مصاحبه
  • صفحه اصلی
  • مصاحبه
  • مصاحبه آیت ا... هاشمی رفسنجانی با شبکه دوّم سیما

مصاحبه آیت ا... هاشمی رفسنجانی با شبکه دوّم سیما

  • سه شنبه ۱۴ آذر ۱۳۹۶

 

زمان: 1211 81

مکان: تلفنی از منزل

مصاحبه کننده : مرتضی حیدری، مخبر شبکه دوّم سیما

ب به نام خدا. با سلام و شب بخیر به بینندگان عزیز. همزمان با جشن‌های بیست‌وچهارمین سالروز پیروزی انقلاب اسلامی که این روزها در جای جای ایران بزرگ و عزیز ما برپاست، توجّه به ضرورتها و ریشه‌های شکل‌گیری انقلاب اسلامی و دستاوردهای آن، آن هم از زبان آقای هاشمی رفسنجانی که در مراحل مختلف قبل و بعد از پیروزی انقلاب نقش اساسی داشتند، می‌تواند در روشنگری نسل جوان نسبت به آنچه که گذشت و ترسیم مسیر آینده مفید و راهگشا باشد. در برنامه امشب و در گفت‌وگوی مستقیم تلویزیونی با آقای هاشمی رفسنجانی در خصوص برخی موضوعات مربوط به انقلاب اسلامی در گذشته، حال و آینده صحبت خواهیم کرد. آقای هاشمی رفسنجانی! سلام و شب جناب‌عالی بخیر.

ة سلام علیکم. شب جناب‌عالی و همه‌ی بینندگان عزیز بخیر.

ب جناب آقای هاشمی، جناب‌عالی به‌عنوان کسی که از نزدیک در مراحل مختلف انقلاب حضور و نقش فراوانی داشتید و به‌عنوان یکی از یاران نزدیک حضرت امام(ره)، حتمآ برای مردم و به خصوص نسل جوان که آن دوران را درک نکردند، خیلی مهمّ است که بدانند چه شرایط سیاسی، اجتماعی یا اقتصادی در دوران 7123504750

عملکرد بد رژیم پهلوی، عامل

اصلی شروع مبارزه

خفقان شدید دوران

رضاخان

شدّت دیکتاری رضاخانی،

پس از شکست دولت مصدق

قبل از انقلاب وجود داشت؟ چه عواملی باعث شد؟ چه ریشه‌ها و ضرورتهایی وجود داشت که مردم و همین‌طور حضرت امام و یاران ایشان به این نتیجه رسیدند که انقلاب اسلامی ضرورتی است که باید در کشور ما اتفاق بیفتد؟ ضرورتهای شکل‌گیری انقلاب و ریشه‌های آن در آن دوران به چه چیزهایی بر می‌گردد؟

É بسم‌اللّه الرحمن الرحیم. مهمترین نکته باید در عملکرد رژیم شاه جستجو شود. با عملکرد رژیم پهلوی شرایطی بر کشور حاکم بود که هر انسان دلسوز و علاقمند به سرنوشت مردم و کشور را وادار می‌کرد که برای نجات کشور اقدامی بکند. فساد شدید سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و به‌خصوص وابستگی بسیار مستهجن به قدرتهای خارجی و از دست رفتن استقلال کشور از چیزهایی بودند که واقعآ برای انسانهای دلسوز تکلیف‌آور بود.

در زمان رضاخان کسی نمی‌توانست بخاطر آن شرایط شدید استبدادی اقدامی بکند. بعد از شهریور 1320 و بعد از رضاخان حرکتهایی شروع شد. نیروهای چپ که عمدتآ توده‌ای‌ها بودند و نیروهای ملّی‌گرا که بیشتر در جبهه ملّی تبلور پیدا کرد و نیروهای مذهبی، متفرق بودند. در یک برهه مذهبی‌ها و ملّی‌گراها موفق شدند با هم همکاری کنند که موفق به تشکیل دولت شدند که دولت دکتر مصدق بود. ولی در اثر اختلاف خیلی زود از هم پاشیدند و شکست خوردند. بعد از شکست دولت مصدق، رژیم با تجربه بیشتر شروع به ادامه همان سیاستهای زشت گذشته کرد و بلکه وابستگی را شدیدتر کرد. ساواک را تأسیس کرد و جرأت مبارزه را از مردم گرفت.

جبهه ملّی خیلی زود تقریبآ متلاشی شد. گاهی گروههای کوچکی

وضع اسف‌بار جامعه در

زمان رضاخان

مبارزه، احساس وظیفه

روحانیت

رهبری بی‌نظیر حضرت

امام(ره)

روحانیت، پیشتاز

مبارزه با رژیم پهلوی

خودنمایی می‌کردند و وضع کشور روز به روز به طرف بدبختی، فلاکت، وابستگی، فساد عمیق و تبعیض شدید رفت که اکثریت مردم در روستاها و شهرهای دور افتاده فراموش شده بودند و فقط به چند شهر و آن هم به بخشی از مردم توجه می‌شد. انصافآ شرایط قابل تحمّل نبود. منتهی نفس مردم را گرفته بودند.

در این شرایط هست که روحانیت مثل همیشه تاریخ احساس وظیفه می‌کند و در همین دوران است که روحانیت هم رشد کرده و حوزه‌های علمیه قوی شدند و شخصیتی که نمونه‌اش را در تاریخ روحانیت کم داریم، امام راحل که یک مجتهد مسلّم مرجع تقلید بودند با شاگردان خیلی خوبی که در اختیار داشتند، پرچم مبارزه با این رژیم فاسد را که در حقیقت ستیز را با استبداد و استعمار آغاز کردند، به‌دوش گرفتند.

بنابراین عمده‌ترین عامل را باید در زمینه‌های موجود در حضور رژیم دید و بعد در پیشتازی روحانیت که قشر قابل توجهی از مردم متدین را همراه خودشان داشتند. باید شخص امام را گفت که رهبری بی‌نظیر و حقیقتآ مناسب با شرایط زمان را به عهده گرفتند و در مدّت 17 سال مبارزه توانستند رژیمی را که واقعآ امکانات فراوانی برای مقاومت داشت، پول، حمایت خارجی، ساواک بسیار بزرگ، خشن و امکانات فراوان اطلاعاتی را داشت و هر چه می‌خواست خارجی‌ها در جهت خدمت به آنها به او می‌دادند. ولی امام و روحانیت توانستند مردم را متحد و هماهنگ کنند. وحدت مردم زیر سایه امام و روحانیت و همکاری حوزه، دانشگاه، بازار، روستا، شهر و همه اقشار کشور توانست زمینه این پیروزی فوق‌العاده مهم را فراهم کند.

È جناب آقای هاشمی رفسنجانی، یکی از نکاتی که به نظر

سوءاستفاده دشمنان از

عدم آگاهی نسل جوان

گوشه‌هایی از وضع جامعه

در زمان پهلوی

می‌رسد خیلی مهم است و تبیین آن می‌تواند برای روشن شدن اذهان کمک کننده باشد، برمی‌گردد به اینکه هر چه انقلاب پیش می‌رفت و رژیم پهلوی حاکمیت خود را متزلزل می‌دید، سعی بر این بود که به مردم و رهبران انقلاب امتیازاتی داده شود برای اینکه از مواضع خودشان کوتاه بیایند و رژیم حفظ شود. امّا اصلاحاتی هم در درون آن صورت بگیرد. حتّی الان بعضی از گروههای خارج از کشور اینطور تبلیغ می‌کنند که آن موقع اشکالاتی بود، ولی ایران در دوران شکوفایی اقتصادی بود و دروازه‌های تمدن به رویش باز بود و در شرایط خیلی خوبی بود. اگر بعضی از اصلاحات اتّفاق می‌افتاد، نیازی به سرنگونی رژیم نبود و می‌شد با اصلاحاتی رژیم را حفظ کرد و کشور را پیش برد. آیا واقعآ اینطور بود؟ مثلا به لحاظ اقتصادی آیا ما واقعآ در شکوفایی اقتصادی بودیم؟ یا در عرصه‌های دیگر به لحاظ سیاسی یا اجتماعی و یا فرهنگی و همه حوزه‌ها واقعآ اینطور بود؟

É انصافآ این‌گونه نبود. ولی الان چون نسل نو بی‌اطلاع از گذشته است و کم می‌داند، همان کسانی که آن روزها رژیم شاه را ترویج می‌کردند، الان شروع به این‌گونه فریب‌کاری‌ها کردند. اگر شما مثلا تهران و چند شهر بزرگ یا بخشی از مردم را در نظر بگیرید، برای آنها شرایط مساعدی بود. امّا توده مردم عمیقآ مشکل داشتند و گرفتار بودند. اکثر روستاهای کشور از آب، برق، راه، بهداشت، درمان، مدرسه و مظاهر تمدن جدید برخوردار نبودند. اکثر شهرهای کشور واقعآ مخروبه بود. اکثر مردم از امکانات موجودی که واقعآ می‌شد برای کشور آورد، بهره نمی‌گرفتند. رشوه، فساد، زورگویی، تبعیض و حاکمیت هزار فامیل بود و بدتر از همه فرمانبرداری شاه از آمریکا

حضور گسترده خارجی‌ها

در زمان پهلوی

اصلاحات، حرکتی برای فریب

مردم توسط رژیم پهلوی

بازتاب پیروزی انقلاب‌اسلامی

در دنیا

و کمی هم انگلیس زجرآور بود. واقعآ کشور را فروخته بودند. کارهای مهم که در کشور می‌خواست انجام بگیرد، عمدتآ به دست خارجی‌ها بود و کلید در دست به خارجی‌ها می‌دادند. اینکه شما می‌گویید اصلاحاتی در نظر بود، یک اقدام فریبکارانه‌ای را آمریکایی‌ها در سراسر اقمارشان به نام اصلاحات شروع کرده بودند که با عناوین انقلاب سفید، انقلاب شاه و مردم و از این تعبیرها مردم را فریب بدهند. نقطه جالب این بود که امام نگذاشتند مردم فریب این فریب‌کاری را بخورند و به امید واهی دوباره موقعیت استعمار و آمریکا را در کشور تقویت کنند. تحقیقآ اگر امروز کسی بتواند شرایط عمومی مردم را در نظر بیاورد، می‌تواند - من یک طبقه خاص را نمی‌گویم - شرایط استقلال، فرهنگ و آموزش کشور را با گذشته مقایسه کند و ببیند خیلی در مراحل پایینی بودیم. با اینکه شاه ادعای تمدن بزرگ می‌کرد و بودن در دروازه تمدن بزرگ را به مردم نوید می‌داد.

È جناب آقای هاشمی رفسنجانی! یکی از نکات‌مهم پیرامون انقلاب اسلامی آثاری بود که انقلاب اسلامی ما در خارج از مرزهایمان داشت. تقزبآ همه به این موضوع اذعان دارند. چه دوستان و چه دشمنان انقلاب صراحتآ به این موضوع اذعان دارند که انقلاب اسلامی محدود به مرزهای داخل جمهوری اسلامی نبود و بازتابهای بسیار زیادی را در سراسر دنیا داشت. چه در آن مقطع و چه حالا بعد از گذشت 24 سال از آن مقطع، شما این بازتاب‌ها را چطور ارزیابی می‌کنید؟ فکر می‌کنید مهمترین اتّفاقاتی که به دنبال انقلاب اسلامی در کشور ما در دنیا و منطقه افتاد، چه بود؟

É پیروزی انقلاب بازتاب‌ها و عکس‌العملهایی در دنیا داشت، ولی اینها یک کاسه و یکنواخت نیست. از لحاظ مردم دنیا و به‌خصوص جهان سوم

تأثیرگذاری انقلاب اسلامی

در جهان سوّم

امیدواری آمریکا به ایران

نگرانی دولت‌های مرتجع

منطقه از انقلاب اسلامی

استقبال مردم انقلابی دنیا

از انقلاب اسلامی

بسیاز زیبا، الهام‌بخش و الگو بود و تأثیر سازنده داشت، ولی از نظر قدرتهای استعماری، هم غرب و هم شرق و ارتجاع منطقه یعنی دولتها، حادثه نامطلوبی‌بود. در مورد غربی‌ها پیداست که چرا نامطلوب است. چون ایران مهمترین حلقه محاصره دنیای کمونیسم و به‌خصوص شوروی بود، بزرگترین حلقه پاره شده و از دست آمریکایی‌ها بیرون رفته بود. به‌علاوه ایران با همه عظمتی که دارد، از جاهایی بود که آنها روی آن سرمایه‌گذاری کرده بودند و برای آنها خیلی نگرانی درست کرد. شوروی‌ها از این جهت خوشحال بودند که ایران از حلقه زنجیره محاصره آنها جداشده است. امّا آنها چون یک رژیم الحادی را در اختیار داشتند، هیچ مایل نبودند که چیزی به نام اسلام و قرآن در ایران حاکم شود. از این بُعد غربی‌ها هم با آنها شریک بودند. چون آنها هم فکر می‌کردند که دیگر دین به عنوان حاکمیت از دنیا رخت بربسته است. دولتهای ارتجاعی منطقه و اطراف هم نگران بودند که این انقلاب مُسری باشد و ملتهای آنها را هم به وجد بیاورد. عملا هم دیدیم که همه اینها ارتجاع، اردوگاه شرق و غرب دست به هم دادند و توطئه مشترکی علیه ایران به راه انداختند که هنوز هم ما بقایای آن را در بین خودمان می‌بینیم. امّا مردم دنیا و به‌خصوص مسلمانها و انقلابی‌های دنیا، استقبال کردند و هنوز هم روابط انقلاب اسلامی با آنها صمیمانه است و فکر می‌کنم پایدار باشد.

Èیکی از اتّفاقاتی که بعد از انقلاب در کشور ما افتاد، استقرار نظام جمهوری اسلامی بود. یعنی یک الگوی حکومتی مبتنی بر دین و مردم سالاری. چیزی که مشابه آن را به این شکلی که ما الان در کشورمان داریم، در هیچ جای تاریخ ندیده بودیم و تجربه نشده بود. شاید یکی از دلایلی که فشارهای خارجی همیشه بر ما بوده و

انقلاب اسلامی، اوّلین حکومت

شیعی تاریخ

شرایط فوق‌العاده رهبر

در حکومت اسلامی

جمعیت 51 میلیاردی

مسلمانان در دنیا و ویژگی‌های

نزدیک انقلاب اسلامی با آنها

الان هم هست، این است که بخواهند این الگو را ناکارآمد و ناموفق جلوه بدهند. ارزیابی شما از این الگو چیست؟ فکر می‌کنید این الگویی که ما در کشور خودمان از نظام دینی و جمهوری اسلامی ارایه کردیم، می‌تواند به عنوان یک الگوی موفق به دنیا معرفی شود؟

É فکر می‌کنم اگر ما به خواسته‌های این الگو و مردمی که این الگو را خلق کردند، خوب عمل کنیم، خیلی خوب می‌تواند سازنده و الهام‌بخش باشد. همان‌طور که شما گفتید برای اوّلین بار در تاریخ، لااقل تاریخی که ما می‌شناسیم، حکومتی به نام دین آن هم از نوع مکتب اهل بیت(ع) در دنیا به‌وجود آمد. محوریت این حاکمیت چیزی است که در جامعه ما ریشه عمیق دارد و با فطرت، دین، عمل و عقاید مردم همراه است و آن مرجعیت است. باید شخصیتی به عنوان رهبری در این نظام انتخاب شود که مجتهد، عادل، متقی، مدیر، مدبّر و عادل باشد که اگر کوچکترین خلافی عدالتش را مخدوش کند و از او سر بزند، خودبخود معزول است. چون اینها شرط است. چنین نظامی تحقیقآ در دنیا بی‌سابقه است و بر محور عقاید مردم و عشق مردم به خدا، پیامیر(ص) و قرآن و احکام نورانی اسلام است. الان 5/1 میلیارد جمعیت دنیا با کمی اختلاف مذاهب که هست، می‌توانند پیرو چنین تفکری باشند که در بیش از 55 کشور دنیا می‌تواند شکل حکومتی به خودش بگیرد. بدیهی است آنهایی که نمی‌خواهند مسلمانها به عنوان یک قدرت در تاریخ بشری حضور داشته باشند، سر ناسازگاری دارند. عملا هم می‌بیند که این‌گونه است.

È اجازه می‌خواهم سؤالات دیگری را هم در مورد شرایط فعلی منطقه و تهدیداتی که پیرامون ما وجود دارد و به‌خصوص

اهداف مبارزه برای

انقلاب اسلامی

رأی مردم، مهمترین اصل

در انقلاب اسلامی

برگزاری انتخابات در

مسایل مختلف

سخنان اخیر رئیس‌جمهور آمریکا مطرح کنم. امّا قبل از آن مایل هستم بفرمایید در شرایط حاضر، در حالی که ما بیست و چهارمین پیروزی انقلاب را جشن می‌گیریم، چقدر از اهداف انقلاب به اعتقاد شما محقق شده است؟ به هر حال ما دستاوردهای زیادی داشتیم. امّا در کنار آن مسایل و مشکلاتی هست که مردم توقع دارند به آن مسایل و مشکلات پرداخته شود. به نظر شما ضرورتهایی که الان باید به آنها پرداخته شود، چیست؟ نظام و انقلاب اسلامی ما چه چالشهای مهمی را در پیش دارد که برای رسیدن به آن اهداف متعالی باید آنها را پشت سر بگذارد؟

É اهدافی که ما از آن عبور می‌کردیم، یکی شکستن رژیم شاهنشاهی سابق و حکومت موروثی معمول در ایران بود. بعد بریدن روابط پیروزی از استعمارگران بود که استقلال را به‌دست آوردیم و در سالهای اوّل انقلاب موفق شدیم شورشها و توطئه‌ها را خنثی کنیم. موفق شدیم شرّ یک جنگ بسیار ظالمانه و نابرابری را که بر ما تحمیل شد، از سرمان کوتاه کنیم. بعد یک دوره باشکوه سازندگی داشتیم که توانستیم قسمت عمده زیربناهای کشور را بسیازیم و از یک مرحله سختی عبور کنیم. در آن موقعی که بازسازی خرابه‌های جنگ را داشتیم و تحریم هم بودیم، موفق شدیم سیستم مردم‌سالاری را در کشور برقرار کنیم. مردم ما تقریبآ در آن 24 سال هر سال یک بار به پای صندوقهای رأی رفتند. تقریبآ همه چیز در ایران انتخابی است. مردم رهبرشان را از طریق انتخاب مجلس خبرگان انتخاب می‌کنند. رئیس‌جمهور و مجلس را مستقیمآ انتخاب می‌کنند. شورای شهر و روستا را مستقیمآ انتخاب می‌کنند و نهادهایی هم که منبعث از این نهادهای انتخابی است، مثل دولت و نهادهای در اختیار رهبری هم فرع انتخابات مردم است.

مشارکت مردم در

اداره کشور

لزوم توجّه جدّی به

سازندگی کشور

مردم در امور کشورشان آزادانه ابراز نظر می‌کنند. احساس می‌کنند که در ساختار و اداره کشور شریک هستند. امّا در همه این دوران همیشه مزاحمتهای جدّی استکبار و عوامل استکبار را در داخل داشتیم و هنوز هم داریم. پیشرفتهای جدّی زیربنایی و روبنایی شد. روستاها و شهرهای دور افتاده و ساختاری زیر بنایی هم نسبتآ وضع خوبی دارد. ولی فکر می‌کنم آنچه که هنوز جای آن خالی است، این است که ما با این زمینه خوبی که در دانشگاهها و دانش‌آموختگان داریم و امکاناتی که در کشور هست و منابع عظیمی که داریم، باید یک دوره سازندگی را با سرعت، شدت و عمق ادامه بدهیم تا مشکلاتی مثل بیکاری، گرانی و کمبودها را که این روزها مطرح است، از طریق سازندگی، سرمایه‌گذاری و توسعه کشور حل کنیم. من فکر می‌کنم با یک اقدام مشابه دوران سازندگی می‌توانیم به این اهداف برسیم و خواسته‌های مردم را تأمین کنیم.

È شما در آغاز صحبتها به وحدتی که گروههای مختلف مردم در زمان قبل از انقلاب که منجر به پیروزی انقلاب شد، اشاره کردید. انقلابی که به هر حال با توجه به موازنه‌ای که بین قدرت مردم وجود داشت و آن چیزی که در رژیم بود، واقعآ یکی از معجزات و شاهکارها به حساب می‌آمد. الان هم ما مسایل و مشکلاتی داریم که باید آنها را حل کنیم. به نظر می‌رسد در شرایط حاضر بعضآ همان چیزی که از آن تعبیر بن ترجیح منافع فردی یا جناحی بر منافع ملّی می‌شود، در کشور ما وجود دارد. فکر می‌کنید چگونه می‌شود دوباره آن شرایط را فراهم کرد؟ یعنی گروههای مختلف آنجایی که پای منافع ملّی به‌وجود می‌آید، کما اینکه در تهدیدات خارجی می‌بینیم وقتی که تهدید خارجی بر ضد کشور ما

تفاوت نقد و مشاجره

بی‌انصافی بعضی‌ها در نقد

عملکرد انقلاب اسلامی

لزوم حفظ هوشیاری در جامعه

می‌شود، همه یکپارچه هستند و یک حرف را می‌زنند و منافع ملّی را به‌خوبی می‌شناسند. در بعضی شرایط به نظر می‌رسد این هماهنگی در حدّ اعلا نیست. فکر می‌کنید این اتّفاق چگونه می‌تواند بیفتد؟

É من هم در شرایط فعلی از این وضعی که وجود دارد، راضی نیستم. مشاجره‌های بی‌موردی هست. البته اختلاف نظر، مباحثه و نقد طبیعی است و باید باشد و مفید و مؤثر هم هست. ولی به نظر می‌رسد که از یک حدّ عبور کرده و حالت حذف، طرد و تضعیف دارد. یکی از ضررهای عمده‌ای که در این مشاجرات کردیم که خیلی هم بی‌پروا همدیگر را متّهم می‌کنند، این است که دستاوردهای انقلاب و افتخارات انقلاب را زیر سؤال می‌برند. هر کسی بخشی را که مربوط به جناح مقابل خودش می‌بیند، زیر سؤال می‌برد. این انصافآ ضرر دارد و همین است که انسان می‌بیند کاخ سفید را کمی امیدوار کرد و طمع او را تحریک کرد که فکر می‌کند دریچه‌ای باز شده که باز هم به ایران برگردند. من فکر می‌کنم مردم ما به‌خصوص مسؤولان و شخصیتهای سیاسی و احزاب و جمعیتها این مقدار بلوغ و رشد سیاسی داشته باشند که اجازه ندهند شرایطی به‌وجود بیاید که دشمن امیدوار شود و تحرّک را زیاد کند. ما در یک حد باید خطوط قرمز را مراعات و یکپارچگی را حفظ کنیم. البته هماهنگ با آن باید حالت مباحثه، نقد و انتقاد را هم ادامه بدهیم تا از این طریق به کمال برسیم.

È حتمآ حضرت‌عالی صحبتهای سه شب قبل رئیس‌جمهور آمریکا، آقای بوش را شنیدید و مطالعه کردید. آن قسمتی که مربوط به جمهوری اسلامی ایران می‌شد، همان سه اتهام تکراری را که آمریکایی‌ها سالهاست علیه ما تکرار می‌کنند باز هم آقای بوش

ادعاهای آمریکا علیه

ایران

تکرار کرد. از جمله اینکه ما به دنبال سلاحهای هسته‌ای و کشتارجمعی هستیم. اینکه ما به دنبال ایجاد وحشت و ترور در دنیا هستیم و اینکه در کشور ما حکومت غیر منتخب و نهادهای غیر منتخب بر مردم حکومت می‌کنند. نکته جدیدی در این صحبتها نبود، امّا مقامات آمریکایی به جز بوش روزهای اخیر باز هم این صحبتها را به شکهای مختلف تکرار کردند. از جمله قبل از شروع برنامه ما، سخنگوی وزارت امور خارجه آمریکا در یک مصاحبه مستقیم تلویزیونی که از تلویزیونهای آمریکا پخش شد، از روسیه انتقاد شدید کرد که چرا با ایران در نیروگاه بوشهر همچنان همکاری می‌کند و باید این همکاری را قطع کند. چون ایران منابع انرژی زیادی از جمله نفت و گاز دارد و نیازی به نیروی اتمی ندارد. این در حالی است که مقامات انرژی بین‌المللی اتمی بارها گفتند که این دو با هم منافات ندارد و مقامات کشور ما هم بارها این را گفتند. شما صحبت جدیدی در مواضع مقامات آمریکایی ملاحظه کردید؟ مثلا از صحبتهای پارسال آقای بوش که ما را محور شرارت خوانده بود تا امسال که به نوعی دیگر این حرفها را گفتند، تغییر جدی در برخورد مقامات آمریکایی با تهران ملاحظه می‌کنید؟

É حرفهایی که این بار آقای بوش در نطق سالانه خودشان گفتند، تقریبآ همان حرفهای گذشته با لحن آرامتری و به اصطلاح دیپلمات مآبانه‌تری بود. امّا اینهایی را که گفتند، بارها تکرار شده و ما بارها جواب دادیم. یکی مسأله تروریسم را مطرح می‌کنند. همه می‌دانند که ایران قربانی تروریستهاست و بیش از هر کشور دیگری از طریق کارهای تروریستی رنج برد که همان

تناقض عمل و حرف آمریکا

در مسئله تروریسم

ادعاهای بی‌اساس آمریکا مبنی

بر وجود سلاح کشتار جمعی

در ایران

استفاده‌های صلح‌آمیز ایران

از انرژی هسته‌ای

حمایت از فلسطینی‌ها، ادعای

همیشگی آمریکا علیه ایران

آمریکا و ادعای نقض

حقوق بشر در ایران

تروریستها امروز با پارلمانهای غربی و آمریکا و دولتها ارتباط دارند. با اینکه خودشان آنها را به عنوان تروریست شناختند، معلوم می‌شود چه کسی تروریست پرور است.

از لحاظ سلاحهای کشتار جمعی هم ما بارها اعلام کردیم که اصلا ایران در این خط نیست و یک اتهام است. ولی همزمان گفتیم طبق قراردادهای بین‌المللی که ما و آمریکا امضاء کردیم، باید حق داشته باشیم از منافع صلح‌آمیز انرژی هسته‌ای استفاده کنیم و این کار را خواهیم کرد. از جمله آنها تأسیس نیروگاههاست و چیزهایی که نیروگاهها لازم دارند. رشته‌های مختلف فن‌آوری است که ما باید آنها را داشته باشیم و به دنبال آن هستیم و مخفی هم نمی‌کنیم. آمریکا حق ندارد و اگر بخواهد جلوی ما را بگیرد، معنای آن این است که ما هم امضاء بکنیم و از منافع امضایی که کردیم، صرف‌نظر کنیم که ایران قطعآ این کار را نمی‌کند.

بحث دیگری که اینها دایمآ مطرح می‌کنند این است که ما از فلسطینی‌ها حمایت می‌کنیم. البته این را به عنوان حمایت از تروریسم معرفی می‌کنند. تقریبآ همه مردم می‌دانند که تروریست واقعی اسراییل است و هیچ تروریست و به‌خصوص تروریست دولتی در دنیا نیست که به اندازه اسراییل قصی و شقاوتمندانه عمل کند و آمریکایی‌ها از اسراییل حمایت می‌کنند و مسؤول جنایات اسراییل هستند.

مسأله حقوق بشر را مطرح می‌کند که خیلی روشن است الان بیشترین نقض حقوق بشر در فلسطین است که آمریکایی‌ها مسؤول آن هستند. ما با موازین اسلامی، بدون اینکه کسی از ما بخواهد، خود را موظف می‌دانیم که حقوق بشر را مراعات کنیم و می‌کنیم. حتّی اگر آنها بگویند مراعات نکنید.

از نظر من مسأله، اینها نیست. مسأله این است که آمریکا احساس می‌کند

ایران، مطمع‌نظر آمریکا

ادعاهای مضحک دموکراسی

آقای بوش

ایران مقتدر، غنی و ارزشمند را از دست داد و حاضر نیست از این چیزی که در گذشته سود و منفعت می‌دید و فکر می‌کرد که دیگر برای آمریکا ماندنی است، صرف نظر کند و این هم چیزی است که هیچ وقت به‌دست نخواهد آورد.

اگر مسأله آرای مردم است، آقای بوش می‌داند که خودشان با 25 درصد آرای مردم انتخاب شد و فقط با این هیاهوها، سیاستهای جنگی و امنیتی مردم را مشغول کرد که من عاقبت او را تباه می‌بینم و این راه موقتآ می‌تواند کارساز باشد و روزی آمریکایی‌ها از این راهی که پیش گرفتند، پشیمان می‌شوند.

È به نظر می‌رسد که آمریکایی‌ها برای حضور نظامی در منطقه و حمله به‌عراق هر روز جدّی‌تر می‌شوند. علی‌رغم مخالفتهای شدید جهانی که علیه حمله به عراق وجود دارد، آمریکایی‌ها ظاهرآ مصمم هستند. صحبتهای سه شب قبل آقای بوش حاکی از این بود که به هر حال عراق کشوری است که باید مورد تجاوز قرار گیرد و به او حمله شود تا یک رژیم مستبد به تعبیر آقای بوش از سر عراق برداشته شود. قبلا مقامات آمریکایی بیشتر استناد می‌کردند به اینکه اگر بازرسان بروند و دست آنها باز باشد و جدّی‌تر در عراق بازرسی کنند، حتمآ سلاحهای کشتار جمعی را پیدا خواهند کرد و آن وقت بر اساس قطعنامه‌های سازمان ملل حمله به عراق ضرورت پیدا می‌کند. اخیرآ صحبت از این بود که اسنادی را در اختیار دارند که آقای پاول آن اسناد را می‌خواهد منتشر کند و اگر آن اسناد منتشر شود، آن وقت همه دنیا خواهند فهمید که ضرورت دارد به عراق حمله شود. در صحبتهای این بار

فریبکاری‌های آمریکا در

مسئله عراق

عراق و کاربرد سلاحهای

شیمیایی در جنگ با ایران

اهداف شناخته و نشناخته

آمریکا در عراق

آقای بوش به نظر می‌رسید یک نکته خیلی برجسته، آزادسازی مردم عراق هست. یعنی همان تعابیری که آمریکایی‌ها در مورد توجیه حمله به افغانستان به‌کار می‌بردند، این بار آقای بوش در مورد عراق به‌کار برد، اینکه در افغانستان حکومتی ظالم و فاسد است و ما می‌رویم که مردم افغانستان را از شرّ آن خلاص کنیم و آزادی را به مردم آنها هدیه بدهیم، همین توجیه را در مورد عراق به‌کار برد. فکر می‌کنید چقدر این نیت، خیرخواهانه و واقعی باشد که رئیس‌جمهور آمریکا با لشگرکشی که به منطقه می‌کند، به‌دنبال هدیه کردن آزادی به مردم عراق باشد؟ اگر این‌طور نیست، به نظر شما اهداف پنهانی آمریکایی‌ها که آنها را اعلام نکردند، چه چیزهایی هست یا می‌تواند باشد؟

É فکر می‌کنم یکی از شیوه‌های فریبکاری است که آمریکایی‌ها عمل می‌کنند. اگر منظور خلع سلاح دولت عراق است، این چیزی است که ما هم موافق هستیم. ما بیش از همه از سلاحهای کشتار جمعی عراق آسیب دیدیم. در اسنادی که این روزها منتشر شد، حدود سیزده هزار بمب‌شیمیایی علیه ما در دوران جنگ به‌کار رفته است. بنده که مسؤول جنگ بودم، خوب یادم هست که سه هزار بمب شیمیایی در عملیات والفجر هشت در فاو علیه ما به‌کار رفت. طبیعی است که ما سر این مسأله با کسی اختلاف نداریم و همکاری هم می‌کنیم و اقدام هم کردیم و شورای امنیت هم قطعنامه صادر کرد. باید همه با هم همکاری کنیم و به این هدف برسیم. در اینجا اگر از طریق شورای امنیت عمل شود، فکر می‌کنم مسأله‌ای پیش نمی‌آید. ولی ما آنچه که از آمریکا سراغ داریم این است که آمریکا اهداف دیگری را تعقیب می‌کند. اخیرآ روشن شد این سلاحهایی را که آمریکا می‌گوید، غربی‌ها

جنگ با عراق، راهی

فاجعه‌آمیز برای آمریکا

خسارات عمده جنگ

حفظ امنیت اسرائیل، یکی از

اهداف آمریکا در

حمله به عراق

لزوم پرهیز آمریکا از

سیاست نظامی‌گری

دارند. علیه ما هم دارند. حالا هم خودشان می‌خواهند پس بگیرند و گیر افتادند. این را هم که آقای بوش انتخاب کرده، فکر می‌کنم فاجعه‌آمیز است. اوّلا مسأله به این آسانی نخواهد بود. این‌طور که آنها آنجا نشسته‌اند و خیال می‌کنند با یک فرمان مسأله را حل می‌کنند، این‌گونه نخواهد بود. فاجعه‌ای در منطقه اتّفاق می‌افتد. تلفات و خرابی‌های فراوانی به بار می‌آید. انسانهای فراوانی آسیب می‌بییند که اینها همه غیر قابل تحمّل است. به‌علاوه بعد از همه اینها اداره کردن عراقی که بیش از بیست سال است که با شیوه استبدادی خاص اداره می‌شود، آن قدر دشواری به‌وجود خواهد آوردکه معلوم نیست در منطقه به کجا برسیم. آمریکایی‌ها در افغانستان خیال کردند با بیرون راندن طالبان مسأله حل شده است. می‌بینیم که هر روز یک بلیّه اتّفاق می‌افتد. با اینکه در آنجا خیلی مسایل مانند عراق را نداریم. آنها در عراق دنبال نفت و پیدا کردن کشورهای حامی از کشورهای اسلامی در جهت اهداف اسرائیل هستند. اینها می‌خواهند مردم فلسطین را از طریق عراق سرکوب کنند. آنها می‌خواهند مسأله فلسطین را به نفع اسراییل ختم کنند و می‌خواهند شیرهای نفت منطقه را در دست بگیرند و اینها عملی نیست.

با مخالفتهای شدید مردم منطقه مواجه خواهند شد و فکر می‌کنم در منطقه بحرانی را ایجاد کنند که برای خودشان هم بسیار خطرناک خواهد بود. امیدوارم عقلای کشورهای بزرگ دنیا بتوانند آقای بوش را آرام کنند و از سیاستهای نظامی‌گری و زورگویی و لشگرکشی‌ها باز بدارند که کشورها و منطقه ما دچار آسیبها و ترکشهای چنین کارهای بدی نشود. ولی فکر می‌کنم الان کاخ سفید در یک بن‌بست قرار گرفته است. از طرفی اگر بخواهد از این همه اولتیماتومی که داد، عقب‌نشینی کند، برای او از لحاظ

حلّ مسایل داخلی آمریکا

در سایه سیاست نظامی‌گری

بی‌طرفی ایران در جنگ عراق

و آمریکا

خطرات حضور آمریکا

در منطقه

حیثیتی مناسب نیست و اگر بخواهد اقدام کند، گرفتاری‌های بیشتری برای او پیش می‌آید و این یکی از ثمرات همان سیاستهای نظامی‌گری است که می‌خواهند مسایل داخلی خودشان را با این هیاهوها حل کنند و این تضاد آمریکا را به منجلاب می‌کشاند. خداوند از شرّی که اینها می‌خواهند در منطقه ما برپا کنند، مردم منطقه را نجات دهد.

È ذهنیتی در افکار عمومی وجود دارد. در تلفنهایی که مردم می‌زنند و یا در گفتگوهای مستقیم مطرح می‌کنند، این است که چرا ما از رژیم عراق در اختلافی که بین آمریکا و عراق وجود دارد، حمایت می‌کنیم؟ چرا ما از صدام حمایت می‌کنیم؟ صدامی که در نظر مردم ما منفورترین آدم است و بدترین جنایتها را علیه ما مرتکب شده و هنوز هم جوانهای ما شهید می‌شوند. آیا واقعآ مخالفت ما با حمله آمریکا به عراق به مفهوم حمایت از رژیم کنونی عراق است یا اینکه ما نگرانی‌های دیگری داریم که اگر آمریکایی‌ها در منطقه حضور پیدا کنند، می‌توانند برای منطقه خاورمیانانه بحران‌ساز شوند؟

É اگر کسی این‌گونه فکر می‌کند، اشتباه می‌کند. ما سیاستمان را با صراحت اعلام کردیم. ما در مسایلی که بناست در منطقه پیش بیاید، گفتیم که از لحاظ اصولی بی‌طرف هستیم. نه حاضر هستیم که با آمریکا همکاری کنیم و نه از دولت عراق حمایت می‌کنیم. ولی آنچه که الان ما حرف می‌زنیم، خطر جنگ در منطقه، آن هم جنگی که تحت نظارت سازمان ملل نباشد، اگر گوشزد می‌کنیم، معنای آن این است که اگر مردم از یک چاله در منطقه بیرون آمدند، در یک چاه عمیق قرار نگیرند که آن حضور آمریکا است. اگر آمریکا موفق شود و بیاید که بماند، چنین خواهد شد. پس آنچه

سابقه جنایات عراق علیه

ایران، دلیلی بر عدم حمایت

ایران از عراق در جنگ

با آمریکا

نقش مردم در انقلاب اسلامی

تأثیر حضور مردم در

راهپیمایی‌ها

که با آن مخالف هستیم، حضور آمریکا در عراق است. امّا اینکه از دولت عراق حمایت می‌کنیم، قطعآ قابل باور نیست. ما هنوز با عراقی‌ها به صلح نرسیدیم و آتش‌بس داریم و عراقی‌ها هنوز قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل را اجرا نکردند. توافقهایی که بین من و صدام شد، هنوز اجرا نشده است. این یک اشتباه است که کسی فکر کند می‌خواهیم در این نزاع از یک طرف حمایت کنیم. ما با آمریکا همکاری نخواهیم کرد. امّا در این طرف هم اتّفاقی نخواهد افتاد که ما به نفع عراق حرکت کنیم.

Èاجازه بدهید به دوران انقلاب برگردیم. حتمآ برای مردم ما و به‌خصوص جوانان که آن دوران را به یاد ندارند، ناگفته‌هایی هست که اگر گفته شود، برای آنها جالب است. به‌خصوص شما که در بطن قضایا بودید. هر چه را فکر می‌کنید که برای شما جالب است و جایی گفته نشده است، اگر حضور ذهن دارید، بفرمایید.

Éان‌شاءالله این سؤال شما را در یک فرصت دیگر مفصلا جواب می‌دهم.

Èاگر صلاح بدانید در یک یا دو جمله بفرمایید ضرورت حضور مردم را در راهپیمایی 22 بهمن چگونه می‌بینید؟

Éدر این مورد باید تأکید کنیم. ما از اوّل با مردم کار کردیم. جزو مردم بودیم و با مردم آمدیم و همه این دستاوردهایی که اشاره کردم با قدرت مردم، به‌دست آمد. ادامه تکامل انقلاب هم بر دوش مردم است و فکر می‌کنم یکی از کارهای آسان که مردم می‌توانند کنند، این است که در مراسمی مثل 22 بهمن حضور مؤثر داشته باشند. دو، سه ساعت وقت خود را برای این کار صرف کنند و فکر نکنند حضور آنها تأثیر ندارد. مطمئن باشید وقتی آمریکایی‌ها انبوه میلیونی مردم را در خیابان با نشاط، با شور و

حضور مردم در راهپیمایی‌ها،

مایه دلسردی دشمنان

انقلاب اسلامی

با قیافه‌های بشاش و خندان که انگار بهترین عید آنهاست، ببینند، دیگر حرفهای بد نخواهند زد و از این حرفهایی که زدند پشیمان می‌شوند. ان‌شاءالله با هم در راهپیمایی 22 بهمن خواهیم بود.

È خیلی متشکرم. امیدوارم در برنامه‌های آینده هم در خدمت شما باشیم.

É از زحمات شما قدردانی و با مردم هم خداحافظی می‌کنم.