Èبرای چندینبار در محضر آیتالله هاشمی رفسنجانی هستیم تا مسائل حوزه و رابطه آن با نظام را بررسی کنیم.
در جلسه قبل یک اشاره گذرا به پیشینه علمی و فعالیتهای انقلابی از دههی 20 به بعد بر زمینههای اجتماعی و حوزوی داشتیم که شخصیت امام را شکل داد. پس از آن وارد بخشهای کاربردی در رابطه با حوزه شدیم. عمده حرفها، رابطهی حوزه و نظام و وظایف حوزه در قبال نظام و انتظارات نظام از حوزه بود.
با توجه به فرمایشاتی که در جلسات گذشته بویژه اشارهای که به تشکیلات حوزه در نظام داشتید که آن تشکیلات وظیفهی بررسی نیازهای نظام را در شناسایی امکانات حوزه بر عهده داشته باشند، به عنوان اوّلین سؤال بفرمایید که حوزه در چه محورهای کلانی به بررسی نظرات حکومتی اسلام بپردازد؟ همچنان که مستحضر هستید، در گذشته به دلیل محدودیتهایی که در حوزه داشتیم، این مباحث کم بحث شد. علاوه بر این حضرتعالی از علمای حوزه هستید و طریق اجتهاد را طی کردید. در کنار بیان محورهای کلانی که حوزهباید به آن بپردازد، بفرمایید که اگر حوزه بخواهد وارد این زمینهها شود و نیازهای حکومت را شناسایی و دیدگاههای اسلام را معرفی کند، چگونه باید عمل کند که توانایی این کار را داشته باشد؟ البته محورهایی مورد اشاره بود که در سؤال عرض کردم. به عنوان نمونه نظام اقتصادی اسلام. نظام محدود گذشته در جای خود محفوظ است. امّا الان بانکداری، معاملات داخلی و خارجی و وضعیت بسیار پیچیده پول، بازار بورس و غیره است. چگونه نظر اسلام را میتوان در مورد اینها بیان کرد؟ نظام سیاسی اسلام، شکل صحیح حکومت، رابطه مردم و نظام، - همین بحثی که رهبری به عنوان مردمسالاری تعبیر فرمودند - ارتباط با دول خارجی، رفتار دول خارجی با مردم خودش و تأثیر آن بر ارتباط ما به عنوان مسلمان، نظام فرهنگی یعنی آزادی، تفریحات، ارتباط زن و مرد، بحثهای تبلیغی باید چگونه باشد؟
لزومهماهنگیدربرنامههایحوزه
در مورد نیازهای حکومت
تنظیم امور کشور در چارچوب
اسلام طبق قانون اساسی
رأی مردم به قانون اساسی
حکومتدینیاصلتکوینشیعه
تکوّنوتداومبرایدینو
احکاماسلامی اصل حوزه
عدم تقویت حوزه در گذشته
برای امور حکومتی
Éبسماللهالرحمنالرحیم، در جلسه قبل به برنامههای حوزه نیازهای حکومت رسیده بودیم و گفتیم که اینها هماهنگ نشدند. اگر بخواهیم حوزه واقعآ حکومت اسلامی را حمایت، هدایت و پشتیبانی کند، باید هماهنگ باشد. نباید آنها برای خودشان کار کنند و اینها آنگونه که میفهمند، عمل کنند. حوزه باید بپذیرد و قاعدتآ هم پذیرفتند که بعد از قرنها اتفاق مهمی افتاده است و حکومت اسلامی در ایران تشکیل شده است. قانون اساسی ما گفت که همهی امور کشور باید در چارچوب اسلام باشد و اصل مهم چهار قانوناساسی به شورای نگهبان اجازه داده تا هر چه را که بر خلاف احکام اسلامی بداند، لغو کند. در حقیقت این اصل حاکم بر همه اصول قانون اساسی و همهی مقررات نظام است. پس پایه بر این مبناء گذاشته شد و این پایه را علمای حوزهی گذاشتند. در خبرگان اوّل تقریبآ تمام علما از مراجع و فقهای ممتاز کشور بودند. مردم هم به قانون اساسی دو بار رأی دادند.
با این زمینه و با این آرزویی که همیشه در شیعه بود، اصل تکوین شیعه برای حکومت دینی بوده است و آرزوی هزار و چهارصد ساله شیعه با دید ولایت در ایران تحقق پیدا کرد. اصل حوزه که تکوّن و تداوم آن برای دین و احکام اسلامی است، این مسئله را جدّی نگرفت. پس این یک فرض تحقق یافتهای است که ما وارد مرحلهای شدیم که خیلی منتظر آن بودیم و بهصورت غیر منتظره پیروز شدیم. آماده انجام وظایف برای تحوّل چنین عمده نبودیم. حوزه از قبل برای امور حکومتی تقویت نشده بود. باید از این سؤال که آیا واقعآ حوزه این مسؤولیت را عهده میگیرد یا نه؟ بگذریم. البته از نظر من سؤال درستی نیست. بهتر این است که بگوییم حوزه مکلّف به این کار است. امکانات اسلام در آنجا است. انتظارات همه این است. باید به این انتظار که از آنها است، عمل کند.
اولویت نیازها و ضرورتهای
جامعه اسلامی بر همه مسایل
فراهمکردنچارچوبمناسباز
دید اسلامی برای حرکت عملی
حکومت اسلامی یک تکلیف
برای حوزه
لزوم هماهنگ نمودن نیازهای
حوزه و حکومت
عدمجمعبندیوفهرستبندی
نیازهای حکومت در حوزه
در مبانی حوزویها همین است. وقتی که نیازها و ضرورتهای جامعه اسلامی مطرح میشود، بر همه چیز الویت دارد. بنابراین باید روی این موضوع حرف بزنیم که حوزهها و حکومت مکلّفند و باید از دید اسلامی چارچوب مناسب را برای حرکت عملی حکومت اسلامی فراهم کنند. اگر این موضوع را مسلّم بگیریم، به امّا و اگرها هم کاری نداریم. چون باید اینگونه باشد. در این صورت باید چکار کنیم؟
قبلا گفتیم که باید گروهی جمع شوند تا نیازهای حوزه و حکومت را هماهنگ کنند. با دیدی که فعلا داریم، نیازهای حکومت جمعبندی و فهرستبندی شده نیست. من مطلع هستم که این کار نشده است. حوزه هم به دنبال این نبود که نیازهای حکومت را دریافت و یا خود را برای برآورده کردن نیازها حکومت آماده کند. پس بر پیشنهاد قبلی تأکید میکنم که باید گروهی از افراد مناسب جمع و یا شاید مشخصآ از طریق رهبری و با هماهنگی مرجع و مدیریت حوزه تعیین شوند. منتها در حوزه دخالت نمیکنیم که چه کسانی و چگونه انتخاب شوند، افرادی که تصمیمات آنها قابل پیاده شدن باشد. این گروه باید کارشناسی کند. از قبل پیشنیازها را تعیین و تعریف کند.
Èاگر اجازه بفرمایید، سؤال را کاربردیتر مطرح کنم. الان زمینههایی معیّن است که چه چیزها الویت دارد که حوزه باید به آنها بپردازد. جدای از هیأت کارشناسی، بحث این است که حوزه برای فعالیتهای علمی خود چه کار باید بکند؟ اوّلا نیازهایی که حضرتعالی مهمتر میدانید، چیست؟ ثانیآ آیا این شیوهی موجود فقاهت و اجتهاد که حضرتعالی آن را گذراندید، میتواند برای دیدگاههای حکومتی و تبیین نظرات اسلام در موضوعات جدید راهگشا باشد؟ اگر نیست چهکارباید کرد که این توانایی ایجاد شود؟ ثانیآ ازنظر حضرت عالی مهمترین نیازها چه هستند؟ رابعآ به چه شکلی به آنها بپردازیم که کارشناسی موفق باشد؟
عدم هماهنگی حوزه و نظام
در الویت نیازها
کاربردیتر بودن دانشگاهها
نسبت به حوزه
لزوم تعیین عدهای برای
کاربردیتر کردن حوزه
Éمن میگویم الان نه حوزه میداند و نه نظام تعیین کرده است که با توجه به الویت، نیازها چیست. این را باید تعیین کنیم. اجازه بدهید اوّل اشارهای به دانشگاهها و وضع موجود کنم. آنها هم مثل حوزه درس میخوانند و تحقیق میکنند. در دانشگاهها شوراهایی مثل گسترش و چیزهای دیگر است که رشتههای مورد نیاز را تعیین میکنند. طرح آن را از حکومت و دولت میگیرند. وزرا در کابینه، شورای عالی انقلاب فرهنگی و جاهای دیگر هستند. هر نظامی این را دارد. دانشگاهها از حوزه، کاربردیتر هستند. حوزهها بیشتر از آنان تحقیقات تئوریک دارند.
بنابراین باید اوّلین گام این باشد که افرادی را تعیین کنیم. این خیلی طولانی نیست. افراد این کار در جامعه کم نیستند. میتوان افرادی را که تجربه کارهای اجرایی دارند و کارهای فکری، حوزوی و دانشگاهی انجام دادند، انتخاب کرد. وقتی که تعیین شدند و به جمع آنان نمره داده شد، باید دید با وضع فعلی، آیا حوزه آمادگی جوابگویی به اینها را دارد یا ندارد؟ میتواند از عهده جواب اینها برآید؟ این بحث دوّم است که وارد آن میشویم. مواردی را که شما میخواهید و در ذهن من است، مطرح میکنیم که ببینیم که آیا حوزه از لحاظ برنامههای فعلی درسی، استادان فعلی، ابزار تحصیلی و نیروی انسانی، آمادگی تعیین و برآوردن این نیازها را دارد؟
Èاگر حضرتعالی صلاح بدانید، به جای اینکه از آغاز تحصیلات شروع کنیم، از انتهای تحصیلات شروع میکنیم. حضرتعالی شیوهی تدریس و بهرهبرداری از نظام دروس خارج را چگونه ارزیابی میکنید؟ آیا شیوه و نظامی که مدتهای طولانی در حوزه مرسوم شده است و آقایان و مراجع عظام به تدریس کاربردی مباحث میپردازند و پس از مباحث، مسایل را مطرح میکنند، روش کارایی است؟ بهویژه با توجه به محور بحث ما، یعنی بررسی نیازهای حکومت، چهقدر کارساز است؟ اگر نیست، چرا؟ آن شکل آیا ایراد دارد؟ اگر محتوا ایراد دارد، آن ایرادها چیست؟ میگوییم در خارج باید به اموری خاص بپردازیم. آن امور چه چیزهایی است؟
تربیت نیروهای آشنا به اسلام
از اهداف حوزه در گذشته
کارایی خوب حوزه در گذشته
لزوم ایجاد متد جدید در حوزه
برای امور حکومتی
محدودیت حوزه از لحاظ
امکانات و استاد
لزوم مشخص کردن سطوح
در حوزه
لزوم مشخص کردن مراحل
تدریس در حوزه
É اگر بخواهیم از دید بحثی که وارد شدیم، صحبت کنیم، یعنی در حوزه تحصیلات حکومتی، آنهم برای نیازهای حکومت داشته باشد، باید عرض کنیم که مسایلی که الان تدریس میشود، کافی نیست. نسبت به گذشته که هدف این بود که نیروهای آشنا به بخشهایی از اسلام را تربیت کنند و مسایل اخلاقی و فقهی را در حدّ نیازهای فردی و خانوادگی بیان کنند و به قول خودشان کمی هم تجهیز اذهان مثل آشنایی با شیوهی اجتهاد در درسهای خارج مهم بود، برای آن مقطع حضور حوزه در جامع کارایی خوبی داشت. البته آن موقع هم کاملا کافی نبود. در محافل ما به شیوههای آن روز انتقاداتی بود. پس اگر بخواهند برای نیاز حکومت اسلامی کار کنند، شیوه موجود کافی نیست. موضوعات مورد نیاز باید از قبل مشخص شود. درسها به سمت آنها باشد. تحقیقات که اساس درسهای خارج است، به طرف این مسایل باشد.
بالاخره حوزه از لحاظ امکانات و استادان، آنهم در این حد، محدود است. مشخص نیست که هر درس چه اهداف و چه دورههایی دارد؟ سطوح آن را باید مشخص کرد. مثلا یک نفر درس طهارت را شروع میکند و هر وقت هم طول کشید، کسی کاری به او ندارد. اولا باید به موضوعات توجه شود که آیا این موضوع باید تدریس شود یا موضوعات فوریتر و مهمتری هست؟ این را باید در جای تعیین کنند. الان هم نمایندگان مراجع هستند و بر کسانی که میخواهند بخوانند تحمیل نمیشود. بعد باید مراحل تدریس مشخص شود. برای هر مقطع کارشناسی، طلبهها را در کارهای عملی مشغول کنند. باید مشخص باشد. الان این کارها نیست. امتحانات هر درس باید قانونی باشد. الان در حوزهها آن روش متداول و درستی که معلوم میشود چه کسانی درس میخوانند و چه کسانی درس نمیخوانند، نیست.
نیاز حوزه به دقت در
زمانبندی
جوابگویی اسلام به همهی
مسایل در هر زمان
اجتهاد باز، جوابگوی همه
مسایل دنیای امروز
سخنان پیامبر در مورد
سعادت انسان
باید مشخص شود که آیا ارزش دارد برای نگهداری طلبهایهای حوزه، نیرو و امکانات را مصرف کنیم و حجره و شهریه بگیرند؟ الان اینها مشخص نیست. آن زمان حالت دیگری داشت. الان نیاز به دقّت در زمانبندی داریم. افراد این کار هم باید در حکومت باشند. بنابراین نیاز به نظم جدیدی است.
È اگر اجازه بفرمایید، قبل از اینکه بیشتر وارد مباحث حوزهشوم، مجددآ به مطالب و سؤالات قبلی برگردم. هدف این است که بهصورت معین و کاربردی معلوم شود که فاصله کارشناس فعلی حوزه در مسایل حکومت با آنچه که باید باشد، چقدر است؟
به عنوان اوّلین سؤال عرض میکنم که به نظر حضرتعالی آیا در حوزه توانستیم موضوعات مهمنظامهای اقتصادی از قبیل شغل، بانکداری، شکل معاملات داخل و خارج، ارزش پول، بحث پول، بحث تورم، بحث بورس، بحث بیمه، بحث مالکیت شغل و حدود آن را جا بدهیم. علاوه بر این گاهی مطرح میشود که آیا اساسآ اسلام نظام اقتصادی کامل دارد؟
É اسلام برای همهی مسایل مورد نیاز هر زمان از زمان پیامبر(ص) تا قیامت در مبانی اسلام و منابعی که ما میخواهیم احکام را از آنها استبناط کنیم، جواب دارد. من به عنوان کسی که با فقه، اصول و منابع اجتهاد، کتاب، سنت، عقل و اجماع آگاه هستم، عمیقآ معتقدم همهی مسایلی را که در دنیای امروز مطرح است، میتوانبا حکم اسلام تعیینکرد. البته، با اجتهاد باز و نه با اجتهاد بسته.
اگر از لحاظ منابع نقدی میخواهید، وقتی که پیامبر میگوید: من هر چه که لازمهی سعادت شما است و شما را به بهشت نزدیک و از جهنم دور میکند، برای شما بیان کردم. بدین معنی نیست که احکام جزیی را بیان کردند. مبانی و منابع آن را برای اجتهاد ما گذاشتند. وقتی قرآن میفرماید که ما این را برای همهی مردم و برای همیشه گذاشتیم و دین را خاتم اعلام میکند، غیر از این معنی دیگری ندارد. نمیشود که ما مکلّف باشیم به اسلام
اسلام جوابگوی همه مسایل
و نیازها
تییننظاماقتصادیمناسبزمان
با استفاده از اجتهاد و
کارشناسی با حفظ اصول
و مبانی اسلامی
حکم اسلام در همه مسایل
عمل کنیم و اسلام هم جواب سؤالات را ندهد. این خلاف عقل است. اگر مورد به مورد هم سوال کنید، درآن مورد توضیح میدهم.
ولی بهطور کلی اسلام جوابگو است و حوزه هم میتواند جوابگو باشد. البته اگر شرایط مناسب را از لحاظ کارشناسی و تحصیلات برای هر رشته و مسئلهای فراهم کنیم. یکی از اینها نظام اقتصادی است. اینکه شما بگویید نظامتبیین شدهی اقتصادی که الگو و قابل تغییر باشد، من در اسلام چنین چیزی را نمیگویم. این یک چیزی ثابتی نیست که مربوط به همه زمانها باشد. ما برای هر زمان و شرایطی میتوانیم نظام اقتصادی مناسب آن زمان را با اجتهاد و کارشناسی و با حفظ اصول و مبانی اسلامی تبیین کنیم و حوزه میتواند این کار را بکند.
Èنظر ما این است که قواعد کلی و دامنه دار اسلام به عنوان مبانی، تعیین و تبیین شده است. از جمله لا ضَرِر لاضِرابَرلیس الناس علی عبودهم یا عقودهم. ضرر و زیان را نباید در معاملات پذیرفت و زیاد هم نباید وارد کرد. قراردادها معتبر است. گاهی نظر ما این است که با استفاده از اصول کلی و آنچه که بشر به آن رسیده، فرضآ اگر زمینه اقتصادی، با این معیارهای کلی میسنجد. چنانچه با معیارهای کلی ما سازگاری داشته باشد، میپذیریم و چنانچه سازگاری نداشته باشد، آن را رو میکنیم و به دنبال جایگزین هستیم. این یک بحث است. یک زمان نظر و دیدگاه ما این است که ما اگر بررسی و کنکاش کنیم و از جوانب مختلف به منابع خودمان مراجعه کنیم، فرضآ میتوانیم دیدگاه اسلام را در رابطه مسأله خاص پول تبیین کنیم. نه اینکه بیاییم قواعد کلی را در کنار وضع موجود بازار بگذاریم و نتیجه بگیریم. نظر حضرتعالی کدامیک از این دو مورد است؟
Éاصل این است که اسلام برای هر موردی- فرض کنیم بحث تجارت، زمین، دریا، معدن، و بیمه- حکم دارد. ما با همان چهار منبع اجتهاد میتوانیم حکم بدهیم. قواعد کلی هم داریم که آنها در خیلی از جاها مورد استفاده است. آنها عصایی است که ما با آنها راه میرویم. مثلا وقتی
قرآن، سنت، اجتماع و عقل
چهار منبع اجتهاد
مقبولیت شیوهی متداول
اجتهاد
ایجاد حوزه حکومتی
اوّلین مسأله
فراوانی انسانهای باسواد
و مطّلع در حوزه
وارد بحث بیمه، ربا و یا بانکداری میشویم، این قواعد را داریم. امّا برای هر باب ادلّه خاصّ خودش را داریم. همان چهار منبع قرآن، سنت، اجماع و عقل که گفتم، مهم است. ممکن است در جاهایی به قواعد کلی مثلا لاضرر یا اصل صحت متوسّل بشویم. در جاهایی هم ممکن است از ادلّه خاصّ خودش استفاده کنیم. شیوهی متداول اجتهاد فقه را قبول دارم. شیوهی خوب و درستی است. منتها راهکار کاربردی کردن آن مهم است که نتیجه بگیریم.
Èاگر وضع فعلی حوزه را در نظر بگیریم، سه مقطع تحصیلی داریم: اوّل مقدمات که به ادبیات و امور مربوطه میپردازد. در واقع مقدمات اجتهاد از قبیل ادبیات، اصول و امثال آن است. دوم بخش سطح را داریم که در واقع کتابهایی است که بزرگان فقه و اصل به عنوان رسالههای علمی خودشان نوشتند. اکثرآ هم بهصورت کتابهای درسی تنظیم شد که نتیجه تحقیقات این بزرگان هستند. دروس دیگر، فلسفه، تفسیر و امثال آن است. در مقطع سوّم وارد درس خارج میشویم که در درسهای خارج بعضآ همین کتابها منبع و مأخذ است و بزرگان همان مسیر را ادامه میدهند. اخیرآ در کنار اینها مراکز تحقیقی و رشتههای تخصصی پیدا شد که عمدتآ همان مباحث قضا، فلسفه، کلام، تفسیر و تبیین این مباحث تخصصی است. با توجه به این مقدمه، اوّلا آیا این نظام آموزشی و این شیوهی نظامبندی تحصیلی متناسب با آن وظیفهای که ما و جامعه در قبال نظام حکومت اسلامی داریم، هست؟ اگر نیست و باید اصلاح شود و نظام و متون جدید بیاید، نظام و متون جدید باید چه خصوصیات و ویژگیهایی داشته باشد که این نقصها را نداشته باشد و بتواند ما را دارای قدرتی کند که جوابگو باشیم و به نیازها پاسخ بدهیم؟
Éمسئله اوّل این است که میخواهیم حوزه حکومتی داشته باشیم. یعنی ما در این فرض حرف میزنیم. نه در فرضی که قبلا بوده و نتایجی داشته و هنوز هم دارد. مسئلهی دومی که دوباره تأکید میکنم، من یک کارشناس متد و محتوای تحصیلی حوزه با وسعتی که دارد، نیستم. نظراتی دارم که میگویم. در حوزه انسانهای با سواد و مطلع خیلی فراوان هستند. اگر روزی
اصلاح مقاطع تحصیلی حوزه
تنظیم ادبیات برای زبان
عربی در حوزه
تفاوت ادبیات عرب امروز
با ادبیات عرب حوزه
عدم کفایت ادبیات عرب
برای حوزه
بخواهد این مسئله جدّی گرفته شود، حتمآ باید این حرفهایی را که میگویم، در جمعی بررسی شود. این یک نظر است و میتواند دهها نظر دیگر هم در کنار آن باشد تا جمعبندی شود. چنین ادعایی نداریم که من الان طرحی برای فعال کردن حوزه در این جهت دارم. ولی افکاری در این جهت دارم.
È نظر ما این نیست که شما در متن مباحث حوزوی نظر بدهید. استنباط ما این است که شما کسی هستید که راهها و روشهای اصلاح، بازسازی و بهسازی را به خوبی تجربه کردید و با متون حوزوی هم کاملا آشنا هستید. لذا میتوانید یک ذهنیت و یک طرح، ولو در گامهای اوّل بدهید.
É من فکری را مطرح میکنم و انتظار دارم که در حوزه نقّادی شود. فکر میکنم هر سه مقطع تحصیلی حوزه از ابعادی احتیاج به اصلاح دارد تا اینکه متناسب با حکومت اسلامی شود. اولا سه یا چهار سال از وقت طلبهها صرف ادبیات میشود. از شرح امثله شروع و تا مطوّل خوانده میشود. در آنجا ادبیات تقریبآ فقط برای زبان عرب تنظیم شده است. دلیل هم این بوده که متون دینی و منابع ما عربی است و این زبان کارایی بیشتری دارد. آیا امروز و در جامعه فعلی ما با ادعای جامعیت اسلام و دین واحد جهانی و همیشگی که ما الانبا آن سر و کارداریم و برای اسلام کار میکنیم، کافی استکه ادبیات عرب، آن هم به روش مثلا پانصد سال قبل را بخوانیم؟ آنچه که فعلا در ادبیات عرب در مراکز ادبی دنیا خوانده میشود، با آنچه که ما میخوانیم فرق دارد. اولّآ اینکه آیا تنها ادبیات عرب کافی است؟ نه، کافی نیست و ما باید ادبیات دیگر را هم بدانیم. ثانیآ آیا همان کیفیت کلام کافی است؟ این هم روشن است که هر روز در حال تغییر است. بنابراین چرا ادبیات زبان انگلیسی در حوزه نباشد. ما الان با اینترنت سر و کار داریم. اینترنت با دو، سه زبان نوشته میشود. این همه سند، دایرةالمعارف، علم و اخبار در اینترنت وجود دارد و صحبت از میلیونها
لزوم گام برداشتن حوزه در
جهت ادبیات جدید در حوزه
لزوم تفکر حوزه در مورد
متون ادبیات فارسی
عدم کافی بودن سبک تحصیل
ادبیات در حوزه
لزوم تغییر محتوا درس و رشته
در حوزه
لزوم اجرای اصلاحات
بهتدریج در حوزه
نیاز حوزه به مسایل روز
سایت است و طلبهای که میخواهد کارشناس اسلام شود، باید بتواند از آنها استفاده کند. این وظیفه حوزه است که در این جهت گام بردارد.
حتی ما ضرورتی برای ادبیات فارسی در حوزه ندیدیم. البته فرض بر این است شخصی که به حوزه میآید تا دیپلم خوانده است و تا اندازهای میداند. امّا این کافی نیست. نقطه اصلی ادبیات فارسی در دانشگاهها خوانده میشود. پس ما باید برای متون درسی فکر کنیم. یا اینکه از اوّل تقسیم کنیم و یا ترکیبی از اینها درست کنیم.
بنابراین قطعآ فکر میکنم این سبک تحصیل ادبیات کافی نیست. منطق در حقیقت یک متد است. الان منطق ارسطو برای ما کافی نیست. باید متالوژی را در مقدمات بیاوریم. آن بحثها در حدّی اعتبار دارد، ولی در حدّ احتیاج یک دانشمند امروزی نیست.
بنابراین به نظر من محتوای درس و رشتهها باید عوض شود. این یک کار فوری نیست. وقتی تصمیم گرفتیم، نمیتوانیم تمام حوزه را یکدفعه تغییر دهیم. باید به تدریج اصلاحات را در مدرسه یا حوزه عملی کنیم و به تدریج توسعه بدهیم. الان تعداد زیادی از افراد هستند که دوره مقدمات و سطح آنها گذشته است. آنها را ما نمیتوانیم به سطح برگردانیم. آنها کار خودشان را ادامه میدهند. ما باید کارمان را از این نقطه شروع کنیم. الان در آموزش و پرورش یک دستگاه وسیعی است که کتب درسی را تعیین کند. این کتاب هر سال تجدید نظر میشود، یک رشته حذف و یک رشته اضافه میشود. این در کشور ما خیلی ابتدایی است. در کشورهای دیگر دنیا هم که این مراحل ابتدایی را گذراندند، چنین است. حقیقتآ نیاز ما را به روز مشخص میکنند و در کتاب درسی میگنجانند. چرا نباید ما این کار را انجام بدهیم؟ کتابهای سطح ما چندان خوب نیست. بالاخره کار بزرگی بود که
لزوم تهیه کتابهای درسی
جدید برای حوزه
لزوم ایجاد یک دانشگاه جامع
برای حوزه و توسعه آن
مرحوم شهید اوّل و شهید دوم آن متون را برای زمان خودشان تهیه کردند. در شرایطی که مغول میتاخت و کشور را خراب کرده بود و روحانیتی نبود. فقط در گوشهای مانند حلّه یا نجف یا جای دیگر بودند. آیا الان بهتر از لمعه، مکاسب، وسایل و کفایه نمیتوان متنی تهیه کرد؟
این از مطالبی نیست که من بگویم. باید آن گروهها تشکیل شود و کتابهایی با حجم کمتر و مطالب بیشتر و باببندی مناسبتر و زمان بندی تحصیل تنظیم کنند. در خارج هم موضوعات باید مشخص شود. الان هر مدرّسی که به درس خارج میرود، هر کتابی را که خودش خواست انتخاب میکند و شاگرد هم در آن درس میرود. لزومی ندارد تقسیم بندی مقاطع در آن باشد. مجتهد پروری است. میتوانیم یک دانشگاه جامعی برای حوزه در کنار این درست کنیم و به تدریج آن را توسعه بدهیم.
Èالان در بحث اصلاح نظام آموزشی که ضرورت آن مسلّم و روشن است با مشکلات عدیدهای روبرو هستیم. در دورههای جدید تشکیلات اداری حوزه و پس از راهاندازی شورای عالی حوزه اوّلین مدیر حوزه زحمت کشیدند و گروهی را برای اصلاح کتب درسی تعیین کردند. این گروه از ادبیات یعنی از آغاز که مخالفتهای کمتری بود، شروع کرد. نتیجهی سالها فعالیت آنها منجر به یک متون ادبی شد که متن جدید بعد از مدتی نتوانست جای خودش را در حوزه باز کند و دوباره به همان سابق برگشتیم. مشکل دیگری که هست این است که الان کتابهای حوزه حالت تقدّس پیدا کرده است. استدلالی که بسیاری افراد میکنند این است که این کتابها از عبارات فوقالعاده پیچیده و فنی برخوردار هستند و بهره و دستاورد کتابهای فنی، ورزیدگی متعلّم است و این ورزیدگی در جای دیگری قابل کسب است و نه با تغییر متون و روشها قابل دستیابی است. لذا عدهای تأکید دارند که همین متون باشد. مشکل دیگری که بیان آن شجاعت میخواهد این است که بعضی از استادان ما صرفآ ورزیدگی و توانایی آنها در آن نظامی بوده که تنها آموختههایشان منحصر به همین متون است. ما مشکلی داریم که عمومی نیست. ولی بعضآ اینگونه است که یک استاد و فرزانه در روش آموزش و متون آموزشی دیگر تجربه ندارد که بخواهد اصلاح کند. اوّلا آیا این استدلال که
لزوم ایجاد یک راهکار
قابل اجرا برای حوزه
لزوم تعیین یک نظام منطبق
بر واقعیات نیاز کشور و
نیاز حکومت اسلامی در حوزه
نیاز جامعه و حکومت مسأله
اصلی حوزه
پیچیدگی متون باعث ورزیدگی میشود و ما هر چه علمیت داریم از ربرکت این متون پیچیده است را حضرتعالی میپسندید یا نه؟ ثانیآ با این توضیح خیلی که در رابطه با وضعیت علمی حوزه دادم، چه کاری باید انجام داد که آن گروه پیشنهادی حضرتعالی عملی و قابل اجرا باشد؟
É من مزیتهای کتابها و سبک تدریس فعلی را در زمان خودش و با آن اهداف مورد نظر قبول دارم و از آنها استفاده کردم. چون بحث ما این است که میخواهیم حوزه را حکومتی کنیم تا جواب نیاز حکومت را بدهد. لذا با آن کار شدنی نیست و جواب نمیدهد. الان سؤال شما این است که راهکار چیست که ما حوزه را در این مسیر بیاندازیم؟ مطمئن هستم که اگر بخواهیم یک کتاب درسی را بنویسیم و فورآ این کتاب به صورت دستوری تبدیل به متن درسی همهی حوزهها شود و همه بپذیرند، با آن آزادی خاصی که در حوزهها هست و ملکوکالطوایفی که وجود دارد، عملی نیست. این یک دستور دولتی نیست که مثلا بگوییم امسال در کلاس اوّل این کتاب را درس بدهید. اینگونه نیست. من در بحث قبلی گفتم که ما باید یک راهکار قابل اجرا درست کنیم و آن این است که اگر آن کارهای مقدماتی را انجام دادیم و متن را تهیه کردیم، آن موقع مجموعهای را درست کنیم که هر کس بخواهد، به این مجموعه بپیوندد. البته احتیاج به مزایایی دارد. مثلا کسانی که به اینجا میآیند، زندگیشان از کجا تأمین میشود؟ شغل آن چگونه است؟ در حوزه یک نظام منطبق بر واقعیات نیاز کشور و نیاز حکومت اسلامی تعیین کنیم. زمانی که معلوم شد کارایی این افراد در جامعه بهتر است، شاید بتوانیم در یک دوره ده یا پانزده ساله اکثریت حوزه را وارد این فاز کنیم. الان مسئله ما نیاز جامعه و حکومت است. همانگونه که در حدّ نیاز آینده، در دانشگاهها پزشک، مهندس و غیره پذیرش میکنند، قطعآ باید در حوزه چنین برنامههایی تنظیم شود و رشتههای مورد نیاز جامعه تعریف شود و با شرایط خاص پذیرفته و
اهداف وحدت حوزه و دانشگاه
لزم ایجاد یک دانشگاه
جامع در حوزهها در همه
رشتهها
لزوم تربیت نیروهای تحصیل
کرده در رشتههای مختلف
بهصورت محدود در حوزه
احتیاج بسیاری از فتاوا و
احکام از لحاظ اسلامی به
تخصصهایفقهیویژهپزشکی،
روانشناسی و علوم دیگر
لزوم تربیت نیروهای
متخصّص در حوزه
فارغالتحصیل شوند و با شرایط خاص هم مشغول کار شوند.
این سیستم درست است و از اهداف وحدت حوزه و دانشگاه بود که امام میفرمودند از سیستم درست و کاربردی دانشگاه برای کاربردیتر نمودن حوزه استفاده بکنیم و برای دانشگاه هم از روحیه تحقیق آزاد حوزه بهره بگیریم.
بنابراین وقتی شما سؤال کاربردی میکنید، باید طرحی تهیه شود که قابل پیاده شدن باشد. الان شما در حوزه محدودههایی دارید و درسهای معینی را میخوانید، امّا آنها هم در چارچوب طلبگی است. فکر میکنم ما باید در حوزه یک دانشگاه جامع در همهی رشتههای مرسوم در دانشگاهها داشته باشیم.
این درست است که پزشک و مهندس در جاهای متفاوت تعلیم میبینند. ولی در حوزه این رشته باید در حدّ محدود باشد. ما بعدآ این تخصصها را در اجتهاد مطلق و جامع نیاز داریم. آن موقع که میخواهیم اجتهاد کنیم، باید افرادی را با پایههای مشخص تربیت کرده باشیم که اینها در شورای اجتهاد شرکت کنند و از نظرات آنها استفاده کنیم.
بسیاری از فتاوی و احکام از لحاظ اسلامی احتیاج به تخصصهای فقهی ویژه پزشکی، روانشناسی و همهی رشتهها دارند. اگر حوزه علمیه این موقعیت را درست ارزیابی کند، در کنار دهها هزار طلبه که داریم، یک دانشگاه جامع چند هزار نفری بهوجود میآورد که همهی رشتهها در آن باشد. البته آن رشتههایی را که خیلی نیاز داریم، با وسعت زیاد در حوزه تربیت میکنند. ولی در رشتههای دیگر هم باید تخصص داشته باشیم و برای خودمان نیرو تربیت کنیم. الان هر دانشگاهی برای خود در داخل نیرو تربیت میکند. ما هم این کار را انجام میدهیم. امّا برای همهی رشتهها نیست. برای دو، سه رشته است.
علومانسانیازاولویتهایحوزه
لزوم تدریس رشتههای علوم
انسانیدرحوزهبهصورتوسیع
فرهنگستانمغزمتفکردانشگاهها
ایجاد ترکیبی از امتیازات
دانشگاهها و حوزه
متد حوزه متدی قدیمی
لزوم ایجاد متد پیشرفته
در حوزه
È طرح بسیار جذابی بود. تا به حال تصوّرم از ایجاد مراکز علمی و دانشگاه یا به هر عنوان دیگر این بوده است که صرفآ در محدوده علوم انسانی و علوم مربوط به مباحث حوزوی افرادی را داشته باشیم. تزی را که حضرتعالی مطرح میفرمایید این است که برای کاربرد در مبحث اجتهاد واقعآ ما کم داریم و توانایی پاسخ نداریم و جوابهایمان کاربردی نیست. لذا باید در همه زمینههای علوم، کارشناس تربیت کنیم و اینها با پیش زمینه علوم حوزوی در اختیار شوراها قرار بگیرند و نهایتآ در اختیار مراجع و فقهای ما باشند و به آنها کمک کنند.
É در اینجا یک توضیح اضافه میدهم. من اولویت را به علوم انسانی میدهم و آنها را لازم میدانم. همهی رشتههای علوم انسانی و آنهایی که از نظر اهمیت در درجه دوم هستند، باید در حوزه بهصورت وسیع تدریس شود. ضمنآ ما الان در دانشگاهها، فرهنگستان داریم. فرهنگستان راهنمای تحصیلات دانشگاهها است. مغز متفکّری است که رشتهها را تعیین و دانشگاهها را هدایت میکند. جای چنین مرکزی در حوزهها، خالی است. چرا ما نباید فرهنگستان یا شبیه آن را در حوزه داشته باشیم که کارهای حوزه را تعیین کند؟
È میخواهم بیشتر از دیدگاهها و تفکرات حضرتعالی استفاده کنم. به طوری کلی خصوصیات ویژگیهای عمومی کتابهای درسی و نظام آموزشی کامل چه باید باشد؟ موارد جزیی و ترتیب و مراحل انتقالی نظام آموزشی و شیوهی تدریس و تعلیم در اختیار کارشناسها است. امّا ویژگیهای کلان و عمومی این متون درسی و آن نظام آموزشی چه باید باشد که بتواند کمک کند تا نظامهای اسلام را تبیین کنیم؟
É یک ترکیبی خواهد بود از امتیازاتی که امروز در مراکز تحصیل مختلف دنیا هست و آنچه که در حوزه علمیهی قم به صورت تجربه داریم که آنها با ارزش است. مثلا متد بسیار مهم است. الان متد ما قدیم است. حتمآ باید یک متد پیشرفتهای که سریعتر انسان را به نتایج میرساند زوایه را حذف میکند و شیوهی تدریس و تنظیم مسایل را آسان میکند، انطباق بازمان را
عدم سازگاری اجتهاد
با فضای بسته
لزوم ایجاد روحیه آزاد
منشی در حوزه
اهمیت زیاد تحصیلات مقارن
در حوزه
آسان شدن تدریس و
تحقیق در دانشگاهها
لزوم تشکیل گروه کارشناسی
در حوزه
حفظ میکند و دایمآ تجدید پذیرا و اصلاحپذیر است، آزادی را تأمین بکند. چون الان واقعآ اجتهاد با فضاهای بسته هیچ سازگاری ندارد و در فضای بسته نمیتوان اجتهاد کرد. مثلا بعد از مرحوم شیخ طوسی کسی جرئت نمیکرد و یا نمیخواست علیه نظرات شیخ نظری بدهد. اصلا در حوزهها مطرح نمیشد. الان مثلا در مقابل حرف امام یا بزرگان دیگر نمیتوانیم حرف بزنیم. یا اجماع که وحی منزل نیست. باید یک روحیه آزادمنشی در حوزه بهوجود بیاید که مسایل را با محک عقل، تجربه و مقایسه بیان کنند. تحصیلات مقارن بسیار مهم است. جاهایی که قابل مباحثه است، میدان را فراهم کنیم. منابع لازم کتابی و تصویری وجود داشته باشد. الان دانشگاهها تدریس و تحقیق را خیلی آسان کردند. لذا باید کسانی را که در این زمینهها کار کردند، تعیین کنیم که این کارها انجام بدهند.
È دریچهای را حضرتعالی باز فرمودید و آن اینکه در نظام آموزشی جدیدی، انشاءالله باید متحول شود و در تنظیم متون درسی اصل بر استفاده از جدیدترین روشهایی باشد که بشر در تعلیم و تعلم تجربه کرده و حُسنهای آن را دریافته است. نه اینکه ما بیاییم متون جدیدی را تنظیم کنیم. با شیوههای جاری کار کنیم. استفاده از امکانات فراوانی که برای آموزش فراهم است و با استفاده از زمینه آزاد منشی حوزه را تعلیم دهیم و تعلّمها حفظ شود. شما یک اشاره جزئی به مرحله انتقال داشتید. به این شکل که فرمودید نظام جدید از یک مرکز و مؤسسه خاص شروع شود و بعد به مرور افراد بپیوندند. اگر بخواهیم این کار را کلاسیک و سازماندهی کنیم، باید چگونه باشد؟ یعنی اینکه مدرسه اجرا کند و بعد مدارس دیگر پیروی کنند و در یک سال ورودیهای حوزه را وارد نظام جدید کنیم.
É من بعید میدانم که در سطح عموم حوزه بتوانیم این کار را شروع کنیم. نمیتوانیم ذهن همهی بزرگان حوزه را قانع کنیم که یکدفعه چنین تصمیمی بگیرند. اختلاف نظر خیلی زیاد است. قبل از آن باید گروه کارشناسی تشکیل شود. اگر میخواهیم از ادبیات شروع و یا در سه سطح با هم شروع کنیم، چندان
لزوم ایجاد وضع بهتر
برای حوزه
لزوم تخصصی کردن رشتهها
در حوزه
کار سختی نیست. از کارهایی است که مشکلی ندارد اجازهی حکومتی و حوزهای را صادر کنیم و افراد مورد اعتماد هم باشند و در سه مقطع اعلام نیاز کنیم.
È یعنی نظر شما این است که در ابتدا جایی تعبیه شود. وقتی که برای هر سه مقطع ما متون و نظام آموزشی را فراهم کردی، آن موقع شروع به پذیرش افراد به این نظام به صورت آزمایشی انجام بدهیم.
É به هر حال به نظر من آزمایش زود جواب میدهد. ولی باید از واحدی شروع کنیم و چندان عجله نکنیم. ولی وظیفه ما است که وضع خودمان را بهتر کنیم. در یک دورهی 5 الی 6 ساله جواب میدهد.
È سؤالی که به ذهن میرسد این است که در آن نظام جدید که بناست جوابگوی نیازهای حکومت باشد، باید گسترهی وسیعی از علوم به تحصیلات حوزه ضمیمه شود. تلقی و تصوّر افراد این خواهد بود که چنین مجموعهای قابل آموزش و جمعآوری برای افراد نخواهد بود. الان در همین علوم محدودی که تحصیل میکنیم، گاهی وقتها کمتر از آن چیزی است که باید یاد بگیریم. وقتی دریایی از علوم ضمیمه که مورد استفاده است، اضافه شود، آن وقت یک فرد چگونه میتواند مراحل را طی کند؟
É من نمیگویم که یک نفر همه را بخواند. تحصیلات عمومی مشخص میشود و همه میخوانند و بعد رشتهها تخصصی میشوند. هر چه جلوتر برویم، تخصصیتر میشود، میتوانید در یک مقطع 5 رشته، در مقطع بالاتر دو رشته و در مقاطع بالاتر یک رشته داشته باشید. بنابراین این مسیر یک مسیر خاصّ است. هرمی تشکیل میشود که از یک قاعده بسیار وسیع شروع و در بالا اختصاصی میشود. اگر امروز میخواهیم، مثلا از تاریخ حرکت اسلام در آفریقا مطلع شویم، باید در حوزه متخصصی داشته باشیم که به این مسایل جواب بدهد. موضوعات زیادی است که باید برای آنها استاد داشته باشیم.
È خسته نباشید.
É موفق باشید