مصاحبه
  • صفحه اصلی
  • مصاحبه
  • مصاحبه آیت ا... هاشمی رفسنجانی درباره‌ی هشت سال دفاع مقدّس

مصاحبه آیت ا... هاشمی رفسنجانی درباره‌ی هشت سال دفاع مقدّس

  • ساختمان قدس
  • دوشنبه ۳۱ مرداد ۱۳۷۹

 

با توجه به گذشت 11 سال از پایین آمدن فتیله آتش جنگ تحمیلی هشت ساله عراق علیه ایران، گروهی - مغرض و منتقد، به حق و ناحق - در حماسه‌های تاریخی جنگ، آنهم خلق شده توسط فرزندان غیرتمند ایران اسلامی، ایجاد شبهه می‌کنند و متأسفانه تخیلات و القائات خویش را به عناوین مختلف از جمله در قالب مقاله، داستان، مصاحبه ونظریه پردازی در دسترس جوانان بی‌اطلاع و کم‌اطلاعی گذاشتتند که بعضآ در سالهای پایانی جنگ بیشتر از 5 سال نداشتند.

از سوی دیگر، مسؤولین دست‌اندر کار دفاع مقدّس و فرماندهان جنگ نیز بنابر مصالحی، نمی‌توانند تمام ناگفته‌های جنگ را بیان کنند. چرا که هنوز شرایط آتش‌بس، یعنی نه جنگ و نه صلح بین دو کشور برقرار است. هنوز جمعی از عزیزان ایران زمین، در گمنامی تمام در زندانهای عراق هستند. هنوز قرارداد صلح 1975 الجزایر دوباره اجرا نشده و هنوز خسارت 1000 میلیارد دلاری ایران - برآورد شده توسط سازمان ملل - پرداخته نشده است و دهها مورد دیگر.

و اینک در آستانه سالگرد آن بی‌خردی بزرگ رژیم عراق و آن دفاع جانانه و مردمی مرزنشینان ایران که هنوز قوای نظامی ما شکل منطقی نگرفته بود، صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران در یک غروب تابستانی، در محل دفتر آیت الله هاشمی رفسنجانی در پی آن است تا بعضی از ناگفته‌های جنگ را از زبان شخصیتی بشنود که به حکم فرماندهی کلّ قوای وقت، حضرت امام (ره)، مسؤول جنگ بود.

Èبرای شروع بحث لازم است به فروردین سال 1359 برگردیم. بحرانی که از قبل بین ایران و عراق بود، اوج می‌گیرد. شواهد درست و نادرست آن، ترور طارق عزیز در بغداد، اخراج ایرانیان از عراق و درخواست برای استرداد سه جزیره از طرف عراق و صحبتهای وزیر خارجه وقت ایران و اظهارات جناب‌عالی در پایان بسیاری از جلسات است. سؤالی که این جا مطرح است این است که آیا در آن مقطع نمی‌توانستیم با مدیریت بحران، از وقوع جنگ جلوگیری کنیم؟

عدم تمایل ایران به

جنگ با عراق

عدم آمادگی نظامی

ایران برای جنگ

در اوایل انقلاب

عدم رضایت کشورهای

قدرتمند دنیا از

انقلاب اسلامی

نگرانی قدرتهای دنیا از

گسترش انقلاب اسلامی

مخالفت قدرتهای جنگ‌افروز

دنیا از انقلاب اسلامی

تسخیر سفارت آمریکا توسط

دانشجویان خط امام (ره)

Éبسم الله الرحمن الرحیم، جواب دادن به این سؤال آسان نیست. چون در آن زمان مسایل ریز و فراوانی وجود داشت. ولی می‌توانیم مواردی را مشخص کنیم که نتیجه‌گیری آن واضح‌تر و آسان‌تر می‌شود. یکی اینکه طبیعتآ مایل نبودیم جنگی بین ایران و عراق اتفاق بیفتد. چون ایران آماده جنگ نبود. آن موقع نیروی نظامی ما ارتش بود که کاملا تحت فشار بود. با خیلی از سران ارتش مشغول تسویه حساب بودیم. ضد انقلاب‌ها فشار آورده بودند که ارتش باید منحل شود. روحیه ارتش هم کاملا ضعیف شده بود. بسیاری از فرماندهان ارتش یا رفته و یا کنار گذاشته شده بودند. امام(ره) به عنوان فرمانده کلّ قوا، با مسایل نظامی آشنا نبودند. بر منابع تسلیحاتی خود مسلط نبودیم. با این دلایل طبیعی بود که مخالف جنگ باشیم. ولی واقعیتهایی در صحنه بود که مهم است. اگر کسی این واقعیات را کنار یکدیگر بگذارد، می‌تواند نتیجه بگیرد.

یکی اینکه کشورهای قدرتمند دنیا که آن موقع آمریکا، مجموعه اروپا و شوروی بودند، از انقلاب ایران راضی نبودند. مخصوصآ بعد از گذشت دو سال که متوجه شدند، قدرتی عظیم و اسلامی در ایران در حال شکل گیری است. قدرتی که برای دنیای اسلام اهدافی بلند و مترقّی داشت. آنها به خاطر همین نگران بودند و هنوز هم نگران هستند که مبادا روزی جهان اسلام جایگاه شایسته‌اش را در دنیا پیدا و احقاق حق کند. فکر می‌کردند انقلاب اسلامی شروع چنین کاری است.

موج عظیمی که انقلاب اسلامی در کشورهای اقمار قدرتهای شیطانی به وجود آورده بود، آنها را به شدّت نگران کرد. بنابراین قدرتهای جنگ افروز دنیا که بعدها مشخص شد، پشتیبان عراق هستند، با انقلاب ایران مخالف بودند.

در داخل کشور هم سفارت آمریکا در تصرّف دانشجویان خط امام(ره) بود.

عجز دشمنان در مقابل

مردم ایران

ظهور اوّلین موج

انقلاب اسلامی در عراق

اخراج امام از عراق

باعث سابقه‌ی ذهنی

بدمردم‌نسبت‌به‌صدام

ناراحتی عراق از در اختیار

داشتن یک طرف ساحل

اروندرود توسط ایران

عدم رضایت ایران در

شروع جنگ

گروگانهایی داشتیم. افشاگریهای مرتّبی از لانه جاسوسی می‌شد. هر روز یک خبر تازه به سیاست خارجی آمریکا شوک وارد می‌کرد. روند انقلاب مشخص شده بود. جریان لیبرال حذف یا در حال حذف شدن بود. چون به دولت موقت امید داشتند که نتوانست کاری انجام بدهد. کارایی ضد انقلاب که قبلا به عنوان یک امید برای جلوگیری از شکل‌گیری حکومت اسلامی در صحنه بود، آن کم شده بود و نشان داد که در مقابل مردم عاجز است.

در عراق هم اتفاقات عمده‌ای افتاد. اوّلین موج انقلاب اسلامی در عراق ظاهرشد. مردم عراق که اکثریت شیعه هستند، حرکت وسیعی را آغاز کردند. حرکتهای مردمی دوران مبارزه ایران در عراق نیز ادامه یافت.

واقعیت دیگر این بود که حزب بعث عراق قبلا امام(ره) را از عراق اخراج کرده بود. از این جهت هم سابقه ذهنی بدی نسبت به صدام در ایران و بین شیعیان عراق وجود داشت. صدام خیلی بد کرده بود که برای همکاری با رژیم شاه، امام(ره) را از نجف اخراج کرد. امام(ره) ازعراق به کویت رفتند که مسؤولین کویت هم اجازه ورود ندادند. به علاوه جمع زیادی از عراقی‌ها، از جمله نیروهای مبارز که از عراق اخراج شده بودند، به ایران آمده بودند. همه‌ی این موارد قابل تأمل است.

واقعیت دیگر اینکه عراق از زمان عثمانی تا به حال ناراحت است که یک سوی ساحل اروند رود در دست ایران است. آنها کلّ این آبراه را با اسم شطّالعرب می‌خواستند. غیر از این، صدام با در نظر گرفتن شرایط زمانی، هوس کرده بود در ساحل خلیج فارس حضور بیشتری داشته باشد. فکر می‌کرد خوزستان به خاطر سابقه عربی، جای مناسبی برای این هدف است.

همه‌ی این واقعیتها نشان می‌دهد که برنامه جنگ با رضایت ما نبود و ما هم بهانه خاصی به دست عراق نداده بودیم. آنها مصمّم بودند به هر شکلی
 

 

عدم نتیجه‌گیری دشمنان

از کودتا، شورش وترورها

اعتراضات ایران به‌عراق

در مورد حملات مرزی قبل

از شروع جنگ

پرهیز ایران از شروع جنگ

که شده انقلاب اسلامی را از پا درآورند. کودتا، شورشهای کور، ترورها و توطئه‌های دیگر نتیجه نداده بود. طرحهایی که اوّل دنبال آنها بودند، عقیم مانده بود. به نظر آنان تنها راه باقی مانده، آغاز جنگ بود.

Èدرهمین زمان - یعنی از فروردین تا شهریور  1359 - شاهد اتفاقات مرزی زیادی بودیم که به همین خاطر ستاد عملیاتی غرب تشکیل می‌شود. جنابعالی در آن زمان به عنوان رئیس مجلس انتخاب می‌شوید. با اینکه در تیر و مردادماه، روزنامه‌ها خبر درگیری‌های مرزی را با عنوان جنگ می‌نوشتند، ولی هیچ نوع صحبتی از طریق دیپلماتیک و سیاست بین‌المللی نشده بود که بتوانند جلوگیری کنند. از طرف دیگر بین مسؤولین داخل هم وحدت نظری برای مقابله با این وضعیت وجود نداشت. این موضوع را چگونه تحلیل می‌کنید؟

Éآن موقع ما در مجلس بودیم و دولت در اختیار بنی‌صدر بود و این کارها هم بیشتر به دولت مربوط می‌شد. اگر بنا بود مذاکره شود، مربوط به وزارت خارجه و شخص بنی‌صدر بود.

Èتا تعیین وزرای دولت شهید رجائی، وزرای انتخابی شورای انقلاب بر مصدر امور بودند.

Éولی دولت در اختیار بنی صدر بود. غیر از این خود بنی صدر رئیس شورای انقلاب بود. با همه این احوال، ما مذاکره و رفت و آمد داشتیم. فکر می‌کنم تا مقطعی، آقای دعایی سفیر ما در عراق بود. شما را به کتابی ارجاع می‌دهم که چاپ شده است. دراین کتاب همه اعتراضاتی که وزارت امورخارجه ما به خاطر تعدّی‌های مرزی عراق، کرده، آمده است. تقریبآ بیش از 300 اعتراض است. یعنی در هر مورد سندی ثبت می‌شد و به جاهایی که می‌بایست ارائه شود، ارائه می‌شد. در حدّ برخوردهای مرزی، بمباران، گلوله باران و عبور از سر حدّات بود. عراق هم مواردی را ثبت کرده که ایرانی‌ها اوّل شروع کردند. همه این موارد نشان از آمادگی آنها برای شروع جنگ بود.

ما هم در داخل احساس خطر می‌کردیم و بین ما این مسئله مطرح بود. سعی می‌کردیم تا حدّ امکان از شروع جنگ پرهیز کنیم. یعنی واقعآ ازطرف ایران تحریکی نبود.

 

اشغال مناطق استراتژیک

ایران توسط عراق

در شروع جنگ

اشغال مناطق سوق‌الجیشی

غرب توسط عراقی‌ها

اشغال بخش عظیمی از

جنوب توسط عراق

بدست‌آوردن امتیازات زیاد

توسط عراق در اوایل جنگ

È با همه این مسائل، با پرواز هواپیماهای عراقی و حمله به ایران در 31 شهریور 1359، جنگ به صورت رسمی شروع می‌شود. چند روز قبل از آن هم ارتش عراق حملات گسترده‌ای را در جنوب شروع کرده بود. ما یک سال بین 31 شهریور 1359 تا 31 شهریور 1360 را با تعبیر «میانجی‌ها» می‌شناسیم. چون میانجی‌های فراوانی از کشورهای گوناگون برای پیشنهادهای مختلف به ایران می‌آیند. حتی خود صدام حسین در روز ششم یا هفتم جنگ تقاضای آتش بس و مذاکره و صلح می‌کند و از سازمان ملل می‌خواهد که بین ایران و عراق میانجیگری کند. خواست ایران در این مقطع چه بود؟ چرا میانجی‌ها، مخصوصآ نماینده سازمان ملل، کنفرانس اسلامی و غیرمتعهد و... با دست خالی بر می‌گشتند؟

É وقتی جنگ شروع شد، عراق برق آسا بخش زیادی از اراضی ایران، مخصوصآ مناطق استراتژیک را گرفت. مثلا در غرب موقعیت سوق‌الجیشی به صورت طبیعی به گونه‌ای است که ما در ارتفاعات هستیم و عراق در دشت است. یعنی نیروهای ما در صورت طبیعی برسر آنان می‌زدند. یکی از کارهای مهم عراقی‌ها اشغال بخش زیادی از این ارتفاعات بود که می‌خواستند امتیاز ایران را دربرخورد نظامی بگیرند.

درخوزستان هم خود را به اهواز نزدیک کرده بودند. جاده اساسی ما یعنی جاده دزفول - اهواز تحت نظارت کامل آنها و همه‌ی خوزستان از حیّز انتفاع افتاده بود. با این حساب خوزستان تقریبآ برای ایران قابل استفاده نبود. می‌دانید که مراکز نفتی، خطوط لوله‌های نفت و چیزهای دیگر یا آسیب‌پذیر و یا در اشغال آنها بود.

پالایشگاه آبادان از کار افتاده بود. جزیره آبادان تقریبآ خالی شد. آنها به هدف خود که در اختیار داشتن دو طرف اروند رود و به قول خودشان شطّالعرب بود، نزدیک شده بودند.

به طور کلّی امتیازات زیادی به دست آورده بودند. در چنین شرایطی سیاست معمول این است که اگر آتش بس شد، نیروی اشغالگر در زمینهای تحت اشغال می‌ماند تا قدم بعد برداشته شود.

 

 

نظر امام در مورد

حمله عراق به ایران

خروج اشغالگر از خاک

ایران یک اصل برای

سران و فرماندهان

پاره کردن قرارداد

1975 الجزایر توسط

صدام در مقابل خبرنگاران

نظر امام (ره) که فرمانده کلّ قوا بودند، این بود که عراق با پای خودش به دام افتاد و باید عراق را تنبیه کنیم که بعد ازاین چنین مسئله‌ایی از سوی عراق و دیگر کشورها برای ایران پیش نیاید. البته در جلسات شورای عالی دفاع، فرماندهان نظامی می گفتند ما مجهز شدیم و باید جواب عراق را در میدان بدهیم که خیال نکند الان برگ برنده دردستش است.

این یک اصل تقریبآ قطعی بین همه ما بود که تا اشغالگر در خاک ماست، مذاکره و قبول میانجیگری به ضرر ماست. اشغالگر باید از خاک ما بیرون رود. اگر بناست مذاکره شود، باید ما در موضع قدرت باشیم. اگر آن زمان می‌پذیرفتیم، عراق حتمآ شروطی را مطرح می‌کرد که بزرگترین شرط آن لغو قرار داد 1975 الجزایر بود. صدام آن قرارداد را اوّل جنگ در حضور خبرنگاران پاره کرده بود.

به هر حال تقریبآ در کشور اتفاق نظر بود که نباید در حالت ضعف که دشمن در خاک ما حضور دارد، مذاکره کنیم.

È سال دوّم جنگ با پیروزی ما شروع می‌شود. عملیات ثامن‌الائمه، طریق القدس و بیت‌المقدس در سال دوم بود. بعد از بیت المقدس که عراق از خاک ایران بیرون رفت، اوّلین مسئله‌ایی که در طرحهای پیشنهادی صلح مطرح بود، پرداخت غرامت بود. ظاهرآ بعد از فتح خرمشهر در دو جلسه شورای عالی دفاع، برای پایان، یا ادامه جنگ بحث می‌شود. از طرف دیگر چند پیشنهاد هم از طرف کشورهای منطقه برای پرداخت غرامت مطرح می‌شود. گویا شورای همکاری خلیج فارس و اتحادیه عرب هم راضی بودند. از طرف دیگر عراقی‌ها یک بار توسط صدام در خردادماه سال 61 و باردیگر توسط سفیر عراق در عربستان در مردادماه همان سال خواهان پایان جنگ با قبول تمام شرایط ایران می‌شوند.

تحلیل شما از فضای بعد از فتح خرمشهر تا شکست عملیات رمضان چیست؟ چرا ایران در این مقطع پیشنهادها را قبول نمی‌کند و به جنگ ادامه می‌دهد؟

مراحل مختلف جنگ ایران

و عراق

اشغال زمینهای ایران

توسط عراق و جلوگیری

از پیشرفت عراق

مرحله اوّل جنگ توسط ایران

فضای کشور در سال اوّل جنگ

روحیه بالای مردم در سال

دوّم جنگ

ناراحتی بعضی از افراد به

خاطر عدم پیشروی ایران

در خاک عراق

فشارهای‌زیادمردمی‌درحمله‌به

خاک‌عراق‌بعدازفتح‌خرمشهر

É جنگ برای ما مراحلی داشت :

در مرحله اوّل عراق به سرعت زمینهای ما را اشغال کرد و همه تلاش ما در این مرحله این بود که از پیشرفت دشمن جلوگیری کنیم. سال اوّل جنگ صرف این کار شد و ما توانستیم عراق را در جاهایی که آمده بود، زمین‌گیر کنیم. در سال دوم، تهاجم ما شروع شد. در این مدّت نیروهای ارتشی، سپاهی و بسیجی را شکل دادیم و امکانات تهیه کردیم. چند عملیات موفق را برق آسا و پی در پی انجام دادیم. آخرین آنها فتح خرمشهر بود.

فضایی که این یک سال در جامعه به وجود آورد، بسیار حائز اهمیّت است و باید روی آن تأمل کرد. در یک سال قبل از آن، به خصوص در زمان فرماندهی بنی‌صدر، مردم خون دل می‌خوردند که کشور کوچکی مثل عراق، ایران را اشغال کند و ایران بزرگ نتواند دشمن را از خاکش بیرون کند. در سال دوم روحیه مردم عوض شد. گره‌های کور باز شد و ایران قدرت خود را نشان داد. بین رزمندگان، مردم، مدیران و مسؤولان روحیه وصف‌ناپذیری خلق شد.

نکاتی در جنگ داریم که مهم است و مردم کمتر می‌دانند. من اینها را دارم در خاطراتم تنظیم می‌کنم. بعد از فتح‌المبین، مراجعات زیادی داشتیم که چرا شما وارد خاک عراق نمی‌شوید؟ چرا وقتی ارتش عراق را در نقاط حساس شکست می‌دهید، تا داخل عراق تعقیب نمی‌کنید؟ بعضی‌ها عصبانی بودند. فکر می‌کردند در کشور افراد یا جاهایی هستند که مانع تداوم پیروزی‌های رزمندگان هستند.

بعد از فتح خرمشهر، فشار خیلی زیاد شد. قبل از آن هم بود، ولی چون پشت سر هم عملیات داشتیم، به تقاضاهای آنها جواب می‌دادیم. فکر می‌کردیم بیرون کردن دشمن از کشور در الویت است. وقتی خرمشهر را

رفت و آمد زیاد میانجی‌ها

بعد از فتح خرمشهر

توسط ایران

ناراحتی نمایندگان مجلس،

مردم و رزمندگان در عدم

حمله ایران به خاک عراق

نقش زیاد بسیج در شروع،

تداوم و پایان عملیاتها

استراحت نیروهای بسیجی

بعد از هر عملیات از

اسرار نظامی

قاطعیت امام در ادامه‌ی جنگ

بعد از فتح خرمشهر

گرفتیم و عراق با تمام بی میلی اعتراف کرد که خرمشهر را از دست داد و غربی‌ها هم قدرت و برتری نظامی ایران را باور نمودند، این فشارها خیلی زیاد شد. در همین زمان میانجی‌ها خیلی رفت و آمد داشتند. حتی از کنفرانس اسلامی هم میانجی آمد.

به مدیریت جنگ اعتراض شد. البته من آن موقع مدیر جنگ نبودم. نظامی‌ها جنگ را اداره می‌کردند. من سخنگوی شورای عالی دفاع و نماینده امام (ره) در آن و رئیس مجلس بودم. به این خاطر به من هم مراجعه می‌کردند. نمایندگان مجلس و رزمندگان جنگ هم ناراحت بودند که چرا وارد خاک عراق نمی‌شوید؟ حتی بعضی از شخصیت‌های بزرگ که الان گه گاهی حرفهای دیگری می‌زنند، تلفن می‌کردند و عجله داشتند. فکر می‌کردند فاصله دو عملیات معقول نیست. می‌گفتند باید پشت سرهم حمله کنیم. خیلی‌ها نمی‌دانستند که نقش نیروهای مردمی و بسیج در شروع، تداوم و پایان عملیات زیاد است و آنها بعد از هر عملیات می‌روند و ما باید تجدید قوا کنیم و افراد جدید را آموزش دهیم. این علّت، آن روزها از اسرار نظامی بود و نمی‌توانستیم اعلام کنیم. ولی واقعیت این بود که ما هر بار گردانهای جدیدی از لحاظ آموزش و امکانات نظامی آماده و بعد از اعلام آمادگی آنها، عملیاتی را شروع می‌کردیم.

بهرحال فضای جامعه این گونه بود. برای ما نظر امام (ره) مهم بود. حق قانونی فرماندهی جنگ هم با امام (ره) بود. اگر می‌خواستیم میانجی، آتش‌بس، صلح، تداوم جنگ، شروع عملیات و مسایل دیگر را بپذیریم، می‌بایست نظر امام(ره) را می‌دانستیم و به همان عمل می‌کردیم. نظر امام(ره) در آن مقطع بر ادامه جنگ قاطع بود. حتّی اجازه نمی‌دادند که این بحثها خدمت ایشان مطرح شود. می‌گفتند: باید تا کیفر متجاوز پیش برویم.

 

کیفر متجاوز نظر امام

ناراحتی بعضی از افراد

از آمدن میانجی‌ها به ایران

تفاوت جنگ در داخل ایران

و داخل عراق

شایعه اتمام جنگ در

آستانه‌ی ماه رمضان

اینکه کیفر متجاوز چگونه باشد را به آینده تاریخ محوّل می‌کردیم. فضای جامعه هم با نظر امام(ره) یکی بود. رزمندگان هم به هیچ وجه حاضر نبودند صحبت از آتش‌بس شود. اصلا این کار را خیانت می‌دانستند. البته میانجی‌ها می‌آمدند. چون نمی‌خواستیم با جامعه بین‌الملل مشاجره داشته باشیم، هر کس که می‌خواست بیاید، می‌پذیرفتیم که بیاید. امّا همین مقدار که می‌آمدند، سروصدای بعضی‌ها در داخل بلند می‌شد که اینها برای چه می‌آیند.

به هر حال آن فضا، فضایی نبود که کسی طرفدار مذاکره، آتش‌بس و حتّی صلح باشد. البته این اندیشه، استدلالات محکمی داشت.

È فکر می‌کنم فضای موجود در کشور، بعد از شکست عملیات رمضان در سال 61 شکسته می‌شود. بین عملیات هم فاصله می‌افتد که بعضآ مثل والفجر مقدماتی و والفجر یک ناکام بود. این روند تا 31 شهریور 1363 ادامه داشت که در این تاریخ عملیات خیبر شروع می‌شود که ایران 50% پیروزی داشت. ولی باز مانند عملیات فتح‌المبین و بیت‌المقدس نیست.

در همین زمان تلاش خیلی از کشورهای دنیا این است که توازن نظامی ایران و عراق را که در فتح خرمشهر کاملا به سود ایران بود، به سود عراق تغییر دهند یا معتدل و میانگین کنند. فکر می‌کنم در همین زمان بود که آمریکا می‌گفت: ما به دنبال جنگ بدون برنده هستیم. این مقطع را چگونه ارزیابی می‌کنید؟ چون آن فضایی که شما تعریف کردید، در این مقطع شکسته شده است. نمی‌توانستیم پیروزی‌های بزرگی به دست آوردیم. در واقع پشت دیوارهای دفاعی عراق معطّل بودیم.

É تا موقعی که در داخل خاک ایران با عراق می‌جنگیدیم، جنگ حالت خاصّی داشت. وقتی وارد خاک عراق شدیم، شرایط فرق کرد. من در این مقطع هم فرمانده نبودم. منتهی اخبار جنگ را خوب می‌دانستم. بعد از فتح خرمشهر به ماه رمضان نزدیک شدیم. در آستانه ماه رمضان شایعه‌ای پخش شد که می‌خواهند به بهانه ماه رمضان آتش‌بس بدهند و جنگ را تمام کنند.

 

حرفهای دروغ در مورد جنگ

در حال حاضر

صراحت امام در ادامه‌ی جنگ

بعد از فتح خرمشهر و عدم

ورود به خاک عراق

تشکیل جلسه شورای عالی

دفاع در خدمت امام(ره)

اتحاد اعراب و فشار دنیا بر

ایران از دلایل دیگر امام برای

عدم ورود به خاک عراق

دلایل نظامی‌ها برای ورود

به خاک عراق

روی من که در مجلس بودم، خیلی فشار بود. هر چه تکذیب می‌کردیم که اصلا چنین چیزی نیست، قبول نمی‌کردند. بحث دیگری هم بین مسؤولین بود که اصلا وارد خاک عراق بشویم یا نشویم. این یک فصل بسیار مهمی است. الان حرفهای دروغ زیادی در این باره گفته می‌شود. امام (ره) بعد از فتح خرمشهر خیلی صریح گفتند: باید جنگ را ادامه بدهیم. ولی نباید وارد خاک عراق شویم.

تصوّر امام (ره) این بود که می‌توان با همین فشارهای تهدیدی، حقوق خود را از عراق گرفت. یک جلسه شورای عالی دفاع در خدمت امام(ره) تشکیل شد که فرماندهان نظامی ارتش و سپاه هم از جنگ آمده بودند و حضور دانستند.

آنها در آن جلسه بحث داغی با امام(ره) داشتند. من، رهبری و دیگر مسؤولین کشوری در آن بحث ناظر بودیم. امام(ره) برای وارد نشدن، ادلّه‌ای داشتند که مهمترین آن این بود که ورود ما به خاک عراق، به مردم آن کشور آسیب می‌رساند. می‌گفتند: ملّت عراق، هم دین ما هستند و باید آنها را با خود داشته باشیم.

یک دلیل هم متّحد کردن اعراب بود. دلیل دیگر اینکه به دست دنیا بهانه می‌دهد که فشارها را روی ما بیشتر کنند.

نظامی‌ها می‌گفتند: این تناقص دارد. اگر می‌خواهیم بجنگیم، باید وارد خاک عراق شویم. اگرعراق بفهمد که ما پشت خط می‌ایستیم و وارد نمی‌شویم، چرا از ایران بترسد؟ داخل خاک خودش می‌ماند، هر وقت امکانات حمله‌اش فراهم شد، دوباره شروع می‌کند. یا باید صلح را بپذیریم، یا باید اجازه بدهید که فشار رزمندگان در داخل خاک عراق روی صدام بیشتر شود.

 

شرایط امام در حمله به

خاک عراق

علّت انتخاب نقطه

عملیاتی رمضان

تفاوت عملیات رمضان با

عملیات فتح‌المبین

و بیت‌المقدس

نهایتآ امام(ره) استدلال اینها را پذیرفتند. منتهی چند شرط گذاشتند :

1- به جاهای پرجمعیت مثل بصره وارد نشوید.

2- سعی کنید به مردم آسیب نرسد.

3- هر جا که می‌خواهید حمله کنید، قبلا به مردم اعلان کنید تا مردم آن منطقه را ترک کنند.

خواسته‌ی امام (ره) انسانی و اخلاقی بود. امّا مراعات آن برای نظامی‌ها دشوار بود.

بهرحال امام(ره) با این شروط پذیرفتند و نظامیان هم قبول کردند که شرطهای امام(ره) را مراعات کنند.

انتخاب نقطه عملیات رمضان به این دلیل بود که تقریبآ منطقه‌ی خلوتی بود. تا نزدیکی‌های دجله، کویر و بیابان است. تنومه این سوی آب است. البته عراقی‌ها در این فاصله با آب انداختن منطقه، حالت دفاعی گرفته بودند. حتّی موارد دفاعی مثل مین گذاری و خطوط بازدارنده چند لایه را که در خاک ایران کم داشتند، درخاک خود تا حدّ ممکن آماده و مشکل بسیار جدّی درست کرده بودند. بعد از این مرحله، اولین عملیات ما رمضان بود که با فتح‌المبین و بیت‌المقدس تفاوت داشت. عراقی‌ها تا حدودی خبردار بودند. دفاع آنها بیشتر در اینجا متمرکز بود. انگیزه عراقی‌ها برای دفاع از خاک خود، قوی‌تر شده بود. انگیزه سربازان ما هم بازمانی که دشمن را از خاک خود بیرون می‌کردند، تفاوت کرده بود. شبهات آمدن میانجی‌ها و احتمال آتش بس در روحیات مؤثر بود. همه‌ی این شرایط نشان می‌دهد که عملیات رمضان با دیگر عملیات تفاوت داشت. این حالات در عملیات والفجر مقدماتی هم اتفاق افتاد. بنا نبود آن عملیات مقدماتی باشد، والفجر بود. وقتی ناموفق شد، اسمش را والفجر مقدماتی گذاشتند که در عملیات بعدی جبران کنند.

 

مشاجرات، ناهماهنگی‌ها و

اختلافات سلیقه‌ای میان

ارتش و سپاه از دلایل

قبول فرماندهی جنگ

عدم تغییر در خواسته‌های

ایران بعد از عملیاتهای ناموفق

تقویت امکانات دفاعی

توسط ایران

البته اشکالات دیگری هم پیش آمده بود که مجموعه عوامل منجر به آمدن من شد.

بعد از آن پیروزی‌ها، افتخارات و عظمتهایی که برای نیروهای مسلح آفریده شد، بین سپاه و ارتش که قبلا هر دو در خطر بودند و الان برای هر دو پیروزیهایی بود، مشاجراتی پیدا شد. سلیقه‌های عملیاتی سپاه و ارتش با هم متفاوت بود. سپاه نیروی مردمی سبک و ارتش نیروی نظامی سنگینی بود. نوع عملیات، محل عملیات و... مورد بحث بود. مثلا در همین دو عملیات ذکر شده، بین آنها ناهماهنگی بود. یکی جلو می‌رفت و دیگری نمی‌رفت. احساس شد باید فرماندهی برای جنگ انتخاب شود که هر دو قبولش داشته باشند که قرعه به نام من افتاد.

Èشکستهای عملیات، عدم موفقیت در پیشروی، رکود جبهه‌ها و بمباران شهرها، بخصوص تهران، باعث یأس و سرخوردگی درانتهای سال 1363 شده بود. بعضی‌ها آن موقع می‌گفتند: کاش دو سال قبل صلح می‌کردیم. آیا در فاصله این شکستها، خواسته‌های ایران هم تعدیل شده بود؟ یا هنوز در خواسته‌های پیشین پافشاری می‌کردیم؟

Éدر خواسته‌ها تغییری پیدا نشده بود. چون این موارد شکست نبود. اینکه می‌گوییم عملیات ناموفق بود، به خاطر این بود که مثلا برای عملیاتی 20 کیلومتر پیش روی در نظر می‌گرفتیم، 3 کیلومتر جلو می‌رفتیم. به اهداف نمی‌رسیدیم، ولی عراق هم چیزی به دست نمی‌آورد.

به علاوه در این مدّت امکانات دفاعی خود را خیلی قوی کرده بودیم. نیروهای زیادی هم تحت تأثیر امیدها و پیروزی‌ها وارد جبهه شده بودند. وضع نیروهای ما از گذشته خیلی بهتر بود. امید پیروزی در هر عملیاتی که طرح ریزی می‌شد، خیلی بالا بود. کسی احساس ضعف نمی‌کرد. البته در جلسات بازخواهی مواردی بود که می‌خواستند بهانه‌ها را به گردن هم اندازند.

 

خواسته‌های ایران در جنگ

قاطعیت امام در

ادامه جنگ

ائتلاف شرق، غرب و

ارتجاع عرب در حمایت

از عراق

عدم دریافت پیشنهاد مشخص

در دوران جنگ توسط ایران

در مجموع خواسته‌های ما که سه خواسته بود، همچنان مطرح بود :

1- بعضی‌ها می‌گفتند: تا استقرار حکومت اسلامی در عراق.

2- بعضی‌ها می‌گفتند : تا رفع فتنه در عالم. امام (ره) هم همین را می‌گفتند.

3- بعضی‌ها می‌گفتند: تا تنبیه متجاوز و گرفتن حق ایران.

در این سه خواسته کسی تنزّل نداشت. البته میانجی‌ها سعی می‌کردند ما را متقاعد کنند، امّا در ایران خواسته‌ها همچنان عنوان می‌شد. امام (ره) هم اجازه نمی‌دادند کسی بحث بکند. حق هم با ایشان بود. اگرامام (ره) یک ذره کوتاه می‌آمدند ممکن بود دوباره با تهاجم عراق مواجه شویم. چون حتمآ خود را آماده می‌کرد.

Èادامه جنگ از شهریور سال 1363 تا شهریور 1365 که عملیات پیروز والفجرهشت و فتح فاو را داریم، نه تنها باعث دادن امتیاز از سوی جوامع بین‌الملل به ایران نشد، که فشارهای زیادی هم روی ایران وارد شد. حتّی عراق هم بعد از والفجر هشت، با بمباران شیمیائی و جنگ نفت‌کشها فشارها را زیاد کرد.

در این مقطع بین دشمنان ایران ائتلافی شکل می‌گیرد که در مجموع باعث شکل گیری قطعنامه  598 می‌شود. در همین دوره، با قضیه مک‌فارلین، رابطه پنهانی ایران و آمریکا هم قطع می‌شود. آیا این مقطع، یعنی پیروزی والفجر هشت و بروز مشکل بین ایران و آمریکا زمینه ساز به وجود آوردن ائتلاف جهانی نیست که ایران را به هر صورت راضی کنند تا صلح را قبول کند؟

Éمن این ائتلاف را مربوط به آن مقطع نمی‌دانم. از قبل از هم بود. شرق و غرب و ارتجاع عرب از اوّل جنگ بر سر این موضوع ائتلاف داشتند. بین آنها در حمایت از عراق هیچ تعدیلی نبود. در گذشته هم هیچ وقت امتیازی به ما پیشنهاد نمی‌کردند. در حدّ شایعه بود. رادیوهای خارجی دامن می‌زدند که هنوز هم می‌زنند. از بس تکرار کردند، واقعیت تلقی شد. ما در تمام دوران جنگ - دوران پیشروی عراق، دوران پیشروی ما، دوران ضعف جبهه ما و... - هیچ پیشنهاد مشخصی نداشتیم.

 

عدم پیشنهاد آتش‌بس یا

امتیاز به ایران

عدم عقب‌نشینی عراق از

مناطق سوق‌الجیشی غرب

پرداخت غرامت جنگ توسط

کنفرانس اسلامی و کشورهای

عربی یک دروغ محض

شروع کار در فرماندهی جنگ

در مقدمه‌ی عملیات خیبر

È بعضی‌ها می‌گفتند ایران به دنبال آن است که با یک عملیات وسیع و گسترده از عراق و جوامع بین‌المللی امتیاز بگیرد. آنها فکر می‌کردند والفجر 8 و فتح فاو  همان برگ برنده ایران است.

É این یک حقیقت است. ولی مربوط به مرحله بعد بود. بعد از فتح خرمشهر تا عملیات خیبر که دوره ضعف عراق بود، هیچ وقت به ما پیشنهاد آتش بس یا دادن امتیاز نشد. عراق حداکثر می‌گفت: ظرف دو هفته از جاهایی که دارم عقب نشینی می‌کنم. می‌گفت: اوّل آتش بس کنیم و بعد من عقب نشینی کنم. ما به میانجی‌ها می‌گفتیم: وقتی دشمن در خاک ماست، آتش بس معنا ندارد. دو هفته صبر می‌کنیم و عملیات نمی‌کنیم تا عراق از خاک ما بیرون رود. وقتی بیرون رفت، صحبت آتش بس معنی دارد. امّا عراق حاضر نبود از نقاطی مثل ارتفاعات که فکر می‌کرد آسیب‌پذیر نیست، عقب نشینی کند.

حرفهایی درباره‌ی پول می‌گویند که کنفرانس اسلامی و کشورهای عربی دادند یا می‌خواستند بدهند که دروغ محض است. پیشنهاد شان این بود که بعد از آتش‌بس صندوقی درست کنیم و درا ین صندوق پول ریخته شود تا خسارات دو طرف را بدهیم. این موضوع را هم هیچ کس به صورت رسمی با ما مطرح نکرد. می‌گفتند: می‌شود چنین کاری کرد. فقط دراندازه حرف بود.

بنابراین در این فاصله کسی پیشنهاد مشخصی به ما نداد. اینکه ما نمی‌پذیرفتیم، واقعیت ندارد. هر کس می‌داند، بیاید و بگوید. البته حرفهایی بود که گاهی در روزنامه‌ها می‌آمد و رادیوهای خارجی هم می‌گفتند. امّا در میانجگیری‌ها کسی چنین حرفی نمی‌گفت.

وقتی دوره رکود غیر قابل تحمّل شد، امام (ره) تصمیم گرفتند که فرماندهی واحدی برای جنگ درست کنند. شروع کار من در فرماندهی

حمله به نقاط استراتژیک

توسط ایران بخاطر امتیازگیری

حقوق ایران در جنگ

اهداف عملیاتهای بزرگ ایران

جنگ در مقدمه عملیات خیبر بود. بعد از آن مقطع، دوباره موج عملیات ما در داخل خاک عراق شروع شد. از این به بعد سیاست شروع عملیات بزرگ و گسترده شکل گرفت. دیدیم که عراق حاضر نیست خسارت ما را بدهد و دنیا هم آمادگی ندارد. گفتیم باید یک نقطه استراتژیک عراق را بگیریم و متوقف شویم و بعد بگوییم که حقوق ایران را بدهید که حقوق مورد نظر ما در این مقطع عبارت بودند از :

1- پرداخت غرامت

2- خروج عراق از خاک ایران

3- تنبیه متجاوز

هدف ما از عملیات بزرگ- چه خیبر، چه بدر که می‌خواستیم دجله را فتح کنیم و راه عراق را این طرف در جنوب قطع کنیم و چه والفجر هشت که می‌خواستیم فاو را بگیریم و رابطه عراق با دریا را به کلّی قطع کنیم- این بود. تا حدودی هم قطع کردیم. اسکله‌های البکر و الامیه از عراق قطع شدند. ولی عراق از ام‌القصر و کمی از خور عبدالله و بعضی از نقاط کویت استفاده می‌کرد. در عملیات کربلای 5 می‌خواستیم خود را به بصره برسانیم. وقتی آن طرف رفتیم، بصره در تیررَس ما بود. بعدها به شمال رفتیم و عملیاتی را در سدّ در بندی‌خان حلبچه انجام دادیم. بعدها در کردستان عراق تا ماووت هم پیش رفتیم. در همه این موارد هدف ما همان بود که گفتم. می‌خواستیم جایی از عراق را بگیریم که اهرمی برای وارد کردن فشار روی عراق برای گرفتن حقوق خود باشد.

È وقتی که سال ششم جنگ شروع می‌شود، در ایران هم اتفاقاتی رخ می‌دهد. سیاست باز در سیاست خارجی ایران به وجود می‌آید. انجمنی از عقلا که در مورد صلح در مجلس صحبت می‌کردند، به وجود می‌آید. مسایل متعددی در سطح نظامی اتفاق می‌افتد.

ائتلاف دنیا بعد از عملیات

بیت‌المقدس و فتح خرمشهر

برای عدم پیروزی ایران

کارهای دشمنان بعد از

عملیاتهای موفق ایران

دادن سلاح شیمیایی دو

پایه به عراق

پیروزی ایران در سخت‌ترین

عملیاتها

ارتش عراق دوباره قدرت می‌گیرد. سیستم تهاجمی و دفاعی ایران هم کمی ضعیف می‌شود. همه این عوامل منتهی به قطعنامه 598 می‌رسد. این فضا- یعنی سال ششم و هفتم - را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

Éبعد از عملیات بیت‌المقدس و فتح خرمشهر، تقریبآ ائتلاف تازه‌ای در دنیا به وجود آمده بود که نگذارید ایران بر عراق پیروز شود. تا آن موقع می‌خواستند ایران را بشکنند. وقتی دیدند نمی‌توانند بشکنند، به فکر افتادند که نگذارند ایران بر عراق پیروز شود.

وقتی ما در چند عملیات، مثل کربلای 5 و والفجر 8، پیروز شدیم، در واقع موج تبلیغات دنیا را شکستیم. آنها بعد ازاین مقطع چند کار را به تدریج در دستور قرار دادند :

1- عراق هر چه پول می‌خواهد، به او بدهند که دادند. شنیدم عراق الان از همان بابت دهها میلیارد دلار بدهکار است.

2- هرسلاحی که عراقی‌ها می‌توانند به کار ببرند،به او بدهند. تا آنجا پیش رفتند که سلاح شیمیائی دو پایه دادند که در حلبچه به کار بردند. بمبهای لیزری دادند که بسیار خطرناک بود. هواپیماهای بلند پرواز دادند که از بُرد موشک‌های ما بالاتر بود. موشکهای دور پرواز دادند که به تهران می‌رسید. از لحاظ امکانات لجستیک جبهه‌ای و جنگ کلاسیک هم کوتاهی نکردند. هر چه را که عراق می‌خواست، شوروی و اروپایی‌ها به عراق می‌دادند.

3- کشورهای جنوب هم اجازه دادند که عراق از سواحل آنها استفاده بکند.

چند تصمیم را یکجا گرفتند که دیدند نمی‌توانند جلوی عملیات ما را بگیرند. در آخرین عملیاتی که در جلبچه کردیم، به صورت برق آسا از ارتفاعات گذاشتیم و بخشی از سدّ دربندی خان را گرفتیم. آنها دیدند به هر جا که هدف ما باشد، می‌رسیم. سختترین آنها کربلای 5 بود.

 

قضیه مک‌فارلین چراغ سبز

آمریکا به ایران

تأمین بخشی از نیازهای

نظامی محدود از خارج

تضعیف ایران بعد از

عملیات‌های موفق از

اهداف دشمنان

به فکر افتادند که ایران را ضعیف کنند تا نتوانیم عملیات را پشتیبانی کنیم. البته در این بین، در مرحله کوتاهی آمریکائی‌ها چراغ سبزی نشان دادند که همان قضیه مک‌فارلین بود. ما از این قضیه استفاده خوبی کردیم. آنها مسئله گروگانهای خود را بهانه کرده و وارد شده بودند. می‌دانستند ما در فاو با موج تهاجم تانکهای عراق مواجه خواهیم بود که به موشکهای تاو نیاز داریم. می‌دانستند بمبارانهای وسیعی خواهیم داشت که به موشکهای هاگ نیاز داریم و باید رادارهای هاگ را فعال کنیم.

موفق شدیم در پروژه جالبی، بخشی از نیازهای خود را از آمریکا بگیریم و تنها چیزی که از غربی‌ها داشتیم، در حدود 4000 عدد موشک تاو و تعدادی موشک هاگ و مقداری لوازم رادارها مثل لامپهای حساس بود که نمی‌توانستیم از جای دیگر بخریم یا بسازیم. همان موقع آمریکا و دیگران کمکهای بی دریغی به عراق داشتند.

در این شرایط آنها به فکر افتادند که توان ما را ضعیف کنند که چند شعبه دارد. با این حرکات عراق را به اسلحه‌های پیشرفته مسلح کردند که در بعضی مواقع بیش از توان ما بود. مثل بمباران شیمیائی حلبچه که واقعآ اسفبار بود.

È در این مقطع ایران سیاستهای دیپلماسی خود را در سازمان ملل فعّالتر می‌کند. از طرف ایران فعالیتی در سازمان ملل شروع می‌شود که در هفت سال گذشته سابقه نداشته است. گویا ایران تلاش می‌کند که حداقل بعضی از بندهای قطعنامه را به نفع ایران تغییر بدهد. با نمایندگان کشورهای بزرگ صحبت می‌شود. حتی آمریکائی‌ها هم در یکی از بندها حاضر به قبول نکات ایران می‌شوند. می‌خواهم حضرت عالی قطعنامه 598 را از این دید بررسی کنید که آیا ایران به این نتیجه رسید که برای اعلام خواسته هایش، باید از سازمان ملل اقدام کند؟

ابعاد و اهداف دشمنان

بعد از پیروزی ایران

در جنگ

کمکهای موشکی و شیمیایی

دشمنان به عراق

قراردادن هواپیما به عراق

به همراه خلبان

توسط فرانسوی‌ها

استفاده‌عراق‌ازموشکهای‌پیشرفته

برای زدن کشتی و مراکز

نفتی ایران

تجهیز عراق به تکنولوژیهای

شیمیایی

تأمین سلاحهای جنگ

در داخل توسط ایران

پیشرفت‌غول‌آسای‌صنعت‌نظامی

ایران در زمان جنگ

Éبله، آنها هم در دو بُعد کار می‌کردند :

1- عراق را آنچنان قوی کنند که ما نتوانیم کار کنیم.

2- به ما آسیب برسانند که نتوانیم جنگ را ادامه بدهیم.

این دو هدف را با هم دنبال می‌کردند. امکاناتی که به عراق دادند، در جنگ از توان منطقه‌ای بالاتر بود. یکی سلاح شیمیایی بود. یکی موشکهای با برد زیاد - حتی تا تهران- بود. اگر یادتان باشد، من درمجلس مصاحبه داشتم که چندین موشک در تهران منفجر شد که می‌خواستند مصاحبه مرا به هم بزنند.

هواپیماهای آنها می‌آمدند در فضای تهران می‌گشتند و می‌رفتند و ما نمی‌توانستیم هیچ کاری بکنیم. فرانسوی‌ها هم حاضر شدند هواپیماهایی را که از لحاظ قانونی حق فروش ندارند، به عراق اجاره بدهند. حتّی خلبانهای خودشان آمدند.

به علاوه در خلیج فارس موشکهایی برای زدن کشتی‌ها و مراکز نفتی ایران به کار می‌بردند که فقط در اختیار ابرقدرتهاست. قابل دفاع نبود.

خبرهایی هم دالّ بر امکانات اتمی عراق بود که بعدآ تأیید شد. الان می‌خواهند بگیرند که نمی‌دانند چه گونه بگیرند. عراق را به تکنولوژی‌های شیمیای مجهز کرده بودند که مقدّمات اتمی شدن بود. شکست ایران برای آنها اهمیت داشت. چون پیروزی ایران توازن برتری آنان را در منطقه بر هم می‌زد.

از طرف دیگر در ایران هم می‌خواستند منابع سلاح ما را ببندند که موفق نبودند. چون سلاح دفاعی ما داخلی شده بود. عمدتآ با امکانات داخلی می‌جنگیدیم. واقعآ صنعت نظامی ما در این فرصت پیشرفتهای غول آسایی داشت. نیازهای خارجی را گاهی از بازار سیاه و گاه از کشورهایی که به ما می‌دادند، می‌گرفتیم. از لحاظ مالی فشار خود را زیاد کردند. خبرها در روزنامه‌ها می‌آمد که دولت مشکل دارد.

 

نامه وزرا به امام در

مورد عدم اداره جنگ

از لحاظ مالی

صدور نفت در زمان جنگ

از کارهای مهم

تلاش دشمنان برای قطع

صدور نفت ایران

مقابله به مثل ایران در

حمله به کشتی‌ها

ورود مستقیم آمریکا به

جنگ با ایران

حمله آمریکا به سکوها،

هواپیماها و کشتی‌های ایران

کسر بودجه پنجاه درصدی مشهود بود. وزرا به صورت رسمی به امام (ره) نامه نوشتند که ما نمی‌توانیم از لحاظ مالی جنگ را اداره کنیم. وزیر دارایی و دولت نامه را نوشته بودند. دشمنان هم فهمیدند که نقطه فشار همینجاست. منبع درآمدما، فقط نفت بود. درآمد دیگری نداشتیم. کار بزرگی که در طول جنگ کرده بودیم این بود که خلیج فارس را تحت مدیریت خودمان نگه داشته بودیم و نفت خود را صادر می‌کردیم.

آنها همه امکانات خود را به کار گرفتند که نفت مارا قطع کنند. کشتی‌های نفتی  ما را می‌زدند. ما هم مقابله به مثل می‌کردیم. دیدیم عراق کشتی ندارد، کشتی کویت را می‌زدیم. آمریکایی‌ها پرچم خود را بالای کشتی‌های کویت می‌زدند و می‌رفتند که اگر ما کشتی را بزنیم، باید با آمریکا بجنگیم. خیال کردند با پرچم خود ما را می‌ترسانند. ولی ما می‌زدیم و کشتی‌ها را غرق می‌کردیم.

سیستم موشکهای سریع در آبهای خلیج فارس برای آمریکا قابل محاسبه نبود. فکر می‌کردند هواپیما و موشک مانع آنها می‌شود. ناگهان متوجه می‌شدند قایق کوچکی می‌آید و جلوی آنها را می‌بندد. در آن مرحله، جنگ بسیار جدّی بود. آمریکا به این نتیجه رسید که خودش باید وارد شود. قبلا هم ما را تهدید کرده بودند که اگر قرار باشد، پیروز شوید، دنیا با شما وارد جنگ می‌شود. این دفعه وارد عمل شدند و آمریکایی‌ها سکوهای نفتی و هواپیماها و کشتی‌های ما را زدند. تا جایی پیش رفتند که کشتی‌های نیروی دریایی ما از پناهگاه بیرون نمی‌آمدند. به محض اینکه بیرون می‌آمدند، می‌زدند.

بنابراین در آخرین نقطه با نیروهای نظامی آمریکا مواجه شده بودیم که هدف آنها تضعیف پشتوانه مالی ما بود که نتوانیم جنگ را در حدّ دفاع خود اداره کنیم.

 

علّت پی‌گیری قطعنامه

598 توسط ایران در

سازمان ملل

عراق کشوری غیر قابل

اعتماد

حرف عراق و دشمنان از

موضع ضعف

علّت حمله عراق به ایران

بعد از پذیرش قطعنامه

توسط ایران

در این زمان عقلای قوم که در مجلس حالت احتیاط‌آمیز داشتند، گفتند : به سراغ سازمان ملل بروید و قطعنامه را اصلاح کنید که مقدّمات کار از آنجا شروع شد.

دو نقطه اساسی وجود داشت که باید به آن توجه کنید :

1- هر چه عراق لازم داشت به او می‌دادند.

2- با ما وارد جنگ شدند که پیشرفت ما را کُند و حتّی ما را در دفاع عاجز کنند.

È وقتی قطعنامه را قبول کردیم، پس از چندی آتش بس بر قرار می‌شد. در دوران ریاست جمهوری شما، چندین دور مذاکره بین ایران و عراق برگزار شد. ولی برای اجرای بندهای دیگر قطعنامه کاری نشد. همیشه بین مذاکرات دو کشور سکوت است. در دوره شما ارسال نامه‌ها شروع شد که عراق قرارداد  1975 الجزایر را پذیرفت و بند دوّم قطعنامه، یعنی عقب نشینی از خاک ایران شروع شد. ولی بعد از  12 سال شاهد هستیم که بعضی از بندهای قطعنامه اجرا نشده است. به نظر شما آیا قطعنامه 598 می‌تواند نقطه صلح بین ایران و عراق باشد؟ آیا براساس تجربه 8 سال جنگ و 12 سال آتش بس، بین ایران و عراق چشم انداز صلحی می‌بینید؟

É این عین همان حرفهایی است که بعد از عملیات فتح‌المبین شروع شد. در داخل که بحث می‌کردیم، اتفاق نظر داشتیم که عراق قابل اعتماد نیست. آن زمان هم می‌گفتیم که عراق و حامیانش از موضع ضعف حرف می‌زنند. اگر شرایط عوض شود، دوباره شروع می‌کنند. این قضیه آخر جنگ اتفاق افتاد. یعنی منطق آنها ثابت شد. وقتی قطعنامه را پذیرفتیم، عراق فکر کرد از موضع ضعف نظامی پذیرفتیم. طمع کرد که دوباره به ما حمله کند و در ایران امتیازاتی بگیرد. می‌خواست همان سیاست ما را عملی کند. یعنی جایی را بگیرد و روی شرایط اجرائی قطعنامه فشار بیاورد. خیلی وسیع به ما حمله کردند. دوباره تا نزدیکی اهواز جلو آمدند. در غرب هم منافقین را با طراحی خود مسلّح کردند که عملیات مرصاد اتفاق افتاد.

 

تلفات سنگین منافقین در

عملیات مرصاد

علّت‌پذیرش‌قطعنامه‌وانعطاف

عراق در مقابل ایران

تبادل نامه با صدام

تغییر موضع دنیا نسبت به

عراق بعد از حمله

به کویت

لزوم ایجاد شرایط مناسب در

سیاست خارجی برای

احقاق حق

در این زمان رزمندگان، عقلا و کسانی که می‌گفتند ادامه جنگ عاقلانه نیست، گفتند: اگر نجنگیم، عراق رها نمی‌کند. این بود که نیروها دوباره به صورت جدّی وارد معرکه شدند و عراق را به سرعت به عقب راندند. عملیات مرصاد تلفات سنگینی بر منافقین و امکاناتی که عراق به آنها داده بود، وارد کرد. عراق فهمید که مسئله نظامی نیست و اگر وارد این فاز شدیم، به خاطر دلایل دیگر است. به همین خاطر از روی ناچاری قطعنامه را پذیرفت. البته شرایطی که پیش آمد و عراق انعطاف نشان داد، مربوط به زمانی می‌شود که می‌خواست به کویت حمله بکند و مقدمات کارش را درست کرده بود. صدام احتیاج داشت که از طرف ما خیالش راحت باشد. شروع به مکاتبه با من کرد. در چهار ماه، حدود ده نامه بین ما ردّ و بدل شد. عجله هم داشت. بلاخره آن شرایط به ما کمک کرد.

وضعی که عراق در کویت برای خودش پیش آورد، وضع دنیا را هم عوض کرد. آنهایی که در گذشته در مراکز بین‌المللی به نفع عراق حرکت می‌کردند، این بار از عراق حمایت نکردند و در نتیجه به نفع ما بندهایی در قطعنامه گنجانده شد. همان زمان فکر می‌کردیم که عراق اگر بتواند، از زیر بار مواردی که امضاء کرده است، شانه خالی می‌کند. البته هنوز هم اجرا نکرده است. اگر می‌خواهیم حقوق خود را بگیریم، باید در سیاست خارجی خود در دنیا شرایط مناسبی داشته باشیم. در غیر این صورت، باید در داخل از لحاظ قدرت نظامی و امکانات، وضعی داشته باشیم که بتوانیم خواسته‌های بر حق خود را بر عراق دیکته کنیم.

فکر می‌کنم عراق بدون این دو اهرم به تخلّفات خود در عدم اجرای کامل قطعنامه ادامه می‌دهد.

 

همکاری ایران و عراق عاملی

برای حفظ حقوق دنیای اسلام

امّا اینکه آیا می‌توانیم در نهایت با عراق همکاری کنیم؟ به نظرم من می‌توانیم. چرا نتوانیم؟ کشوری مثل عراق می‌تواند طبیعی‌ترین همکار ما باشد و همسایه خوبی برای هم باشیم. اگر ما با هم باشیم، می‌توانیم در بسیاری از جاها از حقوق دنیای اسلام دفاع کنیم. البته باید در عراق هم شرایطی باشد که قابل همکاری و اطمینان بخش باشد. ما منتظر چنین شرایطی هستیم.

Èان‌شاءالله. از اینکه وقت خود را در اختیار ما گذاشتید، سپاسگزاریم.

Éمتشکرم. موفق باشید.