آیتالله هاشمی رفسنجانی به خاطر مسؤولیت و نقشی که در هشت سال دفاع مقدّس داشتند، ناگفتههای فراوانی در سینه دارند که هر از چند گاهی، بنابر مصالحی گوشههایی از آن را بیان میکنند. و اینک نکاتی دیگر درباره حماسه پر شور مردم غیور ایران به صورت سؤال و جواب بیان شده است:
Èجناب آقای هاشمی رفسنجانی، لطفآ ریشههای تاریخی تجاوز رژیم عراق به کشور ایران را شرح دهید.
Éبسم الله الرحمن الرحیم، اگر چندان به گذشتههای دور بر نگردیم، یعنی دورانی که عراق رسمآ مستعمره انگلستان و قبل از آن که مستعمره شود، جزو عثمانی بود، معمولا اختلافات مرزی و قومی بهخاطر مشترکات مرزی بوده است که نیازی به توضیح آنها ندارد. چند سال قبل از انقلاب را که بررسی میکنیم، متوجه میشویم یک رقابت جدّی بین عراق و ایران بوده است که عراق در اردوگاه شوروی و ایران در اردوگاه غرب بوده است.
یکی از بهانههای تسلیح دو کشور برای این بوده که تهدید همسایه را مطرح میکردند. غربیها ایران رامسلح میکردند، البته فقط عراق نبود. بلکه جاهای دیگر هم بود. حلقهای از زنجیرهی محاصره شوروی بودند. شورویها به شدّت عراق را مسلّح میکردند که در مقابل این زنجیر محاصرهای که بود، از پشت، کشوری مانند عراق را داشته باشد که هم تهدیدی برای ترکیه و هم تهدیدی برای ایران باشد. این اختلافات گاهی شدید میشد و درگیری ایجاد میکرد.
آرام شدن التهاب و اختلاف
میان ایران و عراق با
بیانیه الجزایر
احساس ناامنی عراق از حوزه
علمیه نجف و ایرانیهای
مقیم عراق
اخراج ایرانیها توسط
عراق نقطه بدی در روابط
سیاست نه شرقی و نه غربی
ایران بعد از پیروزی انقلاب
انقلاب ایران تهدیدی
برای حزب بعث عراق
جنگ و صدمه به ایران تنها
راه حل صدام برای جلوگیری
از انقلاب عراق
با بیانیه الجزایر و قراردادی که در سال 1975 ایران و عراق در الجزایر بستند، حالت التهاب فرو نشست و اختلافاتی که بر سر مرز یا اروند رود یا مسئله کردها که تهدیدی برای صدام حسین بودند و ایران از آنها حمایت میکرد، تا حدودی آرام گرفت. بعد از آن عراق کاری کرد که در منطقه فتنه شد. این کشور از وجود ایرانیهای موجود در عراق و همچنین حوزهی علمیه نجف احساس ناامنی میکرد. حرکتی بدی انجام داد و ایرانیها را اخراج کرد. این کار نقطهی بدی در روابط دو کشور شد. همهی اینها مربوط به قبل از انقلاب وایران زمان شاه است که کشور در اردوگاه غرب قرار دارد. بعد از پیروزی انقلاب، وضع به گونهای دیگر شد. ایران از اردوگاه غرب خارج شد و وارد اردوگاه شرق نشد وسیاست نه شرقی و نه غربی را در پیش گرفت. طبیعتآ شورویها ضمن اینکه از یک بُعد خوشحال بودند که ایران از اردوگاه غرب خارج شد و زنجیر محاصره در یک نقطه باز شد، امّا مسایلی دیگر با ایران داشتند.
بعد از انقلاب شرایط کاملا تازهای بهوجود آمد. یک تهدید اساسی در داخل عراق در مقابل حزب بعث بروز کرد و آن این بود که مردم عراق از انقلاب ایران الهام میگرفتند. صدام فکر میکرد این حرکت و جنبشی که در مردم عراق بهوجود آمده، اگر چه رسمآ به خواست ایران نبود، امّا دولت عراق را از درون تهدید میکند و ممکن است انقلابی در عراق هم اتفاق بیفتد. چون نمیتواند ایران را مسبب اینکار بداند، لذا به این فکر افتاد که اگر به ایران صدمهای وارد بیاورد، خودش از انقلاب مردم نجات پیدا میکند. چنین تحلیلی یقینآ در عراق بوده است.
غربیها فکر کردند زمان مناسبی است که انقلاب اسلامی را از طریق عراق با توجه به آن سوابق، در حالت جدید، تحت فشار قرار دهند که
عدم رضایت روسها
از انقلاب ایران
مبارزه با استبداد و
دیکتاتوری از شعارهای
ملّت ایران
راههای سرکوبی انقلاب
توسط دشمنان
اهداف دشمنان از
حمله عراق به ایران
دفع خطر از عراق و گرفتن
خوزستان به عنوان یک
منطقه عربی از اهداف
حمله عراق به ایران
نارضایتی غربیها از
انقلاب اسلامی ایران
حداقل انقلاب موفقی نباشد. روسهاهم خوشحال نبودند از اینکه ایران به عنوان یک کشور اسلامی، مستقل و با داعیهی انقلابی، به خصوص اینکه شعار نه شرقی هم داشت، در مرز آنها با قدرت وجود داشته باشد. کشورهای جنوب خلیج فارس هم نگرانی شبیه آنچه که در عراق بود، داشتند. امّا به آن شدّت که در عراق بود، نبود. چون ضعیفتر بودند. یکی از شعارهای ملّت ایران، مبارزه با استبداد و دیکتاتوری بود، طبیعی بود که اینگونه افکار مسری باشد. همهی اینها را که در نظر بگیریم تماس شرق ، غرب، عراق و بعضی کشورهای همسایه را با هم ببینید که میخواهند در مقابل انقلاب اسلامی موضع بگیرند. بعد از انقلاب کارهایی انجام دادند، امّا ناموفق بود. اوّل فکر کردند که محتوا انقلاب را خالی کنند و با پیروزی بنیصدر امیدشان بیشتر شد. ولی احساس کردند که اینها جوابگو نیست و امام روی مواضع انقلابی واسلامی ایستادند. کودتا و شورشها و ترورها هم نه تنها جواب نداده، بلکه روحیهی مردم را قویتر کرده بود. همه اینها باعث شد که فکر کنند راه مناسب برای آنها این است که عراق به ایران حمله کند. در این کار چند هدف هم داشتند.
هدف روشنی را برای عراق در نظر گرفتند. اولا دفع خطر از خودش و پیشگیری از خطر بود. ثانیآ گرفتن خوزستان به عنوان یک منطقه عربی که در آنجا هم از گذشته عراقیها درباره خوزستان حرفهای نامناسبی زده بودند. در کنار این اهداف مسایل جزایر را مطرح کردند برای اینکه بعضی از همسایهها را با خودشان داشته باشند و اگر بتوانند حکومت و انقلاب را سرکوب کنند، از نظر خودشان ریشهی یک تهدید را در منطقه علیه خودشان خنثی کردند. غربیها هم بهطور کل از انقلاب ایران ناراضی بودند. طبیعی بود که هر کس علیه ایران حرکت میکرد، آنها تأیید میکردند.
ایجاد درگیریهای مرزی توسط
عراق برای تحریک ایران
در شروع جنگ
آغاز تجاوز عراق به ایران با
هماهنگی بینالمللی
مخالفت ظاهری بعضی
کشورها با جنگ
خوشحالی اسرائیل از
جنگ میان ایران و عراق
در مجموع با این اهداف و با این سوابق تاریخی تصمیم گرفته میشود که عراقیها به ایران حمله کنند. این کار به صورت آنی نمیشد و میبایست مقدماتی فراهم میکردند. درگیریهای مرزی بهوجود آمد، دو الی سه ماه کارهای ایذایی کردند که شاید ایران جنگ را شروع کند.
خوشبختانه این تحمّل و بردباری در ایران بود، با وجود روحیه انقلابی و پرشور، صبر کردن در آن مواقع کار آسانی نبود. امّا در هر موردی که لازم بود، به عراق اعتراض کردند که الان به صورت یک کتاب شده است. در این کتاب موارد اعتراض ما ثبت شده است. بهنقطهای رسید که عراقیها کاملا آماده شدند و آن حالت روانی مرزی را بهوجود آوردند و در بدترین شرایط که ما در داخل مشغول امور داخلی و سرگرم مسایل حاد انقلاب بودیم، در موقعی که سفارت آمریکا هم ما را در سطح جهان مشغول کرده بود و خیلی علیه ما تحریک شده بودند و بعضیها عصبانی بودند و تقریبآ با یک هماهنگی بین المللی تجاوز خودشان را آغاز کردند.
È ارزیابی حضرتعالی در مورد واکنش کشورهای جهان و مجامع بین المللی چیست؟
É البته به صورت ظاهر بعضیها با جنگ مخالفت میکردند و از همان روز اوّل شعار آتش بس میدادند. ولی این یک حرکت دیپلماتیک، مخصوص این زمانها است. در حقیقت با همان تحلیل که قبلا گفتم، باید مطمئن باشیم که غربیها، شرقیها و بخشی از کشورهای منطقه و بهخصوص اسراییل از این حرکت خوشحال بودند. در این تحلیل باید حساب ویژهای روی اسراییل باز کرد. اگر اسراییل موفق میشد دو کشور نیرومند مسلمان را که هر دو تهدیدی برای اسراییل بودند، به جان هم بیاندازد، برای او موفقیت خوب و یک پیروزی سیاسی و یک امنیت خاطر از آینده بود. باید اینگونه حساب کنیم که همه موافق بودند که عراق آسیبی به ایران برساند.
مشکلات جنگ در سال اوّل
عدم ارتباط بنیصدر
با بدنهی ارتش
مشکلات ایران در سال اوّل
جنگ
عدم توجه بنیصدر
به نیروهای انقلابی
حمله کاری نیروی هوایی
به عراق در اوایل جنگ
Èبرآیند دفاعی جمهوری اسلامی ایران را چگونه ارزیابی میفرمایید؟
Éدر سال اوّل خیلی خوب نبود. مشکلاتی داشتیم. آن موقع اوّلین مشکل این بود که فرمانده کلّ قوا بنی صدر بود. او روحیه مناسبی برای دفاع نداشت. با بدنهی ارتش که جانشین فرمانده آنها بود، هیچگونه آشنایی و تماسی نداشت. با چند نفر از فرماندهان سطح بالا ارتباط داشت. بهخاطر اینکه ارتش ما آمادگی کامل برای دفاع نداشت و در حال تصفیه بود و عدّهای از سران ارتش فرار کرده بودند و عدّهای دستگیر شده و عدّهای نگران بودند که در آینده وضعیت آنها چگونه میشود.
مهمتر از اینها اینکه نقطههای وصل و تصمیمگیری در زمان شاه با مستشاران نظامی آمریکا بود که همهی آنها اخراج شده بودند. عوامل مؤثر تصمیمگیری و طراحی دفاعی در ارتش کم بودند. ارتباط با منابع لجستیک و سلاح بسیار ضعیف بود. چون کسانی که مانده بودند، چندان آشنا نبودند. خریدهای فراوانی در اواخر رژیم شاه کرد بودند که هنوز وارد نشده و یا بخشی وارد شده بود. سلاح وارد شده، امّا مهمات آن نیامده بود. شرایط دفاعی ما نامنّظم بود، سپاه هنوز شکل نظامی به خود نگرفته بود. بسیج آمادگی نداشت، چون تازه تأسیس شده بود و هدف نظامی هم نداشت.
از همان روزهای اوّل اختلافی بین بنی صدر و نیروهای انقلابی و مردمی بروز کرد و بنیصدر به آنها بهایی نمیداد. این اختلاف خیلی موذی و باعث خنثی شدن خیلی از نیروها شد. ولی همان روزهای اوّل کارهای مهمی شد و نمیتوان آنها را نادیده گرفت. منجمله نیروی هوایی آن موقع ضربات خیلی جدّی به عراق وارد کرد و بسیاری از امکانات پشت جبهه عراق را منهدم کرد. ضربههای بزرگی زد که تا آخر جنگ هم عراق از آنها رنج میبرد. گاهی به جای نیروی زمینی میجنگید و با بمبارانهای بسیار سطح پایین، عراقیها را سرکوب میکرد.
انهدام نیروی دریایی
عراق توسط نیروی
دریایی ایران
حاکمیت بر خلیج فارس
از امتیازات ایران
در جنگ
عدم موفقیت عراق در
قطع جاده اندیمشک -اهواز
شهامت بی نظیر هوا نیروز
در جنگ
نیروی دریایی هم حرکت مهمی کرد و در یک عملیات خیلی خوب، تقریبآ نیروی دریایی عراق را در خلیج فارس منهدم کرد و بقایای آنها هم به امّالقصر رفتند و محاصره شدند. بعد از عملیات خوب نیروی دریایی، ایران حاکم خلیج فارس شد و تا آخر جنگ هم برای ما امتیاز بود. کار دیگری که نیروهای ما علیرغم مشکلاتی که داشتند، کردند، این بود که عراق را در نقطهای متوقّف و زمینگیر کردند. چون برنامه آنها این بود که ظرف سه روز خوزستان را بگیرند و اگر لازم بود در مدت یک هفته به تهران بیایند. شبیه کاری که انگلیسیها و کشورهای دیگر در شهریور سال 1320 با ارتش ایران کرده بودند. فکر میکردند ایران قدرت دفاعی ندارد و میتوانند این کار را انجام بدهند. کاری که ارتش کرد و سپاه هم مؤثر بود، توقّف عراق بود. اوّلا عراق را آن طرف کارون متوقف کردند و آنها نتوانستند وارد جزیره آبادان شوند. در پشت اهواز و در دزفول هم آنها را متوقف کردند. البته موشکها و گلولههایشان به دزفول میرسید. آنها میخواستند جاده اندیمشک - اهواز را قطع کنند که موفق نشدند. همان اوّل میخواستند از کارون عبور کنند که نتوانستند. امّا بعدآ عبور کردند. آن زمان هوانیروز ما خیلی خوب کار کرد. گروههایی مثل شهید شیرودی و شهید کشوری و رفقایشان بهوسیله هلیکوپتر با نیروهای زمینی میجنگیدند. من در پادگان ابوذر کارهای آنها را دیدم. شهامت فوقالعادهای داشتند. به نظر من دوره اوّل باهمهی ضعفهایی که بود، این خاصیت را داشت که عراق را در یک نقطه متوقّف کردیم تا اینکه خودمان را برای تهاجم آماده کنیم. اگر اینگونه تفسیر کنیم باید بگویم در مرحله اوّل با توجه به شرایط آن روز تا حدودی نقاط مثبتی را ثبت کردیم.
Èحضرتعالی آینده دفاع جمهوری اسلامی را چگونه ارزیابی میفرمایید؟
ایران نیروی دست اوّل منطقه
تجربه بسیار گرانبهای
ایران در جنگ
تولید صنایع نظامی در
داخل کشور
پیروزیهای ایران در
دفاع یک حماسهی تاریخی
تصمیمگیری برای جنگ و
صلح از اختیارات امام
طبق قانون اساسی
Éبه نظرم در شرایط فعلی و در جنگهای معمولی منطقهای ایران نیروی دست اوّل منطقه باشد. چون ما هم از لحاظ نیروی انسانی تجربهای خوب و هم از لحاظ کمّیت، وضعیت مناسبی داریم و امروز افراد جنگ دیده، فداکار، مومن و آگاه خیلی زیاد هستند. از لحاظ وسایل دفاعی هم حقیقتآ غنی هستیم. یکی از دستاوردهای جنگ را باید این قرار داد که ما با جنگیدن در این سطح فعلی خیلی آشنا شدیم. تجربهی گرانبهایی است که در مانورها نمیتوان بهدست آورد. در میدان جنگ حقیقی میتوان بهدست آورد. از لحاظ صنایع نظامی، کشوری مانند ایران در منطقه نیست.
در دنیا هم خیلی زیاد نیستند. غیر از چهار، پنج کشور که وضع فوق العادهای دارند، کشوری در دنیا نیست که به اندازهی ما نیازهای نظامی، از هواپیما تا موشک و گلولههای کوچک و همهی سلاحها و ابزار دفاعی و مخابراتی را خودش، آن هم با طراحی خود، تولید کند. همهی اینها الان طراحی شد و پرونده دارد. به نظرم صنایع نظامی خوب و موفقی داریم. نیروی نظامی خوبی داریم و از نظر آشنایی با جنگ هم در سطح خوبی هستیم. سابقهی پیروزیهای ما در دفاع یک حماسه است. بخشی از صحبتهایم باید روی این موضوع باشد که این را یک حماسه تاریخی برای همهی تاریخ ایران بدانیم. بعد از اسلام چنین افتخاری در ایران ثبت نشده است. در مجموع با این مسایل در آینده میتوانیم از لحاظ امنیتی مطمئن باشیم.
Èدرباره علل قبول قطعنامه 598 از طرف جمهوری اسلامی ایران و دستاوردهایی را که داشته است، مطالبی را بیان فرمایید.
Éاین را حتمآ به یاد دارید که در زمان جنگ، شرایطی بود که کسی به خود حق نمیداد بحث آتشبس جنگ را مطرح کند. از نظر قانون اساسی، حق امام بود که برای جنگ و صلح تصمیم بگیرند و ایشان قاطع بودند که
قاطعیت امام در ادامه جنگ
همصدایی مردم در ادامه
جنگ و تنبیه متجاوز
شناسایی متجاوز، تنبیه متجاوز
و گرفتن خسارتها از اهداف
جنگ
پذیرش قطعنامه از طرف امام
یک حادثه فوقالعاده در دنیا
عدم پذیرش جامعه در پذیرش
قطعنامه
جنگ باید تا اهداف اعلام شده به پیش رود. رزمندگان هم جدّی بودند. اگر حرف مصالحه را میشنیدند، بهشدّت معترض بودند و در فضای جبههها بحث از آتش بس بسیار دشوار بود.
در پشت جبهه کسانی بودند که امّا و اگرهایی داشتند و تا حدّی که جرأت میکردند، حرف میزدند. امّا رسانهها، صدا و سیما، روزنامهها، تریبونهایی مثل مجلس و نماز جمعه همصدا بودند که باید به اهداف دفاع برسیم. اهداف هم مشخص شده بود. شناسایی متجاوز، تنبیه متجاوز، گرفتن خسارتها و نهایتآ آزاد شدن مردم عراق، از اهداف جنگ بود روی این مسئله نمیتوانستیم حساب کنیم و رسمآ اعلام نمیکردیم. این حرفهایی بود که افراد میزدند. امّا آنچه را که بهطور رسمی اعلام میکردیم، همان موارد بالا بود. آن موقع فضا اینگونه بود. لذا وقتی پذیرش قطعنامه از طرف امام اعلام شد، یک حادثه فوقالعاده - هم در دنیا و هم در داخل کشور - تلقی شد و احتیاج به توضیح داشت. چون خیلی از افکار قانع نشده بودند. فکر میکنم از کارهای بسیار دشوار تصمیمگیری امام بود که بالاخره با آن شجاعتی که داشتند، وقتی که به آن نقطه رسیدند که مصلحت ما و منطقه در اتمام جنگ است، تصمیم گرفتند و اعلام کردند و خاطرات تاریخی هم دارد که اگر لازم باشد، توضیح میدهم.
Èاگر امکان دارد در خصوص جلسهای که حضرتعالی با حضرت امام و مسؤولین نظام بعد از فتح خرمشهر داشتید، اشارهای بفرمایید؟
Éفضای موجود به گونهای بود که بحث از پذیرش قطعنامه کار بسیار دشواری بود. اواخر جنگ در جبههها ما عدم موفقیت یا شکست داشتیم. از جمله از دست دادن جزیره فاو و بعضی جاهای دیگر بود که دشمن موفق شده بود. این به صورت نظامی و قابل جبران بود.
نتیجه معکوس هدف دشمنان
از جنگ
تصمیمگیری دنیا برای
ختم جنگ امّا نه
به نفع ایران
قطع منابع مالی ایران
از اهداف دشمنان
کمک تسلیحاتی پیشرفته
کشورهای خارجی به عراق
ورود آمریکا و فرانسه
در میدان جنگ
دنیا به این نتیجه رسیده بود که نهایتآ اهداف اوّلیه جنگ قابل تأمین نیست. یعنی ایران نه ضعیف میشود و نه شکست میخورد. برعکس میتواند اتفاق بیفتد و ممکن بود که ایران عراق را از پای در آورد و درست از آنچه که میترسیدند و به همان خاطر هم جنگ را شروع کرده بودند، آن اتفاق بیفتد. اگر روزی این اتفاق میافتاد و کشور عراق هم مثل ایران بهدست مردم مسلمان میافتاد، بدترین مصیبت برای آنها بود.
دنیا از یکی، دو سال قبل تصمیم به ختم جنگ گرفته بود. منتها نمیخواست به نفع ایران ختم شود. میخواست به گونهای ختم شود که عراق روی پای خود بایستد و تهدیدی برای ایران باشد. لذا قطعنامه را پیشنهاد کردند و به جاهایی هم رساندند. امّا ایران نمیپذیرفت. اینها به فکر افتادند که از ابزار خودشان استفاده کنند و ایران را وادار به تسلیم کنند.
ابزار یکی این بود که منابع مالی ما را که نفت بود، قطع کنند و این راه، منحصرآ مانع شدن از صادرات نفت ما نبود. میبایست خلیج فارس را روی ما ببندند. برای این منظور اسلحههای بسیار پیشرفته به عراق دادند. بعضی از پایگاهها جنوب خلیج فارس را در اختیار عراق گذاشتند تا از آنجا به ما حمله کند و اطلاعات لازم را به او میدادند. علیه ما در خلیج فارس حمله شدیدی کردند که نفت نبریم. البته ما خیلی مقاومت کردیم. پایگاههای فروش نفت را به جنوب، در اطراف مسیر تا بندرعباس بردیم. نفت را با کاروانها به آنجا منتقل میکردیم و از آنجا میفروختیم.
اینها متوجه شدند که قدرت عراق به تنهایی کافی نیست. لذا آمریکاییها هم وارد شدند و عملا به نحوی به عراق کمک کردند. فرانسه وارد شد و اگزوسههای پیشرفته و هواپیماهای سوپراتاندار را به عراق داد. خیلی سلاح را به عراق دادند.
قطع نفت خلیج فارس از دنیا
یعنی یک بحران فوقالعاده
طرح مقابله به مثل
ایران در جنگ نفتکشها
موفقیت ایران در
سیاست مقابله به مثل
وضع مالی نامناسب کشور و
نامه دولت به امام
ما دیدیم این کار شدنی نیست که ما نفت صادر نکنیم و کشورهای جنوب بازار ما را بگیرند. سیاست ما این شد که به دنیا بفهمانیم که اگر نفت ایران قطع شود، نفتهای دیگران هم قطع میشود. آنها پیش بینی کرده بودند و خط لولهای از سواحل خلیج فارس به دریای سرخ کشیده بودند که نفت را از زمین ببرند. قطع نفت خلیج فارس از دنیا، یعنی بحران فوقالعاده.
اینجا ما با دنیا و همهی کشورهای بزرگ صنعتی مواجه بودیم. ما مقابله به مثل را مطرح کردیم و گفتیم اگر یک کشتی ما را بزنید، ما هم در مقابل یک کشتی را میزنیم. عراق که کشتی نفتی نداشت، کشتیهای حامل نفت غرب را میزدیم. ما اسم آن را تیر غیب گذاشته بودیم، اینجا برای آمریکاییها خیلی گران شد و تا آنجا جلو رفتند که پرچم خودشان را روی نفتکشهای کویتی سوار کردند که اگر مثلا ما آن را بزنیم، بگویند با آمریکا وارد جنگ شدیم.
اوّلین کشتی را که آمریکا روی آن پرچم زده بود، زدیم. این واقعآ یک حماسه بود. یک بار عراق اشتباه کرد و یک کشتی آمریکایی را زد و ما هم آن را جزو امدادهای غیبی به حساب آوردیم. در همان موقع موشکها خاصی بهدست ما رسیده بود و به این هدف کمک میکرد.
به هر حال سیاست مقابله به مثل ما موفق شد. نمیتوانستیم نفتمان را صادر نکنیم. وقتی آمریکا دید که این کار هم جواب نداد، رسمآ وارد عمل شد. ما وارد جنگ با یک ابر قدرت مانند آمریکا شدیم. البته امام این موضوع را تحمّل میکردند و میگفتند ما میتوانیم در این جنگ صبر داشته باشیم.
مسئله دوم اینکه وضع مالی کشور خیلی بد شده بود. بهگونهای که دولت یک نامه به امام نوشت و گفت: ما دیگر نمیتوانیم هزینه جنگ را بپردزایم. وزیر دارایی وقت نوشت که اقتصاد از خط قرمز هم گذشته و قابل تحمّل نیست. از نظر امام این دو موضوع قابل تحمّل بود.
ناراحتی امام از سرایت
جنگ از جبهه به شهرها
سیاست حمله به شهرها
توسط عراق
استفاده عراق از سلاحهای
شیمیایی خطرناک
عوامل مؤثر در تصمیمگیری
امام در قبول آتشبس
مسئله سوم که برای امام بسیار نگرانی درست کرد، این بود که جنگ از جبهه به شهرها و مردم سرایت میکرد. عراق این کار را شروع کرده بود. عراق بعد از تحمّل شکستها، سیاست زدن شهرها را در پیش گرفت. موشکهای دور برد را از روسها تهیه کرد. موشکهای اسکات را غربیها بهینه سازی و برد آن را زیاد کردند. از 300 کیلومتر به 600 کیلومتر رساندند. سلاح شیمیایی به او دادند که از دو، سه سال قبل استفاده میکرد. امّا در آخر یک نوع سلاح شیمیایی خیلی خطرناک به او دادند. قبلا بیشتراز خردل استفاده میکرد. امّا در اواخر از شیمیاییهای دو پایه و سیانور استفاده کرد و نمونه آن را در حلبچه دیدید. واقعآ دیدن تلفات مردمی حلبچه غیر قابل تحمّل بود. صنعت موشک سازی ما هم تازه به نتیجه رسیده بود و موشکهایی با برد 100 کیلومتر ساخته بودیم. یعنی از آن به بعد ما هم میتوانستیم اکثر شهرهای عراق را با موشک بزنیم. اکثر شهرهای عراق، غیر از موصل و شهرهای غربی در تیررس ما بودند. کمکم جنگ، شهری شد. برای امام این موضوع خیلی دشوار بود که اجازه بدهند مردم در جنگ آسیب ببینند. البته من الان یادم نیست که کجا و چگونه این مضمون را از امام شنیدم. امّا خوب یادم است که ایشان ظهار تأسف شدید کردند که مسئله آسیب مردم، غیر قابل تحمّل میشود. با اینکه ایشان همیشه برای ادامه جنگ تشویق میکردند، این حرف برای ما علامت بود. پس سه موضوع، مردم، کیفیت جنگ و اینکه غربیها نمیگذارند صدام شکست بخورد، دست به هم داد و موضوع دیگری که در تصمیم امام مؤثر شد، نامهی آقای محسن رضایی بود.
بعد از آن دو، سه عملیات پیش آمد. چون آقای رضایی مسؤول میدان جنگ بود، به ایشان گفتیم که برنامهی جنگ را برای آینده بدهید. ایشان با
نامهآقایمحسنرضاییبهامام
در مورد نیازهای جنگ
جلسه با امام در مورد
پذیرش قطعنامه
پذیرش قطعنامه توسط امام
رفقایش بررسیهایی کرد و نیازهای ادامه جنگ را به امام نوشت. امام آن نامه را که دید، متوجه شد که نیازها قابل تأمین نیست. ایشان نوشت که نباید با آمریکا بجنگیم. دشمن سلاح شیمیایی دارد و خطر سلاح اتمی هم وجود دارد. اگر بخواهیم جنگ را ادامه بدهیم، احتیاج به هواپیما، توپ، هلی کوپتر و نیرو و مهمتر از همه اطمینان از عدم ورود آمریکا به جنگ است. من این نامه را خدمت امام بردم و گفتم که از نظر نیروها اینها شرط ادامه جنگ است. برای امام روشن شد که نمیتوان ارقام را تأمین کرد. ایشان نوشت که باید یک مدت 3 تا 5 ساله صبرکنیم تا جنگ را ادامه دهیم. امام در آن نامهای که به ما نوشتند به این موضوع اشاره کردند که فرمانده و مسؤول جنگ به اینها نیاز دارد. لذا رهبری (رئیس جمهور آن روز)، نخست وزیر، آقای اردبیلی، من و حاج احمد آقا خدمت امام رفتیم و بحث کردیم. در آن جلسه به این نتیجه رسیدیم که باید قطعنامه را بپذیریم. در آن جلسه بر روی کیفیت پذیرش بحث شد. پیشنهاد ما این بود که من به عنوان مسؤول جنگ اعلام کنم و امام وارد این بحث نشوند. چون امام در گذشته در ادامه جنگ تأکید داشتند. ایشان مایل نبود که این را بپذیرد. ایشان گفت شما بروید علما را توجیه کنید، بعد علما جامعه را توجیه کنند. ما علما را دعوت کرده بودیم که نامه امام رسید که خودشان مسؤولیت را به عهده گرفتند و اعلام پذیرش قطعنامه را اعلام کردند.
دلیل ایشان هم روشن بود. چون میدیدند مسئله مهمتر از آن است که یک فرد و یا چند نفر بتوانند در افکار عمومی و خواست ادامه جنگ در رزمندگان را توجیه کنند. لذا خودشان فداکارانه به عهده گرفتند. با آمدن ایشان به صحنه، مسئله حل شد.
Èحضرتعالی اقدامات انجام شده جهت اجرای کامل مفاد قطعنامه 598 شورای امنیت را چگونه ارزیابی میفرمایید؟
حمله عراق به کویت یک
موقعیت ممتاز جهانی
برای ایران
اثبات متجاوز بودن صدام
در سازمان ملل
موفقیتهای خوب ایران در
پیشرفت قطعنامه
ایجد هماهنگی میان ارتش و
سپاه بعد از فرار بنیصدر
É برای همهی ما روشن بود، کسانی که جنگ را علیه ما شروع و دشمن ما را حمایت کردند، نخواهند گذاشت که حقمان را بگیریم. ولی ما تلاش خودمان را میکردیم. امّا یک موقعیت ممتاز بهوجود آمد و آن اینکه عراق قصد تصرّف کویت را داشت و وارد یک جنگ دیگر شد که افکار دنیا از طرف صدام برگشت و حامیان گذشته صدام با او مخالف شدند. شرایط بهتری بهوجود آمد که برای اجرای قطعنامه به ما کمک کرد و توانستیم در سازمان ملل متجاوز بودن صدام را ثابت کنیم و چند بند قطعنامه به نفع ما بود و شرایطی که بهوجود آمد، زمینهای برای گرفتن خسارت شد. سازمان ملل خسارتهای ما را ارزیابی کرد. گر چه همهی خسارتها را ندید. تا صد میلیارد دلار برآورد کرد. بقیهی خسارتها نظامی بود که آنها را قبول نکرد. خسارتهای مدنی را قبول کرد. تا موقعی که این شرایط بود، پیشرفت خوبی داشتیم و به اهدافمان نزدیک شدیم. ولی کمکم مسئله خطر صدام با شکست صدام در جنگ نفت عوض شد و آنهایی که حاضر بودند به ما کمک کنند تا به حقوقمان برسیم، مانع کار شدند. روند کار از آن موقع متوقّف شد. البته به بعضی از اهداف رسیدیم. نیروهای عراق را از خاکمان بیرون کردیم. مرز را مشخص و در مرزها میله گذاری کردیم. فکر میکنم از لحاظ موفقیت در اینکه دنیا تأیید کند که جنگ طلب و جنگافروز نبودیم و مظلوم بودیم و باید خسارت بگیریم، موفقیتهای خوبی در پیشرفت قطعنامه است.
È به عنوان آخرین سؤال در خصوص ادامه جنگ تحمیلی بعد از فتح خرمشهر و بیت المقدس، اگر خاطرهای دارید، بیان فرمایید.
É بعد از اینکه بنی صدر رفت، توانستیم بین ارتش و سپاه هماهنگی ایجاد کنیم و عملیات تهاجمی برای بیرون راندن عراق از دارخوین شروع
اصرار مردم به پیشروی در
جنگ و تنبیه صدام بعد از
فتح خرمشهر
فشارهای فوقالعاده نیروها و
مردم روی مسؤولین برای
ادامهی پیشرویها
آمدن میانجیها از طرف
کنفرانس اسلامی به ایران
بعد از فتح خرمشهر و
پیروزیهای ایران
عدم ارایه پیشنهاد مشخص از
طرف میانجیها
شد و به عملیات ثامنالائمه، فتح المبین، طریق القدس و بیتالمقدّس رسیدیم. البته من آن موقع فرمانده جنگ نبودم. سخنگوی عالی دفاع و نماینده امام در شورای عالی دفاع بودم. روحیه مردم خیلی با شور شده بود. فضای کشور فضایی بود که مردم معمولی هم اصرار به پیشروی و احقاق حقوق و تنبیه صدام داشتند.
امام هم در هیچ لحظهای کوتاه نیامده بودند. رزمندگان هم چنان در شور و هیجان بودند که اگرگاهی در عملیات چند روز تأخیر میشد، اعتراضات آنها بلند بود و مشکل پیدا میشد. فضای کشور، فضایی نبود که کسی بتواند از صلح و آتش بس حرف بزند. یادم نیست که کسی در آن موقع حرفی زده باشد. برعکس فشار فوقالعادهای روی ما بود که چرا جنگ را متوقف کردید؟ بعد از فتح خرمشهر، میبایست تا بصره ادامه میدادیم. مردم و رزمندگان حقایق را نمیدانستند. من در مجلس از طریق مردم و نمایندگان واقعآ تحت فشار بودم که مرتب برای ملاقات میآمدند و شکایت داشتند. آن زمان آمدن میانجیها از طرف کنفرانس اسلامی که از طرف صدام احساس خطر کرده بودند و میخواستند برای او فرصتی بگیرند، شروع شد. آمدن میانجیها کار را بدتر و رزمندگان و مردم را نگران کرده بود. میگفتند شما برای قطع جنگ مذاکره میکنید.
حرفهایی را که اخیرآ میزنند، از روی بیاطلاعی است. هیچ کدام این میانجیها که میآمدند، پیشنهاد مشخصی نمیآوردند. تنها پیشنهاد این بود که شما آتش بس را بپذیرید، بعد هیأتهایی برای رسیدگی به نقاط مرزی جنگ میآیند. از ما میخواستند که بدون هیچ دستاورد، سند و قولی، جنگ را ختم شده اعلام کنیم. آن هم در شرایطی که عراق در اکثر خطوط جبهه، در خاک ما بود. در شلمچه عراق در خاک ما بود و منطقه حسّاسی را داشت.
پیشنهاد پرداخت غرامت 50
میلیاردی به ایران بعد از
فتح خرمشهر یک دروغ محض
عدم ورود به خاک عراق از
نظرات امام
جلسه شورای عالی دفاع با امام
موافقت امام با ورود نیروهای
ایران به خاک عراق با
شرایط خاص
در همه جا عراق در خاک ما بود و ارتفاعات مهم غرب را داشت. حتّی این را نمیپذیرفتند که عراق اوّل بیرون برود، بعد آتشبس شود. میگفتند اوّل آتش بس را بپذیرید. گاهی میگفتند: نیروهای بینالمللی بین نیروهای ما وعراق فاصله بیاندازند. هیچ پیشنهاد مثبت و ارزشمندی نمیدادند. اینکه میگویند 50 میلیارد میدادند، دروغ محض است. شایعهای پخش شده بود. امّا کسی به ما چیزی نگفت. بر عکس این شایعات باعث شده بود که عدّهای میآمدند و میگفتند که بوی دلار به مشامتان خورد. چرا نمیجنگید؟ در ماه رمضان یک شایعه پخش شده بود و گفتند که اینها به بهانه ماه رمضان میخواهند جنگ را متوقّف کنند و بعد هم شروع نکنند.
مسئله مشکلی که اینجا بهوجود آمد و مهم است، این بود که نظر امام این نبود که ما وارد خاک عراق شویم. امام میگفتند که تا مرز پیش بروید. لذا شورای عالی دفاع جلسهای را خدمت امام داشت. در آنجا مذاکره و بحث بین امام و فرماندهان نظامی بود. ما اظهار نظری نمیکردیم. معمولا در مسایل نظامی دخالت نمیکردیم. نظامیها به امام گفتند: یا باید جنگ متوقّف شود و یا اگر میخواهیم ادامه دهیم، دشمن مطمئن نباشد که ما وارد خاکش نمیشویم. اگر او اطمینان پیدا کند که ما وارد خاکش نمیشویم، با خیال راحت در خاک ما میماند و هر وقت نیروهایش را آماده کرد، به ما حمله میکند. ما باید به دشمن بفهمانیم که او احساس کند ما تا هر جا که ممکن است، پیش میرویم.
منطق جنگ و نظامی هم این را میگوید، امام هم انسان منصفی بودند. وقتی که این بحثها جدّی و صریح شد، منطق آنها را پذیرفتند و گفتند : مخالفت نمیکنم. این موضوع دو الی سه روز بعد از فتح خرمشهر بود. ما سوّم خرداد خرمشهر را گرفته بودیم و این جلسه احتمالا سه روز بعد بود.
تأکید امام در ادامهی
جنگ بعد از فتح خرمشهر
فرصت تجدید حیات برای
صدام از اهداف
آتشبس و میانجیها
جاهایی برای حمله در نظر گرفته شده بود. بهخاطر مردم و نظر امام در جاهایی که جمعیت بود، بنای حمله نداشتیم. فاو چون جمعیتی نداشت، هدف خوبی بود.
به هر حال اینکه الان بحث میکنند بعد از فتح خرمشهر جنگ میبایست، متوقّف میشد، آن روز یک نفر پیدا نشد که این حرف رابزند و کسی هم جرائت این حرف را نداشت. امام هم نمیگفتند جنگ خاتمه یابد، بلکه میگفتند جنگ ادامه داشته باشد، امّا وارد خاک عراق نشویم که با منطق نظامیها سازگار نبود. بعد از دو، سه روز تصمیم امام عوض شد و اجازه دادند و جنگ ادامه پیدا کرد.
بنابراین رسمآ هیچ پیشنهاد پرداخت خسارت به ما داده نشد و هیچگونه طرح مشخصی از طرف میانجیها نیامد. برای کسانی که در مسایل حضور داشتند، خیلی روشن بود آنهایی که دنبال آتش بس هستند، میخواهند فرصتی به صدام بدهند که تجدید حیات کند و از نو برای ادامه هدف مسلح شود.
È از اینکه این وقت را در اختیار ما گذاشتید، متشکرم.
É انشاءالله موفق باشید.