........در صحنه انقلابی هستند و واقعآ روستاشان را ساخته اند این جا یک مخروبه ای بود الان ساختند الان در خانه پدریم یاد پدرم افتادیم . برایم جالب است همین جا معمولا ایشان صبح های زود در همین سالن نماز می خواند و ما را هم بیدار می کرد . می آورد همین جا نماز می خواندیم . ولی اکثر بچه ها و جوانها را ما نمی شناسیم دیگر چون مدتی است که ندیدیم شان . بستگان و اینها بچه هاشان را در کل نمی شناسیم باید مدتی بمانم تا آشنا بشوم
خبرنگار : خیلی متشکرم آقای هاشمی
سؤال : درباره زندگی والده محترم تان بفرمایید اینجا چه وضعی دارند الان در شرایط فعلی ؟
جواب : والده من مثل سابق همین جا هستند خانه تنها هستند همشیره خانه مجاور آنها زندگی می کنند .
سؤال : زندگی آنها به چه نحوی اداره می شود ؟
جواب : زندگی شان یک چند تا گوسفند اینها داریم خود ایشان کار می کنند خیلی پیر هستند کار می کند . برای این که بماند نشاط را از دست ندهد گوسفندانش را اداره می کند و اینها یک مقدار هم باغ پسته دارد که هزینه اش را از آنجا تأمین می کند . پخت و پز و جارو و کار های خانه را هم خودشان می کنند به خاطر این که مایلندکه ننشینند باید همین طور باشد اگر بنشینند زمین گیر می شوند گاهی هم بچه ها از تهران می آیند یک احوالشان را می پرسند سالی یکی دو بار هم ایشان می آیند آنجا ولی اینجا را ترجیح دادند .حتمآ وقتی که ایشان می آیند تهران مریض می شوند برای این که واقعآ هم مریض می شوند می آیند اینجا ، اینجا را بهتر دوست دارند .چون کار می کنند و اگر کار نکنند زمین گیر می شود .گوسفندش را اداره می کند خودش گوسفند می دوشد غذا را خودش می پزد تنهایی زندگی می کند جارو می کند خانه را ما هم راضی هستیم به خاطر این که اگر ایشان کار نکنند سلامتشان را از دست می دهند .
سؤال : ما شنیدیم که همشیره جنابعالی
جواب : همشیره ما هم اینجا هستند کمکشان می کنند دو تا همشیره مان اینجا هستند کمک می کنند همین جا پهلوی همین ها هست . یکی آن طرف تر بالاتر یکی آن پایین متصل به ما است . همین آقایی که آمده بود اینجا شوهر همشیره ما هستند .
سؤال : چندمین بار به اینجا می آیید زمان تصدی بعد از انقلاب
جواب : این دفعه سوم . درست یادم نیست دوران مجلس یکبار آمدم .
سؤال : اگر پیامی دارید برای مردم بفرمایید ؟
جواب : من پیامم این است افتخارشان را حفظ کنند مردم زندگیهایشان خوب شده است این کویر ها را آباد کردند نوعآ همه مقداری پسته دارند می توانند زندگی خودشان را بگردانند تعاون هم دارند می توانند روستاشان را بسازند . احتیاجی ندارند جاهایی که احتیاج دارند پولهای دولت باید خرج بشود .
سؤال : حاج آقا معذرت می خواهم من بچه همین محل هستم خبرنگار کیهان و اطلاعات در منطقه هستم .
جواب : یعنی شما مال همین محمود آباد یانوق احوالتان خوب است .
سؤال : من می خواستم سؤال کنم از گذشته شما از دوران کودکی به ما گفتند شما زمانی به شیوه ای با لوطی های منطقه که آمده بودند اینجا به اصطلاح به مراسم ساز و آواز بپردازند شما به نوعی مخالفت خودتان را ابراز کردید با آنها ؟
جواب : این دوره طلبگی من است من بعد از سه سال که قم بودیم برگشتیم اینجا . خوب دیگر مبلغ بودیم دیگر یکی از صحنه هایی که پیش آمد همین بود این جا یک جلسه عیش ونوشی بود با همین روستایی لوطی ها را دعوت کردند آوردند اینجا ساز و آواز و رقص و این چیز ها را داشتند همین جا بود من رفتم عصبانی شدم . رفتم دعوا کردم اتفاقآ بعد از آن هم دچار تب و لرز شدم خیلی برایم سخت گذشت .آن رو.حیات طلبگی بود دیگر حال نباید این قدر سخت می گرفتیم حال سخت گرفتیم دیگر حاج محمد دیگر از من بدتر بود او سهم امام را می داد رادیو می خرید می شکست خوب آن موقع این قدر مخالف بوده است . ما یکی از مبارزاتمان در اوائل طلبگی مان بودیم این بود که مردم چرا موی سر دارند . همه مردم را وادار کرده بودیم موی سرشان را ماشین کرده بودند مثل طلبه ها شده بودند .
سؤال : حاج آقا شما اگر پیامی برای مردم اینجا دارید بفرمایید برای مردم بهرمان ؟
جواب : من مردم را خیلی دوست می دارم پیام این است که همین طور که هستند همین جا باشند
سؤال : در خواست نکنند نسبت به کمبودهایی که در منطقه دارند ؟
جواب : کمبود خیلی ندارند .
سؤال : چرا جمعیت اینجا هفت هزار جمعیت فاقد هر گونه امکانات تفریحی برای جوانها است ؟
جواب : خودشان کمک بکنند .
سؤال : کمک هم شده جوانها خودشان راه افتادند برای مسئله اینجا احتیاج به کمک و مساعدت دولت دارند .
جواب : حالا دست دولت که بازتر شد یک چیزی کمک می کنیم..