مصاحبه
  • صفحه اصلی
  • مصاحبه
  • مصاحبه آِت ا.... هاشمی رفسنجانی با نشریه جانباز مصاحبه کنندگان : سردبیر و کارشناسان مجله جانباز

مصاحبه آِت ا.... هاشمی رفسنجانی با نشریه جانباز مصاحبه کنندگان : سردبیر و کارشناسان مجله جانباز

  • ساختمان قدس
  • شنبه ۱۷ اسفند ۱۳۸۱

 

Éخیلی خوش آمدید. زحمت کشدید که بالا آمدید. اگر می‌دانستم من می‌آمدم پایین. خوب است اوّل با آقایان آشنا شوم.

Èآقای حمزه‌زاده از انتشارات هزار برگ هستند که کارهای فنی مجله جانباز را انجام می‌دهند. آقای بهداد از گروه سیاسی کیهان که با مجله همکاری دارند و من هم دامردی هستم که کارهای سر دبیری مجله را انجام می‌دهم.

Éمجله وابسته به بنیاد است؟

Èبله، وابسته به سازمان جانبازان و بنیاد مستضعفان است که مخاطبانش جانبازان هستند. بنیاد نشریه دیگری هم دارد که مربوط به بخش اقتصادی است.

Éمجله جانبازازکی منتشر می‌شود؟

Èسابقه یازده ساله دارد. از زمان آقای رفیق‌دوست کار می‌شد. چون مجله نمی‌توانست نیازهای جانبازان را برآورده کند، ریزش مخاطب پیدا کرد. در دوره آقای فروزنده ترجیحآ تعطیل شد. پس از یک سال به حوزه هنری سفارش دادند که چاپ کند. حوزه هنری به من پیش دادند.

Éدر حوزه بودید؟

Èنه، من در واحد خبر معاونت سیاسی کار می‌کنم. منتهی از طریف دوستان پیشنهاد کردند. طرحی دادیم که بنیاد پذیرفت. برآن اساس شروع کردیم که سه شماره چاپ شد. بنیاد می‌خواهد همایش جانبازان ترور را برگزار کند. کار نو و جالبی است.

در شرایط موجود نیاز است. مباحثی را پیشنهاد کردیم که یک مورد مصاحبه با شخصیّت‌های سیاسی ترور شده است که شما اوّلین کسی بودید که این وقت را به ما دادید. دوست داریم به کسانی که به ما وقت نمی‌دهند، توصیه بفرمایید. شاید چنین وقتی بعدآ پیش نیاید. یک بار برای آخرین بار خواهد بود. در مجامع بین‌المللی و سفارتخانه‌ها قابل عرضه است. خود شما در سخنرانی‌ها می‌فرمایید: «ما قربانی ترور هستیم.» این مصاحبه‌ها را می‌توان به‌عنوان یک مدرک ارائه کرد. در کنار ما بنیاد شهید درباره شهدای ترور کار می‌کند. کار ما مقدمه‌ای برای جمع‌آوری کلّ مطالب است. حتّی لیست جانبازان ترور را نداشتیم. باید مطالبی درباره این جانبازان داشته باشیم.

Éشما کجا جانباز شدید؟

Èدر عملیات والفجر 7، جزیره‌ام الرصاص.

Éمگر در والفجر 8 تا ام‌الرصاص رفتیم؟

Èنه، ما در آنجا ساعت 10، یعنی دو ساعت قبل از عملیات، یک عملیات ایذایی کردیم.

Éعملیات فریب بود؟

Èبله، ما دو ساعت زودتر زدیم که گارد ریاست جمهوری عراق به ام‌الرصاص آمد و فاو خالی شد. ساعت 12 هم فاو را گرفتیم.

Éچند نفر رفته بودید؟

Èتقریبآ سه تیپ بودیم. تیپ سیدالشهداء (کرج) که بعد از همین عملیات تشویقی گرفت و لشگر شد. تیپ الغدیر(یزد) که سمت چپ ما زدند، تیپ امام رضا(ع) که سمت راست را زدند. عملا ما رفتیم وسط و آن دو نتوانستند بیایند والحاق صورت نگرفت.

Éتلفات زیاد دادید؟

Èگردان ما 300 نفر بودند که 70 نفر برگشتند. بقیه یا اسیر یا مجروح شدند. یک عدّه از مجروحان هم اسیر شدند. یکی دو تا از بچه محل مرا به عقب آوردند.

Éاهل کجایی؟

Èپدرم سبزواری و مادرم قمی است. امّا خودم تهران متولّد شدم.

Éکدام لشکر بودی؟

Èدر لشکر، 27 محمّدرسول‌اللّه(ص) گردان مالک بودم.

Éدر تهران زندگی می‌کردی؟

Èنه، کرج زندگی می‌کردم. ولی برای عملیات فاو از تیپ سیدالشهداء اعزام شدم.

Éوضعیّت جانبازی‌ات چگونه پیش آمد؟

Èمن تیر خوردم و نخاعم قطع شد.

Éنخاعت از کجا قطع شد؟

Èاز کمر به پایین حس و حرکت ندارم.

Éوضع حیاتی بدنتان از کمر به بالا خوب است؟

Èبله، فقط در اندامی که فلج هستم، مشکل دارم.

Éهیچ راه درمانی پیدا نشد؟ گاهی در خبرها چیزهایی برای خدمات رسانی به معلولان گفته می‌شود.

Èتحقیقاتی شد، در کلّ نقاط دنیا دارند کار می‌کنند، شیوه‌هایی ابداع کرده‌اند. فکر کنم سه سال پیش بود که یک ماده پلاستیکی رسانا ساختند که می‌تواند پیام‌های عصبی را صددرصد از نقطه

برنامه‌های مختلف دشمنان

برای ترور فیزیکی

آقای هاشمی رفسنجانی

توجه تدریجی مسؤولین

به حفاظت

امام(ره) و تکلیف کردن

پذیرش محافظ توسط

مسؤولین

قطع شده بگیرد و بدون آنکه هیچ تحریفی در پیام عصبی ایجاد کند، به آن طرف بدهد. گفتند دارند روی این کار می‌کنند تا عوارضی نداشته باشد.

Éآیا موردی داریم که یک قطع نخاعی معالجه شده باشد؟

Èنه، نمونه‌ای نداریم. البته آنها (خارجی‌ها) وضع رسیدگی‌هایشان بهتر است و معلول‌هایشان خیلی بهتر می‌مانند، امّا درمان به آن معنا نداریم.

Éخوب وقت شما را نمی‌گیرم. دوستان سؤال‌هایشان را بپرسند.

Èشما چند بار ترور شدید؟

Éتا آنجا که من خودم خبر دارم، یکی‌اش اوایل انقلاب بود که در منزلمان موفّق شدند و به من تیر زدند. یکی هم در دوران ریاست جمهوری در مرقد امام(ره) بود که تیر به من اصابت نکرد، یک مورد دیگر هم در گزارش‌های وزارت اطلاعات آمده بود که گروهی که دو سه سال پیش بعضی‌ها مثل آقای رازینی را ترور کرده بودند، برای زدن من هم برنامه‌ریزی کرده بودند، امّا به من دسترسی پیدا نکردند.

Èترورها از کی و در چه شرایطی آغاز شد؟

Éاصولا آن موقع، برای ما فضای امنیتی بود و ذهنیّت ما این بود که بعد از انقلاب اسلامی نباید مسأله حفاظت و حجاب و فاصله بین مردم و مسؤولان باشد و باید عادی زندگی کنیم. امّا بعد از ترور شهید قرنی و مطهری پذیرفتیم که باید محافظ داشته باشیم. یازده اردیبهشت آقای مطهری شهید شد. بعد از چهارم خرداد که به من سوء قصد شد، برای ما محافظ گذشته بودند، منتهی نه محافظان خیلی جدّی بودند و نه خود ما اهمیّت می‌دادیم. امّا به ما تکلیف شده بود و گویا امام(ره) فرموده بودند. خیلی به ما فشار می‌آمد، چون گاهی برای خرید خانه می‌رفتیم، نانوایی می‌رفتیم. البته گاهی خود مردم اعتراض می‌کردند که چرا خودتان می‌آیید خرید، خودمان

حفاظت‌های سطحی

اوایل انقلاب

جریان ترور آقای

هاشمی رفسنجانی

تعداد ترورکنندگان و

چگونگی ورود آنها

به منزل

شیوه شلیک تروریست‌ها

می‌آوریم دم در خانه. با این حال موضوع جدّی نشده بود و ما اصلا آموزش حفاظت نداشتیم. از کمیته شمیران دو سه نفر را برای حفاظت ما گذاشتند. آن موقع، ماشین‌های ضد گلوله هم در ایران نبود. اگر هم از زمان شاه بود، چیزهایی بود که به درد ما نمی‌خورد. حفاظت خیلی سخت بود.

Èدرباره واقعه تروریستی علیه خودتان بفرمایید.

Éجریان این‌طور شروع شد که من مغرب برای نماز مغرب و عشاء به منزل رفتم. نماز را خواندم. زنگ زدند، از اف‌اف پرسیدم، گفتند کسی از طرف آقای ناطق نوری برای من نامه آورده. اینها، هم مرا می‌شناختند، هم آقای ناطق را، و روابط‌ها را می‌دانستند. ما هم پذیرفتیم. گفتیم بیایند داخل، آن آقا از داخل اتاق نشیمن رفت به اتاق میهمانی. من روی صندلی نشسته بودم. او هم روبه‌روی من بافاصله یک متر به عنوان میهمان نشست. احوالپرسی کردیم، گفتم چیست؟ گفت نامه‌ای دارم. پاکتی دستش بود. برخاست آمد جلوی من ایستاد، من هم می‌خواستم تواضع کنم بگویم حالا چرا ایستاده‌ای! بچه‌ها داخل اتاق بودند و این رفت و آمدها عادی بود و این چیزها تا اینجایش سوء ظن برانگیز نبود. از در خانه که وارد می‌شدند، همان ابتدا دو اتاق کوچک بود. بعد از آن حیاط بود و بعدش می‌آمدند. آنجایی که ما زندگی می‌کردیم، پاسداران و محافظان در اتاق این حیاط بودند. اینها (تروریست‌ها) هم دو نفر بودند. یکی در حیاط ایستاده بود، یکی هم آمده بود بالا. پرده کرکره‌ای بود که از بیرون داخل اتاق دیده می‌شد. نمی‌دانم باز بود یا این آقا باز کرده بود. گویا یکی از محافظان هم رفته بود بیرون چیزی بگیرد. یکی دیگر هم تنها بود. وقتی آمد جلویم ایستاد و خواست نامه را بدهد، دیدم یک دستش رفت زیر بلوزش و اسلحه را بیرون کشید. من فهمیدم می‌خواهد سوء قصد کند. همان طور که نشسته بودم و تکیه داده بودم، مچ آن دستش را که اسلحه بود، گرفتم. او دیگر نمی‌توانست کاری بکند. دستش اسیر شده بود. من بلند شدم، دستش در دستم بود و درگیر

برداشت تروریست‌ها از

شلیک دوّم

فرار تروریست از منزل

چگونکی انتقال به

بیمارستان

سرنوشت تروریست‌ها

شدیم. آن رفیقش از حیاط ما را دید و برای کمک آمد. بچه‌های ما در آن اتاق بر اثر سروصدا فهمیدند در اتاق میهمانی خبری است. من اسلحه را از دست این یکی گرفتم. اما رفیقش که دم در اتاق، در فاصله دو سه متری قرار داشت، برای قلب من شلیک کرد. ولی تیر به شکمم خورد و از پهلویم خارج شد. مقداری از ریه، پرده دیافراگم و قسمتی از کبد را برد و از پهلو بیرون آمد. خون را که دیدم داد و بیدادم بلند شد و در این هنگام همسرم نیز رسید. من همان‌طور که اسلحه را گرفته بودم، افتادم به زمین. همسرم با چادری که سرش بود آمد و خودش را انداخت روی من. همان (تروریست) عقبی آمد جلو تا تیر خلاص را به مغزم بزند. تیر را شلیک کرد، فقط مقداری از پوست صورت و بینی ام زخمی شد و صدمه‌ای نرسید، تیر به بوفه‌ای خورد که ظرف‌های اتاق میهمانی در آن بود و آن را سوراخ کرد. هر دو فرار کردند، محافظان هم یکی گویا رفته بود، نان بگیرد. دیگری هم در حیاط تیری شلیک کرد. آنها (تروریست‌ها) سه نفر بودند. یکی هم بیرون منزل سوار موتور آماده بود و با هم فرار کردند.

Èآیا تصورشان این بود که تیر خلاص را زده‌اند؟

Éنمی‌دانم فهمیده بودند که تیر خلاص نخورده یا نه. در بازجویی‌ها می‌شود فهمید که چه گفتند. ما در خانه دزاشیب بودیم. همین خانه‌ای که الان بچه‌های ما در آن هستند. بر اثر سروصدا مردم محل جمع شدند و همسایه‌ها به کمک آمدند. پیکانی مال همسایه‌ها بود که مرا داخل آن سوار کردند، البته من با پای خودم رفتم، چادر همسرم را گذاشته بودم روی زخم تا خونریزی نشود. سریع به بیمارستان شهدای تجریش، رفتیم تا رسیدیم ما را به اتاق عمل بردند و عمل شدم.

Èسرنوشت تروریست‌ها چه شد؟

Éدستگیر و اعدام شدند. آن اسلحه را هم دادیم به کلانتری، نتوانستند ردیایی پیدا کنند، اسلحه را به ما پس دادند، آن را الان در موزه گذاشتیم.

 

نقش امام(ره) در مواقع

ترور شدن مسؤولین

تعابیر عارفانه امام(ره) برای

تقویت روحی

چگونگی اطلاع امام(ره) از

حادثه هفت تیر

عکس‌العمل امام(ره) در قبال

حادثه هفت تیر

Èدر زمانی که موج ترورهای خونین، کشور را فرا گرفته بود، چه تصویری از آینده انقلاب و نظام داشتید؟ نقش حضرت امام(ره) را در ترمیم و تقویت روحیه مسؤولان پس از شهادت پیشکسوتان انقلاب چگونه ارزیابی می‌کنید؟

Éامام(ره) در این‌طور مواقع طی نامه‌ای، ملاقاتی، سخنی و بیانیه‌ای روحیه مردم را تقویت می‌کردند، توصیه‌هایی هم به مأموران می‌کردند که محافظت‌ها را تقویت کنند. چون محافظت خیلی جا نیفتاده بود. به‌علاوه یکی از سیاست‌های امام(ره) این بود که هر یکی از شخصیت‌هایی که از دست می‌رفتند، با سرعت جایگزین می‌کردند تا خلا نبودن ایشان در امور کشور مشخص نشود. در این مسائل حاج احمدآقا کمک کار خوبی بود. از سوی دیگر امام(ره) تعبیرهای عارفانه‌ای هم ارایه می‌دادند که هم روحیه ضد انقلاب را تضعیف می‌کرد و هم روحیه مردم و آسیب‌دیده‌ها را تقویت می‌کرد. یعنی همان چیزی که از رهبری انتظار می‌رود. حتّی وقتی انفجار دفتر حزب جمهوری اسلامی اتفاق افتاد، ایشان روحیه خودشان را حفظ کردند. ما وقتی رفتیم ملاقات، طوری رفتار می‌کردند که انگار اتفاقی نیفاده است. حتّی مزاح هم می‌کردند، مثلا بعد از حادثه حزب نمی‌دانستیم چطور ماجرا را به ایشان بگوییم. من شب به حاج‌شیخ حسن صانعی تلفن کردم و خبر دادم و گفتم الان به امام نگویید تا ما فردا بیاییم و با مقدّماتی به ایشان بگوییم. وقتی صبح رفتیم، ایشان می‌دانست. با یک تبسمی که البته بوی اندوهی هم از آن به مشام می‌رسید، به من فرمود: به قول عرفای حوزه نجف «تقارب آجالی شده»! بعد درباره آجال برای ما توضیحی دادند که در قدیم‌ها به سقوط ستارگان می‌گفتند. در حوزه نجف در جایی که افراد گروه گروه از دست می‌رفتند، تقارب آجال می‌گفتند، تحلیلی هم کردند برای اینکه ما را دلداری دهند.

Èآثار و پیامدهای مثبت و منفی وقایع تروریستی چه بود؟

آثار منفی ترورها

آثار مثبت ترورها

شناخته شدن دشمنان در

ترورها

کارهای عجولانه دشمنان در

ترور و برنامه‌های

حفاظتی مسؤولین

É آثار منفی‌اش این بود که اوّلا شخصیّت‌های مهمّی را انتخاب می‌کردند و به‌قول معروف با چراغ آمده بودند. بهترین‌ها را پیدا می‌کردند و می‌زدند. استراتژی‌شان هم این بود که می‌گفتند اگر بسیج کنندگان را از جامعه بگیریم، امام تنها می‌شود. چون اینها (شهیدان ترور) عضو شورای انقلاب بودند. نیروهای خوبی را از ما گرفتند. ثانیآ باعث شد اختلاط بین مردم و مسؤولان ضعیف شود. ما بهتر می‌توانستیم درد مردم را بفهمیم و ارتباط بین مردم و مسؤولان می‌توانست بهتر و مفیدتر باشد. نکته مثبت ترورها نیز این بود که نمی‌گذاشت مردم بی‌اعتنا باشند. دیدند باید مواظب باشند. انقلاب در خطر است و باید هوشیار باشند. معلوم شد به آن آسایش خاطری که بعد از انقلاب به‌دست آمده بود، نباید اطمینان کرد. مخصوصآ علائمی پیدا می‌شد که اینها (تروریست‌ها) دارند از خارج دستور می‌گیرند.

نفع دیگر این بود که اینها زود خودشان را نشان دادند. می‌دانید که منافقین و فرقان و این گروه‌ها در دوران انقلاب و مبارزه در جمع ما بودند، همه چهره‌های مبارز را می‌شناختند. بعدآ هم در کارها مشغول شده بودند و در همه جا حضور داشتند. اگر شناخته نمی‌شدند، کمی صبر می‌کردند، بیشتر ریشه می‌گرفتند و برنامه دراز مدّتی برای خودشان درست می‌کردند و این برنامه‌ها را همراه با برنامه‌های اجتماعی و سیاسی و هماهنگ با خارج اجرا می‌کردند، فکر می‌کنم می‌توانستند خطرناک باشند. ولی (ورود به فاز نبرد مسلحانه این‌ها را زود در معرض خطر قرار داد. آنها فکر می‌کردند چون نظام آمادگی و حفاظت ندارد، می‌توان هر کاری کرد، بعدآ نمی‌شود. یا آنقدر خاطر جمع بودند که می‌توانند هر چه زودتر کار را یکسره کنند. این عجله باعث شد تا این طرف هم کند برای اداره امور برنامه‌ریزی و عملا وقتی ما ضد حمله و پاتک را شروع کردیم، آنها هم آسیب دیدند و متلاشی شدند.

È آیا ناگفته‌هایی هم از خاطرات مربوط به حادثه ترور خود و سایر مسؤولان نظام دارید؟

روایت هجران، گفته و

ناگفته‌های حادثه هفتم تیر

عکس‌العمل مسؤولین بعد

از حادثه هفتم تیر

روحیه گرفتن مسؤولین از

امام(ره) بعد از حادثه

هفتم تیر

اخبار ضد و نقیض اولیه درباره

شهادت دکتر بهشتی

Éنمی‌دانم چه چیزی را نگفتم. روزنامه جمهوری اسلامی مسابقه‌ای گذاشته بود. من هم «روایت هجران» را نوشتم، از یادداشت‌های روزانه‌ام هم استفاده کردم و آن چیزهایی را که به درد می‌خورد، نوشتم. شاید این خاطره در آن (روایت هجران) باشد. بعد از حادثه انفجار دفتر حزب فوری به نخست‌وزیری رفتیم. بقایای دوستان جمع شدند و یک جمع مشورتی تشکیل دادیم. چگونه اعلام بکنیم؟ چگونه حفاظت بکنیم؟ چگونه جایگزین بکنیم؟

Èچه کسانی بودند؟

Éاین را نوشته‌ام. تا جایی که یادم هست شهید باهنر بودند، شهید رجایی بودند، آقای بهزاد نبوی بودند، آقای خامنه‌ای در آن موقع در بیمارستان بودند. ایشان یک روز قبل، در واقعه انفجار مسجد ابوذر تهران در بیمارستان بستری شدند و دست ما به ایشان نمی‌رسید. حفاظت از ایشان (در بیمارستان) هم یک مشکل جدّی شده بود. چون فکر می‌کردیم عوامل تروریست‌ها در بیمارستان هم هستند، واقعآ دلمان می‌لرزید. در آن محیط‌ها نبودیم و نیرو نگذاشته بودیم. منافقین بیشتر در این محیط‌ها بودند.

به‌هر حال در آن جلسه تصمیم گرفتیم خدمت حضرت امام برویم اوّلین، که کردیم، صبح زود خدمت امام رفتیم. آقای شیخ حسن صانعی به ایشان اطلاع داده بودند. تا صبح نخوابیده بودم. دائمآ خبر می‌گرفتم که آقای بهشتی چه شد؟

Èآیا حجم تلفات برای شما قابل تصوّر بود؟

Éنه، احتیاط می‌کردند و به ما چیزی نمی‌گفتند. تا صبح هنوز نمی‌دانستیم آقای بهشتی هم شهید شده است. بعضی‌ها ایشان را سالم دیده‌اند که مثلا در فلان تا بود. یکی می‌گفت ایشان در بیمارستان بود. حالا یا شایعه بود یا خیالات بود. شب عجیبی بود. من تا صبح همان‌طور که نشسته بودم، گاهی چرت می‌زدم، دخترم فاطمه آن طرف به تلفن‌ها جواب می‌داد، موقع سحر فهمیدیم.

 

تعابیر و اهداف مهندس بازرگان

درباره منافقین

نزدیکی نهضت آزادی و

سازمان مجاهدین

مخالفت سازمان منافقین

با مبارزات سیاسی

اهداف اوّلین گروه فلسطینی

حاضر در ایران در سالهای

اوّل پیروزی

È در آن زمان آقای بازرگان از منافقین به عنوان فرزندان معنوی خود نام برد، آیا به نظر شما آن پدران معنوی در این دوره هم استعداد پرورش تربیت چنان فرزندانی را دارند؟

É فکر می‌کنم آن موقعی که درگیری‌ها خیلی زیاد شده بود، مهندس بازرگان می‌خواست میانجی‌گری کند، این جوری صحبت کرد و منافقین را که کارشان ترور و تخریب و اذیب بود، از نیروهای انقلاب که شهید می‌شدند، جهاد می‌کردند جدا کرد. یک جور معرفی کرده بود. البته خود مهندس بازرگان و نهضت آزادی اهل ترور نبودند و اصلا در زمان مبارزه هم تشکّل تروریستی نداشتند. اما، این بچه‌هایی که آمده بودند در مجاهدین خلق، مهره‌های اصلی‌شان از طرفداران مرحوم آیت‌الله طالقانی و مهندس بازرگان بودند و پاتوق اوّلیه آنها مسجد هدایت در چهارراه استامبول بود. همین حنیف‌نژاد، برادران رضایی و پدرشان این ارتباط را داشتند. منتهی آنها وقتی دنبال کار منفی و مبارزه مسلحانه رفتند، حساب خودشان را از نهضت آزادی جدا کردند. اصلا مبارزات سیاسی را قبول نداشتند و آن را یک نوع سازش می‌دانستند، ولی چون به حمایت این‌گونه آدم‌ها نیاز داشتند و می‌توانست پوشش‌های خوبی برای آنها باشد. به آنها احترام می‌گذاشتند.

È در جایی از کتاب خاطرات سال 60 حضرت‌عالی، در ملاقات سفیر فلسطین و نماینده عرفات، وقتی به دیدار با بنی‌صدر انتقاد کردید، در توجیه آن ملاقات گفتند هدف‌شان باز داشتن آنها از ترور حضرت امام(ره) بود. با توجه به این مورد چه اقدامات تأمینی برای حفاظت از جان امام(ره) در نظر گرفته بودید؟

É بعد از انقلاب، فلسطینی‌ها اولین جمعیت بودند که به ایران آمدند و خیلی روی انقلاب اسلامی حساب می‌کردند. تعبیرشان این بود که عمق استراتژیک ایران هستند. از قبل هم با گروه فدائیان خلق و منافقین رابطه داشتند و افرادشان را می‌فرستادند و آموزش می‌دیدند و همدیگر را

پیشنهادهای فلسطینی‌ها برای

آموزش حفاظت

ارتباط گروه منافقین

با عرفات

شیوه‌های حفاظتی از

امام (ره)

ایران، قربانی تروریسم

می‌شناختند. اینجا که آمدند، یک بار به شورای مرکزی حزب جمهوری اسلامی آمدند و پیشنهاد جدّی‌شان هم این بود که می‌گفتند شما سیستم حفاظت را زود تشکیل بدهید. پیشنهاد داشتند که آنها بیایند محافظ تربیت کنند، یکی از پیشنهادهای ایشان هم این بود که محافظان را از قوم و خویش‌های خودتان بیاورید، چون تجربه داشتند که این‌گونه آدمها دلسوزی می‌کنند و به موقع دفاع می‌کنند. در زمان ترورها حساب ما و منافقین آن‌گونه شده بود، دیگر توجیهی نداشت که بروند با آنها ملاقات کنند. اتفاقآ هنوز با یکدیگر (گروه عرفات و منافقین) رفیقند. همیشه ارتباط‌شان جدّی بود و از ایران هم که رفت (بنی‌صدر) همواره به نفع آنها مصاحبه می‌کرد. آن آقا (نماینده عرفات) در جواب اعتراض ما که می‌گفتیم چرا با آن‌ها (بنی‌صدر و منافقین) ارتباط دارید؟ می‌گفت اگر ما با آنها مرتبط نبودیم، امام را ترور می‌کردند. امّا امام(ره) خیلی بیشتر از ما حفاظت می‌شدند. حفاظت ایشان خیلی جدی‌تر بود. دو سه حلقه حفاظتی تشکیل شده بود و نمی‌شد به این آسانی ایشان را ترور کرد. ایشان که مثل ما بیرون نمی‌آمدند، فقط ملاقات‌ها بود که به واسطه آشنایی و سابقه و تفتیش انجام می‌شد. حفاظت از امام(ره) بعد از شروع ترورها و در طول زمان حیات ایشان خیلی جدّی و در حدی اطمینان‌بخش بود.

Èقدرت‌های استکباری همواره جمهوری اسلامی ایران را به تربیت و اعزام تروریست و اقدامات تروریستی متهم کرده‌اند. بعضی از کارشناسان معتقدند هدف از طرح این اتهام‌های واهی، وارد آوردن فشار به ایران و گرفتن امتیازاتی سیاسی یا اقتصادی در سطح بین‌المللی است. شما به عنوان یکی از مسؤولان طراز اول نظام آیا چنین تحلیلی را قبول دارید؟

Éمن معتقد نیستم که ما به‌خاطر این اتهامات انفعالی عمل کرده باشیم. ما که تروریست نبوده و نیستیم و این را همه می‌دانند که طی چند هفته پس از

مخالفت امام(ره) با

شیوه ترور در مبارزات

دلایل امام برای ردّ

یکی از تقاضاهای ترور شاه

استدلالات امام(ره) برای

مخالفت با شیوه ترور

مخالفت امام(ره) با شیوه

تروریستی سازمان منافقین

انقلاب، خودمان قربانی ترور شدیم و خیلی از سرمایه‌های انقلاب را از دست دادیم. هیچ وقت فکر نمی‌کردیم با ترور می‌توان کاری انجام داد. امام(ره) در زمان مبارزه با رژیم شاه حتی یک مورد هم با انجام دادن ترور موافقت نکرد. در قضایای ترورهایی که صورت گرفت، هیچ کس نمی‌تواند مدّعی شود که از امام اجازه گرفته است. مواردی را هم می‌دانیم که رفتند از امام اجازه بگیرند، ایشان اجازه ندادند. یعنی جواب‌شان را ندادند. مثلا یک مورد را خود امام به من گفتند که افسری که به دربار شاه راه داشت، ظاهرش هم افسر قدیمی بود، رفته بود خدمت امام و گفته بود: می‌توانم بمبی به خودم ببندم و در یکی از این شرفیابی‌هایی که دارم، خودم را منفجر کنم و کار شاه را تمام کنم. امام(ره) اجازه ندادند. ما به امام گفتیم: چرا به ایشان چنین اجازه‌ای ندادید؟ گفتند: اگر می‌خواست این کار را بکند، نمی‌آمد به من بگوید و از من بپرسد!

Èشاید حضرت امام(ره) در صدد آن بود که رژیم ستم شاهی توسط خود مردم سرنگون شود؟

Éکاملا همین‌طور است. ایشان می‌گفتند با ترور، خشونت حکومت بیشتر می‌شود، منافقین هم وقتی کارشان را شروع کردند، رفقایی مثل مهندس سحابی که بیشتر ما را می‌شناختند و به ما نزدیک بودند، از ما می‌خواستند که به امام بنویسیم که اینها (منافقین) آدم‌های خوبی هستند و تبلیغاتی که شاه می‌کند و می‌گوید اینها مارکسیست هستند، باور نکنید و از این‌ها حمایت کنید تا آبروی‌شان محفوظ باشد.

من هم به همین منظور نامه‌ای به امام نوشتم و اتفاقآ این نامه باعث شد که گیر افتادم. یعنی ابتدا چند نفر رابطه گیر افتادند و بعدش کم‌کم به من رسیدند.

در هر حال هر کس به امام چنین چیزی می‌گفت، ایشان کار منافقین را تأیید نکردند. با اینکه در میان اینها بچه‌های خوب و مسلمانی بودند و در

انحراف سازمان مجاهدین در

میانه راه مبارزه

تفاوت تبلیغ مسلحانه با

مبارزه مسلحانه

ادعای ضدّ و نقیض

آمریکایی‌ها

درباره تروریست‌ها

تفاوت مبارزات فلسطینی‌ها با

اعمال تروریستی

زندان نماز شب می‌خواندند. امّا وقتی که اینها منشعب و منحرف شدند، سفری به عراق کردم با هدف اینکه خدمت امام بگویم شما درست فهمیدید و ما اشتباه کردیم. امام به همین هم احتیاج نداشتند. البته ما در آن موقع در حدّ «تبلیغ مسلحانه» ترور را قبول داشتیم. یعنی می‌گفتیم رژیم که نمی‌گذارد حرف‌های خود را بزنیم. انجام دادن یک انفجار یا ترور، صدای مبارزه را در دنیا بلند می‌کند. ما از این به‌عنوان مبارزه مسلحانه تعبیر نمی‌کردیم. اسمش را تبلیغ مسلحانه گذاشته بودیم.

امّا بعد از انقلاب، هیچ وقت دنبال اینکه از طریق ترور به جایی برسیم، نبودیم. آمریکایی‌ها همیشه می‌گفتند و حالا هم می‌گویند و یکی از بهانه‌هایشان افراد ضد انقلابی هستند که در اروپا و جاهای دیگر به علّت اختلافات و درگیری‌های داخلی کشته شدند تا شاید بچه‌هایی انقلابی که به آنجا رفتند، کاری کرده باشند. دیگر اینکه ما چون از فلسطینی‌ها و حزب‌اللّه لبنان حمایت می‌کنیم، آنها را تروریست می‌دانند، به ما هم تروریست می‌گویند. ما اصلا قبول نداریم که آنها تروریست هستند. آنها دارند برای استقلال و نجات وطن‌شان جهاد می‌کنند. بنابراین ما احتیاجی نداریم که تسلیم حرف آمریکا شویم.

È بعد از حادثه 11 سپتامبر کشورهای جهان از فرصت به‌دست آمده برای سرکوب یا مهار مخالفان خود تحت عنوان مبارزه با تروریسم استفاده کرده‌اند، آیا به نظر شما ایران هم از این فرصت برای شناساندن ماهیّت گروهک‌های تروریستی و ضد انقلابی به جهانیان با هدف مهار آنها یا حداقل تنبیه آنان توسط مجامع بین‌المللی بهره‌برداری کرده است؟ آیا جمهوری اسلامی نمی‌تواند با آمریکا که از اموال بلوکه شده ما برای پرداخت غرامت به خانواده کسانی که در لبنان کشته یا زخمی می‌شود برداشت می‌کند، مقابله به مثل کند؟

حمایت دائمی آمریکا

از تروریسم

حضور منافقین تروریسم

در آمریکا و اروپا

محکومیت منطقی استدلالات

آمریکا در مسئله ترور

پایبندی ایران به پیمانهای

منع سلاحهای غیر متعارف

É البته آنها هنوز نتوانستند از اموال ما بردارند، چون قانونی دارند که نمی‌توانند بردارند، اما در صدد هستند راه قانونی را باز کنند. ولی آمریکا این کارها را می‌کند، ما هم در حدّ توان‌مان تلاش کردیم و همیشه در مصاحبه‌ها به آنها گفتیم که شما دارید از تروریست‌ها حمایت می‌کنید، منافقین هنوز هم در ایران عملیات مسلحانه می‌کنند. ما می‌دانیم که اینها با آمریکا ارتباط جدّی دارند. قطعآ آمریکا روی منافقین حساب کرده و می‌کند. الان هم به‌خاطر مسأله عراق و وضعی که خودش در دنیا به‌وجود آورده، مقداری دستش برای حمایت از منافقین بسته شده، ولی قلبآ با آنها هستند. زیرا در آمریکا و انگلیس و سایر کشورها به نام دیگری وارد می‌شوند، پول جمع می‌کنند، لابی می‌کنند، اطلاعات می‌فروشند و رسمآ جاسوسی می‌کنند. آمریکایی‌ها چون به تضعیف جمهوری اسلامی اهمیّت می‌دهند، اقدامات تروریستی اینها را نادیده می‌گیرند، زیرا علیه ما کار کرده‌اند، به نظرم در بحث و استدلال موفّق بودیم و آمریکا از نظر منطق محکوم است و کارش قابل دفاع نیست.

È اتهامات ضد ایرانی آمریکا مبنی بر حمایت جمهوری اسلامی از تروریسم و تولید و تکثیر تسلیحات کشتار جمعی تکرار می‌شود و منافقین نیز با نمایش تصویر و اسنادی درباره مراکز نیروگاهی کشورمان مدّعی فعالیّت هسته‌ای ایران هستند. آیا در چنین شرایطی که حتّی کشورهای هسته‌ای نیز به معاهدات خلع سلاحی پیوسته‌اند یا پیوستن به این کنفوانسیون‌ها را به گرفتن امتیازاتی مشروط کرده‌اند، امضای معاهدات مذکور از سوی کشورمان بدون گرفتن امتیازهای بین‌المللی قابل توجیه است؟

É به پیمان‌های سلاح‌های هسته‌ای که قبل از انقلاب پیوسته بودیم و ما هم چون بنای تولید این سلاح‌ها را نداشتیم، همان را تأیید کردیم. بعدها به معاهدات منع تولید سلاح‌های میکروبی و شیمیایی هم پیوستیم. چون در

دلایل انسانی و اسلامی

ایران در عدم استفاده از

سلاحهای غیرمتعارف

دو منظوره بودن، دلیل غیر

منطقی بعضی از کشورها در

همکاری هسته‌ای با ایران

عمومی شدن علوم هسته‌ای

در دنیا

ترس آمریکا از شیوه‌های

هسته‌ای و میکروبی در ترورها

نقش دولت‌های بزرگ در

گسترش و تعمیق تروریسم

جنگ احساس کردیم جمهوری اسلامی از لحاظ انسانی هیچ وقت نمی‌تواند این سلاح‌ها را به کار ببرد. حتّی اگر داشته باشیم و هزینه‌اش را هم بتوانیم بپرازیم، استفاده‌اش برای ما آسان نیست، لذا به معاهدات خلع سلاح پیوسته‌ایم. امّا اینکه چقدر از این معاهده‌ها استفاده کردیم، حقیقتآ باید بگویم کم. چون براساس بعضی مواد این پیمان‌نامه‌ها، آنها (مجامع بین‌المللی) مؤظف هستند به ما کمک‌های علمی و فنی بکنند تا استفاده صلح‌آمیز از انرژی هسته‌ای ببریم. امّا آنها به بهانه این که مواد اوّلیه انرژی هسته‌ای دو منظوره هستند، به ما اجازه نمی‌دهند نیازهای صنعتی و غیر هسته‌ای یا غیر شیمیایی مان را خریداری کنیم. می‌گویند ممکن است با آنها سلاح کشتار جمعی بسازند.

È حضرت‌عالی سال‌ها قبل پیش‌بینی کرده بودید که در آینده از سلاح‌های هسته‌ای برای عملیات‌های تروریستی استفاده خواهد شد. آیا هنوز چنین اعتقاد دارید؟

É ما معتقدیم علومی که پایه فعالیّت هسته‌ای است، دیگر از دست قدرت‌های بزرگ خارج شده و علومی مثل فیزیک هسته‌ای، شیمی و بچه‌های آزمایشگاهی به‌راحتی در دسترس همگان است. از سوی دیگر دولت‌هایی هم هستند که رسمآ به دنبال چنین کشف‌ها و اختراعاتی هستند و این خطر وجود دارد که سلاح‌های هسته‌ای یا میکروبی یا شیمیایی به‌دست تروریست‌ها بیفتد، در این میان آمریکایی‌ها خودشان هم می‌ترسند، زیرا میکروب‌های آبله و سیاه زخم که شیوع پیدا کرده بود، نشانگر امکان تحقق همان پیش‌بینی بوده است.

È یعنی معتقدید منشأ تحرّکات تروریستی خطرناک، خود دولت‌های تولید کننده سلاح‌های کشتار جمعی هستند؟

É بله، من فکر می‌کنم دولت‌های بزرگ شاید وسیله‌ای شوند که این خطرات جدّی شوند و تروریسم بین‌المللی تعمیق و گسترش یابد. مثلا وقتی فلسطینی‌ها حتّی در خانه‌های خود امنیّت ندارند، ممکن است برای جان و مال و ناموس خود دست به چنین اقدامی بزنند.

 

وضعیت دفاعی ایران در

مسایل شیمیایی

عدم توجه سازمانهای جهانی

هسته‌ای به تعهدات خویش در

قبال همکاری ایران

تأثیر برگزاری سمینار

جانبازان ترور

Èآیا در چنین شرایطی با پیوستن به معاهدات خلع سلاح و پذیرش پرهیز از به دست‌آوردن سلاح‌های تدافعی عملا خود را در مقابل حملات هسته‌ای و خطرناک بی‌دفاع نکرده‌ایم؟

Éوضع ما از نظر دفاع شیمیایی خوب است. یعنی به سطح استاندارد کشورهای پیشرفته دست یافته‌ایم، پناهگاه‌هایی داریم که با اهمیّت است.

یعنی برای دفاع در برابر جنگ شیمیایی آمادگی لازم را به‌دست آورده‌ایم.

Èبنابراین، به نظر می‌رسد به علّت تعهداتی که پذیرفته‌ایم، در مقابل حملات هسته‌ای و میکروبی آسیب‌پذیریم و امکان مقابله به مثل نداریم که همین امر سبب می‌شود توان بازدارندگی روانی و پیشگیری از تهاجم هسته‌ای دشمن را نداشته باشیم، آیا چنین نیست؟

Éبله، یکی از وظایف سازمان‌های جهانی این است که از امنیت اعضا در برابر این گونه حوادث دفاع کنند. امّا فکر می‌کنم آنها وظایفشان را به خوبی انجام نمی‌دهند.

Èآیا تلاش‌های بین‌المللی سازمان‌ها و نهادهای مسؤول کشورمان برای ترسیم چهره جمهوری اسلامی ایران به‌عنوان قربانی تروریسم و معرّفی ابعاد اقدامات تروریستی گروه‌های مورد حمایت غرب را کافی می‌دانید؟

Éما واقعآ تلاش منسجمی نکردیم.

Èنظر حضرت‌عالی درباره نقش برگزاری سمینار «جانبازان ترور» برای نشان دادن مظلومیّت نظام جمهوری اسلامی ایران در این زمینه چیست؟

Éاین کار برای یک حرکت علمی و حساب شده جهانی ضرورت دارد. اخبار این برنامه‌ها در خیلی از جاهای دنیا منتشر می‌شود و ارائه مدارک مربوطه در شرایطی که هیچ قدرتی ظاهرآ نمی‌تواند از تروریست‌ها حمایت کند، کاری مؤثّر است.

 

لزوم ارائه مدارک

محکمه پسند

لزوم روشن شدن تناقض

ادعا و عمل مدعیان

مخالفان ترور

È چه پیشنهاد و رهنمودی برای برگزاری این پروژه دارید؟

É توصیه‌ام این است که مطالب و اظهارات و اسنادتان معتبر و محکمه پسند باشد و از نظر سیاسی هم شیوه خوبی را انتخاب کنید که به روز باشد. مخصوصآ مدارک مربوط به رابطه تروریست‌ها با قدرت‌هایی که مدّعی مبارزه با تروریسم هستند، باید مشخص‌تر مطرح شود. زیرا اگر این رابطه را به طور مستدل ارائه بدهید، فکر می‌کنم اثر با ارزشی از دل این سمینار برای طرح در محافل جهانی در بیاید.