامدار زنگنه (وزیر نیرو)،حسن حبیبی (معاون اول رئیس جمهور)، حمید میرزاده (معاون اجرائی رئیس جمهور)، مسعود روغنیزنجانی(معاون رئیس جمهور و رئیس سازمان برنامه و بودجه)، هادی منافی (معاون رئیس جمهور و رئیس سازمانحفاظت محیط زیست)، رضا امراللهی (معاون رئیس جمهور و رئیس سازمان انرژی اتمی)، حسن غفوریفرد(معاون رئیس جمهور و رئیس سازمان تربیت بدنی)، سیدمنصور رضوی(معاون رئیس جمهور و رئیس سازمان اموراداری و استخدامی )، عطاءالله مهاجرانی (معاون حقوقی و امور مجلس رئیس جمهور)