مصاحبه
  • صفحه اصلی
  • مصاحبه
  • مصاحبه آیت ا... هاشمی رفسنجانی درباره مفهوم جنگ و صلح

مصاحبه آیت ا... هاشمی رفسنجانی درباره مفهوم جنگ و صلح

  • ساختمان قدس
  • یکشنبه ۴ دی ۱۳۷۹

 

Èواحد فرهنگ و هنر شبکه اوّل سیما در حال تهیه برنامه‌ای درباره جنگ و صلح است. در این برنامه می‌خواهیم معنا و مفهوم جنگ و صلح را از دید بزرگان مکاتب بررسی کنیم. از افلاطون شروع کردیم. همینطور جلو آمدیم و به عصر حاضر رسیدیم. آرای فلاسفه را درباره جنگ و صلح دنبال کردیم. آرای انبیاء و اولیای الهی را در باب جنگ بررسی کردیم. تلقی غربی‌ها دقیقآ همان تلقی انبیاء نیست که طبیعی است.

جنگ انبیاء با مشرکین و کفار دقیقآ برای رسیدن به صلح جهانی و موعود است. یعنی انبیاء و اولیا و اوصیا به نوعی برای رسیدن به‌صلح مجبور بودند که بجنگند. امّا آرای متفکرین غربی به‌خصوص کانت درباره صلح، به صلح سیاسی برمی‌گردد. صلح سیاسی همان نبود جنگ است. آقایان می‌گویند وقتی جنگ نباشد، صلح است. ولی در مفاهیم دینی صلح حقیقی فقط نبود جنگ نیست. رسیدن به کمال مطلوب انسانیت است که انسان در نبود کفر و شرک در آرامش باشد.

جنگهای دوره معاصر به جنگهای کلاسیک، مدرن و فوق مدرن

وجود جنگ‌ها در تاریخ بشر

توسعه‌طلبی هدف اکثر جنگها

تقسیم شد. مثلا جنگ جهانی اوّل و دوّم جنگ کلاسیک است. جنگ خلیج‌فارس و حمله آمریکا و ناتو به عراق جنگی مدرن بود. جنگ بوسنی و هرزگوین را جنگ فوق مدرن می‌دانیم.

بسیاری از تحلیلگران جنگ ایران و عراق را جنگ کلاسیک می‌دانند. ولی مسایلی است که قطعآ حضرت‌عالی راهنمایی خواهید فرمود. چون خیلی از معیارهای جنگ کلاسیک در آن رعایت نمی‌شد. در خیلی از مقاطع دو طرف با هم برابر نبودند.

در این برنامه ضمن اینکه به مفاهیم فلسفی جنگ و صلح می‌پردازیم، تحلیل حضرت‌عالی را در مورد جنگ ایران و عراق، مفهوم دفاع و جهاد هم خواهیم داشت. می‌گوییم دفاع ما مقدّس است. چرا دفاع مقدّس است؟ آیا چون دفاع امری فطری است، مقدّس گرفتیم؟

البته این مفاهیم و مفاهیم دیگر مثل شهادت در غرب نیست. در اسلام جایگاه ویژه‌ای دارد. ابتدا خودتان افاضه بفرمایید.

Éبسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم، ابتدا درباره جهاد و دفاع از دید اسلام صحبت می‌کنم. تاریخ بشر از اوّل تاکنون همیشه خالی از جنگ نبود. همراه با جنگهای ابتدایی، تهاجمی و دفاعی بود. اهداف جنگها هم اکثرآ توسعه‌طلبانه بود. البته جنگ دو طرف دارد که یک طرف با اهداف توسعه‌طلبانه شروع می‌کند و طرف دیگر دفاع می‌کند. مواردی هم داریم که هر دو طرف با اهداف مشخصی که دارند، جنگ را شروع می‌کنند. نمی‌خواهم تاریخ جنگهای بشری را بگویم. از دید اسلام و قرآن صحبت می‌کنم.

 

شباهت جنگهای

انبیاء با هم

جهد ریشه کلمه جهاد

و به معنای تلاش همراه مشقت

جنبه دینی جهاد

واجب شدن جنگ، جهاد

و دفاع در شرایط خاص

عدم تمایل اسلام به جنگ

تکامل بشر و رسیدن

به خدا، هدف آفرینش

فکر می‌کنم انبیاء گذشته هم در این مورد، دیدی غیر از دید اسلام و قرآن نداشتند. چون در خود قرآن هم به جنگها و جهادهای انبیای گذشته اشاره شده است. منطق انبیاء الهی در مورد جنگ - چه دفاع، چه جهاد - با کمی تفاوت شرایط زمانی، به هم نزدیک است.

کلمه جهاد از ریشه «جهد» است که به معنای تلاش همراه مشقت و مشکلات است. طبعآ جنگ برای بشر مشکلاتی خواهد داشت. حتّی اگر پیروز شوند. بنابراین اگر بخواهیم لفظ را با توجه به خود لفظ و بدون در نظر گرفتن محتوای دینی معنا کنیم، کوشش مشقت‌آمیز است.

ولی اگر بُعد دینی را در نظر بگیریم، باید حالت ارزشی و هدف مقدّسی در آن باشد. کوششی که همراه با عقیده به یک راه و دفاع از آن راه و پیشرفت آن راه است که ارزش الهی و معنوی و انسانی دارد. یعنی ارزشهایی که به تناسب مکتبها متفاوت است. جهاد در اصطلاح اسلامی غیر از این تعبیری ندارد. دفاع از لحاظ مضمون فرق زیادی ندارد. باز هم نوعی جنگ است که کوشش، مشکل، عقیده و توجه به ارزشها در آن است. منتهی این دو کلمه تعاریف خودشان را دارند. در صحبتهای آینده من روشن می‌شود که بار معنایی این دو کلمه با هم متفاوت است.

آنچه که می‌توان از آیات قرآن، احادیث پیغمبر (ص) و روایات حضرت علی(ع) که برای ما حجت هستند، فهمید این است که جنگ، دفاع و جهاد در زمانها و شرایط خاصی بر مسلمانان واجب می‌شود. اسلام که تمایل به جنگ ندارد. منطقی بسیار مترقی دارد که امروز هم در برخورد افکار مختلف مترقی‌ترین منطق است.

اسلام معارفی را برای سعادت بشر مطرح می‌کند که قاعدتآ از طرف خداوند است. هدف آفرینش، تکامل بشر و رسیدن به خداست. اسلام
 

 

راه خدا راه تکامل

امت واحده بودن بشر

در جهان بینی

رسیدن به حقیقت ،سعادت

و راه درست از اهداف انسان

آزاد بودن فضای اندیشه

از نظر اسلام

تعبیر قرآن در مورد

آزادی اندیشه

می‌گوید حالت علمی، فرهنگی،روانی، مادی و معنوی بشر در مسیر کمال واقعی قرار دارند. معمولا تعبیر به فی‌سبیل‌الله می‌شود. راه خدا نمی‌تواند راه عقب‌گرد یا در جا زدن باشد. راه تکاملی است. پایانش رسیدن به خداست.

اسلام، این را می‌خواهد. می‌گوید بشر باید این‌گونه حرکت کند. طبیعی است که برای رسیدن به این هدف راهکارهایی دارد. ادیان الهی، گروهها و جناحها، راههای مختلفی دارند. حتّی اگر شکل هماهنگ باشد، سلایق هماهنگ نیست. اختلافات طبیعی است. اگر بشر، امّت واحده بود، شاید اختلافاتی نبود. البته در جهان‌بینی و انسان‌بینی قرآن، بشر امّت واحده است. «کان‌النّاس امة واحده»[1]  این یک اصل است.

 

ولی بعدآ اختلاف پیش می‌آید که گاهی به حق و گاهی ناحق است. این اختلافات گاهی به درگیری‌های فیزیکی منجر می‌شود. حتّی منطق قرآن تعبیر خوبی درباره اختلاف دارد. حق انسان است که مختلف از دیگران بفهمد و از منطق خود دفاع کند. البته هدف باید رسیدن به حقیقت، سعادت و راه درست باشد.

در اینجا مسئله سوّم مطرح می‌شود و آن این‌که اسلام می‌فرماید فضای اندیشه باید آزاد و منطق حاکم باشد. کسی حق ندارد فضا را با اکراه و ارعاب و تهدید محدود کند. فضا باید انسانی، عقلی، استدلالی، برهانی و برخورد افکار و اندیشه‌ها آزاد باشد. آنچه که نتیجه برخورد اندیشه است، برای هر دو طرف قابل قبول است. ممکن است باز هم اختلاف باشد، یا ناحق غالب و حق مغلوب شود. ولی در فضای منطقی اسلام، حق با اندیشه غالب است. قرآن آیه معروفی دارد که می‌فرماید: «لا اکراه فی‌الدین»[2]

فضای بسیار وسیعی دارد. در ابواب فقهی و اخلاقی و اجتماعی عقیده برای
 

 

فضای آزاد از خواسته‌های

اوّلیه اسلام

نبرد فکری و تلاش

مقدس نوعی جهاد در اسلام

علل ایجاد جهاد

یستمعون القول و یَتَّبعون

الاحسنه یک اصل در اسلام

همه قابل استفاده است. به این آیه استناد می‌کنند. اصل محکمی است. نباید در قبول عقاید و آرا و افکار، اکراه باشد.

این در فضا صلح حقیقی و آرامش واقعی قابل تحقیق است. اگر هر کس یک فکر و اندیشه داشته باشد و بخواهد آن را بر دیگران تحمیل کند، نمی‌شود.

دو سه مرحله را گفتم و به این نتیجه می‌رسم که خواسته اولیه اسلام این است که فضای زندگی بشریت از لحاظ عقاید و افکار، فضایی کاملا آزاد باشد. تا اینجا نیازی به دفاع و جهاد نداریم. اگر جهادی هم باشد، جهاد علمی است. البته معنای مصطلحی که شما از جهاد می‌خواهید، جنگ است. جهاد در اسلام منحصر به میدان نبرد نیست. نبرد فکری و هر تلاش مقدّس، مصداقی برای جهاد است. منتها من از نگاه شما به جهاد که منظور جهاد در میدان نبرد است، حرف می‌زنم.

تا این مرحله، بحث جهاد، جهاد مسلح نیست. اگر طرف هم این منطق را بشناسد و منظور همین باشد، نیازی به این بحث نیست. بحث جهاد موقعی پیش می‌آید که طرف حاضر نباشد با منطق برخورد اندیشه، فضای آزادی برای فکر کردن باشد. بحث موقعی پیش می‌آید که طرف بخواهد با این فکر مقابله کند و یا نگذارد این فضا به وجود بیاید. جلوی حق را در فضایی که افراد باطل میدان‌دار باشند، بگیرد.

اگر از دید اسلام در جایی حق در جریان باشد، نیازی به جهاد نیست. حتّی نیازی به مشاجره، مجادله و مباحثه هم نیست. وقتی باطل مطرح می‌شود، اسلام می‌گویدباید محیط را برای تبادل آرا، افکار و انتخاب احسن آماده کرد. «یستمعون‌القول و یتبعون الاحسنه»[3]  این اصلی است که

 

تأکید اسلام بر شنیدن

سخنان احسن

انواع دفاع در اسلام

تفاوت انواع جهاد

در اسلام

جهاد و دفاع از نظر اسلام

اسلام در موارد اختلاف آرا و افکار می‌خواهد. باید به حرف گوش بدهیم و احسن را قبول کنیم. البته احسن مطرح شده، احسنی است که خود شخص به آن می‌رسد.

همه این درگیری‌ها، جهادهای مسلحانه و دفاعها از اینجا شروع می‌شود که طرف مقابل آماده میدان برخورد آرا و اندیشه‌ها نباشد. می‌خواهد بهانه‌ای پیش بیاورد. تعبیر قرآن «صدوا عن سبیل‌الله»[4]  است. یعنی  

می‌خواهند راه خدا را ببندند. راه خدا را هم قبلا تعریف کردم. با کسی که بخواهد راه خدا را ببندد، برخورد می‌شود. این برخورد دوگونه است :

1- او تهاجم را شروع و مسلمان دفاع کند.

2- او راه را بسته و جلوی پیشرفت اندیشه‌ها و افکار حقّ بشری را گرفته و ما می‌رویم که راه را باز کنیم. آن‌موقع ما جهاد ابتدایی داریم. حرکت می‌کنیم و او را از سر راه قافله تمدن بشری برمی‌داریم. این هم دفاعی است.

می‌خواهم به این نتیجه برسم که در هر دو صورت جهاد، اسلامی است. در واقع کمی تفاوت در هر دو دفاع وجود دارد. در یک جا طرف شروع می‌کند که لفظ دفاع صراحت دارد. در جایی طرف تهاجم را شروع نکرده، بلکه راه را بسته و مانع حرکت قافله‌ای است که می‌خواهد در مسیر آرام و فضای مناسب حرکت کند. در حقیقت این طرف مقابل است که تهاجم کرده و راه را بسته است.

هم راه‌بندان و هم حرکت به طرف ما، از طرف دشمن ماهیت تهاجمی دارند. از طرف ما، چه زمانی که خودمان حرکت می‌کنیم که راه را باز کنیم جهاد تلقی می‌شود و چه زمانی که مانع پیشروی او شویم که می‌خواهد محیط ما را بگیرد، دفاع است.

 

نزدیکی ماهیت جهاد و دفاع

بنابراین ماهیت دفاع و جهاد خیلی به هم نزدیک هستند. چون هر دو از راه خدا رفع موانع می‌کنند. گاهی حرکت فیزیکی از طرف ما شروع می‌شود که به آن جهاد می‌گوییم و گاهی از طرف دشمن شروع می‌شود که به آن دفاع می‌گوییم.

È بیانات شما کاملا واضح و روشن بود. امّا در طول تاریخ اسلام همیشه عده‌ای بودند. همین الان هم به‌خصوص در جوامع صهیونیستی این افکار بیشتر مطرح است. البته در بعضی از جوامع غیر صهیونیستی که با اسلام آشنا نیستند، اسلام را یک دین جنگ‌طلب معرفی کردند. می‌دانیم که واقعیت اسلام این نیست. در زمان حضرت رسول (ص) یهودیان و مسیحیان کاملا در امان بودند. حتّی الان هم در کشورهای اسلامی در امان هستند. در کشور ایران شاهد هستیم که پیروان ادیان دیگر زندگی راحتی می‌کنند. می‌خواستم خواهش کنم به این افکار جواب بدهید.

در ادامه به این نتیجه برسیم که به قول حضرت‌عالی گاهی حمله از طرف ما نیست. به عنوان نمونه در صدر اسلام، پیامبر هیچ‌وقت با مسیحیان جنگ نداشتند. چون آنها به قلمرو اسلام حمله نمی‌کردند. وقتی که یهودیان توطئه کردند و قصد شهادت حضرت رسول را داشتند، اسلام با آنها مبارزه کرد. با توجه با اینکه هدف انبیاء رساندن اسلام به کمال مطلوب است، گاهی موانعی به صورت کفر و شرک به وجود می‌آید. شما می‌فرموید «سد هستند.» این در دوره‌های مختلف تاریخی است. وقتی که لشکر اسلام به ایران حمله می‌کند، برای تصرّف خاک نیست. می‌خواهد سدّ راه برداشته شود و مشتاقان رسیدن به اسلام، موفّق شوند. اگر عنایت

ماهیت صلح جویی اسلام

عدم شروع جنگ توسط

پیامبر(ص) یا

حضرت علی(ع)

بندگان خوب از نظر قرآن

آیه 62 سوره بقره

فرمایید و با شواهد تاریخی مطالبی را بفرمایید، ما و بینندگان سپاسگزار خواهیم بود.

É گفتم که آن‌چه به‌طور قطعی ماهیت صلح‌جویی اسلام را نشان می‌دهد و قابل دفاع است، تاریخ خود پیامبر(ص) و تاریخ حضرت علی(ع) است. نمی‌توانیم در این بحث اساسی از دیگر جنگها دفاع کنیم. کاری به حق یا ناحق بودن آن جنگها ندارم. برای ما جنبه ایدئولوژیک ندارد. آنچه که الان مستند ماست، برای ما و آیندگان حجّت است. فرض کنید جنگهایی که با ایران، روم و مصر بود، شاید اشکالاتی داشته باشند. شاید بی‌اشکال باشند. لازم نیست وارد موارد آن شویم و از آنها دفاع ایدئولوژیک کنیم. شاید دفاع سیاسی داشته باشیم که فرق می‌کند.

با این مقدمه‌ای که گفتم، هیچ‌وقت پیغمبر(ص) و علی‌بن‌ابیطالب(ع) ابتدائآ جنگی را شروع نکردند که سرکوب کنند یا با اجبار به طرف مقابل بگویند که باید مسلمان شوید. تعبیر پیغمبر(ص) آن جمله بسیار معروف بود که «قل یا ایهاالکافرون لااعبد ما تعبدون و لا انتم عابدون ما اعبد و لا انا عابد ما عبدتم و لا انتم عابدون ما اعبد لکم دینکم ولیِدین»[5]

 

در آیه‌ای که قبلا خواندم، می‌فرماید: «بندگان خوب خدا آنهایی هستند که «یستمعون القول فیتبعون الاحسنه»[6]  یا در جای دیگر می‌فرماید: «لا

اکراه فی‌الدین»[7] .

 

آیه صریحتری در چند جای قرآن آمده است: «ان‌الذین آمنو والذین هادوا و النصاری والصابئین من آمن بالله والیوم الاخر و عمل صالحآ فلهم اجرهم عند ربهم و لا خوف علیهم و لا هم یحزنون»[8]  در یک جای

 

زندگی آرام مردم ادیان

مختلف در مدینه در زمان

پیامبر(ص)

ایجاد صلح و صفا اصل

کار پیامبر(ص)

صلح مبنای کار پیامبر(ص)

ممانعت مشرکین از مطرح

شدن افکار مسلمانان

معجزه یک استدلال و بنیه

و قدرت بیش از جدّ بشری

دیگر «مجوس» را هم آورده است.[9]  یهود، نصاری، صائبین - که هنوز هم  

در اهواز هستند - و مجوس که در ایران و یمن بودند، زندگی آرامی داشتند. پیغمبر(ص) طبق آیه قرآن می‌فرمود: شما دین خودتان را دارید و اگر در محدوده دین خود عمل کنید، پیش خدا مقبول است.

این صلح واقعی است. یا پیغمبر(ص) می‌فرماید: «تعالوا علی‌الکلمة سواء» که اساس یک زندگی مشترک برای همزیستی مسالمت‌آمیز است. حتّی اصل کار پیغمبر(ص) این بود که با مشرکین هم که برای خداوند شریک قایل بودند، با صلح و صفا زندگی کنند. البته به شرطی که آنها مانع تبلیغ قرآن نشوند. هر کس می‌خواهد گوش کند و بپیوندد. ولی آنها این کار را می‌کردند. جلوی افراد و مبلّغین را می‌گرفتند و هر کس را که می‌خواست گوش بدهد، اذیت می‌کردند. تاریخ این مسایل را به صورت روشن دارد.

مبنای کار پیغمبر(ص) بر صلح است. هر جا جنگی برای پیامبر(ص) اتفاق افتاده است، تهاجم از طرف دشمن بوده است. یا توطئه بود که پیغمبر(ص) کشف کردند و قبل از آن‌که وارد عمل شوند، توطئه را خنثی کردند که تبدیل به جنگ شد. یا مواردی بود که آنها مانع می‌شدند که افکار به صورت مسالمت‌آمیز مطرح شود و پیغمبر(ص) با ممانعت آنها برخورد و آنها را وادار می‌کردند که این کار مطرح شود.

اصل همان تبادل افکار و آرا، منطق، استدلال، بنیه و قرآن بود. حتّی پیغمبر(ص) زیاد دنبال نشان دادن معجزه هم نمی‌رفتند. وقتی که افراد با استدلال قانع نمی‌شدند، معجزه می‌کردند. البته معجزه هم استدلال و بینه است. یک قدرت بیش از حدّ بشری است برای اینکه قبول کنند این مسئله به جای دیگری غیر از بشر مربوط است.

 

پذیرش مسؤولیت حکومت

توسط علی(ع) با اصرار مردم

علل جنگهای علی(ع)

جنگهای علی(ع) دفاع از

حقوق مشروعیت نظام و مردم

ماهیت دفاعی بودن

جهاد در اسلام

نمی‌توانید در تاریخ پیغمبر(ص) و دوران حکومت علی‌بن‌ابیطالب(ع) موردی را پیدا کنید که آنها دنبال جنگ رفته باشند. در دوران حضرت علی(ع) سه جنگ اتفاق افتاد. علی(ع) کاملا دمکراتیک و با فشار و اصرار مردم آن هم با سالها خانه‌نشینی و محرومیت از حقّ خود مسؤولیت را پذیرفتند. سه جنگ علیه چنین شخصیتی به راه انداختند :

1- عده‌ای از کسانی که منافع آنها با عدالت سازگار نبود، در بصره جنگی را به راه انداختند.

2- جنگی است که معاویه که در دوران عثمان حاکم بود و علی(ع) می‌خواستند عزلش کنند و او نپذیرفت، شروع کرد.

3- جنگی است که خوارج در نهروان با شورش، طرفداران علی(ع) را کشتند. امام علی(ع) برای از بین بردن فتنه آنها، جنگ کردند.

هر سه جنگ علی(ع) دفاع از حقوق مشروعیت نظام و مردم بود. جنگهای پیغمبر(ص) هم این‌گونه بود. عرض کردم که جنگهای دیگر قابل بحث است. اگر بخواهیم به آنها بپردازیم، باید قبول کنیم که موردی است.

اگر حق بود، به عنوان یک جهاد می‌پذیریم و اگر نپذیریم برای ما اشکال عقیدتی ندارد. ممکن است حاکم وقت اشتباه کرده باشد که بحثهای جداگانه‌ای دارند. لازم نیست شما در سلسله بحثها وارد مواردی شوید که اثبات حقانیت آنها برای ما اهمیت ندارد. اگر بحث تاریخی شد، می‌توان به صورت جداگانه بحث کرد. ولی ما الان داریم از مکتب، راه و اصل بسیار مهم اسلام که جهاد است، دفاع می‌کنیم.

گفتم که ماهیت جهاد ما در همه‌ی موارد دفاعی است. حتّی اگر شروع کننده باشیم.

 

روشن بودن ماهیت

دفاعی جنگ فلسطین

انگلیس، سردمدار استکبار

در نیمه اوّل قرن فعلی

È با توجه به اینکه نمی‌خواهیم در جنگهای دیگر دنیا مسایل ایدئولوژیکی داشته باشیم، در دوره معاصر دو جنگ می‌ماند :

1- جنگ ملت مظلوم فلسطین با صهیونیستها، به خاطر این صهیونیسم می‌گوییم که آنها در تبلیغات خود می‌گویند مسلمین با یهودیان در جنگ هستند. در صورتی که اصلا این‌گونه نیست. همین الان یهودیانی در فلسطین هستند که اصلا با فلسطینی‌ها سر جنگ ندارند. صهیونیستها یک طیف سیاسی خاصی هستند که در جهان هم گسترده هستند.

2- جنگ تحمیلی عراق بر ایران.

می‌خواهیم سخنان حضرت‌عالی را در این زمینه بشنویم.

É بد نیست از دو نمونه از جنگهای زمان خودمان - که وجود داشت و هنوز هم وجود دارد - یاد کنیم. می‌توانیم تمام بحثهای گذشته را با جنگهای زمان خودمان تطبیق کنیم. یکی همین برخوردهایی است که در خاورمیانه و در سرزمین فلسطین اتّفاق می‌افتد. ماهیت دفاعی بودن حرکت مسلمانان و اعراب، یعنی جبهه مخالف صهیونیسم خیلی روشن است. حداقل از زمان صدر اسلام، یعنی 1400 سال پیش تا الان، آنهایی که آنجا زندگی می‌کردند، عرب بودند. یا مسیحی و یا مسلمان که عمدتآ مسلمان بودند. فقط در مقطعی صلیبی‌ها آمدند و جنگیدند و آنجا را گرفتند. 14 سال در اشغال آنها بود.

استکبار که امپراطور انگلیس در نیمه اوّل قرن فعلی سردمدارشان بود، با یک خیال واهی، مشتی از صهیونیسم‌ها را از اطراف دنیا جمع کردند تا یک پایگاه استعماری بسازند. برای رسیدن به این هدف بخشی از ساکنان آنجا را که مسلمان و مسیحی بودند، بیرون کردند. با شیطنت‌ها و درگیریها،

سکونت اعراب از ابتدا

در فلسطین

تحویل سرزمین فلسطین

توسط مسیحیان به مسلمانان

حرکات ظالمانه، استکباری و

استعماری صهیونیستها

مبارزات فلسطینی‌ها

یک مبارزه دفاعی بر حق

اراضی، خانه‌ها و وطن آنها را گرفتند. این یک حرکت کاملا ضالمانه است. واقعآ ناحق است. دلیلشان این است که سالهای قبل یهودیان و کلیمی‌ها در این سرزمین بودند. البته این خود یک بحث تاریخی است. از اوّل اعراب در این سرزمین ساکن بودند. بعد کلیمی‌ها آمدند و بعد پیروان حضرت داوود و حضرت سلیمان بودند. بعدها که حضرت عیسی آمد و دین حضرت موسی نسخ شد، مسیحیان مدتها در این سرزمین حاکم بودند. وقتی که مسلمانان برای فتح به آنجا رفتند، مسیحیان این سرزمین را تحویل مسلمانان دادند. یهودیان اصلا نبودند. مسیحیان برای سپردن این سرزمین به مسلمانان با خلیفه دوّم شرط کردند که یهودیان نباید به این سرزمین بیایند. چون با یهودیان به عنوان قاتلان حضرت عیسی درگیری داشتند.

بنابراین استدلال واهی آنان بعد از این همه قرون، ارزش منطقی ندارد. یک حرکت کاملا ظالمانه، استکباری و استعماری است. صهیونیستها و یهودیان هم ابزار آنان هستند. از شرایط روحی آنان برای اهداف خود استفاده کرده‌اند.

حقّ مردم فلسطین است که وارد جنگ شوند. چون حرکت آنها کاملا دفاعی است. برای وطن و زادگاه تاریخی و محل زندگی خود می‌جنگند. به‌علاوه، ماهیت دولت اسرائیل تجاوزگری است. معلوم شد که چنین است. بعد از اینکه بخشی از فلسطین را گرفت، ازسال 1967 م جنگ دیگری را به راه انداخت و بخشی از مصر، سوریه، اردن و لبنان را گرفت و اهداف دیگری هم دارند. خیلی روشن است که تجاوز از طرف صهیونیستهاست.

در اینجا به هر شکلی، چه مسلمانان به صورت ابتدائی شروع کنند و چه یهودیان شروع کنند و اینها دفاع کنند، دفاع می‌باشد و از نظر ما بر حق است و جهاد به حساب می‌آید. مصداق جهاد است. شکل دفاعی دارد. قبلا گفتم

جهاد در فلسطین

یعنی دفاع از تهاجم

درگیری با صهیونیسم در

هر شکل یعنی جهاد وسیع

آیه9 سوره حج و روشن

نمودن ماهیت جهاد و دفاع

اسلام

جنگ ایران در مقابل عراق

جنگی کاملا دفاعی

احکام خاص جنگهای

داخلی در اسلام

که هر دو شکل جهاد، هم ابتدائی و هم حالت دفاع از تهاجم، دفاع است. جهاد در فلسطین دفاع از تهاجم است.

بنابراین درگیری با صهیونیسم‌ها در هر شکل، جهاد به معنای وسیع آن است. اگر کار سیاسی کنیم، جهاد سیاسی است. اگر کار علمی کنیم، جهاد علمی است، اگر کار اقتصادی کنیم، جهاد اقتصادی است. اگر با اسلحه نبرد کنیم، جهاد مسلحانه است.

این حقّ ملّت مظلوم است که از خود دفاع کند. تعبیر قرآن هم این است : «اُذن للذین یقاتلون بانهم ظلموا و ان‌الله علی نصرهم لقدیر»[10]  این آیه

ماهیت جهاد و دفاع اسلامی را مشخص کرده است. مصداق روشن آن امروز در فلسطین است.

نمونه دیگر ما جنگی است که به عنوان دفاع مقدّس ایران در مقابل عراق مطرح است. این هم کاملا و بدون ذره‌ای تردید ماهیت دفاعی دارد. البته با جنگهایی که گفتیم تفاوتهایی دارد. به جنگهای زمان حضرت علی(ع) شبیه است. ولی با جنگهای زمان پیغمبر(ص) و دفاعی که فلسطینی‌ها در مقابل صهیونیسم می‌کنند، فرق دارد. این جنگ داخلی است. قرآن به این نوع جنگ هم پرداخته است. چند آیه در این زمینه داریم. «و ان طائفتان من‌المومنین اقتتلوا»[11]  اگر جنگ داخلی بین دو گروه از مسلمانان و

مؤمنین اتفاق افتاد، احکام خاص خودش را دارد. دستور قرآن این است که اولا تلاش کنید تا این جنگ به صلح تبدیل شود. «فاصلحوا بینهما»[12]  اگر

نشد «فان بغت احداهما علی‌الاخری فقاتلواالتی تبغی حتی تفیء الی آمرالله فان فأت فاصلحوا بینهمابالعدل و اقسطوا»[13]

 

 

هدف عراق سرکوبی

انقلاب‌اسلامی در جنگ

همکاری کفّار شرق،

غرب و ارتجاع عرب

در جنگ با ایران

پذیرش آتش بس توسط عراق

در مواقع ضعف

عدم صداقت عراق در

ادعای صلح خواهی

دستور صریح است که با متجاوز بجنگید تا تسلیم حقّ شود.

جنگ تحمیلی عراق علیه ایران از این نوع است. یعنی یک کشور اسلامی با کمک کفار و دستور، تحریک و امکانات آنها علیه ایران وارد جنگ شد. هدفشان روشن بود که انقلاب اسلامی را سرکوب کنند. یا ایران را تجزیه کنند و بخشی از آن را در خوزستان بگیرند، یا حکومت را در تهران ساقط کنند.

حداقل اینکه خواسته‌های ناحق بعضی از اعراب محقق شود. مثلا قرارداد الجزایر را برهم بزنند یا در خلیج‌فارس جزایر ما را بگیرند.

به هر حال، تجاوز کاملا آشکاری را علیه ما که آماده جنگ و دفاع نبودیم، شروع کردند. دست کفّار شرق و غرب و ارتجاع منطقه در دست عراق بود. این جنگ برای این آیه قرآن مصداقی کاملا روشن است. ایران حقیقتآ کار کرد. در مقاطعی به صورت ظاهر عراق پذیرفت که آتش‌بس شود که ما نمی‌پذیرفتیم. امّا معنای این نپذیرفتن این نبود که ما مهاجم هستیم. معنایش این بود که به پیشنهادهای آنان اعتماد نمی‌کردیم. عراق وقتی در حالت ضعف قرار می‌گرفت، برای گذراندن این حالت و تجدید قوا و تجدید نفس چنین پیشنهادی را در سطح بین‌الملل مطرح می‌کرد. می‌خواستند تبلیغات کنند تا در سطح جهانی خود را صلح‌طلب معرفی کنند. خیلی روشن بود. امام واقعآ تحت تأثیر این ترفندها قرار نگرفتند و بهترین نتیجه این کار بیرون کردن عراق از خاک ایران بود.

سند خیلی روشن عدم صداقت عراق در ادعای صلح‌خواهی این بود که وقتی ایران بعد از 7 سال، آتش‌بس را پذیرفت، احساس کردند از روی ضعف پذیرفتیم. دوباره حملات خودرا شروع کردند. در همان مسیرهایی که قبلا گرفته بودند و ما پس گرفته بودیم، جلو آمدند. ملّت ایران فهمید که

سرپیچی عراق از مواد

قطعنامه  598

ماهیت کاملا دفاعی

جنگ ایران

طرف مقابل صادق نیست. مردم دوباره به طرف جبهه هجوم آوردند و عراق را متوقّف کردند. آنها وقتی این قدرت را دیدند، پذیرفتند. هنوز هم همین است. بعد از گذشت سالها، عراقی‌ها هنوز حاضر نیستندبه مفاد قطعنامه سازمان ملل تن در دهند. نه حاضرند غرامت بپردازند، نه حاضرند مسایل مرزی را مشخص کنند. هنوز مسئله شط‌العرب روشن نیست. اینها در قرارداد الجزایر مشخص شده است. صدام در نامه‌های آخری که به من می‌نوشت، پذیرفت که به قرارداد الجزایر برگردیم. الان در شط‌العرب برای علامت‌گذاری مرزی اقدام نمی‌کنند. مسئله اسرا هنوز حل نشده است. هنوز هزاران اسیر ما در سیاه‌چال‌های آنان هستند.

به هر حال، جنگ ما کاملا ماهیت دفاعی داشت. ما بی خود به آن جنگ دفاع نمی‌گفتیم. حتّی اگر ما جهاد را برای جلوگیری از یک توطئه همه جانبه شروع می‌کردیم، دفاع بود. ماهیت حرکت، دفاعی بود. می‌توان آن را به جهادهای زمان حضرت علی(ع) تشبیه کرد.

È با توجه به اینکه کشورهای اسلامی، مخصوصآ کشور ما، نیروهای زیادی دارند که در زمینه‌های مختلف علمی، پژوهشی، تاکتیکی و تکنیکی فعّال هستند، یعنی سپاه، ارتش و نیروهایی که سازندگی تجهیزات را دارند. با توجه به عنایاتی که حضرت‌عالی به مفهوم جهاد در تمام زمینه‌ها داشتید و مفهوم کلّی دفاع را فرمودید، خواستم عنایت بفرمایید در این زمینه صحبت بفرمایید. اگر نخواهیم آمار و ارقام را مشخص کنیم، می‌دانیم که تعداد زیادی از ایرانیان در این قوا مشغول به کار هستند که هدف مقدّسی دارند. منظورم این است که جنگ به خودی خود مذموم و بد نیست. اگر هدف الهی داشته باشد و اهدافی را که حضرت عالی فرمودید در دفاع، جهاد و جنگ دنبال کنیم، خیلی خوب است. عنایت بفرمایید و مطالبی بفرمایید که برای نیروهای نظامی، جوانان، دانشجویان و متفکرین علوم استراتژی ما قوّت قلب و راهگشا باشد.

É موجودیت فعلی نظامی ما و یا هر کشور دیگر اسلامی، مقوله دیگری است. این در آیه دیگر قرآن مصداق دارد که می‌گوید: «و اعدوالهم مااستطعتم من قوه و من رباط‌الخیل ترهبون به عدوالله و عدوکم و آخرین من دونهم لا تعلمونهم»[14] .

 

 

لزوم آمادگی مسلمانان برای

جلوگیری از تهاجم دشمن

لزوم آمادگی دفاعی

 مسلمانان

تجاوز عراق به کویت و

پناه آوردن کویت به

دشمنان اسلام

این حالت آمادگی برای جلوگیری از تهاجم دشمن است. البته اگر امکانات جهاد واقعی را داشته باشیم، خیلی بهتر است. الان مسلمانان در صحنه‌های فراوان نظامی مظلوم هستند و حقوق امّت اسلامی حتّی حقوق خودمان به تاراج می‌رود. همین مسئله فلسطین مربوط به ماست. بسیاری از مسایل دیگر در سراسر دنیاست که مسئله امّت اسلامی است که همه با هم مسؤولیت مشترک دارند.

در آن فصل با توجه به قدرت و امکانات دشمن، فعلا آمادگی چنان دفاع عمومی در سراسر جهان را نداریم که راه خدا و برخورد اندیشه‌ها را باز کنیم. ولی در مواردی که مربوط به حوزه خودمان می‌شود، قطعآ باید آماده باشیم که دشمن تهاجم جدیدی نکند و به منابع، راه، انقلاب، مردم، آبرو، شرف، آب و خاک ما چشم طمع ندوزد. باید آماده باشیم. اگر آماده نباشیم، یک روزه ما را خفه می‌کنند. کویت را ببینید. وقتی عراق در ایران نتیجه نگرفت، برای استفاده بهینه از آن همه ارتش و امکانات، به طرف کویت رفت و خیلی زود این کشور را گرفت. کویت برای دفاع از خود به دشمنان اسلام پناه آورد. چاره‌ای هم نداشت. یعنی در این کشور اسلامی منافع کفر و اسلام مخلوط شد.

 

آمادگی دفاعی یک

تکلیف از نظر اسلام

آمادگی دفاعی از مهمترین

عبادات و بهترین کارها

آمادگی برای دفاع و جهاد

شریف‌ترین و عزیزترین کارها

برای خداوند

حضور نیروها در مرز

مقدمه جهاد

آمادگی دفاعی یک

تکلیف دینی

به هر حال، آمادگی دفاع تکلیف مستقلی است که باید داشته باشیم. در اسلام چیزی به نام «مراوته» است که در قرآن با تعبیر «راوه» آمده است که به معنای حضور در مرز و دفاعهای مرزی جنگهای صدر اسلام است. یعنی هر مسلمان باید در کنار سایر تکالیف، سهمی هم در دفاع‌های مرزی داشته باشد. آمادگی به معنای اینکه ابزار و وسایل دفاع را آماده کنند، در آیه‌ای که الان خواندم، مشخص شده است. برای اینکه از یک جنگ خطرناک جلوگیری کنیم، باید آماده باشیم که جزو مهمترین عبادات و بهترین کارهایی است که انسانهای مخلص و آماده فداکاری می‌توانند داشته باشند.

در کشور ما در هر زمینه‌ای می‌توان کار کرد. زمینه‌های اقتصادی، آموزشی، اداری و خدماتی برای کار کردن مهیاست. ولی شریف‌ترین و عزیزترین کارها برای خداوند، کارهایی است که مقدمه جهاد و آمادگی برای دفاع باشند.

به نظرم نیروهایی که الان خداوند به آنها توفیق داد که حتّی در زمان صلح وقت خود را در میادین دفاعی و نظامی می‌گذرانند و تلاش می‌کنند، اجر جهاد را دارند. البته در همین مرحله هم جهاد است. من معنای کلّی جهاد را از جنگ و حضور در میدان نبرد جدا کردم. این مقدمه جهاد است که خود مقدمه هم جهاد است.

بنابراین این تکلیف همه است. اگر نیروهای داوطلب به اندازه کافی نباشند، تکلیف برای بعضی‌ها اجباری می‌شود. باید شرکت کنیم تا نیرو به اندازه کافی باشد. هر وقت نیرو به اندازه کافی بود، تکلیفی نداریم تا شرایط جدیدی به وجود بیاید. الان این کار یک تکلیف دینی است.

Èتفاوت بین صلح سیاسی و صلح حقیقی در چیست؟

صلح حقیقی از دید قرآن

مفهوم صلح سیاسی

عدم وجود صلح حقیقی

در خاور میانه با وجود

تعرّض و تجاوز صهیونیسم

محفوظ بودن آزادی

عقیده و عمل در چارچوب

عقاید، یعنی صلح حقیقی

Éاز دید قرآن صلح حقیقی آن است که فضای جامعه به گونه‌ای باشد که هیچ کس مانع حرکت فکری بشری و حاکمیت حق بر اندیشه و عمل انسانها نشود. اگر الان فضای دنیا این بود که همه برای مطرح کردن عقاید خود آزاد باشند و مردم برای پذیرفتن آنچه که فکر می‌کنند بهتر و به حق نزدیکتر است، مانعی نداشته باشند، صلح حقیقی است.

اگر کسانی به هر نحوی، ابزاری و راهی، این فضای تفاهم و همزیستی مسالمت‌آمیز، تبادل فکر و اندیشه و باز کردن راه بشر به طرف خدا را ببندد، صلح نیست. حالت همراه با تجاوز و تعدّی است. اگر کسانی به خود حقّ نمی‌دهند که این راه را با زور باز کنند و یا نمی‌توانند باز کنند، صلح سیاسی است. یعنی با ملاحظات سیاسی و نبودن امکانات این وضع را تحمّل کنند. این صلح واقعی و حقیقی نیست.

البته صلح سیاسی و حقیقی از زوایای مختلفی مورد بررسی قرار می‌گیرد. شاید کسی دلش می‌خواهد صلح باشد، ولی قدرت برگزاری آن را ندارد. حتّی نمی‌تواند از حق خودش دفاع کند. همین الان اگر در خاورمیانه جنگی نباشد و آرامش باشد، با وجود تعرّض و تجاوز صهیونیسم صلح حقیقی برقرار نیست. ممکن است فعلا متجاوز مصلحت نمی‌داند که حرکت بیشتری داشته باشد. آن هم صلح سیاسی است. یا برای مظلوم نه مصلحت است و نه امکانات آن را دارد که اقدامی کند. این هم صلح سیاسی است. می‌توان گفت صلح تحمیلی است.

صلح حقیقی آنجاست که حقّ انسانها، کشورها، احزاب، جریانهای فکری و ادیان ضایع نشود. اگر آزادی عقیده و عمل در چارچوب عقاید محفوظ باشد، صلح حقیقی است. آنجا که این مخدوش می‌شود، صلح تحمیلی است. شاید با مصلحت پذیرفته باشند. به آن مقدمه‌ای که من گفتم،
 

برگردید. اگر فضایی که قرآن برای زندگی و تکامل بشر می‌خواهد، محقق شد، صلح حقیقی است.

Èبا توجه به جمع‌بندی مسایلی که از اوّل فرمودید، در موقعیت کنونی چه تعریف و تعبیری می‌توان از «فتی» و «فتوت» داشت؟

فتوّت در تعابیر فارسی

یعنی جوانمردی

فتی در عربی یعنی جوان

اطلاق فتی به گروههای مختلف

Éفتوّت در تعابیر ما که فارسی صحبت می‌کنیم، به معنی جوانمردی است. یعنی برخوردها، عمل و کار انسانها، با وجدان، حق و حقیقت و مردانگی همراه باشد. اهل حیله، زورگویی، زیاده‌خواهی و ندیده‌گرفتن حقوق دیگران نیست. برخورد او بر محور حق و از موضع قدرت و مردانگی است. از موضع ضعف نیست. انسان یک زمان تسلیم می‌شود و کاری را انجام می‌دهد. امّا ته دلش آن را نمی‌خواهد. این فتوّت نیست. این تسلیم شدن است.

کلمه «فتی» در زبان عربی به معنی جوان است. البته به صورت اصطلاح در موارد مختلفی به کار رفته است. گاهی به برده‌ها و مملوکهایی که در اختیار صاحبان برده بودند هم اطلاق می‌شد. به جوانان - دختر و پسر - هم گفته می‌شود. تعابیر مختلفی دارد. البته معنای اصطلاحی آنان ریشه در فتوت مورد نظر شما دارد. به هر حال، مفهومی که فعلا در تعابیر ماست، مردانگی و جوانمردی است. چون معنی «جوانی» در این واژه خوابیده است. فقط مردانگی نیست. جوانمردی است. از موضع حق‌پذیری است.

Èدرباره مفهوم آینده بشری، یعنی انتظار که همه ادیان به ظهور منجی عالم معتقد هستند، توضیحی بفرمایید. بشریت و انسانها دنبال این مفهوم هستند که آینده، بشر را به طرف نور و خداوند هدایت کند و به کمال مطلوب برساند.

عاقبت به خیر بودن

بشر از نظر ادیان

شرایط موجود در قرآن

در مورد آمدن منجی

مهلت خداوند به شیطان

مهلت خواستن شیطان

از خداوند تا روز قیامت

مهلت معین خداوند

 به شیطان

É این یک مبنای الهی دارد که از قرآن، تورات، انجیل، زبور و آثار الهی و ادیانی مثل هندو، زرتشت و دیگر ادیان شرقی فهمیده می‌شود. معلوم است که ریشه آن کاملا الهی است. یعنی دیدی در کتب الهی و اسناد آسمانی است که بشر را عاقبت به خیر می‌بیند. برای دوره فساد، گرفتاری، انحراف، جنگ و نزاع پایانی قایل است. به آن دوره آخرالزّمان می‌گویند.

هر دینی برای خودش مصداقی دارد. کسی را تعیین کرده است. یکی می‌گوید حضرت مسیح برمی‌گردد. یکی می‌گوید حضرت مهدی موعود (عج) می‌آید. البته ما در قرآن برای آمدن منجی شرایطی داریم که باید آنها فراهم شود. به تعبیر قرآن آنچه که الان مایه فساد و تباهی است، حاکمیت شیطان است.

در بدو خلقت انسان که حضرت آدم بود، نقطه مقابلش شیطان ایستاد و تحرّک پیدا کرد و حاضر نشد راه پیشنهادی خداوند را بپذیرد. به شیطان - کاری به دلایل و بحث فلسفی آن نداریم - مهلت داده شد که در این مدّت روی انسانها اثر بگذارد. فلسفه بسیار مهمی دارد. فلسفه تربیتی آزمایش تکامل انسانها از طریق مجادله با نیروی اهریمنی است که خود انسان در این جدال ریشه می‌کند. حتّی برخورد با طبیعت، مایه رشد انسان است.

به هر حال، شیطان تا روز قیامت از خداوند مهلت خواست. وقتی محکوم شد رو کرد به خداوند و «قال أنظرنی الی یوم یبعثون»[15]  یا «قال

رب فأنظرنی الی یوم یبعثون»[16]  یعنی تا روز قیامت به من مهلت بده. امّا

خداوند تا قیامت به او مهلت نداد. «انک من‌المنظرین»[17]  امّا تا کی؟ «الی

یوم‌الوقت‌المعلوم»[18]  تا زمان معینی مهلت داری. این زمان مسلمآ قبل از

 

اتمام حاکمیت شیطان بر

انسان در زمانی مشخص

حرکت انسانها به طرف

خداوند در آخر الزمان

قیامت است. یعنی قبل از اینکه کره خاکی از این حالت بیرون بیاید و از انسانهای مختار و مکلّف و آزاد خالی شود.

آن زمان می‌تواند زمان مورد بشارت ادیان الهی باشد که حاکمیت شیطان بر انسان تمام می‌شود. شاید از طریق تکامل و رشد عقلانی انسانها باشد. تعابیر مختلفی دارد. می‌گویند خداوند در آن زمان دستش را روی سر انسانها می‌کشد و عقل انسانها کامل می‌شود. راه صحیح را در القائات و اشتباهات تشخیص می‌دهند.

بنابراین، دوره‌ای است که همان صلح حقیقی تحقق پیدا می‌کند و شیاطین - چه انس، چه جن - بر افکار و اندیشه انسانها حاکم نیستند. انسانها راه حق را انتخاب و با تفاوت دیدگاهها به طرف خداوند حرکت می‌کنند.

È اخیرآ شبکه دوّم برنامه‌ای تحت عنوان (بحران معنویت در جهان معاصر) پخش می‌کرد که عصرهای جمعه پخش می‌شد. چند قسمت از آن به مفاهیم جنگ و صلح، فتوت و آینده بشری اختصاص داشت. چند برنامه را هم به این اختصاص دادیم که «اسلام راه علمی و عملی در برون شد از بحران معنویت»

استادان و صاحب‌نظران مختلفی بحث کردند. خیلی‌ها ایراد گرفتند که معنویت دچاربحران نمی‌شود. بحران معنویت را در نیت آدمی گرفته بودیم که وقتی معنویت دچار بی‌تعادلی می‌شود، به بحران می‌رسد.

آموزش و پرورش و مفاهیم هنر را حتّی در شهرسازی و معماری بحث کردیم که این نسبتها چگونه به هم خوردند و دچار معنویت شدند؟ کشورهای اسلامی، حتّی کشور ما این مسئله را دارد. چون انسان هستیم.

رسیدن بشر به کمال

از اهداف خداوند در

خلقت انسان

اعتراض فرشتگان به

خلقت آدم

در سه برنامه آخر به این پرداختیم که اسلام یگانه راه علمی و عملی در برون شد از بحران معنویت است.

اگر عنایت بفرمایید در این خصوص مطالبی بفرمایید ممنون می‌شویم. چون مطالب شما بدون اغراق برای همه بینندگان خوب است. با خیلی‌ها مصاحبه داشتم. خیلی خوب شروع و جمع‌بندی می‌کنید. استناد شما به آیات و احادیث دقیق است. سؤال من این است :

چرا اسلام یگانه راه علمی و عملی در برون شد از بحران معنویت است؟

Éاین موضوع به بحث شروع مذاکره من و شما برمی‌گردد. یعنی آنچه که راه است، آن است که خداوند ارایه می‌دهد. خداوند بشر را برای این خلق کرده که او را به کمال برساند و موجود مستعدی را به مراحل کمالی برساند و به خودش وصل کند. در آیات مذاکره خداوند با ملائکه و شیطان بر سر خلقت حضرت آدم، همین بحثها خیلی روشن است. خداوند می‌گوید من می‌خواهم خلیفه‌ای روی زمین بگذارم. خلیفه معانی مختلفی دارد. خلیفه‌ی چه کسی؟ اگر خلیفه را به معنی جانشین بگیریم، آیا انسان جانشین خداست؟ یا جانشین انسانها یا ملائکه‌ای است که قبلا در زمین بودند؟ هنوز اینها روشن نیست.

برای ملائکه هم جای سؤال بود. می‌گفتند ما که هستیم. با دیدی که نسبت به این موجود داشتند، می‌دانستند اهل فساد، انحراف، دعوا، جنگ، خونریزی و همه این کارهایی است که الان داریم می‌بینیم. فرشتگان در حقیقت اعتراض داشتند. منتهی مؤدبانه گفتند که چرا کسی را خلق می‌کنی که این همه فساد در پیشانی‌اش دیده می‌شود؟ ما هستیم و عبادت می‌کنیم. خداوند فرمود: من چیزهایی می‌دانم که شما نمی‌دانید.

 

پاسخ خداوند به ملائک

در مورد خلقت آدم

تفاوت انسان با ملائک

رسیدن بشر به هدف

در دوره صلح حقیقی

دین اسلام بهترین دین

وجود بخشی از حقایق

در ادیان دیگر

نمی‌دانم چه استدلالاتی شد. قرآن همین مقدار می‌گوید که من مسایلی می‌پرسم و شما جواب بدهید. حقایقی را مطرح می‌کند و می‌گوید این اصطلاحات را تعریف کنید. ملائکه می‌گویند: نمی‌دانیم. همان چیزهایی را می‌دانیم که یاد گرفتیم. اینها را یاد نگرفتیم. خداوند به حضرت آدم می‌فرماید: «تو بگو» و آدم می‌گوید.

معلوم می‌شود که این موجود خلق شده، استعداد فضای علمی، بینش و اندیشه را دارد. با ملائکه فرق می‌کند و خیلی وسیع‌تر است. ملائکه قانع می‌شوند که این موجود از آنان برتر است. داستان شیطان و سجده پیش می‌آید. همین بحثی که شما مطرح کردید که دوره صلح حقیقی کی خواهد بود؟ آن موقعی است که بشر به هدفش می‌رسد. ادیان الهی در هر زمانی برای باز کردن این راه آمدند. هر دینی در زمان خودش عالی‌ترین و متکامل‌ترین راه را به تناسب استعداد و رشد بشری آن روز نشان داده است. نمی‌توانیم بگوییم دین اسلام نسبت به زمان ادیان مختلف مثل دین حضرت موسی یا حضرت عیسی بهتر بود. منتهی چون خاتم ادیان است و بهترین و آخرین حرفها در قرآن است، دین اسلام بهترین دین است. این رمز مسئله است. آخرین راهی است که برای بشر ارائه شده است و آن در زمانی است که انسان به مرحله‌ای از رشد، نبوغ و بلوغ رسیده است که بقیه چیزها را خودش می‌فهمد. لازم نیست کسی از آسمان وحی بیاورد و ما را راهنمایی کند.

دین حضرت موسی در زمان خودش مترقی‌ترین بود. یعنی حرفهای قرآن در تورات نیست. به این دلیل می‌گوییم دین اسلام برتر است. ولی چون ادیان دیگر هم بخشی از حقیقت را دارند، اسلام و مسلمانان پذیرفتند که آنها هم ادامه حیات دهند و انسانها را راهنمایی کنند. امّا به شرط اینکه در را روی خود نبندند که حقیقت اسلام به آنها سرایت نکند. برخورد اندیشه‌ها

لزوم مطرح کردن افکار

خالص اسلام در

گفتگوی تمدنها

عدم وجود اجبار در دین

لزوم مطرح نمودن عقاید

اسلامی در گفت و گوی تمدنها

باز و راه روشن باشد و انسانها راه بهتر را به تدریج انتخاب کنند.

بنابراین آخرین پیام الهی که در همان پلکان حرکت کرده است، همین است که ما به نام قرآن می‌شناسیم. ضمن اینکه بخش زیادی از حقیقت در ادیان گذشته هم وجود دارد. فلاسفه شرقی و غربی از همین منابع استفاده می‌کنند. اصل مسئله ریشه در ادیان دارد و عقل بشری مطالبی را به آن اضافه کرده است.

Èبه نظر شما از منظر دینی چه چیزی باید در گفت‌وگوی تمدنها مدّ نظر باشد؟

Éفکر می‌کنم باید افکار خالص اسلام را در گفت‌وگوی تمدنها مطرح کنیم. یا می‌پذیرند، یا نمی‌پذیرند. چون بنا نیست هر چه که انسان گفت، طرف مقابل قبول کند. آنها هم حرفهای خود را مطرح کنند.

اگر بر مبنای این باشد فکر می‌کنم ما غالب هستیم. به همان دلیلی که قرآن در «لا اکراه فی‌الدین»[19]  اصرار می‌کند که «فبشر عبادالذین

یستمعون‌القول فیتبعون الاحسنه»[20]  اصلا حرف قرآن همین است.

می‌فرماید: چرا پنبه به گوشهای خود می‌گذارید و می‌گویید به قرآن گوش ندهید. بگذارید گوش بدهند. اگر خواستند، بپذیرند و نخواستند نپذیرند. ما که اجباری در دین نداریم.

اگر گفت‌وگوی تمدنها بر این مبنا باشد، برای اسلام موقعیت ممتازی است که عقاید خود را مطرح کند. البته در این فصل انسانهایی باید حرف بزنند که قرآن و اسلام را می‌شناسند. نباید سلیقه‌های غربی را بگیریم و رنگ و لعاب بدهیم و بگوییم این را می‌گوییم. این یک نوع تسلیم غیر مستقیم است.

Èاگر مطلب خاصی برای استفاده ما و بینندگان دارید، بفرمایید.

Éبرنامه‌ای را که شبکه دو پخش می‌کند، می‌پسندم. البته توفیق پیدا نکردم همه را گوش کنم. گاهی می‌بینم. کار بسیار خوبی است که شبکه در این برنامه‌ها وارد می‌شود و نمونه‌های خوبی ارایه می‌دهد. از سؤالات شما هم پیداست که کار کشته هستید و با همه مسایل برخورد کردید. مسایل اساسی را مطرح می‌کنید. اینها سؤالات خبرنگار معمولی و سیاسی نیست.

Èنظر لطف شماست.

Éموفق باشید.

 

[1] سوره بقره، آیه  213

 

[2] سوره بقره، آیه  256

[3] سوره زمر، آیه  18

[4] سوره نساء، آیه 167. همین عبارت در سوره نحل، آیه 88، سوره محمد(ص) آیات 1، 32 و 34، سوره مجادلهآیه 16 و سوره منافقون، آیه 2 آمده است.

[5] سوره مبارکه کافرون

[6] سوره مبارکه زمر، آیه  18

[7] سوره مبارکه بقره، آیه  256

[8] سوره مبارکه بقره، آیه  62

[9] سوره مبارکه حج، آیه :17 ان‌الذین آمنوا والذین هادو الصابئین و النصاری و المجوس والذین اشرکوا ان‌اللهیفصل بینهم

[10] سوره حج، آیه  39

[11] و 3 و 4 - سوره حجرات، آیه  9

[12]

[13]

[14] سوره انفال، آیه  60

[15] سوره اعراف، آیه  14

[16] سوره حجر، آیه  36

[17] سوره اعراف، آیه 15، سوره حجر، آیه 38 و سوره ص، آیه  81

[18] سوره حجر آیه 38 و سوره ص آیه  81

[19] سوره بقره، آیه  256

[20] سوره زمر، آیات 17 و  18