حدادعادل، نماینده مردم تهران: قبل از هر سخنی لازم است از حضرتعالی برای این فرصتی که در اختیار جمعی از نمایندگان مجلس شورای اسلامی قرار دادید، تشکّر کنیم.
دوستانی که امروز در این دیدار حضور دارند از آغاز افتتاح مجلس ششم مشتاق بودند که با جنابعالی دیدار و گفتگو داشته باشند و تا الان که نزدیک به یک سال از شروع کار مجلس میگذرد، به تأخیر افتاده است. شما باید این تأخیر را بر ما ببخشید. یک مقدار به علّت کوتاهی ما بود و مقداری هم به علّت مشکلات و وضع خاصی است که ما در مجلس داشتهایم.
حضرتعالی مستحضر هستید دوستانی که امروز اینجا حضور دارند، در مجلس با صفت اقلیت انجام وظیفه میکنند و اقلیت وضع خاصی در هر جامعه و مجلس دارد و سعی ما در این یک سال این بوده که به تدریج و آرام آرام به سوی نوعی از انسجام حرکت کنیم که متناسب با وضاع ما در این مجلس باشد که بتوانیم وظیفهی خودمان را در قبال ملّت و اسلام و انقلاب اسلامی ایفا کنیم. ما وظیفه داشتیم در دیدار با جنابعالی از تلاش مستمر و مثبت حضرتعالی و همکارانتان در دوران هشت ساله ریاست جمهوری برای سازندگی سپاسگذاری کنیم. آثار مثبت زحمات شما را امروز در جای جای کشور مشاهده میکنیم و حقشناسی ایجاب میکند که در حضور شما ذکر کنیم.
ممکن است بعضی از ما در بعضی از مسایل و امور با جنابعالی اختلاف نظر داشته باشیم. با آن شناختی که از شما داریم، میدانیم که این را حق نمایندگان میدانید. امّا اختلاف نظر داشتن در مسایل با قدر ناشناسی متفاوت است که یک کار غیر انسانی است. نمایندگانی که امروز با شما دیدار دارند، قطعآ از آن گروهی نیستند که سازندگی را به عنوان نردبانی برای ترّقی خودشان انتخاب کرده باشند و بعد به آن پشت پا زده باشند. بلکه سازندگی را در همان حدّی که بود، ارج میگذارند و از آن تقدیر میکنند. یکی از نگرانیهای جمع حاضر، افراط در جوّ سیاسی کاری در فضاهایی است که با سیاسی کاری منطقی تناسب ندارد. عقیده ما این است که یکی از مشکلات فعلی کشور، سیاسی کاری بیش از حد در همه جا است و این به کارهایی که محتاج کارشناسی و همدلی و تفاهم است، لطمه میزند و منافات دارد و معتقدیم که ضرر آن نصیب ملّت میشود و دود آن به چشم مردم میرود. از حضرتعالی انتظار داریم در شرایط حساس فعلی که در آستانهی یکمین سال افتتاح مجلس ششم هستیم و همچنین در آستانه انتخابات، از سخنان حضرتعالی استفاده بکنیم. بنده باید عرض کنم که بعضی از دوستان به علّت یک گردهمایی در مشهد هستند. برخی دیگر برنامههایی از پیش تعیین شده داشتند که عذرخوهی کردند. همه خدمت حضرتعالی سلام رساندند و مایل بودند که مانند ما خدمت شما برسند. بنده بیش از این مصدی اوقات نمیشوم و همه اشتیاق داریم که از فرمایشات حضرتعالی استفاده کنیم.
نماینده مردم اندیمشک: از اینکه بزرگترین سد خاورمیانه و یکی از افتخارات جمهوری اسلامی در منطقه اندیمشک واقع شده و آن هم به همت والای حضرتعالی بوده، سپاسگذار هستیم. جا داشت که مسؤولان محترم در زمان افتتاح، کارشناسی خودشان را بیشتر از این نشان میدادند. بنده به نیابت از مردم خوب شهرستان اندیمشک از حضرتعالی تشکّر میکنم. دو سؤال دارم: صحبتهای حضرتعالی دغدغههایی بود که نسبت به آینده نظام دارید و فکر میکنم مورد تأیید و قبول همه باشد. مقام معظم رهبری در روزی که انتخابات دوره قبل ریاست جمهوری برگزار شد، جملهای فرمودند که بخشی از آن قدرشناسی بود و بخشی دیگر وظیفهی سنگینی که بر دوش حضرتعالی گذاشت. آنجا فرمودند : «هیچکس برای من هاشمی نمیشود.» بخش اوّل میخواست از زحمات هشت ساله شما تشکّر کنند. بخش دیگر که برداشت شخصی من است و فکر میکنم وظیفهای بر دوش حضرتعالی گذاشت، شاید مقام معظمرهبری شما را نزدیکترین فرد در این نظام، به خود میداند و این هم به حق است. چون شما یکی از یاوران امین حضرت امام و مقام معظم رهبری بودید. در این برهه نیز ناجوانمردانه به همه اصول، ارزشها، اعتقادات و همهی شخصیتهای بزرگوار مثل جنابعالی حمله میشود. دوستان انقلاب هم این دغدغهها را دارند. امّا کسی نیست که این انسجام را تحقق بدهد و اینها را دور هم جمع بکند و در مقابل این جریان خطرناک که جز به نابودی انقلاب، به چیز دیگری نمیاندیشید، مقاوم کند. فکر میکنیم اینجا باز هم وظیفهای بر دوش هاشمی است و هاشمی است که میتواند نام خود را با انقلاب ثبت کند که به عنوان یک یادگار، همیشه در تاریخ بماند. واقعآ خواسته بسیاری از عزیزان این است. چون همه میگویند که باید بیاییم و کار کنیم. امّا کِی و کیü معلوم نیست.
مطلب دوّم در ارتباط با دورهی قبل ریاست جمهوری است. علیرغم اینکه شما به عنوان مسؤول مستقیم انتخابات منسوب میشدید و افرادی که در رأس کار بودند، شاید امین هم بودند. امّا احساس کردید که شاید کسانی باشند که بخواهند اعتماد و پشتوانهی مردمی انقلاب را با دستکاری در انتخابات از بین ببرند و شجاعانه در خطبهی نماز جمعه بیاناتی فرمودید که رهبری نظام هم بر آن تأکید داشت و نمایندگانی برای نظارت در این امر فرستادند. بحمدلله با آن پیگیری، اعتماد مردم در بعد از انتخابات پا برجا ماند و سی میلیون رأی از صندوقها بیرون آمد و هر آنچه که در صندوق بود، قرائت شد. امروز دغدغهای در بین دوستان انقلاب هست. هیأتهای اجرایی یکدست هستند. بازرسیهای انتخابات بدون استثناء از یک حزب و فرمانداران منصوب از یک حزب هستند و بسیاری از امکانات که میبایست در اختیار دستگاههای نظارتی باشد، محدود است و دست دیگران را کوتاه کردند. سؤالی برای من است که باز هم آیا حضرتآیتالله هاشمی رفسنجانی آن وظیفهای را که در آن دوره انجام دادند، این بار هم انشاءالله به آن نحو احسن انجام خواهند داد؟
حفظ آرای مردم، بزرگترین
هدف دولت سازندگی
تذکر به مدیران اجرایی
انتخابات در نماز جمعه
روابط صمیمی با آیتالله
خامنهای
لزوم آماده کردن زمینه
برای حضور جوانان در صحنه
اتخاذ تصمیم به سپردن امور
به جوانان با قصد قربت
Éبه صورت مختصر جواب میدهم. در مورد حرف آخر که فرمودید، من الان دیگر بهآن صورت مسؤولیت ندارم. این را باید شورای نگهبان انجام دهد. در دوره خودم، واقعآ برای حفظ آرای مردم جدّی بودم. دلیلش هم این است که وزارت کشور من در دورهای که آقای نوری بود، انتخابات بر خلاف نظر وزیر کشور رأی آورد. بعد آقای بشارتی بود که باز هم بر خلاف نظر او بود. این نشان این بود که وزارت کشور اعمال سلیقه نمیکند و میدانستند که من تحمّل نمیکنم.
حرفهایی که در نماز جمعه زدم، اندکی از حرفهایی بود که در انتخابات گفتم. به مدیران گفتم اگر تخلّفی صورت بگیرد، من برخورد میکنم و گفتم که چه خواهم کرد. به آرای مردم اعتقاد دارم.
در مورد اظهارات رهبر انقلاب درباره من، ایشان محبت فرمودند، همیشه محبت میکردند. واقعآ روابط ما روابطی است که شاید مسئله شخصی باشد. به هر حال ما در زمان جوانی با هم صمیمی بودیم. هر چه جلوتر آمدیم، دلهایمان به هم نزدیکتر شد و نتوانستیم از هم دور شویم. چون سلیقههایمان نزدیک است.
فکر میکردم خدمتی که میتوانم در اواخر دوره کارم کنم این است که به مردم و جامعه بگویم که مسؤولان کشور به صندلیها نچسبیدند و مثل انقلابهای دیگر نیستند که تا آخر عمرشان برای خودشان و نسلهای بعدشان برنامهریزی کنند. به این امید بودم که خیلی راحت بیایم و یک کار جنبی بگیرم و مدیران لایقتر، با انرژیتر، جوانتر و با سلیقههای روزتر بیایند و کشور را اداره کنند. حقیقتآبا قصد قربت و تقرّب به خداوند این تصمیم را گرفته بودم و از قبل هم خدمت رهبری با هم صحبت کرده بودیم و ایشان یک بار اظهار نگرانی میکردند که بعدآ چه خواهد شد؟ گفتم که شما با این قدرت و اطلاعات و مدیریت هستید و من هم هر کاری که لازم باشد در کنار شما میکنم. نباید نگران باشیم. جامعه ما زاینده است.
تفاوت انقلاب اسلامی با
دیگر انقلابها
شرایط و دلایل حضور در
انتخابات مجلس
قبول استعفا از نمایندگی
مجلس توسط رهبری نظام
روابط نزدیک با رهبری
لزوم توجّه به اندیمشک
و مردم مقاوم آن
من با قصد قربت از مسؤولیت رفتم که نوع انقلابهای دنیا، اینگونه که ما میکردیم، نیست. شما هنوز میبینید در هر جایی که انقلاب بوده، انقلابیها تا آخر میمانند. نمیخواستیم اینگونه باشد. امّا اوضاع عوض شدو بر خلاف انتظار من بود. در انتخابات مجلس هم به همین دلیل که شما میگویید، آمدم. کار به جایی رسیده بود که به من گفتند چارهای نیست و تکلیف است و من عهد خود را شکستم. منتها در حدّ مجلس. بعد دیدید که واقعآ تحمّل نمیشد. صحبت یک یا دو نفر نبود. با اینکه بعد طبق نتیجه انتخابات، نماینده بودم، احساس کردم اگر به مجلس بیایم، به جای اینکه یک عنصر مفید باشم، تبدیل به یک نقطه اختلاف در مجلس میشوم.
اگر الان بین دو جریان دعوا است، ممکن بود سه جریان شود. بعضی از آقایان آمدند و اصرار هم کردند. من بررسی کردم و خدمت رهبری هم صحبت کردم. دلم نمیخواست بعد از اینکه ایشان اعلام کرده بودند که انتخابات باطل نیست، بگویم به مجلس نمیروم. با خودشان صحبت کردم و استدلالهایم را پذیرفتند.
به هر حال، تعبیری که کردید که شاید حرفشان معنایی داشت، اگر معنایی داشته باشد، به من میگویند. ما چیزی را از هم مخفی نداریم. هر توقعی از من داشته باشند که من باید کار خاصی بکنم، به من خواهند گفت و من هم آن کار را میکنم. هنوز هم امیدوارم از درون نیروهای مخلص انقلاب اسلامی انسجامی بجوشد و مسئله به صورت بنیانی حل شود.
از محبتی که شما کردید، متشکرم. البته بنده طبق وظایف و مسؤولیتهایم آن کار را کردم. اندیمشک هم از جاهایی است که استحقاق خدمت دارد و هنوز هم اینگونه است. میبایست برای آبهای اندیمشک فکری میشد که انشاءالله این اتفاق میافتد.
چگونگی تأسیس حزب
کارگزاران سازندگی
استدلال وزراء در عدم
معرفی لیست برای انتخابات
مجلس شورای اسلامی
Èمن هم وظیفه میدانم از زحمات حضرتعالی و از اینکه وقتی را به ما دادید، تشکّر و قدردانی میکنم. شاید تا حدودی سؤالاتی که میپرسم شبیه دیگر سؤالات باشد. ولی حقیقت این است که شاید اینها دغدغههای جامعه و مردم باشد که مطرح میکنیم. سؤال من این است که آیا حضرتعالی پیشبینی وضع فعلی را داشتید یا نه؟ چقدر حضرتعالی در پیروزی جریان فکر امروزه مؤثر بودید؟ دوستانی که با حضرتعالی بودند و حتّی نزدیکان حضرتعالی، دامن زننده جوّ کنونی جامعه هستند، عمل آنها را چگونه توجیه میکنید؟
Éایشان سؤال مهمی کردند که تاریخی است. پیشبینی و فکر نمیکردم که جامعه به این وضع درگیری سیاسی و خصومت برسد. نقطهی شروع یک مقدار به تخلّف از نظر من بر میگردد که اتفاق افتاد. در روزنامهها نوشتند. منتها شاید شما ریز آن را نمیدانید. در شورای مرکزی جامعه روحانیت مبارز در انتخابات تهران، من پیشنهاد کردم که در تمام این دوره جامعه روحانیت به عنوان یک جریان پدر حرکت میکرد. اکثریت از یک جناح میآمدند. ولی همیشه تعدادی را از جناحهای دیگر هم میآوردیم به عنوان اینکه این سیاست در همه کشور باشد.
بخشی از دولت آن موقع نگران بودند که چه میشود؟ پیشنهاد داده بودند که یا میخواهند حزبی درست کنند (کارگزاران) یا اینکه ترکیبی در نامزدها باشد. آقای حبیبی آمد و گفت که آنها میگویند، دلمان نمیخواهد در مقابل جامعه روحانیت که آقای هاشمی هم جزو آنهاست، فرد یا لیست بدهیم. اگر اینگونه بشود، بهتر است.
قضیه لیست کارگزاران
و جامعه روحانیت
دلایل مخالفت با لیست
جداگانه وزراء
اصرار رهبری بر معرفی
لیستی جداگانه توسط
وزراء
آنها فقط 15 نفر از تهران میخواستند. من حرفشان را قبول کردم. بحث کردیم که 5 نفر را بپذیرند. اسامی پنج نفر هم تصویب شد. انسانهای معتدلی مثل آقای مجید انصاری و آقای اصغری، را تصویب کردیم که دیگر حزب و لیستی نباشد. آنها هم قانع شدند. آقای ناطق آمدند و گفتند که گروه همسو آن را نمیپذیرد و آقایان قبول ندارند. آنها میگویند که انتخابات تهران مال ماست. چرا 5 نفر را از دیگران بیاوریم. من مصلحت را برای ایشان گفتم. گفت که نمیپذیرند. گفتم خدمت رهبری ببرید و هر چه ایشان گفتند، عمل شود.
استدلال من این بود که اگر از درون دولت و افرادی که با من کار کردند، لیست جدایی بدهند، رأی روحانیت شکست میخورد یا کم میشود. هر دو خطرناک است. آقای ناطق خدمت رهبری رفتند و به من تلفن کردند که ایشان فرمودند: من صلاح میدانم که آن جماعت لیست بدهند. عین این تعبیر بود که نوشته بود. سه دلیل هم دارم. دو دلیل را به آقای ناطق گفته بودند و گفتند که دلیل سوّم را از فلانی (هاشمی) بپرس و من میدانستم که سه دلیل ایشان چیست. من سوّمی را به آقای ناطق گفتم. گفتم هر سه دلیل را قبول ندارم و بگذارید اینها نیایند و فقط این پنج نفر بیایند.
یک روز در دولت دیدم که اینها برای بیانیه اوّل خودشان امضاء میگیرند. از همانجا خدمت رهبری تلفن کردم و گفتم که اینها دارند امضاء میگیرند و من موافق نیستم. اوّلا بیرون اینگونه نشان میدهد که بین من و شما اختلاف است و ثانیآ من دلم برای روحانیت و انقلاب میسوزد. ایشان گفتند مگر 270 نفر به مجلس نمیروند؟ گفتم بله. ایشان از زاویه دیگر نگاه میکردند. امّا من از آن زاویه نگاه نمیکردم.
دلایل رهبری در مخالفت
با ادغام لیست روحانیت
و وزراء
اصرار رهبری بر معرفی
لیستی جدا توسط وزراء
پرشور بودن انتخابات
اوّلین خواسته رهبری
هدفشان این بود که انتخابات پر شور شود و مردم بیشتری بیایند و رقابت بیشتر شود. این را مایهی تحکیم موقعیت انقلاب میدانستند و حرف درستی هم است و من این حرف را قبول دارم. امّا نه به این قیمت. فکر میکردم که روحانیت نشکند. دلیلی ندارد نیروهایی را که میتوانند باشند، جدا کنیم. این پنج نفر کسانی بودند که همه قبول داریم. ولی ایشان فرمودند که من مصلحت نمیدانم. من هم گفتم باشد. آقایان هم رفتند بیانیه خودشان را صادر کردند که دوباره منجر به این شد که آقا گفتند: اینگونه نمیشود. آنها هم وزیر و هم معاون بودند. 14 یا 16 نفر بودند. وقتی که اینگونه شد، کارگزاران فهمیدند که آقا راضی نیستند و آمدند گفتند وقتی رهبری راضی نیستند ما آن را خلاف شرع میدانیم و لیست نمیدهیم. من همان شب ساعت 9 یا 10 به آقا تلفن کردم و گفتم که اینها میگویند لیست نمیدهیم.
چون از اقدامی که کردید، میفهمند که راضی نیستید. ایشان فرمودند: به اینها بگویید که حتمآ باید لیست بدهند و حق ندارند لیست خودشان را پس بگیرند. باید در انتخابات باشند. بعد آقای حجازی از دفتر رهبری به آقای کرباسچی تلفن کرده بودند که او هم باید باشد.
بنابراین میبینید بر خلاف تشخیص من این اتفاق شروع شد و ادامه پیدا کرد و کسی نمیتوانست جلوی آن را بگیرد. آقا میخواستند انتخابات با رقابت، پرشور شود. من هم این سیاست ایشان را قبول داشتم. الان هم قبول دارم. منتها فکر میکردم نباید به دست خودمان تجزیه نکنیم. این اتفاق افتاد و دلم نمیخواست اینگونه شود. راهی نداریم. چون خودمان تفرقه انداختیم.
Èسؤالی که هست شبیه سؤال آقای حسنوند است. حضرتعالی به عنوان نزدیکترین فرد به حضرت امام و مقام
تلاش در جهت حرکت در
مسیر رهبری
معظم رهبری در تاریخ انقلاب و قبل از انقلاب هستید. کسی که جنگ را با آن افتخار پشت سر گذاشتید. در بحث کودتاها و مبارزه با ضد انقلاب و همه مشکلاتی که انقلاب داشته است، شما به عنوان محور کار بودید. فکر میکنم خطبهی نماز جمعه حضرتعالی بعد از انتصاب مقام معظم رهبری به عنوان ولی امر مسلمین یکی از خطبههایی است که در طول تاریخ ماندنی است و مردم در این قضیه خیلی بهره گرفتند. الان که مردان سه قوه از روحانیت هستند و مقام معظم رهبری به عنوان رأس مجموعه جمهوری اسلامی، حضور دارند، اینگونه احساس میشود که شما تقریبآ شمشیر را غلاف کردید و در گوشهای نشستید. انتظار این است که حضرتعالی بیشتر محوریت داشته باشید. اتفاقآ این مسایلی است که خودتان هم به نوعی از آن گلهمند هستید. به هر حال، جناحها و مجموعهها باید کنار هم قرار بگیرند. امروز اصل و اساس جمهوری اسلامی و انقلاب اسلامی این است تا بعضآ قشر جوان احساس دیگری نکند. عنایت حضرتعالی در این زمینه به عنوان محوریت میتواند گرهگشای خیلی از مشکلات باشد. شاید حضرتعالی بفرمایید که الان مسؤولیت مستقیمی در این جهت ندارید. ولی قطعآ به عنوان محوریت کلّی بعد از مقام معظم رهبری، میتوانید این مسؤولیت و نقش را خوب ایفا کنید. این انتظاری است که همه دلسوزان انقلاب از حضرتعالی دارند.
Éشما اظهار محبت فرمودید. اوّلا من سعی میکنم الان در حدود سیاست رهبری حرکت کنم. دلم نمیخواهد اقدامی کنم که با مشی ایشان و رویهای که ایشان در برخورد با مسایل دارند، اختلاف داشته باشم. البته اگر
لزوم پیروی از نظرات
رهبری در همه امور
لزوم پیدا شدن راهی
بری حفظ نظام
لزوم برنامهریزی برای
نیروی جوان انقلاب
بخواهم مثل زمانهای قدیم به صورت جدّی وارد میدان شوم، شاید یک اختلافی در شیوه کارم به وجود بیاید و ممکن است نظرات خاصی داشته باشم. قطعآ نمیخواهم آنگونه شود.
به علاوه هنوز هم مأیوس نیستم که با کنار رفتن من جامعه مشکل جدّی پیدا کند. امیدوار هستم از این احساس ناراحتی که در بین همه دیده میشود، وحدتی بجوشد و راه حل بنیانی، دست جمعی، تشکیلاتی و ماندگاری برای نظام پیدا شود. فرض کنید که من برگشتم. در موفقیت دوباره شک است. من دیگر انرژی قدیم را ندارم. نزدیک 67 سال سن دارم. شما میبینید که دشمنان منسجم کار میکنند. لذا دوستان ما باید منسجم کار کنند و به امید زید و عمر و بنده و امثال بنده ننشینید. واقعآ برنامهریزی کنید. ما هم تجربه داریم و در اختیار شما قرار میدهیم. این نیست که من کنار باشم. واقعآ اگر ببینیم جریان درستی در کشور حرکت میکند، وقت میگذارم و کمک میکنم. البته اگر باز تشخیص داده شود که بنده هم باید یک کار انفرادی کنم، بحث جداگانهای است. با آقا هم مرتب صحبت داریم.
Èبه خاطر کمبود وقت چند مسئله را فهرستوار میگویم : جمعی که الان در حضور شما هستند و شاید کل ملّت ایران میدانند که حضرتعالی به عنوان شناسنامه انقلاب بودید و این را همان موقعی که آن ترور نافرجام انجام شد، حضرتامام(ره) نذر کردند و فرمودند که بدخواهان بدانند هاشمی زنده است چون نهضت زنده است. انتظار بود بعد از این سمپاشیهای بسیار ناجوانمردانه که از ناحیه روزنامههای مختلف انجام شد، بعضی از بزرگان در دفاع از این شناسنامه کاری کنند که نکردند. مطلب بعدی، قضایایی است که در مجلس به وجود آمد و آن استعفای حضرتعالی که مجلس محروم شد و وزنهای را از دست داد. خسارت جبرانناپذیری به مجلس وارد شد. امروز عمدهی مسایل مجلس این است که 150 نفر امضاء میکنند که چرا زندانی سیاسی گرفتید؟ 170 نفر امضاء میکنند که چرا 4 روزنامه تعطیل شد؟ من عضو کمیسیون اصل 90 هستم. یک سری از روزنامهنگارها به مجلس آمده بودند. من صریحآ به آنها اعلام کردم که شما از آزادی سوء استفاده کردید و اهانتهایی که شما کردید، سلمان رشدی هم نکرده است. بنده به عنوان یک خانواده شهید میگویم مقاله «خون به خون شستن محال آمد محال» تن شهدای ما را در قبر لرزاند. سلمان رشدی هم این حرف را نزده است. گفتم که شما در مقاله عالی جناب سرخپوش و خاکستری پوش این قدر بی شرم بودید، گفتم آقای هاشمی فرماندهی جنگ را به عهده داشت و شما آقایان کنار خانوادههایتان استراحت میکردید، آزادی را ایشان و رزمندگان آوردند. چرا وقتی که اینگونه روزنامهها بسته میشوند، بعضی از عزیزان ما اعلام میکنند که مثلا روزنامهها، فلّهای بسته میشوند؟ این روزنامهها مسایلی را در این مملکت به وجود آوردند که واقعآ ارزشهای دینی و اعتقادات را خیلی ضعیف کردند و واقعآ ظلم کردند.
مطلب بعدی اینکه در زمان دو دوره ریاست حضرتعالی از همه جریانات استفاده میشد. این جمعی که اینجا هستند، شاید شدیدتر از همه بنده، 4 سال است که در محاصره دولتی هستم. البته سه دور پشت سر هم بهمجلس آمدم. ای کاش حتّی در انتخاب یک مدیر مدرسه ابتدایی هم شایسته سالاری میشد. بهعنوان یک فرد میگویم اگر شایسته سالاری میشد، خیلی خوب بود. الان در خیلی از سطوح حداقل میانی و پایین مملکت، ناشایسته سالاری است. فساد اداری غوغا میکند. کار مردم انجام نمیشود. هر کس الان مارک مشارکت یا طرفداری از مشارکت داشته باشد، در مسؤولیت قرار میگیرد. غیر از این باید از دم تیغ عزل کنار برود.
مطلب دیگر اینکه چرا عزیزان ما در خصوص بعضی از مسایل و بحرنها حرف نمیزنند. میخواهم بگویم که یک مسئله اختیارات و یک مسئله بحران است. در زمان ریاست جمهوری حضرتعالی مسئله نخستوزیری منفی شد. در زمان مقام معظمرهبری که واقعآ مظلوم بودند، نخست وزیر داشتیم. چرا بعضی از مفاد قانون اساسی - ما هفت دوره انتخابات ریاست جمهوری داشتیم - به بازی گرفته میشود؟ اختیاراتی که شما در زمان ریاست جمهوری داشتید، چقدر بود؟ اختیاراتی که مقام معظم رهبری در ریاستجمهوری داشتند، چقدر بود؟ چرا بعضی از عزیزان این حرفها را میزنند؟ چرا آقای رئیس جمهور میگویند: رئیس جمهوری برای کار کردن اختیارات ندارد؟ با اختیاراتی که رئیسجمهور با حمایتهای مقام معظم رهبری، پشتوانه رأی و اصلاحی که در قانون اساسی شد، داشتند مبسوطالیدترین رئیس جمهور در طول انقلاب هستند.
مطلب دیگر اینکه حضرتعالی به عنوان یاور حضرتامام(ره) و مقام معظم رهبری در موارد حساس، برای حفظ نظام و ارزشهای دینی در صحنه باشید. به هر حال ما بایستی از افرادی تبعیت کنیم که رأس آن مقام معظم رهبری و بعد عزیزانی باشند که برای انقلاب سرمایهگذاری کردند. به قول شهید بهشتی، بهشت را به بها دهند نه به بهانه.
مصالح کشور و مزاحمتهای
تعصبهای جریانی
Éجنابعالی یک مقدار از مشکلات را فرمودید و من هم قبول دارم. الان تعصبهای جریانی واقعآ مزاحم مصالح کشور است. اوّلا اینگونه نیست که همه چیز را ول کرده باشم. در اکثر مسایل به نحوی مطلع میشوم و حضور دارم. امّا مانند گذشته نیست و خدا کند که وضع گذشته هیچ وقت تکرار نشود.
Èمن خدمت حضرتعالی و همکاران مجلس خسته نباشید عرض میکنم. خدمت حضرتعالی رسیدیم که رهنمودی در مورد اوضاع و احوال کشور گیریم و با حضرتعالی درد دل داشته باشیم. انشاءالله با دست پر از این جلسه خارج شویم. فضای موجود جامعه، فضایی بسیار نگران کننده است. از نظر امنیتی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی حقآ برای دلسوزان انقلاب نگران کننده و ناراحت کننده است. این وضع موجب دلسردی و شاید ناامیدی برای بسیاری از دوستداران انقلاب شده است. به هر صورت انشاءالله در آینده تحوّلی ایجاد شود و شرایط جدید به وجود بیاید. فکر میکنم فضایی که الان به جامعه تحمیل میشود، امکان بازگشت به یک شرایط مطلوب خیلی ضعیف است. روی این اصل وظیفه بزرگان انقلاب و وظیفهی افرادی مانند حضرتعالی که از ستونهای اصلی این انقلاب بودید، بزرگ است. الان همه از شما توقع دارند. الان گیر ما این است که به هر صورت نیاز به یک مدیریت جدّی در جامعه داریم که بتواند بخشی از این شرایط را حداقل تعدیل کند. میبینیم که هر روز بدتراز روز دیگر است.
طرف دیگر قضیه مردم به عنوان سرمایههای اصلی انقلاب هستند که از دست میروند. شما فاصله فقر و غنا را میدانید که چه
لزوم حفظ همدلی و همفکری
فاصله عمیقی بین فقر و غنا ایجاد شده است. مردم برای ابتداییترین حق حیات دچار مشکل شدهاند. در حالی که شعار انقلاب رفاه، آسایش، امنیت و تقویت اعتقادات مردم بود. الان به همه اینها لطمه وارد میشود. روی این اصل ما همچنان از حضرتعالی انتظار داریم. هر چند مسؤولیت نداشته باشید، امّا دوستداران انقلاب و بچههای جنگ و جبهه و خانوادههای شهدا و رزمندگان از جنابعالی انتظار دارند که وارد میدان شوید و مدیریت کنید و شرایط موجود را یک مقدار تعدیل کنید.
بحث دوم من کارگزاران است که خودشان را منتسب به حضرتعالی میدانند. ما حرکت کارگزاران را همسو با بعضی از جریانهایی میبینیم که این جریانها، جریانهایی نیستند که بتوانند اعتقادات و ارزشهای جامعه را تقویت کنند. بلکه تضعیف میکنند. این برای ما جای نگرانی است. روی این اصل عرض میکنم که با توجهبه جسارت و قدرت مدیریت و توان بالایی که از جنابعالی سراغ داریم، به عنوان فرزند انقلاب و جامعه و دلسوز انقلاب میخواهیم، این است وارد صحنه شوید. مطمئن هستم حضور فعّال جنابعالی در این جریانات میتواند به نفع جامعه، نظام، اسلام و انقلاب باشد.
É قسمت عمده حرف جنابعالی حرف آقایانی بود که مرا دعوت میکردند. من یک جمله میگویم که شما در مجلس که همفکر و همراه هستید، کاری راشروع کنید تا ما به شما محلق شویم.
È بنده هم خدمت حضرتعالی و همه عزیزان عرض ارادت دارم. اخیرآ نظرسنجیهایی را در جامعه داشتم که معنیدار بود و گویای این است که برگشتی به سوی مقام معظم رهبری هست و این را در حوزههای تولیدی و سرمایهگذاری و حوزههایی که بیشتر با مباحث علمی و آکادمیک سروکار دارم، نسبت به حضرتعالی هم میبینم. در اردوگاه دوم خرداد گیلان که صحبت میکردم، تصوّر و تحلیل آنها بر این بود که استان گیلان را یک کرختی سیاسی گرفته بود و بدبینی در مردم اوج داشت و روز به روز بیشتر میشد که با سفر مقام معظم رهبری خیلی از مسایل حل شد. اخیرآ اعضای صنعت مرغداری گرفتاریهای خاصی داشتند که بنده با همت دوستان و کلیت مجلس اقداماتی را داشتیم و در جمع آنها بودم. بسیاری از آنها که نسبت به شما علنآ ذهنیت بدی داشتند، مطرح میکردند که عجب مردی را از دست دادیم. عادت دارم که گاهی بهصورت ناشناس به بازار تهران میروم و بحثهایی را میکنم. طیفی بودند که شاید دو، سه سال قبل میرفتم، بعضآ جسارت هم میکردند. امّا الان که میروم دقیقآ یک تغییر تفکر در اینها دیده میشود.
نظرم بر این است که جدای از این بحثها، انقلاب وارد مرحله جدیدی میشود. این مرحله جدید نه راست است و نه چپ. میتواند دو وجه و دو لبه داشته باشد که اگر مواظبت و مراقبتی مبتنی بر عقلانیت، تدبیر و آگاهی باشد، مطمئنآ دوستان، اعم از کارگزار، راست، چپ و آنهایی که انقلاب و دین را میخواهند، براساس حداقل مشترکات، جبهه واحدی را تشکیل بدهند، خواهند توانست این انقلاب را پیش ببرند. همسوییهایی که در صحبتهای کمونیستها، منافقین و تک مضرابهای که آمریکاییها و غربیها میزنند، این فضا را مساعد کرده است. پیشبینی بنده این است که اگر خدای ناکرده این
وجود نگرانی بین
نیروهای دلسوز
لزوم شناسایی و رفع
نقاط ضعف
سازندگی و تأثیر آن در
شکوفایی فکر و اندیشه
لزوم خدمت به انقلاب در
همه مراحل عمر
تدبیر و عقلانیت و تأکید بر حداقل مشترکات را نداشته باشیم، جریان انقلاب به دست نهضتآزادی میافتد. میخواستم شما به عنوان یک تحلیلگر بسیار با ذکاوت و تیزهوش در رابطه با این تئوری یک نظر صریح و شفاف بفرمایید، سپاسگذارم.
É نگرانیهایی را که جنابعالی اظهار داشتید، من هم دارم. بدون نگرانی نیستم. ولی قدرت نیروهای انقلاب و نیروهای مسلمان را بیش از اینها میدانم. ما از ظرفیت خودمان درست استفاده نمیکنیم. آنها استفادههای حساب شده میکنند.
اگر همین وضع باشد که هست، جای نگرانی است. اگر این وضع را عوض کنیم، جای هیچ نگرانی نیست. البته عوض کردن آن هم باید مبنایی باشد. قطعآ باید نقاط ضعف خودمان را بپذیریم. بالاخره آسان است بفهمیم که چرا مثلا جوانان یا زنان به ما رأی نمیدهند و به طرف دیگر میروند.
فرض کنید مسئله زنها که مطرح میشود، اگر زنها نظری دارند، مربوط به دورهای است که من راه اینها را برای دانشگاه باز کردم. اگر جوانان نظری دارند، بهخاطر گسترش فضای علم است. اگر نبود فرصت این آموزشی که ما حتی به روستاهای کوچک هم بردیم، این اتفاق نمیافتاد، اگر به روستاها برق و آب نمیرفت، مردم روستا به صورت قدیمی میماندند. فکر میکنم اگر نیروهای انقلاب متناسب با شرایطی که الان هست، با مبانی دینی، تصمیم بگیرند که حرکت درستی را با حفظ اصول شروع کنند، نیرومندترین حرکت در اینجا است. یک مقدار مواظبت لازم داریم.
من تا زمانی که نفس دارم، در خدمت شما و انقلاب خواهم بود. فکر میکنم الان به این صورت مفیدتر باشم. اگر تشخیص بدهم که باید به صورت دیگری عمل کنم، وارد میشوم.
È جناب آقای هاشمی، دوستانی که خدمت حضرتعالی و در مجلس شورای اسلامی هستند، به قول جناب دکتر حداد عادل جناح اقلیت مجلس هستند. جناح اقلیت هستیم، ولی با اقتدار هستیم. با اقتدار و عزت در مجلس شورای اسلامی خواهیم بود و در عمل به شما و مقام معظم رهبری ثابت خواهیم کرد که یار و یاور مقام معظم رهبری و حضرتعالی خواهیم بود.
É خیلی متشکرم. من هم گفتم که قدرت اصلی ما با شماست. اقلیتی که در اوایل در مجلس بود، ذلیل بودند. وقتی که به بنیصدر رسیدیم، فقط یک نفر به بنیصدر رأی داد.
È از شما تشکّر میکنیم.
É خیلی خوش آمدید و محبت کردید.