* در ایام شهادت حضرت آیتالله دکتر بهشتی و یاران با وفایش هستیم. به همین منظور در محضر حضرت آیتالله رفسنجانی، رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام، میباشیم تا در خصوص دلایل و شرایط زمانی و ابعاد آن فاجعه با هم گفتگو کنیم که فاجعه هفتم تیر سال 1360 در چه شرایطی بوقوع پیوست و اوضاع کلی جامعه در هفتههای منتهی به این مناسبت یعنی هفتم تیر چگونه بود؟
** بسماللهالرحمنالرحیم. شرایط کشور و انقلاب در نیمه اول سال 60 که این فاجعه رخ داد، حقیقتآ بحرانی بود. باید بگویم ما آن چند ماه بحران عمیقی داشتیم که بحمدلله به خوبی توانستیم پشتسر بگذاریم. اواخر سال یعنی سه ماهه آخر دوران تثبیت شروع میشود.
بحران این جوری بوجود آمده بود که اصولا پس از پیروزی انقلاب گروهکهای چپ و راست و ملیگرا و نیروهای ضدا انقلابی که در داخل کشور بودند، فکر نمیکردند که این انقلاب بدست نیروهای مذهبی و مسلمان بیفتد. تا آن لحظه نیروهای اسلامی را که رهبریشان با امام بود، بعنوان یک پل پیروزی ارزیابی میکردند. برای بنده این روشن است.
مباحثات و مذاکرات با آنها در زندان - پیش از انقلاب - ثبت شده است. در دوره اول با برنامههایی که اجرا شد، مسأله را به حاکمیت اسلام، رساندیم. قانون اساسی تصویب شد. خبرگان اول انتخاب شدند و بعد هم جمهوری اسلامی تشکیل شد که آنها فکر میکردند مذهبیها تشکیلات ندارند و آنها تشکیلات دارند و تصور این بود که کسانی بُرد دارند که تشکیلات دارند. حزب جمهوری که آمد این معادله را به هم زد. ولی با تبلیغات بسیار انبوهی که آنها کردند و عوامل نفوذی که حضور
نفوذ جناحها در نیروهای
مذهبی
تغییر محتوای انقلاب از
درون، هدف دشمنان
اتحاد نیروهای مذهبی برای
بدستگیری مجلس در
زمان بنیصدر
ناسازگاری مجلس، دولت
و رئیسجمهوری اولین
بحران
فشار زیاد جنگ بر کشور
سال 60 سال بحران
داشتند، تفرقهایی در جبهه ما بوجود آوردند. حتی در روحانیت مبارز نفوذ کردند. با یک تبلیغات سنگینی که روی مرحوم بهشتی کردند موفق شدند نگذارند که ایشان نامزد ریاستجمهوری شود. در انتخابات ریاستجمهوری آنها برنده شدند و بنیصدر پیروز شد. این خیلی اوضاع را عوض کرد. همه نیروهایی که با انقلاب به شکل مذهبی نگاه میکردند و بسیاری از نیروهای مذهبی که در اثر اختلاف با دیگران موضع گرفته بودند، دور بنیصدر جمع شدند و آنها فکر میکردند که همان طراحی خارجیها که از درون محتوای انقلاب را به میل خودشان شکل بدهند، موفق شد. کنگره بسیار مهمی را گذاشتند با عنوان اینکه مجلس و دولت باید با هم باشند. حال که دولت را آقای بنیصدر دارد، مجلس هم باید با دولت باشد. پیش از این انتخابات مجلس بود. میگفتند مجلس را هم باید هماهنگ کنیم. اسمش را مشارکت مردمی گذاشتند. در مقابل وقتیکه نیروهای اسلامی دیدند که کلاه سرشان رفت و چیز دیگری درست شد و چیزی که میخواستند، نشد، دوباره به طرف حزب جمهوری اسلامی و جناحها آمدند که نتیجهاش در انتخابات مجلس روشن شد و اکثریت نیرومندی از نمایندگان مجلس از جبهه اسلامی و مذهبی و انقلابی شدند. آنها در جبهه لیبرالها و این طرف در جبهه انقلاب و خط امام قرار گرفتند.
اولین بحران از همین جا شکل گرفت. مجلس و دولت و رئیسجمهوری حسابی ناسازگار بودند. دو تا خط را اداره میکردند، دو خط حاکم بود، دو خط، حسابی مقابل هم قرار گرفتند. افراد آرمانی و ارزشی با نهادهای انقلاب یک طرف بودند. آنها هم یک طرف. این یک پایه بحران شد. وقتیکه شورشهای قبلی و کودتا شکست خورد، جنگ هم شروع شد. ما جنگ هم داشتیم. جنگ روی ما خیلی فشار میآورد. بخشی از پنج استانمان اشغال شده بود، قسمتهای زیادی از آذربایجان غربی، کرمانشاه، ایلام، خوزستان، اشغال شده بود. خیلیها هم تحت حاکمیت نظام نبودند. معلوم است که جنگ چه آثاری دارد. این شرایط هم بود. لذا سال 60 را واقعآ با بحران شروع
خلع بنیصدر از فرماندهی
کل قوا
رأی عدم صلاحیت سیاسی
بنیصدر توسط مجلس و
تائید امام
فعالیت وسیع ضدانقلاب در
اوایل انقلاب
ایجاد حزب جمهوری خلق
مسلمان آذربایجان در
مقابل حزب
جمهوری اسلامی
ترور شخصیتهای انقلاب از
اهداف منافقین
کردیم. منافقین و نیروهای دیگر مسلح، چپیها یعنی کمونیستها مثل فدائیان خلق - اکثریت آنها - و اسامی دیگری هم بود که همه آن طرف بودند. در دو، سه ماه اول سال، بنیصدر خلع و از فرماندهی کل قوا کنار گذاشته شد. چون بنیصدر با سپاه و بسیج مردمی نمیساخت. جنگ هم بدون وجود اینها نمیشد فعّال بشود. کار به جایی رسید که امام ناچار شدند او را از فرماندهی عزل کردند. چون فرماندهی مال او نبود. با پیشنهاد ما فرماندهی به او داده شده بود تا جنگ منسجم باشد. وقتیکه این جوری شد بنیصدر هم عزل شد. بخاطر همین شرایط، مجلس به این نتیجه رسید که او کفایت سیاسی ندارد که کشور را اداره کند. با قانونی که وجود داشت، مجلس به عدم صلاحیت سیاسی آقای بنیصدر رأی داد و امام هم فوری تأیید کردند و بنیصدر عزل شد. اینجا دیگر اوج بحران است. یعنی آنچه که در رأس این دو انتخابات و در آن تبلیغات و در آن شرایط بوجود آمده بود، به نقطهایی رسید که داشت کار یک طرفه میشد. با شورشهای بسیار وسیع منافقین مواجه شدیم.
ضد انقلاب بصورت وسیع در تهران و شهرستانها فعالیت میکرد. کردستان آنجوری بود. خوزستان آن درگیر جنگ بود. نفتها تقریبآ قطع شده بود. در بلوچستان و مناطق دیگر، مثل آذربایجان، خلق بلوچ و خلق آذربایجان تشکیل شده بود. در مقابل حزب جمهوری آنها حزب جمهوری خلق مسلمان آذربایجان درست کرده بودند. آذربایجان را هدف قرار داده بودند که آنجا هم شورش درست کنند. حقیقتآ بحران بود که در آن فضا جبهه خط امامی پیروز شده بود. چون مطابق قانون، بنیصدر را عزل کرده و از فرماندهی کل قوا برداشته بودند. شورش منافقین را هم سرکوب کرده بودند. آنها شورش کرده بودند که همه چیز را به هم بریزند. بعد از این با امکاناتی که از لحاظ نفوذی در ما داشتند، برنامه ترور و از بین بردن نیروهایی را که شناخته بودند؛ پیش گرفتند. این نیروها در این روزها خودشان را نشان داده بودند که چه کسانی مدیریت میکنند. این شرایط کشور بود، که به هفتم تیر میرسیم و فاجعه
ترور شخصیتی و فرهنگی
در فضای سیاسی اوایل
انقلاب توسط دشمن
حضور عوامل نفوذی دشمن
در نقاط حساس
عوامل نفوذی دشمن یکی از
مشکلات نظام
ضربه از درون از کارها و
شیوههای استکباری
انفجار دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی پیش آمد.
* دقیقآ قبل از ترور فیزیکی، ترور شخصیتی و فرهنگی مطرح بود. این درست است؟
** بله، در فضای قبلی یعنی فضای سیاسی، آنها میخواستند شخصیتها را مطرود بکنند. میدانستند در آن زمان نمیتوانند به امام تعرّض کنند. امام حالت پدری داشتند. به نفع یک طرف موضع صریح نمیگرفتند. آنها افراد بسیج کننده را شناسایی کرده بودند. میخواستند آنها را بدنام کنند و با بدنامی اینها را از صحنه بیرون بکنند. کاملا با برنامه عمل میکردند.
* اشاره فرمودید که یکی از اهداف دشمنان ما در طول انقلاب برای اینکه به نظام جمهوری اسلامی آسیب برسانند، ادعای مخالف انقلاب با افکار و اندیشه بود. در حالیکه هدف مبارزین غالب کردن عنصر اندیشه در جامعه بود و برای این کار باید نیروها یک رنگ و یکدل باشند اما متأسفانه میبینیم که جنگ و نفوذ بر اندیشه همچنان در سطح جامعه مشاهده میشود. الان که خوشبختانه اندیشه و افکار آنهم متعالی بر جامعه و نظام حاکم است، دشمن هنوز آن روش را ادامه میدهد. نظر شما چیست؟
** خطر عوامل نفوذی در هر زمینهای برای کسانی که اینها را اداره میکنند، کارساز است. عوامل نفوذی یعنی کسانی که چهره خودشان را مخفی نگه داشتند، در جاهای حساسی حضور دارند و میتوانند آنجا مؤثر باشند. گاهی با کارهای مسلحانه و انفجار و اینطور چیزها عمل میکنند و گاهی کارهایی میکنند که اثر همان را دارد. از درون برای نظام یک مشکل خلق میکنند. پس باید فرض کنیم آنهائیکه میخواهند با هر انقلابی، با هر جریانی، با هر حاکمیتی مقابله کنند، عوامل نفوذی برایشان بهترین حربه است. آدم یک وقت متوجه میشود که از درون ضربه خورد. جاییکه خودش را برای آن آماده نکرده بود. طبیعی است برای هر کسی که به فکر مخالفت و مبارزه و براندازی نظام و دولتی باشد، تجربه، شناختهشدهای است. جریانهای غربی و استکباری بارها به این شیوهها را عمل کردند. دستشان در این کار روان است. بصورت یک نسخه نوشته شده با خود دارند. فقط کافی است شرایط مکانی و زمانی را تشخیص بدهند فورآ نسخه خودشان را با این حربه منطبق میکنند.
تبلیغات منفی دشمنان علیه
نیروهای انقلابی
تبلیغات منفی دشمن بر
روی افراد خاص مثل
شهید بهشتی
تهمتهای زیاد دشمن
به شهید بهشتی
حضور افراد سه قوه قضائیه،
مقننه، مجریه در حزب
جمهوری اسلامی
* دستاندرکاران جنگ روانی آن روزها، بیشتر چه محورهایی را مورد هجوم قرار میدادند؟
** آنها برای خط امام و آرمانگراها محورهایی داشتند. آنها میگفتند اینها تخصص را قبول ندارند، آدمهای با سواد را نمیپذیرند، دنبال افراد تند و جریانات تندرو هستند. کاربرد زیادی داشت. مسأله دیگری هم به صورت جنگ روانی مطرح میکردند که کشور با ویرانههایی که از زمان شاه مانده و مخروبه تحویل گرفته شده، احتیاج به بازسازی و سازندگی دارد و جریان حزبالله، نمیتواند کشور را بسازد. مردم را مأیوس میکردند. حربهای که مردم وادار شدند به بنیصدر رأی دادند، همین است. شما تبلیغات آن موقع را ببینید، مسائل خاص اقتصادی و مدیریت امروزی را مطرح میکردند. اکثریت هم با عام بود، خاص سراغ افراد دکتر بهشتی را نشانه میگرفتند، ایشانرا خیلی موثر میدیدند.
بالاخره برای هر یک از ما، تهمت و حرفهایی در جامعه مطرح میکردند. به آقای دکتر بهشتی خیلی تهمت میزدند. بطوریکه بعدآ امام اسم ایشانرا شهید مظلوم گذاشتند. درد ظلمهای روانی که به ایشان شد از مسأله شهادت او برای ما بیشتر است. فشار تبلیغاتی داشتند. انحصارطلبی و دیکتاتوری از حرفهایی بود که میزدند. من تهمتهایشان را تکرار نمیکنم. خیلی زیاد بود.
* در انفجار دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی شخصیتهای زیادی به شهادت رسیدند. اما یکی از بزرگترین این افراد شهید بهشتی بود. شما سالها با ایشان رابطه دوستانه داشتید. برای بینندگان ما مختصری از خصوصیات اخلاقی، نوع رابطه ایشان با مبارزین و خدمات این شهید بزرگوار بفرمایید.
** آنها موقعی این جنایت را مرتکب شدند که قوه قضائیه و قوه مقننه را در مقابل خودشان میدیدند و دولت هم که جدید تشکیل شده بود. بنابراین با سه قوه و نهاد انقلابی طرف بودند. نقطهایی که انتخاب کردند حزب جمهوری اسلامی بود که آنها همه آنجا جمع بودند. اعضای مجلس بودند، اعضای دولت بودند، اعضای قوه قضائیه هم بودند. زمانی را انتخاب کرده بودند که فکر میکردند هر سه قوه از رسمیت
بحث تورم، گرانی و
مشکلات جاری مردم در
حزب جمهوری اسلامی
در شب فاجعه هفت تیر
شهید بهشتی هدف اصلی
فاجعه هفتم تیر
نقش آیتالله دکتر بهشتی
در سالهای اول انقلاب
شخصیت علمی و اجتماعی
دکتر بهشتی
میافتد. کاملا روشن بود. چون جلسه مهمی بود که و در مورد مشکلات روز بحث میکردند. همان شبی که این حادثه اتفاق افتاد، بحث گرانی و تورم و مشکلات جاری مردم بود که خیلی شدید هم بود.
در آن برنامه فقط شخص دکتر بهشتی هدف نبود، کلیت نظام هدف بود. منتهی آنها روی آقای بهشتی حساب ویژهای باز میکردند. فکر میکردند، ایشان در تشکیل حزب نقش اساسی دارند. در رأس قوه قضائیه بودند. در مدیریت دولت و مجلس مؤثر بودند. برنامههایشان را به گونهایی درست کردند که در جلسه آقای بهشتی باشد که ضربه بزنند و ایشان را از پای در بیاورند. اصلا بمب را آن نقطهای گذاشتن که ایشان مینشست و سخنرانی میکرد. برای کسی که میخواهد تحلیل بکند، با معناست. دو سه روز قبلش به آیتالله خامنهای سوء قصد کرده بودند. به من هم چند ماه قبل از آن سوءقصد کرده بودند که زیاد آسیب ندیدم. زود خوب شدم. ولی هنوز آثاری داشتم. عدّه زیادی از افراد دیگر را همینجوری کردند.
بنابراین روی شخص شهید دکتر بهشتی از این جهت حساب کردند. که ایشان سازمان دهنده بودند. یکی از مشکلاتی که آن موقع داشتیم، نبودن سازماندهی بود. ایشان حقیقتآ در بوجود آمدن حزب جمهوری اسلامی نقش داشتند. دبیر کل حزب هم بودند. برای سازمان سیاسی حزب واقعآ وقت میگذاشتند. فکرشان واقعآ برای شکلدهی نظام، برای تقویت دولت نوپا و برای کمک به مجلس کار میکرد. قوه قضائیه که مشکلترین قوه ما در آن زمان بود، توسط ایشان اداره میشود. میخواستیم فضای اسلامی بوجود بیاوریم و شخصیتی چون دکتر بهشتی میتوانستند کار بکنند.
از طرفی ایشان شخصیت علمی و اجتماعی بسیار با عظیمی بودند. دو سه زبان میدانستند. سخنران بسیار خوبی بودند. نویسنده قابلی بودند. همه علوم اسلامی را میدانستند. فقه و فلسفه را میدانستند. شخصیت جامعی بودند که آن زمان وجود ایشان برای شکلگیری نظام اسلامی مغتنم بود. اگر یک نفر میخواست یکی از
تدبیر امام در پر کردن
خلاء دکتر بهشتی
درسهای انقلابی از
فاجعه هفتم تیر
همدلی و اتحاد نیروها
ویژگی ممتاز سالهای اول
سوء استفاده دشمن از عدم
اتحاد نیروهای انقلاب
استوانههای مهم انقلاب را بزند، خیلی آسان به این نتیجه رسیدند که دکتر بهشتی را بزنند. لذا نقطه مهم هدف آنها بود. ولی آنها خیلی بد فکر میکردند. چون با بودن شخص امام، حتی اگر دکتر بهشتی هم که از میان میرفتند، امام جایگزین و جبران میکردند. ولی آنها میخواستند یک دفعه دست امام را ببندند. اگر موفق شده بودند مجلس و دولت و قوه قضائیه را در یک زمان غیر رسمی بکنند، اوضاع با آنچه که بود، خیلی فرق میکرد. نقطه انفجار و زمان انفجار نقطه و زمان بسیار دقیقی بود.
* جناب آقای هاشمی! 18 سال از این واقعه گذشته است. امروز که میخواستیم به خدمتتان برسیم، نشریات آن دوره را مطالعه کردیم. دیدیم روند جنگ تبلیغاتی و جنگ روانی و استحاله کردن نظام و ایجاد درگیری و انفجار از درون، تقریبآ با زمان ما حالتهای متشابهای دارد. مهمترین نکته در این مناسبت بحث عبرت از تاریخ است. میخواستم در این خصوص صحبت بفرمایید.
** از این قطعه تاریخ میتوانیم هم دشمنان و هم شیوه عمل کردن آنها و هم نیازهای خودمان و شرایط مناسب خودمان را بشناسیم. یکی از درسهایی که میتوانیم بگیریم این است که در بدترین شرایط که آن روز بود- توضیح دادم که جنگ بود. ولی اختلافات نبود - نه تنها از این فاجعه آسیب ندیدیم بلکه تقویّت شدیم. باید بدانیم که چه باعث شد؟ علت آن این بود که نیروهای خط امام تقریبآ همه متفّق بودیم. من آن موقع رئیس مجلس بودم. مجلس هم کانون این بحثها است. حدود چهل نفر از نمایندگان بودند که هم با آنها و هم با ما بودند. گویا اکثریت مجلس، متفّق بود. با قوه قضائیه، دولت و نهادهای انقلاب متفّق بودیم. بجای اینکه ضربه بخوریم همه ما متوّجه بودیم که خطر نهادهای اصلی انقلاب را تهدید میکند. لذا متفقآ به میدان آمدیم. مردم هم وقتی ما را متفّق میدیدند، یکپارچه پشت سر ما قرار میگرفتند. آدمهای دو دل فکر کردند که انقلابشان دارد آسیب میبیند. فکر میکنم بهترین زمینه و بهترین درس همین است که فکر بکنیم دشمن در شرایطی میآید که فکر میکند جامعه از درون آسیبپذیر است. آن موقع لیبرال و غیر لیبرال دو جبهه
یأس دشمنان از وحدت
نیروهای انقلابی
اتّحاد عامل اصلی
پیروزی انقلاب
امام ستون خیمه انقلاب
لزوم هوشیاری نیروهای
انقلابی
بودند که فکر میکردند انقلابیون آسیبپذیر هستند. یعنی میدید که این جبهه آنها متحد است. اگر جبهه انقلاب متحد باشد نباید نگران نیروهایی که احیانآ در درون جامه هستند و انقلاب را قبول ندارند، بود. الآن من در خانواده انقلاب ایران کمی اختلاف میبینم.
* خوشحال خواهیم شد که در این مقطع زمانی بفرمایید که چه کار کنیم تا آن روحیه در جامعه باشد؟ یعنی آنچه را که گروهها و جناحها باید به آن توجه کنند.
** اوّل اتحاد است. یعنی نیروهای ما اگر نقاط اختلاف دارند، در عوض نقاط اشتراک با بیشتری دارند. سلیقههای مختلف داریم. باید شرایط را درک بکنیم ولی دشمن فضا درست نکنیم.
نقطه دوّمی که آن موقع برای ما مهم بود، وجود امام بود. وجودشان کافی بود که دل همه ما را محکم نگه دارد. اگر همه ما میرفتیم، افراد دیگری بودند که با اتّکا به فرماندهی و رهبری امام دوباره سازمان بدهند. بنده اگر بخواهم نمره بدهم، تأثیر امام را بیش از پنجاه درصد نمره میدهم و بقیه را به مجموعه حزب جمهوری، مجلس، اتحاد و همه اینها میدهم. نقش رهبری در چنین جاهایی خودش را نشان میدهد. ستون خیمه است. نقطه اتکّای نهایی ما است. لذا یکی از جاهایی است که خیلی باید مواظبت بکنیم. این نقش را هم در پیروزی انقلاب و هم هنگام خطرها و مشکلات شکننده دیدیم که در چه شرایطی قرار گرفتیم و امام چگونه ما را از بحران در آوردند. البته باید فضای جامعه هم در اختیار امام باشد. بحمدللّه بعد از امام هیچ وقت چنین مشکلی برای ما پیش نیامده و انشاءالله باز هم نخواهد آمد ولی نباید از خطرها غافل بشویم. باید هوشیار باشیم. البته متکّای اساسی در روزهایی که نیاز باشد، نقش اساسی خودش را نشان میدهد. ما هم باید مواظبت کنیم و نگذاریم آسیب ببیند.
* از این که وقت خود را در اختیار ما گذاشتید، سپاسگزاریم.
** موفق باشید.