مصاحبه آیت ا... هاشمی رفسنجانی درباره دیدگاههای دفاعی امام (ره)
بسم الله الرحمن الرحیم
نکات مهم دیدگاههای امام
رابطه نزدیک هاشمی
رفسنجانی با حضرت امام
جنگ، حادثهای ناخواسته
استقامت ویژگی ممتاز امام
در مورد دیدگاههای حضرت امام در مورد دفاع مقدس به نکات خیلی مهمی میشود توجه کرد. البته اگر از اظهارات و سخنرانیهای ایشان که چیزهایی در مورد دفاع فرمودند، جمع بکنیم، همه چیز در آن است. من به خاطر اینکه معمولا از طرف ایشان مسؤلیت داشتم- چه به عنوان نماینده ایشان در شورای عالی دفاع که نظرات ایشان را بایست میگفتم و چه وقتی که فرماندهی جنگ را داشتم که باز از طرف ایشان بودم- طبعآ تماسهای خیلی نزدیک و گاهی محرمانه و سری و مشورتهای بسیار جدی در مسائل اصولی دفاع داشتم. با توجه به این رابطه، ممکن است نکاتی را بگویم که در اظهاراتشان کمتر پیدا بکنید. شاید هم در اظهاراتشان باشد.
اولین مسئلهای که هست این است که امام از اینکه جنگ شروع شد، هیچ خوششان نیامد و از جنگ متأثر شدند. امام، مردم و نیروهای مسلح برای جنگ آمادگی نداشتند. یک حادثهای ناخواسته بود که برای کشور و انقلاب پیش آمد و امام با آن روحیهای که در مسائل داشتند، جا نمیخوردند. بالاخره حملهای شده بود و مثل همه موارد امور سیاسی و کاری، ایشان حالت مقاومت را در جنگ انتخاب کردند که یکی از نقاط مهم همین استقامت و ضربهناپذیری امام بود. از لحظه شروع جنگ - ما بعدآ خدمت ایشان رسیدیم- اصلا حالت ضعف و انکار و انفعال پیدا نکردند. نقطه دوم این است که وقتی جنگ شروع شد، ایشان نظراتی پیدا کردند.
یکی همان بحث بود که ما با عراق داشتیم. مردم عراق هم حرکت انقلابی کردند و
قساوتهای عراق با مردم
مخدوش شدن حیثیت
نیروهای مسلح در روزهای
اوّل جنگ
امام و اهمیت به حیثیت
نیروهای مسلح
لزوم تجدید حیثیت
نیروهای مسلح و جلب
اعتماد مردم
تاکید امام بر تنبیه متجاوز
دولت عراق با انقلابیون اسلامی برخورد وحشیانهای داشت که بعضی شان را شهید کرده بود و بعضی شان را زندانی کرده بود و بعضیها را به ایران فرستاده بود. با مردم خیلی قساوت مندانه برخورد میکرد. امام فکر کردند که میشود از این فرصتی که خود عراق با پای خودش در صیدگاه آمده، استفاده کند و مسئله عراق را هم حل کند. این در افکار و روشهای امام خوب دیده میشد.
مسئله مهم دیگری که باز برای ایشان در همین جا مطرح بود این بود که وقتی جنگ شروع شده، در روزهای اول جنگ حیثیت نیروهای مسلح ما مخدوش شد که آنها نتوانستند جلوی تجاوز را بگیرندو دشمن از چند نقطه وارد کشور شد و بخشهای زیادی از ایران را تصرف کرد.
حیثیت نیروهای مسلح برای امام یک دیدگاه مهم بود ایشان میفرمودند: اگر ارتش و سپاه و به طور کلی نیروهای مسلح در ذهن مردم ناتوان جلوه کنند، هم برای کشور خطر دارد و هم آینده نیروهای مسلح به طور کلی تا مدتی آسیبپذیری خواهد داشت. همان وضعیتی که در زمان رضا خان پیش آمد، وقتی که متجاوزین وارد ایران شدند، ارتش تقریبآ هیچ مقاومتی نکرده بود، با آنهمه رجزخوانی که آنها داشتند، ننگی در تاریخ نظامی بود و قبل از آن هم در جنگهای دیگر افتخاراتی نصیب ما نشده بود. امام میفرمودند: الان باید برای نیروهای نظامی تجدید حیثیت کنیم و آنها را درنظر مردم قهرمان و قابل اعتماد جلوه بدهیم. این هم یک دیدگاه مهمی برای امام بود.
مسئله دیگری که اینجا پیش آمده بود این بود که بهر حال صدام کار زشت و ناقصی کرد. ما اگر این را بی جواب بگذاریم و متجاوز را تنبیه نکنیم، یک سابقه بدی در منطقه و در دنیا میشود. اگر ایران بتواند متجاوز را تنبیه بکند یک سابقه خوبی است و برای مدتی ممکن است تأثیر جهانی داشته باشد و برای جلوگیری از تجاوزهای آدمهای طماع و متجاوز هم خوب است.
گرفتن حق تاکید دیگر امام
مقامت ایران درسی بزرگ
به دنیا
نتایج مثبت جنگ علی رغم
ناخواسته بودنش
اهمیت امام به نیروهای
مردمی در جنگ
مسئله حق ایران هم مطرح بود و ما همان روزهای اول با حملات هوایی و کارهایی که عراقیها کرده بودند و تخریب هایی که کرده بودند، خسارت مهمی دیده بودیم. یکی از مسائل مهمی که امام - غیراز تنبیه متجاوز - از لحظه اول مطرح کردند این بود که ما باید حقوقمان را بگیریم.
مسئله دیگری که به عنوان یک دیدگاه بسیار با ارزش امام در این جریانها میدیدم، این بود که ایشان میگفتند که الان توجهی که دنیا به این مسئله کرده میدان درس و عبرت است. ما باید به ملتها درسی بدهیم که اگر مقاومت کنند میتوانند پیروز شوند و باید به متجاوزین درس بدهیم که تجاوز عاقبت خوبی ندارد و سرنوشت متجاوز سرنوشت عبرتانگیز است.
امام میخواستند که اقدامات تاریخی و تاریخ ساز ما درس مقاومت باشد. روی آن حساب میکردند و گاهی هم با اشاره به آن آیه معروف قرآن که «کتب علیکم القتال و عسی ان تکرهوا شئیآ و هو خیرٌ لکم» میگفتند که در جنگها با همه آثار مخرب و بدیهایی که دارد میتواند آثار خیری هم باشد که امام به ما هم میفرمودند: علی رغم ناخواسته بودنش که شما فکر میکنید، ما باید نتایج مثبتی از جنگ بگیریم و از این آیه و آیات دیگر غفلت نکنیم. میفرمودند: الان رفع فتنه بر ما یک تکلیف هست.
بهر حال در منطقه ما یک فتنه بود و باید ریشه این فتنه را بکنیم. این نمونههای منافعی که من گفتم در نظرشان بود. البته مسائل این طوری نبود که حالا مثلا یک دوسه بشمارند. در مجموع برخوردها و بحثهایی که داشتیم و مذاکراتی که داشتیم، گاهی خود ما هم پیشنهاد و حرفهایی داشتیم. اما درباره جنگ نظرات جالبی داشتند که اینها هم مورد توجه ما بود. یکی از سیاستهای جنگ این بود که ایشان به نیروهای مردمی اهمیت میدادند و میگفتند: اگر مردم وارد جنگ بشوند و با نیروهای مسلح شریک بشوند، وضع جدیدی در جبههها بوجود میآید و یک نمونه خاصی است.
حضور توده مردم در جنگ
توجه امام به جوانان و
بسیج در جنگ
فارغ البالی جوانان برای
حضور مداوم در جنگ
تأثیر روج جهادی روی
شخصیت جوانان
توجه امام به تخصص و
ابزار جنگ
توجه همزمان امام به امداد
غیبی و ابزار جنگ
البته این در معارف اسلامی است. اصولا در تاریخ اسلام جهاد اسلامی تکیه به نیروهای شخصی و حرفهای و به عنوان شغل شود. عدهای شاغل بودند، ولی وقتی که جهاد دفاعی پیش میآمد، توده مردم هم وارد میشدند.
ایشان به عنوان یک اصل اسلامی و به عنوان یک نظریه اجتماعی حضور مردم را مهم میدانستند. هم برای خود مردم به عنوان وظیفه و به عنوان اینکه در جنگ ساخته میشوند و هم به عنوان اینکه ارتش و سپاه و نیروهای مسلح ما تقویت میشدند. توجه خاصی که ایشان به بسیج داشتند اینجا بود. ضمنآ همین جا بگویم که ایشان به دو دلیل خیلی روی جوانها حساب میکردند: یکی اینکه جوانها در اداره زندگی فارغ البالتر و کم مسؤلیتتر هستند. نبودن انسانی که مکلف به اداره خانه یا شغل یا یک تخصص در کشور است، ممکن است خساراتی داشته باشد. اما یک جوان کاملا آزاد است و به جبهه رفتنش از این جهت آسانتر است.
ثانیا" آن روحیه جهادی که برای افراد در میدان پیدا میشد و ساخته میشدند، برای امام بسیار مهم بود. از دید جهاد و دفاع مقدس هم همین طور است.
ما به جنگ به عنوان یک دانشگاه نگاه میکردیم که افراد آنها فولاد آبدیده بشوند و معلوماتشان و دستاوردهای فکریشان در عمل هم تجربه شود. امام این روحیه را داشتند. این از جهتی ممکن است برای خیلیها جالب باشد. امام یک روحانی سالخورده و کسی که همه کارشان در مدارس و تحصیل و تدریس بوده، توجه ویژهای به تخصصها و ابزار جنگ داشتند.
شاید خیلی از بیرون فکر میکردند که ایشان به عنوان یک عارف مسئله را بیشتر به توکل و امداد غیبی حواله میکردند. آنها بود، اما واقعآ ایشان به تخصصها، ابزار جنگ و اسلحه توجه داشتند و توصیه میکردند که ما مکلفیم همان چیزهایی که دشمان دارد را تهیه کنیم. البته آثار اینها مال خداست. اگر همه ابزار را داشته باشیم و خداوند نخواهد، هیچ پیروزی بدست نمیآوریم و اگر خداوند بخواهد ما میتوانیم
توجه امام به تأمین نیازهای
مادی جنگ
تجربه جنگ برای ارتش در
انقلاب اسلامی
اهتمام امام برای ساختن
یک ارتش ملی
عدم دخالت امام در مسایل
تخصصی نظامی
عدم وجود روحیه انتقام
کشی در امام
پیروزی بدست بیاوریم. ما مکلفیم که اسباب را تهیه کنیم. یعنی توجه به نیازهای مادی جنگ برای ایشان بسیار جدی بود.
به تخصصها خیلی احترام میگذاشتند. وقتی که به افسرانی برخورد میکردند که میدیدند اینها معلومات نظامی خوبی دارند، امام در حالت خوشحالی به ایشان دست میداد که ما اینجور نیروها در جنگ داریم و به احیای ارتش بها میدادند. یکی از نکاتی که مورد توجه ایشان بود این بود که میگفتند: ارتش در زمانهای گذشته فرصت جنگ نداشته و این این تجربه زمان انقلاب است. گاهی در زمان رضا شاه سوءاستفاده کرده بودند.
ایشان اهمیت میدادند که ارتش احیاء بشود و به یک ارتش ملی تبدیل بشود. این را یک دستاورد مهم تلقی میکردند و به این نتیجه مهم رسیدیم و ارتش ما درزمان جنگ و بعد از جنگ به یک نهاد محبوب و مردمی تبدیل شد. همین جا باید بگویم که یکی از ویژگیهای دیگر ایشان همان اعتماد به امداد غیب و توکل به خدا و توجه به آن آیه شریف و معروف بود که «ومارمیت ولکن الله رما».این دو را با هم داشتند. هم به ابزار، هم به اراده و مشیت الهی متکی بودند. یک نقطه جالبی که در فرماندهیشان بود این بود که خودشان سابقه نظامی نداشتند، تخصصی نداشتند. واقعآ دخالت نمیکردند. اینکه کجا بجنگید و چگونه بجنگید، به این مسائل هیچ کاری نداشتند. میگفتند: اینها را خود فرماندهان باید بفهمند. ما همان سیاستهای کلی جنگ را میگوییم، بقیهاش دست آنهاست. میدانستند که ممکن است گاهی اشتباه بشود، یا بالاخره جنگ است، طرف ما هم کار میکند. روحیه انتقام کشی و تنبیه کردن و حساب کشی کینه توازنه در مورد بعضی از موارد ضعفی که میدیدند، درایشان نبود. واقعآ به تشویق اهمیت میدادند. مگر اینکه مطلع میشدند که مثلا یک آدم خائن است، یا میخواهد کوتاهی کند. آن حساب دیگری بود.
واقعآ یک حالت عرفانی و حالت پدرانه در فرماندهی شان برای ما که سراغ مسایل
تحلیل نادرست دشمنان از
انقلاب اسلامی و شروع
جنگ
تعبیه جنگ توسط دشمنان
برای نابودی انقلاب اسلامی
خط دهی عمیق انقلاب در
دنیا و عدم تحمل آن توسط
دشمنان
هدف دشمنان به رخ کشیدن
ضعف انقلاب
عدم اعتماد امام به ادعای
صلح جویانه دشمنان
سیاسی اطراف جنگ میرویم، قابل توجه بود تحلیلی که ایشان داشتند این بود که دشمنان ما از اول فکر میکردند که بعد از انقلاب محتوای انقلاب دست نیروهای لیبرالیسم و افرادی که با انقلاب اسلامی خیلی رابطه ندارند- به عنوان اینکه تخصص و آمادگی آنها بیشتر است- میافتد و انقلاب اسلامی پا نمیگیرد.
یک چنین فکری در خارجیها بود. از آن مرحله گذشتیم. نتوانستند کاری بکنند. به شورشهای داخلی امید بستند و از آنهم نتیجهای نگرفتند و این جنگ را برای انهدام انقلاب آماده کرده بودند. تحلیل میکردند و میگفتند: بهر حال هر مرحلهای پیش بیاید، برایشان مهم است. چه اینکه بتوانند کل انقلاب را از بین ببرند یا بتوانند بخشی از مناطق ما مثل خوزستان و بعضی جاهای دیگر را بگیرند. اگر آنها را میگرفتند خیلی برای انقلاب بد بود و عملا انقلاب را یا به کلی از بین میبردند یا تضعیف میکردند و یا انقلاب را به خودش مشغول میکردند که سالها طول میکشید. خط دهی انقلاب در دنیا خیلی عمیق و وسیع بود. شوری در همه دنیا بوجود آمده بود. میخواستند کاری به سر ایران بیاورند و بگویند انقلاب اسلامی نتیجه نمیدهد. در سرشان چنین چیزهایی بود. یا اینکه نهایتآ ضعف انقلاب را به رخ دیگران بکشند و بگویند که مثلا انقلاب حالت حماسیاش را از دست داده است. همه اینها در محاسباتشان بود. لذا به این پیشنهاد صلحی که میشد، این میانجی گریها و صحبتها اعتمادی نداشتند. از همان روزهای اول شروع شد.
یک بخش از مسائل ما با امام اینجا بود امام تحلیلی که داشتند و میگفتند : اینهایی که میآیند یا فهمیدند که ما پیروز میشویم و آمدند جلوی پیروز ما را بگیرند و یا اینکه فهمیدند ما حالت حماسیمان را داریم حفظ میکنیم و میخواهند این را از ما بگیرند. بنابراین نمیشود در جنگ خیلی به حرفهای اینها اعتماد کرد. اگر ما بپذیریم، طرف ما نمیپذیرد. چون آنها برنامه دارند و میخواهند یک گام مارا تضعیف کنند. روحیه رزمندگان و داوطلبان را تضعیف کنند و در نتیجه اهداف
مخالفت امام با
مذکرات صلح
روحیه تهاجمی و دفاعی
یکی از اصول فکری امام
تأکید امام بر فضایل انسانی
در جنگ
اجازه امام در بمباران
شهرهای عراق به شرط
اعلام آن قبل از بمباران
تأکید امام بر رفتار
محبتآمیز با اسرا
خودشان که مهار کردن انقلاب است را دنبال میکردند. لذا امام اجازه ندادند که مذاکرات صلح به گونهای اهداف طراحان جنگ را تأمین کند.
از نظر خارجیها یک سرسختی بود، ولی از نظر امام یک فرصت استراتژیک حساب شده بود. دو سه نکته در ذهن ایشان بود. میفرمودند: کافی است که ما مسئله آتش بس را مطرح کنیم و این نیروهای باشور و هیجان جوان که راهی جبهه شدند، احساس دل سردی بکنند و به خانه هایشان برگردند یا برنامههایی که برای تدارک امکانات داریم، پشتیبانی نشود. بگوییم که مثلا نیازی نداریم و به آینده جنگ نگاه نکنیم و غافلگیر بشویم. در این دوره روحیه دفاعی و تهاجمی یکی از اصول فکری امام بود. همیشه هم این را حفظ میکردند. اگر میشنیدند کسی یک جایی صحبت از مطالبی کرده که صفوف ما را تضعیف میکند، فورآ خودشان دخالت میکردند و جلویش را میگرفتند.
نکاتی دیگری که قابل توجه است این است که ایشان به مسائل انسانی در جنگ خیلی توجه داشتند و ازاین بابت هم گاهی در جنگ مشکلات پیدا میکردیم. مثلا ایشان اجازه نمیدادند که به غیر نظامیها صدمه برسد، مگر اینکه نتوانیم جلوگیری بکنیم. به همین دلیل وقتی که عراق شروع کرد که شهرهای ما را بزند، ایشان به نیروهای ما اجازه نمیدادندکه ما شهرهای آنها را بزنیم. بعد از مدتها که عراق خیلی دستش باز شده بود و از مقابله به مثل نمیترسید، خیالش راحت شده بود. امام در یک حدی اجازه داده بود که بزنیم که آنهابفهمند که بیجواب نمیمانند و اینجا میفرمودند: 24 ساعت قبل یا 48 ساعت قبل اعلام کنیم که مردم از شهر بروند. توپهایمان به بصره میرسید، امام فرمودند: نزنید، اگر هم میخواهید بزنید اعلام کنید تا مردم برون بروند بعد شهر را بزنید یا نسبت به اسرا محبت داشتند. میفرمودند : اسرایی که میآیند به ایران با ایشان با محبت و رأفت رفتار شود در جنگ معمولا با اسرا بدرفتاری میکنند ولی درست اینجا برعکس بود. ما کاری کرده بودیم که اسرا
رفتار انسانی ایرانیان با
اسرای عراقی و تحت تأثیر
قرار گرفتن آنان
عدم اجازه امام در مقابله به
مثل شیمیایی
مخالفت امام در ورود به
خاک عراق توسط رزمندگان
توجیه امام توسط
فرماندهان عالیرتبه نظامی
و اجازه ایشان در ورود
محدود به خاک عراق
هیچ نگرانی نداشتند. اسیر که میشدند مثل خانه خودشان بود. تازه راحت شده بودند و آن روزها میدیدیم اسرا میآمدند در نماز جمعه و اجتماعات در راه پیماییها شرکت میکردند، سرود میخواندند، کارهای عجیب و غریب میکردند. برای اینکه محبتها را میدیدند یا اثر کرده بود که بعضی از بچههای رزمنده گاهی در جبهه به اسیرهای مجروح عراق خون میدادند که آنها را نجات بدهند یا به زحمت آنها را از میدان به پشت جبهه میآوردند با اینکه در جنگ یک از اصول نظامی این است که مجروح را دست دشمن بگذاریم، چون برای نجات مجروح باید یک نیرو مصرف شود، ولی بچههای ما به خاطر مسائل انسانی و دیدگاههای امام این کارها را نمیکردند. یا وقتی که عراق به سلاحهای شیمیایی و امثال اینها متوسل شد، امام هیچوقت موافقت نکردند که ما سلاح شیمیایی بکار ببریم. اصولا دنبال سلاحهای ممنوع نبودند و عجیب هم هست. واقعآ دنیایی که این همه ادعای مسائل انسانی دارد، به این ریزهکاریهای فرماندهی جنگ ایران توجه نمیکرد و ناجوانمردانه علیه ما تبلیغات منفی میکردند.
ما با زدن شهرها، بدرفتاری با اسرایمان و نقض مقررات بینالمللی مواجه بودیم. هواپیماهای غیرنظامی را میزدند، ما نمیتوانستیم مقابله به مثل کنیم. مگر در موارد محدود.
یک نقطه دیگری که امام دارند و خیلی مهم است این است که مخالف بودند که نیروهای ما وارد خاک عراق بشوند. میگفتند: مردم عراق صدمه میبینند.
بعد از عملیات بیتالمقدس که خرمشهر را فتح کردیم، نیروهای تازه نفس و فاتح خیلی حالت پیروزمندانهای داشتند و آمادگی داشتند وارد خاک عراق بشوند. امام فرمودند: تا مرز بروند. جلسهای نزدشان داشتیم. فرماندهان جمع شدند و امام را توجیه کردند که اگر دشمن بفهمد ما وارد خاکش نمیشویم، نگرانی ندارد و مثلا آن طرف نیرو نمیگذارد. نیروهایش را جمع میکند و از یک جای دیگر حمله میکند.
دلایل منطقی امام در
مخالفت ورود به خاک عراق
حمایتهای شیطانی دشمنان
از عراق
نامه دولت، وزیر اقتصاد و
رئیس بانک مرکزی به امام
پذیرفتن واقع بینانه آتش
بس توسط امام
دیدگاههای مختلف امام در
مورد دفاع مقدس
توجیه نظامی کردند. وقتی که توجیه نظامی کردند، چون امام مسائل فنی را قبول میکردند به صورت محدود اجازه ورود دادند و گفتند: به جاهایی بروید که مردم کمتر باشند. نقطه تاریخی جالبی همین جاست که خیلیها نمیتوانند درک کنند. اینکه ما منطقه شرق دجله، آن طرف اروند رود، این طرف بصره و کانال ماهی را انتخاب کردیم، دلیل عمدهاش این بود که اینجا سکنهای نداشت. فکر میکردیم یک جایی است که به مردم کمتر آسیب میرسد. پشت خط آبی که رسیدیم موقعیت خود را تثبیت کردیم و در شلمچه میجنگیدیم. حمایتهای شیطانی عراق در این زمان اوج گرفت و بعضی از کارشناسان نظامی آنها در قرارگاههای عراقیها عملیات آنها را هدایت میکردند. چون وقتی نزدیک بصره رسیده بودیم، خطر جدی شده بود.
این طرف هم بعد از 8 سال جنگ، دولت و وزیر اقتصاد و رئیس بانک مرکزی رسما" به امام نامه نوشته بودند که ما دیگر توان تأمین نیازهای جنگ را در سطح وسیع نداریم و آخرین چیزهایی که امام دیدند، من فکر میکنم آن نقطه نهایی که امام را به تصمیم صلح رساند، شیمیاییهایی بود عراق در حلبچه به کار برد.
به نظرم همان است که بازرسها در عراق دارند دنبالش میگردند که خیلی مواد خطرناکی است. اینها آدم را میکشتند و درو میکردند. امام هم فیلم کشتار مردم حلبچه را دیدند. عراق میتوانست تهران را هم بزند. دیگر به شرایطی رسید که احتمالش بود. با اینکه امام آن صراحتها را در ادامه جنگ تا اهداف مشخص داشتند، این جور واقع بینانه آتش بس را پذیرفتند. دستور دادند قطعنامه را بپذیریم. خودشان هم به عهده گرفتند. این واقعبینی یکی از ویژگیهای قابل ستایش امام است. در کنار آن همه نقاط مهمی که گفته شد، این هم وجود دارد. شما اگر اظهارات امام را بخوانید و جمع کنید، دهها مورد دیگر از دیدگاههای امام به این لیست اضافه میشود من حدود 20 مورد را برای شما گفتم.
ببینید کلمه جنگ یک کلمه فارسی است. عربی آن حرب و قتال است. دوبعد دارد :
تبلیغات غرب برای معرفی
جنگطلبی اسلام
عدم موافقت اصل اسلام
با جنگ
عدم وجود دریافت مالیات
به شیوه تهاجمی در اسلام
تأکید اسلام بر دفاع
نظریات دفاعی قرآن
ترس عراق از رژیم پهلوی و
عدم حمله به ایران
یا دفاعی است یا تهاجمی است. خودمان در گذشته با تبلیغات وسیع غربیها مواجه بودیم که اسلام را دین جنگ طلب معرفی میکردند و میگفتند: اسلام درزمان خلفا، با زور به دنیا تحمیل شد. خودمان بررسی کرده بودیم، عقیدهمان این نبود.
در بین صاحب نظران اسلامی نظریهای است که میگویند اسلام اصل را بر این گذاشته که جنگی نباشد. منطق آزاد باشد و هر کس منطقش را مطرح کند. مردم هم چنین چیزی را بپذیرند.
بنابراین موقعی که جنگ پیش میآمد و دیگران به اسلام حمله میکردند یا آنها مانع مطرح شدن حرف مردم میشدند، یا مثلا شاهی، امپراطوری و امیری مانع ایجاد میکرد، اسلام آن مانع را از سر راه برمی داشت برای اینکه مردم بفهمند. وقتی که ایران را میگرفتند، هیچ اجباری نبود. به مردم میگفتند به ما مالیات بدهید. مردم مسلمان خمس و زکات میدادند. یا بیایید مسلمان بشوید و راه را انتخاب میکردند. کسانی که مسلمان میشدند، باید مالیات میدادند. کسانی که مسلمان نبودند باید سرانه میدادند. آنهم فقط از مرد میگرفتند و از زن و بچه و نمیگرفتند مالیات به شیوه تهاجم نبود. این در اسلام وجود دارد. نظر امام هم بر این اساس بود. این قضیه هم که بیش آمد و آنهابه ما حمله کردند، ما دفاع کردیم. حتی امام اجازه نمیدادند به خاک عراق برویم. عراق در بعضی جاها در عمق خاک ما بود.امّا امام میفرمودند : شما نروید. اصولا اسلام نظریه تحمیل خود و تحمیل عقیدهاش را با جنگ نمیپذیرد.
«لااکره فی الدین قد تبین الرشد من الغی» نظریهایی کاملا دفاعی است. دستور میداد که شما امکانات خود را آماده داشته باشید، برای اینکه دشمنان بترسند. وقتی که آنهابترسند به شما حمله نمیکنند. این حالت آماده باش است. حالت آمادگی دفاعی است. (تحبون بریدالله و عدوکم) آمادگی برای دفاع و عادت به جنگ است. باید نیاز دفاعی را تأمین بکنیم. یعنی امکان تهاجم را باید داشته باشیم که دشمن از این آمادگی بترسد. در زمان رژیم قبل چون عراق میترسید، به ایران حمله نمیکرد.
تحلیل نادرست عراق از
اوضاع آشفته ایران در اوایل
پیروزی انقلاب
وقتیکه انقلاب شد و داشتند ارتش را تصفیه میکردند و نیروهای مسلح نداشتیم، زمان را مناسب دید. هر جا ضعیف را ببینند حمله میکنند. حرفهای من برای جنگ خیلی است. ولی چون سوال شما دیدگاههای دفاعی امام بود، من هم آنهایی که یادم آمد، گفتم. شاید چیزهای دیگری هم باشد.
موفق باشید