مصاحبه
  • صفحه اصلی
  • مصاحبه
  • مصاحبه با آیت الله هاشمی درباره دفاع مقدس

مصاحبه با آیت الله هاشمی درباره دفاع مقدس

  • ساختمان قدس
  • یکشنبه ۳۱ مرداد ۱۳۷۸

 

* جناب آقای هاشمی رفسنجانی! در مورد وضعیت سیاسی- اجتماعی کشور در طول سال 59-58 و همچنین فضای بین‌المللی جمهوری اسلامی ایران که موجب طمع تجاوز به خاک ایران شده بوده، توضیح بفرمائید.

** بسم‌الله الرحمن الرحیم. وضع کلی آن زمان این گونه بود که انقلاب ایران به عنوان یک انقلاب نمونه و با یک سبک جدید در دنیا، بخصوص در کشورهای اسلامی و جهان سوم الهام بخش شده بود. انقلابی که با مردم پیروز شد. مردمی که با دست خالی و فریاد الله‌اکبر و اعتصاب و تحصن و راهپیمائی به خیابانها آمدند و یک دولت مقتدر، دولتی را که به دولتهای خارجی، پولهای زیاد و پلیسی بسیار خشن متکی بود، ساقط کردند.

این یک کار بسیار مهمی بود. در دنیا خیلی تأثیر گذاشته بود. خیلی از حکومتهای استبدادی متکّی به غرب مانند حکومت شاه خیلی نگران حال خودشان بودند. در داخل هم چون اکثریت مردم با امام بودند، گروههای چپ، ملی گراهای تندرو و امثال اینها که افکار دیگری داشتند، منزوی شده بودند.

غربیها هم از طریق ملی گراها و عواملشان، امید داشتند که محتوای انقلاب را خالی کنند و یک نوع انقلاب لیبرالی را در ایران حاکم کنند که با هوشیاری و بیداری نیروهای حزب‌الله و مخلص انقلاب عملا شکست خوردند.

مشکلات ناشی از انقلاب مانند بیکاری‌ها، کمبودها، ترورها، اختلافات داخلی، شورشهای ناموفق و چیزهای دیگری هم بود. مجموعه اینها به دشمنان ما علامت داد که از راه معینی دخالت کنند تا این انقلاب را بشکنند. طرح اینکه انقلاب را از داخل
 

 

شکست دشمن در کودتای

نوژه

تجهیزارتش‌عراق‌توسط‌روسها

در گذشته برای مقابله

با ایران

افکار باطل عراق در حمله

به ایران

احساس‌خطردشمنان‌ازسرایت

انقلاب اسلامی به عراق

هدف عراق در جداسازی

خوزستان از ایران

امتیاز دادن عراق به ایران

در قرارداد الجزایر

خالی کنند هم ناموفق بود. کودتا نوژه هم شکست خورده بود. برای آنها روشن بود که تنها راه باقیمانده برای آنها تجاوز نظامی است. در آن زمان غیر از صدام و عراقیها کسی دیگری نمی‌توانست متجاوز باشد. چون عراقیها از پیش با ایران تضادّ داشتند و چنین آمادگی هم وجود داشت. عراق هم به کمک روسها یک ارتش نیرومندی تهیه کرده بود که مقابل ارتش ایران باشد. در این زمان فکر می‌کردند ارتش ایران ضعیف شد و باید از قدرت ارتش عراق استفاده کنند. خیلی امیدوار بودند. فکر می‌کردند ظرف یک هفته به تهران می‌آیند یا حداقل خوزستان را مستقل می‌کنند. با این زمینه‌ها و فکر می‌کنم با حمایت مالی ارتجاع عرب و قدرتهای استکباری شرق و غرب با همه افکاری که گفتم، جنگ شروع شد.

* در آن شرایط صدام و عراق برای شروع جنگ چه انگیزه‌ای داشتند؟

** اولا برای عراق یک حفاظت بود. با توجه به اکثریت شیعه و عصبانی بودن آنها از تصادم هایی که با دولت عراق داشتند، اولین جایی که خطر سرایت انقلاب اسلامی را حس کردند، عراق بود. کردها با دولت مسأله داشتند. در واقع اکثر مردم عراق با حکومت خود مخالف بودند. انقلاب ایران هم روی آنها تأثیر زیادی گذاشته بود و عراق احساس خطر می‌کرد.

ثانیآ عراق اصولا خودش را کدخدا و متولّی اعراب می‌دانست. آن موقع شعارهایی مطرح کرده بود. یکی همین خلیج فارس و خلیج عربی بود. یکی در مورد جزایر و یکی در مورد اعراب ایران که عمدتآ در خوزستان بودند. هدفهای اینجوری هم داشت.

ثالثآ در گذشته تحت شرایطی مجبور شده بود، قرارداد الجزایر را امضاء بکند و به ایران امتیازاتی بدهد و حالا می‌خواست از این فرصت استفاده بکند و امتیازات داده شده را پس بگیرد. البته امتیازات آنچنانی نبود. حق ایران بود. در مورد شط‌العرب و جاهای دیگر ایران کاملا حق داشت.

 

هدف‌عراق‌ازجنگ‌برای‌دفع

خطر انقلاب اسلامی از

کشور عراق

امام صاحب انقلاب

مردم بزرگترین پشتیبان امام

تأثیر بزرگ امام در بسیج

مردم

نقش زمینه‌ساز دولت اوایل

انقلاب در موفقیتهای عراق

عدم آمادگی ایران برای

مبارزه در شروع جنگ

در مجموع عراق فکر کرد که در این شرایط خواسته‌های منطقه‌ای و جغرافیایی و عربی را تأمین می‌کند و خطر را از خود دفع می‌کند. شاید هم مأمور بود که آن بحث جداگانه‌ای است.

* در آن شرایط برای وضعیت کشور که شما تشریح فرمودید، نقش رهبری انقلاب را در تزریق روحیه مقاومت در مردم چگونه می‌دیدید؟

** این همان نقشی بود که پیش از انقلاب شروع شده بود. بهرحال امام صاحب انقلاب بود، مردم را امام به صحنه آورده بودند. بعد از انقلاب هم تا آن تاریخ امام به کمک مردم همه فتنه‌ها را دفع کرده بودند. این بار بزرگترین خطر پیش آمده بود. امام هم بیشترین سرمایه‌گذاری را کردند. وقت زیادی گذاشتند. همّت زیادی صرف کردند. علاقه و پشتکار بسیار جدّی در این زمینه داشتند. امام برای بسیج مردم و هماهنگ کردن نیروهای دست اندرکار، تشویق رزمندگان و سایر مواردی که برای دفاع لازم بود، بیش از یک فرمانده معمولی تأثیرگذار بودند.

* در سالهای اولیه جنگ، عراق توانست بخشی از خاک ما را اشغال بکند و بعضی از شهرهای ما را بگیرد. در آن شرایط نقش دولت وقت و گروههای سیاسی که به نوعی مخالف روند انقلاب بودند، در این پیشروی دشمن چگونه بود؟

** نقش آنها در آن زمان نقش زمینه سازی بود. با آن شرایطی که در ایران بود، خیلی مشکل نبود که چند لشکر از چند نقطه وارد بشوند و در خاک ایران پیشروی کنند. چون ارتش در حال بازسازی بود و با توجه به مواضعی که در غرب کشور داشت، نیروی آنچنانی نداشت که نیروی زمینی آن مقاومت کند. ما هم در داخل سرگرم مسائل سیاسی و بحثهای اختلافی و مشکلات ناشی از شورشهای کور و ترورها و کارهایی که منافقین راه انداخته بودند، بودیم. اختلافات هم خیلی جدّی بود. نیروهای دفاعی آماده‌ای هم در مرز نداشتیم.

به نظر می‌رسد آن مقداری که در هفته اول عراق موفق شد وارد خاک ایران بشود، هیچ ارزش نظامی که کسی در جنگ بر نیرویی داشته باشد، نداشت. شبیه یک

شروع جنگ ایران و توقف

عراق

فرماندهی‌جنگ‌بابنی‌صدردر

زمان شروع حمله عراق

سیاست نظامی بنی‌صدر

درجنگ

خلع بنی‌صدر از فرماندهی

جنگ توسط امام

تلاشهای زیاد نیروی هوایی

در جنگ

راهپیمائی بود. مقاومتهای محدودی در مقابل آنها بود. ولی جلو آمدند. از آن زمانی که آنها را متوقّف کردیم، زمین‌گیر شدند و خط دفاعی خود را مستحکم کردیم، جنگ شروع شد.

فقط در خرمشهر دفاع کردیم که مردم و نیروهای مردمی توانستند عراق را چند هفته‌ای پشت دروازه‌های خرمشهر متوقّف کنند.

* در شرایطی که وضعیت سیاسی تغییر کرد. یعنی شکستن حصر آبادان با عزل بنی‌صدر هم‌زمان بود، این شرایط در روحیه بچه‌ها چه نقشی داشت؟

** تا آن زمان مشکلاتی که زمینه جنگ بود، ادامه داشت. فرماندهی جنگ بر عهده بنی‌صدر بود. امام هم در جنگ دخالت عملی نمی‌کردند. نمی‌خواستند مسؤولیتها لوس بشود. در عمل به نیروهای مردمی و فداکاری که حاضر بودند ارتش را تقویت بکنند وحاضر بودند جان بدهند و شهادت را می‌پذیرفتند، خیلی میدان نمی‌دادند. نه اسلحه داده می‌شد، نه اجازه داده می‌شد. فکر می‌کردند با نیروی هوائی و نیروی زمینی ارتش می‌توانیم آنها را دفع کنیم. می‌گفتند، نیروی زمینی آنها را متوقّف می‌کند و نیروی هوائی هم پشت آنها را می‌زند و شرایط را درست می‌کند.

در فرماندهی بنی‌صدر این سیاست نظامی حاکم بود. البته جواب نداد. خیلی طول کشید. مردم و نیروهای انقلابی خیلی صبر کردند، جواب نداد. بالاخره امام هم قانع شدند که آن راه جواب نمی‌دهد و باید بیشتر از نیروی بسیج و سپاه استفاده شود. تا فرماندهی بنی‌صدر از روی نیروهای مسلح حذف نمی‌شد این سیاست قابل اجرا نبود. در حد عملیات چریکی کوچک، تانک زدن، ضربه زدن و کمین گذاشتن عملی بود. البته حمله‌های هوائی جدّی بود. نیروی هوایی ما خیلی کار کرد. برای نیروی زمینی ما هم که خط را بگیریم و انتقام تجاوزات آنها را بگیریم مقدور نبود، مگر با رفتن بنی‌صدر، که عملی هم شد. عملیات دارخوین با شعار خوبی شروع شد و از آن زمان به بعد اوج گرفت.

 

عدم مخالفت کشورهای

خارجی در حمله به ایران

فشار تبلیغی زیاد دشمنان

علیه ایران بعد از

عملیاتهای موفق رزمندگان

تقویت عراق، تبلیغ علیه

ایران، محاصره اقتصادی و

مذاکره از کارهای دشمنان

برای جلوگیری از

پیروزیهای ایران

* مواضع کشورهای خارجی بعد از این مقطع کمی تغییر کرده است. قبل از اینکه چند عملیات این چنینی انجام بدهیم، راجع به جنگ حساسیت نشان نمی‌دادند. مواضع آنها پس از چند عملیات تغییر کرد. روند این تغییرات به چه شکلی بود؟

** تا آن تاریخ آنها فکر می‌کردند که جنگ را لااقل تا آن حد به نفع خود جلو بردند. یعنی بخشی از خوزستان جدا شده است. این برای فشار اقتصادی روی ایران و به زانو در آوردن انقلاب کافی است. منتظر قدمهای بعدی در شرایط مساعد بودند. آنهایی که از انقلاب راضی نبودند دلیلی نداشتند که با آن وضع مخالفت کنند. البته در آن زمان از صلح و آتش بس صحبت می‌کردند، اما می‌خواستند اوّل وضع دشمن را دوباره تثبیت کنند، بعد قدمهای بعدی را بردارند.

وقتی تهاجم شروع شد و عراق را کم‌کم - گاهی تا مرزها، گاهی اندکی قبل از مرز- عقب راندیم، آنها فهمیدند این قدرتی که عراق را این گونه به سرعت به طرف عقب می‌راند، خود عراق را تهدید می‌کند. این در محاسبه آنها بود. هنوز هم هست و تا آخر هم خواهد بود که اگر ایران بتواند عراق را شکست بدهد، توان صدور انقلاب دو چندان می‌شود و با قدرت بیشتری در دنیا نفوذ می‌کند. بنابراین واقعآ تصمیم گرفتند که نگذارند ایران پیروز شود. ضمن اینکه مذاکرات را اعلام می‌کردند، فشار تبلیغی و اقتصادی هم روی ما می‌آوردند. محاصره اقتصادی و امثال اینها هم بود. علاوه بر این عراق را هم تقویت می‌کردند. یعنی چهار کار را با هم می‌کردند :

1- عراق را تقویت می‌کردند.

2- تبلیغات شدید علیه ما می‌کردند.

3- ما را محاصره می‌کردند که نتوانیم خود را در جنگ پشتیبانی کنیم.

4- مذاکرات را هم شروع کرده بودند که تحت فشار این عوامل ما تسلیم بشویم و در حالی که خاک ما اشغال بود، بپذیریم، که موفق نشدند.

* امّا با آزادسازی خرمشهر چنین برداشتی در داخل و بعضی از مجامع بوجود آمد که الان زمانی است که ما توانستیم بخش عمده‌ای از خاک خود را پس بگیریم و الان در شرایط بهتر با توجه به پیشنهادات متعدد صلح که از اطراف مطرح می‌شد و حتی

عدم‌موافقت‌امام‌باصلح

تأکید امام در مجازات

متجاوز

شایعات دروغ در مورد

پرداخت غرامت به ایران

توسط کشورهای

عربی بعد از فتح خرمشهر

حرفهای متغیر بعضی افراد

داخلی در مورد صلح

عدم وجود حسن نیت در

عراق برای مذاکره

شایعه شده بود که بعضی‌ها پذیرفتند که زیان جنگ را تقبل بکنند. در آن شرایط پیشنهاد می‌کردند که جنگ را تمام کنند. علت اینکه جنگ در آن مقطع تمام نشد، چه بود؟

** این حرفها درست نبود. اصل مسأله امام بود. امام هم به هیچ نحو حاضر نبودند، در حالی که عراق هنوز در خاک ماست، جنگ خاتمه پیدا بکند. بعلاوه امام کیفر متجاوز را هم جدّی گرفته بودند. این حرفهایی که می‌گویند بعضی حاضر بودند خسارات را بپردازند، درست نیست.

همان موقع شایع شد که فلان کشورهای عربی گفتند، ما از طرف صدام فلان مبلغ می‌دهیم تا به جنگ پایان یابد. اصلش دروغ بود. کسانی که مدعی جنگ هستند و می‌گویند ما مخالف جنگ بودیم را به اسم می‌شناسیم.

آن موقع در مجلس بودم. هیاهو راه انداخته بودند که بوی دلار به مشام مسؤولان کشور خورد و می‌خواهند ثمرات جنگ را قربانی کنند. از همین شایعه که قرار است پول بدهند تا جنگ ختم بشود، بسیار عصبانی بودند. همانها الان حرفهای دیگری می‌گویند و فعلا نمی‌خواهم اسمی از آنها ببرم. مگر اینکه خودشان روزی صریحآ حرف بزنند.

حرف امام این بود که عراق هنوز در خیلی از جاها در خاک ماست. شما اواخر جنگ هم دیدید، وقتی می‌خواستیم جنگ را تمام کنیم، خیلی از نقاط سوق الجیشی در غرب کشور در دست ارتش عراق بود. بسیار خطرناک بود. تمام نقاط غربی کشور مورد تهدید عراق بود.

* شما در قسمت قبلی توضیح دادید که به چه دلیلی این را رد کردید. اگر مقدور است بفرمائید اگر در آن مقطع می‌پذیرفتیم چه زیانی برای ما داشت؟

** همان توضیحاتی که آنجا دادم، اینجا هم هست. بهرحال اگر درهمین شرایط - خرمشهر را گرفته بودیم، خیلی از جاها در دست عراق یا در تیررس عراق بود- مذاکره شروع می‌شد، عراق همانجا می‌ماند و سالها ادامه پیدا می‌کرد و ممکن بود وضع موجود برای دهها سال ادامه پیدا می‌کرد. در عراق اصلا حسن نیتی نبود. ما هر چه

سرکوبی انقلاب ایران،

هدف عراق

عدم موافقت امام در ورود

به خاک عراق

دلایل امام در عدم ورود

به خاک عراق در جنگ

تعصب‌کشورهای‌عربی‌دراشغال

خاک عراق توسط ایران

دلایل‌فرماندهان‌نظامی‌برای

ورودبه‌خاک‌عراق‌وموافقت

امام به‌صورت محدود

می‌دیدیم، حیله بود. مسأله مهم برای آنها این بود که انقلاب ایران را خفه کنند.

* در مرحله بعد تعقیب متجاوز شروع شد و نیروهای ما وارد خاک عراق شدند. علت ورود نیروها به خاک عراق چه بود؟ تا چه مرحله پیش رفتند؟ چه سیاستی از این پیشروی حمایت می‌کرد؟

** مسأله ورود ما به خاک عراق یکی از مسائل عمده بود. نیروهای مسلح می‌خواستند وارد شوند، امام موافق نبودند. بعد از فتح خرمشهر تداوم عملیات سخت نبود. چون نیروهای اصلی عراق متلاشی شده بود. سیاست امام همانطور که قبلا گفتم این بود که ما وارد خاک عراق نشویم. چند دلیل عمده داشتند :

1- ما ذاتآ نباید با نیروهای مسلح، کشور گشائی کنیم. چون با ماهیت انقلاب ما نمی‌سازد.

2- الان ملّت عراق با صدام رابطه خوبی ندارند، به محض ورود ما به خاک عراق مردم هم برای دفاع از خاک منسجم می‌شوند و به این نفع دولت عراق تمام می‌شود و برای سرکوب مخالفین خود بهانه خوبی پیدا می‌کند.

3- دنیای عرب همانطور که قبلا در جاهای دیگر نشان داده بودند، با تعصب، مسأله اشغال خاک عراق را رد خواهند کرد و به طور رسمی در کنار عراق قرار می‌گیرند.

4- ورود نیروهای مسلح به خاک کشوری دیگر تلفات انسانی زیادی خواهد داشت. مشکلات مهاجرین جنگ و مردم مناطق اشغالی را هم داشتیم.

مراکز جهانی هم ممکن است برای دخالت بهانه پیدا کنند.

امام با این دلایل مصلحت نمی‌دیدند که ما وارد خاک عراق شویم. در مواردی بعضی از ادلّه انسانی ایشان قابل جواب دادن بود. مثلا بعدها، فرماندهان نظامی جنگ یک جلسه خیلی طولانی خدمت ایشان داشتند و با اصرار گفتند: اگر ما اعلام کنیم که وارد نمی‌شویم و عراق و ارتش آن بداند که ما با خاکش کاری نداریم، پشت مرز خود می‌ماند و هر وقت خواست به ما حمله می‌کند. نمی‌توانیم چنین امنیتی را برای آنها

شرایط‌امام‌درحملات‌محدود

رزمندگان به خاک عراق

فشار بر روی عراق با ورود

به خاک عراق

موافقت امام در حلمه به

جاهای خالی از سکنه عراق

محدودیت‌جدّی‌امام‌درحمله

به خاک عراق

سیاست ایران در حمله به

خاک عراق

سیاست ایران در حمله به

مناطق سوق‌الجیشی عراق

فراهم سازیم. این با منطق نظامی سازگار نیست. امام موافقت کردند که در منطقه شرق دجله یا شط‌العرب و بالای کارون تا تنومه پیش روی کنیم تا به آب برسیم. این منطقه جمعیتی نداشت. خالی از جمعیت بود. همان منطقه‌ای که کانال ماهی را صدام داشت و بعدآ آنجا را آب انداخت. اگر یادتان باشد همه آن منطقه را آب گرفت و عبور از آن منطقه تقریبآ محال شده بود. اینجا دیگر مسائل انسانی نداشت.

آن شبهه که عراق خیالش جمع بود که ما از مرز عبور نمی‌کنیم، از بین رفت. چون ما از مرز عبور کرده بودیم و روی نقاط دیگری فشار می‌آوردیم که عراقیها در خاک ما بودند.

بهرحال امام به صورت محدود موافقت کردند که در جای خالی از سکنه یا کم سکونت وارد شویم و این همان نقاطی است که ما وارد شدیم. مثلا در جزیره مجنون که چیزی نبود. منطقه هور که ساکن غیر نظامی نداشت. بعدآ فاو که کاملا تخلیه شده بود و منطقه نظامی بود و ساکن نداشت. در منطقه کردستان وضع به گونه‌ای دیگر بود. آنجا که ما وارد شدیم، اصلا مردم نبودند.

بهرحال امام برای ورود نیروهای ما به مناطق مسکونی و شهرها و آبادیهای معمور عراق محدودیت جدّی گذاشته بودند.

* بعد از اینکه ما فاو را گرفتیم که یک نقطه عطفی در تاریخ جنگ بود، از نظر بین‌المللی با آن شرایط که ما زمینها را از دست می‌دادیم و شهرهای ما اشغال می‌شد، متفاوت بود. درباره دوگانگی سیاست بین‌المللی توضیح بفرمائید.

** اولا سیاست ما در جنگ - وقتی که طولانی شد- این شد که جایی از عراق را بگیریم که فشار بر عراق وارد شود تا ما حق خود را بگیریم. یکی از حقوق ما هم این بود که هر جا که خاک ما را دارد، بیرون برود.

ثالثآ برای گرفتن غرامت، اسرا و قرارداد الجزایر. حقوقی معرضی داشتیم که ضایع شده بود. فکر می‌کردیم هیچ حربه‌ای کارسازتر از این نیست که نقطه‌ای از عراق در دست ما باشد و ارزش این را داشته باشد.

 

حمله ایران به فاو برای

قطع دست عراق از دریا

موقعیت مهم دریا برای

عراق

ویژگیهای‌خاص‌حملات‌ایران

در خاک عراق

حرکت یک‌طرفه مجامع

بین‌المللی علیه ایران

حمایت مجامع بین‌المللی

از عراق

زمانی فکر می‌کردیم این منطقه همان مجنون است. چون می‌گفتند در آنجا هفت یا هشت میلیارد بشکه نفت وجود دارد. ارزش مبادلاتی دارد. در آنجا تا آن موضع که باید پیش می‌رفتیم، نتوانستیم. یعنی باید به دجله می‌رسیدیم که جاده بصره را قطع کنیم.

فاو را به این علّت انتخاب کردیم که دست عراق را از دریا به کلی قطع می‌کرد. ما اگر در فاو یک مقدار جلوتر می‌رفتیم تا عراق نمی‌توانست از بندر ام‌القصر استفاده بکند، عملا دریا بر روی عراق بسته می‌شد. معلوم بود که دریا برای عراق خیلی مهم است و هر وقت که بخواهیم وارد مذاکره شویم، برای پس گرفتن راه دریائی خودش باید امتیاز بدهد.

بنابراین ما نقاطی را انتخاب کردیم که ویژگیهای خاص داشته باشد :

1- در آن مناطق مردم سکونت ندارند که با سیاستهای امام سازگار است.

2- ارزش چانه زدن برای گرفتن حق خود و فشار روی عراق را دارد.

3- قابل دفاع است.

ما اگر به دجله وصل می‌شدیم به یک خط دفاعی خوبی متکّی بودیم و اگر هم در فاو به آن نقطه‌ای که ترسیم کرده بودیم می‌رسیدیم، اهداف ما قابل تأمین بود. آن هم بدون اینکه ما سیاستهای امام را بشکنیم که مردم اذیت بشوند و عوامل انسانی آسیب ببینند.

جواب سؤال دوم اینکه آنها چرا اینجا حساسیت نشان دادند و موقع حضور عراق در خاک ما حساسیت نشان ندادند؟ ما هم حرف داریم.

حرف ما همین است. یعنی مجامع بین‌المللی و قدرت منطقه‌ای معمولا یک طرفه عمل می‌کردند. هیچ وقت به نفع ما کار نمی‌کردند. به صورت علنی به عراق پول، سلاح، تبلیغات و اطلاعات می‌دادند. همه گونه حمایت را می‌کردند و این هم در سیاست آنها یک حمایت دیگر بود. این در سیاست آنها معلوم است که چه می‌کردند.

* در مرحله پایانی جنگ، چند پیامد وجود داشت. یکی از آنها جنگ شهرها بود. اگر اجازه بفرمائید در این زمینه سؤال کنیم.

** جواب این سوال را در خیلی از مصاحبه‌ها دادم.

 

قطع منابع اقتصادی ایران

از اهداف دشمن

حملات موشکی عراق

به خارک

انهدام چاه‌های نفتی ایران

در شمال خلیج‌فارس

توسط عراق

افکار دشمن برای

قطع منبع نفتی ایران

* مسأله دیگر بحث کشاندن جنگ به نفت کشها در دریا بود. عراقیها از این مسأله چه استفاده‌ای را مد نظر داشتند؟ اصلا چه نتایجی برای آنها داشت؟

** تشخیص آنها این بود که اگر بتوانند ما را از منابع اقتصادی محروم کنند، نمی‌توانیم جنگ را ادامه بدهیم. منطقآ هم قابل توجیه است. عمده منابع ما هم نفت بود. ما عراق را برای صدور نفت از خلیج فارس محروم کردیم و نمی‌توانست از این منطقه استفاده کند.

او هم می‌خواست ما را محروم کند. از اول هم سیاست آنها همین بود. آنها اوایل به جزیره خارک خیلی حمله کردند. تقریبآ هر روز، اگر نگویم همه هفته، با موشک و هواپیما خارک را می‌زدند. تقریبآ همه چاههای نفتی ما را در شمال خلیج فارس منهدم کردند که بعضی هنوز هم بازسازی نشدند. بنادر ما را هر چقدر می‌توانستند، زدند. ولی ما به حدّ نیاز خود از منابع خشکی نفت استخراج می‌کردیم و از خلیج فارس عبور می‌دادیم. آنها فکر می‌کردند با کمک کشورهای ساحلی جنوبی و مدد خارجیها مثل فرانسه و آمریکا می‌توانند ما را از فروش نفت منع کنند. اگر موفق می‌شدند حقیقتآ برای ما مشکل بود. چون کسی به ما پول، اسلحه مجانی و نسیه نمی‌داد. اگر گاهی اسلحه می‌خریدیم از بازار سیاه و قاچاق تهیه می‌کردیم. مگر اسحله‌های محدود که از شرق، مثل چین، می‌گرفتیم. عمده سلاحهای ما غربی بود. هواپیما، تانک، رادار و بسیاری از امکانات ما از غرب بود. باید اینها را تدارک می‌کردیم. باید قطعات می‌گرفتیم، مهمات می‌گرفتیم. اگر موفق می‌شدند حساب آنها درست بود. ما رفتیم به جای خارک در قسمتهای شرق خلیج فارس پایگاه نفتی زدیم. به سیری و دورتر از سیری هم رفتیم. نفت را هم بصورت کاروانی به آنجا منتقل می‌کردیم. کاروان را هم از هوا حفاظت می‌کردیم که حمله نکنند.

با اف‌چهارده‌ها در هوا کاروان را هدایت می‌کردیم. علاوه برا ین یک خط لوله را هم شروع کرده بودیم که از خوزستان به هرمزگان بیاوریم و نفت را بیرون از خلیج

محرومیت ایران از نفت

سیاست دشمن در جنگ

عملیات موفق نیروی دریایی

ایران در اوایل جنگ

شکست‌دشمنان‌درهدف‌قطع

منابع نفتی ایران

ابتکارات با ارزش ایران

در جنگ دریایی

لوله‌کشی نفت عربستان از

سواحل خلیج‌فارس تا

دریای احمر

فارس بفروشیم که آن لوله به لوله آب تبدیل شد و تا نزدیک بندر طاهری آمد و در مسیر به روستا آب می‌دهیم که باید تا بندر لنگه برود.

سیاست آنها این بود که ما را از نفت محروم کنند. سیاست ما هم این بود که این را حفظ کنیم. لذا جنگهای دریایی برای ما مهم بود. یکی از کارهای خوبی که اوایل جنگ کرده بودیم، این بود که نیروی دریایی ما در یک حمله بسیار موفق نیروی دریایی عراق را منهدم کرده بود و عراق در دریا حضور نظامی نیروی دریایی نداشت. فقط از هوا مزاحم می‌شد. حتی از فرودگاههای کشورهای مجاور ما استفاده می‌کرد. از هور نمی‌توانست خود را برساند.

بهرحال یک همکاری شدیدی بین آمریکا و فرانسه و بقیه همکارانشان و کشورهای جنوب و خود عراق بود که ما را از نفت محرم کنند و الحمدلله تا پایان جنگ نتوانستند چنین کاری را انجام دهند. همین سیاست بود که ما را در جنگ با آمریکا رودررو کرد.

* همانطور که فرمودید جنگ در دریا بحث آمدن ناوگان آمریکا به خلیج را مطرح کرد و اول پرچمهای بعضی از کشورها را روی بعضی از نفت کشها می‌زدند و بعد هم عملا وارد جنگ با ایران شدند و سکوهای نفتی و هواپیمای مسافری ما را را زدند.

چرا آمریکا در پایان جنگ به این نتیجه رسید که از حمایت پنهان دست بردارد و رسمآ و عملا با ما درگیر شود؟!

** برای اینکه دیدند به صورت ظاهر عراق نمی‌تواند از عهده این کار بربیاید. همه حمایتها را کرده بودند. ما در دریا ابتکارات بسیار با ارزشی انجام دادیم. قایقهای تندور را به سلاحهای سبک مجهز کرده بودیم. می‌توانستند تا نزدیک هر کشتی که می‌خواستیم، بروند و آسیب برسانند. قایقهای نظامی تندروی ما در دل همه نیروهای استکباری وحشت انداخته بود. خلیج فارس را هم نمی‌توانستند از دست بدهند. اگرچه آمدند یک لوله نفتی بسیار گران قیمت از سواحل خلیج فارس به دریای احمر کشیدند که عربستان نفت خود را از آن لوله صادر بکند. اولا همه نفت را نمی‌توانست ببرد. فقط تا دو میلیون بشکه می‌توانست، ببرد. بقیه را ناچار بودند که از اینجا ببرند. حیات

وابستگی‌حیات دنیا به

خلیج‌فارس

ورود مستقیم آمریکا در

جنگ علیه ایران

مسایل و دلایل مهم امام

در پذیرش قطعنامه

شرایط امام در پذیرش

قطعنامه

دنیا به باز بودن خلیج فارس وابسته بود. اگر اینجا بسته می‌شد انرژی دنیا آسیب جدّی می‌دید. نفت در دنیا خیلی گران می‌شد و مشکلاتی بوجود می‌آورد.

آنها فهمیدند که اگر ما و عراق و کشورهای منطقه باشیم، می‌توانیم بر خلیج فارس حاکمیت داشته باشیم. یعنی یا اجازه بدهند ما هم نفت صادر بکنیم و یا می‌توانیم جلوی صدور نفت همه کشورها را بگیریم.

حداقل می‌توانستیم در دریا مین بکاریم و جلوی کشتی‌ها را بگیریم. در مجموع مطمئن شدند که بدون دخالت رسمی و علنی خودشان در منطقه، سیاست محروم کردن ایران از منابع نفتی عملی نیست. با قدرتی که ما در دریا خلق کرده بودیم، فهمیده بودند. به همین خاطر مستقیمآ وارد جنگ شدند.

مثل بقیه جاها وقتی مسائل حیاتی برای آنها پیش می‌آید، حیا را کنار می‌گذارند.

* در پایان جنگ ما شاهد بودیم که روند پیروزیهای ما متوقف شدو شرایطی بوجود آمد که فاو و شلمچه را از دست دادیم. به نظر شما علت چیست؟

** همه اینها را گفتیم. دو یا سه مسأله مهم است: یکی همین مسائل اقتصادی بود که دولت ما رسمآ اعلام کرد که نمی‌توانیم از جنگ پشتیبانی کنیم. دوم روشن شده بود که ما باید با آمریکا و اذنابش بجنگیم. دیگر جنگ با عراق نبود. خیلی هم مشخص شده بود که استکبار اجازه نمی‌دهد ما عراق را بشکنیم و حق خودمان را بگیریم. این برای امام مبرهن شده بود و با توجه به این واقعیتها نظرشان عوض شد و اعلام کردند که ما قطعنامه را می‌پذیریم.

* به عنوان آخرین سؤال تمثیل پذیرش قطعنامه را در ناکامی نظام استکباری که می‌خواست ایران را حذف بکند، بیان کنید.

** این سیاست جدید امام واقعآ کارآیی خود را نشان داد. یعنی امام با شرایطی قطعنامه را پذیرفتند. چون کمی چانه زدیم و شرایط را به نفع خودمان کردیم. بعدآ همین مقدمه‌ای شد که بتوانیم عراق را در سازمان ملل محکوم کنیم وعملا این اتفاق افتاد که ما طرف پیروز در بحث داوری جهانی هستیم تا عراق غرامت جنگ را

غرامت جنگی بسیار زیاد

ایران در جنگ

دریافت غرامت جنگی حق

مسلّم ایران

محکومیت عراق در سازمان

ملل یک ارزش تاریخی برای

ایران

به ما بدهد.

این غرامت یک رقم بسیار درشتی است که در مطالبات ما از عراق ثبت شد. با این شرایط اگر یک سیاست مدبّرانه بین‌المللی پیش گرفته شود و شرایط دنیا قدری مناسب شود، می‌توانیم خسارتهای جنگ را از عراق بگیریم و عراق به خاطر منابع عظیم نفتی امکان پرداخت را هم دارد. بالاخره بخشی از حق ماست. همه حق ما نیست.

فکر می‌کنم اگر آن سیاست امام نبود ما به این نقطه بسیار با ارزش سیاسی و اقتصادی و حیثیتی نمی‌رسیدیم. آنها موفق شدند هشت سال جنگ را در اذهان عمومی به گردن ما بیندازند و ما را مسؤول این همه خرابیها بدانند.

حالا که سازمان ملل تحت تأثیر ما نبود و چنین نظریه‌ای را داده است، از نظر تاریخی برای جمهوری اسلامی بسیار با ارزش است. همه دنیا فهمید که اولا ایران در منطقه می‌تواند از خودش دفاع کند. ثانیآ می‌تواند حق خود را حفظ کند. ثالثآ در صدد تجاوز به دیگران نیست.

* بسیار متشکرم که وقت خود را در اختیار ما گذاشتید.

** موفق باشید.